ناوگان اتوبوسرانی آبادان با وجود اینکه در منطقه آزاد اروند واقع شده، همچنان دارای مشکلات متعددی است که آن را به یک ناوگان شکست خورده تبدیل کرده است.
به گزارش خبرگزاری فارس از خوزستان، تصور کنید در صبح یکروز خوب که هوا هم نسبتا خوب است، وقتی از خانه به بیرون قدم میگذارید، تصمیم میگیرید که امروز همهچیز را خوب ببینید و نگاهی مثبت به همهچیز داشته باشید، بنابراین حس همشهری و شهروند نمونه به شما دست میدهد، یا بهتر است بگوییم در شما تقویت میشود و به خود میگویید که امروز میخواهم برای تداوم این هوای خوب و این حس خوب، مثل یک شهروند نمونه رفتار کنم و از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنم. اینطوری هم هوا آلوده نمیشود و هم من وقت بیشتری را با همشهریان خود میگذرانم و بهاینترتیب در روزی که همهچیز خوب است، خود را برای دریافت انرژی مثبت آماده میکنید.
با این فکرهای مثبت راهی نزدیکترین ایستگاه اتوبوس به خانه خود میشوید و قدمزنان به اطراف نگاه میکنید و لبخند ژوکوندی که روی لب دارید، به هیچ وجه محو نمیشود. به ایستگاه میرسید و میبینید عدهای از همشهریان که مثل شما شهروندانی نمونه هستند، قبلا در ایستگاه ایستاده و انتظار آمدن اتوبوس را میکشند، از قشرهای مختلفی هستند و هرکدام سرشان یا به کاری گرم است و یا همینطور بیکار چشم به نقطهای دوختهاند که غالبا نقطهای است که اتوبوس از آنجا میآید.
از آنجا که تابهحال در قالب یک شهروند نمونه نرفته بودید، از ساعت آمدورفت اتوبوس اطلاعی ندارید و نمیدانید که دقیقا چقدر باید منتظر آمدنش بمانید، تصمیم میگیرید از یکی از افرادی که در آنجاست سوال کنید، اینکار را میکنید و در جواب میشنوید: «حالا دیگر باید پیدایش بشود، معمولا سر همین ساعت میآید، ولی گاهی هم دیر میکند.»
خب پس گاهی دیر میکند، اشکالی ندارد، کمی انتظار کسی را نمیکشد، به هر حال استفاده از وسایل نقلیه عمومی این چیزها را هم دارد، تصمیم میگیرید به جای ایستادن روی یکی از صندلیها بنشینید، نگاهی میاندازید تا جای خالی پیدا کنید. یکی از صندلیها خالی است، به سمت آن میروید اما وقتی به آن میرسید میبینید شکسته است، منصرف میشوید و به جای خود برمیگردید، پس معلوم شد چرا از این چند نفر که ایستادهاند هیچکدام روی آن صندلی خالی ننشسته بودند.
پنجدقیقهای میگذرد و خبری از اتوبوس نمیشود، بیحرکت ایستادن در یک نقطه باعث میشود که هوا گرمتر از قبل به نظر بیاید؛ به بقیه نگاه میکنید و میبینید که در چهره هر یک از آنها نیز اثر کوچکی از کلافگی به چشم میخورد، حال این کلافهشدن از گرماست یا انتظار زیاد، معلوم نیست، تا میآیید از تصمیم امروز خود برای استفاده از اتوبوس منصرف شوید از درون کسی به شما نهیب میزند که «تنها تو نیستی که گرمت شده و انتظار کلافهات کرده، به بقیه هم نگاه کن.»
در این فکرها هستید که اتوبوس از دور دیده میشود، لبخندی بیاختیار روی لبهایتان مینشیند، همراه دیگران از ایستگاه پایین میآیید تا وقتی اتوبوس به ایستگاه رسید، زودتر سوار شوید، چون هوا لحظهبهلحظه گرمتر میشود، اتوبوس که نزدیکتر میآید چشمهایتان را ریز میکنید تا تابلوی مقصد را بخوانید، میخوانید و میبینید که «ایبابا!»، مسیرش جای دیگری است! وقتی توقف میکند، از راننده میپرسید اتوبوس بعدی کی میآید و در جواب میشنوید «نمیدانم»، بهناچار سوار همین یکی میشوید تا لااقل نصف مسیر را رفته باشید، با خود میگویید «بقیه را با تاکسی میروم!».
*فصل عرقریزان در اتوبوسهای گرم
پایتان را که از پلههای ورودی اتوبوس بالا میگذارید، خود را برای استنشاق هوایی خنک آماده میکنید. اما به بالا که میرسید با هُرمی گرمتر از آنچه در بیرون بود مواجه میشوید، در فضای بسته اتوبوسی که هیچ سیستم خنککنندهای در آن روشن نیست و تنها دو عدد پنجره کوچک در دو سمت آن بازند که پردهای ضخیم روی آنها را پوشانده تا از تابش نور آفتاب به داخل جلوگیری کنند، گردش جریان هوا بهسختی انجام میشود و بنابراین همدمای داخل اتوبوس بالا میرود و هم اکسیژن کم میشود.
روز خوبی که شروع کرده بودید کمکم دارد محو میشود و جای خود را به یک روز گرم کلافه کننده میدهد، از آنجا که از چندین دقیقه سرپا ایستادن خسته شدهاید، به سرعت دنبال جایی برای نشستن میگردید، در این گرمای نفسگیر داخل اتوبوس، بهتر میبینید صندلی نزدیک به پنجره کوچک بیابید تا باد مختصری به چهرهتان برخورد کند.
جاهایی که برای جاگرفتن است نه برای نشستن
به سمت دو صندلی در نزدیکی پنجره میروید تا روی یکی از آنها بنشینید که با صحنهای تعجببرانگیز، مشابه آنچه در ایستگاه دیده بودید مواجه میشوید، دو صندلی در کنار هم که یکی کاملا از وسط شکسته و دیگری جوری خالی شده که اگر روی آن بنشینید حتما درونش فرو میروید. از نشستن روی این دو منصرف میشوید و قید پنجره را هم میزنید، برمیگردید تا صندلی دیگری پیدا کنید اما مشاهده میکنید که همه صندلیها اشغال هستند.
به یاد موقعیت توی ایستگاه میافتید که هیچکس سراغ صندلی خالی نمیرفت، اینجا هم اول تعجب کرده بودید که چرا هیچکس سعی نکرد در نزدیکی پنجره بنشیند، چون صندلی زیر پنجره شکسته است، به ناچار روی گوشه یکی از صندلیها مینشینید و در دل بابت تصمیم برای شهروند نمونهشدن، به خودتان لعنت میفرستید.
با صبوری بیسابقهای که در خود سراغ نداشتهاید، سعی میکنید از گوشه پنجره که زیر پرده نیست به بیرون چشم بدوزید و دعا میکنید که هرچه زودتر به مقصد برسید تا بتوانید از این کاروان عرقریزی پیاده شوید.
*استفاده از کارت بلیت، گامی به سوی مدرنیته
به مقصد که نزدیک میشوید، حالتان بهتر میشود، از آنجا که شنیده بودید استفاده از اتوبوسهای شهری مدتی است که با کارت بلیت امکانپذیر است و دیگر حق اینکه کرایه را نقدی حساب کنید، ندارید، کارتی را تهیه کرده بودید تا در مواقعی که هوس شهروند نمونه شدن به سرتان میزند، از آن استفاده کنید، کارت را از جیب خارج میکنید و آماده پیاده شدن میشوید.
در ایستگاه، کارت میزنید و پیاده میشوید، نسیم دلانگیزی به صورتتان برخورد میکند و جان تازهای میگیرید، اتوبوس هنوز حرکت نکرده که از پشت سرتان صدای کارت یکی دیگر از مسافران را میشنوید، بوق ممتدی از کارت به گوش میرسد، راننده به مسافر میگوید کارتش خالی است و شارژ ندارد، به جای آن میتواند پول بدهد، تعجب میکنید، مگر کرایه نقدی ممنوع نیست؟ در یک لحظه فکری به ذهنتان خطور میکند، کارت خود را به مسافر میدهید و از او میخواهید از آن استفاده کند.
در گیرودار پذیرفتن یا نپذیرفتن مسافر، خودتان برای او کارت میزنید، مسافر پیاده میشود و تشکر میکند، شما کارت را به او میدهید و میگویید «دیگر لازمش ندارم. بماند برای خودتان»، مسافر با تردید قبول میکند و کارت را از شما میگیرد، شما میایستید و به اولین و آخرین تجربه خود در استفاده از وسایل نقلیه عمومی فکر میکنید.
*اتوبوسهای کم و فرسوده، مسافران زیاد
این در حالی است که مدیرعامل اتوبوسرانی آبادان در گفتوگو با خبرنگار فارس در این شهر، در خصوص افزایش تعداد اتوبوسها و ساعات تردد آنها وعدههایی را داده و اعلام کرده است: منطقه آزاد اروند تعداد 15 دستگاه اتوبوس را به ناوگان اتوبوسرانی آبادان اهدا کرده است.
«علیرضا بچاری» با بیان اینکه هزینه خریداری هر دستگاه اتوبوس حدود 500 میلیون تومان است، اظهار کرد: در حال حاضر با توجه به هزینههای بالا، امکان خریداری اتوبوسهای جدید برای ناوگان اتوبوسرانی وجود ندارد و چارهای نداریم جز اینکه اتوبوسهای فعلی را که دچار مشکل شدهاند، تعمیر کنیم.
وی در خصوص فرسودگی اتوبوسهای خطوط حملونقل شهری آبادان گفت: متاسفانه فرسودگی اتوبوسها به خاطر عمر بالای آنها نیست و بیشتر بهدلیل شرایط بد آب و هوایی و همچنین عدم نگهداری صحیح از سوی شهروندان است؛ شکستهشدن صندلیهای اتوبوس یا شیشههای ایستگاهها در اثر برخی رفتارهای بد فرهنگی است که از عدهای از شهروندان سر میزند و تا مردم خودشان در جهت نگهداری از این وسایل عمومی کوشا نباشند.
*اتوبوس، وسیله نقلیه قشر کمدرآمد
صحبتهای مدیرعامل اتوبوسرانی از سویی منطقی است اما از سوی دیگر امیدبخشی برای وضعیت فعلی نیست، درست است که شهروندان باید در حفظ وسایل نقلیه عمومی کوشا باشند، اما استفاده از اتوبوسهای فرسوده با عمر بالا در این ناوگان ارتباطی با میزان محافظت شهروندان ندارد، به عنوان مثال اتوبوسی که کولر آن از کار افتاده نمیتواند نتیجه عدم نگهداری صحیح شهروند باشد، پس باید چارهای برای تعمیر این سیستمها اندیشید، به ویژه در گرمای تابستان!
در شهری که اکثر مردم توانایی استفاده از تاکسی برای تردد را ندارند، اتوبوسهای شهری راه خوبی برای رفت و آمد است اما این جایگزین خوب نباید به وسیلهای اجباری برای قشر کمدرآمد تبدیل شود، مردمی که نمیتوانند از پس افزایش بیرویه کرایه تاکسیها که رشد سریعی هم دارد، برآیند، ناچار به استفاده از اتوبوس هستند، این در شهر ما به یک قاعده تبدیل شده است، اتوبوس برای قشر کمدرآمد، و تاکسی برای افرادی که توانایی مالی خوبی دارند.
برای همین است که در بین مسافران اتوبوسهای شهری معمولا افراد متمول را نمیبینیم چون حاضر نیستند به خاطر هزینه کمتر، رنج سوار شدن به اتوبوسهای فرسوده و گرم و انتظار کشیدنهای طولانی در ایستگاهها را به جان بخرند.
---------------------------
گزارش از: زینب عساکره