سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی روز







ایران یک تاجر مرتبط با پرونده اختلاس بزرگ در دولت محمود احمدی‌نژاد را اعدام کرد. ناظران، این اعدام را واکنش به انتقادات پیرامون تعهد رژیم به مبارزه با فساد تلقی می‌کنند. مه‌آفرید خسروی که گفته می‌شود در پرونده فساد مالی ۲.۸ میلیارد دلاری دست داشته، صبح روز شنبه اعدام شد.
به گزارش تیک، فایننشال تایمز نوشت: ایران یک تاجر مرتبط با پرونده اختلاس بزرگ در دولت محمود احمدی‌نژاد را اعدام کرد. ناظران، این اعدام را واکنش به انتقادات پیرامون تعهد رژیم به مبارزه با فساد تلقی می‌کنند. مه‌آفرید خسروی که گفته می‌شود در پرونده فساد مالی ۲.۸ میلیارد دلاری دست داشته، صبح روز شنبه اعدام شد.

غلامعلی ریاحی، وکیل او می‌گوید، هیچ‌کس از جمله خانواده موکلش از اعدام خبردار نشدند و عنوان کرد که آن‌ها در حال طی کردن روند قضایی برای تجدیدنظر در حکم اعدام بودند. او به فایننشیال تایمز گفت: "خسروی. به عنوان نشانه مبارزه با فساد اعدام شد."

خسروی یک تاجر ناشناس بود که به اتهام اختلاس میلیاردها دلار با استفاده از ارتباطات ویژه با دولت قبلی به همراه دو تاجر دیگر در سال ۲۰۱۲ به اعدام محکوم شده بود.

گفته می‌شود او اعتبارنامه یک بانک دولتی را جعل کرده و اسناد تقلبی را به منظور دریافت وام برای شرکت‌ها و کارخانه‌های متعددش، از جمله در بخش تولید فولاد، به بانک‌های دیگر ارائه داده بود.

سرنوشت متهمان دیگر روشن نیست. رسانه‌های ایران گزارش دادند که حکم آن‌ها در دادگاه عالی تایید شده اما جزئیات دیگری ارائه نکردند.

روحانی روز شنبه گفت، دولتش "باید علیه فساد بایستد تا راه را برای یک جهش بزرگ در جهت توسعه اقتصادی هموار کند."

روحانی پیش از این در مورد فساد هولناک در دوران هشت سال ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد گفته بود.

رده ایران در رتبه بندی "شاخص بین‌المللی شفافیت و فساد" از رتبه ۹۳ در سال ۲۰۰۵ به رتبه ۱۴۴ در سال ۲۰۱۳ رسید.

نمونه دیگر تاجرانی که گفته می‌شود به خاطر ارتباط با قدرتمندان دولتی ثروت هنگفتی اندوخته‌اند، بابک زنجانی است که قرار است به خاطر ندادن پول فروش نفت به دولت محاکمه شود.

زنجانی که با کمک به دولت قبلی در دور زدن تحریم‌ها برای فروش نفت ثروت‌اندوزی کرده‌ است، در ماه دسامبر پس از آن‌که وزیر نفت او را متهم کرد ۲ میلیارد دلار از پول فروش نفت را به دولت نداده، بازداشت شد.

دولت روحانی تاکنون هیچ بخششی در مورد آقای زنجانی روا نداشته و می‌گوید کسان دیگری مثل او هستند که از حمایت سیاستمداران و نظامیان سود برده‌اند.

مجید انصاری، معاون رئیس‌جمهور در امور پارلمانی، روز شنبه گفت، دولت "بدون شک در مبارزه با ریشه‌های فساد مصمم است." 





بارخوانی یک موضوع جنجالی؛
یک ملی گرای افراطی در وبلاگش نوشت: «ایرانیان، باید گام به گام برای بازگشت شیر و خورشید،این نماد ملی تلاش کنند.نخست تندیس های شیر و خورشید سرجای خود برگردند و بعد،"شیر و خورشید سرخ" جای "هلال احمر عثمانی" را بگیرد. باید از همه نیروهای خود بهره بریم.

گروه سیاسی مشرق - «هفته نامه صدا» در شماره اخیر خود طی گزارشی تحت عنوان: "شیر و خورشیدِ جنجالی، اطلاعات "صدا" از پشت پرده حملات اخیر به یونسی"[i]، سعی کرده است که اظهارات ابهام برانگیز «یونسی» درباره جایگزینی نشان شیر و خورشید بجای هلال احمر در «سازمان هلال احمر» را به نوعی توجیه و کم اهمیت جلوه دهد.

تلاش برای بازگرداندن شیر و خورشید از چه زمانی و چرا آغاز شد؟

«هفته نامه صدا» به سردبیری «محمد قوچانی»، بعد از آن منتشر شد که «هفته نامه آسمان» - تحت سردبیری «قوچانی»- بدلیل غیرانسانی خواندن حکم قصاص در مطلبی از «داوود هرمیداس باوند»؛ توقیف شد. علاوه بر این، بدلیل اشتراک فراوان اعضای تحریریه هر دو نشریه؛ می توان «هفته نامه صدا» را "آسمان" با تابلوی جدید نامید.

بازگشت شیر و خورشید؛ پالس تلاش برای تغییر حاکمیت اسلامی«صدا» در گزارش مذکور نوشت: «خردادماه 86، «غلامعلی حداد عادل» بعنوان رئیس مجلس هفتم گفت: «با بالا رفتن مجسمه های شیر و خورشید بر سر در مجلس شورای اسلامی، با موافقت افکار عمومی، مشکلی نداریم». نویسنده سپس، با اشاره به جزئیات مربوط به اظهارات «یونسی» و بازخوانی مفصلی از اقدامات وی در پرونده قتل های زنجیره ای و تصدی گری اش بر «وزارت اطلاعات» کشور، اینطور عنوان می کند که محافظه کاران؛ در حال تسویه حساب سیاسی به بهانه اظهارات «یونسی» هستند.

«صدا» با اشاره به مخالفت های اصولگرایان با پیشنهاد «روحانی» برای وزارت مجدد «یونسی» بر «وزارات اطلاعات»، منشاء انتقادات صورت گرفته در عرصه افکار عمومی را جناحی و حاصل از بغض محافظه کاران نسبت به سوابق درخشان «یونسی» معرفی کرده و نهایتاً؛ تأکید می کند: «برغم تکرار سخنان مشابه سخنان «یونسی»، از زبان «حدادعادل» در سال 86 که آن موقع، هیچ واکنشی از سوی رسانه های محافظه کار بدنبال نداشت؛ معلوم نیست که آنها به چه دلیل، بخشی از سخنان تحریف شده «یونسی» را دستاویز حملات خود قرار داده اند ]!![. آیا این حاکی از دور جدید حملات و حاشیه سازی های تندروها برای دولت خواهد بود؟»[ii].

با این حال، یک بررسی ساده نشان می دهد که چطور این هفته نامه نزدیک به «کارگزاران سازندگی»، با تحریف آشکار سخنان سال 86 «حدادعادل» و حذف بخش اصلی ماجرا؛ یک روایت نادرست و تحریفی برای به غلط انداختن مخاطبان ارائه داده است. جالب تر اینکه، برنامه ریزان «صدا» با بهره برداری از این روایت تحریفی، دست به تحلیل مختصات فعلی سیاسی ایران زده و بر افسانه "چرخه بحران سازی محافظه کاران علیه دولت" تأکید می کنند!

پیش از هر چیز، متأسفیم که فرآیند استفاده از اطلاعات تحریف شده و وارونه نمایی تاریخ برای مغالطه و به اشتباه انداختن مخاطبین؛ به یک رویه معمول در برخی رسانه های منتسب به اصلاحات تبدیل شده است. با همه این اقوال، آنچه مهمتر است، اینکه بررسی های «مشرق»، "پشت پرده" جدیدی از موضوع شیر و خورشید را به نمایش در می آورد. اظهارات «یونسی»، چنان جنجال برانگیز بود که «سایت انتخاب» (اصلاح طلب و حامی دولت) بخاطر آن؛ سخت ترین انتقادات را به «علی یونسی» وارد کند. بنابر این، پیام یونسی چنان مهم بوده که وی حاضر بوده علاوه بر انتقادات اصولگرایان؛ انتقادات هم قطاری هایش را هم بخاطر آن، به جان بخرد. اینجا، بحث درباره گره گشایی از زوایای پنهان یک پالس است:

***


اپیزود اول: بازگشت شیر و خورشید بر سر در مجلس اسلامی!

«هفته نامه صدا»، در واقع به نشست خبری خردادماه 86 استناد می کند که توسط «غلامعلی حدادعادل» - ریاست وقت مجلس شورای اسلامی- برگزار شده بود. متأسفانه این هفته نامه، اصول اطلاع رسانی صادقانه را رعایت نکرده و در حالی صحبت های ادعایی «حدادعادل» را در "گیومه" قرار داده که آن را تحریف کرده است[iii]. در اصل، جمله ادا شده توسط «رئیس مجلس هفتم» چنین بوده است: «قرار شد، رسانه ‏ها در این خصوص کمک کنند و نظرسنجی انجام دهند که آیا بالا رفتن شیرها بر سر در مجلس؛ از نظر افکار عمومی جامعه، نوعی احیای شعارهای قبل از انقلاب محسوب نمی شود؟ اگر این تلقی ایجاد نمی شود، ما نیز مشکلی نداریم. مسئله مهم این است که بدانیم، مردم چه تلقی دارند»[iv].

همانطور که از پاسخ «حدادعادل» بر می آید، این واکنش وی در پاسخ به کنشی قدیمی تر بوده که در ادامه همین مطلب بدان اشاره می شود. دست آخر، هیئت رئیسه وقت مجلس زیر بار این نمی رود که چنین تلقی (شیر و خورشید طاغوتی نیست) در بین مردم وجود دارد و بنابر این؛ هیچگاه دستور نصب مجدد شیر و خورشید بر سر در مجلس توسط «حدادعادل» صادر نمی شود. لذا احتیاجی نبوده که نسبت به این اظهارات موضع گیری شود، زیرا وی؛ بازگشت مجسمه ها را مشروط به شرطی کرده که واقعیت بیرونی نداشته است (هر چند که می توان، سخت گیری بیشتری به خرج داد و بررسی درست نبودن این گزاره را نیز زیر ذره بین دقیق تری گذاشت).


بازگشت شیر و خورشید؛ پالس تلاش برای تغییر حاکمیت اسلامی

کمی بعد از برگزاری «انتخابات دوره هشتم مجلس شورای اسلامی» و تغییر ترکیب مجلس و به تبع آن هیئت رئیسه[v]؛ ترکیب جدید در سکوت رسانه ای، اقدام به بازگرداندن شیر و خورشید ها به سر در ورودی مجلس می کند[vi]. «روزنامه سرمایه» - منتسب به اصلاحات- در اینباره نوشت: «دو مجسمه شیر و خورشید که زمان انقلاب از سر در مجلس حذف شده بود؛ روز پنجشنبه، 17 مرداد ماه در سکوت خبری، به جایگاه قبلی خود بازگشت. یکی از کارمندان «کتابخانه مجلس» با اعلام این خبر، از حذف نشان خورشید از پشت مجسمه های شیر می گوید»[vii].


بازگشت شیر و خورشید؛ پالس تلاش برای تغییر حاکمیت اسلامی

کمتر از 5 روز بعد اما، بار دیگر مجسمه های شیر به زیر کشیده می شوند. «روزنامه سرمایه» در این رابطه چنین گزارش می کند: «ظهر روز سه شنبه 22 مردادماه، این دو شیر بدلیل نامعلوم دیگری، بار دیگر از سر در مجلس، به زیر کشیده شدند. شاید برای کسانی که از ارزش این دو شیر و حوادثی که درست در چند قدمی آن روی داده، غافلند؛ این موضوع مطرح شود که این مطلب، چرا این قدر اهمیت دارد؟»[viii].

بازگشت شیر و خورشید؛ پالس تلاش برای تغییر حاکمیت اسلامیآن زمان یک سایت داخلی درباره دلیل این نقل و انتقال ها، به نقل از «محسن کوهکن» - سخنگوی وقت هیئت رئیسه مجلس- چنین نوشت: «گویا آقای «(احمد) ناطق نوری» که «کارپرداز خدمات» است و اینگونه امور به ایشان بر می گردد، ابتدا تصمیم گرفته که این شیرها بر سر در مجلس قرار بگیرد و بعد هم خود او؛ تصمیم به برداشتن آنها گرفته است. «هیئت رئیسه» درباره همه امور جزئی، تصمیم گیری نمی کند و ما هم از علت گذاشتن و برداشتن این شیرها اطلاع نداریم»[ix].


اپیزود دوم: منشاء درخواست بازگشت شیر و خورشید؛ مجلس ششم

همانطور که گفته شد، پاسخ «حدادعادل» به خبرنگار سئوال کننده در سال 86، در حقیقت؛ پاسخی به یک فشار بیرونی بوده که منشاء قدیمی تری از این مصاحبه داشته است. سئوال محوری این است که منشاء مسئله بازگشت شیر و خورشید بر سر در مجلس؛ از کجا آغاز شده بود؟ پاسخ دقیق به این پرسش، مقاصد سیاسی بزرگنمایی موضوع شیر و خورشید در مجلس را بهتر به نمایش در می آورد؛ اینکه واقعاً پشت پرده ماجرا چیست وچه کسانی پست آن هستند؟

گویا برای اولین بار در «مجلس هفتم» و همزمان با ریاست «حدادعادل»، یک نماینده زرتشتی درخواست بازگشت شیر و خورشیدها بر سر در مجلس را مطرح کرده است. 9 خرداد ماه همان سال (86) بود که«کوروش نیکنام» - نماینده زرتشتیان- طی نطق پیش از دستور خود در صحن علنی مجلس، "شیر و خورشید" را یکی از "کهن‌ ترین نمادهای ملی ایرانیان" نامید و از رئیس مجلس خواست که دستور دهد؛ "پیکر زیبای شیرهای بالای ستون های ورودی مجلس قدیم" که به گفته اش "نماد پیروزی و شجاعت و غرور" هستند، دوباره بازگردانده شوند[x].


با این وجود، ماجرا به قبل از این درخواست بر می گردد و این درخواست این «نماینده زرتشتی مجلس هفتم»، خود تابع بازی قدیمی تری بود؛ اصل بازی به دوره تسلط اصلاح طلبان افراطی بر «مجلس ششم» باز می گشت.

شهریورماه 1384 ه.ش بود که «خبرگزاری میراث فرهنگی» درباره منشاء درخواست بازگشت شیر و خورشید به سر در مجلس نوشت: ««کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس» تلاش می کند تا مجسمه دو شیر سر در مجلس مشروطه را به جای اصلی خود برگرداند. «محمدعلی ابهری» (رئیس کتابخانه،‌ موزه و مرکز اسناد مجلس) با اشاره به پژوهشی که در «کتابخانه مجلس» درباره سابقه شیر و خورشید انجام شد، افزود: "این تحقیق به پیشنهاد «سازمان اداری مجلس ششم» در «کتابخانه» انجام شد. طی این تحقیق بر اساس منابع موجود ثابت شد که شیر و خورشید یک نماد ملی ایرانی- اسلامی است که ربطی به سلسله‌ پادشاهی در ایران نداشته و از دوره بسیار کهن نشان کشور بوده است[xi].

این خبرگزاری به نقل از «ابهری» ادامه می داد: «وی با اشاره به اینکه به استناد این تحقیق، از «سازمان اداری مجلس ششم» خواستیم تا دستور انتقال شیرها را به جای اصلی خود بدهند، افزود: "تصمیم گیری درباره این موضوع، به عهده «هیئت رئیسه مجلس» است. این اتفاق در «مجلس ششم» به مرحله تصمیم «هیئت رئیسه» نرسید. ما درخواست خود را به همراه دلایل اثبات سابقه ملی و مذهبی شیر و خورشید، برای «سازمان اداری» و هیئت مدیره مجلس (هفتم) می فرستیم و مسئله را پیگیری خواهیم کرد[xii].

بنابر این، آنچه که «یونسی» اخیراً مطرح کرده و به زعم برخی، حرف نویی در انداخته؛ طرحیست که سال ها پیش اصلاح طلبان دنبال انجام آن بوده اند. برای چه؛ بسیاری نمی دانند؟


اپیزود سوم: رسانه های اصلاحات، شیفتگان بازگشت شیر و خورشید

جالب تر اینکه، طی دوره «مجلس هفتم» آن کسانی که پیگیری به نتیجه رسیدن طرح «مجلس ششم» (بازگشت شیر و خورشید) در «مجلس هفتم» بودند و درباره آن گزارش رسانه ای تهیه می کردند؛ برخی از رسانه های اصلاح طلب داخلی و عمده سایت های ضدانقلاب خارج نشین بودند.

سال 1386، «روزنامه هم میهن» که منتسب به جریان اصلاح طلبی بود، طی گزارشی نوشت: ««عبدالحسین حائری» که پشت انبوهی از کتاب های خطی در «کتابخانه مجلس» نشسته، این حرف ها را می‌زند. او 53 سال است که در «کتابخانه مجلس» کار می کند و سال ها «رئیس کتابخانه» بوده ... آرام حرف خود را ادمه می دهد: «می خواستند که تکه های مجسمه را با خود ببرند ولی اجازه ندادیم، با آنها صحبت کردیم. خواهش کردیم و بعد آنها، مجسمه را به همان حال رها کردند ... مجسمه های رها شده بار دیگر، 8 سال پیش و همزمان با بازسازی «ساختمان مشروطه» (مجلس بهارستان) برای «ساختمان تشریفات» از «اداره اموال» بیرون آمد و توسط کارشناسانی که در ساختمان کار می کردند؛ مرمت شد». «کیوان شیروانی» که کارشناس «کتابخانه و مرکز اسناد مجلس» است، می‌گوید: «سه سال است که دوباره بدنبال احیاء و مرمت شیرها افتاده و بررسی هایی انجام دادیم. در «مجلس ششم» به پیشنهاد «سازمان اداری مجلس»، تحقیقی در مورد پیشینه شیر و خورشید انجام و گزارشی هم تهیه شد؛ گزارشی که نتیجه آن این بود: نشان شیر و خورشید، هیچ ارتباطی به سلطنت ندارد و یک نشان ملی اسلامی است»[xiii].


بازگشت شیر و خورشید؛ پالس تلاش برای تغییر حاکمیت اسلامی

سه روز قبل از «هم میهن» و در 29 خردادماه، «روزنامه اعتماد ملی» - ارگان رسمی حزب منحله اعتماد ملی- در گزارشی که به ادعای «روزنامه جمهوری اسلامی»، آن را از روی یک سایت برداشته بود؛ می نویسد: «این ضرب المثل چینی را «آندره مالرو» نقل می کند که فیل حیوانی متفکر است؛ چون هر از گاه لحظه ای می ایستد و در خود فرو می رود، پس آنگاه دوباره به راه می افتد که این توقف را نشانه تفکر می دانند. چه خوب نشانه ای است که همه، نیازمند به آنیم تا در لحظاتی به دور از هیاهوها، کمی در خود فرو رفته و به تعمق؛ آنچه بر ما گذشت را بنگریم، ورنه در خود تنیدن مدام، جز سکون نمی زاید ... پس از پیروزی انقلاب اسلامی به اقتضای شرایط انقلابی، شور و شوقِ زدودن همه نشانه های بازمانده از رژیم سلطنتی فراگیر بود و در حال و هوای آن روزها؛ چنین اقداماتی قابل درک و توجیه است اما ...آیا براستی، می توانیم به صرف زخم عداوت هایی که از حکومت های گذشته بر جان داریم، نماد ملی خود را به فراموشی بسپاریم؟»[xiv]. این مقاله با واکنش بسیار تند «روزنامه جمهوری اسلامی» و تحت تیتر: "مردم ایران فیل نیستند"، مواجهه گردید[xv].

همچنین، «BBC Persian» طی گزارشی تحت عنوان: "(نظر شما؟) بازگشت شیر و خورشید؟"، به این موضوع پرداخت[xvi].


اپیزود چهارم: شیر و خورشید؛ نشان ملی یا ملی- مذهبی یا طاغوتی؟

علیرغم ادعاهای غیرکارشناسی «یونسی» و پژوهشگران «مجلس ششم»، شیر و خورشید یک نشان ملی- مذهبی بازگشت شیر و خورشید؛ پالس تلاش برای تغییر حاکمیت اسلامینیست. شاید بتوان گفت که برخی در تاریخ سعی داشته اند، مفهوم این نشان را قلب کرده و با توجیه های گوناگون؛ از آن استفاده کنند. درست مانند نشان صلیب که از نشانه های رمزی فراماسون ها و پیروان "کابالا"ست و طی یک عملیات خارق العاده روانی؛ بعنوان نشان مسیح جا زده شد. حقیقت این است که نشان شیر و خورشید، نه تنها یک نشان ملی- مذهبی نیست و حتی یک نشان ملی هم نیست، بلکه یک نشان طاغوتی است.

نگاهی به پیام «امام خمینی (ره)» درباره لزوم زدودن نشان شیر و خورشید که مورخ 10/12/1357 در «فیضیه قم» و در پاسخ به حامیان ابقای نمادهای سلطنتی در ایران ایراد شد؛ نیز همین را نشان می دهد و بر پاکسازی آثار طاغوتی تأکید دارد، نه فقط سلطنتی. امام (ره) فرمودند: «تمام آثار غرب را - تمام آثار فاسده، نه آثاری که تمدن است، تمام اخلاق فاسده غربی، تمام نَغَمات باطله غربی را خواهیم زدایید. ما یک "مملکتِ محمدی" ایجاد می کنیم. بیرق ایران، نباید بیرق شاهنشاهی باشد، آرم های ایران نباید آرم های شاهنشاهی باشد؛ باید آرم های اسلامی باشد. از همه وزارتخانه ها، از همه ادارات، باید این "شیر و خورشید منحوس" قطع بشود؛ عَلَم اسلام باید باشد. آثار طاغوت باید برود. اینها آثار طاغوت است؛ این تاج آثار طاغوت است؛ آثار اسلام باید باشد»[xvii].

«عبدا... شهبازی» نیز در نقدی که برای «سایت اصلاح طلب انتخاب» فرستاده، به پیشینه تاریخی شیر و خورشید اشاره کرده  اینکه شیر و خورشید در الهه های باستان ایران منشاء دارد- و بر بی اساس بودن ادعاهای «یونسی» و پژوهشگران «مجلس ششم» تأکید می کند[xviii].

در اصل، شیر و خورشید به الهه های باستانی ایران یعنی "آناهیتا" و "میترا" مربوط است، الهه هایی باطل و طاغوتی که پادشاهان ایران باستان، حتی قبل از هخامنشیان؛ مشروعیت و قدرت خود را از آنها می دانستند:

«برای تکمیل و تصحیح نظر مرحوم «مینوی»، باید اضافه کنم که خاستگاه نقوش شیر و خورشید، به "نجوم باستان" می رسد که به 7 کوکب سیار و 12 صورت فلکی باور داشتند. هر کوکب در یک یا دو صورت فلکی جای می گرفت و خانه خورشید؛ در "صورت فلکی اسد" بود ... خورشید نماد کمال و سروری بود و شیر، "حیوان خورشیدی" یا "پادشاه حیوانات" شناخته می شد. در تمدن های کهن خاورمیانه، نقش شیر و خورشید با الهه ]های باطل[ "انانه" (سومر) یا "ایشتر" (بابل) یا "آناهیتا" (ایران) دیده می شود؛ مانند مُهر هخامنشی که "آناهیتا" را سوار بر شیر نشان می دهد و خورشید بر فراز اوست»[xix].

«سینکلر» درباره ارتباط "میترا" و خورشید می گوید: «"میترا" بعنوان خورشید، آورنده روشنی به آدمی و میانجی آسمان و زمین شناخته می شود»[xx]. "میترا"، شناخته شده ترین خدای (باطل) در میان ایرانیان باستان است که در امپراطوری روم و شبه قاره هند نیز تقدیس شده است. "میترا" بعنوان الهه باطلی که نظم کیهانی را کنترل می کند - شب، روز و تغییر فصول- به آتش و خورشید مرتبط بوده و از این رو؛ تحت نام "خدای (باطل) خورشید" در ایران و هند شناخته می شد[xxi]. در متون باستانی رسیده، اینگونه توصیف می شود: «او اولین خدای آسمانی است که قبل از خورشید جاودان تیز اسب به فراز هرا (کوه البرز) می رسد. در ردیف اول آرایش طلایی، قله های زیبا را می گیرد و از آنجا به منازل آریاها (مردم ایران) با چشم نیکوکار نگاه می کند»[xxii].

ظاهراً نشان شیر و خورشید، حداقل از دوران هخامنشی ظهور کرده اما شواهدی در دست است که این ترکیب حتی قبل از این دوران نیز وجود داشته است. دو پژوهش انجام گرفته[xxiii]، اشاره می کنند که قدیمی ترین نمایش همزمان شیر و خورشید به "استوانه ساوستار شاه" به تاریخ 1450 قبل از میلاد باز می گردد که تصویری است از؛ یک قرص خورشید با دو بال برآمده از جناحین آن و دو شیر محافظ در پایه.

بازگشت شیر و خورشید؛ پالس تلاش برای تغییر حاکمیت اسلامی

همچنین، مُهری در ساحل شمال غربی «دریای سیاه» در منطقه "پنتوس" کشف گردید که در «موزه بریتانیا» نگهداری می شود. مُهر، تصویری است از «اردشیرشاه دوم» که در برابر الهه (باطل) "آناهیتا" که سوار بر شیری است، ایستاده و در حال نیایش است در حالیکه پس "آناهیتا"؛ نماد خورشید که نمایشی از "میترا" بوده، نقش بسته است. 21 شعاع نوری در حال تابیدن از خورشید هستند که احیاناً به آیین های ایرانیان باستان از جمله کردهای آسیای غربی؛ مانند "جشنواره مهرگان" (16 تا 21 اُم مهرماه) ارتباط دارد. در اساطیر ایران، "آناهیتا"، مادر باکره خدای (باطل) خورشید - میترا- بوده است.


اپیزود پنجم: دستورکار ناسیونالیست های افراطی: شیر و خورشید را به باغ ملی و هلال احمر باز گردانید!

ولی همانطور که «روزنامه سرمایه» پرسیده بود، باید از خود پرسید: چرا بازگشت نشان شیر و خورشید، تا این حد برای ناسیونالیست های افراطی و ضدانقلابیون مهم و حیاتی است؟ پاسخ کمی روشن تر شده است، برای همه آنهایی که "ایرانیت بدون اسلام" را ترویج می کنند و به داشته های ملی ایران قبل از اسلام، مباهات می کنند و ایران بعد از اسلام را به انواع مختلف نکوهش می کنند؛ نشان شیر و خورشید، رمزی است از اینکه حکومت ایدئولوژیک باید به اتمام برسد. اصرار آنها برای بازگرداندن این نشان، از این جهت است که ایرانگری بی اسلام را ترویج کنند.

به این جملات یک ملی گرای افراطی در وبلاگش توجه کنید که مورخه 4/12/1390، نوشته شده است: «ایرانیان، باید گام به گام برای بازگشت شیر و خورشید، این نماد ملی سرزمین مان تلاش کنند. نخست تندیس های شیر و خورشید مانند نمونه «باغ ملی» ]منظور نویسنده: ساختمان مشروطه در بهارستان[ را سرجای خود برگردانند؛ در گام بعد، "شیر و خورشید سرخ" جای "هلال احمر عثمانی" را بگیرد. برای تحقق این گام (ها)، باید از همه نیرو و توانایی های خود بهره بریم».

اصرار این دست ناسیونالیست های ضد «جمهوری اسلامی» به بازگشتن شیر و خورشید، تابعی از نشانه شناسی است و در ماهیت خود؛ اصرار بر این امر است که تلاش برای تغییر حکومت دینی در جریان است، این پالسی است از استمرار عملیات تغییر از درون؛ آنچه آنها به دروغ نام "مقاومت ملی" را بر آن نهاده اند.

سئوال نهایی این است که آیا اظهارات یک مقام مسئول، پالسی برای ایرانی گری افراطی بوده یا نه؟ آیا این شبیه چیزیست که دولتمردان سابق همچون احمدی‌نژاد و دستیارش، مشایی در حوزه ایرانی‌گری پیمودند؟ اینها سئوال‌هایی است که ما نمی توانیم به آن پاسخ دهیم، حداقل امروز. آنهایی که خواهان بازگشت شیر و خورشید هستند، آنها باید بگویند که این شباهت ها تصادفی است یا عمدی. علیرغم این تردیدها، بسیاری معتقدند که این اشتباه، فقط یک اشتباه گذرا بوده است؛ امروز همه، از این ارزیابی خوشحال تریم.



[i] «شیر و خورشیدِ جنجالی/ اطلاعات "صدا" از پشت پرده حملات اخیر به یونسی»- «زینب صفری»- «هفته نامه صدا»- شماره 4- 27/2/1393

[ii] همان

[iii] در اصول حرفه ای نویسندگی، قرار دادن یک نقل قول در گیومه، بمعنای این است که جمله دقیقاً توسط فرد مورد ادعا تکرار شده است. بنابر این، تلقی نویسنده از جملات گوینده، نباید در گیومه قرار بگیرد

[iv] «حداد: با موافقت افکار عمومی، شیر و خورشید بر سر در مجلس قرار می گیرد»- «پایگاه خبری- تحلیلی فرارو» به نقل از «خبرگزاری ایلنا»- 23/3/1386

[v] هیئت رئیسه مجلس هشتم: رئیس: علی لاریجانی، نایب رئیس اول: محمد حسن ابوترابی فرد، نایبرئیس دوم: محمدرضا باهنر- «پایگاه اطلاع رسانی مجلس شورای اسلامی ایران»

[vi] «شیر های سر در مجلس شورای ملی، معروف به «ساختمان مشروطه» در «میدان بهارستان» تهران که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به زیر کشیده بود، با حذف نشان خورشید؛ به محل خود بازگردانده شده است»- «شیرهای مجلس مشروطه با حذف نشان خورشید و لوح عدل مظفر، بازگردانده شدند»- «BBC Persian»- 21/5/1387

[vii] «بازگشت شیر بدون خورشید بر سر در مجلس»- «سایت عصر ایران» به نقل از «روزنامه سرمایه»- 21/5/1387

[viii] «مجسمه های شیر مجلس، کجا رفتند؟»- «پایگاه خبری- تحلیلی فرارو» به نقل از «روزنامه سرمایه»- 23/5/1387

[ix] «در اقدامی سئوال برانگیز/ شیرهای بی خورشید، شبانه از سر در مجلس پایین کشیده شدند»- «سایت عصر ایران»- 23/5/1387

[x] «شیرهای مجلس مشروطه با حذف نشان خورشید و لوح عدل مظفر، بازگردانده شدند»- «BBC Persian»- 21/5/1387

[xi] «شیر و خورشید، نماد ایرانی- اسلامی»- «فرزانه ابراهیم زاده»- «خبرگزاری میراث فرهنگی»- 18/6/1384

[xii] همان

[xiii] «روزنامه هم میهن»- 2/4/1386

[xiv] «شیر و خورشید، نماد ملی مذهبی ایرانیان»- «بیژن صف سری»- «سایت آفتاب» به نقل از «روزنامه اعتماد ملی»- 29/3/1386

[xv] «مردم ایران فیل نیستند»- «سایت جهان» به نقل از «روزنامه جمهوری اسلامی»- 10/4/1386

[xvi] «بازگشت شیر و خورشید؟»- «BBC Persian»- 23/3/1386

[xvii] «در پاسخ به ادعاهای یونسی/ امام خمینی: از همه ادارات، باید این "شیر و خورشید" منحوس قطع بشود»- «پایگاه خبری- تحلیلی مشرق»- 15/2/1393

[xviii] برای مطالعه بیشتر، رجوع شود به: «پاسخ مجدد «عبدا... شهبازی» به سخنان «یونسی»/ واقعاً فکر می کنید، حکومت اسرائیل، حکومت بنی اسرائیل است؟!»- «عبدا... شهبازی»- «سایت انتخاب»- 20/2/1393/ «نظریه یونسی در مورد پرچم "شیر و خورشید"، چقدر مبنای علمی و تاریخی دارد؟!»- «عبدا... شهبازی»- «سایت انتخاب»- 17/2/1393

[xix] «نظریه یونسی در مورد پرچم "شیر و خورشید"، چقدر مبنای علمی و تاریخی دارد؟!»- «عبدا... شهبازی»- «سایت انتخاب»- 17/2/1393

[xx] «The Grail: The Quest for a Legend. The History Press»- By Andrew Sinclair- 2008 م.

[xxi] «World of Myths»- By Fernández Armesto- «The British Museum»- 2004 م.- ترجمه از: «خدایان و آفرینش جهان در ایران باستان»- «امینه نظری اصطهباناتی»- «سایت انسان شناسی و فرهنگ» (وابسته به مؤسسه ای در ایران به همین نام)- 16/1/1388

[xxii] «اوستا»- یشت10، 13

[xxiii] «تاریخچه بیرق ایران و شیر و خورشید»- «حمید نیرنوری»- «انتشارات موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی»- 1344 ه.ش- ص 78/ «Arms and Armor from Iran: The Bronze Age to the End of the Qajar Period»- by Manouchehr Moshtagh Khorasani- «Verlag Press»- 2006 م.- Pp 320




نگاهی به پیشینه حزب دموکرات کردستان عراق؛
قبیله بارزانی از مهم‌ترین قبایل کرد است که در شهر بارزان، ناحیه قدیمی حکاری در شمال عراق استقرار دارند. بارزانی‌ها شافعی مذهبند و به گویش کردی با لهجه کرمانجی تکلّم می‌کنند. گزارش ویژه مشرق به نقش بارزانی‌ها در معادلات عراق در گذشته و امروز می‌پردازد.
گروه گزارش ویژه مشرق- کردستان عراق از شرق به ایران، از غرب به سوریه و از شمال به ترکیه محدود می‌شود. به همین سبب از اهمیت مواصلاتی بالایی برخوردار است. این ناحیه در حال حاضر به صورت یک منطقه خودمختار در بخش شمالی عراق با مرکزیت اربیل اداره می‌شود. 
 

جمعیت کردهای عراق نزدیک به 6 میلیون نفر تخمین زده می‌شود که حدود 25-20 درصد از مجموع جمعیت عراق را تشکیل می‌دهند. البته منطقه کردستان عراق دارای اقلیت‌های آشوری، ترکمن، کلدانی و عرب نیز هست. کردهای عراق برخلاف کردهای ترکیه که گویش کرمانجی دارند، به گویش های سورانی و بادیانی زبان کردی تکلم می‌کنند. 

کردستان عراق متشکل از 6 استان است که مهمترین آنان اربیل، سلیمانیه و دهوک هستند. این منطقه با وجود اکثریت قوم کرد، دارای دو دستگی قابل ملاحظه‌ای است که بین کردهای سورانی و بادیانی شکل گرفته است. کردهای سورانی تحت نفوذ جناح طالبانی بوده و کردهای بادیانی توسط بارزانی و قبیله بارزان رهبری می‌شوند. 
 

کردهای عراق، خودمختاری خود را مدیون جنگ 1991 میلادی خلیج فارس هستند؛ آنها در این سال توانستند با استفاده از وضع ممنوعیت پرواز در مدار بالای خط 36 درجه حکومت خودمختار خود را ایجاد کنند. در سال 2005 میلادی کردها علاوه بر استقلال رسمی و تأسیس دولت خودمختار به ایفای نقش در نظام سیاسی عراق پرداختند. 

آنها در حال حاضر سمت های ریاست جمهوری را توسط جلال طالبانی، وزارت خارجه را از طریق هوشیار زیباری و فرماندهی کل ارتش را بوسیله ژنرال زیباری در اختیار دارند. البته کردستان عراق هم اکنون اختلافات جدی نیز با دولت مرکزی بر سر مسائلی همچون ماجرای پناه دادن به طارق الهاشمی، حاکمیت بر کرکوک و همچنین قراردادهای خود با کشورهای خارجی، دارد. 
 

در حال حاضر ریاست اقلیم کردستان عراق هم اینک بر عهده"مسعود بارزانی" از بزرگان قبیله"بارزانی" می باشد.  

قبیله بارزانی

قبیله بارزانی از مهمترین قبایل کرد است که در شهر بارزان، ناحیه قدیمی حکاری واقع در شمال عراق مستقر است. این قبیله به چهار تیره مَزوری، بَروژی، دوله مَری و شیروانی تقسیم می‌شود. بارزانی‌ها از اهل تسنن بوده و شافعی مذهب‌اند و به گویش کردی با لهجه کرمانجی تکلّم می‌کنند.

بارزانی‌ها ابتدا تحت الامر بهدینان بودند تا اینکه در قرن 13 به ممالک مشایخ اهالی نقشبندیه کوچ کردند. کوچی که بعدها تبدیل به مهمترین علل تشکیل ایل بارزانی شد. جمعیت بارزانی که سال‌ها در خدمت مولانا نقشبندی شهرزوری و خلفای پس از او بودند به مرور زمان توانستند خلافت قوم نقشبندیه را به وسیله شیخ تاج الدین بارزانی بدست آورند. شیخ بارزان نیز پس از مدتی در میان اکراد پیروانی یافت که این مسئله مسبب افزایش جمعیت ایل بارزانی شد. 

به زودی ایل بارزان ناحیه‌ای را به سیطره خود درآورده و قریه بارزان را پایه‌گذاری کردند. این قریه هم اکنون شهر کوچکی در استان اربیل کردستان عراق است. 

قرار گرفتن بارزان در سمت چپ رود زاب بزرگ رونق و توسعه آن را به هم راه داشت. از طرف دیگر هم مرز شدن بارزان از شمال با ترکیه و از شرق با ایران باعث شده است تا این منطقه موقعیت سوق الجیشی پیدا کند. به علاوه جغرافیای کوهستانی و صعب العبور بودن منطقه بارزان آن را به مرکز تقویت و توسعه روحیه قومیت‌گرایی و استقلال‌طلبی کردهای عراق تبدیل نموده است. 
      

شروع فعالیت‌های سیاسی بارزانی‌ها

ایل بارزانی از دیر باز هیچگاه با حکومت‌های عرب، ترک و ایرانی سر آشتی نداشتند. این ایل به مرور زمان توانست با جذب طوایف اطراف دامنه نفوذ خود را گسترش دهد. پروشین، مزوری، هِرکیان، شیروان و بَرادوست از جمله طوایفی بودند که به بارزانی پیوستند. به این ترتیب گستره حوزه نفوذ سیاسی و معنوی ایل بارزانی تا رواندوز در شرق، عمادیه در غرب، رود زاب بزرگ در جنوب و حکاری در شمال افزایش یافت.

به تدریج تمامی مناطق کوهستانی شمال عراق که امروز "کردستان عراق" نامیده می‌شود به زیر پرچم بارزانی درآمدند. از این رو ایل بارزانی تبدیل به خطری بالقوّه برای امپراطوری عثمانی شد، خطری که در پی کشمکش با والیان عثمانی بالفعل شده و سال‌های سال منطقه را دستخوش آشوب نمود. 

بارزانی‌ها تا اوایل قرن بیستم از نظر خارجی‌ها بالاخص قدرت‌های غربی بی‌اهمیت بودند، اما با آغاز فعالیت‌ها برای بهره‌برداری از نفت منطقه کرکوک حساسیت کشورهای غربی به سمت آنان جلب شد. این کشورها مایل به تطمیع و آرام نگهداشتن آنها بودند تا حکومت عثمانی بتواند نفت مورد نظر ایشان را تامین کند. 

دوران شیخ عبدالسلام دوم

از همان دوران بود که رهبران بارزانی با بهره‌برداری از نفوذ خود اولین قیام‌های سازمان‌یافته کردی برای کسب قدرت و استقلال محلی را آغاز کردند. قیامی که حکومت عثمانی جواب آن را با مشت آهنین داد و برای سرکوب بارزانی‌ها لشکری سهمگین گسیل داشت و پس از مدتی آنها را شکست داد. 

اما با وجود این شکست بارزانی‌ها به حملات پارتیزانی خود ادامه دادند و حکومت عثمانی را واداشتند که در سال 1327 شمسی، توسط ناظم پاشا، والی بغداد با بارزانی‌ها صلح‌نامه‌ای امضا کند. صلح‌نامه‌ای که خود بارزانی‌ها چندان به آن وفادار نماندند و با آغاز جنگ جهانی اول در 1914 میلادی و تا پایان آن، 1918 میلادی دست به شورش‌های محلی زده و از فرستادن ایل مردان خود برای ارتش عثمانی و پرداخت مالیات سر باز زدند.
 

در این ایام رهبری ایل بارزانی را شیخ عبدالسلام دوم بر عهده داشت. او نیرومندترین رهبر بارزانی‌ها بود. عبدالسلام کردها را ترغیب به قیام علیه والی موصل کرد اما حریف ارتش تا بن دندان مسلح عثمانی نشد و به ارومیه گریخت. پس از مدتی به عراق بازگشت تا فعالیت خود را مجدداً آغاز کند اما مدت زمانی نگذشت که دستگیر شده و حکّام عثمانی تصمیم گرفتند او را در 1332 شمسی به دار آویزند. 

پس از مرگ عبدالسلام دوم برادر او شیخ احمد، رهبری بارزانی‌ها را برعهده گرفت. او با توسعه نفوذ خود در بین نقشبندیان شمال عراق توانست اکراد عراق را با خود متحد کند. 
 

دوران شیخ احمد

دوران شیخ احمد برابر شد با آغاز فروپاشی عثمانی و قیمومیت اروپایی‌ها بر میراث آن. در این بین عراق سهم انگلستان شد. بارزانی‌ها که در هرج و مرج ناشی از سقوط امپراطوری عثمانی فرصتی مناسب یافته بودند، علیه حاکم سیاسی انگلیسی عراق قیام کرده و او را به همراه معاونش به قتل رساندند. 

با قتل حاکم انگلیسی آشوب تمام عراق را در بر گرفت. شیخ احمد، بارزانی‌ها را برای حمله به شهر عمادیه رهبری کرد و توانست دامنه نفوذ خود را میان طوایف بیشتری گسترش داده و آنان را نسبت به تمرد از دستورات دولت مرکزی ترغیب کند.

شیخ احمد که از این اقدامات روحیه گرفته بود، در سال 1310 شمسی برای تصرف نره ریکان دست به یک یورش نظامی تمام عیار می‌زند، اما قبایل کرد که این اقدام او را زیاده‌خواهی تلقی می‌کنند در مقابلش می‌ایستند.  این مسئله موجب بروز اختلافات قومی گسترده در قبیله بارزانی می شود، بالاخص پس از آنکه شیخ کلحی از رؤسای قبیله، از شیخ احمد جدا می‌گردد. با تشدید این اختلافات حکومت عراق با تمام قوا به شهر بارزان و استحکامات نظامی بارزانی‌ها حمله کرده و حتی خانه شیخ احمد را نیز به آتش کشیدند، هر چند که شیخ احمد جان به در می‌برد. 
      

با فرار شیخ احمد، دولت مرکزی در سال 1932 میلادی منطقه را به تصرف خود درآورد و شورشیان بارزانی را تا مرز ترکیه عقب راند، و به این ترتیب حاکمیت خود را در آن منطقه تثبیت کرد. 

شیخ احمد نیز به ناچار به نیروهای ترکیه تسلیم شد و آنکارا نیز او را به ارزروم تبعید نمود. 

پس از آن ایل بارزانی تا مدتی دوران سخت و توأم با آوارگی را تجربه کرد. پس از تبعید شیخ احمد، برادران او در مناطق مرزی ترکیه و عراق به طور پراکنده به رهبری ایل بارزان پرداختند تا اینکه با اعلام عفو عمومی بارزانی ها توسط دولت عراق در سال 1933میلادی، خود را تسلیم دولت مرکزی کردند و پس از آن به مناطق مختلف عراق تبعید شدند. 
      

دوران ملا مصطفی؛ مرحله اوج

آوارگی برادران شیخ احمد هر چند برای مدتی بارزانی ها را به حاشیه راند اما به معنای مرگ سیاسی- نظامی آنان نبود. زیرا پس از مدتی بارزانی ها به رهبری ملا مصطفی بارزانی برادر شیخ احمد تبدیل به مهمترین قدرت کردی عراق شدند. 
 

یکی از نمادین ترین توصیفات از ملا مصطفی را ابوالحسن تفرشیان که از نظامیان ایرانی بوده، صورت داده است. 

تفرشیان که در کنار ملا مصطفی جنگیده، در کتاب خاطرات خود به نام "قیام افسران خراسان" چنین می گوید:
«ملا مصطفی در عین حال که تحصیلات کلاسیک ندارد، مرد فهمیده‌ای است. او زبان فارسی و عربی را خوب می داند و به ترکی هم حرف می زند. یادم هست موقعی که او را دیدم مثل پیامبری در میان افرادش ایستاده، بین شان فشنگ تقسیم می کرد. موقعی که مرا دید به طرفم آمد و گفت: من پیشه‌وری نیستم. پناهیان هم نیستم که در موقع صلح رئیس ستاد ارتش باشم و در موقع جنگ ناگهان سر از باکو در بیاورم. من هستم و این تفنگم، نوکر هیچ قدرت و حکومتی نیستم، نه انگلیس، نه آمریکا و نه روس. من فقط نوکر ایل بارزان هستم، نوکر امت خودم هستم. با امتش سر یک سفره می نشست. به جنگ می رفت و با همان ها در سنگر می خوابید. او روشی داشت که افراد بارزانی دوستش داشتند. کافی بود ملا سوار اسب شود، تا بلافاصله پانصد سوار مسلح بدون اینکه بدانند یا بپرسند به دنبالش راه بیفتند.».

بسیاری از منتقدان چنین توصیفاتی را اسطوره سازی و افسانه پردازی می پندارند. برای مثال درباره سواد او و اینکه عنوان "ملا" از طرف روستائیان به وی داده شده و روی او مانده، گفته می شود که وی هرگز به مدرسه نرفته و در علوم دینی و طلبگی نیز دستی نداشته است. به علاوه برخی مفساد نظیر قاچاق مواد مخدر و انسان نیز به او نسبت داده شده که بارزانی ها این موارد را مطرح شده از سوی ضد کردها و مخالفان خود می دانند. 
      

شروع مبارزات قوی ملا مصطفی به سال 1932 میلادی و دوران تبعیدش در سلیمانیه باز می گردد. او در سال 1943 همراه تعدادی از رهبران کرد فرار کرده و به بارزان رفت. سپس سلسله عملیات هایی نظامی از جنگ و گریزهای ایل مردان بارزان را آغاز نمود و نزدیک 50 سال آن را ادامه داد.

 ملا مصطفی با حمله به تأسیسات و کاروان های نظامی و انجام مبارزات پارتیزانی، بر دولت مرکزی فشار وارد کرده و سعی داشت تا با وادار کردن دولت مرکزی به مذاکره، به امتیاز گیری بپردازد. 
      

  • سرکوب ملامصطفی و آوارگی بارزانی ها
ملا مصطفی بارزانی به تدریج سایر طوایف کرد را با خود متحد ساخت و تاریخ کردستان عراق را در مسیری جدید قرار داد. او با بهره برداری از شرایط جنگ دوم جهانی و کاهش حمایت های انگلیس از دولت عراق، اقدامات خود را شدت بخشید و جنگ خونینی را با حکومت مرکزی عراق آغاز کرد اما با واکنش شدید دولت عراق سرکوب شد. 

سرکوب بارزانی ها، ملا مصطفی را وا داشت که دستور به کوچ دسته جمعی سی و پنج هزار بارزانی در سال 1945 میلادی به خاک ایران دهد. 

او آنان را در شهرهای اشنویه، نقده و مهاباد ساکن نمود؛ این مسئله موجب همراهی شورشیان کرد ایرانی به رهبری قاضی محمد با بارزانی ها گشت. نتیجه این همراهی بروز درگیری های نظامی بین بارزانی ها و ارتش ایران در منطقه کردستان ایران شد. 
      

بارزانی ها تحت رهبری ملا مصطفی برای مدتی توانستند بر بخشی از مناطق کردستان ایران مسلط شوند، اما پس از چندی دولت مرکزی سپاه خود را به منطقه اعزام داشت و موجبات سقوط قاضی محمد و بازگشت بارزانی ها را به‌ عراق فراهم نمود. 

در سال 1946 میلادی و در ایام حضور ملا مصطفی در ایران "حزب دموکرات کردستان عراق" معروف به "پارتی" در عراق تأسیس و ملا مصطفی که در مهاباد به سر می برد، به عنوان اولین رهبر آن انتخاب شد.
 

شکست بارزانی باعث شد تا ملا مصطفی همراه بهترین ایل مردان خود یعنی پانصد تن از زبدگان پیشمرگ کرد به سوی اتحاد شوروی سابق فرار کند. 

او مدت زیادی را در فرار از این منطقه به آن منطقه گذراند. با وقوع کودتای نظامی در عراق، سقوط پادشاهی و به قدرت رسیدن عبدالکریم قاسم، عراق را بار دیگر هرج و مرج فرا گرفت و به این ترتیب زمینه بازگشت او مهیا شد. 

ملا مصطفی از سال 1947 میلادی هم راستا با عملیات چریکی پراکنده، مذاکراتی را با دولت مرکزی آغاز کرد اما با بروز جنگ تمام عیار بین ایل مردان بارزانی و دولت عراق، مذاکرات به طور کامل به حاشیه رفت. در سال 1963 میلادی کودتای نظامی عبدالسلام عارف سبب سقوط رژیم عبدالکریم قاسم شد و بار دیگر بین بارزانی ها و دولت عراق آتش بس برقرار گشت.
 

آتش بس با دولت عارف بیش از دو ماه طول نکشید و از ژوئن سال 1963 میلادی، بارزانی¬ها به مدت پنج ماه جنگی تمام عیار را آغاز کردند. پس از پنج ماه دوباره آتش بس برقرار و مذاکره مجدداً آغاز شد. 
 

این آتش بس بارزانی ها، اختلافاتی میان آنان و حزب دمکرات کردستان بوجود آورد. دولت عراق نیز با سوء استفاده از این اختلاف در سال 1965 میلادی جنگ شدیدی را علیه بارزانی ها آغاز کرد و باعث شد تا سایر طوایف کرد بارزانی ها را مسبب این جنگ دانسته و در نتیجه از حزب دموکرات کناره گیری کنند و رهبری انحصاری آن را به بارزانی واگذار نمایند. 

از این رو بارزانی سیطره خود را بر حزب دموکرات کردستان گستراند و توانست پشتیبانی دولت ایران را برای خود بدست آورد. آنها از طریق حمایت¬های ایران موفق به پیروزی بر قوای دولت مرکزی شده و در سال 1966 میلادی آن را در به رسمیت شناختن بخشی از حقوق کردان مجاب کردند. 
 

پس از مدتی عرصه سیاسی عراق دستخوش کودتاهای ناموفق شده و در نهایت صدام حسین قدرت را بدست گرفت. صدام در نخست برای تثبیت پایه های قدرت خود در سال 1970 میلادی دست به انعقاد معاهده‌ای پانزده ماده‌ای با بارزانی ها زد. اما پس از چند ماه جنگی 4 ساله را با بارزانی ها آغاز کرد و آنها که مورد حمایت ایران بودند، توانستند سرسختانه در مقابل ارتش بعثی بایستند.
 
در مارس سال 1975 میلادی پیمان الجزایر بین شاه ایران و صدام حسین در الجزایر منعقد شد؛ در این پیمان کردها نقش وجه المصالحه را بازی می کردند، چرا که پس از آن دولت ایران دست از حمایت های خود از آنها برداشت و از این رو ارتش صدام با اقتدار کامل بارزانی ها را تار و مار کرد. 
 

ملا مصطفی پس از این شکست دیگر زمینه ای برای ادامه مبارزات مسلحانه خود نمی دید و چون از سلطه دولت صدام بر منطقه آگاه بود، همراه بخشی از ایل خود به عظیمیه کرج کوچ نمود و پس از مدتی نیز در سال 1358 به علت بیماری سرطان در امریکا فوت کرد. 

در مجموع ملا مصطفی علی رغم کامیابی ها و ناکامی های خود موجب تشدید اختلافات درون قومی کردهای عراق و باعث دوری بخشی از طوایف کرد از بارزانی ها شد. 

وی بخاطر نزدیک ساختن ایل خود به دولت شاهنشاهی ایران موجب شد تا سایر طوایف کُرد، ایل بارزان را "کُرد مماشاتی" بنامند؛ از سوی دیگر بارزانی ها هیچ گاه نتوانستند رابطه خوبی با احزاب کرد متمایل به کمونیسم داشته باشند. این اتفاقات به برخوردهای فیزیکی میان گروه های مسلح کرد و همچنین بروز اختلافات بین کردهای عراق با کردهای ترکیه و ایران منجر شد. 

منتقدان ملا مصطفی وی را فردی قدرت طلب، تمامیت خواه و فرصت طلب می دانند. و درباره زندگی او موارد ضد و نقیض فراوانی وجود دارد، طرفداران او را تا حد یک رهبر آزادی خواه و بلکه برترین رهبر اکراد بالا می برند، و مخالفان و منتقدان، او را نه تنها فاقد این خصوصیت نداسته بلکه در مواردی خلاف تمام تصورات ساخته شده از وی سخن می گویند.
 

با مرگ ملا مصطفی مبارزه بر سرجانشینی او و به دست گرفتن رهبری قوم آغاز شد. بالاخص از آنجا که با انشعاب حزب دموکرات کردستان عراق در دوره حیات بارزانی به وسیله خارج شدن سامی عبدالرحمان و محمود عثمان، زمینه اختلاف درون قبیله ای از قبل پدید آمده بود.
 

 اختلافات برای مدتی قبیله بارزانی را به دسته های کوچک و پراکنده تقسیم کرد. با این وجود بارزانی ها همچنان به زدوخورد با نیروهای دولتی ادامه می دادند و حتی توانستند پس از مدت کوتاهی در قالب دسته های بزرگتری گردهم آیند و به جنگ-های منظّم بپردازند.
 
اما بارزانی ها بیشتر از اینکه نگران جنگ با صدام باشند، نگران موقعیت سیاسی خود در داخل کردستان عراق بودند. در آوریل سال 1976 میلادی جلال طالبانی که از حزب دموکرات کردستان عراق جدا شده بود، تشکیلات سیاسی جدیدی را به نام «حزب میهنی کردستان » در دمشق تاسیس کرد و با شعار «خودمختاری برای کردستان، دموکراسی برای عراق» به یارگیری پرداخت. 
      

قدرت گیری طالبانی تا حدی شدت یافت که در سال 1977 میلادی مقر حزب خود را از دمشق به سلیمانیه انتقال داد و همراه با اکراد سورانی زبان، مبارزه ای تمام قد را برای گرفتن کنترل کردستان عراق و کنار گذاشتن بارزانی ها آغاز کرد. 

سلطه طلبی بارزانی پس از مدتی منجر به درگیری های مسلحانه میان بارزانی ها و هواداران طالبانی شده و ضربه ای مهلک بر حرکت کردستان عراق وارد ساخت. 

مشکل ایل بارزانی محدود به نزاع با طرفداران طالبانی نبود بلکه اختلافات درون خانواده ی ملامصطفی به عنوان خانواده رهبر عشیره نیز خود مانعی جدی بر سر راه گسترش قدرت بارزانی ها بود. عبیداللّه پسر بزرگ ملامصطفی در دوران حیات پدر از بارزانی ها جدا شد و به دولت عراق پیوست تا جایی که به وزارت هم رسید.
 

 پسر دیگر ملامصطفی، لقمان نیز قبیله خود را ترک کرد و مقیم بغداد شد تا در کنار دیگر برادر خود، صابر، زندگی مرفه اعطایی از سوی صدام را به جنگیدن برای عشیره ترجیح دهند. پس از مدتی معلوم شد شیخ عثمان، برادرزاده ی پر نفوذ ملامصطفی نیز به همراه برخی دیگر بستگان خود با حزب بعث همکاری داشته و به سمت های مهم دولتی رسیده اند.
 

یکی دیگر از مصائب بارزانی ها در این دوران قطع حمایت های ایران بود. دولت شاه که با صدام پیمان امضاء کرده بود، از میزان حمایت های خود از بارزانی ها به شدت کاسته و فعالیت های آنان بالاخص هسته مرکزی شان که در کرج سکونت داشتند را نیز محدود ساخته بود. 
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران بارزانی های ساکن کرج آزادی عمل بیشتری یافتند. 

آنها پس از آغاز جنگ بین ایران و عراق با نزدیک کردن خود به ایران توانستند تا حد زیادی خود را تسلیح کنند. تا جایی که پس از مدتی محمد خالد، یکی از برادرزادگان ملامصطفی در طول جنگ با بخشی از ایل مردان بارزانی که به «حزب اللّه کردستان» معروف بودند، با نیروهای عراقی جنگید و بخشی از شمال کردستان عراق را به تصرف درآورد. 
 

  1. مسعود بارزانی، رهبر فعلی کردستان عراق
مسعود بارزانی که رهبری فعلی بارزانی ها را بر عهده دارد، پسر ملا مصطفی و داماد محمد خالد بود و با استفاده از نفوذ آنها پله های ترقی در حزب دموکرات و عشیره بارزان را با شتاب بیشتری پیمود. 
 

مسعود بارزانی یکی از فرزندان ملا مصطفی است که از خردسالی در مبارزات بارزانی ها شرکت داشت و توانست در جوانی در زمره ی رهبران بارزانی قرار بگیرد. 

او پس از مرگ پدرش توانست بخشی از قدرت ملامصطفی را به دست آورده و فرماندهی نظامی بخشی مهم از طایفه بارزانی را بر عهده گیرد. 

مسعود بارزانی در سال 1987میلادی پس از مرگ برادرش ادریس، اداره امور سیاسی و مذاکرات خارجی بارزانی ها را نیز به دست گرفت و توانست رهبری بارزانی ها را تصاحب کند و اکنون نیز رهبر بلامنازع آنان است. 
      

مسعود بارزانی متولد سال 1946 میلادی و زاده شهرستان مهاباد است. 
پدر او، ملا مصطفی که مدت ها در ایران، عراق و ترکیه تحت تعقیب بود، برای مدتی به شوروی پناهنده شد. پس از آن مسعود خردسال همراه با دیگر اعضای خانواده به عراق رفت. برخی از اعضای خانواده بارزانی توسط دولت عراق بازداشت و سایرین تبعید شدند.
      

خانواده بارزانی پس از کودتای 1958میلادی عبدالکریم قاسم از تبعید و زندان آزاد شدند و در کنار ملا مصطفی که به عراق بازگشته بود، رهبری مبارزات بارزانی ها را بر عهده گرفتند.
 
در این زمان مسعود بارزانی نیز همراه پدر و برادرش ادریس بوده و به مبارزه می پرداخت تا جایی که دولت عراق در سال 1979 میلادی قصد جان او را کرد و ترور ناموفق وی در وین رخ داد.
 

مهمترین تحرکات مسعود بارزانی به دوران پس از انقلاب اسلامی باز می گردد؛ زمانی که او به ایران بازگشت و به نوعی رابط بارزانی ها با جمهوری اسلامی گردید. 

به این ترتیب در آن دوران که در کردستان ایران، گروه‌های تجزیه طلب به حزب بعث کمک می کردند، بارزانی و حزب او یعنی دموکرات کردستان عراق، در کنار ایران ایستادند و حتی در عقب راندن شورشیان کرد ایرانی به داخل خاک عراق نیز با ایران همکاری کردند، تا جایی که قاسملو دبیرکل حزب دموکرات کردستان، بارزانی ها را جماعت آدم‌خوار نامید.
 

در این میان برخی بر این باورند که بارزانی ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی به این علت خود را به ایران نزدیک کردند تا بتوانند قدرت و اثرگذاری گذشته را سال ها پس از قطع حمایت های رژیم سابق ایران بدست آورده و از رکود خارج شوند.

از این منظر آنها به بهانه مبارزه با تفکرات چپ و کمونیست ها در کردستان ایران، حمایت و تسلیحات نظامی دریافت کردند، اما در عمل برای بیرون راندن کردهای شورشی از کشور، با تندروی های خود به کرد کشی و خشونت های شدیدی دست زدند؛ در این میان ادریس بارزانی نقش پررنگی در بروز این خشونت ها داشت.
      

در مجموع درگیری بارزانی با گروه های کرد ایران، موقعیت آنان را در داخل کردستان عراق تضعیف کرد و موجب اختلاف کینه توزانه و عمیق اتحادیه میهنی کردستان و حزب دموکرات کردستان شد؛ به حدی که جلال طالبانی رهبری اتحادیه، حزب دموکرات و ادریس بارزانی را به تیرباران 1000 نفر از پیش‌مرگ‌های حزب طالبانی در مرز ترکیه و عراق متهم کرد و بارزانی ها نیز در جواب، جلال طالبانی را‌ فاحشه سیاسی نامیدند. 
      

از دیگر سو اختلافات درون عشیره هم مزید بر علت بود، زیرا هم ادریس و هم مسعود خود را جانشین پدر می‌دانستند. 
با این همه ادریس به طور مرموزانه¬ای در بهمن ۱۳۶۵ در سیلوانای ارومیه کشته شد، هر چند که در رسانه‌ها علت مرگ او را سکته قلبی اعلام کردند. 
 

مسعود بارزانی موفق شد با برپا کردن شورش "راپه ین" در سال1991 میلادی و دقیقا پس از جنگ کویت و عراق و در زمان برقراری وضعیت ممنوعیت پرواز عراق به بالای خط ۳۶ درجه توسط نیروهای ائتلاف، کنترل کردستان عراق را بدست آورده و دولت اقلیم کردستان عراق را تاسیس کند. 
      

دولتو حکومتی خودمختار که با تصرف عراق در سال 2005 میلادی و سرنگونی رژیم صدام، حکومت سرزمین کردستان به طور رسمی و قانونی تشکیل شد و بارزانی با وجود آنکه بسیاری بر انتخابات انجام شده و نتیجه حاصل که همان پیروزی بارزانی بود، تشکیک دارند، اما با صدارت بر حزب دموکرات کردستان عراق، موفق به کسب رهبری حکومت کردستان عراق گردید.
 

در سال های اخیر و با شروع بیداری اسلامی، کردستان عراق نیز شاهد اعتراضات جدی بالاخص در شهر سلیمانیه بر علیه حکومت بارزان بود؛ اما با وجود این ناآرامی ها مسعود بارزانی بر قدرت ماند و بارزانی ها نیز مشغول آماده سازی گزینه پس از او هستند. 
 
 

نچیروان بارزانی برادرزاده مسعود بارزانی و فرزند ادریس، ‌گزینه بعدی بارزانی ها برای ریاست اقلیم کردستان است؛ این درحالی است که مسعود بارزانی شخصا خواهان تداوم حکومت خود توسط فرزندش مسرور، رئیس اداره امنیت حزب پارتی (پاراستن) می باشد.
      

نچیروان بارزانی  متولد سال 1966 میلادی است و فعالیت های سیاسی خود را در سن 24 سالگی در سال 1990 میلادی با شرکت در منازعه‌های سیاسی آغاز کرد. 

نچیروان بارزانی تحصیلات کارشناسی خود را در دانشگاه تهران در رشته علوم سیاسی گذرانده و دارای دکترای افتخاری از دانشگاه جفرسون آمریکا و همچنین دارای نشانه شجاعت از ملکه انگلیس به عنوان سیاست مدار جوان و نخبه است.
      

او در سال ۱۹۸۷ میلادی به عضویت دفتر سیاسی حزب دموکرات کردستان عراق رسید و طی برپایی اقلیم در سال 1991 از فعالین ترین نیروهای مسعود بارزانی بود تا جایی که در هیئت مذاکره کننده کردستان عراق با دولت صدام برای احقاق حقوق کردها عضویت داشت. 
نچیروان بارزانی هم اکنون نخست وزیر اقلیم کردستان عراق بوده و منتظر است که پس از مرگ طالبانی، سمت ریاست جمهوری عراق را همچون سمت ریاست حکومت اقلیم کردستان، نصیب یکی دیگر از بارزانی ها کند. 
 

از طرف دیگر مسرور بارزانی فرزند مسعود نیز به جانشینی پدر بی میل نیست.
مسرور بارزانی در جوانی و پس از آنکه در سال 1967 میلادی افسران اسرائیلی اداره امنیت حزب پارتی (پاراستن) را ایجاد کردند، برای آموزش اطلاعاتی و امنیتی به اورشلیم رفت.
 

وی هم اکنون یکی از عوامل اصلی بقای حزب پارتی به شمار می رود، چرا که با وجود اختلافات شدید درون خانوادگی، فسادها، اختلافات بیرونی و ... ساختار حزب بسیار متزلل بوده و تنها نهاد امنیتی اش می تواند آن را سرپا نگهدارد.
 

در مجموع ایل بارزانی همواره در طول دوران مبارزانی خود علاقه خاصی به انحصاری کردن قدرت و حذف رقبای خود داشته است. 
رهبران این طایفه که بعدها سمت رهبری حزب پارتی را نیز عهده دار بودند، برای بقای خود در قدرت به هر وسیله ای متوسل شده و به هر کاری دست می زنند. 
برای آنها تفاوتی نمی کند یک روز با ساواک همکاری کنند و فردای آن با انقلاب اسلامی و پس از آن نیز با رژیم صهیونیستی، مهم این است که در قدرت باقی بمانند.
 
      
بارزانی ها در حالی داعیه دار کشور مستقل کردستان و فریب افکار عمومی با این رویا هستند که حاضر نیستند سایر گروه های کرد عراقی و نیز گروه های کرد ترکیه، ایران و سوریه را در اداره این کشور مستقل شریک کنند. 

در واقع کشور مستقل کردستان در نگاه بارزانی ها همان اقلیم کردستان عراق است با مرزهای فراخ تر که تنها خانواده بارزانی باید بر آن حکومت کند. 

بر این اساس سودای تصاحب پست ریاست جمهوری پس از طالبانی تداوم قدرت طلبی ها و جاه طلبی های همیشگی بارزانی هاست.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد