سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی روز

 

فرافکنی عجیب سفیرعربستان درباره مرگ الماجد
 
ماجد الماجد قبل از اینکه در هر مکان دیگری مبارزه کند، با خانواده و میهنش جنگیده و نام او در فهرست افراد تحت تعقیب دستگاههای امنیتی قرار گرفته است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سفیر عربستان در بیروت، در مصاحبه با روزنامه سعودی الحیات گفت: اگر مرگ ماجد الماجد بازنده ای داشته باشد، آن بازنده ایران است.

علی عواض عسیری سفیر عربستان در لبنان در مصاحبه با روزنامه الحیات در واکنشی عجیب به اتهامات شماری از مسئولان ایرانی درباره دست داشتن ریاض در مرگ ماجد الماجد، مدعی شد: عربستان به خوبی می داند الماجد کجا بوده و چه کسانی به او آموزش داده و از او حمایت کرده اند و اگر مرگ او بازنده ای داشته باشد، آن ایران است.

وی ادعا کرد: ماجد الماجد قبل از اینکه در هر مکان دیگری مبارزه کند، با خانواده و میهنش جنگیده و نام او در فهرست افراد تحت تعقیب دستگاههای امنیتی قرار گرفته است.

عسیری اظهار داشت: خانواده الماجد تمایل دارد جسد او به ریاض منتقل شود و منتظر پاسخ رسمی است بدین ترتیب تدابیر مربوط به این موضوع با مقامات لبنانی تکمیل خواهد شد.

وی درباره محفوظ بودن حق تهران در شکایت از عربستان سعودی به شورای امنیت به اتهام دست داشتن یکی از شهروندان آن در انفجار سفارت ایران در بیروت، تصریح کرد: اگر ایران احساس می کند که حقی دارد پس باید به سازمان ملل متحد مراجعه کند و پاسخ عربستان در آن موقع مطرح خواهد شد.

سفیر عربستان در لبنان ادامه داد: جسد الماجد چهار روز پس از گزارش پزشکی برای تعیین علل مرگ او، به عربستان منتقل خواهد شد.

ماجد الماجد، تروریست سعودی، رهبر گروه عبدالله عزام -از شاخه‌های وابسته به القاعده در لبنان- و عامل اصلی حمله تروریستی به سفارت ایران در بیروت بود که پس از دستگیری، به طرز مشکوکی کشته شد.

 

 

تشکیل سوریه ای کوچک برای بشار اسد؟

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
موسسه «واشنگتن» در گزارشی راهبردی تحت عنوان «پتانسیل یک کشور کوچک‌ برای اسد در سوریه» به قلم «نیکولاس ای. هِراس» نوشت: از زمان شروع ناآرامی‌ها در در سوریه، حدس و گمانه‌زنی‌هایی در مورد استقرار احتمالی یک «حکومتِ خُرد» به رهبری «اسد» در بخش غربی این کشور وجود داشته است.

به گزارش سرویس بین الملل تیک Tik.ir، با وجود فشارهای بین‌المللی چشمگیری که از طریق مذاکرات صلح ژنو به هر دو طرف جنگ سوریه وارد شده تا برای حصول یک توافق سیاسی به مذاکره نشینند، این جنگ همچنان ادامه دارد و هیچ نشانه‌ای از فروکش کردن آن به چشم نمی‌خورد و
ظاهراً نه حکومت «بشار اسد» و نه مخالفان وی در حال نزدیک شدن به پایان کار خود نیستند.

متعهدترین و موفق‌ترین گروه‌های مسلح مخالف، که بسیاری از آن‌ها یا اسلام‌گرا هستند یا از لحاظ جهت فکری از شبه‌نظامیان سلفی می‌باشند، در پی ایجاد یک خلافت اسلامی در سوریه هستند، و بعید به نظر می‌رسد که حکومت سوریه، جوامع سوری طرفدار حکومت، و متحدان آن بخواهند جنگ را متوقف کنند. استقرار «پایتخت» القاعده در خاور نزدیک، در شهر رقه واقع در مرکز شرقی سوریه، و مشارکت هزاران گروه از جنگندگان خارجی در مبارزه، نشانگر این است که جهادگرایان تا چه حد این جنگ داخلی سوریه را یک درگیری نسلی می‌دانند که آینده خاورمیانه را تعیین خواهند کرد.

یکی از تحولات مهم برخواسته از مخالفان مسلح اسلام‌گرا، بیانیه نوامبر 2013 در مورد تشکیل ائتلاف جبهه‌الاسلامیه توسط چندین گروه قدرتمند همراه با یک قدرت ترکیبی از پنجاه هزار مبارز، و خواسته این گروه برای سرنگونی نظامی حکومت سوریه و تأسیس یک دولت اسلامی در این کشور می‌باشد.

بسیاری از گروه‌های مبارز تشکیل دهنده جبهه‌الاسلامیه، به ویژه لواء الاسلام، صقور الشام، حرکات الأحرار الشام الاسلامیه، و لواء التوحید، مبارزان اصلی علیه ارتش سوریه و متحدان آن در مناطق استراتژیک متعددی در غرب سوریه هستند. گردان‌های مختلف جبهه‌الاسلامیه که می‌دانند ایجاد یک «سوریه کوچک» به رهبری «اسد» بر توانایی‌شان بر حکمرانی آتی بر سوریه تأثیر خواهد گذاشت، در حال مشارکت در مبارزاتی هستند که هدف از آن‌ها قطع ارتباط حکومت مستقر در دمشق تحت رهبری «اسد» ، با مناطق اصلی حامی آن در لاذقیه، طرطوس، و حمص است.

اگر یک «سوریه کوچک» به رهبری اسد توسعه یابد، این کشور به طور غیر رسمی تجزیه خواهد شد، و انشعابات بسیار خونینی برای آینده آن به دنبال خواهد داشت. چنین نهادی، به رهبری «اسد» و بقایای ارتش سوریه، می‌تواند یک نوار از غرب سوریه را در بر گیرد که احتمالاً 40 درصد از مساحت کشور را شامل خواهد شد و حدوداً 60 تا 70 درصد از جمعیت آن را در بر خواهد گرفت.

به دست گرفتن کنترل قلمرو «سوریه کوچک»و دفاع از آن در برابر مخالفان سوری، از جمله مبارزان جهادی متعهد همسو با القاعده، ممکن است منجر به جنگی شدید و غیرقابل توقف، مهاجرت اجباری (یا پاک‌سازی قومی و فرقه‌ای)  و حضور دائمی جمعیت مهاجران ناآرام سوری در کشورهای همسایه شود، و پیامدهای بالقوه درازمدت دیگری را نیز به همراه داشته باشد.

احتمال دارد «سوریه کوچکِ اسد» در غرب سوریه، در سه استان لاذقیه، طرطوس، و حمص که تا حد زیادی تحت کنترل ارتش و سرویس‌های امنیتی سوریه باقی مانده‌اند، پدیدار گردد. جوامع ساکن در این مناطقِ تحت پوششِ یک «سوریه کوچک» بالقوه نیز نسبتاً حامی حکومت سوریه هستند. در عین حال، قدرت ارتش سوریه و کنترل جوامع وفادار بر مناطقشان هنگام شکل‌گیری «سوریه کوچک»، تا حد زیادی تعیین کننده مرزهای این حکومت خواهد بود. کنترل قوی‌تر دولت سوریه بر کشور، همراه با عقب‌نشینی جنبش مخالفان مسلح، به ایجاد یک «سوریه کوچک» وسیع‌تر منجر خواهد شد؛ اقتدار ضعیف‌تر حکومت همراه با عقب‌نشینی ارتش سوریه، یک «سوریه کوچک» کوچک‌تر را در پی خواهد داشت.

دو چارچوب مفهومی عمده در رابطه با مرزهای یک «سوریه کوچک» آتی، مورد بحث و بررسی قرار گرفته‌اند. یکی از آن‌ها پیش‌بینی می‌کند یک محاصره فرقه‌ای علوی ایجاد گردد که از لحاظ قلمرو به مناطق استان‌های لاذقیه و طرطوس در شمال غربی سوریه، که از نظر تاریخی تراکم جمعیت زیادی از علوی‌ها داشته‌اند، محدود شود. این محاصره به احتمال زیاد نخواهد توانست پایتخت کشور یعنی دمشق را تحت کنترل خود درآورد. دومین سناریو، تحت پوشش قرار دادن یک منطقه وسیع‌تر است، که نه تنها مناطق سنتی تحت کنترل جوامع علوی را در بر خواهد داشت، بلکه مناطقی که در آن‌ها دیگر جوامع وفادار به حکومت برتری دارند، از جمله شهرهایی مانند ادلب، حماه، و حمص که کاملاً به دست مخالفان مسلح نیفتاده‌اند، را نیز در بر می‌گیرد.

این «سوریه کوچک» به احتمال زیاد قادر خواهد بود کنترل بر دمشق را به عنوان پایتخت خود حفظ نماید. هر دو این چارچوب‌ها از تجربیات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، و تاریخی جوامع علوی و واقعیت‌های سیاسی اجتماعی معاصر برگرفته شده‌اند، که طبق آن‌ها گروه‌های اقلیت و جوامع وفادار به حکومت، بیشتر در غرب سوریه یافت می‌شوند.

در تشریح و تفصیل چارچوب اول باید گفت، یک محاصره فرقه‌ای تحت سلطه علوی‌ها به احتمال زیاد جمعیتی با اکثریت علوی و یک پایتخت اداری در یکی از شهرهای لاذقیه یا طرطوس را به دنبال خواهد داشت. گمان نمی‌شود که این محاصره فرقه‌ای تا حدی گسترش یابد که قلمرو تاریخی داده شده به علوی‌ها را شامل شود. دولت لاذقیه و جانشین آن، استان لاذقیه، در برگیرنده جامعه اقلیت شیعه اسماعیلی شهر مصیاف و مناطق دورافتاده آن در آنچه که اکنون استان حمص در شمال غربی نزدیک به مرز استانی با طرطوس در نظر گرفته می‌شود، و همچنین روستاهای وادی الخضراء معروف به وادی النصاری، که اکثریت جمعیت آن‌ها مسیحی است، در منطقه تلکلخ از استان حمص نزدیک به مرز لبنان-سوریه، بوده است.
با ادامه درگیری‌ها در سوریه و آشکار شدن روزافزون چند‌دستگی میان نیروهای مخالف دولت دمشق که به تضعیف موضع آن‌ها در مقابل دولت منجر شده، در میان کشورهای حامی مخالفان نیز درباره حمایت از آن‌ها اختلافات جدی به وجود آمده است. به نظر می‌رسد در این میان، اختلاف برنامه‌های آمریکا و عربستان سعودی روز به روز شکل جدی‌تری به خود می‌گیرد.

 

کد خبر: ۳۶۹۴۵۰
تاریخ انتشار: ۱۶ دی ۱۳۹۲ - ۲۳:۵۴ - 06 January 2014
تقابل روزافزون برنامه‌های آمریکا و عربستان سعودی درباره سوریهبا ادامه درگیری‌ها در سوریه و آشکار شدن روزافزون چند‌دستگی میان نیروهای مخالف دولت دمشق که به تضعیف موضع آن‌ها در مقابل دولت منجر شده، در میان کشورهای حامی مخالفان نیز درباره حمایت از آن‌ها اختلافات جدی به وجود آمده است. به نظر می‌رسد در این می‌ان، اختلاف برنامه‌های آمریکا و عربستان سعودی روز به روز شکل جدی‌تری به خود می‌گیرد.

به گزارش «تابناک»، شواهد‌ حاکی از آن است که برنامه عربستان سعودی در عرصه سیاست خارجی، مبتنی بر در پیش گرفتن گونه‌ای از سیاست تهاجمی است که تداوم بخشیدن به جنگ داخلی در سوریه به منظور براندازی دولت بشار اسد، مهم‌ترین بخش آن به شمار می‌رود.

سایت تحلیلی «المانتیور» با اشاره به مطلبی که از سوی «نواف عبید»، پژوهشگر مؤسسه «بلفر» و از چهره‌های نزدیک به دولت سعودی‌ به نقل از وی می‌نویسد: «یکی از مهم‌ترین اقدامات برای تأمین ثبات در جهان عرب، ایجاد یک نیروی نظامی است که بتواند به طور موفقیت‌آمیز، اقدام به ایجاد مانع در برابر فعالیت‌های ایران کرده و در تلاش شورشیان سوری برای براندازی اسد به آن‌ها کمک کند. در همین راستا، یک فرماندهی نظامی با مقری در ریاض در سال ۲۰۱۴ به وجود خواهد آمد».

عبید می‌افزاید: «فرماندهی خلیج [فارس] شامل صد هزار نیروی نظامی خواهد بود که سعودی‌ها مسئولیت تأمین ۵۰ تا ۷۵ هزار تن از آن‌ها را بر عهده خواهد داشت. هدف نهایی تضمین این است که این پایگاه قدرت جدید جهانی به گونه‌ای کارآمد بر منطقه تسط یافته و سبب تغییر چشم‌انداز سیاسی، اقتصادی و امنیتی منطقه شود».

با این حال، به باور «المانیتور»، با توجه به توانایی‌ها و نیات عربستان سعودی، برنامه ایجاد یک نیروی نظامی مشتمل بر صد هزار تن، محل بحث و تردید فراوان است!

نخستین پرسش این است که آیا دیگر کشورهای منطقه خلج فارس در تشکیل یک ارتش منطقه‌ای که با هدف به چالش کشیدن ایران و کمک به شورشیان سوری ایجاد می‌شود، مشارکت خواهند کرد؟ روندهای جاری حکایت از آن دارد که تمایل کشورهای منطقه، دنباله‌روی از سیاست‌های آمریکا و فرصت دادن به روند دیپلماتیک در قبال ایران و همچنین مبارزه با تروریسم است، نه اقداماتی که به ایجاد تنش‌های بیشتر منجر شود.

پرسش دوم اینکه آیا عربستان سعودی واقعاً می‌خواهد ۲۵ تا ۵۰ هزار نیروی خارجی را برای مهار ایران و مبارزه در سوریه، در خاک خود آموزش دهد؟ این نیرو‌ها از کدام کشور‌ها خواهند آمد و پیامدهای داخلی و منطقه‌ای این امر برای عربستان سعودی چه خواهد بود؟ پاسخ ایران چگونه خواهد بود؟

و پرسش سوم این که ‌‌عربستان سعودی چگونه به جز بحرین، قدرت نظامی خود را در بقیه نقاط خارج از مرزهای خود پیاده خواهد کرد؛ به ویژه با توجه به سابقه‌اش درباره یمن‌؟

در همین زمینه، باید توجه داشت که مسیر ترکیه برای وارد کردن شورشیان به سوریه، در حال بسته شدن است، زیرا دولت آنکارا تلاش دارد از یک سو روابط مثبت خود را با آمریکا نگه داشته و از سوی دیگر، به بهبود روابط با ایران اقدام کند.

البته شاید هدف سعودی‌ها صرفاً افزایش قدرت چانه زنی خود در آستانه برگزاری نشست ژنو ۲ باشد، زیرا گروه ‌«شورای ملی سوریه» که از گروه‌های وابسته به عربستان در ائتلاف مخالفین سوری است، اعلام کرده ‌در نشست ژنو ۲ شرکت نخواهد کرد.
 
به هر حال، این سیاست‌ها در حالی از سوی عربستان دنبال می‌شود که دولت آمریکا اکنون به روشنی از ارتباط موجود میان مسائل سوریه و گسترش تروریسم در سطح منطقه آگاه است، به ویژه پس از اوج‌گیری خشونت‌ها در عراق و لبنان.

جان کری، وزیر خارجه آمریکا در پاسخ به پرسشی درباره عراق گفت: «این مبارزه‌ای است که صرفاً به عراق محدود نمی‌شود. این یکی از دلایل اهمیت حیاتی کنفرانس ژنو است، زیرا ظهور این تروریست‌ها در منطقه و به ویژه در سوریه، یکی از دلایلی است که بی‌ثباتی را در بقیه منطقه پدید آورده است. به همین دلیل است که همه در موضوع سهیم هستند؛ همه کشورهای منطقه خلیج فارس، همه بازیگران منطقه‌ای، روسیه، ایالات متحده و بازیگران بسیار دیگری در دیگر نقاط جهان، همگی در اقدام علیه خشونت افراط گرایانه تروریست‌هایی که به هیچ قانونی احترم نمی‌گذارند و هیچ هدفی غیر از به دست گرفتن قدرت ندارند، سهیم هستند».

در مجموع، به نظر می‌رسد بر خلاف عربستان سعودی، ایالات متحده هیچ گونه منافعی در حمایت از ادامه جنگ تا زمان براندازی اسد ندارد. هیچ منطق راهبردی ‌یا مزیت اخلاقی در مبارزه با اسد تا رسیدن به نقطه نهایی و یا عدم تعامل با اسد وجود ندارد.

هفته گذشه، رایان کروکر، دیپلمات سابق آمریکایی‌ در نیویورک تایمز نوشت: «ما باید به ساز و کاری برای پذیرش آینده‌ای شامل اسد دست پیدا کنیم و توجه داشته باشیم که هرچقدر هم ‌او بد باشد، گزینه‌های بد‌تر نیز هست».

‌در پایان «المانیتور» ‌اشاره می‌کند که آمریکا برای موفقیت هرگونه روند سیاسی در سوریه و همچنین کاهش تنش‌ها در روابط با ایران، به مشارکت عربستان سعودی نیاز دارد؛ اما در عین حال، دولت اوباما باید به اعمال فشار بر ریاض برای مشارکت در برنامه‌های مربوط به سال ۲۰۱۴ ادامه دهد.

واشنگتن همچنین باید این قضیه را برای عربستان روشن کند که منافع راهبردی و اخلاقی ایالات متحده، در پایان دادن به جنگ در سوریه است، نه ادامه آن و اینکه آمریکا خود را درگیر روند پر هزینه جدیدی از تغییر رژیم که عامل محرک آن، منازعات فرقه‌ای در سطح منطقه است، نخواهد کرد.

 

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :


روز دوشنبه (16 دی ماه)، هیأت نظارت بر مطبوعات برای دومین بار در دولت یازدهم، رای به توقیف یک نشریه داد. این‌بار هفته نامه «یالثارات» به سردبیری و مدیر مسئولی عبدالحمید محتشم وابسته به انصار حزب‌الله، توقیف شد.

به گزارش ایسنا، هفته نامه یالثارات الحسین به استناد بند 8 و 11 ماده 6 قانون مطبوعات توسط هیأت نظارت بر مطبوعات توقیف شد. بند 8 ماده 6 قانون مطبوعات، افترابه مقامات، نهادها، ارگان‌ها و هریک از افراد کشور و توهین به اشخاص حقیقی و حقوقی که حرمت شرعی دارند را، اگرچه از طریق انتشار عکس یا کاریکاتور باشد، دربر می‌گیرد و در بند 11 این ماده نیز به پخش شایعات و مطالب خلاف واقع و یا تحریف مطالب دیگران اشاره شده است. هیأت نظارت بر مطبوعات به مطلب خاصی اشاره نکرده و مشخص نیست دقیقا به دلیل کدام مطلب این هفته نامه توقیف شده است.

هفته‌نامه یالثارات الحسین (ع) در سی‌ام اردیبهشت ماه سال 1373 نخستین شماره خود را منتشر کرد. این نشریه یک‌بار در سال 1376 توقیف و انتشار مجدد خود را از مرداد ماه 76 آغاز کرد. البته این نشریه از معدود نشریات اصولگرا بود که در زمان تعطیلی گروهی نشریات اصلاح‌طلب، توقیف شد.

نشریه یالثارات دی‌ماه سال گذشته نیز به شکایت سازمان سینمایی به دادگاه کشانده شد. البته پیش از آن نیز در اردیبهشت ماه 1386 شعبه‌ی 76 دادگاه کیفری استان تهران، مدیرمسوول نشریه‌ی «یالثارات الحسین» را از اتهام افترا به دستگاه قضایی و مقامات آن و نشر مطالب خلاف واقع و نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی با شکایت مدعی‌العموم تبرئه کرد. در تیرماه 1387 نیز این نشریه بار دیگر دادگاهی شد. همچنین در بهمن ماه سال 1388 نیز مدیرمسوول این نشریه با رضایت شاکی، قرار منع تعقیب دریافت کرد. از آبان ماه سال جاری هم این هفته‌نامه دو بار به استناد بند 8 ماه 6 قانون مطبوعات مورد تذکر هیأت نظارت بر مطبوعات قرار گرفته بود.

این هفته‌نامه در دوران اصلاحات از منتقدان سر سخت دولت بود اما در دولت محمود احمدی‌نژاد همچنان که نسبت به نشریات دیگر در شرایط بهتری قرار داشت، کمتر به نقد دولت می‌پرداخت؛ چراکه انصار حزب‌الله از حامیان احمدی‌نژاد در انتخابات سال 1384 بود.

انصار حزب‌الله صاحب امتیازی و عبدالحمید محتشم مدیرمسوولی این نشریه را بر عهده دارند که این روزها به دلیل وضعیت نامناسب جسمی در بستر بیماری‌ است.
 
سید جلال ساداتیان
کد خبر: ۳۶۹۷۹۶
تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۳۹۲ - ۱۸:۳۷ - 07 January 2014
گویا جنگ و خون‌ریزی در عراق پایان‌پذیر نیست!

پس از بمب‌گذاری‌ها و عملیات انتحاری در گوشه و کنار عراق، این بار تروریست‌ها دست به اقدام نظامی مستقیم علیه مردم و دولت عراق زده‌اند. چندی است، پای برخی گروه‌های تروریستی از جمله «داعش» که پیش از این در سوریه فعالیت می‌کرد، به عراق باز شده و با حمله به شهرهای عراق از جمله الانبار و فلوجه، این شهر‌ها را با بی‌ثباتی روبه‌رو کرده است.

دولت نوری مالکی نیز با تمام قوا درصدد پاکسازی این مناطق از این اشرار است. در این میان، ایران و امریکا نیز اعلام کرده‌اند که بدون فرستادن نیرو، حاضر به کمک به دولت عراق برای برون رفت از این بحران هستند. در همین راستا، «تابناک» با دکتر سید جلال ساداتیان، تحلیلگر مسائل عراق و دیپلمات سابق ایران در لندن درگیری‌ها در عراق را ‌بررسی کرده است.

* آقای ساداتیان، چرا تحولات و ناآرامی‌ها در عراق دوباره شدت گرفته است؟


برخی از تحلیلگران بر این باورند، ‌با توجه به نزدیکی به انتخابات عراق، برخی از گروهای سنی و حتی شیعی در این کشور، با ادامه نخست‌وزیری نوری مالکی مخالف هستند.‌ این گروه‌ها با پشتیبانی از گروه‌های افراطی، درصدد بی‌ثباتی عراق برای ناکارآمد نشان دادن دولت نوری مالکی هستند. البته این تفسیر تنها می‌تواند بخش کوچکی از علل تحولات عراق را پوشش دهد.

نکته مهم‌تر اینکه نقش کشورهای خارجی در تحولات عراق، بسیار چشمگیر‌تر است و باید علل را در منافع کشورهای خارجی در عراق جست‌و‌جو کرد.

* پرسش اساسی این است که چرا تروریست‌ها دو شهر فلوجه و الانبار را برای بی‌ثباتی برگزیده‌اند؟


این دو شهر در غرب عراق واقع شده است. تروریست‌ها و گروه‌های افراطی، می‌خواهند ارتباط عراق و سوریه را از بین ببرند. از سوی دیگر، این دو شهر سنی نشین است و این گروه‌ها می‌توانند از حمایت‌های اجتماعی اهل تسنن هم کمک بگیرند.

* نگاه کشورهای دیگر از جمله ایران و امریکا به تحولات عراق چیست؟


ایران و امریکا هر دو اعلام کرده‌اند که بدون فرستادن نیرو، حاضر به کمک به دولت عراق برای خروج از این بحران هستند. ایران و امریکا، امروز‌ در عراق منافع مشترک دارند، زیرا مبارزه با تروریسم در دستور کار هر دو طرف وجود دارد. از سوی دیگر، بی‌ثباتی در عراق می‌تواند این وضعیت را به دیگر کشورهای منطقه سرایت دهد؛ البته بی‌ثباتی در منطقه به نفع هیچ کس نخواهد بود.

* ‌‌سرآغاز تحولات تروریستی در منطقه را باید در کجا جست‌و‌جو کرد؟


برای پاسخ به این پرسش، باید به خیلی دور بازگشت؛ هنگامی که افغانستان به دست شوری اشغال شد. نیروهای جهادی با کمک و آموزش‌های علمای آموزش دیده در عربستان، کمک اطلاعات ارتش پاکستان، کمک‌های امارات و کمک تسلیحاتی غربی‌ها و امریکایی‌ها ـ که در اختیار این مجموعه گذاشتند‌ ـ شکل گرفتند. این گرو‌ها به تدریج به ‌مجموعه‌ای با نام گروه‌های جهادی تبدیل شدند‌. این‌ها پس از خروج شوروی از افغانستان، قدرت را به دست گرفتند و دولت طالبان را تشکیل دادند. دولت متشکل از علما و روحانیون آموزش دیده در پاکستان و جنوب افغانستان دولت طالبان شد. این دولت کم‌کم علیه امریکا موضع گرفت و به تدریج امریکا مخالفت با آن‌ها را آغاز کرد.

پس از ۱۱ سپتامبر دولت بوش جنگ علیه این‌ها را اعلام کرد؛ یعنی امریکا مبارزه جهانی علیه تروریسم را شروع کرد. ایالات متحده پس از حمله به افغانستان، باعث شد، این گروه‌ها به کشورهای گوناگون بروند و پخش شوند. آنان پس از جنبش‌های کشورهای عربی دوباره به این مناطق هجوم می‌آوردند و در این مناطق مستقر شدند؛ بنابراین، نیروهایی که در افغانستان می‌جنگیدند و در پاکستان آموزش دیده بودند، نشأت گرفته از مسلمان‌های تندرو که توسط عربستان پشتیبانی شده بودند در کشورهای گوناگون گسیل داده شدند.

* این گرو‌ها در عراق چگونه گسترش یافتند؟


با سقوط صدام در عراق، دسترسی به اسلحه‌های دولت صدامی وجود داشت. این گروه‌ها با حمایت‌هایی که از آنها می‌کرد، به تدریج در عراق گسترش یافت. گروهایی که در الانبار و فلوجه هستند، باقی‌مانده تروریست‌های القاعده هستند و به رغم ظاهر بدوی و ساده، از امکانات فناوری برخوردارند. این گرو‌ها با توجه به فناوری‌های پیشرفته با هم ‌سیتماتیک ارتباط دارند.

* نقش عربستان در تحولات عراق چیست؟


بازنده صحنه عراق، عربستان سعودی است. همه دنیا از جمله امریکا که ‌روابط خوبی با عربستان دارد، به خوبی می‌دانند که پشت ماجرای القاعده، سلفی‌ها و تکفیری‌ها که به شکل کاملا افراطی دست به انفجارات می‌زنند، عربستان و پول این کشور است. حتی به تازگی برخی از سناتورهای امریکایی‌ها مطرح کرده‌اند که عربستان را در ردیف تروریسم گذاریم.
 
عربستان تاکنون گمان می‌کرد از حمایت‌های امریکا برخوردار است؛ اما در چند زمینه ضربه‌های مهلکی خورده است.


۱ ـ
عربستان ‌‌احساس می‌کند، آنچه باید در بحث هسته‌ای علیه ایران به کار گرفته شود، از میان رفته است. بحث هسته‌ای با طرح جمهوری اسلامی ایران و پذیرش از سوی ‌امریکا کاملا شرایط را عوض کرده است. در اینجا عربستان‌ بسیار نگران شد، زیرا گمان می‌کرد مهار ایران تنها با قدرت امریکا رخ خواهد داد. در این صورت عربستان می‌تواند ادعای رهبری جهان اسلام کند.

عربستان با تزریق پول، آموزش طلاب، ساخت مساجد، پخش نشریات و.. خیلی امیدوار بود که نقش و جایگاه ایران را تخریب و جایگاه خود را به عنوان پرده‌دار کعبه حفظ کند. امروز دولت عربستان احساس می‌کند جمهوری اسلامی ایران، ‌نقش و جایگاه خودش را تقویت کرده ‌و این امر از سوی امریکا‌ حمایت شده است.

۲ ـ
عربستان گمان می‌کرد می‌تواند با سوریه برخورد کرده و حکومت علوی سوری را سرنگون کند؛ اما با تحولاتی که اتفاق افتاد، دید امریکا باز هم از موضع عربستان حمایت نکرد. مثلا شخص اوباما نقش بالایی را ایفا کرد و اجازه نداد جنگ علیه سوریه اتفاق بیفتد. عربستان موضع‌گیری امریکا در قبال تحولات سوریه را کاملا در راستای اهداف جمهور‌ی اسلامی و در ضدیت با مصالح و منافع خودش در منطقه می‌داند.

۳ ـ
در بحث عراق، عربستان احساس کرد که پس از صدام بر دولت عراق کاملا مسلط شده و با حمایت و دریافت کمک امریکایی‌ها وضعیت در عراق را تثبیت می‌کند؛ اما این گونه نشد. این ایران بود که توانست اوضاع عراق را کنترل کند و سرانجام در همین تحولات اخیر عراق، به رغم کمک‌های بی‌شمار عربستان به القاعده در عراق، دولت نوری مالکی، چندی پیش عملیاتی کرد و توانست، نفر دوم رهبران القاعده در عراق را به هلاکت برساند.

عربستان همه توان خود را معطوف کرده‌ تا حلقه اتصالی ایران، عراق و سوریه را به گونه‌ای متلاشی ‌و بتواند نیروهای خودش را در این منطقه تقویت کند. در ‌‌نهایت عربستان احساس می‌کند که تمام در‌ها‌ روی این کشور بسته شده است. برای همین، از تغییر جغرافیای سیاسی یا به عبارت دیگر، تغییر آرایش نظامی منطقه به شدت می‌ترسد. به همین دلیل، نیرو‌ها را در عراق ‌تجهیز کرده است. در این زمان، این نیروهای تروریستی برخلاف گذشته ‌عملیات آشکار‌تری انجام داده است. در گذشته، گروه‌های القاعده در عراق، صرفا عملیات انتحاری در مکان‌های نا‌شناس انجام می‌داد، ولی این بار‌ منسجم و آشکار به عملیات کلاسیک وارد و درگیر شده است.

* آینده تحولات عراق را چگونه ارزیابی می‌کنید؟


دولت نوری مالکی با توجه به مشکلاتی که در عراق دارد، همه تلاش خود را می‌کند و ظرفیت‌های خود را به کار گرفته‌ تا ثبات را به این کشور بازگرداند.
 
 
ادامه ماجرای مرگ عامل حمله به سفارت ایران؛
مرگ مشکوک عامل حمله به سفارت ایران در بیروت، همچنان محل بحث و جدل بسیاری است و هنوز درباره ابعاد واقعی این ماجرا خبر و گزارش دقیقی منتشر نشده است. با این حال، یکی از مباحث مهم مرتبط با این موضوع، این است که مرگ ماجد‌الماجد تا چه اندازه بر فعالیت‌های القاعده در لبنان و کلیت منطقه تأثیرگذار خواهد بود.
کد خبر: ۳۶۹۳۹۱
تاریخ انتشار: ۱۶ دی ۱۳۹۲ - ۱۶:۰۵ - 06 January 2014
پس از مرگ «ماجد»، چه چیزی در انتظار لبنان است؟
مرگ مشکوک عامل حمله به سفارت ایران در بیروت، همچنان محل بحث و جدل بسیاری است و هنوز درباره ابعاد واقعی این ماجرا خبر و گزارش دقیقی منتشر نشده است. با این حال، یکی از مباحث مهم مرتبط با این موضوع، این است که مرگ ماجد‌الماجد تا چه اندازه بر فعالیت‌های القاعده در لبنان و کلیت منطقه تأثیرگذار خواهد بود.

به گزارش «تابناک»، سایت تحلیلی «المانیتور» در گزارش‌ تحلیلی به موضوع مرگ عامل حمله به سفارت ایران در بیروت پرداخته و اشاره می‌کند، بر پایه ادعای برخی مقامات لبنانی، علت مرگ وی، وخیم شدن وضعیت جسمانی بوده و وی پیش از دستگیری نیز در بیمارستان و تحت مراقبت بوده است.

یک منبع دیگر در ارتش لبنان نیز گفته، پس از بازداشت ماجد، هیچ گونه بازجویی از وی‌ نشده، زیرا وضعیت جسمانی وی اجازه این کار را نمی‌داده و اولویت در آن زمان، زنده نگه داشتن او بوده است، حال آنکه انتظار می‌رفت با بازجویی از ماجد، ابعاد مهمی از فعالیت‌های القاعده در سطح منطقه روشن شود.

به هر حال، هنوز هیچ گونه جزئیات مشخصی از مرگ ماجد منتشر نشده است. بیشتر لبنانی‌ها، فارغ از تفاوت‌های سیاسی‌ با اخبار منتشره در این زمینه با بدبینی برخورد می‌کنند.

بسیاری بر این باورند که ماجد، رهبر شاخه لبنانی خطرناک‌ترین گروه تروریستی جهان، به قتل رسیده تا اسرار مربوط به این گروه پوشیده نگه داشته شود.

این دیدگاه در میان مردم عادی و همچنین در شبکه‌های اجتماعی به عنوان دیدگاه غالب جریان دارد و نشانگر آن است که بسیاری از مردم، اخبار رسمی در این زمینه را معتبر نمی‌دانند و دولت لبنان را در ماجرای مرگ ماجد مقصر قلمداد می‌کنند.

پیش از مرگ ماجد، چندین کشور‌ از جمله ایران درخواست مشارکت در بازجویی از وی را مطرح کرده بودند. یک مقام امنیتی گفته، ایالات متحده نیز در این زمینه درخواستی برای دولت لبنان فرستاده است.

گفتنی است، حمله «بریگادهای عبدالله عزام» (گروهی که ماجد رهبری آن را بر عهده داشت) به سفارت ایران در بیروت، نخستین حمله این گروه علیه اهداف دولتی یا غیرنظامی در لبنان به شمار می‌رفت. این گروه طی سال‌های پیش؛ حملاتی ‌علیه نیروهای سازمان ملل و شهرک‌های یهودی نشین رژیم صهیونیستی و همچنین چند حمله را در خارج از لبنان انجام داده بود.

وزارت خارجه آمریکا، بریگادهای عبدالله عزام را در لیست گروه‌های تروریستی قرار داده بود و برخی از رهبران این گروه نیز در فهرست تروریستی این کشور قرار داشتند؛ اما جالب اینجاست ‌ماجد ـ که گفته می‌شود از سال ۲۰۰۹ به رهبری این گروه رسیده ـ وارد فهرست مذکور نشده بود.

ماجد به عنوان رهبر بریگادهای عبدالله عزام در لبنان، از همه جزئیات درباره فعالیت‌های این گروه آگاهی داشت؛ از جمله منابع مالی، گردش و تبادلات مالی، مسیرهای قاچاق اسلحه به لبنان، مخفیگاه‌های گروه و همچنین ارتباطات آن با گروه‌های شورشی وابسته به القاعده در سوریه؛ افزون بر این، نقش وی می‌توانست آشکارکننده شکاف‌های امنیتی موجود در حکومت لبنان باشد که دو ائتلاف اصلی این کشور، یعنی ۸ مارس و ۱۴ مارس را به اتهام زنی علیه یکدیگر کشانده است.

اما اکنون پرسش اینجاست که پس از مرگ ماجد، اوضاع به چه ترتیبی پیش خواهد رفت؟ در حقیقت، پاسخ به این پرسش روز دوم ژانویه شنیده شد؛ یعنی زمانی که یک خودروی بمب‌گذاری شده در قلب بخش جنوبی بیروت، یعنی مرکز اصلی حزب الله منفجر ‌و سبب کشده شدن پنج تن و زخمی شدن ۷۵ تن شد.

بر پایه گزارش‌ها، گروه موسوم به دولت اسلامی عراق و شام (داعش) مسئولیت این حمله را بر عهده گرفته است. این حمله نشانگر آن است که تصمیم گروه‌های افراطی برای کشاندن حزب الله به عرصه حملات خود، از مرگ هیچ کس تأثیر نخواهد پذیرفت و احتمالاً بریگادهای عبدالله عزام نیز به زودی با داعش ادغام شده و به شعبه‌ای از این گروه در لبنان تبدیل خواهند شد.

از سوی دیگر، یک مقام امنیتی لبنانی می‌گوید، شواهدی است، مبنی بر اینکه بریگادهای عبدالله عزام در حال ادغام با نیروهای وابسته به «شیخ احمد العصیر»، روحانی سنی تندروی لبنانی هستند.

به گفته این مقام امنیتی، یکی از دو عامل انتحاری در جریان حمله به سفارت ایران، از عناصر هوادار عصیر بوده است. چهار نفری نیز که در جریان حمله به نیروهای ارتش لبنان در «سیدون» کشته شدند، از نیروهای عصیر بودند؛ گویا یک گروه جدید وابسته به القاعده در لبنان در حال شکل‌گیری است.

 

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
منابع لبنانی داستان مرگ "ماجد الماجد" را بی‌شباهت به مرگ بن لادن نمی‌دانند. چگونگی کشته شدن بن لادن و پرتاب جسد وی در آب‌های آزاد روایتی است که فقط آمریکایی‌ها آن را نقل کرده‌اند. همین امر از آن روزها باعث شده تا در قصه پایان دادن به زندگی مرموز بن لادن تشکیک‌هایی صورت گیرد. اولین تشکیک این است که آیا می‌توان به روایت آمریکایی‌ها اعتماد کرد؟ اما قصه مرگ ماجد الماجد یا به تعبیر دقیق‌تر مرگ مرموز این تروریست سعودی تبار کلید واژه‌های دیگری دارد. 

 ماجد الماجد در طول 10 سال اخیر بین پاکستان و افغانستان، عراق و سوریه و لبنان و شاید کشورهای دیگر در تردد بوده است. 

او سرشاخه بسیاری از ارتباطات گروه‌های جهادی سلفی و اخیرا تکفیری‌های سوری و لبنانی بوده و راه‌های ارتباط با رهبران القاعده از افغانستان تا لبنان را به خوبی می‌دانسته است. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان امنیتی او ستون اصلی تامین منابع مالی و تسلیحاتی گروه‌های جهادی سلفی در سوریه، عراق و لبنان بوده است. همین‌ها کافی است تا روشن شود که او صید گرانبهایی برای همه تشکیلات امنیتی‌ای بوده است که در طول پنج سال اخیر به دنبال او بوده‌اند. وقتی تشکیلات اطلاعاتی ارتش لبنان موفق به صید این ماهی گرانبها شد، بی‌شک همه افسران عالی رتبه لبنانی که در این موفقیت دخیل بودند به خود می‌بالیدند. 

رشته اصلی کشف حضور او در بیروت به سازمان اطلاعات ارتش آمریکا نسبت داده می‌شود. براساس اعلام منابع امنیتی لبنان این تشکیلات آمریکایی بوده است که خروج ماجد الماجد از عرسال در شرق لبنان به سوی بیروت را به اداره امنیت استراتژیک ارتش لبنان اطلاع داده بود. اطلاعات موجود نشان می‌داد با توجه به بیماری کلیوی‌اش، ماجد الماجد پیشتر حداقل یکبار دیگر (و شاید هم بیشتر) در بیروت برای مداوای خویش در یکی از بیمارستان‌های لبنان بسر برده اما این بار سفر بدون بازگشتش را از عرسال به سوی بیروت آغاز کرد. 

گفته می‌شود اطلاعات ارتش لبنان به هویت وی در بیمارستان المقاصد پی می‌برد اما برای اجتناب از هرگونه درگیری احتمالی در اطراف و یا داخل بیمارستان، از هر اقدامی در بیمارستان المقاصد خودداری می‌کنند چراکه به گمان ارتش لبنان احتمالا نیروهای مسلحی از گروه "عبدالله عزام" از رهبر نظامی خود حفاظت می‌کردند. آنها منتظر ترخیص ماجد الماجد از بیمارستان می‌شوند و هنگامی که با یک آمبولانس در راه بازگشت به عرسال بوده در منطقه جمهور در بین راه بیروت - اشتوره در یک ایستگاه پست بازرسی ارتش او و یک همراهش را بازداشت می‌کنند. 

از همین جا سوالاتی به میان آمده است که می‌تواند داستان مرگ او را روشن کند: 

1- آیا به هنگام ترخیص از بیمارستان المقاصد، وضعیت ماجد الماجد بهبود پیدا کرده بود یا وی به دلیل ناامیدی از بهبودی، بیمارستان را ترک کرده بود؟ اسناد پزشکی وی در این باره چه می‌گویند؟ چرا تاکنون مسئولان بیمارستان المقاصد در این خصوص اظهار نظری نکرده‌اند؟ 

2- آیا بجز اطلاعات ارتش لبنان و آمریکا طرف‌های دیگری از هویت ماجد الماجد در بیمارستان المقاصد مطلع شده بودند؟ 

3- هزینه‌های سنگین معالجه او که در بهترین بخش بیمارستان المقاصد بستری شده بود را چه کسی و یا چه طرفی پرداخت کرده بود؟ آیا همراه او هزینه‌های معالجه را پرداخت کرده بود؟ در حالی که انجام امور پزشکی در این بیمارستان بالا می‌باشد چرا ماجد الماجد و یا طرف هماهنگ‌کننده وی این بیمارستان را برای وی انتخاب کرده است؟ آیا شرایط ویژه‌ای در این بیمارستان وجود داشته که برای معالجه ماجد الماجد انتخاب شده است؟ 

4- در صورت بحرانی بودن حال وی و امکان مرگ او در نتیجه سفر طولانی به عرسال، چرا با همان آمبولانس در جایی در بیروت استقرار نیافته و مستقیما به سوی منطقه بقاع حرکت می‌کند؟ فرضیه نداشتن ارتباطات تشکیلاتی برای فردی در حد و اندازه ماجد الماجد در بیروت به هیچ وجه قابل پذیرش نیست. 

5- از زمان دستگیری وی تا ورود به بیمارستان نظامی ارتش لبنان در خیابان سبق الخیل در منطقه بدارو چه کسانی او را همراهی می‌کرده‌اند؟ آیا در حین انتقال به بیمارستان نظامی در وضعیت بحرانی بوده است یا آن که وی شرایط طبیعی و نرمالی داشته است؟ 

6- براساس اعلام ارتش لبنان حفاظت چند لایه و شدیدی در پیرامون و داخل بیمارستان نظامی برای وی اتخاذ شده بود که هیچ پرنده‌ای بدون اجازه نمی‌توانست پرواز کند! در حالی که هر کوچه و برزنی و هر مغازه‌ای در بیروت اکنون به دوربین‌های مدار بسته مجهز می‌باشند به طور قطع مداخل و خروجی‌های بیمارستان و راهروهای آن و از جمله اتاق مراقبت‌های ویژه ماجد الماجد با دوربین‌های مدار بسته کنترل می‌شده‌اند. برهمین اساس آیا نمی‌توان در دوره اقامت وی در بیمارستان و اتاق مراقبت‌های ویژه ماجد الماجد به شکل دقیق فهمید که چه کسانی به اتاق وی تردد داشته‌اند؟ 

7- اکنون به درستی می‌توان تشخیص داد که اگر ماجد الماجد پیش از بیمارستان المقاصد به بیمارستان دیگری در بیروت برای معالجه تردد داشته است، آن چه بیمارستانی بوده است؟ با صحت چنین فرضیه‌ای در آن بیمارستان وی با چه هویتی و با همراهی چه کسانی وارد و خارج شده است؟ چه کسانی هزینه‌های او را پرداخت کرده‌اند؟ پرونده پزشکی‌اش در این بیمارستان از وضعیت وی چگونه حکایت می‌کند؟ چه کسانی هماهنگی ورود ماجد الماجد به این بیمارستان را انجام داده‌اند؟ 

8- اکنون این امکان وجود دارد تا پرونده پزشکی وی در بیمارستان المقاصد با بیمارستان نظامی ارتش لبنان مقایسه و کنترل شود تا روشن شود که وی در زمان ترک بیمارستان المقاصد آیا در وضعیت بحرانی بوده است یا شرایط نسبی بهتری داشته است؟ آیا تناقض احتمالی در پرونده‌های پزشکی نمی‌تواند گویای سوالات بسیار در سرعت مرگ ماجد الماجد باشد؟ 

9- چرا درحالی که پس از دستگیری ماجد الماجد هویت وی به سرعت کشف و اعلام شد اما تاکنون از اعلام کشف هویت فرد همراه وی خودداری شده است؟ 

10- چه کسانی در طول حضور وی در بیمارستان المقاصد از وی دیدن کرده‌اند؟ اگر او پیشتر در بیمارستانی دیگر حضور داشته چه کسانی در طول بستری بودنش، از او عیادت کرده‌اند؟ 

11- فرض اولیه حاکی از آن است که همراه با آمبولانس حامل ماجد الماجد ماشین یا ماشین‌های دیگری نیز برای حفاظت از وی او را همراهی می‌کرده‌اند و در این صورت فرد همراه احتمالا با تلفن و یا بی‌سیم با آنها در ارتباط بوده است. در چنین حالتی این تماس‌ها با کجا و چه کسانی برقرار شده است؟ 

12- آیا تماس‌های تلفنی با همراه و یا شخص ماجد الماجد در بیمارستانالمقاصد کنترل شده است تا طرف‌های مرتبط با بستری شدن وی در بیمارستان مشخص شوند؟ 

13- تشکیلات امنیتی آمریکا پس از اعلام حضور ماجد الماجد در یکی از بیمارستان‌های بیروت تا کجا در جریان روند دستگیری وی قرار داشته‌ است؟ شواهد اولیه مدعی است که عملیات استراق سمع آمریکا نقش مهمی در کشف مکان ماجد الماجد در عرسال در شرق لبنان داشته است. آیا پس از کشف محل بستری شدن وی در بیمارستان المقاصد، آمریکایی‌ها همچنان عملیات استراق سمع و کنترل تحرکات ماجد الماجد و همراهانش را در این مکان و سپس بعد از خروج وی از بیمارستان تا زمان دستگیری را داشته‌اند؟ آیا امریکایی‌ها با استفاده از ماهواره‌های جاسوسی تصاویر خروج وی از بیمارستان و سپس انتقال وی به بیمارستان نظامی ارتش لبنان را در اختیار دارند؟ آیا آمریکا حاضر است این اطلاعات را در اختیار لبنان به منظور کشف ابهامات مرگ وی قرار دهد؟ یا آن که همچون پرونده ترور رفیق حریری حاضر نیست هیچگونه اطلاعاتی در اختیار تشکیلات قضایی لبنان قرار دهد؟ 

14- چرا خبر مرگ ماجد الماجد به سرعت رسانه‌ای شد؟ آیا استمرار عملیات تعقیب و مراقبت حکم نمی‌کرد تا این خبر حداقل برای چند روز کتمان می‌شد تا تحرکات احتمالی نیروهای وابسته به گروه عبدالله عزام و ارتباطات ماجد الماجد بیشتر کشف می‌شد؟ 

15- چه طرف‌هایی به شکل رسمی خواستار تحویل گرفتن ماجد الماجد پیش از مرگش شده‌اند؟ پیش از رسانه‌ای شدن دستگیری وی چه دولت‌هایی از بازداشت وی مطلع شده بودند؟ 

16- آیا بجز تشکیلات امنیتی ارتش، دیگر دستگاه‌های امنیتی لبنان نیز در جریان موضوع بوده‌اند؟ آیا آنها به شکلی از اشکال در جریان بستری شدن ماجد الماجد در بیمارستان المقاصد و عملیات دستگیری تا استقرار وی در بیمارستان نظامی ارتش بوده‌اند؟ 

اکنون اخبار متفاوت و متناقضی درخصوص تحقیقات اولیه از ماجد الماجد به گوش می‌رسد. برخی می‌گویند که سازمان اطلاعات ارتش لبنان توانسته اطلاعاتی در تحقیقات اولیه از وی به دست آورد و برخی دیگر معتقدند که هیچگونه اطلاعاتی از وی کشف نشده زیرا وی از لحظه ورود به بیمارستان نظامی در وضعیت بحرانی و بی‌هوشی به سر می‌برده است. تحلیل این دو احتمال به دلیل نبودن دلایل ملموس و اطلاعات دقیق از آخرین روزهای زندگی ماجد الماجد و به شکل دقیق‌تر پنج روز آخر دشوار است اما پاسخ به سوالات فوق بسیاری از امور پیچیده دستگیری و سپس مرگ وی را روشن می‌کند و می‌توان به سادگی قضاوت کرد که او به مرگ طبیعی و در نتیجه نارسایی کلیوی مرده است یا آن که عوامل دیگری در سرعت مرگ وی دخالت داشته‌اند؟ 

از سوی د?گر شبکه الجدید لبنان خبر داده یک وابسته سفارت عربستان در بیروت 24 ساعت قبل از مرگ ماجد الماجد تروریست سعودی با وی دیدار کرده بود. این شبکه به جزئیات بیشتر دیدار این دیپلمات سعودی با ماجد الماجد اشاره‌ای نکرده است. بعد از دستگیری "ماجد الماجد" سرکرده سعودی گروهک تروریستی "عبدالله عزام" متهم بمب‌گذاری نزدیک سفارت ایران در بیروت، برخی از رسانه‌های عربی با مشارکت برخی از نهادهای لبنانی در راستای وخامت حال این تروریست سعودی اطلاع رسانی کردند. ناظران سیاسی معتقدند که جریان‌های مغذی این گروهک تروریستی به علت هراس از افشا شدن توطئه‌ها و عملیات تروریستی آنها علیه محور مقاومت و رسوا شدن حامیان افکار تکفیری نزد افکار عمومی جهان، این مهره سوخته خود را کشتند. برخی دیگر از ناظران سیاسی معتقدند که قطعا نیروهای امنیتی لبنان روند بازجویی از این فرد جانی را آغاز کرده بودند ولی به درخواست عربستان از اعلام اطلاعات به دست آمده امتناع می‌نمایند. 

در این میان یک رسانه عربی به نقل از منابع نزدیک به حزب‌الله لبنان تاکید کرد سرکرده گروه تروریستی عبدالله عزام به خاطر این کشته شد تا اعتراف نکند و حقایق هم آشکار نشود. روزنامه الرای به نقل از این منابع نوشت ماجد الماجد سرکرده گروه موسوم به کتائب عبدالله عزام کشته شد تا ساکت بماند و حقایق آشکار نشود. 

این منابع افزودند حزب‌الله خواستار تحقیق در خصوص کشته شدن الماجد شده است، زیرا این جنبش معتقد است نارسایی کلیوی منجر به مرگ نمی‌شود. براساس این گزارش، این منابع گفتند کشته شدن الماجد خدمتی به تکفیری‌ها و حامیانشان است. منابع نزدیک به حزب‌الله همچنین اعلام کرده‌اند حزب‌الله هیچ کس را در کشته شدن الماجد متهم نمی‌کند.

از سوی دیگر مرگ مشکوک این تروریست خطرناک سعودی بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های لبنانی داشته است. در این زمینه روزنامه النهار نوشته است مرگ الماجد، اسرارش را هم با وی دفن کرد. 

رسانه‌های لبنانی در حالی از مرگ ماجد الماجد سرکرده گروه تروریستی عبدالله عزام به سبب آنچه وخامت حال وی خوانده بودند، خبر دادند، که برخی منابع دیدار یک دیپلمات سعودی با الماجد پیش از مرگش را فاش کرده‌اند. منابع دیگری معتقدند الماجد به سبب روابط نزدیک و گسترده‌ای که با سازمان جاسوسی عربستان و شخص بندر بن سلطان داشته، به قتل رسیده است، تا اسرار روابطش با آل سعود و دستوراتی که از آنها برای کشتار و ناامنی در منطقه به ویژه لبنان دریافت می‌کرد، فاش نشود.
 
 
 
 
کد خبر: ۳۶۹۶۷۵
تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۳۹۲ - ۱۳:۲۸ - 07 January 2014
منابع خبری وابسته به تروریست‌ها اعلام کردند که گروه تروریستی داعش شب گذشته ۵۰ تن از خبرنگاران و فعالان رسانه ای در حلب را تیرباران کرد.

به گزارش العالم، گروه تروریستی داعش که این روزها با دیگر گروه های مخالف در شمال سوریه و دیگر مناطق این کشور درگیر شده است، در تازه ترین اقدام خود شب گذشته 50 نفر از خبرنگاران و فعالان حوزه رسانه در حلب را تیرباران کرد.

صفحات فیس بوک وابسته به گروه‌های تروریستی با تکرار گسترده این خبر نوشتند: این افراد مدتهاست که توسط داعش در بیمارستان چشم پزشکی حلب در بازداشت به سر می بردند و این گروه تروریستی آنان را شامگاه گذشته اعدام کرده است.

اسامی برخی از این افراد که وابسته به جبهه النصره بودند به این شرح است: قتیبة ابو یونس، امین ابو محمد، سلطان الشامی و محمد قرانیة.

این افراد اوایل دسامبر گذشته از دفتر کار خود در الکلاسه حلب ربوده شده بودند و در این بیمارستان که داعش از آن به عنوان مقر خود استفاده می کرد، نگهداری می شدند.

لازم به ذکر است که دولت اسلامی عراق و شام، همواره مخالف خبرنگاران و نویسندگان بوده و هر فرد مخالف خود در این عرصه را ربوده و تیرباران می کند.
 
 
 
 
شبکه اجتماعی فیس‌بوک از آغاز پیدایش در سال 2004 با بی‌اعتمادی مسؤولان ایران مواجه گشت. این سایت تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری دوم احمدی نژاد به طور متوالی فیلتر و رفع فیلتر شد تا آن که بعد از مدتی به طور کامل فیلتر شد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
المانیتور نوشت: شبکه اجتماعی فیس‌بوک از آغاز پیدایش در سال 2004 با بی‌اعتمادی مسؤولان ایران مواجه گشت. این سایت تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری دوم احمدی نژاد به طور متوالی فیلتر و رفع فیلتر شد تا آن که بعد از مدتی به طور کامل فیلتر شد.

به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»،‌ با به قدرت رسیدن دولت میانه‌روی جدید و ورود برخی از چهره‌های آن مانند وزیر امور خارجه کنونی، محمدجواد ظریف به فیسبوک، امید به رفع فیلتر از سایت فیس‌بوک در بین ایرانیان فزونی یافت.

علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد ایران در نوامبر گذشته گفته بود: "من خودم عضو فیس‌بوک هستم. فیس‌بوک یک شبکه اجتماعی است و من آن را جزو مصادیق مجرمانه نمی دانم."

غلامحسین محسنی اژه‌ای، دادستان کل ایران نیز در ستامبر همین سال از امکان رفع فیلتر فیس‌بوک در صورت نفی فعالیتهای مجرمانه در آن خبر داده بود. علاوه بر این اظهارات، تعدادی از شخصیت‌های سیاسی ایران دارای صفحه رسمی در فیس‌بوک هستند. اکبر هاشمی رفسنجانی، بیژن نامدار زنگنه و محمد جواد ظریف از معروفترین آنها هستند.

فیس‌بوک در حال گسترش روزافزون در بین طلاب حوزه است. تعداد وسیعی از طلاب از این شبکه اجتماعی برای نشر افکار و دیدگاه‌های دینی و اجتماعی و سیاسی خود استفاده می‌کنند. در بین صفحات فیس‌بوک طلاب می‌توان به طیف وسیعی از اختلاف آراء و دیدگاه‌ها برخورد.

سید اکبر موسوی، دانش‌آموخته حوزه قم در یادداشتی درباره گسترش استفاده از فیس‌بوک نوشت: "توسعه اینترنت و پیشرفت گوشی های همراه همه را با فیس‌بوک آشنا کرده است. فیس بوک فارسی پنج شش سال پیش را می توان فیس بوکی فرهیخته دانست، اما فیس بوک الان فیس بوک یک جامعه است."
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد