سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی و اقتصادی و تحلیل های روز




تمرکز جیش العدل بر عنصر مذهب به جایی قومیت، از نظر خط تحلیلی بسیار نزدیک به آن چیزی است که عربستان سال‌ ها است پیگیری می‌کند.
به گزارش مشرق، «جیش العدل» آخرین نمونه از واگرایی برخی بلوچ‌های سنی مذهب در استان سیستان و بلوچستان محسوب می‌شود که در ماه های گذشته بسیار خبرساز شده است. بر اساس آن‌چه در صفحه رسمی این گروه تروریستی در شبکه های اجتماعی آمده است، حدود یک سال از عمر آن می‌گذرد. این گروه نیز هم چون گروه جند‌الله («جنبش مقاومت مردمی ایران» یا همان جند الشیطان) به سرکردگی عبدالمالک ریگی، از منظر هویتی، از دو هویت قومی و مذهبی شکل گرفته است.

آن‌ها خود را سنی مذهبان بلوچ می دانند. اما جند‌الله برخلاف جیش‌العدل علاوه بر تاکیدات مذهبی بر عنصر قومی «بلوچ» هم تاکید داشت به گونه‌ای که تامین حقوق قومی بلوچ‌ها را یکی از اهداف برجسته خود می‌دانست. اما بررسی جیش‌العدل نشان می‌دهد که تاکیدات آن‌ها به صورت ویژه‌تری بر عنصر مذهب قرار دارد.

آن‌ها خود را علاوه بر بلوچ‌ها، حامی اهل سنت ایران می‌دانند که به زعم‌شان تحت ستم قرار دارند. حتی در بیانیه اخیر فاروقی سرکرده جیش‌العدل به صراحت از اهل سنت کرد و عرب نیز یاد شده است. این مسئله نشان می‌هد که آن‌ها رسالتی فراتر از دغدغه‌های قومیتی برای خود قائل هستند.

اما علاوه بر این تفاوت در تعریف هدف، آن‌ها از منظر تاکتیکی نیز با جندالله متفاوت‌اند. در مطلبی که در سایت جیش‌العدل آمده، به صراحت گفته شده است که صرفا نیروهای نظامی و نیروهای جمهوری اسلامی را مورد هدف قرار می‌دهند و از آسیب زدن به مردم عادی شیعه یا سنی پرهیز می‌کنند. حتی آن‌ها فراتر از این مدعی شده‌اند که بر اساس متون تشکیلاتی خود، با کسانی که به مردم اعم از شیعه و سنی ضربه بزنند، برخورد خواهند کرد.

این تاکتیک در صورت عملیاتی شدن از سوی آن‌ها،‌ نشان دهنده یک فکر دقیق و منسجم است که ریگی آن را رعایت نمی‌کرد. چندی قبل ایمن الظواهری رئیس کنونی القاعده در پیامی از نیروهای خود خواسته بود تا از کشتن شیعیان پرهیز کنند.

او در سال ۲۰۰۵ نیز به زرقاوی موسس القاعده عراق هشدار داده بود که کشتن شیعیان غیرنظامی موجب خواهد شد تا حمایت اهل تسنن عراق را به مرور زمان از دست بدهند. البته این پیام نه آن موقع که ظواهری نفر دوم القاعده بود عملیاتی شد و نه حالا که نفر اول است محقق شده ست.

اما به نظر می‌رسد تاکید خاص جیش العدل بر مبارزه با نظام جمهوری اسلامی ایران و پرهیز از رویارویی با مردم شیعه و سنی (حداقل در مقام نظر) نشان می‌دهد که آن‌ها از یک استراتژی دقیق برخوردارند تا اشتباهات عبدالمالک ریگی و گروهش که مورد نفرت شیعه و سنی قرار گرفته بود را کمتر مرتکب شوند.

اما علاوه بر این مساله به نظر می‌رسد نمی‌توان جیش العدل را بدون حامیان منطقه‌ای آن تحلیل کرد. مطمئنا تا کنون حداقل در سطح رسانه‌‌ها مدرکی که دال بر ارتباط این گروه تروریستی با عربستان سعودی باشد، منتشر نشده است اما می‌توان از منظر تحلیلی به این ارتباط پی برد.

یکی از سیاست‌های عربستان تلاش برای القای این مسئله است که ایران با اهل سنت خود برخوردی ظالمانه دارد. این سیاست همیشه در بخش فارسی سایت العربیه وابسته به آل‌سعود به صورت پررنگی پیگیری می‌شود به گونه‌ای که آخرین اخبار البته برجسته شده مثلا جنبش الاحوازیه در این سایت مشاهده می شود. چنین رویکردی در نزدیکی روابط ایران و مصر در زمان ریاست جمهوری مرسی نیز رخ داد.

عربستان سعی داشت تا با برجسته سازی این مسئله، روابط دو کشور را تحت تاثیر قرار دهد. به عنوان مثال هم زمان با سفر دکتر صالحی وزیر خارجه وقت ایران به قاهره، همایشی ضدایرانی در این شهر برگزار شد که اصلی‌ترین ادعای آن بدرفتاری ایران با شهروندان اهل سنت خود بود. اما نکته‌ای که بسیار قابل تامل بود، حضور و سخنرانی محمد العریفی شیخ عربستانی جوان و افراطی وهابی در آن بود.
عربستان سعی داشت تا با برجسته سازی این مسئله، روابط دو کشور را تحت تاثیر قرار دهد. به عنوان مثال هم زمان با سفر دکتر صالحی وزیر خارجه وقت ایران به قاهره، همایشی ضدایرانی در این شهر برگزار شد که اصلی‌ترین ادعای آن بدرفتاری ایران با شهروندان اهل سنت خود بود. اما نکته‌ای که بسیار قابل تامل بود، حضور و سخنرانی محمد العریفی شیخ عربستانی جوان و افراطی وهابی در آن بود.

تمرکز جیش العدل بر عنصر مذهب و تلاش برای «مقاومت» در مقابل «ظلم‌های ایران به اهل سنت»، از نظر خط تحلیلی بسیار نزدیک به آن چیزی است که عربستان سال‌ها است پیگیری می‌کند. اما موضوع دیگری که می‌تواند موید ارتباط این گروه تروریستی با عربستان باشد، شرایط منطقه‌ای آل‌سعود است.

شکست در بحران سوریه به شدت عربستان را عصبانی ساخته است. این خشم اما حالا در کشورهای نزدیک به دولت اسد نیز خود را نشان می دهد. در عراق،‌ مردم به صورت روزانه حمام خون را در خیابان‌ها، مساجد و حتی قهوه‌خانه‌ها تجربه می‌کنند و با نزدیک شدن به موعد انتخابات پارلمانی این کشور در سال ۲۰۱۴،‌ این روند احتمالا افزایش نیز خواهد یافت.
در لبنان نیز چند ماه است که دولت به دلیل سیاست‌های افراطی عربستان با مشکل مواجه شده و عملیات‌‌های تروریستی در آن رو به افزایش گذاشته است. در این میان تضعیف ایران نیز می‌تواند تکمیل کننده این مسیر باشد البته با این نکته که در ایران، بیشتر از آن‌که عملیات‌های تروریستی بتواند دولت را تضعیف کند،‌ جلوه رسانه‌ای آن مهم است تا تقابل شیعی – سنی در اصلی‌ترین کشور شیعی منطقه را بیشتر دامن بزند.

در صورت تصویرسازی از این تقابل ساختگی در ایران که لبنان و عراق نیز به آن مبتلا هستند، نزاع طائفی بیشتری در منطقه شکل می‌گیرد. عربستان این روزها دیوانه شده است. از این منظر می‌توان بازی جیش العدل را به سیاست‌های عربستان پیوند زد و با احتساب تجریه‌های گذشته، حمایت مالی و معنوی آن را از این گروه تروریستی فهم کرد.

منبع: مرکز اسناد



درباره ایرانیان پناهجو
عصرایران - کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان با انتشار گزارش مفصلی از وضعیت پناهندگی و پناهجویی در سال ۲۰۱۳، اعلام کرده است که ۴ درصد کل پناهجویان جهان در سال گذشته میلادی ایرانی بودند. 

 اگر در سال 2013 ، مردم سوریه در رأس پناهجویان جهان بودند ، علتش این بوده که این کشور درگیر یک جنگ داخلی است. یا اگر افغانستان یا عراق ، هنوز در فهرست پناهجو فرست ترین کشورهای جهان هستند ، می توان با اشاره به ناامنی داخلی این کشورها مسأله را توضیح داد. اما بالا بودن نرخ پناهجویان کشورهایی مانند ایران ، روسیه ، صربستان و ... که درگیر جنگ های داخلی یا خارجی نیستند، شگفت انگیز است.
خوشبختانه با عنایت خداوند ، تدبیر مسوولان و همت مردم ، امنیت در ایران برقرار است و ناامنی هایی نظیر جنگ ، امواج تروریستی ، نزاع های داخلی و قبیله ای و ... از این سرزمین دور است.بنابراین ، کسی نمی تواند با استناد به این بهانه ها ، از کشور خارج شود و تقاضای پناهجویی دهد. 

بنابراین باید مساله را در محورهای دیگری باید کاوید. این که 4 در صد پناهجویان جهان در سال 2013 ، از کشور امن و با ثباتی مانند ایران باشند ، موضوعی نیست که بتوان از کنار آن با بی اعتنایی گذشت. 
بی آن که بحث را سیاسی کنیم یا به ورطه بحث های اپوزیسیون برانداز بیفیتم ، اگر بخواهیم صرفاً عزت ایرانی و وجهه نظام جمهوری اسلامی را مد نظر قرار دهیم ، باید بگوییم که جا دارد این موضوع به عنوان یک مسأله بسیار مهم و راهبردی ، در سطح نهادها و مسوولان ارشد -همانند شورای عالی امنیت ملی- به عنوان یک "مسأله ملی" مورد بررسی دقیق ، کارشناسانه و غیرشعاری ، قرار گیرد.

البته برخی پناهندگی ها ، در خصوص افرادی که به دلیل اعمالی مانند عضویت در گروه های ضدانقلابی چون سازمان مجاهدین خلق(منافقین) و ارتکاب اقدامات جنایت آمیز تحت تعقیب هستند، قابل توجیه است اما واقعیت این است که این قبیل موارد ، محدود هستند و امروزه ، افرادی در سودای پناهجویی هستند که حتی یک برگ اتهام نیز علیه شان وجود ندارد و در صورت ادامه زندگی در ایران ،کسی متعرض شان هم نمی شود.

بسیاری از این افراد ، برای آن که به هدف خود برسند ، ناخواسته در دام قاچاقچیان و کلاهبرداران می افتند. سرنوشت اکثر این افراد نیز نامعلوم است: عده اندکی به هدف می رسند ، گروهی در آرزوی اقامت در کشوری دیگر ، مالباخته می شوند ، جمعی در کشورهای واسط ، رها و سرگردان می شوند و به فلاکت می افتند. عده ای جان خود را از دست می دهند ، مانند افرادی که در سال گذشته در مسیر دریایی استرالیا ، غرق شدند و حتی جسدهایشان هم پیدا نشد. جمعی به مقصد می رسند و بی آن که به بهشت برینی که تصورش را می کردند نائل آیند ، سر از کمپ های آوارگان در می آورند و تا مدت نامعلومی ، دچار برزخ بلاتکلیفی می شوند و ... .

به جمعیت پناهجویان ، باید انبوه ایرانیانی که مهاجرت می کنند را نیز باید افزود تا مشخص شود که چه حجم بزرگی از جمعیت ایران ، در روندی مستمر ، در حال ترک کشور است.

این که این روند ، صفر شود ، در شرایط کنونی محال است ولی آیا نمی توان این موضوع را به عنوان یک "مسأله" بررسی علمی نمود و تا حد امکان ، زمینه هایی که باعث "رفتن" می شود را اصلاح کرد؟
برای هیچ کدام از ما ایرانیان، افتخار آمیز نیست که کشورمان در زمره "پناهجوفرست" ترین کشورهای جهان باشد. اگر مسوولان نیز به این عدد نمی بالند - که نمی بالند - انتظار می رود برای فروکاستن از آن ، عملگرایی مدبرانه پیشه کنند تا ایرانی جماعت ، هرگز در اندیشه ترک سرزمین مادری و خاک پدری نیفتد.

در ابتدای واریز یارانه ها، تعداد کسانی که متقاضی یارانه بودند،به حدود 63 میلیون و 700 هزار بالغ می شدند که ظرف مدت 3 سال، 14 میلیون نفر بدانها اضافه شد و این رقم از کل جمعیت کشور هم پیشی گرفت!
عصرایران - آخرین یارانه نقدی فاز اول هدفمندی ، به حساب خانوارهای ایرانی واریز شد و اکنون ، همه چشم ها به این دوخته شده است که چند درصد از مردم ایران از یارانه نقدی مرحله دوم انصراف خواهند داد.

در این میان، آنچه جالب توجه است ، تعداد افرادی است که یارانه دریافت می کنند. در آخرین مرحله یارانه نقدی که در 22 فروردین 1393 واریز شد، تعداد 77 میلیون و 527 هزار و 703 نفر یارانه نقدی 45500 تومانی دریافت کردند.

 طبق آخرین آمار در همین فروردین ماه، جمعیت کشور 77 میلیون و 336 هزار و 980 است. بنابراین تعداد جمعیت کنونی، از تعداد یارانه بگیران کمتر است و بیش از کل مردم ایران، یارانه بگیر داریم!
این در حالی است که تعدادی از مردم ایران ، از همان ابتدا ، برای دریافت یارانه ثبت نام نکرده اند.

نکته قابل تأمل دیگر این که در ابتدای واریز یارانه ها، تعداد کسانی که متقاضی یارانه بودند،به حدود 63 میلیون و 700 هزار بالغ می شدند که ظرف مدت 3 سال، 14 میلیون نفر بدانها اضافه شد و این رقم از کل جمعیت کشور هم پیشی گرفت!

با این حال ، در روزهای اخیر ، خبرهای متعدد حاکی از آن است که میزان انصراف دهندگان از دریافت یارانه ها ، بیش از حد انتظار بوده است و تا کنون، افراد زیادی که نوبت ثبت نامشان بوده، با عدم مراجعه به سایت ثبت نام ، از دریافت یارانه به نفع بودجه عمومی کشور به ویژه بخش بهداشت و درمان ، راهسازی و محیط زیست منصرف شده اند.

یکی از مهم‌ترین مباحث روز درباره گروه‌های تروریستی بین‌المللی، تحول آن‌ها همراه با شرایط روز و حتی استفاده از جدید‌ترین فناوری‌ها برای پیشبرد دستور کارهای خود است. در همین زمینه، روزنامه «الحیات» گزارشی‌ منتشر کرده که از استفاده هدفمند از شبکه‌های اجتماعی، به ویژه توئیتر از سوی القاعده برای عضوگیری از میان جوانان سعودی حکایت دارد.
کد خبر: ۳۹۲۳۵۳
تاریخ انتشار:۲۳ فروردین ۱۳۹۳ - ۱۴:۵۱-12 April 2014
چگونه القاعده با استفاده از «توئیتر» تروریست جذب می‌کند؟!یکی از مهم‌ترین مباحث روز درباره گروه‌های تروریستی بین‌المللی، تحول آن‌ها همراه با شرایط روز و حتی استفاده از جدید‌ترین فناوری‌ها برای پیشبرد دستور کارهای خود است. در همین زمینه، روزنامه «الحیات» گزارشی‌ منتشر کرده که از استفاده هدفمند از شبکه‌های اجتماعی، به ویژه توئیتر از سوی القاعده برای عضوگیری از میان جوانان سعودی حکایت دارد.

به گزارش «تابناک»، روزنامه عرب زبان «الحیات»، چاپ لندن‌، در گزارشی به استفاده گسترده سازمان تروریستی القاعده از شبکه اجتماعی توئیتر پرداخته است. به نوشته این روزنامه، القاعده به بهانه حمایت از گروه‌های مخالف دولت سوریه، صفحه‌هایی را در این شبکه اجتماعی راه انداخته و از طریق آن‌ها جوانان عربستانی را به خود جذب می‌کند.

بنا بر این گزارش، در این صفحات، القاعده با برانگیختن جوانان از طریق مفاهیمی چون هویت مشترک و تعلق به یک «ملت»، جوانان را به نبرد در سوریه دعوت می‌کند. 

البته باید گفت، موضوع استفاده القاعده از اینترنت برای پیشبرد فعالیت‌های خود، امر تازه‌ای نیست؛ اما در پی بسته شدن سایت‌های متعدد این گروه از سوی مقامات عربستانی، اینک آن‌ها توئیتر را ‌عرصه‌ای مناسب برای خود برگزیده‌اند. 

الحیات در ادامه این مطلب به دلایل استفاده از این شبکه اجتماعی از سوی القاعده اشاره کرده و می‌نویسد، از سال ۲۰۱۱ ‌سعودی‌ها‌ این شبکه اجتماعی را کشف ‌و عضویت در آن را آغاز کردند؛ اما یک سال بعد، دیک کاستالو، مدیرعامل توئیتر در مصاحبه‌ای ضمن اعلام اینکه این شبکه اجتماعی رشد گسترده‌ای ‌در خاورمیانه شاهد بوده، بیشترین رشد عضویت را در این زمینه متعلق به کشور عربستان سعودی دانست. 

اما با ‌وجود این، برای القاعده ساده نیست که یک حساب کاربری در توئیتر باز کرده و صراحتاً بنویسد: «ما برگشتیم»! غیرممکن بودن این امر بیش از هر چیز ناشی از حساسیت‌هایی است که نسبت به فعالیت آشکار این گروه، حتی در میان مقامات سعودی وجود دارد. 

از سوی دیگر و مهم‌تر آنکه القاعده دریافته ‌دیگر نفوذ سابق را در میان مردم عربستان ندارد. در نتیجه، این گروه درصدد برآمده ‌با تدوین برنامه‌ای جدید، به جامعه‌ای دست پیدا کند که چندین میلیون کاربر اینترنتی عربستانی را گرد هم آورده است. 

بر همین اساس، این گروه از درگیری‌های سوریه و تبلیغاتی که در این زمینه در میان جوانان عربستانی انجام شده استفاده می‌کند. در حقیقت، با توجه به اینکه خود حکومت عربستان درگیری‌ها در سوریه را ‌نبردی فرقه‌ای اعلام کرده که در آن، شیعیان در برابر اهل سنت قرار دارند، القاعده با ‌همین ابزار، جوانان سعودی را به کمک به شورشیان سوری برای برانداختن دولت اسد تشویق می‌کند. 

البته القاعده در حقیقت توجه چندانی به خود سوریه نشان نمی‌دهد و هدف اصلی این گروه، چیز دیگری است. از دید سران این گروه، وضعیت کنونی در سوریه، فرصتی است که می‌توان با استفاده از آن، منابع مالی سرمایه‌داران سعودی را به سمت خود جذب کرد و افزون بر این، با جذب جوانان سعودی و فرستادن آن‌ها به میدان نبرد در سوریه، تروریست‌های آموزش دیده‌ای را تربیت کرد که پس از بازگشت، می‌توان از آن‌ها برای انجام عملیات‌های گوناگون استفاده کرد.
 
گفتنی است، فعالیت القاعده در توئیتر نیز پیش از فعال شدن رسمی گروه‌های وابسته به القاعده (به ویژه جبهه النصره) در سوریه، آغاز شده بود؛ اما در آن زمان، ماهیت صفحات ایجاد شده از سوی این گروه، بیشتر محلی بوده و مستقیم‌ به عضوگیری برای نبرد در سوریه ارتباط پیدا نمی‌کرد. پس از آن، این گروه با ایجاد حساب‌های کاربری جعلی در توئیتر،‌ دامنه فعالیت‌های خود را گسترش داد. 

پس از اوج‌گیری بیش از پیش درگیری‌ها در سوریه، القاعده با همین حساب‌های کاربری و با بهره‌گیری از شعار «پایان دادن به رنج مردم سوریه» توانست منابع مالی چشمگیری را از کاربران عربستانی جذب کرده و از آن در راستای سازماندهی فعالیت‌های خود استفاده کند. 
به هر حال، آن گونه که مشخص است، القاعده توانسته با بهره‌گیری زیرکانه از پتانسیل شبکه‌های اجتماعی، دستور کار تروریستی خود را در سطح گسترده‌ای پیگیری کند که سوریه تنها بخش کوچکی از این عرصه است. می‌توان انتظار داشت که با پایان درگیری‌ها در این کشور، منابع مالی و انسانی گرد آمده از این طریق توسط القاعده، در دیگر نقاط نیز مورد استفاده قرار گیرد.

کد خبر: ۳۹۲۴۴۵
تاریخ انتشار:۲۳ فروردین ۱۳۹۳ - ۲۰:۳۷-12 April 2014
یک رسانه آمریکایی از درخواست واشنگتن از تل آویو برای حمله به ارتش سوریه برای حمایت از تروریست های آموزش دیده شده از سوی آمریکا که هم اکنون در جولان اشغالی حضور دارند خبر داد.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از شبکه الاخباریه، یک رسانه آمریکایی به نقل از منابع دیپلماتیک از درخواست آمریکا از رژیم اسرائیل برای حمله به ارتش سوریه که گروههای مسلح آموزش دیده شده از سوی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا در جولان اشغالی را تهدید می کند پرده برداشت.
این منابع بیان کردند: افراد مسلحی که در اردن آموزش دیده اند در ماه گذشته میلادی به تپه های جولان اعزام شده اند.این اولین بار است که آمریکا خواستار دخالت اسرائیل در سوریه می شود.

به گفته این منابع رژیم صهیونیستی تاکنون با درخواست آمریکا پاسخی نداده است زیرا اسرائیلی ها علاقه ای به درگیری نظامی با ارتش سوریه ندارند.روزنامه آمریکایی وورلد تریبون افزود: آمریکا بیش از هزار تروریست را در چارچوب برنامه ای که واشنگتن در اردن اداره می کند را با حمایت مالی آل سعود تحت آموزش قرار داده است.

اوضاع جهان به هم ریخته است. مسائل اوکراین به مانند صحنه یک بزن بزن واقعی اعضای1+5 در آمده است. روسها را از گروه 8 اخراج کرده اند معلوم نیست آن طرف میز مذاکرات، اوضاع همانند گذشته باشد.ارزیابی و درک عنصر "زمان" برای تیم مذاکره کننده ما مهم است. آیا کسانی که در خط مقدم دیپلماسی کشور در حال نبردند به این مهم توجه دارند.
مشرق--- موضوع مذاکرات هسته ای ایران و1+5 با راهبرد نرمش قهرمانانه به پیش میرود. نگرانی که از سوی نخبگان جامعه و آگاهان به مسائل سیاست خارجی وجود دارد این است مبادا این نرمش به "چرخش" برسد.
"زمان" در مذاکرات مهم است و از این مهمتر نوع واصل توافقات میباشد بر خلاف برخی که توافق ژنو را با عهدنامه ترکمنچای مقایسه میکنند باید پذیرفت این توافق نه فتح الفتوح است و نه چیزی که در یک داوری افراطی آن را با قرارداد ترکمنچای  مقایسه کنیم. این دوره از مذاکرات همانند دور اول در زمان دوران اصلاحات که 678 روز طول کشید آزمونی جدید برای راستی آزمایی مقاصد و نیات غربیهاست که در دور اول آنها نشان دادند نمیتوانند اعتماد ما را جلب کنند. نتیجه عقبنشینیهای کارگزاران هستهای دولت خاتمی باعث شد در تابستان 82 کشور تا مرز حمله نظامی آمریکا تهدید و متهم به محور شرارت شود. در 21 شهریور 82 شدیدترین قطعنامه آژانس بینالمللی انرژی اتمی علیه ایران صادر شد. امروز نیز علیرغم  اینکه آمانو بارها اعلام کرده است ایران به تعهدات خود در توافق ژنو عمل کرده است و علیرغم  اینکه طرف غربی به تمام تعهدات خود عمل ننموده و اما و اگرهایی در تئوری توافق و عمل به توافق میآورد شاهد صدور قطعنامه ضدایرانی پارلمان اروپا تحت عنوان راهبرد اتحادیه اروپا درباره ایران هستیم.
قطعنامهای که استقلال سیاسی کشور را به سخره گرفته است.
قوانین مترقی قرآن و احکام نورانی اسلام در باب قصاص و همجنسگرایی مورد و هن قرارداده و حتی مشروعیت رای رئیس جمهور را زیر سئوال برده است باید دید کجای کار ما  ایراد داشته که اتحادیه اروپا را دچار توهم کرده است. قرارداد ترکمنچای قرارداد ننگینی بود سرزمینهای زیادی را از تمامیت ارضی کشور جدا کرد. اما ننگینترین بند آن ماده هفتم معاهده بود که ناظر به حمایت و تعهد پادشاه روسیه نسبت به حمایت از قاجار و سلطنت عباس میرزا بود این ماده پای روسها را همیشه به دخالت مستقیم و آشکار در امور داخلی ایران باز کرد. تضمین سلطنت قاجار ربطی به مناقشات مربوط به سرزمینهای اختلافی نداشت. اما نادیده گرفتن عزت و شرف ملی و استقلال کشور باعث شد که چشم و گوش کسانی حتی مثل قائممقام فراهانی نسبت به این خبط عظیم بسته بماند.
اگر امروز می بینیم پارلمان اروپا خود را مجاز میداند در ریز مسائل سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و علمی دخالت کند و قطعنامههای یک سویه ترکمنچایی صادر کند، محصول همان خبط عظیم است.
جالب است پارلمان اروپا رسما از یک جماعت روسیاه، فتنه گر و تبهکار در داخل حمایت میکند. آنها این بد نامی ( بخوانید تحتالحمایگی) را نه تنها انکار نمیکنند، بلکه با آن نوعی همنوایی هم مینمایند.
انجمن صنفی مطبوعات که اکنون اغلب کادرهای آن به خارج فرار کردند و در بیبیسی، رادیو آمریکا و رسانههای دشمن کار میکنند مورد حمایت برخی در داخل قرار میگیرد و برای بازگشایی آن به پروندهسوزی روی میآورند، قوه قضائیه در برابر این پدیده زشت که این انجمن شعبهای در داخل داشته باشد مقاومت میکند. یک دفعه پس از یک ماه پارلمان اروپا تمام قد از این جماعت حمایت میکند و این همصدایی را با عناصری در داخل واتاب میدهد.
بگذریم، زمان برای توافق مهم است. امام(ره) زمانی قطعنامه را پذیرفت که تمام دنیا پشت صدام ایستاده بودند و سر ریسمانی را گرفته بودند که امام(ره) این سوی مقابله آن را رها نمی کرد. امام(ره) با هوشمندی در زمان خاص خود سر این ریسمان را رها کرد در آن سوی ریسمان همه روی هم ریختند و در این در هم ریختگی سر صدام به بالای دار رفت. آمریکاییها درگیر جنگی شدند که فاتح آن ایران بود. هیچ کس تا کنون نبوغ امام(ره) را در هشت سال پایداری و مقاومت در دفاع مقدس به تحلیل ننشسته است. فتوحات امام (ره) در صلح به مراتب بزرگتر و عجیبتر از دوران جنگ بود. 
فتوحاتی که نه تنها باعث سقوط بغداد شد بلکه جغرافیای نظامی و سیاسی منطقه را به سرعت دگرگون کرد به گونهای که رژیم صهیونیستی برای اولین بار طعم تلخ شکست را در نبردهای 33 روزه حزبالله، 22 روزه و 8 روزه حماس تجربه کرد. نگارنده معتقد است پذیرش توافق یک روزمانده به گزارش 100 روزه رئیس جمهور به مردم به لحاظ "زمانی" ممکن است یک توافق "خوب" بوده باشد. اما اگر این شتابزدگی وجود نداشت، شاید ما به یک توافق "خوب"تر میرسیدیم.
در مثل مناقشه نیست اما در قضیه ترکمنچای عباس میرزا به نصایح خیر خواهان هم در "شروع" هم در " اتمام" جنگ توجهی نکرد او تعجیل کرد  و مرتکب ننگین ترین خیانت به کشور شد.
چهارشنبه گذشته مذاکرات وین 3 پایان یافت. ظریف در پایان مذاکره گفت: "توافق کردیم هیچ چیز مورد توافق نیست تا همه چیز مورد توافق قرار گیرد" او تاکید کرد "تا 60 درصد به توافق رسیدیم" مفهوم این سخن با گزاره فوق این است که در هیچ چیز توافق نکردیم.
این در حالی است که آژانس و شخص آمانو مرتب گزارش میدهند که ایران به تعهدات خود عمل کرده است. از سویی هیچ سخنی از نحوه عمل به تعهدات طرف مقابل نیست. آمریکاییها هنوز تحریمهای بانکی و پتروشیمی را برنداشتند.
اگر این چند موضوع را در پایان مذاکرات، بگذاریم در کنار این سخن آقای ظریف که هنوز کار جدی نیاز است موضوع پیچیدهتر میشود.
مذاکرات وین 3 مثل همیشه با لبخند طرفین پایان یافت و قرار شد ملاقات بعدی 23 اردیبهشت باشد. ما در دور بعدی مذاکرات در حالی که حداقل 40 درصد اختلاف داریم می خواهیم وارد تدوین 
پیش نویس توافقنامه نهایی شویم، پیشنویس وقتی در دستورکار قرار می گیرد که تمام توافقات صورت گرفته و فقط طرفین روی کلماتی که بار حقوقی توافق را تضمین کند وارد این مرحله میشوند. آیا اکنون در چنین وضعیتی به سر میبریم؟
اوضاع جهان به هم ریخته است. مسائل اوکراین به مانند صحنه یک بزن بزن واقعی اعضای1+5 در آمده است. روسها را از گروه 8 اخراج کرده اند معلوم نیست آن طرف میز مذاکرات، اوضاع همانند گذشته باشد.ارزیابی و درک عنصر "زمان" برای تیم مذاکره کننده ما مهم است. آیا کسانی که در خط مقدم دیپلماسی کشور در حال نبردند به این مهم توجه دارند.
اگر این غفلت صورت گیرد ممکن است نرمش قهرمانانه به نوعی چرخش در سیاست خارجی تبدیل شود.
چهارشنبه گذشته مقام معظم رهبری در دیدار با مدیران و متخصصان سازمان انرژی اتمی چارچوبهای دقیقی را برای ادامه مذاکرات مطرح فرمودند که باید مورد توجه تیم مذاکره کننده باشد. این چارچوبها به شرح زیر است:
1- هیچ یک از دستاوردهای هسته ای تعطیل بردار نیست، مسئولان در این مورد باید تعصب داشته باشند.
2- کسی حق معامله بر روی دستاوردهای هسته ای را ندارد.
3- مذاکره کنندگان هیچ حرف زوری را نباید از طرف مقابل بپذیرند.
4- دانشمندان هسته ای راهی را که آغاز کردند با قدرت ادامه دهند.
این چارچوب و خطوط قرمز اعلام شده در گذشته باید در تنظیم پیش نویس لحاظ شود و اگر نشود پیش نویس و نیز توافق به عمل آمده ورق پارهای بیش نیست.

آشنایی با 5 شناور جاسوسی جهان/
علاوه بر تلاش های ارتش های مهم جهان برای جمع آوری اطلاعات از طرق پنهان و غیرآشکار، سامانه های مهمی نیز در این ارتش ها وجود دارند که همچون هواپیماهای شناسایی، آشکارا مشغول کسب اطلاعات هستند و شاید ناشناخته ترین این سامانه ها، شناورهای مخصوص جاسوسی باشند.
به گزارش گروه دفاع و امنیت مشرق، جمع آوری اطلاعات درباره وضعیت نیروهای دشمن یکی از مهمترین اموری است که در حوزه مسائل دفاعی اتفاق می افتد. قدمت جمع آوری اطلاعات در جنگها شاید به قدمت خود جنگ باشد و البته در زمان صلح نیز ماموریت این یگان ها همچنان ادامه دارد. ای بسا این گونه عملیات ها در زمان صلح از اهمیت بیشتری برخوردار باشند چرا که می توانند با نشان دادن تصویر صحیحی از توانایی های طرف مقابل به جلوگیری از جنگ و یا جلوگیری از غافلگیر شدن نیروهای خودی کمک کند. 

اما در دریا و مبحث جنگهای دریایی نیز اطلاعات اهمیت خاص خود را حفظ کرده و نیاز به داشتن اطلاعات زنده و دسته اول از شرایط مناطق و کشورهای مورد نظر در دریا و مناطق ساحلی از جمله اولویتهای هر نیروی دریایی در جهان باشد. برای نمونه همین چند وقت پیش بود که یک فروند از کشتی های مخصوص جمع آوری اطلاعات نیروی دریایی آلمان در نزدیکی سواحل سوریه رویت شد. بنا بر گزارش های موجود این کشتی اطلاعاتی به منظور جمع آوری اطلاعات در مورد تحرکات نظامی سوریه و شنود مکالمات مهم سران و فرماندهان نظامی این کشور به کار می رفته است. هرچند که به نظر می رسد با پیشرفت های تکنولوژیک ارتش سوریه و پیش روی های اخیر آنها، این اقدام فایده ای در بر نداشته است.

کشتی های جمع آوری اطلاعات در حقیقت گونه ای نادر و کمتر شناخته شده در میان شناورهای موجود در نیروهای دریایی جهان هستند که وظیفه حساس جمع آوری اطلاعات را بر عهده دارند. باید در همین ابتدا به این مطلب اشاره کرد که در مورد سامانه های جمع آوری اطلاعات موجود در این شناورها مطالب بسیار کمی منتشر شده و بسیاری از مطالب نیز از روی ظاهر این شناورها و گیرنده های رادارای مشخص بر روی عرشه آنها طرح شده است. در این مطلب شما را با 5 فروند از این شناورها آشنا خواهیم کرد.

Yuan Wang

جمهوری خلق چین کشوری با برنامه های گسترده در زمینه نظامی در بخش های مختلف است. یکی از این بخش ها، تلاش های چین در بخش پرتاب های فضایی و موشک های قاره پیما بوده که از چند دهه پیش آغاز شده است. چین از 6 فروند کشتی های این کلاس به منظور رصد این پرتاب ها و همچینین امور دیگر مربوط به جمع آوری اطلاعات استفاده می کند. 

اولین بار یک فروند از این شناورها در ماه می سال 1980 میلادی و در منطقه مرکزی اقیانوس آرام و در جریان آزمایش یک موشک قاره پیما توسط چین به وسیله منابع غربی رصد شد. 

در این کلاس از کشتی ها که 6 فروند از آنها ساخته شده است از آنتهای گیرنده امواج ماهواره ای استفاده شده است که شکل عجیب و منحصر به فردی را به این شناورها اعطا می کند. همانطور که در تصویر زیر مشخص است چندین گیرنده مختلف بر روی این کشتی چینی نصب شده است. 

از دید بلند چین تا جاسوس آلمانی در آبهای سوریه+عکس

بعضی از منابع غربی معتقد هستند که نزدیک به 50 آنتن در اندازه های گوناگون و همچنین هزار عدد وسیله الکترونیک بر روی هر کدام کشتی های این کلاس وجود دارد. باید گفت اطلاعات زیادی در مورد توانایی سامانه های رهگیر موجود بر روی این شناورها وجود ندارد. بر اساس اطلاعات موجود این کشتی ها 186 متر طول و 22 متر عرض دارد. وزن این کشتی ها در حالت بارگیری کامل 18 هزار تن بوده و می تواند بیش از 200 نفر خدمه را حمل کند. 

شناورهای این کلاس از پیشران های دیزل بهره می برند که می تواند سرعتی در حدود 37 کیلومتر بر ساعت را به آنها بدهد. واژه "Yuan Wang" در زبان چینی به معنای "دید بلند" است.

Type 423

شناورهای Type 423 که با عنوان کلاس Oste نیز شناخته می شوند مجموعه ای از 3 کشتی جاسوسی ساخت آلمان هستند که در اواخر دهه 1980 میلادی به منظور جاسوسی از فعالیتهای دریایی شوروی سابق طراحی ، ساخته و به نیروی دریایی آلمان غربی تحویل داده شدند. این شناورها برای عملیاتهای اطلاعاتی و شناسایی به سامانه های الکترومگنتیک ، آکوئستیک و الکترواپتیک مجهز شدند . این شناورها هیچ گونه سلاحی حمل نمی کنند.

از دید بلند چین تا جاسوس آلمانی در آبهای سوریه+عکس

چندی پیش مشخص شد که یک فروند از این شناورهای این کلاس در آگوست سال 2012 میلادی در سواحل سوریه رویت شده است. 

مشخص است که به احتمال بسیار زیاد این شناور به منظور رصد اطلاعاتی تحرکات ارتش سوریه و شنود ارتباطات فرماندهان و یگان های سوری به این منطقه رفته بوده است. یکی از نکات جالب در مورد این شناورها این است که این کشتی به طور معمول دارای 76 نفر خدمه می باشد که 36 نفر از آنها دریانوردان و خدمه کشتی و 40 نفر باقی مانده تحلیلگران اطلاعاتی هستند. البته اطلاعات زیادی در مورد سامانه های الکترونیکی و شناسایی همراه این کشتی منتشر نشده است.

شناورهای Type 423 83 متر طول، 14 متر عرض دارند و از دو موتور دیزل برای نیرو گرفتن بهره می برند. این شناورها در حالت بارگیری کامل وزنی در حدود 3200 تن دارند و می توانند با سرعت 39 کیلومتر بر ساعت حرکت کنند. برد عملیاتی این شناورها در حدود 9000 کیلومتر است. هر سه فروند ساخته شده از این کلاس در حال حاضر در خدمت نیروی دریایی آلمان هستند.

Elettra

یک فروند کشتی با نام Elettra وظیفه جمع آوری اطلاعات را در نیروی دریایی ایتالیا بر عهده دارد. این کشتی که در سال 2003 وارد خدمت شده است به صورت مشترک برای نیروی دریایی ایتالیا و همچنین ناتو در بحث جمع آوری اطلاعات و همچنین جنگ الکترونیک فعالیت می کند. بر اساس اطلاعات موجود این شناور به 27 گونه سامانه شناسایی الکترونیک و آکوئستیک برای جمع آوری اطلاعات مجهز شده است.

از دید بلند چین تا جاسوس آلمانی در آبهای سوریه+عکس

همچنین در این شناور یک فروند مینی زیردریایی کوچک بدون سرنشین با قابلیت رفتن تا عمق 1000 متری زیر آب نیز تعبیه شده است که برای عملیات شناسایی زیرآبی به کار می رود. از عرشه پشتی این کشتی نیز می توان برای به پرواز درآوردن پهپادهای شناسایی بهره برد. این کشتی به دو توپ 25  میلی متری مجهز بوده و دارای 30 نفر خدمه برای خود کشتی و 65 نفر پرسنل اطلاعاتی است. 

Elettra از دو دستگاه موتور دیزل نیرو می گیرد و می تواند با سرعت 12 گره دریایی 14 هزار کیلومتر را طی کند. طول این کشتی 93 متر ، عرض آن 15.5 متر و وزن آن در حالت بارگیری کامل 3 هزار تن است.

Marjata

شناور نروژی Marjata یکی از پیشرفته ترین کشتی های شناسایی و جاسوسی در جهان به حساب آمده و در عین حال یکی از حساس ترین و به نوعی خطرناک ترین ماموریتهای ممکن در دنیا بر عهده این کشتی است. ماموریت اصلی این کشتی رصد و شناسایی ناوگان شمال نیروی دریایی روسیه بوده و در اکثر موارد در نزدیکی آبهای روسیه رویت شده است. بنا بر گزارشات موجود این کشتی در اصل متعلق به سرویس اطلاعاتی نروژ است. 

اما باید توضیحاتی نیز درباره ناوگان شمال نیروی دریایی روسیه داد تا به اهمیت ماموریت این شناور مشخص شود. ناوگان شمال نیروی دریایی روسیه به نوعی قویترین ناوگان نیروی دریایی این کشور محسوب شده و بخش عمده ای از قدرتمندترین شناورهای روسی خصوصا زیردریایی های حامل موشکهای قاره پیما در این ناوگان حضور دارند. چه در زمان جنگ سرد و چه در سالهای پس از آن این ناوگان همیشه مایه تهدید برای ناتو بوده و بخش زیادی از توان شناسایی ناتو برای رصد فعالیتهای این ناوگان صرف می شود.

از دید بلند چین تا جاسوس آلمانی در آبهای سوریه+عکس

این شناور در سال 1991 میلادی سفارش داده شده و در سال 1995 به خدمت وارد شده است. تقریبا هیچ اطلاعات خاصی درباره سیستم های شناسایی موجود بر روی این شناور وجود ندارد و تنها منابع روسی مدعی شدند که این شناور نروژی از تجهیزات پیشرفته جاسوسی بهره می برد. 

این شناور به صورت اختصاصی برای عملیات در شرایط بسیار سخت آب و هوایی قطب شمال و اقیانوس منجمد شمالی طراحی شده است. این شناور 81 متر طول ، 40 متر عرض و 7500 تن وزن دارد. در شناور Marjata 14 ملوان و 31 نفر پرسنل اطلاعاتی حضور دارند. 

Balzam

اما آخرین شناور در لیست ما مربوط به کلاس Balzam ساخت شوروی سابق است که در دهه 1980 میلادی و با اوج گیری مجدد جنگ سرد بین غرب و شرق 4 فروند از این شناورها ساخته شده است. امروزه تنها یک فروند از این شناورها عملیاتی باقی مانده است و در خدمت نیروی دریایی روسیه می باشد. این کشتی در حقیقت به عنوان یک مرکز تحلیلی فعالیت می کند.

اطلاعات خام توسط حسگرهای این کشتی و یا سایر منابع جمع آوری شده و به وسیله سیستم های موجود در این شناور تحلیل شده و به سرعت به یگان های عملیاتی در نقاط مختلف ارسال می شود. این شناور در سال دهه 1980 و 1990 میلادی حضور پر رنگی در دریای شمال داشته و به صورت کامل رزمایش های دریایی ناتو را زیر نظر داشت. 

از دید بلند چین تا جاسوس آلمانی در آبهای سوریه+عکس

این شناور با یک فروند توپ گاتلینگ AK-630 ، و سامانه ضد هوایی موشکی استرلا 2 نیز مسلح شده است. تنها شناور باقی مانده از این کلاس در حال حاضر در ناوگان شمال نیروی دریایی روسیه فعال بوده یعنی همان جایی که شناور نروژی نیز مشغول جمع اوری اطلاعات است.

این شناور با دو موتور دیزل توان حرکت با سرعت 37 کیلومتر در ساعت را داشته و دارای 220 نفر خدمه می باشد. طول این کشتی 105 متر و عرض آن در حدود 15 متر است. وزن این کشتی در حدود 4500 تن است و علاوه بر گیرنده های ماهواره ای، به سیستم های سونار نیز مجهز است.

حقوق بشر را برای همه بخواهید!
اظهارت بان کی مون در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران در شرایطی صورت گرفت که در سایر نقاط جهان، از جمله در بحرین، سوریه، میانمار، غزه، زندان گوانتانامو موارد بسیاری از نقض گسترده حقوق بشر به فجیع ترین شکل ممکن وجود دارد و شورای حقوق بشر سازمان ملل سکوتی تامل برانگیز در این فجایع اتخاذ کرده اند.
انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر/ در حال ویرایش
گروه بین‌الملل مشرق - دیدارهای حاشیه‌دار کاترین اشتون در ایران و پس از آن ادعاهای واهی دبیرکل سازمان ملل درمورد نقض حقوق بشر در ایران، همچنین گزارش اخیر وزارت خارجه انگلیس ما را بر آن داشت گزارشی از نقض حقوق بشر و سکوت محض سازمان ملل در برابر این جنایات را منتشر کنیم.

وزارت خارجه انگلیس در گزارشی که به تازگی منتشر شده است از وضعیت حقوق بشر و دموکراسی در ایران ابراز نگرانی کرد.
 
گزارش مداخله‌جویانه وزارت خارجه بریتانیا ضمن اشاره به آنچه افزایش امیدها به بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران با روی کار آمدن حسن روحانی خوانده می‌شود، مدعی شده است که اقدامات اولیه ایران در زمینه بهبود حقوق بشر منجر به اقدامات اساسی نشده است.
 
این گزارش همچنین با حمایت از اصحاب فتنه 88، اشاره می‌کند که در ماه نوامبر گذشته، حصر خانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی به هزارمین روز خود رسید.

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر/ در حال ویرایش
همچنین دبیرکل سازمان ملل در گزارشی واهی ضمن ادعای نقض حقوق بشر در ایران، خواستار اقدام فوری برای آزادی برخی زندانیان شد و رئیس جمهور ایران را متهم کرد که به وعده‌های انتخاباتی خود عمل نکرده است. اگرچه  اینگونه گزارشات مغرضانه شورای حقوق بشر سازمان ملل علیه جمهوری اسلامی موضوع جدیدی نیست اما در شرایطی که مذاکرات هسته ای میان ایران و غرب در مرحله حساس خود قرار گرفته است، این اظهارات و گزارشات، معنای سیاسی خاص خود را می یابد. 

اظهارت بان کی مون به عنوان دبیرکل سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران در شرایطی است که در سایر نقاط جهان، از جمله در بحرین ، سوریه ، میانمار ، غزه ، زندان گوانتانامو موارد بسیاری از نقض گسترده حقوق بشر به فجیع ترین شکل ممکن...وجود دارد درحالیکه شورای حقوق بشر سازمان ملل و همچنین دبیر کل این سازمان، سکوتی تامل برانگیز در این فجایع اتخاذ کرده اند. در این گزارش رویکردهای دوگانه و ضد و نقیض سازمان ملل در مورد حقوق بشر در جهان، مورد بررسی قرار می گیرد.    


1-سکوت سازمان ملل در مورد جنایات تکفیری ها و حامیان آنها در سوریه 

مواضع حقوق بشری سازمان ملل در سوریه نمونه آشکار رویکرد سیاسی این سازمان در موضوع حقوق بشر است . سازمان ملل تا کنون بارها دولت بشر اسد را به نقض حقوق بشر در بحران سوریه محکوم کرده است. این درحالی است که گروههای تکفیری تروریستی که توسط دولت‌های عربستان و قطر تجهیز می‌شوند از هیچ جنایتی علیه مردان، زنان و کوکان غیرنظامی فروگذار نکرده اند و میلیونها سوری را قتل عام، آواره و بیخانمان کرده اند. 

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر/ در حال ویرایش

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر/ در حال ویرایش

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر/ در حال ویرایش

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر/ در حال ویرایش

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر/ در حال ویرایش
اقدامات وحشیانه تکفیری ها علیه زنان و کودکان مانند سربریدن و قتل و شکنجه از جمله اخبار و تصاویری بود که طی بحران سوریه دل هر بیننده و شنونده ای در تمام جهان را به درد می‌آورد. بااین حال سازمان ملل همچنان دولت سوریه را تنها مسبب این اقدامات معرفی می‌کند و با پیروی از منفعت طلبی های عربستان، قطعنامه نقض حقوق بشر از سوی دولت بشار اسد در سوریه را تصویب کرد. این در حالی است که  حمایتهای آشکار عربستان سعودی و قطر در آموزش گروههای تروریست و تجهیز و ارسال سلاحهای مورد نیاز به همراه حمایتهای مالی سنگین از این گروهها در برابر دیدگان مجامع حقوق بشری و بدون کوچکترین واکنشی از جانب این سازمانها، همچنان ادامه دارد. 


2-سکوت سازمان ملل در مورد جنایات رژیم صهیونیستی در نوار غزه 

ارتش رژیم صهیونیستی هر روز به بهانه های مختلف و در سایه سکوت جامعه جهانی، جنایت های بی شماری را در قبال مردم مظلوم فلسطین مرتکب می شود. در حملات 22 روزه رژیم صهیونیستی به نوار غزه که 27 دسامبر سال 2008 آغاز شد، بیش از 1400 فلسطینی شهید و بیش از 5000 تن مجروح شدند. رژیم صهیونیستی در حمله به غزه از انواع سلاحهای ممنوعه از جمله بمبهای فسفری ضد فلسطینیان استفاده کرد. 

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر/ در حال ویرایش

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر/ در حال ویرایش

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر/ در حال ویرایش
وزارت دادگستری تشکیلات خودگردان فلسطین در سال 2009 از " لوییس مورینو اوکامبو "دادستان دادگاه بین المللی کیفری از وی خواست به جنایات جنگی ارتش اسرائیل در جریان حمله 22 روزه به غزه رسیدگی کند.امتناع دادگاه بین المللی کیفری لاهه از رسیدگی به جنایات رژیم صهیونیستی علیه فلسطینیان بویژه در جریان جنگ 22روزه علیه غزه که مصداق بارز جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت است بیش از پیش انفعال مجامع حقوقی بین المللی در برابر جنایات رژیم ضدبشری صهیونیستی را نمایان می کند.

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر/ در حال ویرایش

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر/ در حال ویرایش

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر/ در حال ویرایش

طبق گزارش نقض حقوق بشر که از سوی ریچارد فالک در 10 ژوئن 2013 منتشر شد، تا پایان ماه می در حدود 4 هزار و 800 فلسطینی در زندانهای رژیم صهیونیستی به سر می بردند که از این میان 236 تن کودک هستند. با این وجود ادامه انفعال و سکوت مجامع حقوقی بین المللی در برابر جنایات رژیم صهیونیستی به منزله چراغ سبز به رژیم صهیونیستی جهت تداوم جنایاتش محسوب می شود و تداوم این روند موجب شده رژیم اسراییل بدون ترس از مجازات به جنایاتش علیه فلسطینی ها ادامه دهد. شایان ذکر است رژیم صهیونیستی در حملات موشکی اخیر خود به ساکنان بی دفاع نوار غزه چندین تن را به شهادت رساند. 


3- سکوت وقیحانه سازمان ملل در کشتار مسلمانان میانمار 

مسلمانان میانمار که عمدتا در منطقه آراکان (راخین) زندگی می‌کنند و جمعیتی نزدیک هشتصد هزار نفر در این استان دارند، به نام مسلمانان روهینگیا معروفند که در حال حاضر گروه‌های تندرو بودایی (مانند گروه ماگ) در سایه سکوت دولت میانمار و نهادهای بین المللی در حال پاکسازی آنها، به وحشیانه‌ترین شکل ممکن هستند. کشتار مسلمانان در میانمار در حالی صورت می‌گیرد که مدعیان دموکراسی و حقوق بشر سکوت اختیار کرده و سازمان ملل متحد نیز اقدامی در زمینه توقف این خشونتها انجام نداده است. 

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر/ در حال ویرایش

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر/ در حال ویرایش

تندروهای بودایی با چراغ سبز دولت این کشور و در فضای ناشی از سکوت مجامع جهانی، سیاست زمین سوخته را اتخاذ کرده اند و با آتش زدن منازل مسکونی مسلمانان روهینگیا قصد دارند، آنها را برای همیشه از خانه و کاشانه خود، اخراج و آواره سازند تا از این طریق راه بازگشت آنها را برای همیشه سد کنند. اتخاذ این رویکرد ضد انسانی تا کنون موجب آوارگی هزاران نفر از مسلمانان ساکن ایالت راخین شده است و این همه در حالی است که سازمان ملل هیچگونه اقدامی در جهت خاتمه این جنایات از خود نشان نداده است. 


انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر/ در حال ویرایش

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر/ در حال ویرایش

شایان ذکر است که دولت میانمار در سرشماری اخیر خود مسلمانان این کشور را از شمار جمعیت خود حذف و برای شمارش آنها خواسته تا خود را به عنوان مهاجران بنگالی ثبت کنند و نکته جالب آنکه تمامی این ظلم های فاحش با تایید مستقیم کشورهای مدعی حقوق بشر انجام می شود


4- سکوت سازمان ملل در قبال جنایات آل خلیفه

جنایات آل خلیفه نسبت به مردم بحرین یکی دیگر از موارد نقض بی تردید حقوق بشر در بحرین است. توسل به خشونت و استفاده نامتعارف از زور برای سرکوب تظاهرات مسالمت آمیز مردم، تیراندازی عامدانه از فواصل بسیار نزدیک به معترضان، استفاده از گازهای سمی و تسلیحات نامتعارف علیه آنها، ممانعت از اعزام کادر پزشکی و پرستاری برای امدادرسانی به مجروحان، دخالت گسترده نیروهای امنیتی و نظامی در بخش بیمارستانی که حتی در برخی موارد با یورش به این مراکز درمانی اقدام به کشتار مجروحین شده است، ربایش مجروحین از بیمارستانها و انجام عملیات ترور هدفمند، بازداشت بی رویه و تصاعدی مردم به ویژه جوانان و انتقال آنان به اماکن نامعلوم، تعرض به زنان بحرینی از سوی نیروهای امنیتی،یورش ناگهانی و بدون اعلام قبلی به منازل مسکونی و بازرسی این اماکن همراه با بازداشت برخی از ساکنین منازل، یورش به مساجد و حسینیه ها و تخریب عامدانه اماکن مقدس اسلامی و...

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر (18+)/ در حال ویرایش

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر (18+)/ در حال ویرایش

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر (18+)/ در حال ویرایش

از جمله موارد بلاشک نقض حقوق بشر در بحرین است که سازمانهای بین‌ المللی حقوق بشری و در صدر آنها سازمان ملل در مقابل آن سکوت کردند و آن را به فراموشی سپردند. 


5-نقض حقوق بشر در زندان های گوانتانامو

وضعیت شکنجه گاه گوانتانامو مورد دیگری از تبعیض آشکار سازمان های بین المللی حقوق بشر در جهان است. در پی حملات انتحاری ١١ سپتامبر سال ۲۰۰۱ در آمریکا و اعلام دکترین «مبارزه جهانی با تروریسم» دولت آمریکا بازداشتگاهی را در خلیج گوانتانامو ایجاد کرد تا کسانی را که در ارتباط با اقدامات تروریستی در نقاط مختلف جهان بازداشت می شوند، در این محل زندانی کند. این افراد که دارای تابعیت آمریکایی نیستند در مناطق مختلف جهان دستگیر و تحت عناوینی مانند «اشخاص متخاصم غیرارتشی» به گوانتانامو فرستاده می شدند. 

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر (18+)/ در حال ویرایش
از آنجا که آمریکا این افراد را «نظامی دشمن» نمی‌داند، آنان از حقوق اسیران جنگی برخوردار نبوده و از آنجا که نه تابعیت آمریکایی دارند و نه در خاک آمریکا دستگیر یا زندانی شده‌اند، در حوزه قضایی ایالات متحده قرار ندارند و مشمول حقوق بازداشت شدگان در قوانین آن کشور، مانند ایراد رسمی اتهام، دسترسی به وکیل مدافع در مراحل بازجویی و حق محاکمه سریع و عادلانه نمی شدند. آمریکا، در دوران ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش، زندانیان بازداشتگاه گوانتانامو را «جنگجوی دشمن» و همچنین «دشمنان متخاصم» می‌نامید. 

این اصطلاح اصولاً در سیستم حقوقی ایالات متحده آمریکا، به افرادی اطلاق می‌شد که بدون اینکه کشورشان با آمریکا رسماً در حال جنگ باشد، به اقدام مسلحانه علیه منافع این کشور مبادرت کرده و از این رو طبق تفسیر قانونی دفتر حقوقی ریاست جمهوری آمریکا، منشور حقوق در ایالات متحده آمریکا شامل حال آن افراد نمی شد. یافتند. 

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر (18+)/ در حال ویرایش
اگرچه باراک اوباما در تاریخ ۲۲ ژانویه ۲۰۰۹ میلادی، در دومین روز ورودش به کاخ سفید فرمان تعطیل شدن بازداشتگاه گوانتانامو و همچنین زندان‌های مخفی سیا را صادر کرد اما عملی شدن این دستور بیش از آنکه یک سیاست جدید از سوی آمریکا باشد یک مانور انتخاباتی برای اوباما به شمار می رفت و به این دلیل  عملی شدن آن مخصوصا در مورد زندانهای مخفی سیا، دروغی بیش نیست. این در حالی است که  سازمان ملل هیچگاه به صورت جدی وضعیت زندانیان این شکنجه گاههای مخوف را پیگیری نکرده است.  


6- نقض حقوق بشر در آفریقای مرکزی

کشتار مسلمانان در آفریقای مرکزی به دست افراطیون مسیحی یکی دیگر از موارد دردناک نقض حقوق بشر است که سازمانهای بین المللی به ویژه سازمان ملل به روی آن چشم بسته اند.
 گروهک مسیحی تروریستی «آنتی بالاکا» تا کنون صدها مسلمان را در آفریقای مرکزی کشته و هزاران نفر را آواره کرده‌اند؛ آنها همچنین خانه‌ها و مساجد مسلمانان را ویران و اموال آنها را غارت می‌کنند. 

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر (18+)/ در حال ویرایش

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر (18+)/ در حال ویرایش
گزارشها حاکی از آن است که در بانگی پایتخت جمهوری آفریقای مرکزی هر روز اجسادی از سطح خیابان‌ها جمع آوری می‌شود که اغلب آنها را مسلمان تشکیل می دهند. بسیاری از مسلمانان از ترس جان خود به مسجد بزرگ یانگی پناه می برند؛ اما بیشتر مساجد بانگی هم توسط شبه نظامیان مسیحی تخریب و اموال مسلمانان غارت شده است. به ادعای شاهدان، نیروهای فرانسوی که به اصطلاح برای برقراری صلح وارد این کشور شده‌اند، دست گروه‌های افراطی را در کشتار مسلمانان باز گذاشته‌اند. 

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر (18+)/ در حال ویرایش

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر (18+)/ در حال ویرایش

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر (18+)/ در حال ویرایش
خشونت‌های جمهوری آفریقای‌مرکزی از مارس 2013 و به دنبال برکناری «فرانسوا بوزیزه» رئیس‌جمهور سابق این کشور آغاز شد. شبه نظامیان سلکا (وابسته به القاعده) و شبه‌نظامیان آنتی بالاکا که مسیحیان تندرو هستند با یکدیگر درگیر شدند که در نتیجه بیش از 2000 نفر تاکنون قربانی شده‌اند که اکثرشان مسلمان هستند. شورای امنیت سازمان ملل در پنجم ماه دسامبر 2013 (14 آذر 1392) به نظامیان فرانسه اجازه داد برای مهار خشونت‌ها و مبارزه با تروریسم وارد جمهوری آفریقای مرکزی شوند اما ورود 1600 نظامی فرانسوی نه تنها از خشونت‌ها کم نکرد بلکه بر دامنه آن افزود. 
انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر (18+)/ در حال ویرایش

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر (18+)/ در حال ویرایش
در این بین نظامیان فرانسوی به خلع سلاح یکجانبه مسلمانان پرداختند و همین مسئله موجب حملات گروه تروریستی «آنتی بالاکا» که از مسیحیان تندرو هستند به منازل، مساجد، مغازه‌ها و اموال مسلمانان شد.مسلمانان از بانگی و دیگر شهرها گریخته و سعی کردند به کشورهای مجاور بروند اما با ممانعت نظامیان فرانسوی، نظامیان اتحادیه آفریقا و مسیحیان تندرو مواجه شدند. در حال حاضر مسلمانان در همه مناطق جمهوری آفریقای‌مرکزی، به دست مسیحیان تندرو و با حمایت نظامیان فرانسوی و سکوت سازمانهای مدافع حقوق بشری  قتل‌عام می‌شوند.


7- نقض حقوق بشر علیه شیعیان عربستان

تجاوز به حقوق زنان، قلع و قمع و سرکوب اقلیت‌های دینی و قومی، عدم توجه به آزادی‌های اجتماعی و آزادی بیان و...، همه از مورد نقض حقوق بشر در عربستان به شمار می‌رود. اما وضعیت شیعیان در این کشور به دلیل سیاست‌های نگران کننده سعودی ها علیه آنها، جای بحث بیشتری دارد. دستگیری های ظالمانه و سرکوب شیعیان در مراسم مذهبی، حملات نیروهای امنیتی به جوانان شیعه فیلتر شدن بسیاری از سایتهای مرتبط با آنها از سوی دولت ریاض، توهین و تحقیر شیعیان، عزل شیعیان با سابقه از موقعیت های اداری و نظامی، سختگیری ها و تبعیض های حکام محلی و منطقه ای در قبال حقوق اولیه این جمعیت و... مصادیق آشکار نقض حقوق بشر علیه شهروندان این کشور است. 

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر (18+)/ در حال ویرایش
با اینکه سازمان دیده بان حقوق بشر در گزارشهای خود بر این امر صحه گذارده و اذعان داشته است که  شیعیان عربستان سعودی با تبعیض های جهت دار در مذهب ، آموزش ، عدالت و اشتغال مواجه هستند اما نه تنها هیچ اقدامی برای توقف آن انجام ندادند بلکه به عناوین مختلف به سعودی ها امتیاز داده و در مقابل اقدامات ضدانسانی آنها سکوت می کنند. 


جمع بندی 

در مورد اینکه سازمانهای مدافع حقوق بشری باید بر امور مربوط به حقوق لاینفک شهروندان در کشورهای مختلف نظارت کرده و وضعیت زندگی مردم جهان را گزارش کرده و در صورت لزوم در مقابل نقض حقوق بشر هشدار دهند، جای هیچ گونه بحثی نیست. اما مشکل اصلی آن است که سازمانهای حامی حقوق بشری و در صدر آنها سازمان ملل این روند را نه با هدف حمایت از قربانیان حقوق بشر بلکه با اهداف سیاسی به پیش می برد. 

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر (18+)/ در حال ویرایش
تبعیض ها و سکوت هدفمند مجامع و سازمانهای جهانی در برخی موارد آشکار نقض حقوق بشر نتیجه پیروی از منافع و اهداف سیاسی به جای اهداف حقوقی بی طرفانه در این سازمانها است. بنابراین در چارچوب اهداف سیاسی و منافع برخی کشورها است که سازمان ملل و شاخه های مربوطه آن در مقابل کشوری مانند ایران جبهه گیری می کنند در حالیکه به روی بسیاری از فجایع انسانی در جاهای دیگر منفعلانه سکوت کرده و به روی آنها چشم می بندند. 

انسان‌هایی که سازمان ملل آنها را انسان نمی‌داند/ خون‌هایی که فدای حصر شد +تصاویر (18+)/ در حال ویرایشحضرت آیت الله خامنه ای در دیدار مدیران، متخصصان و کارشناسان سازمان انرژی اتمی (۱۳۹۳/۰۱/۲۰) تأکید کردند: اینکه گفته شود، تحریم ها و فشارها هزینه دستاوردهای هسته ای است، موضوع صحیحی نیست زیرا اگر موضوع هسته ای هم نبود، آنها بهانه دیگری می گرفتند، همانطور که اکنون و در حین مذاکرات، امریکاییها بهانه حقوق بشر را مطرح می کنند.

ایشان گفتند: اگر موضوع حقوق بشر هم حل شود آنها دنبال بهانه دیگری خواهند رفت، بنابراین تنها راه این است که به مسیر پیشرفت خود، با قدرت ادامه دهیم و زیربار حرف زور نرویم.

رهبر انقلاب در دیدار مردم آذربایجان (۱۳۹۲/۱۱/۲۸) فرمودند: مکرّر گفتیم که مسئله‌ى هسته‌اى بهانه است براى دشمنى؛ مسئله‌ى هسته‌اى هم اگر یک روزى - حتّى به فرض محال - بر طبق نظر آمریکا حل بشود، باز یک مسئله‌ى دیگرى دنبال آن مى‌آید؛ الان ملاحظه کنید سخنگویان دولت آمریکا بحث حقوق بشر، بحث موشکى، بحث سلاح و مانند اینها را به میان آوردند. من تعجّب میکنم، آمریکایى‌ها خجالت نمیکشند اسم حقوق بشر را مى‌آورند. هرکس دیگرى در دنیا ادّعا بکند طرفدارى از حقوق بشر را، دولتمردان آمریکا دیگر نباید این ادّعا را بکنند، با این همه فضاحتى که در کارنامه‌ى آنها نسبت به حقوق‌بشر هست. 
 

در 17 سپتامبر سال 1992 ساعت 11 شب دو مرد مسلح که ماسک بر چهره داشتند وارد یک رستوران یونانی در برلین شدند 4 مرد از جمله صادق شرفکندی دبیرکل تبعیدی حزب دموکرات کردستان ایران را به قتل رساندند.
به گزارش مشرق، در 17 سپتامبر سال 1992 ساعت 11 شب دو مرد مسلح که ماسک بر چهره داشتند وارد یک رستوران یونانی به نام میکونوس در منطقه ویلمرسدورف برلین شدند و اتاق پشتی رستوران را با اسلحه اتوماتیک یوزی و لاما ـ اسپیشال رولور به رگبار بسته و 4 مرد از جمله صادق شرفکندی دبیر کل تبعیدی حزب دموکرات کردستان ایران ـ حزبی سیاسی که در ایران رسماً منحل شده ـ را به قتل رساندند.

اتاق جلویی رستوران مملو از مشتریان عادی بود. اگرچه رستوران میکونوس اسمی یونانی داشت، در حقیقت یک رستوران تماماً ایرانی بود و تبدیل به پاتوق همیشگی چهره‌های ایرانی مخالف که به عنوان سازمان های چپ شناخته می شدند، گردیده بود.

در این زمان، مالک رستوران عزیز غفوری عضو سابق سازمان مارکسیست ـ لنینیستی به نام فداییان خلق میزی بزرگ در اتاق عقبی برای گروهی از میهمانان قرار داده بود که در زمان رخ دادن حمله، دور میز در حال استراحت و بحث های سیاسی پیرامون ایران بودند.

صادق شرفکندی هدف اصلی حمله، به همراه برخی از اعضا و نمایندگان حزبش به دعوت حزب سوسیالیست آلمان در حال دیدار از آلمان بودند. آن سال حزب سوسیال دمکرات آلمان میزبانی «کنفرانس سوسیالیست بین الملل» را بر عهده داشت.

بازخوانی پرونده دادگاه میکونوس +تصاویر
صادق شرفکندی (راست)، دبیرکل حزب دمکرات و نوری دهکردی،

 

شرفکندی جانشین عبدالرحمن قاسملو شده بود که سه سال قبل در وین در شرایطی مشابه به قتل رسیده بود. سایر کشته شدگان عبارت بودند از فتاح عبدلی، از نمایندگان KDPI در اروپا، همایون اردلان نماینده حزب مزبور در آلمان، و نوری دهکردی مترجم. سایر اعضا گروه به شدت زخمی شده و صاحب رستوران خود بعداً در اثر جراحات وارده درگذشت.

شرفکندی کنار میز نشسته بود و بعد از تیر خوردن روی زمین افتاد. یکی از مهاجمان برای حصول اطمینان از مرگ وی، قبل از ترک صحنه یک تیر خلاص در مغز وی خالی کرده بود. پس از حادثه، رسانه های جمعی بلافاصله اتهام را متوجه مقامات ایران کردند و با هدف ایجاد ارتباط بین این واقعه و قتل قاسملو، سرویس امنیتی ایران را مجرم دانستند.

بعد از عملیات ترور مزبور، سرویس اطلاعاتی و جاسوسی خارجی بریتانیا MI6 به طرف آلمانی خود اطلاع داد که بنا به برخی منابع مطمئن، دو تن از عوامل قتل رهبران کرد، هنوز به احتمال قوی در آلمان هستند. این دو، اتباع لبنانی به نام های عباس رایل 26 ساله و یوسف امین 25 ساله بودند که معلوم شد در خانه احمد امین برادر یوسف (که در ایالت نورد راین وستفالن زندگی می کرد) پنهان شده بودند.

ماموران آلمانی شبانه به منزل یورش برده، همه را بازداشت کرده و مقادیری پول خارجی یافتند. یوسف امین اولین کسی بود که اعتراف کرد. او محل اختفای اسلحه ها و اتومبیلی که با آن گریخته بودند را فاش ساخت. او همچنین آدرس و اطلاعات شخصی یک ایرانی به نام کاظم دارابی را نیز فاش کرد. دارابی سه روز بعد دستگیر شد.

بازخوانی پرونده دادگاه میکونوس +تصاویر
کاظم دارابی

معلوم شد سرویس اطلاعاتی بریتانیا برای مدت بیست سال کاظم دارابی را تحت نظر داشته و مکالمات تلفنی او را گوش می کرده است. وی در سال 1983 در آستانه اخراج از آلمان بود که دولت آلمان نزد مقامات اداره مهاجرت پادرمیانی کرده و وی را قادر ساخت در آلمان بماند.

دارابی قبلاً از رهبران فعال اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در ایران بود و از طرفداران انقلاب اسلامی به شمار می آمد. سرویس اطلاعاتی آلمان و دپارتمان جنایی پس از اینکه پای دارابی به ماجرا کشیده شد، ادعا کردند که قاتلان برای حکومت ایران کار می کرده اند و دارابی را متهم کردند که مسوولیت سازماندهی قتل ها را بر عهده داشته است.

 

اداره فدرال حفاظت از قانون اساسی وی را جاسوس ایران توصیف کرد. نهایتاً، غیر از دارابی، یوسف امین، عباس رایل و دو تبعه لبنانی دیگر به نام های عطاءالله ایاض 27 ساله و محمد ادریس، متهمان پرونده بودند.

 
بازخوانی پرونده دادگاه میکونوس +تصاویر

بنا به گزارش های مطبوعات، یکی دیگر از اعضای گروه مهاجم به نام فضل الله حیدر (معروف به ابوجعفر) موفق شده بود به لبنان بگریزد. روزنامه های انگلیسی همچنین انگشت اتهام را به سوی دولت ایران دراز کرده و تاکید کردند که موضوع فراتر از سرنوشت کاظم دارابی و چهار لبنانی دیگر است. به ادعای مطبوعات مذکور، دولت ایران راساً در قضیه مداخله داشته و این موضوعی بود که سیاستمداران در بن غیرقابل قبول می دانستند.

محاکمه متهمان توسط مقامات قضایی آلمانی در سال 1993 آغاز شد. در سال 1996 (1375) این دادگاه به جایی رسید که مستقیماً بر روابط ایران و آلمان اثر سوء نهاد. در روز جمعه 16 مارس سال 1996 (1375)، قاضی رییس دادگاه در برلین که از 28 اکتبر سال 1993 به استماع اتهامات و دفاعیات متهمان قضیه میکونوس پرداخته بود، احضاریه ای برای آقای علی فلاحیان که از سال 1989 وزیر اطلاعات ایران بود صادر کرده و وی را به عنوان مظنون به قتل ها به دادگاه فرا خواند.
بازخوانی پرونده دادگاه میکونوس +تصاویر
حجت‌الاسلام علی فلاحیان وزیر اطلاعات دولت سازندگی

 
این احضاریه که توسط دیوان عالی فدرال آلمان نیز تایید شد به درخواست دادستان کل آلمان «کی نهم» صادر شده بود. وی مدعی بود دلایل قطعی وجود دارد مبنی بر اینکه قتل ها با نظارت وزارت اطلاعات ایران صورت گرفته است.

چند هفته قبل از وقوع قتل ها در سال 1992، علی فلاحیان در یک مصاحبه تلویزیونی در ایران سازمان کردی (که مقتولین به آن وابسته بودند) را به عنوان یکی از اهداف وزارتخانه خود برشمرده و اعلام کرده بود وی آنان را در داخل و خارج از کشور تحت نظارت دارد.

دولت آلمان در سال 1995 تاکید کرده بود قصد مداخله در روند حقوقی و قضایی عادی مورد نظر و یا احضاریه را ندارد.

سیاست گفت وگوهای انتقادی بن با تهران به دنبال موضوع احضاریه، دچار ضربه سختی شد، این موضوعی بود که فضای سیاسی را ابری و تار ساخت.

بعد از اینکه دادستان کل آلمان اعلام کرد اگر وی به آلمان وارد شود دستگیر شده و به دادگاه آورده خواهد شد، تهران تهدید به عمل متقابل کرد. در همین حال دولت آلمان تاکید مجدد نمود که موضوع احضاریه امری کاملاً قضایی است. با این حال روشن نبود چرا مقامات قضایی آلمان پس از دو سال و نیم از شروع دادگاه طوری وانمود کرده بودند که گویی اطلاعات جدیدی به دست آورده اند.

اگر چه از ابتدای حادثه میکونوس، مداوماً در آلمان این صدا به گوش می رسید که دستور قتل ها مستقیماً از وزارت اطلاعات ایران صادر شده است، اما هیچ سند و مدرکی برای اثبات آن در دست نبود. مهم این بود که متهم نمودن ناگهانی آقای فلاحیان و صدور احضاریه، پیرو کنفرانس بین المللی ضد تروریسم در شرم الشیخ صورت گرفت.

البته باید به یاد داشت که صدور حکم احضار یا جلب یک وزیر ایرانی در عمل بی تاثیر بود، چرا که آقای فلاحیان قصد دیدار از آلمان را نداشت و در هر صورت، اصل مصونیت دیپلماتیک نیز از وی در هر شرایطی محافظت می کرد.

این تحولات در تعارض با سوابق روابط عمیق دو کشور بود. تا این زمان، ایران و آلمان به روابط خوب خود افتخار می کردند. از زمان امضای نخستین قرارداد تجاری و موافقتنامه دوستی میان ایران و دولت آلمانی پروس در سال 1875 میلادی، تبادل کالا و افکار میان دو کشور تقریباً بدون وقفه ادامه داشت. در سال 1995 بخش های صنعتی و تجاری آلمان مهم ترین شریک ایران به شمار می آمدند.

سیاستمداران آلمانی برای ایجاد وجهه و اعتبار برای بازرگانی کشور خود از هیچ چیز مضایقه نکردند. به علاوه، آلمان از رابطه خود با ایران در جهت گسترش نفوذ خود در منطقه مانند سایر قدرت های غربی منتفع شده بود. پس از انقلاب اسلامی در ایران، وزیر خارجه وقت آلمان آقای هانس دیتریش گنشر آمادگی خود برای مذاکره با حکومت جدید ایران با هدف ممانعت از انزوای کامل دولت جدید از سوی غرب را آشکارا اعلان کرد. در حالی که ایالات متحده مداوماً در جهت انزوای کامل ایران می کوشید، وزیر خارجه بعدی آلمان کلاوس کینکل طرح گفت وگوی انتقادی را ارائه داد.

سیاستمداران آلمانی در یک حرکت آشکار برای نشان دادن عزم خود به برقراری رابطه با تهران، در نخستین نمایشگاه پایبزه بعد از انقلاب در تهران، در مقایسه با سایر مقامات غربی حضوری چشمگیر تر داشتند.

با این حال، در سال 1995 علایمی از سر در گمی و ابهام در سیاست آلمان دیده می شد. دو سال قبل، بن یک سری موافقتنامه در زمینه استمهال بازپرداخت بدهی های ایران با تهران به امضا رسانیده بود، که این حرکت مخصوصاً با استقبال بانکدارهای آلمانی روبه رو شد. متعاقباً شرکت بیمه دولتی هرمس ضمانت معاملات با ایران را مجدداً در حدی محدودتر آغاز کرد.

آشکار بود تمایلاتی درون سیاست آلمان برای یک سیاست حداقل دو فاکتو با ایران به وجود آمده است.

آلمان به تدریج به شکلی بیشتر از آنچه دولت آلمان رسماً تایید می کرد رعایت سیاست های آمریکا را آغاز کرده بود. در نوامبر سال 1995، وقتی که وزیر خارجه آلمان کلاوس کینکل با انتقادات سختی در پارلمان روبه رو شد، اذعان نمود در چارچوب سیاست های داخلی آلمان، وی در زمینه استراتژی خود در قبال ایران با مشکلات فراوانی روبه روست که روز به روز هم افزایش می یابد.

پارلمان فدرال آلمان درخواست نمود که دعوت از دکتر علی اکبر ولایتی وزیر خارجه ایران لغو شود، اما دولت بن به طور ناگهانی «کنفرانس اسلام و غرب» (که از مدت ها قبل برنامه ریزی شده بود) را لغو کرد.

واضح بود که بخشی از این رخدادها ناشی از آن بود که ایران ترور اخیر اسحاق رابین را انتقام الهی دانسته و از آن استقبال کرده بود. با صدور احضاریه، وضعیت روابط ایران و آلمان دچار چنان چرخشی شد که کنترل آن برای آقای کینکل بسیار دشوار بود.

دکتر محمدی سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران احضاریه صادره برای آقای فلاحیان را از طرف ایران رد کرده و آن را مغایر استانداردهای معمول در رفتار بین الملل و غیر قابل قبول خواند.

وی تاکید کرد هیچ مدرک معتبری که متضمن وجود ارتباط میان مقامات جمهوری اسلامی ایران با قضیه میکونوس باشد وجود نداشته و هدف اصلی پشت صحنه درخواست احضاریه از سوی دادستان کل آلمان، تبلیغات بین المللی و فشار وارده از سوی گروه ها و محافلی است که با ادامه روند روابط سازنده میان ایران و آلمان بر مبنای منافع ملی دو کشور مخالفند.

دکتر محمدی گفت: اینها گروه هایی هستند که مداوماً برای ایجاد مشکل در روابط ایران و آلمان تلاش کرده اند. بی شک پیشرفت سریع در تحقیقات منصفانه و دقیق در قضیه میکونوس منجر به آشکار شدن حقیقت و رفع اتهامات بی اساس علیه ایران خواهد شد.

وزیر دادگستری آلمان آقای کوبچ در نامه ای به قاضی رییس دادگاه برلین، خواستار آن شد که دادگاه از ارسال احضاریه برای وزیر اطلاعات ایران خودداری کند. قاضی نیز با دریافت این نامه اعلام کرد از احضار آقای فلاحیان به عنوان شاهد صرف نظر می کند. روزنامه های آلمانی دی ولت و فرانکفورتر روندشاور گزارش کردند در نامه وزیر دادگستری آلمان به رییس دادگاه برلین تاکید شده است وزارت قصد ندارد از تهران برای احضار آقای فلاحیان درخواست کند.

گزارش ها افزودند: رییس دادگاه در نطقی اشاره کرد که در شرایط موجود وی، احضار آقای فلاحیان به دادگاه برلین را محتمل نمی بیند.با این حال بعداً علل این حوادث روشن شد. در اوگوست سال 1996 (1375) شبکه جهانی بی بی سی گزارشی پخش کرد مبنی بر اینکه رییس جمهور سابق ایران ابوالحسن بنی صدر در دادگاه برلین حضور و علیه مقامات ایرانی (که مدعی بود دستور قتل سه تن از رهبران حزب کرد در رستوران میکونوس را صادر کرده بودند) شهادت خواهد داد.

رادیو آزادی، رادیویی که توسط ایالات متحده در پراگ ایجاد شده، هفته بعد در بخش تاجیکی خود گزارش داد بنی صدر رهبر ایران، آیت الله خامنه ای و رییس جمهور رفسنجانی را به صدور دستور قتل کردهای موردنظر متهم خواهد نمود. آقای بنی صدر خواهد گفت وی مدارکی در اختیار دارد که این اتهامات را ثابت می کند.

در سپتامبر سال 1996 (1375) ابوالحسن بنی صدر در دادگاه برلین حاضر شده و ادعا کرد وی شاهدی در اختیار دارد که قبلاً در استخدام وزارت اطلاعات ایران بوده و حاضر است به طور ناشناس شهادت دهد. بنی صدر ادعا نمود این شاهد اطلاعاتی دست اول در مورد مشارکت عالی رتبه ترین مقامات ایران در قضیه میکونوس دارد.

با به مدارکی که ادعا می شد در اختیار فرد مذکور است، تصمیمات مربوط به ترورهای خارج از کشور در یک کمیته ویژه شامل مقام رهبری، رییس جمهور، وزیر خارجه و وزیر اطلاعات اتخاذ می شود. به ادعای مذکور، اعمال تروریستی تنها پس از تایید کمیته مزبور به اجرا در می آید. در حالی که این کمیته هیچ گاه وجود خارجی نداشته است.

دادگاه در جلسه در اواسط سپتامبر تصمیم گرفت در یک جلسه بسته به اظهارات فرد معرفی شده توسط بنی صدر که شاهد C نام گرفت، گوش فرا دهد.

رییس دادگاه دستور داد که بنا به ملاحظات امنیتی و خطری (که در صورت افشای هویت) جان شاهد را تهدید می کند، دادگاه باید به صورت غیر علنی و بدون حضور خبرنگاران تشکیل جلسه دهد و افزود: مقامات ایرانی تا همان موقع هم برای ساکت کردن شاهد تصمیم به قتل وی گرفته بودند.

قاضی همچنین به تمام اطراف درگیر در قضیه دستور داد کاملاً به موضوع ناشناس ماندن شاهد و محرمانه بودن موضوع توجه داشته باشند. در دادگاه، شاهد C که یک فراری از کشور بود ادعا نمود رهبران سیاسی ایران محرک وقوع قتل ها بودند.

وی در شهادت خود ادعا نمود: اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس جمهوری ایران و علی اکبر ولایتی وزیر امور خارجه از نقشه ترورها مطلع بوده و اینکه رییس سرویس امنیتی ایران علی فلاحیان مسوولیت نظارت بر اجرای طرح های ترور را بر عهده داشته است.

یکی از دادستانان به نام اشکل یوشکه بعداً گفت: شاهد مزبور برخی گمان ها را که تا آن زمان تنها در مرحله شک و تردید مانده بود، تایید کرد. با این حال، رفسنجانی رییس جمهور ایران در یک مصاحبه با مجله اشپیگل ادعاهای مطروحه در دادگاه برلین را بی اساس خواند و گفت: ما با هر نوع تروریسم مخالفیم.

در تاریخ 12 نوامبر سال 1996 (1375) دادستان آخرین نطق خود در دادگاه را ایراد نمود. دادگاه حدود سه سال به طول انجامیده بود و سه روز برای نطق وی در نظر گرفته شده بود که در آن دادستان به طور ضمنی به مسایل سیاسی حادثه، اشاره و تکرار نمود که دولت آلمان تلاشی برای تاثیرگذاری بر جریان دادگاه به عمل نیاورده است.

 

دادستان از واژه تروریسم دولتی استفاده کرده و ادعا کرد که مقام رهبری، آقای رفسنجانی رییس جمهور، آقای ولایتی وزیر امور خارجه و آقای فلاحیان وزیر اطلاعات ایران به عنوان اعضای کمیته ویژه مذکور در مورد اجرای ترور در خارج از کشور، در صدور دستور قتل های برلین مشارکت داشته اند. دادستان کل بدین ترتیب شواهد ارائه شده به دادگاه در مورد اینکه مقامات ایرانی در موضوع قتل مسوولیت داشته اند را معتبر دانسته بود.

به اظهار دادستان، مقام رهبری شخصاً مبتکر دستور اولیه اجرای طرح قتل ها بوده و تصمیم مزبور در کمیته ویژه ادعایی که گفته می شد رییس جمهور و وزیر امور خارجه نیز در آن عضو بودند به تصویب رسیده و اجرای تصمیم کمیته در زمینه قتل رهبران کرد به عهده عضو دیگر کمیته یعنی آقای فلاحیان قرار داشت.

دادستان همچنین ادعا کردکاظم دارابی، فرد ایرانی متهم به مشارکت در جنایت، رهبر گروهی بوده که عملاً اجرای قتل ها را بر عهده داشته است.

دادستان کل به تفصیل در مورد اینکه چگونه متهم اصلی و افرادش مقدمات کار از جمله تهیه مدارک شناسایی جعلی و طرح نقشه فرار را آماده ساختند، توضیح داد. در جریان نطق دادستان، یکی از متهمین در نتیجه فشار روانی، دچار بیماری شده و لذا دادگاه موقتاً به تعویق افتاد.

نکته بسیاری اساسی، اهمیت موضوع شاهد فراهم شده توسط ابوالحسن بنی صدر (شاهد C که اتهامات دادستان بر اساس آنها بنا نهاده شده است) است. چرا که شاهد C در این مقطع تصمیم گرفت هویت خود را فاش سازد. وی خود را ابوالقاسم مصباحی 39 ساله معرفی کرد و تکرار کرد که وی قبلاً مسوولیت مهمی در وزارت اطلاعات ایران بر عهده داشته است.

وی مدعی شد: از سال 1984 در جریان اقدامات سرویس امنیتی ایران در سفارت ایران در پاریس بوده است تا اینکه توسط مقامات فرانسوی اخراج شد. وی در اظهارات خود در دادگاه، به آزادی یک گروگان آلمانی در لبنان به نام رودلف کوردس از مدیران شرکت آلمانی هوخست، اشاره کرد.

مصباحی گفت: در دوره زمانی موردنظر، وی با مقامات آلمانی در خصوص آزادی کوردس مذاکره می کرده است و اینکه تهران در عوض آزادی کوردس خواستار آزادی برادران حمادی (که در آوریل سال 1988 به جرم هواپیماربایی به 13 سال زندان در آلمان محکوم شده بودند) گردیده بود.

مصباحی افزود: وی گفت وگوهایی نیز با ارهارد اپلر، هانس یوخن فوگل و هانس یورگن ویشنفسکی از معاونان حزب پارلمانی سوسیال دمکرات داشته است. رودلف کوردس تا سپتامبر سال 1988 در لبنان به صورت گروگان نگهداری می شد که پس از 600 روز اسارت آزاد شد. در سال 1993 عباس حمادی از زندان آزاد شد.

شهادت مصباحی نقش مهمی در روند دادگاه ایفا کرد، تا جایی که ادعای وی مبنی بر دخالت مقامات ایران در قتل چهار تن از چهره های مخالف کرد، دادستان را بر آن داشت برای نخستین بار در جریان بازپرسی از شاهد، از رییس جمهور ایران به عنوان ریشه قتل ها نام ببرد.

این عقیده ای بود که در نطق پایانی دادستان نیز تکرار شد. این تحولات اعتراضاتی جدی در ایران را به دنبال داشت و سبب به راه افتادن تظاهرات مردم و روحانیون ایران در شهر قم گردید.

گزارشاتی نیز در مورد تهدید به قتل دادستانان آلمانی از تظاهرات مزبور منتشر گردید. در هر حال منابع ایران اصرار می ورزیدند که شاهد C کسی نیست جز یک دروغگوی حرفه ای. در جریان دور دوم تحقیقات دادگاه از مصباحی، ترتیبات وسیع امنیتی به عمل آمد.

پیامدهای دیپلماتیک

سفیر آلمان هورست بشمن در تاریخ 14 نوامبر سال 1996 (1375) به وزارت امور خارجه ایران فرا خوانده شد و مرتضی سرمدی معاون ارتباطات وزیر امور خارجه اعتراض شدید ایران را به وی ابلاغ نمود.

مقامات ایرانی قویاً اتهامات نادرست و توهین آمیز مقامات قضایی آلمان را رد کردند. آقای سرمدی اظهار داشت: ایران معتقد است مقامات قضایی آلمان و دستگاه قضایی این کشور تحت نفوذ صهیونیست ها به مبارزه سیاسی کثیفی علیه جمهوری اسلامی ایران دست یازیده اند.

آقای سرمدی خطاب به سفیر آلمان گفت: تکرار اتهامات بی پایه و با انگیزه های سیاسی که در پروسه حقوقی و قضایی جایی ندارد علیه عالی ترین رتبه مقامات مذهبی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران توسط دادستان آلمانی نشانگر آن است که با سیاسی کردن دادگاه قتل چهار تبعه ایرانی و با تبعیت از منافع صهیونیست ها به اعتبار و وجهه دستگاه قضایی آلمان صدمه وارد آورده است.

سرمدی به سفیر آلمان خاطرنشان ساخت: اتهامات وارده علیه عالی ترین رتبه مقامات ایران بر اساس شهادت فردی بوده که خود در قضیه ربودن هواپیماها و سایر امور خرابکارانه و فعالیت های تروریستی علیه ملت و نظام جمهوری اسلامی ایران دست داشته و اینها جرایمی هستند که دادگاه های ایران مدارک مثبته آنها را از منابع تروریستی استخراج کرده و در اختیار دارند.

معاون وزیر خارجه ایران ضمن تاکید بر اینکه دولت جمهوری اسلامی ایران تحت هیچ شرایطی حاضر به تحمل اینگونه اهانت ها نیست، افزود: روشن است که این نوع اقدامات خصمانه اثر ناخوشایندی بر روابط دو کشور خواهد گذاشت و مسوولیت عواقب آن بر عهده دولت آلمان است.  سفیر آلمان پاسخ داد: وی سریعاً دیدگاه های جمهوری اسلامی ایران را به دولت خود منتقل می کند. متعاقب آن در شهرهای مختلف ایران موجی از تظاهرات در اعتراض به آلمان رخ داد که در آنها مردم اقدامات اسراییل، آمریکا و دستگاه قضایی آلمان را محکوم نمودند. در تهران تظاهرات بزرگی در مقابل سفارت آلمان برگزار شد.

در یکی از تظاهرات عمده در شهر مشهد، هزاران تن از مردم عادی از تمام اقشار جامعه از توهین های وارده توسط دستگاه قضایی آلمان به مقدسات نظام اسلامی ایران ابراز انزجار کردند. تظاهر کنندگان که خیابان های مشهد، (از میدان شهدا تا حرم مطهر حضرت امام رضا (ع) ) را پر کرده بودند، شعارهایی علیه ایالات متحده و اسراییل سر دادند و پلاکاردهایی مبنی بر ضرورت عذرخواهی مقامات آلمان از جمهوری اسلامی ایران حمل می نمودند.

وزیر خارجه ایران دکتر ولایتی که در جمع تظاهر کنندگان مشهدی سخنرانی می کرد، اقدامات آنان را تایید کرده و آن را نشانه شهامت دینی مردم و احترام آنان به شعایر اسلامی توصیف کرد.

وی افزود: تا وقتی که این حساسیت نسبت به مقدسات اسلامی و دینی در مردم ایران وجود دارد، نظام و مملکت آسیبی نخواهد دید و دیگران جرات دخالت در آن را نخواهند داشت.

دکتر ولایتی در جمع تظاهر کنندگان علیه قوه قضاییه آلمان با اشاره به اصرار دولت آلمان مبنی بر اینکه کنترلی بر نظام قضایی ندارد، گفت: دولت هر کشوری باید در خصوص تمام مسایلی که رخ می دهد خصوصاً در ارتباط با موضوعات مربوط به روابط بین الملل بر پایه احترام متقابل، موضعی مسلط داشته باشد. این موضوع با استقلال قوه قضاییه منافاتی ندارد.

وی افزود: ایران مکرراً تاکید کرده روابط بین جهان اسلام و غرب باید بر پایه درک و احترام متقابل بنا شود. وی با اشاره به نارضایتی دولت آلمان از مشاهده صدمه خوردن روابطش با ایران تاکید کرد: ایران انتظار دارد مقامات آلمان برای جبران بی احترامی که به ایران شده، تلاش کنند. وزیر خارجه افزود که بی شک نفوذ صهیونیسم در پس پرده این اقدام دادستان آلمان در اهانت به مقامات عالی رتبه جمهوری اسلامی ایران، نهفته است.

بنا به اظهارات دکتر ولایتی، هم زمان با اعلان نظر دادگاه آلمانی، یک مجله وابسته به صهیونیست ها نیز ادعاهای مشابهی را مطرح کرد که این نشانه ای است از ارتباط میان عمل دستگاه قضایی آلمان با نفوذ صهیونیست ها. با این حادثه روابط ایران و آلمان به وخیم ترین شکل خود پس از وحدت آلمان رسید.
منبع: فارس



در پی قوت گرفتن احتمال دفن "ریچارد فرای" [جاسوس یهودی الاصل آمریکایی] در کنار پل خواجوی اصفهان، اعتراضات گروه های مختلف مردمی در این زمینه بالا گرفته است.

به گزارش مشرق، در پی قوت گرفتن احتمال دفن "ریچارد فرای” [جاسوس یهودی الاصل آمریکایی] در کنار پل خواجوی اصفهان، اعتراضات گروه های مختلف مردمی در این زمینه بالا گرفته است.

در این راستا مردم انقلابی اصفهان روز پنج شنبه تجمع اعتراضی را در ضلع شمالی پل خواجو برگزار کردند و در انتهای این تجمع بیانیه ای صادر کردند که متن این بیانیه بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین

جناب آقای زرگرپور استاندار محترم استان شهیدپرور اصفهان

سلام علیکم

شنیده ایم که جنابعالی از سوابق مذهبی و انقلابی خوبی برخوردار هستید و از خانواده های اصیل پا به عرصه ی خدمکت به مردم شریف و نجیب اصفهان گذاشته اید. چند روزی است که شایعاتی در مورد دفن جاسوس یهودی آمریکایی الاصل به نام "ریچارد نلسون فرای” در شهر میثمی ها، ردانی پور ها، خرازی ها، اشرفی ها، کاظمی ها و شهر علما و شهر انقلابی ها و حزب اللهی ها یعنی اصفهان عزیز، شنیده شده است.

البته نمی دانیم چه کسی به خود اجازه داده است که این مطلب را حتی در حد شایعه مطرح نماید. شاید جریاناتی هستند که به قصد تخریب شما و قرار دادن شما در مقابل خانواده ی معظم شهدا و مستضعفین و دو ملیون نفر مردم حزب اللهی شهر اصفهان این اقدامات را انجام می دهند که:

یک روز همایش بزرگ فتنه گران را در شهر شهیدان برگزار می کنند، یک روز خانم اشتون را به اصفهان می آوردند، امروز هم در صدد ایجاد نگرانی و تشویش اذهان امت حزب الله هستند. لذا با هوش و ذکاوت و بصیرتی که در شما سراغ داریم می دانیم که اجازه نخواهید داد چنین اتفاقی بیفتند.

ما که دستمان به ایشان نمی رسد (شما بفرمایید:) خدا می داند اگر جنازه ی نجس و کثیف صهیونیست "ریچارد فرای” را به شهر شهیدان بیاورند غسل شهادت می کنیم، کفن می پوشیم، آن را تحویل گرفته می سوزانیم و خوراک سگ های بیابان می کنیم و همچنین قبر استاد وی پروفسور پوپ را نیز در کنار پل خواجو بر سرش خراب می کنیم و با خاک یکسان می کنیم تا هوس چنین جنایاتی به ذهن هیچ منافق دیگری نرسد.

والسلام

مردم شهید پرور اصفهان

۲۰ فروردین ۱۳۹۳ همزمان به روز انرژی هسته ای


اعتراض به دفن یک جاسوس یهودی در اصفهان

اعتراض به دفن یک جاسوس یهودی در اصفهان



ماجرا چیست؟

ریچارد فرای مستشرق یهودی آمریکایی الاصل که در تمام عمر خود مامور پنهان و آشکار سرویس های اطلاعاتی و جاسوسی آمریکایی بوده است در ۷ فروردین سال جاری فوت و وصیت کرده که در حاشیه زاینده رود و در جوار مقبره دیگر جاسوس انگلیسی "آرتور پوپ” دفن شود.


اعتراض به دفن یک جاسوس یهودی در اصفهان


وزارت اطلاعات در سال ۱۳۷۶ کتابی با عنوان هویت منتشر کرد که در صفحه ۱۳۱ این کتاب که در ۳۷۵ صفحه توسط انتشارات حیان به چاپ رسیده، درباره ریچارد فرای آمده است:

«ریچارد فرای چندی پیش به دعوت و تلاش برخی روشنفکران داخلی به ایران سفر کرد و در طول اقامت خود در تهران با استفاده از برخی عناصر نا آگاه اقدام به جمع آوری گسترده اطلاعات محرمانه کرد. ریچارد فرای که همکاری به ظاهر علمی او با سیا امری آشکار است در این سفر تا آنجا پیش رفت که حتی برای جذب برخی مدیران اجرایی و آموزشی کشور اقدام کرد که البته این تلاش با برخی هوشیاری‌ها ناکام ماند.»


اعتراض به دفن یک جاسوس یهودی در اصفهان


اعتراض به دفن یک جاسوس یهودی در اصفهان


مجتبی مینوی درباره قابوس نامه فرای سخنان شنیدنی دارد؛ وی می‌نویسد:

«با یکی از دوستان بزرگوار خود که در ردیف علمای درجه‌ی اول استشراق نام برده می‌شود، در سال جاری در ایتالیا ملاقات کردم و از نسخه‌ی”کاپوس نامه‌ی”فرای که تا آن زمان دو مقاله درباره آن منتشر شده بود، بحث به میان آمد و چون اصرار این دوست بزرگوار را به مجعول بودن این نسخه شنیدم، گفتم اگر علما فریب این جعل‌ها را بخورند و فقط گرد آورندگان اشیای عتیقه، آن‌ها را به عنوان نسخه کهنه به قیمت هنگفتی بخرند و مبلغی دلار محتاج الیه ما را به ایران بفرستند، چه زیان دارد؟کهنامه‌ای از آن دوست به بنده رسید و در آن به براهین متقن و دلایل دندان شکن دعوی خود را اثبات و بنده را اقناع کرده است که کاپوس نامه‌ی فرای قبل از۱۳۲۱هجری شمسی وجود نداشته (و عقیده‌ی بنده که این گونه جعل‌ها ضرری ندارد، باطل بوده است زیرا که هم از لحاظ لغوی و ادبی مضر است که مشتی لغت تقلبی و غلط در ذهن ما می‌اندازد و به کتاب‌ها راه می‌دهد و هم از جنبه‌ی هنری زیان دارد که اشخاصی مانند ارنست کونل را به دام می‌اندازد)‌. این جهت است که بنده از برای جبران خطایی که سابقا مرتکب شده‌ام که شفاهاً اصالت و صحت این نسخه را تایید نموده‌ام، خویشتن را مجبور می‌بینم که مکتوب آن دوست بزرگوار را زمینه‌ی این مقاله قرار داده به مسئولیت خود اعلام دارم که: آن نمونه‌هایی از نسخه کاپوس نامه‌ی فرای که منتشر شده، و ما دیده‌ایم، مجعول است». (مجتبی مینوی، کاپوس نامه‌ی فرای، تمرینی در فن تزویر شناسی، نامه‌ی بهارستان، دفتر پنجم، ص۱۶۸)


منبع: صاحب نیوز

می‌گویند اصفهان است و مردم خوش ذوق و با هنرش، اصلا می‌گویند «اصفهان، نصف جهان» به‌خاطر هنردوستی و خوش‌ذوقی مردم شهری که گوشت و استخوان‌شان با عشق به ایران و هنرش عجین شده است.

اما در چند روز گذشته، در همین شهر هنردوست ایرانی، برخی رفتارها پشت عنوان ارزش‌مداری رخ داده و به‌نظر آلوده به سیاست‌ورزی محض بروز یافته که از منظر خبری، دو پرسش را به‌وجود آورده است: این‌که معترضان به ایران‌شناس آمریکایی در این شهر، دقیقا کدام هدف ملی را دنبال می‌کنند و دیگر این‌که سرنوشت دفن «ریچارد فرای» در کنار زاینده‌رود به کجا خواهد انجامید؟

به گزارش ایسنا، با درگذشت «ریچارد نلسون فرای» ایران‌شناس آمریکایی در هفتم فروردین‌ماه امسال (27 مارس) که بیشتر عمر 79ساله خود را صرف شناخت و معرفی ایران، زندگی مردم و هنر آن‌ها کرد، خیلی‌ها یاد وصیت او افتادند که چند سال پیش، با تأکید خواست تا پس از مرگش در خاک ایران و کنار زاینده‌رود دفن شود.

شعار نویسی در محل دفن "پوپ" ایران شناس غربی

 


با مطرح شدن وصیت فرای، همه منتظر مسوولان سیاست خارجی ایران بودند تا مجوز انجام این حرکت فرهنگی را بدهند، اما با تعلل انجام‌شده، تاجیکستان اعلام کرد که در صورت تمایل نداشتن ایران به انجام این کار، خواستار دفن این ایران‌شناس برجسته‌ی آمریکایی در کشورش است. این حرف و حدیث‌ها ادامه یافت تا چند روز پیش که عده‌ای تجمع‌هایی را در اصفهان به راه انداختند. آن‌ها حتا در اعتراض به پیشنهاد دفن فرای در کنار دو ایران‌شناس آمریکایی که پیش از این در کنار زاینده‌رود دفن شده‌اند، یعنی پروفسور «آرتور پوپ» و «فیلیس آکرمن» شعارهای تندی دادند.

دو ایران‌شناس و ایران‌دوست، دو شهروند کشوری در آن‌سوی دنیا، تصمیم گرفتند عمر خود را برای معرفی وجوه کشوری در قلب آسیا و خاورمیانه صرف کنند که با وجود تجربه‌های تلخ دوران استعمار فرهنگی، بویژه در عهد سلطنت قاجار و پهلوی و اتفاقات تلخی که توسط خارجی‌ها در حوزه‌ی میراث فرهنگی ما رخ داد، خود ما وجوه مختلف و متکثر این کشور را به هر حال، هنوز هم به‌درستی نمی‌شناسیم. آن‌ها بخش عمده‌ای از عمر خود را برای شناخت و معرفی ایران صرف کردند، کاری که بسیاری از ما در حد توان و وظیفه‌مان برای زادگاه خود و اجدادمان انجام نداده‌ایم؛ اما چرا نتیجه‌ی این عشق به ایران، در محل دفن پوپ و همسرش که بنای آن توسط خود ایرانی‌ها ساخته شده، حالا دیوارنوشته‌هایی شده است مانند این‌که بنای آمریکایی تخریب باید گردد، یا مرگ بر منافق، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسراییل و...

یکی از همکاران ایرانی پروفسور فرای در آمریکا پس از انتشار تصاویر مقبره‌ی پروفسور پوپ در اصفهان، به خبرنگار ایسنا گفت: با انتشار تصاویر مربوط به اتفاقی که در مقبره‌ی پروفسور پوپ و همسرش رخ داد، من و همکاران ایرانی‌ام، با تمام وجودمان خجالت کشیدیم.



دریایی، شفیعی کدکنی، فرای و ایرج افشار


دکتر تورج دریایی - استاد تاریخ ایران و جوامع فارسی زبان دانشگاه کالیفرنیا در شهر ارواین - ادامه داد: از دیدن آنچه بر سر مقبره‌ی «آرتور پوپ» و «فیلیس آکرمن» در اصفهان آوردند، اشک در چشمانم جمع شد. این، همان مکانی بود که سال‌ها پیش، ریچارد فرای ایران‌دوست وصیت کرد در آنجا دفن شود٬ در خاکی که او درباره‌اش حدود 60 سال، کتاب و مقاله نوشته بود.

وی اظهار کرد: در سال‌هایی که مطبوعات و تلویزیون‌های آمریکا و رسانه‌های خارجی اقدامات یکسری تندرو و شعار «مرگ» را با نام «ایران» و «ایرانیان» به جهان نشان می‌دادند٬ پروفسور فرای در حال نوشتن و مصاحبه کردن بود و می‌گفت که ایران فرهنگی غنی، مردمی دوست‌داشتنی و باغ‌هایی باصفا و فرهنگی پرعظمت دارد که از جیحون تا فرات را دربرمی‌گیرد.

او که از حدود 14 سال پیش، تاریخ ایران را در دانشگاه‌های آمریکا تدریس می‌کند و در همین مدت نیز از جمله همکاران ریچارد فرای بوده است، بیان کرد: فرای یک‌بار از ایران و ایرانی بد نگفت؛ اما در جواب به همه‌ی تلاش‌های او و دلسوزی‌اش برای ایران و ایران‌شناسی٬ جوابش را این‌چنین دادند. من مطمئنم آن‌هایی که این ناهنجاری را به وجود آوردند، درک و تحلیل لازم را ندارند. من خجالت می‌کشم. من شرمنده هستم. من مقصرم. مخصوصا اگر چیزی نگویم در قبال اینکه چند نفر نام و حرمت «ایران» و «ایرانی» را این‌چنین به چالش بکشند.

دریایی گفت: در روزی که این تصاویر را دیدم و خبرها را شنیدم، اشک ریختم و خجل شدم. به دوستم که در دانشگاه نزدیکم، استاد ایرانشناسی است، گفتم: ما چه می‌کنیم؟ برای که داریم این چیزها را می‌نویسم و کنفرانس می‌دهیم؟ فردا که در تلویزیون‌ها نشان دهند که مردم ما چه بر سر مزار مردگان می‌آورند٬ چگونه برای هزارمین‌بار نطق کنیم که ایران فرهنگی زیبا٬ پویا و مردمی صلح‌جو دارد؟ برای که بنویسم و برای چه بنویسم که ایران چه تاریخی داشته، برای چه مصاحبه کنیم و چه بگوییم درباره‌ی ایران و ایرانی؟

او با بیان این‌که با دیدن این تصاویر همه‌ی خستگی سال‌های گذشته بر شانه‌ام نشسته است، افزود: امروز از خودم خجالت می‌کشم و از کشورم و دولت «تدبیر و امید» که گذاشت این‌ کار را با آبروی سرزمین کهن‌مان کنند گله دارم.


"فرای" ایران شناسی آمریکایی


وی گفت: حدود 110 سال پیش یک آمریکایی به‌نام «هاوارد بسکرویل» برای آزادی ایرانیان و کمک به هواداران مشروطه در ایران و برای ایرانی به شهادت رسید. اکنون قبر او در تبریز است و مردم هنوز به یاد او، گل بر مزارش می‌گذارند. او که از دانشگاه پرنستون فارغ‌التحصیل شده بود، برای تدریس به ایران آمد و نه‌تنها این کار را به‌خوبی انجام داد، بلکه عاشق ملت ایران و خود ایران نیز شد و بالاخره ‌جان خود را نیز در راه آن داد؛ اما امروز با مقبره‌ی افراد هم‌عقیده با او در اصفهان چه کرده‌اند!؟

دریایی ادامه داد: به نظرم بهتر است پیکر مرحوم فرای دست‌ کم در جایی به خاک سپرده شود که به او بی‌احترامی‌ نمی‌کنند. در واقع امیدوارم فرای در نقطه‌ی دیگری از ایران‌شهر، یعنی تاجیکستان به خاک سپرده شود.

او در پاسخ به این پرسش که آیا فرزندان و خانواده‌ی مرحوم فرای از این اتفاق آگاه شده‌اند و در این صورت آیا تصمیم‌شان درباره‌ی انتقال پیکر او به ایران تغییر می‌کند؟ اظهار کرد: همسر فرای یک ایرانی - آشوری بود و حتا فرزندانش به خاطر علاقه به ایران، دین‌شان را به زرتشتی تغییر دادند؛ اما اکنون خجالت می‌کشم که به چشمان آن‌ها نگاه کنم و در این زمینه سوالی بپرسم. هرچند شنیده‌ام اکنون آن‌ها برای دفن پیکر پدرشان در تاجیکستان تمایل بیشتری دارند.

در این زمینه، مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان اصفهان - محسن مصلحی - در آخرین پیگیری‌های خبرنگار ایسنا اعلام کرد که از این اتفاق خبر ندارد و آن‌ را پیگیری می‌کند. این در حالی است که خبر مربوط به آسیب رسیدن به مقبره‌ی پروفسور پوپ و تجمع گروهی معترض در اصفهان برای جلوگیری از دفن پروفسور فرای در اصفهان، به‌جز رسانه‌های رسمی، غیررسمی و شبکه‌های اجتماعی، بارها از شبکه‌های تلویزیونی فارسی‌زبان خارج از کشور پخش شده است.

از سوی دیگر، معاون میراث فرهنگی استان اصفهان - ناصر طاهری - نیز به خبرنگار ایسنا گفت، من در زمان وقوع این اتفاق در اصفهان نبودم و موضع اداره کل میراث فرهنگی استان اصفهان را نمی‌دانم.

به گزارش ایسنا، آرتور اپهام پوپ (Arthur Upham Pope) شرق‌شناس و باستان‌شناس آمریکایی، در سال 1925 میلادی (۱۳۰۴ شمسی) به دعوت حسین علاء به تهران آمد و تا 10 سال بعد، مشاور افتخاری دولت ایران بود و سپس عضو فرهنگستان ایران شد. او در دوران زندگی خود به فرهنگ و هنر ایران بسیار خدمت کرد و آثار بسیاری تألیف کرد که تا کنون به‌عنوان منابع اصلی پژوهشگران هنر و فرهنگ ایران استفاده شده است.

ریچارد نلسون فرای نیز با این‌که در آمریکا ‌فوت کرد، همه‌ی عمر خود را برای شناساندن ایران و ایرانیان صرف کرد. او به‌مدت 70سال درباره‌ی تاریخ و فرهنگ ایران بزرگ تحقیق کرد و کتاب و مقاله نوشت. فرای در طول عمر خود دو کرسی ایران‌شناسی در آمریکا برپا کرد و چند کتاب و صدها مقاله‌ی مهم درباره‌ی ایران باستان و ایران بزرگ و شهر و تاریخ خراسان و فرهنگ ایرانی، اسلامی نوشت.

کرسی ایران‌شناسی دانشگاه کلمبیا و هاروارد به همت او تأسیس شدند و دانشجویان او کارهای ارزنده‌ای درباره‌ی تاریخ و تمدن ایران انجام دادند. او تا آخر عمر درباره‌ی ایران بزرگ تحقیق کرد و خاطرات خود را نیز در کتابی به‌نام «ایران بزرگ» نوشت که افراد مهم سیاسی و فرهنگی 70سال گذشته و ملاقات‌های او با آن‌ها را نشان داده است.

با این اوصاف، پرسش‌هایی که بخش میراث فرهنگی ایسنا آمادگی دارد تا پاسخ آن‌ها را از کارشناسان و مسوولان منطقه‌ای و کشوری دریافت و منعکس کند، پرسش‌هایی است که ذهن مخاطب ایرانی را نیز در این ماجرا درگیر می‌کند: مرجع قانونی تشخیص‌دهنده درباره‌ی دفن ریچارد فرای در ایران، کدام‌یک از نهادهای اجرایی و دینی است و موضع آن‌ها تا کنون در این زمینه چه بوده است؟ معترضان دقیقا کدام منافع ملی و منظر بین‌المللی را دنبال می‌کنند و عملکرد آن‌ها چقدر بر این مبناها منطبق است؟ از نظر ویترین بین‌المللی، انتشار واکنش‌های این‌چنینی نسبت به دفن یک ایران‌شناس در خاک ایران، بویژه با رویکرد فعلی اعتمادسازی در سیاست خارجی کشور، چقدر هزینه‌ساز است؟ از نظر دینی و فرهنگی، این حرکت چقدر قابل دفاع یا نکوهش است؟ اگر افرادی مانند ریچارد فرای به‌جای ایران‌دوست و ایران‌شناس بودن موضع خصمانه و ضد ایرانی داشتند، آیا برای معترضان مطلوب بود؟ برخورد قانونی با معترضان تندرو چیست و چگونه اقدام خواهد شد؟ 








نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد