سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی روز


تاثیر جمله مشهور رهبر معظم انقلاب در مقابل تحریم‌ها به روایت واشنگتن‌پست
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۰۷:۲۶
 
رهبر عالی ایران جمله مشهوری دارد که موجب می‌شود ایران تسلیم فشار تحریم‌ها نشود.
تاثیر جمله مشهور رهبر معظم انقلاب در مقابل تحریم‌ها به روایت واشنگتن‌پست
به گزارش جهان، روزنامه واشنگتن پست در تحلیلی به قلم دیو ایگناتیوس نوشت: هر دو طرف مذاکرات معتقدند که توافق نکردن بهتر از توافق بد است؛ با این التزام که گفت‌وگوها هم جریان عادی خود را طی ‌کند.

واشنگتن پست نوشت: عرصه‌هایی که مذاکره‌کنندگان آمریکایی مشغول کار کردن بر روی آنها هستند شامل تعداد سانتریفیوژها، ابعاد انبار اورانیوم، مدت زمان اعتبار توافق و راستی‌آزمایی است. این شرایط ظاهرا به نفع غرب است. تحریم‌ها به قوت خود باقی است و قیمت نفت هم پایین است. درآمدهای ایران بسیار فشرده شده است و این در حالی است که ایران همزمان مشغول جنگیدن در دو جبهه عراق و سوریه است.

در پایان این تحلیل آمده است: اگر فشارهای اقتصادی می‌توانست همه تاثیرش را برجای گذارد، ایران حاضر به توافق می‌شد. اما رهبر عالی ایران عبارت مشهوری دارد که گفته است: «من انقلابی‌ام؛ دیپلمات نیستم». این مانع از تن دادن به فشار غرب است.

در همین حال، روزنامه لس‌آنجلس تایمز در یادداشتی نوشت: تیم مذاکره‌کننده ایران هرگز بدون تایید رهبر این کشور حاضر به تمدید مذاکرات نمی‌شد. او حرف آخر را در سیاست‌های حکومتی می‌زند. آیت‌الله خامنه‌ای از مذاکرات حمایت می‌کند اما در عین حال نسبت به نتیجه‌بخش بودن آن بدبین است و همواره بر غرور ملی ایرانیان تاکید دارد. او می‌گوید؛ دشمنان نمی‌توانند ملت ایران را به زانو درآورند و ایران مقابل زورگویی‌های غرب ایستاده است.
منبع: کیهان

پرسش مهم نشریه امریکایی فارین افرز در حاشیه مذاکرات ایران و 1+5/
آیا امضاء یک توافق و گرفتن عکس یادگاری به تنهایی تمام کننده خواهد بود!؟/ ساختار سیاسی امریکا اجازه توافق سیاسی با ایران را نمی‎دهد، هر چند اوباما نیازمند این توافق صوری باشد

گروه بین الملل - رجانیوز: مجله امریکایی «فارین افرز» که به عنوان یک نشریه معتبر در حوزه سیاست خارجی امریکا و تریبون غیررسمی سیاست های این کشور در حوزه سیاست خارجی شناخته می شود در  گزارشی تحلیلی که بیست و چهارم نوامبر (سوم آذرماه) به قلم «پیتر دی فی ور»* و « اریک لوربر»** منتشر کرده به واقعیات قابل ملاحظه ای از ساختار قدرت در امریکا و نسبت آن با امضاء یک توافق با ایران پرداخته است.

به گزارش رجانیوز، در این گزارش که خبرگزاری ایرنا بخش هایی از آنرا منتشر کرده، یک پرسش و واقعیت مهم را فراتر از اظهارات تبلیغاتی سیاستمداران ایرانی و امریکایی مطرح کرده است. پرسشی که به نظر می رسد در رسیدن به یک تصمیم واقع بینانه می‌تواند بسیار مهم باشد.

این نشریه با اشاره به اینکه یکی از مباحث سیاست خارجی آمریکا بطور منطقی براین موضوع متمرکز شده که آیا توافق با ایران به واقع امکان پذیر است یا خیر می نویسد: « آنچه مشخص است اینکه تنها امضای یک قرارداد، موفقیت آن را تضمین نمی کند.»

این نشریه در بیان اینکه امضاء یک قرارداد و عکس گرفتن سیاستمداران دو طرف نمی تواند تمام کننده باشد، به ساختار ویژه قدرت در امریکا پرداخته و از اتفاف نظر دو جریان دموکرات و جمهوری خواه بر تشدید فشار به ایران خبر می دهد.

در این گزارش با توجه به پیروزی جمهوری خواهان در انتخابات میان دوره ای کنگره، چشم اندازهایی از روندهای سیاسی آمریکا در پیوند با توافق هسته یی با جمهوری اسلامی ایران ترسیم شده است. 
 
تمدید مهلت مذاکرات هسته یی ایران و گروه 5+1 سبب شده تا بن بست مرتبط با آن یعنی اختلاف بین «باراک اوباما» رییس جمهوری و کنگره ایالات متحده آمریکا به مرحله ای حساس برسد؛ اختلاف بر سر اینکه آیا و چگونه باید با ایران به یک توافق رسید. به نظر می رسد دولت اوباما مشتاقانه برای رسیدن به توافق آماده است تا با شرایطی موافقت کند که چند سال پیش آن را غیر قابل قبول می خواند. 
 
در برابر، کنگره که احتمال می دهد رییس جمهوری حتی معامله یی بد را به منظور ادعای پیروزی در سیاست خارجی بپذیرد، تهدید می کند تحریم ها علیه ایران را قبل از دستیابی به یک راه حل تشدید خواهد کرد. در طول دوره ی بعدی مذاکرات، این اختلاف آشکارا تشدید خواهد شد. 
 
با این حال، تمرکز بی وقفه بر این توافقنامه، حقیقتی مهم را زیر سایه خود قرار می دهد؛ این واقعیت که قسمت عمده مبارزه برای اطمینان از موفقیت توافق یاد شده، پس از خشک شدن جوهر آن صورت خواهد گرفت. مجموعه ای از موانع می تواند پایداری توافق آینده را تضعیف کند و حتی مطلوب ترین توافقی که در پایان دوره تمدید جدید بدست آید نه یک پیروزی بلکه شروع کار واقعی است. 
 
گزارش مجله فارین افرز در باره توافق 1+5 با ایران نوشته است: یکی از مباحث سیاست خارجی آمریکا بطور منطقی براین موضوع متمرکز شده که آیا توافق با ایران به واقع امکان پذیر است یا خیر. آنچه مشخص است اینکه تنها امضای یک قرارداد، موفقیت آن را تضمین نمی کند.
 
در بخشی از این گزارش آمده است که اگرچه «جان کری» وزیر امور خارجه آمریکا و همتایان اروپایی وی در نهایت موفق به تمدید برنامه مشترک اقدام به مدت هفت ماه، شدند، اما این امر مشاجره تلخ بین کاخ سفید و کنگره را به دنبال دارد. 
 
در این گزارش آمده است که اوباما تمایل دارد مذاکرات هسته ای با ایران به نتیجه برسد، زیرا به گفته تهیه کنندگان این گزارش، شکست در توافق با ایران می تواند در فهرست مشکلات فزاینده دیپلماتیک وی جای گیرد و در واقع، دولت آمریکا خود نشان داده که مایل است این مساله را با دستیابی به هدفی در دسترس تر فیصله دهد؛ اوباما در حالی به گفته این مجله با تمدید مذاکرات موافقت کرده است که ایران می تواند از آستانه دستیابی به زرادخانه هسته ای عبور کند.
 
برای بازداشتن رییس جمهوری از امضای یک جانبه توافقی که مخالفان در کنگره آن را معامله ای بد می انگارند، سناتورها از هر 2 حزب سیاسی به تازگی و به صورت مجدد قانونی را به جریان انداخته اند که تحریم ها را بار دیگر بر ایران تحمیل می کند. این قانون در زمینه بررسی، تایید و امضای هر توافق هسته ای، مهلتی 15 روزه برای کنگره در نظر گرفته است تا این نهاد بتواند از راه ایجاد موانع مالی در مسیر اجرایی شدن توافق، آن را در عمل از بین ببرد. اگر چه حامیان این طرح، هنوز موفق نشدند آن را به تصویب برسانند اما قول داده اند در ماه ژانویه آینده یعنی زمانی که جمهوری خواهان کنترل کنگره را در دست خواهند گرفت، تصویب این قانون را در دستور کار قرار دهند. 
 
بر اساس این گزارش، دولت اوباما می گوید: ایران به تعهدات خود بر اساس توافق نامه موقت حاکم بر مذاکرات پای بند بوده است، اما منتقدان در کنگره چنین پای بندی را غیر موثر می دانند و این توافق موقت را به دلیل دادن امتیازاتی چشمگیر از سوی آمریکا به باد انتقاد گرفته اند؛ امتیازاتی که به باور این منتقدان در برابر آن امتیازهایی ناچیز از ایران اخذ شده است.
 
این مجله در عین حال به اوباما توصیه کرده است که از آنجا که هر معامله ای در مراحل ابتدایی خود آسیب پذیر خواهد بود، با پشتکار از توافق با ایران محافظت کند و کنگره و متحدان خارجی خود را فراخواند تا به دقت توافق هسته ای را «بررسی و تکمیل» کنند. 
 
بر اساس این گزارش، البته کنگره باید در مورد سختگیری های بیش از حد خود محتاط باشد چون با اتخاذ یک موضع افراطی، دیواری بین ایالات متحده و اتحادیه اروپا برخواهد افراخت و سبب درهم شکستن رژیم تحریم ها خواهد شد. 

کد خبر:212722 -



اگفته‌هایی خواندنی از سردار سلیمانی در عراق و شام؛
«ذله» کردن ژنرال پترائوس با جنگ روانی/ وقتی عرب‌ها حاج قاسم را «سردار اسطوره‌ای» می‌خوانند
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۵۶
 
کسانی که در جریان امورند نقل می‌کنند در آن مذاکرات، سفیر ایران مدام اتاق را ترک می‌کرد و برمی‌گشت. کراکر می‌دنست (البته طبعا با حدس زدن) که «سردار اسطوره‌ای» در اتاق کناری است. در یک لحظه از مذاکرات، کراکر خطاب به قمی گفت: «خواهش می‌کنم به او بگویید من آماده‌ام که مستقیم با خود او جلسه داشته باشم. این هم باعث حفظ وقت من می‌شود هم او.» قمی لبخندی زد و بدون هیچ توضیحی بحث با کراکر را از سر گرفت.
«ذله» کردن ژنرال پترائوس با جنگ روانی/ وقتی عرب‌ها حاج قاسم را «سردار اسطوره‌ای» می‌خوانند
گروه بین‌الملل جهان نیوز: روزنامه مطرح الاخبار لبنان، روز چهارشنبه پرونده ویژه‌ای درباره سردار قاسم سلیمانی منتشر کرده و طی مقالاتی، به بررسی ابعاد مختلف عملکرد این سردار بزرگ پرداخته است. در یکی از مقالات این پرونده به نوع نگاه به سردار قاسم سلیمانی در رسانه‌های رژیم صهیونیستی پرداخته شده بود که ترجمه آن را تقدیم کردیم (+اینجا). آنچه در زیر می‌‌خوانید ترجمه کامل یکی دیگر از مقالات این پرونده است که وجوهی تازه از عملکرد تأثیرگذار این مرد بزرگ را نماش می‌دهد: 

در رسانه‌های غربی به او «شبح» می‌گویند. داستان‌هایی که دهان به دهان از او نقل می‌شود، شبیه افسانه‌ها و اسطوره‌هاست. اور ا نابغه‌ای در مسائل استراتژیک و نظامی و امنیتی می‌-خوانند. واشنگتن او را نوک پیکان مقابله با طرح‌های خاورمیانهٔ بزرگ و خاورمیانهٔ گسترده و خاورمیانهٔ وسیع و... می‌‌داند، طرح‌هایی که آمریکا خیلی آرزو داشت می‌-توانست عملیشان کند. می‌توانی سایه‌اش را پشت هر تصویری ببینی، و صدایش ر در چکاچک شمشیرهای هر نبردی بشنوی. افسری بلندپایه در سپاه پاسداران. تا چند سال پیش، افراد کمی [در جهان عرب و غرب] او را می‌شناختند. همیشه، مرد حضور در پشت پرده‌ها بود. آن موقع، و البته هنوز، با مخفی‌کاری مطلق فعالیت می‌کرد و می‌کند. خیلی کم شده که در جمعی عمومی سخنرانی کرده باشد، یا از او مطلبی رسمی نقل شده باشد یا حتی عکسش دیده شده باشد. چهره‌ای سبزه، قدی بلند و صورتی جدی. بسیار آرام. عاشق سادگی. بین مردم می‌چرخد، نه ورودش را در بوق و کرنا می‌کند نه خروجش را. عملگراست، ولی جمع نقیضین کرده، طوری که در عین عمل‌گرایی نه باعث زحمت کسی می‌شود و نه از هیچ یک از اصولش کوتاه می‌آید. اگر یک ساعت با او بنشینی گمان می‌کنی که همهٔ افراد عالم در یک نفر جمع شده‌اند، و همهٔ ساعات دهر در یک ساعت، بس که در چشم‌هایش تجربه می‌-خوانی و موعظه. 

دایرهٔ نفوذش همهٔ منطقه را در بر می‌گیرد از پاکستان و افغانستان گرفته تا تونس و یمن. در سرزمین شام، او را با اسم «حاجی» می‌شناسند. محل اصلی حضورش را‌ای بسا بتوان لبنان دانست، جایی که مقاومت با هر دو شاخهٔ فلسطینی و لبنانی‌اش مسکن دارد؛ و البته سوریه، که پناهگاه طببیعی و مرکز لوجستیک این مقاومت است. 

بار‌ها به لبنان و سوریه سفر کرده است، عملا در هر برههٔ حساس. و‌ای بسا بارزترینشان برههٔ جنگ ۳۳ روزه و بعد هم در زمان آغاز فعالیت‌های نظامی مخالفان در سوریه. جایی که مدتی طولانی در آن ماند و طی آن، شخصا، بسیای از نبرد‌ها را با حضور مستقیم در میدان فرماندهی ‌کرد. می‌گویند که او پایتخت امویان [دمشق] را ترک نکرد، مگر وقتی که از ثبات حکومت رئیس‌جمهور بشار اسد مطمئن شد. 

ولی آوازهٔ اصلی‌اش را از عراق به دست آورده است، همانجا که مشهور شد به «شبح» ی که دائم در تعقیب نظامیان آمریکایی است. آنجا، در بین‌النهرین هم او را به اسم «حاجی» می‌شناسند. «پدر» جنبش‌های ضد صدام در دههٔ نود میلادی، جنبش‌هایی که مهم‌ترینشان «سپاه بدر» بود به رهبری آیت‌الله سید محمد باقر حکیم، و اتحادیهٔ میهنی کردستان به رهبری جلال طالبانی. 

وقتی ماشین زمینه‌چینی آمریکا برای هجوم به عراق روشن شد، توصیهٔ رهبران ایران به احزاب شیعهٔ عراقی آن بود که بی‌طرف مانده و خود را در هجوم پیش‌رو توسط آمریکایی-‌ها دخیل نکنند. دلیل، خیلی ساده بود: آمریکایی‌ها بعد از سرنگون کردن صدام مجبورند بیایند و با شما مذاکره کنند چون جز شما جایگزینی برای حکومت عراق وحود ندارد. 

جنایات صدام گسترده بود و ترس از تعویق سرنگونی‌اش فراوان. از همین رو بود که مابقی طرف‌های عراقی وارد بازی شده و در کنفرانس‌های تمهیدی این هجوم مشارکت می‌کردند، و در رأسش کنفرانس لندن. 

۹ آپریل ۲۰۰۳ [۲۰ فروردین ۱۳۸۲، روز سقوط بغداد] نقطه عطفی در زندگی سردار سلیمانی بود. تنها دو روز بعد در ۱۱ آپریل، رهبر ایران آیت الله علی خامنه‌ای در اولین نماز جمعهٔ پس از سقوط بغداد، خطبه‌ای آتشین ایراد کرد و طی آن عراقی‌ها را دعوت کرد تا در مقابل اشغالگران مقاومت کنند. 

از آنجا که سلیمانی «مرد عمل به تکلیف» است، سخن امام خامنه‌ای برایش به مثابه فرمان رسمی آغاز عملیات بود. او خوب می‌فهمید که آمریکایی‌های از اشغال عراق، هدفشان تهدید ایران است. اما ایرانی‌های می‌خواستند داستان را طور دیگری کنند. در این کشور همیشه تهدید‌ها را تبدیل به فرصت می‌کنند. «ما در چهارگوشهٔ عالم دنبال آمریکایی‌ها می‌گشتیم تا به آن‌ها ضربه بزنیم. حالا امروز با پای خودشان آمده‌اند.» این، زبان حال افراد ذی‌ربط به موضوع در جمهوری اسلامی بود. 

با وجود این، واقعیت به این سادگی‌ها هم نبود. هدف، بیرون کردن آمریکایی‌ها از عراق بود و در عین حال، فرصت ندادن به آن‌ها برای ساخت نظامی سرسپرده به خودشان که دوباره تبدیل به قدرتی ضد ایرانی در بغداد شود. از اینجا، استراتژی‌ای شکل گرفت که نبوغ تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران این کشور [ایران] را ثابت می‌کند: زدن آمریکایی‌ها به طوری که نتوانند حس کنند اوضاعشان در عراق (ولو شده برای یک روز) استقرار و ثبات دارد. در عین حال، دادن حاشیه‌ای از زمان به آمریکایی‌ها تا بدین ترتیب، فرصتی ایجاد شده و محور مقاومت بتواند همهٔ برگه‌های تأثیر در عراق را در اختیار بگیرد و نظامی برپا کند که بتوان به عدم سرسپردگی‌اش به غرب، صد در صد مطمئن بود. 

از اینجا بود که «حاجی» وارد معادله شد، افسر اجرای سمفونی ایرانی در عراق. مجال را جلوی جریاناتی که برای ساخت نظام جدید با آمریکایی‌ها کانال ارتباطی برقرار کرده بودند بازگذاشت، خصوصا در مقابل حزب الدعوة به رهبری ابراهیم جعفری و مجلس شیعی اعلا به رهبری سید عبدالعزیز حکیم. اما در عین حال و همزمان، در تشکیل جیش المهدی به رهبری سید مقتدی صدر نقش ایفا کرد، گروهی که تفنگش را به روی آمریکایی‌ها گرفته و شلیک می‌کرد. 

اما این گروه، یک ارتش مردمی بود و لاجرم، نوعی هرج و مرج در آن دیده می‌شد. گذشته از آنکه برخی از افراد ناشایسته هم توانسته بودند به همین دلیل خود را داخل صفوف آن کنند. پس باید گروه‌هایی حرفه‌ای‌تر تشکیل می‌شد. به این ترتیب بود که «عصائب اهل الحق» و «حزب الله عراق» متولد شدند. این دومی، گروهی است که افراد مطلع می‌گویند بیشترین عملیات ضد اشغالگران آمریکایی را در عراق انجام داده است، خصوصا بمب‌گذاری‌های کنار جاده‌ای در مسیر نظامیان آمریکایی. 

سال ۲۰۰۷، در عراق سالی کلیدی بود: لهیب جنگ مذهبی [که متأسفانه از سال ۲۰۰۶ و خصوصا پس از انفجار در حرم امامین عسکریین علیهما السلام بالا گرفته بود] رو به سردی می‌رفت و دورهٔ دوم ریاست جمهوری جورج بوش در آستانهٔ پایان بود. در آن زمان، و به دلیل تأثیر عملکرد سردار، آمریکایی‌ها فهمیده بودند که هم‌پیمانیشان با شیعیان عراقی ممکن نیست خیلی به طول بینجامد فلذا عزمشان را جزم کردند برای تغییر «جای‌گیری-»‌هایشان در عرصهٔ عراق و متصل کردن مجدد رشتهٔ ارتباط با اهل سنت از طریق تشکیل نیروهای بیداری [الصحوات] که اشغالگران آن را تأسیس کرده و آموزش دادند تا با القاعده در غرب عراق بجنگد. 
در‌‌ همان روز‌ها بود که دیدارهای معروف سفیران ایران و آمریکا در بغداد (حسن کاظمی قمی و یان کراکر) با حضور وزیر خارجهٔ عراقی هشیار زیباری برگزار شد. 

کسانی که در جریان امورند نقل می‌کنند در آن مذاکرات، سفیر ایران مدام اتاق را ترک می‌-کرد و برمی‌گشت. کراکر می‌دنست (البته طبعا با حدس زدن) که «سردار اسطوره‌ای» در اتاق کناری است. در یک لحظه از مذاکرات، کراکر خطاب به قمی گفت: «خواهش می‌کنم به او بگویید من آماده‌ام که مستقیم با خود او جلسه داشته باشم. این هم باعث حفظ وقت من می‌-شود هم او.» قمی لبخندی زد و بدون هیچ توضیحی بحث با کراکر را از سر گرفت. 

این، تنها اصطکاک مستقیم او با آمریکایی‌ها نبود. مطلعین می‌گویند یک بار ژنرال دیوید پترائوس (فرمانده نیروهای اشغالگر در عراق) از طریق برخی واسطه‌ها درخواست کرد با او دیدار کند. پاسخ سردار، از طریق‌‌ همان واسطه‌ها به پترائوس این بود که: «برو پیش سفیر ایران در بغداد. او هم جزو افسران من است. می‌توانی هرچه خواستی به او بگویی.» 

حتی بالا‌تر از این، نقل می‌کنند که سردار ایرانی دائما با اعصاب پترائوس بازی می‌کرد. برای او، از طریق واسطه‌ها، پیغام می‌فرستاد و در آن‌ها چیزهایی به او می‌گفت که برای پترائوس عصبانی‌کننده بود. یک بار در منطقهٔ [حفاظت‌شده‌ی] الخضراء بغداد جلسه‌ای داشت. به محض خروج پیغامی برای پترائوس فرستاد و در آن برخی امور جاری در منطقه‌ الخضرا را برای پترائوس نقل کرد، به نحوی که پترائوس مطمئن شود حریفش همین الان در قلب بغداد بوده است. این بازی جنگ روانی، بالاخره ثمر خودش را نشان داد. 

اوضاع همچنان همینطور بود تا آغاز سال ۲۰۱۱. آمریکایی‌ها باید طبق توافقنامه‌ای امنیتی با بغداد (سوفا) تا آخرین روز سال از عراق خارج می‌شدند. سردار سلیمانی نقشی محوری بازی کرد تا ماندن در عراق برای آمریکا تبدیل به فاجعه شود. در‌‌ همان زمان، بر عراقی‌ها هم فشار می‌آورد تا تضمین بگیرد که دم به تلهٔ موافقنامه‌ای برای ایجاد پایگاه‌های نظامی آمریکا در عراق ندهند. 

ستون اصلی مخالفت بغداد با دادن مصونیت به نظامیان آمریکایی که بخواهند در عراق بمانند، همو بود. این نمایش، با پرده‌ای شیرین به پایان رسید: اشغالگران مجبور شدند با ذلت و بی‌قید و شرط از عراق بیرون بروند. 

از آن زمان خبری از او در صحنهٔ عراق نبود، هر چند خودش در چند سال پس از آن صحنهٔ عراق را خالی نکرده بود. در آن سال‌ها مشغول بود به تلاش برای جلوگیری از سقوط میدان سوریه در دست نیروهای غربی یا نیروهای تکفیری. 

بسیار از نقش او در بلاد شام سخن رانده‌اند، هرچند هنوز بخش اعظم آن مخفی است. [او در شام فعالیت مشغول بود] که «زلزله-فاجعه» سقوط موصل به دست داعش رخ داد. فردای‌‌ همان روز، هواپیمایش در بغداد به زمین نشست، جایی که از آن روز تقریبا به صورت دائمی محل حضورش است. اولویت‌دار‌ترین اولویت‌هایش متوقف کردن پیش‌روی داعش و جلوگیری از سقوط پایتخت عباسیان به دست مغولان عصر بود. 

فتوای جهاد کفایی آیت‌الله‌العظمی سیستانی نقشی بزرگ در جمع شدن نیروهای مردمی برای مبارزه با تکفیری‌ها داشت. سردار شروع کرد به تنظیم صفوف این نیروهای دفاعی. در سازماندهی گروه‌های مسلح مدافع بازنگری کرده و سیل ادوات جنگی را در اختیار آنان گذاشت: سازمان بدر، مجلس شیعی اعلا و عصائب اهل الحق و حزب الله عراق و گردان‌های صلح [سرایا السلام] (وابسته به مقتدی صدر) و.... همچنین شروع کرد به طراحی ساختاری برای نیروهای داوطلب مردمی که فرمانده‌شان ابومهدی المهندس بود، فرماندهی عراقی‌ که همه، او را به نزدیکی‌اش به سردار سلیمان (از زمان سپاه بدر) می‌شناسند. 

با مستشاران نظامی ایرانی راه افتاد، نیروهای مردمی را در مناطق مختلف توزیع کرد به شکلی که برای طرح او مناسب باشد: تقویت کمربند امنیتی پیرامون بغداد، محافظت از مراقد مقدسه در سامراء و نجف و کربلا، و شکستن محاصرهٔ آمرلی. وقتی که این طرح با موفقیت تمام شد، شروع کرد به پاکسازی صلاح الدین، سپس تکریت، سپس هیت و بعد دیالی. در کنار این‌ها بود دو نبرد مشهور جرف الصخر و جلولاء واقع شد. و حالا نیرو‌هایش رویشان به سمت الرمادی و فلوجه است.... 

چیزی که در این نبرد‌ها جلب نظر می‌کرد، تعداد فراوان عکس‌هایی بود که از او گرفته و منتشر می‌شد. این مسئله اتفاقی یا بی‌حساب و کتاب نبود. اصراری وجود داشت تا بر حضور او در تمام نبردهای بزرگ در بین‌النهرین تأکید شود. این پیامی بود که می‌خواست به عالم بفرستد: ما هستیم که داریم با تکفیری‌ها می‌جنگیم، نه آمریکا که هر وقت تکفیری‌ها در فشار قرار می‌گیرند برایشان از آسمان کمک می‌ریزد. 

نبرد‌های او تنها منحصر به میدان عراق نیست، منحصر به میدان سوریه و یمن و غیره هم نیست. این‌ها، گوشه‌ای از حکایت‌های حاج قاسم سلیمانی است: «سردار اسطوره‌ای». 

مترجم: وحید خضاب


روفسور جنگ‌طلب در رأس پنتاگون؛ دیدگاه کارتر درباره ایران
تاریخ انتشار : شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۰۷:۴۷
 
رئیس‌جمهور آمریکا روز جمعه «اشتون کارتر» را که به اتخاذ مواضع نزدیک به اسرائیل و حمایت از اقدام نظامی علیه ایران معروف است، به عنوان گزینه ریاست بر پنتاگون معرفی کرد.
پروفسور جنگ‌طلب در رأس پنتاگون؛ دیدگاه کارتر درباره ایران
به گزارش جهان، «باراک اوباما» رئیس‌جمهور آمریکا روز جمعه همانطور که از هفته قبل مشخص بود، «اشتون کارتر» را به عنوان گزینه تصدی وزارت دفاع این کشور معرفی کرد.

وی بین سال‌های ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۶ دستیار وزیر دفاع در امر سیاست امنیت بین‌الملل و مسئول سیاستگذاری در زمینه تعامل با کشورهای اتحاد جماهیر شوروی، امور راهبردی و سیاست تسلیحات هسته‌ای بوده است. او پیش از آن استاد فیزیک دانشگاه آکسفورد، عضو دانشگاه «راکفلر» و «ام‌آی‌تی» بوده است.

وی همچنین استاد و رئیس دانشکده روابط بین‌الملل، دانش و امنیت دانشگاه هاروارد بوده است. او علاوه بر این، عضو هیئت سیاستگذاری دفاعی، هیئت علمی دفاعی و هیئت مشاوره امنیت بین‌الملل وزارت خارجه آمریکا بوده است. عضویت در شورای روابط خارجی آمریکا و موسسه «آسپن» از دیگر سوابق اش کارتر است.

کارتر در حالی جایگزین «چاک هیگل» می‌شود که انصراف پی در پی گزینه‌های تصدی این سمت تقریبا گزینه جدی دیگری برای اوباما باقی نگذاشته بود.

بحران سوریه، تحرکات داعش در عراق، تشکیل ائتلاف به رهبری آمریکا، کاهش بودجه پنتاگون و برنامه خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان در کنار عمر کوتاه باقی مانده از دولت اوباما از جمله مواردی بودند که موجب شد تا بسیاری از از پذیرش سمت وزارت دفاع خودداری کنند.

بحث پرونده هسته‌ای ایران و همچنین تلاش پنتاگون برای مهار نظامی تهران از دیگر موضوعاتی است که نظرات وزیر دفاع آمریکا در رابطه با آن همواره در معرض توجه رسانه‌ای بوده است.

کارتر که سال‌ها در وزارت دفاع آمریکا فعالیت کرده، به چهره‌ای نزدیک به اسرائیل و حامی سیاست‌های سختگیرانه در قبال ایران و برنامه هسته‌ای تهران معروف است.

یکی از اولین اظهارنظرهای رسمی کارتر در رابطه با ایران، به سال ۱۹۹۶ بازمی‌گردد، زمانی که وی در قامت دستیار وزیر دفاع آمریکا در نشستی که روز ۱۱ آوریل با موضوع «اشاعه تسلیحاتی: تهدید و پاسخ به آن»، در رابطه با توان موشکی ایران گفت: «ایران در حال ایجاد توانمندی‌ای است که به نظر فراتر از نیازهای صرفا دفاعی این کشور می‌رسد. این ظرفیت عبارت است از توان شلیک موشک‌های بالستیک کوتاه‌برد مجهز به تسلیحات کشتار جمعی در منطقه‌ای که ما و بسیاری از کشورهای جهان در آن منافع راهبردی داریم.»

وی افزود: «این ظرفیتی است که می‌دانیم ایران ممکن است الان داشته باشد و معتقدیم که دارد برای رسیدن به آن تلاش می‌کند. این ظرفیت تهدید بالقوه روشنی برای منافع حیاتی ما در آینده خواهد بود، چراکه این ظرفیت منابع نفتی در منطقه خلیج (فارس) و همچنین دوستان ما در منطقه را تهدید می‌کند.»

پایگاه صهیونیستی «تایمز اسرائیل» در گزارشی با موضوع سوابق کارتر نوشته است او که سال‌ها در زمینه انرژی هسته‌ای فعالیت کرده، از حامیان استفاده از تهدید نظامی برای مقابله با گسترش تسلیحات هسته‌ای است. تایمز اسرائیل در رابطه با وی نوشته است: «به نظر می‌رسد کارتر در مقایسه با دولت، وزن بیشتری به تهدید نظامی معتبر در مذاکرات هسته‌ای با ایران، می‌بخشد.»

کارتر در سال ۲۰۰۴ در یادداشتی که در نشریه «فارن افرز» منتشر کرد، «راهبردی روشن» برای مقابله با گسترش تسلیحات هسته‌ای ارائه کرده که بر اساس «دیپلماسی در اولویت اول و استفاده از قوای نظامی در صورت نیاز» برای «نابودی کامل و قابل راستی‌آزمایی» برنامه هسته‌ای ایران و کره شمالی، تبیین شده بود.

وی در همان مقاله دولت «جورج بوش» را به دلیل «سپردن وظیفه ایجاد مانع در مسیر تحقق اهداف هسته‌ای ایران به دو گروهی که از مداخله نظامی در عراق حمایت نکردند، یعنی اروپایی‌ها و سازمان ملل»، مورد انتقاد قرار داده بود.

گزینه کنونی تصدی وزارت دفاع آمریکا دو سال بعد از آن، طی گزارشی برای اندیشکده «کارنگی» بار دیگر بر این موضع تصریح کرده و با بیان اینکه «دیپلماسی و زور باید به صورت همزمان اعمال شوند»، نوشت که واشنگتن برای متقاعد کردن ایران به پذیرش گزینه دیپلماتیک، باید از اهرم‌های فشار و «چماق‌» در مذاکرات بهره‌مند باشد.

وی در بخشی از آن گزارش به صراحت نوشته بود که یک مورد حمله هوایی به تأسیسات هسته‌ای ایران، می‌تواند «نقش مهمی در به تأخیر انداختن» برنامه اتمی ایران داشته باشد، اما برای وارد آوردن آسیب جدی به فعالیت‌های هسته‌ای تهران، نیاز به حملات مکرر است.

در سال ۲۰۰۸، همزمان با روی کار آمدن «باراک اوباما»، کارتر در گزارشی که مشترکا با «مایکل ماکووسکی» رئیس موسسه یهودی امور امنیتی بین‌الملل و «دنیس راس» دیپلمات سابق آمریکایی نوشت، بر خلاف گزارش آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا) که اذعان کرده بود هیچ برنامه تسلیحات هسته‌ای در ایران در جریان نیست، مدعی شد که تهران به دنبال ساخت سلاح هسته‌ای است.

کارتر، ماکووسکی و راس در آن گزارش تصریح کرده بودند که راهبرد «بازدارندگی» در برابر ایدئولوژی ایران پاسخگو نیست و سیاست‌های تهران «جزو بزرگترین چالش‌های سیاست خارجی» دولت آمریکا باشد. در آن گزارش همچنین توصیه شده است که دولت آمریکا حضور خود در خاورمیانه را گسترش داده و سامانه‌های موشکی بیشتری در منطقه مستقر کند.

این پروفسور فیزیک در همان سال گزارش دیگری را برای مرکز امنیت آمریکایی جدید نوشته و در آن سناریوهای پس از اقدام نظامی علیه ایران را مورد بررسی قرار داد. وی در این گزارش عنوان کرده بود که اقدام نظامی برای رویارویی با ایران کافی نیست، بلکه نیازمند «راهبردی کامل شامل المان‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی» است.

کارتر در این گزارش اذعان کرده بود که «متأسفانه، یک حمله به مجموعه هسته‌ای ایران نمی‌تواند اثر فنی قاطعانه‌ای بر جای بگذارد». وی همچنین تصریح کرد که همه تمام عیار به ایران هم نمی‌تواند راهبرد مناسبی برای بازگشت به مذاکره باشد، و تنها باید زمانی به این اقدام دست زد که مذاکرات به کلی شکست خورده و اقدام نظامی به عنوان جایگزین دیپلماسی برگزیده شده است.

وی با این حال در این گزارش تأکید کرده بود که هر راهبردی برای رویارویی با ایران، باید در هر حال شامل یک گزینه نظامی باشد. در بخشی از آن گزارش آمده بود: «اقدام نظامی باید به عنوان جزئی از یک راهبرد و نه یک گزینه جداگانه برای رویارویی با برنامه هسته‌ای ایران در نظر گرفته شود. اما هر گزینه صحیحی، به هر حال باید شامل یک المان نظامی باشد.»
منبع: فارس



روس‌ها فعلا به نقشی که از نظر غرب مثبت است، در مذاکرات هسته‌ای ادامه می‌دهند، ولی علائم هشداردهنده‌ای از سوی برخی حلقه‌های سیاسی و سیاست خارجی در مسکو وجود دارد که نشان می‌دهد، ممکن است تصمیم روس‌ها عوض شود.
کد خبر: ۴۵۵۳۸۵
تاریخ انتشار:۱۴ آذر ۱۳۹۳ - ۱۵:۴۶-05 December 2014
وقتی ماه پیش اعلام شد که ایران و روسیه در مسکو توافقی را امضا کرده‌اند تا شرکت روسی روس‌اتم، راکتورهای هسته‌ای بیشتری برای ایران بسازد، بعضی از ناظران احساس نگرانی کردند که این روند به مذاکرات هسته‌ای جاری در وین آسیب خواهد زد، به ویژه به این دلیل که اگر ایران در حال آماده شدن برای توافقی هسته‌ای با گروه ۱+۵ بود، چه دلیلی داشت که بدون روشن شدن محتوای این توافق، ایرانی‌ها روسیه را ‌سازنده نیروگاه‌های جدید خود انتخاب کنند؟! 

به گزارش «تابناک»، لورا روزن، خبرنگار آمریکایی ال‌مانیتور با ذکر این مقدمه‌، به تحلیل رفتار کنونی مذاکره‌کنندگان روس و احتمال تغییر رفتار روس‌ها برای به شکست کشاندن مذاکرات هسته‌ای پرداخته است. 

به نوشته وی، مقامات و کار‌شناسان آمریکایی و اروپایی می‌گویند، چشم‌انداز توافق هسته‌ای ایران و روسیه می‌تواند یکی از سخت‌ترین موضوعات در مذاکرات هسته‌ای یعنی اندازه برنامه غنی‌سازی ایران در یک توافق احتمالی نهایی را حل کند و همین ‌باعث شده ‌که طرف غربی، نقش روس‌ها در مذاکرات حساس هسته‌ای را بسیار سازنده، حرفه‌ای و خلاقانه توصیف کنند. 

البته بیشتر این تحسین نادر روس‌ها توسط طرف آمریکایی، متوجه سرگئی ریابکوف معاون وزیر خارجه روسیه است؛ دیپلمات حرفه‌ای ۵۴ ساله‌ای که علی‌رغم تنش‌های عمیق بین روسیه و غرب بر سر مسأله اوکراین، توانسته است در موضوع هسته‌ای ایران تا حد زیادی با همتایان اروپایی و آمریکایی خود به هماهنگی برسد. 

رابرت اینهورن، یکی از اعضای ارشد سابق تیم مذاکره‌کننده امریکا در گفت‌و‌گو با ال‌مانیتور، ریابکوف را دیپلماتی بسیار ماهر و حرفه‎‌ای توصیف می‌کند که به خوبی به دنبال منافع روسیه است که در مذاکرات و از جمله در دور اخیر مذاکرات، نقشی بسیار سازنده ایفا کرده است. 

به گفته اینهورن، منفعت روسیه در این است که رسیدن به یک توافق هسته‌ای مانع از بروز یک درگیری نظامی شود و منفعت اقتصادی روسیه هم این است که تجارت هسته‌ای خود را با ایران افزایش دهد. 

جوفی جوزف، یکی دیگر از مذاکره‌کنندگان سابق آمریکایی، نقش ریابکوف در خارج نشدن مذاکرات هسته‌ای از مسیر خود در نتیجه اختلافات غرب و روسیه را جدی می‌داند. او کار با ریابکوف را آسان و رفتار او را دوستانه می‌داند. الن تاوچر یکی از دستیاران سابق وزارت خارجه نیز نظر مشابهی در باره ریابکوف دارد. 

همتایان غربی، ریابکوف را بسیار عملگرا و از کار‌آمد‌ترین دیپلمات‌های روس می‌دانند، ولی با وجود این عملگرایی و در دسترس بودن شخص ریابکوف، در مواردی کاملا دور از دسترس است. به نظر می‌رسد حتی برخی از نزدیک‌ترین همکاران وی از زندگی شخصی وی چیزی نمی‌دانند (طبق معرفی وی از سوی وزارت خارجه روسیه، ریابکوف متاهل است و دو فرزند دارد) و یا اینکه چیزی از گذشته او نمی‌دانند و از جمله آگاه نیستند که آیا انگلیسی خوب وی ناشی از دوره‌ای زندگی در غرب است یا خیر. روزن مدعی است که ریابکوف حاضر به گفت‌و‌گو با ال‌مانیتور هم نشده است. 

علاوه بر ایرانی‌ها، دشمنان اصلی ایرانی‌ها یعنی اسرائیلی‌ها هم از ریابکوف تعریف می‌کنند ریابکوف معمولا اسرائیلی‌ها را در جریان مذاکرات با ایران قرار می‌دهد. 

ریابکوف که در سال ۱۹۶۰ متولد شده است، در سال ۱۹۸۲ از مؤسسه دولتی روابط بین‌الملل در مسکو فارغ‌التحصیل شده ‌و در‌‌ همان سال به وزارت خارجه پیوسته است. این مسیر معمول رفتن از دانشگاه به وزارت خارجه در بین دیپلمات‌های روس است. 

ریابکوف در فاصله سال‌های ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۵ در سفارت آمریکا در واشنگتن و از جمله برای یوری اوشاکوف سفیر وقت روسیه در امریکا کار کرده است. اوشاکوف اکنون مشاور سیاست خارجی پوتین است و به گفته کار‌شناسان روس، این ارتباط با کرملین اکنون اهمیت زیادی دارد. 

پل ساندرز از مقامات سابق دولت بوش، یادآور می‌شود ‌همه باید به یاد داشته باشند ‌هر تصمیمی در مورد توافق هسته‌ای با ایران نه در وزارت خارجه روسیه، بلکه در کاخ کرملین و به وسیله پوتین اتخاذ خواهد شد. 

به گفته دیمیتری سیمز مشاور سابق ریچارد نیکسون در امور روسیه، از آنجایی که اوشاکوف اکنون مشاور پوتین است، ریابکوف تنها مشاور رئیس مستقیم خود یعنی لاوروف نیست. وقتی که هم لاوروف و هم اوشاکوف با ریابکوف راحت هستند، این به معنای ارتباط پوتین و ریابکوف است. 

از سوی دیگر با توجه به مسئولیت‌های ریابکوف در حوزه مسائل ایران، خلع سلاح و مهم‌تر از ان ایالات متحده، آمریکای شمالی و آمریکای لاتین، وی فرد محوری در روابط با آمریکاست. 

به نوشته روزن، در پشت صحنه مذاکرات ایران و ۱+۵ در ماه‌های اخیر، روسیه مشغول ارائه راه‌های خلاقانه‌ای برای پر کردن شکاف بین تقاضای ایران برای داشتن برنامه قابل توجه غنی‌سازی از یک سو و تلاش غرب برای محدود کردن برنامه غنی‌سازی ایران از سوی دیگر بوده است. یکی از گزینه‌های مورد بحث، انتقال بخش بزرگی از ذخایر اورانیوم غنی‌شده ایران به روسیه و در مقابل ادامه فعالیت تعداد بیشتری از سانتریفیوژهای ایران بوده است تا به این ترتیب، افزایش زمان گزیر احتمالی هسته‌ای ایران به یک سال مورد نظر آمریکا نیز محقق شود. 

به علاوه روسیه به ایران پیشنهاد کرده ‌که رآکتورهای هسته‌ای بیشتری در ایران بسازد و سوخت آن‌ها را در تمام عمر آن‌ها فراهم کند، ولی همزمان به ایران، پیشنهاد همکاری برای بسته‌بندی سوخت نیروگاه را نیز داده است. 

اینهورن قراردادهای جدید هسته‌ای روسیه با ایران را برای مذاکرات بسیار خوب می‌داند زیرا قرار است روسیه در تمام مدت عمر آن‌ها، سوخت هسته‌ای مورد نیاز را فراهم کند و این استدلال ایران برای نیاز به غنی‌سازی در مقیاس صنعتی را تضعیف خواهد کرد. 

به گفته کسلی داونپورت از انجمن کنترل سلاح، تبدیل اورانیوم غنی‌شده در خارج به سوخت در ایران ـ که روسیه وعده ساخت کارخانه آن در ایران را داده است ـ باعث کاهش احتمال اشاعه سلاح‌های هسته‌ای خواهد شد. 

به گفته ساندرز، روس‌ها علاوه بر مخالفت با به دست آوردن سلاح هسته‌ای توسط ایران، از همراهی با توافق هسته‌ای با ایران اهداف اقتصادی هم دارند. همکاری هسته‌ای با ایران می‌تواند تبلیغی برای صنعت هسته‌ای روسیه نزد مشتریان دیگر هم باشد. 

به گفته وی، روسیه در بازار جهانی هسته‌ای اهداف بلندپروازانه‌ای دارد. روس‌ها در ایران یک بازار واقعی برای خود می‌بینند و برای رسیدن به آن، باید تحریم‌های ایران برداشته شود. 

روس‌ها فعلا به نقشی که از نظر غرب مثبت است در مذاکرات هسته‌ای ادامه می‌دهند، ولی علایم هشداردهنده‌ای از سوی برخی حلقه‌های سیاسی و سیاست خارجی در مسکو وجود دارد که نشان می‌دهد ممکن است تصمیم روس‌ها عوض شود. 

به گفته ساموئل چاراپ، کار‌شناس روسیه در مؤسسه بین‌المللی مطالعات استراتژیک و از مقامات سابق وزارت خارجه آمریکا، این مسأله تنها به میزان تنش بر سر موضوع اوکراین ارتباط دارد. این پیام قبلا در گفت‌و‌گوی روس‌ها با طرف غربی در ماه اکتبر و در شهر والدای مخابره شد. 

یکی از روس‌ها در این باره اظهار داشت: «ما هنوز مبانی خود در دیگر مسائل سیاست خارجی را تغییر نداده‌ایم، ولی تا همیشه صبور نخواهیم ماند».
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد