سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار وگزارشات سیاسی و اقتصادی و تحلیل

 

جعفر خاشع/ بررسی دلایل حمایت روسیه از سوریه؛
تهدید سلفی‌های سوریه برای خارج نزدیکِ روسیه
یکی از مهم‌ترین دلایل حمایت روسیه از سوریه نگرانی مسکو از روی کار آمدن یک دولت اسلامی مبتنی بر عقاید سلفی‌ـ‌وهابی در سوریه است؛ چرا که در این صورت نه تنها روسیه منافعی را که در حال حاضر در سوریه دارد از دست خواهد داد، بلکه این دولت تهدیدی علیه امنیت و ثبات مناطق مسلمان‌نشین روسیه است.
گروه بین‌الملل برهان/ جعفر خاشع؛ از زمان شروع ناآرامی‌ها در سوریه، روسیه از نظام حاکم بر سوریه حمایت کرده و مخالفان را تحت عنوان تروریست، رادیکال‌های اسلامی و سلفی نام برده است. مسئله‌ای که در اینجا مطرح است، چرایی این حمایت همه‌جانبه‌ی روسیه است. طیف گسترده‌ای از توضیحات و ادله توسط کارشناسان روسی و غربی در مورد دلایل حمایت روسیه از سوریه مطرح شده است؛ حتی برخی از آن‌ها در تضاد با منافع کلی روسیه در خاورمیانه‌ی عربی است. اهم این دلایل عبارت‌اند از: پایگاه نظامی روسیه در بندر طرطوس سوریه در مدیترانه، فروش تسلیحات نظامی به ارتش سوریه، حوزه‌ی رقابتی و تضاد منافع شرق و غرب و حوزه‌ی نفوذ. در این میان، به نگرانی روسیه از قدرت‌یابی سلفی‌ها در سوریه کمتر پرداخته شده است. در واقع، یکی از مهم‌ترین دلایل حمایت روسیه از اسد ریشه در نگرانی عمیق این کشور از گسترش اسلام سلفی‌ـ‌وهابی به جمهوری‌های سابق شوروی در قفقاز و آسیای مرکزی و جمهوری‌های مسلمان‌نشین این کشور دارد. روسیه خود را متحد سوریه نمی‌داند، بلکه سوریه را به عنوان هدف می‌نگرد. روسیه نیز مانند سوریه توسط تروریست‌های سلفی، که از طرف غرب پشتیبانی می‌شوند، ثبات و امنیتش در خطر است. با هر قتل و کشتار در سوریه، ترس روسیه از سلفی‌ها فزونی می‌یابد. بعد از عملیات‌های تروریستی رادیکال‌های اسلامی در سوریه به طور مشخص مواضعمقامات روسیه در مورد حامیان سلفی‌ها، به خصوص کشورهای عربی از جمله عربستان، تندتر می‌شود ومکرراً تأکید می‌کنند با افزایش خون‌ریزی‌ها رسیدن به توافق مشکل می‌شود.
در نوشتار حاضر، در پی بررسی تأثیرات سقوط بشار اسد برای روسیه و به طور مشخص پاسخ به این سؤال که «تهدید قدرت‌یابی اسلام سلفی‌ـ‌وهابی در سوریه و منطقه برای روسیه چیست؟» هستیم. از نظر نگارنده، نگرانی روسیه از اسلام سلفی‌ـ‌وهابی و نفوذ عربستان در آسیای مرکزی و قفقاز و جمهوری‌های مسلمان‌نشین روسیه، جایی که جمعیت گسترده از مسلمانان زندگی می‌کنند، سیاست و رویکرد روسیه نسبت به تحولات منطقه به ویژه نسبت به بحران سوریه را شکل می‌دهد.
گسترش اسلام سلفی‌ـ‌وهابی در حوزه‌ی امنیت روسیه
بعد از فروپاشی شوروی و بروز هرج‌ومرج در جمهوری‌های تازه استقلال‌یافته، فضا برای تبلیغات و نفوذ قدرت‌های فرامنطقه‌ای و همچنین قدرت‌های منطقه‌ای از جمله ایران، ترکیه و عربستان باز شد. مجاهدین رادیکال افغانستان، وهابی‌های عربستان و دیگر گروه‌های اسلام‌گرا از پاکستان و ترکیه و دیگر کشورها به سمت مناطق مسلمان‌نشین شوروی سابق حرکت کردند. از بین این گروه‌ها، جنبش «فتح‌الله گولن» ترکیه سازمان‌یافته‌ترین و منظم‌ترین گروه بود. این گروه، که در ترکیه بر سیاست‌های اردوغان نیز نفوذ قابل توجهی دارد، توانست با سازمان‌دهی و نظم و اهداف مشخص موفق‌تر از دیگر گروه‌های اسلام‌گرا در جمهوری‌های شوروی سابق عمل کند (Engdahl، 2012).
رشد جریان‌های تندرو اسلامی در روسیه و خارجِ نزدیک هزینه‌های زیادی بر روسیه تحمیل کرده و این امر همواره از نگرانی‌های جدی مقامات مسکو بوده است. در نگاه پوتین، تهدید اسلام‌گرای‌های رادیکال در داخل مرزهای روسیه و همچنین در جمهوری‌های سابق شوروی از مهم‌ترین چالش‌های امنیتی روسیه است. جمعیت بیشتر جمهوری‌های سابق شوروی را که روسیه آن‌ها را به عنوان «خارجِ نزدیک» حیات خلوت خود می‌داند، مسلمانان تشکیل می‌دهند. همچنین حکومت این کشورها همه به نوعی به سیستم دیکتاتوری اداره می‌شود که مستعد راه‌اندازی حرکت‌های مردمی علیه نظام‌های حاکم می‌باشند. بنابراین روس‌ها نگران هستند که وقوع ناآرامی و تغییر در این کشورها موجب قدرت گرفتن سلفی‌ها در این کشورها شده و بدین ترتیب روسیه در محاصره‌ی رژیم‌های افراطی در آید.
سلفی‌گری و پروژه‌ی بی‌ثبات‌سازی روسیه
تعالیم وهابی‌ـ‌سلفی در بطن خود هیچ‌گونه تحملی در قبال سایر ادیان مانند مسیحیت و آیین یهود و حتی سایر مذاهب اسلامی مانند تشیع، که از اسلام سنی تبعیت نمی‌کنند، ندارد. سلفی‌ها خشونت را ابزاری مشروع برای مقابله با آنچه دشمنان اسلام می‌خوانند می‌دانند. فعالان سلفیِ خشونت‌طلب از بی‌ثباتی و هرج‌و‌مرج در برخی کشورهای عربی، مانند سوریه، سوءاستفاده می‌نمایند و تلاش می‌کنند اعتقادات خود را گسترش دهند و هم مسلک‌های خود را در این کشورها به در پیش گرفتن رفتارهای اجتماعی محافظه‌کارانه‌ای وادار کنند. سلفی‌ها اعتقادی به تغییر سیاسی آرام و تدریجی ندارند.
برداشت وهابی‌ـ‌سلفی از اسلام به مدت نیم‌قرن مهم‌ترین محصول صادراتی سعودی‌ها به جهان اسلام بوده است. بسیاری از سلفی‌های تندرو در دانشگاه امام محمد در عربستان سعودی آموزش دیده‌اند. از سال‌های دهه‌ی 1970، تبلیغ وهابیت و سلفی‌گری توسط سازمان‌های غیردولتی، که توسط عربستان تأسیس و حمایت مالی می‌شوند، صورت می‌گیرد؛ سازمان‌هایی مانند اتحادیه‌ی جهانی اسلام، سازمان بین‌المللی امداد اسلامی، مؤسسه‌ی جهانی جوانان مسلمان و سازمان الحرمین (نحله، 1391).
عربستان سعودی سعی دارد همواره گرایش‌های وهابی را در بین مسلمانان جهان گسترش دهد. هم‌گرایی عربستان با غرب و به ویژه با آمریکا جهت فشار و براندازی دولت بشار اسد و حمایت از مخالفان وی نشان از تلاش عربستان سعودی جهت آوردن سوریه به اردوگاه سلفی‌هاست؛ امری که برای روسیه از هر کابوسی وحشتناک‌تر است.
مقامات روسیه به صورت واضح ارتباط بین جریان‌های اسلامی افراطی در آسیای مرکزی و سوریه و حمایت آمریکا از این جریانات را درک کرده‌اند. مقامات مسکو می‌دانند اگر جلوی موفقیت جریان‌های افراطی اسلامی در سوریه را نگیرند، به زودی این جریانات را از طریق قفقاز در خانه‌ی خود خواهند دید.
در این راستا، بعد از فروپاشی شوروی عربستان، برای جذب مسلمانان روسیه و جمهوری‌های سابق شوروی به افکار سلفی و وهابی، مبلغان زیادی را به این منطقه اعزام کرده است. تنها چند سال بعد از فروپاشی، روس‌ها شاهد ظهور و گسترش وهابیت نه تنها در خود روسیه، بلکه در تمام کشورهای منطقه بودند. روس‌ها کشورهای عربی به خصوص قطر و عربستان را محکوم به دخالت در امور داخلی خود می‌کردند (Mudallali، 2012). دلیل پایین بودن سطح روابط تجاری روسیه با کشورهای عربی همچون عربستان و قطر به علت وجود همین نگرانی‌های روسیه از جانب این دو کشور است.
افزایش نفوذ اسلام رادیکال در بین مخالفان سوریه عزم روسیه را برای حمایت بیشتر از اسد تقویت می‌کند. همان طور که گفته شد، کشورهایی مانند عربستان و قطر به شدت از سلفی‌ها در سوریه حمایت مالی و تسلیحاتی می‌کنند. به عقیده‌ی برخی از کارشناسان بحران در سوریه، که در ماه‌های نخست حتی به ظاهر هم که شده بیشتر حالت آزادی‌خواهانه داشت، در ماه‌های اخیر، بیشتر به سمت فعالیت‌های سلفی گرایش پیدا کرده است (Chauhan، 2012). عربستان و قطر به دنبال تقویت گروه اکثریت سنی در سوریه در برابر اقلیت علوی حاکم بر سوریه هستند. پیروزی سلفی‌ها در سوریه موجب تقویت فعالیت و اقدامات این گرایشات افراطی در آسیای مرکزی و در نتیجه فراهم کردن زمینه برای مداخلات بین‌المللی در این منطقه خواهد شد. روسیه، با تمام توان، مصمم است که از پیروزی سلفی‌ها در سوریه جلوگیری کند.
جمهوری‌های مسلمان‌نشین روسیه و جمهوری‌های سابق شوروی از جمله ازبکستان، قرقیزستان و حتی استان مسلمان‌نشین سین کیانگ چین همواره هدف عملیات‌های اطلاعاتی و تخریبی مختلف آمریکا و ناتو بعد از پایان جنگ سرد (سال 1991) بوده‌اند. واشنگتن تلاش داشته است، با دست‌کاری و تهییج گروه‌های تندرو، باعث بروز هرج‌ومرج و بی‌ثباتی در این مناطق مسلمان‌نشین چین، آسیای مرکزی و جمهوری‌های مسلمان‌نشین روسیه‌ی فدراتیو شود و به دنبال کنترل این اوضاع این منطقه از دست روسیه خارج شود و زمینه‌ی دخالت و حضور آمریکا در منطقه را فراهم سازد (Engdahl، 2012). این هدف از طرق مختلف از جمله از طریق سازمان‌های غیردولتی صورت گرفته است. در حال حاضر، این هدف به طور مشخص در سوریه جهت مقابله با دولت این کشور دنبال می‌شود. به معنای واقعی کلمه، مقامات روسیه به صورت واضح ارتباط بین جریان‌های اسلامی افراطی در آسیای مرکزی و سوریه و حمایت آمریکا از این جریانات را درک کرده‌اند. مقامات مسکو می‌دانند اگر جلوی موفقیت جریان‌های افراطی اسلامی در سوریه را نگیرند، به زودی این جریانات را از طریق قفقاز در خانه‌ی خود خواهند دید.
در واقع، ترور رهبران بلندپایه‌ی اسلام معتدل توسط سلفی‌ها در تیرماه سال جاری بخشی از بازی خطرناک آمریکا به وسیله‌ی بنیادگرایان اسلامی در سطح جهانی است که در حال تبدیل شدن به خطرناک‌ترین عملیات اطلاعاتی آمریکا در سال‌های اخیر می‌شود (Engdahl، 2012). البته قبلاً نیز سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و متحدانش با سازمان‌های مذهبی افراطی در کشورهای مختلف کار کرده‌اند، ولی چیزی که بازی آمریکا در مرحله‌ی کنونی را خیلی خطرناک می‌کند گستردگی و غیر قابل کنترل بودن آن است. بازی جدید آمریکا از زمین تونس شروع شده، به لیبی و مصر تسری پیدا کرده و تا سوریه و احتمالاً قفقاز و آسیای مرکزی کشیده خواهد شد. در این راستا، آمریکا با گروه القاعده، سلفی‌ها و وهابیون عربستان و جنبش فتح‌الله گولن در ترکیه جهت رسیدن به منافع خود همکاری کرده است. 
نگرانی از سلفی‌های سوریه یکی از مهم‌ترین دلایل حمایت روسیه از بشار اسد
تا کنون در مورد انگیزه‌های حمایت روسیه از بشار اسد دلایل زیادی مطرح شده است که به برخی از آن‌ها در بالا اشاره شد، اما یک تصویر واضح از موضع روسیه در خصوص بحران سوریه این است که موضع روسیه در قبال این کشور نشئت‌گرفته از 30 سال مبارزه‌ی مسکو با تجاوز گروه‌های تندرو وهابی‌ـ‌سلفی به قلمرو خود است. حمایت آمریکا و برخی کشورهای عربی، از جمله عربستان، از اسلام وهابی‌ـ‌سلفی در سه دهه‌ی گذشته، که از افغانستان شروع شد و به قفقاز شمالی، بالکان، خاورمیانه‌ی عربی و در حال حاضر سوریه کشیده شده است، هزینه‌های زیادی بر روسیه تحمیل کرده است. بنابراین هرچند که صحبت از فروش تسلیحات، پایگاه نظامی، رقابت شرق و غرب، حوزه‌ی نفوذ و خیلی چیزهای دیگر در مورد دلیل حمایت روسیه از سوریه حائز اهمیت است؛ اما مهم‌ترین دلیل حمایت روسیه از سوریه نگرانی مسکو از روی کار آمدن یک دولت اسلامی مبتنی بر عقاید سلفی‌ـ‌وهابی در سوریه است؛ چرا که در این صورت نه تنها روسیه منافعی را که در حال حاضر در سوریه دارد، از دست خواهد داد، بلکه این دولت تهدیدی علیه امنیت و ثبات مناطق مسلمان‌نشین روسیه است.
ریشه‌ی نگرانی‌های روسیه از اسلام‌گرایان افراطی به مبارزه‌ی شوروی با مجاهدین افغانستان در سال‌های 1979 تا 1989 بر می‌گردد که در آن اتحاد جماهیر شوروی درگیر یک جنگ تمام‌عیار در افغانستان شد. مجاهدین از طرف واشنگتن، ریاض و اسلام‌آباد به لحاظ مالی تسلیحاتی و اطلاعاتی حمایت می‌شدند. مجاهدین افغانستان در این درگیری‌ها مسلح به انواع تسلیحات آمریکایی بودند (lauria، 2012).
علی‌الاحمد، مدیر مؤسسه‌ی امور خلیج (فارس) در واشنگتن، معتقد است: «در افغانستان رژیم طرفدار روسیه هرچند دیکتاتوری بود، ولی سکولار بود، حق رأی وجود داشت و برخی آزادی‌ها را به رسمیت می‌شناخت؛ ولی با کمک آمریکا این رژیم سقوط کرد و با یک حکومت بنیادگرای دینی مورد حمایت آمریکا جایگزین شد. در سوریه نیز آمریکا و متحدانش خواسته یا ناخواسته در حال پیاده‌سازی چنین الگویی هستند. نتیجه‌ی این سیاست آمریکا می‌تواند شکست دولت سوریه، بروز هرج‌ومرج، قدرت‌گیری سلفی‌ها و افغانستانی دیگر برای آمریکا و جهان باشد. آینده‌ی سوریه می‌تواند حاکمیت فعلی سکولار مورد حمایت روسیه، که آزادی مذاهب را پذیرفته است و در آن مسیحیان، علویان و بازرگانان سنی مورد حمایت و حفاظت هستند، باشد یا دیکتاتوری افراطی مذهبی مورد حمایت آمریکا و اعراب با آزادی کمتر. آمریکا در حال تکرار تاریخ است و در هر دو مورد یک طرف قضیه روسیه و منافع این کشور بوده است. آمریکا اعلام می‌کند از دمکراسی و حقوق بشر از جریان‌های معقول و منطقی حمایت می‌کند، ولی در عمل نتیجه‌ی سیاست‌های آمریکا ایجاد پناهگاه‌هایی برای تروریست‌ها، بمب‌گذاران و جریان‌های تندرو است.» (Engdahl، 2012) نکته‌ی جالب توجه اینجاست که آمریکا، به نام دمکراسی، از گروه‌های تندرو حمایت می‌کند که این گروه‌ها تلاش دارند روند انتقال دمکراتیک قدرت و اصلاحات سیاسی قانونی را در کشورهای عربی تضعیف کنند. آن‌ها با دمکراسی، آن گونه که در سراسر دنیا فهمیده می‌شود، مخالف‌اند چون آن را حاصل بشر و مخالف حکومت خدا می‌دانند.
مطمئناً تنها یک دلیل نمی‌تواند حمایت همه‌جانبه‌ی روسیه از سوریه را توضیح دهد، اما تهدید سلفی‌ها و وهابی‌ها روسیه را روز‌به‌روز به سوریه نزدیک‌تر می‌کند و توجیه‌گر همه‌ی تلاش‌های روسیه جهت حل‌و‌فصل دیپلماتیک بحران سوریه است. حمایت عربستان و قطر از مخالفان بشار اسد، به ویژه سلفی‌ها، نشان‌دهنده‌ی این است که دغدغه‌ی عربستان و متحدانش در سوریه نبود دمکراسی و دیکتاتوری نیست، بلکه تنها هدف این کشورها برکناری بشار اسد و روی کار آوردن یک دولت سلفی در سوریه است. مسئله‌ای که خط قرمز روسیه در سوریه می‌باشد. بنابراین، نگرانی روسیه از اسلام سلفی و گسترش آن در آسیای مرکزی و قفقاز شمالی سیاست و رویکرد روسیه نسبت به تحولات سوریه را شکل می‌دهد.(*) 
 
 
عبدالله عبدالهی؛
چرا اثرگذاری رسانه‌‌های ایرانی در جنگ نرم پایین است؟
به نظر می‌رسد در شرایط جنگ نرم، جز در پاره‌ای از موارد، عمده‌ی رسانه‌های داخلی در مجموع، نمره‌ی بالایی را از آن خود نمی‌کنند و به واقع در بسیاری از موارد در پازل دشمن بازی می‌کنند. با این وصف، این پرسش مطرح می‌شود که چرا رسانه‌های ایرانی در جنگ نرم کم‌خاصیت‌اند؟
گروه سیاسی برهان/ عبدالله عبدالهی؛ آنچه در ذیل می‌آید تحلیلی است بر فضای رسانه ای کشور در عرصه‌ی جنگ نرم که در 3 بخش اصلی «توصیف، تبیین و توصیه» و به منظور توصیف شرایط فعلی، تبیین چرایی شرایط فعلی و در نهایت توصیه‌هایی برای نیل به شرایط مطلوب تدوین شده است.
توصیف:
قرار گرفتن جمهوری اسلامی ایران در شرایط جنگ نرم واقعیتی انکارناپذیر است؛ جنگی که هدف آن اقناع افکار و ارضای قلوب به منظور مسخ و در دست گرفتن اراده‌ی ملت‌ها برای تغییر باورها و ارزش‌هاست. در این جنگ، بدون شک «رسانه» اعم از خبرگزاری‌ها، روزنامه‌ها، رادیو، تلویزیون، سینما و... از نظر انتقال پیام، مهم‌ترین ابزار به حساب می‌آیند و نقش تعیین‌کننده‌ای برای مشخص شدن پیروز میدان دارند.
در حال حاضر، کمتر کسی ممکن است در این نظر تردید داشته باشد که مجموع رسانه‌های متعلق به طیف حامیان نظام نمره‌ی بالایی را در جنگ نرم از آن خود نمی‌کنند و به جز بعضی برهه‌ها که برخی از رسانه‌های کشور مانند صداوسیما و برخی خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها به واسطه‌ی حضور نیروهای متدین و متعهد عملکرد قابل قبولی داشتند، در مجموع و در شرایط فعلی نمی‌توان به عملکرد مجموعه‌ی این رسانه‌ها نمره‌ی بالایی داد، چه آنکه غالباً رسانه‌های کشور از تعیین میدان بازی و در دست گرفتن سرنخ جریان‌های خبری راجع به جمهوری اسلامی ایران در سطح بین‌الملل عاجزند و شاید بتوان این گونه عنوان کرد که عموماً میدان بازی در عرصه‌ی رسانه توسط رسانه‌های استکباری تعیین می‌شود و رسانه‌های جمهوری اسلامی ایران حتی اگر با قواعد خودی خوب بازی کنند، در نهایت ثمره‌ی چندانی از این اقدام خود نمی‌برند.
توضیح آنکه امروزه رسانه‌ها 2 کارویژه‌ی عمده و اصلی را دنبال می‌کنند:
اول آنکه به مخاطب خود دیکته می‌کنند که «به چه چیزی فکر کند» و ثانیاً اینکه «چگونه فکر کند.»
امروزه و با پیشرفت اصول مدیریت رسانه، برخی رسانه‌های بزرگ و باسابقه‌ی دنیا تنها با یکی از این 2 کارویژه می‌توانند به تمام اهداف خود دست یابند و آن کارویژه همان است که به مخاطب خود دیکته کنند که «به چه چیزی فکر کند!»
رسانه‌ی رژیم سلطنتی انگلیس (بی‌بی‌سی) که امروزه در اصول خبرنویسی و مدیریت پیام، گوی سبقت را از بسیاری از رسانه‌های بزرگ غربی ربوده است، در شعارهای خود که بر روی سایت اینترنتی‌اش نیز مندرج است، بر این نکته تأکید می‌کند که «بی‌بی‌سی به شما نمی‌گوید چگونه فکر کنید!»
آری این رسانه‌ی بزرگ دنیا با پیشرفت اصول خبرنویسی و مدیریت پیام و شگردهای خاص خود توانسته است تنها از طریق «موضوع‌سازی» به مدیریت افکار عمومی بپردازد و مخاطب را وادار نماید به آن چیزی که بی‌بی‌سی می‌خواهد فکر کند.
نتیجه آنکه اگر «موضوع‌سازی» و تعیین «مهم‌ترین سوژه‌های روز» را که مردم دنیا باید فکر و ذهن و تحلیل خود را به آن معطوف کنند یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین کارکردهای رسانه تلقی کنیم، بایستی به این امر اذعان داشته باشیم که اکثر قریب به اتفاق موضوع‌سازی‌های رسانه‌ای در دنیا حتی راجع به جمهوری اسلامی ایران از طریق رسانه‌های متعلق به کشورهای عضو جبهه‌ی استکبار انجام می‌شود و رسانه‌های ایرانی اگر هم بخواهند موفقیتی کسب کنند، تنها در خنثی‌سازی این موضوع‌سازی‌ها و جریان‌سازی‌های صورت‌گرفته توسط رسانه‌های غربی و مرتجع عربی خواهد بود.
علی‌رغم توانایی‌های خارق‌العاده‌ی رهبر انقلاب در تغییر و تعویض زمین بازی در عرصه‌ی دیپلماسی بین‌الملل، رسانه‌های ایرانی حتی از دنبال کردن این مسیر نیز عاجزند و در بهترین حالت، بیش از چند روز توانایی تبیین، طرح و موضوع‌سازی سخنان معظم له را ندارند.

برای مثال، در بحبوحه‌ی یکی از بزرگ‌ترین اتفاقات سیاسی در جمهوری اسلامی ایران (شانزدهمین اجلاس غیرمتعهدها) سوژه‌سازی برخی رسانه‌های غربی از جمله بی‌بی‌سی از «جیگر» کافی بود تا تعدادی از رسانه‌های کشور به این زمین کشیده شوند و بخشی از نیروی خود را معطوف به آن سازند!

این گفته بدان معنی است که علی‌رغم توانایی‌های خارق‌العاده و استثنایی رهبر معظم انقلاب اسلامی برای تغییر و تعویض زمین بازی در عرصه‌ی دیپلماسی بین‌الملل، رسانه‌های ایرانی حتی از دنبال کردن مسیر حکیمانه و فوق‌العاده هوشمند مقام معظم رهبری نیز عاجزند و در بهترین حالت، بیش از چند روز توانایی تبیین، طرح و موضوع‌سازی سخنان معظم له را ندارند و در نهایت با تاکتیک‌های پیچیده‌ی رسانه‌های غربی و عدم درک صحیح مدیران رسانه‌ای کشور از کارکرد رسانه، فوراً زمین بازی تغییر می‌یابد و این رسانه‌های ایرانی هستند که به یک ابزار صرفاً منفعل در برابر رسانه‌های غربی تبدیل می‌شوند.
تبیین:
آنچه در فوق آمد تحلیلی بود از دید نگارنده بر فضای فعلی نبرد میان رسانه‌های وفادار به جمهوری اسلامی ایران با رسانه‌های متعلق به جبهه‌ی استکبار که در ذیل برخی از دلایل کم‌خاصیتی رسانه‌های ایرانی در این نبرد ذکر خواهد شد:
شاید بتوان مهم‌ترین ضعف رسانه‌های وفادار به جمهوری اسلامی را در ضعف مفرط نیروی انسانی آن جست‌وجو کرد و متأسفانه باید گفت که اگر این ضعف در بین مدیران رسانه‌ها بیشتر از اعضای تحریریه نباشد، کمتر از آن نیست.
الف) عدم درک صحیح از «جنگ نرم»؛
جنگ نرم جنگی جبهه‌ای و همه‌جانبه است که در آن تمام بخش‌های یک جامعه و کشور درگیر نبردی بر سر موجودیت یا عدم موجودیت می‌شوند. با این حال متأسفانه، همانند اغلب بخش‌های فرهنگی کشور، در عرصه‌ی رسانه نیز هنوز درک صحیحی از واژه‌ی «جنگ» در عبارت «جنگ نرم» وجود ندارد، چه آنکه «جنگ» نزاع بر سر «موجودیت» است و در صورت شکست جمهوری اسلامی در این جنگ نرم، بایستی ماهیت وجودی جمهوری اسلامی را پایان‌یافته تلقی کنیم. با این وجود، عملکردی که در عرصه‌ی رسانه‌ای کشور شاهد آن هستیم عملکردی متناسب با شرایط جنگی نیست.
ب) ضعف مفرط نیروی انسانی، چه در بخش مدیران و چه در بخش تحریریه؛
شاید بتوان مهم‌ترین ضعف رسانه‌های وفادار به جمهوری اسلامی را در ضعف مفرط نیروی انسانی آن جست‌وجو کرد. متأسفانه باید گفت که اگر این ضعف در بین مدیران رسانه‌ها بیشتر از اعضای تحریریه نباشد، کمتر از آن نیست.
متأسفانه تا به امروز بسیاری از مدیران رسانه‌ای کشور، به دلیل عدم آموزش کافی، درک صحیح و راهبردی از مسئله‌ی رسانه ندارند و بسیاری از آن‌ها صرفاً به دلیل آنکه خبرنگار زیرکی بوده‌اند یا در تنظیم و ویراستاری خبر مهارت داشته‌اند به درجه‌ی مدیریت رسانه نائل شده‌اند، بدون آنکه در حوزه‌ی مدیریت منابع انسانی و به خصوص «کارکردهای راهبردی رسانه» و «فهم رسانه» مطالب کافی اندوخته و آن‌ها را در عرصه‌های مناسب آزموده باشند.
از طرف دیگر، خبرنگاران و اعضای تحریریه‌ها در رسانه‌های کشور نیز همچنان با متدهای آموزشی چند دهه‌ی پیش فعالیت می‌کنند و اولاً، به دلیل نبود آموزشگاه‌های حرفه‌ای کافی در عرصه‌ی رسانه در کشور و ثانیاً، به دلیل عدم آشنایی تعداد قابل توجهی از اساتید کشور با متدهای روز دنیا در عرصه‌ی خبرنگاری و خبرنویسی، همچنان در حال و هوای خبرنگاران دهه‌ی 60 به سر می‌برند و فعالیت‌های رسانه‌ای خود را بیش از آنکه «هدف‌محور» و «راهبردی» ببینند، «غریزی» و «واکنشی» می‌انگارند و به همین دلیل، معمولاً اغلب رسانه‌های کشور، بیش از آنکه بتوانند کارکرد رسانه‌ای داشته باشند و «مخالفان را منفعل»، «موافقان را کارآمد» و «خاکستری‌ها را جذب» کنند، تقریباً به رسانه‌های محفلی و بولتنی تبدیل شده‌اند که در بهترین حالت به محلی برای رجوع موافقان طیف فکری خودشان تبدیل می‌شوند.
ج) ضعف در منابع مالی و تعدد غیرعاقلانه‌ی رسانه‌های مشابه همسو؛
از جمله دیگر علل اصلی ضعف جبهه‌ی رسانه‌ای جمهوری اسلامی ایران کمبود منابع مالی کافی برای رسانه‌ها به منظور کسب جایگاه و وجهه‌ای بین‌المللی است، اما در این زمینه باید به این نکته‌ی اساسی توجه شود که فقر مالی رسانه‌های اصلی وفادار به جمهوری اسلامی بیش از آنکه از کمبود منابع مالی در نظام سرچشمه بگیرد، به نبود «مدیریت عاقلانه» در جبهه‌ی رسانه‌ای کشور مربوط می‌شود.
تعدد غیرعاقلانه‌ی رسانه‌های مشابه با کارویژه‌های یکسان، که بسیاری از تولیداتشان کاملاً شبیه به یکدیگر و به نوعی بازنویسی از همدیگر است، نه تنها «تکثر» رسانه‌های ارزشی محسوب نمی‌شود، بلکه اقدامی است غیرعقلایی که تنها موجبات سوخت‌وسوز فرصت‌ها و نابودی منابع مالی و همچنین سردرگمی مخاطب را فراهم می‌آورد.
به عنوان نمونه، می‌توان به پیامک چند خبرگزاری و سایت خبری در کشور اشاره کرد که تقریباً از لیست مخاطبان یکسانی برخوردارند و پیامک‌های این رسانه‌ها در اکثر موارد شبیه به یکدیگر و تنها به فاصله‌ی زمانی چند ثانیه ارسال می‌شود. این در حالی است که ارسال پیامک‌ها با چنین حجمی، منابع مالی نسبتاً فراوانی را مصروف خود می‌سازد. از طرف دیگر، تعدد سایت‌های کم‌بیننده و غیرحرفه‌ای نیز از جمله اقدامات توجیه‌ناپذیر در این عرصه است.
علاوه بر اسراف بیت‌المال، یکی از آفت‌های اساسی این اقدامات غیرعاقلانه «پراکندگی نیروهای حرفه‌ای» در میان رسانه‌های وفادار به جمهوری اسلامی است، چه آنکه در برخی از موارد (هرچند اندک) شاهد آن هستیم که برخی از نیروهای رسانه‌ای جبهه‌ی فرهنگی انقلاب، پیش از آنکه حتی خبرنویسی و خبرنگاری را به طور کامل فراگیرند و تجربه‌ی کافی در این زمینه کسب کنند، فوراً به عنوان سردبیر یک سایت خبری منصوب می‌شوند! همین امر موجبات سطحی شدن برخی از سایت‌های متعلق به جبهه‌ی فرهنگی انقلاب را فراهم ساخته است. البته ناگفته نماند که تعداد قابل توجهی از سایت‌های متعلق به جبهه‌ی فرهنگی انقلاب اسلامی از نیروهای حرفه‌ای و متعهد برخوردار هستند.
خلاصه آنکه اگر نیروهای حرفه‌ای رسانه‌ای نظام به جای پراکندگی در چند 10 خبرگزاری و سایت خبری و... در یک یا چند رسانه‌ی قوی مجتمع می‌شدند، بدون شک تأثیرگذاری بیشتری از این رسانه‌ها شاهد بودیم.
تعدد غیرعاقلانه‌ی رسانه‌های مشابه با کارویژه‌های یکسان، که بسیاری از تولیداتشان کاملاً شبیه به یکدیگر و به نوعی بازنویسی از همدیگر است، نه تنها «تکثر» رسانه‌های ارزشی محسوب نمی‌شود، بلکه اقدامی است غیرعقلایی که تنها موجبات سوخت‌وسوز فرصت‌ها و نابودی منابع مالی و همچنین سردرگمی مخاطب را فراهم می‌آورد.
د) عدم درک صحیح از کار جبهه‌ای در عرصه‌ی رسانه؛
جنگ نرم یک جنگ جبهه‌ای است که در آن بخش‌های مختلف از قبیل رسانه، سینما، آموزش و پرورش و بخش‌های متعدد و مختلف دیگر بایستی با پیگیری «راهبردها»، «سیاست‌ها» و «برنامه‌ها»ی مشخص و مدون، عملکردهای خود را در نهایت به سمت «هدف واحد و مشخص» همگرا کنند.
خاصّه آنکه بایستی در ذیل هر کدام از این بخش‌ها نیز چنین رویکردی در سطح جزئی‌تر پیگیری شود. برای مثال، در حوزه‌ی رسانه، اولاً عملکرد مجموع رسانه‌های نظام بایستی در قالب راهبردها و سیاست‌های مشخص و همگرا با سایر بخش‌ها به سمت هدفی واحد نیل کند و ثانیاً هر کدام از رسانه‌ها نیز بایستی عملکردهای فردی خود را «در عین متفاوت بودن از نظر شکل» در نهایت به یک سمت‌وسوی مشخص هدایت کنند.
با وجود عملکردی کاملاً هدفمند در عرصه‌ی رسانه از سوی جبهه‌ی استکبار، چنین هماهنگی و عملکرد هدفمند و راهبردی در رسانه‌های خودی دیده نمی‌شود و اگر نگوییم که بسیاری از رسانه‌های وفادار به نظام به دلیل منسجم و تشکیلاتی عمل نکردن، در نهایت به خنثی کردن دیگر رسانه‌ها و یا بازی در پازل دشمنان روی می‌آورند، در بهترین حالت باید گفت که تقریباً هیچ 2 رسانه‌ی مدافع نظام در کشور وجود ندارد که به صورتی کاملاً تشکیلاتی و منسجم، در عین اختلاف شکل و ظاهر و رویکرد ظاهری، در نهایت چند راهبرد مشخص را دنبال کنند. 
 
 
 
 
تطبیق نظریه‌ی «فرانس فانون» بر انقلاب اسلامی؛
فرزندانی که بر انقلاب شوریدند
آیا این ایده‌ی فرانس فانون، که انقلاب فرزندان خود را می‌خورد، در مورد انقلاب اسلامی نیز منطبق با واقعیت است؟ آیا افرادی که ادعای فرزندی انقلاب را نموده‌اند تا کنون توانسته‌اند این ادعا را ثابت کنند؟ آیا آن‌ها به راستی فرزندان انقلاب بودند یا با پیروزی انقلاب به امید کسب غنیمت به میدان آمده‌اند؟
گروه تاریخ برهان/ سید محسن موسوی‌زاده جزایری؛ درست در مقطعی که امواج انقلابی در کشور به رهبری امام (رحمت الله علیه) شکل گرفته بود، هنوز ملی‌گرا‌یان دم از سلطنت مشروطه و لزوم اصلاحات می‌زدند. جبهه‌ی ملی اگرچه در انقلابی که ماهیتش اسلامی بود نقشی کم‌رنگ داشت، اما از همان فردای پیروزی انقلاب، بارها و بارها، علیه اینکه می‌توان بر اساس دستورات اسلام کشور را اداره کرد موضع‌گیری نمود. به عنوان مثال، «حسن نزیه» به صورت علنی علیه امکان اجرای دستورات اسلام موضع گرفت.
بررسی شکل‌گیری انقلاب و نقش گروه‌هایی که مدعی فرزندی انقلاب را دارند، به خوبی نشان می‌دهد که آن‌ها بیشتر از آنکه فرزند انقلاب باشند، گروه‌هایی بودند که با مشاهده‌ی امواج انقلاب در صدد برآمدند تا از فرصت ایجادشده به بهترین نحو برای کسب قدرت استفاده کنند. با این حال، این افراد نتوانستند بعد از انقلاب ماهیت خود را پنهان کنند. از این رو، با موضع‌گیری علیه ارزش‌های انقلاب و اسلام، همواره ماهیت خود را نشان دادند.
«فرانس فانون»، اندیشمند الجزایری، دهه‌ها پیش بر اندیشه‌ای پا فشرد که بعدها ترجیع بند بسیاری از ضدانقلابیون یا داعیه‌داران اصلاحات شد. آن گزاره این بود: «انقلاب فرزندان خود را می‌بلعد.»این‌گونه بود که انقلاب در لباس ظالمی درآمد که فرزندانش را که در پیروزی آن نقش داشتند، نابود کرده است.
حال سؤالی که پیش می‌آید این است که برفرض صحت داشتن چنین فرضیه‌ای، آیا می‌توان آن را به همه‌ی انقلاب‌ها تعمیم داد. در این چارچوب، ابتدا باید این موضوع را بررسی کرد که آیا افرادی که ادعای فرزندی انقلاب را نموده‌اند ،تا کنون توانسته‌اند این ادعا را ثابت کنند؟ آیا آن‌ها به راستی فرزندان انقلاب بودند یا گروه‌هایی بودند که پیروزی انقلاب را بهترین فرصت برای سهم‌خواهی تلقی کرده و به امید کسب غنیمت به میدان آمده‌اند؟ پاسخ به این سؤال نیازمند مرور کردن نقش گروه‌های مدعی در پیروزی انقلاب اسلامی است تا مشخص شود این مدعیان چه نقشی در پیروزی این حرکت تاریخی مردم ایران داشته‌اند.
حزب توده
هرچند قبل از کودتای 28 مرداد 1332 ه.ش. حزب توده یکی از متشکل‌ترین مخالفان حکومت پهلوی به حساب می‌آمد، اما بعد از کودتا و در سال 1334 به دنبال کشف شاخه‌ی نظامی دچار ضربه‌ی سنگینی شد؛ به طوری که هزاران نفر از اعضایش در دادگاه‌های نظامی محاکمه شدند. این مسئله باعث شد تا از این حزب گروه کوچکی به نام «تشکیلات تهران»، که شامل چند ده نفر ساکن در تهران، خوزستان و اصفهان می‌شد، باقی بماند. در سال‌های بعد، ساواک با نفوذ به تشکیلات تهران و با جلب همکاری فردی به نام «شهریاری» اقدام به شناسایی افراد مبارز با گرایشات چپ پرداخت. با این حال، آنچه که در دهه‌ی 40 و 50 باعث ضربه‌ی بیشتر به این حزب شد، تغییر سیاست رژیم و بهبود روابط با شوروی بود. این مسئله باعث شد تا آن‌ها با اشاره‌ی شوروی تحرکی علیه رژیم شاه نداشته باشند. این خط‌مشی حزب توده باعث شد تا در دهه‌ی قبل از انقلاب، آن‌ها در بین گروه‌های مبارز به شدت منفور شوند.(1)
بدین ترتیب، حزب توده مدت‌ها هیچ فعالیتی علیه شاه نکردند. تنها خروج شاه از ایران در دی 57 و انتقاد علنی روس‌ها از شاه بود که باعث شد آن‌ها، به تحریک شوروی، کمیته‌ی مرکزی خود را سازمان‌دهی کنند. این گروه، که هیچ نقشی در پیروزی انقلاب نداشت، بعد از 22 بهمن 57 سعی کرد تا خود را مدافع مواضع حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) نشان دهد. در نهایت، در سال 1362 جاسوسی این حزب برای شوروی کشف گردید و خیانت این گروه به کشور، آن هم در مقطعی که ایران در حال جنگ بود، بر همگان آشکار شد.(2)
مجاهدین خلق (منافقین)
سازمان مجاهدین خلق (منافقین) را سه تن از شاگردان «مهندس بازرگان»، «محمد حنیف‌نژاد»، «سعید محسن» و «حسن نیک‌بین» معروف به «عبدی» در سال 1344 پایه‌گذاری کردند. اعضای این گروه شیفته‌ی مبارزه‌ی مسلحانه بودند. در سال‌های اولیه‌ی شکل‌گیری، اعضای این گروه، با اعتقاد به اینکه مبارزه علیه شاه از یک خلأ ایدئولوژیکی رنج می‌برد، کوشیدند تا با در هم آویختن باورهای دینی خود و نظریه‌های مارکسیتی برای مبارزه‌ی انقلابی ایدئولوژی جدیدی ارائه کنند. مارکسیسم به عنوان علم مبارزه در نظر بنیان‌گذاران سازمان اهمیت داشت و به همین دلیل از همان ابتدای امر گرایش‌های مارکسیستی در آثار منتشرشده‌ی سازمان به چشم می‌خورد.(3)
سازمان مجاهدین (منافقین) عملیات نظامی خود را در مرداد 1350 آغاز کرد. نخستین عملیات بر هم زدن جشن‌های2500ساله‌ی شاهنشاهی بود. پس از بمب‌گذاری در تأسیسات برق تهران و تلاش برای ربودن یک هواپیمای شرکت ایران‌ایر، 9 تن از مجاهدین دستگیر می‌شوند؛ یک نفر از آن‌ها زیر شکنجه اطلاعاتی داد که به دستگیری 66 عضو دیگر انجامید. طی ماه‌های بعد، همه‌ی اعضای کادر رهبری گروه یا اعدام شدند یا در درگیری‌های خیابانی جان خود را از دست دادند.(4)
در سال 1350، سازمان مجاهدین خلق بیانیه‌ی اعلام مواضع ایدئولوژیک خود را منتشر کرد و طی این بیانیه به طور رسمی مارکسیست شد. پس از انتشار این بیانیه آن دسته از اعضای سازمان، که حاضر به پذیرش مارکسیسم نشدند، تصفیه شدند و برخی از آنان به قتل رسیدند. این اتفاقات باعث شد تا آن‌ها دیگر از حمایت نیروهای مذهبی برخوردار نباشند. به این ترتیب، تا نزدیکی پیروزی انقلاب اسلامی چیزی از این سازمان باقی نمانده بود.(5) با این حال، مجاهدین خلق بعد از انقلاب مدعی شدند که آن‌ها بیشترین تأثیر را بر روند پیروزی انقلاب داشتند. از این رو، به دنبال سهم‌خواهی برآمدند.
بدین ترتیب، مروری بر کارنامه‌ی سازمان مجاهدین خلق از سال 58 تا خرداد 60، که به طور رسمی با انقلاب وارد جنگ مسلحانه شدند، نشان می‌دهد همواره جز ایجاد آشوب در جامعه و ایجاد تفرقه و دست داشتن در فعالیت‌های تجزیه‌طلبی در برخی از استان‌های کشور فعالیت مؤثری نداشتند. مسئله‌ای که منجر شد، برای همیشه، توسط مردم ایران تا بعد از 30 خرداد 60 حذف شوند.
جبهه‌ی ملی
ملی‌گرایان همواره خود را یکی از مدعیان انقلاب می‌دانستند. این در حالی است که مروری بر کارنامه‌ی آن‌ها نشان می‌دهد که این گروه از زمان کودتای 28 مرداد تا شروع امواج انقلاب در عمل هیچ فعالیتی که منجر به تحرک در جامعه‌ی ایران بشود نداشته‌اند.
در واقع، این گروه بعد از کودتای 28 مرداد در ابتدا سعی کرد خود را تحت عنوان «نهضت مقاومت ملی» نشان دهد، اما در همان سال‌ها اعضای این گروه به 20 نفر هم نمی‌رسید و کل فعالیتشان محدود به صدور چند اعلامیه می‌شد. ملی‌گرایان اگرچه در سال 1339 سعی کردند تا با ایجاد جبهه‌ی ملی دوم خود را بازسازی کنند، اما چون دچار اختلافات درونی گسترده بودند، هرگز نتوانستند به صورت یک تشکل منسجم فعالیت کنند و در نهایت، بعد از کنار گذاشتن امینی توسط شاه به حاشیه کشیده شدند. با این حال، یک بار دیگر در سال 1344 اقدام به تشکیل جبهه‌ی ملی سوم کردند، اما آنقدر اختلافاتشان گسترده بود که باز هم تلاش‌شان محکوم به شکست شد.(6) علاوه بر این، آغاز نهضت امام خمینی (رحمت الله علیه) بعد از قیام 15 خرداد و رویگردانی مردم از هرگونه خط سازش‌کار در مبارزه، باعث شد تا جبهه‌ی ملی در دهه‌های 40 و 50 بیش از پیش به حاشیه رانده شود.
در سال 56، بعد از اعلام سیاست «کارتر» درباره‌ی حمایت از حقوق بشر، ملی‌‌گرایان اقدام به راه‌اندازی جبهه‌ی ملی چهارم کردند. جالب اینجاست درست در مقطعی که امواج انقلابی در کشور به رهبری امام (رحمت الله علیه) شکل گرفته بود، هنوز ملی‌گرا‌یان دم از سلطنت مشروطه و لزوم اصلاحات می‌زدند؛ مواضعی که درست در مقابل نهضت مردمی تلقی می‌شد. با این حال، «سنجابی» بعد از ملاقات با امام (رحمت الله علیه) در پاریس سعی کرد تا مواضع خود را اصلاح و اعلام کند سلطنت پایگاه قانونی ندارد.(7) جبهه‌ی ملی اگرچه در انقلابی که ماهیتش اسلامی بود نقشی کم‌رنگ داشت، اما از همان فردای پیروزی انقلاب، بارها و بارها، علیه اینکه می‌توان بر اساس دستورات اسلام کشور را اداره کرد موضع‌گیری نمود. به عنوان مثال، «حسن نزیه» به صورت علنی علیه امکان اجرای دستورات اسلام موضع گرفت. این مسئله و عناد با اسلام به حدی تداوم یافت که آن‌ها علیه لایحه‌ی مجازات اسلامی، که به لایحه‌ی قصاص معروف شد، موضع‌گیری کردند. مسئله‌ای که باعث طرد آن‌ها از سوی امام (رحمت الله علیه) در همان ابتدای انقلاب شد.
چریک‌های فدایی خلق
در پی عملکرد ضعیف حزب توده در کودتای 28 مرداد، برخی از افرادی که تمایلات کمنیستی داشتند اقدام به راه‌اندازی تشکیلات جدیدی نمودند، «گروه جزنی یا سیاهکل» و «گروه چریک‌های فدایی خلق». این افراد راه مبارزه‌ی مسلحانه را در پیش گرفتند. گروه جزنی در سال 46 سعی کرد تا با دستبرد به یک بانک، فعالیت مسلحانه‌ی خود را شروع کند؛ اما اعضای آن شناسایی و دستگیر شدند. با این حال، بقایای این گروه با تغییر الگوی مبارزه و تحت عنوان اینکه می‌خواهند مبارزات را از شهر به جنگل‌های شمال بکشانند، به شمال کشور رفتند؛ اما طی درگیری با ساواک دستگیر و بسیاری از آن‌ اعدام شدند. سرانجام چند گروه مارکسیستی در سال 50، که باقی‌مانده این جریان بودند، با یکدیگر ادغام و سازمان چریک‌های فدایی خلق را تشکیل دادند، اما در همان سال 50 شناسایی و دستگیر شدند. این گروه‌ها تا سال 57 فعالیتی نداشتند، اما در بدو پیروزی انقلاب با ارائه‌ی تحلیل‌های خیالی کمنیستی سعی کردند تا نشان دهند انقلاب ایران اسلامی نبوده است.(8) این گروه بعد از انقلاب به دنبال بی‌توجهی مردم به آن‌ها سعی کرد تا با ایجاد ناامنی در استان‌های مرزی و به خصوص در بین قومیت‌ها تا از انقلاب سهم‌خواهی کنند.
نهضت آزادی
بخشی از افرادی که در جبهه‌ی ملی خط‌مشی مذهبی‌تری داشتند، در اوایل دهه‌ی 40، اقدام به راه‌اندازی «نهضت آزادی» کردند. با این حال، دستگیری آن‌ها در همان سال‌های ابتدایی دهه‌ی 40 مانع از هر گونه فعالیت توسط این گروه شد. بدین ترتیب، از اواسط دهه‌ی 40 و 50 نهضت آزادی بیشتر شکل محفلی به خود گرفت و نتوانست اقدام مؤثری علیه شاه در کشور انجام دهد و بخشی هم که در خارج از کشور تحت عنوان نهضت آزادی فعال بود، در عمل چندان مورد توجه مبارزان قرار نگرفت. این سازمان، بعد از سال‌ها رخوت و رکود، اولین اعلامیه خود را در 6 شهریور 57 صادر کرد و مردم را دعوت به راهپیمایی نمود. همان زمان رهبران این گروه نظیر توسلی اعلام می‌کردند که حداقل چند سال نیاز دارند تا خود را بازسازی کنند. از این رو، بخشی از آن‌ها در آن مقطع بیانیه‌هایشان را تحت عنوان جمعیت دفاع از آزادی منتشر می‌کردند. البته در این زمان افرادی از این گروه سعی کردند تا با مذاکره با آمریکا خود را به عنوان «آلترناتیو» رژیم شاه نشان دهند تا آینده‌ی خود را تضمین کنند. به عنوان مثال، «مهندس توسلی» از خرداد تا آذر 57 مذاکراتی با «استمپل»، مسئول دفتر سیاسی سفارت آمریکا در ایران، داشت.(9)
در نهایت اینکه این نهضت در بدو پیروزی انقلاب سعی کرد تا مواضع رادیکال‌تری بگیرد؛ به طوری که این مسئله باعث شد تا بعد از پیروزی انقلاب خود را از عوامل اصلی نهضت اسلامی ایران قلمداد کند. با همه‌ی این احوال، مواضع غیراصولی افراد این گروه، که بعد از پیروزی انقلاب خود را در دولت موقت سامان‌دهی کرده بودند، باعث شد تا همواره مورد انتقاد مردم قرار گیرند. به عنوان مثال، در مقطعی‌ که کشور نیاز به سازمان‌دهی و نهادینه شدن انقلاب داشت، با تأکید بر شکل‌گیری مجلس مؤسسان به جای مجلس خبرگان، سعی داشتند تا روند کشور را به سوی اهداف مورد نظر خود هدایت کنند. همچنین در همین مقطع، با موضع‌گیری صریح، مخالفت خود را با گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی نشان دادند و حتی به این هم بسنده ننمودند و تلاش کردند تا مجلس خبرگان را منحل کنند که البته با هوشیاری امام (رحمت الله علیه) نقشه‌ی آن‌ها نقش بر آب شد.
کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایران
این کنفدراسیون، که از سوی دانشجویان محصل ایرانی در خارج از کشور مانند «بنی‌صدر»، «قطب‌زاده»، «کاتوزیان» تشکیل شده بود، از همان بدو تشکیل نشان داد که افراد فعال در آن، بیشتر از آنکه به دنبال نقاط مشترک برای فعالیت باشند، بر گروه و دسته‌ای که از آن برآمده‌اند پافشاری دارند. این مسئله باعث شد تا همواره جدال بین افرادی که تمایلات کمنیستی داشتند و افرادی با گرایشات مذهبی در این کنفدراسیون جریان داشته باشد؛ به طوری که در مقطعی افراد مذهبی‌تر از آن خارج شدند. این مسئله باعث شد تا این کنفدراسیون در سال‌هایی که مبارزه علیه شاه در جریان بود، بیشترین انرژی‌اش صرف اختلافات داخلی شود و عملاً نقشی در مبارزات داخل کشور نداشته باشد.(10)
افرادی از این جریان بعد از انقلاب مانند بنی‌صدر سعی کردند تا خود را از عوامل اصلی انقلاب تلقی نمایند و با تظاهر به مذهبی بودن بتوانند نظر مردم را جلب کنند. با این حال، این جریان با خیانت‌هایی که بنی‌صدر در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران داشت و آشوب‌هایی که در مقاطع مختلف، مثل 9 اسفند 59 و در نهایت اتحاد با منافقین به راه انداخت، توسط مردم طرد شد.
نتیجه
بررسی شکل‌گیری انقلاب و نقش گروه‌هایی که مدعی فرزندی انقلاب را دارند به خوبی نشان می‌دهد که آن‌ها بیشتر از آنکه فرزند انقلاب باشند، گروه‌هایی بودند که با مشاهده‌ی امواج انقلاب در صدد برآمدند تا از فرصت ایجادشده به بهترین نحو برای کسب قدرت استفاده کنند. با این حال، این افراد نتوانستند بعد از انقلاب ماهیت خود را پنهان کنند. از این رو، با موضع‌گیری علیه ارزش‌های انقلاب و اسلام، همواره ماهیت خود را نشان دادند. هرچند در این زمان امام (رحمت الله علیه) با نشان دادن عطوفت اسلامی همواره در صدد ارشاد آن‌ها بر آمدند و سعی کردند تا آن‌ها را به دامان مردم برگردانند، اما عمق انحراف آن‌ها باعث شد تا به دامان دشمنان انقلاب بیفتند. در نهایت اینکه به نظر می‌رسد گروه‌هایی که مدعی فرزندی انقلاب را دارند، بیشتر افرادی بودند که مانند منافقین صدر اسلام، که هنگام جهاد از همراهی مسلمانان خودداری کردند و در هنگام پیروزی ادعای همراهی با مجاهدان را داشتند، سعی کردند تا خود را در دستاوردهای انقلاب اسلامی سهیم کنند.(*)
منابع:
1. زیباکلام، صادق (1378)، مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی، تهران، انتشارات روزنه، چاپ سوم، صص 241 و 242.
2. رفیع‌زاده، عظیم (1387)، ریشه‌های انقلاب اسلامی، تهران، انتشارات مرزفکر، چاپ اول، صص 118 و 119.
3. حسینی‌زاده، سید محمدعلی (1386)، اسلام سیاسی در ایران، قم، انتشارات دانشگاه مفید، صص 219 و 220.
4. آبراهامیان، یرواند (1383)، ایران بین دو انقلاب، تهران، ترجمه‌ی‌ احمد گل‌محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، نشر نی، چاپ دهم، ص 600.
5. حسینی‌زاده، سید محمدعلی (1386)، همان، ص 221.
6. زیباکلام، صادق (1378)، همان، صص 245 و 246.
7.صلاحی، سهراب (1386)، پژوهشی در تحولات معاصر ایران، تهران، انتشارات دانشگاه امام حسین (علیه السلام)،
صص 383 و 384.
8. رفیع‌زاده، عظیم (1387)، همان، صص 122 تا 124.
9. صلاحی، سهراب (1386)، همان، صص 394 تا 396.
10. زیباکلام، صادق (1378)، همان، صص 392 تا 396.
* سید محسن موسوی‌زاده جزایری؛ پژوهشگر تاریخ معاصر/انتهای متن/ 
 
 
 
 
محسن رضایی در قم:

سوء مدیریت کمک به اهداف آمریکا است/ استفاده از فتنه و انحراف در فشار به ایران

امام در شب قبل از 22 بهمن دستور شکستن حکومت نظامی را داد و گفت که در اسلام حکومت نظامی نداریم.

به گزارش مشرق، محسن رضایی در مراسم بزرگداشت دهه مبارک فجر که پنجشنبه شب از سوی مجمع هماهنگی پیروان امام و رهبری استان قم در مسجد امام زین‌العابدین(ع) قم برگزار شد در سخنانی سال 1355 شمسی را سال اوج یأس و ناامیدی انقلابیون دانست و گفت:‌ در چنین شرایطی که تمام راه‌ها و شیوه‌های لیبرالی، انتخاباتی، جبهه ملی، نهضت آزادی، گروه‌های چریکی و مبارزه مسلحانه به بن‌بست رسیده بود امام نهضت خود را پیگیری کرد.

وی با بیان اینکه جرقه نهضت در دی‌ماه سال 56 از قم زده شد، اظهار داشت: ابتدا تجمعات محدود شکل گرفت و در ادامه این تجمعات میلیونی شد و سراسر ایران را فرار گرفت.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه انقلاب با تحمل رنج‌ها و مشقت‌های فراوان و فشارهای سخت و سنگین به ثمر نشست، خاطرنشان کرد: بعد از پیروزی انقلاب هم تا زمانی که نظام تثبیت شد فشار‌های بسیار سنگینی از جمله جنگ، کودتا، زد و خورد‌های مسلحانه منافقین در سراسر کشور و شورش‌های کردستان و سیستان و بلوچستان به ملت ما وارد شد.

وی با اشاره به اینکه هزاران شهید جان خود را تقدیم اسلام و انقلاب کردند تا انقلاب تثبیت شد و امنیت و دفاع در کشور شکل گرفت، ابراز داشت: استقلال، آزادی و تاسیس یک نظام سیاسی جدید جمهوری اسلامی به جای نظام فاسد و پوسیده شاهنشاهی از جمله دستاورد‌های این انقلاب است.

رضایی با بیان اینکه در حادثه دفاع مقدس قدرت نظامی خود را باز یافتیم،‌ تاکید کرد: ما به برکت دفاع مقدس تبدیل به قدرت بازدارنده شدیم به گونه‌ای که دشمنان نمی‌توانند به ایران حمله کنند.

* ایران توان خفه کردن آتش جنگ در نطفه را دارد

وی با اشاره به اینکه از زمان پایان جنگ تاکنون آمریکا و اسراییل سه بار قصد داشتند به ایران حمله کنند، تصریح کرد: ایران اکنون تبدیل به یک قدرت بازدارنده شده و قبل از اینکه جنگی رخ دهد می‌تواند جنگ را در نطفه خفه کند این یک واقعیت بوده و دستاورد‌های عظیم نظامی ایران موید این امر است.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه به برکت انقلاب ما بر روی پای خود ایستادیم و توان و عزت خودمان را باز یافتیم، ابراز داشت: باید شاکر دستاورد‌های انقلاب باشیم و شکر آزادی، استقلال، امنیت و جمهوری اسلامی این است که ما از این‌ها به درستی استفاده کنیم.

وی با اشاره به اینکه ما اگر از این نعمت‌های الهی درست استفاده نکنیم به عذاب گرفتار می‌شویم، خاطرنشان کرد: هر کدام از این صندلی‌هایی که ما دولتمردان بر روی آن می‌نشینیم به بهای خون هزاران شهید تثبیت شده است و ما حق نداریم در روز روشن،‌ در مقابل این همه چشم و این همه ماهواره، شأن جمهوری اسلامی را زیرپا بگذاریم.

رضایی با طرح این سئوال که چرا از آزادی، استقلال، جمهوری اسلامی و حمایت‌های رهبری بد استفاده می‌کنیم، اظهار داشت: این انقلاب به سادگی به دست نیامده است بلکه یک آرزوی دیرینه چند صد ساله ملت ایران است که با این همه هزینه و فداکاری به دست آمده که لازم است ما آن را حفظ کنیم و ادامه دهیم.

وی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه ما نباید چشمان خود را بر روی واقعیات ببندیم، به حمایت ایران از سوریه و حماس اشاره کرد و گفت: ما توانستیم با حمایت از سوریه ماشین جنگی ناتو را متوقف و با حمایت از حماس ماشین جنگی مدرن اسراییل را زمین‌گیر کنیم.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام افزود: با این وجود چرا باید در گوشت، مرغ و برنج با گرانی مواجه باشیم، البته ما باید ریشه مشکلات را در خارج از انقلاب و نظام بیابیم.

وی با بیان اینکه سال‌هایی که ما در آن قرار گرفتیم سال‌های بسیار سرنوشت‌سازی است و می‌توان شرایط را با سال‌های اوایل انقلاب مقایسه کرد گفت: آمریکایی‌ها با تمام قدرت آمده‌اند و در فکر این هستند که انتقام شکست‌های قبلی را بگیرند.

رضایی بر ضرورت رفع مشکلات اقتصادی تاکید کرد و گفت: اگر ما این مشکلات را برطرف نکنیم با دست خودمان به موفقیت دشمنان کمک کرده‌ایم.

* سوء مدیریت کمک به اهداف آمریکا است

وی با بیان اینکه خودتحریمی، خودزنی و سوء مدیریت بزرگترین کمک به آمریکایی‌ها و غربی‌ها است ابراز داشت:‌ اینگونه آنها نیاز به آتش توپخانه و عملیات ندارند زیرا ما به اندازه کافی به آنها کمک می‌کنیم.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام هدف قرار دادن اقتصاد را از توطئه‌های آمریکا دانست و گفت: البته آنها برای اینکه موفق شوند از حوادثی مثل فتنه و انحراف استفاده فراوانی خواهند کرد.

وی با بیان اینکه هزار تومان امروز 300 تومان سال گذشته است اظهار کرد: می‌خواهند پول ملی ایران را ساقط و بی‌خاصیت کنند که این مسئله شوخی نیست.

رضایی با تاکید بر اینکه ما باید برای یک وضعیت جهادی خودمان را آماده کنیم نه رقابت با یکدیگر خاطرنشان کرد: سال‌ آینده سال پیروزی نظام و ملت ایران است نه پیروزی فلان فرد یا گروه.

وی آزمون انقلاب، جنگ و زندگی را آزمون بسیار مهم آینده کشور دانست و گفت: ما سیاسیون و نیرو‌های انقلابی و متعهد باید یک تجدید نظر جدی در خودمان انجام دهیم و خود را برای یک مبارزه جدی آماده کنیم.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به اینکه سرزمین اصلی مبارزه، اقتصاد است، تصریح کرد: البته فرهنگ هم بسیار مهم است زیرا در حال حاضر مورد تهاجم فرهنگی نیز قرار داریم.

وی تاکید کرد: موفقیت در سرزمین اقتصاد و زندگی بدون فرهنگ، معنویت، برادری و وحدت و رعایت ارزش‌های الهی و انقلابی امکان‌پذیر نیست همانطور که در جنگ نمی‌توانستیم بدون تکیه بر ارزش‌های الهی موفق شویم.

رضایی شرایط کنونی را حساس ارزیابی کرد و گفت: من به عنوان سرباز انقلاب از همه نیروهای وفادار به انقلاب می‌خواهم که خود را برای عبور از یک آزمون مهم و سرنوشت‌ساز آماده کنند.

وی تصریح کرد: ملت بزرگ ایران با یک درخشش بی‌نظیر از این حادثه هم عبور می‌کند و آنچنان درسی به دشمن خواهد داد که یک بار دیگر به اشتباه خود اعتراف کنند.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به حضور نیرو‌های انسانی توانمند در سطح کشور خاطرنشان کرد: ما آن قدر نیروی انسانی توانمند داریم که اگر هیچ منبع دیگری هم نداشتیم این حادثه را پشت سر می‌گذاشتیم.

وی در ادامه با بیان اینکه ما یک راه بسیار سرنوشت‌سازی را در پیش گرفته و بخش مهمی از این راه را پشت سرگذاشتیم، ابراز داشت: باید برای حفظ دستاورد‌هایی که به دست آوردیم بکوشیم.

رضایی با اشاره به اینکه بخش دیگری از این راه باقی مانده است، از این بخش به عنوان زندگی، اقتصاد و اخلاق نام ‌برد و گفت:‌ در حالی که ما در حال برنامه‌ریزی بودیم تحریم‌های اقتصادی را برای ما در نظر گرفتند.

* فرهنگ، اخلاق و اقتصادمان در شأن جمهوری اسلامی نیست

وی با بیان اینکه فرهنگ، اخلاق و اقتصاد ما در شأن این انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران نیست تاکید کرد: ما نیازمند یک زندگی معنوی و مادی پیشرفته و یک اخلاق اسلامی و اقتصاد بزرگ هستیم که در سال‌های آینده به فضل پروردگار این امر تحقق پیدا خواهد کرد.

* امام فرمود در اسلام حکومت نظامی نداریم

رضایی با تبریک ایام‌الله دهه مبارک فجر به ذکر خاطره‌ای از شب 22 بهمن سال 57 پرداخت و گفت: شب 22 بهمن (یک روز مانده به پیروزی انقلاب) من و دوستانم حلقه دوم بیت امام را در خیابان ایران بر عهده داشتیم.

وی گفت: تقریبا ساعت چهار بود از داخل بیت اطلاع‌ دادند که امام پیام مهمی داده است و به همه نیرو‌های انقلابی بگویید تا این پیام را اجرا کنند، سئوال کردیم پیام چیست؛ گفتند حکومت بختیار اطلاعیه داده است که از ساعت پنج به بعد حکومت نظامی است و کسی حق ندارد در خیابان‌ها باشد و همه به خانه‌های خود بروند؛ امام فرموده در اسلام حکومت نظامی نداریم و از مردم بخواهید در صحنه باشند.

دبیرمجمع تشخیص مصلحت نظام ادامه داد: قرار بود به ما خیابان‌ها رفته و به مردم بگوییم به خانه‌ها نروند و به خیابان‌ها بریزند و به حکومت نظامی توجهی نکنند به همین منظور یک وانت گرفتیم و پشت وانت سوار شدیم؛ من یک کلاشینکف داشتم به دست گرفتم و بقیه دوستان نیز سلاح‌های دیگری داشتند که به دست گرفتند و چفیه‌های عربی به سر و صورت خود بستیم و رفتیم.

وی اضافه کرد: از میدان 17 شهریور تا میدان خراسان این اسلحه‌ها به دستمان بود و الله‌اکبر می‌گفتیم و از مردم می‌خواستیم که به خیابان‌ها بریزند و به اطلاعیه حکومت نظامی توجهی نداشته باشند و مردم هم که در خیابان بودند ما را نگاه می‌کردند.

رضایی افزود: تقریبا بار دوم و سوم بود که این خیابان را طی می‌کردیم که آرام آرام جمعیت وارد خیابان شد و هر لحظه هم که می‌گذشت مردم دل و جرأت بیشتری پیدا می‌کردند و بیشتر به خیابان‌ می‌آمدند.

* مردم گفتند از فلسطین نیروی کمکی آمده است

وی یادآور شد:‌ همین طور که داشتیم دور می‌زدیم که یک بار دیگر بیاییم دیدیم مردمی که اطراف خیابان بودند وقتی چفیه‌های عربی ما را می‌دیدند می‌گفتند از فلسطین برای ما نیروی کمکی رسیده بیایید در صحنه.

فرمانده اسبق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: بعداً که من از احمد‌آقا سئوال کردم جریان این دستور امام چه بود که ایشان این قدر محکم گفت که مردم به خیابان‌ها بریزند و به خانه نروند، ایشان گفت: اتفاقا برای امام هم این تصمیم‌گیری بسیار سخت بود چون جان ده‌ها هزار نفر انسان در خطر بود و حکومت تانک‌ها را برای مردمی که دست‌خالی بودند می‌فرستاد.

وی تصریح کرد: احمدآقا گفت در همان زمان آیت‌الله طالقانی با امام تماس می‌گیرد و از ایشان می‌پرسد شما که می‌گویید مردم به خیابان‌ها بریزند می‌دانید چه جریانی در حال اتفاق افتادن است؛ اگر این تانک‌ها بیایند حمام خون به راه می‌افتد. نقل می‌کنند که امام به ایشان می‌گویند آقای طالقانی مگر این دستور من است.

رضایی افزود: ‌در خاطرات بختیار هم آمده است اگر آن شب آیت‌الله خمینی این دستور را نداده بود ما کار انقلاب را تمام کرده بودیم؛ یعنی یک لحظه غفلت تمام انقلاب را از دست می‌داد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد