سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی و اقتصادی و تحلیل های روز

من دائماً بر این موضوع تأکید دارم که دولت‌ها مجری هستند و این جمهوری اسلامی ایران است که در نهایت تصمیم می‌گیرد و مسیر پرونده‌ی هسته‌ای را انتخاب می‌کند. در مقاطعی ممکن است اتفاقاتی در روند اجرایی این پرونده رخ داده باشد که در ظاهر خوشایند نبوده است، اما در یک نگاه کلان می‌توان از آن اتفاقات در اتخاذ تصمیم درست‌تر استفاده کرد.
در طول یک سال اخیر، رهبر انقلاب درباره‌ فرایند مذاکرات هسته‌ای کشورمان با کشورهای غربی و رفتار و عملکرد آنان سخنان مختلفی بیان کرده‌اند. موضع‌گیری صریح و قاطع علیه رژیم صهیونیستی در آستانه‌ مذاکرات ژنو یا میزان نیاز عملی ایران به ۱۹۰ هزار سو از مهم‌ترین موضوعاتی بود که از سوی ایشان بیان شد و به عقیده‌ کارشناسان و تحلیلگران بر روند مذاکرات تأثیرگذار بود.

سیدعباس عراقچی، عضو ارشد تیم مذاکره‌کننده‌ی هسته‌ای ایران با کشورهای ۱+۵ در گفت‌وگو با khamenei.ir به بررسی نقش رهبر انقلاب در مذاکرات هسته‌ای پرداخته و در این گفت‌وگو همچنین درباره‌ نحوه‌ تعامل تیم مذاکره‌کننده با رهبر انقلاب و چگونگی تعیین خطوط قرمز هسته‌ای نیز توضیحاتی را ارائه کرده است که در زیر می‌خوانید.

جناب‌عالی کسی هستید که هم در تیم مذاکره‌کننده در دولت کنونی و هم در تیم‌های سابق و اسبق حضور داشته‌اید. بنابراین شاید بهتر از دیگران می‌توانید به این سؤال پاسخ دهید که آیا مشی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در طول این سال‌ها و در جریان مذاکرات تغییراتی داشته یا این‌که همواره از اصول ثابتی برخوردار بوده است؟

من معتقدم که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران همواره از اصول مشخصی پیروی کرده است؛ اصولی که رهبر انقلاب اسلامی با توجه به مبانی انقلابی و اسلامی، آن را ترسیم کرده‌اند و دولت‌ها نیز با توجه به ظرفیت‌هایی که داشته‌اند در جهت تحقق آن تلاش کرده و می‌کنند. البته ممکن است دولت‌ها در تاکتیک‌ها و یا ادبیات با یکدیگر تفاوت‌هایی داشته باشند، یا این‌که در برخی مقاطع خلاقیت‌های دیپلماتیک بیشتر یا کمتر باشد، اما اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران که به هر حال مبتنی بر «مقابله با نظام سلطه» و در راستای «منافع ملی کشور» و «اصول انقلاب اسلامی» است همواره از یک چهارچوب ثابت و ساختار مشخص برخوردار بوده است.

مقام معظم رهبری در سِمت عالی نظام هستند و آن مواردی که باید اشراف داشته باشند را دارند؛ در عین حال برای سربازان و فرماندهان خودشان در خط مقدم یک محدوده‌ی اختیاراتی برای حرکت و مانور قائل می‌شوند. این‌که کسانی با اغراض خاص مطرح می‌کنند که واو به واو مذاکرات با ایشان چک می‌شود، و یا از طرف دیگر برخی ادعا می‌کنند که ایشان در جریان مذاکرات قرار ندارند، هر دو اشتباه است.

در زمینه‌ی موضوع پرونده‌ی هسته‌ای کشورمان نیز من معتقدم که واقعاً باید به مذاکرات هسته‌ای فراتر از دولت‌ها نگاه کرد؛ این پرونده موضوعی است متعلق به «جمهوری اسلامی ایران»؛ یک پروژه‌ی بسیار مهم و حساس است که هرچند فراز و نشیب‌هایی داشته اما باز هم به اعتقاد من در یک مسیر ثابتی حرکت کرده است؛ مسیری که در راستای احقاق حقوق مردم ایران در موضوع هسته‌ای بوده و البته با درایت و رهبری حضرت آقا پیش رفته است.

من دائماً بر این موضوع تأکید دارم که دولت‌ها مجری هستند و این جمهوری اسلامی ایران است که در نهایت تصمیم می‌گیرد و مسیر پرونده‌ی هسته‌ای را انتخاب می‌کند. در مقاطعی ممکن است اتفاقاتی در روند اجرایی این پرونده رخ داده باشد که در ظاهر خوشایند نبوده است، اما در یک نگاه کلان می‌توان از آن اتفاقات در اتخاذ تصمیم درست‌تر استفاده کرد. به‌عنوان مثال در مقطعی، ایران تعلیق هسته‌ای از سوی غرب را پذیرفت. تعلیق، «تجربه‌ای ناموفق» اما «لازم» بود. این تجربه موجب شد تا به مردم و خودمان ثابت شود که حقوق جمهوری اسلامی ایران، صرفا از طریق مذاکره و همراهی با کشور‌های غربی محقق نمی‌گردد و ما پیش از هر مذاکره‌ای ابتدا می‌بایست خود را در عرصه‌ی میدانی تثبیت نماییم. لذا تعلیق‌ها پس از حدود دو سال و نیم شکسته شد و برنامه‌ی هسته‌ای ما دوباره فعال شد و در همه‌ی عرصه‌ها شروع به فعالیت مجدد کردیم. تولید و ساخت دستگاه‌ها و تجهیزات هسته‌ای، ساخت تأسیسات هسته‌ای، افزایش تعداد سانتریفیوژها، و از همه مهم‌تر تربیت نیروی انسانی در حوزه‌ی فناوری هسته‌ای، همه و همه از نتایج آن تجربه بود.

دانشمندان هسته‌ای ما به‌قدری در این زمینه پیشرفت کردند که دشمن مجبور به حذف فیزیکی و مقابله‌ی فیزیکی با آن‌ها شد و این نشان می‌دهد که ما در این عرصه چقدر خوب کار کرده‌ایم. در حال حاضر ما در «تربیت نیروی انسانی»، «تولید مواد لازم برای تأسیسات هسته‌ای»، «ساخت تجهیزات مورد نیاز برای تأسیسات»، و در «دانش و تکنولوژی» که چهار پایه‌ی اصلی برای هر صنعتی هستند، به آن چیزی که می‌خواستیم عمدتاً رسیده‌ایم. لذا اکنون با دست پر در مذاکرات شرکت می‌کنیم تا داشته‌ها و دستاوردهای خود را در زمینه‌ی سیاسی نیز تثبیت نماییم. البته در همه‌ی این سال‌ها هیچ‌گاه میز مذاکره را نیز ترک نکرده بودیم و هرگاه مذاکره می‌توانسته در راستای منافع ما باشد در آن شرکت می‌کرده‌ایم.

تصمیم‌گیری در نظام جمهوری اسلامی ایران و خطوط قرمزی که نهایتاً از طرف مقام معظم رهبری در زمینه‌ی هسته‌ای ابلاغ شده، از طریق سازوکار‌های تمام و کمال مشورتی و مردم‌سالارانه اتخاذ شده است و «اجماع نخبگانی» در آن وجود دارد. این‌طور نیست که این خطوط قرمز از یک فکر خاص به‌وجود آمده باشد؛ بلکه برخاسته از اجماعی در میان نخبگان تمامی جناح‌های مختلف در کشور است.

البته واقعیت آن است که این مسیر با مقاومت جانانه‌ی مردم ایران و ایستادگی در مقابل همه‌ی تحریم‌ها و فشارهایی که غرب تحمیل نمود، و با رهبری داهیانه‌ی مقام معظم رهبری طی شد؛ تا جایی که جمهوری اسلامی ایران اکنون در تولید سوخت هسته‌ای که تقریباً حساس‌ترین بخش صنعت هسته‌ای است، به خودباوری و خودکفایی رسیده است. لذا مدیریت عالی نظام تشخیص داد که الان می‌تواند با دست پر وارد مذاکرات شود و جلوی هزینه‌های بیشتر را بگیرد.

از سوی دیگر به عقیده‌ی من در کنار موضوع هسته‌ای، یک جنگ سلطه و سلطه‌پذیری هم جریان داشت که ما نمی‌خواستیم زیر بار سلطه برویم. دشمن اصرار به تعلیق غنی‌سازی ما داشت و ما مخالفت می‌کردیم که حتی برای یک روز هم دیگر تعلیق نخواهیم کرد. در این مدت شش قطعنامه توسط شورای امنیت صادر شد که همگی خواهان تعلیق بلادرنگ غنی‌سازی ایران بودند و ما در برابر آنها مقاومت کردیم. فی‌الواقع دعوای اصلی «نبرد اراده‌ها» بود که شکل گرفته بود. ما بعد از ۱۰ سال مقاومت و ایستادگی، زمانی وارد مذاکرات شدیم که دشمن پذیرفت غنی‌سازی ایران را قبول کند و لذا در این نبرد اراده‌ها، این جمهوری اسلامی ایران بود که پیروز میدان شد. این پیروزی هم مرهون درایت و تدبیر مقام معظم رهبری و همراهی و ایستادگی مردم بود. این مقاومت کار را به جایی رساند که دشمنان ما اذعان کردند که جمهوری اسلامی ایران می‌تواند غنی‌سازی خودش را ادامه بدهد و قبول کردند که به هر توافقی برسیم، غنی‌سازی بخشی از آن توافق خواهد بود. آمریکایی‌ها که زمانی حتی قبول نداشتند یک نیروگاه هسته‌ای توسط یک کشور خارجی برای ما ساخته بشود و معتقد به «غنی‌سازی صفر» برای ایران بودند، الان می‌پذیرند که ما به هر میزان که می‌خواهیم نیروگاه داشته باشیم و غنی‌سازی و تولید سوخت هم داشته باشیم. آن‌ها اکنون فقط درباره‌ی تعداد ماشین‌های غنی‌سازی چانه‌زنی می‌کنند!

در نتیجه مشاهده می‌کنیم که با وجود دولت‌های مختلف، با طرز فکر‌های مختلف و با تعلقات سیاسی مختلف، پرونده‌ی هسته‌ای سیر درستی را طی کرده است. در این میان، بهره‌برداری سیاست خارجی ایران از مقام معظم رهبری و دستورات و ارشادات ایشان، بی‌تردید نقش تعیین‌کننده‌ای داشته است.

* آقای دکتر؛ از ابتدای روی کار آمدن تیم جدید مذاکره‌کننده‌ی هسته‌ای کشورمان، رهبری در مقاطع مختلف از تیم مذاکره‌کننده حمایت‌های ویژه‌ای داشته‌اند؛ لطفا از مصادیق این حمایت‌ها بگویید و این‌که این حمایت‌ها چه تأثیری بر روند مذاکرات داشته است؟

رهبر انقلاب همیشه از عاملین و مسئولین اجرایی کشور حمایت و پشتیبانی کرده‌اند. در بحث مذاکرات هم به همین ترتیب بوده است؛ البته با حمایت و ملاطفت بیشتری که واقعاً برای اعضای تیم مذاکره‌کننده بسیار تأثیرگذار و دلگرم‌کننده بوده است. عبارت «بچه‌های انقلاب» که ایشان برای تیم مذاکره‌کننده به کار بردند، در آن شرایط سخت، برای ما یک دنیا ارزش داشت؛ برای ما که همواره خودمان را «سرباز انقلاب» دانسته و می‌دانیم، این تعبیر فرزند انقلاب بسیار لذت‌بخش بود.

ایشان هر جا تشخیص داده‌اند که برای تأثیرگذاری بر روند مذاکرات لازم است وارد عرصه شوند، وارد شده‌اند و اتفاقاً در نتایج مذاکرات تأثیرگذار هم بوده است. مثلاً موضوع نیاز کشور به ۱۹۰ هزار سو، کاملاً معادلات را به نفع ما تغییر داد.

پشت‌گرمی‌های ایشان، رهنمودها و راهنمایی‌ها، و از سوی دیگر بیان دیدگاه‌های بدبینانه‌ی ایشان نسبت به نیات و اهداف طرف مقابل در مذاکرات، که کاملاً بحق هم بود، همه و همه بر روند کاری تیم مذاکره‌کننده بسیار تأثیرگذار بوده است. امیدوار هستیم که ما هم بتوانیم به وظیفه‌ی خودمان خوب عمل کنیم و شرمنده‌ی ایشان و ملت بزرگ ایران نباشیم. در این مدت مهمترین توصیه‌های ایشان به ما، پایبندی به حقوق مردم ایران و حرکت در مسیری که مورد رضایت خداوند باشد بوده است.

* رهبر انقلاب در مقطعی فرمودند من دیپلمات نیستم و انقلابی‌ام. شاید این‌گونه به ذهن متبادر ‌شود که دیپلمات بودن با انقلابی بودن در تناقض است؛ اما بعد از از تعبیر «بچه‌های انقلاب» که ایشان برای شما استفاده کردند، عملا این ابهام از بین رفت. از نظر شما مؤلفه‌های یک «دیپلمات انقلابی» چیست؟

من فکر می‌کنم که «دیپلمات انقلابی» تعبیر کاملاً درستی است. یعنی انسان می‌تواند دیپلمات باشد و با ادبیات و نوع منشی که در دیپلماسی وجود دارد صحبت و رفتار کند ولی در عین حال اصول انقلابی خودش را هم حفظ کند و از موضع انقلابی، دیپلماسی را به پیش ببرد. همه‌ی ما در وزارت امور خارجه تحت ارشادات مقام معظم رهبری تلاش می‌کنیم اصولی که برای انقلاب خدشه‌ناپذیر و عبورناپذیر است، مثل بحث «مقابله با سلطه»، «حفظ عزت نظام»، «حفظ حقوق مردم»، «حفظ منافع ملی» و «صیانت از امنیت ملی» را در چهارچوب دیپلماسی شناخته‌شده‌ی بین‌المللی تأمین کرده و به پیش ببریم.

* رهبر انقلاب در مقاطع مختلف و بعضاً در آستانه‌ی مذاکرات، در سخنرانی‌هایی که داشته‌اند یک‌سری موضوعات خاص را در بحث مذاکرات مطرح کرده‌اند. مثلاً روز قبل از مذاکرات ژنو در رابطه با رژیم صهیونیستی صحبت کردند، یا در جایی دیگر بحث نیاز کشور به ۱۹۰ هزار سو را بیان کردند، یا حتی گاهی اوقات ایشان از لحن صریحی در انتقاد از رفتار بعضی از کشورهای ۱+۵ استفاده کردند. این موضع‌گیری‌ها چه تأثیری بر روند مذاکرات داشت؟

ببینید، ایشان هر جا تشخیص داده‌اند که برای تأثیرگذاری بر روند مذاکرات لازم است وارد عرصه شوند، وارد شده‌اند و اتفاقاً در نتایج مذاکرات تأثیرگذار هم بوده است. مثلاً همین موضوعی که شما اشاره کردید در مورد نیاز کشور به ۱۹۰ هزار سو، کاملاً معادلات را به نفع ما تغییر داد. عبارت‌های فنی که ایشان به‌کاربردند نشان داد که چقدر به جزئیات موضوع هسته‌ای و حتی مسائل فنی آن اشراف دارند.

موضوع میزان سوی مورد نیاز ایران، نمونه‌ی ورود دقیق و اثربخش ایشان در موضوع است؛ در شرایطی که بعضی طرف‌ها در مذاکره نسبت به این‌که آیا غنی‌سازی ایران می‌تواند ابعاد صنعتی داشته باشد یا نه ابراز تردید می‌کردند، یا می‌خواستند غنی‌سازی را در ابعاد کوچکی محدود کننند، ورود ایشان بسیار تعیین‌کننده بود. از آن زمان به بعد در مذاکرات، غنی‌سازی صنعتی ایران به یک بحث جاافتاده تبدیل شد.

من به‌عنوان یکی از اعضای تیم مذاکره‌کننده اذعان می‌کنم که همه‌ی این موضع‌گیری‌ها واقعاً دقیق، بموقع و راهگشا بوده‌اند. همین موضوع میزان سوی مورد نیاز ایران، نمونه‌ی ورود دقیق و اثربخش ایشان در موضوع است؛ در شرایطی که بعضی از طرف‌ها در مذاکره نسبت به این‌که آیا غنی‌سازی ایران می‌تواند ابعاد صنعتی داشته باشد یا نه ابراز تردید می‌کردند، یا مثلاً می‌خواستند غنی‌سازی صنعتی ما را در ابعاد کوچکی محدود کننند، ورود ایشان بسیار تعیین‌کننده و تأثیرگذار بود؛ به‌طوری که از آن زمان به بعد در مذاکرات، غنی‌سازی صنعتی ایران به یک بحث جاافتاده تبدیل شد و طرف‌های مقابل ما هم متوجه شدند که بر روی این موضوع نمی‌توانند چانه‌زنی کنند. این در حالی بود که تا قبل از آن، آنها بازی‌های خودشان را داشتند و می‌خواستند این‌طور وانمود کنند که نیاز ایران از طرق دیگر هم می‌تواند تأمین شود و اصلاً لزومی ندارد که خود ایران غنی‌سازی را در حد گسترده انجام دهد. ولی الان دیگر این امر پذیرفته شده است. لذا از آن تاریخ به بعد، بحث ما در مذاکرات دیگر سر این موضوع نیست که جمهوری اسلامی ایران می‌تواند غنی‌سازی صنعتی داشته باشد یا نه؛ الان دیگر بحث بر سر چگونگی رسیدن به آن است. خب این از مواردی بود که حضرت آقا ورود خیلی بموقع و تعیین‌کننده‌ای داشتند. از این دست موارد، متعدد وجود داشته و هر بار که ایشان وارد شده‌اند، واقعاً نقش تأثیرگذاری داشته‌اند.

اساساً خوی مذاکراتی غربی‌ها مثل خوی رفتاریشان در سیاست خارجی است؛ زیاده‌خواهانه و زیاده‌طلبانه و از موضع استکباری و خودبرتربینی. با عنایات به ارشادات مقام معظم رهبری ما به‌شدت با این رفتار در مذاکرات مقابله کرده‌ایم. اگر روزی جزئیات این مذاکرات منتشر شود، همه ملاحظه خواهند کرد که چقدر طرف مقابل سعی می‌کند با ادب با ما که نمایندگان مردم ایران هستیم، صحبت کند و این به خاطر حس اعتماد به نفس، و حس غرور و عزتی است که مقام معظم رهبری در ما ایجاد کرده‌اند. لحن تند ایشان نسبت به برخی از طرف‌های مذاکره‌کننده که در پاره‌ای از مواقع بیان شده است نیز موجب شد که غربی‌ها از آن خوی زیاده‌خواهانه و نگاه از بالای خودشان دست بردارند و متوجه شوند که با یک ملت بزرگ و عزتمند در حال مذاکره هستند و نمی‌توانند هرطور که خواستند صحبت یا عمل کنند.

* خوب است به این مسأله هم جواب دهید که چرا اصلاً این خطوط قرمز، خطوط قرمزند و چرا ایران واقعاً نیاز عملی دارد که این خطوط قرمز را رعایت کند و به آن دست پیدا کند؟

اولاً این‌که داشتن «خط قرمز» چیز خیلی عجیب و غریبی نیست و همه‌ی کشور‌ها این را دارند. طبیعی است هر کشوری برای خودش یک‌سری اصولی دارد که تعدی و عبور از آنها ممکن نیست. به‌عنوان مثال بحث عدم سلطه‌پذیری، جزو اصول انقلاب اسلامی است. کسی در جمهوری اسلامی ایران نمی‌تواند خودش و کشورش را زیر سلطه‌ی خارجی ببرد؛ این یک خط قرمز کاملاً شناخته شده و قابل احترام است که باید رعایت شود. یا این‌که عزت نظام، خط قرمز ما است. ما حاضریم سنگین‌ترین تحریم‌ها و سنگین‌ترین تهدید‌ها را بپذیریم ولی عزت کشور و مردممان زیر سؤال نرود. در همین بحث حقوق هسته‌ای، مردم ما ده - یازده سال در مقابل شدیدترین تحریم‌ها و تهدید‌ها ایستادگی کردند.

ثانیاً این‌که در شرایط کنونی، واقعاً این فهم و بینش در مردم ما به‌وجود آمده که تکنولوژی هسته‌ای البته برای مسائل صلح‌آمیز، یک تکنولوژی پیشرفته و حساسی است که برای توسعه و پیشرفت اقتصادی کشور یک ضرورت حتمی است. ما منابع نفت و گاز قابل توجهی داریم، اما بالاخره این منابع پایان‌پذیر هستند. ما نباید این منابع را صرفاً برای تولید برق مصرف کنیم. می‌توان از شیوه‌های بهتر و سالم‌تری به تولید انرژی رسید و این منابع را صرف درآمدسازی برای کشور و صرف در امور بهتری کرد و یا برای نسل‌های آینده نگه داشت. افزون بر این با توجه به این‌که انرژی هسته‌ای بسیار پیچیده و پیشرفته است، دستیابی به آن می‌تواند در صنعت کشور یک جهش خیره‌کننده به دنبال داشته باشد. گفته می‌شود که در کنار تکنولوژی هسته‌ای تقریباً حدود ۳۰۰ تکنولوژی یا صنعت دیگر در کشور پیشرفت می‌کند که به‌نوعی وابسته به این تکنولوژی هستند.

اساساً خوی مذاکراتی غربی‌ها مثل خوی رفتاریشان در سیاست خارجی است؛ زیاده‌خواهانه و از موضع خودبرتربینی. با عنایات به ارشادات مقام معظم رهبری ما به‌شدت با این رفتار در مذاکرات مقابله کرده‌ایم. اگر روزی جزئیات این مذاکرات منتشر شود، همه ملاحظه خواهند کرد که چقدر طرف مقابل سعی می‌کند با ادب با ما که نمایندگان مردم ایران هستیم، صحبت کند و این به خاطر حس غرور و عزتی است که مقام معظم رهبری در ما ایجاد کرده‌اند.
ثالثاً تکنولوژی هسته‌ای به ملت ایران «اعتماد به نفس» داده و به «غرور ملی» تبدیل شده است. این‌که شش کشور قدرتمند دنیا حاضرند با ایران مذاکره کنند تا به خیال خود این تکنولوژی را مهار کنند، نشان‌دهنده‌ی این است که ملت ایران چقدر پیشرفت کرده و عزت پیدا کرده است.

من معتقدم برخلاف جنگ روانی غرب، اتفاقاً «مقاومت» ما در بحث هسته‌ای به رمز قدرت ایران و یک انرژی متراکم برای ایستادگی تبدیل شد. امروز رمز قدرت ما همین توان نه گفتن به قدرت‌ها است. غرب هم دقیقاً از همین موضوع می‌ترسد و نه از بمب هسته‌ای.

* در مورد نحوه‌ی تعامل تیم مذاکره‌کننده با رهبر انقلاب تحلیل‌های متفاوتی وجود دارد، از نظر شما این تعامل به چه صورتی است؟

از نظر من هر کاری منش خودش را دارد. مقام معظم رهبری در سِمت عالی نظام هستند و آن مواردی که باید اشراف داشته باشند را دارند و در بعضی جا‌ها که تشخیص بدهند وارد جزئیات هم می‌شوند؛ در عین حال برای سربازان و فرماندهان خودشان در خط مقدم یک محدوده‌ی اختیاراتی برای حرکت کردن و مانور دادن قائل می‌شوند. این‌که کسانی با اغراض خاص مطرح می‌کنند که فی‌المثل واو به واو مذاکرات با ایشان چک می‌شود، و یا از طرف دیگر برخی ادعا می‌کنند که ایشان در جریان مذاکرات قرار ندارند، هر دو اشتباه است. در حقیقت یک روال معقول و منطقی در این خصوص وجود دارد. بی‌تردید عقل و منطق حکم می‌کند که در مهم‌ترین موضوع کشور حتماً عالی‌ترین مقام مدیریتی کشور اشراف کامل باید داشته باشند که دارند و در جای خود راهنمایی، ارشاد و تبیین می‌کنند و این بسیار مشخص و روشن است.

* آقای دکتر؛ فارغ از این‌که توافق حاصل بشود یا خیر، خودتان به مذاکرات خوشبین هستید یا خیر؟

بهتر است بگوییم «امیدوار» هستیم یا نیستیم؟ بله امیدوار هستیم، دیپلمات باید امیدوار باشد...

ایشان هر جا تشخیص داده‌اند که برای تأثیرگذاری بر روند مذاکرات لازم است وارد عرصه شوند، وارد شده‌اند و اتفاقاً در نتایج مذاکرات تأثیرگذار هم بوده است. مثلاً موضوع نیاز کشور به ۱۹۰ هزار سو، کاملاً معادلات را به نفع ما تغییر داد.

* خوشبین چطور؟

به نیات و اهداف طرف مقابل به هیچ وجه «خوشبین» نیستیم و اصلاً نباید هم باشیم؛ اما در خصوص این‌که احتمال توافق هست یا نه، یک خوشبینی‌هایی وجود دارد. در عین حال عواملی وجود دارد که بدبینی‌هایی را ایجاد می‌کند. فکر می‌کنم الان در یک وضعیت بینابینی قرار داریم. مذاکرات در مسقط فکر می‌کنم یکی از مقاطع کلیدی مذاکرات خواهد بود و خیلی از مسائل روشن خواهد شد. اگر بعضی از گره‌های موجود در مسقط باز شود می‌توان خوشبین بود.

* بحث فرایند تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری در موضوع هسته‌ای هم به‌نظر می‌رسد موضوعی است که کمتر به آن توجه شده است. شاید بسیاری تصور می‌کنند خطوط قرمزی که رهبر انقلاب مشخص کرده‌اند، صرفاً تشخیص خود ایشان است؛ در حالی که این خطوط قرمز برخاسته از یک تفکر و اراده‌ی جمعی است. اگر امکان دارد در مورد این فرایند توضیح دهید؟

من واقعاً معتقدم که نظام تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی در جمهوری اسلامی ایران به‌شدت مردم‌سالار و یا به تعبیر غربی‌ها دموکراتیک است. همه‌ی تصمیماتی که نهایتاً منجر به ابلاغ رهبر معظم انقلاب می‌شوند از یک روند و سازوکار طولانی تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری عبور می‌کنند؛ در این فرایند همه‌ی نظرات موافق و مخالف شنیده می‌شود؛ همه‌ی کسانی که در عرصه‌ی سیاسی کشور صاحب نقشی هستند، چه از طریق مجلس و چه از طریق دولت یا از طریق نیروهای مسلح یا بخش‌های مختلف دیگر، نظر خودشان را در مورد آن تصمیم بیان می‌کنند؛ نهایتاً همه‌ی این نظرات در شورای عالی امنیت ملی تجمیع شده و به اوج پختگی و تکامل خودش می‌رسد و سپس خدمت رهبر انقلاب فرستاده می‌شود که ایشان ملاحظه کرده و در صورت صلاحدید ابلاغ می‌کنند. البته این فرایند فقط در موارد و موضوعات کلان و راهبردی است؛ موارد کوچک‌تر که در همان سطوح خودش تصمیم‌گیری می‌شود و انجام می‌گیرد.

از این روی، تصمیم‌گیری در نظام جمهوری اسلامی ایران و خطوط قرمزی که نهایتاً از طرف مقام معظم رهبری در زمینه‌ی هسته‌ای ابلاغ شده، از طریق سازوکار‌های تمام و کمال مشورتی و مردم‌سالارانه اتخاذ شده است و «اجماع نخبگانی» در آن وجود دارد. این‌طور نیست که این خطوط قرمز از یک فکر و یک جلسه و یا یک ناحیه‌ی خاص به‌وجود آمده باشد؛ بلکه برخاسته از اجماعی در میان نخبگان تمامی جناح‌ها و‌ ایده‌های مختلف در کشور است که پدید می‌آید و ساخته می‌شود.

همین فرایند هم رمز موفقیت جمهوری اسلامی از آغاز تاکنون بوده است. کشتی جمهوری اسلامی ایران با راهبری و رهبری مقام معظم رهبری، که منبعث از این فرایند تصمیم‌سازی قوی بوده، توانسته است در این ۳۵ سال از همه‌ی بحران‌ها به سلامت عبور کند؛ نمونه‌ی آن این‌که در بدترین و سخت‌ترین طوفان‌های منطقه‌ای، جمهوری اسلامی ایران بهترین تصمیم‌ها را گرفته و برنده‌ی اصلی بوده است. در بحران‌های افغانستان، عراق، سوریه و در منطقه‌ی پرآشوب خاورمیانه، همه‌ی تحلیلگران، جمهوری اسلامی را «جزیره‌ی ثبات» و برنده‌ی اصلی بحران‌ها می‌دانند.




این نامه‌ی سومی است که برای باز شدن گره آمریکا به ایران رهسپار شده است و البته رهبری معظم انقلاب ضمن آن‌که همواره دست کارشناسان را در بررسی موضوع باز گذاشته‌اند، اما در نهایت به یک نکته‌ی کلیدی که تاریخ، درستی آن را به تکرار گواهی کرده است، اشاره داشته‌اند: «ملت ایران به آمریکا اعتماد ندارد. آنان در زیر دستکش‌های مخملین، دست‌های چدنی پنهان کرده‌اند.»
کد خبر: ۴۴۸۱۴۳
تاریخ انتشار:۱۸ آبان ۱۳۹۳ - ۲۰:۱۱-09 November 2014
کنجکاوی رسانه های غربی از انتشار یک یادداشت در سایت رهبر انقلابنخستین بار، روز پنجشنبه هفته گذشته بود که وال استریت ژورنال خبر نامه‌ اوباما به مقام معظم رهبری را منتشر کرد. ولی بعدا یک منبع آگاه به فارین پالیسی گفت ‌در این نامه باراک اوباما به رهبری ایران نوشته است که گسترش داعش، خطری مشترک برای ایران و آمریکاست و دو کشور در نبردی مشترک درگیر هستند.

به گزارش«تابناک»؛ امروز سعدالله زارعی از کارشناسان مسائل خاورمیانه در یکی از روزنامه های سراسری کشور یاداشتی را تحت عنوان «درباره نامه اوباما به رهبر انقلاب» منتشر کرده است. در همین حال ساعاتی پیش این یاداشت در پایگاه اطلاع رسانی حفظ و نشر رهبر انقلاب« http://farsi.khamenei.ir» بازنشر شد.

وی در این مقاله با توجه به انتشار خبر نامه اوباما به رهبری از طریق سه نشریه‌ی سرشناس آمریکایی «نیویورک تایمز»، «وال‌استریت ژورنال» و «فارین پالیسی» می نویسد؛« طبعاً همان‌گونه که آن سه نشریه‌ی سرشناس آمریکایی در کنار خبر نامه به خود اجازه داده‌اند که حدس و گمانه‌های خود را ارائه نمایند، ما نیز حق داریم استنباط‌های خود را در این خصوص با مخاطبان در میان بگذاریم. گو این‌که در کنار متن افشانشده‌ی نامه، حقایق غیرقابل انکاری -که با مسایل ایران و آمریکا ارتباط دارند- به ما کمک می‌کنند تا حدس دقیق‌تری داشته باشیم.»

زارعی در ادامه با برشمردن سه نکته پیرامون مسائل ایران و امریکا در منطقه مدعی می شود که « باراک اوباما در طول دوره‌ی ریاست جمهوری خود سه بار با رهبر معظم انقلاب مکاتبه کرده و در هر سه مورد تلاش کرده تا با کمک ایران گره‌های سخت سیاست خارجی آمریکا را باز کند و در عین حال در هر نامه تلاش کرده است تا کمک ایران به‌عنوان اولین گام برای اصلاح روابط ایران و آمریکا تلقی گردد.»

وی همچنین زمان دقیق سومین نامه و آخرین نامه را حدود یک ماه پیش و در کشاکش دو بحث موازی، ناکام شدن آمریکا از ورود دوباره‌ی نظامی به فضای عراق و یکی دیگر مواجهه‌ی آمریکا با شروط اعلام شده‌ی ایران توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی و پرونده‌ی هسته‌ای و مذاکرات ایران و غرب در این خصوص یاد می کند.

کنجکاوی رسانه های غربی از انتشار یک یادداشت در سایت رهبر انقلاب
کنجکاوی رسانه های غربی از انتشار یک یادداشت در سایت رهبر انقلاب

برخی از تحلیلگران و خبرنگاران غربی انتشار این یادداشت در وبگاه رسمی دفتر رهبر انقلاب را دال بر تایید وجود چنین نامه ای بین دو طرف قلمداد و آن را پایانی بر مشاجرات چند روز اخیر در مورد صحت این نامه خطاب کرده اند.

البته با توجه به محتوای یادداشت و رویه پایگاه اطلاع رسانی دفتر رهبری مبنی بر باز نشر برخی از یادداشت ها؛ به احتمال زیاد این یادداشت بیشتر جنبه تحلیلی دارد تا تایید خبر ارسال نامه از سوی اوباما به مقام معظم رهبری.

همچنین لحظاتی قبل اوباما در واکنش به خبر ارسال نامه به رهبری اعلام کرد« قصد ندارم درباره برقراری ارتباط با رهبران کشورها صحبت کنم»

در ادامه تابناک برای اطلاع مخاطبان متن کامل یادداشت سعد الله زارعی را منتشر می کند؛

_درباره نامه اوباما به رهبر انقلاب

سه نشریه‌ی آمریکایی «نیویورک تایمز»، «وال‌استریت ژورنال» و «فارین پالیسی» از ارسال نامه‌ی باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا به رهبر معظم انقلاب اسلامی خبر داده‌اند و درباره‌ی جزئیات آن هم مطالبی منتشر کرده‌اند که ضد و نقیض بودن مطالب، بیانگر آن است که جزئیات مطرح شده بیش از آن‌که جنبه‌ی خبری داشته باشد، گمانه‌زنی‌های رسانه‌ای است. اما واقعیت چیست و در این‌باره چه می‌توان گفت؟ طبعاً همان‌گونه که آن سه نشریه‌ی سرشناس آمریکایی در کنار خبر نامه به خود اجازه داده‌اند که حدس و گمانه‌های خود را ارائه نمایند، ما نیز حق داریم استنباط‌های خود را در این خصوص با مخاطبان در میان بگذاریم. گو این‌که در کنار متن افشانشده‌ی نامه، حقایق غیرقابل انکاری -که با مسایل ایران و آمریکا ارتباط دارند- به ما کمک می‌کنند تا حدس دقیق‌تری داشته باشیم. اما در این خصوص نکاتی وجود دارند:

۱. باراک اوباما در طول دوره‌ی ریاست جمهوری خود سه بار با رهبر معظم انقلاب مکاتبه کرده و در هر سه مورد تلاش کرده تا با کمک ایران گره‌های سخت سیاست خارجی آمریکا را باز کند و در عین حال در هر نامه تلاش کرده است تا کمک ایران به‌عنوان اولین گام برای اصلاح روابط ایران و آمریکا تلقی گردد. اولین نامه را باراک اوباما در اردیبهشت سال ۸۸ نوشت و در آن از حضرت امام خامنه‌ای دامت‌برکاته خواسته بود که برای شروع فصل جدیدی از مناسبات بین ایران و آمریکا به واشنگتن کمک کند اما یک ماه بعد و پس از شروع فتنه‌ی ۸۸، آمریکا یک بار دیگر از موضع مدعی ظاهر گردید و خواستار سرنگونی نظام جمهوری اسلامی شد!

اوباما یک بار دیگر در بهمن ماه سال ۹۱ و در کشاکش مباحث هسته‌ای نامه‌ای خطاب به رهبر معظم انقلاب نوشت و در آن از آمادگی واشنگتن برای رسیدن به توافقی دوجانبه با تهران در پرونده‌ی هسته‌ای خبر داد ولی این بار نیز یک سال و نیم پس از صدور نامه از موضع مدعی وارد صحنه شد و ایران را متهم کرد که در تلاش برای تولید بمب اتمی است و از این رو غرب ناگزیر بر حجم و گستره‌ی تحریم‌ها علیه ایران می‌افزاید!

باراک اوباما سومین نامه را حدود یک ماه پیش و در کشاکش دو بحث موازی خطاب به حضرت امام خامنه‌ای دامت‌برکاته ارسال کرده است. یکی از این مباحث ناکام شدن آمریکا از ورود دوباره‌ی نظامی به فضای عراق به‌دلیل مخالفت جدی هم‌پیمانان ایران در این کشور و یکی دیگر مواجهه‌ی آمریکا با شروط اعلام شده‌ی ایران توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی و پرونده‌ی هسته‌ای و مذاکرات ایران و غرب در این خصوص است. در واقع آمریکا همواره برای رفع مشکل خود و یا هموارسازی راه برای فزون‌خواهی با ایران مکاتبه کرده و از این رو می‌توان با قاطعیت گفت که نامه‌ی یک ماه پیش اوباما هم ارتباط مستقیمی با بن‌بست‌های آمریکا در حوزه‌ی سیاست خارجی و به‌ویژه پرونده‌های مرتبط با ایران دارد.

۲. آمریکا در پرونده‌ی تحولات عراق با یک بن‌بست کمرشکن مواجه گردیده است. مقامات ارشد آمریکا پس از خروج از عراق در سال ۲۰۱۱ هیچ‌گاه پنهان نکرده‌اند که درصدد پیدا کردن راه تازه‌ای برای بازگشت به عراق هستند. در این بین مقامات دولت اوباما در پنتاگون، سیا و ارتش آمریکا بیش از دیگران سیاست جرج بوش در پذیرش خروج از عراق را زیر سؤالات شدید قرار داده‌اند؛ کما این‌که آن دسته از مقامات نظامی و امنیتی دوره‌ی اول بوش که نقش کلیدی در اعزام ۳۰۰ هزار نیروی نظامی و اطلاعاتی -دولتی و خصوصی- به عراق داشتند، خروج از عراق را اشتباه محض بوش لقب داده و وی را به این دلیل سرزنش کرده‌اند. از جمله‌ی این شخصیت‌ها می‌توان به "جان نگرو پونته" رئیس سابق سیا و سفیر اسبق آمریکا در عراق، "پل ولفو ویتس" معاون وزیر دفاع آمریکا، "دیک چنی" معاون رئیس جمهور، "پل بریمر" و "جی ‌گارنر" اشاره کرد.

بلافاصله بعد از شروع پیشروی داعش در استان‌های الانبار، صلاح‌الدین و نینوا، در خردادماه گذشته، کاخ سفید، وزیر خارجه‌ی خود را راهی عراق کرد تا از نزدیک اوضاع را مورد بررسی قرار دهد. جان کری به بغداد و اربیل رفت و ارزیابی خود را به مقامات آمریکا ارائه کرد. ارزیابی او از این واقعیت حکایت می‌کرد که وضع امنیتی عراق آن‌گونه که رسانه‌‌های عربی می‌گویند وخیم نیست و عوامل معارض دولت بغداد از توانایی زیادی برای «تغییر در عراق» برخوردار نیستند؛ اما در عین حال آمریکا به تحولات امنیتی عراق به چشم یک فرصت نگاه می‌کرد؛ به گمان این‌که قادر است با مدیریت اختلافات موجود میان شیعیان، کردها و سنی‌ها وضع جدیدی درعراق پدید آورد. از این رو آمریکا همزمان با وخیم معرفی کردن شرایط امنیتی در عراق و بحث کردن از خطر توسعه‌ی دامنه‌ی تروریزم در منطقه تلاش کرد تا اذهان را به سمت لزوم نقش‌آفرینی دوباره‌ی نظامی امنیتی آمریکا سوق دهد. حملات داعش به استان کردنشین اربیل و وقایعی که در شمال استان نینوا - به‌خصوص در منطقه‌ی تلعفر و منطقه‌ی سنجار - شنگال - که محل اقامت ایزدی‌های عراق است روی داد تاحدی استراتژی مداخله‌جویی جدید آمریکا را به عنوان یک ضرورت مطرح کرد.

در این بین آمریکا با نگاه به تجربه‌ی سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۱ و به‌خصوص تجربه‌ی ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۷ - یعنی از زمان اشغال تا زمان امضای توافقنامه‌ی امنیتی ناظر بر خروج از عراق - مداخله‌ی گسترده‌ی نظامی را موفقیت‌آمیز ندانسته و دولت اوباما آن را یک باتلاق پرخطر ارزیابی می‌کرد. در این میان مقامات آمریکا گمان می‌کردند که با مداخله‌ی محدود نظامی و با مدیریت صحنه‌ی سیاسی عراق می‌توانند بدون توسل به حضور گسترده‌ی نظامی و تحمل هزینه‌ی زیاد به نتیجه‌ی مورد نظر خود که بازگرداندن نقش محوری آمریکا در تحولات سیاسی امنیتی عراق بوده، دست پیدا کنند. از این رو آنان دو موضوع را مورد تأکید قرار می‌دادند:

یکم: آمریکا مدعی بود که سیطره‌ی داعش بر استان‌های غربی عراق محصول ضعف تسلیحاتی ارتش عراق است و از این رو پی‌در‌پی اعلام می‌کرد که برای تجهیز ارتش عراق به جنگ‌افزارهای پیشرفته آمادگی دارد.

دوم: از طریق حملات هوایی داعش را در هر کجا که باشد مورد هدف قرار می‌دهد. آمریکا البته تا امروز و علی‌رغم گذشت دست‌کم چهار ماه از طرح این مباحث هنوز نه کمکی به تجهیز ارتش عراق به جنگ‌افزارهای مؤثر کرده و نه حملات مؤثری علیه داعش انجام داده است.

از آن طرف وقتی آمریکا به‌طور مرموزانه درصدد پیدا کردن راه تازه‌ای برای سیطره بر عراق بود و به اظهارات ضد و نقیض درباره‌ی مسائل امنیتی عراق و مسئولیت جامعه‌ی ملل می‌پرداخت، نیروهای مقاومت عراق به مرور دریافتند که آمریکا قصد ندارد کمکی به آنان در جمع کردن دامنه‌ی شرارت‌های داعش نماید.

۳. در فاصله‌ی زمانی حمله‌ی داعش به استان‌های غربی عراق و اظهارات متناقض مقامات آمریکایی، ‌عراقی‌ها با تکیه بر فتوای مرجعیت شیعه در نجف و با مدیریت و حمایت جمهوری اسلامی ایران دست به کار شدند و در کنار ارتش و اصلاح بخش‌هایی از آن، نیروی جدیدی که از ویژگی‌های اعتقادی و شهادت‌طلبی برخوردار و به‌طور کامل جوان بود، به وجود آوردند. این نیروها که به نوعی نسخه‌نویسی از روی «بسیج مستضعفین» بود، تحت آموزش‌های ویژه قرار گرفته و آماده‌ی عملیات‌های ویژه که متناسب با سازمان و توانمندی‌های یک گروه نامتقارن تروریستی بود، ‌شدند. این نیروها که عراقی‌ها آن را با عنوان «المراتب» ‌ می‌شناسند، از نزدیک به ۱۰۰ هزار جوان رزمجوی عاشق اسلام و قرآن تشکیل شده و توانسته در همین مدت کوتاه دستاوردهای بزرگی داشته باشد.

نیروی جدید دفاعی عراق که تحت حمایت مرجعیت نجف و هدایت نظامی ایران وارد میدان گردید، در فاصله‌ی تیر تا مهرماه یعنی ظرف چهار ماه موفق شد اکثر مناطق عراق را از تصرف داعش خارج کند و این در حالی بود که اکثر تحلیلگران در غرب و کشورهای عربی گمان می‌کردند به زودی بغداد هم به تصرف داعش درمی‌آید.

نیروهای المراتب با موفقیت کامل در عملیات‌های ویژه‌ی «العظیم»، «امرلی»، «جرف‌الصخر» و «بیجی» برتری خود را نسبت به نیروهای مهاجم به اثبات رسانده و نشان دادند که قادر به آزادسازی کامل عراق از تروریزم هستند. همزمان با این عملیات‌ها و موفقیت نیروهای جهادی در عراق، آمریکایی‌ها به بمباران مناطقی در عراق به اسم حمله علیه داعش سرگرم بودند. خبرهایی که روی خروجی رسانه‌های جهان می‌رفت این بود که نیروهای جهادی عراق به رهبری عملیاتی ایران در حال پاکسازی عراق هستند و سرعت پاکسازی‌ها در عراق بیانگر قدرت تعیین‌کننده‌ی ایران در معادله‌ی امنیتی عراق است. همزمان با این خبر این نکته هم مطرح می‌شد که هواپیماهای آمریکایی منطقه‌ای را در عراق بمباران کردند. این موضوع به صورت یک صحنه‌ی سنجش میزان قدرت ایران و میزان قدرت آمریکا درآمد و مقامات آمریکا را به‌شدت نگران کرد.

یک نکته‌ی مهم در این میان این بود که آمریکا اصرار زیادی داشت تا ایران و هم‌پیمانان آن در عراق اجازه دهند آمریکا نیز در این عملیات‌ها نقشی ایفا کند. نیروهای جهادی عراق و رهبری‌کننده‌ی عملیاتی آنان به‌خوبی می‌دانستند که آمریکا حاضر نیست تحت اشراف فرماندهی عملیات‌‌های زمینی ضد داعش عمل کند و از این رو مداخله‌ی آن نه‌تنها کمکی به پیشرفت عملیات نظامی نمی‌کند بلکه یک عامل اخلال‌کننده نیز خواهد بود. از سوی دیگر «المراتب» و فرماندهی آن به خوبی می‌دانستند که آمریکا اگر یک گلوله شلیک کند با دروغ‌پردازی رسانه‌ای کار را به نام خود تمام کرده و حیثیت نیروهای جهادی که مستقل و اعتقادی بودن از مختصات اصلی آن است را به تاراج برده و باعث یأس مردم عراق از توانایی‌های خود در مقابله با دشمنان خویش می‌شدند. از این رو این نیروها به مقامات ارشد عراق اعلام کردند که حاضر به مشارکت با آمریکا در هیچ عملیات نظامی نیستند و در صورت مداخله‌ی آمریکا عملیات را متوقف می‌کنند. این موضوع سبب شد که مقامات ارشد عراق همصدا با نیروهای جهادی مخالفت خود را با مداخله‌ی آمریکا در عملیات‌های جهادی اعلام نمایند.

این سیاست ثمره‌ی بسیار شیرینی داشت و از این روست که بیش از سه چهارم مناطق تحت اشغال داعش آزاد شده‌اند بدون آن‌که آمریکایی‌ها در این رابطه حتی یک تیر شلیک کرده باشند.

ضربه‌ی سنگین چنین وضعیتی به حیثیت امنیتی آمریکا کاملاً واضح است و از این رو طبیعی است که آقای اوباما نامه‌ای بنویسد و از رهبر معظم انقلاب اسلامی که غرب ایشان را نقطه‌ی اصلی و مرکزی فتوحات و پیروزی‌های جبهه‌ی اسلام می‌داند، بخواهد در این خصوص تجدید نظر داشته باشد. رسانه‌ها -درست یا نادرست- نوشته‌اند اوباما در نامه‌ی خود از حضرت امام خامنه‌ای دامت‌افاضاته خواسته است که بدون درنظر گرفتن سیاست‌های آمریکا در سوریه، برای مقابله با داعش به آمریکا اجازه دهد در این رابطه نقشی داشته باشد.

این البته نامه‌ی سومی است که برای باز شدن گره آمریکا به ایران رهسپار شده است و البته رهبری معظم انقلاب ضمن آن‌که همواره دست کارشناسان را در بررسی موضوع باز گذاشته‌اند، اما در نهایت به یک نکته‌ی کلیدی که تاریخ، درستی آن را به تکرار گواهی کرده است، اشاره داشته‌اند: «ملت ایران به آمریکا اعتماد ندارد. آنان در زیر دستکش‌های مخملین، دست‌های چدنی پنهان کرده‌اند.»



بر اساس گزارش هفتم نوامبر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، ایران به تعهدات خود طبق برنامه اقدام مشترک در توافقی که میان این کشور و گروه 1+5 در نوامبر 2013 حاصل شد پایبند است.
انجمن کنترل تسلیحات آمریکا در گزارشی نوشت: گزارش جدید آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نشان می‌دهد ایران در حال پیشرفت در اجرای اقداماتی است که در ماه ژوییه به انجام آن‌ها متعهد شده بود.

به گزارش ایسنا، انجمن کنترل تسلیحات آمریکا در این گزارش با اشاره به گزارش فصلی جدید یوکیا آمانو، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) درباره ایران نوشت: جدیدترین گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نشان می‌دهد ایران در حال پیشرفت در اجرای اقدامات مضاعفی است که در ماه ژوییه متعهد شد برای محدود کردن برنامه هسته‌ای‌اش انجام دهد. اگرچه برخی از این اقدامات هنوز پایان نیافته ممکن است این کشور تا پایان ضرب‌الاجل 24 نوامبر (3 آذر) این خواسته‌ها را انجام دهد.

بر اساس گزارش هفتم نوامبر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، ایران به تعهدات خود طبق برنامه اقدام مشترک در توافقی که میان این کشور و گروه 1+5 در نوامبر 2013 حاصل شد پایبند است. در طول یک سال گذشته این اقدامات موجب کند شدن گسترش برنامه هسته‌ای ایران و افزایش بازرسی‌های بین‌المللی بر فعالیت‌های این کشور شده است.

ایران و گروه 1+5 در ماه ژوییه پس از آن که تصمیم گرفتند مذاکرات هسته‌ای را چهار ماه دیگر تمدید کنند بر سر یکسری اقدامات مضاعف توافق کردند تا بتوانند در نهایت به یک راه‌حل جامع دست پیدا کنند.

انجمن کنترل تسلیحات آمریکا در ادامه مساله ارائه اطلاعات از سوی ایران درباره آنچ ه که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی آن را وجود ابعاد نظامی احتمالی در فعالیت‌های هسته‌ای ایران می‌خواند پرداخت و آن را گامی مهم در راستای همکاری تهران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای تکمیل این اقداماتش در چارچوب زمانی مشخص دانست. نتیجه‌گیری آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از تحقیقاتش درباره برنامه هسته‌ای ایران برای اطمینان یافتن از ماهیت صلح‌آمیز فعالیت‌های این کشور بسیار حائز اهمیت است.

اگرچه بدون نتیجه‌گیری آژانس بین‌المللی انرژی اتمی لغو کامل تحریم‌های آمریکا علیه ایران غیرمحتمل به نظر می‌رسد، این مساله نباید موجب آسیب به تلاش‌های دیپلماتیک ایران و گروه 1+5 در هفته‌های باقیمانده تا ضرب‌الاجل 24 نوامبر شود.

یک توافق جامع به بازرسی‌های سر زده و یک رژیم راستی آزمایی منجر خواهد شد که اطمینان خواهد داد ایران به دنبال دستیابی به ظرفیت تولید سلاح هسته‌ای نیست اما اگر توافق جامع حاصل نشود ایران به سرعت می‌تواند به ظرفیت غنی‌سازی پیشین خود باز گردد.

انجمن کنترل تسلیحات آمریکا هم‌چنین در این گزارش به طور جزئی به تعهدات ایران طبق توافقش با کشورهای عضو 1+5 برای تعلیق غنی‌سازی اورانیوم در سطح 20 درصد، رقیق‌سازی بخشی از ذخایر اورانیوم با غنای تا سطح پنج درصد از حالت گاز به پودر اکسید، نصب نکردن سانتریفیوژهای بیش‌تر، توقف نصب تجهیزات عمده در راکتور آب سنگین اراک و دسترسی ماهانه بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به این سایت پرداخت و نوشت: گزارش جدید آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تایید می‌کند که ایران به تمام این تعهدات عمل کرده است.

اکنون مذاکرات هسته‌ای ایران و قدرت‌های جهانی به آخرین هفته‌های خود تا 24 نوامبر رسیده است از این رو مذاکره‌کنندگان هر هفت کشور قرار است در 18 نوامبر به وین پایتخت اتریش بروند و ضمن ادامه مذاکرات جزییات باقیمانده را حل کنند.

دستیابی به توافقی جامع بر سر برنامه هسته‌ای ایران و چگونگی لغو تحریم‌های هسته‌ای علیه این کشور به نفع هر دو طرف مذاکره‌کننده است به گونه‌ای که خواسته‌های اصلی هر دو طرف را برآورده کند. اگر انعطاف و خلاقیت لازم در مذاکره‌کنندگان وجود داشته باشد رسیدن به این توافق ممکن خواهد بود. در مقابل شکست دیپلماسی می‌تواند به مناقشه میان دو طرف و افزایش خطر جنگ منجر شود.



بر اساس گزارش هفتم نوامبر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، ایران به تعهدات خود طبق برنامه اقدام مشترک در توافقی که میان این کشور و گروه 1+5 در نوامبر 2013 حاصل شد پایبند است.
انجمن کنترل تسلیحات آمریکا در گزارشی نوشت: گزارش جدید آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نشان می‌دهد ایران در حال پیشرفت در اجرای اقداماتی است که در ماه ژوییه به انجام آن‌ها متعهد شده بود.

به گزارش ایسنا، انجمن کنترل تسلیحات آمریکا در این گزارش با اشاره به گزارش فصلی جدید یوکیا آمانو، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) درباره ایران نوشت: جدیدترین گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نشان می‌دهد ایران در حال پیشرفت در اجرای اقدامات مضاعفی است که در ماه ژوییه متعهد شد برای محدود کردن برنامه هسته‌ای‌اش انجام دهد. اگرچه برخی از این اقدامات هنوز پایان نیافته ممکن است این کشور تا پایان ضرب‌الاجل 24 نوامبر (3 آذر) این خواسته‌ها را انجام دهد.

بر اساس گزارش هفتم نوامبر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، ایران به تعهدات خود طبق برنامه اقدام مشترک در توافقی که میان این کشور و گروه 1+5 در نوامبر 2013 حاصل شد پایبند است. در طول یک سال گذشته این اقدامات موجب کند شدن گسترش برنامه هسته‌ای ایران و افزایش بازرسی‌های بین‌المللی بر فعالیت‌های این کشور شده است.

ایران و گروه 1+5 در ماه ژوییه پس از آن که تصمیم گرفتند مذاکرات هسته‌ای را چهار ماه دیگر تمدید کنند بر سر یکسری اقدامات مضاعف توافق کردند تا بتوانند در نهایت به یک راه‌حل جامع دست پیدا کنند.

انجمن کنترل تسلیحات آمریکا در ادامه مساله ارائه اطلاعات از سوی ایران درباره آنچ ه که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی آن را وجود ابعاد نظامی احتمالی در فعالیت‌های هسته‌ای ایران می‌خواند پرداخت و آن را گامی مهم در راستای همکاری تهران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای تکمیل این اقداماتش در چارچوب زمانی مشخص دانست. نتیجه‌گیری آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از تحقیقاتش درباره برنامه هسته‌ای ایران برای اطمینان یافتن از ماهیت صلح‌آمیز فعالیت‌های این کشور بسیار حائز اهمیت است.

اگرچه بدون نتیجه‌گیری آژانس بین‌المللی انرژی اتمی لغو کامل تحریم‌های آمریکا علیه ایران غیرمحتمل به نظر می‌رسد، این مساله نباید موجب آسیب به تلاش‌های دیپلماتیک ایران و گروه 1+5 در هفته‌های باقیمانده تا ضرب‌الاجل 24 نوامبر شود.

یک توافق جامع به بازرسی‌های سر زده و یک رژیم راستی آزمایی منجر خواهد شد که اطمینان خواهد داد ایران به دنبال دستیابی به ظرفیت تولید سلاح هسته‌ای نیست اما اگر توافق جامع حاصل نشود ایران به سرعت می‌تواند به ظرفیت غنی‌سازی پیشین خود باز گردد.

انجمن کنترل تسلیحات آمریکا هم‌چنین در این گزارش به طور جزئی به تعهدات ایران طبق توافقش با کشورهای عضو 1+5 برای تعلیق غنی‌سازی اورانیوم در سطح 20 درصد، رقیق‌سازی بخشی از ذخایر اورانیوم با غنای تا سطح پنج درصد از حالت گاز به پودر اکسید، نصب نکردن سانتریفیوژهای بیش‌تر، توقف نصب تجهیزات عمده در راکتور آب سنگین اراک و دسترسی ماهانه بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به این سایت پرداخت و نوشت: گزارش جدید آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تایید می‌کند که ایران به تمام این تعهدات عمل کرده است.

اکنون مذاکرات هسته‌ای ایران و قدرت‌های جهانی به آخرین هفته‌های خود تا 24 نوامبر رسیده است از این رو مذاکره‌کنندگان هر هفت کشور قرار است در 18 نوامبر به وین پایتخت اتریش بروند و ضمن ادامه مذاکرات جزییات باقیمانده را حل کنند.

دستیابی به توافقی جامع بر سر برنامه هسته‌ای ایران و چگونگی لغو تحریم‌های هسته‌ای علیه این کشور به نفع هر دو طرف مذاکره‌کننده است به گونه‌ای که خواسته‌های اصلی هر دو طرف را برآورده کند. اگر انعطاف و خلاقیت لازم در مذاکره‌کنندگان وجود داشته باشد رسیدن به این توافق ممکن خواهد بود. در مقابل شکست دیپلماسی می‌تواند به مناقشه میان دو طرف و افزایش خطر جنگ منجر شود.

 در پی انتشار اخباری در خصوص زخمی شدن خلیفه داعش، وزارت کشور عراق و نیز سخنگوی این گروه، زخمی شدنابوبکر بغدادی را تایید کردند.

به گزارش عصرایران، محمد العدنانی سخنگوی تروریست های داعش در صفحه توئیتر خود اعلام کرد که رئیس شان در حمله هوایی مجروح شده است.

همچنین وزارت کشور عراق نیز در بیانیه ای خبر داد که سرکرده گروه تروریستی داعش در جریان عملیات گروه "عقاب‎های اطلاعاتی" که توسط نیروهای ائتلاف انجام شد، زخمی و تعداد دیگری از فرماندهان این گروه کشته شدند. 


تکرار مسیر «داعش» توسط «النصره»
عبدالله عوده، فرمانده جنبش حزم نیزدر این مورد می گوید: «واقعا دردناک است که سه سال قبل، ما بودیم که توانستیم این مناطق را از سیطره اسد خارج کنیم. در آن زمان نه خبری از داعش بود نه از النصره و ما با سلاح های اولیه و با رشادت خود توانستیم این منطقه را آزاد کنیم.»
سرویس بین الملل شفاف: اقدامات اخیر جبهه النصره در سرکوب مخالفان اسد و اصطلاحاً «پاکسازی مناطق»، موجی از نگرانی ها را در میان مخالفان اسد پدید آورده است.

به گزارش سرویس بین الملل شفاف، ماجرا از آن جا آغاز شد که النصره رأساً اعلام کرد که از القلمون به خاک لبنان حمله می برد و حتی خواهان پیوستن بخشی از خاک لبنان (عرسال) به سرزمین خود شد! آن ها به صورت رسمی به بیروت پیشنهاد دادند تا از ادعای سیطره بر این شهر دست بکشد و به این ترتیب، این پرسش جدی مطرح شد: «النصره می خواهد کشور جدیدی در میان سوریه و لبنان ایجاد کند؟»

«النصره» تشکیل کشور می دهد؟
ابومحمد الجولانی، رهبر جبهه النصره
آیا او هم سودای خلافت اسلامی در سر دارد؟

اهمیت این پرسش از آن جا ناشی می شد که گروه های سیاسی معارض بشار اسد نیز با غیرمعقولانه خواندن مطالبه النصره، هشدار دادند که عرسال جزئی از حاک لبنان است و قرار نیست معارضان بشار اسد، مانند داعش عمل کرده و مرزهای بین المللی را بر هم بزنند.

بعد از آن بود که النصره اعلام کرد که مستقل از دیگر گروه های معارض به سیاست خود ادامه داده و قصد دارد بخش های دیگری از لبنان را نیز از سلطه «صلیبی ها و صفوی ها (کنایه از شیعیان)» خارج کند، زیرا «نمی تواند از مسئولیت خود در قبال "سیادت اهل سنت" چشم بپوشد!» این بار، بزرگ ترین جمعیت روحانیون سلفی لبنان (هیئة کبار العلماء) بود که از النصره خواست بر روی سوریه تمرکز کرده و از ورود به خاک لبنان پرهیز کند.

اما اختلافات النصره با دیگر معارضان طی چند روز اخیر وارد مرحله تازه ای شده است. النصره در حاشیه شهر «ادلب»، به پایگاه ها و سنگرهای «جبهه ثوار السوریة» و «جنبش حزم» (دو گروه بزرگ معارض بشار اسد در این منطقه) حمله کرد. جبهه ثوار را کسانی تشکیل می دهند که دارای عقبه فکری سلفی هستند و جنبش حزم نیز یکی از شاخه های ارتش آزاد سوریه به حساب می آید. به این ترتیب، النصره به صورت همزمان هم به سلفی های سوریه و هم به ارتش آزاد سوریه هشدار داد که می تواند مسیر داعش را تکرار کرده و اصطلاحا مناطقی را "پاکسازی" کرده و در آن "ولایت" خود را اعلام کند.

«النصره» تشکیل کشور می دهد؟
حضور النصره در لبنان، نخستین نشانه جدی تلاش این گروه تروریستی برای تشکیل دولت و اصطلاحا «امارت» بود.

النصره در توجیه حمله به این مناطق، اعلام کرد: «هر دو گروه فوق از سوی آمریکا حمایت می شوند. می دانیم که آمریکا و ناتو همزمان دارند ملت سوریه را در حملات هوایی بمباران می کنند. به این ترتیب، هر دو گروه فوق، از دشمنان ملت سوریه به حساب می آیند.»

این منطق، می تواند زمینه را برای تکرار سناریوی داعش مهیا کند؛ زیرا قریب به اتفاق معارضان بشار اسد از سوی غرب پشتیبانی می شوندو بر پایه همین منطق، از دشمنان ملت سوریهبه شمار می روند و النصره باید با آنان بجنگد.

این نکته را «جمال معروف» فرمانده "جبهه ثوار"نیز به صراحت بیان می کند: «از سربازان خود خواستم فورا سنگرهای خود در منطقه "خان السبل" را ترک کنند؛ زیرا النصره در یان منطقه تفوق دارد و هر لحظه ممکن است عملیات پاکسازی را در این منطقه نیز تکرار کند.» او در پایان می گوید: «ما برای آزادی سوریه، سلاح به دست گرفتیم؛ اما این حق ماست که بخواهیم جان خود را حفظ کنیم. ما هنوز سلاح هایمان را به سمت النصره نشانه نمی رویم و ترجیح می دهیم به مناطق امن تر مهاجرت کنیم.»

«النصره» تشکیل کشور می دهد؟
النصره بعد از فتح سنگرهای جنبش حزم، سربازان اسیر را وادار کرد تا با رهبر النصره بیعت کرده و در صفوف این گروه ادغام شوند.
النصره با افتخار تصاویر فوق را منتشر و از بیعت سربازان حزم با جولانی (رهبر النصره) خبر داده است.

عبدالله عوده، فرمانده جنبش حزم نیزدر این مورد می گوید: «واقعا دردناک است که سه سال قبل، ما بودیم که توانستیم این مناطق را از سیطره اسد خارج کنیم. در آن زمان نه خبری از داعش بود نه از النصره و ما با سلاح های اولیه و با رشادت خود توانستیم این منطقه را آزاد کنیم.»

او در ادامه نسبت به تکرار سناریوی داعش هشدار می دهد: «نشانه های محکمی وجود دارد که باید موجب نگرانی بیش تر ما بشود.» او در یک پیام ویدئویی، این نشانه ها را بر می شمارد:

1- شش هفته قبل نیروهای بین المللی، عملیات هوایی علیه داعش را شروع کردند و النصره هشدار داد که هر گونه همکاری با نیروهای ائتلاف، در حکم نبرد با ارتش خداست و خون چنین کسانی مباح است.

2- وقتی نبرد در عین العرب (کوبانی) شدت گرفت؛ ارتش آزاداعلام کرد که می خواهد در کنار رزمندگان کرد در دفاع از خاک سوریه با داعش بجنگد. ناگهان النصرهاعلام کرد هر کس حلب را ترک کند، خائن است و حق بازگشت ندارد!

3- آن ها در لبنان، تعارف را کنار گذاشتند و به نام گریزاز محاصره از القلمون، خاک لبنان را در کنار هم تصرف کردند و پرچم هایشان را در کنار یکدیگر بر افراشاتند. لبنان از این نظراهمیت دارد که همه معارضان اسد به صورت یکصدا این عملیات را محکوم کردند، اما النصره و داعش دوشادوش یکدیگر به ما، ملت لبنان و حقوق بین الملل نیشخند زدند.

«النصره» تشکیل کشور می دهد؟
پذچم النصره بر فراز ساختمان ویران شده مدیریت (مرکزی) جبهه ثوار سوریه

او در پایان در مورد اتحاد این دو گروه می گوید: «اساسا داعش با القاعده جنگید چون بغدادی (رهبر داعش) حاضر نشد در برابر جولانی (رهبر النصره) تمکین کند. بعید است این موضع، متقابل نباشد و جولانی حاضر به بیعت با بغدادی بشود. اما مسأله این جاست که به نظر می رسد هر دو می خواهند "ولایت" تشکیل دهند و در این راه،حتی حاضر به ائتلاف علیه دیگران باشند.»
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد