سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی و تحلیل

 

گزارش مشرق از راه آهن رضا خان/
یکی از موارد دخالت و خیانت انگلستان در ایران، طرح احداث راه آهن شمال جنوب در زمان سلطنت رضا شاه پهلوی است. این طرح که در آن زمان با تبلیغات بسیار و هزینه ی گزاف به عنوان یکی از افتخارات ایرانیان و خدمات رضا شاه معرفی می شد، در حقیقت طرحی بود برای تأمین منافع انگلستان که قرار بود از جیب مردم ایران برای آن هزینه شود. در این گزارش به ابعاد پنهان و آشکار این امر خواهیم پرداخت.
گروه گزارش ویژه مشرق؛ در طول تاریخ ایران، هیچ کشوری مانند انگستان به بد نامی در بین مردم مشهور نبوده و نیست. مردم ایران همواره در معرض دخالتها و غارت منابع خود از جانب دولت انگستان بوده اند. دادن امتیازات متفاوت به انگستان در زمینه های مختلف از جمله قرارداد های نفتی، توسط پادشاهان ایران زمینه ی دخالت و نفوذ این کشور در ایران را پدید آورد. یکی از موارد دخالت و خیانت انگلستان در ایران، طرح احداث راه آهن شمال جنوب در زمان سلطنت رضا شاه پهلوی است. این طرح که در آن زمان با تبلیغات بسیار و هزینه ی گزاف به عنوان یکی از افتخارات ایرانیان و خدمات رضا شاه معرفی می شد، در حقیقت طرحی بود برای تأمین منافع انگلستان که قرار بود از جیب مردم ایران برای آن هزینه شود.

طرح احداث راه آهن شمال جنوب بر می گردد به سال 1304 هجری شمسی. در آن زمان دولت ایران تصمیم گرفت تا به وسیله ی احداث خط راه آهن، دریای خزر را به خلیج فارس متصل کند. به همین منظور قانون مربوطه در 9 خرداد آن سال در مجلس شورای ملی به تصویب رسید.


طبق قانون مجلس شورای ملی هزینه ی این طرح باید بدون کمک خارجی تأمین می شد که مقرر شد این هزینه از طریق گرفتن دو ریال مالیات از هر سه کیلو قند و شکر وچایی که وارد یا تولید می شود، تأمین شود. و باقیمانده ی هزینه ها از طریق بودجه ی عمومی تأمین گردد.

خط شمال از بندر گز( امام خمینی فعلی) در ساحل جنوب شرقی دریاچه خزر آغاز شد و از بین دشت و با عبور از جنگل به شهر ساری می رسید و با عبور از گدوک و جلگه خوار و ورامین به ایستگاه تهران ختم می شد. خط منتهی به جنوب نیز از بندر شاهپور آغاز و با عبور از پل­های متعدد بویژه پل کارون به بخش کوهستانی می رسید.


بعد از عبور از تونل های پی در پی به فلات مرکزی وارد می شد و بدون عبور از شهر های مهمی مثل اصفهان و شیراز به تهران ختم می شد. تاریخ شروع به کار این طرح در سال 1306 بود که بعد از 11 سال یعنی در سال 1317، با هزینه ای بالغ بر سی میلیون لیره ی انگلیسی به دست رضا شاه افتتاح شد.

احداث راه آهن در هر مکانی باید حداقل یکی از این سه خصلت استراتژیکی (منظور دفاعی و نظامی)، اقتصادی (ترانزیت بین المللی و معاملات بازرگانی) و ارتباطی را برای مردم آن منطقه داشته باشد. با بررسی راه آهن شمال جنوب، که در دوران خود با رنج و زحمت های فراوان کارگران و هزینه های گزاف ساخته شد ، هیچ یک از این سه شاخص مشاهده نمی شود.


احداث راه آهن یکی از آرزوهای دیرینه ی ایرانیان در آن زمان بود که اقدام رضا شاه در راه اندازی آن امیدواری های فراوانی را در بین مردم و برخی نخبگان ایجاد کرد اما غافل از اینکه این خط آهن، با این هزینه ی گزاف که از طریق مالیات های مردم و بودجه ی عمومی کشور ساخته می شد، سود خود را به جای مردم ایران به بیگانگان می رساند و تأمین کننده ی منافع دولت انگستان در منطقه بود.

اولین مخالفت هایی که در رابطه با طرح راه آهن شمال جنوب مطرح شد، اشکال در مسیر شمالی جنوبی این خط آهن بود. برخی معتقد بودند که مسیر مناسب برای احداث خط راه آهن مسیر شرقی- غربی است. زیرا از گذشته مسیر بازرگانیِ ایران به این طریق بوده و مسیرِ ترانزیت بین المللی از این قسمت عبور می کند.

پیشنهاد تأسیس راه آهن در زمان قاجار هم به همین دلیل از جانب ایران رد شد. احمدشاه در پاسخ به پیشنهاد انگلیسی‌‌ها برای مفتوح ساختن باب مذاکره در مورد کشیدن راه آهن گفت: «راه آهنی که به صلاح و صرفه ایران است، راه آهنی است که از دزداب (زاهدان فعلی) شروع می‌شود و مسیر آن به اصفهان و تهران باشد و از آنجا به اراک و کرمانشاه متصل شود، یعنی از شرق به غرب ایران، چنانکه از زمان داریوش هم راه تجارت هندوستان در آسیا و سواحل مدیترانه همین راه بوده است و این راه برای ملت ایران ‌‌نهایت صرفه را از لحاظ تجارت خواهد داشت، ولی راه آهن عراق به منجر خزر فقط جنبه نظامی و سوق‌الجیشی دارد و من نمی‌توانم پول ملت را گرفته یا از کشورهای خارج وام گرفته و صرف راه آهنی که فقط جنبه نظامی دارد نمایم.»

دکتر مصدق هم در زمان طرح این موضوع در مجلس شورای ملی، مخالفت خود را با احداث را آهن اعلام کرد و بحث های داغی را در مجلس پیش آورد که این مخالفت ها هم نتوانست از احداث این خط آهن جلو گیری کند . دکتر مصدق معتقد بود که این طرح توجیه اقتصادی ندارد و در آن شرایط فشار زیادی را به مردم تحمیل خواهد کرد.

مسئله ی بعدی در مورد این خط آهن، رعایت نشدن خصلت ارتباط بین شهری در این خط است. در زمان احداث راه آهن، هفت شهر مهم کشور از لحاظ جمعیت و ارزش اقتصادی، غیر از تهران عبارت بودند از تبریز، اصفهان، مشهد، همدان، شیراز، رشت و کرمانشاه که مسیر راه آهن شمال جنوب هیچ یک از این شهرهای مهم را به هم مرتبط نمی کرد و بیشتر از شهر های کوچک و غیر مهم عبور می کرد. علاوه بر این منتهی الیه شمال این خط آهن به بندر گز- که نقطه ای بن بست بود- و در جنوب به خورموسی ختم می شد که به علت نزدیکی به مرز خشکی عراق از لحاظ نظامی و استراتژیک غیر مناسب بود.

مسیر راه آهن با ید به گونه ای انتخاب شود که بعد از عبور از شهر ها و نقاط پرجمعیت اقتصادی کشور به دو نطقه ی انتهایی «آزاد» متصل شود تا ارتباط بین المللی با نقاط اقتصادی کشور تأمین گردد. انتخاب مسیر راه آهن به این طریق در بسیاری از کشور های دنیا مرسوم است، به طوری که هر یک از خطوط راه آهن در کشور های آمریکا و کانادا، شهر های مهم مسیر خود را، به دو نطقه ی انتهایی آزاد در اقیانوس کبیر و اطلس متصل می کنند.


دروازه های ورود و خروج ایران در آن زمان به لحاظ ورود و خروج مسافر و کالا در شمال، تبریز (برای ارتباط بوسیله ی شوسه و راه آهن به اروپا از طریق روسیه و ترکیه) و بندر انزلی (انتهای خط کشتی رانی شوروی) بودند. بنابراین باید یکی از این دو شهر که نقاط آزاد بودند به عنوان نقاط انتهایی انتخاب می شدند.

به این ترتیب احداث راه آهن از طریق این مسیر هم از لحاظ مرتبط کردن شهر های مهم و هم از لحاظ صرفه ی اقتصادی فاجعه آمیز بود و سطح زندگی عمومی مردم ایران را کاهش می داد زیرا که هزینه ی آن از طریق ما یحتاج روزانه ی مردم(قند و چایی و شکر) تأمین می شد. اما عده ای انتخاب این مسیر را بیشتر به خاطر منافع نظامی حاصل از احداث این راه آهن برای کشور می دانستند. الول ساتن در کتاب خود به همین موضوع اشاره می کند: « منظور از ساختن این راه آهن رعایت جنبه ی سوق الجیشی و نظامی است که قادر باشند با آن در مواقع مقتضی از مازندران و تهران قشون و مهمات را به جنوب برسانند....»


این استدلال هم به نظر درست نمی نماید زیرا که در جنوب غربی ایران خطر عمده ای که دولت را وادار به ساختن راه آهنی پر خرج با آن طول و تفصیل کند به چشم نمی خورد. بیشتر افرادی که می توانستند در جنوب مشکلاتی ایجاد کنند توسط دولت سرکوب شده بودند و عشایر و ایلات آن منطقه بدون وجود راه آهن هم از طریق راههای مختلف قابل کنترل بودند و ساختن راه آهن با آن همه دردسر و هزینه برای سرکوب عشایر اصلاً به صرفه نبود.

در آن تاریخ دو سازمان نظامی مجاز بودند که وضع راه آهن را مورد بررسی قرار دهند؛ رکن سوم ستاد کل ارتش از لحاظ طرح های عملیانی و دانشگاه جنگ از نظر آکادمیک. سرهنگ غلام رضا مصور رحمانی یکی از متخصصین نظامی در کتاب خود به این موضوع اشاره می کند و بعد از بررسی های دقیق، می گوید« در رکن سوم ستاد کل ارتش کوچکترین اثری در اینکه این این رکن در بررسی مسیر راه آهن و دادن نظریه در آن باب شرکت داشته وجود نداشت.» همچنین دانشگاه جنگ هم بعد از یک هفته تحقیق و بررسی و مسافرت با راه آهن نتایج قابل توجهی را اعلام کردند:

« 1. برای بررسی مسیر کلی راه آهن سراسری هیچ یک از سازمان های نظامی مورد مشورت قرار نگرفته اند.

2. پایان دادن مسیر راه آهن به بندر گز، بررسی نظامی آن را از لحاظ ایران ناچار متوجه همسایه ی شمالی می ساخت که در آن اولاً تصور ادراک عمل تعرضی ایران بلا مفهوم و غیر قابل بحث شمرده می شد. ثانیاً تصور اینکه همسایه ی شمالی، ایران را از طریق گرگان مورد تعرض قرار دهد از نظر نظامی غیر قابل قبول و مباین با موازین عقلی به نظر می رسید.»

ویژگی های سه گانه ای که برای هر راه آهن می توان متصور شد هیچ کدام در راه آهن شمال جنوب مشاهده نمی شود؛ اما سؤال این است که چه عاملی باعث شد که این همه هزینه و زحمت صرف راه آهنی شود که هیچ سودی برای مردم ایران نخواهد داشت؟

بدون شک برای پیدا کردن جواب باید به دنبال عامل خارجی گشت. اگر این طرح را فاقد سود و منفعت برای مردم ایران بدانیم، باید به سراغ کسانی رفت که از این طرح سود می برند. انگستان در ایران منافع استراتژیک و مهمی داشت که اصلی ترین آنها در آن زمان حفظ مستعمره ی مهم خود یعنی هند است. ایران یکی از دروازه های حمله به هند بود که انگستان با نفوذ و کنترل بر ایران می توانست هند را از شر بسیاری از تهدیدات حفظ کند.


از طرف دیگر ایران با روسیه، اصلی ترین رقیب انگستان، هم مرز بود وکنترل بر ایران می توانست به نوعی کنترل بر روسیه نیز باشد. این را هم باید اضافه کرد که انقلاب بولشویکی در روسیه و خطر گسترش کمونیست، عامل محرک دیگری برای اقدام به احداث این راه آهن بود.

در حقیقت هدف اصلی در ایجاد راه آهن سراسری شمال جنوب، دفاع استراتژیکی هندوستان در قبال تعرض احتمالی روسیه بود. این خط آهن به گونه ای طراحی شده بود که دولت انگستان که تسلط بر دریا ها را دارا بود، نیروهای خود را به گوشه ی شمال خلیج فارس برسانند و سپس در حداقل زمان ممکن آنها را از طریق راه آهن سراسری ایران به جنوب شرق دریای خزر سوق دهند، تا بتوانند در منطقه ی گرگان متمرکز شوند.


این راه آهن با مسیر معینه ی خود می توانست اولین عناصر نظامی انگستان را در ظرف چهل و هشت ساعت از جنوب غربی خلیج فارس به گرگان برساند، منطقه ای که جهت دفاع از هندوستان از طریق قطعِ خطِ عقب نشینی ارتش متعرّض به هندوستان در منطقه ی مشهد – هرات، اهمیت استراتژیکی را برای انگستان ایجاد می کرد . این خط آهن علاوه بر اینکه به انگستان اجازه می داد تا در صورت لزوم از نیروی نظامی خود به بهترین وجه استفاده کند، فکر تعرض به هندوستان را برای حریف کاملاً تأمل آمیز می ساخت.

سرهنگ غلام رضا مصور رحمانی در مورد چگونگی انشاء مسیر راه آهن اینگونه می گوید: «بنا بر اظهار یکی از کارمندان با سابقه ی وزارت راه، منشاء اصلی مسیر راه آهن سراسری منحصر به یک برگ کاغذ آبی رنگ بود که روی آن خطی از منتهی الیه شمال غربی خلیج فارس به تهران و جنوب شرقی بحر خزر کشیده شده بود بدون اینکه جزئیات در آن مشخص باشد. آن صفحه ی کاغذ را سفیر انگلیس به رضاه شاه داده بود و رضا شاه به دست خود آن را برای عمل مستقیماً به وزیر راه داد.»

تأیید کننده ی این نظر صحبت های لرد کترزین نایب السطنه ی هندوستان ، در مجلس عوام انگستان بر سر مسئله ی راه آهن ایران است: «در مدت ۲۰ سال تأیید کردند که هندوستان باید محاط باشد، در یک حلقه کوه‌ها و صحرا‌ها که بدون تلفات زیاد و پول، غیرقابل عبور باشد.

این سیاست، هندوستان را از هر حمله‌ای حراست کرده و هیچ ملتی حق عبور از این منطقه حمایت شده را نداشت؛ اما اگر این راه آهن، راه آهن غربی- شرقی ایران ساخته می‌شد، آن وقت تمام آن سیاست به خطا بوده و به ما می‌گویند، این اصول را نپذیرید که سیاست حقیقی هند عبارت است از باز کردن سرحدات آن به طرف مغرب.»

پس از افتتاح این راه آهن هم انگستان منافع بسیاری را از طریق این خط آهن بدست آورد. بعد از اینکه هیتلر در جنگ جهانی، با پیشروی های خود به سمت شوروی در حرکت بود، انگستان توانست از طریق ایران و خط آهن شمال جنوب کمک های خود را به شوروی برساند تا پازل پیروزی های هیتلر کامل نشود.

رضا شاه هم بعد از اینکه توسط انگستان تبعید شد از عدم اقدام خود برای تخریب راه آهن اظهار تأسف کرد. ملکه مادر در خاطراتش می‌نویسد: «یادم هست که رضا دو سه روز بعد از اشغال ایران به من گفت: تاجی جان ما خبط (اشتباه) بزرگی کردیم که پل ورسک را منهدم نساختیم، ما باید از‌‌ همان اواسط مرداد ماه که زمزمه حمله به ایران را شنیده بودم، اقدام به نابود کردن راه آهن می‌کردیم. رضا تا پایان عمر همیشه غبطه می‌خورد که چرا پل ورسک را، خراب نکرده و راه متفقین را نبسته است.»



به این ترتیب هزینه و زحمتی که می توانست به احداث راه آهنی در راستای منافع ایران تبدیل شود، با دخالت و اعمال نفوذ انگستان به طرحی برای حفظ منافع انگستان تبدیل شد که مردم ایران می بایست هزینه ی آن را پرداخت کنند.

منابع:

کهنه سرباز، خاطرات سرهنگ غلام رضا مصور رحمانی

تنش بزرگ، خسرو معتضد

اقتصاد سیاسی ایران، محمد علی همایون کاتوزیان

http://tarikhirani.ir/fa/events/3/EventsList//%D9%88%D9%82%D8%A7%DB%8C%D8%B9.%D9%88.%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%87%D8%A7.html?Page=&Lang=fa&EventsId=87&Action=EventsDetail

http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=37414

http://www.rai.ir/Site.aspx?ParTree=A09000801112&LnkIdn=5367

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%A7%D9%87%E2%80%8C%D8%A2%D9%87%D9%86_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86

http://www.tinn.ir/vgljyveo.uqeotufbtsu2j.zbftu.w.html
به بهانه کشتار شیعیان پاکستان؛
وهابیون به این اکتفا نمی‌کنند که فقط شیعه‌ای را بکشند و به شهادت برسانند بلکه اموال شیعیان را نیز غارت می‌کنند، به ناموس‌شان تجاوز و به دختران شیعه بی‌حرمتی می‌کنند.
به گزارش گروه بین‌الملل مشرق، مکتب شیعه از قدیم مدافع مظلوم بوده و متاسفانه امروز شیعه از هر زمان دیگر خودش مظلوم تر است و این مظلومیت باعث می شود که با خانواده های عزادار پاکستان اظهار همدری کنیم. مظلومیت فقط مختص آن عزیزانی که شهید شده اند نیست، بلکه بیشترین ظلمی که الان دارد انجام می شود نسبت به خانواده های این شهدا است، نسبت به همسران و فرزندان این شیعیان مظلوم در پاکستان. یعنی این جنایتکارانی که خون شیعه را می ریزند و ادعای کافر بودن شیعیان را دارند به همین اکتفا نمی کنند که فقط شیعه ای را بکشند و به شهادت برسانند، بلکه اموال شیعیان را نیز غارت می کنند، به ناموس شیعیان تجاوز می کنند، به دختران شیعه بی ادبی و بی حرمتی می کنند، و اینها بیشتر مظلومیت شیعه است و جای تأسف دارد و اظهار همدری با آنان لازم است.

چون موضوع بحث بررسی ضوابط تکفیر از دیدگاه وهابیت و سلفی‌هاست، احمد عابدی، کارشناس فرقه‌شناسی و استاد حوزه و دانشگاه عباراتی را از کتاب‌های وهابیون استخراج کرده که ببینید اینها چه کسانی را کافر می دانند و نوع برخورد ما در برابر اینها باید چگونه باشد.

کتاب التکفیر (3 جلدی) تألیف حسن بن علی از اساتید دانشکده‌ی اصول دین در دانشگاه ملک خالد عربستان، صفحه 387 جلد 1، می‌گوید: "ان المسلمین کفروا" همه ی مسلمانان کافر شده اند "لانهم ینطقون  بالشهادة" بخاطر اینکه مسلمانان به زبان شهادتین را می‌گویند "ولکن لا یعرفون معناها و لا یعملون بمقتضاها"  ولی مسلمانان کافر شده اند بخاطر اینکه معنای شهادتین را نمی دانند و به مقتضای شهادتین عمل نمی کنند، "فهم و إن صاموا و صّلوا  و حجّوا"  هرچند نماز بخوانند، روزه بگیرند و حج انجام دهند "فهم کفارٌ" اینها کفارند، "مثلهم فی ذلک مثل الوت الملح التی کتب علیها سُکَ" مسلمانان مثل یک چاه نمک هستند، که رویش بنویسید "شکر". "فالکتابة لا یغیر من الواقع شیء" اگر روی نمک بنویسند شکر باز نمک، نمک است، یعنی این مسلمانان کافر هستند ولی روی‌شان نوشته مسلمان، پس همگی کافرند.


صفحه بعد می گوید: "لما کان الحکام لا یحکمون بالاسلام" چون حاکمان مسلمان طبق دین اسلام عمل نمی کنند "و شؤون المجتمع کلها غیر اسلامیة" و شؤون و کارهای کشور اسلامی نیست، "و  قد رضی الافراد بذلک"  مردم هم به این حکومت‌ها راضی هستند لذا "فقد کفروا بجمیع افرادهم" پس این مسلمانان کافرند به تمام افرادشان، "لذا فقد کفروا بجمیع افرادهم الا اذا ثبت العکس"  مگر اینکه عکسش ثابت شود.

پس می گوید چون در این کشورها به احکام اسلام عمل نمی شود پس همه کافرند.

یک عده وهابی که در ایران داریم، ولی شیعیان را نمی‌کشند زیرا فعلاً به آنها دستور داده اند در ایران آشوب نکنید، علتش نیز این است که بسیاری از این وهابی‌ها زن و بچه‌های‌شان در ایران هستند و علت اینکه خانواده‌های‌شان را به ایران آورده اند این است که می‌دانند که ایرانی‌ها که شیعه هستند به ناموس آنها تجاوز نمی‌کنند و این اطمینان را در کشورهای دیگر ندارند، با اینکه ایران و شیعیان را کافر می‌دانند ولی معتقدند ایرانیان اهل خیانت نیستند و شیعیان به ناموس‌شان تعدی نمی‌کنند لذا خانواده‌های‌شان را اینجا گذاشته‌اند و به همین علت در ایران انفجار انجام نمی دهند ولی اگر زمانی به آنها دستور داده شود این کار را خواهند کرد.

وهابیت، سنی‌ها را نیز کافر می‌داند (فقد کفروا بجمیع افرادهم) و جنایاتی که در پاکستان بر سر شیعه در می آورند، بعد از شیعه نوبت سنی‌‌هااست و بعد از آن نوبت یهودی‌ها و مسیحی‌ها و با همه این جنایات را انجام خواهند داد.


اصل و شروع جماعت تکفیری که یکی از آنها لشکر جنگوی پاکستان است برای مصر است، اخوان المسلمین مصر که در حال حاضر به قدرت رسیده اند یک شعبه‌ای از جماعت تکفیری هستند، یعنی افکار سید قطب و افکار رشید رضا بود که در مصر گروهی پیدا شد به نام جماعة التکفیر و بعد این جماعت التکفیر شعبه‌ها و فرقه‌هایی پیدا کرد که لشکر جنگوی پاکستان یک فرقه‌ای از اینهاست.

جماعة التکفیر والهجرة مصر تمام مصری‌ها را کافر می‌دانستند، در حالی که در مصر کسی شیعه نیست ولی آنها همه حتی مسلمانان سنی‌مذهب را هم کافر می‌دانستند. زمان حسنی مبارک و قبل از آن، انور سادات، به‌شدت با این جماعت تکفیر و اخوان المسلمین مبارزه می‌ کردند و علت مبارزه با اینها این بود که چرا مسلمانان را می‌کشند و آنها انفجارات زیادی نیز در مصر انجام دادند.


ضوابط تکفیر
وهابی ها و سنی ها اجماع را در اصول دین حجت می‌دانند، صحیح بخاری و صحیح مسلم را عین قرآن قبول دارند. مجاز، کنایه و استعاره را اصلاً قبول ندارند.


عقیده شیعیان این است که کافر  کسی است که منکر الوهیت خدای متعال یا منکر رسالت باشد، اگر کسی منکر معاد بود کافر نیست مگر اینکه برگشتش به انکار توحید یا رسالت باشد. اگر کسی منکر عدل بود یا منکر معاد یا منکر امامت بود، اگر منکر الوهیت و رسالت نباشد کافر نیست و وقتی کافر است که انکار آنها برگشت به انکار الوهیت و رسالت بکند. مثلاً اگر کسی بگوید من نماز را قبول ندارم، کافر نیست مگر اینکه بداند رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز را گفته است و در عین حال انکار کند، که انکار نماز، انکار رسالت بشود، چنین کسی کافر است والا کافر نیست. پس از نظر شیعه کفر انکار الوهیت و رسالت است و یا هر چیزی که برگشت به این دو باشد.


اجماع از نظر وهابی ها
وهابی‌ها می گویند اجماع در اصول دین معتبر است و اجماعی که می گویند فقط اجماع خود سلفی ها است نه مسلمانان و یا سنی ها و یا شیعه، یعنی اگر یک چیزی را وهابی ها قبول داشته باشند می گویند اجماع و هرکسی که مخالف اجماع باشد او را کافر می دانند. مثلاً ابن تیمیه اگر چیزی را یک نفری بگوید، می گوید اجماع ولی چیزی را همه مسلمانان بگویند ولی ابن تیمیه قبول نداشته باشد می‌گوید احدی قبول ندارد، یعنی خودش یک نفری ملاک است، مثلاً حدیث انا مدینه العلم و علی بابها را ابن تیمیه قبول ندارد و می‌گوید اجماع داریم که این حدیث درست نیست و احدی از اهل علم این حدیث را قبول ندارد، و مقصودش از اجماع، خودش یک نفری است، که می‌شود اجماع، و می‌گوید احدی از اهل علم این را قبول ندارد با اینکه هم شیعه قبول دارد و هم سنی ها قبول دارند.

پس یکی از ضوابط تکفیر از نظرشان این است که هرچه وهابی ها قبول دارند، می شود اجماع به نظر شان و هرکس مخالف با این اجماع باشد کافر است.


بدعت
ضابطه دیگر در کفر عبارت است از بدعت. و می گویند هرکسی در دین بدعت گذاشته باشد کافر است، و وقتی که می خواهند بدعت را معنا کنند و توضیح بدهند، بدعت را طوری معنا می کنند که کارهای بنی امیه بدعت نیست، و نعوذ بالله، نعوذ بالله کارهایی که اهل بیت علیهم السلام انجام داده اند را می گویند بدعت است.

در کتاب التکفیر، وقتی که می‌خواهد بحث کند درباره قیام حکام و طواغیت، قیام علیه طاغوت را توضیح بدهد، قیام امام حسین علیه السلام را قیام علیه طاغوت نمی‌داند و بعد بحث می کند که قیام مردم علیه عثمان حرام بود و کفر بود، و بعد می گوید امروز اگر کسی علیه آل سعود قیام کند این کفر است و هر موردی که در طول تاریخ علیه هشام بن عبدالملک که از بنی امیه است یا قیام‌هایی که علیه عمر بن عبدالعزیز بوده، قیام‌هایی که علیه معاویه بوده، اینها را می گوید صاحبان قیام‌ها طاغوتند، همین کتابی را که گفتم، (التکفیر) می‌گوید یزید واقعی زید بن علی بن الحسین است (نعوذ بالله) او را می‌گوید یزید، پس دومین ضابطه برای تکفیر نزد سلفی‌ها عبارت است از بدعت، و بدعت به این معنا که مثلاً این منبری که اینجاست را می‌گویند بدعت است بخاطر اینکه دو پله دارد و منبر پیغمبر سه پله داشته و این دوتا پله، پس بدعت است، اینکه من روی صندلی نشسته‌ام و نه روی منبر، این نیز نوعی بدعت است و بدعت از نظر سلفی ها معنای گسترده و وسیعی دارد.



شخص کافر(از نظر خودشان) را مسلمان بداند
سومین ملاک برای تکفیر عبارت است از اینکه اگر کسی کافری را مسلمان بنامد یعنی اگر کسی به نظر آنها به یک شیعه بگوید مسلمان، می گویند خود او کافر می‌شود.

عزیز شمس نویسنده‌ای است که ساکن لکنو هند است. وی از سلفی‌هاست که کل عمرش را وقف کرده درباره ابن تیمیه و کتب زیادی راجع به ابن تیمیه نوشته است. در کتاب منهاج السنه برای ابن تیمیه، بحثی دارد که می گوید صوفیه و شیعیان اکفروا من الیهود و نصارا بحث می‌کند که شیعه و عرفا از یهود و نصارا کافرترند. ابن تیمیه یک جا بحث دارد درباره صوفیه و شیعه و می‌گوید اینها ضال هستند و گمراهند و بحث می کند و بعد می رسد به بحث بودایی ها و می گوید بودایی ها "اکفر من الیهود و النصارا" بعد خود آقای عزیز شمس می گفت ما این سه صفحه بین کتاب ابن تیمیه را حذف کرده ایم و الان هرکس این کتاب را می خواند این طور است که صوفیه و شیعیان اکفر من الیهود و النصارا، الان عبارت کتاب ابن تیمیه این طوری است و خود آقای عزیز شمس عبارت ابن تیمیه را اینگونه تحریف کرده درحالی که ابن تیمیه نگفته است  شیعیان اکفروا من الیهود، بودایی ها را گفته است و اینگونه کتاب را تحریف کرده اند، همین کتاب ابن تیمیه نسخه خطی صفحه اول را چاپ کرده اند، روی جلد اینگونه نوشته منهاج السنه النبویه فی نقض کلام شیعه القدریه ولی داخل کتاب و آنجایی که دستخط ابن تیمیه است این عبارت است منهاج السنه النبویه فی نقض کلام شیعه و القدریه ، واو را حذف کرده اند که القدریه را صفت شیعه کنند و جالب این است که از خود کتاب نیز پیداست.

یکی دیگر از ضوابط تکفیر این است که اگر کسی اعتقادی نسبت به قرآن داشته باشد درباره ی تحریف، یا اعتقاد به علم غیب داشته باشد برای پیامبر یا غیر پیامبر، یا اگر کسی معتقد به معجزه یا کرامت درباره پیغمبران باشد نیز از ملاک ها و ضوابط تکفیر می دانند و جالب این است که وهابی ها می گویند پیامبر معجزه ندارد و اگر کسی بگوید معجزه داشت کافر است ولی خود وهابی ها کتاب نوشته اند درباره معجزات سیده نفیسه در مصر، کتاب مستقل نوشته اند، ولی اگر بگویید پیغمبر معجزه دارد کافر شده‌اید.

مرگ در کاراکاس، جنجال در تهران!

 
پیام تسلیت محمود احمدی نژاد به مناسبت فوت هوگو چاوز ، برخی اقدامات او در سفر به ونزوئلا و واکنش تند سیاستمداران و رسانه های داخلی، بازتاب گسترده ای در رسانه های جهان داشته است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

پیام تسلیت محمود احمدی نژاد به مناسبت فوت هوگو چاوز ، برخی اقدامات او در سفر به ونزوئلا و واکنش تند سیاستمداران و رسانه های داخلی، بازتاب گسترده ای در رسانه های جهان داشته است.

به گزارش سرویس بین الملل انتخاب ؛ فرانس پرس با انتشار تصویر دلداری رییس جمهور ایران به مادر چاوز نوشت: شب گذشته انتشار عکسی از مادر عزادار هوگو چاوز در آغوش محمود احمدی نژاد، بازتاب وسیعی در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های خبری داشت.

همچنین عکس‌هایی نیز منتشر شده که در آن محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران، برای ادای احترام، تابوت هوگو چاوز را می بوسد.

همچنین در واکنش به پیام تسلیت احمدی نژاد، آیت‌لله محمد یزدی، از اعضای مجلس خبرگان رهبری و رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، امروز در این شهر به خبرنگاران گفته است که هر مسئولی در نظام جمهوری اسلامی ایران وقتی اظهاراتی را مطرح می‌کند باید در چارچوب "اصول دیانت" سخن بگوید و نمی‌تواند از این چارچوب خارج شود.

وی اضافه کرد که آقای احمدی‌نژاد که خود را از شیعیان درجه یک می‌داند، نمی‌تواند بگوید تابع امام زمان است ولی از نظرات "ولی فقیه بالفعل" تبعیت نکند.

این روحانی بلندپایه ایران اظهارنظرهای احمدی نژاد درباره دین را "منشأ نگرانی‌هایی" دانست که به نظر وی، حتی دوستان احمدی نژاد را نگران می‌کند.

آیت الله یزدی به پیام احمدی نژاد درباره چاوز اشاره کرد و گفت که «با توجه به اینکه چاوز یک مسیحی کاتولیک بوده، نظر مسیحیان این است که حضرت عیسی کشته شده و در دین مسیحیت نیز این مطلب وجود ندارد که رجعت صورت می‌گیرد.»

احمدی نژاد مدعی شده بود که هوگو چاوز به همراه مسیح و "انسان کامل" به زمین بازخواهد گشت. پس از پیام تسلیت احمدی نژاد نیز، هیآت دولت یک روز را عزای عمومی اعلام کرد.

آیت الله یزدی، با این حال اضافه کرد که آیت الله خامنه‌ای "سفارش مؤکد" کرده که در شرایط کنونی و در آستانه انتخابات، کشور "آرام" نگه داشته شود.

به نوشته این خبرگزاری، پیش از این مصباح یزدی، احمد خاتمی و دیگر محافظه کاران در این زمینه از احمدی نژاد انتقاد کرده بودند.

هنوز احمدی نژاد به این انتقادها پاسخی نداده اما روزنامه دولتی ایران، روز پنج شنبه در حمایت از رییس جمهور نوشت که چاوز «فرصت چندانی برای اظهار اسلام‌آوری حقیقی خویش نیافت»، اما «حجت را بر همه مدعیان دینداری و بصیرت تمام کرد».

همچنین شبکه خبری تی آر تی ترکیه نوشت: پیام تسلیت رئیس جمهور ایران به مناسبت مرگ هوگو چاوز رئیس جمهور ونزوئلا واکنش تند جناح محافظه کار ایران را در پی داشت.

"محمود احمدی نژاد" در پیامی که به مناسبت درگذشت چاوز منتشر کرد گفته: "تردید ندارم که او باز خواهد گشت و همراه همه صالحان و حضرت مسیح تنها باقی مانده از نسل پاکان جامعه بشریس را در استقرار صلح و عدالت یاری خواهد کرد."

این متن به همراه اعلام عزای عمومی توسط هیأت دولت کافی بود تا روحانیون و برخی از منتقدین رئیس جمهوری ایران نارضایتی خود را از آن اعلام نمایند.

"علاءالدین بروجردی" نماینده مجلس شورای اسلامی اعلام عزای عمومی را یک حرکت سیاسی دانسته و گفته: "مرتبط دانستن مرگ چاوز با مسائل شرعی برخلاف اصول اعتقادی مردم و علماست."

"احمد خاتمی" عضو مجلس خبرگان و امام جمعه موقت تهران نیز در واکنش به این پیام آن را زیاده روی دانسته و گفته: "رئیس جمهوری ایران می داند که این پیام عکس العمل حوزه های دینی را در پی خواهد داشت."

معاون رئیس جمهور ایران در واکنش به این انتقادات در اظهار نظری گفته: "اعلام عزای عمومی برای شخصیت های سیاسی فقط بر عهده رئیس جمهوری است. رئیس جمهور فقید ونزوئلا پیش از این نه بار به تهران سفر کرده بود و بنا به ادعای روزنامه ایران او فرصت نکرد اسلام آوردنش را اظهار کند.

به نوشته این شبکه خبری، ایران با نزدیکی به ونزوئلا در صدد گسترش حوزه نفوذ خود در آمریکای لاتین است. صنایع انرژی، اتومبیل سازی و ساخت مسکن از جمله پروژه های مشترک دو کشور ایران و ونزوئلا در طی سالهای اخیر به شمار می روند و گفته می شود ونزوئلا بیش از یکصد و شانزده میلیون دلار به ایران بدهکار می باشد."

اوباما: به زودی هشداری جدی به ایران خواهم داد! / ایران ملتی قدیمی است، نمی خواهم این کشور را تحقیر کنم!

باراک اوباما تصریح کرد که ایران ملتی قدیمی است و ایالات متحد آمریکا قصد تحقیر کردن این کشور را ندارد و می کوشد برای حل بحران اتمی ایران، راه خروجی را پیش روی رهبران ایران بگشاید!
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا، در دیدار با رؤسای انجمن‌های یهودی آمریکایی اظهار داشت که او قصد ندارد برسر برنامۀ اتمی ایران با ایران وارد رویارویی شود، اما در جریان سفرش به اسرائیل و خاورمیانه در هفته‌های آینده هشدار صریحی به رهبران تهران خواهد داد!

به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب» ؛ رییس جمهوری آمریکا در ادامه ی اظهارات تکراری خود تأکید کرد که او قصد حل دیپلماتیک بحران اتمی ایران را دارد، اما برای رسیدن به این منظور از هیچ گزینه ای، حتی گزینۀ نظامی چشم پوشی نمی کند.

در اوایل هفتۀ جاری، جو بایدن، معاون رییس جمهوری آمریکا، خطاب به تهران اعلام کرد که جامعۀ جهانی از جمله رییس جمهوری آمریکا در خصوص جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح اتمی بلوف نمی زنند.

در ملاقات دیروزش با رهبران جامعۀ یهودی آمریکا، باراک اوباما اذعان کرد که ایران ملتی قدیمی است و ایالات متحد آمریکا قصد تحقیر کردن این کشور را ندارد و می کوشد برای حل بحران اتمی ایران، راه خروجی را پیش روی رهبران ایران بگشاید!

رییس جمهوری آمریکا، از اظهار نظر در مورد طرح پیشنهادی‌اش برای حل منازعه اسرائیل و فلسطین خودداری کرد. قرار است او در جریان سفرش به منطقه، به کرانۀ غربی رود اردن و امان نیز سفر کند.

رییس جمهوری آمریکا در ملاقات با نمایندگان یهودیان این کشور، تأکید کرد که هدف او از سفر به خاورمیانه، تأکید بر استواری پیوندهای آمریکا و رژیم صهیونیستی در مقابل چالش های مختلف از جمله چالش اتمی ایران و بحران سوریه است.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد