سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی روز

گزارش جروسالم پست از

رژیم صهیونیستی تلاش می کند در فرصت باقی مانده از ضرب الاجل توافق هسته ای بر محتوای تعدادی از بندهای این توافق اعمال نفوذ کند و لحن توافق را تغییر دهد.

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
جروسالم پست نوشت: رژیم صهیونیستی تلاش می کند در فرصت باقی مانده از ضرب الاجل توافق هسته ای بر محتوای تعدادی از بندهای این توافق اعمال نفوذ کند و لحن توافق را تغییر دهد.

به گزارش «انتخاب»، با وجود بحران در روابط میان کاخ سفید و اسرائیل، تل آویو همچنان به تلاش های خود برای اعمال نفوذ در توافق هسته ای ادامه می دهد.

به نوشته روزنامه صهیونیسیتی جروزالم پست ، دو هفته قبل از اتمام ضرب الاجل سی ام ژوئن برای توافق بین قدرت های دنیا و ایران، اسرائیل همچنان از موضع خود در این باره عقب نشینی نکرده است. برهمین اساس هفته گذشته هیئتی از مقامات ارشد اسرائیل به ریاست یوسی کوهن مشاور امنیت ملی بنیامین نتانیاهو نخست وزیر به واشنگتن سفر کرد. این سفر به عنوان « آخرین تلاش» اسرائیل برای تاثیر گذاشتن بر توافق هسته ای توصیف شد.

در رشته دیدارهایی که این هیئت اسرائیلی برای دیدار با مقامات آمریکایی برنامه ریزی کرده است، درباره مذاکرات ایران بحث می شود. آنها تلاش خواهند کرد در فرصت باقی مانده در محتوای تعدادی از بندهای این توافق اعمال نفوذ کنند و لحن توافق را تغییر دهند و حتی تلاش نمایند زمان امضای این توافق را به تاخیر اندازند.

یک دیپلمات ارشد غربی در نیویورک در گفتگو با روزنامه اسرائیلی معاریو گفت: « ضرب الاجل تعیین شده وحی منزل نیست. با این حال شانس اسرائیلی ها برای تغییر بسیار در بندهای توافق که قرار است در هفته های آینده نهایی شود، بسیار اندک است».

اسرائیل در پافشاری بر تلاش هایش برای مداخله در توافق هسته ای با ایران، به طور کامل بحران اعتماد بین نتانیاهو و باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا را نادیده گرفته است.

اسرائیل نشان داده است برخلاف موضوع ایران، زمانی که موضوع روابط میان اوباما و نتانیاهو مطرح می شود، تقریبا تلاش ها برای بهبود روابط و اعتمادسازی میان دو رهبر را کنار گذاشته است. به نظر می رسد اسرائیل هیچ تلاشی برای کاهش شکاف ها میان کاخ سفید و نخست وزیر انجام نمی دهد. به نظر می رسد نتانیاهو تصمیم گرفته است صرف انرژی برای احیای روابط با رئیس جمهور آمریکا که دوره ریاست جمهوری اش یک سال و نیم دیگر پایان خواهد یافت، وقت تلف کردن است.
اگر طرز تفکر نتانیاهو چنین باشد، وی در اشتباه است زیرا در حالی که روابط میان اوباما و نتانیاهو نادیده گرفته شده است اما نگرانی اسرائیل از چیزی که به عنوان توافق بد با ایران توصیف می شود، باعث شده است روابط بیشتری میان کارکنان ارشد کاخ سفید و مقامات ارشد شورای امنیت ملی اسرائیل برقرار شود.

این نگرانی همچنین همکاری و روابط کاری میان سوزان رایس مشاور امنیت ملی اوباما و یوسی کوهن مشاور امنیت ملی نتانیاهو را تقویت کرده است. این کانال روابط میان دو کشور مثبت و مفید و کاملا در تضاد با روابط اوباما و نتانیاهو است که بر پایه تردید و بی اعتمادی است.
همکاری نزدیک رایس و کوهن پدیده ای شناخته شده در میان روزنامه نگاران و تحلیلگران در واشنگتن تبدیل شده است. کوهن به هیچ وجه خود را به کارکنان کاخ سفید تحمیل نمی کند. بر عکس، وی میهمانی دعوت شده و خواستنی است. در سفر اخیر کوهن به واشنگتن، رایس از او برای ضیافت شام دعوت کرد تا مذاکره ای رو در رو داشته باشند که به منزله دوستی بسیار زیاد مشاور امنیت اوباما است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرانجام هویت هکر الکترونیکی گروه تروریستی داعش که صفحات شخصی فرماندهان ارتش امریکا را هک کرده بود، شناسایی شد.

به گزارش العالم، سرانجام هویت متهم اصلی چندین مورد هک الکترونیکی صفحات شخصی فرماندهی ارتش مرکزی امریکا در سایتهای تویتر و یوتیوب و هک صفحات شخصی اشخاص مشهور شناسایی شد.

روزنامه انگلیسی دیلی میل نوشت: تحقیقات انجام شده نشان می دهد که این شخص «جنید حسین» مشهور به «ابو حسین انگلیسی»، متخصص در زمینه هک الکترونیکی است. وی اهل شهر بیرمنگام انگلیس است و در سال 2012 به دنبال سرقت اطلاعات شخصی از اینترنت بازداشت شده بود.

مقامات امریکایی گفته اند که جنید در چند فقره هک الکترونیکی صفحات فرماندهی ستاد مرکزی امریکا در تویتر و یوتیوب و افشای اطلاعات مربوط به یکصد سرباز امریکایی و نیز دعوت به حمله در اوهایو و مینسوتا و کلورادو دست داشته است.

جنید مغز الکترونیک داعش به حساب می آید. وی به هدف آموزش عملیات تجسس و هک حسابهای بانکی شخصیتهای مشهور و انتقال موجودی آنها به حسابهای ویژه حمایت از داعش، به عناصر این گروهک به سوریه رفت.

علاوه بر اینها «ابو حسین انگلیسی» توانست همسر خود سالی جونز 45 ساله را که یک خواننده انگلیسی بود متقاعد کند که به همراه پسر ده ساله شان به داعش در سوریه پیوسته و فرماندهی گردان زنانه الخنسا را که یکی از خشن ترین گردانهای داعش است بر عهده بگیرد.
اموال مردم، گرفتن مالیات‌های سنگین اجباری، فروش نفت، باج‌گیری، قاچاق اعضای بدن، فروش آثار باستانی و... ماهانه چندین میلیون دلار درآمد کسب کرده و از این درآمد برای جذب نیروهای بیشتر برای عملیات تروریستی از سراسر دنیا استفاده می‌کند.


منبع:صبحانه
حیله!
سخنان ۲ روز پیش جان کری در این باره که آمریکا دیگر حل و فصل کامل موضوع PMD را یک پیش‌شرط برای حصول توافق نهایی و تعدیل تحریم‌ها نمی‌داند، سوء‌تفاهم‌های زیادی ایجاد کرده است.

سرویس بین الملل فردا: سخنان ۲ روز پیش جان کری در این باره که آمریکا دیگر حل و فصل کامل موضوع PMD را یک پیش‌شرط برای حصول توافق نهایی و تعدیل تحریم‌ها نمی‌داند، سوء‌تفاهم‌های زیادی ایجاد کرده است. برخی خوش‌بینانه این سخن وزیر خارجه آمریکا را به معنای پایان مساله PMD پس از ۱۰ سال دانسته و  برخی دیگر خبر از کوتاه آمدن آمریکا در این باره داده‌اند. عجله در تفسیرهای خوش‌بینانه از  این اظهارات، بیش از هر چیز نشان‌دهنده آن است که با وجود گذشت بیش از ۲ سال از مذاکرات، هنوز یک درک واقع‌بینانه و استاندارد از استراتژی آمریکا در این مذاکرات حاصل نشده و همچنان هیجانات ژورنالیستی در کنار تلاش برای تبدیل معامله‌ای که وزیر خارجه هم معتقد است «سوت و کف زدن ندارد» به یک جشن سیاسی، با هدف بهره‌برداری‌های سیاست داخلی، بر اتخاذ رویکردهای استراتژیک غلبه دارد. خوش‌بینی به آمریکا و شوق توافق به هر قیمت همراه با عدم درک راهبرد کلان آمریکا در مذاکرات هسته‌ای و پیچیدگی‌های دستورکار اطلاعاتی آمریکایی‌ها علیه برنامه‌های امنیت ملی ایران (از جمله برنامه هسته‌ای)، ترکیب و نتیجه‌‌اش این شده است که چرخش‌های تاکتیکی کاملا قابل پیش‌بینی آمریکایی‌ها برخی را به سرعت هیجان‌زده می‌کند و به نواختن مارش پیروزی وامی‌دارد.

یکی از سوال‌هایی که در این ۲ سال همواره مطرح بوده و هرگز پاسخی راضی‌کننده بدان داده نشده، این است که کدام بخش از مواضع آمریکا در این مذاکرات کاملا واقعی است و باید جدی گرفته شود و کدام بخش، صرفا با هدف چانه‌زنی و افزایش امتیازگیری از ایران مطرح شده است و می‌توان منتظر تعدیل آن در نقاط عطف مذاکرات باقی ماند؟ به دلایلی که این نوشته جای بحث از آن نیست، من دیری است معتقدم اصلی‌ترین مطالبات آمریکا در این مذاکرات که بنابر یک دستور کار اطلاعاتی پیچیده در پی تحقق آنها بوده - و در این کار موفق هم شده – مشتمل بر 3 موضوع بنیادین و فوق‌العاده مهم است و جز اینها، هرچه آمریکایی‌ها در مذاکرات گفته‌اند یا از این پس خواهند گفت، صرفا با هدف چانه‌زنی است و تیم مذاکره‌کننده ایران می‌تواند مطمئن باشد که در دقیقه 90 و پس از اتمام ظرفیت‌های چانه‌زنی، از آن کوتاه خواهند آمد. از قضا، یکی از مهم‌ترین وظایف تیم مذاکره‌کننده شناسایی همین هدف‌های بنیادین در مذاکرات و جلوگیری از تحقق آنها بوده که شوربختانه می‌توان به تفصیل استدلال کرد در آن شکست خورده است.

به طور بسیار خلاصه، هدفگذاری پنهان یا به تعبیری خطوط قرمز واقعی آمریکا در مذاکرات شامل موارد زیر است:

1- رسیدن مواد هسته‌ای ایران به زیر جرم موثر

2- متوقف کردن برنامه تحقیق و توسعه واقعی روی سانتریفیوژهای پیشرفته

3- استقرار یک رژیم دسترسی و بازرسی ویژه در ایران

غیر از این موارد، همه آنچه آمریکایی‌ها درباره نطنز، فردو، اراک، تحریم‌ها و حتی PMD گفته‌اند، با هدف چانه‌زنی و افزودن بر حجم امتیازهای درخواستی از ایران بوده و برای مذاکره‌کنندگان آمریکایی ارزش راهبردی نداشته است. علت هم این است که برای تحقق استراتژی اصلی آمریکا در این مذاکرات که در یک جمله می‌توان آن را به شکل «گرفتن توان پاسخ هسته‌ای به فشارهای آینده از ایران» توصیف کرد، دقیقا همین موارد کفایت می‌کند و با فرض اینکه این امتیازها به غرب داده شود، دیگر حتی وجود هزاران ماشین در فردو یا تداوم کار رآکتور آب سنگین اراک یا هر مساله دیگری از این نوع، برای آمریکایی‌ها مهم نخواهد بود. در واقع تراژدی این مذاکرات در اینجاست که آمریکا هم هدف‌های بنیادین خود را محقق کرده، هم در حوزه‌های غیر بنیادین ایران امتیازهای کلیدی و حداکثری گرفته و هم به واگذاری حداقل مقدار امتیاز ممکن بسنده کرده است و با وجود همه اینها تیم ایرانی اصرار دارد نام این فرآیند را برد- برد بگذارد.

هدف این نوشته، مستند کردن این ارزیابی نیست، این کار را بزودی در جای دیگری انجام خواهم داد و در آنجا روشن خواهد شد که اگر تیم مذاکره‌کننده یک درک درست از اولویت‌های مذاکراتی و هدف‌های پنهان آمریکا در مذاکرات می‌داشت، هم درمی‌یافت که کجا باید مقاومت کند و کجا متصلب باشد و هم اینکه حداقل در مواردی که برای غرب ارزش راهبردی ندارد، می‌توانست امتیازهای کمتری بدهد و مابه‌ازاهای بسیار بزرگ‌تری از آمریکا دریافت کند.

با این وعده که در زمانی کوتاه این بحث را تکمیل خواهیم کرد، اجازه بدهید به مساله PMD و سخنان جان کری در این باره بازگردیم. در ظاهر، این یک پیروزی برای ایران است که آمریکا لیست 23 نفره افراد و فهرست 2 گزینه‌ای مکان‌های مورد درخواست خود برای مصاحبه و دسترسی را تعدیل کرده و از درخواست برای حل و فصل کاملPMD قبل از توافق نهایی کوتاه آمده باشد.
اما اگر دقیق شویم موضوع در واقع برعکس است و آمریکایی‌ها همچون همیشه از یک مطالبه حداکثری –که از روز اول هم می‌دانستند محقق‌شدنی نیست و اساسا مطرح نکرده بودند که محقق شود- کوتاه آمده‌اند تا هدف بزرگ‌تری را محقق کنند. در یک جمله، هدف بزرگ‌تر برای آمریکا «استقرار یک رژیم دسترسی و بازرسی فراپروتکلی در ایران» و پل  زدن از موضوع هسته‌ای به حوزه نظامی و امنیتی متعارف ایران به بهانه PMD طی مدت زمانی حداقل به میزان یک دهه است.

اصلی‌ترین اتفاقی که در حال رخ دادن است این است که آمریکا پیش شرط دسترسی به مکان‌ها و افراد نظامی ایران را تعدیل کرده تا در عوض ایران را وادار به پذیرش رژیم دسترسی و بازرسی مدنظر خود کند و این رژیم از قضا یکی از مهم‌ترین وظایفی که دارد تمرکز روی PMD به مدت چندین سال - به تعبیر آمانو- است. اجازه بدهید قبل از ادامه این بحث و برای اینکه مساله روشن‌تر شود، عبارات کری را دقیق‌تر مطالعه کنیم. یکی از مهم‌ترین جملاتی که او در بوستون گفته این است که آمریکا به این دلیل اصراری بر دریافت دسترسی‌های فراپروتکلی از ایران قبل از حصول توافق ندارد که اساسا مطمئن است ایران زمانی در گذشته برنامه ساخت سلاح هسته‌ای داشته و در نتیجه بازرسی‌هایی را که هدف از آن اثبات این موضوع باشد ضروری نمی‌داند. این جمله بسیار مهمی است. کسانی که با ادبیات کاری ایران و آژانس آشنا هستند می‌دانند آژانس درباره رسیدگی به PMD یک فرآیند 7 مرحله‌ای را مدنظر دارد که در واقع آن‌طور که دیوید آلبرایت و موسسه علوم و امنیت بین‌المللی زمانی توصیه کرده بودند معنایی جز تکرار  تجربه آفریقای‌جنوبی در ایران نخواهد داشت و این جمله کری کمک موثری به تحقق آن فرآیند خواهد کرد:

1- استقرار رژیم بازرسی ویژه فراپروتکلی در ایران به مدت نامحدود

2- جمع‌آوری اطلاعات مرتبط با PMD (که در واقع تمام حوزه‌های نظامی متعارف ایران بویژه برنامه موشکی را در بر می‌گیرد.)

3- رسیدن به یک تصویر کامل از PMD

4- ارزیابی میزان اعتبار این تصویر (آژانس پیشاپیش و قبل از کامل شدن تصویر خود حکم را صادر کرده و گفته است اسناد PMD را روی هم رفته معتبر می‌داند.)

5- اجرای پروتکل به مدت حداقل یک دهه به منظور راستی‌آزمایی توقف PMD در ایران و گروگان نگه داشتن بخشی از تحریم‌ها در این مدت

6- ارائه یک ارزیابی از ماهیت برنامه هسته‌ای ایران پس از حدود 10 سال از اجرای پروتکل و تعیین تکلیف مساله ماهیت

7- ارزیابی پی‌درپی این نتیجه‌گیری هر سال یک بار

تنها کاری که کری کرده این است که می‌گوید اولا PMD همین حالا هم معتبر است – و این چیزی است که آژانس قبلا تایید کرده- و ثانیا فرآیند رسیدگی به آن می‌تواند به مرحله مابعد توافق موکول شود.

بسیار مهم است که توجه کنیم معنای رسیدگی در اینجا چیست.
 
رسیدگی در اینجا دقیقا منطبق با همان فرآیندی است که آژانس طراحی کرده - و اساسا 1+5، PMD را مساله‌ای میان ایران و آژانس می‌داند- الا اینکه مطابق آنچه کری گفته مراحل 2 و 3 آن می‌تواند سریع‌تر طی شود و آژانس باید بیشتر وقت خود را صرف راستی‌آزمایی توقف PMD در ایران از طریق اجرای سختگیرانه یک رژیم بازرسی فراپروتکلی کند تا اینکه در پی اثبات اصل انجام آن زمانی در گذشته باشد.

نتیجه موضوع ساده است:

1- آمریکا می‌خواهد کوتاه آمدن از دسترسی‌های ما‌قبل توافق را ابزاری برای تحمیل یک رژیم دسترسی و بازرسی ویژه و فراپروتکلی به ایران کند که مبانی آن در لوزان پایه‌گذاری شده اما اخیرا ایران مقاومت‌هایی را در مقابل آن آغاز کرده بود. اگر فرض کنیم - و این فرض براساس اطلاعات موجود کاملا دقیق است- هدف اصلی آمریکا در مذاکرات کنونی حفظ چارچوب لوزان است، این تغییر تاکتیک کاملا موجه است. در واقع آمریکایی‌ها می‌گویند اگر شما نمی‌توانید قبل از توافق با چنین دسترسی‌هایی موافقت کنید، می‌توان این کار را به بعد از توافق موکول کرد به این شرط که استقرار یک رژیم بازرسی ویژه در ایران را بپذیرید.

2- به این ترتیب، آمریکا بدون اینکه هیچ تعهدی در زمینه بستن PMD به ایران داده باشد (توجه کنید که مدالیته‌ای در این باره میان ایران و آژانس توافق نشده است) رسیدگی به این مساله را به یک فرآیند بلندمدت و فرسایشی تبدیل می‌کند و به بهانه آن، خواستار دسترسی به نهانخانه نظامی و امنیتی ایران آن هم نه یک بار و دو بار، بلکه برای سال‌ها خواهد شد. پیش فرض آمریکایی‌ها این است که پس از آنکه توافق امضا شد، ایران برای حفاظت از توافق هم که شده در مقابل درخواست‌های آژانس مقاومت چندانی نخواهد کرد.

3- دستور کار آژانس در 10 سال آینده در واقع شامل 3 مساله بسیار خطرناک خواهد بود که در هم تنیده شده و امنیت ملی ایران را به نحو بی‌سابقه‌ای در مخاطره قرار خواهد داد:

اول- راستی‌آزمایی توافق انجام شده که به دلیل عدم هرگونه رژیم توافق شده در این باره، به سرعت منجر به سرازیر شدن انبوهی از درخواست‌های کاملا سلیقه‌ای و دلبخواهی از سوی آژانس به سمت ایران خواهد شد. در ادبیات آژانس چیزی به نام راستی‌آزمایی تعلیق وجود ندارد. وقتی بناست آژانس تعلیق یک سلسله فعالیت‌ها را در ایران راستی‌آزمایی کند، عملا این دبیرخانه آژانس و بلکه بازرس اعزام شده به ایران است که باید روند این کار را طراحی کند و تجربه سال‌های 82 تا 84 به ما می‌گوید بدعتی به نام راستی‌آزمایی تعلیق سر از ناکجاآباد در خواهد آورد که درخواست‌هایی مانند نصب دوربین در تاسیسات نظامی تنها یکی از ویژگی‌های آن است. یک نکته بسیار مهم در اینجا این است که مطالعه ادبیات خلع سلاحی آمریکا در سطوح رسمی و نیمه رسمی تردیدی باقی نمی‌گذارد که آمریکایی‌ها مکانیسم راستی‌آزمایی توافق از سوی آژانس را به نحوه همکاری ایران درباره PMD گره زده‌اند. اساسا یکی از استدلال‌های پربسامد از سوی کسانی مانند دیوید آلبرایت و اولی هاینونن در این سال‌ها این بوده است که تا زمانی که PMD حل نشود نمی‌توان یک نظام راستی‌آزمایی مطمئن برای توافق طراحی کرد، چرا که هرگز نمی‌توان فهمید ایران در کدام تاسیسات مخفی در حال نقض توافق است! نتیجه این است که اگر ایران در مرحله مابعد توافق درباره PMD با آژانس همکاری نکند، آمریکا می‌تواند پایبندی ایران را به برجام هم انکار کند!

دوم- راستی‌آزمایی توقف PMD در ایران مستلزم دسترسی‌هایی بالاتر از رژیم بازرسی‌های آنسکام و آنموویک در عراق به هر تاسیسات مشکوک در ایران است.

سوم- رسیدگی به مسائلی که احتمالا در آینده پیش خواهد آمد. در این تردیدی نیست که رسیدگی به PMD آنگونه که آژانس در پی آن است به خلق انبوهی  از مسائل جدید و رشد درخواست اطلاعات بیشتر از ایران براساس الگوی یک تصاعد هندپسی خواهد انجامید. تجربه پاسخ به مساله EBW از سوی ایران و طرح 20 سوال جدید از سوی آژانس، کاملا این امر را تایید می‌کند. اگر توجه کنیم که دبیرخانه آژانس بیش از آمریکا تحت سیطره اسرائیل است، این نگرانی صدچندان خواهد شد.

4- و مهم‌تر از همه، به این ترتیب، نه فقط آمریکا احتمالا موفق به گنجاندن رژیم دسترسی و بازرسی مدنظر خود در متن توافق می‌شود، بلکه نوعی سپر حفاظتی برای تحریم‌ها هم به وجود می‌آورد. هم بخشی از تحریم‌ها را تا زمان حل PMD حتی تعلیق نخواهد کرد و هم مکانیسم بازگشت‌پذیری تحریم‌های تعلیق شده را بشدت تقویت می‌کند.

5- و در نهایت اینکه با حفظ PMD، آمریکا بهانه‌ای خواهد داشت که فرآیند گذار از تعلیق به لغو را به آینده نامعلوم در آینده ارجاع بدهد. پیش از این اطلاعات معتبری وجود داشت که نشان می‌داد آمریکا لغو تحریم‌ها به معنای برچیدن زیرساخت قانونی آن را به 3 چیز مشروط کرده است:

اول- اجرای بلند‌مدت پروتکل در ایران

دوم- حل و فصل کامل PMD

سوم- اثبات اینکه برنامه موشکی ایران بخشی از یک برنامه پرتاب کلاهک هسته‌ای نیست.
با روند فعلی، آمریکا به این هدف خود هم خواهد رسید.

اجازه بدهید جمع‌بندی کنیم. با شیوه مذاکراتی که تیم ایرانی در پیش گرفته و راهبردی که آمریکایی‌ها موفق به اجرای اجزای کلیدی آن شده‌اند:

1- بهانه‌جویی‌ها، سندسازی‌ها و اتهام‌زنی‌ها علیه برنامه هسته‌ای ایران در مرحله ما بعد توافق، تشدید اگر نشود، قطعا متوقف نخواهد شد.

2- رژیم دسترسی و بازرسی که پس  از توافق در ایران مستقر خواهد شد دیگر پرونده‌های امنیت ملی ایران را مین‌گذاری می‌کند و بحران‌های اطلاعاتی و امنیتی بی‌سابقه‌ای برای ایران به وجود خواهد آورد.

3- در صورتی که پروژه آمریکا برای تغییر معادله سیاست داخلی در ایران ظرف سال‌های پس از توافق به نتیجه برسد، این رژیم دسترسی و بازرسی، ایران را در حالی که ضعیف شده و توان بازدارندگی و پاسخ‌دهی خود را هم از دست داده در کام جنگی دیگر فروخواهد برد.

4- آمریکایی‌ها امکان‌های منحصر به فردی در اختیار خواهند داشت تا تحریم‌هایی را که زیرساخت قانونی آنها را هم حفظ کرده‌اند، به سرعت و به بهانه‌های دیگر احیا کنند. روزی که تحریم‌ها به بهانه‌های دیگر احیا خواهد شد، ایران دیگر چیزی به نام برنامه هسته‌ای در اختیار نخواهد داشت که به این فشارهای جدید پاسخی از جنس برنامه هسته‌ای بدهد. تحت آن شرایط است که با یک محیط داخلی دستکاری شده و برنامه هسته‌ای از دست رفته، آمریکا تغییر محاسبات ایران در دیگر حوزه‌های امنیت ملی‌اش، بویژه برنامه ژئوپلیتیک را به انتظار خواهد نشست.

چاره کار ساده است. ایران نباید نه پیش و نه پس از توافق، هیچ رژیم بازرسی را که هدف آن حل و فصل PMD باشد، بپذیرد. یکی از اصلی‌ترین پیش‌شرط‌های یک توافق خوب که در آن ایران خواه‌ناخواه امتیازهایی خواهد داد، این است که آمریکا بپذیرد پرونده جعلی به نام PMD برای همیشه بسته شود. این کار دشواری نیست به شرط اینکه شجاعت و اراده سیاسی لازم برای آن وجود داشته باشد.


منبع: وطن امروز
ابوبکر البغدادی سرکرده گروه تروریستی داعش در مسجد موصل خود را قریشی نامید و چندی بعد شجره‌ نامه‌ای منتسب به وی منتشر شد که در آن تلاش شد، ثابت شود که او یک قریشی است. البته ریشه این ادعاها را باید در حدیثی از اهل سنت دانست که می‌گوید «الائمة من قریش».
 فارس: شجره نامه مربوط به ابوبکر البغدادی رهبر گروه تروریستی داعش از سوی رسانه‌های وابسته به این گروه منتشر شده که در آن ادعا شده وی از قبیله قریش و از نوادگان اهل بیت می‌باشد.

تیرماه سال 93 بود که ابوبکر البغدادی با حضور در یکی از مساجد شهر موصل خود را خلیفه مسلمین خواند.


خطبه خوانی ابوبکر البغدادی در مسجد موصل

وی در این سخنرانی خود را «ابراهیم» معرفی کرده و در حالیکه عبا و عمامه‌ای سیاه بر تن داشت خطبه می‌خواند.

البغدادی در بخشی از سخنان خود که حدود 15 دقیقه به طول انجامید، مدعی شد که «ما فرمان یافته‌ایم برای برپایی دین، با دشمنان خدا بجنگیم و این کار جز با نیرو و قدرت محقق نمی‌شود...».


شجره نامه منتسب به خلیفه داعش

چند ماه بعد (مرداد ماه 93) سید حسن نصر الله دبیر کل جنبش مقاومت اسلامی لبنان در مصاحبه با روزنامه «الاخبار» لبنان در پاسخ به سوالی درباره خطبه خوانی ابوبکر البغدادی در موصل و ادعای قریشی و سید بودن وی گفت: سیاست او این نبود که در رسانه‌ها ظاهر شود. ولی فکر می‌کنم ظاهر شد تا یک مشکل فقهی را حل کند. زمانیکه که داعش خلافت او را اعلام کرد، بحثی در جهان اسلام بین علمای اهل سنت درگرفت که چطور می‌توانیم با کسی بیعت کنیم که اسمش را نمی‌دانیم، شخصش را نمی‌شناسیم و هیچ اطلاعات و داده‌ای درباره‌‌اش در دست نداریم، چون بیعت با شخص مجهول جایز نیست و باید با شخص معلوم و شناخته شده بیعت کنیم. در نتیجه البغدادی مجبور شد که خودش را نشان دهد تا از حال مجهول تبدیل به معلوم و شناخته‌شده شود و باب بیعت باز شود، این درباره‌ این حرکتش.

اما در مورد نسبش که می‌گوید قریشی است، دلیلش این است که حدیثی وجود دارد که می‌گوید «الائمة من قریش» یعنی پیشوایان از قریش‌اند. به حسب نظر مذاهب فقهی [اهل سنت] خلیفه باید از قریش باشد در حالیکه امیر یک کشور، مثلاً پادشاه یا امیر یا رئیس‌جمهور، را خلیفه‌ مسلمانان حساب نمی‌کنند. می‌گویند خلیفه‌ مسلمانان باید قریشی باشد و از آنجا که طرح ابوبکر البغدادی، طرح خلافت است باید به آنها بگوید قریشی است تا بیعت با او صحیح باشد. او می‌‌خواهد بگوید قریشی است، از طریق نسبش که به اهل بیت می‌رسد [که آنان نیز خود قریشی‌اند] چون موضوع اهل بیت نزد شیعیان و اهل سنت اثری بارز دارد. اهل سنت محبت و احترام نسبت به اهل بیت دارند و در این موضوع بحثی نیست. عموم اهل سنت محب اهل بیت علیهم السلام هستند و به آنان احترام می‌گذارند و میزان این محبت از کشوری تا کشور دیگر متفاوت است. بر همین مبنا ابوبکر البغدادی می‌گوید من قریشی و از خاندان اهل بیت هستم.
این ادعاها البته در بین اهل سنت ریشه دار است زیرا آنها نیز به وجود یک منجی معتقد هستند و آنها نیز همانند شیعیان او را مهدی می‌نامند. در همین خصوص باید گفت که 33 سال پیش و همزمان با نخستین روز سال 1400هجری قمری یکصد مرد مسلح کعبه را تصرف کردند و عده‌ای را به گروگان گرفتند. رهبر ایدئولوژیک و نیروی محرکه تسخیر مسجد کعبه، «جهیمان ابن سیف العتیبی» بود. موضوعات اصلی قیام جهیمان که مبنی بر واجب بودن سرنگونی فرمانروایان فاسد بود، طی اشغال مسجد کعبه از طریق بلندگو اعلام شد.

پس از بستن 48 دروازه حرم، محمد بن عبدالله قحطانی، داماد جهیمان در مقابل انبوه زائران ادعای مهدویت کرد. ملک خالد یک شورا مرکب از علما تشکیل داد و از آنها خواست فتوای تجویز حمله و تصرف مجدد حرم را صادر کنند. طی جنگ‌هایی که درگرفت، قحطانی، کشته شد و جهیمان به همراه 62 نفر از همراهانش دستگیر و اعدام شدند.

امروز نیز گویا ابوبکر البغدادی با استفاده از همان شیوه و سوء استفاده از اعتقادات اهل سنت دست به راه اندازی گروهی تروریست زده تا با استفاده از آنها و نیز ادعاهای دینی درباره نسب خود، حکومت موهوم خود را پایه ریزی کند.
          
رهبر انقلاب در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی فرمودند: «مسئله‌ هسته‌ای به ‌صورت یک گره در آمده است، این، راه‌حل‌هایی دارد، آن راه‌حل‌ها متوقف به تقویت درونی ماست. اگر این تقویت در درون انجام بگیرد، آن کار آسان خواهد شد.»

 به گزارش مشرق، رهبر انقلاب در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی فرمودند: «مسئله‌ هسته‌ای به ‌صورت یک گره در آمده است، این، راه‌حل‌هایی دارد، آن راه‌حل‌ها متوقف به تقویت درونی ماست. اگر این تقویت در درون انجام بگیرد، آن کار آسان خواهد شد.» در یادداشت زیر که در سایت دفتر مقام معظم رهبری منتشر شده سعی شده است تا این موضوع مورد واکاوی و تحلیل قرار بگیرد.

بیش از یک دهه است که موضوع هسته‌ای ایران به عنوان یک چالش بین‌المللی از سوی رسانه‌ها و دولت‌های غربی به افکار عمومی جهان معرفی شده است. در طول این سال‌ها، پرونده‌ هسته‌ای ایران با افت ‌و خیزهای مختلفی مواجه بوده است. در اوایل دهه 80 شمسی حتی توافقی میان ایران و سه کشور اروپایی انجام شد، اما دیری نپایید که آن توافق به دلیل زیاده‌خواهی‌های طرف غربی منحل شد و باز هم پرونده‌ هسته‌ای به خانه اول خود بازگشت.

در طول مذاکرات دو سال اخیر نیز سطح توقعات غرب و مخصوصا آمریکا تا بدان‌جا افزایش یافت که در آستانه «مذاکرات لوزان»، رئیس‌جمهور آمریکا با تکرار مواضع قبلی خود اذعان کرد که ایران می‌بایست برای رسیدن به توافق، «امتیازات» بیشتری بدهد! حتی گفت‌وگوهای 9 روزه‌ لوزان هم نتوانست چاره کار شود و رئیس‌جمهور آمریکا، بلافاصله بعد از اعلام بیانیه‌ مطبوعاتی مذاکرات، جلوی دوربین رفت و با اشاره به اینکه به ایران «اعتمادی» ندارد و هرگونه توافقی صرفا بر مبنای «راستی‌آزمایی» است گفت: «ایران با محدودیت شدید در برنامه‌ خود مواجه خواهد شد و ایران همچنین با بیشترین بازرسی‌های شدید و سرزده و رژیم شفافیت موافقت کرد که هرگز در هیچ برنامه‌ هسته‌ای در تاریخ درباره آن مذاکره نشد. بنابراین این توافق براساس اعتماد نیست بلکه براساس راستی‌آزمایی بی‌سابقه است.»

با این توضیحات سؤالی که مطرح می‌شود این است که گره پرونده هسته‌ای ایران کجاست و چگونه باز خواهد شد؟ ایران می‌بایست چه تدبیر و سیاستی به ‌منظور رسیدن به بهترین راه‌حل اتخاذ کند؟ چاره کار در چیست؟

به نظر می‌رسد حل مسئله هسته‌ای و باز شدن گره آن، در گرو فهم «دقیق»، «همه‌جانبه» و از «همه ابعاد آن» - و نه صرفا تمرکز بر مسئله هسته‌ای- است. برای فهم، تحلیل و اتخاذ بهترین راه‌حل می‌بایست به همه «زمینه‌ها» و «پیش‌زمینه‌ها»ی  به‌وجودآورنده‌ یک «رخداد» توجه کرد. بنابراین باید فراتر از هسته‌ای و یا بهتر بگوییم مبتنی بر یک «نگاه کلان» به این مسئله نگریست و ابعاد و زوایای آن را مشخص کرد. از این زاویه، اگرچه می‌توان موضوعات مختلفی را بیان کرد اما در ذیل به دو موضوع اشاره می‌شود:

یکم. از حیث نسبت‌های چهارگانه منطق (نسب اربع)، نسبت میان ایران و آمریکا از جنس «تباین» است. این دو کشور، حتی در موضوعات مشترک، از حیث «نظر» (ماهیت، اندیشه و ایدئولوژی) و «عمل» (اقدامات، راهبردها و تاکتیک‌ها) در تقابل با هم قرار دارند. این همان موضوعی است که رهبر انقلاب چندی پیش در در دانشگاه افسرى و تربیت پاسداری امام حسین علیه‌السلام، از آن با عنوان تقابل «گفتمان نوین اسلامی» در برابر «گفتمان جاهلیت مدرن» یاد کرده و فرمودند: «چشمان تیزبین ملّت‌ها می‌تواند تشخیص بدهد؛ می‌تواند این دو گفتمان را در مقابل هم ببیند. این دو گفتمان با هم آشتی نمی‌کنند، این دو گفتمان به هم نزدیک نمی‌شوند؛ نمی‌توانند آشتی کنند. یک گفتمان گفتمان ظلم و ستیزه‌گری با مظلومان و ملّت‌ها است؛ یک گفتمان گفتمان حمایت از مظلومان و مقابله‌ با ظالمان است؛ اینها چطور می‌توانند دست به هم بدهند؟ چطور می‌توانند به هم نزدیک بشوند؟»

به همین علت اساسا رهبر انقلاب به مذاکره‌ با آمریکا خوشبین نیستند. البته این عدم خوشبینی، نه دیدگاهی برخاسته از شرایط سال‌های اخیر، بلکه مبتنی بر یک «نگاه معرفتی و گفتمانی» و البته برخاسته از «تجربه تاریخی» ملت ایران است. 24 سال پیش، در نخستین سال‌های رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، در سال‌هایی که تازه بحث رابطه‌ ایران و آمریکا داغ شده بود، ایشان به همین مسئله اشاره کرده و چنین گفتند: «مرتب از رئیس‌جمهور آمریکا سؤال مى‌کنند که نظر شما راجع به روابط با جمهورى اسلامى چیست؛ او هم مى‌گوید ما جداً اصرار داریم که روابطمان را با ایران حسنه کنیم! این حرف، یک حرف غیرصادقانه است. بله، با جمهورى اسلامىِ اسمى، با جمهورى اسلامى‌اى که از ارزش‌ها و هدف‌هاى اسلامى صرف‌نظر کند، با جمهورى اسلامى‌اى که دیگر اسمش یک دروغ خواهد بود، آمریکایی‌ها حاضرند آشتى کنند و همکارى نمایند؛ اما با جمهورى اسلامى‌اى که ارزش‌هاى اسلامى را به‌صورت حیاتى‌ترین خواسته‌هاى خود در دست بفشرد و از آن صرف‌نظر نکند، دلشان صاف نیست و نخواهد شد.» درست در همین سال‌ها بود که بیل کلینتون، میز ریاست جمهوری ایالات متحده را بر عهده داشت و اتفاقا در دوره‌ای که برخی از افراد و جریان‌های سیاسی داخلی، خوش‌باورانه صحبت از سرگیری روابط ایران و آمریکا می‌کردند، تحریم‌ها و فشارهای اقتصادی و سیاسی جدید بر ایران آغاز شد. در دوران همین رئیس‌جمهور دموکرات آمریکا بود که سیاست «مهار دوجانبه» به اجرا در آمد. دو سال بعد، کلینتون کلیه شرکت‌های آمریکایی را از مبادله  اقتصادی با ایران منع کرد. بعد از آن نیز قانون «داماتو» و قانون «تحریم ایران و لیبی» به تصویب رسید. هدف  از اجرای همه این قوانین و طرح‌ها، جلوگیری از افزایش قدرت اقتصادی و سیاسی ایران بود، آن‌چنان‌که رهبر انقلاب در دیدار 29 بهمن‌ماه 93 چنین فرمودند:
«از بعد از تمام شدن جنگ، یعنی از سال 67 که هشت سال دفاع مقدّس تمام شد، یک برنامه‌ریزیِ عمومیِ قدرت‌های استکباری وجود داشت برای اینکه نگذارند ایران اسلامی تبدیل بشود به یک قدرت اثرگذار اقتصادی در منطقه؛ سعی کردند، روی این کار کردند. خب، جنگ که تمام شد، ما شروع کردیم به برنامه‌ریزی برای مسائل اقتصادی و پیشرفت‌ها؛ مشغول برنامه‌ریزی شدیم؛ اینها فهمیدند که اگر جلوی ایران را نگیرند، اگر چنان‌چه اخلالگری نکنند، دخالت نکنند، مزاحمت نکنند، ایران اسلامی با توانایی‌های خود - که آن روز سایه وجود شریف امام بزرگوار هم بر سر ما بود و حیات مبارک ایشان ادامه داشت - با تکیه‌ به اسلام، با تکیه‌ به مردم، تبدیل خواهد شد به یک قطب اقتصادی منطقه‌ای و روی اقتصاد منطقه و اقتصاد بین‌الملل اثر خواهد گذاشت، [لذا] برنامه‌ریزی شد برای اینکه نگذارند.»

دوم. به نظر می‌رسد اصلی‌ترین هدف مقامات آمریکایی از مذاکرات با ایران، «تغییر رفتار» ایران است نه مسئله‌ هسته‌ای. بنابراین پرونده هسته‌ای «فرع» است و تغییر رفتار ایران «اصل». پس آمریکایی‌ها دنبال توافقی هستند که از طریق آن بتوانند رفتار ایران را تغییر دهند. توماس فریدمن، نویسنده معروف «نیویورک تایمز» نیز در مصاحبه‌ای به این موضوع اشاره کرد و گفت: «به نظر من با توافقی که اوباما با ایران بر سر مسئله هسته‌ای انجام می‌دهد امکان این تغییر در داخل ایران فراهم می‌شود. البته من نمی‌خواهم در این خصوص پیشگویی انجام دهم اما دست کم این امکان وجود دارد که با این توافق، مشارکت ایران در مسائل جهانی بیشتر شود و در نتیجه آن تغییراتی در داخل ایران رخ دهد.»

به همین دلیل و مواردی از همین دست است که آمریکا به مذاکرات با ایران نیاز دارد. اولا آنکه اوباما یکی از معدود رؤسای‌جمهوری است که تاکنون از خود «میراث» بر جای نگذاشته است و حال، به سرانجام رساندن توافق هسته‌ای با ایران، می‌تواند بهترین میراث اوباما در سال پایانی دولت وی باشد. ثانیا اینکه آمریکا گزینه دیگری غیراز «مذاکره» ندارد. حمله  نظامی به‌عنوان آلترناتیو مذاکره، تنها گزینه محتمل دیگر آمریکا است که با توجه به بحران‌های عدیده‌ای که در حال حاضر آمریکا گریبانگیر آنها است، و نیز با توجه به برآوردهای واقع‌بینانه‌ای که آمریکایی‌ها از توان نظامی و دفاعی ایران دارند، کاملا غیرمعقول و هزینه‌زا است. کمااینکه باراک اوباما سال گذشته، در سخنرانی خود در دانشکده نظامی وست‌پوینت به این نکته اشاره کرد که راهبرد جدید آمریکا، پرهیز از «مداخله‌ مستقیم» (یعنی درگیری نظامی) در سایر کشورها و استفاده از بازیگران نیابتی و منطقه‌ای است.

راهکار جایگزین برای حل مسئله

تا اینجا مشخص شد که گره پرونده هسته‌ای ایران در کجاست، حال باید به این پرسش پاسخ داد که پس چاره کار چیست؟
می‌دانیم که هدف اصلی از مذاکرات، لغو همه‌ تحریم‌ها و به تبع آن گشایش اقتصادی و حل مشکلات معیشتی مردم است. اما گفته‌اند و درست هم گفته‌اند که در عالم سیاست نباید همه تخم‌مرغ‌ها را در یک سبد چید. سیاستمدار چیره و زبردست آن کسی است که برای حل یک «مسئله»، چندین «راه‌حل» داشته باشند. حال اگر بپذیریم که مهم‌ترین و بزرگ‌ترین مسئله‌ حال کشور، اقتصاد است، به نتیجه رسیدن مذاکرات، صرفا یکی از راه‌حل‌ها (آن هم به اذعای کارشناسان، نه چندان مهم) برای حل این مشکل است. اما حل مشکلات اقتصادی کشور راه‌حل‌های دیگری هم دارد که اتفاقا در دسترس‌تر و سهل‌الوصول‌تر از به نتیجه رسیدن توافقات و دل بستن به «نقطه‌های خیالی» است. «مقاوم‌سازی اقتصاد» و «ساخت مستحکم درون»، مهم‌ترین راهکارهای مطمئن و کارآمد است که می‌تواند به‌عنوان آلترناتیو توافق هسته‌ای نقش ایفا کند.

چندی پیش، روزنامه «لس آنجلس تایمز» در گزارشی به همین موضوع پرداخت و اشاره کرد: «این درست است که تحریم‌های تحمیلی واشنگتن، اروپا و شورای امنیت سازمان ملل در رساندن ایران به میز مذاکره نقش حیاتی داشته‌اند، اما این به آن معنا نیست که فشار اقتصادی و مالی به اندازه کافی قدرتمند است که تهران را مجبور به یک توافق کند. ایران از کاهش فروش نفت، کاهش ارزش پول، کسری بودجه و محدودیت‌های بانکی و مالی در حال صدمه دیدن است. اما ظرفیت ایران برای مقاومت در برابر درد اقتصادی و مشارکت در آنچه رهبر عالی ایران آن را «اقتصاد مقاومتی» می‌خواند- مقاومت در برابر تحریم‌ها و فشارهای اقتصادی خارجی-  بسیار بیشتر از آن چیزی است که ما تصور کنیم.»

به نظر می‌رسد یکی از دلایل انتخاب هوشمندانه شعار سال به نام «دولت و ملت، همدلی و هم‌زبانی» از سوی رهبر انقلاب برای پیش‌برد این اهداف باشد. شرایطی که در آن دولت و ملت در کنار هم، بستر لازم برای «قوی شدن» هرچه بیشتر کشور را فراهم کنند.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد