سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی و اقتصادی و تحلیل

 

مردم جمهوری آذربایجان، ایران اسلامی را قبله آمال خود می دانند / برگزاری رفراندوم الحاق جمهوری آذربایجان به ایران، ابتدایی ترین گام در تحقق دموکراسی و مردم سالاری است.
عصرایران - روزنامه کیهان در مطلبی با عنوان "نوبت باکو" به قلم حسین شریعتمداری مدیرمسؤول این روزنامه نوشت:

این نوشته در پی انتقاد به وزارت امور خارجه کشورمان نیست و براین باور است که احضار سفیر جمهوری آذربایجان و ابلاغ اعتراض شدیداللحن جمهوری اسلامی ایران به او، یکی از وظایف و مسئولیت های تعریف شده وزارت امور خارجه است ولی انتظار آن بوده و هست که مسئولان محترم سیاست خارجی کشورمان درک عمیق تری از شرایط داشته باشند و هیچ «فرصتی» از جمله ماجرای همایش اخیر در جمهوری آذربایجان را «تهدید» تلقی نکنند.

روز دهم فروردین ماه- 30 مارس- از سوی حزب موسوم به «جبهه آزادی ملی آذربایجان جنوبی»! همایشی با عنوان «فردای آذربایجان جنوبی» در سالن اجتماعات یکی از هتل های باکو برگزار شد.

در این همایش که علاوه بر تعدادی از اعضای این حزب برخی از مقامات و شخصیت های سابق جمهوری آذربایجان نیز حضور داشتند، ادعاهای سخیف و کودکانه ای علیه حاکمیت و تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران مطرح شده بود و احضار سفیر جمهوری آذربایجان از سوی معاون محترم آسیا و اقیانوسیه وزارت خارجه کشورمان در اعتراض به برپایی این همایش صورت پذیرفته بود.

ایشان درباره علت احضار سفیر جمهوری آذربایجان گفته است «در حالی که جمهوری اسلامی ایران همواره تلاش کرده است روابط دو کشور در مسیر پیوندهای عمیق دو ملت تداوم یابد، انجام اینگونه اقدامات می تواند آسیب جدی به روند مثبت و رو به توسعه روابط فیمابین وارد کند»... این سکه اما، روی دیگری هم دارد که نباید از نگاه مسئولان محترم سیاست خارجی کشورمان نادیده گرفته شود. بخوانید؛

1- جمهوری آذربایجان نزدیک به 10 میلیون نفر جمعیت دارد که اکثریت نزدیک به تمامی آنها مسلمان و شیعه هستند و پیوندهای عمیق فرهنگی و عقیدتی با مردم آذربایجان ایران دارند. مردم این کشور اگرچه سال های متمادی تحت سلطه شوروی سابق بوده اند ولی علی رغم تلاش و برنامه ریزی گسترده حزب کمونیست شوروی از عقاید دینی و فرهنگ و سنت های آذری خود دست نکشیدند. آنها بعد از فروپاشی شوروی سابق خواستار بازگشت به فرهنگ و عقاید خود بودند و از آن هنگام تاکنون ایران اسلامی را قبله آمال خود می دانند.

 شواهد موجود و رصدهای پیوسته کمترین تردیدی باقی نمی گذارند که مردم جمهوری آذربایجان، خود را عضو جدا شده ای از ایران اسلامی تلقی می کنند و تلاش فراوان و برنامه ریزی گسترده صهیونیست ها که بعد از فروپاشی شوروی در جمهوری آذربایجان نفوذ قابل توجهی یافته اند، تاکنون نه فقط موفق به تغییر این دیدگاه در مردم شریف جمهوری آذربایجان نشده است بلکه دشمنی و جنایات وحشیانه صهیونیست ها علیه ملت های مسلمان ، اشتیاق مردم جمهوری آذربایجان را به پیوند با ایران اسلامی شتاب بیشتری داده است.

همایش مورد اشاره یکی از دهها و صدها اقدام مشترک صهیونیست ها و برخی از دولتمردان جمهوری آذربایجان برای مقابله با احساس همبستگی مردم آن خطه با ایران اسلامی و پیشگیری از فوران این احساس عمیق دینی و فرهنگی است.

برپایه شواهد موجود تأسیس حزب موسوم به «جبهه آزادی ملی آذربایجان جنوبی»! یک اقدام ناشیانه از نوع «فرار به جلو» است که به منظور پیشگیری از خواسته مردم جمهوری آذربایجان برای الحاق به ایران اسلامی و یا تشکیل یک نظام اسلامی مشابه ایران، سازماندهی شده و تاکنون نیز کمترین موفقیتی نداشته است.

گفتنی است «وفاقلی زاده» مشاور سابق رئیس جمهوری آذربایجان در دوران ریاست جمهوری حیدر علی اف سفرهای چندباره خود به اسرائیل و رایزنی با مقامات رژیم صهیونیستی را پنهان نمی کند. او به همراه نمایندگانی از احزاب «جبهه خلق» و «آزادی و مساوات» از جمله برپا کنندگان و شرکت کنندگان در همایش مورد اشاره بوده اند.

2- برای شناخت روحیات و بینش و فرهنگ مردم جمهوری آذربایجان می توان نیم نگاهی به مردم مسلمان، غیور و پاکباخته آذربایجان خودمان انداخت. مردمی که پایداری و فداکاری آنها در دفاع از انقلاب اسلامی و حضور همیشگی آنان در حمایت از نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، مثال زدنی و کم نظیر است. مردمی که در تمامی فراز و نشیب ها و روزهای حادثه- از جمله در مقابله با رژیم طاغوت و در جریان جنگ تحمیلی- از امام راحل(ره) و خلف حاضر او به یک اشاره بوده است و از آنها در دفاع از انقلاب و میهن اسلامی، به سر دویدن.

3- شرکت کنندگان اندک و کم شمار همایش یاد شده، اگرچه علیه تمامیت ارضی ایران اسلامی یاوه سرایی کرده اند ولی این فقط ظاهر ماجراست و در پشت این ظاهر ساختگی شور و اشتیاق وصف ناشدنی مردم مسلمان جمهوری آذربایجان برای الحاق به جمهوری اسلامی ایران موج می زند و اگر چنین نیست- که هست- اینهمه تلاش حزب صهیونیستی جبهه آزادی ملی آذربایجان جنوبی! برای چیست؟!

 این ماجرا و دهها ماجرای مشابه دیگر کمترین تردیدی باقی نمی گذارد که مردم در جمهوری آذربایجان از حضور و نفوذ آشکار و پنهان صهیونیست ها در آن مرز و بوم به تنگ آمده اند. و این دقیقاً همان پیامی است که بایستی مسئولان محترم سیاست خارجی کشورمان دریافت کنند و در پی آن برای نجات مردم جمهوری آذربایجان دست به کار شوند. چگونه؟! بخوانید؛

4- مسئولان محترم کشورمان می توانند به دولت جمهوری آذربایجان پیشنهاد کنند که الحاق جمهوری آذربایجان به آذربایجان ایران را در میان مردم آن کشور به رفراندوم بگذارند. این ابتدایی ترین گام در تحقق دموکراسی و مردم سالاری است.

 نتیجه اما، از هم اکنون به آسانی و با قاطعیت قابل پیش بینی است و یا، خواسته واقعی آنان برای تشکیل یک نظام اسلامی شبیه جمهوری اسلامی ایران را از طریق یک رفراندوم با دو گزینه «آری» و «نه» جویا شوند.

 آنچه در میان مردم شریف جمهوری آذربایجان جریان دارد به وضوح نشان می دهد که آنها در گام اول خواستار الحاق به ایران اسلامی هستند و اولویت دوم را در تشکیل یک نظام اسلامی با ساختاری برگرفته از ساختار جمهوری اسلامی ایران می دانند.

5- چند سال قبل در یادداشتی با عنوان «آوازهای کوچه باغی» ضمن ارائه اسنادی حاکی از خیانت رژیم آمریکایی شاه در جدا کردن بحرین از میهن اسلامی به شواهد و قرائن معتبری اشاره کردیم که نشانه نفرت عمیق مردم بحرین از حکومت دست نشانده آل خلیفه و اشتیاق آنان برای بازگشت به وطن اصلی یعنی ایران اسلامی بود.

 در آن هنگام، مفتی های درباری آل خلیفه و آل سعود فتوای قتل نگارنده را صادر کردند و رسانه های غربی و عبری و عربی درباره پیوند عمیق مردم بحرین با آل خلیفه گفتند و نوشتند ولی امروزه شاهد انقلاب اسلامی مردم بحرین برای سرنگونی رژیم آل خلیفه هستیم. اکنون نیز همه شواهد و اسناد موجود حکایت از آن دارد که روزهای فوران شور آمیخته به شعور مردم شریف جمهوری آذربایجان نزدیک است و احزاب صهیونیست ساخته آن سامان چاره ای جز نقل مکان به تل آویو نخواهند داشت.
 
 
جریانی به راه افتاده است تا 17 شهر قفقاز از جمله باکو به کشورمان ملحق شوند که امیدواریم با همراهی مردم و حمایت همه جانبه دستگاه‌های بین‌المللی این امر محقق شود / دولتمردان کشور آذربایجان در باز پس‌‌‌گیری اراضی اشغالی خود از ارمنستان ناتوان هستند.
نائب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس گفت: 17 شهر از قفقاز که شهر‌های آذربایجان و باکو نیز جزو آنها بوده است در دوران قاجار از ایران جدا شده و مردم آن علاقمند هستند که به دامن کشورمان بازگردند.

به گزارش عصر ایران، منصور حقیقت‌پور در گفت‌و گو با خبرگزاری فارس در خصوص اقدام سخیف اخیر دولتمردان آذربایجان اظهار داشت: جریانی به راه افتاده است تا 17 شهر قفقاز از جمله آذربایجان به کشورمان ملحق شود که امیدواریم با همراهی مردم و حمایت همه جانبه دستگاه‌های بین‌المللی این امر محقق شود.

وی به واکنش ضعیف دولتمردان کشورمان به اظهارات اخیر مسئولان آذربایجان اشاره کرد و یادآور شد: حق مطلب آنگونه که شایسته بود ادا نشد و به طور جدی با برخی اظهارات سخیف دولتمردان آذربایجان برخوردی صورت نگرفت.

نائب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس خاطرنشان کرد: جوانان غیرتمند اردبیل، تبریز، ارومیه و زنجان آماده هستند تا اقدامات مزورانه دولتمردان آذری را پاسخی قاطع داده و آمادگی خود را برای بازپس‌گیری شهرهای به یغما رفته ایران در دوران قاجار اعلام کنند.

حقیقت‌پور گفت: قرار است نشستی نیز در این زمینه در منطقه قفقاز انجام شود و جریان الحاق 17 شهر این منطقه به کشورمان یک جریان جدی است چرا که در نهایت حیله و نیرنگ، این 17 شهر که شهر‌های آذربایجان و باکو نیز جزو آنها بوده است در دوران قاجار از ایران جدا شده و مردمان آن علاقمند هستند که به دامن کشورمان بازگردند.

وی در پاسخ به این سئوال که امکان چنین الحاقی تا چه حد میسر است، عنوان کرد: خواست و اراده مردم می‌تواند همه کارها را سهولت بخشد که در این زمینه امیدواریم در وهله اول آذربایجان و بعد شهرهای دیگر به دامن افتخار‌آمیز کشورمان بازگردند.

آذری‌ها جرات باز پس‌گیری 20 درصد اراضی خود را از دست ارمنی‌ها ندارند

رئیس مجمع نمایندگان شمال غرب کشور در بخش دیگری از سخنان خود به پشت پرده برخی تحرکات در کشور آذربایجان با همراهی رژیم صهیونیستی و آمریکا اشاره کرد و به خبرنگار فارس در اردبیل بیان داشت: این رژیم‌های بیگانه به ریش دولتمردان آذربایجان می‌خندند و آنها را ضعیف‌تر از آن می‌دانند که 20 درصد از اراضی تحت اشغال این کشور در دست ارمنی‌ها را بتوانند آزاد کنند.

حقیقت‌پور با اشاره به ناتوانی دولتمردان و مسئولان کشور آذربایجان در باز پس‌‌‌گیری این میزان اراضی به یغما رفته افزود: جرات آنها به حدی پایین است که حتی در خرید اسلحه از بیگانگان تضمین می‌دهند که از این سلاح‌ها علیه ارمنی‌ها برای آزادی قره‌باغ استفاده نکنند.

وی سطح روابط ایران با آذربایجان را ضعیف و پایین‌تر از میانگین متوسط توصیف کرد و گفت: قطعاً توسعه روابط به ضرر آنهاست که هر روز به کاهش روابط فکر می‌کنند و به دلیل ترس و واهمه‌ای که از ایران دارند حتی در لغو روادید در توسعه با جمهوری اسلامی ایران به حیله‌گری و مکاری روی آورده‌اند.

نماینده مردم اردبیل، نیر، نمین و سرعین در مجلس شورای اسلامی با اشاره به مکاتبه 9‌گانه خود با مجلسیان کشور آذربایجان تصریح کرد: برای 9 نامه‌ای که بنده به مجلس آذربایجان نوشته‌ام پاسخ شفافی نداده‌اند و گاه با جواب‌های غیر‌منطقی سعی کرده‌اند ما را متهم کنند در حالی که هم ملت ایران و هم آذربایجان می‌دانند که خائن و خادم چه کسی است.

دولت به جای ایراد گرفتن از مجلس تعطیلات سه هفته‌ای را تعدیل کند

عضو مجمع نمایندگان استان در واکنش به اظهارات اخیر در مورد تعطیلی 20 روزه مجلس و معطل ماندن قانونگذاری در کشور نیز یادآور شد: دولت به جای ایراد گرفتن از تعطیلات به حق نمایندگان شایسته است تدبیری را به کار گیرد تا کشور سه هفته پشت سر هم در تعطیلات به سر نبرد.

حقیقت‌پور با بیان اینکه یک دوازدهم بودجه سال 92 به تصویب رسیده و به تایید شورای نگبهان نیز رسیده است و در سه ماه اول دولت مشکلی از این لحاظ ندارد، افزود: رئیس جمهوری که با 85 روز تاخیر لایحه بودجه را به مجلس بیاورد باید با همین مدت تاخیر نیز مصوبه مجلس را بگیرد تا بتواند کارها را رتق و فتق کند.

وی با یادآوری اینکه در تعطیلات سه هفته گذشته اگر لازم باشد پشت پرده سفرهای خارجی وزرا و اقدامات رئیس جمهور را رسانه‌ای می‌کنیم، خاطرنشان کرد: سوء استفاده‌هایی که در عرصه سیاسی و اقتصادی صورت می‌گیرد اسفناک است.

نائب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس در خصوص کاندیداتوری نیکزاد و رد آن از طرف برخی اطرافیان نیز گفت: ما یقین داریم که احمدی‌نژاد به نیکزاد ماموریت داده تا آمدن و نیامدن خود را در هاله‌ای از ابهام قرار دهد تا تکلیف مشایی و رای آوری او مشخص شود.

حقیقت‌پور در پایان گفت‌و گوی خود با خبرنگار فارس در اردبیل تصریح کرد:‌ بنده تصور می‌کنم نیکزاد کاندیدای نهایی دولت احمدی‌نژاد نیست و اگر هم باشد رای لازم را در کشور و حتی خطه آذربایجان و اردبیل کسب نمی‌کند.

 

فتوای وهابی:

ای دختران! برای "جهاد جنسی" به پاخیزید! به سوریه بروید و با ازدواج ساعتی با "شورشیان" به "بهشت" بروید!/ طلاق همسر برای شرکت در این جهاد!

از تونس خبر می‌رسد که برخی گروه های تروریستی که علیه نظام سوریه شورش مسلحانه کرده اند، دختران و زنان مطلقه تونسی را به «جهاد نکاح» در سوریه تشویق می‌کنند./ تعدادی از زنان و دختران برای شرکت در جهاد نکاح از تونس به مصر رفتند
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
از تونس خبر می‌رسد که برخی گروه های تروریستی که علیه نظام سوریه شورش مسلحانه کرده اند،  با فتوای یک روحانی وهابی دختران و زنان مطلقه تونسی را به  «جهاد نکاح» (جهاد جنسی) در سوریه تشویق می‌کنند.

به گزارش سرویس بین الملل انتخاب ؛ این تندروان مذهبی نزدیک به القاعده، از دختران و زنان مطلقه می‌خواهند تا نیازهای جنسی مجاهدان در سوریه را برآورده سازند و به بهشت بروند.

این فتوا جنجال زیادی در تونس آفرید. این طور که گزارش می‌شود تعدادی از زنان و دختران برای شرکت در جهاد نکاح از تونس به مصر رفتند.

پایگاه های اینترنتی تونسی ضمن درج این خبر نوشت: یک تونسی، خواهر کم سن و سال خود را به منظور ادای جهاد نکاح به سوریه برد.

اما ماجرا از این جا فراتر رفت. یکی از جوانان تونسی دلبخانه وهابیت، برای این که زنش بتواند در این جهاد شرکت کند او را طلاق داد.

این تروریست ها، نام این جهاد را «جهاد نکاح» گذاشته و با این روش دختران تونسی را به کشور جنگ‌زده سوریه اعزام می‌کنند.

این دعوت در حالی صورت می‌گیرد که روز ۹ می ۲۰۰۷ قانونی در تونس صادر شد که بر پایه آن حداقل سن ازدواج برای دختران و پسران ۱۸ سال است. این قانون هر ازدواج پیش از این سن را از لحاظ قانونی باطل می‌داند.

ماجرا از کجا آغاز شد؟

ماجرا با فتوایی شروع شد که در فضای رسانه‌های مجازی، اینترنت و همچنین شبکه‌های اجتماعی منتشر شد. فتوایی که گفته می‌شود یک روحانی وهابی به نام محمد العریفی آن را صادر کرده و گفته جهاد نکاح حلال است و دختران و زنان می‌توانند برای کمک به جهادگران در سوریه یا کسانی که علیه نظام بشار اسد قیام مسلح کرده‌اند به سوریه بروند و با ازدواج ساعتی با آنها راه بهشت را برای خودشان هموار کنند!

واکنش ها

در حالی که رسانه‌ها خبر داده‌اند که تعدادی از خانواده‌های تونسی از مقامات این کشور خواسته‌اند تا فرزندان‌شان را به آنها بازگردانند، نورالدین الخادمی، وزیر امور دینی تونس گفته است که نه مردم تونس و نه هیچ یک از سازمان‌های این کشور به فتوای جهاد نکاح عمل نخواهند کرد.

از سوی دیگر، حسین بن احمد السراجی در مقاله‌ای تحت عنوان «جهاد نکاح در سوریه» چنین جهادی را ساخته و پرداخته فتواسازان هنجارشکن دانست و نوشته است: «زشت است که چنین فتواهای هنجارشکنی به نام اسلام صادر شود، زیرا این گونه فتواها هم به اسلام ضربه می‌زند و هم مسلمانان را شهوت پرست معرفی می‌کند، این در حالی است که جهاد برای خدا صورت می گیرد نه برای برآوردن خواهش‌های نفسانی».

این فتوا به گفته وزیر امور دینی تونس فتوایی عجیب و بی‌سابقه است. قبلا سابقه نداشته در کشورهای عربی چنین فتوایی صادر شود.

همچنین «جاد الله صفا» نویسنده عرب در واکنش شدیدی به شیوخ وهابی که اقدام به صدور چنین فتواهایی می‌کنند،آن‌ها را «شیوخ فحشا» دانسته که تنها دغدغه‌شان حلال جلوه دادن فحشا است. او تاکید کرده است: «تا وقتی جامعه ای به زن به چشم کالا می‌نگرد، شرافت ندارد.»

صفا همچنین این سئوال را مطرح کرده که «تا کی به نام این اسلام، به ناموس و شرف ما تجاوز شود و ما ساکت باشیم؟»

خانم سلما علامی الرقی از رهبران جنبشی به نام جنبش صدای تونس گفته که این فتوا لکه ننگی برای تونس است و تاکید کرده که وضعیت زنان تونس در حال پس رفت است.

او گفته که تلاش‌هایی برای به محاق بردن قانون مدنی که سالها در این کشور حاکم بوده و قانونی که به زنان حقوقی مشابه مردان یا در حد مساوی می‌دهد،صورت می‌گیرد.

به گفته او عامل این وضعیت مبلغان وهابیت از جمله آقای العریفی و بعضی از رهبران سیاسی هستند که در دو سال اخیر تلاش کردند قانون مدنی را تغییر دهند و از جمله بعضی مسایل را که غیرقانونی بوده مانند ازدواج دختران در سن پایین یا تعدد زوجات را قانونی کنند.

او گفته است که تمام فعالان مدنی باید در مقابل این تلاش‌ها بایستند چرا که تونس با این وضعیت اگر پیش برود می‌تواند به یکی از عقب‌مانده ترین کشورهای عربی تبدیل شود

خودسوزی یک زن سوری در پی تجاوز 20 تن از عناصر مسلح!

یک زن سوری پناه برده به اردوگاه پناهندگان السلیمانیه در ترکیه، در پی تجاوز 20 تن از عناصر مسلح افغان و سوری به او و سه دخترش تحت عنوان جهاد جنسی(جهاد المناکحه) اقدام به خودسوزی کرد.

به گزارش سرویس بین الملل انتخاب، شماری از خانواده های تونسی، ناپدید شدن دختران نوجوانشان را به پلیس اطلاع داده اند و گمان می رود که این دختران در چارچوب جهاد نکاح به صورت داوطلبانه به سوریه سفر کرده اند تا نیازهای عناصر مسلحی که بر ضد ارتش سوریه می جنگند را برآورده کنند.

پایگاه اینترنتی سما با اعلام خبر مذکور، از قول یک نماینده اردنی نوشت: ازدواج با زنان آواره باید متوقف شود. نمایندگان اردنی از دولت خواستند فحشا در اردوگاه آوارگان سوری الزعتری را متوقف و این اردوگاه را به داخل اراضی سوری منتقل کند.

همچنین روزنامه القدس العربی اعلام کرد که شماری از نمایندگان مجلس اردن ضمن انتقاد شدید از نقش قطر در بحران سوریه، از دولت اردن خواسته اند فحشا را در اردوگاه آوارگان سوری الزعتری متوقف کرده این ارودگاه را به داخل اراضی سوری منتقل کند.

القدس العربی همچنین این خبر را بر روی صفحه اینترنتی خود منتشر کرد: شورای ملی زنان در مصر اعلام کرده که مصری ها با پرداخت 500 جنیه مصری، با زنان آواره سوری ازدواج می کنند.در واقع چنین کسانی قبای اسلام به تن کرده اند، اما در واقع به دنبال ضربه زدن به اسلام و همه ادیان آسمانی و کاشتن بذر کینه و نفرت و خصومت در میان برادران و ملت ها هستند و صدور چنین فتواهایی تحت لوای اسلام، ننگی برای اعراب است.

 

در رقابت برای نفوذ در منطقه کجا هستیم؟

دکتر حسین علایی،‌ رئیس سابق ستاد مشترک سپاه پاسداران و تحلیل گر ارشد مسائل خاورمیانه / دیپلماسی ایرانی
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : 
برای بررسی وضعیت ایران در محیط امنیت منطقه ای باید به جایگاه جمهوری اسلامی در خاورمیانه توجه کرد. خاورمیانه یکی از مناطق ژئوپلیتیک مهم جهان است که به دلیل وجود "ذخائر عظیم نفت و گاز"، "بازار عظیم مصرف" و "حضور اسرائیل" همواره دارای منازعه و رقابت های منطقه ای و نیز مورد توجه قدرت های بزرگ و فرامنطقه ای بوده است. از دوران جنگ سرد و نظام دوقطبی، چگونگی ایجاد موازنه قوا در خاورمیانه باعث ایجاد رقابت های گسترده منطقه ای و نیز جولان قدرت های فرا منطقه ای شده است. نیاز جهان صنعتی به منابع انرژی مطمئن و همچنین نیاز به داشتن منابعی مستقل در مقابل ذخائر انرژی روسیه موجب شده است تا کشورهای غربی همواره به حضور نظامی در کنار چاه های نفت بیندیشند. آنها همواره برای تأمین امنیت خطوط کشتیرانی اهمیت ویژه ای قائل بوده اند و در 30 سال اخیر با استقرار کشتی های جنگی خود در مسیر انتقال انرژی در خلیج فارس، رأسا حفاظت از جریان نفت را بر عهده گرفته اند. در حال حاضر، کشورهای جمهوری اسلامی ایران، عربستان سعودی، ترکیه و مصر نقش مهمی را در تحولات منطقه خاورمیانه ایفا می کنند و نمی توان هیچیک از آنها را در معادلات منطقه ای نادیده گرفت.

برخی نظریه پردازان، سیاست امریکا در منطقه خلیج فارس را با توجه به موقعیت محوری این منطقه، در راستای تلاش های این کشور برای کسب جایگاه هژمونیک در سطح جهانی تعبیر می کنند. با این حال، امریکا در دوران بعد از جنگ سرد و به رغم تلاش فراوان و صرف هزینه های هنگفت برای تثبیت موقعیت سلطه جویانه خود در منطقة خلیج فارس، با چالش ها و موانع جدی رو به رو بوده است. مخالفت بازیگران منطقه ای مانند ایران با هژمونی امریکا و ناکامی های این کشور در عرصه هایی مانند عراق و افغانستان و نیز بروز قیام های مردمی علیه نظام های دیکتاتوری عربی، از موانع عمده منطقه ای هژمونی امریکا در خلیج فارس محسوب می شود. از طرف دیگر تلاش سایر قدرت های بزرگ مثل روسیه برای اعمال نفوذ در منطقه، اقدامی برای موازنه سازی در مقابل امریکا تلقی می شود. گرچه درهم تنیدگی روابط و برخورداری از منافع مشترک در فضای جهانی شده، از سطح رقابت و تقابل قدرت های بزرگ کاسته و در مقابل، سطح همکاری ها را افزایش داده است، اما این موضوع به معنای حذف نگرانی های آنها از برتری کامل یک بازیگر در برابر سایر بازیگران نیست. بنابراین هرچند تلاش موازنه جویانه سخت افزاری و نظامی، دیگر جایگاه چندانی در استراتژی قدرت های بزرگ ندارد، اما تلاش های موازنه جویانه در شکل نرم آن همچنان ادامه دارد. ازاین رو، مسئله اصلی این است که در دورة پس از جنگ سرد و در حال حاضر، قدرت های بزرگ چه واکنشی نسبت به رفتارهای هژمونی طلبانه امریکا در منطقه خلیج فارس از خود نشان می دهند؟ و این که تلاش های هژمونی طلبانه امریکا در منطقه خلیج فارس علاوه بر واکنش سایر قدرت های بزرگ با چه چالش هایی مواجه می باشد؟ آیا بیداری اسلامی و بهار عربی موجب تغییر موازنه قوا در منطقه خواهد شد و حضور نظامی قدرت های بزرگ را کاهش خواهد داد و یا این که دور جدیدی از منازعات و رقابت ها آغاز خواهد شد؟ آنچه می توان در پاسخ به این سوال گفت آن است که نقش ملت ها در سیاست منطقه ای افزایش پیدا خواهد کرد و قدرت مانور رژیم صهیونیستی در دراز مدت کاهش پیدا خواهد کرد و میل به تعاملات سازنده بین دولت ها و ملت ها نیز فزونی خواهد یافت.

در حال حاضر در پیرامون مرزهای ایران، دولت عراق با ناامنی ها و چالش های مهمی روبرو است. جمهوری اسلامی ایران روابط دوستانه ای با دولت و ملت عراق دارد و همکاری های نزدیکی بین دو کشور در حوزه های مختلف جریان دارد. جمهوری اسلامی سعی می کند تا روابط خود با مصر را که به دلیل پیمان کمپ دیوید قطع شده بود دوباره احیا نماید و در کنار ملت های قیام کرده علیه دیکتاتوری ها برای پیروزی آنها تلاش کند. متأسفانه بعضی از نظام های پادشاهی از جمله عربستان از سرنگونی دیکتاتورهایی مانند زین العابدین بن علی و حسنی مبارک راضی نیستند و هنوز از تحولات انجام شده در عراق پس از سرنگونی صدام حسین خشنود به نظر نمی رسند و این موضوع می تواند موجب واگرایی و نیز رقابت بین بعضی از قدرت های منطقه ای از جمله ایران و عربستان سعودی در خلیج فارس تلقی گردد. از سوی دیگر، چگونگی ایجاد توازن بین محور آمریکا- اسرائیل از یک سو و ایران از سوی دیگر از موضوعات مهم رقابت منطقه ای در وضعیت کنونی است. تلاش برای به دست گرفتن زمام امور تحولات در کشورهایی مانند بحرین و سوریه و یمن از جمله این رقابت های منطقه ای و فرامنطقه ای است. آمریکا و عربستان مانع از به ثمر رسیدن قیام مردم در بحرین شده اند و در سوریه نیز قیام مردمی تبدیل به جنگ مسلحانه ویرانگر داخلی شده است. با این نگاه تحولات سوریه را می توان علاوه بر تلاش مردم این کشور برای رهایی از ساختار حکومتی تک حزبی در واقع منازعه ای بین آمریکا،ترکیه و عربستان سعودی از یک سو و ایران و روسیه و چین از سوی دیگر برای کسب قدرت و ایجاد نفوذ بیشتر منطقه ای ارزیابی کرد. حل بحران سوریه نیز تا حدود زیادی به آنچه که از سوی بازیگران رقیب در این صحنه اتفاق می افتد مربوط می شود. موقعیت ژئوپلیتیکی سوریه و پیشاهنگی این کشور در بسیاری از سیاست های جهان عرب از جمله پشتیبانی از جریان مقاومت علیه اسرائیل همواره بازیگران مختلف منطقه ای و فرامنطقه ای را در مسائل این کشور درگیر کرده است. آنچه را که می توان امروزه در صحنه معادلات سوریه مشاهده کرد و در ادبیات روابط بین الملل نیز این امر مورد توجه قرار گرفته در واقع نشانه هایی از شکل گیری یک جنگ سرد جدید است که تنها به جهان عرب محدود نشده و می تواند قدرت های فرامنطقه ای را نیز درگیر خود سازد. به عنوان مثال یکی از ابعاد این جنگ سرد جدید می تواند ایران و عربستان را رو در روی هم قرار دهد و باعث سردی روابط بین ایران و ترکیه گردد و همچنین در سطح کلان نیز بلوک بندی هایی را بین دو جبهه روسیه و چین و آمریکا و متحدین غربیش ساماندهی نماید. طنز جالب این است که پادشاهی های محافظه کار عرب در حاشیه خلیج فارس که مخالف گسترش دموکراسی در کشورهای خود هستند همراه با ترکیه از تغییر و تحولات در سوریه حمایت می کنند و جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک سیستم سیاسی مردم سالار از نظام دیکتاتوری بشار اسد به عنوان حامی مقاومت فلسطینی حمایت می نماید. در مجموع موضوعات و چالش های مهم کنونی موجود در خاورمیانه را می توان به شرح ذیل برشمرد :

1-     قیام مردم بحرین و مداخله ارتش عربستان در سرکوب اعتراضات

2-     تداوم حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس

3-     گسترش آرام و تدیجی پیمان ناتو در کشورهای عربی

4-     جنگ قدرت های رقیب در فضای نا آرامی های سوریه

5-     تداوم جنگ طلبی اسرائیل

6-     چگونگی تشکیل دولت فلسطینی

7-     راهکارها و شیوه های ایجاد ثبات و امنیت در کشورهای عبور کرده از دیکتاتوری

به هر حال بیداری اسلامی و تحولات جهان عرب نقطه عطفی در ایجاد موازنه قدرت جدید در منطقه خاورمیانه محسوب می شود. پیش از این "توازن قدرت" در منطقه در سطح بازیگران کلاسیک یعنی دولت ها صورت می گرفت که آسان تر و سریع تر بود. اما با بروز تحولات عربی "توازن قدرت" همزمان بر محور "پویایی های سیاست داخلی" جوامع عربی و نقش دولت ها صورت می گیرد. لذا چگونگی ایجاد موازنه قوا در ماهیت پیچیده تر و کندتر شده است. با بروز تحولات جهان عرب، مسائل سیاسی- اجتمایی داخلی کشورهای عربی مثل دموکراسی سازی،آزادی، اصلاحات ساختار سیاسی، خروج از اقتدارگرایی، سیستم های اقتصادی، اسلام گرایی، حقوق بشر، حقوق جوانان، حقوق زنان و غیره به عنوان اولویت اصلی مسائل این کشورها تبدیل شده و این تحول خود جهت گیری سیاست خارجی کشورها در معادلات قدرت منطقه ای را تحت تاثیر قرار داده است.

بنابراین محور اصلی تجزیه و تحلیل تحولات عربی بر پایه رقابت دولت ها برای افزایش "نقش و نفوذ" خود در چارچوب توازن قوا صورت می پذیرد، محوری که کمتر به آن توجه شده ولی روز به روز بر اهمیت آن افزوده می شود. به عنوان مثال، پیچیدگی های مسائل مصر، بحرین،یمن و بحران سوریه بیشتر به دلیل ترکیب "مسائل و پویایی های سیاست داخلی" این کشورها با "مسائل منطقه ای" و نقش کلاسیک دولت ها برای حفظ توازن قدرت است و همین موضوع پیش بینی سرنوشت بحران های منطقه ای را بسیار دشوار کرده است.

باید توجه داشت که هر یک از بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای افزایش نقش منطقه ای خود را برای نیل به اهداف خاص خود می خواهند. غرب و ترکیه نقش خود را بیشتر برای افزایش "نفوذ" و کسب رهبری سیاسی در جهان اسلام می خواهند. ایران، روسیه، چین و حتی عربستان نقش خود را برای "مهار" تهدیدات و افزایش ضریب امنیت ملی خود دنبال می کنند. بر این مبنا، محور "مدل امنیتی" ، "ایدئولوژی" و "اقتصاد" همگی به عنوان ابزارهایی برای افزایش نقش بازیگران اصلی در منطقه در چارچوب معادلات قدرت صورت می گیرد. از این سطح تحلیل، آینده توازن قدرت در منطقه بر رقابت دو بلوک از بازیگران منطقه ای  و بازیگران فرامنطقه ای خواهد بود. در بلوک بازیگران منطقه ای، چهار بازیگر فعال و اصلی قدرت منطقه یعنی ایران، ترکیه، عربستان و مصر همراه با رژیم صهیونیستی به عنوان بازیگر پشت پرده و به ظاهر غیر فعال که منافع خود را از طریق آمریکا پیگیری می کند قرار دارند. در بلوک بازیگران فرامنطقه ای نیز دو بازیگر اصلی آمریکا و روسیه هستند. در این چارچوب، ویژگی جدید تحولات عربی تأثیر "پتانسیل داخلی جهان عرب" بر سیاست منطقه ای بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای است. بر این مبنا، رقابت تمامی بازیگران تأثیرگذار در تحولات جهان عرب بر محور "مهارتهدید" و افزایش "نقش و نفوذ" بوده است. به عنوان مثال، رقابت ایران و عربستان بیشتر بر مبنای "مهار" نقش یکدیگر و افزایش "نفوذ" در کشورهای همسو است تا بر محور رقابت شیعه و سنی. عربستان افزایش نقش منطقه ای ایران را به ضرر منافع و امنیت ملی خود می داند در حالی که جمهوری اسلامی ایران افزایش نقش و نفوذ منطقه ای خود را برای رفع تهدیدات امنیت ملی خود ضروری می داند.

رقابت ایران و ترکیه نیز بیشتر بر مبنای نگرانی از افزایش نقش منطقه ای یکدیگر است. ترکیه سیاست کسب "رهبری سیاسی" در منطقه خاورمیانه را دنبال می کند و سعی دارد تا از پتانسیل های داخلی جهان عرب در راستای بهره برداری از "قدرت نرم" خود از یک سو و در جهت تقویت روابط اقتصادی با کشورهای عربی و کسب منافع در منطقه از سوی دیگر بهره ببرد. سیاست ترکیه برای نادیده گرفتن اقتدار دولت مرکزی عراق در ارتباط با اقلیم کردستان و همچنین تلاش این کشور برای بدست گرفتن رهبری سیاسی در منطقه و به خصوص دخالت آشکار در بحران سوریه، منافع ژئوپلتیک و توازن قوایی ایران و عراق را در منطقه به خطر می اندازد. دوستی بالقوه ایران و مصر یا حتی رقابت این دو کشور نیز بیشتر در خصوص میزان تأثیرگذاری بیشتر و بهتر بر تحولات آینده منطقه است. رقابت ایران با آمریکا نیز بر مبنای مهار یکدیگر و افزایش نقش و نفوذ دو کشور قرار دارد. ایران معتقد به تلاش برای کمک به فلسطینیان برای بازگشت به سرزمین مادری و تشکیل یک دولت در تمام سرزمین های فلسطینی با کسب آراء تمام مردم این سرزمین است و بر این باور است که دولت جعلی اسرائیل جایگاهی در خاورمیانه ندارد.

عربستان نیز به عنوان یک بازیگر محافظه کار سنتی منطقه در پی "مهار" تهدیدات و حفظ "امنیت" پادشاهی حاکم است. این کشور سعی می کند تا کمتر تحت تاثیر تحولات و تغییرات داخلی جهان عرب از قبیل اصلاحات سیاسی، حقوق زنان، نقش جوانان و غیره قرار گیرد و به واقع از سرایت تحولات بهار عربی به درون مرزهای خود جلو گیری می کند. بر این مبنا، سیاست مهار ایران در منطقه و حضور فعال در بحران سوریه و دخالت نظامی در سرکوب قیام مردم بحرین را با هدف افزایش امنیت نظام سلطانی خود پیگیری می کند. ایران نیز با استفاده از پتانسیل های داخلی جهان عرب به ویژه در مصر،یمن و بحرین خواهان سرعت تحولات برای کاهش نقش و نفوذ منطقه ای آمریکا و اسرائیل است و در سوریه نیز برای مهار تهدید و حفظ توازن قوای منطقه ای خواهان کاهش سرعت تحولات و ورود به روند انتقال سیاسی قدرت و انجام اصلاحات بر مبنای حفظ امنیت و ثبات در منطقه است.

اسرائیل بیشتر در پی توسعه امنیت و حفظ "بقاء" خود است. این کشور تحت تأثیر تحولات جهان عرب نگران واکنش منفی سیاست داخلی جوامع عربی به موجودیت اسرائیل و روند صلح اعراب و اسرائیل و برهم خوردن پیمان کمپ دیوید است. بنابراین سیاست منفعل "صبر و احتیاط" را پیشه کرده و عمدتا از طریق آمریکا خواهان مدیریت تحولات عربی است.

آمریکا سیاست سنتی افزایش "نفوذ" و تسط بر جریان های سیاسی- امنیتی و اقتصادی در منطقه را با هدف مدیریت تحولات جهان عرب از طریق بکارگیری قدرت هوشمند، دیپلماسی عمومی و ارائه مدل غربی حکومتی، تمرکز بر طبقه متوسط و دمکراسی سازی در منطقه پیگیری می کند. آمریکا همچنان در انتخاب بین "منافع" و "ارزش ها" به دلیل اصل بودن حفظ امنیت اسرائیل در سیاست خاورمیانه ای خویش، طرف منافع خود را می گیرد. بر همین اساس ایالات متحده از دموکراسی در بحرین حمایت نمی کند و بر حفظ نظام موجود در این کشور تأکید دارد و به سرکوب خونین و ظالمانه مردم در این کشور اعتراضی ندارد. از سوی دیگر منافع درازمدت آمریکا موجب شده است تا اخیرا اوباما نسبت به ارسال انواع سلاح ها برای مخالفین دولت سوریه به ویژه افراد القاعده دچار تردید و نگرانی شود زیرا رئیس جمهور آمریکا فکر می کند که ممکن است این جنگ افزارها به دست گروه های افراطی اسلام گرا از جمله القاعده بیفتد و در نتیجه در دراز مدت امنیت اسرائیل را به خطر بیندازد.  بنابراین آمریکا ، سیاست نمد مالی را در بحران سوریه انتخاب کرده چون خواهان بهم خوردن ثبات منطقه ای نیست زیرا که ممکن است منافع آمریکا را به خطر بیندازد.

نهایتا روسیه نیز با استفاده از پتانسیل های داخلی جهان عرب نگران از دست دادن نقش منطقه ای خود برای "مهار" آمریکا است. به عنوان مثال مخالفت های روسیه با آمریکا در بحران سوریه، به نگرانی این کشور از احتمال توسعه طلبی ها و افزایش قدرت بازیگری آمریکا در منطقه باز می گردد که می تواند روزی دامن گیر روسیه هم شود.

بنابراین می توان گفت که در این شرایط، همه بازیگران با تمامی ابزارهای قدرت ملی ، خواهان افزایش نقش و نفوذ خود بر مبنای مهار و نفوذ هستند. در این میان ظرفیت های سیاست داخلی جوامع عربی بر پیچیدگی های سیاست منطقه ای بازیگران افزوده است. البته باید توجه داشت که با توسعه نقش مردم در حاکمیت کشورها، دامنه نقش و نفوذ بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای تغییر کرده است و راه حل های منطقه ای برای حل بحران های جاری تقویت شده است. سیاست های منطقه ای بازیگران تحت تاثیر پتانسیل های داخلی جهان عرب و تکیه بر روند های مستقل ملی باعث شده تا بازیگران به صورت جدی به راه حل های منطقه ای برای حل مسائل منطقه ای روی بیاورند. به هر حال کشور های منطقه لازم است تا نوعی تعادل در جهت دهی سیاست خود در برخورد با تحولات عربی صورت دهند تا با کمک آن بتوانند به همگرایی و همکاری بیشتر در حل معضلات و مسائل منطقه ای رو آورند و یک بازی برد- برد را در تأمین منافع خود دنبال کنند. در چنین اوضاعی می توان گفت که مهم ترین چالش ایران برای سال آینده، چگونگی مواجهه با مشکلات داخلی به ویژه در حوزه های سیاسی و اقتصادی است و انتخابات ریاست جمهوری می تواند فرصت مناسبی برای برون رفت از وضعیت فعلی تلقی گردد
 
اگر حوادث همان گونه پیش رود که تا کنون پیش رفته

فرانسه: سوریه دو بخش می شود، یک بخش آن را ایران برمی دارد و یک طرف دیگرش را القاعده!

وزیر خارجه فرانسه گفت: اگر حوادث همان گونه پیش رود که تا کنون پیش رفته است سوریه متلاشی خواهد شد و یک طرف آن را ایران و سوریه برمی دارند و طرف دیگر به دست سنی‌های افراطی و القاعده خواهد افتاد
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : 
فابیوس گفت که اگر حوادث همان گونه پیش رود که تا کنون پیش رفته است سوریه متلاشی خواهد شد و یک طرف آن را ایران و سوریه برمی دارند و طرف دیگر به دست سنی‌های افراطی و القاعده خواهد افتاد

به گزارش سرویس بین الملل انتخاب ؛ لوران فابیوس، وزیر خارجه فرانسه امروز بار دیگر تاکید کرد که موضع کشورش درباره ارسال سلاح برای اپوزیسیون سوریه هنوز روشن نیست، چرا که هنوز نمی داند که آیا می تواند به مخالفان سوریه اعتماد داشته باشد یا نه؟

وزیر خارجه فرانسه که با یک تلویزیون فرانسوی مصاحبه میکرد، پیش بینی کرد که تا پایان ماه مه قادر خواهد بود در این باره تصمیم بگیرد.

او اضافه کرد که تا آن زمان وی نمی تواند بگوید که برای اپوزیسیون سوریه اسلحه خواهند فرستاد یا نه. باید یادآوری کرد که در هفته های اخیر پاریس بشدت می کوشید کشورهای دیگر اروپائی را متقاعد کند که برای شورشیان سوریه اسلحه بفرستند.

فابیوس تذکر داد که "ما باید یک تحقیقات جدی انجام دهیم تا بفهمیم با چه کسانی سر و کار داریم."

"ما هفته آینده در لندن یک جلسه خواهیم داشت تا به اتفاق بقیه وزرای خارجه هشت کشور صنعتی جهان در این باره صحبت کنیم. ما از معاذ الخطیب (رهبر اپوزیسیون) و قصان هیتو (نخست وزیر موقت و منتخب ائتلاف ملی سوریه) و نیز سلیم ادریس (فرمانده ارتش آزاد سوریه) دعوت کرده ایم که در این همایش شرکت کنند."

فابیوس تاکید کرد که در این همایش ما در مقابل خود کسانی را خواهیم داشت که باید بفهمیم آیا قابل اعتماد هستند یا نه. او بطور غیر مستقیم اعتراف کرد که پایتخت های اروپائی نسبت به صلاحیت اپوزیسیون سوریه – که بعقیده او پراکنده و بد سازمان یافته هستند- تردید دارند.

فابیوس گفت که اگر حوادث همان گونه پیش رود که تا کنون پیش رفته است سوریه متلاشی خواهد شد و یک طرف آن را ایران و سوریه بر می دارند و طرف دیگر بدست سنی های افراطی و القاعده خواهد افتاد.

بعقیده لوران فابیوس برای اجتناب از این حادثه باید بدنبال یک انتقال قدرت بود که عناصر معقول اپوزیسیون و نیز برخی عوامل رژیم، و البته نه بشار اسد، در آن شرکت داشته باشند.ویلیام هاگ وزیر خارجه انگلستان در روز های ده و یازده آوریل میزبان وزرای خارجه کشورهای صنعتی جهان است تا درباره آینده سوریه مذاکره کنند  
 
 
   در نشست ضد ایرانی باکو چه گذشت؟!
افکار نیوز :‌ «قره باغ» با حدود یک میلیون آواره آذری تبار مسلمانش که به تحریک روسیه و تشویق امریکا و فرانسه، دو دستی به ارمنستان تقدیم می شود، تجسم امروزین کوزوو است با آواره های مسلمان آلبانیایی تبارش که قربانی قساوت و تجاوز گری صرب ها بودند.

" آران " در تحلیلی نوشت : ارمنی ها که خود را قربانی ترک های عثمانی می‌دانند،سالهاست از آذری های مسلمان انتقام می گیرند؛ اما نه برای روسای دولت و نه برای نمایندگان پارلمان جمهوری آذربایجان، این موضوع جای اندوه و نگرانی ندارد،آنها در وقتش حتی از خوش و بش با سران ارمنی ها ابایی ندارند؛ نگرانی اصلی آنها، مذهب تشیع و فرهنگ ایرانی است و از همین روست که سیاست اسلام ستیزی و ایران ستیزی به دو رکن اصلی سیاستهای دولت آذربایجان تبدیل شده است.

سیاست اسلام ستیزی که نماد امروزین آن؛ ممنوعیت رسمی حجاب اسلامی در مدارس متوسطه و ممنوعیت غیر رسمی آن در همه مراکز دولتی و نیز حبس بیش از یکصد روحانی و فعال دینی آذری به جرم اعتراض به سیاستهای ضد اسلامی است و سیاست ضد ایرانی که آخرین نمودش در اولین روزهای نوروز ایرانی طی نشستی موسوم به «فردای آذربایجان ج ن و ب ی معاصر» تبلور یافت.

در این نشست که روز شنبه، ۱۰ فروردین ماه ۱۳۹۲، در سالن دان اولدوز هتل "پارک این" باکو برگزار شد، قدرت حسنقلی اف نماینده مجلس جمهوری آذربایجان، به همراه فعالان گروهک تجزیه طلب داک (باصطلاح کنگره آذریهای جهان) و جبهه ( خود خوانده ) آزادی ملی آذربایجان ج ن وب ی از جمله عناصر ضد انقلاب فراری نظیر غلامرضا صبری تبریزی، سونا دانشور و تعدادی دیگر از قومگرایان فراری از ایران، فعالان برخی از احزاب نظیر مساوات و جبهه خلق، تعدادی از صاحبنظران جمهوری آذربایجان از جمله وفا قلی زاده مشاور سیاسی رئیس جمهوری سابق آذربایجان و نصیب نصیب لی سفیر اسبق جمهوری آذربایجان در تهران و... حضور داشتند.

در این نشست سفارشی سخنرانان با طرح ادعاهای تجزیه طلبانه علیه ایران و نام بردن از آذربایجان ایران با اصطلاح مجعول "آذربایجان ج ن وب ی"، بر لزوم جدایی آذریهای ایران و حمایت بیشتر دولت باکو از این روند تاکید و دولت ایران را به نقض حقوق آذری های ایران متهم ساختند.

«دولت ایران در داخل بحران، مسایل و چشم انداز نهضت ملی آذربایجان ج ن وب ی، سرکوب ها علیه فعالان ملی! و خواسته های مان از جمهوری آذربایجان! » از جمله موضوعات سخنرانیها بود.

در این نشست تعدادی کتاب قومگرایانه و شماره های نشریه تجزیه طلب گونیین سسی (صدای جنوب) در بین شرکت کنندگان توزیع شد که در پشت جلد یکی از آنها به یکی از مقامات عالی رتبه نظام توهین شده بود .

این نشست ضد ایرانی علاوه بر اینکه موضع گیری وزارت امورخارجه و احضار سفیر جمهوری آذربایجان را در پی داشت ؛ برخی نمایندگان مجلس شورای اسلامی و نیز تعدادی از رسانه ها و روزنامه نگاران ایرانی را به عکس العمل واداشت.

شاید بازتاب برگزاری این نشست در ایران ، دست اندرکاران برگزاری آن را متوهم نموده و ذهن آنان را به اهمیت اقدامی که کرده اند سوق دهد ، در حالی که اساسا برگزاری چنین نشستهای بی خاصیتی که نه اولین بار و نه آخرین بار آن بوده کمترین تاثیری در بین آذری های ایران ندارد، جز اینکه سرنوشت شوم خیانت به کشور را یاد آور می شود که چه سان انسان را دچار ذلت می نماید تا دست یاری به سوی کسانی دراز بنماید که خود آنان سالهاست از بازپس گیری سرزمین اشغال شده شان عاجز بوده و دستشان برای بقا در دست صهیونیستهایی است که امروزه مورد نفرت عمومی ملتها هستند.

بایستی راز اعتراضات صورت گرفته در ایران نسبت به برگزاری این نشست را در دو مقوله جستجو نمود :

نخست عرف دیپلماتیک بین کشورها که اتفاقا مدام دولتمردان آذری، خود را مقید به آن دانسته و از کشورهای دیگر از جمله ایران؛ گاه عاجزانه و گاه با گستاخانه رعایت آن را خواستارند؛ حال اعتراض وزارت امورخارجه و احضار سفیر این کشور در تهران؛ یاد آوری این موضوع به دستگاه دیپلماسی آذربایجان است که عرف و مقررات بین المللی مقوله ای دو طرفه بوده و انتظار رعایت آن از سوی کشوری بدون عامل بودن به آن انتظاری عبث است.گر چه مقامات سیاسی ایران تا کنون با خویشتن داری حتی از مجموعه ها و موسسات غیر دولتی نیز خواسته اند تا از واکنش متناسب با سیاستهای ضد ایرانی دولت باکو خودداری نمایند اما بی شک تداوم این سیاست ها می تواند کاسه صبر دانشگاه ها و مراکز علمی و موسسات فرهنگی مناطق آذری نشین را لبریز نماید.

ثانیا، ناخرسندی نمایندگان مجلس و نیز اهالی رسانه مناطق آذری نشین ایران از برگزاری نشست یاد شده و عموما سیاستهای ضد ایرانی باکو ، آگاهی آنان از اهداف پشت پرده چنین سیاستهایی است. در حقیقت هدف اصلی این سیاستها نه آذری های ایران بلکه آذری های خود جمهوری آذربایجان است که امروزه با مشکلات فراوانی رو به رو هستند :
اشغال بیست درصد خاک آذربایجان و آوارگی حدود یک میلیون مسلمان آذری و وضعیت معیشتی فوق العاده نامطلوب آنان؛
ناکارایی سیستم بهداشتی و درمانی آذربایجان که سبب سرازیر شدن سیل بیماران آذری به مراکز درمانی ایران می شود،

رواج رشوه و سیستم فاسد اداری که قیامهایی نظیر قیام قوبا و اسماعیللی را در پی داشته و بخشهایی از فساد موجود مانند خرید و فروش کرسی پارلمان در افشاء گریهای اخیر مشخص شده است ،

افزایش معضلات اجتماعی مانند گسترش فحشاء و قاچاق دختران و زنان آذری که حتی اعتراض رسانه های آذری را در پی داشته است ،

وضعیت نامساعد اقتصادی مردم که انبوه آذری ها را حتی برای تهیه ارزاق موردنیاز روزانه راهی جلفا و بیله سوار و آستار می کند،
مشکلات ارتش آذربایجان مانند افزایش دویست درصدی خودکشی ها و قتل سربازان ،
نابرابریهای قومی،
محدودیتهای دینی ،
نقض فاحش حقوق بشر که حتی اعتراض نهادهای حقوق بشری اروپا را در پی داشته است،
فساد اقتصادی مسئولین آذری و...
تنها گوشه هایی از مشکلات مردم آذربایجان هستند که دولتمردان آذری تلاش می کنند همه آنها را در سایه اقدامات قوم گرایانه مخفی نگاه دارند و به صورت غیر مستقیم اذهان مردم این کشور را متوجه این نکته کنند که تحمل این مشکلات هزینه استقلال آنهاست .

طبیعی است دولت آذربایجان برای پیشبرد این سیاست نیازمند دشمن سازی است که در این راستا گروه های قوم گرای آذری و چند نفر ضد انقلاب فراری ایرانی ،ماموریت معرفی ایران و فارس ها به عنوان دشمنان استقلال آنها را بر عهده گرفته اند و در این میان مردم رنج کشده جمهوری آذربایجان که در محاصره تبلیغات ضد ایرانی رسانه های غیر اخلاقی و بی انصاف آذری قرار گرفته اند از دریافت حقایق موجود محروم می مانند.

اعتراض به برگزاری چنین نشستهایی در باکو در حقیقت اعتراض به تداوم اشغال قره باغ و تداوم مظلومیت مسلمانان آذری است که از دویست سال تا کنون سرنوشت غم انگیزی داشته اند ، اعتراض به سیاستهای ضد ایرانی باکو در حقیقت اعتراض به سیاستهای ضد انسانی جمهوری آذربایجان در قبال آذری ها،تالشها،لزگی ها و... این کشور است و گرنه ایرانی که بیش از سه دهه است در مقابل کدخدای خود خوانده دهکده جهانی سر تعظیم فرود نیاورده است چه باکی از سیاست ضد ایرانی کشوری نوظهور و کوچک دارد.

ایران و ایرانی حتی در موقع گستاخی قوم گرایان آذری و حمایت مستقیم و غیر مستقیم دولت جمهوری آذربایجان از این گستاخان از یاد نمی برد که قره باغ خاک اسلام است و باید آزاد شود ، از یاد نمی برد که مسلمانان جمهوری آذربایجان امروز در معرض محدودیتهای فراوان دینی و انسانی هستند و این محدودیتها باید پایان یابند، فراموش نمی کند که امروز استقلال آذری های جمهوری آذربایجان در نتیجه نفوذ صهیونیستها و کشورهای غربی رنگ باخته است و باید استقلال واقعی آنان اعاده شود و البته فراموش نمی کند که حق آذری های این کشور است که از تاریخ گذشته به درستی آگاه شوند تا خود دوست و دشمن خویش را تشخیص دهند.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد