سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

یاد یاران شهید بخیر

روایت خواندنی از حسن قربانی رزمنده جانباز کربلای4؛

کمک های اطلاعاتی هواپیماهای آمریکایی مثل آواکس تمامی حرکت های ما را حتی با ثبت پلاک خودرو ها در اختیار عراق قرار می داد و این موضوع کار را برای ما سخت تر کرد و این ها همه در کنار خیانت های منافقین غواصان را پشت جبهه دشمن تنها گذاشت.


سرویس اجتماعی فردا:
یکی از غواصان دریادل گردان حضرت یونس(ع) روزهای عملیات کربلای ۴ را اینگونه روایت می کند؛ صدای تانک های دشمن شنیده می شد و من تنها دو نارنجک داشتم که با دندان کشیده و به سمت دشمن پرتاب کردم. هنوز کسی فکر نمی کرد عملیات شکست خورده باشد، و مجروحین را همان جا درمان کردیم و در سنگر مانند هایی گذاشتیم تا در امان باشند و بعد که نیروهای خودی می رسند، آنها را به عقب منتقل کنند.

وقتی صدام بر تبل جنگ کوبید و اولین گلوله توپ را به نشان آغاز جنگ به سوی ایران پرتاب کرد، هنوز نمی دانست قرار است با چه دلیر مردانی روبرو شود. جنگ آن هم درست به فاصله چند سال از انقلاب و دگرگونی بزرگ در مدیریت کشور، صدام را به پیروزی زود هنگام در آن امیدوار می کرد، اما همین خرمشهر ، تنها توانست ۳۴ روز در برابر متجاوزان مقاومت کند و ۲۰ ماه بعد دوباره به آغوش میهن بازگردد. در این میان ایمان قوی، در برابر اراده های تجهیزاتی به پیروزی رسید . از مردان خط شکن می توان به غواصان قوی دل اشاره کرد. شهیدان دست بسته ای که امروز برخی از رسانه هایی که از فرهنگ و اسلام ما بیگانه و دور هستند به آن ها برچسب هایی می زنند. کسانی این سخنان را بر زیان می آورند که نام فرماندهان کربلای ۴ را نمی دانند. این شیرمردان با دست های بسته چه پیامی برای ما داشتند؟ یکی از این مردان خط شکن، در همین حوالی خانه های ما است و ما برای رونمایی از بخشی از تاریخ زنده این سرزمین، به دیدارش رفتیم.

حسن قربانی؛ متولد ۱۳۴۴؛ اهل سین برخوار و ساکن شاهین شهر اصفهان. وی از سال ۶۰ وارد جبهه می شود و در عملیات های فتح المبین و محرم شرکت می کند. اولین بار از پای راست در عملیات محرم مجروح می شود و دوباره در سال ۶۱ در آزاد سازی خرمشهر به جبهه ها باز می گردد.  در سال ۶۳ قبل از عملیات بدر در اطلاعات و عملیات  لشکر ۱۴ امام حسین(ع) مشغول به کار می شود. نیاز به  نبرد آبی خاکی در این عملیات وی را به سمت غواصی می کشاند و تحت آموزش های غواصی در شمال کشور قرار می گیرد. به گفته خودش در روی مرداب ها روی آب یخ زده بود و ما با این حال به آموزش شنای روی سطح آب (اسکینگ) پرداخت و ادامه آموزش را در اروند رود و کارون گذراند. بعد از عملیات بدر با شناسایی هایی که انجام شد منطقه فاو و اروند رود برای عملیات مشخص شد. شاید قصور ادبیات خبری در بیان این رشادت ها حق مطلب را ادا نکند. به همین منظور در ادامه با کلام دلنشین حسن قربانی، همسفر غواصان همراه هستیم:

گردان های غواص چگونه شکل گرفتند؟

حسن قربانی: به دلیل اینکه جنگ در مناطق جنوبی هم بود و ما در مناطق آبی هم درگیر بودیم، اهمیت نفوذ در آب دو چندان شده بود. برای همین مقدماتی فراهم شد تا غواصانی برای این کار تربیت شوند. با توجه به تجربیات عملیات بدر در کارون و نزدیک پادگان دارخویین آموزش ها شروع شد. هر گردان هم ده نفر را به عنوان غواص انتخاب شدند. از لشکر ۱۴ امام حسین(ع) هم صد نفر در این آموزش ها شرکت کردند. به پیشنهاد سردار شهید حسن قربانی جانشین وقت اطلاعات و عملیات لشکر ۱۴ گردانی مختص غواصی تشکیل شد.

شنیده ایم نام گردان شما یونس بود. چرا یونس؟

 در اولین جلسه گردان اسم گردان مورد توجه قرار گرفت و به پیشنهاد شهید عباس افیونی، به دلیل ماجرای زندگی حضرت یونس، این گردان نیز به همین نام، نام گذاری شد.

از عملیات های خود زمانی که در گردان حضرت یونس(ع) بودید برایمان بگوئید:

در جریان عملیات والفجر ۸، ده روز قبل از عملیات در منطقه خسرآباد، دو کیلومتری اروندرود، به آموزش های شناخت منطقه و … پرداختیم. رزمنده ها به طور دقیق آب را کنترل می کردند و سرعت و عمق آن را در مناطق و زمان های مختلف اروند رود مشخص می کردند. این کار مطالعاتی، رگ حیاتی عملیات آبی بود. در شب ۲۱ بهمن ماه ۱۳۶۴ عملیات را انجام دادیم که در آن مناطقی در هورالهویزه و منطقه آبادان و خسر آباد و فاو نیز به تسخیر ایران درآمد که  به مدت ۸۵ روز به طول انجامید و ۸۰ فروند از هواپیماهای دشمن ساقط شدند.

بعد از فتح المبین در تابستان سال ۶۵ عملیات کربلای ۳ در خلیج فارس روی اسکله الامیه و البکر که دشمن روی آن کار اطلاعاتی و تخریبی ضد کشتی ها و نفت کش های ایرانی می کرد، شروع شد. با توجه به سمت و عمق و حتی طعم آب در خلیج فارس این عملیات یکی از دشوار ترین عملیات های ما بود. و در نهایت این اسکله ها به تسخیر نیروهای خودی در آمد و تقریباً منهدم شدند. دو تا سه نفر از عراقی ها فرار کردند و مابقی یا کشته و یا اسیر شدند .

کمی از کربلای ۴ که مربوط به ۱۷۵ شهید غواص بود بگوئید:

اروند رود یکی از دو رودخانه وحشی جهان است. در اروند هر روز دو بار آب جذر و دو بار مد می شود و آب با سرعت حدود ۴۰ کیلومتر بر ساعت از چهار تا هفت ساعت به سمت عکس جریان رودخانه در سطح حرکت می کند. که از خلیج فارس تا اهواز این مد ادامه دارد. اروند بین ۳۰ الی ۴۵ دقیقه راکد می شود. و این زمان انجام هرگونه عملیات غواصی در اروند است و نباید این زمان را از دست داد.  ما هرچه پیش می رفتیم کار برایمان سخت تر می شد و زمین ها مسلح شده بودند و مین گذاری و ایجاد تله های انفجاری و … کار را برای ما سخت تر می کرد. بعد از شناسایی های زیاد نهایتاً، رگ حیاتی دشمن در جنگ یعنی خرمشهر و بخصوص منطقه گمرک خرمشهر برای عملیات کربلای ۴ انتخاب شد. گردان حضرت یونس که در عملیات فاو ۱۰۰ نفر و در عملیات کربلای ۳ حدود ۲۵۰ نفر بودند، برای عملیات کربلای ۴، این تعداد به ۷۰۰ غواص آموزش دیده و زبده رسید. تمرین ها در منطقه فاو و اروند و چندین مرحله مانور و شبیه سازی عملیات انجام شد.  قرار بود با محاصره دشمن در منطقه چند هزار نفر از نیروهایش را از کار بیندازیم و بعد از آن به سمت شهر بصره حرکت و این پایه فرو ریختن ماشین جنگ دشمن باشد . برای آغاز عملیات یک دسته ۲۰ نفره از غواصان با علم به اینکه ممکن است هرگز برنگردند ، جلودار شدند و اولین اقدامات را انجام دادند . برای اولین گام سیم تله ای  که برای گیر انداختن قایق های ایران کار گذاشته شده بودند، را منفجر کردند که این خود از شناسایی قوی اطلاعات ما بود . فرق عملیات با والفجر ۸ هم  که باید زمانی گروهان ها حرکت می کردند که آب در مد نباشد و این دو قرار بود در جزیره ام الاراس مستقر شوند و مابقی گروهان ها از وسط به سمت جزیره ماهی و جزیره بلاجانی  حرکت و آنها را تصرف کنند

ماجرای تنها ماندن غواصان پشت جبهه دشمن چه بود؟

با همه مشکلات ما از  جزیره ام الرأس گذشتیم و بعد از ۴ کیلومتر و حدود یک ساعت  برخلاف جریان آب شنا کردن  به نزدیکی جزیره بلجانی  رسیدیم که عراقی ها بالای سرما بودند و داشتند به ما شلیک می کردند و ما باز به حرکت خود ادامه دادیم و به پشت دشمن رسیدم. ما نیروهای غواص توانستیم به مقصد برسیم، اما به دلیل آتش بالای  دشمن و آماده بودنش برای مقابله توانست جلوی حرکت گردان های پشتیبانی را بگیرد. و این بود که نیرو های غواص در پشت جبهه دشمن به نحوی تنها ماندند.  این درحالی است که دشمن در هر دو طرف اروند در حال شلیک به نیرو های ما بود.

و این تنها ماندن، شکست عملیات را در پی داشت.

 نه. تا این لحظه از شکست عملیات حرفی نبود و همه امید به ادامه عملیات داشتند. در آن زمان یادم می آید همراه شهید شاهچراغی فرمانده یکی از گروهان های غواص لشکر در پشت یک تپه خاک نشستیم تا تصمیم بگیریم که چگونه ادامه دهیم. در همین حال تیری به بیسیم شهید عباسعلی قربانی برخورد کرد و آنتن بیسیم قطع شد. تصمیم گرفتیم برای اولین کار همین تیر باری که بیسیم ما را قطع کرده بود را از کار بیاندازیم. در همین حال بود که یک تیر به دست راست من برخورد کرد که از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج شد و آقای شاهچراغی هم با اصابت تیر به زانویشان از حرکت ایستاد و اسیر شد. شهید شاهچراغی بر اثر این جراحت و درمان نشدن در عراق به وضع بدی پایشان عفونت می کند و بر اثر همین جراحت شهید می شود. صدای تانک های دشمن شنیده می شد و من تنها دو نارنجک داشتم که با دندان کشیدم و به سمت  دشمن پرتاب کردم. هنوز هم کسی فکر نمی کرد عملیات شکست خورده باشد، و مجروحین را همان جا درمان کردیم و در سنگر مانند هایی گذاشتیم تا در امان باشند و بعد که نیرو های خودی  می رسند ، آنها را به عقب منتقل کنند.

دیگر تقریبا نزدیک های صبح شده بود که تانک ها هم همینطور حلقه محاصره را تنگ تر می کردند، یکی از رزمنده ها به نام آقای شفیعی با شهید خرازی تماس گرفت و وقایع را شرح داد و از او کسب تکلیف کرد و شهید خرازی فرمان عقب نشینی را داد. اینجا بود که تازه فهمیدیم عملیات شکست خورده است. متاسفانه با لو رفتن  عملیات دشمن در کمین ما نشسته بود، و از انواع سلاح های برای مقابله با ما استفاده می کرد. البته ما هم دست بسته نبودیم و از انواع توپ و سلاح برای انهدام آنها استفاده کردیم . اما زدن منور ها و شلیک  هلکوپتر ها و هواپیما های عراق، آسمان را در آن شب به رنگ سرخ در آورده بود.

شما چرا اسیر نشدید؟

 بعد از فرمان شهید خرازی زدیم به آب و من هم مجروح بودم؛ و بالک های غواصی مان هم دور انداخته بودیم و این خود مزید بر سختی شنا در آب خروشان اروند بود. من کم کم تنها شدم، عراقی ها از عقب تیر اندازی می کردند و هر لحظه خسته تر می شدم. خوشبختانه توانستم به خشکی برسم. بعد از حدود ۳۰۰ متر پیاده روی به بچه های لشکر ۵ نصر رسیدم و با هم به سمت عقب برگشتیم. عراق در این مناطق یک سری سنگرهای دو طبقه را ساخته بود و ما از کنار این ها گذشتیم و با رسیدن مان به  اروند کبیر که به دست نیروهای ما افتاده بود کسی نبود، و من تنها با دکتر شاه رجبی که هم اکنون در بیمارستان صدوقی است، همراه بودیم و یکباره دیدم یک گلوله به بدنم اصابت کرد و من فکر کردم که عمل نکرده است، اما حس درد داشتم. لباس غواصی نمی گذاشت مجروحیت خودش را نشان دهد و در ادامه یک تیر هم به پایم برخورد کرد و سطح رانم را شکافت اما زمین گیرم نکرد. سرتاسر منطقه  اروند کبیر که اکنون به تصرف نیروهای ما در آمده بود در مناطق کم عمق عراق هرچه توانسته بود موانع کار گذاشته بودند. در حین برگشت قایق ما تیر خورد و آتش گرفت و بعد از ۱۰ دقیقه یک قایق دیگر رسید و من از شدت درد شکم ، کف قایق افتادم. جالب اینجا بود که یکی از رزمنده ها گفت ما لشکر امام حسین  نمی ریم و به لشکر عاشورا می ریم. و من گفتم شما برو، هرجا می خواهی برو … ! من را بردند بیمارستان و دکتر به محض دیدن شکم ام ، سریع مرا به اتاق عمل فرستاد و بعد به بیمارستان تهران منتقل شدم و آنجا هم عمل کردم و بعد در اصفهان دستم را پیوند عصب کردم .

و اگر کربلای ۴ لو نمی رفت؟

شاید اگر کربلای ۴ به نتایج خود می رسید ، فضای جنگ عوض می شد. نکته قابل تأمل اینجاست که قبل از عملیات کربلای ۳ و والفجر ۸، دشمن فکر نمی کرد ما بتوانیم از اروند بگذریم. اما بعد از این دو عملیات و موفقیت آمیز بودن آن، دشمن پی به قدرت ایران در گذر از اروند و عملیات های آبی خاکی برده بود.

سرانجام کسانی که مانند شما موفق به عقب نشینی نشدند چه شد؟

اسیر شدند، دستان همه را همچون این ۱۷۵ شهید غواص می بستند و بخشی را به بصره منتقل کردند و بخشی را هم به شهادت رساندند.

کمک هایی که به عراق می رسید تأثیری در روند این عملیات داشت؟

 بله. زیاد. کمک های اطلاعاتی هواپیماهای آمریکایی مثل آواکس و SR71 و… که آن ها می توانستند تمامی حرکت های ما را حتی با ثبت پلاک خودرو های ما تحت نظر بگیرند و در اختیار عراق قرار بدهند کار را برای ما سخت تر می کرد و این ها همه را در کنار خیانت های منافقین بگذارید.

اهداف کربلای ۴ دنبال شد؟

حسن قربانی: بله. چون اهداف مهمی بود. بعد از عملیات کربلای ۴ ما تا دو روز بخش هایی از عراق را تحت تصرف داشتیم که به صلاح دید آن ها را هم گذاشتیم و برگشتیم. اما تلخی کربلای ۴ با تلاشی که بچه ها انجام دادند با طراحی عملیات کربلای ۵ بر مبنای استفاده از امکانات موجود در منطقه و استفاده از پیشروی هایی که در کربلای ۴ شده بود، به شیرینی فتح کربلای ۵ تبدیل شد.

سخن آخر خود را با مخاطبان شاهین نا بفرمائید:

حسن قربانی: حرف آخری که دارم این است که همان طور که آنها بین ما نفوذی داشتند ما هم عواملی داشتیم که حتی نامه های محرمانه صدام برای ما به روز می آوردند.  اما متأسفانه عده ای در پی ضربه زدن به تاریخ جنگ اند و این جنگ که هنوز اسناد زنده اش پا برجایند را دارند تحریف می کنند، دیگر چه انتظاری از واقعه عاشورایی که بیش از هزار سال از آن می گذرد، است تا تحریف نشود. امید وارم جوانان به اسناد معتبر رجوع کنند و حقایق جنگ را دریابند. چرا که اگر این ایثار و فداکاری رزمندگان و مردم ما در آن روز ها نبود یقینا امروز دشمن به خود اجازه دست اندازی به این آب و خاک را می داد.

















منبع: شاهین نا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد