سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

معرفی مشاهیر خوزستان



ابن سکیت دورقی

به مناسبت سالروز شهادت ابن سکیت؛ 
سیری در زندگی و آثار ابن اسحاق دورقی اهوازیخبرگزاری رسا ـ ابن سکیت دورقی اهوازی عالم بزرگ خوزستانی از علمای شیعه و از بزرگان علم لغت، حامل لوای علم عربیت، ادب و شعر، اصلاح کننده علم منطق بود که مورد وثوق و از یاران خصوصی حضرت امام محمد تقی و حضرت هادی(ع) به شمار می‏رفت.

به گزارش خبرگزاری رسا، خوزستان در تاریخ ایران از استان‌های پیشتاز در عرصه فرهنگ بوده و همچنان پیشتازی خود را در این زمینه حفظ کرده است.

 

اگر نگاهی به تاریخ این استان بیاندازیم متوجه خدمات بزرگ این استان به اسلام به ویژه در قرن های اخیر خواهیم شد. اما در گذشته دور نیز عالمانی همچون ابن سکیت دورقی اهوازی بودند که در راستای انتشار مبانی تعالی بخش تشیع به عرصه وجود گام نهاده و در این راه جان خود را تقدیم این مکتب الهی کردند. در این نوشته برآن شدیم تا به مناسبت سالروز شهادت ابن سکیت دورقی اهوازی، از علمای برجسته خوزستان، زندگی و آثار این مرد بزرگ را به شما خوانندگان محترم معرفی کنیم.


 

ولادت و خاندان

 

منابع گوناگونی که درباره شرح حال شخصیت ها بحث کرده اند، درباره اصل و نسب وی اطلاعا ت چندانی نمی دهند و همین قدر می دانیم که نامش یعقوب، نام پدرش اسحاق، کنیه اش ابو یوسف و لقبش ابن سکیت است.

 

تنها ابن اثیر وی را یعقوب بن اسحاق بن یوسف و البته به نظر می رسد ابن یوسف تحریف شده ابو یوسف باشد. سکیت بر وزن فعیل، لقب پدر او است و این لقب به سبب خاموشی و سکوت بسیار، به وی داده شده است. محی الدّین توفیق ابراهیم، مؤلف کتاب ابن السکیت اللغوی در کتاب خود به نقل از کتاب تاریخ الادب العربی نوشتۀ بروکلمان، اصل ابن سکیت را ذکر کرده است، اما بروکلمان سندی را ارائه نمی کند.(دائرة المعارف بزرگ اسلامی،ج3،ص:696)

 

پدرش اسحاق از اصحاب کسایی بوده و پس از فوت وی در حلقۀ شاگردان فراء وارد شده بود. وی عالمی فاضل و استادی متبحر در شعر و لغت عرب به شمار می رفت. ابن سکیت در این باره می گوید: من در علم نحو از پدرم آگاه تر و پدرم در شعر و لغت از من داناتر بود.(دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج3، ص:696) او همچنین معرفت کامل به عربیت و علوم غریبه داشت.

 

اسحاق(سکیت) در محله درب القنطره بغداد معلم کودکان بود و گاهی به تعلیم بزرگ زادگان می پرداخت، گروهی ازعلما مانند ابوحنیفه دینوری از وی دانش آموخته اند. اصحاب سیر آورده اند که اسحاق مردی صالح و درست کردار بود، در فنون ادبیه احاطه کامل داشت، علم دوست بود و عالم را گرامی می داشت.

 

سالی به سعادت حج فایز گشته و به زیارت بیت الله توفیق یافت؛ پس از ادای مناسک، افاضه از عرفات، انجام سعی و اتمام طواف، از خداوند، اجر و پاداش خویش را درخواست کرده، علم نحو را برای فرزند خود مسألت نمود. پس، از برکت دعای پدر و یمن آن مکان مقدس و فر الطاف الهیه به کسب فیوضات ابدیه و تعلم علوم ادبیه موفق گشت. خانواده اسحاق(سکیت) خوزستانی و اهل دورق(شادگان امروزی) بوده‎اند؛ اما پس و یا پیش از تولد فرزند خود به بغداد کوچ کرده‎اند.

 

خیرالدین زرکلی درکتاب الاعلام- قاموس تراجم درباره خوزستانی بودن ابن سکیت نوشته است: اصله من خوزستان بین البصره و فارس است؛ ابن خلکان ذیل شرح احوال و وقایع زندگانی این امام لغت و ادب عرب، شهرت وی به خوزی را تأیید و درباره آن چنین نوشته است: دورق وهی بفتح الدّال المهمله و بعد الواو السّاکنه راء ثم قاف، و هی بلیده من اعمال خوزستان من کوره الاهواز. یادآوری می‌کنیم که تعدادی از نویسندگان او را زاده بغداد می‌دانند. در مورد مدت عمر ابن سکیت دو روایت موجود است؛ روایت اول مربوط به محمد ابن حسن زبیدی(د 379ق/ 989م) است که در کتاب(طبقات النّحویین واللغویین) ص:223(نسخه خطی) به نقل از ابو جعفر احمد بن محمد بن نصرالضبعی می نویسد: یعقوب به هشتاد سالگی رسید و روایت دوم مربوط به خطیب بغدادی در کتاب تاریخ بغداد است که در آن تصریح می کند عمر وی پنجاه و هشت سال بود. ابن خلکان و ابوالفداء نیز همین نظر را تأیید می کنند و به نظر می رسد روایت دوم بیشتر محل وثوق باشد.

 

پس اگر سال شهادت وی را(244ه0ق/858م) بگیریم و پنجاه و هشت سال مدت عمر وی را از آن کم کنیم، نتیجه می گیریم که سال ولادت او باید 186ه.ق باشد. ظاهرا ابن سکیت فرزندانی داشته است که از جمله آنها می توان از یوسف نام برد.

 

 

تحصیلات و استادان ابن سکیت

 

نخستین معلم ابن سکیت، پدرش بود. او در کنار آموزش علوم و معارف، آرام آرام معارف شیعی را در قلب پاک فرزندش جای می داد. اسحاق از تربیت دینی فرزندش غافل نبود و از همان دوران کودکی او را با مسائل مذهبی و رازها و مظلومیت شیعه آشنا ساخته، برای آزمایش های سخت زندگی آماده می کرد. ابن سکیت برای تحصیل علم، کوشش و مجاهدتی کم نظیر از خود نشان داد. هم از مکتب بصره علم آموخت و هم از مکتب کوفه؛ ابن سکیت نه تنها از بزرگان عصر خویش مانند ابوعمر و شیبانی، فرّ ا، ابن الاعرابی و اللحیانی که متعلق به مکتب کوفه بودند، استفاده کرد، بلکه از اثرم، قطرب و ابو نصر صاحب الاصمعی که از بصریان به شمار می روند نیز بهره گیری کرد.

 

وی حتی آنگاه که به تدریس رشته های گوناگون ادب مانند: نحو، لغت، شعر، روایت و علوم قرآنی می پرداخت، از دانش اندوزی باز نایستاد. ابن سکیت مدتی را نیز به منظور آشنایی بیشتر با زبان فصیح و اصیل عربی به رسم آن روزگار در صحرا و نزد قبایل بادیه(صحرانشینان) به سربرد و در سایه این مجاهدت ها بود که به درجه ای از تعالی و بزرگی رسید تا به عنوان یکی از بزرگترین لغت شناسان و سخن سنجان شناخته شد. به طوری که یاقوت حموی او را پس از ابن اعرابی سرآمد همه لغویان خوانده و ابوالطیب لغوی، علم کوفیان را منتهی به او دانسته و در کار تألیف از ثعلب برترش شمرده و ابن تغری بردی او را علامه خوانده است.(فرّ اء - شیخ النّحاة) خدا مقام اهل ایمان و دانشمندان عالم را(در دو جهان) رفیع می گرداند و خدا به هر چه(از نیک و بد) کنید به همه آگاه است.

 

شاگردان ابن سکیت

 

از شاگردان این مرد بزرگ، می توان به ابوحنیفه دینوری(000- 282هـ0ق/000- 895م.)، ابو سعید سکری(212-275هـ0ق/827-888م0)، ابوطالب المفضل بن سلامه بن عاصم، مؤید(فرزند متوکل)، محمّد بن عبدالله بن طاهر خزاعی(209- 253هـ0ق/824-867م.)، محمّد بن فرج مقری، از وی روایت کرده است، محمد بن عجلان اخباری، ازوی روایت کرده است، میمون بن هارون بن مخلدبن أبان، ابوالفضل کاتب و ابوالبشر بَندَنیجی اشاره کرد. 


 

راه یافتن ابن سکیت به دربار متوکل

 

همان گونه که قبلا یادآور شدیم، ابن سکیت و پدرش برای گذران زندگی همواره درمحله درب القنطره در بغداد به تعلیم و تربیت می پرداختند. چون کار ابن سکیت رونق گرفت و شهرت یافت به تعلیم بزرگ زادگان فراخوانده شد، در همان زمان با دو نفر به نام های هارون و بشر که نزد یکی از بزرگان به نام محمد بن عبدالله بن طاهر سمت نمایندگی و دبیری داشتند، آشنا گردید و بنا به درخواست آنان به تعلیم فرزندانشان پرداخت. اتفاقا ابن طاهر در آن روزگار برای تعلیم فرزندان خود به معلمی دانشمند، حاجت افتاد.

 

ابن سکیت از تعلیم فرزندان بشر و هارون دست کشید و نزد ابن طاهر رفت و به تدریس فرزندان او همت گماشت. با ورود ابن سکیت به سامرا، مورد توجه عبدالله بن یحیی بن خاقان قرار گرفت. چون عبدالله بن یحیی متوکل را از مقام علمی وی آگاه کرد و آوازه فضل و حسن تربیت ابن سکیت به گوش متوکل رسید، از وی خواست به عنوان ندیم و هم صحبت در کنار او باشد و تعلیم و تربیت فرزندانش معتز و مؤید را بر عهده بگیرد.

 

 

شخصیّت اخلاقی ابن سکیت

 

یکی از ویژگی های بارز ابن سکیت، شوق فوق تصور وی به کسب علم و دانش است؛ البته ابن سکیت ویژگی های ممتاز اخلاقی دیگری نیز دارد. وی فردی متدین و خیر بود و نزد پژوهشگران علم رجال، ثقه و مورد اعتماد است. ابن سکیت راستگو و امانتدار بود و این خصوصیات بارز اخلاقی سبب شد که در روایت مورد وثوق علمای اهل تشیع و تسنن باشد؛ وی به میراث فرهنگی و علمی گذشتگان ارج می گذاشت و در امر انتقال این میراث به آیندگان سعی و تلاش بلیغ داشت. از دیگر ویژگی های اخلاقی ابن سکیت، ظلم ستیزی وی بوده است. همین صراحت و شجاعت ابن سکیت بود که بالاخره به قیمت جانش تمام شد.


 

تألیفا ت ابن سکیت

 

کتاب ها و آثار ابن سکیت را می توان به سه بخش تقسیم کرد: الف- نحو و لغت که شامل، اصلاح المنطق، الاضداد، الالفاظ(تهذ یب الالفاظ)، القلب و الابدال، فَعَلَ واَ فعَلَ، المقصور و الممدود(خطی)، المثنی و المبنی و المکنی، المذکر و المؤنث، التّـصغیر، الحروف و التی یتکلم بها فی غیر موضعها است. ب- درزمینه دائره المعارف و لغت نامه نویسی شامل البحث(خطی)، منطق الطیر و منطق الرّیاحین، الابل، الاجناس الکبیر(خطی)، الارضین و الجبال و الاودیه(خطی)، الاصوات(خطی)، الامثال(خطی)، الانساب(خطی)، البیان(خطی)، التّوسعه فی کلام العرب، خلق الانسان، الدّعاء، الزّبرج، السّرج و اللجام، سرقات الشّعراء و ما تواردُ علیه، الطـّرق، الطـّیر، معانی الابیات، معانی الشّعر الکبیر، معانی الشّعر الصّغیر، الـنّوادر، الوحوش، الفِرق، الحشرات و النّبات می باشد. ج- گردآوری و شرح دیوان شاعران پیشین مانند شرح دیوان الحطیئه، گردآوری شعر اخطل، دیوان امرؤالقیس، گرد آوری شعر عمروبن احمر، گردآوری اشعار زُهیر بن ابی سلمی، شرح دیوان نابغۀ ذبیانی، گردآوری اشعار علقمه الفحل، اعشی، گردآوری اشعار سلیک بن سلَکه، عنترة بن شدّاد، بشر بن ابی خازم، طرفة بن عبد، گردآوری عامر بن طفیل، گردآوری اشعار عمروبن کلثوم، گردآوری شعر ابی داود، شرح دیوان الخنساء، گردآوری اشعار جریر و شرح دیوان عروة بن الورد.


 

شهادت ابن سکیت

 

درباره شهادت ابن سکیت روایات، مختلف است. برخی از منابع، علت شهادت وی را این گونه نوشته اند: روزی مردی قریشی و ابن سکیت در صحبت متوکل بودند؛ سخن به جایی کشید که خلیفه قصد آزار قریشی کرد و به ابن سکیت دستور داد تا وی را دشنام و ناسزا گوید. ابن سکیت به فرمان خلیفه وقعی ننهاده و به ناسزا لب نگشود. خلیفه از این نافرمانی ناراحت شد و به قریشی گفت که به ابن سکیت همان را گوید که ابویوسف از بیانش پرهیز داشت. چون مرد قریشی به یاوه گویی و عیب جویی لب گشود، یعقوب از کرده خویش پشیمان شد؛ گفت: اینک به فرمان نخستین اطاعت کرده و از دشنام کوتاهی نخواهم کرد. خلیفه گفت: آنچه الآن گویی عین تلافی و انتقام است؛ نه محض اطاعت و فرمانبرداری. پس به ملازمان امر کرد تا او را تنبیه کرده و شکمش را لگدمال کنند. ابن سکیت در این حادثه از هوش برفت، ترکان او را بدوش کشیده و به خانه بردند، از شدت جراحات وارده دو روز نگذشته بود که از دنیا رحلت کرد.

 

روایت دوم گویند: چون کتاب هاشمیات کمیت بن زید اسدی که در زمان امویان منتشر شده بود و حکومت اموی به سرعت و شدت تمام به جمع آوری آن پرداخت. در عصر عباسیان یک بار دیگر هاشمیات سانسور شده دستگاه اموی به وسیله ابن- سکیت تکمیل و به اصل برگردانده شد و آن چه را که از این کتاب حذف شده بود، دوباره در میان اشعار قرار داده شد. انعکاس هاشمیات تا آن اندازه گسترده و فراگیر شد که بعدها با زمینه سازی های قبلی و در ظاهر، به جرم صراحت لهجه، در حضور خلیفه، ابن سکیت را شهید کردند.


 

مشهورترین روایت در مورد شهادت ابن سکیت

 

ابن خلکان در کتاب وفیات الاعیان نوشته است: ابن سکیت در حب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) و اولاد آن حضرت غلوی تمام داشت و متوکل بر خلاف وی بغض و عداوت آن خاندان را به نهایت رسانیده بود.

 

روزی ابن سکیت بر متوکل وارد شد؛ معتز و مؤید نزد وی حاضر بودند. از هر جا سخنی رفت و از هر کس ذکری به میان آمد. در آن هنگام خلیفه عباسی رأی و عقیده ابن سکیت را جویا شد و به او گفت: ابایوسف از تو می خواهم آنچه را که در دل داری امروز آشکار کنی و بی پرده به من بازگویی. پس بگوی آیا این دو فرزند مرا عزیزتر داری و محبوب تر دانی یا حسن و حسین، دو فرزند علی ابن ابیطالب را؟ در بعضی از منابع، خلیفه از این دو بزرگوار به نام فرزندان فاطمه یاد کرده است؛ ابن سکیت با اینکه تقیه می کرد، تاب نیاورد، سر نهفته خویش را از پرده دل بیرون انداخت و اظهارداشت، سوگند به خدای علی اعلی که رتبه کمترین غلامان آن حضرت که قنبر حبشی است، از تو و فرزندان تو خیلی رفیع تر و بالاتر است و این عقیده، فروغ دل من است. پس متوکل خشمگین گشت و به غلامان ترک دستور داد زبان او را از پشت سر درآورند.

 

عبدالکاظم علی نژاد

/9462/703/ر

/ پایان خبر /

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد