سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار آثار تبعات انتقال آب کارون و اعتراضات اجتماعی

 

شوشان: در چهارمین زنجیره انسانی حفاظت از کارون تنها دو عضو شورای شهر اهواز حضور داشتند و دیگر خبری از مسئولین نبود. این دو عضو از نخستین افراد حاضر در چهارمین زنجیره بودند و خواستار توقف طرح انتقال آب کارون شدند.
عاشور سواری پور، عضو شورای شهر اهواز می گوید: آب کارون در حال حاضر کفاف استان خوزستان نیست و ما انتظار داریم که مسوولان مربوطه آب را به اندازه مورد نیاز استان در رودخانه رها سازی کنند.

این عضو شورای شهر اهواز ادامه می دهد: انتقال آب کارون با وضعیت موجود رودخانه، باید انتظار فجایع زیست محیطی را داشته باشیم. مردم با کمبود آب شرب سالم و کشاورزان با کمبود آب زراعی مواجه می شوند.

سواری پور می افزاید: انتظار داریم که نمایندگان مردم خوزستان در مجلس با مردم همراهی و ایستادگی داشته باشند و هیات دولت را قانع کنند که بازدید میدانی از استان داشته باشند و تصمیمات منطقی اتخاذ کنند.

جالب تر آنکه یکی دیگر از اعضای شورای شهر اهواز که در حال قدم زدن میان مردم بود، گفت: من تصادفی به اینجا آمدم و به نیت شرکت در زنجیره حمایت از کارون نیامده بودم. این در حالی است که معصومه ابتکار، رییس سازمان حفاظت محیط زیست کشور پیش از این با اشتیاق در زنجیره حمایت از کارون در کنار دیگر اهوازی ها شرکت کرد.

 
پیام های زنجیره انسانی کارون
نقطه آسیب پذیر جمعیت ، بی سر بودن و خودجوشی آن بوده و هست چرا که هر شعاری که سر داده شود قابلیت زمزمه پذیر شدن را دارد...
شوشان/ امید حلالی : تجمع دوباره ی مردمی جوانان و دانش جویان اهوازی در حاشیه کارون در هفته های گذشته حاوی نکته ها و پیام هایی بایسته تحلیل است که بهتر است سیاست گزاران کشور و خوزستان به آن توجه لازم را داشته باشند و به درستی آن را ارزیابی نمایند. اما چند نکته قابل طرح :
1 - این تجمع اولین بار با تعدادی اندک از علاقمندان حول و حوش 30 نفر در ساحل غربی کارون برپا شد که هسته اولیه این تجمع و قرار «فیس بوکی» بود یعنی آنکه افراد در این فضای مجازی یکدیگر را یافته و قرار خودجوش گذاشته بودند.
2 - تجمع و عکس های مخابره شده توسط یک سایت محلی یا در فیس بوک با استقبال رسانه های مکتوب استان مواجه شد و روز بعد در صفحه اول روزنامه ها قرار گرفت و بازتاب فراوانی در فیس بوک یافت لذا جمعیت با توان بیشتری قرار گذاشت تا جمعه بعد و همزمان با عید غدیر خم به کنار کارون بیاید.






اما این بار تجمع بالغ بر ده هزار نفر شد و زنجیره طولانی انسانی تشکیل شد که البته انعکاسی بسیار وسیع تر از قبل در رسانه ها داشت و ظاهرا پیام تجمع به مرکز مخابره شد زیرا که خانم معصومه ابتکار معاون رییس جمهور و رییس سازمان محیط زیست بلافاصله به اهواز سفر کرد تا موضوع را بررسی نماید که در پایان سفر یک روزه و در مصاحبه شب هنگام با خبرنگاران و نمایندگان رسانه های گروهی مورد چالش مستقیم و رخ در رخ و تند و تیز با چاشنی علمی و ملی و بومی قرار گرفت و عملن نیز غیر از دادن وعده برای پیگیری موضوع، قول چشمگیر و قابل اعتنایی نداد یا نداشت یا در حوزه اختیارات وی نبود که چنین مواعیدی بدهد اما جلسه بر وی تاثیر گذاشت طوری که روز بعد در جلسه شورای عالی آب اهواز را آلوده ترین شهر دنیا طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی خواند که البته این موضوع را از جلسه با خبرنگاران ذهنیت گیری کرده بود.
3 - در موارد مشابه و در کشورهای همسایه خاورمیانه ای تجمعات فیس بوکی منشاء و عامل بسیاری رویدادها شده اند که بعدها از آنها تعبیر به بهار و بیداری شده است و در طی پروسه و معمولن با تغییر مسیر دنبال شده اند. ذائقه این تجمعات در ابتدا مسالمت جویانه و با موضوعات انتقادی پذیرفتنی بوده مثل انتقاد به وضعیت گرانی و فقر که ابتدای آن با همدری با «بوعزیزی» دست فروش تونسی آغاز شد که در اعتراض به برخورد تند ماموران شهرداری خودسوزی کرده بود اما دیری نپایید که سمت و سوی تجمعات تغییر فاز پیدا کرد.


4 - به احتمال با فراخوانی برای سومین تجمع این سیر تجمع ادامه پیدا کند که نشانگر انتقال انتقادات از بردن آب سرشاخه های کارون از میان نخبگان و رسانه ها و نمایندگان به بدنه اجتماع و جوانان است که سویه دیگر آن نیز نا امید شدن جامعه ساکنان پایین دست کارون از تغییر رویه های وزارتخانه های نیرو و کشاورزی در خصوص این مساله استراتژیک است.
5 - نقطه آسیب پذیر جمعیت و عدم اعتماد به ادامه سیر، بی سر بودن و خودجوشی آن بوده و هست چرا که در چنین تجمعات هیجانی هر شعاری که سر داده شود قابلیت زمزمه پذیر شدن را دارد که خطر انحراف از معیارهای اولیه را در پی دارد.
6 - نحوه اطلاع رسانی برخی سایت ها و شبکه های فرامرزی برای مصادره تجمع به نفع اهداف ایران ستیزانه در جای خود قابل تامل و تحلیل است.
7 - این تجمع اولین تجمع فرامدرن و فیس بوکی خارج از روال متعارف برای گرفتن مجوز از فرمانداری و ... با سویه های بوم گرایانه صرف و شاخصه های غیر مذهبی و غیر ملی است که در صورت استمرار و عدم ساماندهی یا تن دادن به خواست معترضین و یا اقناع آنان از طرف وزارت نیرو و ... که در کوتاه مدت بعید به نظر می رسد، پتانسیل بروز رفتارهای اعتراضی را مانند نمونه های مشابه دیگر در اعتراض به کیفیت آب در آبادان یا اعتراضات در هفتکل را ظرف سالیان گذشته منتها با دامنه گسترده تر خواهد داشت.
8 - پیشنهاد می شود برای ساماندهی موضوع و اقناع جمعیت و افکار عمومی و رسیدن به راهی میانه بین خواست مردمان حوزه کارون با سیاست گزاران کلان آب در کشور و نیفتادن به دام هیجانات یا بدخواهی بیگانگان، جمعیت سرهایی پیدا کند تا مطالبات را نهادینه کنند و در موقع لزوم جمع را نمایندگی کنند. سرهایی مثل سازمان های مردم نهاد و سمن هایی مانند انجمن مهندسان صنعت آب، انجمن صنفی کشاورزان و خانه مطبوعات خوزستان تا به جمعیت جهت دهی غیر متعارض در راستای منافع توامان نظام و جامعه بومی صورت دهند و سهواً یا عمداً چنین تعارضی میان منافع ملی و بومی کلید نخورد. این تشکل ها می توانند وظیفه تدوین شعارها و برپایی و کنترل جمعیت را داشته باشند
9 - پیشنهاد می شود سیاست گزاران آب کشور نیز لجبازی و بی تدبیری را کنار گذاشته و با قدر دانستن انتفادات مسالمت آمیز سعی در اقناع جامعه بومی از طریق برداشتن گام های عملی بنمایند.
 
 
این مطلب با نظرات شما تکمیل می شود
هیچ گاه خوزستان از نظر کشاورزی مطرح نبوده است/ خاک خوزستان رسی است...
شوشان: انتشار خبرهای زنجیره های انسانی حمایت از کارون در پایگاه خبری شوشان نظرات متعدد و متفاوتی را در پی داشته است. پایگاه خبری شوشان بدون هیچ پیش داوری مطلب یکی از کاربران را که حاوی نکات متفاوت تری نسبت به نظرات دیگر است در ذیل منتشر کرده است. مخاطبان و کارشناسان خوزستانی می توانند در این خصوص نظر دهند.

متاسفانه دست های خبیثی در کار است که می خواهد به بهانه مساله آب اختلافات منطقه ای و قومیتی را شعله ور نماید. متاسفانه زمینه فرهنگی آن هم موجود است. اما خواهش می کنم این مساله را از دیدگاه علمی برای مردم خوزستان مطرح نمایید.

اما در رابطه با خوزستان با دو مشکل اساسی مواجه هستیم:

اول : تغییرات سبک زندگی مردم ساکن کوه های زاگرس.

دوم : اشتباه اساسی رایج میان مردم خوزستان در مورد ارزش کشاورزی خاک خوزستان.

در رابطه با مشکل اول باید گفت تا پیش از روی کار آمدن رضاخان پهلوی و تخت قاپو کردن عشایر بختیاری، مردم ناحیه فعلی چهارمحال و بختیاری کوچ نشین و دامدار بودند و عملا در این منطقه هیچ زمین کشاورزی قابل ذکری وجود نداشت. به این ترتیب عمده آب رودهایی مانند کارون و زاینده رود از زاگرس خارج می شد و طومار شیخ بهایی در مورد تقسیم آب در اصفهان و اطراف آن هم با این فرض صورت گرفته بود که در بالا دست زاینده رود زمین کشاورزی چندانی وجود ندارد.

اما بعد از تخت قاپو عشایر بختیاری ناگزیر از کشاورزی شدند. روز به روز بر وسعت زمینهای کشاورزی و باغ ها در استان چهار محال و بختیاری افزوده شد و در نتیجه از آبی که وارد زاینده رود و سر چشمه های کارون می شد بشدت کاسته شد.

البته ذکر این نکته هم ضروری است که کوه های زاگرس به لحاظ مواد معدنی بسیار فقیر هستند چون عملا در آن توده های آذرین یا آتشفشانی دیده نمی شود. خاک ایجاد شده از این کوهها آهکی و رسی است و بشدت محتاج استفاده از کودهای شیمیایی و آبیاری فراوان است.

مشکل دوم : به اشتباه تاریخی مردم خوزستان بر می گردد. در کتاب ها حرف اشتباهی را نوشته اند و آن اینکه خاک جلگه ها حاصلخیر و مناسب برای کشاورزی است! اما این مساله حقیقت ندارد.

در واقع خاک جلگه ها تنها زمانی حاصلخیز است که از آبرفت کوه هایی ایجاد شده باشد که دارای سنگ های آذرین و آتشفشانی باشد. مانند جلگه شمال ایران که از آبرفت های کوه های البرز با توده های آذرین فراوان غنی شده است یا دشت سیستان که از آبرفت کوه های بسیار غنی افغانستان ایجاد شده است و یا جلگه های مانند آمازون و می سی سی پی که آن ها هم بسیار غنی هستند چون کوههای سر چشمه آن رودها همه دارای توده های آذرین می باشند.

اما جلگه خوزستان یک جلگه بسیار فقیر است. این استان ظاهرا رودخانه های زیادی دارد اما خاک خوزستان آبرفت کوه های زاگرس و مخلوطی از ترکیبات رسی و آهکی است که هیچ اثری از مواد معدنی ندارند. جرا که زاگرس دارای سنگ های آذرین چندانی نیست و در نتیجه محصول آبرفت آن فقیر است. بنابراین می بینید که با وجود داشتن آب ، هیچ گاه خوزستان در طول تاریخش از نظر کشاورزی مطرح نبوده است. بلکه ارزش کشاوری جلگه خوزستان در مقایسه با جلگه بین النهرین و عراق که از آب رفت کوه های آذرین ترکیه تشکیل شده است قابل مقایسه نبوده و نیست.

نکته دیگری که مردم را می فریبد دیدن رودخانه های متععد در خوزستان است! حال آنکه دلیل وجود این رودخانه های متعدد رسی بودن خاک خوزستان است. رس نفوذپذیری بسیار اندکی دارد و آب را پس نمی دهد و روی خود نگه می دارد (اصلا دلیلش استفاده انسان ها از کوزه های رسی برای نگهداری مایعات هم همین بود است) رس فقط خیس می شود اما چکه نمی کند. بر عکس خاک هایی که پایه ماسه ای و آذرین داشته باشند و نفوذ پذیری بالا داشته باشند.

برای همین رودخانه های خوزستان بر عکس رودخانه های مثل زاینده رود دارای بستر زیرزمینی نیستند و فقط روی تکه ای گل رس جریان دارند. رس آب زیادی را به خود جذب می کند و پس نمی دهد. بنابراین برای کشاورزی در خاک خوزستان باید چند برابر خاکهای دیگر مناطق ایران آب مصرف شود تا به ریشه گیاهان برسد. بر عکس زمین ماسه ای که به سرعت آب را به گیاهان منتقل می کند.

شما دقت کنید به خاک خوزستان بعد از یک باران شدید. می بینید زمین گل می شود و سیلاب می آید! لطفا بعد از یک باران شدید زمین خوزستان - مخصوصا محدوده اهواز به سمت جنوب- را یک متر بکنید! می بینید خشک است. چرا؟ چون خاک رس اجازه نفوذ آب به عمق را نداده است. در این شرایط ناچار هستیم چند برابر زمینهای دیگر این خاک را آبیاری کنیم.

حالا خودتان بگویید کشاورزی در خوزستان چه ارزشی دارد؟ در حالی محتاج استفاده شدید کودهای شیمیایی است ( چون زمینش فقیر است) و آب بسیار زیادی هم می برد؟

می دانم تعصبات منطقه ای همیشه مانع از دیدن حقایق می شود و همه دوست دارند بگویند ما بهترین زمین ها و بهترین محصولات را داریم. آنها اشاره می کنند که در خوزستان سالی دو تا سه بار می توان محصول برداشت کردند و به مساله نیشکر اشاره می کنند. در حالی تعریف کردن چند فصل آبیاری هیچ ارتباطی به جنس خاک ندارد و مربوط به آب و هوا است. تمام کشورهایی که آب و هوای گرم و مرطوب دارند می توانند چند فصل زراعی پیاپی تعریف کنند. اما به چه قیمتی ؟ به قیمت استفاده چند برابری از آب و کود شیمیایی در زمینهایی که خاکش نفوذ پذیری بسیاری کمی دارد و از نظر مواد معدنی هم فقیر است.

نیشکر که باعث افتخار مردم خوزستان است هم عملا یک عامل سوء تفاهم است. نیشکر مانند همه انواع نی در کنار رودها و در آب و هوای گرم و مرطوب می روید. اگر سطح آب های زیر زمینی در اطراف رود بالا باشد - اصطلاحا به آن سطح ایستابی می گویند- می شود مناطق وسیعی را در اطراف رود خانه به زیر کشت نیشکر برد. اما متاسفانه رودهای خوزستان روی خاک رس جاری هستند. برای همین آب رودخانه به زمینهای اطراف نفوذ نمی کند و در نتیجه سطح آب زیر زمینی زمینهای اطراف رود بالا نمی آید و برای همین امکان پرورش نیشکر در زمینهای وسیع میسر نیست.

کشور کوبا روخانه کارون ندارد. اما سطح آب زیر زمینی بالا و خاک ماسه ای و آتشفشانی غنی دارد. برای همین بزرگترین تولید کننده شکر دنیا شده است.

اما در خوزستان هر خواستند پرورش نیشکر را توسعه دهند شکست خوردند چون خاک خوزستان اجازه تشکیل سفره آبهای زیر زمینی را نمی دهد.

در واقع تنها زمینهای متوسط الحال برای کشاورزی در منطقه شمال خوزستان واقع شده است. جایی که دانه بندی خاکش درشت تر و رسش کمتر است. که البته بازهم از مواد معدنی تهی است. اما جالب اینکه الان در خوزستان تمام آب رودها را صرف خیس کردن و گل کردن رس های شمال خوزستان می کنند و وقتی در نتبجه این اسراف آب ؛ دیگر کارون به اهواز نمی رسد به جای آنکه فکر کنند کجا اشتباه کرده اند یقه استانهای دیگر را می گیرند!

اگر خوزستان به آندازه کانادا هم آب داشت و یا به جای کارون ولگا برایتان جاری بود باز هم احتمالا آب کم می آوردید! مشکل خوزستان کمبود آب نیست. بلکه بد بودن خاک است.

این اشتباه را که زمین های خوزستان چون رودخانه دارد پس لابد باید خیلی حاصلخیز باشد را خیلی ها مرتکب شده اند. اما قرنها تجربه نشان می دهد که واقعا آب به تنهایی برای حاصلخیری کافی نیست. اگر در خوزستان نفت کشف نمی شد هنوز از کم جمعیت ترین مناطق ایران باقی مانده بود. حال آنکه اگر زمین حاصلخیر باشد جمعیت فروانی را به خود جذب می کند. بزرگترین شهر خوزستان قدیم تستر یا شوشتر بود که آنهم در مناطق شمال خوزستان واقع شده بود! ( یعنی جایی با خاک به نسبت بهتر) و البته شوشتر هم در مقایسه با شهرهای عراق یا ایران مرکزی شهر کوچکی بیش نبود.

مشکل اصلی ما در ایران این است که در بیشتر مناطقی که خاکهای غنی از مواد معدنی داریم آب نداریم و جاهایی که آب داریم خاک هایمان فقیر هستند. این در حالی است که خاکهای غنی ما همه ایران مرکزی هستند. چرا که تشکیلات آتشفشانی عظیم ارومیه که از شمال غرب به جنوب شرق ایران کشیده می شود و سرشار از مواد معدنی است در این محدوده واقع شده است. شرق اصفهان، یزد، نایین و جیرفت و.....

ظاهرا هم در بم خرما می کارند و هم در خوزستان اما تفاوت آشکار طعم خرمای بم و برتری آن بر کسی پوشیده نیست. همینطور سایر اقلام کشاورزی.

حال آنکه در ایران مرکزی و تشکیلات آبرفتی ناشی از توده های آذرین دوران سوم زمین شناسی، آب کافی وجود ندارد. برای همین است که می بینید در قدیم مردم این مناطق با حفر قنات و هر قیمت ممکن آب را به این خاکهای مستعد می رساندند. برای همین است که جمعیت ایران مرکزی همیشه - تا پیش از کشف نفت در خوزستان- بسیار بیشتر از خوزستان بوده است.

مناطق محدودی که هم آب داشتند و هم خاک در ایران کمیابند. مانند شمال ایران و یا دشت سیستان که از آبرفت آذرینهای افغانستان بسیار غنی شده است. آن زمان که هیرمند جریان داشت سیستان انبار غله آسیا و از پر جمعیت ترین مناطق ایران بود.

حالا ظرفیت کشاوزی ما در مناطق شمالی که بسیار کم است- مساحت زمین کم است - و دشت سیستان هم که خشکیده می ماند ایران مرکزی و زمینهای بکر و وسیع آن که الان نه تنها خوزستانیها برای آب ندادن به آن مسابقه گذاشته اند .

البته حتی در ایران مرکزی هم همه زمینها قابل کشت نیست و مشکل شوری خاک در کویرها وجود دارد اما منظورم خود کویرها نیست. منظورم زمینهای وسیع کوهپایه های سلسله جبال ایران مرکزی از کوه های کرکس تا جیرفت است. یعنی همان شهرهایی که الان تشنه قطره ای آب هستند و زمینهای کشاورزی شان یکی پس از دیگری رها می شود و مردمش از شدت فقر به شهرها مهاجرت کرده ...

اما راه حل چیست؟

مدیریت جامع کشاورزی و صنعتی کشور و حذف اختیارات استان ها. استانهای کوهستانی زاگرس باید مطابق همان سنت ایرانیان قدیم مرکز دامپروری باشند که در مقایسه با کشاورزی آب بسیار کمتری می برد و اتفاقا از نظر آب و هوا بهترین مکان برای دامداری است.

آب را باید به کوهپایه های ایران مرکزی کشاند تا این منطقه به تنهایی کل نیاز غله و کشاورزی ایران را با خاکهای غنی خود تامین کند بی آنکه محتاج دایمی استفاده از کودهای شیمیایی باشد. البته در ایران مرکزی نمی شود سه بار در سال محصول برداشت کرد اما می توان زمینهایی بیش از سه برابر وسعت زمینهای زیر کشت فعلی خوزستان را زیرکشت برد.

بر عکس ، به جای اصفهان که همه کارخانه اصلی کشور در آن مستقر شده است که به طرز وفجیعی آب ناچیز زاینده رود را غارت می کنند همه این کارخانه ها باید به خوزستان و بوشهر منتقل شوند. باید صنایع ما نزدیک بنادر باشد تا حداقل هزینه حمل و نقل و صادرات را داشته باشیم.

بگذریم که قرار گرفتن این همه صنایع آلاینده در محدوده اصفهان که از هر طرف توسط کوه ها احاطه شده است تنها باعث آلودگی شدید هوا در اصفهان و اطراف آن است.

آری. صنایع اصفهان باید به خوزستان و بوشهر و هرزمزگان منقل شوند. در عوض آب خوزستان به جای هدر رفتن در زمینهای رسی یا ریختن به خلیج فارس باید سبب شکوفایی کشاورزی ایران مرکزی باشد.

البته همه این کارها نیازمند اتحاد جمعی است. قطعا در اصفهان هم عده زیادی با انتقال صنایع مخالفت خواهند کرد. اما این مساله یک عزم ملی را می طلبد. اصفهانی و یزدی و بختیاری و خوزستانی باید با هم این مشکل را حل کنند و از هر گونه تعصبات محلی و بخشی نگری دست بردارند.

آب و خاک ، اصفهانی و خوزستانی نمی شناسد. ای کاش مردم ما این حقیقت را بفهمند.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد