سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی،اقتصادی و تحلیل متنوع

 

برای نخستین بار از زمان آغاز درگیری‌ها در سوریه در نیمه ماه مارس ۲۰۱۱، تحولات نظامی میدانی به عنصر محوری تحولات و تعیین کننده نتایج درگیری در سوریه تبدیل شده است. به این ترتیب، نتایج این تحولات که به طور خاص در سه جبهه اصلی در جریان است، چشم‌انداز آینده بحران سوریه را مشخص خواهد کرد.
کد خبر: ۳۵۹۱۱۵
تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۳۹۲ - ۲۳:۲۴ - 20 November 2013
سه جبهه‌ای که نتیجه نبرد در سوریه را مشخص خواهد کردبرای نخستین بار از زمان آغاز درگیری‌ها در سوریه در نیمه ماه مارس ۲۰۱۱، تحولات نظامی میدانی به عنصر محوری تحولات و تعیین کننده نتایج درگیری در سوریه تبدیل شده است. به این ترتیب، نتایج این تحولات که به طور خاص در سه جبهه اصلی در جریان است، چشم‌انداز آینده بحران سوریه را مشخص خواهد کرد.

به گزارش «تابناک»، سایت تحلیلی «المانیتور» در مطلبی به بررسی وضعیت کنونی آرایش نیرو‌ها در عرصه میدانی سوریه پرداخته و در این عرصه، سه جبهه اصلی نبرد را ‌شناسایی کرده است؛ سه جبهه‌ای که آینده نبرد در آن‌ها، به آینده سوریه گره خورده است.

در این مطلب آمده است:

پس از مرحله اعتراضات مسالمت‌آمیز در سوریه، فاز نظامی در قالب مجموعه‌ای از اقدامات محدود و مقطعی آغاز شد که بیشتر دارای جنبه‌ای نمادین بوده و تأثیری واقعی بر عرصه میدانی نداشت. به همین دلیل، با وجود این باور که بحران سوریه قابلیت ادامه یافتن در اشکال گوناگون را داشت، هیچ یک از ناظران به طور جدی پیامدهای این امر را مورد توجه قرار نداد.

در نتیجه، دریافت کمک‌های مالی و تسلیحاتی اپوزیسیون سوریه از خارج آغاز شد. همین عامل بود که بحران سوریه را به یک منازعه نظامی تمام عیار تبدیل کرد که به هر حال، موازنه قوای داخلی و خارجی بر آن تأثیر می‌گذاشت؛ اما با وجود تشدید درگیری‌ها که عملاً شکل یک جنگ داخلی ‌به خود گرفت، عامل نظامی در تعیین آینده سوریه جنبه ثانویه به خود گرفت.

اکنون و پس از دو سال، گویا عامل نظامی به یکی از عناصر تعیین کننده نتیجه نهایی در سوریه و شکل و ماهیت راهکار بحران این کشور تبدیل شده است. عامل نظامی طرفین منازعه را در رقابتی پرحرارت میان آنچه در عرصه نظامی در جریان است و آنچه از منظر سیاسی و پشت میز‌ها رخ می‌دهد، درگیر کرده است.

در این چهارچوب، به نظر می‌رسد طی چند روز آینده، نقشه نظامی در سوریه در سه جبهه گشایش خواهد یافت که همگی آن‌ها تأثیری چشمگیر بر آینده بحران این کشور دارد. مهم‌تر اینکه هر سه جبهه ‌به جنبه‌هایی از سیاست کشورهای خارجی مرتبطند که به فهم آنچه در عرصه میدانی و همچنین سیاسی در جریان است، یاری می‌رساند:

۱ـ جبهه حلب: جبهه حلب یکی از بزرگ‌ترین جبهه‌های سوریه و عرصه بزرگ‌ترین نبرد میان دو طرف است؛ افزون بر این، جبهه حلب جایی است که موازنه نظامی در آن به نفع ارتش سوریه در جریان است، به ویژه پس از اینکه ارتش توانست در اوایل نوامبر، منطقه «سفیره» را تصرف کند.
نقش سفیره برای حلب، مانند نقشی است که منطقه «قصیر» برای حمص داشت؛ منطقه‌ای راهبردی که شبکه‌ای وسیع از ارتباطات و مسیرهای تدارکاتی را در کنترل داشته و به نوعی پایتخت نیروهای افراطی به شمار می‌رود. در نتیجه، پس از آنکه ارتش توانست سفیره را کنترل کند، برخی اظهار داشتند که پس از آن، نبرد برای کنترل حلب آغاز خواهد شد؛ درست مانند اتفاقی که پس از تصرف قصیر در پنجم ژوئن، برای حمص روی داد.

با این حال، نبرد حلب دارای یک بعد خارجی نیز هست که اهمیت آن از جزئیات نظامی بیشتر است. ورود به این نبرد، بدان معناست که ارتش سوریه در حال نزدیک شدن به تماس مستقیم با مرز حساس و پرتنش ترکیه است. این نبرد دارای ابعادی دیگر و معانی سیاسی پیچیده نیز هست. اگر ارتش سوریه در حلب بجنگد و وارد تماس مستقیم با ترک‌ها شود، می‌توان چنین استدلال کرد که آنکارا تصمیم گرفته از مداخله خود در بحران سوریه بکاهد و یا دست‌کم، از حمایت مطلق خود از اپوزیسیون سوریه دست بردارد.

شواهد بسیاری بر این امر دلالت دارند: سکوت اردوغان درباره وضعیت موجود در سوریه، در مقایسه با سخنرانی‌های تند و تیز وی در دو سال اخیر؛ بهبود روابط آنکارا با بغداد که متحد مستقیم دمشق به شمار می‌رود‌ و همچنین هماهنگی میان آنکارا و دوحه در شرایطی که قطر پیام‌های مثبتی برای مقامات سوری می‌فرستد.
 
به طور خلاصه، وقوع نبرد در حلب می‌تواند به معنای توافقی میان سوریه و ترکیه باشد که همین امر به تنهایی می‌تواند منجر به پایان یافتن قاطعانه منازعه سوریه شود.

۲ـ جبهه قلمون:
این منطقه که در جنوب غرب دمشق و در مجاورت مرز لبنان است، نزدیک ۳۰ کیلومتر طول و ۵ کیلومتر عرض دارد. شواهدی وجود دارد، مبنی بر اینکه ارتش سوریه پس از پیشرفت‌های چشمگیر در شمال و جنوب دمشق و همچنین منطقه «غوطه» در شرق دمشق، وارد این جبهه شود.
در حقیقت، پیشرفت‌های حاصل شده در مناطق پیرامون دمشق، شورشیان منطقه قلمون را در نوعی محاصره قرار داده است. اکنون برخی منتظرند ‌با توجه به نزدیکی این منطقه به دمشق، ارتش در آنجا ‌انجام عملیات دهد.

این منطقه نیز دارای جنبه‌ای خارجی است: قلمون در مجاورت مرز لبنان و به ویژه منطقه‌ای در لبنان است که بیشتر جمعیت آن، سنی‌های مخالفت حکومت سوریه هستند و در عمل خود را وارد درگیری با این حکومت کرده‌اند. به این ترتیب، در صورت اوج‌گیری درگیری‌ها در قلمون، شاید دامنه منازعات به داخل مرزهای لبنان نیز کشیده شود!

ممکن است عناصر مسلح در هر دو سمت مرز، اقدام به نفوذ به طرف مقابل کنند. در صورتی که ارتش سوریه مبارزه در قلمون را آغاز کند، شاید برخی کشور‌ها، به ویژه در غرب، چشم خود را بر ورود ارتش سوریه به بخش‌هایی از لبنان ببندند؛ به عبارت دیگر، آغاز نبرد قلمون می‌تواند به این معنا باشد که غرب و حتی سازمان ملل، این موضوع را که ارتش سوریه وظیفه پاکسازی منطقه از عناصر افراطی ‌بر عهده بگیرد، تحمل کرده و یا حتی چنین چیزی را ترجیح دهند. این امر می‌تواند پیامدهایی برای لبنان نیز ‌داشته باشد.

۳ ـ جبهه درعا:
احتمال اینکه ‌نبرد در این جبهه به زودی آغاز شود هست، ‌زیرا ارتش سوریه هم اکنون مناطق گسترده‌ای از «دروز سویدا» در شرق درعا و همچنین مناطقی در نزدیکی بلندی‌های اشغالی جولان در غرب درعا را تحت کنترل درآورده است. هم‌اکنون محاصره درعا که از آغاز درگیری‌ها نطقه‌ای محوری در منازعات بوده، در حال تشدید ‌است.

این جبهه ‌همچنین ‌خالی از جنبه‌های خارجی نیست. درعا در مجاورت مرز اردن است و‌ برخی بر این باورند که مداخله مستیم عربستان سعودی در رویدادهای سوریه، از طریق این مرز صورت می‌گیرد. درعا به دامنه بلندی‌های اشغالی جولان نیز نزدیک است. در نتیجه، اگر ارتش سوری در پی پایان دادن موثر منازعه درعا باشد، این امر بیانگر چندین مسأله درباره بحران سوریه خواهد بود. مهم‌تر از همه این که شاید دولت سوریه در پی آن باشد که نفوذ عربستان را در سوریه محدود کند.

در نتیجه، در شرایط کنونی دستیابی به راهکار نظامی محتمل‌تر از راهکار سیاسی است؛ بنابراین، باید پرسید که آیا برای دانستن نتیجه منازعات در سوریه، واقعاً باید منتظر برگزاری کنفرانس صلح «ژنو ۲» بمانیم و یا نتیجه درگیری‌ها در حلب، قلمون و درعا این موضوع را مشخص خواهد کرد؟

 

کد خبر: ۳۵۹۲۱۴
تاریخ انتشار: ۳۰ آبان ۱۳۹۲ - ۰۹:۰۲ - 21 November 2013
یک پایگاه خبری عرب زبان جزئیات و مصوبات نشست امنیتی ضد ایرانی بین رئیس جمهور فرانسه، نخست وزیر رژیم صهیونیستی و رئیس دستگاه جاسوسی عربستان سعودی را فاش کرد.

به گزارش فارس، هفته گذشته یک نشست امنیتی خطرناک در تل‌آویو برگزار شد که بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی و فرانسوا اولاند رئیس جمهور فرانسه و بندر بن سلطان رئیس دستگاه اطلاعاتی عربستان سعودی در آن حضور داشتند.

دستور کاری این نشست بررسی تحولات منطقه‌ای و ایجاد طرحی برای مقابله با همگرایی آمریکا و ایران بویژه بعد از خشم سعودی‌ها نسبت به این روند بود.

منابع مطلع دیپلماتیک در بیروت به الحدث نیوز گزارش دادند که این دیدار حاوی مصوبات مهم و سرنوشت‌سازی در مورد نقشه راه درگیری‌ها در منطقه بوده است. این منابع اعلام کردند که خبر تشکیل این نشست به محافل دیپلماتیک غربی و عربی و ایران نیز رسیده است.

این منبع اعلام کرد که اولاند و نتانیاهو و بندر در این دیدار به نمایندگی از کشورهای خود توافق کردند که به صورت مستقیم در برابر هر همگرایی سیاسی ایران و آمریکا بایستند تا سطح دشمنی دو طرف در حالت کنونی باقی بماند و سیاست تحریم‌های آمریکا علیه ایران تحت تاثیر این همگرایی قرار نگیرد.

این در حالی است که طرف اسرائیلی نیز از طفره رفتن آمریکا از مشارکت در حمله نظامی به تاسیسات هسته‌ای ایران خشمگین است، آنهم در زمانی که تل‌آویو به دنبال جمع‌آوری حمایت‌های سیاسی بین المللی جدید برای حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران است.

این منبع تاکید کرد که خلاصه مصوبات نشست مذکور به شرح زیر است:

- تلاش برای تقویت راهکارهای نظامی برای حمله به ایران و تاسیسات نظامی این کشور.

- حمایت نظامی عربستان سعودی برای آماده سازی مقدمات این حمله از طریق تقویت سیستم های دفاعی این کشور و استفاده از فرودگاه‌های عربستان [از سوی رژیم صهیونیستی] و همکاری اطلاعاتی عربستان در این زمینه.

- تقویت تمرین‌های نظامی بین این سه طرف و آغاز مانورهای نظامی جدید به صورت دوره ای با حضور طرف‌های بین‌المللی شامل فرانسه، رژیم صهیونیستی، عربستان و اردن در خلیج عقبه برای آمادگی در صورت نیاز به حمله انفرادی اسرائیل به ایران.

- خطرناک‌تر از تمام این طرح ها، توطئه استفاده از القاعده و زمینه‌سازی برای این گروهک تروریستی و زیر شاخه‌های آن در درگیری‌های منطقه ای و استفاده از آن به صورت گسترده علیه ایران است. در این راستا بررسی‌های صورت گرفته در این نشست نشان داد که باید بخشی از فعالیت های نظامی القاعده از سوریه به لبنان منتقل شده و گروهک های وابسته به عربستان در این کشورها که تحت امر القاعده هستند نیز تقویت و فعال شوند تا زیر نظر بندر بن سلطان ضربه‌های نظامی را به شکل حملات انتحاری به منافع ایران در لبنان از جمله به حزب الله لبنان وارد کنند.

- حمله به منافع ایران به دست تروریست‌های القاعده در عراق و برخی کشورهای منطقه که رابطه خوبی با ایران دارند، بخش دیگری از این توطئه است.

- در این نشست مقرر شد سطح گفتمان تحریک آمیز علیه ایران افزایش یافته و این موضوع الان در اظهارات برخی مقامات وابسته لبنانی و برخی دیگر از کشورها قابل مشاهده است.

- بندر، اولاند و نتانیاهو در این نشست توافق کردند بعد از شکستی که در سوریه متحمل شدند؛ نفوذ نظامی خود را در منطقه گسترش دهند تا بتوانند کفه موازنه منطقه‌ای را به نفع خود باز گردانند. در همین راستا مقرر شد که ضربات نظامی به نوار غزه وارد شود یا عملیات نظامی طولانی مدت برای تحت فشار قرار دادن ایران و متفرق کردن برنامه‌های سران این کشور در جبهه های مختلف در دستور کار این سه طرف قرار گیرد.

در همین راستا پایگاه اینترنتی لوپوئن فرانسه در گزارشی با اشاره به همگرایی بیش از حد فرانسه و رژیم صهیونیستی در دوره اخیر نوشت: تاکنون هیچکدام از روسای جمهوری فرانسه در اظهارات خود مبنی بر حمایت خدشه ناپذیر فرانسه از اسرائیل تا این حد پیش نرفته بودند.

این پایگاه خبری به نقل از فردریک آنسل کارشناس علوم سیاسی و استاد روابط بین الملل فرانسه نوشت: زمانی که اولاند دبیر اولی حزب سوسیالیست را برعهده داشت، همواره رهبر سوسیال دموکرات های اروپا و طرفدار اسرائیل محسوب می‌شد. به همین دلیل وی مایل است امنیت اسرائیل را در فهرست اولویت های خود قرار دهند.

آنسل معتقد است: دیپلماسی کنونی فرانسه در موضعگیری سرسختانه نسبت به پرونده هسته ای ایران ادامه راهی است که از سال 2007میلادی آغاز شده و سارکوزی و اولاند هر دو یک مسیر را در پیش گرفتند.

 

کد خبر: ۳۵۹۲۲۳
تاریخ انتشار: ۳۰ آبان ۱۳۹۲ - ۰۹:۳۷ - 21 November 2013
روزنامه دولت (ایران) در گزارشی از ارسال SMS های تهدیدآمیز برای تیم مذاکره کننده ایران توسط برخی محافل افراطی داخلی خبر داده که در آن به اعضای تیم ایرانی هشدار داده شده است که ترکمنچای جدیدی در راه است! متن گزارش ایران را در زیر بخوانید:

صبح روز گذشته به وقت ایران، اس‌ام‌اس‌هایی برای تیم مذاکره کننده هسته‌ای کشور در ژنو ارسال شد که دیپلمات‌های کشورمان را که برای حضور در مذاکرات نفسگیر دیگر آماده می‌شدند غافلگیر کرد؛ چرا که این پیامک‌ها- که همزمان در اقدامی هماهنگ به تلفن همراه مسئولان و صاحبان جراید و رسانه‌های داخل کشور نیز ارسال شده بود- به نقل از روزنامه‌ها و پایگاه‌های خبری یک جریان خاص اطلاعاتی متفاوت از آن چه در ژنو می‌گذشت را منتشر کرد.

هر چند به اعتقاد ناظران این رسانه‌ها از آغاز تحرکات دیپلماسی دولت جدید، سعی در کمرنگ کردن دستاوردهای مذاکرات و متهم کردن مذاکره کنندگانی داشتند که بارها از سوی مقام معظم رهبری مورد تأیید قرار گرفته‌اند اما همزمانی ارسال این پیامک‌های مشکوک با تعویق اعمال تحریم‌های جدید کنگره امریکا علیه ایران حساسیت و پرسش‌هایی را بر انگیخت.

سؤال‌هایی نظیر اینکه آیا حالا که رئیس جمهور امریکا شخصاً با سناتور‌های صاحب نفوذ کشورش دیدار داشته و بعد از گفت‌وگوی دو ساعته کنگره را متقاعد کرده با تعویق بررسی و وضع تحریم‌های جدید، راه دیپلماسی و مذاکرات ژنو را برای رسیدن به توافق برد- برد با ایران هموار کنند، اراده اقلیتی در داخل کشور سعی در منحرف کردن مسیر مذاکرات و بستن راه دیپلماسی دارد؟ و این اراده را با بایکوت کردن دستاورد مذاکرات، متهم کردن تلویحی مذاکره کنندگان و پمپاژ خبرهای غیرواقعی دنبال می‌کند؟ و اگر چنین نیست در پس خبر‌هایی که هر چند دقیقه یک بار روی خروجی سایت‌های خبری خاص قرار می‌گیرد و متعاقب آن برای مسئولین کشوری و لشکری پیامک می‌شود و زنهار می‌هد گلستان و ترکمنچای جدیدی در راه است، چه هدفی نهفته است؟

هر چند این تحرکات رسانه‌ای، عمدتاً از سوی زنجیره‌ای از روزنامه‌ها و سایت‌های خبری منتشر می‌شود که مخاطبان انگشت‌شماری دارند و از سوی دیگر مردم با مراجعه به صفحات فیس بوک و توئیتر مذاکره کنندگان و معدود رسانه‌هایی که در اختیار دولت قرار دارد و حتی گاهی ترجیح دادن اخبار از شبکه‌های ماهواره‌ای تکلیف خود را با این رسانه‌ها روشن کرده‌اند اما برخی با برشمردن امکانات مالی و اختیارات وسیع رسانه‌ای این گروه معتقدند این زنجیره هدفی بالاتر از تحریف اخبار را دنبال می‌کند که می‌تواند بر روند مذاکرات تأثیر بگذارد چنان که برخی بر این باورند جهت‌دهی این اخبار خودآگاه و ناخودآگاه برخی موضعگیری‌ها و بیانیه‌ها نیز تأثیر گذاشته است.

البته صاحبان این رسانه‌های زنجیره‌ای پیش از این استدلال می‌کردند می‌خواهند با همانندسازی نهاد‌هایی چون کنگره امریکا در داخل کشور تیم مذاکره کننده را حمایت کنند اما مشی تازه که با جعل اخبار، برجسته‌سازی جهت‌دار اظهارنظرهای مسئولان و بایکوت کردن موفقیت‌های تیم مذاکره کننده هسته‌ای با این استدلال چندان همخوان به نظر نمی‌رسد؛ چرا که اگر بشود چشم خود را بر اجماع طرف‌های مقابل ایران در مذاکره بست که تأکید دارند مذاکرات رو به توافق نهایی است یا این که باید فشار‌ها از روی مردم ایران برداشته شود و در عین حال بر حق ایران در استفاده از انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای تأکید می‌کنند اما تعویق بررسی تحریم‌های جدید نکته‌ای نبود که بشود از آن غفلت کرد؛ چرا که حسن روحانی در ایام انتخابات تأکید کرده بود در صورت به قدرت رسیدن نخستین کار جلوگیری از تشدید تحریم‌ها علیه ایران است که خود گامی به جلو تلقی می‌شود.

ما تلاش رئیس جمهوری امریکا برای جلوگیری از وضع تحریم‌های جدید علیه ایران در کنار پیام ویدئویی که محمدجواد ظریف به نمایندگی از مردم ایران در آستانه مذاکرات ژنو به پنج زبان منتشر کرد و تأکید داشت ایران استفاده از انرژی هسته‌ای را حق خود می‌داند در این رسانه‌ها بایکوت شد و حتی رسانه ملی هم آن گونه که باید و شاید به آن نپرداخت و در عوض رسانه‌های مختلف این جریان در ارسال اخبار غیرواقعی از مذاکرات و مذاکره‌کنندگان با یکدیگر رقابت می‌کنند اما پرسشی که در پس این رقابت جلوه می‌کند، این است که برنده این مسابقه کیست و در نهایت چه چیز را عاید ملت خواهد کرد؟

 

چماق با روکش هویج روی میز مذاکرات ژنو؛
به سود آمریکاست که به جای حذف سازوکار تحریم‌ها، تنها بخشی از اموال ایران را برگرداند زیرا این مسأله، به اعتباربخشی بیشتر اثر تحریم‌ها در افکار عمومی کمک می‌کند. تاکتیک "پلیس خوب - پلیس بد" سر جایش می‌ماند و فقط بازیگران عوض می‌شوند؛ اسرائیل-آمریکا، آمریکا-اروپا و کنگره-کاخ سفید.

گروه سیاسی مشرق- منابع خبری - تحلیلی همزمان با شروع مذاکرات «ژنو5» بین ایران و «5+1»، بطور گسترده‌ای اشاره کرده‌اند که یکی از امتیازاتی که آمریکا در اتاق مذاکرات به تیم ایران پیشنهاد داده بحث آزادسازی اموال بلوکه ایران است که بدلیل رژیم تحریم‌های جدید، امکان انتقال آنها به کشور نیست. آنها سعی کرده اند این مسئله را هم تراز کاهش تحریم ها ترجمه و تفسیر کنند، چیزی که «باراک اوباما» در مصاحبه مهمّ اش با «NBC News» آن را اقدامات تسکینی معرّفی کرد. این مسکّن پیشتر و بعد از پایان دور قبلی مذاکرات در «ژنو» - مهرماه 92- بصورت رسانه ای اعلام شده بود و نکته اساسی این است که آیا واقعاً آزادسازی بخشی از اموال بلوکه ایران یک اقدام بزرگ و امتیاز اساسی هست؟ آیا این مسئله آنطور که رسانه های غربی و غرب زده داخلی، پروپاگاندا می کنند به معنی کاهش تحریم است؟

وقتی «مذاکرات ژنو» به پایان رسید و «ظریف» بخاطر محرمانه‌ماندن مذاکرات دردسرهایی را متحمّل می‌شد؛ «روزنامه نیویورک‌تایمز»[1] - از منابع تاریخ ملّی آمریکا- و «شبکه خبری نیوزمکس»[2] طی یک افشاگری از مفاد مذاکرات، از احتمال آزادسازی اموال بلوکه شده ایران خبر دادند. فردای آن روز این خبر بسرعت در فضای رسانه ای کشور مورد توجّه قرار گرفت تا جاییکه حتّی بخش های ویژه خبری «سیمای جمهوری اسلامی» نیز این احتمال را بازتاب دادند.

«پایگاه خبری- تحلیلی دبکافایل» - وابسته به محافل امنیتی رژیم صهیونیستی- نیز در خبر جدیدتری ادّعا کرد که آمریکا برای آزادسازی 12 میلیارد دلار و «اتّحادیه اروپا» برای آزادسازی 35 میلیارد دلار از اموال مسدود شده ایران، آماده می شوند[3]. منظور از این اموال، دارایی های ارزی ایران بود که بدلیل "تحریم بانک مرکزی جمهوری اسلامی" طیّ دو سال اخیر، امکان انتقال آن به کشور نبوده است.

همچنین طیّ دو هفته اخیر خبر مجادله «کاخ سفید» و «کنگره» درباره افزایش یا عدم افزایش تحریم ها، در کانون توجّه ها قرار گرفت تا نهایتاً توافق بر سر عدم افزایش تحریم ها که مدّنظر «اوباما» بود، از نظر برخی بعنوان یک دستاورد بزرگ برای دیپلماسی به حساب آید. برخی فکر می کنند که باید با این خبرهای ظاهراً خوش چطور برخورد کنند، آیا این نشانه هایی حقیقی از نرمش در رفتار آمریکاست یا فقط یک "آرایش آمریکایی" برای پوشاندن خصومت هاست؟

در پاسخ به این پرسش ساده در عین حال راهبُردی، بسیاری هستند که یک راست می روند سراغ چیزهایی که ایران در این معامله جدید بدست می آورد و چیزهایی که ایران از دست نمی دهد، بله در صورتیکه به ماجرا اینچنین تک بُعدی و غیرجامع بنگریم، واقعاً «جمهوری اسلامی» و مردم اش چیزهای باارزشی بدست می آورند: اوّلاً میلیاردها دلار ارز محصور شده در قارّه اروپا، آسیا و آمریکا بعنوان هدیه "عمو سام" به خزانه دولت بازمی گردد؛ در حالیکه اموال ایران بوده و هدیه نیست، این چیزی است که واقعاً بدست می آوریم و ثانیاً باید بخاطر عدم افزایش تحریم ها خوشنود باشیم! این هم - ادامه صادرات فعلی 1.2 میلیون بشکه ای نفت- چیزی است که احیاناً از دست نمی دهیم.

ولی لازم است کمی پیچیده تر و جامع تر به ماجرا نگاه شود، در اینباره باید به همان اندازه ای که به جناح ایران نگاه می شود به جناح آمریکا هم نگاه شود. بیایید با آمریکا شروع کنیم، اینکه در این معامله مثلاً برد- برد، "خودبرتربین ها" (آمریکایی ها) چه چیزهایی بدست می آورند و چه چیزهایی از دست می دهند؟

همیشه در دادگاه وجدان، همه صریح هستند، نگاه صریح هم به معامله جدید این است؛ در حالیکه آمریکایی ها چیزی از دست نمی دهند، در عوض بُرش بزرگ و استراتژیک تر کیک را برای خود برمی دارند. یکی از اعضای «سنا» در این رابطه می گوید: آیا ارزش ندارد، برای تعطیلی «فردو»، مثلاً یک میلیارد دلار از پول ایران را آزاد کنیم؟[4]

جمله معروفی هست که می گوید: "اگر می خواهید یک کیک را به بهترین شیوه تقسیم کنید، کاری کنید که هر کس خیال کند؛ بزرگترین بُرش از آنِ او شده!". بنابر این وقتی که «اوباما» در حال برداشتن قسمت بهتر و بزرگتر کیک است، از ما می‌خواهد که به خود بقبولانیم؛ بهترین و بزرگترین قسمت، نصیب ما شده است. آیا معامله تا حدود زیادی مسخره نیست؟ آمریکایی‌ها، در اصل "شعور ایرانی" را به آزمون گرفته‌اند.

چندی پیش، «پایگاه خبری- تحلیلی المانیتور» - وابسته به ناتو در تحلیلی که بازتاب گسترده ای در منابع غربی یافت، به این مسئله پرداخت که «روحانی» به عنوان نماینده ایران در مذاکرات؛ فرصت چندانی ندارد. «کِنت ام. پولاک»[5] - عضو ارشد مؤسّسه بروکینگز- در تحلیل خود با عنوان: "آمریکا فرصت دارد، ولی روحانی نه"، نوشته بود: «نکته عجیب اینجاست که «روحانی»، حلّ پرونده هسته ای را اوّلین اولویت و اقدام دولتش تعریف کرد. در واقع اکثر سیاستمداران ترجیح می دهند با مسائل کوچکتر داخلی شروع کنند تا بتوانند با کسب چند پیروزی کوچک؛ جایگاه سیاسی خود را پیش از پرداختن به یک آزمون سیاسی بزرگ، تقویت کنند ...

تحلیل کِنت پولاک از اندیشکده بروکینگز می گوید: به روحانی باید کمک کرد چون وقت ندارد

او روی مسئله ای دست گذاشته که به نظر می رسید، نشانه تفاوت اساسی او با جناح تُندروی قدرتمند داخل حکومت ایران است. این یک قمار بسیار بزرگ است ... این امر تأیید می کند که «روحانی»، خود باید سریعتر به نتیجه برسد. در غیر این صورت به خاطر اشتباهاتش، قدرتش به عنوان رئیس جمهور آسیب می بیند ... ما نمی دانیم آیا او می تواند، توافقی را که برای ما قابل پذیرش باشد؛ به رهبر ایران و تُندروهای داخلی بقبولاند یا نه؟ ولی او بهترین موقعیت برای حلّ مسالمت آمیز یکی از بزرگترین مشکلات جهان را، نمایندگی می کند ... ما باید سریعتر اقدام کنیم، نه به این دلیل که خودمان نیاز به این کار داریم؛ بلکه به این دلیل که او نیاز دارد»[7].

«ایالات متّحده» می داند که مسیر فعلی اش با تیم جدید، یک "ماه عسل" است؛ خودشان به آن "رقص با ایران" می گویند. مشخّصه اصلی هر دو مفهوم این است که کوتاه مدّت و زودگذرند و اگر قرار است به اقدام واقعی ختم شوند؛ طرفین باید به خوبی از لذّت کوتاه مدّت استفاده ببرند در غیر اینصورت به لذّت هایی تبدیل خواهند شد که می آیند و می روند، بدون اینکه نتیجه ای حاصل شود.

لذا آمریکا در مذاکرات فعلی یک هدف بزرگ را با مدّنظر قرار دادن یک شرط ضمنی دنبال می کند، هدف این است که با حفظ، ترکیب و افزایش انواع فشار و با کمترین هزینه؛ از ایران بیشترین امتیازات گرفته شود و شرط این است که چانه زنی و فشار تا حدّی بالا نرود که "ماه عسل" به طلاق منجر شود. آنها آستانه تحمّل دیپلماتیک کلّ حاکمیت ایران را مورد توجّه قرار داده اند، به همین دلیل می خواهند به تیم دکتر «روحانی»؛ کمک هایی بدهند. متأسّفانه آمریکایی ها در دادن همین کمک ها نیز صادق نیستند.

برای نمونه، بحث عدم افزایش تحریم ها که روی آن مانور رسانه ای گسترده ای شد، مورد ارزیابی قرار می گیرد. جمعه گذشته «وندی شرمن» - معاون سیاسی وزارت خارجه آمریکا و رئیس تیم مذاکراتی آمریکا در 5+1- برای دومین بار[8] از «کنگره» خواست که تصویب تحریم های جدید را به تعویق بیندازد. وی در گفتگو با «VOA فارسی» گفت: «الآن زمانی است که باید برای تصویب تحریم ها، دست نگه داریم تا ببینیم که مذاکرات هسته ای به کجا می رسد. البتّه «کنگره» اختیار خودش را دارد امّا گفتگوهای جدّی در جریان است و در این راستا با «کنگره» شریک و همکاریم.»[9]. روز پیش از آن، «جن ساکی» (سخنگوی وزارت خارجه آمریکا) در حاشیه دیدار با مشاوران «کنگره» گفته بود: «ما این مسئله را ابلاغ کردیم که در حالیکه به جلو حرکت می کنیم، هرگونه اقدام «کنگره» باید در راستای راهبُرد مذاکره ای ما باشد»[10].

امّا این سکّه تبلیغاتی، روی دیگری هم داشت؛ رویی که رُک تر بود. «شرمن» قبل از برگزاری «ژنو4» به «کنگره» گفته بود: اگر ایران با اقدامات منسجم، جامع و حقیقی برای عقب نشینی از برنامه هسته ای اش، به «ژنو» نیاید، دولت آمریکا از تحریم های شدیدتر علیه ایران حمایت می کند[11]. همچنین «کیتلین هایدن» (سخنگوی شورای امنیت ملّی آمریکا) تصریح می کند: «باب مذاکره تا ابد باز نیست و اگر پیشرفتی حاصل نشود، زمان آن می رسد که تحمیل تحریم های بیشتر ضروری شود. همیشه گفته ایم که هیچ توافقی یک شبه حاصل نمی شود»[12]. «بن رودز» (معاون مشاور امنیت ملّی اوباما) نیز به «خبرگزاری رویترز» می گوید: «فرصتی فراهم شده که قصد داریم آن را بیازماییم ... پیش از آن‌ که «واشینگتن» بتواند در مورد کاهش تحریم ها تصمیمی بگیرد، «جمهوری اسلامی» باید "گام‌هایی ملموس" برای رفع نگرانی ها از برنامه هسته‌ای بردارد»[13].

کاملاً روشن، "عدم افزایش تحریم ها" به برگی بازدارنده علیه تیم مذاکراتی ایران تبدیل شده است و در حدّ "گروکشی" مطرح می شود؛ این معنای اصلی امتیازی است که آمریکایی ها آن را جلو انداخته اند. در حالیکه ایران از کاهش تحریم ها صحبت می کند، آمریکا و اسرائیل دست بالاتری را می گیرند و گویی برخی عناصر داخلی، عمداً یا سهواً با دستاورد خواندن این موضوع، می خواهند در افکار عمومی به تحریم ها اعتبار بیشتری بدهند

آمریکا با تکیه بر آثاری تخریبی تحریم ها بر افکار عمومی ایران، بطور گسترده ای بازی را به سطحی مبتدیانه کشانده است. بر این اساس، آمریکا از تاکتیک "پلیس خوب، پلیس بد" استفاده می کند. «الیوت آبراهمز» در تحلیلی با عنوان: "نتانیاهوی پلیس بد"، برای نشریه جهانی «فارن افّرز»، وابسته به «شورای روابط خارجی» به این مسئله پرداخت[14].

همینطور «روزنامه کریستین ساینس مانیتور» در گزارشی نوشت: «در ماجرای هسته ای ایران، «کنگره» نقش "پلیس بد" را بازی می کند و در مقابل «اوباما» با ادبیات منعطف تر، پیام هایی به طرف ایرانی می دهد که او را همچنان پای میز مذاکره نگه دارد»[15]. «روزنامه بوستون گلوب» با ارزیابی استراتژی "پلیس خوب، پلیس بد" می نویسد: ««اوباما» به کمک اسرائیل و «کنگره» در جریان مذاکرات نیاز دارد. «کنگره» و اسرائیل با تهدید به افزایش تحریم ها و استفاده از گزینه نظامی، نقش "پلیس بد" را در مذاکرات ایفاء می کنند و از این طریق موتور محرّکه مذاکرات را روشن نگاه می دارند»[16].

تحلیل «روزنامه نیویورک تایمز» درباره انجام تاکتیک پلیس خوب- پلیس بد روی مذاکرات با ایران- به قلم «مارک لندلر»- 10 اکتبر

لذا در مسیر دیپلماسی جدید دولت، کارشناسان بارها و بارها، شاهد حفظ تاکتیک "پلیس خوب- پلیس بد" بوده اند در حالیکه فقط بازیگران عوض می شوند، یکبار اسرائیل در برابر آمریکا، یکبار آمریکا در برابر اروپا و یکبار «کنگره» در برابر «کاخ سفید»؛ در این سکانس، آنها به ایران به عنوان یک کودک تازه وارد در عرصه "تئوری بازی" نگاه کرده اند.

عدم صداقت آمریکا حین همکاری با دولت ایران، نمونه بارز دیگری هم دارد که به آزادسازی اموال بلوکه ایران مربوط می شود. رسانه های آمریکا، ابتدا وعده آزادسازی این اموال را دادند و درست بعد از آنکه این موج خبری در عرصه افکار عمومی، جایگاه خود را بخوبی پیدا کرد و به عنوان یک امتیاز بزرگ معرّفی شد؛ تازه شرط گذاری ها آغاز شد. فردای آن روز، «نخست وزیر رژیم صهیونیستی» و «وزیر خزانه داری آمریکا»[17] - مسئول مستقیم سخت گیری نسبت به اجرای قوانین تحریمی- در ادبیاتی کاملاً مشابه، در ازای اجرای این "امتیاز آبنباتی" شروط سختی وضع کردند. «نتانیاهو» در پاسخ به احتمال آزادسازی دارایی های توقیفی ایران گفت: «دارایی های ایران به سه دلیل ویژه توقیف شده و ما تنها در صورتی از این روند حمایت می کنیم که برنامه های هسته ای ایران متوقّف شود»[18].

مسئله اساسی تر این است که حتّی اگر این "شاخه زیتون" به ایران داده شود، باز هم سامانه تحریم ها از بین نرفته است. برای آمریکا کم هزینه تر و منطقی تر است که بجای حذف کامل سازوکار تحریم ها که هزینه های زیادی برای اجرای آن داده است، فقط بخشی از اموال ایران را بازگرداند. در اینصورت با بازی رسانه ای که ساخته و پرداخته می شود، علاوه بر اینکه این آزادسازی دارایی ها به عنوان یک دستاورد بزرگ تبلیغ می شود؛ به اعتباربخشی بیشتر اثر تحریم ها در افکار عمومی نیز کمک شایانی می کند. زیرا، عناصر غرب زده داخلی چنین تبلیغ خواهند کرد که این حجم از دارایی ها چه کمک هایی می تواند به تولید داخلی، اشتغال و بهداشت کند. با این اوصاف سوی نهایی تیزی این هویج به سمت ایران و افکار عمومی کشور است و باید گفت چماقی است در پوشش هویج، چنانچه "دست چُدنی زیر دستکش مخملی" هم عیان است.

غرب این‌طور فرض کرده که با "پروژه تحریم جدیدش" سوار بر ایران است، آنها از ابتدا دنبال اثرگذاری تحریم ها بر روان افکار عمومی ایران بودند. حالا که معتقدند، این اثرگذاری ایجاد شده؛ سعی دارند، بطور ممتد افکار عمومی را علیه نظام و دولت «جمهوری اسلامی» به گروگان بگیرند و این عملیات از طریق تلفیق تاکتیک های هوشمند متنوّع در جریان است.




[1] «طرح آمریکا برای آزادسازی تدریجی سرمایه های ایران به دلیل مذاکرات "امید بخش با ایران"»- «پایگاه خبری- تحلیلی انتخاب»- به نقل از «روزنامه نیویورک تایمز»- 26/7/1392

[2] «پایگاه خبری- تحلیلی تابناک»- 27/7/1392

[3] «خبرگزاری فارس»- 27/7/1392

[4] «پایگاه خبری- تحلیلی دیپلماسی ایرانی»- به نقل از «روزنامه نیویورک تایمز»- 26/7/1392

[5] کِنت ام. پولاک: عضو ارشد مؤسّسه بروکینگز- تحلیل گر سابق «CIA» در مسائل نظامی ایران و عراق از 1988 الی 1995 م.- مدیر میز شرق نزدیک و آسیای جنوبی در شورای امنیت ملّی آمریکا برای یک سال- مدیر میز خلیج فارس در شورای امنیت ملّی آمریکا در 1999 م.- مدیر تحقیقات مرکز سابان برای سیاست خاورمیانه ای وابسته به بروکینگز- مدیر مطالعات امنیت ملّی در شورای روابط خارجی در آمریکا- استاد دانشگاه دفاع ملّی آمریکا وابسته به وزارت دفاع آمریکا- مدرک لیسانس از دانشگاه ییل و دکترا از دانشگاه MIT؛ برداشت از نسخه انگلیسی دانشنامه آزاد ویکیپدیا

[6] منظور از ظرفیت ناگهانی: Breakout: توانایی دستیابی سریع به بمب اتمی است. غالباً به معنی، "سریعتر از اینکه غرب بتواند مانع ساخت بمب هسته ای شود"، تفسیر می شود- توضیح از سایت المانیتور

[7] «Iran: US Has Time, Rouhani Doesn’t»- Kenneth M. Pollack- By Al-Monitor- 13oct, 2013- مصادف با: 21/7/1392

[8] «شرمن» برای اوّلین بار در «کمیته روابط خارجی سنا» خواهان تعویق تصویب تحریم های جدید شده بود: «بهتر است دستکم تا برگزاری نشست (5+1) در روزهای ۱۵ و ۱۶ اکتبر (در ژنو) منتظر بمانیم»- Press Tv- 12/7/1392

[9] «رادیو فردا»- 4/8/1392

[10] «خبرگزاری فارس»- به نقل از «سایت نیوز»- 4/8/1392

[11] همان

[12] همان

[13] همان

[14] «Bibi the Bad Cop/ Can Israel Prevent a Deal With Iran?»- Elliott Abrams- By Foreign Affairs- 1OCT, 2013

[15] «آمریکا قرار است چه امتیازی به ایران بدهد؟»- «پایگاه خبری- تحلیلی رجاء»- 27/7/1392

[16] «A balancing act for Iran end game»- «نیکلاس برنز»- «روزنامه بوستون گلوب»- ترجمه از «پایگاه خبری- تحلیلی دیپلماسی ایرانی»- 4/8/1392

[17] «جاکوب لو» در «شبکه NBC News»: برای سخن گفتن درباره کاهش تحریم ها زود است. باید ببینیم، تحریم ها برای چه وضع شدند ... تحریم ها کارساز بوده اند و به همین دلیل است که مذاکرات شروع شد ... باید شاهد مدرکی واقعی و ملموس باشیم و تا زمانیکه این اقدامات را (از سوی ایران) شاهد نباشیم، اقدامی درباره تحریم ها نخواهیم کرد- 29/7/1392

[18] گفتگو با «شبکه NBC News»- به نقل از «خبرگزاری فارس»- 28/7/1392

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد