سیاستمداران آمریکایی خواستار غرق قایقهای ایرانی در خلیج فارس شدند
به گزارش مشرق، گروهی از سیاستمداران آمریکایی در نشستی مورد حمایت «شلدون آدلسون»، سرمایهدار یهودی و نزدیک به «بنیامین نتانیاهو»، نخستوزیر رژیم صهیونیستی خواستار تقابل نظامی با ایران شدند.
گروه «اتحاد علیه ایران هستهای»، از لابیهای حامی تحریم ایران روز پنجشنبه برنامهای با عنوان «آینده سیاست ایران» در واشنگتن برگزار کرد.
«ایلنا راس لتینن»، قانونگذار جمهوریخواه مجلس نمایندگان آمریکا و «جو لیبرمن»، نماینده پیشین مجلس سنا و رئیس فعلی گروه اتحاد علیه ایران هستهای از جمله حاضران در این نشست بودند. «جان مککین»، رئیس کمیته نیروهای مسلح مجلس سنا، و لیندسی گراهام، نماینده مجلس سنا دیگر سیاستمداران حاضر در این نشست بودند.
پایگاه «آنتیوار» نوشته حاضران در این نشست خواستار از سرگیری سیاست طور علیه ایران شدند. عدهای از سیاستمداران حاضر هم خواستار اعتراف دولت آمریکا به محدودیتهای تحریمها شده و خواستار غرق قایقهای ایرانی در خلیج فارس شدند.
مطابق این گزارش، لیبرمن و مارک دابوویتز، رئیس بنیاد دفاع از دموکراسی دو نفری بودند که این پیشنهاد را مطرح کردند. دابوویتز، علاوه بر این، گفت که اسرائیل هم قادر به حمله به مواضع نظامی سوریه در داخل خاک کشور سوریه خواهد بود.
«لتینن» پیشنهاد کرد که آمریکا همزمان با تقابل نظامی با ایران تحریمها علیه این کشور را تشدید کرده و تمامی بخشهای اقتصاد ایران را هدف قرار دهد. وی همچنین خواستار بازگرداندن مجدد تمامی تحریمهای هستهای رفع شده تحت برجام شد.
گروه «اتحاد علیه ایران هستهای» فعالیتش را با لابیگری علیه تحریم ایران و تلاش برای ارعاب شرکتهای خارجی از سرمایهگذاری و تجارت در ایران آغاز کرد. «شلدون آدلسون» از جمله حامیان مالی این گروه است. علاوه بر این، شواهدی هم در ارتباطات این گروه مرموز با دولت باراک اوباما، رئیسجمهور فعلی آمریکا وجود دارد. در سال 2014، دولت اوباما با صدور یک فرمان امنیت ملی، برای لغو شکایت از این گروه در یک پرونده خصوصی وارد عمل شد.
اکونومیست: عربستان در تمامی جبههها در برابر ایران عقب نشینی کرده است
گروهک های تکفیری که در عراق وسوریه می جنگند نام های گوناگونی چون مخالفان مسلح، میانه رو و گروه های تروریستی را یدک می کشند. واقعیت آن است که برخی از این تروریست ها در لیست فهرست تروریست های بین المللی قرار دارند. کشور های خارجی برخی به طور آشکار از این تروریست ها پشتیبانی می کنند. نتیجه کار از هم اکنون مشخص است. داعش شکست می خورد اما درباره دوستان داعش مساله متفاوت است.
کنار رفتن موانع پیروزی های عراق و سوریه بر تروریست ها
پس از پایان نبرد موصل وحلب به راحتی و به جرأت می توان گفت که موانع پیروزی سوریه و عراق که پیشتر وجود داشت کارایی خود را از دست خواهد داد. کسانی که فریاد فروپاشی دولت بشار اسد را سر می کشیدند و چنین باور داشتند که چیزی تا فروپاشی دولت اسد باقی نمانده است از این پس باید به گوشه ای بخزد و دم فرو بندد و سکوت برگزیند.
این مثلا چیزی است که در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به دست آمده است. ملت سوریه سیاست از پیش طراحی شده باراک اوباما رییس جمهور آمریکا را نقش بر آب کردند. این همان چیزی است که پیشتر با فروپاشی دولت محمد مرسی در مصر به دست آمد. اما امروز شرایط متفاوت است.
اکنون مانند روز روشن است که جهت گیری عبد الفتاح السیسی رییس جمهور کنونی مصر در برابر سوریه دگرگون شده است. پیشتر جهت گیری های بین المللی بسیاری را از سوی کشور های بسیاری در برابر مساله سوریه می دیدیم.این کشور ها یا خودشان آشکارا نسبت به مساله سوریه نرمش نشان می دادند. یااینکه با میانجیگری گروه ها، فرستاده ها و حرف شنوی از آنها نسب به مساله سوریه بی تفاوت می شدند.اما امروز ورق برگشته است چرا که در چند روز گذشته می بینیم رفت و آمد گروه ها و فرستاده ها به سوریه افزایش یافته است. در لبنان مساله متفاوت است در این کشور گروه ها ی گوناگون غنایم پیروزی را در سفره حکومت با همدیگر قسمت می کنند.
بدون تردید آنان که در یایداری نظامی و سیاسی سوریه دست داشتند همراه با سوریه طرح های گوناگون بین المللی، منطقه ای ، تکفیری و تروریستی را خنثی کردند هرگز از کسی که دنبال خونریزی در سوریه است با شیرینی پذیرایی نخواهند کرد.
سخت بودن پذیرش شکست برای دشمنان سوریه
لیست سرخورده ها و ناکام مانده ها پس از نبردهای حلب و موصل سر دراز دارد. ما این داستان را از طرح تقسیم و تجزیه آغاز می کنیم و به داستان رژیم صهیونیستی و ترکیه و برخی کشورهای حوزه خلیج فارس می رسیم.
هواپیماهای اسرائیلی چند روز پیش به سوریه یورش بردند این یورش ها جز پیام آشکار به سوریه وحزب الله لبنان چیز دیگری نبود. رژیم اسرائیل با این یورش نشان می دهد که شکست آینده خود را بر نمی تابد. رژیم کودک کش اسرائیل بهتر از همه می داند که اکنون زمان خوبی برای نبرد با همسایگان نیست. چرا که این روز ها سوریه وحزب الله با تمام توان در میدان نبرد به پیش می تازند. صهیونیسم تکفیری با دیدن توان سوریه و حزب الله به خوبی در می یابد که دیگر به آسانی نمی تواند حریم هوایی سوریه ولبنان را نادیده بگیرد.
رژیم اسرائیل می داند که توان موشکی حزب الله خیلی بیشتر از سال 2006 است. گزارش های آمریکا که در این زمینه منتشر شد نشان از این دارد که حزب الله 130هزار موشک دور برد با کلاهک های انفجاری دارد.
این روز ها حزب الله به اندازه ای توانمند شده است که برآورد توان نظامی آن بسیار سخت شده است. افزایش روز افزون شمار افرادی که در این گروه آموزش می بینند پیش بینی توان این گروه را نا ممکن ساخته است.
باید به این نکته اشاره کرد نبردهای عراق و سوریه پیام های مهمی برای دشمنان محور مقاومت داشت. آنها پس از این نبرد ها به خوبی دریافتند که هر گونه یورش زمینی دشمن به منطقه با پیروزی محور مقاومت همراه خواهد بود.
همکاری در محور مقاومت نشان دهنده همکاری نیروه های زمینی سوریه وعراق و حزب الله و دیگر گروه های نبرد کننده با تروریسم است.
هادی العمری فرمانده بسیج مردمی عراق و رییس سازمان بدر دو هفته پیش ابراز داشت که بسیج مردمی عراق پس اینکه عراق را از دست تروریست های تکفیری صهیونیستی داعش در آوردبه صورت هدفمند وبا برنامه وارد سوریه خواهد شد. هادی العمری همچنین گفت که بشار اسد ریاست جمهوری دولت سوریه طی نامه ای به رهبران بسیج مردمی عراق از آنها خواسته است پس از آزادی کامل عراق از دست تروریست ها به سوریه بروند.
امروز محور مقاومت هر چه در برابر یورش تروریست ها پرتوان و استوار باشد بی تردید در نبرد آینده با رژیم صهیونیستی استوار و کارآمد پیش خواهد رفت. پذیرش شکست برای شکست خوردگان و ناکامان نبرد سوریه وعراق بسیار سخت است. برای دولت و ملت سوریه وعراق بسیار دشوار است که با کسی که خون مردمان بی دفاعش را با دستان سفاک و خون ریزش ریخت، دست دوستی دهد. ما اکنون چشم به راه آینده ای هستیم که در آن نبرد های خونین زیادی روی می دهد .پس از حلب و موصل شهر ها و روستاهای دیگری هستند که تروریست ها به آنها پناهنده خواهند شد شهر ها وروستاهایی که در برابر خواسته تروریست ها فرمان پذیر نخواهند بود.
اما در میدان سیاست تردیدی نیست که سازمان ها و سران بسیاری از کشورها شکست خواهند خورد. همان کشور هایی که از تروریست ها پشتیبانی مالی ونظامی کردند. بویژه این بار که با این بهانه به تروریست ها کمک می کردند که می خواهند دموکراسی را در کشور ها ی عراق وسوریه برقرار سازند. پس از شکست تروریست ها در عراق و سوریه حتما ورق بر خواهد گشت و دولت های پشتیبان تروریست ها از کار خواهند افتاد.با دگرگون شدن دولت ها وزارت خانه ها این دولت ها نیز جایگاه و کارآیی خود را از دست خواهند داد.به یقین پس از نبرد های موصل و حلب موازنه قدرت در عرصه بین المللی و شورای امنیت تغییر خواهد کرد. پس از آن دیگر چالش اصلی درمنطقه سرنگون کردن رییس جمهوری سوریه نخواهد بود. بلکه دگرگون کردن معادلات بین المللی در دستور کار قرار خواهد گرفت و به عنوان چالش اصلی مطرح خواهد شد.
به گزارش مشرق، حلب، دومین شهر بزرگ سوریه و پایتخت اقتصادی آن در آستانه آزادی کامل از چنگال تروریست ها قرار دارد. درباره علل شکست سریع تروریست ها در شرق حلب باید به نقش عوامل داخلی و خارجی توجه کرد. در بعد داخلی دو عامل در شکست غافلگیرانه تروریست ها نقش کلیدی ایفا کرد.
نخستین آنها شکست سنگین تروریست ها در عملیات " حماسه بزرگ حلب " در نیمه آبان ماه امسال بود که با هدف کنترل بر مناطق مهمی از شهر که در اختیار ارتش بود انجام شد. تروریست ها تمام توان خود را برای این عملیات بزرگ به کار بستند و شکست مفتضحانه آنها ضربه سختی بر روحیه آنان وارد کرد.
دومین نکته را باید محاصره سخت مناطق شرق حلب دانست که همه مسیرهای امدادی به سوی تروریست ها را بسته بود و آنها را در تنگنا قرار داد. عملیات دوهفته اخیر ارتش سوریه و نیروهای مقاومت در شرق حلب و پیشروی های سریع آنها در این مناطق نیز باعث شد تا تروریست ها روز به روز شاهد شکست های خود در این مناطق باشند.
در نتیجه اینکه عملیات بامداد چهارشنبه ارتش سوریه که به کنترل پنج منطقه کلیدی به ویژه منطقه الشعار که پرجمعیت ترین محله شرق حلب است، باعث فرار و به هم ریختن روحیه و توان عناصر تروریست شود.
علاوه بر اینکه کثرت گروه های موجود در شرق حلب و وابستگی هر یک از آنها به یکی از طرف های منطقه ای عامل مهمی در پراکندگی و تشتت آنها به ویژه در روزهای اخیر گردیده است. با اینکه اغلب این گروه ها رهبری جبهة النصره را پذیرفته بودند اما روی آوردن رهبران هر یک از آنها به اتخاذ تصمیمات در خصوص تسلیم یا عقب نشینی عملا به برهم ریختن قوای آنها کمک فراوانی کرد.
در بعد خارجی نیز باید توجه داشت که شرایط به گونه ای بوده است که به کمک دولت سوریه آمد تا چنین نتایجی در عرصه میدانی محقق شود. در حال حاضر ایالات متحده آمریکا در شرایط انتقال قدرت میان دو رئیس جمهور موافق و مخالف جنگ در سوریه به سر می برد و همین موضوع باعث شده است تا واشنگتن عملا نتواند به ایفای نقش جدی در جنگ حلب بپردازد.
علاوه بر اینکه اصرار روسیه بر نابودی کامل تروریست ها یا اخراج همه آنها از حلب و نپذیرفتن هیچ گونه راه حل بین المللی دیگری که می توانست به کمک تروریست ها بیاید و اجازه تنفس به آنها بدهد، نیز در این میان قابل اعتناست. به خصوص آن که روسیه این بار با همراهی مؤثر چین قطعنامه ارائه شده جدید این هفته برای آتش بس در حلب را وتو کردند و عملا نشان دادند تصمیم آنها و دیگر همپیمانان سوریه از جمله ایران برای یکسره کردن کار جبهه حلب جدی است و قابل مناقشه نیست.
اکنون نیز حلب در آستانه آزادی کامل است؛ کشورهای غربی بار دیگر خواستار آتش بس فوری در حلب به بهانه ارسال کمک های بشردوستانه به مردم این مناطق هستند.
واقعیت امر این است که این درخواست ها را نیز باید تیر در تاریکی این کشورها پس از وتوی قطعنامه توسط مسکو و پکن دانست. همه این کشورها می دانند عملا بازستانی حلب توسط ارتش سوریه موضوعی قطعی است که احتمالا تا ساعات آینده محقق خواهد شد.
از سوی دیگر روسیه و سوریه نیز اکنون که با پیروزی تاریخی و خیره کننده خود فاصله ای ندارند به هیچ وجه تن به چنین موضوعی نخواهند داد و حتی ارجاع احتمالی موضوع از شورای امنیت به مجمع عمومی سازمان ملل نیز در شرایط فعلی اقدامی بی ثمر برای آنان خواهد بود.
علاوه بر اینکه فتح حلب در حقیقت موضع طرف روسی و سوری را در مذاکرات آینده پیرامون سوریه به شدت تقویت خواهد کرد به خصوص آن که مخالفان به اصطلاح میانه رو سوری عملا دچار هرج ومرج شده اند و حتی از حمایت مؤثر غرب، ترکیه و عربستان ناامید و پشتیبانی آنان را تاکنون بی نتیجه قلمداد می کنند و انتقادات خود را به دلیل ناتوانی آنها در موضوع حلب آغاز کرده اند.
از سوی دیگر، آزادسازی کامل حلب پس از چهارسال، عملا اسطوره پوشالی مخالفان دولت سوریه و حامیان آنها به ویژه ترکیه را نابود خواهد کرد. جنگ حلب را باید ام المعارک نبردها در سوریه دانست. اهمیت فتح این شهر از جهات متعدد بیشتر از آزادی رقه و دیگر مناطق در اختیار تروریست هاست.
حلب در منطقه ای راهبردی در جغرافیای سوریه قرار گرفته و به نوعی چهارراه مواصلاتی همه شهرهای مناطق شمالی و نیمه غربی و حیاتی سوریه به شمار می رود. علاوه بر اینکه این شهر پایتخت اقتصادی سوریه به شمار می رود، آنچه اهمیت آن را بیشتر می کند این است که این شهر نماد مخالفان مورد حمایت غرب و ترکیه است.
بنابراین آزادی کامل آن، موضوعی حیثیتی برای اعتبار مخالفان و حامی اصلی آنان یعنی اردوغان است.
اکنون انتظار می رود تروریست هایی که توانسته اند از شهر فرار کنند یا درچارچوب توافق میان دولت و سازمان ملل از شهر خارج شوند خود را به ادلب برسانند. بنابراین می توان این احتمال را در نظر گرفت که ادلب یکی از اهداف پیش روی دولت سوریه و همپیمانان آن باشد.
هرچند شکست های متعدد تروریست ها به ویژه در حلب و عفوهای عمومی اعلام شده و مصالحه ها، روحیه آنها را برای ادامه جنگ با دولت تضعیف خواهد کرد و این موضوع قطعا از دستاوردهای پیروزی های چشمگیر در حلب خواهد بود. همچنان که به نظر می رسد این موضوع می تواند تأثیرات خود را بر رویدادهای پیش روی شهر راهبردی و مهم الباب بگذارد که چشم همه طرف ها به ویژه ترک ها به سمت آن است.
ترک ها کنترل الباب را از حیث مبارزه با کُردهای سوریه و قطع ارتباط شرق با غرب ضروری می دانند علاوه بر اینکه اکنون با از دست دادن حلب توسط نیروهای مورد حمایت خود، در حال فقدان کنترل خود بر تحولات سوریه و حتی نگران تجمع تدریجی تروریست های خارجی رانده شده، در مناطق نزدیک به مرز با خود هستند.
در بعد منطقه ای، این پیروزی بزرگ به همراه پیروزی های حاصل در عراق، تحولات را به سود جبهه مقاومت و حامیان آن پیش برده و ضربه سختی بر پیکره حامیان تروریسم وارد کرده است.
تحولاتی که خود را بر این بازیگران منطقه ای و بین المللی تحمیل کرده است و نشان داده که باید به این جبهه به عنوان یک قدرت مؤثر بین المللی نگاه کرد و غرب و دوستان آن چاره ای جز تعامل با آن ندارند. همچنان که پیروزی های گسترده بشار اسد که با حمایت همپیمانان قدرتمندش صورت می گیرد در نهایت باید غرب را به تعامل مستقیم با دمشق وادارد. رفت و آمدهای دیپلماتیک ماه های اخیر پایتخت های عربی و غربی به دمشق علاوه بر اینکه این موضوع را به اثبات می رساند کارآمدی مقاومت را در برخورد با اهداف استعمارگران و بدخواهان نیز نشان می دهد.
سرویس جهان مشرق- دانلد ترامپ حدود یک ماه دیگر قرار است ریاستجمهوری آمریکا را به عهده بگیرد. وی طی تبلیغات انتخاباتی خود قولهای زیادی داد که باید امیدوار بود به برخی از آنها عمل کند و به برخی عمل نکند. بسیاری از کارشناسان آمریکایی معتقدند سیاست خارجی و سیاست خاورمیانهای ترامپ نسبت به اوباما عاقلانهتر خواهد بود، اما وی نسبت به ایران سختگیرانهتر عمل خواهد کرد؛ از جمله ممکن است توافق هستهای را لغو یا نقض کند و دور جدیدی از تحریمها را با حمایت اکثریت جمهوریخواهان در کنگره علیه ایران اعمال نماید.
خبرنگار سرویس جهان مشرق در خصوص سیاست خارجی ترامپ، سیاستهای احتمالی او در قبال ایران و برجام و اعتراضات بعد از انتخابات علیه ترامپ با «جان ففر» مدیر اندیشکده Foreign Policy In Focus «تمرکز بر سیاست خارجی» گفتوگو کرده است. این کارشناس سیاست خارجی آمریکا معتقد است سیاستهای ترامپ درباره روسیه، سوریه و داعش تغییر محسوسی نسبت به اوباما نخواهد داشت، اما سیاستهای ترامپ درباره ایران کاملاً عکس سیاستهای دولت اوباما خواهد بود.
ترامپ درباره سیاست خارجی مواضع عجیبی گرفته است که شاید عجیبترین آنها، ابراز علاقه و تحسین پوتین باشد. آیا ترامپ میتواند آنقدر که ظاهراً دوست دارد، به روسیه و پوتین نزدیک شود؟
من فکر میکنم، این مسئله دور از ذهن نیست. یادتان باشد، در دولت اوباما بود که حزب دموکرات پیشنهاد «ریست» روابط با روسیه را داد و این کار نیازمند مذاکره هم با «دیمیتری مدودف» و هم با ولادیمیر پوتین بود. بنابراین پیدا کردن زمینههای مشترک با روسیه مسئلهای تازه نیست، هرچند تلاشهای دولت اوباما، پیش از آغاز تنشها در اوکراین و شروع جنگ داخلی در سوریه و پیش از بروز اختلافات میان آمریکا و روسیه در هر دوی این مسائل بود.
بنابراین نزدیکی روابط میان آمریکا و روسیه در دوران ریاستجمهوری ترامپ، سختتر خواهد بود، اما دور از تصور نیست. ترامپ ممکن است برای نزدیک شدن به روسیه، با مقاومت بیشتری در حزب خودش یعنی حزب جمهوریخواه مواجه شود. البته یک نکته هم وجود دارد که ممکن است برقراری روابط بهتر با روسیه در دوران ترامپ را محتملتر کند.
یکی از بزرگترین نگرانیهای سیاستمداران و خواص سیاست خارجی آمریکا درباره ترامپ، این بود که وقتی او رئیسجمهور شود، مجوز استفاده از زرادخانه هستهای آمریکا را نیز دریافت خواهد کرد. در این شرایط، اگر ترامپ بخواهد با روسیه، که دیگر قدرت بزرگ هستهای در دنیاست، ارتباط بهتری برقرار کند، این مسئله میتواند به مذاق افرادی خوش بیاید که نگران استفاده ترامپ از سلاح هستهای هستند.
ترامپ درباره خاورمیانه و سوریه هم حرفهای خوبی زده است. مثلاً گفته که حل و فصل جنگ سوریه را به پوتین واگذار خواهد کرد. به نظر شما این صحبتهای ترامپ چهقدر عملی هستند؟
من فکر نمیکنم ترامپ واقعاً این کار را بکند. افرادی که ترامپ برای تعیین سیاست خارجیاش دور خود جمع کرده، دیدگاههای متفاوتی درباره سوریه دارند. یادتان باشد که ترامپ همچنین گفت میخواهد جنگ علیه داعش را جدیتر از دولت اوباما پیگیری کند. این کار نه تنها مستلزم ادامه بمبارانهای هوایی، بلکه احتمالاً اعزام نیروهای زمینی آمریکایی به سوریه است. ترامپ حتی تا 30 هزار نیروی آمریکایی را هم ذکر کرده است.
البته درست است که داعش از زمانی که ترامپ این اظهارات را کرد، ضعیفتر شده و ممکن است تا زمانی که وی ریاستجمهوری را به عهده بگیرد، اعزام نیروهای آمریکایی هم دیگر ضروری نباشد، اما من ترامپ را فردی نمیبینم که برای صدور فرمان تشدید بمبارانها یا اعزام نیروی نظامی برای شرکت در یک جنگ، تعلل کند.
سیاست ترامپ درباره سوریه با سیاست اوباما چه تفاوتی خواهد داشت؟
من فکر نمیکنم برای ترامپ خیلی اهمیتی داشته باشد که بشار اسد در قدرت بماند یا نماند. این مسئله میتواند تفاوت او با اوباما باشد. با این وجود، سیاست اوباما هم رفتهرفته به عدم تمرکز بر اسد تبدیل و مشخص شد که دولت اوباما همدیگر اولویت خود در سوریه را «تغییر رژیم» نمیداند و بیشتر روی داعش متمرکز شده است.
مسئله اصلی و تفاوت اصلی میان ترامپ و اوباما، نه روسیه است، نه بشار اسد و نه داعش، چون من فکر نمیکنم ترامپ سیاستهای آمریکا درباره هیچیک از این مسائل را دچار تحول اساسی کند. مسئله اصلی، ایران است، چون پیشبینی میشود سیاستهای آمریکا در دولت ترامپ نسبت به ایران بسیار با دولت اوباما متفاوت باشد.
ترامپ اندکی از موضع پاره کردن توافق هستهای عقبنشینی کرده، اما روی لزوم مذاکره دوباره درباره آن تأکید کرده است و این مسئلهای است که نه اتحادیه اروپا و نه ایران تمایلی به آن نشان ندادهاند. البته ممکن است ترامپ نهایتاً از این موضوع هم عقبنشینی کند. مثلاً اگر ترامپ با روسیه روابط نزدیکتری برقرار کند، ممکن است پوتین بتواند در اینباره روی تصمیم ترامپ تأثیرگذار باشد.
با این حال، حتی اگر ترامپ اقدامی برای مذاکره مجدد درباره توافق هستهای هم نکند، باز هم من کاملاً معتقدم که کنگره و حزب جمهوریخواه خود را متعهد به اعمال دور جدیدی از تحریمهای ضدایرانی میدانند و ترامپ هم سر راه آنها نخواهد ایستاد. همین تحریمها هم میتواند هم برای توافق هستهای و هم برای روابط آمریکا با ایران مشکلساز شود.
همین مشکلات میتواند به نقاط دیگر دنیا هم تعمیم پیدا کند. مثلاً اگر ترامپ روسیه را هم رقیب یا دشمن منافع خود در سوریه نداند، باز هم ایران را به عنوان عاملی با نقش منفی در سوریه و کشورهای دیگر مانند عراق تلقی خواهد کرد. همین مسئله هم موجب تنشهای بیشتر میان آمریکا و ایران خواهد شد.
شما گفتید که ترامپ از موضوع خود درباره پاره کردن توافق هستهای عقبنشینی کرده است. با این حال، اگر او تصمیم بگیرد این کار را بکند یا به روشهای دیگری زیر توافق بزند، ایران چگونه باید واکنش نشان دهد؟
به نظر من اگر این اتفاق بیفتد، دولت ایران در وضعیت سختی قرار خواهد گرفت: از یک طرف روابط قویتری با اتحادیه اروپا، از نظر همکاریهای اقتصادی، برقرار کرده است و بعد از قرارداد بوئینگ، به فکر تقویت روابط اقتصادی با آمریکا هم بود؛ اما این روابط مسلماً با وجود اکثریت جمهوریخواهان در کنگره که میلی به حفظ توافق هستهای ندارند و قطعاً علاقهای هم به گسترش روابط با ایران ندارند، عملی به نظر نمیرسد.
اگر من در ایران و به جای مقامات این کشور بودم، احتمالاً آمریکا را بهکل فراموش میکردم و توافق هستهای را صرفاً با هدف گسترش روابط تجاری با اتحادیه اروپا و روسیه حفظ مینمودم و امیدوار میماندم که چهار سال دیگر، فرد دیگری در واشینگتن به عنوان طرف مذاکره حضور داشته باشد.
به طور کلی، سیاست ترامپ در قبال ایران از سیاست احتمالی کلینتون یا سیاست کنونی اوباما سختگیرانهتر خواهد بود؟
سخت است که پیشبینی کنیم سیاست کلینتون چگونه «میبود.» البته افرادی اطراف کلینتون بودند که خواهان سختگیری بیشتر علیه ایران بودند، اما تقریباً همه متفقالقول بودند که کلینتون سیاستهای اوباما را حفظ میکرد و ادامه میداد، از جمله اینکه توافق هستهای را نگه میداشت و تنها اندکی همکاری با ایران را گسترش میداد.
بنابراین من پیشبینی میکنم که دولت ترامپ همه سیاستهای اوباما در قبال ایران را معکوس خواهد کرد؛ البته نه به خاطر ترامپ، چون من بعید میدانم ترامپ واقعاً بداند ایران چیست یا چه سیاستهایی دارد؛ بلکه به خاطر جمهوریخواهان در کنگره که دستورکاری کاملاً مشخص دارند و آن را با قوت بیشتری از زمان حصول توافق هستهای اجرا کردهاند.
ترامپ گفته که اگر قایقهای ایرانی برای نیروهای دریایی آمریکا مزاحمت ایجاد کنند، دستور حمله به آنها را خواهد داد. به نظر شما این حرف را واقعاً عملی خواهد کرد؟
ترامپ به عنوان یک سیاستمدار، سابقه عملی ندارد و بنابراین واقعاً دشوار است که پیشبینی کنیم در هر موردی چه واکنشی نشان خواهد داد. وی دمدمیمزاج و غیرقابلپیشبینی، و راستش را بخواهید، درباره روابط بینالملل، نادان است. او به عنوان رئیسجمهور کارهای زیادی میتواند انجام بدهد. نگرانی اصلی من افرادی است که ترامپ به عنوان وزیر دفاع انتخاب کرده («جیمز متیس» ضدایرانی) و به عنوان وزیر خارجه انتخاب خواهد کرد. من نگران هستم که اگر این تنشها در دولت ترامپ رخ دهد، وزرای او منتظر راهحل دیپلماتیک نمانند، بلکه راهحل نظامیای را انتخاب کنند که عقیده دارند بهترین راهحل است.
البته برخی افراد هم از این جنبه تبلیغات ترامپ خرسند هستند که او تمرکز خود را روی سیاستهای داخلی گذاشته و بنابراین رویکرد او در قبال سیاست خارجی احتمالاً کمتر رنگ و بوی نیروی نظامی خواهد داد. با این حال، مشکل اینجاست که ترامپ موجب برانگیخته شدن یک واکنش به شدت ملیگرایانه در آمریکا شده است و هرچند شعار «اول آمریکا» به معنای تمرکز بر اولویتهای داخلی است، اما این ملیگرایی آنقدر قوی است که ممکن است توسط دولت ترامپ برای حمایت از هرگونه اقدام نظامی علیه افرادی مورد استفاده قرار بگیرد که دشمن آمریکا معرفی میشوند.
بنابراین درست است که ترامپ قول داده بر مسائل داخلی تمرکز کند، اما این ملیگرایی نیرویی چندوجهی دارد که میتواند برای ترویج سیاست خارجیای به کار گرفته شود که دستکم به اندازه سیاست خارجی جورج دابلیو بوش و چهبسا بیشتر از آن مداخلهجویانه باشد.
به نظر میرسد جمهوریخواهان و دموکراتها در آمریکا قدرت را میان خود تقسیم میکنند و عمدتاً یک حزب قدرت را در کنگره دارد و حزب دیگر قدرت در ریاستجمهوری را. با توجه به اینکه اکنون هم ریاستجمهوری و هم کنگره در دست جمهوریخواهان است، میتوان ترامپ را یکی از قدرتمندترین رؤسایجمهور آمریکا دانست؟
بله. ضمناً قوه مجریه الآن نسبت به، مثلاً 10 یا 20 سال پیش، بسیار قویتر شده است. البته کنگره طی مدت کمی از ریاستجمهوری جورج دابلیو بوش هم در دست جمهوریخواهان بود. پیش از آن، سال 1928 هم چنین اتفاقی افتاد، اما آن زمان، دوره خوبی برای آمریکا نبود. بنابراین، بله، من فکر میکنم الآن ترکیب قدرت جمهوریخواهان در کنگره با قوه مجریهای که قویتر از گذشته است، به این معناست که دانلد ترامپ احتمالاً قویترین رئیسجمهور در تاریخ اخیر آمریکاست.
با توجه به تظاهراتهای بعد از انتخابات ریاستجمهوری در آمریکا، به نظر میرسد ترامپ همه شرایط را برای تبدیل شدن به منفورترین رئیسجمهور آمریکا دارد. آیا این تظاهراتها آنقدر که از قاب رسانهها به نظر میرسید، بزرگ بودند؟ دلیل این تظاهراتها چه بود؟
بعضی از این تظاهراتها واقعاً گسترده بودند؛ در حد چندین هزار نفر. لسآنجلس شاهد چند راهپیمایی بود؛ شهر پورتلند در ایالت اورگان به مدت چند روز پیاپی صحنه تظاهرات مردم بود؛ برخی نوجوانان و جوانان، از عصبانیت مدارس و دانشگاههای خود را ترک کردند.
دلیل اعتراضات این بود که اولاً نتیجه انتخابات واقعاً شوکهکننده بود، و دوماً مردم آمریکا از ارزشهایی که ترامپ نماد و نماینده آنهاست عصبانی هستند. مردم میگویند ترامپ یک نامزد معمولی نبود و یک رئیسجمهور معمولی هم نخواهد بود. وی مواضعی اتخاذ کرده که متضاد با اصول و ارزشهایی است که ما فکر میکردیم آمریکا نماد آنهاست.