سپس در خانه مهدی عادله، یکی از اعضای گروه، لباس نظامی پوشیدیم و اسلحه در دست گرفتیم و با دادن بیانیه اعلان موجودیت کردیم و سپس همین کارها را در جنگل حمیدیه انجام دادیم و «پرچم احواز» را بالا برده و فیلمبرداری کردیم و آن را از طریق ایمیل برای فرح مزرعه در خارج از کشور ارسال کردیم. این اقدام را در تابستان سال 1390 و به سفارش «جبهه دموکراتیک ملی اهواز» که مسئولیت آن را آقای صلاح مزرعه به عهده دارد، انجام دادیم. او به ما سفارش تهیه یک فیلم با لباس نظامی و گروه تازه تأسیس را داده بود که آن را انجام دادیم.
«جبهه دموکراتیک ملی اهواز» در سال 1981 به وجود آمد. 10 سال بعد در سال 1991 فعالیتش را علنی کرد و شروع به انفجار خطوط لوله نفت کرد. رهبر آن صلاح مزرعه در کانادا زندگی و فعالیت میکند. این گروه برای دستیابی به اهداف تجزیهطلبانهاش از مبارزه مسلحانه استفاده میکند. گروههای تجزیهطلبی که در مجموع نام «الاحوازیه» به آنها اطلاق میشود، از تروریسم بهعنوان یک استراتژی بهره میگیرند. این گروهها برای تأمین منافع شخصی خودشان به صورتی دیوانهوار در بین خود مبارزه میکنند. برای انجام این کار آنها از جمود اندیشه بهره میبرند. قوه تفکر و آزاداندیشی افرادی که جذب این گروهها میشوند بهوسیله روشهای توقف فکر از آنان گرفته میشود.
تروری که ناکام ماند
قبل از ترور کاظم آدوس قرار بود «علی سعیدی» را نیز ترور کنیم. «حسن عبایت» و «جاسم ساعدی» اولِ جاده خاکی که منتهی به حمیدیه میشد کمین گرفتند. «خالد» نزدیک روستای علی سعیدی بود و قرار بر این شد که با تلفن، آمدن سعیدی را خبر دهد. همین که علی سعیدی از طرف جاده به سمت حمیدیه میرفت خالد تماس گرفت و گفت سعیدی دارد به طرف شما میآید. سعیدی به محض اینکه از ما رد شد، حسن عبایت، دو بار آنها را به رگبار بست. ابتدا او نیفتاد و مستقیم با موتورش رد شد و سپس افتاد که در همین موقع حسن عبایت و جاسم، سوار موتورشان شدند و پا به فرار گذاشتند.
البته بعد از یکی دو ساعت فهمیدیم که علی سعیدی مجروح شده است و آن کسی که ما نمیشناختیم و پشت سرش بود، فوت کرده است. همچنین برای تهیه اسلحه، در جلسهای که بین من و حسن عبایت و ابوحارث گذاشته شد، ابوحارث گفت: «نیازهای ضروری شما چیست؟» که حسن عبایت مقداری اسلحه نظامی مثل نارنجک، کلت کمری، اسلحه ضدهوایی، ضدتانک و بمب چسبی و بمب زمینی و دوربین دیددرشب و نقشه و لباس نظامی سفارش داد و من هم آن سفارش را طی نامهای به «صلاح مزرعه»(سرکرده گروه تروریستی) فرستادم و ابوحارث گفت که در صورت نفرستادن اسلحه، پول آن را میدهیم.
فکرنکردن عامل بدبختی همه انسانهاست
توقف فکری عامل بدبختی همه انسانهاست. ما فکرمان را متوقف کردیم و بعد یک نفر به جای ما فکر میکرد. آن اشخاص «سعید دبات» در کشور دانمارک و «حبیب نبگان» بودند که حبیب نبگان مسئول این حرکت بود و به سعید دبات دستور میداد. ما بدون اینکه به دستورات آنها فکر کنیم به خانهها یا به پایگاه بسیج و نیروی انتظامی تیراندازی میکردیم.
تحت تأثیر عواطف بودم
من به جای اینکه الآن مشغول به زندگی و تحصیل باشم به این روز افتادم. چرا که فکر نکردم و تحت تأثیر عواطف بودم و اقدامهایی که انجام دادم از طریق اشخاصی همچون حبیب نبگان و سعید دبات و پیروی کورکورانه از آنها بود.
میگفتند انفجار لوله نفت برای دولت خیلی ضرر دارد
ما چهار عملیات انجام دادیم. سه عملیات به نتیجه رسید. عملیات آخر دستگیر شدیم. روش کاری ما اینگونه بود که حبیب نبگان به سعید دبات دستور میداد و سعید به حسن ناصری و بعد ما دستورها را از حسن میگرفتیم و عملیات انجام میدادیم که یکی از آنها انفجار لوله نفت شاوور بود. دومی تیراندازی به پایگاه بسیج و سومی تیراندازی به آگاهی بود، چهارمی هم ترور آقای امام جمعه بود که دستگیر شدیم. برای انفجار لوله نفت من و حسن رفتیم. گفتند باید عملیاتی انجام شود که خارج از شوش باشد. گفتم کجا؟ گفت قبلاً اینجا پل منفجر شده و الان آنجا لوله نفت هست که اگر منفجر شود برای دولت خیلی ضرر دارد. چرا که صدا دارد و نفت میریزد و بازتاب دارد. بعد گفتم باید چه جوری انجام شود؟ گفت چیزی نمیخواهد؛ حتی با نارنجک هم منفجر میشود.