بازخوانی مواضع رنگارنگ مقامات آمریکا پس از توافق ژنو
مقامات ارشد دولت آمریکا در جلسه توجیهی با خبرنگاران پیرامون مفاد توافقنامه اخیر ایران و 1+5 تأکید کردند که آمریکا نه حق ایران در غنیسازی را به رسمیت شناخته و نه قصد دارد به رسمیت بشناسد. آنچه که در این توافق به ایران داده شده است تنها تنفسی ناچیز در برابر توقف پیشرفت هستهای این کشور است.
گروه بینالملل مشرق – توافق هستهای بین ایران و 1+5 در بین اعضای کنگره آمریکا واکنشهای متضادی را برانگیخته که حتی ممکن است اوباما را مجبور به وتوی قانون آینده کنگره کند. با گذشت یکماه از توافق ایران و 1+5 در ژنو، از رئیسجمهور تا سناتورهای کنگره آمریکا هریک مواضع و نظرات متفاوتی را نسبت به این توافق و آینده آن و یا مفاد و تعهدات طرفین ابراز داشتهاند.
گروه بینالملل مشرق طی گزارشهایی به بازخوانی مواضع متفاوت و متناقض مقامات آمریکایی پس از توافق ژنو خواهد پرداخت.
«نبود صدای واحد» و شنیده شدن مواضع متناقض در داخل آمریکا باعث شده است تا بدبینی ایران نسبت به مقامات این کشور دوچندان شود و توافق ایران و 1+5 را به خطر بیاندازد.
به گزارش مشرق، وزارت خارجه آمریکا متن جلسهای را منتشر کرده است که مقامات ارشد دولت اوباما، جلسه توجیهی درباره توافقنامه ایران و شش کشور برگزار کرده و خبرنگاران حاضر را در جریان جزئیات این توافق و مذاکرات میگذارند. گفتنی است هویت و سمت این مقامات در متن منتشر شده از سوی وزارت خارجه آمریکا ذکر نشده است و تنها به ذکر "مقام بلندپایه دولت آمریکا" بسنده شده است.
* در قدم اول پس از 10 سال موفق به توقف پیشرفت برنامه هستهای ایران شدیم
* نه در این توافقنامه و نه در آینده "حق" غنیسازی ایران را به رسمیت نمیشناسیم
* در هیچجای این توافقنامه بندی وجود ندارد که تعبیر به داشتن "حق غنیسازی" برای ایران شود
* با از بین بردن ذخایر 20 درصد، توقف نصب سانتریفیوژهای پیشرفته و توقف راهاندازی آب سنگین اراک جلوی دستیابی ایران به سلاح هستهای را گرفتیم
* برای اولین بار ایران اطلاعات مربوط به راکتور اراک را به آژانس تحویل خواهد داد
* محورهای توافق: توقف فعالیتهای برنامه هستهای، به عقب برگشتن آن، و نظارت گسترده و دقیق بر این برنامه
* تعدیل تحریمها در نهایت 6 تا 7 میلیارد دلار درآمد برای ایران خواهد داشت
* در مقایسه با 100 دلار سرمایه بلوکه شده ایران، 6 تا 7 میلیارد دلار مبلغ ناچیزی است که عاید ایران میشود
* تحریم ایران به دلیل حمایت از تروریسم، دخالت در سوریه و نقض حقوق بشر ادامه خواهد داشت
* تعدیل تحریمها به معنای بازگشت ایران به تجارت جهانی نیست
* در صورتی که از این فرصت برای توافق با ایران استفاده نمیکردیم، به ائتلاف بینالمللی بر ضد ایران ضربه وارد میشد
* عدم توافق با ایران در این مرحله، نظام تحریمهای یکجانبه علیه این کشور را با شکست مواجه میکرد
* متقاعد کردن شرکایمان به ادامه تحریم سخت میشد
* تعدیل تحریمها در این دوره شش ماهه تأثیر چشمگیری بر اقتصاد ایران نخواهد داشت
* تلاش میکنیم کنگره با تحریم جدید توافق با ایران را خراب نکند.
* براساس چارچوبهای نظام سیاسی آمریکا برای جلوگیری از تحریم جدید ایران تلاش خواهیم کرد
گروه بینالملل مشرق در ادامه متن کامل این جلسه را که یک روز پس از توافق ژنو برگزار شد، برای اطلاع از تحلیل مقامات کاخ سفید از این توافق و چشمانداز مورد نظر آمریکا در توافق جامع، منتشر کرده است.
یک مقام ارشد کاخ سفید: میدانم که متن مفاد توافقنامه منتشر شده است؛ اما باز هم ارزش دارد که نکات مهم آن را برای شما توضیح بدهم. سپس همکار دیگرم درباره سیاست ما در تحریمها و تنفس محدود مذکور در توافقنامه صحبت خواهد کرد.
اول از همه مهم است که توجه کنیم این توافق نتیجه سالها تلاش، و اولویت اصلی آقای اوباما بوده که جلوگیری از دسترسی ایران به سلاح هستهای است. 1+5 در حقیقت ائتلافی است که ما توسط آن با ایرانیها مذاکره میکنیم و همانطور که رئیسجمهور اشاره کرد، مورد اخیر معنادارترین توافقی است که از زمان تشکیل دولت تا کنون به آن دست یافتهایم.
گفتهایم که این صرفاً قدم اول در رسیدن به یک توافق جامع است؛ اما قدم اولی است که پیشرفت برنامه هستهای ایران را متوقف میکند، بخشهای مهمی از آن را به عقب برمیگرداند، و فرصتی شش ماهه را به ما میدهد تا ببینیم آیا میتوانیم به یک توافق جامع برسیم یا نه.
**جلوگیری از پیشرفت برنامه هستهای ایران در قدم اول
چرا توافق در قدم اول مهم بود؟ به نظر ما اهمیت دارد که ایران نتواند در طول مذاکرات برنامه هستهای خود را پیش ببرد. یکی از نگرانیها در گذشته این بود که ایران از مذاکرات به عنوان پوششی برای پیشبرد برنامهاش استفاده کند و واقعاً هم اگر به توافق کنونی نمیرسیدیم میتوانست تا شش ماه دیگر پیشرفتهای مهمی در افزایش ذخیره اورانیم غنیشده و فروش سانتریفیوژهای پیشرفته داشته باشد و به سمت راهاندازی تأسیسات اراک قدم بردارد. با توافق به دست آمده و توقف پیشرفت و به عقب بازگرداندن برنامه هستهای، از این موارد پیشگیری کردهایم.
ابتدا من درباره مفاد اساسی قدم اول صحبت میکنم. سپس همکارم درباره تعدیل تحریمها توضیح میدهد. من درباره راهحل جامع مورد نظر ما سخن خواهم گفت و سپس سؤالات شما را جواب میدهیم.
اولاً، ایران متعهد شده تا غنیسازی بیشتر از 5 درصد را متوقف و تجهیزات قادر به این نوع غنیسازی را از بین ببرد. متعد شده تا ذخیره اورانیوم نزدیک به 20 درصد خود را از بین ببرد که این در واقع بزرگترین نگرانی ما درباره ذخیره اورانیوم غنیشده ایران بود. ایران در طول این شش ماه، همه ذخیره 20 درصد خود را یا تا کمتر از 5 درصد رقیق میکند و یا آن را به شکلی تبدیل میکند که برای غنیسازی بیشتر قابل استفاده نباشد.
علاوه بر موارد بالا، ایران هیچ نوع سانتریفیوژ جدیدی را نصب نخواهد کرد؛ از سانتریفیوژهای نسل بعد برای غنیسازی استفاده نمیکند؛ تقریباً نیمی از سانتریفیوژهای نظنز و سهچهارم از سانتریفیوژهای فوردو را غیرفعال میکند؛ تنها آن تعداد سانتریفیوژ تولید میکند که برای جایگزین کردن سانتریفیوژهای خراب نیاز دارد و به این ترتیب در این شش ماه نمیتواند به ذخیره سانتریفیوژهای خود اضافه کند؛ تأسیسات غنیسازی جدید نمیسازد؛ همچنین متعهد شده تا به ذخیره اورانیوم 3.5 درصد خود اضافه نکند. این خود نکته مهمی است؛ زیرا نه تنها ذخیره 20 درصدی خود را از بین میبرند، بلکه در انتهای این شش ماه ذخیره 3.5 درصدی خود را هم نباید افزایش داده باشند؛ بنابراین هم در غنیسازی 20 درصد به عقب برمیگردند و هم ذخیره 3.5 درصدی آنها متوقف میشود.
به علاوه، ایران متعهد شده تا فعالیتهای تأسیسات اراک را متوقف کند و به سمت تولید پلوتونیوم حرکت نکند. به عبارت دقیقتر، رآکتور اراک را نه راهاندازی کند و نه حتی سوخترسانی؛ تولید سوخت برای رآکتور اراک را متوقف کند؛ آزمایش سوخت برای این رآکتور را پایان دهد؛ بخشهای مختلف رآکتور را نصب نکند؛ سوخت و آب سنگین به رآکتور انتقال ندهد؛ تأسیساتی با قابلیت بازفرآوری هم ایجاد نکند. بدون بازفرآوری هم نمیتواند پلوتونیوم را از سوخت مصرف شده تفکیک کند.
**سه راه ایران برای دستیابی به سلاح هستهای را مسدود کردیم
این مقام ارشد آمریکایی در ادامه تشریح مفاد توافقنامه ژنو تاکید میکند که این توافق، راههای دستیابی ایران به سلاح هستهای را مسدود کرده است.
«پس بگذارید یک بار دیگر هم توضیح بدهم. سه راه برای رسیدن به بمب وجود دارد که نگرانی ما هم از این سه راه بوده است: یکی ذخیره اورانیوم 20 درصدی است که با این توافق در انتهای شش ماه از بین میرود. دوم ترکیب اورانیوم 3.5 درصد با سانتریفیوژهای پیشرفتهای است که ایران به آنها دست پیدا کرده و در صورت نصب آنها میتواند ما را غافلگیر کند، این راه هم بسته میشود، چون نه میتوانند ذخیره 3.5 درصدی خود را افزایش دهند و نه سانتریفیوژهای پیشرفته را نصب کنند. راه سوم هم رآکتور اراک است که از آب سنگین استفاده میکند و راهی به سمت تولید پلوتونیوم با قابلیت استفاده در بمب جلوی پای ایران میگذارد، که این راه هم با توافق انجام شده بسته شد.»
بنابراین آنچه به دست آوردهایم امتیازهای مهمی بوده و بیشترین پیشرفت را در توقف برنامه غنیسازی اورانیوم ایران در ده سال اخیر داشتهایم.
علاوه بر توافقاتی که گفتم، شفافیت بیسابقه و نظارت بسیار دقیقی هم بر برنامه هستهای ایران خواهیم داشت. ایران متعهد شده تا به ناظران آژانس انرژی اتمی اجازه دسترسی روزانه به تأسیسات نطنز و فوردو بدهد؛ ناظران میتوانند فیلم دوربینهای مدار بسته را بررسی کنند تا مطمئن شوند نظارت همهجانبه بر برنامه هستهای دارند؛ همچنین شفافیت درباره غنیسازی در این تأسیسات هم افزایش مییابد و البته زمان مورد نیاز برای تشخیص هرگونه تخلف از قوانین هم کاهش مییابد، زیرا چشمهایی که ما در تأسیسات ایران داریم بلافاصله هر تلاشی در جهت تولید سلاح و یا تخلف از توافق ایجاد شده را تشخیص میدهند.
آژانس انرژی اتمی به تأسیسات ساخت سانتریفیوژهای ایران هم دسترسی خواهد داشت؛ همچنین به تأسیسات تولید و ذخیره قطعات گرداننده سانتریفیوژ، و همچنین به معادن و نوردهای اورانیوم. آنچه مهم است اینکه نه تنها نظارت بلکه دسترسی به تأسیسات هستهای داریم. به علاوه به تأسیسات تولید سانتریفیوژ و حتی مواد خام معادن و نوردهای اورانیوم هم دسترسی داریم. یعنی بخش مهمی از این توافق به ما اجازه نظارتی خواهیم داد که بسیار گستردهتر از الآن است.
به علاوه، ایران پذیرفته تا اطلاعات طراحی رآکتور اراک را که مدتها تقاضا کرده بودیم، در اختیار ما بگذارد. به این ترتیب اطلاعاتی درباره این رآکتور به دست میآوریم که تا کنون نداشتهایم. همچنین امکان دسترسی مرتب بازرسین به رآکتور اراک را فراهم خواهند کرد که اطلاعات و دادههای مهمی را به ما میدهد که به موجب پروتکل الحاقی به توافقنامه پادمان آژانس انرژی اتمی و کد اصلاحشده 3.1 از ایران تقاضا شده بود.
بنابراین قدمهای شفافسازی که ایران برمیدارد به ما اجازه میدهد تا هر گونه تخلف این کشور از توافقنامه را تشخیص دهیم، دسترسی بیسابقه به تأسیسات این کشور داشته باشیم، و به بیان سادهتر بتوانیم درباره برنامه هستهای ایران و ابعاد متخلف آن اطلاعات بسیار بیشتری کسب کنیم.
بسیاری از این اقدامات را آژانس انرژی اتمی در ایران انجام خواهد داد؛ اما 1+5 هم متعهد شده تا کمیسیونی مشترک را تشکیل دهد که در نظارت با آژانس انرژی اتمی همکاری داشته باشد و مسائل احتمالی در این رابطه را حل کند. این کمیسیون با همکاری آژانس به رفع نگرانیهای گذشته و کنونی درباره برنامه هستهای ایران می پردازد؛ از جمله ابعاد نظامی احتمالی در این برنامه و فعالیتهای تأسیسات پارچین. بنابراین در این چند ماه میتوانیم پاسخ سؤالات خود درباره بعد نظامی احتمالی در برنامه هستهای ایران را پیدا کنیم.
پس جمع آنچه گفتم این بود: توقف فعالیتهای برنامه هستهای، به عقب برگشتن بخشهای مهمی از آن، و نظارت گسترده و دقیق بر این برنامه.
در ادامه این جلسه یکی دیگر از مقامات کاخ سفید درباره لغو تحریمها در توافق ژنو توضیحاتی را به خبرنگاران حاضر ارائه کرد:
**مقام ارشد دولت آمریکا: تعدیل تحریمها نهایت 6 تا 7 میلیارد دلار برای ایران درآمد خواهد داشت.
مقام ارشد کاخ سفید: من میخواهم درباره چارچوب تعدیل محدود تحریمها صحبت کنم که در توافقنامه آمده و به تخمین ما حداکثر 6 تا 7 میلیارد دلار درآمد برای ایران در پی خواهد داشت.
مفاد این بخش از این قرار است: ما تلاش برای کاهش فروش نفت خام ایران را متوقف میکنیم. یعنی صادرات نفت ایران در مرحله کنونی یعنی یک میلیون بشکه در روز ثابت میماند؛ این مقدار 60 درصد کمتر از سال اواخر 2011 است که ما تحریمهای نفتی را اعمال کردیم. صرفنظر از یک استثنا، درآمد این فروشها در طول شش ماه همچنان تحت تحریم ما قرار دارد؛ یعنی ایران نمیتواند این مبالغ را به کشور خود برگرداند و یا آنها را به کشوری دیگر انتقال دهد. آن استثنا هم این است که در طول شش ماه 4.2 میلیارد دلار از این درآمدها را در چند مرحله به ایران تحویل میدهیم.
تحریمهای آمریکا علیه صادرات محصولات پتروشیمی ایران را متوقف میکنیم؛ که تخمین میزنیم در طول شش ماه حداکثر یک میلیارد دلار برای ایران درآمد داشته باشد. تحریمهای آمریکا علیه خرید و فروش طلا و فلزهای گرانبها را متوقف میکنیم؛ البته این مورد ارزش اقتصادی برای ایران ندارد، چون این کشور مجبور است از ارز خارجی محدود و تحریمنشده خود برای خرید طلا استفاده کند و نمیتواند با درآمدهای تحریمشده نفتی خود طلا بخرد.
تحریمهای آمریکا علیه صادرات صنعت خودروسازی ایران را هم متوقف میکنیم. این کار درآمدی جزئی در حدود 500 میلیون دلار را نصیب ایران خواهد کرد؛ البته اگر بتواند به میزان تولید قبل از تحریمها برسد و صادرات خود را احیا کند. خودروسازی ایران با جدای از تحریمها با مشکلات بسیاری مواجه است و برای بهره بردن از این فرصت بسیاری از این مشکلات باید مرتفع شوند. به علاوه، این کشور مجبور است بخشی از ارز خارجی محدود خود را برای وارد کردن قطعات خودرو هزینه کند.
اجازه خواهیم داد تا 400 میلیون دلار کمک هزینه دولتی از حسابهای مسدود شده ایران مستقیماً به مؤسسات آموزشی شناخته شده در کشورهای جهان سوم منتقل شود تا هزینه تحصیلی دانشجویان ایرانی در این کشورها کاهش یابد. برای انجام تعمیرات مربوط به امنیت و نظارت بر برخی هواپیماهای ایران اجازه صادر میکنیم. راهی انساندوستانه برای خرید و فروش غذا، کالاهای کشاورزی، دارو و تجهیزات پزشکی برای نیازهای داخلی ایران باز خواهیم کرد. کنگره به وضوح کمکهای انساندوستانه را از تحریمها استثنا کرده؛ بنابراین این مورد منبع درآمد جدیدی برای ایران ایجاد نمیکند.
مورد آخر هم اینکه متعهد شدهایم تا آنجا که نظام سیاسی کشور اجازه دهد، از اعمال تحریمهای جدید مربوط به برنامه هستهای خودداری کنیم. این باعث نمیشود که تحریمهای کنونی مربوط به برنامه هستهای را اعمال نکنیم، و البته اینها را اعمال خواهیم کرد؛ به علاوه، میتوانیم به دلیل حمایت ایران از تروریسم و سابقه این کشور در نقض حقوق بشر تحریمهای جدید علیه ایران اعمال کنیم.
این مقام ارشد کاخ سفید درباره ساختار تحریمها و دستنخورده ماندن آن گفت: "اولاً، این تنفس محدود، موقت، هدفمند و قابل بازگشت است. به گونهای طراحی شده تا بخش اصلی تحریمها (نفتی، بانکی، و اقتصادی) سر جای خود بماند. پس این بعد توافقنامه محدود است."
تنفس مورد توافق موقت است به این معنا که پس از شش ماه به شکل خودکار باطل میشود. هدفمند است یعنی تنها اجازه دسترسی ایران را به درآمدی محدود، کنترل شده و قابل کنترل میدهد و تنها چند فعالیت اقتصادی جدید را مجاز میکند که برای ایرانیها سود بسیار محدودی دارد. اجازه هیچ فعالیت نامحدود مالی یا اقتصادی را نمیدهد.
عبارت "قابل برگشت است" به این مفهوم است که اگر ایران به تعهدات خود پایبند نباشد، میتوانیم درآمدی را که مرحله به مرحله به این کشور پرداخت میکنیم قطع کنیم و تحریمهای متوقف شده را هم دوباره اعمال کنیم.
نکته دوم اینکه تنفس تحریمی که به ایران میدهیم از نظر اقتصادی بسیار ناچیز است؛ مجموع درآمدی که به ایران میرسد حدود 6 تا 7 میلیارد دلار است. این مبلغ را با بحران اقتصادی کنونی در این کشور مقایسه کنید. در طول سال گذشته، اقتصاد ایران حدود 5 درصد سقوط کرد. از سال 2011 تا کنون، ارز این کشور تقریباً 60 درصد نسبت به دلار پایین آمده است. نرخ تورم این کشور حدود 40 درصد است. ایران در یک رکود اقتصادی شدید است. به دلیل تحریمهای بانکی ما، بانکهای بزرگ این کشور، از جمله بانک مرکزی، نمیتوانند با کشورهای دیگر مراوده داشته باشند. در اثر تحریمهای اقتصادی ما، بخش اعظم داراییهای خارجی 100 میلیارد دلاری ایران یا محدود شدهاند یا در اختیار این کشور نیستند.
متوسط صادرات نفت ایران حدود یک میلیون بشکه است که از 2.5 میلیون بشکه سال 2011 حدود 60 درصد کاهش یافته است و هر ماه 5 میلیارد دلار به این کشور ضرر میزند. این کشور در دو سال اخیر حدود 100 میلیارد دلار به دلیل ناتوانی در فروش نفت از دست داده است. این مبلغ را ایران هرگز نمیتواند جبران کند.
هیچکدام از این آمارها با توافقنامه اخیر تغییری نمیکند. در طول شش ماه آینده ایران حدود 30 میلیارد دلار از درآمد نفتی خود را از دست میدهد؛ یعنی حدوداً 5 میلیارد دلار در هر ماه. حتی درآمدهایی هم که از فروش نفت کسب میکند بر اثر تحریمهای کنونی همچنان در حسابهای خارج از این کشور محدود میشود.
بنابراین اگر تنها درآمدهای نفتی را هم در نظر بگیرید، ایران در انتهای این شش ماه از مرحله کنونی هم عقبتر خواهد بود. ذخایر خارجی و محدود این کشور همچنان بزرگتر میشود و کسری بودجه این کشور هم که حدود 36 میلیارد دلار تخمین زده شده، جبران نخواهد شد. به علاوه، آنچه من توصیف کردم، همه تنفسی است که در قرارداد آمده. بقیه تحریمها همچان به قوت خود باقی است.
بنابراین علاوه بر تحریمهایی که فروش نفت ایران را هدف قرار میدهد، تحریمها علیه بانک مرکزی و حدود 20 بانک ایرانی و بخشهای اقتصادی دیگر همچنان برقرار است. این بانکها هنوز هم نمیتوانند از خدمات پیامرسانی اقتصادی بینالمللی SWIFT استفاده کنند.
تحریمهای ثانوی همچنان سر جای خود هستند؛ هر بانکی را که با بانکها، افراد یا نهادهای مشخص شده درون ایران تجارت کنند از ارتباط با بانکهای آمریکا محروم خواهیم کرد. تحریمها علیه بیش از 600 فرد و نهاد که از برنامه هستهای یا موشکهای بالستیک ایران حمایت میکنند هنوز برقرار است. تحریمها علیه چندین بخش اقتصاد ایران از جمله حمل و نقل و تولید کشتی متوقف نشده است. تحریمها علیه سرمایهگذاری بلندمدت در بخش انرژی یا به سود خدمات فنی به این بخش ادامه دارد.
محدودیتهای بلندمدت و گسترده آمریکا علیه تجارت با ایران همچنان وجود دارد و این کشور را عملاً از تجارت با بزرگترین اقتصاد دنیا محروم میکند. همه تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل و اتحادیه اروپا هنوز پابرجاست. همه تحریمهایی که به خاطر حمایت دولت ایران از تروریسم، نقش آن در بیثباتی سوریه، سابقه نقض حقوق بشر و سایر نگرانیهای ما اعمال شدهاند، هنوز هم به قوت خود باقی است.
نکته پایانی من اینکه ما نهایت تلاش خود را میکنیم تا صادقانه به تعهدات خود در این توافقنامه عمل کنیم. اگر ایران به وظایف و تعهدات خود پایبند باشد، از این معامله بهره خواهد برد. اما در عین حال، ما از هر گونه فرار، دور زدن یا تلاشهای دیگر توسط هر فرد یا نهادی برای بهرهبرداری از فرصت به وجود آمده چشمپوشی نخواهیم کرد.
این مقام کاخ سفید بار دیگر تأکید کرد: "همانطور که گفتم، اکثر تحریمها سر جای خود باقی خواهد ماند و رئیسجمهور هم امروز عصر تأکید کرد که مطمئن باشید ما تحریمهای کنونی را با شدت تمام اعمال خواهیم کرد."
مقام ارشد کاخ سفید: من فقط چند نکته را به سرعت درباره توافق نهایی و جامع توضیح بدهم و بعد به سراغ سؤالات شما برویم.
اولاً، اتفاق که الآن افتاده این است: ما فرصتی شش ماهه داریم تا ببینیم آیا میتوانیم از طریق مذاکره به یک راهحل همهجانبه برسیم یا نه. نکته مهم این است که قرارداد کنونی مدتی شش ماهه دارد و تنها در صورتی ادامه پیدا خواهد کرد که هر دو طرف در اینباره به توافق برسند. بنابراین توافق قدم اول بعد از شش ماه منقضی میشود مگر آنکه به راهحلی جامع برسیم و یا توافق دو جانبه جدیدی درباره ادامه این مدت شکل بگیرد.
بنابراین ما در انتهای این شش ماه حق ایران در غنیسازی را به رسمیت نمیشناسیم. این موضوع خود باید در مذاکرات جداگانهای مطرح شود. آنچه در شش ماه آینده با ایران و کشورهای 1+5 درباره آن گفتگو میکنیم این است که آیا میتوانیم به راهحلی همهجانبه برسیم و مطمئن شویم که برنامه هستهای ایران صلحآمیز است یا نه.
با توجه به این هدف، مسائل بسیاری باید مورد بررسی قرار بگیرد. در این توافقنامه به صراحت آمده که ایران باید در این مدت تکلیف قطعنامههای مهم شورای امنیت سازمان ملل را، که تا کنون غیر قانونی میدانسته، مشخص کند. بنابراین نمیتوانیم به هدف نهایی این شش ماه برسیم مگر آنکه ایران درباره قطعنامههای سازمان ملل تصمیمگیری کند.
به علاوه، درباره هیچکدام از مفاد توافقنامه نهایی توافقی صورت نمیگیرد مگر آنکه درباره همه آنها توافق شود. بنابراین بخشهای مختلفی که هدف این شش ماه هستند و در مفاد منتشر شده هم وجود دارند، مورد توافق قرار نمیگیرند تا زمانی که دو طرف به راهحلی همهجانبه دست پیدا کنند که همانطور که گفتم، به ما اطمینان بدهد که برنامه هستهای ایران صلحآمیز است.
همانطور که رئیسجمهور گفت، هدف ما همواره حل این مسئله به روش صلحآمیز و دیپلماتیک بوده است، به دو دلیل: اولاً، اعتقاد ما این است که راهحل دیپلماتیک پایدارتر است، زیرا این امکان را میدهد که به توافقی قابل اعتماد برسیم و محدودیتهایی را در برنامه هستهای ایران ایجاد کنیم که هرچند وقت یک بار قابل بررسی باشند. دوماً، به دلیل هزینههای بسیار سنگینی که در صورت اجبار باید برای اقدام نظامی متحمل میشدیم.
توافق پیش آمده کمک بزرگی در این رابطه میکند و ما مصمم هستیم ازاین فرصت استفاده کنیم؛ البته اصلاً هم این توهم را نداریم که راه پیش رویمان آسان است. بنابراین مذاکرات پیش رو بسیار دشوار خواهد بود؛ اما ما آمادهایم تا نهایت تلاش خود را بکنیم.
در ادامه این جلسه خبرنگاران حاضر سؤالاتی را از مقامات کاخ سفید که در این جلسه حضور داشتند میپرسند.
**در صورت عدم توافق و مذاکره، نظام تحریمها علیه ایران با شکست مواجه میشد
سؤال: به نظر شما اگر این توافق حاصل نمیشد، چهقدر احتمال داشت که نظام تحریمها علیه ایران شکست بخورد؟
مقام ارشد کاخ سفید: بگذارید من یک نکته را بگویم و بعد همکارم ممکن است بخواهد نکته دیگری هم اضافه کند. هدف تحریمها صرفاً این نبود که ایران را تحریم کرده باشیم. هدف آن بود که محاسبات دولت ایران را تغییر بدهیم. این تغییر را زمانی دیدیم که رئیسجمهور جدید این کشور سر کار آمد و برنامهای برای لغو تحریمها از طریق سیاست خارجی متعادلتر نسبت به غرب تدوین کرد. اکنون هم ما بهترین فرصت پنج سال اخیر را داریم تا امتحان کنیم که آیا میتوانیم از طریق دیپلماسی به توافق برسیم یا نه.
در دور سوم مذاکرات در ژنو توانستیم به این توافق برسیم. نکته مهم اینکه تنها تحریمهای یکجانبه نبود که اقتصاد ایران را با مشکل مواجه کرد، بلکه عامل مؤثر کشورهای مختلف سراسر جهان بودند که با نظام تحریمها همکاری کردند و مثلاً خریدن نفت خود از ایران را کاهش دادند. و این به اراده مصمم سیاسی از جانب این کشورها بستگی داشت. دلیل همکاری این کشورها هم آن بود که میخواستند از راهحل دیپلماتیک حمایت کنند و همه دنیا میدانست که در مذاکرات قبلی هم ایران از همکاری خودداری میکرد.
نکته اینجا است که اگر ما با میز مذاکره قهر میکردیم و قبل از امتحان دیپلماسی به تحریمهای یکجانبه بیشتر روی میآوردیم و در حقیقت اراده سیاسی شرکایمان را در معرض این امتحان سخت قرار نمیدادیم، میدیدیم که نظام تحریمها شکست میخورد، زیرا کشورهای دیگر به این نتیجه میرسیدند که ما صادقانه پا به مذاکرات نمیگذاریم.
بنابراین اگر دیپلماسی را، که اتفاقاً هدف اصلی تحریمها بود، امتحان نمیکردیم، این خطر وجود داشت که آمریکا نه تنها توسط کشورهای 1+5 بلکه از کشورهای دیگر جهان هم طرد شود. و به این ترتیب توانایی ما در تشکیل ائتلافهایی نظیر ائتلاف تحریم ایران هم زیر سؤال میرفت.
مقام ارشد کاخ سفید: موفقیت نظام تحریمها تنها به تحریمهای ما و تأثیر آنها بستگی نداشته است. اگرچه تحریمهای ما بخش بزرگی از این نظام بوده؛ اما بخش دیگر این بوده که توانستهایم جامعه جهانی را با خود همراه کنیم و همکاری و همیاری داوطلبانه کشورهای زیادی در سراسر جهان را در کنار خود داشتهایم. بخش عمده آن هم به دلیل رویکرد منطقی ما بوده و اینکه تحریمها را صرفاً به خاطر ماهیت تحریمها اعمال نکردیم.
به نظر من مطمئناً خطر وجود داشت؛ نمیتوان دقیقاً گفت چهقدر بزرگ؛ اما واضح است که اگر این فرصت را غنیمت نمیشمردیم و به تحریمهای یکجانبه خود اضافه میکردیم این خطر وجود داشت که این ائتلاف مهم بینالمللی از بین برود.
**در توافق با ایران نگرانیهای اسرائیل را برطرف کردیم / لغو برخی تحریمها به معنای بازگشت ایران به فضای تجارت جهانی نیست
سؤال: چگونه به این واکنش اسرائیلیها پاسخ میدهید که "اینکه توافق اخیر اهرم ما در مقابل ایران را تضعیف میکند"، چون تحریمها داشت جواب میداد و ایران را به جدیت وادار میکرد؛ اما اکنون هم ایران و هم سایر کشورها میدانند که این کشور دوباره به فضای تجارت برگشته و میتواند راههایی برای دور زدن تحریمهای بسیار موفق کنونی پیدا کند. و به زودی هم نتیجه این را خواهید دید؛ هم تغییر در ارزش ریال، و هم پیدا شدن فرصتهای بیشتر برای ایران.
مقام ارشد کاخ سفید: اولاً، بگذارید تأکید کنم که توافقنامه برخی از نگرانیهایی را برطرف میکند که اسرائیل در سالهای اخیر مطرح کرده است. گفته است که ایران ممکن است از پوشش مذاکرات برای پیشبرد برنامه خود استفاده کند. ما هم داریم برنامه آنها را متوقف میکنیم یا حتی به عقب برمیگردانیم تا امتحان کنیم که آیا میتوانیم به توافق برسیم یا خیر.
نخستوزیر اسرائیل نگرانی خود را درباره ذخیره رو به افزایش اورانیوم 20 درصد ایران اعلام کرده است. توافقنامه این ذخیره را از بین میبرد و یکی از راههای مهمی را میبندد که ایران میتوانست از آن به بمب برسد.
ما و اسرائیلیها به دلایل مختلف درباره عملیاتی شدن رآکتور اراک نگران بودیم؛ از جمله اینکه ایران میتوانست به کمک این رآکتور و تولید پلوتونیوم به سلاح دست پیدا کند. این توافقنامه برای اولین بار فعالیتهای رآکتور اراک را متوقف میکند و زمانی به ما میدهد تا با هم مذاکره کنیم.
تفاوت تاکتیکی بین ما در اینباره بود که آیا توافق کنونی باید قدم اول باشد یا قراردادی جامع. به نظر ما نمیتوانستیم از همان ابتدا به یک توافق جامع برسیم؛ بنابراین باید برنامه هستهای ایران را متوقف می کردیم تا در این مدت برای رسیدن به آن هدف نهایی مذاکره کنیم. ما با اسرائیلیها هم مشورت خواهیم کرد. بعد از هر کدام از این مذاکرات گزارش کاری به اسرائیل میدهیم و آمریکا درباره همین مذاکرات هم گزارش کاری به اسرائیل تحویل داده است.
من باید به یک نکته دیگر هم اشاره کنم. به نظر من این توافق محدود و قابل بازگشت ایران را یکباره به یک شریک ایدهآل برای داد و ستد تبدیل نمیکند. تحریمها هنوز سر جای خود هستند و به قوت خود اعمال خواهند شد. حتی در بخشهایی هم که تحریمها به شکل محدود و برای شش ماه لغو شدهاند، سرمایهگذاری به کسی سودی نمیرساند.
مقام ارشد کاخ سفید: من به دو نکته اشاره میکنم: اول همان نکتهای که همکارم درباره آن توضیح داد. ایران به فضای تجارت برنگشته و هرکس این تصور اشتباه را داشته باشد، پیامدهای سنگینی را متحمل خواهد شد.
قراردادی که بسته شده درباره فعالیتهای اقتصادی مجاز برای ایران بسیار محدود است. ایران میتواند محصولات پتروشیمی بفروشد و محصولات خودروسازی خود را صادر کند یا بفروشد. همین. هیچ فعالیت تجاری دیگر تحت این توافق اولیه مجاز نیست. هرکس هم که فکر میکند اکنون میتواند به توسعه میادین نفتی ایران کمک کند، به کشتیسازی این کشور بپیوندد، با این کشور تبادل کالا داشته باشد، یا در هر کدام از بخشهای دیگری فعالیت کند که تحت تحریم هستند، به سرعت به این نتیجه خواهد رسید که ما درباره اعمال تحریمهای کنونی با تمام قدرت کاملاً جدی هستیم.
نکته دوم، درباره تأثیر این توافق بر اقتصاد ایران. همانطور که قبلاً هم گفتم، توافقنامه تأثیر چشمگیری بر اقتصاد این کشور نمیگذارد. ارزش نهایی 6 تا 7 میلیارد دلاری این توافقنامه که شاید حتی صرفاً رقم بزرگی باشد، در طول شش ماه به دست ایران میرسد و در مقایسه با بحران اقتصادی ایران، نیازهایش به تبادلات خارجی که بیش از ده برابر ارزش توافقنامه هستند، و کسری بودجه تقریباً 35 میلیارد دلاری، هیچ تأثیری بر اقتصاد این کشور نخواهد داشت.
**سند توافق درباره به رسمیت شناختن حق غنیسازی ایران چیزی نمیگوید
سؤال: لطفاً درباره بخش «حق غنیسازی» در توافقنامه توضیح دهید. وزیر خارجه آمریکا اعلام کرده که در سند این توافقنامه هیچ حرفی از حق غنیسازی زده نشده است. با این حال مقامات ایرانی ادعا میکنند که حتی اگر علناً ذکر نشده باشد، این حق به طور ضمنی به ایران تعلق گرفته است. میتوانید بگویی که سند دقیقاً چه چیزی را میگوید و چه چیزی را نمیگوید؟ و از آنجا که 1+5 ادعا میکنند چنین حقی وجود ندارد، و ایرانیها میگویند وجود دارد، آیا این میتواند موضوع دور بعدی مذاکرات باشد؟
مقام ارشد کاخ سفید: سؤال بسیاری خوبی است. همانطور که میدانید ایرانیها مدت زیادی است که این را میگویند. واقعیت این است که از نظر سیاسی، آمریکا نه حق غنیسازی توسط دولت ایران را به رسمیت شناخته و نه قصد دارد این کار را بکند. سند توافق هم درباره به رسمیت شناختن حق غنیسازی هیچ چیزی نمیگوید.
اما اینکه در آینده چه خواهد شد، شش ماه آینده صرفاً تعیین خواهد کرد که آیا میتوانیم درباره برنامه هستهای ایران به توافقی برسیم یا نه، و این اطمینان را به ما میدهد که برنامه هستهای این کشور صلحآمیز است. این توافق محدویتهایی را برای برنامه هستهای ایران ایجاد میکند و روشهای سختگیرانهای دارد که به ما اطمینان میدهد ایران نمیتواند از برنامه هستهای خود برای ساخت سلاح هستهای استفاده کند.
در این شش ماه باید مذاکره کنیم تا ببینیم آیا هدف ما با کاهش درصد غنیسازی ایران محقق میشود یا نه. اما نکته اینجا است که هیچ چیز مورد توافق واقع نمیشود مگر آنکه درباره همه چیز به توافق برسیم. در این قرارداد هیچ حقی به ایران داده نشده مگر آنکه همه نگرانیهای ما درباره اراک، فوردو و نطنز برطرف شود و محدودیتهایی درباره نوع برنامه هستهای ایران و روشهایی برای اعتمادسازی اعمال شود.
بنابراین شش ماه آینده درباره این خواهد بود: آیا میتوانیم هدف نهایی و مورد توافق دو طرف 1+5 و ایران را تعیین کنیم؟ این هدف شامل به رسمیت شناختن حق غنیسازی از طرف ما برای دولت ایران نیست؛ زیرا ما اعتقادی نداریم که آن ایران تحت انپیتی حق غنیسازی دارد.
در شش ماه آینده به موضوعاتی پرداخته خواهد شد که اشاره کردم و همانطور که به صراحت گفتیم، ایران باید در این شش ماه به وضعیت قطعنامههای شورای امنیت رسیدگی کند؛ به علاوه، ایران باید به تعهدات خود تحت انپیتی و در مقابل آژانس انرژی اتمی پایبند باشد. بنابراین این تعهدات ایران به جامعه جهانی پابرجاست و باید این مسائل را حل کرد.
البته خواهیم دید که آیا میتوانیم به نتیجهای نهایی برسیم که به ایران اجازه داشتن انرژی صلحآمیز هستهای، دسترسی به انرژی صلحآمیز هستهای و مسلماً داشتن برخی امکانات داخلی برای تولید این انرژی را بدهد یا نه؛ البته به شرط محدودیتها و اقدامات اعتمادسازی که برای ما قابل قبول باشد و به ما اطمینان بدهد که برنامه هستهای این کشور صلحآمیز است.
باز هم میگویم این دقیقاً موضوع مذاکرات شش ماه آینده خواهد بود؛ اما به هیچ وجه حقی مبنی بر غنیسازی برای دولت ایران قائل نمیشود.
نکته دیگری که باید دوباره به آن اشاره کنم اینکه قدم اول مذاکرات دائمی نیست. تاریخ انقضایی شش ماهه دارد؛ مگر آنکه به یک توافق همهجانبه برسیم و یا هر دو طرف توافق کنند که مذاکرات را با تمدید این شرایط همچنان ادامه دهند.
بنابراین ایران نمیتواند به هیچ نکتهای در این توافق اولیه به عنوان به رسمیت شناخته شدن ظرفیتهای هستهای کنونی خود به شکل دائمی اشاره کند. وضعیت کنونی وضعیت جدیدی نیست. صرفاً قدم اول است برای تأمین زمان و فضای مورد نیاز برای رسیدن به وضعیتی جدید.
سؤال: آستوشیتدپرس در مقالهای اخیراً نوشته که در ماههای قبل از دور جدید مذاکرات ژنو، بین مقامات بلندپایه دو طرف دیدارهایی برگذار شده است. میخواستم ببینم میتوانید درباره این دیدارها برای ما هم توضیح بدهید؟
مقام ارشد کاخ سفید: من به چند نکته در این رابطه باید اشاره کنم: اولاً، زمانی که آقای روحانی به ریاستجمهوری ایران انتخاب شد و از جهتی جدید در سیاست خارجی صحبت کرد، ما این سخنان را جدی گرفتیم و تصمیم گرفتیم آنها را امتحان کنیم. اولین بار آقای اوباما به آقای روحانی نامهای نوشت و آن را علنی کردیم. فکر میکنم این نامه در اوایل ماه آگوست بود.
نکته دوم اینکه آمریکا همواره شفاف گفته است که 1+5 کانال گفتگو با ایران برای رسیدن به توافق هستهای است. اما به وضوح هم گفتهایم که آمادهایم با ایرانیان وارد گفتگوی دو طرفه شویم تا مذاکرات 1+5 را پیش ببریم و تکمیل کنیم. بنابراین همه مذاکرات دو جانبه ما هم در نهایت در خدمت مذاکرات 1+5 و بخشی از این مذاکرات بوده است.
**دوستان اسرائیلی خود را در جریان جزئیات تمام مذاکرات خود با ایران میگذاریم
برخی از این مذاکرات هم علنی شده است. آقای اوباما با آقای روحانی صحبت کرده است؛ آقای کری با آقای ظریف دیدار دو جانبه داشته است؛ وندی شرمن معاون وزیر خارجه دیدارهایی را در حاشیه گفتگوهای 1+5 انجام داده است. به علاوه، خود ما هم از زمان انتخاب آقای روحانی، مذاکرات دو جانبه ای را با مقامات ایرانی داشتهایم تا درباره موضوعاتی بحث کنیم که میتوان در مذاکرات 1+5 آنها را مطرح کرد.
بنابراین در طول ماههای اخیر سپتامبر، اکتبر و نوامبر که دیپلماسی را به شدت پیگیری میکردیم، گفتگوهای محدود و دو جانبهای با مقامات ایران و از طرف دیگر با 1+5 داشتهایم و درباره موضوعاتی بحث کردیم که میتوانند در مذاکرات 1+5 بررسی شوند. مهمتر اینکه سند توافقنامه در خود گفتگوهای ژنو مورد بررسی قرار گرفت.
همچنین باید اضافه کنم ما گزارش کاری را از مذاکرات دو جانبه با ایرانیها درباره موضوعات مرتبط با برنامه هستهای به شرکای خود در 1+5 ارائه میدهیم؛ همانطور که اگر آنها هم میتوانند گزارشی از مذاکرات دو جانبه احتمالی با ایران به ما بدهند. همچنین محتوای مذاکرات دو جانبه با ایران را در اختیار دوستان اسرائیلی خود هم میگذاریم؛ همانطور که به شرکای 1+5 گزارش میدهیم.
سؤال: میخواستم درباره تنفس تحریمها توضیح بیشتری بدهید. به نظر شنا چرا به اجازه کنگره نیازی نیست. به نظر شما کنگره با این توافق چه برخوردی خواهد کرد و آقای رئیسجمهور چه سیاستی را باید پیش بگیرد تا از اعمال تحریمهای جدید علیه ایران جلوگیری کند؟
مقام ارشد کاخ سفید: چند نکته: اولاً، تحریمهایی که کنگره تصویب کرده، همچنان پابرجاست؛ بنابراین نمیخواهیم ساختار قانونی تحریمها را به هم بزنیم. باز هم باید بگوییم، این تنفس بسیار محدود و قابل بازگشت است و به هیچ وجه ساختار اصلی تحریمهای کنونی را جابهجا نمیکند.
درباره تحریمهای جدید هم؛ به اعتقاد ما تصویب تحریمهای بیشتر توافق را از مسیر خود خارج میکند و مطمئن هستیم اعضای کنگره هم میدانند که چهقدر مهم است امتحان کنیم که آیا میتوانیم در شش ماه آینده به توافقی جامع برسیم یا نه. چند هفته است که داریم با اعضای کنگره در اینباره صحبت میکنیم و گزارش کاملی از مفاد صحبتهایمان با مقامات ایران به کنگره تحویل دادهایم. هم امشب با کنگره تماس گرفتهایم و هم در روزهای آینده این کار را خواهیم کرد.
چند نکته را متذکر شوم: اولاً، گفتهایم که اگر ایرانیها از توافقنامه تخطی کنند، یا اگر به راهحلی جامع دست پیدا نکنیم، تحریمهای بیشتری را علیه این کشور اعمال خواهیم کرد. بنابراین آمادهایم تا در اینباره با کنگره همکاری کنیم؛ به شرط آنکه ایران از توافقنامه تخطی کند و یا پس از شش ماه به توافقی جامع نرسیم و همچنین به این نتیجه برسیم که نباید به مذاکرات ادامه دهیم. پس به مذاکره با کنگره در این رابطه ادامه خواهیم داد.
من از طرف اعضای کنگره اظهارنظری نمیکنم؛ اما فکر میکنم آنها هم شفاف گفتهاند که معتقدند مسئله باید صلحآمیز و از راه دیپلماسی حل شود. و کنگره در تشکیل نظام تحریمها هم همراه اصلی ما بوده است؛ تحریمهایی که ما را به نقطه امروز رسانده است. همانطور که رئیسجمهور گفته، بدون تحریمها به نقطه امروز نمیرسیدیم. تحریمها به آوردن ایران پای میز مذاکره کمک کرد. اما به نظر من کنگره هم اعتقاد دارد که راهحل صلحآمیز از گزینه دیگر بسیار مطلوبتر است؛ به همین خاطر هم هست که در طول شش ماه آینده هم این راه را امتحان خواهیم کرد.
ما باید هنوز هم نظر خود را به کنگره انتقال دهیم؛ اما من معتقدم اکثر اعضای کنگره بر این عقیدهاند که راهحل صلحآمیز برای برنامه هستهای ایران به نفع آمریکا است؛ و به نفع آمریکا است که از تحریمها به عنوان یک اهرم استفاده کنیم، نه اینکه کاری کنیم تا مذاکرات از مسیر خود خارج شود.
سؤال: لطفاً در اینباره بیشتر توضیح دهید که آیا آقای رئیسجمهور شخصاً با نتانیاهو درباره مذاکرات ژنو3 صحبت کرده یا نه. و آیا تضمین قطعی دارید که اسرائیل در این شش ماه کاری نخواهد کرد؟
یک سؤال فنی هم اینکه آیا میتوانید توضیح دهید که اتحادیه اروپا تحریمهای بیمه و حملونقل را درباره نفتکشها لغو کرده است؟ این نکته در ترجمه فارسی توافقنامه آمده؛ اما در متن خلاصهای که شما منتشر کردهاید وجود ندارد.
مقام ارشد کاخ سفید: درباره اسرائیل؛ مطمئن باشید که آقای اوباما با نتانیاهو صحبت خواهد کرد؛ همه اطلاعات ما هم حاکی از این است که فردا (یک روز پس از توافق ژنو) این اتفاق خواهد افتاد. ما پس از هر کدام از دورهای این مذاکرات اسرائیلیها را در جریان گزارش کار خود قرار میدهیم. رئیسجمهور تقریباً پنج سال است که در اینباره با نتانیاهو گفتگو میکند.
بگذارید این را هم توضیح بدهم. میدانیم که اختلافاتی بین ما و اسرائیل وجود دارد؛ اما هر دو یک هدف مشترک داریم: نگذاریم ایران به سلاح هستهای دست پیدا کند. این به نفع آمریکا است؛ به نفع اسرائیل است؛ به نفع جهان است. مذاکرات هم به همین دلیل است. ما در اینباره صادقانه تلاش خواهیم کرد و در همه سطوح از رئیسجمهور گرفته تا وزیر خارجه، تا مذاکرهکنندههای ما و حتی نهادهای امنیتی، نظامی و اطلاعاتی، به طور مداوم با کابینه اسرائیل در گفتگو میکنیم. در آینده هم همین کار را خواهیم کرد.
باز هم میگوییم، ما درک میکنیم که چرا اسرائیل به ایران بسیار مشکوک است؛ با توجه به تهدیدهایی که از جانب تهران علیه اسرائیل صورت گرفته است. درک میکنیم که چرا اسرائیل میخواهد مطمئن شود که این بهترین قرارداد ممکن است و ایران نمیتواند به سلاح هستهای دست پیدا کند. نکتهای که باید به آن اشاره کنیم اینکه توافقنامه ارتباطی به اعتماد به دولت ایران ندارد. اقدامات سختگیرانهای برای شفافسازی و نظارت دقیق اعمال کردهایم تا مطمئن شویم ایران به تعهدات خود در توافقنامه پایبند است.
از این مدت شش ماهه استفاده خواهیم کرد تا امتحان کنیم آیا دولت جدید ایران همچنان به تعهدات خود در تغییر رویکرد ایران پایبند خواهد بود یا نه. رئیسجمهور ایران گفته که این کشور سلاح هستهای تولید نخواهد کرد. رهبر ایران گفته که اسلام اجازه این کار را نمیدهد. آنچه بعد از شش ماه درباره آن به نتیجه خواهیم رسید این است که آیا توافقی و راهی وجود دارد که به ما اطمینان دهد برنامه هستهای ایران صلحآمیز است یا نه. این به نفع آمریکا است؛ به نفع دنیا است؛ به عقیده ما به نفع امنیت اسرائیل است؛ به نفع شرکای ما در خلیج فارس و منطقه است.
مقام ارشد کاخ سفید: درباره بخش دوم سؤال هم، تنفس تحریمی که در توافقنامه آمده، علاوه بر فعالیتهای تجاری شامل خدمات مرتبط هم میشود. من متن فارسی توافقنامه را نخواندهام؛ اما احتمالاً به همین بخش خدمات مرتبط اشاره داشته است.
گفتوگو با عکاس و مستندساز پشتپرده شام از فاحشهگری وهابی تا لشگر سفیانی/ در رسانه از دشمن باختهایم/ 'شام' مرز استراتژیک نظام اسلامی است
تروریستها را آوردند سوریه تا آرماگدون راه بیندازند. در مقابل، از جاهای مختلف آمدهاند در دفاع از حق بجنگند. به آقایی از افغانستان گفتم اینجا چه میکنی؟ گفت آمدم برای دفاع از انقلاب اسلامی! انقلاب اسلامی؛ جهانی است و انشاءالله زمینهساز ظهور حضرت حجت(عج). مشرق - "روحالله رفیعی" عکاس و مستندساز جوان کشورمان است که مدتی در کشور سوریه، مشغول ساخت فیلم مستند از تحولات نظامی و امنیتی و اجتماعی این کشور بوده است.
آنچه میخوانید گفتوگوی اخیر اوست که حاوی اطلاعات و مطالب جالب توجهی است.
*****
آنچه ما در مورد سوریه می شنویم این است که یک طرف محور مقاومت است. شما در آنجا چه دیدید؟ آیا این محور آنجا نمود عینی دارد؛ کسانی هستند که عینیت یافته یک تفکری مثل مقاومت باشند در مقابل نظام سلطه؟
بعد از فروپاشی شوروی یک قطب ماند آن هم آمریکا بود و هیچ رقیبی هم نداشتند تا اینکه دیدند یکه نگاه جدیدی در مستضعفین جهان به وجود آمده که آنها به آن میگویند خمینیسم. این قضیه کمکم قوت گرفت تا اینکه برای آمریکایی ها معضلی شد. آنها از سایه خودشان غولی ساخته بودند که کسی جرأت نمیکرد به این غول نزدیک شود. وقتی امام گفت "آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند" این غول شکسته شد و ماهیت پوشالیاش دیده شد. حالا باید برای کسی که آمده تا بازی منطقه و دنیا را تغییر دهد چارهای میکردند. اینها آمدند یک اسلامی را کنار این اسلام ناب که امروز علمدارش زعمای شیعه هستند، قدرتمند کردند که آن هم اسلام وهابی بود.
بعد از جریانات سال دو هزار و به هم خوردن این معادلات دیدیم در صحنه بین الملل روش آمریکایی زمین خورد. در نظریههای اقتصادی هم خورد زمین و چیزی برای ارائه نداشتند. وهابیت هم هیچ مدل زندگی نمیتواند ارائه دهد. تنها مدلی که میماند برای آینده جهان، اسلام ناب است که باید این را مهارش کنند چرا که اگر بیاید اجازه سلطه و استعمار نمیدهد. یک تبلیغی از خمینیسم در جهان رفته بود و این باعث شده بود هر جا صحبت از اسلام میشود وهابیت سوار این موج شود و بهره ببرد. در آمریکا و اروپا اسلامگراهای افراطی به وجود بیایند که عشق جهاد داشته باشند، آنهم از نوع نظامی. خب باید چاره کنند این ها هم که دارند زیاد میشوند به قول خودشان 50 سال دیگر اروپا بدون جنگ و خونریزی میشود اروپای اسلامی و تا آمریکا ادامه پیدا خواهد کرد. باید تدبیر کنند و برای بستن راه اسلام ناب بعد رفتند سراغ سوریه.
سوریه پیشانی مقاومت بود آنها میخواستند دولت سوریه را بیندازند هر چقدر از شیعیان و طیف اسلام ناب کشته بشوند به نفع اسرائیل و غرب است. سلفیها بعد از افغانستان رفتن در سومالی جمع شدند. سعودی ها آمدند در سوریه مساجد خانگی زدند مدلشان شبیه به اوانجلیستهاست که کلیسای خانگی میزنند. اینها آمدند مساجد خانگی زدند در هر دو یا سه کوچه خانه خریدند و تبدیل به مسجد کردند، مردم محله را جمع کردند و با مفتیها و مبلغهاشان را فرستادند روی مردم کار کردند. این ماجرا برای پنج سال پیش است، ظرف دو سال هم به نتیجه رسیدند، چرا؟ به خاطر اینکه رسانههای عربی داشتند شبانه روز کار میکردند. در کار میدانی هم قوی بودند و بین مردم کار میکردند. سوریهای که بین مذاهب و ادیان مختلف چنان تنیدگی وجود داشت که هر کسی به دین خودش بود، کار به جایی رسید که سلفیگری و وهابیگری تنش ایجاد کرد. حتی بین سنیها و وهابیها. وهابیت یک چیز است و اسلام یک چیز دیگر. اینها هر کس وهابی نباشد دشمن خودشان میدانند. ایمن الظواهری اعلام کرد ما باید برای دفاع از اسلام برویم سوریه. دعوای سوریه، دعوای اپوزیسیون و نظام نیست. دعوا بین اسلام با وهابیت است که آمریکا این را تدارک دیده. امروز، مرز استراتژیک نظام اسلامی، شام است و ما باید برای دفاع از حدود انقلاب و اسلام و منافع کشورمان برویم آنجا کار انجام دهیم. آنطرفیها هم فهمیدند سوریه مرز اسلام است. اما در داخل بعضی ها هنوز حواسشان نیست.
مسلمانان کشورهای دیگری که جزء محور مقاومت به حساب میآیند موضعشان نسبت به سوریه چطور است. خارج از فضای مرزبندیهای جغرافیایی در لبنان، عراق، سوریه یا کشورهای دیگر که با دید مقاومت به این قضیه نگاه میکنند؟
کشورهای اسلامی را خرد کردند، تکه تکه کردند الان از هر طرف تروریستها را آوردند سوریه تا یک آرماگدون و قتلگاه راه بیندازند و مسلمانان را ذبح کنند. اما اتفاقی که در سوریه افتاده این است که شیعیان و اهل سنت از جاهای مختلف آمدند در سوریه و دارند در دفاع از حق میجنگند. مثال اینکه یک آقایی بود که از افغانستان آمده بود. گفتم تو اینجا چه می کنی؟ گفت آمدم اینجا برای دفاع از انقلاب اسلامی این انقلاب اسلامی منحصر به ایران نیست. جهانی است و انشاءالله بتواند زمینهساز ظهور حضرت حجت باشد.
آن افغانی چه تصوری نسبت به انقلاب اسلامی دارد. تصور ما این است که برای ماست. خارج از مرزهای ما چه سودی برای کسی که مثلا در افغانستان زندگی می کند دارد؟
یک دوستی می گفت شما زیر یک درختی ایستادهاید و نمیدانید قد و قامت این درخت چقدر است. نمیدانید چه عظمتی دارد. باید فاصله بگیریم تا بدانیم چه عظمتی دارد. در عربستان یک کتابفروش به من گفت اگر آمریکا حمله کند به ایران ما هم برای دفاع از انقلاب واقعی میآییم به جنگ با آمریکا. جای دیگر یک مصری تا فهمید ایرانی هستم مرا در آغوش گرفت و گفت شما اسلام را زنده کردید، خمینی اسلام را زنده کرد. حالا این افغانی که هم زبان ماست هم مذهب ماست به لحاظ قومیت و آداب و رسوم و فرهنگ بهتر آنچه را که بر زبان انقلاب جاری و ساری میشود، میفهمد. اردیبهشت 57 کمونیستها افغانستان را اشغال میکنند. بهمن همان سال انقلاب اسلامی در ایران پیروز می شود. همانوقت طی چند ماه چند هزار نفر در افغانستان مفقود میشوند. اسناد اینها تازه درآمده اینها را اعدام کردند و در گورهای دسته جمعی دفن کردند . در اسناد اینها روبه روی برخی از این اسم ها نوشته «خمینی» به خاطر محبت خمینی اعدام شدند. بعضیها فقط جرمشان این بوده که عکس امام همراهشان بوده است. حالا من ایرانی انقلاب را مصادره کردهام در مرزهای این گربه. ما میگوییم رهبر انقلاب زعیم شیعه است، شیعه هم یک آرمان جهانی دارد که انشاءالله به ظهور حضرت حجت خواهد انجامید. پس زعیم من زعیم عالم است. ما انقلاب اسلامی را با نظام اسلامی اشتباه گرفتهایم .نظام اسلامی در مرزهای ماست و سیاستها و قوانین این نظام برای ما ارزشمند است. اما انقلاب اسلامی فراتر از این مرزهاست. شصت زعیم کار را به اینجا رساندند و زعیم شصت و یکم هم الان پرچمدار است . وقتی یک جوان افغانی میگوید من برای دفاع از انقلاب آمدهام اینجا من ایرانی باید خجالت بکشم که هم انقلاب را به درستی نشناختهام و هم برای آن کاری نکردهام.
ما می گوییم انقلاب شد در ایران و بعد از انقلاب ما به استقلال رسیدیم، به حکومت دینی رسیدیم. نسبت به قبل یک سری نیازهای ما یک سری خواستههای دنیایی ما و معنوی ما را برآورده کرده انقلاب که ما خودمان را نسبت بهش مقید میدانیم که پاسداری کنیم. حالا آن افغانی و لبنانی چه چیزی از انقلاب گیرش آمده که حاضر است از جانش برای حفظ آن مایه بگذارد؟
متد علوم سیاسی این است که اگر انقلاب در ایران پیروز شده پس باید منفعتش به ایران برگردد و منافع ملت را تثبیت کند .اما این انقلاب به جهت ماهیت نرم افزاری و نظریه ای که داشته نمی توانسته در چارچوب مرزهای ملی بماند. یعنی اساسا ماهیتش ماهیت مکتبی بوده و این اصلا در مرز ملی قابل تعریف نیست .مرز ملی قد و قواره این را ندارد که تمام آن آموزه های مکتبی را در خودش پرورش بدهد و به حداکثرش برساند. لذا دست و پای انقلاب از مرز میزند بیرون. یعنی هر جا که یک جمع شیعه و یک ملت مسلمان و یک ملت مستضعف وجود داشته باشد از آموزههای مکتبی انقلاب اسلامی میتواند استفاده کند. این جریانی که با انقلاب اسلامی در ایران اتفاق افتاد، باعث شد هویت شیعی شکل بگیرد و صورت عینی پیدا کند. انقلاب اسلامی به تمام گروههای شیعی در تمام دنیا هویت داد. درست است که بعضی کشورها مثل عربستان، افغانستان، عراق حرکتهای انقلابی را شروع کرده بودند اما خیلیهاشان به جهت عدم تمرکز رهبری در فرماندهی انقلاب زمین میخوردند. اما مدلی که امام پیاده کرد یعنی ولی فقیه جلو افتاد و به واسطه دین، مردم را متشکل کرد و یک حرکت انقلابی به راه افتاد نتیجه بخش بود . ما از نظر آموزههای مکتبی به شیعیان گرا دادیم و از جهت متدولوژی به اهل سنت، گرا دادیم. آنها فهمیدند باید مکتب وآموزههای سوسیالیستی را کنار بگذارند، آموزههای ملی گرایی و ناسیونالیزم عربی را بگذارند کنار و این بار با ایدئولوژی اسلامی یک حرکتی بکنند. لذا میبینید هرجا که بحث اسلام ناب بوده و نه اسلام سلفی و تکفیری که چنگ می اندازد به روی همه، اسلامی که مبتنی بر قرآن بوده حتی در اهل سنت هم، هرجا شکل گرفته توانسته یک حرکتی انجام دهد.
نمونهاش در فلسطین خیلی بارز است. یکی از دوستانمان در هند میگفت به یک شیعه مستضعفی گفتیم که ایران به شما کمک میکند. گفت نه. ما نمیخواهیم چیزی به ما برسد فقط میخواهیم این انقلاب سرپا بماند. یعنی انگار که یک امنیت و آرامش روانی وجود دارد. حتی اگر ریال ایرانی هم بهشان نرسد. لذا هویت شیعی که انقلاب اسلامی توانست در چهارچوب بیاردش و گرا بدهد به بقیه گروههای شیعی که چطور می توانید دیانتتان را حفظ کنید این سبب شد که شیعیان سایر نقاط جهان که در ایران زندگی نمی کنند ، انقلاب را محدود به مرزهای ایران ندانند بلکه خودشان را دامنه انقلاب اسلامی تلقی کنند. لذا هر اتفاقی که در برابر انقلاب اسلامی بیفتد آنها بی تفاوت نیستند. حالا آنچه مربوط به جمهوری اسلامی است که جاده ساختهایم، گاز کشی کردهایم شاید آنها نسبت به اینها واکنشی نداشته باشند. جمهوری اسلامی هسته محرک انقلاب اسلامی است. لذا گرایش آنها به انقلاب اسلامی از این جهت است که خودشان را دامنه انقلاب اسلامی می دانند.
خب! برویم سوریه و در مورد همین آدمها و گروههایی که حالا تشکلی دارند یا انفرادی هستند آمدند آنجا و علی الظاهر دارند از مرزهای و امنیت سوریه دفاع میکنند. درباره اینها حرف بزنیم کی هستند و چطور میآیند؟
عرض کردم در سوریه آمدند مسلمانها را بیندازند به جان هم که از بین بروند ولی در سوریه یک اتفاقی در حال رخ دادن است و آن اینکه برخورد دو جریان فکری اسلام ناب و وهابیت است و خبط بزرگی است که بگوییم اسلام وهابیت جنگ سوریه برای دفاع از همان اسلام ناب است و علمدارش انقلاب اسلامی است .امروز دامنه آن سوریه است شاید فردا جای دیگری باشد اینها هم آمدهاند برای دفاع. کسانی که به این گفتمان و ایدئولوژی رسیدند همه بلند شدند آمدند. جدا از ملیت، مذهب، زبان از افغانستان از آذربایجان از لبنان، عراق، شیعیان پاکستان، هند، مصر، یمن، شیعیان اروپا از همه اینها آمدند. دیگر کسی امروز خودش را در این مرزها محدود نکرده. آمدند آنجا برای دفاع از اسلام ناب میجنگند شیعیان و اهل سنت که با این گفتمان انقلاب اسلامی همسو بودند دارند میجنگند در روبه رو هم همین طور است. آنهایی که وهابیسم آنها را متوهم کرده هم آمده اند و در مقابل می جنگند.
شیعیان چطور میآیند آنجا؟ در کشور خودشان سازماندهی می شوند یا ...
خیلی با سختی میآیند، کسی که میآید آنجا سازماندهی شده نیست. خودشان را می رسانند به عراق یا لبنان از آنجا میآیند سوریه. مرزهایی که باز است این دو تاست. اینکه به قول خودشان یکی اینها را تسجیل کند، ثبت نام کند، سازماندهی کند، هدایت کند، اینطور نیست. مجاهدینی که میآیند در واقع خودشان را میرسانند. این فرق دارد با سازماندهی که عربستان انجام میدهد، نیرو جمع میکند، دسته میکند و با هواپیما میرساند آنجا. بچههای اینطرف خودشان را با زحمت میرسانند آنجا و با هزار سختی وصل میشوند به نیرهای جهادی. یک بحرینی آمده بود سوریه یک ماهی آنجا بود و بررسی میکرد که کدام گروهها و لواهایی که در سوریه هستند گرایش شیعی اصیلتری دارند یعنی هر گروه جهادی که به هسته انقلاب اسلامی که ولایت فقیه است نزدیکتر باشد آن گروه شیعه محورتر و انقلابی تر است. بررسی می کرد کدام یک به تفکر ولایت فقیه نزدیکتر هستند تا به آنها ملحق شود و دغدغهشان این بود که کدامشان شرعیتر میجنگند. بحرینیها که در کشور خودشان درگیرند!
در کشور خودش جنگ است. اما وقتی سبک - سنگین میکند میبیند وضعیت سوریه مهمتر است و اگر سوریه زمین بخورد انقلاب بحرین خیلی راحتتر زمین گیر میشود. میآید برای اینکه از انقلاب خودش در بحرین دفاع کند. می آید یک خط جلوتر در سوریه این انقلاب را انجام دهد. این شخص سه تا کتاب درباره امام خمینی و انقلاب اسلامی داشت. یک آدم عادی نبود که مثلا بگوید ما آمدیم صرفاً بجنگیم یک مجاهد دست به قلم و اهل فکر بود.
گفتی که از چند کشور نیرو میآید، این آدها در فضای شیعهگری و انقلابیگری یک تفکر ثابت دارند و یا اینکه با هم فاصله دارند؟
آنهایی که اول میآیند اصلی ترین هدفشان این بوده که از حرم دفاع کنند..
یعنی حرم نخ تسبیح و حلقه مشترک بین مجاهدین است؟
بله اما عدهای از اینها که فنیتر فکر میکنند آن خط را صرفا دفاع از حرم نمیدانند. خط دفاع از هویت میبینند، خط دفاع از محور مقاومت میبینند. لذا وقتی میآیند آنجا هدف کوتاه مدت و کوتاه بردشان این است که حرم را بگیرند و هویتشان را حفظ کنند.
هویتشان چیست؟
هویت شیعی و این عزتی که انقلاب اسلامی به واسطه تشیع به آنها داده میخواهند حفظ کنند. آن هویتی که هم در برابر اسلامی آمریکایی و هم در برابر وهابیها می ایستد یعنی هویت شیعه و سنی نیست. اینکه میروند تا با سنیها بجنگند این آدرس غلط است. می روند آنجا تا همراه با سنی ها در مقابل وهابی بجنگند.
اول گفتی هویت شیعی ...
بله هویتشان شیعه است. آنها که میآیند هویتشان شیعی است، اهل سنت کمتر میآیند، آنها میخواهند به واسطه حرمی که آنجا هست...
یعنی این حفظ هویت در مقابل سنیها نیست در مقابل وهابیت است؟!
بله. دقیقا می خواهند در کنار سنیها با وهابیت بجنگند و هویت شیعیان را حفظ کنند.
خب آن موضوع سوم را هم بگو که حرفت را قطع کردم.
بله شیوه تاکتیکی این بود که از حرم دفاع کنند و شکل استراتژیک این بود که از مقاومت دفاع کنند که آنجا دیگر بحث شیعه و سنی ندارد. پادشاه اردن تلاش کرد محور مقاومت را تبدیل به هلال شیعی کند که بگوید این محور مقاومت یک هویت شیعی دارد و این را در مقابل اهل سنت قرار دهد. در صورتی که محور مقاومت ماهیت شیعی ندارد. درست است چند کشور شیعی هستند اما جمع شدن آنها کنار هم به واسطه شیعه بودنشان نیست. به خاطر این است که جلوی آمریکا بایستند جلوی ارتجاع عربی بایستند. یعنی آنهایی که دروازه ورود آمریکاییها به منطقه هستند و عامل تثبیت اسرائیل داخل منطقه هستند .لذا این ها که در حوزه مقاومت آرایش میگیرند به واسطه جوهره شیعی نیست که کنار هم قرار میگیرند به واسطه این است که میخواهند در برابر وهابیت یعنی سلفیهای تکفیری و غربی سازی منطقه موضع بگیرند. لذا میبینید بین آنها اهل تسنن هم هست. همان طوری که بعضی از گرایشهای اهل سنت عراق که به عنوان یکی از زنجیرهای اهل سنت عراق شناخته میشود با این محور مقاومت کار می کنند. اهل سنت افغانستان و پاکستان هم همین طور. در سوریه یک قشر وسیعی از اهل سنت دارند در محور مقاومت فعالیت میکنند. در لبنان گروه میشل عون که متحد هشت مارس یا همان حزبالله است یک جریان مسیحی است اما یکی از کلیدهای محور مقاومت به حساب میآید. این آدرسی که ملک عبدالله دوم داد غلط بود . تلاش کرد که بگوید در محور مقاومت، فقط شیعیان هستند.
سنیها هم برای جنگ و جهاد میآیند سوریه؟
از سایر کشورها نمیآیند .اما سنیهایی که آنجا هستند میجنگند. میگویند ما با این حرم بزرگ شدهایم. از حرم حاجت گرفتیم. شیوخ اهل سنت آنجا نذری میدهند. میگویند کاروانهای بزرگ عزاداری اهل سنت داریم. نذری میدهند برای عزاداریهای اهل بیت (ع).اینها خودشان را موظف میدانند که از حرم دفاع کنند و اصلا مختص شیعیان نیست. بسیاری از اینها پای دفاع از حرم شهید هم شدهاند.
بعد این ها مثلا بحرینی ها یک گروه بودند افغانی ها یک گروه...
نه آنجا مجموعه دفاع وطنی و ارتش هستند و اینها در دفاع وطنی سازماندهی میشوند که اتفاقا بدون توجه به ملیت یا دین و مذهب و نژادشان دسته بندی می شوند. یعنی در یک گروه رزمی ممکن است چند افغانی باشند یا عراقی یا لبنانی. یکی سنی باشد یکی مسیحی باشد یکی دروزی باشد. فقط استعلام های خاص خودشان را دارند که این نیرو نفوذی نباشد .
شما چطور رفتید؟
ما مستقل رفتیم. طرف رفته بود مکه گفتند بیا برو اعمال را انجام بده. گفت نه، از طهران که راه افتادیم گفتند همه چیز با کاروان است. حالا یک وقتهایی ما میگوییم همه چیز با نظام است. ما هم الان در ایران که نشستیم هر کار خدا و دین و پیغمبر و انقلاب باشد میگوییم با نظام است و به ما ربطی ندارد و این باعث شده یک رخوتی به جان ما بیفتد. که اگر یک جایی برآورد بود، بودجه بود، رقمش چرب بود و اتفاقی از قبلش افتاد بگوییم بزنیم به دل کار و برویم جلو. تقریبا تمام کشورهایی که الان رفتیم و آمدیم هیچ کدامش با حمایت هیچ نهاد دولتی نبوده است. کلا در «خانه فرهنگ و رسانه ثائر» که مجموعا 16 سال است این کارها را شروع کرده ایم تا امروز یک ریال از نهاد دولتی و غیر دولتی نگرفتهایم. کارهای مختلف هم کردیم. سوریه هم مثل بقیه جاها. هرجا که بحث انقلاب اسلامی مطرح باشد ما هستیم. در سوریه خیلی از دوستان گلایه می کردند از ما که سر شهادت یکی از بچههای مستندساز که تصاویری که گرفته بود علیه نظام استفاده شد. اما خب به هر حال جنگ است دیگر، ممکن است کسی اسیر شود و از او اطلاعات بگیرند. خب تصویر بواسطه رسانهای بودنش شاید اطلاعات بیشتری بدهد. مثل اینکه یک فرمانده اسیر شود و اطلاعات بدهد . ما در صحنه جنگ باید احتیاطمان و تدابیرمان بیشتر باشد نه اینکه صورت مسئله را پاک کنیم. متاسفانه اتفاقی که در مسئله پوشش رسانهای سوریه میافتد این است که مسئولین فکر حل کردن مسئله را نمیکنند بلکه اصل مسئله پاک میکنند. در سوریه میآمدند چشم در چشم ما میگفتند این آدمهای خودسر که آمدند اینجا کار ما را زیاد میکنند. چون ما در تیم این دوستان نبودیم.
برای اعزام با مجموعه های مرتبط هماهنگی نکردید؟
ما چندین مرتبه از مجموعههای مختلف اقدام کردیم که برویم سه یا چهار ماه ما را معطل نگه داشتند و من میدیدم دوستان دیگر را دارند میفرستند. دوستانی که تازه آموزش مستند سازی دیده بودند. در حالی که خیلی از دوستان دیگر بودند که بنا به سابقهای که در فیلمسازی جنگ داشتند باید میرفتند، اما کسی تحویلشان نمیگرفت. ما هم مثل بقیه تیمهای مستقلی که رفتند سوریه یا هر جای دیگر دنیا تا در حوزه انقلاب اسلامی فیلم بسازند راه افتادیم و رفتیم. مجموعه دیپلماسی ما و مسئولین هیچ کدام همکاری نکردند. برای ما هم همان اتفاق افتاد و حرف آخرشان این بود که ما با نیروهای خودسر کار نمیکنیم. ولی ما نیروهای خودسر نیستیم ما انقلابی هستیم. سرباز انقلاب اسلامی هستیم. اگر من نروم و دیگران نروند تا گردش کار آقایان چه و چه بشود که دیگر هیچ. اگر در اتفاقات اصلی این انقلاب مثل حلبچه سعید جان بزرگی نمیرفت و عکس نمیگرفت با وجود اینکه شیمیایی هم شد آیا الان برای جنایت صدام سندی مانده بود؟ اگر رضا برجی میرود در 16 - 15 کشور برای انقلاب اسلامی کار میکند یک چنین کسی را اگر آن طرفیها داشتند تا حالا 100 تا مجسمه ساخته بودند ازش، ولی چون رضا برجی است باید در خانه بنشیند. الان هم اگر طاقت آورده و سوریه نرفته حتما به خاطر وضعیت جسمیاش است. رضا برجی بزرگ همهی ما خودسرهاست که نمیتوانیم برای کار انقلاب دست روی دست بگذاریم و منتظر آقایان شویم. او به چندین کشور رفته و کار کرده و الان اسناد اوست که می تواند انقلاب اسلامی را بیرون مرزهای ایران بازگو کند. اما در حوزه رسانه چه می کنیم ؟ فقط می گوییم نیست، نشد، نبود. در حالی که امروز سلاح انقلاب اسلامی دست بچه های رسانهای و دست مستندسازان است. اگر اینها نروند ثبت و ضبط نکنند ما باختهایم. در طیف تروریستهای سوریه 25 تیم رسانهای خارجی همیشه در حال ساخت و سازند. این طرف چند تا هستیم؟ چند نفر با نگاه انقلاب اسلامی هستیم؟
سیاست های جمهوری اسلامی ارزشمند است اما سیاست انقلاب اسلامی را زعیم شیعه تعیین میکند. وقتی امام میگوید هرجا مظلومی وجود داشته باشد که نیاز به دفاع داشته باشد ما آنجا حضور داریم، این تکلیف مرا معلوم میکند. یا حضرت آقا میفرماید هرکس که با اسرائیل بجنگد ما از آن حمایت میکنیم ،این تکلیف ما را معلوم می کند حالا من باید سیاست زده شوم ؟بچههایی که دارند میروند از کانال شخصی میروند. آنجا که حلوا خیرات نمیکنند. آنجا پاتایا و آنتالیا نیست. آنجا هر لحظه امکان گلولهخوردن داری، معرکه جنگ است نقل و نبات نیست، به دو تاعکس یادگاری هم نمیارزد. جنگ است .آنچه مرا میکشاند آنجا تفکرات انقلاب اسلامی است نه رفتار خودسرانه. خبرنگار و مستندساز جنگی یک سری شاخصه دارد علاوه بر مستند سازی باید بتواند جان خودش را هم نجات دهد، در عین حال باید موقعیت را بشناسد بداند درچه فضایی می خواهد کار کند و این وضعیت به چه کارهایی نیاز دارد.
موضوع زیاد است، کار زیاد است، جنگ سوریه جنگ رسانه است و متاسفانه ما کاری نکردیم. موفق نبودیم شما شبکه های آن طرف را ببینید. اورینت غیر از تصاویر استودیویی اخبارش همه تصاویر، تصاویر موبایلی و دوربینی از اوضاع است. در هر تیم یک نفر با دوربین ایستاده و تصویر میگیرد و برای اینها ارسال میکند ، یک کسی بود به نام محمد مادرش شیعه بود، پدرش سنی و خودش هم سنی بود. این آدم آمده بود علیه وهابیت میجنگید. گفتم تو چرا آمدی اینطرف؟ گفت اسلام واقعی اینطرف است نه آنطرف.
یک "خالد" نامی بود. خاله اش را سر بریده بودند سنی بود، گفته بودند که به حضرت زینب(س) جسارت کن جسارت نکرده بود. به جرم اینکه محبت اهل بیت(ع) را در دل داشته. اینها میآمدند در زینبیه روی در خانه شیعیان مینوشتند تا فردا فرصت دارید خانه را ترک کنید. اگر میرفت که هیچ، اگر نمیرفت شب میآمدند سرش را میبریدند. این همسایهها تا چندی قبل از آن، خانه یکی بودند ولی وهابیت آمد به این ملت توهم داد که هر کس با ما نیست کافر است.
در سوریه آن قدر تنیدگی مذاهب است که یک برادر سنی و برادر دیگر شیعه است با هم زندگی میکنند، عادی رفت و آمد دارند سوریه یکی از امنترین کشورهای دنیا بوده که امروز به اینجا رسیده. یک بخشی هم قصور ماست بچه های رسانهای انقلاب اسلامی نتوانستیم معارف تشیع و اسلام ناب را درست بیرون بدهیم. درگیر مسائل مالی بودیم گفتیم اینها کار حکومت است و اگر ما بخواهیم کار کنیم باید پولش را بدهند. سوریه برای ما یک پایلوت است، نمونه است اگر باز کم کاری کنیم مطمئن باشید در افغانستان و پاکستان و ترکیه هم بدتر از این خواهد شد. رسالت رسانه انقلاب اسلامی این است که شاخص بدهد دست مردم، ما ندادیم و آنها دادند و مردم را منحرف کردند.
در سوریه کسی بود به نام "ابو عباس"؛ شیعه بود ولی خلفا را خیلی با ادب اسم میبرد میگفت ما یاد گرفتیم از صحابه پیامبر با احترام یاد کنیم. حضرت آقا این همه بر وحدت اصرار میکنند. ابوعباس در آن طرف دنیا مفهوم این وحدت را فهمیده اما بعضی از تندروهای داخلی ما نفهمیدند. میگفت شما آنجا بعضی جشنها را میگیرید آنوقت خانواده ما را در نبل و الزهرا سر میبرند. حضرت آقا مدام میگوید وحدت، وحدت، وحدت، آن وقت بعضی جلوتر از مولا حرکت میکنند. به خاطر یک رفتار اشتباه من در اینجا سر یک شیعه آنجا بالا میرود.
موضوعی مطرح شد در رسانه با عنوان "جهاد نکاح"؛ این واقعیت دارد؟
یک توطئه ای بود از طرف غربی ها برای اینکه دو نقطه قوت ما را بزنند. هم جهاد و هم نکاح. یک مفتی ابله یک حرفی زد بعد هم تکذیب کرد. آنطرف فساد دارد غارت دارد جهاد نکاح هم هست. باید بگوییم فاحشهگری وهابی. یک سری از زنهای وهابی به هر شکل اعتقادی رفتند آنجا. بر اساس فتوا هم رفتند. غربی ها این را با عنوان جهاد نکاح پررنگ کردند برای اینکه هم جهاد را بزنند هم نکاح را. اگر ما هم مدام این را تکرار بکنیم رفتیم روی موج آنهایی که دارند با این لفظ اسلام را میزنند. کار آنها فاحشه گری وهابی است.
این درگیریها که میشنویم این چند وقت بین خود تروریستها اتقاق افتاده، ناشی از چیست؟
آن چیزی که باعث اختلاف اینها میشود این است که آرایش پشتیبانی تروریستها در سوریه به هم خورده. ترکیه و قطر پا پس کشیدند اما عربستان اصرار دارد راهکار نظامی را ادامه دهد. لذا جریانات اخوانی یک موضعی گرفتند و یک جدایی بین صفوفشان حاصل شده. حالا هر جریانی که قطر و ترکیه و عربستان حمایت کند با هم یک منازعه دارند. در همین جریانات اتاق های فکر و اتاق های هدایت عملیاتشان در سطح سیاسی با هم درگیرند. لذا نیروهاشان در میدان با هم میجنگند. از یک جهت خود القاعده را در نظر بگیرید یک مجموعهای مثل جبهه النصره امضای ایمن الظواهری را دارد. این جبهه اصلی القاعده در سوریه است .حالا داعش زیر مجموعه عمر بغدادی بودند بعد از آن رفتند زیر نظر ابوبکر بغدادی اینها به عربستان وصل هستند .این جبهه الاسلامیه شکل گرفته زیر نظر احمد جربا رئیس دولت ملی ائتلافی سوریه در خارج ازکشور. الان القاعده دارد مسلط می شود. سلفی ها دارند جیش حر را کنار میگذارند و گروههای سلفی تکفیری در میدان باقی خواهند بود.
جیش حر [ارتش آزاد] چه خواهد شد؟
ضعیف می شود و ادغام می شود و دیگر مدیریت میدان نخواهد داشت.
تحرکات بندر بن سلطان در منطقه هم با همین تغییرات در ارتباط است؟
بله. بندر الان دارد جبهه را آماده میکند تا جیش محمد تشکیل دهد. خاک جبهه را هم از ترکیه میبرند به اردن با ظرفیت 50 هزار نفر شروع میکنند و تا 250 هزار نفر هم پیش بینی شده...
ترکیه خودش عقب نشینی کرده یا عربستان میخواهد او را کنار بزند؟
ترکیه به واسطه اینکه مشکلات داخلی پیدا کرد، نتوانست ادامه دهد. آمریکا هم که ظاهرا عقبنشینی کرده و ترکیه هم ترجیح میدهد بیش از این درگیر نشود و هزینه ندهد. قرار بود در ماه رمضان اول، اردوغان نماز را در مسجد اموی بخواند اما سه چهار ماه رمضان گذشت و این اتفاق نیفتاد.
جیش محمد با چه هدفی راهاندازی میشود؟
جیش محمد از لحاظ اخباری که داریم خیلی شباهت به سفیانی دارد. سلفیها را جمع میکنند؛ بدنه اصلی هم همین داعش (دولت اسلامی عراق و شام) است. عربستان به آمریکایی ها تضمین داده که نمیگذاریم سلفیهای تندرو در سوریه حاکم شوند و اینها را کنترل میکنیم. از شهر مرزی درعا تا دمشق 103 کیلومتر راه است یعنی راحتتر می توانند دمشق را تصرف کنند اگر از شمال هم حلب را تصرف کنند دیگر نظام سوریه عملاً سقوط کرده.
نیروهای سلفی را از کجا جمع میکنند؟
همان گروههای القاعده که توسط آمریکاییها درست شدند تا جلو شوروی بایستند. برخی سلفیها کارشان جنگ است از افغانستان شروع کردند بعد بوسنی، چچن، عراق ... نزدیک 30 سال است فقط دارند میجنگند. متخصص درگیریهای این طوری هستند. یعنی جنگ تازه شروع میشود. استعداد اینکه نیرو جمع کند کم ندارند. عربستانی ها قطعاً پای کار هستند.
اینطرف چه میکنند؟
نمی دانم. آنها دارند 50 هزار نیرو جمع میکنند. بندر هر کاری بخواهد در دنیا میکند. من بحث نظامی اینطرف را نمیدانم اما در رسانه کاری نشده است. کلیپ، فیلم، سریال، برنامههای آموزشی، حتی در حوزه نظامی و شناخت دشمن هیچ کاری نشده. ما الان نیاز داریم که در جهان، منطقه و خصوصاً داخل مرزهای خودمان روشنگری و بصیرتافزایی کنیم. حداقل آنان که 50 هزار تاست زیاد است در این شرایط باید فقط با تفکر بسیجی جنگید. عربستان اصرار دارد که حتی اگر لازم باشد تنها به جنگ ادامه دهد.
چرا این قدر موضوع سوریه برای عربستان مهم است؟
سوریه به نفع هر کس تمام شود جبهه مقابل بهشدت ضربه میخورد. آنها اگر سوریه را بزنند زمین، ایران خیلی راحت مهار میشود. عراق را هم پس میگیرند. الان صرفاً مسئله سوریه نیست. اینکه مثلاً اسد برود یا بماند و نیروها چطور تقسیم و تنظیم شوند. نقشهای که عربستان دارد این است که اگر سوریه را بزند و آدمهای خودش را بالا بیاورد ثمرهاش این میشود که لبنان کاملاً محاصره شده و زمین میخورد. الان در لبنان تصفیه قومی میکنند. شیعیان را از شمال لبنان می ریزند جنوب. اگر آنجا هستههای سلفی را شکل دهد آن وقت حزبالله از جنوب با سوریه درگیر است از شمال با سلفیها و این یکی از هدفهای کلیدی آنهاست که لبنان را پس بگیرند. سلفیها یک تعامل استراتژیک با اسرائیلی ها دارند. بعد از سوریه و لبنان به راحتی شمال بغداد یعنی مناطق سنینشین عراق را پس میگیرند.
حرف آخر...
در حال حاضر مقاومت در زمین جنگ برنده است، اما در رسانه، آنها برنده هستند. باید روی قدرت رسانهای کار کنیم و تمام ظرفیتها استفاده شود. سوریه تبدیل به یک کارگاه آموزشی شده برای کسانی که میتوانند بروند آنجا و کار رسانه کنند. اما کسانی که بحث مافیا را مطرح میکنند درست می گویند نباید طیفی و قبیلهای ببینیم، باندی ببینیم. باید نیروهای جدی انقلابی را بفرستیم بروند دو ماه آنجا بچرخند و تصویر و خبر بگیرند و مخابره کنند. سازماندهی غیر از باندبازی است.