فرمانده کل سپاه: داعش در ایران نمیتواند اقدام گستردهای انجام دهد
فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: داعش مدتهاست میخواهد در ایران ناامنی ایجاد کند اما با اشرف اطلاعاتی دستگاه امنیتی و همکاری مردم تاکنون تلاشهای آنها خنثی شده است.
به گزارش عصرایران به نقل از ایسنا، سرلشکر پاسدار محمد علی جعفری صبح امروز در حاشیه همایش طلایه داران اقتصاد مقاومتی در جمع خبرنگاران با بیان اینکه داعش همچنان به تلاش خود برای ایجاد ناامنی در ایران ادامه میدهد، اظهار کرد: داعش شبکههای پشتیبانی دارد که از آنها حمایت میکند و این شبکهها لایحههای مختلفی دارد. یکی از این شبکهها در کرمانشاه شناسایی شد و اعضای آن دستگیر شدند. بقیه شبکهها هم در اشراف اطلاعاتی قرار دارند و اگر لازم باشد با آنها برخورد میشود.
وی ادامه داد: با شرایط امنیتی کشورمان بعید میدانم داعش بتواند اقدام گستردهای در ایران انجام بدهد. البته ممکن است اقدام کوچکی انجام دهد اما همانند آنچه در کشورهای دیگر انجام میدهد، نمی تواند در ایران ناامنی ایجاد کند.
فرمانده کل سپاه در ادامه درباره دلایل همکاری ایران و روسیه برای مقابله با تکفیریها در سوریه گفت: اولین قدرت منطقهای که خطر تکفیریها را متوجه شد روسیه بود و همکاری روسیه با ایران به این دلیل است که آنها زودتر از غرب به این خطر پی بردند. البته هر کشوری هم که نسبت به این جریان که قدرتهای غربی آن را به وجود آوردهاند احساس خطر میکند به مبارزه میآید و به تدریج وحدتی میان کشورهایی که با خطر تکفیری ها مواجه هستند در حال شکل گیری است.
وی تصریح کرد: غربی ها فکر میکردند این تهدیدی که ایجاد کردهاند فقط برای کشورهای منطقه است اما اکنون که این تهدید به سمت خودشان برگشته است آنها هم برای مبارزه با گروههای تکفیری اقدام کردهاند.
سرلشکر جعفری همچنین درباره اقدامات انجام شده برای تامین امنیت زوار در مراسم اربعین خاطرنشان کرد: در تعامل با دولت عراق، مسأله امنیت زوار بر عهده دولت عراق گذاشته شد. البته آنها برای تامین امنیت کامل از ایران کمک خواستند.
وی در پایان اظهار کرد: ما هر کمکی که بتوانیم انجام می دهیم البته با توجه به پیش بینیهای انجام شده به نظر میرسد دشمنان نتوانند اقدامی علیه زائران انجام دهند.
ماموریت پنتاگون برای جاسوسی از ایران در خلیج فارس
به گزارش مشرق، وبگاه آمریکایی «وار ایز بورینگ» اخیرا در گزارشی با اشاره به جاسوسیهای نیروهای هوایی و دریایی آمریکا در خلیج فارس از ایران در سالهای گذشته نوشت: پنتاگون در نزدیکی سواحل خلیج فارس و در امتداد خطی موسوم به «خط سیاه» از ایران به طور مخفیانه جاسوسی میکرده است. هرچند که دو کشور ایران و آمریکا اجرای توافق تاریخی هستهای را آغاز کردهاند اما پنتاگون احتمالا پایش دائمی از جمهوری اسلامی ایران را حفظ خواهد کرد.
وبگاه یاد شده نوشت: بر اساس گزارش سالیانه واحد تجسس و اطلاعات نیرویی هوایی آمریکا، نیروی هوایی این کشور در سال 2013 حداقل یک ماموریت تجسسی را در آبهای بینالمللی نزدیک سواحل جنوب ایران انجام داد. هرچند که اعمال ممیزی(سانسور) موجب شده بخش اعظم مفاد این عملیات در ارتباط با ایران کامل برملا نشود اما جزییاتی از این عملیات که نام مخفف «ای اس آر» (ISR) داشته، مشخص شده است. (ISR) نام مخفف ویژه عملیات تجسسی جاسوسی معمول پنتاگون است و در مورد ایران این عملیات در آبهای بینالمللی و در اطراف تب بزرگ و جزیره ابوموسی به طور ماهرانهای اتفاق افتاد. هرچند که ابعاد کامل و نوع عملیات جاسوسی آشکار نیست اما این عملیات بیشک مختص برنامه هستهای و موشکی ایران بود.
نمایی از خط سیاه ذکر شده در متن پیرامون عملیات جاسوسی آمریکا
این گزارش حاکیست، واشنگتن دست کم بیش از یک دهه به طور مرتب مشغول رصد امیال هستهای ایران بوده زیرا بسیاری از مقامهای آمریکایی بر این باور بوده و هستند که ایران به طور مخفیانه در حال توسعه زرادخانه هستهای خود بوده است.
وبگاه وار ایز بورینگ نوشت: واشنگتن و متحدانش اخیرا نیز ایران را به خاطر پرتاب موشک جدید «عماد» که در ماه اکتبر شلیک شد، متهم به نقض توافق هستهای نمودند. اینک پنتاگون با نگرانی از برنامههای موشکی ایران با کمک جامعه اطلاعاتی خود به جاسوسی از این کشور مبادرت دارد و همانطور که پهپادها در ماموریت سال 2013 نیروی هوایی آمریکا در جاسوسی علیه ایران نقش داشتند، پنتاگون اینک نیز با کمک پهپادهای جاسوسی از ایران اطلاعات جمع آوری میکند.
وبگاه یاد شده با اشاره به سوابق عملیات جاسوسی آمریکا از ایران منجمله پهپاد «آر کیو 170» و فرو نشاندن آن از سوی ایران، برخورد «سوخو 25» ایران با یک پهپاد دیگر آمریکایی در خلیج فارس در یکم نوامبر سال 2012 که پنتاگون در آن ماجرا مجبور به اعتراف به جاسوسی شد، برخورد 4 ماه بعد یک جنگنده «فانتوم اف 4» ایران با یک پهپاد نفوذی دیگر آمریکا در فضای بینالمللی خلیج فارس که متعاقب آن چند «اف 22 » آمریکا وارد صحنه شده و به فانتومهای ایران نسبت به رعایت فاصله هشدار دادند و نیز دیگر جاسوسی آمریکا از ایران به سال 2011 اشاره کرده که در آن یکی از هواپیماهای «کبرا بال» یا « RC-135» با پرواز از پایگاه هوایی العدید در قطر به جمع آوری اطلاعات از ایران پرداخت.
وبگاه وار از بورینگ در ادامه با اشاره به مشارکت نیروی دریایی آمریکا با نیروی هوایی این کشور در عملیات جاسوسی نوشت: نیروی هوایی آمریکا و نیروی دریایی این کشور با مشارکت با هم عملیات جاسوسی دریایی اجرا میکنند. مرکز حمل و نقل دریایی آمریکا موسوم به «Military Sealift Command» 2 کشتی جاسوسی به نام «USNS Invincible» و «USNS Howard O. Lorenzen» و با نام مستعار «گری استار» و «کبرا کینگ» مجهز به باندهای راداری اس و باند ایکس دارد که میتوانند پرواز موشکها و حتی حرکت ماهواره را در فضا رصد کنند. کشتی آمریکایی گری استار در سال 2012 در خاورمیانه مستقر و در همان سال در خلیج فارس رویت شد که بیشتر ماموریتش متمرکز بر رصد موشکهای ایران بود.
در ادامه این گزارش آمده است: البته رادارها، دوربینها و دیگر تجهیزات آمریکا قادر به رخنه به شبکههای زیر زمینی تاسیسات نظامی ایران نیستند و این کشور تاسیسات حساس خود را برای پنهان نگه داشتن از چشمان دشمن و سلاحهای قدرتمند در اعماق زمین نگه میدارد به طوریکه رسانههای ایران در اکتبر سال جاری تاسیسات زیر زمینی موشکی سپاه پاسداران را به نمایش گذاشتند. گفته میشود ایران دارای 3 نوع تاسیسات اینچنینی است.
وبگاه آمریکایی در خاتمه با اشاره به فعالیت دیگر نهادهای اطلاعاتی آمریکا علیه ایران نوشت: همگام با جامعه اطلاعاتی آمریکا، سازمانهایی چون «آژانس اطلاعات دفاعی» در پی یافتن راهی برای رصد زیر ساختهای زیر زمینی ایران خواهند بود که این امر نقش مهمی را در حصول اطمینان از اجرای تعهدات توافق این کشور با واشنگتن دارد. در همین رابطه باراک اوباما رییس جمهور آمریکا در 14 جولای سال جاری گفت : «این توافق بر اساس اعتماد نیست بلکه بر اساس راستی آزمایی است. اگر ایران تلاش کند از مواد هستهای در تاسیسات مخفی خود استفاده کند، بازرسان قادر خواهند بود به هر مکانی که ظنین هستند، دسترسی داشته باشند.» اما بهرحال پنتاگون جاسوسی از ایرانیان در امتداد خط سیاه و حتی حتی مکانهای دیگر را تداوم خواهد بخشید.
روسیه بمب افکنهای خود در سوریه را افزایش داد
گروه بینالملل مشرق -پرونده پولارد یکی از جنجالیترین ماجراهای جاسوسی قرن بیستم در آمریکا بود و او را .
او تا به امروز تنها آمریکاییست که به جرم جاسوسی برای یک دولت متحد به حبس ابد محکوم شده است. پولارد در توجیه اقدامات خود در دادگاه گفته بود که «تشکیلات اطلاعاتی آمریکا در مجموع با در اختیار نگذاشتن اطلاعات (به اسراییل) امنیت اسراییل را به خطر میانداخت.» مقامات صهیونیستی، فعالان آمریکایی صهیونیست و برخی سیاستمداران آمریکایی، لابیهای مستمری برای کاهش یا تبدیل حکم او انجام دادند. حکومت رژیم صهیونیستی در 1987 به نقش خود در جاسوسی پولارد اذعان کرد و نامه عذرخواهی به ایالات متحده فرستاد، ولی تا سال 1998 حاضر نشد پرداخت پول به او را گردن بگیرد.
پولارد در دادگاه گفت که تنها اطلاعاتی را به اسراییل داد که برای امنیت این رژیم حیاتی بود.
برای 30 سال، پولارد کانون اصلی یک مجادله قدیمی بین این این دو متحد راهبردی یعنی آمریکا و رژیم صهیونیستی بود. به تعبیری پرونده پولارد به زخمی عمیق و کهنه در روابط این دو دولت تبدیل شد. آمریکاییها در همه این سالها او را مصداق بارز و کامل یک خائن معرفی کردهاند، و صهیونیستها او را یک سرباز، بلکه یک قهرمان. همانطور که گفته شد، او تنها شهروند آمریکایی بود که به جرم جاسوسی برای یک متحد به حبس ابد محکوم شد. او اکنون به صورت مشروط و برای مدتی نامعین از زندانی در کارولاینای شمالی آزاد شده است. پولارد بلافاصله به همراه وکلای خود به نیویورک و به کمیسیون آزادی مشروط ایالات متحده رفت تا درباره شرایط این آزادی چانه بزنند. یکی از این شرایط، وصل بودن یک دستگاه جیپیاس به مچ پا برای کنترل رفت و آمدهای اوست. پولارد 61 ساله، اکنون با مو و ریش خاکستری و هیکل فربه، از یاد بسیاری از آمریکاییها رفته است. وکلایش میگویند که قرار است پولارد کار تحلیل اطلاعات را برای یک شرکت سرمایهگذاری به عهده بگیرد.
بنیامین نتانیاهو که سالها یکی از پیگیرترین مقامات اسراییلی برای آزادی پولارد بود بعد از آزادی او چنین گفت:
«بعد از سه دهه طولانی و دشوار، جاناتان به خانوادهاش بازگشت، با این امید که این سبت (عید مذهبی یهودیان) برای او صلح و شادی بیشتری برای سالها و دهههای آینده در پی داشته باشد.»
در طرف آمریکایی اما آزادی او شوقی برنیانگیخت. «جوزف دی جنووا»، دادستان سابق که از طرف دولت آمریکا پولارد را تحت تعقیب قرار داده بود، درباره آزادی او چنین گفت:
«این یکی از 10 پرونده جاسوسی بزرگ تاریخ بود. خوشحالم که او 30 سال را در زندان گذراند. ای کاش او بیش از این هم در زندان میماند.»
جاناتان پولارد که زمانی سر و صدای بسیاری در آمریکا به پا کرده بود، در اولین روز آزادیش ترجیح داد سکوت پیشه کند: «در این شرایط ترجیح میدهم حرفی نزنم.»
جاناتان پولارد در سال 1979 تقاضای استخدام در سیا را کرد که تقاضای او رد شد. بعد او برای خدمت در نیروی دریایی به عنوان تحلیلگر اطلاعاتی غیرنظامی درخواست داد. در گزارش گزینش او که بعد از دستگیری به بیرون درز کرد، او را «یک تحلیلگر اطلاعاتی و محقق قابل، همراه با بیثباتی احساسی قابل توجه» توصیف کرده بودند. او در همین سمت تحلیلگر اطلاعاتی نیروی دریایی کار جاسوسی را آغاز کرد.
پولارد در ژوئن 1984 تحویل چمدانهای حاوی اطلاعات طبقهبندی شده را به عامل اطلاعاتی اسراییل آغاز کرد که شامل اطلاعات زرادخانههای شوروی و کشورهای عرب و همچنین عکسهای ماهوارهای میشد. همچنین، در دفعات بعدی، او کتابچههای آژانس امنیت ملی آمریکا را که شامل جزییات دقیقی از «جاسوسی سیگنال» (جاسوسی از وسایل ارتباطی) میشد به اسراییلیها تحویل داد. او بابت این چمدانها، دهها هزار دلار پول، جواهرات قیمتی و سفرهای خارجی دریافت میکرد.
او و همسر اولش، آن هندرسن پولارد، در نوامبر 1985، بعد از خروج از سفارت اسراییل در واشینگتن دستگیر شدند. آنها برای ثبت درخواست پناهندگی به آن جا رفته بودند.
او در بازجوییها موافقت کرد که در ازای تخفیف در مجازات به جرم خود اعتراف کند و بنا بود که او صرفا به یک اتهام، یعنی توطئه برای اقدام به جاسوسی، محاکمه شود. البته علت اصلی پیشنهاد این معامله از سوی ایالات متحده، این بود که دولت آمریکا مایل نبود که محاکمه پولارد به مجالی برای افشای حقایق و اسنادی تبدیل شود که در کوران جنگ سرد، میتوانست به شدت به کار رقیب، یعنی اتحاد جماهیر شوروی، بیاید. اما بعد از انجام مصاحبههایی در زندان که هیچ بویی از پشیمانی نداشت و بوی توجیه میداد، مقامات قضایی او را به نقض توافق متهم کرده و محکوم به حبس ابدش کردند. البته سالها بعد معلوم شد که دولت رونالد ریگان، در نامهای که هنوز هم محرمانه است، موسوم به «برآورد خسارت»، به قاضی پرونده ، «آوبری رابینسون»، او را در جریان تبعات به شدت منفی اقدامات پولارد گذاشت که همین منجر به صدور حکم حبس ابد برای او شد. همسرش «آن پولارد» هم به جرم همکاری با همسرش به 5 سال زندان محکوم شد. او بعد از آزادی از جاناتان طلاق گرفت.
جاناتان هم بعدها از همان زندان با زن یهودی دیگری به نام «استر» ازدواج کرد که یکی از فعالترین چهرههای کارزار آزادی این جاسوس بود و بارها با مقامات اسراییلی دیدار کرد.
«ایالات متحده از بسیاری از متحدانش جاسوسی میکند و آنها هم از ما. این رسم دنیاست.»
بسیاری از سازمانها و گروههای یهودی آمریکا هم از همان ابتدای دستگیری تلاش کردند تا حربه «ضدیهودیگری» را به کار بگیرند، لیکن خشم دولت و مردم آمریکا از اقدامات پولارد به حدی بود که این حربه هم چندان موثر نیفتاد. منتقدان پولارد میگویند، او یک اسراییلی نبوده، بلکه شهروند آمریکا بود که کشورش را در ازای پول فروخت. در سرزمینهای اشغالی اما او میان صهیونیستها به یک سلبریتی تبدیل شده است که پوسترهایش را به در و دیوار میزنند. در این سه دهه، بحث آزادی پولارد همواره یکی از موضوعات ثابت مذاکره در سفر مقامات ارشد صهیونیستها به آمریکا بوده است.
در 1998، بیل کلینتون طرح آزادی پولارد را به عنوان ابزاری در تسهیل مذاکرات سازش فتح و اسراییل مطرح کرد، اما جرج تِنِت، رییس وقت سیا، به شدت مخالفت نشان داد و تهدید به استعفا کرد. در نتیجه مساله به جایی نرسید. سال گذشته هم جان کری، وزیر خارجه آمریکا، چنین مسالهای را مطرح کرد که باز هم به دلیل وجود مخالفان سرسخت منجر به آزادی پولارد نشد. در نهایت، دولت اوباما کاری برای آزادی پیش از موعد او انجام نداد، ولی وقتی کمیسیون آزادی مشروط ایالات متحده تصمیم به آزادی او گرفت، مخالفتی هم صورت نداد.
در رژیم صهیونیستی، تنانیاهو تا به این جا سعی کرده جلوی هرگونه اظهار شادی یا استقبال از آزادی پولارد را به ویژه در میان مسؤولین این رژیم بگیرد تا احیانا موجب تحریک مقامات آمریکایی نشود. به هر حال قرار است که تا 5 سال دیگر پولارد در خاک آمریکا و تحت نظر مقامات این کشور باقی بماند. اما وزیر دادگستری این رژیم، «آیلت شاکد» که یک صهیونیست فوق راستگراست با گذاشتن عکس پولارد در صفحه فیسبوک خود، آزادی او را تبریک گفت. «ناخمن شای»، نماینده کنست از حزب چپ میانه «اتحاد صهیون» و مسوول هیات پارلمانی اسراییل برای پیگیری آزادی این جاسوس، در نامهای به پولارد نوشت:
«ما از پا نخواهیم نشست تا آن که شما آزاد شوید و آمریکا را به مقصد اول و آخر خود، یعنی اسراییل، ترک کنید.»
گروه گزارش ویژه مشرق- اگر گزارشهای پیشین ما را دنبال کرده باشید، در سری گزارشهایی به دنبال اسناد جالب در ویکی لیکس میگردیم. میخواهیم فارغ از تأیید یا رد قطعیِ آنها، بدانیم چه چیزهایی درمورد ایران بر پیشخوان این پایگاه اینترنتی جنجالی قرار گرفته و به کاربران جهانی عرضه شده است. به هر حال شاید ما ایرانیان از همه بیشتر حق داشته باشیم بدانیم در مورد ما چه میگویند.
در این گزارش قصد داریم اسنادی از ویکی لیکس که مرتبط با قدرت منطقهای ایران و نفوذ آن در کشورهای مختلف است را بررسی کنیم. عمده این اسناد برگرفته از سرویس پژوهشی کنگره آمریکا است. نگاهی به این اسناد، دو کاربرد مفید برای ما دارد: اولاً رقبای ما در چه مواردی به توانایی های ایران اذعان کردهاند و ثانیاً در گوشه گوشه این اسناد، شاید بتوان سرنخهایی یافت برای اصلاح برخی روندها و اقدامات در کشورمان. طبیعتاً نمیتوان به سطر سطر این اسناد اعتماد کرد اما هوشمند کسی است که از هر تهدیدی فرصت بسازد و با زیر و رو کردن این صفحات، دستاوردی برای کمک به پیشرفت انقلاب اسلامی و رفع موانع بیابد.
مقاصد ایران در آسیای مرکزی (1998 میلادی)
این سند در سال 1998 میلادی توسط پژوهشگران کنگره آمریکا به تحریر درآمده است. کنت کاتزمن و جیمز نیکول در گزارشی که برای نمایندگان کنگره آماده کردهاند، مدعی هستند هدف ایران از برقراری ارتباط با دولتهای آسیای مرکزی، خروج از حالت انزوایی است که دولتهای رقیب در منطقه و جهان میخواهند بر او تحمیل کنند. ایران برای دستیابی به این هدف، تلاش میکند به عنوان یک کشور با فرصتهای خوب سیاسی و اقتصادی جلوه کند و از این طریق روابط خود را با دولتهای آسیای مرکزی تقویت کند. طبیعی است در چنین فضایی، مجبور است احتیاط فزایندهای در حمایت از گروههای نظامی با مرامنامه اسلامی که علیه دولتهای این منطقه فعالیت میکنند، پیشه کند.
سرویس تحقیقاتی کنگره اذعان کرده است بسیاری از دولتهای آسیای مرکزی قراردادهای انتقال انرژی با ایران بستهاند و برخی دیگر نیز توسط دولت ایران برای قراردادهای بعدی در نظر گرفته شدهاند. این وضعیت به معمایی برای کنگره و دولت آمریکا تبدیل شده است که چگونه میتوانند هم منابع درآمدی ایران را محدود سازند و هم توسعه سیاسی و اقتصادی را در جمهوریهای استقلال یافته از شوروی شتاب بخشند.
با توجه به تعاملات ایران با گروههای آزادیبخش در کشورهای عربی در دهه 1980 میلادی (1360 شمسی)، دولت آمریکا ایران را مورد تحریم قرار داد. حالا پژوهشگران کنگره معتقدند استقلال جمهوریهای شوروی، فضای خوبی برای فعالیت ایران به ویژه در آذربایجان و تاجیکستان ایجاد کرده است زیرا اکثریت مردم آذربایجان شیعه هستند و اکثریت مردم تاجیکستان به فارسی سخن میگویند. این سند ایران را متهم ساخته که شاید قصد داشته باشد در این کشورها به ایجاد گروههای نظامی و سیاسی حامی ایران بپردازد.
با این حال نویسندگان سند تأکید میکنند عملگرایانی که امروزه در ایران حاکم هستند، به جای راهبردهایی آن چنینی که از طرق نظامی و غیردولتی به دنبال افزایش قدرت سیاسی ایران بودند و توسط گروههای به اصطلاح انقلابیتر در دهه 1980 به کار گرفته شد، امروزه از این فرصت به گونهای دیگر استفاده میکنند. آنها با تقویت پیوندهای اقتصادی با دولتهای آسیای مرکزی، به دنبال افزایش تبادلات تجاری و جذب سرمایهگذاری خارجی هستند تا به این صورت، در برابر تلاشها برای منزویکردن ایران بایستند و نفوذ منطقهای ایران را افزایش دهند. ضمن اینکه فعالیت مستقیمِ نظامی و سیاسی در این کشورها که حوزه نفوذ روسیه به شمار میروند، ایران را در برابر متحد خود قرار میدهد. ایران میتواند علاوه بر انتقال انرژی، بندرهای خود را برای دسترسی آسیای مرکزی به آبهای آزاد در اختیار آنها قرار دهد.
اسناد ویکی لیکس مدعی شدهاند نیروهای ایران طی تنشهای داخلی تاجیکستان، حاجی اکبر تورجانزاده از فعالان سیاسی اسلامگرا را مدتی در مکانی امن محافظت کردند (نفر وسط تصویر)
از این رو ایران اگرچه رهبر اسلامگرایان اپوزسیون در تاجیکستان به نام اکبر تورجانزاده را در مکان امنی محافظت کرده ولی در عین حال از حکومت امامعلی رحمان اف در این کشور و برقراری صلح پیرامون طرفدار درگیر، حمایت کرده است. کما اینکه اگر چه حمایت اندکی از حزب اسلامگرای حامی ایران در آذربایجان صورت داده است، اما پیوندهای اصلی خود را با دولت حاکم یعنی حیدرعلی اف برقرار کرده است. ترکمنستان هم که مسیر ریلی با ایران را در 1996 میلادی افتتاح کرده است. این رخدادها موجب شد اسلام کریم اف رئیس جمهور ازبکستان به روابط سرد خود با ایران و ممنوعیت سرمایهگذاری در این کشور خاتمه دهد و در 1997 میلادی همکاری اقتصادی با ایران را آغاز کند. قزاقستان و گرجستان نیز که به دلیل شرایط اجتماعی خود زمینه خاصی برای دخالت سیاسی ایران نمیبینند، به گسترش روابط اقتصادی پرداختهاند.
یکی از معاونان وزیر خارجه آمریکا در ژوئیه 1998 میلادی در مصاحبهای در شورای روابط خارجی آمریکا تأکید کرد که آمریکا قویاً در برابر احداث هر لوله انتقال انرژی که از ایران بگذرد، تلاش خواهد کرد اما چند روز بعد سخنگوی این وزارت گفت: «به نفع هیچ کشوری نیست که ایران را به عنوان تنها مسیر عبور نفت و گاز دریای خزر انتخاب کند.» منظور وی، جمهوریهای استقلال یافته از شوروی بود که داشتند با ایران در مورد انتقال نفت و گازشان به خلیج فارس برای فروش به کشورهای دیگر و بارگیری در نفتکشها مذاکره میکردند. با این حال به نظر نویسندگان سند، استفاده از لفظ «تنها» نوعی عقبنشینی محسوب میشود و به این معنا است که ایران نیز یکی از گزینهها برای پروژه انتقال انرژی است.
روابط ایران با گروههای نظامی خاورمیانه (1998 میلادی)
در این گزارش که کاتزمن از پژوهشگران کنگره آمریکا به نمایندگان کنگره ارائه داده است، تعریف آمریکا از «گروههای تروریستی» در خاورمیانه به صراحت ارائه شده است: «گروههایی که مخالف روند صلح اعراب و اسرائیل هستند، میخواهند بر حکومتهای میانهرو و متمایل به آمریکا غلبه کنند، و تلاش میکنند آمریکا را به بیرون کشیدن نیروهایش از خاورمیانه وادار سازند.» این بدان معنا است که اگر چنین رویههایی نداشته باشند، حتی اگر فعالیت تروریستی انجام دهد مورد چشم پوشی آمریکا واقع میشوند! کاتزمن سپس به فعالیتهای پنج کشور که توسط وزارت خارجه آمریکا در لیست کشورهای حامی تروریسم قرار گرفتهاند، اشاره شده است: سودان، سوریه، لیبی، عراق و ایران.
نویسنده مدعی شده است از اواخر 1997 میلادی (1376 شمسی) نشانههایی دال بر رویههای جدید در سیاست خارجی ایران به چشم میخورد. ایران از تقابل مستقیم با پروژه صلح اعراب و اسرائیل پرهیز کرده و سیاستمداران جدید تلاش میکنند تصویر ایران را از یک کشور حامی تروریسم به یک نیروی سازنده در منطقه تغییر دهند. به نظر کاتزمن، در صورت تداوم این رویه، گروههای نظامی-سیاسی ضداسرائیلی با مشی اسلامی که جانشین گروههای مبارز سکولار شدهاند، به تدریج از تک و تا خواهند افتاد.
این سند از اسامه بن لادن به عنوان یک فرد مستقل که از یک ائتلاف گسترده تروریستی در افغانستان حمایت مالی میکند و تمایلات خود برای حمله به نیروهای نظامی آمریکا در منطقه را بیان کرده است، یاد میکند. وی در بمبگذاری سفارت آمریکا در کنیا و تانزانیا در 1998 میلادی نقش داشته است. آمریکا نیز مراکزی که تصور میکرد به این گروه تعلق دارد، بمباران کرد.
به نظر کاتزمن، بزرگترین مشکل آمریکا در مقابله با این گروههای تروریستی و کشورهای حامی آنها از طریق فشار سیاسی و اقتصادی، همراه کردن متحدانش در اروپا است. دولتهای اروپایی عمدتاً گرایش به حل این مسأله از طرق دیپلماتیک دارند و مقابله نظامی، اقتصادی و سیاسی با این گروهها و دولتها را چندان مؤثر نمیدانند.
کاتزمن شرط تغییر رویه ایران نسبت به گروههای (به زعم آمریکا) تروریستی در منطقه را موفقیت رئیس جمهور جدید در به دست گرفتن کنترل نیروهای نظامی و اطلاعاتی ایران میداند. رئیس جمهور جدید البته در صحبتهای خود از تلاشهای ضداسرائیلی حماس و حزب الله حمایت کرده و در زمان ریاست جمهوریاش، بمباران پایگاه گروههای برانداز جمهوری اسلامی در عراق (مانند مجاهدین خلق) ادامه یافته است، اما وی برخلاف گذشته، برخی اقدامات تروریستی در منطقه را نیز محکوم ساخته است. کاتزمن مینویسد احتمالاً برخی از مواضع رئیس جمهور ایران مثلاً در حمایت از حماس و حزب الله، شاید کارکرد رسانهای داشته و برای دفع انتقاداتی باشد که نیروهای انقلابی علیه وی مطرح میکنند و وی را به سازش بر سر اصول، متهم میسازند.
پژوهشگر کنگره آمریکا احتمال تعامل کشورش با نیروهای عملگرا در ایران را بیش از گروههای دیگر میداند
نویسنده احتمال میدهد آزادی هشت دیپلمات ایرانی در آرژانیتن که پس از انفجار سفارت اسرائیل در بوینس آیرس دستگیر شده بودند، و دستگیری 8 ایرانی مقیم به جای آنها در مه 1998، احتمالاً بر اثر تعامل سیاستداران جدید ایران بوده است. وی حزب الله را متهم آن انفجار میداند. وی همچنین مدعی شده برخی مقامات ایرانی گفتهاند ایران از اعزام تیم ترور برای قتل سلمان رشدی در اروپا خودداری میکند اما حاضر نیست در این زمینه قولی به دولتهای اروپایی بدهد یا بنیاد ایرانیِ 15 خرداد را که 2.5 میلیون دلار جایزه برای کشتن سلمان رشدی تعیین کرده است، تحت فشار قرار دهد.
منافع آمریکا در خلیج فارس و تمایل به تعامل با ایران (1999 میلادی)
هدف نویسنده در این سند، شناسایی تهدیدهایی است ناشی از اقدامات ایران و وضعیت عراق که آمریکا را در خطر قرار داده است، ضمن اینکه تهدیدهایی که از وضعیت موجود علیه ایران و عراق پیش آمده، مورد بررسی قرار گرفته است. نویسنده مدعی شده از زمان انتخاب رئیس جمهور جدید در1977 میلادی (1376 شمسی) امید کارشناسان غربی برای کاهش تنشهای مزمن میان ایران و آمریکا بیشتر شده است، گرچه مهمترین مانع برای این امر، ممانعت گروههای حامی اصول انقلاب و مخالف رئیس جمهور است بنابر این تغییر محسوس در روابط در کوتاه مدت میسر نیست. از این رو رئیس جمهور جدید مذاکره میان دو کشور را رد کرده و تنها با دیدارهای دو نفره موافقت نموده است. مادلین آلبرایت پیشنهاد مذاکره میان دو کشور برای ترسیم نقشه راه آشتی را در ژوئیه 1998 مطرح ساخت. دولت دموکرات وقت آمریکا یک قدم دیگر به پیش برداشته و ایران را از فهرست کشورهای تولیدکننده مواد مخدر حذف کرده است.
در سند یادشده اذعان گردیده که یکی از موانع اصلی در تقویت روابط با ایران، حفظ ثبات سیاسی در کشورهای پادشاهی خلیج فارس است. یعنی آمریکا میخواهد تعامل مثبت با ایران به معنای کاهش حمایت از دولتهای عربی خلیج فارس تعبیر نشود چرا که چنین امری منجر به ناآرامی در این کشورها و تیرگی روابط میان خاندانهای پادشاهی با دولت آمریکا خواهد شد. نویسنده به عنوان مثال از عدم صدور مجوز استفاده از پایگاههای نظامی عربستان برای هواپیماهای آمریکایی در عملیات روباه صحرا نام میبرد، عملیاتی که چندی پیش از نگارش سند با هدف بمباران مراکز نظامی و مشکوک عراق توسط نیروهای آمریکایی و انگلیسی اجرا شد. این نگرانیها که از سیاست خارجی جدید آمریکا برمیخیزد، کشورهای عربی را به افزایش خرید تسلیحات نظامی واداشته است.
اینها در کنار کاهش قیمت نفت منجر به نارضایتی حکومتهای پادشاهی خلیج فارس از قدرتهای غربی شده است، زیرا این امر منجر به کاهش خدمات اجتماعی و رفاهی به شهروندانشان و در نتیجه افزایش نارضایتی و احتمال ناآرامی داخلی شده است. نویسنده فاش میسازد هدف از این کاهش قیمت، مجبورکردن کشورهای عربی به افزایش استخراج نفت و گاز بوده است، امری که به قراردادهای جدید عربستان، کویت و قطر با شرکتهای غربی منتهی شده است. بنابراین فشار دولتهای غربی با هدف منتفعسازی شرکتهایشان بوده است.
به نظر نویسنده، فارغ از تاریخ بدبینی و تخاصم میان ایران و آمریکا، سه عاملی که در اوضاع جاری منجر به تداوم تیرگی روابط شده است، اتهاماتی است که وی علیه ایران مطرح میکند: تولید سلاحهای کشتار جمعی، حمایت از تروریسم در منطقه و مخالفت با روند صلح اعراب و اسرائیل. این بدان معنا است که تا ایران در این سه زمینه با آمریکا به نوعی توافق نرسد، حل موضوعات دیگر تأثیر اندکی خواهد داشت. از همین رو است که در کنگره به سخنان میانهروانه رئیس جمهور جدید اهمیت نمیدهند و برای برداشتن تحریمها، منتظر تغییر محسوس در رفتار ایران هستند. رئیس جمهور جدید ایران حتی در زمینه تقویت توان موشکی ایران تجدید نظر خاصی نکرده است و شاید تنها در زمینه میزان تقویت این برنامه با سایر سیاستمداران ایران اختلاف نظر دارد. دولت دموکرات آمریکا باور دارد تنها راه توافق در این حوزههای سه گانه، مذاکره مستقیم است.
تحلیلگر کنگره آمریکا نهایتاً تأکید میکند برخی تغییرات سیاسی و اجتماعی در ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری، اقدامی مثبت در جهت توسعه سیاسی و رعایت حقوق بشر بوده است، مانند راهاندازی شوراهای شهر و روستا (جمعاً شامل حدود 200 هزار مسئول محلی)، و راهیافتن زنان به هیأت قضاوت در دادگاهها. با این حال از تداوم اعدام بهائیان و همچنین قتل چند نویسنده و فعال سیاسی مخالف (موسوم به قتلهای زنجیرهای) که برکناری وزیر اطلاعات انجامید، گله کرده است.
پشت پرده سیاست کشورهای مختلف در قبال تشکیل دولت وحدت ملی بین حماس و فتح (2007 میلادی)
این سند سردرگمی سیاست خارجی آمریکا در قبال فلسطین را آشکار میسازد. داستان را از آنجا شروع میکند که تا پیش از 2007 میلادی یعنی وقتی حماس بر سرکار بود، آمریکا، متحدانش و اسرائیل حمایت سیاسی و مالی خود را از حکومت خودگردان فلسطین قطع کردند و به جای آن از (به زعم آنها) میانهروها در فتح به رهبری محمود عباس حمایت کردند. اما تحریمهای بین المللی علیه حکومت خودگردان حماس نه تنها نتوانست به قدرت حماس پایان دهد، بلکه فضا را نیز برای ایران باز کرد تا بدون هیچگونه رقیبی، رویکرد دولت خودگردان به رهبری حماس را در سراسر سرزمینهای باقی مانده در دست فلسطینیان گسترش دهد.
حالا دولت آشتی ملی در فلسطین در مارس 2007 میلادی تشکیل شد. اکنون که فتح و حماس با یکدیگر به توافق رسیدهاند، آمریکا و متحدانش چگونه میتوانند حماس را منزوی کنند؟ اسرائیل مجبور شد روابط خود را با تمام اعضای کابینه قطع کند. دولتهای اروپایی تنها با اعضای کابینه که به فتح گرایش دارند، جلسه میگذارند. عربستان سعودی نیز که توافق حماس و فتح توسط خالدمشعل و محمودعباس با میانجیگری آن در مکه به امضا رسیده است، تلاش میکند این دولت را به رسمیت شناسانده و به تحریم بینالمللی حکومت خودگردان پایان دهد. نویسنده مدعی میشود این اقدام عجیب عربستان سعودی که همراستا با منافع ایران است، احتمالاً برای امتیازگیری از آمریکا در دیگر مناسبات منطقه و تشویق حماس به پذیرش گزینه دو دولت برای پایان منازعه با اسرائیل است تا از هر دو طریق، از قدرت ایران در منطقه و ترویج سیاستهای آن در فلسطین و لبنان بکاهد. کنگره آمریکا اما در پی آن است که بر تحریمهایی که در 2006 میلادی تصویب کرده است، بیافزاید.
رایس قرار بود 59 میلیون دلار به فتح برای تقویت گارد حفاظت از دولت خودگردان و همچنین بازسازی گذرگاهی که تنها معبر ورود و خروج کالاها به غزه است، کمک مالی کند، اما فعلاً بر اثر آشتی با حماس در این زمینه تجدیدنظر کرده است. اتحادیه اروپا اگر چه میخواهد سیاست واحدی را از طریق مسئول سیاست خارجی خود پی گیرد، اما میان اعضایش در این زمینه اختلاف افتاده است: ایتالیا و اسپانیا متمایل به کمکهای فوری و مستقیم به حکومت خودگردان هستند ولی انگلیس و آلمان اصلاً چنین نظری ندارند. جلسه نمایندگان دولتهای اروپایی به این نتیجه رسید که فارغ از گذشته و عقاید حماس، در صورت رضایتمندی اروپاییان از رفتارهای آینده دولت خودگردان، کمکهای مالی ادامه مییابد. هدف اتحادیه اروپا از چنین رویکردی، تشویق حماس به ایجاد تغییر در رفتارهایش است. روسیه نیز روابط خود با همه گروههای فلسطینی را ادامه میدهد چون میخواهد از این طریق، نقش خود به عنوان یک بازیگر مهم در منطقه را حفظ کرده و در صورت امکان، خود را به عنوان جایگزین آمریکا در میانجیگری اعراب و اسرائیل جا بزند.
نویسنده در نهایت ایران را متهم به کمک مالی و نظامی به حماس و تربیت نیروهای آن از اوایل دهه 1990 میلادی کرده است با این حال حماس همچنان رویکردهای سیاسی و برنامههای مبارزاتی خود را مستقل از نفوذ ایران نگه داشته است. البته اختلافهای مذهبی آن گونه که انتظار میرفت، موجب شکاف میان ایران و حماس نشده است، گرچه موجب مخالفت حماس با اعدام صدام در عراق شد. حماس در دوره تحریم مالی، ایران را به عنوان منبع مالی اصلی خود تعیین کرد و با اعلام موافقت ایران با کمکهای حداکثر 250 میلیون دلاری به حکومت خودگردان، عملاً ناکارآمدی سیاستهای دولتهای غربی را به رخشان کشید. همین مسأله موجب شد افسران اطلاعاتی اسرائیل، نگرانی خود را از افزایش نفوذ ایران در فلسطین در صورت تداوم تحریمهای بین المللی گزارش دهند. یعو گالانت از فرماندهان ارتش اسرائیل حتی ایران را متهم به اعزام گروههای چریکی برای تربیت نیروهای نظامی حماس کرد.
جمع بندی
اینها نگاه کارشناسان غربی به مسائل خاورمیانه است و قطعاً هر آنچه در این اسناد آمده است، مورد تأیید ما نیست. با این حال از آنجا که این اسناد در روند تصمیمسازی در اختیار سیاستمداران قرار گرفته است، احتمالاً در تهیه دادههای آن دقت صورت گرفته است. علاوه بر اینکه خواندن آنها میتواند به ما بگوید دولتهای غربی با چه تصوری در مورد ایران و موازنه قوا در خاورمیانه تصمیم میگیرند. در گزارش بعدی، اسنادی از منابع متنوع را پیرامون نقش ایران در تحولات عراق خلاصه کرده و در اختیارتان خواهیم گذاشت.
منبع: