خبرنگار بینالملل مشرق در این خصوص با اسقف "ریچارد پیتس" رئیس "کمیته صلح و عدالت بینالمللی"زیرمجموعه "کنفرانس اسقفهای کاتولیک آمریکا" گفتگو کرده است. متن مصاحبه مشرق با این اسقف مسیحی به شرح زیر است.
لطفاً ابتدا درباره سفری که به ایران داشتید توضیح بدهید. چه کسانی در هیئت آمریکایی حضور داشتند و در جریان این سفر چه اتفاقی افتاد؟
هیئت ما در قالب شش نفر به ایران سفر کرد. اسقف اعظم "تئودور مککاریک" که اسقف اعظم بازنشسته واشنگتن است، اسقف "دنیس مادن" رئیس کمیسیون گفتگوی ادیان، و من که سومین اسقف بودم. علاوه بر ما سه نفر دیگر هم در این هیئت بودند: دکتر "جان اشتاینبرونر" استاد سیاست عمومی در دانشگاه مریلند، دکتر "استیون کولچی" مدیر دفتر عدالت و صلح بینالملل کنفرانس اسقفهای کاتولیک آمریکا، و "ابراهیم محسنی" دانشجوی دکترای دانشگاه مریلند که تابعیت ایرانی و آمریکایی دارد.
گروه ما به دعوت و با همکاری مقامات ایرانی در قم به ایران سفر کرد. هدف ما فقط این بود که فرصت پیدا کنیم تا با هم گفتگو کنیم و بین شیعیان و کاتولیکها بر اساس واقعیت، عدالت و صلح مذاکره برقرار کنیم. ما معتقدیم که این گفتگوها بین دو طرف باید برقرار شود و در نهایت ممکن است به نوعی توافق بین دولتهای دو کشور منجر شود. به همین خاطر بود که ما مستقل از دولت آمریکا و به نمایندگی از جامعه اسقفهای کشورمان به ایران سفر کردیم.
طی دیدار 4، 5 روزه خود در قم، به گرمی مورد استقبال قرار گرفتیم. بسیار از این سفر لذت بردیم و حتی زمانی که به گشت و گذار میرفتیم هم برخورد مردم با ما فوقالعاده مهربانانه بود. مردم به ما سلام میکردند و با ما عکس میانداختند.
موضوع مورد بررسی ما فتوایی بود که آیتالله خامنهای درباره سلاحهای هستهای صادر کرده است. میخواستیم از نزدیک ببینم که این فتوا تا چه اندازه در ایران اعتبار و وزن سیاسی دارد. نتیجهای که گرفتیم هم این بود که تشیع با تولید و استفاده از سلاحهای هستهای مخالف است و این همان نتیجهای است که ما امروز در مسیحیت کاتولیک به آن رسیدهایم: استفاده از سلاحهای هستهای از بحث بازدارندگی فراتر رفته است، چون این سلاحها موجب مرگ تعداد زیادی شهروند غیرمسلح میشود.
ما درباره فتوای آیتالله خامنهای تحقیق کردیم و فهمیدیم که در جامعه ایران تا چه اندازه اهمیت دارد و در بحثهای بین خودمان هم به نتیجهای رسیدیم که در نهایت در قالب یک بیانیه مشترک این نتیجه را منتشر کردیم و گفتیم که هر دو مذهب در این مسئله خاص توافق نظر دارند.
خیر. ما یک گروه کاملاً متفاوت هستیم که به جناحهای سیاسی یا به دولت آمریکا وابستگی نداریم. ما به عنوان رهبران مذهبی ساکن آمریکا به ایران آمدیم تا با روحانیون ایرانی، حدود 5 روحانی و رهبر دینی، در قم دیدار کنیم. سفر ما کاملاً مستقل بود و میخواستیم به دولتمان نشان بدهیم که موضع اسلام شیعی درباره سلاحهای هستهای چیست.
گروه شما بیانیه خود را درباره فتوای هستهای صادر کرده است. اگر دولت آمریکا این فتوا را بپذیرد، بخش عمده تنشها بین دو طرف از بین میرود و میتوانند به توافق برسند. به نظر شما بیانیه شما تا چه اندازه میتواند بر تصمیمات دولت آمریکا تأثیر بگذارد؟
به نظر من دولت آمریکا هم میداند که ما مستقل هستیم و از گزارش ما هم کاملاً آگاه است. مسلماً این گزارش را مدنظر هم قرار خواهند داد، چون ما گزارش را برای دولت فرستادهایم و بنابراین از سفر ما به ایران و نتیجه سفرمان مطلع هستند. تنها کاری که الآن میتوانیم بکنیم این است که امیدوار باشیم گزارشمان تأثیر خوبی روی تصمیمات دولت بگذارد.
در ایران، اگر یک رهبر دینی فتوا یا بیانیهای صادر کند، افکار عمومی کاملاً تحت تأثیر قرار میگیرند. آیا در آمریکا هم همین گونه است؟ گزارش شما چه تأثیری روی افکار عمومی آمریکا خواهد داشت؟
در آمریکا برداشت مردم از بیانیههای مذهبی بسیار متنوع است. به دلیل تاریخ اخیر آمریکا، واکنش مردم به مذهب بسیار پیچیده شده است. ما هم در همین جامعه هستیم و باید تلاش کنیم تا به گونهای پیش برویم که بیانیههای مذهبی بتوانند تأثیر بیشتری روی افکار عمومی بگذارند.
به نظرم فتوای هستهای رهبر ایران تا کنون در بین مردم آمریکا به طور علنی و گسترده بیان نشده و جز عدهای خاص، بقیه مردم آمریکا اطلاع زیادی در اینباره ندارند. با این وجود، سفر ما به ایران و اخبار بازگشت ما و نتیجهای که گرفتیم، میتواند مسئله فتوا را برای مردم آمریکا بیشتر جا بیندازد، حتی با وجود این که افکار عمومی در آمریکا به سادگی قابل نفوذ نیست و نمیتوان آن را راحت تغییر داد.
این سفر اولین سفر شما به ایران بود. لطفاً توضیح بدهید که چه عاملی باعث شد تا به ایران سفر کنید.
کمیته ما مشغول بحث درباره روابط سیاسی بین کشور ما با ایران بود. از طرفی هم میدانستیم که این فتوای هستهای صادر شده است. بنابراین میخواستیم درباره اعتبار و وزن سیاسی این فتوا بیشتر بدانیم. برای همین هم با ایران تماس برقرار کردیم و پاسخ ما را با دعوتنامه دادند. به قم رفتیم و سپس با این نتیجه به آمریکا برگشتیم که فتوا کاملاً در اجماع عمومی جامعه ایران نقش دارد.
ما در جوامع مذهبی همواره هدفمان برقراری صلح و ارتباط میان کشورهاست. پاپ "فرانسیس" هم به ما گفت که به ایران بیاییم و گفتگو کنیم تا بتوانیم موقعیتهای متقابل همدیگر را درک کنیم و با هم وارد رابطهای مبتنی بر اعتماد شویم و به نفع مردم پیش برویم. امروز، دنیا به یک محله کوچک تبدیل شده است. بنابراین ما هم خواهان گفتگو و برقراری ارتباطی هستیم که امیدواریم نتیجهبخش باشد و منجر به کاهش تنشها در دنیا بشود.
تصویری که از ایران در اغلب کشورهای غربی ارائه میشود، تصویر بسیار بدی است. تصوری که شما از ایران داشتید چه بود و آیا با آنچه واقعاً در سفر خود دیدید فرق داشت؟
متأسفانه تصویری که از ایران ارائه شده است، تصویری واقعی نیست، بلکه یک کاریکاتور از ایران است، اما من خودم از افراد دیگری که به ایران سفر کرده بودند، شنیده بودم که برخورد بسیار خوبی با آنها شده است. خود من هم برخوردی که از مردم ایران دیدم بسیار مهربانانه و خوب بود. واقعاً تحت تأثیر قرار گرفتم که دیدم ایران یک جامعه بسیار پیشرفته است، با مردمی تحصیلکرده. آنچه اکنون باید انجام بدهیم این است که به مردم ایران و آمریکا درکی واقعی از وضعیت متقابل دو کشور بدهیم تا بتوانیم کاریکاتورها را کنار بگذاریم و با همکاری یکدیگر به صلح بین دو کشور و در خاورمیانه برسیم.
از نظر شما، آیا روحانیون ایران خشونتطلب هستند؟ طی برخورد خود با روحانیون ایرانی آنها را افرادی بیاطلاع از وضعیت دنیا و یا مشرف به این وضعیت دیدید؟
آن چه من دیدم این است که روحانیون ایران، هم بسیار مذهبی هستند و هم بسیار هوشمند و مطلع. میدانند در سراسر دنیا چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است. ما در مذاهب مختلف به دنبال پیدا کردن و ظاهر کردن بهترین بخش از وجود انسانها هستیم. من، و به نظرم بقیه افرادی که با من بودند، در سفر خود به ایران درباره اسلام شیعی اطلاعات زیادی به دست آوردیم. دوستان خوبی هم پیدا کردیم و ارتباط خوبی با آنها داشتیم.
فکر میکنید این رابطه گروه شما با علمای شیعه یه رابطه مستمر و ادامه دار باشد؟
ما مسلماً امیدواریم که اینطور باشد. دعوتنامهای هم برای روحانیون مذهبی مسلمان آماده کردهایم. الآن هم در زمینه ویزا دارند کارهایی را انجام میدهند و امیدواریم در آیندهای نه چندان دور بتوانیم در آمریکا میزبان آنها باشیم و بتوانیم گفتگوهای خود را ادامه بدهیم.
لطفاً درباره گزارشی که به مقامات آمریکایی دادهاید، بیشتر توضیح بدهید.
در این گزارش درباره سفر خوبی که به ایران داشتیم توضیح دادیم و نوشتیم که چه اندازه در ایران به ما خوش گذشته است، و همچنین بیانیه مشترکی را آوردیم که نتیجه سفرمان بود. تلاش ما این است که آن کاریکاتوری را از بین ببریم که در هر دو کشور نسبت به کشور مقابل به وجود آمده است. ما فضای خوبی را که در ایران تجربه کرده بودیم به مقامات دولت منتقل کردیم و امیدواریم این کار نهایتاً منجر به برقراری صلح بین دو کشور به ویژه در مسئله هستهای بشود.
آیا نکتهای هست که بخواهید در انتها به مردم ایران بگویید؟
فقط میخواستم از مردم ایران تشکر کنم. همه افرادی که ما در ایران با آنها ملاقات کردیم، فوقالعاده مهربان و صمیمی بودند. دعا میکنیم که در آینده بتوانیم ارتباط بهتری بین دو کشور و دو مذهب برقرار کنیم. به نظر من ارتباط ما در سطح مذهب بسیار قوی است. ما همه انسان هستیم و خواهان نیکبختی سایر انسانها. میخواهیم به صلح دست پیدا کنیم و به عقیده من با توجه به تاریخ غنی و سرمایههایی که مردم ایران و همینطور مردم آمریکا دارند، بتوانیم به جوانب مثبت فکر کنیم و اینکه چه استفادههای خوبی میتوان از انرژی هستهای کرد.
«جرج سجعان جرداق» در سال 1931 میلادی در منطقه «مرجعیون» لبنان و در یک خانواده مسیحی ارتدوکس و اصیل متولد شد. پدر و مادر وی اگرچه مسیحی بودند اما به امام علی (ع) عشق میورزیدند و این عشق در منزل آنها متجلی بود به نحوی که بر سر در خانه خود عبارت «لا فتی الا علی، لا سیف الا ذوالفقار» را نصب کرده بودند.
خانواده و اقوام جرداق همه از تحصیلکردگان و روشنفکران محل تولد وی بودند. پدر جرداق مهندس و عمویش دانشمند بزرگ ریاضی بود. اما جرج کوچک تحت تاثیر شدید برادر روشنفکرش «فواد» بود . فواد نیز به شدت از جرج حمایت می کرد و وی همان کسی بود که بارقههای اول عشق به تالیف و تحقیق در مورد امام علی (ع) را در ذهن جرج با اهدای یک نهج البلاغه به وی در همان سنین کودکی روشن کرد. جرداق پس از گذراندن تحصیلات اولیه در محل تولدش وارد کالج کلیسایی آن زمان لبنان شد و پس از فارغالتحصیلی در تعدادی از دانشگاههای بیروت به تدریس ادبیات عرب و فلسفه مشغول شد. البته وی در کنار تدریس، به تالیف، نویسندگی، همکاری با روزنامه و مجلات و رادیو نیز مشغول بود.
اگرچه شاید بسیاری بر اشعار بسیار زیبا و نقدهای جرج جرداق متمرکز شوند اما بخش درخشان زندگی وی تالیف دایره المعارف «علی، صدای عدالت انسانی» در چند جلد بود: «علی (ع) و حقوق بشر.» «علی (ع)و انقلاب فرانسه»، «علی (ع) و سقراط»، «علی (ع) و روزگارش» و «علی (ع) و قوم گرایی عربی» و سپس کتاب «روائع نهج البلاغه» را به این مجموعه اضافه کرد.
جرج جرداق در گفتوگویی صمیمانه با مجلهای عربی به زندگی شخصی و کاری خود پرداخته است و از فراز و فرودهای روزگار میگوید. ادامه این نوشته بر اساس سخنان خود جرداق تنظیم شده است.
جرداق محل تولد خود را زیباترین منطقه زمین میدانست و همواره از آن به نیکی یاد میکرد و هیچ وقت حاضر نشد از آن دل بکند. او فواد بردار بزرگش را که یک زبانشنان، شاعر و مهندس بود ، بهترین راهنمای خودش در طول زندگی توصیف میکرد. جرج جرداق در زمان کودکی علاقه چندانی به مدرسه نداشت و هر وقت فرصتی مییافت از مدرسه فرار میکرد تا در کنار چشمهسارهای مرجعیون و زیر درختهای زیبای آن به مطالعه «دیوان متنبی» و« مجمع البحرین» ناصیف یازجی را با علاقه خاصی بخواند. فواد تنها کسی بود که در آن زمان از او دفاع می کرد و اعتقاد داشت جرج جرداق باید به دنبال علاقه خودش برود حتی اگر مستلزم آن فرار از مدرسه باشد. وی سپس یک جلد نهج البلاغه را به جرداق هدیه داد و از آن به بعد کتاب امیر المومنین (ع) نیز به مجموعه مطالعات جرج افزوده شد و تا آخر عمر رهایش نکرد. جرج جرداق به توصیه برادرش هرچه قدر از نهج البلاغه را که در توانش بود حفظ میکرد و در سن 13 سالگی بخش اعظم نهج البلاغه را حفظ بود.
فواد جرداق به برادرش گفته بود که خیر بسیاری در نهجالبلاغه نهفته است و خود فواد قصاید بسیاری در مدح امیرالمومنین (علیهالسلام) داشت. قصایدی که عظمت مبادی انسانی امام علی (ع) و نبوغ این شخصیت بزرگ تاریخ را وصف میکرد و جرج در مراسمهای مختلف میشنید و بخشی از آنها را در پیوست کتاب «علی و قومیت عرب» افزوده است. جرج جرداق این اتفاق را مقدمه حک شدن تصویر والای امام علی (ع) از زمان کودکی در ذهنش توصیف میکند.
جرج جرداق درباره راز عدم نوشتن در باره شخصیت دیگری غیر از علی علیه السلام گفته است: عدهای از مردم کشورهای حوزه خلیج فارس و مصر به من پیشنهاد میکردند که مثلا در مورد عمر و یا دیگران بنویسم... اما من نپذیرفتم نه به این خاطر که بخواهم بگویم عمر و یا کس دیگری بد است؛ نه اصلا اینطور نبود، بلکه من پس از علی علیه اسلام کسی را شایسته نوشتن ندیدم و تصمیم گرفتم که جز در مورد علی (ع) ننویسم.
جرداق درباره سیدالشهدا (ع) نیز میگوید: حسین بن علی (ع) امام عادل بود و در جنگ با یزید فاسق دستور شرعی داشت.
او همچنین درباره قیام امام حسین (ع) و علت اینکه چرا بیشتر به آن حضرت نپرداخته است میگوید: «پی بردم که حسین(ع) خط طبیعی پدرش علی (ع) است و به این موضوع نیز در نوشتههایم اشاره کردهام. از فسق معاویه و جنایت وی و همچنین ظلم یزید و زورگوییهای وی نیز نوشتم.»
جرداق معتقد است که شخصیتی نزدیک به علی علیه السلام و روش تفکر وی وجود ندارد. او علی علیه اسلام را انسانی ناب برمیشمارد و معتقد است که لازم نیست صفت ربوبیت به ایشان بدهیم؛ علی یک انسان است اما قدرت ایشان در ایجاد نوعی بیداری و نوعی آگاهی جهانی در زمینه حقوق و برابرای و عدل و عفو و تسامح باعث شده است تا وی در نظر برخی افراد فرا بشری باشد.
جرداق آنگاه میگوید: «علی علیه السلام یک انسان نمونه بودند. ایشان در دولتش عدالت محمدی (ص) را بنیان نهادند. مگر ایشان نیست که میگوید فقر در وطن، غربت است. مال در غربت، وطن است و اینکه مردم دو گروه هستند: یا برادر تو در دین هستند و یا همنوع تو در آفرینش. این همان چیزی است که جبران خلیل جبران نیز به آن اشاره کرده است. جبران از امام علی(ع) تاثیر پذیرفت و در مورد ایشان میگوید پیامبر(ص) امام علی (ع) را به عیسی بن مریم تشبیه میکرد؛ این تشبیهی تنها جسمانی نیست چون من یقین دارم که نور علی از نور پیامبران و فرستادگان خداوند متفاوت نیست.» [1]
از آنجایی که بخشی از تدریسهای جرداق مربوط به امام علی (ع) بود وی به دنبال شناخت بیشتر این شخصیت مطالعات گستردهتری را آغاز کرد. جرداق پس از مدتی بحث و جستجو در کتابهای مختلف دریافت که بیشتر نوشتههای پیرامون امام علی (ع) مربوط به امور تاریخی و محدوده زمانی و مکانی معینی است و برای تمام مردم در تمام دورهها مفید نیست. علاوه اینکه بیشتر کتابها به موضوعاتی مانند خلافت و غیره پرداخته بودند و کمتر کسی به تالیف از امیرالمومنین (ع) بر اساس فکر علوی دست زده بود. تفکری که اگر در جامعهای نهادینه میشد آن را زیر و رو می کرد.
سرانجام اینکه شروع به مطالعه عمیق نهجالبلاغه از منظری نو نمود و دریافت که حق صحبت پیرامون امام علی (ع) نه تنها ادا نشده است بلکه شاید در این زمینه بسیار اجحاف شده باشد. او امام علی (ع) را شخصیتی فراتر از مکان و زمان محدود یافت و عشق به این امام مسیر زندگی و تالیفات او را تغییر داد و به نویسنده دایره المعارف چند جلدی «علی، صدای عدالت انسانی » تبدیلش کرد. وی در این جلد اول این دایره المعارف با عنوان«علی (ع) و حقوق بشر» با دلایل محکم اثبات کرد که امام علی (ع) پیشرو تمام متفکران اروپا و جهان است. در جلد دوم «علی (ع)و انقلاب فرانسه» پیشرو بودن امام علی (ع) بر فلاسفه انقلابهای بزرگ را ثابت کرد. در جلد سوم «علی (ع) و سقراط»، از آنجایی که سقراط به عنوان پدر فلاسفه بزرگ بشری شناخته میشود جرداق ثابت کرد که دیدگاههای امام علی (ع) و سقراط در تمام زمینهها به هم ارتباط دارد.
جردج جرداق در پاسخ به سوالی پیرامون نظر شخصی اش از امام علی (ع) میگوید: علی (ع) فرمول کیهانی بی مانند برای تفکر انسانی برگرفته از قوانین ثابت است که زمان و مکان از جوهر آن نمیکاهد. او یک دانشمند، عالم و ادیب در شخصیتی واحد است.
دایره المعارف جرداق از امام علی (ع) مورد استقبال دانشمندان و بزرگان مسیحی و اسلامی به ویژه شیعیان قرار گرفت. برخی از بزرگترین شخصیتهای ادبی و علمی جهان اسلام و دنیای عرب همچون «میخائیل نعیمه» و شیخ «محمد جواد مغنیه» و برجستهترین علمای شیعه چون آیت الله العظمی «بروجردی» و آیت الله العظمی «حکیم» و علامه «سید عبدالحسین شرف الدین» او را ستودهاند.
جرداق پیرامون جایگاه امام علی (ع) در تفکر مسیحیت مینویسد که اگر بر برخی از آثار اروپایی در قرون وسطی به ویژه ادب ایتالیا نگاهی بیندازیم درمییابیم که بسیاری از مردم به امام علی (ع) به دلیل شباهتهای سخنان و روش امام به مسیح (ع) ، از امام علی (ع) به عنوان یک قدیس مینگرند. جرداق به عنوان نمونه به سخنان اندیشمند فرانسوی «کارا دیفو» اشاره میکند که تا چه حد تحت تاثیر شخصیت امام علی (ع) قرار گرفته است. وی از میان مسیحیان عرب نیز به نوشتههای « جرجی زیدان»، « جبران خلیل جبران»، «میخائیل نعیمه »، «مارون عبود »، «بولس سلامه »، «فؤاد جرداق » ، «عبد المسیح محفوظ» و شگفتی آنها از شخصیت امام علیه (ع) اشاره میکند.
جرداق جایگاه کتاب نهج البلاغه در تفکر انسانی را در راس و قله میداند و اعلام میکند تمامی ارزشهایی که قرنها دانشمندان و متفکران و جامعه شناسان به دنبال کشف و توضیح آن بودند به صورت یکجا در نهج البلاغه آورده شده است.
اما جرج جرداق مسیحی پس از سالها مطالعه در مورد امام اول شیعیان در پاسخ به سوالی پیرامون شناختش از تشیع میگوید: معنای تشیع نپذیرفتن هر آنچه که انسان را از طریق سازمانها و قوانین اجتماعی و سیاسی آزار میدهد، است. معنای تشیع دست رد زدن به سوءاستفاده و بهرهگیری انسانی از انسان دیگر و یا گروهی از گروهی دیگر است. تشیع انقلاب علیه تمام حکومتهایی است که با زور به دنبال این اعمال هستند. حوادث شرق همه گویای این مطلب هستند. انقلاب تشیع و شیعیان بر مظالم حکام در تاریخ جز برای عدالت انسانی و رحمت و مودت، طرفداری از مستضعفان و سرباز زدن در مقابل ظلم نبوده است.
مرحوم جرداق در اواخر عمر نیز با مشکلات مالی بسیاری دست به گریبان بود و به سختی روزگار میگذراند. کتابهایش در ایران به چاپ رسید و طبق گفته خودش هیچگاه حق و حقوق او به عنوان مولف پرداخت نشد و از سوی مقامات ایران نیز توجهی به شرایط نامناسب نمیشد؛ اما صدای جرداق نیز به جایی نرسید تا سالهای آخر عمرش در تنگدستی سپری شود.
اکنون پس از درگذشت وی، ایران برای خرید کتابخانه وی اعلام آمادگی کرده است.
خلاصه اینکه، جرج جرداق کسی بود که پس از شناخت امیرالمومنین (ع) کسی را شایسته نوشتن نیافت و پیشنهادها در مورد نگارش از شخصیتهای دیگر را رد کرد و تا پایان عمر بر سر عقیده خود ایستاد.
منابع:
[1] "سخنان خواندنی جرج جرداق مسیحی در گفت وگو با شفقنا"
http://shafaqna.com/persian/
http://shamsa.ir/ziyarat/
http://shamsa.ir/ziyarat/
http://en.safinahmagazine.ir/
http://www.ibna.ir/
[1] عبدالرضاهوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، نشر پیکان
[2] http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13921221001051
[3] http://www.namayande.com/news/73076
[4] http://jahannews.com/vdchq-nxq23nxkd.tft2.html
[5] http://www.reuters.com/article/2013/11/24/us-iran-nuclear-bilateral-idUSBRE9AN0FB20131124
[6] http://fararu.com/fa/news/173145
[7] http://jahannews.com/vdchq-nxq23nxkd.tft2.html