به گزارش عصر ایران، منصور حقیقتپور در گفتو گو با خبرگزاری فارس در خصوص اقدام سخیف اخیر دولتمردان آذربایجان اظهار داشت: جریانی به راه افتاده است تا 17 شهر قفقاز از جمله آذربایجان به کشورمان ملحق شود که امیدواریم با همراهی مردم و حمایت همه جانبه دستگاههای بینالمللی این امر محقق شود.
وی به واکنش ضعیف دولتمردان کشورمان به اظهارات اخیر مسئولان آذربایجان اشاره کرد و یادآور شد: حق مطلب آنگونه که شایسته بود ادا نشد و به طور جدی با برخی اظهارات سخیف دولتمردان آذربایجان برخوردی صورت نگرفت.
نائب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس خاطرنشان کرد: جوانان غیرتمند اردبیل، تبریز، ارومیه و زنجان آماده هستند تا اقدامات مزورانه دولتمردان آذری را پاسخی قاطع داده و آمادگی خود را برای بازپسگیری شهرهای به یغما رفته ایران در دوران قاجار اعلام کنند.
حقیقتپور گفت: قرار است نشستی نیز در این زمینه در منطقه قفقاز انجام شود و جریان الحاق 17 شهر این منطقه به کشورمان یک جریان جدی است چرا که در نهایت حیله و نیرنگ، این 17 شهر که شهرهای آذربایجان و باکو نیز جزو آنها بوده است در دوران قاجار از ایران جدا شده و مردمان آن علاقمند هستند که به دامن کشورمان بازگردند.
وی در پاسخ به این سئوال که امکان چنین الحاقی تا چه حد میسر است، عنوان کرد: خواست و اراده مردم میتواند همه کارها را سهولت بخشد که در این زمینه امیدواریم در وهله اول آذربایجان و بعد شهرهای دیگر به دامن افتخارآمیز کشورمان بازگردند.
آذریها جرات باز پسگیری 20 درصد اراضی خود را از دست ارمنیها ندارند
رئیس مجمع نمایندگان شمال غرب کشور در بخش دیگری از سخنان خود به پشت پرده برخی تحرکات در کشور آذربایجان با همراهی رژیم صهیونیستی و آمریکا اشاره کرد و به خبرنگار فارس در اردبیل بیان داشت: این رژیمهای بیگانه به ریش دولتمردان آذربایجان میخندند و آنها را ضعیفتر از آن میدانند که 20 درصد از اراضی تحت اشغال این کشور در دست ارمنیها را بتوانند آزاد کنند.
حقیقتپور با اشاره به ناتوانی دولتمردان و مسئولان کشور آذربایجان در باز پسگیری این میزان اراضی به یغما رفته افزود: جرات آنها به حدی پایین است که حتی در خرید اسلحه از بیگانگان تضمین میدهند که از این سلاحها علیه ارمنیها برای آزادی قرهباغ استفاده نکنند.
وی سطح روابط ایران با آذربایجان را ضعیف و پایینتر از میانگین متوسط توصیف کرد و گفت: قطعاً توسعه روابط به ضرر آنهاست که هر روز به کاهش روابط فکر میکنند و به دلیل ترس و واهمهای که از ایران دارند حتی در لغو روادید در توسعه با جمهوری اسلامی ایران به حیلهگری و مکاری روی آوردهاند.
نماینده مردم اردبیل، نیر، نمین و سرعین در مجلس شورای اسلامی با اشاره به مکاتبه 9گانه خود با مجلسیان کشور آذربایجان تصریح کرد: برای 9 نامهای که بنده به مجلس آذربایجان نوشتهام پاسخ شفافی ندادهاند و گاه با جوابهای غیرمنطقی سعی کردهاند ما را متهم کنند در حالی که هم ملت ایران و هم آذربایجان میدانند که خائن و خادم چه کسی است.
دولت به جای ایراد گرفتن از مجلس تعطیلات سه هفتهای را تعدیل کند
عضو مجمع نمایندگان استان در واکنش به اظهارات اخیر در مورد تعطیلی 20 روزه مجلس و معطل ماندن قانونگذاری در کشور نیز یادآور شد: دولت به جای ایراد گرفتن از تعطیلات به حق نمایندگان شایسته است تدبیری را به کار گیرد تا کشور سه هفته پشت سر هم در تعطیلات به سر نبرد.
حقیقتپور با بیان اینکه یک دوازدهم بودجه سال 92 به تصویب رسیده و به تایید شورای نگبهان نیز رسیده است و در سه ماه اول دولت مشکلی از این لحاظ ندارد، افزود: رئیس جمهوری که با 85 روز تاخیر لایحه بودجه را به مجلس بیاورد باید با همین مدت تاخیر نیز مصوبه مجلس را بگیرد تا بتواند کارها را رتق و فتق کند.
وی با یادآوری اینکه در تعطیلات سه هفته گذشته اگر لازم باشد پشت پرده سفرهای خارجی وزرا و اقدامات رئیس جمهور را رسانهای میکنیم، خاطرنشان کرد: سوء استفادههایی که در عرصه سیاسی و اقتصادی صورت میگیرد اسفناک است.
نائب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس در خصوص کاندیداتوری نیکزاد و رد آن از طرف برخی اطرافیان نیز گفت: ما یقین داریم که احمدینژاد به نیکزاد ماموریت داده تا آمدن و نیامدن خود را در هالهای از ابهام قرار دهد تا تکلیف مشایی و رای آوری او مشخص شود.
حقیقتپور در پایان گفتو گوی خود با خبرنگار فارس در اردبیل تصریح کرد: بنده تصور میکنم نیکزاد کاندیدای نهایی دولت احمدینژاد نیست و اگر هم باشد رای لازم را در کشور و حتی خطه آذربایجان و اردبیل کسب نمیکند.
پایگاه های اینترنتی تونسی ضمن درج این خبر نوشت: یک تونسی، خواهر کم سن و سال خود را به منظور ادای جهاد نکاح به سوریه برد.
اما ماجرا از این جا فراتر رفت. یکی از جوانان تونسی دلبخانه وهابیت، برای این که زنش بتواند در این جهاد شرکت کند او را طلاق داد.
این تروریست ها، نام این جهاد را «جهاد نکاح» گذاشته و با این روش دختران تونسی را به کشور جنگزده سوریه اعزام میکنند.یک زن سوری پناه برده به اردوگاه پناهندگان السلیمانیه در ترکیه، در پی تجاوز 20 تن از عناصر مسلح افغان و سوری به او و سه دخترش تحت عنوان جهاد جنسی(جهاد المناکحه) اقدام به خودسوزی کرد.
به گزارش سرویس بین الملل انتخاب، شماری از خانواده های تونسی، ناپدید شدن دختران نوجوانشان را به پلیس اطلاع داده اند و گمان می رود که این دختران در چارچوب جهاد نکاح به صورت داوطلبانه به سوریه سفر کرده اند تا نیازهای عناصر مسلحی که بر ضد ارتش سوریه می جنگند را برآورده کنند.
پایگاه اینترنتی سما با اعلام خبر مذکور، از قول یک نماینده اردنی نوشت: ازدواج با زنان آواره باید متوقف شود. نمایندگان اردنی از دولت خواستند فحشا در اردوگاه آوارگان سوری الزعتری را متوقف و این اردوگاه را به داخل اراضی سوری منتقل کند.
همچنین روزنامه القدس العربی اعلام کرد که شماری از نمایندگان مجلس اردن ضمن انتقاد شدید از نقش قطر در بحران سوریه، از دولت اردن خواسته اند فحشا را در اردوگاه آوارگان سوری الزعتری متوقف کرده این ارودگاه را به داخل اراضی سوری منتقل کند.
القدس العربی همچنین این خبر را بر روی صفحه اینترنتی خود منتشر کرد: شورای ملی زنان در مصر اعلام کرده که مصری ها با پرداخت 500 جنیه مصری، با زنان آواره سوری ازدواج می کنند.در واقع چنین کسانی قبای اسلام به تن کرده اند، اما در واقع به دنبال ضربه زدن به اسلام و همه ادیان آسمانی و کاشتن بذر کینه و نفرت و خصومت در میان برادران و ملت ها هستند و صدور چنین فتواهایی تحت لوای اسلام، ننگی برای اعراب است.
برخی نظریه پردازان، سیاست امریکا در منطقه خلیج فارس را با توجه به موقعیت محوری این منطقه، در راستای تلاش های این کشور برای کسب جایگاه هژمونیک در سطح جهانی تعبیر می کنند. با این حال، امریکا در دوران بعد از جنگ سرد و به رغم تلاش فراوان و صرف هزینه های هنگفت برای تثبیت موقعیت سلطه جویانه خود در منطقة خلیج فارس، با چالش ها و موانع جدی رو به رو بوده است. مخالفت بازیگران منطقه ای مانند ایران با هژمونی امریکا و ناکامی های این کشور در عرصه هایی مانند عراق و افغانستان و نیز بروز قیام های مردمی علیه نظام های دیکتاتوری عربی، از موانع عمده منطقه ای هژمونی امریکا در خلیج فارس محسوب می شود. از طرف دیگر تلاش سایر قدرت های بزرگ مثل روسیه برای اعمال نفوذ در منطقه، اقدامی برای موازنه سازی در مقابل امریکا تلقی می شود. گرچه درهم تنیدگی روابط و برخورداری از منافع مشترک در فضای جهانی شده، از سطح رقابت و تقابل قدرت های بزرگ کاسته و در مقابل، سطح همکاری ها را افزایش داده است، اما این موضوع به معنای حذف نگرانی های آنها از برتری کامل یک بازیگر در برابر سایر بازیگران نیست. بنابراین هرچند تلاش موازنه جویانه سخت افزاری و نظامی، دیگر جایگاه چندانی در استراتژی قدرت های بزرگ ندارد، اما تلاش های موازنه جویانه در شکل نرم آن همچنان ادامه دارد. ازاین رو، مسئله اصلی این است که در دورة پس از جنگ سرد و در حال حاضر، قدرت های بزرگ چه واکنشی نسبت به رفتارهای هژمونی طلبانه امریکا در منطقه خلیج فارس از خود نشان می دهند؟ و این که تلاش های هژمونی طلبانه امریکا در منطقه خلیج فارس علاوه بر واکنش سایر قدرت های بزرگ با چه چالش هایی مواجه می باشد؟ آیا بیداری اسلامی و بهار عربی موجب تغییر موازنه قوا در منطقه خواهد شد و حضور نظامی قدرت های بزرگ را کاهش خواهد داد و یا این که دور جدیدی از منازعات و رقابت ها آغاز خواهد شد؟ آنچه می توان در پاسخ به این سوال گفت آن است که نقش ملت ها در سیاست منطقه ای افزایش پیدا خواهد کرد و قدرت مانور رژیم صهیونیستی در دراز مدت کاهش پیدا خواهد کرد و میل به تعاملات سازنده بین دولت ها و ملت ها نیز فزونی خواهد یافت.
در حال حاضر در پیرامون مرزهای ایران، دولت عراق با ناامنی ها و چالش های مهمی روبرو است. جمهوری اسلامی ایران روابط دوستانه ای با دولت و ملت عراق دارد و همکاری های نزدیکی بین دو کشور در حوزه های مختلف جریان دارد. جمهوری اسلامی سعی می کند تا روابط خود با مصر را که به دلیل پیمان کمپ دیوید قطع شده بود دوباره احیا نماید و در کنار ملت های قیام کرده علیه دیکتاتوری ها برای پیروزی آنها تلاش کند. متأسفانه بعضی از نظام های پادشاهی از جمله عربستان از سرنگونی دیکتاتورهایی مانند زین العابدین بن علی و حسنی مبارک راضی نیستند و هنوز از تحولات انجام شده در عراق پس از سرنگونی صدام حسین خشنود به نظر نمی رسند و این موضوع می تواند موجب واگرایی و نیز رقابت بین بعضی از قدرت های منطقه ای از جمله ایران و عربستان سعودی در خلیج فارس تلقی گردد. از سوی دیگر، چگونگی ایجاد توازن بین محور آمریکا- اسرائیل از یک سو و ایران از سوی دیگر از موضوعات مهم رقابت منطقه ای در وضعیت کنونی است. تلاش برای به دست گرفتن زمام امور تحولات در کشورهایی مانند بحرین و سوریه و یمن از جمله این رقابت های منطقه ای و فرامنطقه ای است. آمریکا و عربستان مانع از به ثمر رسیدن قیام مردم در بحرین شده اند و در سوریه نیز قیام مردمی تبدیل به جنگ مسلحانه ویرانگر داخلی شده است. با این نگاه تحولات سوریه را می توان علاوه بر تلاش مردم این کشور برای رهایی از ساختار حکومتی تک حزبی در واقع منازعه ای بین آمریکا،ترکیه و عربستان سعودی از یک سو و ایران و روسیه و چین از سوی دیگر برای کسب قدرت و ایجاد نفوذ بیشتر منطقه ای ارزیابی کرد. حل بحران سوریه نیز تا حدود زیادی به آنچه که از سوی بازیگران رقیب در این صحنه اتفاق می افتد مربوط می شود. موقعیت ژئوپلیتیکی سوریه و پیشاهنگی این کشور در بسیاری از سیاست های جهان عرب از جمله پشتیبانی از جریان مقاومت علیه اسرائیل همواره بازیگران مختلف منطقه ای و فرامنطقه ای را در مسائل این کشور درگیر کرده است. آنچه را که می توان امروزه در صحنه معادلات سوریه مشاهده کرد و در ادبیات روابط بین الملل نیز این امر مورد توجه قرار گرفته در واقع نشانه هایی از شکل گیری یک جنگ سرد جدید است که تنها به جهان عرب محدود نشده و می تواند قدرت های فرامنطقه ای را نیز درگیر خود سازد. به عنوان مثال یکی از ابعاد این جنگ سرد جدید می تواند ایران و عربستان را رو در روی هم قرار دهد و باعث سردی روابط بین ایران و ترکیه گردد و همچنین در سطح کلان نیز بلوک بندی هایی را بین دو جبهه روسیه و چین و آمریکا و متحدین غربیش ساماندهی نماید. طنز جالب این است که پادشاهی های محافظه کار عرب در حاشیه خلیج فارس که مخالف گسترش دموکراسی در کشورهای خود هستند همراه با ترکیه از تغییر و تحولات در سوریه حمایت می کنند و جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک سیستم سیاسی مردم سالار از نظام دیکتاتوری بشار اسد به عنوان حامی مقاومت فلسطینی حمایت می نماید. در مجموع موضوعات و چالش های مهم کنونی موجود در خاورمیانه را می توان به شرح ذیل برشمرد :
1- قیام مردم بحرین و مداخله ارتش عربستان در سرکوب اعتراضات
2- تداوم حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس
3- گسترش آرام و تدیجی پیمان ناتو در کشورهای عربی
4- جنگ قدرت های رقیب در فضای نا آرامی های سوریه
5- تداوم جنگ طلبی اسرائیل
6- چگونگی تشکیل دولت فلسطینی
7- راهکارها و شیوه های ایجاد ثبات و امنیت در کشورهای عبور کرده از دیکتاتوری
به هر حال بیداری اسلامی و تحولات جهان عرب نقطه عطفی در ایجاد موازنه قدرت جدید در منطقه خاورمیانه محسوب می شود. پیش از این "توازن قدرت" در منطقه در سطح بازیگران کلاسیک یعنی دولت ها صورت می گرفت که آسان تر و سریع تر بود. اما با بروز تحولات عربی "توازن قدرت" همزمان بر محور "پویایی های سیاست داخلی" جوامع عربی و نقش دولت ها صورت می گیرد. لذا چگونگی ایجاد موازنه قوا در ماهیت پیچیده تر و کندتر شده است. با بروز تحولات جهان عرب، مسائل سیاسی- اجتمایی داخلی کشورهای عربی مثل دموکراسی سازی،آزادی، اصلاحات ساختار سیاسی، خروج از اقتدارگرایی، سیستم های اقتصادی، اسلام گرایی، حقوق بشر، حقوق جوانان، حقوق زنان و غیره به عنوان اولویت اصلی مسائل این کشورها تبدیل شده و این تحول خود جهت گیری سیاست خارجی کشورها در معادلات قدرت منطقه ای را تحت تاثیر قرار داده است.
بنابراین محور اصلی تجزیه و تحلیل تحولات عربی بر پایه رقابت دولت ها برای افزایش "نقش و نفوذ" خود در چارچوب توازن قوا صورت می پذیرد، محوری که کمتر به آن توجه شده ولی روز به روز بر اهمیت آن افزوده می شود. به عنوان مثال، پیچیدگی های مسائل مصر، بحرین،یمن و بحران سوریه بیشتر به دلیل ترکیب "مسائل و پویایی های سیاست داخلی" این کشورها با "مسائل منطقه ای" و نقش کلاسیک دولت ها برای حفظ توازن قدرت است و همین موضوع پیش بینی سرنوشت بحران های منطقه ای را بسیار دشوار کرده است.
باید توجه داشت که هر یک از بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای افزایش نقش منطقه ای خود را برای نیل به اهداف خاص خود می خواهند. غرب و ترکیه نقش خود را بیشتر برای افزایش "نفوذ" و کسب رهبری سیاسی در جهان اسلام می خواهند. ایران، روسیه، چین و حتی عربستان نقش خود را برای "مهار" تهدیدات و افزایش ضریب امنیت ملی خود دنبال می کنند. بر این مبنا، محور "مدل امنیتی" ، "ایدئولوژی" و "اقتصاد" همگی به عنوان ابزارهایی برای افزایش نقش بازیگران اصلی در منطقه در چارچوب معادلات قدرت صورت می گیرد. از این سطح تحلیل، آینده توازن قدرت در منطقه بر رقابت دو بلوک از بازیگران منطقه ای و بازیگران فرامنطقه ای خواهد بود. در بلوک بازیگران منطقه ای، چهار بازیگر فعال و اصلی قدرت منطقه یعنی ایران، ترکیه، عربستان و مصر همراه با رژیم صهیونیستی به عنوان بازیگر پشت پرده و به ظاهر غیر فعال که منافع خود را از طریق آمریکا پیگیری می کند قرار دارند. در بلوک بازیگران فرامنطقه ای نیز دو بازیگر اصلی آمریکا و روسیه هستند. در این چارچوب، ویژگی جدید تحولات عربی تأثیر "پتانسیل داخلی جهان عرب" بر سیاست منطقه ای بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای است. بر این مبنا، رقابت تمامی بازیگران تأثیرگذار در تحولات جهان عرب بر محور "مهارتهدید" و افزایش "نقش و نفوذ" بوده است. به عنوان مثال، رقابت ایران و عربستان بیشتر بر مبنای "مهار" نقش یکدیگر و افزایش "نفوذ" در کشورهای همسو است تا بر محور رقابت شیعه و سنی. عربستان افزایش نقش منطقه ای ایران را به ضرر منافع و امنیت ملی خود می داند در حالی که جمهوری اسلامی ایران افزایش نقش و نفوذ منطقه ای خود را برای رفع تهدیدات امنیت ملی خود ضروری می داند.
رقابت ایران و ترکیه نیز بیشتر بر مبنای نگرانی از افزایش نقش منطقه ای یکدیگر است. ترکیه سیاست کسب "رهبری سیاسی" در منطقه خاورمیانه را دنبال می کند و سعی دارد تا از پتانسیل های داخلی جهان عرب در راستای بهره برداری از "قدرت نرم" خود از یک سو و در جهت تقویت روابط اقتصادی با کشورهای عربی و کسب منافع در منطقه از سوی دیگر بهره ببرد. سیاست ترکیه برای نادیده گرفتن اقتدار دولت مرکزی عراق در ارتباط با اقلیم کردستان و همچنین تلاش این کشور برای بدست گرفتن رهبری سیاسی در منطقه و به خصوص دخالت آشکار در بحران سوریه، منافع ژئوپلتیک و توازن قوایی ایران و عراق را در منطقه به خطر می اندازد. دوستی بالقوه ایران و مصر یا حتی رقابت این دو کشور نیز بیشتر در خصوص میزان تأثیرگذاری بیشتر و بهتر بر تحولات آینده منطقه است. رقابت ایران با آمریکا نیز بر مبنای مهار یکدیگر و افزایش نقش و نفوذ دو کشور قرار دارد. ایران معتقد به تلاش برای کمک به فلسطینیان برای بازگشت به سرزمین مادری و تشکیل یک دولت در تمام سرزمین های فلسطینی با کسب آراء تمام مردم این سرزمین است و بر این باور است که دولت جعلی اسرائیل جایگاهی در خاورمیانه ندارد.
عربستان نیز به عنوان یک بازیگر محافظه کار سنتی منطقه در پی "مهار" تهدیدات و حفظ "امنیت" پادشاهی حاکم است. این کشور سعی می کند تا کمتر تحت تاثیر تحولات و تغییرات داخلی جهان عرب از قبیل اصلاحات سیاسی، حقوق زنان، نقش جوانان و غیره قرار گیرد و به واقع از سرایت تحولات بهار عربی به درون مرزهای خود جلو گیری می کند. بر این مبنا، سیاست مهار ایران در منطقه و حضور فعال در بحران سوریه و دخالت نظامی در سرکوب قیام مردم بحرین را با هدف افزایش امنیت نظام سلطانی خود پیگیری می کند. ایران نیز با استفاده از پتانسیل های داخلی جهان عرب به ویژه در مصر،یمن و بحرین خواهان سرعت تحولات برای کاهش نقش و نفوذ منطقه ای آمریکا و اسرائیل است و در سوریه نیز برای مهار تهدید و حفظ توازن قوای منطقه ای خواهان کاهش سرعت تحولات و ورود به روند انتقال سیاسی قدرت و انجام اصلاحات بر مبنای حفظ امنیت و ثبات در منطقه است.
اسرائیل بیشتر در پی توسعه امنیت و حفظ "بقاء" خود است. این کشور تحت تأثیر تحولات جهان عرب نگران واکنش منفی سیاست داخلی جوامع عربی به موجودیت اسرائیل و روند صلح اعراب و اسرائیل و برهم خوردن پیمان کمپ دیوید است. بنابراین سیاست منفعل "صبر و احتیاط" را پیشه کرده و عمدتا از طریق آمریکا خواهان مدیریت تحولات عربی است.
آمریکا سیاست سنتی افزایش "نفوذ" و تسط بر جریان های سیاسی- امنیتی و اقتصادی در منطقه را با هدف مدیریت تحولات جهان عرب از طریق بکارگیری قدرت هوشمند، دیپلماسی عمومی و ارائه مدل غربی حکومتی، تمرکز بر طبقه متوسط و دمکراسی سازی در منطقه پیگیری می کند. آمریکا همچنان در انتخاب بین "منافع" و "ارزش ها" به دلیل اصل بودن حفظ امنیت اسرائیل در سیاست خاورمیانه ای خویش، طرف منافع خود را می گیرد. بر همین اساس ایالات متحده از دموکراسی در بحرین حمایت نمی کند و بر حفظ نظام موجود در این کشور تأکید دارد و به سرکوب خونین و ظالمانه مردم در این کشور اعتراضی ندارد. از سوی دیگر منافع درازمدت آمریکا موجب شده است تا اخیرا اوباما نسبت به ارسال انواع سلاح ها برای مخالفین دولت سوریه به ویژه افراد القاعده دچار تردید و نگرانی شود زیرا رئیس جمهور آمریکا فکر می کند که ممکن است این جنگ افزارها به دست گروه های افراطی اسلام گرا از جمله القاعده بیفتد و در نتیجه در دراز مدت امنیت اسرائیل را به خطر بیندازد. بنابراین آمریکا ، سیاست نمد مالی را در بحران سوریه انتخاب کرده چون خواهان بهم خوردن ثبات منطقه ای نیست زیرا که ممکن است منافع آمریکا را به خطر بیندازد.
نهایتا روسیه نیز با استفاده از پتانسیل های داخلی جهان عرب نگران از دست دادن نقش منطقه ای خود برای "مهار" آمریکا است. به عنوان مثال مخالفت های روسیه با آمریکا در بحران سوریه، به نگرانی این کشور از احتمال توسعه طلبی ها و افزایش قدرت بازیگری آمریکا در منطقه باز می گردد که می تواند روزی دامن گیر روسیه هم شود.