سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی،اقتصادی و تحلیل متنوع

 

پشت پرده دیدار شاهزاده سعودی با ولادیمیر پوتین
لابی‌های بسیاری در منطقه به کار افتاده است تا مانع بهبود رابطه ایران و غرب شوند. صهیونیست‌ها در آمریکا، دست به کار شده‌ و در منطقه نیز روسیه و عربستان فعال شده‌اند. در این بین در دیدار سلطان بندر شاهزاده عربستانی با ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، نگرانی از بهبود رابطه ایران و غرب یکی از موضوعات اصلی بوده است.
کد خبر: ۳۳۶۱۳۹
تاریخ انتشار: ۱۲ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۴:۱۵
پشت پرده دیدار شاهزاده سعودی با ولادیمیر پوتین
وزیر خارجه عربستان سعودی، به تازگی با انتقاد از سیاست‌های روسیه در سوریه، این کشور را به حمایت از «قتل‌عام» محکوم کرده بود؛ افزون بر این، مقامات سعودی بار‌ها به اشکال دیگر از سیاست‌های سوری مسکو انتقاد کرده‌اند. در این فضا، سفر رئیس سازمان اطلاعات سعودی به روسیه پرسش‌های زیادی را برانگیخته است.

به گزارش «تابناک»، بندر بن سلطان، رئیس سازمان اطلاعات عربستان سعودی، در حالی به مسکو سفر و با ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه دیدار کرد که موضوع سوریه، محور این دیدار را تشکیل می‌داد. روزنامه «السفیر» لبنان در مطلبی به بررسی اهداف بندر از این سفر و نیز دلایل انجام آن پرداخته است.

السفیر با اشاره به انتقادات شدید عربستان از سیاست‌های مسکو در قبال سوریه طی دو سال اخیر‌ می‌نویسد، آنچه مشخص است، این عربستان است که عوض شده، نه روسیه. به باور این روزنامه، سفر اخیر به مسکو‌ برای سعودی‌ها از اهمیت فراوانی برخوردار بوده است.

شاهزاده بندر در عربستان سعودی یک فرد عادی به شمار نمی‌رود و در آینده نیز فردی عادی نخواهد بود. وی که ‌۲۲ سال از عمر خود را ‌‌سفیر در واشنگتن بوده، نقشی کلیدی ‌در تدوین سیاست‌های داخلی و خارجی عربستان سعودی دارد.

بنا بر این گزارش، مانند همه حکام سعودی، بندر نیز خواستار توافقاتی است که به ضربه خوردن حزب الله و تضعیف ایران منجر شود و برای این کار، به هر کار از جمله ضربه زدن به بشار اسد متوسل می‌شود؛ اما چرا عربستان سعودی نظر خود را تغییر داده و تصمیم گرفته شاهزاده بندر را به کشوری بفرستد که پیش از این، آن کشور را به حمایت از قتل‌عام در سوریه متهم می‌کرد؟

اما این امر دلایل متعددی دارد:

۱ـ نخست‌ باید به ایران توجه کرد. برخی کشورهای منطقه خلیج فارس‌ جدا نسبت به بهبود روابط تهران و واشنگتن نگرانند. با وجود تصویب تحریم‌های جدید علیه ایران، نشانه‌هایی از تمایل دو طرف به بهبود روابط وجود دارد. با وجود فشارهای رژیم اسرائیل و لابی‌های هوادار این رژیم در آمریکا، گفتمان روشنفکرانه روحانی بازتاب مثبتی در واشنگتن داشته است.

۲ ـ دلیل دوم‌ به مواضع آمریکا و اتحادیه اروپا مربوط است. برخی اطلاعات حاکی از آن است که اوباما شخصاً به روس‌ها اطمینان داده در حال حاضر، گزینه مسلح کردن مخالفان سوری به طور جدی از سوی آمریکا دنبال نمی‌شود و یافتن راهکاری سیاسی و دیپلماتیک ارجحیت دارد. فرانسه و انگلیس نیز در همین جهت حرکت می‌کنند. به این ترتیب، عربستان احساس می‌کند در این ماجرا تنها مانده، به ویژه با توجه به این که موضع جدید قطر‌ با مواضع پیشینش در قبال سوریه تفاوت دارد و شاید قطری‌ها در پی توافق‌ با ایران و روسیه باشند.

۳ ـ در درجه سوم‌ باید به مسأله اخوان‌السلمین توجه کرد. اکنون عربستان سعودی ‌کمپین بین‌المللی مبارزه با اخوان را دنبال می‌کند و در این راستا، موفق شد راهبرد قطر برای حمایت از گروه‌های اخوانی را ناکام بگذارد؛ بنابراین، در شرایط کنونی عربستان حتی حاضر است به قیمت حمایت از گروه‌های سکولار و لائیک در اپوزیسیون سوریه، جلوی قدرت‌یابی اخوان را در گروه‌های مخالف بگیرد.

۴ ـ دلیل چهارم‌ به روابط عربستان با ترکیه مربوط می‌شود. در پی عدم توافق دو کشور بر سر رخدادهای مصر، روابط ریاض و آنکارا تیره شده است. ترکیه وقایع اخیر مصر را کودتا دانسته و آن را محکوم می‌کند، در حالی که عربستان به شدت از دولت جدید مصر ‌‌حمایت کرده است.

۵‌ ـ پنجمین عامل، تحولات میدانی سوریه است. هم‌اکنون ارتش سوریه در بیشتر مناطق در حال پیشروی است و برآورد‌ها حاکی از آن است که در صورت ادامه این اوضاع، دولت اسد موفق خواهد شد تا اوایل سال ۲۰۱۴ کنترل همه شهرهای بزرگ و مناطق راهبردی کشور، از جمله حلب را به دست بگیرد.

۶‌ـ دلیل ششم‌ وضعیت کنونی مصر و موضع آمریکا و اتحادیه اروپا درباره این کشور است. آنچه از واکنش‌های غرب به تحولات مصر برمی‌آید، نوعی ابهام و سردرگمی را در این زمینه به ویژه در واشنگتن می‌رساند.

۷ ـ در پایان باید به آنچه آمریکا در قبال مذاکرات صلح اسرائیل و فلسطین انجام می‌دهد، توجه کرد. در صورتی که اوباما بتواند در این زمینه موفق کار کند، دستاوردی مهم برای دولت آمریکا خواهد بود؛ اما این امر همچنین نشانه‌ای از ناتوانی آمریکا در پیشبرد دستور کار خود در سوریه و مصر و شاید نشانه‌ای از ناامیدی این کشور است.

در این شرایط، طبیعی است که عربستان سعودی به دنبال راه برون‌رفت باشد؛ یکی از راه‌های‌ معمول، تلاش برای پیروزی نظامی مخالفین در سوریه است. شاهزاده بندر پیش از این به شماری از کشورهای غربی سفر کرده تا آن‌ها را به فرستادن سلاح برای مخالفان متقاعد کند، ولی نتوانسته در این زمینه موفق باشد. به هر حال، هرچند هنوز هم گزینه نظامی در دستور کار عربستان قرار دارد،‌ گزینه‌های دیگر نیز مورد توجه قرار می‌گیرند.

یکی از این گزینه‌ها، متقاعد کردن مسکو به تن دادن به یک توافق است، ولی پوتین بر سر موضع خود محکم ایستاده است. وی صراحتاً اعلام کرده تا زمانی که ارسال سلاح به سوریه ادامه داشته باشد، هیچ راهکاری در کار نخواهد بود. وی نسبت به خطر اشاعه تروریسم هشدار داده و نیز تصریح کرده که مسکو هیچ گونه مداخله خارجی را نمی‌پذیرد.

به این ترتیب، عربستان سعودی باید به مخالفان سوریه فشار وارد کند تا حضور در کنفرانس صلح «ژنو ۲» را بپذیرند.

برای پوتین مهم بود که بندر بن سلطان را شخصاً بپذیرد. مسکو می‌خواهد مهمان سعودی‌اش بداند که رسیدن به توافق ممکن است؛ اما نه به هر قیمتی. برکناری اسد ممکن نیست، مگر آن که مردم سوریه چنین چیزی را بخواهند. نخشت باید مذاکرات انجام شود، سپس دولت موقت شکل بگیرد و بعد انتخابات برگزار شود. پس از حصول این موارد، هرچیزی را می‌توان در زمان خودش مورد تصمیم گیری قرار داد.

به هر حال، سفر بندر به مسکو برای هر دو طرف مفید بوده است. این سفر، به بندر امکان می‌دهد کارت روسیه را به رخ آمریکایی‌ها بکشد و همچنین به پوتین امکان می‌دهد تا نشان دهد همه کارت‌ها در دست خودش است.
 
کد خبر: ۳۳۴۴۵۳
تاریخ انتشار: ۰۴ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۲۶
طی هفته های اخیر، مصر روزهای ناآرامی را پشت سر گذاشته و اعتراضات شدید خیابانی در این کشور که پس از حمایت ارتش، به سقوط دولت محمد مرسی منجر شد، نشان داد که برخلاف انتظارات مطرح در زمان سقوط مبارک، این کشور هنوز فاصله زیادی تا رسیدن به ثبات دارد. «پژوهشکده مطالعات جهان اسلام» به تازگی با برگزاری نشستی به بررسی این موضوعات پرداخته است.

در این نشست که در محل «پژوهشکدۀ مطالعات جهان اسلام» برگزار شد، واپسین تحولات مصر مورد واکاوی قرار گرفت. در این نشست، چگونگی سقوط دولت محمد مرسی و زمینه ها و دلایل آن از سوی دکتر عبدالأمیر نبوی، پژوهشگر ارشد مرکز مطالعات و پژوهش های استراتژیک خاورمیانه و متخصص مسائل مصر، در ابعاد مختلفِ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، به تفصیل مورد بررسی قرار گرفت. خلاصه مباحث مطرح شده در این نشست تخصصی به شرح زیر است:

در بررسی تحولات امروز مصر، لازم است به شیوۀ مدیریت اخوان المسلمین پیش و پس از رسیدن به حکومت توجه کنیم. پس از سرنگونیِ حکومت حسنی مبارک در پایان سال 1389، اخوان المسلمین مرتکب سلسله اشتباهاتی شد که در نهایت وضعی را که امروز شاهد آن هستیم به ارمغان آورد. این سلسله اشتباهات افزون بر تخریب چهرۀ اخوان المسلمین، به تقویت مخالفان آن ها و در نهایت حمایت ارتش از مخالفان علیه اخوان انجامید.

اشتباهات اخوان از آغاز خیزشِ مردمی علیه رژیم حسنی مبارک آغاز شد. جریان از تردید اولیۀ اخوان المسلمین در پیوستن به روز خشم مصری ها در 25 ژانویۀ 2011 آغاز شد. در آن هنگام اخوان المسلمین از یک سو به دلیل آنکه احتمال قیام فراگیر و به نتیجه رسیدن آن را نمی دادند و از سوی دیگر اطمینانی به آینده و جایگاه خود در میان نیروهای مخالف نداشتند، در روز خشم مصری وارد نشدند. به عبارتی آنها اساساً به بروندادِ پیروزی چنین قیامی نیز بدبین بودند. با اینحال با روشن شدنِ شدت و حدت قیام و تحت تأثیر فشارهای جوانان اخوانی، در نهایت این جنبش وارد شده و سازمانِ توانمند آن کمک فراوانی به پیروزی قیام کرد. پس از انقلاب، اخوان تلاش خود برای بازسازیِ چهرۀ تخریب شده اش را آغاز کرد و تلاش کرد به عنوان یک بازیگر مسئول و متعهد، که به قواعد بازیِ سیاسی و دموکراسی پایبند است مطرح شود.

پیش از ورود به این بحث لازم است بدانیم پیش از سقوط مبارک، اخوان شاهد یک تحول داخلی بود که در جریانِ آن جناح محافظه کار (افرادی چون محمد بدیع، خیرت الشاطر، محمد مرسی، سعد الکتاتنی، محمد البلتاجی و غیره) توانست قدرت را از جریانِ نواندیش و اصلاح طلب اخوان بگیرد. نمود این تحول، استعفای مرشد عام سابق، محمد مهدی عاکف بود که اولین مرشد استعفادهنده در طول تاریخ اخوان به شمار می رود. این تحول، بر چهرۀ اخوان تأثیری منفی داشت. در نتیجه در دورۀ جدید تلاش اخوان برای تغییر چهرۀ منفی خود به نحو جدی تری دنبال شد. در این راه اولین اقدام تأسیس حزب عدالت و آزادی بود که عضویتِ اقلیت ها و زنان در آن، برخلاف اخوان المسلمین، ممنوع نبود. به علاوه اخوان اعلام کرد نامزد ریاست جمهوری معرفی نخواهد شد و برای انتخابات پارلمانی تنها برای به دست گرفتن 30 درصد از کرسی ها رقابت خواهد کرد. تا آن زمان چهرۀ اخوان در سپهر عمومی مصر ترمیم شده بود اما پس از آن اشتباهات اخوان آغاز و تا سرنگونی مرسی ادامه یافت.

اولین اشتباه، معرفیِ نامزد برای تمامی کرسی های پارلمان مصر بود. اخوان نه تنها برای تمامی کرسی-های مخصوص احزاب در پارلمان (یک سوم کرسی ها) نامزد معرفی کرد بلکه برای کرسی های غیرحزبی نیز نامزد مستقل معرفی کرد؛ کسانی که پس از پیروزی در فراکسیون  اخوان قرار گرفتند. دلیل اصلیِ ابطال انتخابات و انحلال پارلمانِ نخست نیز همین بود.

دومین اشتباه اخوان، معرفی نامزد ریاست جمهوری بود. در حالی که شخصی چون عبدالمنعم ابوالفتوح، به دلیل اعلام نیت برای شرکت در انتخابات از سازمان اخوان طرد شد، این سازمان با نزدیک شدن به انتخابات اعلام کرد نامزدی در انتخابات خواهد داشت. گذشته از اینکه ورود به انتخابات اساساً خُلف وعده به شمار می-رفت، با توجه به اینکه مصر با تراکم بحران در زمینه های مختلف مواجه است از اساس اشتباه بود.

پس از انتخاب محمد مرسی نیز سلسله اشتباهات اخوان ادامه یافت. این اشتباهات بود که در نهایت به برکناری مرسی از ریاست جمهوری انجامید. اولین اشتباه را باید در رویکرد خارجی اخوان دید. اولین دیدار بین المللی مرسی به چین بود که افزون بر مردد کردنِ واشنگتن در مورد نیات اخوان، از سوی چین نیز سرمایه ای به مصر وارد نشد. سفر به تهران نیز از چند جنبه منفی بود. نخست آنکه مباحث مطرح شده در سخنرانیِ مرسی در کنفرانس عدم تعهد، تردیدی در نگاه تهران به اخوانی ها پدید آورد. دوم آنکه اصل سفر نیز تردیدی در کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و نیز واشنگتن به وجود آورد.

نکتۀ دیگر، ماجراجوییِ خارجیِ دولت اخوانی بود. اولین ماجراجویی با اتیوپی بود. مرسی در برابر اعلام بنای سد النهضۀ اتیوپی، که سهم مصر از آب نیل را به میزان یک سوم می کاهید، این کشور را به اقدام نظامی تهدید کرد. این امر بدون هماهنگی با ارتش صورت گرفته بود. دومین ماجراجویی، قطع رابطه با سوریه و تهدید ضمنیِ آن به مداخله بود. در این جریان، ارتش اختلاف با مرسی را علنی کرد و اعلام کرد که قصد مداخله در بحران سوریه را ندارد.

در عرصۀ داخلی نیز، مهمترین برنامۀ توسعۀ حکومت مرسی، «با هم مصر را بسازیم» بود که عملاً کار به جایی نبرد. در نتیجۀ ضعف عملکرد اقتصادی، امنیتی و اجتماعیِ اخوان، چالش های داخلی تشدید شد و اعتبار گفته های اخوان و عملکرد رهبرانشان به شدت خدشه دار شد. افزون بر این، بحران قانونیِ ناشی از صدور اعلامیۀ قانون اساسی مرسی آغازگر قیامی بود که در نهایت به سرنگونیِ مرسی انجامید. پس از اختلافات گسترده ای که این اعلامیه برانگیخت و قانون اساسی نیز بدون ایجاد اجماع تصویب شد و عملاً اعتباری که در نتیجۀ بازسازیِ چهرۀ اخوان پس از مبارک به دست آمده بود به کلی از دست رفت. بدین ترتیب قیامِ 30 ژوئن و برکناری حکومت مرسی یک سال پس از قدرت گیری صورت گرفت.

در ارتباط با آینده باید گفت اگرچه اخوان المسلمین در شرایط فعلی به شدت تضعیف شده اند اما این امر به هیچ وجه به معنای پایان کار اسلام سیاسی در مصر و یا خروج کامل اخوان المسلمین از صحنه به عنوان نمایندگان اسلام سیاسی میانه رو نیست. نخست آنکه سازمان اخوان به قدری قوی و مستحکم است که توان بازسازی و بازگشت به صحنه را به این جنبش می دهد. به علاوه تجربۀ اسلام گرایان در منطقه نشان داده است که این جنبش ها می توانند به خوبی خود را با شرایط متحول وفق داده و از تجربۀ گذشته بهره گرفته در جهت تقویت جایگاه خود اقدام کنند. در این معنا، در بازسازیِ احتمالیِ اخوان، تجربۀ یک سالۀ حکومت مرسی یک نقطه عطف خواهد بود. به علاوه در جریان بازسازیِ اخوان باید انتظار انشعاب های متعددی در این جماعت باشیم.

در پایان، دکتر نبوی در پاسخ به پرسشی، در مورد رابطۀ ایران و مصر جدید عنوان کردند که رویکرد در پیش گرفته شده در مورد مقدم دانستن تقویت همکاری های اقتصادی و جهانگردی درست بوده و در واقع مناسب ترین راه برای تقویت رابطۀ دوجانبه است. از دید ایشان، از ابتدا نمی توان امید به تقویت روابط سیاسی و فرهنگی داشت بلکه با تقویت روابط اقتصادی و جهانگردی، راه برای نزدیکی دوجانبه در عرصه های سیاسی و فرهنگی باز خواهد شد.

در مورد نسبت تحولات مصر با محور مقاومت نیز، که در پرسشی از سوی رئیس پژوهشکده، دکتر مرتضی نورمحمدی، مطرح شد، دکتر نبوی بر آن بودند که بعید به نظر می رسد مصر که با دشواری های اقتصادی و سیاسی و امنیتی پیچیده ای در داخل روبرو است جویای رویارویی با اسرائیل باشد. حداقل در کوتاه مدت و میان مدت نباید انتظار همراهیِ مصر با رویکردهای محور مقاومت را داشت. با اینحال ایشان به نگرش مثبت ملی گرایان و لیبرال های مصری به ایران اشاره کردند و تأکید کردند که با توجه به اینکه ملی گرایان مصری ضداسرائیلی بوده و نگرش مخالف عادی سازیِ روابط با این رژیم دارند، امکان نزدیک شدنِ مصر در آینده از این طریق نیز مطرح است. البته این تحول در کوتاه مدت رخ نخواهد داد.
 
در ابتدای این نامه تاکید شده که انتخاب حسن روحانی به عنوان یک چهره میانه رو از سوی مردم ایران نشانه نارضایتی مردم است و ابراز امیدواری شده پیام این انتخاب از سوی حکومت ایران دریافت شود.
76 سناتور آمریکایی با ارسال نامه ای به باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا از وی خواستند تا فشارهای تحریمی علیه ایران را تشدید کند.

به گزارش عصر ایران روزنامه " دیلی تلگراف" بریتانیا متن کامل این نامه را که به امضای 76 سناتور دموکرات و جمهوریخواه رسیده است ؛ منتشر کرده است.

در این نامه با اشاره به وعده حسن روحانی رییس جمهور جدید ایران مبنی بر ادامه گفتگوهای ایران با کشورهای 1+5 و نیز شفافیت بیشتر در برنامه های هسته ای ، تاکید شده ؛ رویه گذشته حکومت ایران خرید زمان با استفاده از مذاکرات هسته ای بوده است و از سوی دیگر تصمیم گیرنده اصلی سیاست های هسته ای رییس جمهور نیست بلکه رهبر ایران است.

در این نامه تاکید شده که تشدید تحریم ها به همراه معتبر نشان دادن تهدید به استفاده از نیروی نظامی در صورت لزوم یگانه راهکار بازداشتن ایران از سیاست های هسته ای کنونی خود است.

در ابتدای این نامه تاکید شده که انتخاب حسن روحانی به عنوان یک چهره میانه رو از سوی مردم ایران نشانه نارضایتی مردم است و ابراز امیدواری شده پیام این انتخاب از سوی حکومت ایران دریافت شود و در سیاست های هسته ای این کشور بازنگری شود.

سناتور های امضا کننده این نامه تاکید کرده اند تا زمانی که نشانه ای مبنی بر کند تر شدن روند برنامه های هسته ای ایران، مشاهده نشود دولت آمریکا باید همچنان بر فشارهای تحریمی خود بر ایران بیفزاید.

سناتورهای آمریکایی در این نامه چهار پیش شرط را برای موفقیت سیاست کنونی آمریکا در قبال برنامه هسته ای ایران موثر دانسته اند:

1- ارسال  پیام صریح و مستمر مبنی بر عدم اجازه آمریکا به ایران برای دست یابی به سلاح هسته ای  

2- ابراز تمایل و ادامه رویکرد آمریکا در مذاکره با ایران

3- تشدید مستمر تحریم ها علیه ایران

4- باور پذیر کردن تهدید به استفاده از نیروی نظامی علیه ایران در صورت لزوم
 
در این لیست ارسالی از سوی دفتر رئیس جمهور، اسامی 42 نفر دیده می شود که عمده این افراد به احتمال فراوان همکاران، وزیران و معاونان دکتر روحانی در دولت یازدهم خواهند بود.
در فهرست 42 نفره هیات همراه رئیس جمهور در مراسم تحلیف که امروز در مجلس شورای اسلامی برگزار می شود اسامی افرادی حضور دارند که وی با خود به دولت خواهد برد یا در انتظار تایید مجلس برای نشستن بر صندلی وزارت خواهند ماند. 

به گزارش عصرایران به نقل از مهر، در این لیست که از سوی دفتر حجت الاسلام حسن روحانی برای تشریفات مجلس ارسال شده، همراهان رئیس جمهور در مراسم 90 دقیقه ای تحلیف معرفی شده اند.
 
در این لیست ارسالی از سوی دفتر رئیس جمهور، اسامی 42 نفر دیده می شود که عمده این افراد به احتمال فراوان همکاران، وزیران و معاونان دکتر روحانی در دولت یازدهم خواهند بود.
 
اسامی همراهان رئیس جمهور در مراسم تحلیف بدین شرح است:
 
1- مسعود سلطانی فر
 
2-  محمد شریعتمداری
 
3- بیژن زنگنه
 
4- محمدباقر نوبخت
 
5- علی ربیعی
 
6- محمد جواد ظریف
 
7- عباس آخوندی
 
8- علی جنتی
 
9-عبدالرضا رحمانی فضلی
 
10- محمدعلی نجفی
 
11- حجت الاسلام سید محمود علوی
 
12- آذر غفوری
 
13- محمد جعفر منتظری
 
14- محمود واعظی
 
15- دکتر حسن هاشمی
 
16- سید رضا صالحی امیری
 
17- مسعود نیلی
 
18- جعفر مرعشی
 
19- حمید چیت چیان
 
20-  علی طبیب نیا
 
21- حسین دهقان
 
22- محمد نهاوندیان
 
23- علی یونسی
 
24- اکبر ترکان
 
25- امیرحسین زمانی نیا
 
26- مریم فریدون
 
27- عبدالخلیل معظم زاده
 
28- مرتضی بانک
 
29- محمدرضا نعمت زاده
 
30- حسام الدین آشنا
 
31- محمد سلطانی فر
 
32- سید رضا رضوی
 
33- حجت الاسلام تیمور علی عسگری
 
34- حمیدرضا جعفری (جوادی)
 
35- محمود سریع القلم

36- محمد فروزنده
 
37- حجت الاسلام شهیدی محلاتی
 
38- حمید ابوطالبی

39- حسین مهرپور
 
40- یاسر هاشمی
 
41- حجت الاسلام سید رضا اکرمی
 
42- محمدرضا صادق
 
برخی اطرافیان و نزدیکان روحانی، نظیر علی شمخانی به علت عهده دار بودن مسئولیت های لشکری و کشوری، نیازی به دعوت مجدد ندارند.

همچنین خانواده روحانی نیز در این مراسم شرکت دارند.
 
مراسم تحلیف رئیس جمهور ساعت 16 امروز در محل مجلس شورای اسلامی برگزار می شود.
 
ایالات متحده تاکنون محدودیت‌های را علیه شش کشور از جمله کوبا، ایران، کره‌شمالی، سودان و سوریه اعمال کرده است و فهرست وزارت خزانه‌داری آمریکا که تحریم‌های اشخاص، تجاری و برنامه‌های دولتی سراسر جهان را در بر می‌گیرد، بیش از ۵۵۰ صفحه است.
منبع: بلومبرگ
مترجم:مریم جعفری

مدت‌های طولانی است که تحریم به ویژه تحریم‌های اقتصادی به یکی از ابزار‌ها در سیاست‌خارجی آمریکا تبدیل شده است اما هیچ یک از روسای‌جمهوری ایالات متحده آمریکا به اندازه "باراک اوباما" رئیس‌جمهوری کنونی این کشور، به این سیاست تکیه نکرده‌اند و یا نتوانسته‌اند مانند اوباما دیگران را متقاعد به اجرای این قوانین بکنند.

کاخ‌سفید برای متوقف کردن برنامه هسته‌ای ایران توانست کشورهای دیگر را متقاعد کند که واردات نفت از تهران را به حداقل برسانند و دارایی‌های بانکی تهران را مسدود کند. اکثر کشورهای جهان همچنین در اقدامی مشابه رابطه اقتصادی با کره‌شمالی را متوقف کردند و تقریبا با گذشت دو سال از آغاز ناآرامی‌ها در سوریه، آمریکا، اروپا و اتحادیه عرب امیدوارند که با مسدود کردن دارایی‌ها، تحریم بانک‌ها، لغو ویزا‌ها و همچنین ممنوعیت خرید نفت سوریه توسط غرب، دولت دمشق را وادار به عقب‌نشینی کنند یا "بشار اسد" رئیس‌جمهوری این کشور، را متقاعد کنند قدرت را به اشخاص دیگری بسپارد.

اما در جهان آشفته امروزی با وجود بازیگران نامناسب، وقتی که کشوری محتاطانه در برابر جنگ دیگری قرار می‌گیرد، درخواست‌ها برای تجدیدنظر در تحریم‌ها افزایش می‌یابد و تاثیرات محدود آنان بیش از گذشته نمایان می‌شود.

تحریم‌ها تاکنون نتوانسته‌اند تهران را از ادامه برنامه هسته‌ایش منصرف کند. همچنین این سیاست تاثیری بر رهبر کره‌شمالی و کاهش فشارهای داخلی و یا متوقف کردن پرتاب موشک‌ها توسط پیونگ‌یانگ نداشته است. از سوی دیگر، تمامی فشارهای بین‌المللی تاثیری بر دولت سوریه نگذاشته است و همین مسئله بحث‌های را در واشنگتن به وجود آورده که چگونه می‌توان با نیروی ارتش از مخالفان مسلح اسد حمایت کرد.

این پرسش نیز مطرح می‌شود که آیا اعمال تنبیهات بیشتر، رفتار رهبران مستبد کشورهای مانند کره‌شمالی را تغییر می‌دهد یا اینکه آنان را بیش از گذشته جسور‌تر می‌کند.

"توماس پیکرینگ" یکی از دیپلمات‌های آمریکایی، در این باره می‌گوید "سیاست‌گذاران باید بدانند که تحریم‌ها تنها ابزار هستند نه استراتژی." او ادامه می‌دهد که در مورد پرونده ایران، آمریکا زمان طولانی را برای گسترش تحریم‌ها علیه تهران سپری کرد، حال آنکه زمان اندکی به مذاکره برای دستیابی به نتیجه اختصاص داده شد؛ باید توازنی در این سیاست ایجاد شود.

ایالات متحده تاکنون محدودیت‌های را علیه شش کشور از جمله کوبا، ایران، کره‌شمالی، سودان و سوریه اعمال کرده است و فهرست وزارت خزانه‌داری آمریکا که تحریم‌های اشخاص، تجاری و برنامه‌های دولتی سراسر جهان را در بر می‌گیرد، بیش از ۵۵۰ صفحه است.

"دانیل درزنر" استاد دانشگاه تافتس، می‌گوید "تحریم‌ها زمانی موثرند که اهداف به خوبی مشخص شده باشند مانند حل و فصل یک معامله تجاری. در حقیقت باید رابطه درستی با دولت هدف برقرار شود." او ادامه می‌دهد که دولت‌ها بدون نگرانی مصالحه می‌کنند چرا که کشورهای تحریم‌کننده تقاضاهای بیشتری را مطرح می‌کنند. درزنر بر این باور است که تحریم‌های گسترده، شانس کمتری برای موفقیت دارند و می‌گوید "خودتان را جای ایران یا کره‌شمالی بگذارید، وقتی که دولت‌ها یکی پس از دیگری، تحریم‌هایی را علیه آنان وضع می‌کنند، این پرسش به وجود می‌آید که آیا واشنگتن به دنبال تغییر رژیم آنهاست؟"

سیاست‌های آمریکا در قبال کوبا در حقیقت نشانگر شکست آشکار تحریم‌هاست. به رغم ۵۰ سال فشار کاخ‌سفید، برادران کاسترو همچنان بر سرکار هستند. این مسئله همچنین تاکیدی بر این موضوع است که تحریم‌های یک‌جانبه تاثیراتی به مراتب کمتر از تنبیهاتی دارند که توسط ائتلاف‌های بین‌المللی وضع می‌شوند.

البته مواردی نیز وجود دارد که تحریم به تغییر رفتار رژیم‌های سرکوبگر کمک کرده‌اند اما تحلیل‌گران همچنان بر سر این موضوع که تحریم عامل کلیدی بوده است یا خیر، به توافق نرسیده‌اند. به عنوان مثال، تحریم‌های بین‌المللی عامل اصلی در پایان دادن به رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی بود اما عوامل دیگری مانند مقاومت سیاسی، اقتصاد ناکارآمد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نیز در این میان تاثیرگذار بودند.

پس از آنکه لیبی پذیرفت برنامه تولید تجهیزات هسته‌ای و شیمیایی را در اواخر سال ۲۰۱۳ میلادی متوقف کند، عده‌ای بر این نکته تاکید می‌کردند که دلیل اصلی چنین توافقی پایان دادن به تحریم‌ها و فرستادن کودکان لیبیایی به مدارس آمریکایی بوده است. دولت وقت واشنگتن در آن زمان تاکید کرد که لیبی با آمریکا همراه شد؛ آمریکایی که اوایل‌‌ همان سال به عراق حمله کرده بود.

پرونده عراق و تحریم این کشور که در دهه ۱۹۹۰ میلادی به یکی از پر بحث‌ترین موضوعات در آمریکا تبدیل شده بود، نیز این مسئله را یادآوری می‌کند که چگونه اهداف مختلف می‌تواند سیاستی را پیچیده و سردرگم کند. موافقان تحریم و مخالفان این تجاوز بر این باورند که اعمال تحریم‌های تجاری و اقتصادی علیه "صدام حسین" دیکتاتور عراق، موثر واقع می‌شد چرا که قدرت او را برای تهدید کردن همسایه‌گانش از بین می‌برد اما دولت "جورج بوش" رئیس‌جمهوری وقت آمریکا، مخالف بود و تاکید می‌کرد که تمایل بین‌المللی برای اعمال تحریم‌ها در حال تغییر بود و سپری شدن سال‌های طولانی دیگر صدام را مجبور نمی‌کرد که تجهیزات خود را از بین ببرد و از قدرت کناره‌گیری کند.

این در حالی است که مسئله عراق پرسش اصلی را درباره هزینه‌ای تحریم‌ها به وجود می‌آورد؛ منتقدان تحریم‌های طولانی می‌گویند که این مسئله منجر به مرگ میلیون‌ها کودک عراقی شد؛ تلفات انسانی حقیقتی غیرقابل انکار هستند.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد