با اوج گرفتن مباحث پیرامون احتمال استفاده غرب از گزینه نظامی مستقیم در سوریه، بخش عمدهای از مطالب تحلیلی رسانههای جهانی به ارزیابی ابعاد و پیامدهای احتمالی چنین تصمیمی اختصاص یافته است. در این میان، سید حسین موسویان، دیپلمات سابق ایرانی از پنج دلیلی سخن گفته که بر پایه آنها، آمریکا نباید در سوریه مداخله کند.
با اوج گرفتن مباحث پیرامون احتمال استفاده غرب از گزینه نظامی مستقیم در سوریه، بخش عمدهای از مطالب تحلیلی رسانههای جهانی به ارزیابی ابعاد و پیامدهای احتمالی چنین تصمیمی اختصاص یافته است. در این میان، سید حسین موسویان، دیپلمات سابق ایرانی از پنج دلیلی سخن گفته که بر پایه آنها، آمریکا نباید در سوریه مداخله کند.
به گزارش «تابناک»، سید حسین موسویان، دیپلمات ارشد سابق ایرانی و عضو تیم مذاکره کننده هستهای ایران در دوران ریاست حسن روحانی، در مطلبی که برای سایت تحلیلی «المانیتور» به نگارش درآورده، به بررسی دلایلی پرداخته که مداخله نکردن آمریکا در سوریه را ضروری میسازد.
در این تحلیل آمده است:جنگ در سوریه و بن بست هستهای ایران، در صدر دستور کار بینالمللی قرار گرفته و نیازی فوری به راهکاری معتبر برای این مسائل احساس میشود. بازدید هفته گذشته علی اکبر صالحی، وزیر خارجه ایران از دمشق و امان نیز آشکار کرد، ایران هم به موضوع سوریه اولویت میدهد.
صالحی در این دیدارها بر ضرورت گفتوگوهای ملی «سوری ـ سوری» برای پایان دادن به جنگ داخلی سوریه تأکید کرد.
در همین زمان، جان کری، وزیر خارجه آمریکا در تلاش برای پایان دادن به حمایت روسیه از اسد، در استقبالی سرد از سوی مقامات روس، به مسکو سفر کرد. ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، کری را سه ساعت پشت درهای کرملین منتظر نگه داشت و وقتی هم که وی درباره بحران سوریه سخن میگفت، مشغول بازی با خودکار خود بود.
بحران سوریه به واسطه پنج تحول عمده شکل گرفته که به طرز چشمگیری شانس دستیابی به یک راهکار مسالمت آمیز را کاهش میدهد و در عوض، آن را به حد یک جنگ منطقه ای در خاورمیانه با پیامدهای عظیم برای کشورهای منطقه، ایالات متحده و رژیم اسرائیل ارتقا داده است.
اما نخستین موضوع، به استفاده از سلاح شیمیایی در سوریه مربوط میشود. در اوت 2012، باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا، به رئیس جمهور سوریه هشدار داد که استفاده از سلاح شیمیایی، خط قرمزی است که سبب مداخله آمریکا در این کشور شده و بازی را تغییر میدهد.
در عین حال، یک عضو ارشد کمیسیون تحقیق سازمان ملل تأیید کرده که شورشیان سوری از گاز اعصاب سارین استفاده کرده اند. در این میان، هرچند «جی کارنی»، سخنگوی کاخ سفید تأیید کرد که در سوریه از سلاح شیمیایی استفاده شده، بر خلاف گزارش سازمان ملل، اظهار داشت ایالات متحده به شدت نسبت به اینکه شورشیان از این سلاحها استفاده کرده باشند، مشکوک است.
دومین موضوع، به ارتباط عمیق میان شورشیان سوریه و القاعده مربوط میشود. از آغاز ناآرامیها در سوریه، گروههای شورشی این کشور پیوندهایی قوی با القاعده برقرار کردند. یکی از رهبران سلفی نیز به تازگی در اظهاراتی این موضوع را تأیید کرده است.
موضوع سوم، به راهبرد آمریکا در حمایت از افراط گرایان و شورشیان سوری مربوط میشود. چاک هیگل، وزیر دفاع ایالات متحده به تازگی اعلام کرد واشنگتن احتمال مسلح کردن شورشیان سوری را رد نمی کند؛ افزون بر این، اوباما تیم امنیت ملی خود را مأمور کرده به جستوجوی راههایی برای حمایت از گروههای مخالف در مبارزه آنها با اسد برآیند.
اما خط سیر سیاسی کنونی در واشنگتن و تل آویو، اشتباهی مهلک است، زیرا به طور خاص، به تقویت گروههای جهادگرای افراطی میانجامد که بیش از مخالفت با دولت اسد، با ایالات متحده و رژیم اسرائیل دشمنی دارند.
افراط گرایان اکنون در همان کمپی هستند که طراحان حملات 11 سپتامبر در نیویورک و همچنین حملات لندن و مادرید در آن قرار داشتند و از هم اکنون جنگی طایفه ای را در سراسر خاورمیانه و ماورای آن طراحی کرده اند. گروههای افراط گرای جهادی، بیش از ایران، به ایالات متحده، ترکیه، رژیم اسرائیل و دولتهای عربی آسیب میزنند. بیگمان، در صورت پیروزی این گروهها، ایران نیز نفوذ خود را از دست میدهد، اما دستکم در جبهه داخلی در امان میماند.
سومین موضوع، در رابطه با حمله هوایی رژیم اسرائیل به سوریه است. تل آویو از این حمله دو هدف داشت: نخست، تغییر دادن توازن قدرت به سمت شورشیان، به ویژه با توجه به شکستهای اخیر مخالفان در ماههای اخیر. دوم، تطویل بحران سوریه و اطمینان یافتن از اینکه سوریه برای چندین سال ضعیف خواهد بود.
اما در شرایطی که 120 کشور عضو جنبش عدم تعهد، این حمله رژیم اسرائیل را محکوم کردند، اوباما به حمایت از این رژیم پرداخت. به هر حال، تجاوز رژیم اسرائیل علیه حاکمیت سوریه که مورد حمایت ایالات متحده قرار گرفت، نقض آشکار حقوق بین الملل است. هنجارها و اصول منشور ملل متحد اشعار میدارد که هرگونه تهدید به استفاده از زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر دولتی قدغن است.
در نهایت، پنجمین عامل، به «نبرد علیه آرامگاههای مقدس» مربوط میشود. به تازگی گروههای تفرقه گرای سنی، تروریستها و شورشیان سوری، اقدام به نبش قبر آرامگاه حجر بن عدی کردند. در ماه مارس 2013 نیز تروریستهای دارای پشتیبان خارجی، آرامگاه عمار یاسر را منفجر کردند. به طور کلی، از زمان آغاز ناآرامیها، شورشیان مکانهای مقدس بسیاری، از جمله تعدادی از مساجد شیعیان را تخریب کرده اند.
در این حال و در شرایطی که انتظار میرود این نبرد علیه مکانهای مقدس تشدید نیز بشود، افکار عمومی مسلمانان، سیاستهای اخیر ایالات متحده و رژیم اسرائیل را نشانهای آشکار از جانبداری آنها در جنگ طایفه ای و داخلی سوریه قلمداد میکنند.
از این لحاظ، بیتردید حمله رژیم اسرائیل، به تضعیف موضع ترکیه، عربستان سعودی و دیگر کشورهای مسلمان طرفدار شورشیان سوری منجر میشود و علاوه بر این، بشار اسد، روسیه و ایران را قادر میسازد افکار عمومی منطقه ای را به سمت مورد نظر خود سوق دهند.
بحران سوریه را میتوان با دنبال کردن «دیپلماسی تهاجمی» حل و فصل نمود که در چهارچوب آن، همه طرفها با تسهیم قدرت از طریق یک انتخابات آزاد و تحت نظارت سازمان ملل موافقت کنند.
چندین دهه حمایت ایالات متحده از دیکتاتورهای فاسد عرب در خاورمیانه ـ همچون حسنی مبارک و زین العابدین بن علی ـ ریشه ضدآمریکایی گرایی کنونی در جهان اسلام و به ویژه در خیابانهای کشورهای عربی است.
ایالات متحده دارای تاریخچه ای از سیاست خارجی نادرست نسبت به ایران است: کودتای 1953 که به کنار رفتن مصدق منجر شد؛ حمایت از صدام حسین در جریان تجاوز عراق به ایران و نیز تأمین سلاح و فناوری برای صدام جهت استفاده علیه ایران و کردهای عراق.
تحولات اخیر در سوریه و منطقه، محک آشکاری برای سنجش این است که آیا ایالات متحده سیاستهای ناکارآمد خود در منطقه را تغییر داده یا خیر؟!
اما متأسفانه ایالات متحده با جانبداری از افراط گرایان در سوریه، حمایت از تجاوز به یک کشور اسلامی دیگر از سوی رژیم اسرائیل، ساکت ماندن در قبال استفاده تروریستها از سلاح شیمیایی در سوریه و چشم بستن بر خواستههای مشروع اکثریت مردم در بحرین، ثابت میکند که همچنان در حال پیگیری سیاستهای سنتی خود در خاورمیانه است.
تریلیونها دلار هزینه ای که ایالات متحده در جنگهای عراق و افغانستان خرج کرد و در پی آن، مرگ و ویرانی که ایالات متحده را به بحران اقتصادی کشاند، باید درسهایی کافی برای واشنگتن بوده باشد که خاورمیانه مسیر خود را تغییر دهد.
مهمترین درس آن است که بحران سوریه از طریق یک ماجراجویی نظامی دیگر آمریکا حل و فصل نخواهد شد؛ به ویژه که این ماجراجویی به تقویت بدترین دشمنان آمریکا منجر شود. پاسخ صحیح به این بحران، راه حلی سیاسی است که منافع مشروع ایران و همه طرفهای منطقه ای را در نظر گرفته و به آتش بس منجر شود. راه حل این مسئله در کشتار کمتر است؛ نه بیشتر.