سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

تحلیل های سیاسی روز



ارسال به دوستان
رفتارهای زیگزاگی آمریکا در برابر منطق ایران
چرا تهران در زمینه داعش با واشنگتن همراهی نکرد؟

ایران بزرگترین نفع را از حمله‌ی آمریکا به عراق و افغانستان برد و طالبان و رژیم بعث عراق، به عنوان دو دشمن بزرگ جمهوری اسلامی، در اثر این دو حمله سرنگون شدند و اکنون ایران نفوذ قابل توجهی در این کشورها دارد.

خبرگزاری فارس: چرا تهران در زمینه داعش با واشنگتن همراهی نکرد؟

رفتارهای پارادوکسیکال آمریکا در مبارزه با داعش

رفتارهای پارادوکسیکال دولت ایالات متحده در عرصه‌ی بین‌الملل این روزها بیش از هر زمان دیگری بروز و ظهور یافته و تحلیل رفتار این عضو نظام بین‌الملل را بیش از پیش دشوار ساخته است. بی‌تردید مهمترین پارادوکسی که آمریکایی‌ها به آن پاسخ نمی‌دهند، ایجاد ائتلاف و برنامه‌ریزی برای حمله به گروه‌هایی افراطی است که خود نقشی غیرقابل انکار در تأسیس آنها داشته‌اند.

چرخش مواضع ایالات متحده در قبال جمهوری اسلامی هم این روزها بیش از پیش محسوس است. نقش ایران در مبارزه با داعش موضوعی است که سران کاخ سفید را به واکنش‌های دوگانه واداشته است. یک روز مقامات وزارت خارجه‌ی آمریکا از عدم دعوت ایران به نشست به اصطلاح ائتلاف بین‌المللی علیه داعش در پاریس دم می‌زدند و یک روز بر طبل باز بودن درها برای مذاکره با ایران در خصوص تروریست‌های داعش می‌کوبیدند.

ماری هارف، معاون سخنگوی وزارت خارجه‌ی آمریکا، چندی پیش گفته بود که ما با آنها [ایران] همکاری نمی‌کنیم و نمی‌خواهیم همکاری کنیم و هیچ برنامه‌ای برای همکاری با ایران به هر روشی درباره‌ی عراق نداریم.۱

جان کری وزیر خارجه‌ی آمریکا هم چندی پیش مدعی شد که مشارکت ایران در گفت‌وگوهای مربوط به ائتلاف بین‌المللی علیه داعش مناسب نخواهد بود و در حال حاضر و به دلایل مختلف این دعوت نمی‌تواند درست باشد و ایران جایی در این ائتلاف نخواهد داشت.۲

موضع‌گیری رهبر انقلاب

اما موضع‌گیری چند روز قبل رهبر انقلاب، پس از ترخیص از بیمارستان، باعث شد که وزیر خارجه‌ی آمریکا با دستپاچگی مواضع خود را تعدیل کند. رهبر انقلاب در خصوص ادعاهای مقامات آمریکایی تصریح کردند: «همان روزهاى اولى که مسأله‌ى داعش در عراق پیش آمد، آمریکایى‌ها به‌وسیله‌ى سفیرشان، از سفیر ما در عراق، درخواست کردند که بیایید بنشینیم درباره‌ی داعش با هم هماهنگى کنیم. سفیر ما این را منعکس کرد؛ بعضى از مسئولین ما هم حرفى نداشتند، من مخالفت کردم؛ گفتم در این قضیه، ما بخصوص با آمریکا همراهى نمی‌کنیم... بعد از آن هم همین آقاى وزیرخارجه‌اى که این حرف را آمد جلوى چشم همه‌ى دنیا پشت دوربین گفت که «ما از ایران همکارى نمی‌خواهیم»، همین ایشان، شخصاً از آقاى دکتر ظریف درخواست کرده بود که بیایید ما در این قضیه همکارى کنیم؛ دکتر ظریف رد کرد.»۳

این اظهارات قاعده‌ی بازی را که تا پیش از این توسط آمریکایی‌ها چیده شده بود، بر هم زد. وزیر خارجه‌ی آمریکا در واکنشی که به فاصله‌ی زمانی کوتاهی نسبت به سخنان رهبر انقلاب داشت، گفت: آمریکا مایل است با ایران درباره‌ی عراق و سوریه رایزنی و تبادل نظر کند و این مسأله می‌تواند حتی در گفت‌وگوهای هسته‌ای در نیویورک انجام شود.۴

اما چند روز بعد و در راستای همان رفتار زیگزاگی، جان کری در مورد عدم دعوت ایران به ائتلاف بین‌المللی علیه داعش گفت: این درخواست برخی از کشورهای منطقه بوده است که حضور خود را به عدم حضور ایران مشروط کرده بودند. کری روز دوشنبه پس از پایان نشست موسوم به «مبارزه با داعش» در پاریس گفت: مواضع عربستان و امارات از جمله دلایل مخالفت واشنگتن با حضور ایران در این نشست بوده است.

وی گفت: در مورد نشست امروز باید بگویم که اظهارات من در مخالفت با حضور ایران، واقعاً به این دلیل بود که شرایط لازم برای انجام چنین دعوتی مهیا نبود، از جمله این واقعیت که ملک عبدالله (پادشاه عربستان)، به من اطلاع داد که اگر آن‌ها (ایرانی‌ها) بیایند، ‌ سعودی‌ها نخواهند آمد و اماراتی‌ها هم قبلاً به من اطلاع داده بودند که اگر آن‌ها (ایرانی‌ها) بیایند، ‌ آن‌ها (اماراتی‌ها) هم نخواهند آمد.۵

اما واکنش‌های مقامات آمریکایی تنها به همین جا ختم نشد. جن ساکی، سخنگوی وزارت خارجه‌ی آمریکا هم پس از سخنان رهبر انقلاب در خصوص درخواست آمریکا از ایران برای حضور در ائتلاف ضد داعش، در توئیتر خود نوشت: این چیز پنهانی نیست که ما برای مبارزه علیه داعش در عراق با ایران گفت‌وگو کردیم و این مسأله در حاشیه‌ی مذاکرات هسته‌ای صورت گرفته است.۶

چرا ایران حاضر به همکاری با آمریکا نشد؟

به واقع واکنش‌های مقامات آمریکایی نظیر جان کری و جن ساکی صحه گذاشتن بر اظهارات رهبر انقلاب بود و آن‌ها دعوت از ایران را برای همکاری در خصوص داعش، نه به تلویح، که تصریحا تأیید کردند. این در حالی بود که در بین کشورهای حاضر در نشست ائتلاف بین‌المللی علیه داعش، بر سر حضور ایران در این اجلاس اختلاف نظر جدی وجود داشت و فرانسه به عنوان میزبان این نشست، خواستار حضور تهران در اجلاس مذکور بود. علاوه بر آن ابراهیم جعفری، وزیر خارجه‌ی عراق نیز در نشستی خبری پس از برگزاری کنفرانس ائتلاف علیه داعش در پاریس اظهار داشت: عراق از عدم حضور ایران در کنفرانس بین‌المللی که در پاریس برگزار شد متاسف است. ما بر حضور ایران تأکید کردیم، اما تصمیم‌گیری در اختیار ما نبود و از عدم حضور ایران در این کنفرانس متاسف هستیم.

اما این‌که دلایل مخالفت ایران با همکاری با ایالات متحده چیست، از چند بُعد قابل بررسی است:

بدبینی به سیاست‌های آمریکا

یکی از دلایل مخالفت جمهوری اسلامی با همکاری با ایالات متحده، بدبینی به سیاست‌های دولت این کشور در جهان و به‌ویژه در منطقه‌ی غرب آسیا است. حتی در بسیاری از اقدامات تروریستی نظیر ماجرای غزه و جنگ افغانستان و عراق آمریکا به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم دخیل بوده است. رهبر انقلاب در یکی از فرمایشات خود در این‌باره تأکید کردند: «ما دولت امریکا را در مبارزه با تروریسم، صادق نمی‌دانیم. آنها صداقت ندارند و راست نمی‌گویند؛ اهداف دیگری دارند. ما امریکا را برای هدایتِ حرکتِ جهانی علیه تروریسم، صالح نمی‌دانیم. دست امریکا به همه‌ی جنایاتی که رژیم صهیونیست در این چند سال انجام داده، آلوده است و در این روزها هم با کمال قساوت و وحشیگری، جنایات خود را دنبال می‌کند... برای افکار عمومی ملت ایران و دنیا آن را تکرار می‌کنم - که ایران اسلامی در هیچ حرکتی که رهبری آن با امریکا باشد، شرکت نخواهد کرد.»۷

با این نگاه، عدم همکاری با آمریکا در جاه‌طلبی‌های منطقه‌ای این کشور، همواره راهبرد جمهوری اسلامی بوده است و ایران همواره از هرگونه اقدامی که جمهوری اسلامی را به شریک جرم جنایات آمریکا تبدیل کند، اجتناب کرده است.

طرح آمریکا برای بالکانیزه کردن عراق و سوریه

به نظر می‌رسد که حمله‌ی آمریکا و متحدانش به عراق می‌تواند ایالات متحده را به یکی از مهمترین اهداف خود برساند. کاخ سفید همواره هدف بالکانیزه کردن سوریه و عراق را دنبال کرده و حمله به این دو کشور تحت عنوان مقابله با تروریسم داعش می‌تواند به عنوان کاتالیزوری برای بالکانیزه شدن این دو کشور عمل کند.

حمایت همه‌جانبه‌ی آمریکا از استقلال اقلیم خودمختار کردستان و حمایت بسیاری از مقامات آمریکایی از برگزاری همه‌پرسی در این منطقه شاهدی بر این مدعاست.۸ اساساً هدف از بالکانیزه کردن، جلوگیری از ایجاد ثبات و کاستن از خطر تهدید یک کشور قدرتمند است و آمریکا می‌خواهد با این سناریو تهدیدات احتمالی سوریه و عراق را به عنوان دو کشور قوی در منطقه از بین ببرد. با توجه به نزدیکی عراق و سوریه به حلقه‌ی مقاومت، بالکانیزه شدن این دو کشور، تأثیر مستقیمی بر مقاومت منطقه‌ای خواهد داشت.

این سناریویی است که ایران در صورت حمله‌ی مجدد به عراق و سوریه وعده‌اش را داده است. اما رهبر انقلاب در مصاحبه‌ی خود بعد از ترک بیمارستان گفتند که: «آمریکا با این کار، می‌خواهد بهانه‌اى پیدا کند که همچنان که در پاکستان با وجود دولت مستقر، با وجود ارتش قوى - ارتش پاکستان ارتش قوى‌اى است - بدون اجازه وارد پاکستان می‌شود و هرجا را دلش می‌خواهد بمباران می‌کند، می‌خواهد در عراق و سوریه هم چنین کارى را انجام بدهد؛ بدانند که اگر چنان‌چه چنین اقدامى بکنند، همان مشکلاتى بر سر راهشان به‌وجود خواهد آمد که در این ده سال گذشته در قضیه‌ى عراق برایشان به‌وجود آمد.»

سواری مجانی

سواری مجانی (Free Riding) از آن دست واژه‌های اقتصادی است که در روابط بین‌الملل هم جای پای خود را باز کرده است. این واژه در مواردی بکارگرفته می‌شود که فردی مطلوبیت خود را به‌گونه‌ای تأمین کند که هیج هزینه‌ای بابت آن نپردازد.

ماجرایی که در زمان حملات ایالات متحده به افغانستان و عراق رخ داد دقیقاً به همین شکل بود. به گفته‌ی کارشناسان و اندیشکده‌های آمریکایی، ایران بزرگترین نفع را از حمله‌ی آمریکا به عراق و افغانستان برد و طالبان و رژیم بعث عراق، به عنوان دو دشمن بزرگ جمهوری اسلامی، در اثر این دو حمله سرنگون شدند و اکنون ایران نفوذ قابل توجهی در این کشورها دارد.۹

منابع:

۱. http://www.state.gov/r/pa/prs/dpb/۲۰۱۴/۰۹/۲۳۱۶۵۹.htm

۲. http://www.cnsnews.com/news/article/patrick-goodenough/kerry-no-room-anti-isis-coalition-iran-they-re-their-own.

۳. مصاحبه مقام معظم رهبری پس از مرخص شدن از بیمارستان. ۲۴/۶/۹۳

۴. http://www.washingtonpost.com/world/middle_east/kerry-us-open-to-talks-with-iran-on-islamic-state/۲۰۱۴/۰۹/۱۵/۴f۶b۰۷۶a-۳d۳۸-۱۱e۴-a۴۳۰-b۸۲a۳e۶۷b۷۶۲_story.html

۵. http://www.washingtonpost.com/world/iran-wont-team-with-us-against-islamic-state/۲۰۱۴/۰۹/۱۵/۹۲ea۷۶۴۸-۳cd۸-۱۱e۴-a۴۳۰-b۸۲a۳e۶۷b۷۶۲_story.html

۶. https://twitter.com/statedeptspox/status/۵۱۱۴۸۶۶۲۹۶۸۵۷۶۰۰۰۰

۷. بیانات در دیدار خانواده‌های شهدای نیروهای مسلح‌ ۴/۷/۱۳۸۰

۸. http://journal-neo.org/۲۰۱۴/۰۷/۱۰/rus-irakskij-kurdistan-nelegkij-put-k-nezavisimosti/

۹. http://csis.org/publication/real-outcome-iraq-war-us-and-iranian-strategic-competition-iraq

 

پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله‌العظمی سیدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930628000834#sthash.S8XjzpD1.dpuf





اسرائیل و عربستان، موانع اصلی تشکیل یک خاورمیانه باثبات و همگرا

با وجود دو رژیم شدیداً وابسته به آمریکا، یعنی عربستان و اسرائیل، هر نوع تحول عمده در راستای شکل‌گیری خاورمیانه‌ای باثبات، یکپارچه و همگرا، غیرمحتمل و منتفی است.

خبرگزاری فارس: اسرائیل و عربستان، موانع اصلی تشکیل یک خاورمیانه باثبات و همگرا

با رویکرد دولت بوش پسر که توسط تئوریسین های (نئوکان ) محافظه کاران جدید احاطه شده بود، بسیاری از دولت مردان آمریکائی در سال 2003 سخن از تشکیل یک خاورمیانه بزرگ با طرح دومینوی معکوس به میان آوردند. این امر با حمله به عراق و تشکیل دولتی دموکراتیک در این کشور پایه گذاری شده و سپس با گستردگی آن به سایر کشورهای خاورمیانه که از عراق دموکراتیک الگو می گرفت، پایه های خاورمیانه بزرگ پی ریزی و ایده مورد نظر آمریکا محقق می شد. حمله به عراق با هزینه 500 میلیارد دلاری، به عنوان زمینه ساز چنین طرز تفکری بود که بسیار ساده اندیشانه طراحی و اجرا شد و فاقد بینشی عمیق و جامع می نمود.

با این ایده، آمریکائی ها بدنبال تغییر وضعیت موجود و ژئو - استراتژیک خاورمیانه  بودند که آنرا وارد فاز جدیدی گردانند تا بتواند منطبق با نظم جدید آمریکائی، نظم جدیدی هم برای منطقه خاورمیانه به ارمغان آورد. هرچند که بیش از هر چیز، ابعاد اقتصادی و تجاری همتراز با ابعاد راهبرد گرایانه برایشان رجحان داشت.

بر این اساس، کشورهای خاورمیانه با الگو پذیری از عراق دموکراتیک مد نظر آمریکا و متحد نامشروع منطقه ای آن یعنی رژیم اسرائیل، نوعا از ایده خاورمیانه بزرگ آمریکائی پیروی می نمودند، که همانند یک سوپر مارکت بزرگ در اختیار محصولات آمریکائی قرار می گرفت. اما این ایده خیالی آمریکا که بر آمده از نیات نامعلوم و سطحی و با فقدان اعتماد دولتهای منطقه همراه بود، هیچگاه ه بدرستی مورد استقبال مردم منطقه قرار نگرفت.

سناریوهای بعدی برای نیل به این مقاصد، سوء استفاده از تغییرات دومینوئی بیداری اسلامی در پایتختهای عربی (که از تونس و مصر سر کشید تا طوفان داعش سازی و حرکات انتحاری و تروریستی برای تغییرهای متنوع در کشورهای عربی ادامه یافت )، بود.

مشکلات بزرگ خاورمیانه

خاورمیانه که مهد تمدنهای قدیمی و پایه گذار تمدنهای فعلی و مهد فرهنگها و ادیان ابراهیمی است و از طرفی محل تلاقی قاره اروپا، آسیا و افریقاست، با فقدان یک ساز و کار منطقه ای منسجم، کار آمد و ترفیع دهنده سطح زندگی مردم، براساس همگرائی و همزیستی و خوشبختی منطقه ای، مواجه  است. از سویی محاسبات راهبردی غلط غرب و آمریکا با تاسیس رژیم اشغالگر اسرائیل، مشکلات موجود در خاورمیانه را افزایش داده و از سویی جنبش های رادیکالی موجود ناشی از این محاسبات غلط، در خاورمیانه ظهور کرده اند.

یعنی حل ریشه های اختلافهای چندین دهه که با تاسیس اسرائیل آغاز شده است، همواره مردم و کشورها منطقه را وارد چالشهای گوناگون کرده است. در نتیجه ما با رشد روز افزون افراط گری و تخریب منابع انسانی و مالی و تمدنی روبروییم. اکنون آرزوی مهم برای مردم منطقه رخت بربستن مظاهر زشت و غیر انسانی فوق الذکر از منطقه و جایگزین و حاکم کردن تعامل و همگرائی در ابعاد سیاسی و اقتصادی، توجه به آموزه های اسلامی و همزیستی مسالمت آمیز در ابعاد فرهنگی و همگرائی و تعامل و رقابت در ابعاد منطقه ای است.

گذشته از این، وجود یک چتر امنیتی فراگیر، چارچوب همکاریهای همگرا و تعامل بخش در سطوح مختلف (که بر گیرنده منافع کشورهای منطقه ای و حتی فرا منطقه ای و شریک است) و انطباق لایه های اهداف کلان و میان مدت و حتی کوتاه مدت آنها برهم، آرزوی دیگر مردم خاورمیانه است. در این بین فقدان نیات واقعی و شفاف، تدوین اهداف و راهبردهای کلان متضاد، متنوع و متکثر توسط دولتهای منطقه و قدرتهای فرامنطقه ای، مشکل کلانی است که هر چند به نظر پیچیده می باشد، اما می تواند در ایده پردازی سیاسی مطرح و مورد تبادل نظر صاحبان اندیشه سیاسی و اساتید روابط بین الملل موسسات مطالعاتی و تحقیقاتی داخلی و خارجی قرار گیرد.

سطح زندگی مردم خاورمیانه علیرغم برخورداری از تمامی منابع عظیم انرژی و انسانی، از حداقل های استاندارد جهانی پایین تر است که البته آنان غرب را عامل اصلی مشکلات خویش در ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی قلمداد می کنند. در این شرایط مردم خاورمیانه که به خاطر عدم توسعه متوازن و برخورداری از حداقل های استاندارد زندگی ( شغل و رفاه مناسب و امید به آینده ) به راحتی جذب جنبش ها و گروه های جهادی، انتحاری و تروریستی مورد نظر شاهزاده های ماجراجوی عربستانی و سرویس های اطلاعاتی مخرب وابسته به محافل صهیونیستی وغربی می شوند که این امر وضعیت اسف انگیز اخیر خاورمیانه را موجب شده است. چنانچه ترمیم خرابیهای موجود سالها و دهه ها وقت و امکانات مالی و فن آوری همه جانبه را می طلبد.

راهکارهای رفع چالش های خاورمیانه

از نظر راقم این سطور به نظر میرسد مادامی که دول منطقه و دولتهای اروپائی و آمریکا، مدافع و حامی دو کشور ناهنجار منطقه، یعنی اسرائیل و عربستان سعودی، هستند رفع مشکلات منطقه  با ناکامیهای اساسی روبرو است، زیرا در ابعاد منطقه ای:

الف: دولت غیر دموکراتیک و طایفه محور عربستان سعودی یا پدر خوانده اعراب متحجر با حاکمیت ایدئولوژی منحرف وهابی و پولهای باد آورده نفتی ( منابع مالی )  پایگاه و آبشخور اسلام افراطی و تروریست پرور ( القاعده ، داعش و طالبان و سایر گروههای افراط گر ) است که این، مانع اصلی وحدت کشورهای منطقه است و نا امنی های موجود از وجود این کشور نشات می گیرد.

 در ابعاد سیاسی و راهبرد کلان، اهداف کشورهای منطقه به جز عربستان و اسرائیل برهم منطبق بوده و همه مردم و دول منطقه به دنبال کسب منافع ملی و منطقه ای و ترفیع سطوح زندگی و تعاملات تجاری و اقتصادی بوده که در ابعاد اجتماعی کلان، برای مردم منطقه ثبات بخش و امنیت آفرین است.

ب: رژیم وابسته به آمریکا و لابی بین المللی صهیونیستی یعنی اسرائیل، دولتی غاصب و ناقض همه حقوق انسانی فلسطینی ها و نوعا یک رژیم  نژادپرست تمام عیار است.

از این رو از عمده علل اصلی واگرائی ملل و دول خاورمیانه، در حصول به یک سازمان جامع فراگیر همانند اتحادیه اروپا، وجود این دو رژیم واپسگر، تنش آفرین و برهم زننده ثبات و امنیت منطقه ای است.

با این دو رژیم وابسته به آمریکا، تشکیل یک سازمان منطقه ای که در برگیرنده منافع کلی کشورهای خاورمیانه باشد و بتواند بر اختلافها فائق آید و همگرائی و خوشبختی و صلح و امنیت را برای خاورمیانه رقم زند و پایه ها و اصول اولیه این ایده را میسر و عملی سازد، منتفی است. مگر اینکه در راهبرد کلان حمایتی و یکجانبه گرایانه غرب برای حفظ این دو دولت، تغییرهای اساسی و اصولی حاصل آید. با این تغییر، مردمِ خواستار صلح و امنیت و ثبات اقتصادی و منافع تجاری، خواهند توانست رضایت و خشنودی خود را برآورده سازند.

در صورتی که در اهداف کلان آمریکا و غرب نسبت به مسائل راهبردی و اجتماعی فوق الاشعار تغییری حاصل نگردد، خطرهای امنیتی و سیاسی با حذف این دو غده سرطانی ( اسرائیل و عربستان ) رفع نمی گردد. اساسا طراحی کلان برای خاورمیانه ای تحت عنوان خاورمیانه همسو، خوشبخت و تعامل گر و امکان آن، سخت خواهد شد.

برخی از ملاحظات اساسی که می تواند در این مباحثات مطرح شود به شرح ذیل ارائه می گردد:

- به طورکلی ایالات متحده آمریکا می بایستی از ایده جنگ تمدنها عدول نموده و آنرا به خاطر تنفر آفرینی و بیهودگی از دستور کار مدیران سیاست خارجی و وزارت دفاع ( پنتاگون ) و سیا کنار بگذارد. زیرا این ایده منبع واقعی و کانون ترویج تنفر آفرینی مسلمانان و سایر تمدنها از تمدن و فرهنگ آمریکائی بوده و یکی از علل اصلی آمریکا هراسی است که توسط هانتینگتون بدان پرداخته شده و طبعا  کارائی خویش را از دست داده است. هرچند دولتهای آمریکائی با کوته بینی خویش و عدم تولید شناخت موثر و اصولی در عمق نتایج این ایده نافرجام، به سختی علیه منافع واقعی خویش در خاورمیانه گام برداشته اند.

- تغییر سیاستهای منطقه ای آمریکا

باید توقف اساسی و حمایتگرانه از دولتهای غیر دموکراتیک و وابسته به غرب (عربستان و اسرائیل به عنوان منبع تروریسم دولتی) انجام گیرد. یعنی سیاستهای غیر واقعگرایانه آمریکا در حمایت از این دو رژیم یاغی و غیر دموکراتیک تغییر یابد. لذا هر نوع تحول عمده در چارچوب یک خاورمیانه متحد و یکپارچه و همگرا با وجود این دو رژیم شدیدا وابسته به آمریکا، سخت است. با وجود این دو رژیم باز هم محاسبات غلط امریکا و غرب ادامه خواهد داشت.

در این راستا، اساسا هیچ تحولی سازنده ای با وجود این دو رژیم برآمده از ایدئولوژی افراطی و مجهول الهویه (که دائما به اختلافات و تضادهای قومی، نژادی مشغول بوده )، در جهت ایجاد و تشکیل یک واحد همگرا و خاورمیانه ای خوشبخت و مسئولت پذیر (که همانند اتحادیه اروپا به وجود آمده و به حیات تکاملی خویش بپردازد.)، امکان پذیر نیست.

- شناسائی واقعی جایگاه و وزن جمهوری اسلامی ایران: شناسائی واقعی قدرت، جایگاه و وزن جمهوری اسلامی ایران در منطقه و گفتگوی متناسب با آن به عنوان یک نظام مسئول و ثبات بخش که در راستای تولید شناخت واقعی از سیاست و فرهنگ خاورمیانه دارای سوابق فراوان بوده، می تواند به گونه ای باشد که حتی آمریکا و اروپا در سطوح مختلف و لایه متنوع راهبردی در مبارزه با افراط گرائی و خشونت های سازمان یافته (از سوی سازمانهای مخوف و ضد بشری از جمله طالبان و القاعده و داعش)، از آن بهره ببرند.

- اصولا مردم خاورمیانه دارای هویت اسلامی و ارزشها و هنجارهای اسلامی همگرا و صلح جویانه هستند و هر گونه تحمیل ارزشهای وارداتی و هنجارهای غیر اسلامی را بر نمی تابند. لذا تحمیل یک سویه ارزشهای غربی به بروز واکنشهای قومی، نژادی و مذهبی خواهد انجامید و خاورمیانه می تواند همانگونه که محل تلاقی مذاهب و فرهنگها بوده، محل مناسب زیست صلح جویانه صاحبان و باوران ادیان و مذاهب در سایه تساهل و تسامح هم واقع گردد.

با این دو رژیم وابسته به آمریکا، تشکیل یک سازمان منطقه ای که در برگیرنده منافع کلی کشورهای خاورمیانه باشد و بتواند بر اختلافها فائق آید و همگرائی و خوشبختی و صلح و امنیت را برای خاورمیانه رقم زند و پایه ها و اصول اولیه این ایده را میسر و عملی سازد، منتفی است.

در ابعاد سیاسی و راهبرد کلان، اهداف کشورهای منطقه به جز عربستان و اسرائیل برهم منطبق بوده و همه مردم و دول منطقه به دنبال کسب منافع ملی و منطقه ای و ترفیع سطوح زندگی و تعاملات تجاری و اقتصادی بوده که در ابعاد اجتماعی کلان، برای مردم منطقه ثبات بخش و امنیت آفرین است.

- آمریکائی ها در شناخت از تحولات اسلامی و گروه های موجود در کشورهای خاورمیانه، به طور بسیار مقطعی، ابتدائی و ناپخته عمل کرده اند. حمایت اولیه از القاعده و داعش و سپس جنگ و مبارزه با آنها،گواه صدق این مدعا است.

تحلیل و نتایج :

به طور کلی اروپا، چین و قدرتهای بریک هم از تشکیل یک خاورمیانه جدید که از پارامترهای سیاسی – اقتصادی و فرهنگی همگرا پیروی کند، استقبال می کنند و یک جانبه گرائی آمریکا و قدرت هژمون آنرا بر نخواهند تابید و آنرا مورد چالش قرار خواهند داد. در این بین جای دارد محققان کشورهای اروپائی و موسسات کشورهای منطقه خاورمیانه با تشکیل نشست های متنوع در ابعاد دوجانبه و چند جانبه، در راستای ترسیم یک سازمان واحد و منسجم که بر آمده از اهداف کلان تر کشورهای منطقه باشد و همانند یک چترفراگیر برای اهداف کلان ملل و دول خاورمیانه عمل نماید، اقدام کنند و ابعاد گوناگون همگرائی، همفکری و همزیستی مسالمت آمیز فیمابین را مورد مداقه و مطالعه قراردهند.

در این میان مادامی که مردم منطقه خاورمیانه که از منافع انرژی و انسانی فراوانی برخوردارند، در مقایسه با مجموعه کشورهای غرب، عقب مانده و متفاوت بوده و از سطوح مادی و استانداردهای زندگی نازل تری برخوردارند، گرایشهای خشونت آمیز و رادیکالی در منطقه رشد و پرورش می یابد. چرا که آنها علیرغم برخورداری از منابع غنی، درآمدهای هنگفت خویش را با توجه به تهدیدات گوناگون امنیتی ناشی از سناریوهای متنوع و مخفی مراکز دسیسه ساز کشورهای رقیب و قدرتهای غرب و شرق، برای یارگیریهای منطقه ای، به انبار باروت تبدیل کرده اند.

از این رو، کشورهای منطقه، هرگونه تعامل و همگرائی در منطقه را، با وجود سیاستهای حمایتگرانه غرب از رژیمهای خشونت طلب اسرائیل و عربستان (به عنوان کانونهای تنش آفرین در منطقه)، غیر قابل تصور دانسته و شکل گیری خاورمیانه ای همسو و آرام را در چنین فضایی محتمل و تحقق پذیر ندانسته و لذا انگیزه چندانی جهت حرکت در این راستا را نخواهند داشت.

در این بین، آموزش عمومی و شفافیت و تغییرات اساسی در سیاست های قدرتها و دول فرامنطقه ای و ترویج و پایبندی به آن، می تواند موجب اعتماد سازی و بسترساز تغییرات اساسی در خاورمیانه گردد.

احمد منتظران

کارشناس مسائل بین الملل

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930611001075#sthash.HY92LsUw.dpuf






حسین توسلی
حمله غرب به مواضع داعش از تاکتیک تا استراتژی

آمریکا در یک تغییر تاکتیکی، برای تامین امنیت حکومت‌های وابسته‌ای چون عربستان و اردن که اخیرا از سوی داعش تهدید شده‌اند، و پاک کردن نقش خود در ساماندهی به گروه‌ها تروریستی، از اذهان عمومی، تصمیم حمله به داعش را اتخاذ کرد.

خبرگزاری فارس: حمله غرب به مواضع داعش از تاکتیک تا استراتژی

 

پس از مدتها که گروهک تروریستی داعش منطقه خاورمیانه را تحت تاثیر اقدامات خود قرار داد، غرب و در راس آن آمریکا درصدد مقابله با آنها برآمدند. هر چند غرب در شکل دهی این گروهک تروریستی و گروهک های دیگر از این جنس در منطقه، نقش اساس را داشته است، اما اکنون با ژست خیرخواهانه به دنبال نابودی آنها می باشد.

در چند ماه گذشته اسنادی مربوط به نقش مدعیان حقوق بشر در شکل گیری داعش منتشر گردید. ادوارد اسنودن، کارمند سابق آژانس امنیت ملی آمریکا، فاش کرد که سازمان‌ های اطلاعاتی آمریکا، انگلیس و موساد، با همکاری یکدیگر گروه «دولت اسلام عراق و شام» را تشکیل دادند. طبق اسناد اسنودن، سرویس ‌های اطلاعاتی این سه کشور، با استفاده از استراتژی که از آن با نام «لانه زنبور سرخ» یاد می‌شود، این سازمان تروریستی را تشکیل دادند تا قادر باشند تمامی ‌افراط گرایان جهان را در یک جا جمع کنند.

هر چند افشا این مسئله در خصوص غرب تازگی ندارد. پیش تر نیز آمریکایی ها برای مقابله با شوروی، به حمایت از افراط گرایان در افغانستان پرداختند و بدین ترتیب طالبان شکل گرفت. پس از خروج شوروی از افغانستان، طالبان به عنوان «تروریسم بد» مطرح گردید و در حال حاضر نیز نزدیک به 14 سال است که با آنها می جنگد. در رابطه با داعش و جبهه النصره نیز مسئله به همین شکل است.

سقوط بشار اسد دلیل موجه ای برای حمایت از گروه های تروریستی داخل سوریه، به دولتهای غربی داده بود. رویکرد غرب در این مسئله، همان دیدگاه ماکیاولی در رابطه با «هدف وسیله را توجیه می کند» می باشد. هر چند تصور عموم بر آن بود که حمایت از داعش برای سقوط دولت سوریه می باشد، اما با انتشار اسناد اسنودن، اهداف بلند مدت این مسئله نمایان شد.

 آمریکایی ها  تصور می کردند با حمایت از داعش، ضمن آنکه سقوط دولت اسد را رقم خواهند زد، می توانند بیداری اسلامی در منطقه را فروکش نمایند.

بر اساس اسنادی که اسنودن منتشر کرده، تنها راه حل برای حمایت و پشتیبانی از کشور یهودی، «تشکیل یک دشمن در نزدیکی مرزهای آن است». این امر بیانگر آن است که غرب اهدافش از سرمایه گذاری بر روی داعش، به کوتاه مدت و بلند مدت تقسیم می شوند. هدف کوتاه مدت شکل گیری نظمی جدید در منطقه با از میان بردن بشار اسد و اهداف بلند مدت حفظ رژیم صهیونیستی می باشد.

البته مسائل دیگری همچون اسلام هراسی و تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی ایران، حول همین اهداف قرار دارد. سوال اصلی که در اینجا مطرح می گردد آن است که با توجه به اقدامات اخیر آمریکا در حمله به مواضع داعش در عراق و مطرح کردن این ادعا که برای نابودی داعش در سوریه تلاش می کند؛ آیا اهداف غرب در حمایت از داعش تغییر کرده است و یا اینکه مطرح شدن چنین مواردی از سوی آمریکا، سیاستی جدید از سوی این کشور است؟ به عبارت دیگر آیا این موضوع تاکتیک ایالات متحده می باشد و یا اینکه واقعا استراتژی این دولت است؟

به نظر می رسد ایالات متحد بر اساس راهبرد خود، به تغییر در تاکتیک های خود در برخورد با داعش رسیده است. در ذیل مواردی که منجر به این تغییر تاکتیک شده است می پردازیم. البته باید دانست که استراتژی آمریکا در شکل دهی به گروههای فرقه ای در جهان اسلام، برای رسیدن به اهداف خود، تغییر نمی کند، بلکه این تاکتیک های هستند که به کمک استراتژی اصلی می آیند.

داعش به عنوان تهدید جدی علیه کشورهای حامی غرب در منطقه تبدیل شده است. کشورهای عربی حامی غرب در منطقه، از دو جهت برای آمریکا اهمیت دارند. اول آنکه آنها تامین کننده امنیت صدور انرژی از این منطقه می باشند. وابستگی اقتصاد کشورهای توسعه یافته به منابع انرژی، روز به روز بیشتر می شود. در واقع دولت های غربی برای حفظ خود در مدار توسعه؛ به منابع انرژی نیاز دارد.

همچنین آنها به خوبی می دانند که نفت و گاز سایر مناطق جهان، خیلی از زودتر از منطقه غرب آسیا پایان می یابد. بنابراین به دولتهایی در این منطقه نیاز دارند که تداوم صادرات سوخت ادامه یابد. دوم آنکه این کشورها مجری برنامه ها و اهداف غرب در منطقه می باشند. به عنوان مثال، دولتهای محافظه کار عربی، نقش مهمی را در مقابله با نفوذ جمهوری اسلامی ایران بر عهده دارند. همچنین در صلح اعراب و رژیم صهیونیستی، بازهم تکیه اصلی غرب بر این دولتها می باشد. در صورت سقوط دولت های عربی، قطعا آمریکا با مشکلاتی راهبردی روبرو می شود. همانطور که این مسئله در رابطه با سقوط حسنی مبارک در مصر به وجود آمده است.

بنابراین منفعت غرب در حفظ این دولت هاست. در حال حاضر گروهک داعش تهدیدی برای دولت های عربی می باشد. با اعلام خلافت از سوی گروهک داعش، آنها تصرف شهرهای عربستان سعودی را هدف بعدی خود خواندند. همچنین تهدید کردند که با تصرف مکه،کعبه را ویران می نمایند. از سوی دیگر این گروهک تروریستی دیگر کشورهای عربی همچون اردن را نیز تهدید کرد.

آنها با انتشار فیلمی، اعلام کردند پادشاه اردن فردی فاسد است و ده ها تن مواد منفجره برای از بین بردن نظام پادشاهی اردن کنار گذاشته اند. بدین ترتیب به نظر می رسد هر چند کشورهای عربی در تقویت داعش نقش اساسی را داشته اند، اما این گروهک به هیچ مرز جغرافیایی پایبند نمی باشد. این بدین معناست که آنها درصدد قدرت گرفتن در تمامی کشورهای اسلامی می باشند و در این میان به کشورهای حامی خود نیز چشم دوخته اند.

مطرح شدن مسائلی همچون تشکیل خلافت اسلامی از سوی داعش، در جهت همراه نمودن مردم منطقه با آنها می باشد، که تا حدودی در این مسئله موفق بوده اند. آمریکایی ها  تصور می کردند با حمایت از داعش، ضمن آنکه سقوط دولت اسد را رقم خواهند زد، می توانند بیداری اسلامی در منطقه را فروکش نمایند. فعالیت سلفی ها در کشورهای انقلابی منطقه، این هشدار را برای مردم منطقه به همراه داشت که در صورت انقلاب، دورانی از هرج و مرج آنها را فرا خواهد گرفت.

داعش نیز سعی داشت با اقدامات غیرانسانی خود، مردم انقلابی منطقه را به سمت محافظه کاری پیش برند. هر چند در دوران کوتاهی آنها به اهداف خود رسیدند و مردم کشورهایی همچون اردن حفظ حکومت را بهتر از انقلاب دانستند اما این مسئله تداوم نیافته و موج جدیدی از خواسته های انقلابی، بار دیگر کشورهای عربی منطقه را فرا گرفته است. مصداق این مسئله در حرکت دوباره مردم یمن مشاهده می نماییم. بنابراین نه تنها غرب به هدف خود که همان جلوگیری از گسترش بیداری اسلامی در منطقه بود، دست نیافت؛ بلکه هم اینک کشورهای حامی خود را در معرض خطر می بیند. خطری که از سوی گروهک تروریستی داعش شکل گرفته است.

- غرب در تحولات منطقه، پس از بیداری اسلامی، خود را بازنده می بیند. بیداری رخ داده در منطقه، به نفوذ و تفوق گفتمان جمهوری اسلامی ایران کمک کرده است. غرب تلاش نمود با سرمایه گذاری در سوریه و سرنگونی حکومت این کشور، توازن قوا را به منطقه بازگرداند. پیش بینی های غرب در مسئله سوریه محقق نشد و در حال حاضر تهدید اصلی نظام سوریه از بین رفته است.

بر اساس اسنادی که اسنودن منتشر کرده، تنها راه حل برای حمایت و پشتیبانی از کشور یهودی، «تشکیل یک دشمن در نزدیکی مرزهای آن است». این امر بیانگر آن است که غرب اهدافش از سرمایه گذاری بر روی داعش، به کوتاه مدت و بلند مدت تقسیم می شوند.

در چنین اوضاعی، تلاش آمریکا آن است که با ادعاهایی همچون حمله به مواضع تروریست ها در سوریه و عراق، اذهان عمومی را منحرف سازد. در واقع اکنون که منطقه با بحران امنیت از سوی داعش مواجه شده است، اوباما تلاش می کند تا با نزدیکی به دولت سوریه و عراق، نقش خود را در ساماندهی به گروهک های تروریستی از اذهان عمومی پاک کند.

با این امید که شکست شان در سوریه فراموش شود و در نهایت اعلام نمایند که منطقه به وسیله آنها توانسته به آرامش برسد. این حربه آمریکا برای اقناع افکار عمومی می باشد.  افکار عمومی که از آن به عنوان «رای عام» و « عقل اجتماعی» یاد می کنند، همواره نقش به سزایی در شکل دهی و شکل گیری محاسبات و معادلات سیاسی در عرصه جهانی داشته است.

ایالات متحد هم اکنون مورد بازخواست افکار عمومی قرار دارد. جامعه جهانی به دنبال پاسخ به این سوال می باشند که چرا آمریکا با حمایت از این تروریست ها در سوریه، به رشد آنها کمک نمود و حالا قصد مقابله با آنها را دارد.     

باید در نظر داشت ادعاهای آمریکا در خصوص حمله به مواضع داعش و ساماندهی ائتلاف منطقه ای و جهانی علیه آنها، تاکتیک این کشور برای خروج از موارد گفته شده است. استراتژی اصلی غرب در منطقه، دامن زدن به اختلافات فرقه ای و مذهبی،کمک به گروههای تروریستی در این زمینه و جلوگیری از شکل گیری بیداری اسلامی در سایر کشورها می باشد.

انتهای متن/

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930619001007#sthash.PBKNZx5e.dpuf

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد