سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

رؤیای فتح سه روزه خوزستان در کوچه‌های خرمشهر گم شد

متن زیر برگرفته از گفت و گو با امیر سیدعلی مهرابی، معاون عملیات نیروی زمینی ارتش است که هم جزو همین دانشجویان دانشگاه افسری امام علی(ع) در روزهای مقاومت خونین شهر به آنجا رفته بود و هم در جریان آزادسازی خرمشهر حضور داشت.
به گزارش مشرق، «خرمشهر» نامی آشنا برای تمامی ایرانیان است. این نام با حماسه درخشان دفاع مقدس گره خورده و به جرئت می‌توان گفت کمتر ایرانی‌ای را می‌توانیم بیابیم که از خونین‌شهر و حماسه‌آفرینی ‌مردمانش در جنگ تحمیلی چیزی نشنیده باشد.

با این وجود همواره وقایعی در ماجرای خرمشهر وجود دارند که مهجور مانده و اطلاعات کمی از آنها در دست است. یکی از این وقایع، حضور دانشجویان دانشگاه افسری امام علی(ع) در روزهای اولیه جنگ بود که برای کمک به مدافعان خرمشهر خود را به این شهر رساندند.

متن زیر برگرفته از گفت و گوی روزنامه جوان با امیر سیدعلی مهرابی، معاون عملیات نیروی زمینی ارتش است که هم جزو همین دانشجویان دانشگاه افسری امام علی(ع) در روزهای مقاومت خونین شهر به آنجا رفته بود و هم در جریان آزادسازی خرمشهر حضور داشت.

رؤیای فتح سه روزه خوزستان در کوچه‌های خرمشهر گم شد

چطور شد که دانشجویان دانشکده افسری به خرمشهر اعزام شدند؟
من در مهرماه 1359 که آتش تجاوز دشمن به شکل جدی خودش را نشان داد، ‌سال سوم دانشکده افسری بودم. دانشکده افسری امام علی(ع) به نوعی توسط شهید نامجو تأسیس شده بود. البته این دانشکده قبل از انقلاب هم وجود داشت، منتها با این شکل و شمایل و با نام دانشکده افسری امام علی(ع) حاصل دسترنج شهید نامجو و افرادی مثل او بود. به هرحال وقتی که حملات دشمن به شکل جدی صورت گرفت، شهید نامجو چون یک ارتشی انقلابی و دوستدار کشور اسلامی بود، نتوانست صبر کند که دوره ما تمام شود و بعد به مناطق عملیاتی اعزام شویم. خود ما هم که آن زمان دانشجو بودیم همین نظر را داشتیم، نمی‌شد صبر کرد و باید کاری می‌کردیم. بنابراین شهید نامجو سخنرانی کرد و از قصدشان در خصوص اعزام بچه‌های دانشجو به جبهه‌ها گفتند. همگی استقبال کردیم و کمی بعد هم به خوزستان اعزام شدیم. قرار شد از بچه‌های دانشجو یک گروه به خرمشهر اعزام شوند که قسمت ما رفتن به این شهر بود.
شرایط شهر موقع ورود شما چطور بود؟
جنگ در همان اواسط مهرماه به داخل شهر کشیده شده بود. ما بایستی کوچه به کوچه و خانه به خانه می‌جنگیدیم و از خرمشهر دفاع می‌کردیم. گاهی می‌شد که از این پشت بام به پشت بام دیگر می‌رفتیم و با کماندوهای دشمن درگیر می‌شدیم. دیوار برخی از خانه‌ها را هم سوراخ کرده بودند و نیروها از آنجا تردد می‌کردند. حضور بچه‌های دانشکده افسری به دلیل آموزش‌هایی که داشتند در آن مقطع خیلی مهم بود؛ چراکه خیلی از مدافعان شهر از مردم عادی و از حداقل آموزش‌ها بی‌بهره بودند. ما علاوه بر جنگیدن، به مردم هم آموزش می‌دادیم. شرایط واقعاً سختی بود. دشمن از ادوات زرهی و تعداد نیروهای بیشتری برخوردار بود. در این طرف رزمندگان ما از نظر تسلیحات در محدودیت بسیاری قرار داشتند. منتها جانانه جنگیدند و تلفات زیادی نیز به دشمن وارد کردند تا آنجا که اگر صدام خیال می‌کرد می‌تواند سه روزه خوزستان را تصرف کند، ‌تنها در خرمشهر با مقاومتی 34 روزه روبه‌رو شد.
تا سقوط شهر در آنجا بودید؟
بله ما به همراه سایر مدافعان تا آخرین لحظه از خرمشهر دفاع کردیم. به جرئت می‌توانم بگویم که قضیه خرمشهر یک عقده در دل صدام و ارتش بعث و حامیانش ایجاد کرد. چراکه برای تصرف این شهر که تنها 12 کیلومتر با مرز فاصله دارد، ‌تلفات و هزینه بسیاری متحمل شدند و نقشه‌شان برای تصرف کل خوزستان به هم ریخت. در واقع رؤیای فتح سه روزه خوزستان در کوچه‌های خرمشهر گم شد.
اگر در روزهای مقاومت یک دانشجوی دوره افسری بودید، در عملیات الی بیت المقدس که تقریباً 19 ماه بعد صورت گرفت، در چه کسوتی حضور یافتید؟
من آن زمان دوره‌ام را تمام کرده و به عنوان فرمانده گروهان تانک در لشکر 92 زرهی اهواز بودم. گروهان ما از قرارگاه فتح که یکی از قرارگاه‌های چهارگانه برای عملیات الی بیت المقدس بود، وارد عمل می‌شد. ما در محور شرق کارون به سمت غرب یعنی پل شناوری که گردان 414 ارتش فراهم آورده بود عبور کردیم. در یگانمان تانک‌های چیفتن انگلیسی داشتیم که دوران رژیم پهلوی خریداری شده بودند. سمت غرب کارون دشمن حضور داشت. بعد از عبور از کارون توانستیم خودمان را به جاده اهواز- خرمشهر برسانیم. دشمن فکرش را هم نمی‌کرد که رزمندگان بتوانند از کارون عبور کنند و به جاده اصلی در غرب کارون دست پیدا کنند. با این غافلگیری دشمن و همچنین رشادت‌هایی که رزمندگان نشان دادند، توانستیم خرمشهر را آزاد کنیم.
شما هم در شرایط مقاومت خرمشهر بودید و هم در عملیات آزادسازی آن، به نظر شما شرایط چطور تغییر کرده بود که رزمندگان در خرداد 61 به آن میزان از توانایی و قدرت رسیدند؟
اوایل جنگ ما به نوعی غافلگیر شده بودیم. البته در این میان کارشکنی‌های فرمانده وقت کل قوا بنی‌صدر هم دخیل بود. او اجازه وحدت بین سپاه و ارتش و نیروهای مردمی را نمی‌داد. بعد از فرار بنی‌صدر و تغییراتی که در کادر فرماندهی نیروی زمینی به وجود آمد و شهید صیاد شیرازی فرماندهی آن را برعهده گرفت، با تلاش ایشان وحدت بین سپاه و ارتش ایجاد شد و این همدلی باعث انجام عملیاتی چون شکست حصر آبادان، طریق‌القدس (آزادسازی بستان)، فتح‌المبین و بالاخره الی بیت‌المقدس و آزادسازی خرمشهر شد. همین وحدت یکی از دلایل اصلی تفوق ما در آزادسازی خرمشهر بود.
دستاوردهای آزادسازی خرمشهر به لحاظ نظامی چه بود؟
دشمن تا قبل از آزادسازی خرمشهر همواره سعی کرده بود چهره‌ای غالب از خودش نشان بدهد. هرچند در ثامن الائمه(ع)، طریق‌القدس و فتح‌المبین هم شکست خورده بود، اما به اصطلاح پرستیژ خودش را حفظ کرده بود. بعد از فتح خرمشهر دیگر همگان فهمیدند آثار شکست برچهره دشمن افتاده و به قول معروف برای ارتش بعث کار از کار گذشته است. صدام بعد از فتح‌المبین گفته بود که ایرانی‌ها تنها زمین‌های سوخته را گرفته‌‌اند و اگر راست می‌گویند خرمشهر را بگیرند. حتی آن زمان عنوان می‌شد صدام گفته بود در صورت فتح خرمشهر من کلید بصره را به ایرانی‌ها می‌دهم. قولی که هرگز به آن عمل نکرد. در این عملیات بیش از 5 هزار کیلومتر از خاک کشورمان آزاد شد، بیش از 53 فروند هواپیمای نظامی دشمن ساقط شد و حدود 19 هزار اسیر گرفتیم. آزادسازی خرمشهر در آن مقطع کمر صدام را شکست.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد