حمله به سوریه صورت خواهد گرفت و یا نه، خود یک مساله است اما اینکه این حمله از چه مسیرهایی عملیاتی می شود، روی دیگر سکه است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
در هر حمله احتمالی به سوریه، چند سناریوی متفاوت را میتوان مورد بررسی قرار داد که بدون شک در نشست فرماندهان نظامی کشورهای حامی مخالفان در اردن نیز مورد توجه قرار گرفته است. این سناریوها را میتوان به صورت ذیل برشمرد:
1- ایجاد یک منطقه حائل در طول مرزهای ترکیه و اردن که در آن مانع از ورود ارتش سوریه شوند. این منطقه در نهایت به محیط امنی برای حملات گروههای مسلح خواهد شد. بر این اساس؛ دایره جنگ در سوریه با توجه به حمایت مستقیم از گروههای مسلح و وضع پیچیده منطقهای به شدت گسترش خواهد یافت.
2- در سناریوی جایگزین این طرح، یک منطقه پرواز ممنوع ایجاد خواهد شد که بر اساس آن نیروی هوایی ارتش سوریه اجازه فعالیت در آن را نخواهد داشت. در این منطقه، گروههای مسلح میتوانند زیرساختهای خود را برای ادامه جنگ با دولت مرکزی تهیه و متمرکز کنند. در این طرح، مخالفان مسلح از آتش نیروی هوایی سوریه در امان خواهند بود و جنگندههای کشورهای خارجی نیز میتوانند با امنیت در آن پرواز کنند.
3- اما سومین سناریویی که بیشتر مراکز مطالعاتی بر آن تمرکز دارند و آن را محتمل برمیشمرند، حمله محدود هوایی به مراکز مهم و راهبردی ارتش سوریه مانند نیروی هوایی، پادگانهای نظامی و در نهایت موشکهای بالستیک و سیستم دفاع ضدهوایی این کشور است.
نتیجه اولیه چنین اقدامی، تضعیف ارتش سوریه به نفع گروههای مسلح است که این گروهها در سایه آن میتوانند پیشرویهایی در برخی از مناطق به خصوص در حلب، ادلب و دمشق داشته باشند و فشار بر ارتش و دولت سوریه را سخت کنند تا در هر معاملهای که قرار است در آینده صورت بگیرد، امتیازات بیشتری بدهند. اما نتایج بلندمدت این طرح غیرقابل پیش بینی است، چرا که بستگی به میزان و ابعاد پاسخگویی ارتش سوریه به آن دارد، در صورتیکه ارتش این کشور تصمیم گرفته باشد به این حملات پاسخ دهد و این حملات هم نتوانند به صورت دقیق و در یک محدوده زمانی معین، ارتش سوریه را زمینگیر کنند شکست راهبردی و غیرقابل جبران برای کشورهای حمله کننده به شمار خواهد رفت.
مسیرهای احتمالی
حمله به سوریه صورت خواهد گرفت و یا نه، خود یک مساله است اما اینکه این حمله از چه مسیرهایی عملیاتی می شود، روی دیگر سکه است.
به گزارش سرویس بین الملل انتخاب به نقل از العالم، با توجه به سناریوهای موجود میتوان گفت که غرب، برای حمله حمایتی خود، سه مسیر بیشتر ندارند؛
1- استفاده از حریم هوایی ترکیه؛ در این مسیر با توجه به حمایت آنکارا از گروههای مسلح و تروریستی از زمان شروع بحران سوریه، اولین مسیر خواهد بود.
2- مرزهای غربی و استفاده از دریای مدیترانه؛ در این مسیر با توجه به حضور ناوهای آمریکا، انگلیس و فرانسه در منطقه و همچنین وجود پایگاههای هوایی و دریایی این کشورها در جزیره قبرس، اولویت بیشتری خواهد داشت.
3- استفاده از حریم هوایی اردن؛ این مسیر با توجه به فشارهای آمریکا و عربستان بر اردن، میتواند در دستور کار قرار بگیرد، اما به دلایل متعددی مانند نفوذ سازمان اطلاعات سوریه در اردن و همچنین نزدیکی امان، پایتخت این کشور به مرزهای سوریه که میتواند مورد هدف موشکهای کوتاه برد سوریه قرار بگیرد، دولت این کشور اعلام کرد که در هیچ جنگی علیه سوریه مشارکت نخواهد کرد. البته مشخص نیست که این عدم مشارکت با اجازه دادن به نیروی هوایی کشورهای متخاصم برای هدف قرار دادن سوریه تا چه اندازه، قابل توجیه است.
در مورد شیوههای حمله نیز باید گفت با توجه به تجربه و مدلهای متعددی که آمریکا و متحدان این کشور در طول دو دهه گذشته در جنگ علیه دیگر کشورها داشتهاند، آنها از شلیک موشکهای کروز به صورت انبوه و همچنین استفاده از بمبافکنهای با ارتفاع پروازی بالا برای حمله استفاده خواهند کرد. نکته دیگر مورد توجه در مورد شیوه حمله باید به مراکزی که قرار است، مورد هدف قرار بگیرد اشاره کرد.
بررسی اخبار مربوط به احتمال تجاوز غرب به سوریه و چرایی و پیامدهای آن بر روابط ایران و غرب، ادامه پیگیری پروندههای قضایی افراد و مقامات دولت دهم و هشدار در مورد معضلات اجتماعی از مهمترین مطالب روزنامهها در آخرین روز کاری هفته است.
بررسی اخبار مربوط به احتمال تجاوز غرب به سوریه و چرایی و پیامدهای آن بر روابط ایران و غرب، ادامه پیگیری پروندههای قضایی افراد و مقامات دولت دهم و هشدار در مورد معضلات اجتماعی از مهمترین مطالب روزنامهها در آخرین روز کاری هفته است.
آیا سوریه، اپیزودی از یک سناریوی بزرگتر است؟
ابعاد گوناگون مسأله سوریه مورد توجه روزنامهها قرار گرفته است. داود هرمیداس باوند در مطلبی برای روزنامه اعتماد با تیتر
«هدف تغییر رژیم است» نوشته: به طوری که شواهد نشان میدهد فرانسه و انگلیس برای جنگ اعلام آمادگی کردهاند و به نظر میرسد دلایلی آوردهاند که مهم نیست. بحث آن نیست که چه کسی حمله شیمیایی را انجام داده است. آنها میخواهند این مسأله را به شورای امنیت ببرند، با آنکه روسیه و چین مخالف هستند. به هر حال غرب برای اقدام نظامی در حال تدارک است. به ادعای آنها این یک اقدام تنبیهی برای هدف قرار دادن مراکز شیمیایی و نیروهای دخیل در حملات شیمیایی است که در سوریه رخ داد. برای این هدف منطقه پرواز ممنوع ایجاد میکنند و اهداف را مورد حمله قرار میدهند. مجموع رفتار غرب نشان میدهد آنها به فکر تغییر رژیم سوریه هستند. احتمالا سوریه بخواهد بحران را گسترش دهد و به اسراییل حملات موشکی انجام دهد. البته قبلا در بحران عراق هم صدام همین استراتژی را داشت اما وقتی جنگ شروع شد اقدام خاصی صورت نگرفت. در نتیجه من بعید میدانم که سوریه هم بتواند دامنه جنگ را از مرزهای خود خارج کند.
احمد نقیبزاده، استاد روابط بینالملل در روزنامه شرق،
سوریه را اپیزودی از یک سناریو بزرگ دانسته و نوشته است: آنچه در سوریه میگذرد، اپیزودی از یک سناریو بزرگتر است که در زمان بوش طراحی شده است به نام خاورمیانه بزرگ که قسمتهایی از آن را به اجرا گذاشتهاند و اینک نوبت سوریه فرارسیده است. اما روال عملکرد آمریکاییها هم این است که بهانههایی مانند سلاح کشتارجمعی را عنوان کرده و بهمدت زیادی کشوری را تحت تحریمهای شدیدی قرار دهند و پس از آن دست به حمله نهایی بزنند، اما ظاهرا یک نکته را فراموش کردهاند که اگر در کشورهای افغانستان و عراق موفق شدهاند، نظر مساعد ایران را با خود داشتهاند و در کشورهایی مانند مصر هم، پایگاههایی مانند ارتش در اختیار داشتند، اما مورد سوریه کاملا متفاوت است. نظام سوریه یکی از نظامهای مستحکم خاورمیانه بود و کشوری بود که با این که نفت نداشت مانند کشورهای نفتخیز اداره میشد. ناگهان گروهی به ظاهر دمکراسیطلب و آزادیخواه بهخیابانها ریختند و متعاقب آن گروههایی از هر جا وارد این کشور شدند؛ از یک طرف آمریکا بهدنبال اهداف خود بود و از طرف دیگر کشورهایی مانند عربستان که واپسماندهترین قرائتها را از اسلام ارایه میدهند از یکسو و قطر که در پی کسب نفوذ سیاسی به برکت دلارهای نفتی از سوی دیگر و ترکیه که خواب عثمانیگرایی را میبیند از سویی وارد این بازی خطرناک شدند. آنچه سبب شد تا آمریکاییها بهانه واهی استفاده از سلاح شیمیایی را عنوان کنند و ایادی منطقهای آنان نیز تکرار کنند، پیروزیهایی بود که دولت سوریه به برکت حمایت حزبالله به دست آورده بود و مشخص شد که این رژیم، رژیمی نیست که با دخالت چند گروه معلومالحال ساقط شود. بنابراین بهانهای لازم بود تا ورود مستقیم آمریکا را توجیه کنند.
در پی این ماجرا جنجالهای همیشگی رسانهای و جنگ روانی هم آغاز شد ولی مادامی که دولت سوریه از حمایت مردم و دوستانی مانند حزبالله و ایران و حمایتهای سیاسی روسیه و چین برخوردار باشد، سقوط چنین رژیمی یا مقدور نیست یا بهای بسیار سنگینی بر آمریکا تحمیل خواهد کرد.
فراموش نکنیم که اغتشاش و آشوب در تمام کشورهایی که آمریکا مداخله کرده و وعده آزادی و دمکراسی داده است، هر روز دهها بلکه صدها قربانی میگیرد، زیربنای بسیاری از این کشورها به کلی محو و ویران شده است. آموزش و زندگی روزمره دچار اختلال شده است و هیچ یک از مواعیدی که آمریکا عنوان کرده بود محقق نشده است.
نکته دیگری که قابل ذکر است موضعگیری کشورهای اروپایی است که سالیان دراز در پی پیدا کردن جای پایی در خاورمیانه هستند و فکر میکنند اینک زمان آن فرارسیده است در حالی که وقتی آمریکا به اهداف خود رسید، هیچ سهمی برای آنها در نظر نخواهد گرفت.
نگاه به تأثیرات جنگ احتمالی بر روابط ایران و غرب هم در روزنامهها متفاوت است. حشمتالله فلاحتپیشه در روزنامه آرمان،
جنگ در سوریه را پایان ماه عسل ایران و غرب دانسته و نوشته: در این چند روز اتفاقاتی افتاده که به نظر میرسد شرایط سوریه با سرعت به سمت جنگ میرود. قبلا اوباما در یک اظهار نظر گفته بود که اگر از سلاح شیمیایی در سوریه استفاده شود دست به حمله نظامی خواهد زد. البته پیشتر اشتباه سال گذشته سوریه که رسما اعلام کرده بود ممکن است از سلاح شیمیایی عیله مخالفان استفاده کند شرایط ذهنی را برای متهم کردن سوریه فراهم کرده بود. هر چند با دلایل عینی میتوان هر دو طرف درگیر در سوریه را به استفاده از سلاح شیمیایی متهم کرد اما این گفتار باعث شده تا پیکان اتهام به سمت دولت سوریه باشد. به نظر میرسد حمله آمریکا به سوریه پایان ماه عسل رابطه خوب ایران و غرب باشد که بعد از حضور گسترده مردم در انتخابات و انتخاب یک چهره میانه رو در ایران شروع شده بود. این بحث در دو بخش اثر گذار خواهد بود.
یکی بحث مسائل هستهای ایران و رابطه با ۵+۱ است که بیشک در صورت حمله به سوریه تحتالشعاع وضعیت منطقه قرار خواهد گرفت و دیگر این که جمهوری اسلامی قصد داشت از ظرفیت دیپلماتیک خود در مسائل منطقهای استفاده کند و مسائلی به خصوص مسائل سوریه را حل و فصل کند. بعد از روی کار آمدن دولت روحانی کشورهایی مثل آلمان، انگلیس و فرانسه از این انتخاب استقبال کرده و حتی گفتند از ایران برای شرکت در کنفرانس ژنو۲ دعوت خواهند کرد. کنفرانس ژنو ۲ قرار بود محلی باشد که مسائل سوریه را از راه دیپلماتیک حل کند و ایران حلقه مفقوده کنفرانس ژنو قبلی بود که حضورش میتوانست نقش موثری در حل و فصل مسائل بین این دو کشور داشته باشد.
اما ظاهرا لابیهای متعدد سرانجام موفق شدهاند سوریه را به سمت جنگ ببرند. اولین لابی مربوط به جمهوریخواهان و نومحافظهکاران آمریکایی و طیف تندروی دمکراتهاست که توانستند اوباما را به سمت جنگ دیگری دعوت کنند؛ آن هم در حالی که اوباما با شعار پرهیز از جنگ و مخالفت با جنگطلبی بوش به قدرت رسیده بود. دوم لابی صیهونیستی که از سال ۱۹۴۸ همواره سعی کرده هر چهار پنج سال یکبار یک جنگ در منطقه اتفاق بیفتد چرا که ماهیت خود را در آشوب و درگیری در منطقه میداند. لابی سوم لابی سلفیها در منطقه است که میخواهد به شکلی انرژی بیداری اسلامی را در سوریه تخلیه کنند و آن را به انحراف بکشانند.
اما پدیده جدیدی که در این جنگ به چشم میخورد این است که در حالی که جرج بوش در سال ۲۰۰۱ گفته بود آمریکا در جنگ بیپایان با تروریست قرار دارد و ۶۲ کشور دنیا علیه آمریکا و به تعبیر بوش علیه انسان آزاد به پرورش تروریست میپردازند اما امروز این کشور از افرادی حمایت میکند که با کمک ۸۳ کشور دنیا در سوریه ایجاد آشوب کردهاند. حتی اروپاییان سلفی از بلژیک، فرانسه و آلمان به یاری آنان شتافتهاند. به نظر میرسد در اوضاع خطیر کنونی بهترین رفتار برای ایران جلوگیری از جنگ در سوریه است و باید دستگاه دیپلماسی کشور تمام ظرفیت خود را برای ممانعت از جنگ به کار بندد. ایران میتواند با لابی با روسیه و کشورهای غربی و لابی با واسطه با آمریکا از این اتفاق جلوگیری کند چرا که عدهای در آمریکا نیز دوست ندارند ننگ یک جنگ دیگر بر پیشانی این کشور قرار بگیرد.
جلال دهقانی فیروز آبادی هم در اعتماد،
دیپلماسی فعال منطقهای برای حل بحران را توصیه کرده و نوشته: جنگ در سوریه پیامدهای مختلفی خواهد داشت. از بعد داخلی باعث تضعیف و برهم خوردن توازن ارتش سوریه و تقویت مخالفان خواهد بود که قطعا توازن قوا را برهم خواهد زد. برخی معتقدند خنثی کردن ارتش بشار اسد در برابر مخالفان باعث تقویت روحیه مخالفان و برهم خوردن توازن قدرت منطقهای به نفع مخالفان خواهد بود و قطب بندیها تشدید خواهد شد. یکی از پیامدهای این حمله بیثباتی منطقهای است و امکان گسترش این جنگ به خارج از مرزهای سوریه بسیار زیاد است زیرا امکان یک اقدام تلافی جویانه وجود دارد. درگیریهای فرقهای در منطقه تشدید خواهد شد، گروههایی در داخل سوریه نیز به دنبال شکاف هرچه بیشتر شیعه و سنی هستند.
از طرفی دیگر در این بحث شاهد رویارویی و اختلاف میان روسیه و امریکا بودهایم. ائتلاف جدید بین المللی در دنیا به وجود آمده است که چین و روسیه در کنار هم قرار گرفتهاند و از طرفی دیگر جبهههای مختلف بر سر مسأله سوریه مستحکمتر میشود. از یک طرف چین و روسیه و ایران است. اختلاف نظر ایران با همسایگان به ویژه عربستان و ترکیه به شدت بالاگرفته است. این جنگ باعث بیثباتی در خاورمیانه خواهد شد. اگر حمله هوایی به سوریه صورت گیرد قطعا روابط ایران و امریکا تحت الشعاع این حمله قرار خواهد گرفت. با این وجود ایران نباید سیاست عجولانهای در پیش بگیرد به این دلیل که یکی از متحدین اصلی سوریه است بلکه باید یک دیپلماسی فعال منطقهای و همه جانبه را حتی با کشورهای مخالف در پیش گیرد و تبعات جنگ را به آنها یادآور شود. با این وجود اگر جنگی صورت گیرد بعید میدانم ایران وارد عمل شود بلکه ایران به سمت دیپلماسی هرچه فعالتر خواهد رفت.
سونامی ناهنجاریها به روایت عباس عبدیعباس عبدی در بخشی از مطلبی با نام سونامی ناهنجاریها در روزنامه اعتماد نوشته است: برخی از اتفاقات در هشت سال گذشته رخ داده که اگر خدای نکرده در دوره اصلاحات رخ میداد، تا قیام قیامت مسئولیت آن را بر عهده اصلاح طلبان و اندیشههای مثلا سکولاریستی! آنان مینوشتند و همواره آنان را متهم میکردند که با ذهنیتهای دنیوی خود، مردم را از دین خدا دور کردهاند. بنابراین باید شکرگزار بود که چنین رویدادهایی اتفاقا در زمانهای رخ داده که نه تنها اصولگرایان در مصدر امور بودند، بلکه کلیه قوای کشور نیز در قبضه آنان بود و مدیریتی همگن و یکپارچه بر کشور اعمال میکردند. ولی در قضاوت عجله نکنیم، در این یادداشت قصد ندارم مسئولیت این اتفاقات را به عهده اصولگرایان حاکم بیندازم.
در واقع باید منصفانه قضاوت کرد. اگرچه به لحاظ سیاسی هر خوب و بدی که در کشور رخ داد باید به پای آنان نوشت و خوب و بد را نمیتوان جدا کرد، ولی همچنان که اگر منصف باشیم، برخی موفقیتها به پای حکومت نیست، برخی از عدم موفقیتها و شاخصهای منفی را هم میتوان از مسئولیت آنها جدا کرد. در اینجا انصاف و سیاست انطباق کاملی بر هم ندارند. همیشه تکرار کردهام که صفحه حوادث روزنامهها را سرسری نگیریم و به سرعت از آن عبور نکنیم. اتفاقاتی که در این صفحات منعکس میشود به نوعی بازتاب دهنده روندی است که در اعماق وجود جامعه ما جاری است روندی تکراری و عاری از نوآوری. همواره شاهد قتلهای تکراری هستیم که چگونه برخی مردان و زنان اقدام به قتل دیگری میکنند و به سطحیترین شکل میکوشند که پلیس را فریب دهند.
به نظر میرسد در انجام قتل هم خلاقیت به خرج نمیدهیم و پیاپی و مثل اسب عصاری، با چشم بسته دور خود میچرخیم. همچنان که در سیاست و مدیریت جامعه نیز فاقد خلاقیت هستیم. در هر حال، یکی از نکات جالبی که در سالهای اخیر در صفحه حوادت بیش از پیش دیده میشود، قتلهایی است که تحت تأثیر مصرف مشروبات الکلی رخ میدهد. این نوع قتلها چنان زیاد شده که برای خواننده عجیب است که در کشوری که مجازات سنگینی برای شرب خمر وجود دارد، چرا این مسأله تا این حد رواج دارد؟ وقتی در شهر کوچکی مثل رفسنجان که از شهرهای مذهبی منطقه میانی کشور است، در یک روز چند صد نفر بر اثر خوردن مشروب تقلبی، مسموم میشوند و چند تن از آنها نیز میمیرند، دیگر چه انتظاری از ساکنان شهرهای بزرگ یا مرزی کشور در این زمینه میتوان داشت؟
جالب این که تا سالهای متمادی، کوششی خستگی ناپذیر در لاپوشانی این نوع اخبار وجود داشت و از آن بدتر این که در سانسور کتابها تا بدانجا پیش میرفتند که کاربرد کلمه مشروبات الکلی را مجاز نمیدانستند، بلکه با کلمات استعاری باید این مفهوم بیان میشد! ولی این وضع به جایی رسیده است که چارهای جز این ندارند که به صورت رسمی اعلام کنند: مراکز ترک اعتیاد الکل باید تاسیس شود. واقعیت این است که در کشورهای غربی که مصرف مشروب آزاد است، مقررات سختی در مصرف آن هنگام رانندگی یا فروش به افراد زیر ۱۸ سال وضع میکنند، در حالی که در ایران به این موارد هم رسیدگی نمیشود. آن هم نه مصرف مشروبات با ۳ درصد الکل، بلکه تا ۴۰ درصد الکل را: و از همه بدتر این که به دلیل ممنوعیت قانونی، مشروبات در اماکن خصوصی و نزد خانواده مصرف میشود که عوارض آن چندین برابر است.
قصدم از بیان این مطالب، پرداختن به مسأله مصرف مشروبات الکلی نیست، بلکه مسأله اصلی نقد چگونگی مقابله با ناهنجاریهای اجتماعی است: ناهنجاریهایی که همچون یک سونامی ویرانگر در حال حملهور شدن به جامعه هستند و ممکن است از جایی به بعد با آنها مقابله هم نتوان کرد، چه رسد به آنکه پیشگیری شود. یکی از نمونههای آن خبری است که چند روز پیش دیدم، کشتن یک پدر به دست جوانی ۳۰ ساله در یزد به دلیل نپرداختن پول برای تامین مواد مخدر بود. چنین رویدادی در یزد نشان از خیلی چیزها دارد، چرا که شهر و منطقه یزد به طور سنتی کمترین جرایم و قتلها را داشته است. اگرچه این فقط یک نمونه است، ولی همین مورد خاص میتواند گویای گوشهای از واقعیت آن سونامی جرم باشد.
پیگیریهای قضایی بعضی مقامات دولت قبلگزارش اخبار دستگیری احتمالی برخی مقامات دولت گذشته و تکذیب آن در بیشتر روزنامههای امروز آمده است. ابتکار در گزارشی مفصل در این باره نوشته است: در حالی که در چند سال گذشته، همواره موضوع بازداشت برخی از نزدیکان احمدینژاد در دولت دهم در رسانهها مطرح بوده، روز گذشته و پس از چند هفته که از پایان دولت دهم گذشته است، برخی از اخبار و شایعات حکایت از آن دارد که یک مسئول ارشد دولت محمود احمدینژاد بازداشت و بازجویی شده است. پیش از این، بارها شایعاتی مبنی بر احتمال دستگیری برخی از نزدیکان رئیس جمهور به اتهام حضور در برخی پروندههای مالی شنیده شده بود که البته با واکنش تند رئیس جمهور مواجه میشد.
محمود احمدینژاد، آخرین بار در ۸ تیر ماه ۹۰ در واکنش به برخی شایعاتی این چنینی درباره اعضای هیات دولت، گفت: کابینه خط قرمزی است که اگر بخواهند به آن دستاندازی کنند، دیگر من باید وظیفهٔ قانونی خود را انجام دهم و این حتما به کشور آسیب میزند. محمود احمدینژاد، در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه شما چندی پیش موضع سکوت را در برابر مطالبی که علیه دولت مطرح میشود، در پیش گرفته بودید و آن را در مصاحبه مطبوعاتی خود مطرح کردید و آیا این موضع همچنان ادامه دارد، گفت: موضع ما همچنان سکوت است. کشور نیاز به وحدت و همدلی دارد، تا کارهای کشور به جلو برود. شرایط منطقه و جهان حساس است و مقام معظم رهبری نیز دائم بر همکاری و همدلی تأکید میکنند.
وی ادامه داد: اتهامات فراوانی از قول افراد دستگیر شده زده شد و برخی از اشکالات در این دستگیریها وجود داشت که من به رئیس قوهٔ قضاییه اعلام کردم. رئیسجمهور ادامه داد: طبیعی است که این اتفاقات و مسائل در کار کشور اثر میگذارد. در کار دولت مردم از من میپرسند، سؤال میکنند، میخواهند و میگویند چه میشود و چه باید کرد؟ حتی همکارانم در دولت. وی ادامه داد: از نظر ما مجموعه این حرکتها یک کار سیاسی است. روشن است برای ما که این یک حرکت سیاسی است و برای فشار به دولت انجام میشود. اما محمود احمدینژاد چند هفتهای است که فرمان اجرایی کشور را به دست دکتر حسن روحانی داده است و نه او در مقام رئیس جمهور است و نه نزدیکان وی در جایگاه عضو کابینه. روز گذشته خبرگزاری تسنیم خبری کوتاه را در خروجی خود قرار داد که حاکی از بازداشت یکی از مقامهای ارشد دولت دهم بود.
این خبر کوتاه بود اما نکتهای در آن نهفته بود که اشارهای غیرمستقیم به یکی از مقامات دولت پیشین داشت و آن هم اشاره به اتهام فرد بازداشت شده در پرونده بیمه ایران بود، پروندهای که سالهاست در مورد آن حرفهای زیادی زده میشد. در خبر این خبرگزاری آمده است، بازجویی و تحقیقات از یک مقام ارشد دولت دهم در خصوص ارتباط با پرونده اختلاس از بیمه ایران، آغاز شده است و برخی منابع از احتمال صدور قرار بازداشت خبر دادهاند. از سوی دیگر علی مطهری نماینده مردم تهران نیز این خبر را تلویحا تایید کرد و در پاسخ به سوال خبرنگاری که از وی پرسید آیا شما از بازداشت این مقام ارشد خبر دارید، گفت: من هم این خبر را شنیدهام.
روز گذشته همچنین رئیس قوه قضائیه به این پرونده جنجالی اشارهای کرد و خط قرمزهای اعلام شده را موهوم دانست. آیت الله آملی لاریجانی در جلسه دیروز مسئولان عالی قضایی با اشاره به اعلام تعدادی از احکام قضایی مربوط به پروندههای اقتصادی به ویژه پرونده بیمه، برخی تحلیلهای رسانهای درباره نحوه رسیدگی به این پروندهها و وجود خط قرمز در رسیدگیها را نادرست خواند و گفت: این پرونده در بیش از دو سال در قوه قضاییه مورد رسیدگی قرار گرفته و اخیراً احکام قطعی برخی متهمان آن اعلام شده و رسیدگیها همچنان ادامه دارد و این که عدهای معنا کنند برخی خط قرمزها در نحوه رسیدگی به این پرونده وجود دارد، صحیح نیست و به طور قاطع اعلام میکنیم که هیچ نوع خط قرمز توهمی در رسیدگیها را قبول نداریم.
رئیس قوه قضاییه تأکید کرد: در همین پرونده، تمامی افراد مرتبط پای میز بازپرسی قرار گرفتند اما به لحاظ ممنوعیت قانونی، موضوع رسانهای نشد و اکنون نیز پرونده در حال رسیدگی است و تمام متهمین که برای آنان کیفرخواست صادر شده باشد، محاکمه خواهند شد و البته نباید پیش از رسیدگی و محاکمه قضاوت کرد.
در تحولی دیگر در همین رابطه، روز گذشته برخی سایتها خبر از بازداشت یک نفر دیگر از مسئولان دولت دهم دادند. بنا بر این گزارشها، این فرد که «یکی از مسئولان ارشد دفتر رئیس دولت دهم» خوانده شده دستگیر شده است. ایسنا به نقل از یک سایت خبر داد که این فرد در روزهای گذشته و در ارتباط با پرونده پوستین دوز بازداشت شده است.
ولادیمیر پوتین رییسجمهور روسیه در تماس تلفنی با حجتالاسلام والمسلمین حسن روحانی رییسجمهوری اسلامی ایران بر موضع مشترک کشورش با ایران برای تلاش جهت ممانعت از حمله نظامی کشورهای غربی به سوریه تأکید کرد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری،روسای جمهور ایران و روسیه شامگاه چهارشنبه در مکالمه تلفنی توسل به زور و اقدام نظامی غیر قانونی و فاقد مشروعیت علیه کشوری دیگر را نقض فاحش مقررات بینالمللی توصیف کرده و بر ضرورت بکارگیری همه تلاشها و راهها برای جلوگیری از حمله نظامی به سوریه و جلوگیری از آسیب رسیدن به مردم این کشور تأکید کردند.
رییسجمهوری اسلامی ایران در این مکالمه تلفنی با اشاره به اینکه ایران و روسیه در موضوعات مهم منطقهای اشتراک نظر زیادی دارند، گفت: ایران علاقهمند به گسترش رایزنیها و همکاریهای دو کشور در زمینههای مختلف بویژه در مورد مسأله سوریه است.
روحانی با تقدیر از مواضع مستحکم و اصولی روسیه درباره مسایل سوریه ادامه داد: این مواضع به استقرار آرامش در سوریه و کل منطقه خاورمیانه کمک خواهد کرد.
رییسجمهور با بیان اینکه استفاده از سلاح شیمیایی از نظر جمهوری اسلامی ایران در هر کجا و توسط هرکس قویاً محکوم است، افزود: اگر پیش از آنکه ماهیت موضوعی روشن شود، درباره آن قضاوت و داوری زودهنگام صورت گیرد، این میتواند خطرناک باشد.
روحانی اخبار مربوط به اقدام نظامی احتمالی کشورهای غربی علیه سوریه را موجب نگرانی دانست و تصریح کرد: سوریه موقعیتی حساس و استراتژیک دارد که هرگونه تجاوز نظامی به آن موجب بیثباتی در کل منطقه خاورمیانه خواهد شد.
رییسجمهور با تأکید بر اینکه باید تلاش کرد تا مانع از حمله نظامی به سوریه شد، گفت: بیتردید حمله نظامی به سوریه همه دستاوردهایی را که کشورهای صلحدوست به دنبال تحقق آن بودهاند، به خطر خواهد انداخت.
روحانی اضافه کرد: معتقدم از آنجا که دولت سوریه پیروزیهایی را در درگیری ها به دست آورده کشورهای غربی رخدادهای اخیر را بهانه قرار دادند تا شرایطی ایجاد کنند که این دولت در مذاکرات آینده از موضعی ضعیف برخوردار باشد.
رییسجمهور اظهار داشت: از آنجا که اقدام نظامی هزینههای بسیاری برای منطقه خواهد داشت، لازم است همه تلاشها برای ممانعت از وقوع آن انجام شود و جمهوری اسلامی ایران در این راستا آمادگی همکاری گسترده با دولت روسیه را دارد.
روحانی در بخش دیگری از سخنان خود روابط تهران - مسکو را دوستانه توصیف و تصریح کرد: گسترش این روابط و ارتقای سطح همکاریها با روسیه مورد تأکید دولت جمهوری اسلامی ایران است.
ولادیمیر پوتین رییسجمهور روسیه نیز در این گفتگوی تلفنی با بیان اینکه امروز مسایل بینالمللی بسیار پیچیده شده است، گفت: روسیه نیز همچون ایران استفاده از سلاحهای کشتار جمعی بخصوص تسلیحات شیمیایی را از سوی هرکس و در هرکجا غیرقابل قبول میداند، اما متأسفانه تلاشهای پیشین در خصوص جلب توجه جامعه بینالملل درباره اینکه سلاحهای شیمیایی توسط چه کسانی مورد استفاده قرار میگیرد، مورد بیتوجهی قرار گرفت.
رییسجمهور روسیه با تأکید بر اینکه در خصوص امکان استفاده از سلاح شیمیایی توسط دولت سوریه تاکنون هیچ مدرک و سندی ارائه نشده است، ادامه داد: روسیه به هیچ وجه باور ندارد که نیروهای دولتی سوریه از سلاحهای شیمیایی استفاده کرده باشند چرا که اساساً به آن احتیاج ندارند در حالی که نیروهای دولتی در سوریه در حال پیشرفت بوده و برتری قابل توجهی دارند.
ولادیمیر پوتین با مشابه توصیف کردن مواضع ایران و روسیه درباره مسایل سوریه اظهار داشت: اگر شرکای آمریکایی ما چنانکه ادعا میکنند، اطلاعاتی دارند که اثبات میکند دولت سوریه از سلاح شیمیایی استفاده کرده است، باید این اطلاعات را در اختیار بازرسان سازمان ملل در این کشور قرار دهند.
وی مواضع روسیه را اصولی، روشن و مشخص خواند و تأکید کرد: بر این باوریم که کسی نمیتواند از خارج از سوریه تصمیمگیری خاصی را به این ملت تحمیل کند.
ولادیمیر پوتین گفت: روسیه با تمام طرفهایی که به نحوی درگیر مسأله سوریه هستند، بخصوص ایران در ارتباط است چرا که سابقه همکاریهای مثبتی در مسائل منطقه ای با ایران داشته است و پیشنهاد میکنم روابط دو کشور بیش از پیش تقویت شود.
رییسجمهور روسیه در بخش دیگری از سخنان خود ایران و روسیه را همسایگانی برخوردار از روابط بسیار خوب عنوان کرد و اظهار داشت: روسیه بارها حسن سلوک خود در روابط با دوستانش را اثبات کرده و امیدوارم روابط خوب تهران و مسکو در دوران دولت جدید ایران نیز روند رو به رشد خود را طی کند.
ولادیمیر پوتین همچنین خواهان گسترش روابط، همکاریهای اقتصادی و مبادلات تجاری دو کشور و رفع موانع پیشروی ارتقای تعاملات دوجانبه شد.
در سال 1973، نیروی هوایی سوریه موفق شد 120 جنگنده اسرائیلی را ساقط کند و در 1983 که آمریکا تصمیم گرفت تأسیسات موشکی سوریه را بمباران کند هواپیمای ای-6 که مأمور انجام این عملیات بود هدف موشکهای استرلای سوریه قرار گرفت و سرنگون شد اما حالا سامانه قدرتمند موشکی سوریه، مدیترانه، اروپا و سرزمینهای اشغالی را زیر آتش دقیق و مؤثر دارد.
گروه بینالملل مشرق - کاخ سفید "اگر" وارد جنگ با سوریه بشود، بیشک سندی رسمی و غیر قابل انکار از همسویی و همکاری با القاعده که دشمن شماره یک خود محسوبش میکند، در اختیار جهان قرار خواهد داد.
ریاکاری جزء لاینفک سیاست داخلی و خارجی همه نظامهای سلطهگری است که بر مبنای اخلاق یوتیلیتاریسم بنیاد شدهاند اما اینکه ایالات متحده پس از دوازده سال جنگ بیامان علیه القاعده، اشغال دو کشور در جستوجوی فرماندهان این گروه، به خاک و خون کشیدن بیش از یک میلیون انسان در عراق و افغانستان به همین بهانه و استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین برای منفجرکردن مظنونان به عضویت در این گروه به همراه خانواده و همسایگان و میهمانانشان که هر روز در یمن و پاکستان در حال رخدادن است، حالا در کنار القاعده قرار بگیرد و به هدف آنها در سرنگونی "بشار اسد" کمک کند، از طنزهای تلخ تاریخ خواهد بود.
همکار شدن القاعده با ناتوصحبت از دشمن مشترک نیست بلکه در صورت وقوع چنین حملهای، "همکاری" گستردهای بین القاعده و ناتو شکل خواهد گرفت. "جبهةالنصرة لأهل الشام" شاخه القاعده در سوریه که اکنون اصلیترین گروه در حال پیکار با نیروهای دولتی در سوریه است، یقیناً بهترین منبع اطلاعات دست اول زمینی برای ناتو که فعلاً تمایلی به حضور سربازانش در خاک سوریه ندارد، خواهد بود. البته این همکاری بیسابقه نیست، قبلاً هم اسنادی از همکاری اطلاعاتی و تسلیحاتی آمریکا و همپیمانانش با القاعده سوریه منتشر شده است. اخبار تأییدشده و موثق حاکی از کشتهشدن افسران آمریکایی و اسرائیلی در مناطقی از سوریه شواهدی یر این مدعا هستند اما رسمیت یافتن این همدوشی در انظار عمومی جهان، بیسابقه است.
سناتور جان مککین نامزد انتخابات ریاستجمهوری آمریکا درجمع تروریستهای تکفیری ارتشآزاد درسوریه
چرا آمریکا میخواهد چنین ننگی را به جان بخرد؟ آیا ماجرا صرفا دفاع از شهروندان سوری در برابر حملات شیمیایی است؟ حملاتی که حتی وقوع آنها تا کنون اثبات نشده، چه رسد به اینکه مشخص شود آیا از سوی ارتش سوریه بوده یا تروریست های درگیر با ارتش! یا چنانکه در تحلیل های مستقل بدان اشاره شده، هدف اصلی شکستن محور مقاومت و مهار ایران است؟ به هر حال ماشین جنگی آمریکا تشنه جنگی جدید و کشورگشایی است؛ جنگی که بیشک قیمت نفت را بهشدت بالا خواهد برد و تقاضا برای دلار را افزایش خواهد داد. اتفاقی که همیشه گزینه نخبگان سرمایهداری آمریکا برای حفظ ثبات دلارهای بیپشتوانه خزانه فدرال بوده است.
اما آنچه شیرینی یک کشورگشایی دیگر را برای کاخ سفید تلخ میکند، تفاوتهای عمده سوریه با موارد دیگر است. عراق، پس از یک دهه تحریم فلجکننده، عملاً به زانو درآمده بود. افغانستان که از ابتدا هیچ ساختار نظاممند دفاعی در برابر هجوم خارجی نداشت، و لیبی هم بیش از 300 موشک دوربرد در اختیار نداشت و نمیتوانست تهدیدی برای کسی باشد. اما سوریه تفاوت عمدهای با این اهداف دارد. سامانه قدرتمند موشکی سوریه با بردهای مختلف، تمام مدیترانه، اروپا و سرزمینهای اشغالی را زیر آتش دقیق و مؤثر دارد. این سامانه که با کمک روسیه، ایران و کره شمالی تجهیز شده است، اهدافی بسیار استراتژیک در قلب جهان غرب و اسرائیل را بهشدت تهدید میکند.
ماجرای سرنگونی 120 جنگنده اسرائیلی توسط سوریه در 1973سامانه دفاع هوایی سوریه نیز بسیار پیشرفته و مؤثر است. این موضوع البته جدید نیست. در جنگ تشرین در سال 1973 میلادی، نیروی هوایی سوریه موفق شد 120 فروند هواپیمای اسرائیلی را ساقط کند.
لاشه یکی از 120 جنگنده ارتش رژیم صهیونیستی که در جنگ 1973 علیه سوریه توسط پدافند سوریه سرنگون شد در چهارم دسامبر سال 1983 میلادی هم که آمریکا تصمیم گرفت تأسیسات موشکی سوریه در دره بقاع را بمباران کند، یک فروند هواپیمای ای-6 آمریکا که مأمور انجام این عملیات بود، هدف موشکهای استرلای سوریه قرار گرفت و سرنگون شد. خلبان این هواپیما، مارک لانگ کشته شد، و کمکخلبان آن رابرت گودمن به اسارت سوریه در آمد. کمتر از یک ماه بعد هم یک هواپیمای ای-7 آمریکا به سرنوشت مشابهی دچار شد.
اکنون نیز پیشرفتهترین سامانه دفاع هوایی جهان که ساخت روسیه است در سوریه مستقر شده و عملیاتی است. خود روسیه هم با توجه به منافع استراتژیک بیپایانش در سوریه، حاضر به از دستدادن پایگاه طرطوس در ساحل مدیترانه نیست. اینها مسائلی هستند که تا امروز ذهن اوباما را مشغول داشته و جلوی آتشافروزی او را گرفتهاند.
اما ایرانایران و سوریه رابطهای فراتر از پیمان امنیتی یا استراتژیک دارند. در سالهای پس از انقلاب، درایت دو رهبر بزرگ این دو کشور یعنی امام خمینی(ره) و مرحوم حافظ اسد، باعث پدیدآمدن مفهومی شد که امروزه از آن به عنوان محور مقاومت یاد میشود.
این دو همچنین با درک شرایط منطقهای و برای تأثیر بازدارندگی بیشتر بر اسرائیل، نهال مقاومت در لبنان را حفاظت کرده و پدیده حزبالله لبنان را پایهریزی کردند. اکنون ایران، سوریه و حزبالله، هلالی را شکل دادهاند که نظام سلطه همیشه از آن میترسید.
در جهان کنونی، در زمانی که کاخ سفید به دنبال عملیکردن نقشه خاورمیانه بزرگ است، محور مقاومت تنها عامل بازدارنده سیطره همیشگی آمریکا بر جهان است. این نقشه، که پیشتر با عنوان نظم نوین جهانی توسط بوش پدر ارائه شده بود و در سال 2003 میلادی توسط بوش پسر دوباره در دستور کار رسمی قرار گرفت، به طور خلاصه، طرحی برای به آشوبکشیدن و تقسیم جغرافیای جهان به بیش از ششصد کشور کوچک و ضعیف مانند آنچه در لیبی، افغانستان و عراق روی داد، است. این کشورها که عموماً با انقلابهای رنگی و یا جنگهای داخلی به وجود میآیند، استقلال واقعی نخواهند داشت و بیشتر برای تأمین منابع مالی نیازمند حمایت صندوق بینالمللی پول خواهند بود. این صندوق هم که اجراکننده سیاستهای بانکهای والاستریت و لندن است، منابع این کشورهای جدید را به اسم خصوصیسازی در اختیار غول های اقتصادی قرار خواهد داد.
چرا سرنوشت ایران، سوریه و حزبالله به هم گره خورده است؟ایران و محور مقاومت تنها مانع جدی نظامی و اقتصادی بر سر راه اجرای این نقشه هستند. آنان با حمایت مادی و معنوی از گروههای مخالف سلطه، حفظ استقلال مالی و نظامی، و تأثیر بازدارنده بر هژمونی نظامی غرب، تاکنون جزیرهای از ثبات در منطقه ایجاد کردهاند. به همین جهت سرنوشت ایران، سوریه و حزبالله کاملا به هم گره خورده است به نحوی سقوط هر کدام، منجر به تضعیف و سقوط دیگران خواهد شد. از این رو ایران، چنان که تاکنون نشان داده است، به هیچ قیمتی حاضر به معامله بر سر سوریه نیست و با تمام توان جلوی تجاوز به تمامیت ارضی آن را خواهد گرفت. اما آیا این به معنی ورود به جنگ است؟
ایران، سوریه و حزب الله در سالهای اخیر بارها رسما بیان کرده اند که تجاوز به هر کدام را تجاوز به خود تلقی کرده و بلافاصله با متجاوز وارد جنگ خواهند شد. اما متجاوز کیست، و این جنگ کجا خواهد بود؟
آمریکا قطعا از پایگاه های خود در منطقه استفاده خواهد کرد. پایگاه ازمیر و اینجرلیک در ترکیه و پایگاههای موجود در اردن گزینههای محتمل هستند. همچنین ناوهای هواپیمابر آمریکا در مدیترانه نیز توان و امکان انجام این حملات را دارند. پایگاههای موجود در افغانستان مثل بگرام و پایگاههای دیگر آمریکا گرداگرد ایران، مثل بحرین، کویت، اردن، عربستان سعودی، آذربایجان و ترکمنستان هم برای مهار ایران وارد عمل خواهند شد. اما آیا این حمله موفق خواهد بود؟
حمله به سوریه؛ آزمایشگاه دفاع نامتقارن ایراناستراتژی دفاع نامتقارن که پس از جنگ با عراق و در پاسخ به تهدیدات فرامنطقهای در دستور کار ساختار دفاعی ایران قرار گرفت، در این جنگ در بوته آزمایش خواهد بود. هرچند تجربه جنگ 33 روزه درس بزرگی برای غرب بوده است. پایگاه های آمریکا گرداگرد ایران، هرچند در نگاه اول تهدیدی برای ایران و اهرم قدرتی برای آمریکا به شمار می روند، در مقابل توان پدافندی پیچیده موشکی ایران و سوریه، نقطه ضعفی بزرگ برای آمریکا هستند. تمام این پایگاه ها در تیررس آتش موثر و دقیق موشکی و هوایی ایران و سوریه هستند و پاشنه آشیل پنتاگون در جنگ به شمار می روند.
این موضوع خصوصاً بر فرض صحت ادعای فرماندهان ایرانی مبنی بر توانایی شلیک 11هزار موشک دوربرد هوشمند به صورت همزمان اهمیت پیدا میکند. البته مانورهای اخیر ایران و تجربه تاریخی نشان داده که فرماندهان ایرانی علاقه چندانی به ادعاهای توخالی ندارند.
در مجموع، اوباما "اگر" به سوریه حمله کند، احتمالاً آغازگر جنگ جهانی سوم خواهد بود. جنگی که محدود به جغرافیای منطقه نخواهد بود و دامن بسیاری را خواهد گرفت. یادم هست جایی از انیشتن خواندم که «نمیدانم در جنگ جهانی سوم از چه سلاحهایی استفاده خواهد شد، اما بیشک در جنگ جهانی چهارم، سلاحها سنگ و چوب خواهند بود.»
سید علی فاطمی