سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی و اقتصادی و تحلیل

 

ناگفته های تحقیق و تفحص از سازمان تامین اجتماعی در گفت وگو با پارسینه؛
میزان تخلفات در سازمان تامین اجتماعی بیش از هزار...
پارسینه-گروه سیاسی: عضو کمیته تحقیق و تفحص از تامین اجتماعی در مجلس هشتم یاد آور شد: میزان تخلفات در سازمان تامین اجتماعی بیش از هزار میلیارد است و هزار میلیارد تنها پول جیب مدیران شرکتهای تامین اجتماعی است.

 سلیمان جعفر زاده نماینده مجلس هشتم با اشاره به نتیجه تحقیق و تفحص از تامین اجتماعی در مجلس هشتم گفت: در آینده نزدیک ناگفته های خود  از تحقیق و تفحص در مجلس هشتم را خواهم گفت.

وی ادامه داد: باتوجه به اینکه اواخر عمر مجلس هشتم تحقیق و تفحص انجام شد، فرصت کافی برای ارائه این گزارش در مجلس هشتم مهیا نشد. از شرکتهای سازمان تامین اجتماعی، شستا و سازمان آب بیش از نیم قرن از بدو تاسیس تحقیق و تفحص انجام نشده بود بنابراین یک زمان بسیار طولانی می خواست که این تحقیق و تفحص به نتیجه برسد.

رییس کمیسیون اجتماعی در مجلس هشتم با اشاره به قدرت زیاد شرکتهای تامین اجتماعی، خاطرنشان کرد:از سوی دیگر با توجه به قدرت اقتصادی و مافیایی که  در برخی شرکتهای این سازمانها وجود داشت سعی می کردند هرکسی که ورود پیدا می کند را با تهدیدها و مارک های مختلف آنها را از این شرکتها دور کنند. ما بیش از 200 شرکت از مجموعه های این سازمانها را تحقیق و تفحص کردیم و بیش از 60 هزار برگ و سند تخلفات قانونی، اداری و مالی که در این سازمانها و شرکتها اتفاق افتاده را هنوز داریم.

جعفرزاده تصریح کرد: با توجه به زمان کم باقی مانده در مجلس هشتم موفق نشدیم این گزارش را قرائت کنیم اما بنده خلاصه این گزارش که بیش از 400 صفحه است را برای برخی از سازمانها و دستگاههای نظارتی ارسال کردم. اینکه مجلس نهم قصد دارد از سازمان تامین اجتماعی تحقیق و تفحص کندجای تشکر دارد چراکه به دلایلی که در آینده خواهم گفت این سازمانها دست نخورده هستند و تا امروز اجازه ندادند بسیاری از مسئولین به آن شرکتها ورود پیدا کنند.

وی با بیان اینکه تخلفات در سازمان تامین اجتماعی با رنگ و بوی قانونی است، یاد آور شد: البته دستگاه نظارتی کار خود را انجام داده اند اما تخلفات دور از چشم و با رنگهای قانونی بود و آنها رد پایی از تخلفات نگذاشتند. در تحقیق و تفحص ما این ردپاها را شناسایی کردیم و نتیجه خوبی بدست آمد. بنده آمادگی دارم این اطلاعات را در اختیار نمایندگانی که می خواهند از تامین اجتماعی تحقیق و تفحص کنند و یا هر دستگاه نظارتی که در خواست کند قرار بدهم.

این نماینده مجلس هشتم با بیان اینکه سازمان تامین اجتماعی حیات خلوتی برای دولتی ها شده است، تاکید کرد: آنچه ما در تحقیق و تفحص به آن رسیدیم تخلف مالی، گریز از قانون و عدم تمکین به مصوبات بوده است. امید مردم به دستگاههای نظارتی ومجلس کمک کرد که این تحقیق و تفحص به نتیجه برسد اما در عین حال این سازمانها حیات خلوتی برای دولتی ها شده و سو استفاده های بسیار کلانی در این مجموعه می شود. معمولا افراد مسئله دار در این شرکتها قرار گرفته اند و مشخص است که افراد سالم در آنجا جا ندارند.

جعفرزاده افزود: البته مدیران خوب و سالمی هم در این سازمانها مشغول به کار هستند اما در عین حال این شبهه هنوز برطرف نشده که یک رییس سازمانی که مطلع شود مدیرش چه تخلفاتی مرتکب شده چرا از او حمایت می کند و یا هنوز او را در مسند مدیریت نگه می دارد که باید نهادهای مربوطه این موارد را بررسی کنند و نتیجه آن را به مردم اعلام کنند. چرا که به هر حال سرنوشت قشر زحمت کشی به گردن مسئولین و جامعه است و کسی حق ندارد حق این قشر را در اختیار افراد سود جو قرار داد.

وی با تاکید بر اینکه تخلفات مالی سازمان تامین اجتماعی بیش از هزار میلیارد است، گفت: تخلف مالی سازمان تامین اجتماعی بیش از هزار میلیارد است. هزار میلیارد چیست! هزار میلیارد تومان پول تو جیبی یک مدیر شرکت است. تخلف مالی، قانونی و اداری بسیار بزرگی در مجموعه تامین اجتماعی انجام میگیرد و مدیران سازمان بدون قانون دست به اقداماتی می زنند که تخلف محسوب می شود و مدعی العموم باید به این موارد رسیدگی کنند. 

این نماینده اصولگرای مجلس هشتم تصریح کرد: البته بنده در زمان مناسب این تخلفات را از طریق مراجع قانونی اعلام خواهم کرد و در حال حاضر اقداماتی در حال انجام شدن است و همه این مدیران مورد حمایت رییس جمهور و افراد نزدیک به آنها هستند و همه باید پاسخگو باشند از رییس جمهورتا مدیران پایین تر.

جعفر زاده در خصوص تخلفات مرتضوی در سازمان تامین اجتماعی اظهارداشت: تخلفات مرتضوی در دوره ما نبود. آقای مرتضوی در اواخر مجلس هشتم به تامین اجتماعی آمد و بعد از مدیریتش مشخص نشد که چه تخلفاتی را مرتکب شدند اما قبل از مرتضوی روسای سازمان آب و مدیران شستا تخلفات زیادی انجام دادند. بنده به زودی ناگفته های خود از تحقیق و تفحص تامین اجتماعی را خواهم گفت و سکوت بیش از یک سال خود را می شکنم.
 
 
 
 
گزارش مشرق از عملیات روانی جدید غربی‌ها
اولین و یکی از بزرگترین دشمنان سامانه های لیزری، شرایط بد جوی است و در این حالت می تواند توان این پرتوی لیزری پرتاب شده را کاهش داده یا حتی به طور کامل از بین برد. حال تصور کنید در منطقه ای مثل خلیج فارس که پدیده هایی این چنینی بسیار رخ می دهد سامانه لیزری تا چه حد قابل اطمینان خواهند بود؟
به گزارش گروه دفاع و امنیت مشرق، طی روزهای اخیر رسانه های غربی با آب و تاب فراوان از اعزام یک ناو آمریکا مجهز به یک فناوری جدید به منطقه خلیج فارس خبر داند. بر اساس گزارشات، نیروی دریایی آمریکا به زودی کشتی جنگی یو اس اس بونس را به نسخه آزمایشی از یک سلاح پیشرفته مجهز می‌کند تا قبل از استقرار این سلاح در خلیج فارس مورد آزمایش قرار گیرد. قرار است تا ناوی مجهز به توپ لیزری M242 در سال 2014 میلادی به خلیج فارس اعزام شود.

نیروی دریایی آمریکا مدت‌هاست بر روی پروژه توپ لیزری خود کار می‌کند اما این اولین بار است که قصد دارد آن را به خارج از آب‌های منطقه‌ای خود بفرستد. مسئولین رده بالای نظامی آمریکا هدف از این اقدام را مقابله با تهدید قایق های تندرو و پرنده های بدون سرنشین عنوان کرده و با وجودی که به صورت مستقیم از کشور خاصی نام نبرده اند اما مشخص است که منظور از این حرکت فرستادن پیامی به تهران بوده است.

اما این که اصولا این فناوری جدید چیست و آیا واقعا می تواند برای ایران مشکل ساز باشد مسئله ای است که در این مطلب به آن خواهیم پرداخت. بهتر است در ابتدا نگاهی کوتاه به تاریخچه این سلاح ها داشته باشیم.

تاریخچه سلاح های لیزری

به زبانی ساده لیزر ابزاری است که نور را به صورت پرتوهای موازی بسیار باریکی که طول موج مشخصی دارند ساطع می‌کنند. این دستگاه از ماده‌ای جمع کننده یا فعال کنده نور تشکیل شده که درون محفظه تشدید نور قرار دارد. این ماده پرتو نور را که به وسیله یک منبع انرزی بیرونی (از نوع الکتریسیته یا نور) به وجود آمده، تقویت می‌کند. از همان ابتدای کشف این خواص در اوایل دهه 1950 دانشمندان به خواص گوناگون این فناوری جدید پی بردند و از آن تاریخ به بعد بخش های مختلف از علوم و صنایع تحت تاثیر این فناوری قرار گرفت.

در بخش های نظامی نیز با پی بردن به قدرت بالای لیزر برنامه هایی از اواخر دهه 1960 میلادی برای استفاده از این تکنولوژی مطرح شد.

در ابتدا نیروی هوایی آمریکا به دنبال استفاده از لیزر به عنوان یک سامانه پدافند هوایی بود ، نیروی زمینی و دریایی آمریکا نیز در ادامه دهه 1970 آزمایشاتی را به منظور طراحی و ساخت سلاح های پدافند لیزری انجام دادند که عمدتا در مرحله نمونه های آزمایشی باقی ماند. اما در دهه 1980 میلادی و با روی کار آمدن رونالد ریگان و بحث استراتژی "جنگ ستارگان" استفاده از سلاح های لیزری در دو نقش تدافعی و هم تهاجمی گسترده تر شده و با جدیت بسیار بیشتری از سوی آمریکا دنبال شد.

 البته به دلیل موانع موجود در آن پروژه و البته پایان جنگ سرد پروژه های آن طرح نیز عمدتا در مرحله آزمایشی و پیش نمونه باقی ماندند.

به طور مثال یکی از آن طرح ها که از آن زمان مطرح شده و در سالهای بعد از جنگ در قالب برنامه سپر دفاع موشکی آمریکا مطرح شده و نهایتا به دلیل مسائل مالی و نبود توان واقعی عملیاتی کنسل شد پروژه "لیزر هوابرد ضد موشک بالستیک" بود که بر پایه نصب یک توپ لیزری بر روی دماغه یک فروند هواپیمای بوئینگ 747 برای ساقط کردن موشکهای بالستیک در مرحله شتاب گیری اولیه آنها بود.

در شوروی سابق نیز برنامه هایی در خصوص بهره گیری از اشعه لیزر برای مقاصد پدافندی به صورت زمین و هواپایه وجود داشت که به شکل عملیاتی در نیامده و آنچنان از وضعیت فعلی آنها خبری در دسترس نیست. کشور چین نیز در حال حاضر برنامه هایی را در این بخش در دست اجرا دارد که محرمانه باقی مانده است.


سامانه لیزر هوابرد ضد موشک بالستیک


لیزر هوابرد روسها موسوم به A60

اما پس از این توضیح اولیه در مورد این سامانه ها به سیستم مورد نظر نیروی دریایی آمریکا که با عنوان "سامانه تسلیحات لیزری" و یا به اختصار "LaWS " در حقیقت یک سامانه دفاع نزدیک است که قرار است به جای سیستم فالانکس که یک توپ گاتلینگ 20 میلی متری بوده و در حال حاضر لایه آخر دفاعی اکثر شناورهای نظامی آمریکا را تشکیل می دهد جایگزین شود.

بنا بر اعلام رسمی مقامات نیروی دریایی آمریکا این لیزر در حال حاضر تنها توان از بین بردن پرنده های بی سرنشین و قایق های سبک را داشته و در برابر جنگنده ها و موشکهای ضد کشتی ناتوان است. این سیستم از لیزر با ریشه جامد که از ریشه کریستال بدست می آید بهره برده و بر اساس اخبار موجود توانای در حدود 20 کیلو وات دارد.

نقاط ضعف و راه های مقابله با سامانه های لیزری

اولین و یکی از بزرگترین دشمنان سامانه های لیزری، شرایط بد جوی است. هرگونه مه غلیظ، شرجی، پوشش ابری، طوفان شن و یا دود مصنوعی به راحتی می تواند توان این پرتوی لیزری پرتاب شده را کاهش داده یا آن را منحرف و یا حتی به طور کامل در شرایط مطلوب از بین ببرد. حال تصور کنید در منطقه ای مثل خلیج فارس که پدیده هایی این چنینی بسیار رخ می دهد سامانه لیزری مثل این تا چه حد قابل اطمینان خواهند بود؟

در مثالی ساده و پیش پا افتاده، پهپادهای ایرانی به راحتی می توانند با پخش کننده های دود مصنوعی مجهز شده و دیواری از دود را در برابر این سامانه ایجاد کرده و به طور کلی آن را بی اثر کنند.


سیستم لیزری LaWS

بحث بعدی استفاده از پوشش های منعکس کننده بر روی سامانه های مورد نظر است. به راحتی می توان بر روی قایق ها و پهپادهای ایرانی پوشش های منعکس کننده را نصب کرد.

فراموش نکنید که لیزر اصولا یک پرتوی نور است و از قوانین مربوط به تابش و بازتابش پیروی می کند. بسیاری از کارشناسان با طرح این مسئله اعلام کردند که در صورت استفاده از یک پوشش منعکس کنده مهاجمین می توانند با بازتابش نور لیزر به سمت منبع آن سامانه  مورد نظر را از بین ببرند.

نکته دیگر در این خصوص بحث افزایش روز افزون توان تسلیحات دورایستای جمهوری اسلامی ایران است. انواع و اقسام بمب ها و موشکهای هدایت شونده ای که دور از برد این سامانه لیزری پرتاب شده و پهپاد یا قایق پرتاب کننده بدون قرار دادن خود در معرض خطر توان خروج از منطقه را دارد.

البته در این میان اژدرها نیز سلاح هایی هستند که به دلیل حرکت در زیر آب کلا از خطر این گونه سلاح ها در امان هستند و در صورت استفاده سیستم های تدافعی لیزری کلا بی اثر خواهند شد. البته ذکر این نکته نیز مهم است که مقامات آمریکایی از اعلام برد این سامانه خودداری کرده اما با توجه به اعلام آن به عنوان یک سیستم دفاع نزدیک نباید از برد بالایی برخوردار باشد.

اما نکته ای که بیش از همه اینها در این بحث جالب و در عین حال مهم است مسئله ای غیر از سامانه لیزری مورد نظر است. این سیستم هم به مانند تمام نمونه های دیگر از سامانه های تدافعی نیاز دارد که قبل از هر چیز هدف خود را شناسایی کند.

تصاویر منتشر شده از پهپاد های ایرانی که بدون شناسایی شدن بر فراز اکثر ناوهای آمریکایی پرواز می کنند نشان از توان نفوذ پهپادهای ایرانی به درون حلقه حفاظتی این شناورها بدون شناسایی شدن دارد و زمانی که شما نمی توانید دشمنی را ببینید مسلما نخواهید توانست از تسلیحات خود چه به شکل توپ ، موشک و یا لیزر بر علیه آن استفاده کنید.


کشتی آمریکایی در حال شلیک لیزر و پهپاد هدف قرار گرفته

در پایان باید این مسئله را مطرح کرد که مسلما در آینده دورتر و در دهه های بعد شاهد استفاده از تسلیحات لیزری به شکل گسترده در بخش های تهاجمی و تدافعی خواهیم بود اما یک نکته مسلم است و آن هم این است که سامانه آمریکایی " LaWS " بیش از اینکه جای هرگونه تهدید برای ایران باشند بیشتر ابزاری در راستای جنگهای تبلیغاتی و ای بسا سلاحی جدید برای بازار سیری ناپذیر شیوخ خلیج فارس باشد.

به نظر می رسد این سامانه از ارزش واقعی عملیاتی واقعی برخوردار نبوده و راه بسیار طولانی را تا تبدیل شدن به یک سیستم واقعی جنگی در میدان نبرد در پیش دارد و تا آن روز نیز قطعا متخصصان ایرانی دست از تحقیق و تلاش برنخواهند داشت.
 
 
 
 
شش روایت از مرزهای سیستان و بلوچستان/
پژوی مخصوص منتظر افغان‌هاست تا کرمان، اگر فکر می‌کنید افغان‌ها با خیال راحت در پژو کولردار می‌نشینند و با ترانه‌های درخواستی پذیرایی می‌شوند اشتباه می‌کنید، قاچاقچی‌ها 11 افغان را در یک پژو..
«خاک سیستان و بلوچستان دامنگیر است، وقتی بیایی اینجا دیگر نمی‌توانی دل بکنی»، این را ستوان جوان اهوازی که راهنمای سفر ماست می‌گوید، مرزبان جوان اهوازی که دیسیپلین و آداب دانی احترام‌برانگیز نظامی‌اش را همیشه و حتی بین هیاهوی شوخی و شلوغ بازی اتوبوس خبرنگاران هم رعایت می‌کند، ستوان جوان که مسئولیت نانوشته پاسخگویی به همه سوالات و ابهامات و ایرادات جماعت روزنامه‌نگار را به عهده دارد، می‌گوید قرار بود فقط دوسال در این خاک دامنگیر خدمت کند ولی حالا شش سال است مهمان سرزمین غریب و شاید قریب سیستان و بلوچستان است.


سیستان و بلوچستان، این پهناورترین و محروم‌ترین استان ایران، 11 درصد کل ایران ما، تنها استانی که هنوز گاز ندارد، استانی که تنها «بندر اقیانوسی ایران» را دارد، زادگاه رستم و انبار غله ایران در عهد باستان و... به لطف ساخت انبوه فیلم‌های مواد مخدری در دهه 60 و 70 و برخی واقعیت‌های تلخ، امروز نامش با قاچاق و مواد مخدر عجین شده است.

کافی است پایت را از مرکب آهنین روی زمین بگذاری و وارد پایانه فرودگاه زاهدان شوی، انگار که وارد تونل زمان شده باشی، همه چیز ناگهان به عقب برمی‌گردد، فرودگاه زاهدان شمایل ترمینال جنوب 20 سال قبل تهران است، از امکانات و تزئینات و ظاهر فرودگاه گرفته تا بوتیک‌های فرودگاه که بیشتر شبیه دستفروش‌هایی است که بساط‌شان را با اکراه در چند قفسه فلزی و رنگ و رو رفته جا داده‌اند.

اتوبوس هنوز پنج دقیقه هم از فرودگاه دور نشده که تصویرهای عینی‌تری از این خاک دامنگیر قریب و غریب می‌بینی: ساخت و سازهای نیمه‌تمام، پروژه‌های ناکام و شاید از همه جالب‌تر، ایستگاه تراکتورو لودر، مثل خطی‌های تهران، اینجا تراکتورها و لودرها در صف انتظار مشتری صف بسته‌اند، با راننده‌هایی که برای فرار از آفتاب زیر سایه‌بانی از مقوا و پلاستیک، سرشان را به حرف گرم کرده‌اند و لابد نشانی از بختک بیکاری روی شهر.

خیابان‌های کم‌عرض خاک‌آلود با آسفالت از بین رفته، کوچه‌های خلوت، خانه‌های محقر و حتی نیمه‌مخروبه در دو سوی جاده، کودکانی میان خاک‌ها بازی می‌کنند و البته بیشتر از هر چیز موتور و وانت تویوتا، این اولین تصویر و شاید ماندگارترین تصویر یک مسافر از زاهدان است، وقتی فاصله فرودگاه تا شهر را طی می‌کند، اما از همه اینها مهم‌تر و بهانه سفر ما مرز است، سیستان و بلوچستان دو مرز خاکی و یک مرز دریایی دارد، این خاک مظلوم غریب و قریب مرز ماست، مرز همه ما ایرانی‌ها... .

و چه می‌دانی مرز چیست؟!

تصویر مرز معمول و مرسوم برای خیلی از ما تلفیقی است از نظم آهنین، سیم خاردار، ویزا،دیوارهای بلند، گمرک، برج و بارو و سربازان مسلح و خشمگین که با دوربین آن طرف مرز را می‌پایند، اما وقتی اولین بخش بازدید خبرنگاران از مرزهای سیستان و بلوچستان از جاده زاهدان ـ زابل آغاز می‌شود و به ارتفاعات نار می‌رویم، اینجاست که می‌فهمیم مفهوم مرز اینجا معنای دیگری دارد: آن سوی مرز، خبری نیست! این شوخی نیست، باید با چشم دید تا باور کرد، آن سوی مرز واقعا هیچ خبری نیست، هر چند ده متر یک میل مرزی سیمانی به قاعده شیرآتش نشانی‌های قدیم خیابانی و تا چشم کار می‌کند بیابان و ریگ و یک دشت غمگین و مرده از سرطان خشکی و بی‌آبی.

برادران افغان و پاکستانی تقریبا به طور کامل زحمت نظارت، کنترل و مرزداری را بوسیده‌اند و کنار گذاشته‌اند، در غیاب آنها این بچه‌های مرزبانی ما هستند که هستند! واقعیت بزرگ و آزاردهنده مرزهای جنوب شرقی ما ایرانی‌ها این است.

اینجا در این گوشه از گربه جغرافیایی ما فقط «آرش کمانگیرهای کلاشینکف به دست» مظلوم و مقتدر ایرانی هستند که مواظب مرز و در حقیقت مواظب ما هستند.

یک سرهنگ سرد و گرم چشیده مرزی با موها و محاسن سفید برایمان از سختی‌های مرزبانی می‌گوید: وقتی سربازان مرزبانی در حالت «کمین» هستند، باید سکوت مطلق حکمفرما باشد، حتی اگر عقرب بچه‌ها را نیش بزند یا هر احتمال خطرناک دیگر، خروج از کمین یعنی مرگ خود و همه گروه، هرچند بچه‌های مرزبانی دیگر به نیش عقرب‌ها عادت کرده‌اند.

عمق این واقعیت تلخ وقتی معین می‌شود که بدانیم مرز سیستان و بلوچستان با افغانستان و پاکستان 1100 کیلومتر است و به این 300 کیلومتر مرز آبی در دریای عمان را هم باید اضافه کرد البته در سال‌های اخیر ناجا با جدیت عملیات مسدودسازی فیزیکی مرزها و کنترل دیجیتالی و ماهواره‌ای مرزها را شروع کرده است، اما طبیعی است این همه زحمت در دریای بی‌پایان بیابان و ریگ و بی‌خیالی همسایه‌ها گم شود و به چشم نیاید.

میل سه‌جانبه، جاذبه مغفول گردشگری

یکی از جاذبه‌های بالقوه و البته مغفول منطقه، منطقه‌ای است که مرز سه‌جانبه ایران ـ افغانستان‌ ـ پاکستان است و معروف به «میل سه‌جانبه»، در واقع قله یک تپه سنگی که سه کشور در آن به هم می‌رسند.

اتوبوس ما فقط از کنار آن عبور می‌کند و سهم جبری ما از میل سه‌جانبه، نگاه‌هایی که چند لحظه به این تپه سنگی خیره می‌مانند و بس، در میانه عبور از منطقه میل سه‌جانبه و توضیحات راهنمای سفر، به این فکر می‌کنم که میل سه‌جانبه چقدر استعداد دارد برای تبدیل به یک جاذبه گردشگری و توریستی، اقتصادی، اگر کمی ذوق و خلاقیت و بودجه خرج شود از سیم خاردار و رژه و جذابیت‌های رسمی و نظامی هم می‌شود پول درآورد، همان قانون قدیمی که همه می‌دانیم: امنیت باشد، توریست می‌آید، توریست که بیاید، امنیت می‌آورد و رونق و ما هنوز به معجزه چرخش این قانون، ایمان نیاورده‌ایم.

یک عبرت تاریخی؛ رازی که ریگ‌ها می‌دانند

اما اینجا، این مرز غریب، عجیب بوی تاریخ می‌دهد، کافی است چشمت را بر زمان و ظاهر آن ببندی و سوار بر مرکب تاریخ و خیال به گذشته نگاه کنی، اینجا در دل ریگ‌ها، یک عبرت تاریخی مدفون است، مثل یک گنج تلخ: فتنه افغان‌ها، همان که در کتاب‌های درسی خوانده‌ایم: حمله محمود و اشرف افغان به ایران، همین شورش به ظاهر ساده 350 سال پیش بنیان سلسله صفویه رابرانداخت و حکایت معروف شاه سلطان حسین صفوی که همگی می‌دانیم و... شاید آن فتنه‌ها اتفاق نمی‌افتاد اگر ایران ما، آن موقع مرز و مرزبانانی شایسته داشت، ریگ‌های سیستان و بلوچستان فتنه افغان خوب یادشان هست، کاش ما هم یادمان باشد.

انسان و تریاک در یک ترازو

«انسان یا مواد مخدر»، این همه منطق قاچاق است، این دو به‌صرفه‌ترین و طبعا لذیذترین خوراک قاچاقچی‌ ها هستند و تو حیرت می‌کنی از این سنخیت و همنشینی متضاد، انسان و تریاک در یک میزان و ترازو، در یک کفه گوشت و پوست و استخوان و جان و آرزو و عاطفه، کفه دیگر پودر یا شفیره‌ای سفیدرنگ و فشرده شده برای نشئگی، برای قاچاقچی‌ها اینها با هم برابر است.

قاچاقچی‌های امروز اما مثل فیلم‌های جمشید هاشم‌پور دیگر فقط تویوتا و پاترول و کلاشینکف ندارند: تجهیزات دید در شب، ردیاب ماهواره‌ای، موبایل ثریا، سلاح نیمه‌سنگین در حد موشک‌انداز و حتی رادارهای کوچک اما موثر، این است که جنگ با این سوداگران تریاک و انسان را به غایت دشوار می‌سازد.

شگردهای قاچاقچیان مواد مخدر به مفهوم واقعی کثیف است: آنها برای حمل و نقل مواد مخدر، از نوجوانان زیر 18 سال استفاده می‌کنند، چون طبق قوانین افراد زیر 18 سال اعدام ندارد، جوانک حامل مواد مخدر اگر گیر بیفتد با یک درجه تخفیف، «حبس ابد» می‌شوند و ممکن است عفو بخورد و دوباره روز از نو و روزی از نو، قاچاقچی‌ها این طور بین مرز و زندان و حبس پوست می‌اندازند و قربانی می‌گیرند.

قاچاق یا پدیده بی‌قانونی مرزی، اگر با سیاست و جهل و فهم غلط از شریعت و دین گره بخورد، طاعونی می‌شود خطرناک، نمونه دم دستی آن گروهک تروریستی ریگی است، یکی از بسترهای شکل‌گیری حادثه تروریستی تاسوکی و حوادث مشابه، در کنار بسترها و عوام دیگر، به وضعیت خاص مرزهای جنوب شرقی هم باز می‌گشت، طوری که تروریست‌ها براحتی بعد از اقدام مسلحانه یا گروگانگیری، به داخل خاک افغانستان یا پاکستان فرار می‌کردند.

11 افغانی در یک پژو 405

قاچاق انسان در سیستان و بلوچستان یک سفر سه ساعته است، یعنی آمدن و آوردن اتباع پاکستانی و افغان‌های از همه جا بی‌خبر و از همه جا امید بریده از مرز تا کرمان، کرمان ایستگاهی است که افغان‌ها از آن به کل ایران پمپاژ می‌شوند.

افغانستان گرفتار ناامنی و جنگ، مرتبا شرایط را برای قاچاق مهیا می‌کند، تقاضا هست، طبعا عرضه هم هست، این عرضه را قاچاقچی‌ها با گرفتن 700 هزار تومان از هر افغان انجام می‌دهند.

قاچاقچی‌ها، افغان‌ها را شبانه از مرز به این سو رد می‌کنند، یک پژوی مخصوص منتظر افغان‌هاست تا کرمان، اگر فکر می‌کنید افغان‌ها با خیال راحت در پژو کولردار می‌نشینند و با ترانه‌های درخواستی پذیرایی می‌شوند و از مناظر طبیعی استفاده می‌کنند، اشتباه می‌کنید، قاچاقچی‌ها 11 افغان را در یک پژو که فاصله صندلی و صندوق عقب و قسمت داشبورد را بریده‌اند و دستکاری کرده‌اند، جا می‌دهند، این یعنی «یک راه مسافرکشی» برای قاچاقچی‌ها از مرز تا کرمان، هفت میلیون تومان سود خالص، البته از بیراهه، شبانه و با دور زدن ایست و بازرسی‌های جاده‌ها.

زنده ماندن افغان‌ها در پژو هم به قوت بدن و شانس و مهارت راننده محترم بستگی دارد و البته «اگر جان کسی شد مفقود، قاچاقچی محترم مسئول آن نخواهد بود» مرزبان‌های ایرانی بارها جنازه‌های بادکرده افغان‌ها را در گوشه و کنار جاده‌های مرزی دیده‌اند.

البته در این میان، قاچاق سوخت هم مرتبه سوم را دارد که خطر و ریسک و طبعا مجازاتش با قاچاق انسان و تریاک قابل قیاس نیست، قاچاقچی‌های بنزین و گازوئیل در سیستان و بلوچستان چشم به خیابان استانبول تهران دارند، چون با هر بار نوسان دلار و ارز، کار و کاسبی آنها هم بالا و پایین می‌شود و نرخ‌های جدید متولد.

راه طولانی، پیش روی مرزبانی ایرانی

مرز یعنی رسمیت و لبه حیات یک مملکت، تداوم این حیات به دست همان «آرش های کمانگیر کلاشینکف به دست» مظلومی است که مرزبانی می‌کنند، مرزبانی در کشور با وجود تحولات مثبت سال‌های گذشته تا رسیدن به عنوان یک تخصص نظامی روزآمد هنوز راهی طولانی در پیش دارد، نظام مرزبانی کنونی بی‌شک نیاز به بازتعریف، بازسازی و تعامل با نهادهای پژوهشی و دانشگاهی دارد، ظریفی می‌گفت در اکراین، مرزبانان به دلیل نوع کار طاقت‌فرسای خود، از باشگاه‌های مخصوص تفریحی و حتی خدمات روانکاوی برخوردار هستند، انتظار این که مرزبان ایرانی با انگیزه و علاقه و نه از سر اجبار، این شغل را انتخاب کند و با دل خوش و اطمینان به معیشت و رفاه قابل قبول از مرزهای ایران پاسداری و حراست کند، توقع بزرگی نیست که باید آن را بیش از پیش جدی گرفت.

جام جم
 
همه چیز درباره بنیامین نتانیاهو؛
با "بی بی" نخست وزیر تندخو، عصبی و جنگ طلب اسرائیل چقدر آشنا هستید؟ چگونه نتانیاهو اسرائیل را به بدترین دوران خود طی 60 سال گذشته رساند؟ چرا اصلی ترین حامی اسرائیل نیز لب به انتقاد از نتانیاهو و سیاست های اسرائیل گشوده است؟ با گزارش ویژه مشرق از شخصیت بنیامین نتانیاهو همراه شوید....

گروه گزارش ویژه مشرق؛ بنیامین نتانیاهو (معروف به "بی‌بی") نخست وزیر تندخو، عصبی و جنگ طلب اسرائیل و رئیس حزب لیکود یکی از افراطی ترین احزاب این رژیم، دوران پر نشیبی را طی کرد و شرایط بی سابقه ای را برای این کشور جعلی رقم زد.

در دوره چهار ساله اخیر نخست وزیری نتانیاهو، اسرائیل با بدترین شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خود از زمان تاسیس روبرو بوده است و پدیده های بی سابقه ای نظیر خودسوزی و تظاهرات را در این سرزمین به خود دید. در بعد سیاسی نیز اسرائیل در منزوی ترین وضعیت بین المللی به سر می برد و حتی با اولین و نزدیکترین هم پیمان خود نیز روابط چندان مناسبی ندارد.

روابط آمریکا و اسرائیل در دوره نتانیاهو به تیره ترین وضعیت خود رسیده است

بسیاری از کارشناسان داخلی این رژیم و مقامات سابق اسرائیل، تندخویی، عصبی بودن و افراطی گری نتانیاهو را مهمترین عامل مشکلات امروز می دانند. مواضع تند نتانیاهو در برخورد با فلسطینیان، - که حتی یکبار بدلیل تصمیم شارون به خروج از نوار غزه به استعفای نتانیاهو انجامید و مواضع خصمانه نسبت به سایر کشورها از جمله ایران و تهدیدهای مکرر نظامی و اصرار بر ادامه غیرقانونی شهرک سازی ها در اراضی اشغالی از جمله مهمترین مواردی است که جامعه بین الملل را نسبت به ماهیت اصلی سران این رژیم اندکی آگاه کرده است.

آخرین اقدام خصمانه نتانیاهو نیز شروع حمله همه جانبه به غزه در سال گذشته جنگ هشت روزه بود که با شکست مفتضحانه و اعلام درخواست آتش بس از سوی اسرائیل همراه شد و موجی از اعتراض و ترس را در میان ساکنان شهرک های اشغالی به وجود آورد.

نمایش مضحک نتانیاهو در مجمع عمومی سازمان ملل نیز یکی دیگر از اقداماتی بود که با انتقادات بسیاری حتی از سوی اعضای کابینه این رژیم و مقامات سابق اسرائیلی همراه بود.


زندگی شخصی و سوابق نظامی

نتانیاهو نخست وزیر رژیم اسرائیل، یک سال پس از تشکیل دولت غاصب یهودی در سرزمین فلسطین در سال 1949 و در تل آویو متولد شد و دوران کودکی و نوجوانی در بیت المقدس اشغالی گذراند . بنیامین دوره دبیرستان خود را در آمریکا و به همراه پدرش بنزیون نتانیاهو که تحقیقات تاریخی انجام می داد پشت سر گذاشت و در سال 1967 به سرزمین های اشغالی بازگشتند.

نتانیاهو در بازگشت به اسرائیل به نیروهای ویژه ارتش این رژیم پیوست و در بسیار از عملیات های این نیرو از جمله هواپیماربایی سال 1972 شرکت داشت و یکی از اصلی ترین مهره های ترور مبارزان فلسطینی بود. در همان سال در جنگ اعراب و اسرائیل موسوم به یوم کیپور شرکت کرد و درجه کاپیتانی رسید.

نتانیاهو تحصیلات خود را در رشته مهندسی بازرگانی در دانشگاه ام آی تی آمریکا و در علوم سیاسی در دانشگاه هاروارد ادامه داد.

بین سال های 1979 تا 1984 وی کنفرانس های در خصوص ضرورت مبارزه سازمان های به زعم وی تروریستی و حکومت های پشتیبان آن ها برگزار کرد که به گفته جورج شولتز وزیر امور خارجه وقت آمریکا، فعالیت ها و کتاب های نتانیاهو به شکل قابل توجهی بر سیاست های آمریکا در مبارزه با تروریسم تاثیرگذار بوده است.

در سال 1982 نتانیاهو به عنوان رئیس نیروهای عملیاتی اسرائیل در سفارت این رژیم در واشنگتن انتخاب شد. در سال 1984 وی نماینده اسرائیل در سازمان ملل شد تا در صحنه بین المللی به حفاظت از منافع این رژیم در جامعه بین الملل بپردازد. شش سال بعد و با پایان ماموریتش در سازمان ملل، از حزب لیکود به کنست راه یافت و معاون وزیر امور خارجه کابینه اسرائیل شد.

از 1993 نتانیاهو به ریاست حزب لیکود رسید و تا زمان نخست وزیری اش در سال 1996، رهبر اپوزیسیون داخلی این رژیم محسوب می شد. وی همواره از مخالفان هرگونه سازش و صلح با گروه های فلسطینی بود و در سال 2008 نیز به شدت با آتش بس میان اسرائیل و حماس به مخالفت پرداخت. او همچنین مخالف سرسخت راه حل تشکیل دو دولت اسرائیلی و فلسطینی بوده است و هرگز دولتی فلسطینی را به رسمیت نمی شناسد.

"بی بی" به جز نخست وزیری رژیم صهیونیستی، وزیر سلامت، وزیر امور بازنشستگان و وزارت استراتژی اقتصادی کابینه و نمایندگی اسرائیل در سازمان ملل را نیز در کارنامه سیاسی خود دارد.

نتانیاهو 5 کتاب نیز در زمینه های مختلف سیاسی، بین المللی و تروریسم نوشته است. در سال 2005 و در نظرسنجی پایگاه خبری یدیعوت آحارونوت، وی به عنوان هجدهمین اسرائیلی منتخب تاریخ این رژیم انتخاب شد.

نتانیاهو 5 کتاب در خصوص مبارزه با تروریسم (!) و صلح پایدار (!) تالیف کرده است

در سال 2010 نشریه انگلیسی "نیو استیتسمن" (New Statesman) نتانیاهو را در لیست 50 چهره تاثیرگذار جهان سیاست و در رده 11 قرار داد و در سال 2012 از سوی نشریه صهیونیستی جروزالم پست نامش در بین 50 یهودی تاثیرگذار قرار گرفت.


نتانیاهو و اوباما، تیره ترین روابط مقامات آمریکا و اسرائیل

آرون دیوید میلر مشاور وزرای خارجه آمریکا در دوره های مختلف در مورد رابطه اوباما و نتانیاهو می گوید: "رابطه اوباما و نتانیاهو خراب ترین و ناکارآمدترین رابطه ای است که تا کنون دیده ام."

سابقه روابط مشکل دار رؤسای جمهور آمریکا با نخست وزیران اسرائیل از حزب لیکود به دهه های قبل نیز بازمیگردد. بیل کلینتون نیز بشدت با نتانیاهو مشکل داشته و نخست وزیر اسرائیل وی را تا سر حد عصبانیت پیش برده است. کلینتون پس از اولین جلسه اش با نتانیاهو در سال 1996 که بشدت از مواضع وی عصبانی شده بود بر سر اطرافیانش فریاد زد که "اینجا ابر قدرت کیست؟!"

اما این تفاوت دیدگاه ها از چه زمانی میان مقامات آمریکا و نتانیاهو بوجود آمد؟

جفری گلدبرگ روزنامه‌نگار سرنشان آمریکایی و نزدیک به دولت اوباما، در سایت بلومبرگ از اختلاف شدید میان اوباما و نتانیاهو و آخرین صحبت‌های اوباما در این باره نوشته است.

گلدبرگ با اشاره به اختلافات اوباما و نتانیاهو طی چهارسال گذشته نوشته است کاخ سفید تا کنون بارها به نتانیاهو در مورد مواضعش در قبال ایران و سوریه تذکر و پیغام داده است.

جفری گلدبرگ: کاخ سفید بارها به نتانیاهو در خصوص مواضعش تذکر داده است

گلدبرگ در مطلب خود در بلومبرگ که تلویحا از زبان مقامات بلندپایه کاخ سفید نقل شده است، عدم اطمینان کاخ سفید به نتانیاهو و ناامیدی از وی را بازتاب داده است. وی در مقاله خود می‌نویسد اوباما از تصمیم نتانیاهو به ادامه شهرک‌سازی در منطقه‌ای نزدیک بیت‌المقدس اطلاع داشت اما حتی ناراحتی خود را نیز ابراز نکرد و به خود زحمت عصبانی شدن و واکنش نشان دادن را به خود نداد. اوباما به اطرافیان خود صراحتا گفته است که انتظار این گونه اقدامات از نتانیاهو را دارد و در برابر اقدامات مخرب و متناقض او دیگر مقاوم شده است!


رفتار نتانیاهو از تهدید ایران برای اسرائیل خطرناک‌تر است

به گفته گلدبرگ، پس از انتخاب شدن فلسطین به عنوان عضو ناظر در سازمان ملل، اوباما در جمعی خصوصی گفت "اسرائیل نمی‌داند که منافعش‌ در چه چیزی است". وی همچنین در مورد تصمیم نتانیاهو به ادامه شهرک‌سازی‌ها گفته است: نتانیاهو اسرائیل را به سوی انزوای کامل بین‌المللی می‌برد.

به اعتقاد اوباما، اگر دولت کوچک اسرائیل که در منطقه‌ای نه چندان مهمان‌نواز تشکیل شده، تنها دوست و متحد خود آمریکا را از دست بدهد، نابود خواهد شد. ایران تهدیدی کوتاه مدت برای اسرائیل است، اما رفتار مقامات خود اسرائیل در بلند مدت دولت اسرائیل را تهدید می‌کند.

به گفته گلدبرگ اوباما معتقد است نتانیاهو سیاستمداری بزدل است اما رهبری بلامنازع در اسرائیل است که با این حال تمایلی به استفاده از سرمایه سیاسی در جهت پیشبرد طرح سازش و توافق با فلسطین ندارد.


انتقام انتخاباتی اوباما از نتانیاهو

به گزارش مشرق، براساس اخبار منتشر شده در زمان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، نتانیاهو تلاش گسترده ای را برای پیروزی میت رامنی رقیب باراک اوباما به کار بسته بود و بدلیل همسویی جمهوری خواهان با سیاست های افراطی نتانیاهو، میت رامنی به نامزد مورد حمایت اسرائیل تبدیل شد.

همین حمایت نتانیاهو از رقیب اوباما، رئیس جمهور آمریکا را به انتخاب وزرای جدید خارجه و دفاعی سوق داد که حداقل در مواضع، بسیار با آنچه لابی اسرائیل می پسندید تفاوت داشت. حتی پیش از انتخابات آمریکا و مشخص شدن نتیجه آن، بسیاری از نزدیکان اوباما وعده انتقام اوباما را به گوش نتانیاهو رسانده بودند. بدین ترتیب سال 2013 با آغاز دوره های مجدد ریاست جمهوری اوباما و نخست وزیری نتانیاهو، احتمالا سالی پر چالش میان این دو خواهد بود و اوباما را در مخالفت با سیاست های افراطی "بی بی" مصمم تر خواهد کرد.

باراک اوباما جزء معدود رؤسای جمهور آمریکاست که طی دوره چهارساله اول ریاست جمهوری خود به اسرائیل سفر نکرد و بارها از ملاقات با نتانیاهو طفره رفت؛ آخرین مورد این عدم تمایل به مذاکره با نتانیاهو به مجمع عمومی سازمان ملل بازمی گردد که اوباما با اطلاع از سفر نتانیاهو به نیویورک، به استراحتگاه خود رفت که با عصبانیت نخست وزیر اسرائیل و نمایش خصمانه وی در مجمع عمومی همراه شد.

باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا در مصاحبه‌ای با شبکه ان بی‌سی از دلایل خود در پاسخ به اینکه چرا وی در طول چهار سال ریاست جمهوری به اسرائیل سفر نکرد ه می‌گوید. "من وقتی به اسرائیل خواهم رفت که مطمئن باشم واقعا در مذاکرات حرکتی رو به جلو خواهم داشت". اوباما در این مصاحبه اختصاصی گفت: "من چند ماه پیش از اینکه رئیس جمهور شوم به اسرائیل رفته بودم. الان هم اعلام می‌دارم که اسرائیل بزرگ‌ترین هم پیمان، شریک و متحد ماست و این اتحاد محکمتر خواهد شد. اما زمانی به اسرائیل سفر خواهم کرد که در شرایط کنونی خاورمیانه مطمئن باشم در روند مذاکره ما با اسرائیل حرکت مثبتی صورت خواهد گرفت".

سیاست‌های افراطی و تندخویی نتانیاهو سبب شد اوباما همواره از ملاقات با وی طفره رود

یک از جنبه‌های اختلاف اوباما و نتانیاهو به بحث تعیین خط قرمز از سوی اسرائیل برای ایران و چراغ قرمز آمریکا به اسرائیل در تهدید ایران به حمله نظامی باز می گردد. اسرائیل همواره سعی کرده است با تعیین خط قرمز برای برنامه هسته ای صلح آمیز ایران، وعده حمله نظامی به تاسیسات هسته ای ایران در صورت عبور از خط قرمز کذایی را داده است. اما خط قرمز اسرائیل با هر مرحله پیشرفت ایران در مسیر صلح آمیز هسته ای، یه گام به عقب رفته است.

اما نتانیاهو نیز در واکنش به اخطار آمریکا به این رژیم در رابطه با تهدید نظامی ایران گفته بود: "آنهایی که برای ایران خط قرمز تعیین نمی‌کنند حق ندارند برای اسرائیل چراغ قرمز در نظر بگیرند."

سیاست های افراطی نتانیاهو، اسرائیل را به هم پیمانی پر هزینه برای آمریکا تبدیل کرده است که منافع ایالات متحده در خاورمیانه را تحت الشعاع خود قرار داده است.

عصبانیت و ناراحتی آمریکا و شخص اوباما از رفتارهای نتانیاهو وهزینه هایی که بر آمریکا تحمیل کرده است به حدی رسید که وی سال گذشته در دیدار با سارکوزی در حاشیه اجلاس گروه 20 در کن فرانسه، در گفتگویی خصوصی از دروغگویی نتانیاهو به یکدیگر شکایت کردند که روشن ماندن میکروفن باعث فاش شدن این صحبت های خصوصی شد.

سارکوزی در این گفتگو به اوباما می گوید که از دروغ های نتانیاهو خسته شده است...و اوباما نیز اینگونه پاسخ می دهد: من چه باید بگم که هر روز باید با او سر و کله بزنم...!


نمایش مضحک در سازمان ملل و موج تمسخر نتانیاهو

یکی دیگر از اقدامات "بی بی" که با انتقاد توأم با تمسخر مقامات و رسانه های غربی همراه بود، نمایش مضحک در آخرین نشست مجمع عمومی سازمان ملل بود که در آن وی با نمایش دادن یک نقاشی کودکانه سعی در نشان دادن خط قرمز! برنامه هسته ای ایران داشت.

پس از این اقدام بسیاری از رسانه های غربی و شبکه های تلویزیونی به دستمایه قرار دادن این حرکت نتانیاهو، کاریکاتورهای بسیاری را منتشر کردند.

نمایش مضحک نتانیاهو در سازمان ملل سوژه طنز بسیاری از رسانه‌های غربی و حتی اسرائیلی شد

محافل سیاسی و رسانه های داخلی رژیم صهیونیستی نیز پس از این سخنرانی، نتانیاهو را به باد تمسخر گرفتند.


ناآرامی‌های اجتماعی و موج خودسوزی‌ها در سرزمین‌های اشغالی

اما موج بی‌سابقه‌ای که سال گذشته سرزمین‌های اشغالی را فرا گرفت، موج اعتراضات اجتماعی و خودسوزی‌ها در مناطق صهیونیست‌نشین بود که مشکل ناآرامی اجتماعی و بی‌ثباتی داخلی را نیز به معضلات دیگر این رژیم جعلی افزود.

اعتراضات به وضعیت اقتصادی و معیشتی ساکنان سرزمین‌های اشغالی طی دو سال گذشته کابینه اسرائیل را از تهدید‌های بیرونی به تهدیدی در درون خود معطوف کرد که پایه‌های سست این رژیم را به لرزه در آورد. تظاهرات ساکنان مهاجرت داده شده به اسرائیل در اعتراض به نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی باعث شد تا بارها خیابان‌های تل‌آویو و بیت‌المقدس شاهد تظاهرات ده‌ها هزار صهیونیست باشد. اعتراضاتی که هربار با سرکوب شدید پلیس این رژیم روبرو شد تا جایی که صدای سازمان عفو بین الملل نیز از این برخوردهای شدید در آمد.


بحران بی‌سابقه اقتصادی و بیکاری فراگیر در اسرائیل از زمان نخست‌وزیری نتانیاهو روندی صعودی در پیش گرفت و منتقدان سیاست‌های بی‌بی، وی را به بی اعتنایی به مشکلات داخلی و پرداختن به توهمات بین‌المللی خود در برخورد با ایران و دیگر دشمنان اسرائیل متهم می‌کنند.


نرخ بیکاری در اسرائیل در دوره نتانیاهو به بیش از 25 درصد افزایش یافت

این اعتراضات تا جایی ادامه پیدا کرد که معترضان خواستار کناره‌گیری نتانیاهو از قدرت شدند و سریال خودسوزی‌های پیاپی آغاز شد. این خودسوزی یکسال پس از شکل‌گیری اعتراضات اجتماعی و در واکنش به عدم توجه به خواسته‌های معترضان آغاز شد و 12 نفر خود را در خیابان‌های تل‌آویو و دیگر مناطق اشغالی به آتش کشیدند. اقدامی که در نوع خود از زمان شکل‌گیری رژیم جعلی اسرائیل بی‌سابقه بود و فروپاشی این رژیم از درون را کلید زد.


ائتلاف ضعیف و پیروزی خفیف نتانیاهو در انتخابات

یکی دیگر از نشانه‌های رو به زوال و ضعف بودن اسرائیل و شخص نتانیاهو، نتایج انتخابات اخیر در اسرائیل است که حزب نتانیاهو در ائتلاف با حزب لیبرمن با فاصله‌ای اندک توانستند اکثریت کرسی‌های کنست این رژیم را به خود اختصاص دهند. پس از آن نیز این ائتلاف شکننده برای تشکیل کابینه جدید مجبور به ائتلاف با سایر احزاب رقیب شد تا در اولین گام، اختلافات نتانیاهو با کابینه جدید نمایان شود.

در کابینه جدید موشه یعالون به عنوان وزیر جنگ جدید این رژیم انتخاب شده است که در مورد مسئله برخورد با ایران، همانند بسیاری از مقامات این رژیم، با نتانیاهو اختلاف نظر اساسی دارد و هرگز موافق اقدام نظامی و تهدید ایران نیست.

روند رو به زوال نتانیاهو همچنان ادامه دارد و بی‌بی تندخو و افراطی خود و رژیم اشغالگر قدس را روز به روز به سقوط نزدیک‌تر می‌کند. اختلافات با اوباما موجب شده است نتانیاهو نقطه اتکای خود را از آمریکا به سمت اروپا تغییر دهد زیرا پس از دوره چهارساله ریاست جمهوری اوباما و برخورد سرد با وی دریافته است که آمریکا دیگر حامی بی چون و چرای سیاست‌های اسرائیل نخواهد بود.



منابع و مآخذ:

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد