سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی،اقتصادی و تحلیل متنوع

 

وزیر اطلاعات اسراییل:
مسئول پرونده ایران در دولت غاصب اسراییل گفت ارزیابی این دولت این است که حسن روحانی برای اینکه جلوی تحریم های بیشتر علیه ایران را بگیرد احتمالا امتیازهای کوچکی به غرب خواهد داد ولی هم زمان برنامه هسته ای را پیش خواهد برد.
به گزارش مشرق، یووال اشتاینیتز وزیر اطلاعات و امور راهبردی اسراییل که مسئول پرونده ایران در کابینه بنیامین نتانیاهو است روز 14 تیر 1392 (5 جولای 2013) در گفت وگو با روزنامه فرانسوی لوفیگار در توصیف خطر راهبردی برنامه هسته ای ایران برای اسراییل گفت: «برنامه هسته ای ایران موضوع عمده و حساس ترین مساله برای اسرائیل است. از سوریه گرفته تا مصر و لبنان، باید گفت که مدیریت بی ثباتی منطقه ای به طور کلی برای ما سخت است. اما لازم است که ما اولویت ها را مشخص کنیم و هسته ای شدن احتمالی ایران یک درجه بالاتر از همه این تحولات است. اگر این اتفاق بیفتد، ما در جهانی بسیار خطرناکتر از جهان امروز زندگی خواهیم کرد. ایران هسته ای معادل 30 کره شمالی هسته ای است. زیرا بر خلاف پیونگ یانگ، که در آرزوی صدور انقلاب کره شمالی به خارج از مرزهایش نیست و فقط می خواهد بقای نظامش را تضمین کند، ایران جاه طلبی های جهانی دارد. هدف آیت الله های ایران همواره آشکار بوده است: آنها می خواهند توازن قدرت را در جهان اسلام تغییر دهند».

وی درباره رویکردی که دولت روحانی درباره موضوع هسته ای در پیش خواهد گرفت، اضافه کرده است: «ما هنوز نمی دانیم که آیا ایران به سمت بهار حرکت می کند یا زمستان. اما آنچه مسلم است این است که حسن روحانی، رئیس جمهور جدید ایران، استاد سخنوری و دیپلماسی است. بدون شک او تلاش خواهد کرد امتیازات کوچکی به غربی ها بدهد برای اینکه از تشدید تحریم ها و مداخله نظامی جلوگیری کند و در عین حال برنامه هسته ای را ادامه خواهد داد. خطر این است که وی این کار را بدون ترساندن غربی ها و بدون تندروی های کلامی احمدی نژاد که همه را ترسانده بود انجام خواهد داد. روحانی با شهره بودنش به میانه روی، ابزاری مطلوب است برای اینکه به آیت الله ها اجازه دهد بمب اتمی داشته باشند».

وزیر امور راهبردی و اطلاعات اسرائیل در پاسخ به این سوال که «راه حل های پیشنهادی شما چیست»؟ می گوید: «یک راه حل بیشتر وجود ندارد. ایران یا به همه قطعنامه های سازمان ملل متحد عمل کند یا نکند. در قبال برنامه هسته ای ایران راه حل میانه ای وجود ندارد. تنها شانس حل و فصل این مشکل به شیوه دیپلماتیک، تشدید تحریم ها و اعمال تهدید نظامی معتبر است برای اینکه قدرت حاکم بر ایران چاره دیگری جز نجات اقتصادش از نابودی کامل یا ادامه حرکت به سمت بمب نداشته باشد. تنها این دو تهدید است که خواهد توانست ایرانی ها را به بازنگری در موضعشان وادار کند. دیگر نمی توانیم به خود اجازه شروع مجدد دورهای متعدد مذاکرات را بدهیم. ما دیگر زمان نداریم و از خط قرمز عبور خواهد شد»

*ایران هسته ای

 


 

افشاگری های مسئول سابق ضد تروریسم کاخ سفید:
ریچارد کلارک رییس بخش ضد تروریسم کاخ سفید در دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون و جرج بوش و هماهنگ کننده ارشد امنیتی امریکا علاوه بر پذیرش این مسئله که طراحی استاکس نت کار امریکا بوده از اینکه این ویروس شکت خورد وعملا به تهدیدی برای امریکا تبدیل شد، انتقاد کرد.
به گزارش مشرق به نقل از ایران هسته ای، کلارک که برای شرکت در یک همایش سایبری به تل آویو سفر کرده است، روز چهارشنبه 29 خرداد 1392 (19 ژوئن 2013) با دیوید هوروویتز خبرنگار نشریه تایمز اسراییل گفت وگو کرده و در این گفت وگو از حقایق مهمی پرده برداشته است.

***

 * به نظر می رسد در این کنفرانس (تل آویو) این تلقی عمومی وجود داشت که طرح ویروس رایانه ای استاکس نت به شکست انجامید و نتوانست برنامه هسته ای ایران را به عقب براند و در واقع این طرح به این نوع جنگ به شکل زیان آوری مشروعیت بخشید.

- کلارک: بله ، مشروعیت بخشید. من فکر می کنم اگر حالا کسی بخواهد چنین کاری بکند برای آمریکا دشوار خواهد بود که بخواهد از او انتقاد کند زیرا مردم خواهند گفت «پس چرا شما خودتان این کار را کردید.» بله، من فکر می کنم طرح استاکس نت مضراتی داشت. یکی از این مضرات این بود که رمز حمله در دسترس همگانی قرار گرفت. تا آنجا که من می دانم رمز این حمله قرار بود از بین برود، نه اینکه در اینترنت قرار بگیرد. اما ظاهرا به همان شکل که این ویروس وارد تاسیسات غنی سازی هسته ای ایران در نطنز شد، از آن نیز خارج شد و در دنیا پخش شد و کوشید به جاهای دیگر هم حمله کند. البته نتوانست، زیرا طوری برنامه ریزی شده بود که فقط به مجموعه مشخصی از رایانه ها حمله کند. با این وصف، استاکس نت کوشید به چیزهای دیگر هم حمله کند و در نتیجه مردم آن را کشف و خنثی کردند. بنابراین، این ویروس به بسیاری از مردم یاد داد که چگونه حمله کنند.

* و مردم هم با یاد گرفتن نحوه حمله، شیوه های دفاع و محافظت را فراموش کرده اند؟

- از نظر من ماجرا به این شکل هم نبود. علت اینکه مردم سیستم های دفاعی را نادیده گرفتند این نبود که همه وقت خود را صرف حمله کردند. علتش این بود که هیچ کس واقعا نمی داند چگونه دفاع کند. فناوری فعلی به اندازه پیشرفت در زمینه حمله در زمینه دفاعی پیشرفت نکرده است. از لحاظ تاریخی در علوم نظامی این پدیده را «رجحان حمله» می نامند که در آن شرایط معینی به وجود می آید که در آن حمله همیشه به پیروزی می رسد. این پدیده معمولا در دوره کوتاهی در تاریخ رخ می دهد و بعد فناوری آن تغییر می کند. اما الان مدتی است که ما در این دوره رجحان حمله در فضای سایبری به سر می بری ، که در آن حمله معمولا به پیروزی می رسد.

* آیا هیچ ابزار سایبری وجود دارد که بتوان با آن برنامه هسته ای ایران را متوقف کرد؟

- کلارک: من فکر می کنم ما آن را امتحان کرده ایم. پس از آنکه استاکس نت را امتحان کردیم و این حمله لو رفت، فکر می کنم از این پس تکرار چنین چیزی بسیار دشوار باشد. ایرانی ها حالا بسیار بیشتر مراقب هستند و حواسشان بسیار بیشتر جمع شده است.

* پس فکر می کنید برنامه هسته ای آنها به کجا ختم خواهد شد؟

- کلارک: من فکر می کنم باید بپذیریم که با گذشت زمان آنها برنامه خود را تکمیل خواهند کرد،‌ مگر اینکه کسی جلو آنها را بگیرد.

* آیا آنها به سوی تولید بمب خواهند رفت یا اینکه در آستانه فرار متوقف خواهند شد؟

- کلارک: شاید خود آنها نیز هنوز جواب این سوال را ندانند. آنها برنامه هسته ای خود را طوری تکمیل خواهند کرد که همه اجزا تسلیحاتی را که به سادگی بتوان آنها را روی هم سوار کرد در اختیار داشته باشند. آنها به اندازه کافی ماده غنی شده در اختیار خواهند داشت که بمب های زیادی، بیش از یک یا دو بمب، تولید کنند. آنها نوعی زرادخانه چشم به راه خواهند داشت و پس از آن برای فرار به بیش از چند هفته نیاز نخواهند داشت. من نمی دانم آیا آنها گام بعدی را برخواهند داشت یا خیر و آیا قطعات را برای تولید بمب روی هم سوار خواهند کرد یا خیر. من فکر نمی کنم که خود آنها نیز این را بدانند. اما رسیدن به این مرحله مدت زیادی طول نخواهد کشید.

* در نتیجه ، ادعای دولت کنونی آمریکا مبنی بر اینکه ما این را خواهیم فهمید و وقت کافی برای اقدام خواهیم داشت ، یعنی چیزی که من فکر می کنم این دولت دارد می گوید، و جو بایدن (معاون رئیس جمهور آمریکا) هم که گفت ...

- کلارک : من فکر می کنم دولت اسرائیل نیز همین را گفت.

* یعنی اینکه ما خواهیم فهمید و وقت کافی (برای واکنش) خواهیم داشت؟

- کلارک : بله. آخرین بار که رئیس جمهور آمریکا و نخست وزیر اسرائیل درباره این مسئله علنی گفتگو کردند، گفتند در خصوص گزارش های اطلاعاتی به توافق رسیده اند. در خصوص گزارش های اطلاعاتی هیچ اختلاف نظری وجود نداشت. اختلاف نظر درباره برداشتی بود که از این سیاست وجود داشت. بنابراین من فکر می کنم احتمالا هر دو طرف به این توافق رسیده اند که اگر ایران از خط معینی عبور کند آنها متوجه خواهند شد. اختلاف نظر بر سر این است که این خط کجا باید کشیده شود. آمریکا مایل است بیش از مدتی که مد نظر اسرائیل است درباره برنامه هسته ای ایران منتظر بماند.

* اگر ما اکنون اساسا شاهد تسلط روز افزون ایران بر فناوری هسته ای و جمع کردن هرچه بیشتر اورانیوم غنی شده هستیم- چنانچه اگر آنها بخواهند به مرحله فرار وارد شوند ماده کافی برای ساختن چندین بمب را خواهند داشت ،‌ و نه فقط یک بمب- در آن صورت با توجه به اینکه آنها به این مرحله بسیار نزدیک شده اند، هر گونه اختلاف نظر احتمالی (میان آمریکا و اسرائیل) مطمئنا از نظر اینکه چقدر وقت برای ما باقی مانده است یک اختلاف نظر حاشیه ای خواهد بود ...

- کلارک : ظاهرا دولت آمریکا معتقد نیست که ما در مرحله فرار هستیم. حالا ممکن است شما بگویید شاید دستگاههای اطلاعاتی آمریکا آنگونه که خود می پندارند کارشان را خوب انجام نداده اند؛ شاید ایرانی ها گام هایی را برای استتار یا مخفی کردن یا فریب دادن ما برداشته باشند؛ شاید آنها راه بیشتری را طی کرده باشند یا اینکه شاید اصلا آنها دو برنامه دارند. اما زمان فهمیدن اینها بسیار نزدیک است.

* آیا فکر می کنید آمریکا و اسرائیل با این مسئله منطقی برخورد کرده اند؟ آیا اطمینان دارید که آمریکایی ها و اسرائیلی ها اساسا می دانند که چکار دارند می کنند و آیا آنها به بهترین شکل ممکن با این مسئله مواجه شده اند؟

- کلارک: ببینید، اگر آمریکا و یا اسرائیل یک وقت بخواهند از نیروی نظامی علیه برنامه هسته ای ایران استفاده کنند، من معتقدم این کار به یک جنگ بزرگ خواهد انجامید. حالا کسانی هستند که می گویند «اوه، ایرانی ها کاری در برابر حمله نخواهند کرد. آنها ضربه را دریافت خواهند کرد و فقط به سازمان ملل خواهند رفت و شکایت خواهند کرد و بعد هم بازخواهند گشت و کار را از اول شروع خواهند کرد.» اما من اینطور فکر نمی کنم. من می دانم که در دولت اسرائیل کسانی هستند که فکر می کنند ماجرا به این شکل پیش خواهد رفت.

* در اسرائیل یک طیف وجود دارد که از افراد نسبتا بی خیال شروع می شود و به کسانی که فکر می کنند ماجرا به فاجعه ختم خواهد شد می رسد.

-کلارک: درست است.

* پس شما ...

- کلارک:‌ من بیشتر در طرف کسانی هستم که می گویند ماجرا به فاجعه ختم خواهد شد. من فکر می کنم دولت ایران در برابر حمله بیکار نخواهد نشست. احتمال زیادی وجود دارد که حمله به یک جنگ بزرگتر ختم شود که نه فقط اسرائیل در آن درگیر خواهد شد، بلکه به حمله به آمریکا از راه حملات سایبری از طرف ایران و حمله به متحدان آمریکا در خلیج فارس خواهد انجامید. در آن صورت همه چیز به هم خواهد ریخت. این جنگ تاثیرات اقتصادی جهانی خواهد داشت. من نمی دانم عاقبت آن چه خواهد بود. نمی خواهم بگویم این نتیجه قطعی است. من می خواهیم بگویم احتمال این بسیار زیاد است.

وقتی شما نزد رئیس جمهوری در آمریکا می روید چنین ملاحظاتی را با او در میان می گذارید، همیشه با این سوال او مواجه می شوید که «مخاطرات چه هستند؟» بعد شما می کوشید احتمالات را در خصوص مخاطرات مطرح کنید. شما با یک کار دقیق علمی سر و کار ندارید. بنابراین واقعا نمی توانید این کار را با ضریب اطمینان بالا انجام دهید. اما من فکر می کنم رئیس جمهوری که در آمریکا تصمیم به بمباران تاسیسات هسته ای ایران می گیرد باید بداند که این احتمال قوی وجود دارد که این کار به یک جنگ بزرگ در منطقه خواهد انجامید که تاثیر منفی بر اسرائیل،‌ بر دوستان آمریکا در منطقه خلیج فارس و چه بسا بر خود آمریکا خواهد داشت.

* و در نتیجه ...

- کلارک: خب به نظر می رسد که اوباما و نتانیاهو گزینه پذیرفتن توانایی هسته ای ایران را منتفی کرده اند. نتانیاهو قطعا این گزینه را منتفی اعلام کرده است و من فکر می کنم اوباما هم در ملاء عام این گزینه را منتفی دانسته است. شاید تا سال گذشته دست کم این گزینه وجود داشت که آمریکا بگوید «خب، ما می خواهیم راه بازدارندگی را در پیش بگیریم،‌ ما می خواهیم راه مهار را در پیش بگیریم.» اوباما این در را نیز بست.

* پس به رغم عواقب فاجعه باری که به صورت بالقوه (در مورد حمله نظامی به ایران ) وجود دارد، بازیگران اصلی در اینجا باز هم می گویند که باید جلو ایران گرفته شود.

- کلارک:‌ بله، من فکر می کنم تحلیل سر راست و بی پرده در حال حاضر این است که اگر ایران ادامه دهد و از خط قرمز عبور کند، حال این خط قرمز هر جا که باشد، آمریکا گفته است که دست به کار خواهد شد. و اگر دست به کار بشود، من فکر می کنم احتمال زیادی وجود دارد که جنگ بزرگی رخ دهد.

*  به نظر می رسد این همان جاده ای است که ما در آن قرار داریم.

-کلارک:‌ اگر شما معتقدید ایران از این خط قرمز عبور خواهد کرد، ‌به نظر می رسد این همان جاده ای است که ما در آن قرار داریم. اگر شما معتقد باشید ایرانی ها در چارچوب فکری و جهان بینی ما بازیگرانی «عقلانی» هستند، در آن صورت از این خط قرمز عبور نخواهند کرد، زیرا اقتصاد آنها همین حالا نیز در هم شکسته است و آنها در زمینه ثبات داخلی با مشکلاتی مواجه هستند. آنها ممکن است چنین بپندارند که حمله نظامی به آنها و درگیر شدن در یک جنگ بزرگ رژیم را به خطر خواهد انداخت. بیاد دارید که جنگ ایران و عراق زمانی پایان یافت که ایت الله خمینی گفت ادامه دادن به این جنگ انقلاب را به مخاطره می اندازد. آیت الله العظمی (خامنه ای) کنونی نیز ممکن است به این باور برسد که ادامه دادن این راه تا رسیدن به سلاح اتمی انقلاب را به خطر می اندازد. این احتمال وجود دارد. بنابراین آنها ممکن است متوقف شوند، آنها ممکن است به لب خط برسند اما از آن عبور نکنند.

* به عبارت دیگر ، شما فکر می کنید این تلقی ما از عقلانیت ممکن است در مورد آنها نیز صادق باشد؟

- کلارک: ‌ما نمی دانیم. بسیار دشوار است که بخواهید ذهنیت خود را در ذهنیت رهبری ایران قرار دهید، به ویژه اگر کار به یک نفر ختم بشود.

* آیا در سطح تحریم ها و در سطح دیپلماسی کار بیشتری هم می توان انجام داد؟

- کلارک: ببینید. ما داریم به نوعی به ته تحریم ها می رسیم. خبر خوب این است که این تحریم ها دارد تاثیر می گذارد. تحریم ها در آفریقای جنوبی پس از مدتی بسیار طولانی تاثیر خود را گذاشت، اما بالاخره این کار را کرد. تحریم های لیبی پس از مدت نسبتا طولانی تاثیر خود را گذاشت اما در آنجا هم بالاخره تحریم ها جواب داد. اگر شما در اعمال تحریم جدی باشید و آن را به اجرا بگذارید -چون کشور تحریم شده همیشه راههایی را برای دور زدن تحریم ها پیدا می کند- اگر واقعا به خوبی بتوانید تحریم ها را به اجرا بگذارید و واقعا سمج باشید، با گذشت زمان تحریم ها تاثیر خود را می گذارد. من فکر می کنم این تحریم ها روی ایران نیز دارد جواب می دهد.

* البته آمریکا راههای مختلفی را نیز برای خروج به ایران نشان داده است و شاید می توانست برای جلوگیری از برخی از اینها کارهای بیشتری انجام دهد.

- کلارک: می توانست بیشتر کار کند، و می توانست زودتر این کار را بکند.

* اگر شما الان می خواستید توصیه ای به رئیس جمهور آمریکا بکنید، به او می گفتید «به اسرائیلی ها بگویید اگر لازم باشد ما وارد عمل می شویم. نیازی نیست شما تنهایی کاری بکنید. یک مدت دیگر هم دست نگه دارید.»

- کلارک: من فکر می کنم این همان چیزی است که الان دارند به رئیس جمهور آمریکا توصیه می کنند.

* و فکر می کنید این توصیه خوبی است؟

- کلارک : فعلا خوب است زیرا بدیل آن بسیار پرمخاطره است.

* اجازه دهید کمی درباره اوضاع سوریه صحبت کنیم. سیاست آمریکا درباره سوریه و اینکه شما تاثیر آن را بر اسرائیل چگونه می بینید. به نظر می رسد که جامعه بین المللی دچار یک ناکامی اخلاقی وحشتناک شده است که بشار اسد دو سال است اجازه دارد مردم خودش را قتل عام کند. آمریکا هم به عنوان نماینده جهان آزاد و پاک بینی و ارزش نعمت زندگی ظاهرا بیش از حد تعلل کرده است و اجازه داده این وضع ادامه یابد. و حالا شاید اسد عملا بر مخالفان پیروز شود، که البته این نیز یک پیروزی دیگر برای ایران و یک دردسر برای ماست ...

- کلارک: این درست است. تصور مردم این است که وقتی در این منطقه بحرانی به وجود می آید آمریکا باید کاری بکند. در نتیجه، آنها تصور می کنند آمریکا باید وارد عمل شود. اما گاهی اوقات وارد عمل شدن اوضاع را بدتر می کند. من فکر می کنم ما رئیس جمهوری داریم که واقعا آگاه است که - رئیس جمهوری که به تاریخ مداخلات آمریکا در این منطقه و جاهای دیگر نگاه انداخته و دیده است که آمریکا با مقداری تکبر وارد کشورها شده است- آمریکا چه در مشکل بزرگ ویتنام، چه در مشکل بزرگ عراق، و چه در مشکل کوچک سومالی معتقد بود که می تواند با صرف پول و توجه کافی یک کشور را سامان بخشد یا مشکلی را حل و فصل کند.

حال اگر نگاهی به کارنامه خودمان در حل مشکلات دیگران بیندازیم می بینم که کارنامه درخشانی نداشته ایم. شما وضع سوریه را ببینید. وضع آنجا هم مثل همه جاهای دیگر منحصر به فرد است. مقایسه سوریه با لیبی، یا با جاهای دیگر، مقایسه درستی نیست. در سوریه مثل قبیله قذافی فقط یک قبیله کوچک نداریم. در سوریه 15 درصد جمعیت علوی هستند و اگر قبطی ها و دروزها را هم به آنها اضافه کنیم بشار اسد از حمایت 20 درصد جمعیت کشور برخوردار است و این همان 20 درصدی است که کنترل دستگاههای امنیتی و ارتش را در دست دارد. آنها جایی برای فرار ندارند. آنها نمی خواهند به سوئیس یا ریاض بروند و بقیه عمرشان را مثل عیدی امین در کاخ ها بگذرانند. بنابراین، این تفاوت را باید در نظر گرفت. تفاوت دیگر این است که ایران و روسیه جزو بازیگران هستند؛ تفاوت دیگر نیز این است که سوریه یک سامانه دفاع هوایی بسیار خوب دارد. البته نه آنقدر خوب که شما نتوانید آن را از کار بیندازید. می توانید آن را از کار بیندازید، اما با هزینه سنگین، و در این فرایند ممکن است روس ها نیز مداخله کنند.

شما پس از ملاحظه انقلاب ها در مصر و لیبی، با این مشکل نیز مواجه هستید که افرادی که بر سر کار می آیند از منظر اسرائیل یا از منظر آمریکا چه بسا به بدی همان رژیم های قبلی هستند. چه کسی می خواهد اخوان المسلمین اداره سوریه را به دست بگیرد؟ بنابراین می بینید که ما در اینجا با گزینه های واقعا بدی مواجهیم. من فکر می کنم چیزی که در سیاست آمریکا می بینید شخص باراک اوباماست -- نه دولت آمریکا ، زیرا من فکر می کنم در مقاطع گوناگون وزارت امور خارجه و وزارت دفاع خواسته اند کارهایی بکنند. رهبران این وزارتخانه ها می خواستند کارهایی بکنند و اوباما گفته است«نه ، من متقاعد نشده ام. من قانع نشده ام.» گاهی اوقات وقتی همه راهها (الف) از نظر نتیجه غیرقابل پیش بینی اند و (ب) پرمخاطره اند، بهترین کار این است که هیچ کاری نکنیم. اوضاع بسیار بد است. شما دوست دارید بتوانید کاری برای متوقف کردن این کشتار بکنید اما اصلا معلوم نیست که بتوانید اوضاع را بهتر کنید.

* به نظر می رسد که روسیه همچنان سرگرم تامین سلاح برای سوریه است و حد و مرزها میان رژیم در دمشق و حزب الله روز به روز محوتر می شود. در اینجا (در اسرائیل) نگرانی جدی درباره برخی سلاح هایی که در حال جابجایی است وجود دارد و ما دو یا سه بار آنها را نابود کرده ایم و حالا آنها می گویند اگر دوباره حمله کنیم جواب حمله را خواهند داد ...

- کلارک : بله.

* اوضاع اکنون بسیار نگران کننده شده است.

- کلارک:‌ بله، من فکر می کنم اوضاع حالا نگران کننده است چون روسیه احساس می کند این خطر واقعی وجود دارد که آمریکا و دوستان ما بخواهند یک منطقه پرواز ممنوع دیگر را تحمیل کنند و برای همین روس ها می خواهند سامانه دفاع هوایی خود را از قبل در سوریه مستقر کنند. من قبول دارم که (سامانه دفاع هوایی) اس 300 یک سامانه بسیار پیشرفته است که ممکن است توازن قدرت هوایی را تغییر دهد و این مشکلی برای اسرائیل است. اسرائیل دوست دارد بر فراز خاک سوریه آزادی عمل داشته باشند و اگر این سامانه به سوریه برسد ممکن است وضع را تغییر دهد. (دامنه پوششی اس300 ) ممکن است لبنان را نیز در بر بگیرد و نوعی چتر هوایی برای حزب الله در لبنان ایجاد کند که توازن قدرت را در آنجا تغییر خواهد داد. من ندیده ام که رسانه ها روی این مسئله تمرکز کنند. بدون شک اسرائیلی ها سرگرم بررسی این هستند که وقتی اس 300 به سوریه رسید آیا باید کاری بکنند یا خیر.

* ما در چند روز گذشته این تلقی را داشته ایم که شاید روس ها تحویل دادن این سامانه را به تاخیر انداخته اند یا اینکه دارند به تاخیر می اندازند ...

- کلارک: آنها باید از همان اول فهمیده باشند که این سامانه فقط برای دفاع از دمشق نیست. سامانه اس 300 توازن را بر فراز لبنان تغییر می دهد. اگر شما در سوریه اس300 داشته باشید، دامنه پوششی آن مناطق تحت کنترل حزب الله در لبنان را نیز در بر می گیرد. آنگاه ، در آینده، وقتی حزب الله شروع به شلیک کاتیوشا یا راکت های پیشرفته تر به داخل خاک اسرائیل بکند، و اسرائیل بخواهد تلافی جویی کند، اگر سوریه بخواهد بدهی خود را به حزب الله تسویه کند، توازن نظامی تغییر می کند.

* با توجه به مسئله سوریه و ایران ، آیا می توان گفت اسرائیل یک دارایی عظیم، عالی و غیرقابل انکار و 100 درصد برای آمریکاست؟ یا اینکه اگر اسرائیل وجود نداشت شما مجبور نبودید هرچند سال یکبار با خطر یک جنگ فاجعه بار در اینجا و آنجا مواجه شوید؟ آیا آمریکا نمی تواند بگوید ما عاشق دولت یهود هستیم اما اگر اسرائیل در جای دیگری بود برای ما بسیار بهتر می شد؟

- کلارک: من فکر می کنم این منطقه ذاتا مکان بی ثباتی است. اگر اسرائیل هم اینجا نبود بی ثباتی باز وجود داشت ... تا آنجا که من به یاد دارم ، سیاست اسرائیل این بوده است که اسرائیل باید بتواند خودش و بدون اتکا به همراهی آمریکا از خود دفاع کند. این سیاست کمی تغییر کرده است. سیاست اسرائیل حالا این است که بتواند، شاید با سلاح های آمریکایی و شاید با حمایت اطلاعاتی و غیره آمریکا، از خودش دفاع کند. اما اسرائیل همواره گفته است «ببینید، ما می خواهیم بتوانیم مراقب خودمان باشیم و ما نمی خواهیم شما را بی جهت درگیر مسائل خودمان بکنیم.» صادقانه بگویم، اگر اسرائیل در این منطقه بود یا اگر نبود، این منطقه که به سبب داشتن نفت همچنان اهمیت اقتصادی زیادی برای جهان دارد، باز هم همیشه دچار بی ثباتی می بود. چیزی که الان شاهدش هستید نمایش خصومت سنی و شیعه است که ریشه چند صد ساله دارد. این خصومت حالا دوباره بازگشته است. اگر از مرز ایران و عراق تا مدیترانه - تا آن سوی عراق و آن سوی سوریه و لبنان- را نگاه کنید ، چیزی که می بینید نمایش خصومت شیعه-سنی است که هیچ ارتباطی به اسرائیل ندارد. بنابراین، اگر اسرائیل در جایی مثل آمریکای لاتین بود، خاورمیانه باز هم بی ثبات و در عین حال، باز هم مهم بود.

گزارش ویژه/
موژان مجیدی، قائم‌مقام و دستیار ویژه لُرد "نورمن فاستر" (معمار اعظم فراماسونرهای جهان و عضو شورای راهبردی جایزه معماری بنیاد ضداسلامی آقاخان) است و با مدیریت پروژه‌های شرکت بین‌المللی فاستر، تلاش فراوانی برای پیشبرد اهداف شیطانی معماران ماسون در کشورهای مختلف دارد.
گروه فرهنگی مشرق - فراماسونری یکی از بحث برانگیزترین پدیده های قرون اخیر بوده است. این ویژگی به دلیل ماهیت بسته و گرایش‌های صوفیانه موجب جلب توجه بسیاری از افراد شده است. جریان دین‌زدایی و فراماسونری، جریانی تدریجی است و همان گونه که طی‌کردن مراتب ماسونی یک امر تدریجی است و در قالب سیر صورت می‌گیرد. مکانیسم این جریان بدین‌گونه است که ابتدا عنوان می‌شود مراد از معمار بزرگ جهان، همان خداوند است، سپس اعلام آزادی مذهب در مرام ماسونی و ترویج تساهل در زمینه اعتقادات مذهبی، و مرحله بعد، ترویج نظریه اعتقاد به خداوند بدون اعتقاد به انبیاء و ادیان است که همزمان با آن، آیین مسخ‌شده یهودیت و مسیحیت نیز در بین افراد بهشکل غیرمستقیم و در قالب رمز و برخورد سمبلیک ترویج می‌شود.

استناد به مذاهب تحریف‌شده، حرکتی زیرکانه است برای نفی تدریجی ادیان و سست‌نمودن پایه اعتقادات. در مرحله آخر، نوبت به اعتقاد به خداوند می‌رسد که با ارائه آرا و نظریاتی مغشوش در این زمینه، عباراتی نظیر طبیعت و انرژی جایگزین واژه مقدس خداوند می‌شود. البته حتی رسیدن به این مرحله نیز، که عملاً صورت می‌پذیرد، باعث نمی‌شود آنان در ملأ عام اعلام کفر و الحاد کنند. بدین ترتیب می‌بینیم که اساسی‌ترین وجه فرهنگی هر قوم که همان دین باشد در قدم اول مورد هجوم قرار می‌گیرد. برای روشن‌تر شدن این بحث، که اساس و پایه اول هجوم فرهنگی غرب به کشورهای اسلامی و دیگر کشورها می باشد، سیر دین زدایی را از اسناد و آراء فراماسونری پی می گیریم.

  نورمن فاستر،معمار مشهور بریتانیایی و فعالترین معمار فراماسونر
 
 
موژان مجیدی،معمار ایرانی تبار؛ وی قائم مقام نورمن فاستر است
 
***سیر استحاله فرهنگی اعضای تشکیلات فراماسونری
در کتاب دیالوگ ماسونی اثر دکتر ایشین داغ، فراماسونر ترک، در خصوص آزادی مذهب در فراماسونی و سیر تغییر افکار دینی اعضاء چنین می خوانیم: "ماسونی به ایمان و عقاید شخصی هیچ برادری مداخله نمی کند. هر ماسون برابر تمنیات روحی خود، دینی را پذیرا می شود. در این خصوص آزادی کامل دارد. در افکار سیاسی نیز وضع به همبن منوال است. ما در فراماسونری این طرز شروع را قبول داریم. ولی در مراحل بعدی و با گذشت زمان و پیشروی درجات فراماسونی موافق با تکامل تدریجی و احراز هویت فراماسونری در رسیدن به عقاید مشترک هستیم. از نظر ما، فراماسونری، نمونه های گوناگون انسانی را در بر می گیرد و با القای اصول و پرنسیب های اصلی آنان را پرورش داده و بار می آورد، می تراشد و صیقل می دهد، متحول می کند، و آنان را برای رسیدن به حکمت و عرفان یاری می کند.

با این اوصاف، فراماسونری فعلی، جدا از بیگانه اولیه، به صورت شخصیت دیگری درآمده و به عرفان می رسد. فراماسونری از طریق علم و حکمت و عقل موجبات تحول افکار و عقاید انسان را فراهم می آورد. می توان گفت فراماسونری یک موسسه آدم سازی است.ابتدا فراماسونری به مسائل دینی، نژادی، ملی و فلسفی و برداشت های سیاسی هم مسلکان نمی پردازد. فقط بعد ها قسمت های مغایر با اصول و دکترین فراماسونری، مانند تراشیده شدن سنگ خام، تراشیده شده و با دور ریخته شدن ناهمواری ها و مغایرت ها و انطباق فرد با عقل و حکمت و عرفان، موجبات ظهور حکما را فرام می سازد. در اینجا آزادی وجدان و افکار جاکم است. فعالیت های معموله صرفا به علت جرح و تعدیل عقاید هم مسلکان انجام می پذیرد. هدف ایجاد کاراکتری مطابق با دکترین فراماسونری در هم مسلک ها است. فراماسونری دارای نظام، آداب و عصاره ای است که در نتیجه دکترین فراماسونری حاصل می شود. برای کسانی که به ساحل عرفان رسیده اند، دیگر عبارت تولد ادیان مفهومی ندارد. آن ها بر ماورای دین مسلط شده اند. از نظر آنان وابستگی به دین و مذهب خاصی بی مورد است".

مطالب نقل شده از کتاب دیالوگ فراماسونری، سیر استحاله فرهنگی اعضای تشکیلات فراماسونری را آشکار می کند. همانطور که ملاحظه می شود، این سیر از ادعای آزادی مذهب آغاز می شود، با رسیدن به عقاید مشترک تداوم می یابد و با نفی مذهب و جایگزینی عقل و علم گرایی به جای آن به پایان می رسد.

 
موژان مجیدی در کنار نورمن فاستر
 
 
***تشکیلات فراماسونری در شهر لندن و فرقه های یهودی- صلیبی
عده ای از فراماسون ها معتقدند که زمینه های تشکیل مجامع ماسونی  در بین صاحبان  فن معماری شکل گرفت و دوره ساختن ساختمان های کاتدرال ها-کلیساهای جامع- را که سال های بین 900 الی 1600 میلادی را در بر می گیرد، دوران رشد این اجتماعات قلمداد می کنند.
آنان مدعی هستند که در اواخر قرن 12 و اوایل قرن 13 میلادی اولین اتحادیه "کارگران بناخانه" در آلمان به وجود آمد. آلمان های متعصب برای ارضای تمایلات مذهبی خود دست به ساخت کلیساهای بزرگی زدند که مستلزم صرف هزینه، زمان و به کارگیری درازمدت هزاران کارگر و هنرمند در کنار یکدیگر بود. کارگران، استاد کاران و معماران قواعد خاصی را در بین خود برای دفاع از منافع یکدیگر برقرار کردند، محل نگهداری وسایل بنایی و گفتگو در مورد مسائل و معضلات حرفه، لژ نامیده می شد. طرفداران این نظریه می گویند که تشکیلات صنفی بنایان در انگلستان در نیمه اول قرن سیزدهم تأسیس شد. با زوال سبک گوتیک در معماری اروپا، تشکیلات بنایان رفته رفته اهمیت خود را از دست داد. برای نجات تشکیلات مذبور از نابودی، در سال 1600 میلادی ورود افراد غیر بنا به لژهای فراماسونری آزاد شد و اولین فرد غیر بنا به نام "جان بوزول" در همین سال وارد تشکیلات بنایان آزاد گردید و به عضویت لژ ادینبورگ پذیرفته شد. به تدریج اشراف انگلستان برای دستیابی به اهداف سودجویانه خود وارد تشکیلات بنایان آزاد شدند. با ورو افراد غیر بنا به نشکیلات مذبور، واژه "ماسون" پذیرفته شده در بین بنایان متداول شد. حریق بزرگ شهر لندن که در 1666 میلادی به وقوع پیوست باعث تمرکز بنایان از سراسر اروپا در این شهر شد. همین امر باعث رونق گرفتن لژهای فراماسونری گردید.

پایان یافتن بازسازی شهر لندن سبب فروکش کردن فعالیت آن ها و تفرقه بنایان شد. بروز شورش های گسترده در سال 1717 در لندن باعث شد تمایل زیادی برای ایجاد  جمعیتی میانه رو که بتواند بر اوضاع ناآرام آن دوره لجام بزند در بین طبقه متوسط و اشراف متمایل به بورژوازی به وجود آمد. هدف این جمعیت این بود که با دعوت مردم به اصول اخلاقی از بروز هرج و مرج جلوگیری کند. نکته ای که در تمامی منابع فراماسونری از آنان تعمدا غفلت می شود، توضیح این نکته است که در صورت صحت ادعاهای آنان درخصوص تاریخچه کهن فراماسونری و حضور معماران و بنایان در آن، چگونه این تشکل صنفی تبدیل به یک جمعیت پنهانی سیاسی-فرهنگی شد که در اندک مدتی توانست مرزهای اروپا،آمریکا، آفریقا و آسیا را در نوردد. نکته دیگری که بسیار حائز اهمیت می باشد عدم پرداختن منابع فراماسونری به تحولات سیاسی انگلستان در آستانه تشکیل لژ بزرگ انگلستان است. "محمد عبدالله عنان" محقق جمعیت های سری و جنبش های تخریبی از این موضوع به عنوان شورش های گسترده در سال 1717 در لندن یاد می کند. پاسخ به برخی سوالات درخصوص منشأ جمعیت فراماسونری و جواب چرایی رسوخ مفاهیم، شعارها و علائم یهودی- صلیبی در این جمعیت را می توان از بررسی تحولات انگلستان در خلال سال های 1717-1714 میلادی. و روی کار آمدن خاندان هابسبورگ با حمایت کانون های یهودی- صلیبی به دست آورد.

لازم به ذکر است که اولین لژ فراماسونری، 3 سال بعد از صعود خاندان آلمانی هابسبورگ به سلطنت انگلستان در لندن تأسیس شد، این تقارن و حضور موسسین لژ فراماسونری در بین برکشندگان خاندان هابسبورگ در انگلستان از یک سو ارتباط گسترده لژ انگلستان با دربار لندن، از سوی دیگر نشان می دهد که لژ فراماسونری برای استقرار و تثبیت این خاندان که ارتباطی مرموز و ویژه با کانون های زرسالار جهانی داشت در انگلستان تأسیس شد و با بسط حوزه نفوذ خود، مانع آن کانون ها را در سراسر جهان تأمین نمود، و به عنوان بازوی تشکیلاتی استعمار و کانون های استعماری عمل نمود. دکتر جیمز اندرسون و جان تئوفیل دزاگولیه از پیشقدمان این جریان بودند و نقشی اساسی در این زمینه ایفا کردند. نقش موثر این دو تن به حدی بود که عده ای معتقدند تشکیلات فراماسونری را این دو ایجاد کردند. تهیه قانون اساسی فراماسونری توسط جیمز اندرسون و وارد کردن خاندان سلطنتی انگلستان در این تشکیلات توسط دزاگولیه در واقع تحولی اساسی در کارکرد جمعیت بنایی ایجاد کرد. به همین دلیل این دو تن را می توان موسس سازمان فراماسونری تلقی کرد که دیگر کارکرد آن، تعلیم اصول معماری و فنون آن نبود، بلکه تبدیل به نهادی شده بود برای ترویج و تبلیغ بورژوازی و لیبرالیسم. براساس واقعیت های تاریخی، واژه فراماسونری تا قبل از سال 1717 – سال تشکیل لژ بزرگ لندن- به هیچ وجه مرسوم نبوده است.


آنچه تا قبل از این تاریخ مرسوم بوده، واژه ماسونری است که به صنف بنایان اطلاق می شده است. دزاگولیه با افزودن صفت "آزاد" به ابتدای این نام در واقع سعی کرد با جعل واژه "فراماسونری" ضمن ساختن پیشینه ای کهن برای تشکیلات جدید خود، اهداف و ماهیت این سازمان را نیز پنهان نماید. با توجه به رسوخ آیین مسخ شده ی یهودیت در فراماسونری، آنچه در روایت رایج به وجود آمدن تشکیلات فراماسونری- یعنی به وجود آمدن فراماسونری از بقایای جمعیت صنفی بنایان- مجهول می ماند، چگونگی و چرایی تأثیرپذیری شدید آیین فراماسونری از فرقه های یهودی-صلیبی به ویژه آیین رازآلود کابالیسم است که در قرون 16و 17 در اروپا به شکل گسترده ای رایج بود. ارتباط ژان تئوفیل دزاگولیه با خانواده "لافی" و سایر سرمایه اندوزان یهودی که در اوایل قرن 18 حضور شایان توجهی در لندن داشتند، محل مناسبی برای ارائه اندیشه های جهان وطنی یهود در قالب تشکیلاتی به ظاهر بی خطر به نام فراماسونری شد که آلات و ادوات بنایی و آیین رازآلود کابالا، جاذبه های فریبنده آن را تشکیل می دادند.
 
***نورمن فاسترِ بریتانیایی، معمار اعظم فراماسونرها
نورمن فاستر، معمار مشهور بریتانیایی،در حال حاضر به فعالترین معمار فراماسونر تبدیل شده است. وی با ساخت 200 ابلیسک در سراسر جهان، رکوردی قابل توجه را برای خود ثبت کرده است. فاستر در سال 1935 میلادی، در شهر منچستر انگلستان بدنیا آمد. به سال 1956 میلادی ، وارد دانشگاه منچستر و به سال 1961 از این دانشگاه فارغ التحصیل شد و در همین سال ، با قبولی در بورسیه ی  تحصیلی انجمن ساختمان سازان، به فلوشیب هنری نائل شد. پس از آن،برای گذراندن دوره دو ساله تخصصی در دانشگاه ییل، به آمریکا رفت. وی در آنجا تحت تأثیر "پل رادولف" و "وینسنت اسکالی" قرار گرفت و در همین زمان با "ریچارد راجرز" که مانند خود او دانشجوی بورسیه بود و "جیمز استرلینگ" که برای مدت کوتاهی در همان مدرسه تدریس می‌کرد، ملاقات کرد. او به سال 1962 میلادی، از دانشگاه ییل فارغ‌التحصیل شد و در سال 1963 با همکاری راجرز، گروه طراحی با عنوان "گروه 4" را در لندن نشکیل داد. او به سال 1967 میلادی، دفتر معماری فاستر و همکاران را تأسیس کرد. به سال 1980 میلادی ،به عضویت انجمن معماران آمریکایی درآمد و در همین سال، دکترای افتخاری دانشگاه آنجلیای شرقی به او اعطاء شد . به سال 1983 میلادی، مدال طلای سلطنتی رشته معماری را از آن خود کرد و به سال 1986 میلادی، مفتخر به دریافت دکترای افتخاری علوم از دانشگاه بت شد. او در سال 1999 میلادی، از طرف ملکه انگلستان، به مقام "سِر" مفتخر شد و در همان سال، بیست و یکمین جایزه صهیونیستی پریتزکر(نوبل معماری) را دریافت کرد.. فاستر بعدها لقب لرد را نیز دریافت کرد.   
 
  
نورمن فاستر طراح اصلی پروژه هویت زدایی از شهر مکه
 
حضور نورمن فاستر در شورای راهبردی جایزه معماری بنیاد ضداسلامی آقاخان نیز از فعالیت گسترده این معمار فراماسون در کشورهای مختلف حکایت می کند. فاستر" طراح اصلی پروژه "هویت زدایی از شهر مکه" نیز می باشد. چند سالی است که دولت سعودی در قالب "طرح توسعه مسجد الحرام" اقدام به احداث ساختمان بلندی با نام "ابراج البیت" نموده است . این روند هرچند در راستای رفاه زائران بیت‌الله الحرام است ولی باطنی پلید در خود جای داده است که از جمله آن می توان به حذف جمره از نماد شیطان و تبدیل آن به یک دیوار بدون هویت و ساخت برج با نمادهای معماری اُبلیسکی در حریم پیرامونی بیت الله الحرام اشاره داشت. اقدامی که از بزرگترین اهداف فراماسون ها در تقابل با دین و مقدسات مسلمانان است و هر روز پر رنگ تر می شود.اما نکته ای که درخصوص این معمار مشهور، در رسانه های ایرانی کمتر مورد توجه قرار گرفته، دستیار ویژه و به عبارتی، قائم مقام وی می باشد. موژان مجیدی یک معمار ایرانی است که به عنوان نفر دوم، دستِ راست نورمن فاستر مطرح است.
 
 
در سال‌های اخیر و طی تصمیم آل سعود به بازسازی مکه، علاوه بر تخریب‌هایی که در بافت تاریخی کعبه روی داد و نیز ساخت و سازهای مشکوکی که پیرامون اطراف مسجدالحرام انجام گرفتند، ستون شیطان نیز با یک دیوار جایگزین گردید. طراحی دیوار مراسم رمی جمرات بر عهده نورمن فاستر و همکارانش بود
 
 
موزه هنر داتونگ- چین
 
 
کاخ صلح- قزاقستان
 
 
برج روسیه-مسکو
 

 
"موژان مجیدی"  در 9 ژوئن 1964 در تهران به دنیا آمد. وی تحصیلات آکادمیک خود را در دانشگاه استراتکلاید در انگلستان سپری کرد. مجیدی پس از فارغ التحصیلی به گروه نورمن فاستر و شرکا پیوست. وی در سال 1992 به هنگ کنگ رفت و به عنوان مدیر طراحی فرودگاه بین المللی هنگ کنگ مشغول به کار شد. موژان مجیدی در بازگشت به لندن، مدیر پروژه ورزشگاه ومبلی شد. وی در حاضر در کسوت مدیر اجرایی و قائم مقام نورمن فاستر، مدیریت پروژه‌های این شرکت بین المللی را بر عهده گرفته و تلاش فراوانی برای پیشبرد اهداف شیطانی معماران ماسون دارد.
ولادیمیر پوتین به زودی خودروی جدید خود را که نسبت به حملات شیمیایی و اتمی ایمن بوده و یک ایستگاه سیار اداره جنگ است، دریافت می کند.
به گزارش گروه بین الملل مشرق، ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه این روزها خود را آماده می کند تا خودروی جدید لیموزین خود را که مخصوص ریاست جمهوری این کشور است، دریافت کند.

این خودرو که محصول شرکت خودروسازی زیل روسیه است، از خودروی ویژه باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا پیشرفته‌تر است.


شرکت زیل اعلام کرده که 6 سال برای ساخت این خودروی جدید زمان مصرف کرده است، پوتین اصرار داشته که تمامی ساختارها و قطعات این خودرو ساخت روسیه باشد و تکنولوژی امنیتی و نظامی آن نیز از روسیه تامین شده تا به صورت کامل بتوان آن را خودرویی ساخت روسیه دانست، تحلیلگران این اقدام پوتین را آغازی بر ورود روسیه به رقابت در بازار خودروهای فاخر دانسته‌اند.

این خودرو که کاملا زرهی و امن است، تنها 3 و نیم تن وزن دارد، شیشه های این خودرو ضد گلوله و ضد موشک است و ساختار تجهیزات داخلی آن به گونه ای است که حتی می‌توان یک جنگ را از درون آن اداره کرد.


بر اساس این گزارش خودروی مذکور حتی در مقابل حملات شیمیایی و اتمی نیز مصون بوده و از سیستم پیشرفته الکترونیکی بهره‌مند است که قابلیت کنترل و حرکت آن از داخل و خارج خودرو را فراهم می کند، این خودرو تجهیزات پیشرفته ارتباطاتی دارد که می‌توان آن را در حال حرکت خودرو به یک سالن ارتباطات و نشست های نظامی کاملا محرمانه تبدیل کرد.
روایتی خواندنی از سفر به دمشق؛
ابو عجیب با روی گشاده و صورتی بشاش به سوی ما آمد. او نه از چچن آمده بود و نه از افغانستان. او دارای تابعیت و شناسنامه سوری است و پیش از حوادث جاری در سوریه، شاید دو سال پیش آن در منطقه حضرت زینب(ع) به نام "ابوعجیب" معروف شده بود.
به گزارش گروه بین الملل مشرق، "حسین الدیرانی" شیعه لبنانی، طی سفری چند روزه به سوریه و زیارت حرم حضرت زینب (س) خاطرات جذاب خود را از امنیت سوریه و حال و هوای حرم مطهر و پاسداران آن، به‌ویژه تیپ حضرت ابالفضل العباس(ع) و "ابوعجیب" فرمانده آن، روایت کرده است.

هنگامی که قصد نقل مکان از لبنان به سوریه به قصد زیارت حرم حضرت زینب علیها سلام را داشتم، سراسر وجودم را نفرت و انزجار از تمام کسانی فرا گرفته بود که تهدید به از بین بردن و تخریب این حرم مطهر کرده بودند و همچنان نیز می کنند.

در هر قدمی که در سوریه برمی‌ داشتم و به دمشق، پایتخت مقاوم و پابرجای سوریه نزدیک می شدم، احساس خشم و نفرت نسبت به تمام کشورها و کسانی که گروه های تروریستی را در سوریه یاری و حمایت مالی و نظامی می کردند تا تمام زیبایی های این کشور را نابود کنند، شعله ورتر می شد. کشوری که روزگاری پناهگاه هر فرد عرب رنج کشیده و مظلوم از سرزمین های فلسطین، عراق و لبنان بود، کشوری که هیچ تفاوتی میان شهروندان خود و شهروندان عربی دیگر قائل نمی شد و درب های مؤسسات و بیمارستان هایش به سوی تمامی شهروندان عربی، بدون هیچ استثنایی باز بوده و هست.

راه بین المللی امن بود، به راست و شمال و چپ که نگاه می‌کردم، نیروهای شجاع ارتش عربی سوریه را می دیدم  که در حال گشت زنی بودند، در اینجا تنها چیزی که به ذهن آدمی خطور می کند، فرستادن درود و سلام بر "بشار اسد"، رئیس جمهوری سوریه و ارتش شجاع این کشور بود که بیش از دو سال است، در برابر جنگ جهانی بی مانندی مقاومت کرده است که در آن انواع روش های جنگ رسانه ای، روانی، نظامی و تروریستی در آن به کار گرفته شده و از سوی کشورهای عربی حوزه خلیج حمایت مالی و از سوی تمامی کشورهای غربی تسلیح می شود و تمامی تروریست های جهان از تاتار و مغول گرفته تا عرب و غربی در آن زیر یک پرچم گرد هم آمده اند و با زور و دروغ ادعای اسلام می کنند.

سلاح پیشین دشمنان، سلاح فتنه مذهبی بود که فراماسونری های جهان آن را ایجاد و ده ها سال بر اساس آن عمل کردند و "محمد بن عبد الوهاب "را برای اینکه صاحب مدرسه تکفیری در میان مسلمانان باشد، بر این منصب گماشتند تا آنکه دولتی ایجاد کنند که آن را "عربستان سعودی" نامیدند و از پای منابر مساجد آن تروریست ها و تکفیری های جهان بیرون بیایند.   

هنگامی که به دمشق رسیدیم، بلافاصله به قصد زیارت حرم مطهر حضرت زینب(ع) به مناطق اطراف آن رفتیم، در آن روز آرامشی را احساس کردم که هرگز در طول حیاتم احساس نکرده بودم. وارد جزئیات مسیرهایی که طی کردیم نمی شوم، اما آثار درگیری های شدید بر روی ساختمان ها در منطقه ای توجهم را جلب کرد، اسم آن منطقه را پرسیدم، گفتند: "عقربا"، منطقه ای که پیشتر عقرب های سمی "جبهه النصره" آن را اشغال کرده و به قتل و ترور و ایجاد رعب و وحشت در میان اهالی آن پرداخته و مسیر بین المللی  فرودگاه دمشق را بسته بودند، اما نیروهای ارتش سوریه با کمک رزمندگان حزب الله و نیروهای "تیپ ابا الفضل العباس"(ع) توانسته بودند آن را آزاد و از وجود تروریست ها پاک کنند تا به منطقه ای امن  و مهم برای حفظ امنیت منطقه ای تبدیل شود که حرم حضرت زینب علیها سلام در آن واقع شده بود.

وارد مناطق نزدیک به حرم حضرت زینب(ع) شدیم، در ورودی پایگاه تیپ ابا الفضل العباس(ع)، "ابو عجیب" فرمانده تبپ و معاون وی به منظور خوشامدگویی به ما بیرون آمدند.



ابو عجیب با روی گشاده و صورتی بشاش به سوی ما آمد. او نه از چچن آمده بود و نه از افغانستان. او دارای تابعیت و شناسنامه سوری است و پیش از حوادث جاری در سوریه، شاید دو سال پیش آن در منطقه حضرت زینب(ع) به نام "ابوعجیب" معروف شده بود.او به مروت و شهامت، غیرت و حمیت معروف شده بود و از هر مظلومی، هرکه می خواست باشد، دفاع می کرد.

هنگامی که گروه های مسلح کنترل مناطق اطراف حرم حضرت زینب(ع) را به دست گرفته بودند و روی دیوار های این مناطق نوشته بودند "همراه با نظام از بین خواهی رفت" (منظور آنها خانم حضرت زینب(ع) و تخریب بارگاه مطهر آن حضرت بود) ابو عجیب به همراه گروهی از مؤمنان روزگار به شخصه به حمایت از حرم مطهر حضرت زینب(ع) برخواسته بود و در نبردهای قهرمانانه کم نظیری رو در روی گروه های مسلح ایستاده بود، تا جایی که نام وی عناصر گروه جبهه نصره و سرکردگان آن را به وحشت می انداخت و این موضوعی بود که گروه های مسلح بارها حتی در پایگاه های ارتباط جمعی اینترنتی نیز به آن اعتراف و اذعان کرده بودند.



ابو عجیب با گروه هم رزمش در تمام نبردهای صورت گرفته در منطقه "زینبیه" حضور و مشارکت داشته تا جایی که به وی لقب "درهم‌شکننده مرگ" را به وی داده بودند. وی و برادران دینی‌‌اش سوگند خورده‌اند که در راه حمایت از حرم و بارگاه مقدس حضرت زینب(ع) شهید شوند و همین موجب شده تا در میان مردم منطقه، به "خادمان حضرت زینب(ع)" معروف شوند.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد