سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

تاریخ تحلیلی اسلام

نگاهی به شخصیت جناب مالک اشتر در کتاب «ریزش‌ها و رویش‌های در بین خواص صدر اسلام»
کسی که مورخین اموی برای تخریبش بسیج شدند/ واکنش امیرالمومنین(ع) و معاویه به شهادت مالک اشتر چه بود؟

گروه فرهنگی-رجانیوز: «شما افسران جوان جنگ نرم هستید و عرصه‌ی جنگ نرم، بصیرتی عمّارگونه و استقامتی مالک‌اشتروار میطلبد؛ با تمام وجود، خود را برای این عرصه آماده کنید.»

این جمله بخشی از پیام شفاهی رهبر معظم انقلاب بود به تشکل‌های دانشجویی انقلابی که درآن از این جوانان خواسته شده بود استقامت جناب مالک اشتر را الوگی خود قرار دهند. به همین مناسبت خوب است نگاهی به برخی وجوه شخصیتی جناب مالک داشته باشیم. برای این امر برشی از کتاب ارزشمند و خواندنی «ریزش‌ها و رویش‌های در بین خواص صدر اسلام» را انتخاب کرده‌ایم

«مهدی همازاده» در بخشی از این کتاب به شخصیت مالک اشتر بعنوان یکی از رویش‌های صدر اسلام پرداخته است.

 

او اگر چه آن­قدر مسنّ نبود که دوران پیامبر را درک کند و در جمله یاران ایشان قرارگیرد، اما در نسل بعد آن­چنان رویید و به عمق معارف و بصیرت دینی دست یافت، که بسیاری از صحابه رسول­خدا را نیز پشت سرنهاد. دین­شناسی، شجاعت، گذشت از دنیا، بصیرت و زمانه­شناسی از او عنصری کارآمد و لایق برای امیرالمؤمنین ساخته بود و حضرت نیز در بدترین شرایط به اصحابی چون او چشم امید داشت.

بزرگان نخع (قبیله مالک) می­گویند پس از شهادت او نزد امیرالمؤمنین علیه السلام رفتیم و آثار شدّت ناراحتی را در چهره امام مشاهده نمودیم. سپس فرمود: «خداى مالک را رحمت کند که همه‏اش خیر بود. شما نمى‏دانید مالک چه بود! اگر به کوهى تشبیه مى‏کردید، کوهى یگانه و استوار بود و اگر به سنگی همانند مى‏نمودید، سنگى سخت و نفوذناپذیر بود. اى مالک! به­خداوند سوگند مرگ تو جهان را تکان مى‏دهد و دنیایى از آن اظهار شادمانى مى‏کنند. باید بر افرادى نظیر او گریه­کنندگان بگریند. آیا دیگر کسى مثل مالک پیدا مى‏شود؟!» آن­ها اضافه می­کنند که ما علی علیه­السلام را در شهادت مالک بیش از خودمان مصیبت­زده می­دیدیم.( الغارات، ترجمه، ص135)

امام علیه­السلام در مورد او سخنانی دارند که درباره هیچ­کس نگفته­اند؛ می­فرماید: «مالک برای من چنان بود که من برای رسول­خدا بودم»( همان، ص542)

واقعیت اینست که هرجا نیاز به انقلابی­گری و مواجهه سازش­ناپذیر و فداکارانه با مخالفین امام بود، او طلایه­داری می­کرد و از حجم سنگین تخریب­ها و شایعات معاندین – که عِدّه و عُدّه کمی هم نداشتند – هراسی نداشت. نوع برخورد برخی مورّخین متمایل به امویان و عثمانیان با مالک اشتر و کلماتی که علیه او حتّی به نقل از علی علیه­السلام ساخته­اند و حوادثی که با تحریف و تهمت­های آشکار بر ضدّ او نوشته­اند،‌ شمّهای از این تلاش­های تخریبی در آن دوران را پیش چشم مخاطب می­گذارد.

مالک در جریان شورش علیه عثمان همچون عمّار یاسر، نقشی فعّال ایفا کرد و جماعت قابل توجّهی را نیز از کوفه به مدینه (برای اعتراض علیه خلیفه) آورد.(امامت‏وسیاست، ترجمه، ص61)

او جزو عناصر تأثیرگذار در گرفتن بیعت برای علی علیه­السلام بود(همان، ص71) و پس از چندی در آستانه فتنه جمل، آماده­سازی افکار عمومی کوفه و مواجهه محکم با ابوموسی اشعری را عهده­دار شد.( تاریخ‏الطبری، ترجمه، ج‏6، صص2406و2407) وی پس از آن­که خواصّی نظیر محمدبن­مسلمه و عبدالله بن عمر و سعدبن­ابی­وقاص و اسامه بن زید از یاری امام کنار کشیدند و هرکدام بهانه­ای آوردند، در مذمّت ایشان و رفع شبهه ناشی از اقدامات آن­ها سخن گفت(اخبارالطوال، ترجمه، ص179) و خود فرماندهی جناح راست سپاه امام علیه­السلام را در جمل برعهده گرفت.( همان، ص184)

پس از جمل نیز از سوی امیرالمؤمنین به ولایت استان مرزی با شام منصوب شد. چراکه به­علّت همسایگی با شام و غارت­ها و هجمه­هایی که طرفداران و سپاهیان معاویه به آن منطقه صورت می­دادند، وضعیّتی بسیار حسّاس و امنیتی داشت.( همان، ص191و192) سپس در آستانه نبرد صفین به کوفه آمد و با سخنان حماسی در تشویق مردم به همراهی علی علیه­السلام می­کوشید. این سخنرانی­ها در خلال جنگ طولانی­مدّت صفین هم ادامه داشت و هرگاه که در جماعتی سُستی یا ترس مشاهده می­کرد، به جانب­شان روانه می­گشت.( تجارب‏الأمم، ترجمه، ج‏1، صص499و508)

وی که فرماندهی رأس لشکر امام علیه­السلام را عهده­دار بود(امامت‏وسیاست، ترجمه، ص135) در نبرد با شامیان، تفوّقی محسوس داشت و این برتری چه در جریان پس­گرفتن شریعه آب از سپاه شام و چه در نبردهای تن به تن با چهره­های سرشناس ایشان و چه در هجمه­ای که تا پای خیمه معاویه نیز پیش رفت، خود را نشان می­داد.

اما آن­گاه که پس از یک­دوره جنگ فرسایشی و طولانی، غلبه سپاه عراق با پیشرفت او نمایان شد، تمسّک به مقدّسات و تردید مقدّس­نماها، شاهکار مالک را عقیم گذاشت. فتنه دعوت به قرآن آن­چنان سنگین بود که روشنگری­های یاران خاص امام نظیر مالک و عدی‎بنحاتم هم تأثیری نداشت و حضرت،‌ تسلیم فشارهای متحجّرین شد و بعدها نیز نتوانست کاندید خود یعنی عبدالله بن­عباس یا مالک اشتر را به عنوان حَکَم اعزام کند. چراکه در نگاه متحجّرین، مقدّس­نمایی چون ابوموسی اشعری با جانماز آب کشیده و پرهیز از آلودگی­های فتنه، وجیه­تر و موثّق­تر بود.( تاریخ‏ابن‏خلدون، ترجمه‏متن، ج‏1، ص624)

و پس از آن وقتی اوضاع مصر آشفته شد و محمدبن­ابی­بکر از عهده اداره آن برنیامد، ‌امیرالمؤمنین این مأموریت را نیز بر دوش مالک نهاد: «من از شما در امر دین یارى مى‏جویم و شما را براى خود پشتیبان مى‏دانم و بوسیله شما دماغ گناهکاران را بر زمین مى‏مالم و مرزهاى مورد خطر را از خطرات حفظ مى‏کنم ...گروهى در مصر بر علیه محمدبن­ابی­بکر خروج کرده‏اند ... اکنون نزد من بیا تا در این باره چاره‏جویى کنیم». مالک خدمت امام علیه­السّلام رسید و ایشان حوادث مصر را به اطلاعش رسانید. بعد از آن فرمود: «کسى جز خودت شایسته حکومت مصر نیست».( الغارات، ترجمه، ص131)

البته او را با نقشه معاویه در مسیر مصر با عسل مسموم، به شهادت رساندند. معاویه با شنیدن این خبر بر فراز منبر گفت: «على دو دست داشت. یکى را در صفین قطع کردم که عمّار ­یاسر بود و دیگری را امروز که مالک اشتر است.»( همان، 135)

کد خبر:182003 -

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد