چه کسی باعث فروپاشی ارتش شاهنشاهی شد
برخی از مقامات رژیم پهلوی مدعی هستند که قرهباغی مرتکب خیانت نسبت به سلطنت گردیده و زمینه فروپاشی ارتش و در نتیجه سلطنت پهلوی را فراهم ساخته است. از این رو در این مقال کوتاه تلاش شده است نقش وی در تحکیم پایههای سلطنت پهلوی و سرکوب انقلابیون روشن شود.
به گزارش مشرق، با اعلام بی طرفی ارتش در 22 بهمن 1357 روند پیروزی انقلاب اسلامی سرعت یافت. این مسأله بحثهای زیادی را در محافل سیاسی به دنبال داشت. برخی از مقامات رژیم پهلوی مدعی هستند که قرهباغی مرتکب خیانت نسبت به سلطنت گردیده و زمینه فروپاشی ارتش و در نتیجه سلطنت پهلوی را فراهم ساخته است. از این رو در این مقال کوتاه تلاش شده است ضمن بازسازی تاریخی دوران زندگی نظامی سیاسی ارتشبد قرهباغی، با توجه به اسناد منتشر نشده، نقش وی در تحکیم پایههای سلطنت پهلوی و سرکوب انقلابیون روشن شود. در نهایت دلایل زمینه فروپاشی ارتش و در نتیجه اعلام بی طرفی ارتش مشخص گردد:
*دوره کودکی عباس کریم قرهباغی، فرزند کریم، در روز دهم آبان ماه 1297 ش (1) در کوچه قرهباغی های تبریز متولد شد. وی پس از پایان تحصیلات ابتدایی برای گذراندن دوره متوسطه وارد دبیرستان رشدیه تبریز شد اما درسال 1313 دبیرستان مزبور را رها کرده وارد دبیرستان نظام تبریز شد و سال 1315 فارغ التحصیل شد. (2) *از دانشکده افسری تا فرماندهی ژاندارمری قرهباغی در مهر ماه 1315 وارد دانشکده افسری شد.(3) ورود او به دانشکده افسری مصادف با دوره ولیعهد محمدرضا پهلوی بود. وی که به اتفاق حسین فردوست، علی قوام و فتحالله مین باشیان در دسته ولیعهد بود به سمت منشی مخصوص ولیعهد انتخاب شد. (4) خدمت نظامی قرهباغی از مهرماه 1317 با درجه ستوان دومی در هنگ پیاده پهلوی لشکر یکم آغاز شد. وی تا شهریور 1320 عهدهدار فرماندهی گروهان مسلسل ضد هوایی در این هنگ بود. (5) در سال 1321 به منظور تشکیل سازمان گارد سلطنتی به یگان مزبور منتقل شد. وی در حین خدمت در گارد سلطنتی دوره حقوق دانشگاه تهران را طی کرد و در خرداد ماه 1324 به اخذ درجه لیسانس نایل گردید. در سال 1328 فرماندهی مأمورین انتظامات جهت تشکیل مجلس مؤسسان در کاخ دادگستری به قرهباغی واگذار گردید. (6) در سال 1329 که حسین فردوست از سوی شاه مأموریت یافت گارد جاویدان را برای محافظت از کاخهای سلطنتی تشکیل دهد قرهباغی به معاونت وی برگزیده شد. قرهباغی تلاش زیادی برای تشکیل و سپس انتخاب افراد گارد جاویدان انجام داد. بدین ترتیب مدتی نیز فرماندهی گارد جاویدان به وی واگذار گردید. (7) مدتی بعد قرهباغی برای طی دوره عالی رسته پیاده، عازم کشور فرانسه گردید و همزمان در دانشگاه پاریس دوره دکترای حقوق را در سال 1333 به پایان رسانید. او پس از مراجعت به ایران در دایره عملیات رکن سوم ستاد ارتش به خدمت مشغول شد. (8) قرهباغی در 1334 مجددا عازم فرانسه گردید تا در دانشگاه جنگ فرانسه دوره عالی را طی کند. از اینرو در سال 1335 دوره نهم ستاد دانشگاه جنگ، در 1339 دوره عالی نیروهای مشترک و در 1340 دیپلم عالی دانشگاه جنگ فرانسه را به پایان رسانید. (9) وی در اول مهرماه 1340 به درجه سرتیپی ارتقاء یافت و در دوازدهم اسفند ماه 1341 به سمت فرماندهی دانشگاه نظامی منصوب شد. (10) وی همزمان اداره دانشکدههای نظامی رستههای مختلف ارتش را هم به عهده داشت. (11) او با حفظ سمت در سال 1342 فرماندهی درجهداران دوره سپاه دانش، فرماندهی خط سیر مسافرت پادشاه دانمارک به ایران و فرماندهی خط سیر مسافرت رییس جمهور هند به ایران را به عهده داشت. (12) قرهباغی در سال 1342 به ریاست دادگاه تجدید نظر ویژه دادرسی ارتش منصور گردید. دادگاه مزبور جهت تجدید نظر پرونده آیتالله طالقانی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی و عدهای از افراد منصوب به نهضت آزادی تشکیل شده بود (13) و پس از 15 جلسه رسیدگی به پرونده مزبور رأی دادگاه بدوی تأیید و محاکمه شوندگان به حبس های طولانی محکوم گردیدند. (14) قرهباغی در مرداد 1343 به فرماندهی لشکر پیاده گرگان و در شهریور ماه 1346 به فرماندهی لشکر یک گارد منصوب گردد و در مهر ماه 1347 به ریاست ستاد نیروی زمینی منصوب شد. (15) او در بیستم اسفند ماه همان سال به درجه سپهبدی ارتقاء یافت. (16) قرهباغی از مهر ماه 1347 تا اردیبهشت 1351 ریاست ستاد نیروی زمینی و از اردیبهشت 1351 تا مرداد 1352 جانشینی فرمانده نیروی زمینی را عهدهدار گردید؛ اما به دلیل ایجاد اختلاف بین او و اویسی فرمانده نیروی زمینی، با تلاش اویسی از سمت خود عزل و به فرماندهی سپاه غرب در کرمانشاه منصوب شد. مدتی بعد با تحریکات اویسی وی از سمت خود بر کنار و منتظر خدمت گردید، اما با دخالت فردوست توانست از این مهلکه رهایی یابد. (17) دست بوسی قره باغی از غلامرضا پهلوی *فرماندهی ژاندارمری قرهباغی در دوازدهم اردیبهشت ماه 1353 به سمت فرماندهی ژاندارمری کشور منصوب شد.(18) وی با توجه به دیدارهای متعددی که با شاه انجام میداد بیش از پیش به وی نزدیک میشد. (19) در جریان برگزاری بازی های آسیایی 1353 تهران، وی نقش عمدهای در تأمین امنیت بازی ها ایفا کرد و با استخدام تعدادی از افراد آموزش دیده نیروی پایداری، آنان را به حفاظت از نقاط حساس واداشت. (20) فعالیتهای وی در این مدت موجب گردید که وی مورد تفقد شاه پس از خاتمه بازی ها قرار گیرد(21) و در اول شهریور ماه 1354 به درجه ارتشبدی ارتقاء یابد. (22) قرهباغی در مدت تصدی فرماندهی ژاندارمری (از سیزدهم اردیبهشت 1353 تا چهاردهم شهریور 1357) تلاش زیادی برای استخدام و آموزش افراد برای تشکیل نیروی پایداری مقاومت انجام داد؛ بدین ترتیب عده زیادی از جمله امیرعباس هویدا نخست وزیر، وزراء و ... به عضویت افتخاری این نیرو در آمدند. (23) از جمله دیگر اقدامات وی در این مدت تشکیل دورههای آموزشی مقدماتی و عالی رسته پیاده ژاندارمری و فرماندهی و ستاد بود که به فرمان شاه در مهر ماه 1354 آغاز گردید. بدین ترتیب اقدامات مزبور موجب جلب نظر شاه گردید تا وی را به نشان های درجه یک عدالت در بیست و یکم مهرماه 1355 و درجه اول همایون در چهارم آبان ماه 1355 مفتخر سازد. (24) **اقدامات قرهباغی در جریان انقلاب:*تشکیل نیروی پایداری مقاومت با شدت گرفتن مبارزات مردم در سال 1356 علیه رژیم پهلوی، قرهباغی در سمت فرماندهی ژاندارمری جهت سرکوب و کنترل اغتشاشات دست به اقداماتی زد. نخست با تهیه و اجرای طرح تأمین شهرهایی که در آن اعتراضات علیه رژیم بارزتر بود به سرکوب مخالفین پرداخت و دستورالعمل های متعددی بدین منظور به یگان های مختلف ابلاغ کرد. (25) همچنین با فعال ساختن نیروی پایداری مقاومت، آنان را به یاری یگانهای ژاندارمری اعزام داشت. (26) به دنبال دستورات مزبور فرماندهان نواحی مختلف ژاندارمری کشور برای عملی شدن آن دست به کار شده و با فراخواندن و آموزش نیروهای پایداری عملیات و سرکوب و دستگیری مخالفان شدت گرفت. (27) *پشتیبانی یگان های ژاندارمری از شهربانی ها یکی از طرحهای مقابله با انقلابیون اعزام یگان های ژاندارمری به منظور حمایت از شهربانی ها بود. نیروهای شهربانی که توان مقابله با نیروهای مخالفین را نداشتند از ژاندارمری درخواست نیروی پشیبانی کرده بودند؛ لذا طی فرمانی شاه، از قرهباغی خواست تا یگان های پشتیبانی را در اختیار شهربانی ها قرار دهد. از اینرو از تاریخ 25/1/57 تا 23/2/57 نواحی ژاندارمری، 5 گروهان و 24 دسته ضربت و 7 نفربر زرهی به شهربانی های اصفهان، یزد، بافق، اردکان، تبریز، کاشان، خمین، قم، کرج، اهواز، بهبهان، شیراز، کازرون، فسا، داراب، جهرم، لار، فیروزآباد، شاهآباد غرب، کرمان، مشهد، بابل، بابلسر و خرمآباد اعزام شدند. (28) وی در 27/2/57 طی دستورالعملی به فرماندهی نواحی 15 گانه و هنگ مستقل بوشهر نحوه برخورد با دستگیر شدگان به اتهام جرائم ضد امنیتی و خرابکاری را ابلاغ داشت. در این دستورالعمل تخریب و ایجاد آتش سوزی اماکن، مؤسسات دولتی و منازل مقامات، فعالیتهای کمونیستی، اقدامات تروریستی، شعارهای ضد مقام سلطنت، ایجاد تزلزل در روحیه پرسنل نیروهای مسلح، فعالیتهای تجزیه طلبانه، فعالیت های روحانیون مخالف رژیم، از جمله موارد فعالیت های ضد امنیتی و خرابکاری محسوب میشدند.(29) قرهباغی با شدت بخشیدن به عملیات مقابله با مخالفان دستور داد کمیسیونی برای بررسی لوازم و ابزار کنترل اغتشاشات تشکیل شود. این کمیسیون که در 21/2/57 تشکیل گردید مقرر کرد که برای مقابله با مخالفان و کنترل اغتشاشات تعداد زیادی جلیقه ضد گلوله، کلاه خود محافظ، نارنجک اشک آور، دستگاههای پخش گاز اشک آور، تفنگ شکاری، باتوم، سپر و محافظ گاز تهیه گردد. (30) همچنین در ادامه پشتیبانی یگان های ژاندارمری از شهربانی ها به منظور پیشگیری از اغتشاش احتمالی در شهر نهاوند دسته سازمانی ضربت همدان به این شهر اعزام شد و دو دسته از پرسنل ژاندارمری هنگ شیراز را برای کنترل دانشجویان دانشگاه شیراز در اختیار شهربانی شیراز قرار داد. یگان های دیگری نیز در اختیار شهربانی های مشهد، خمین و تایباد که اغلب مجهز به نفربرهای زرهی بودند قرار گرفتند.(31) با فرارسیدن 15 خرداد سال 1357، رژیم شاه برای مقابله با اقدامات انقلابیون در سالگرد قیام 15 خرداد 1342 اقداماتی برای ممانعت از تظاهرات و سایر فعالیتهای آنان بعمل آوردند. از اینرو قرهباغی به منظور مقابله با هر گونه رویداد در حوزه استحفاظی ژاندارمری و پشتیبانی شهربانی فرمان آماده باش به فرماندهان نواحی اعلام کرد. همچنین با ارسال یک بخشنامه سری تحت عنوان "دستورالعمل 15 خرداد 2357" به تمامی نیروهای تحت امر فرماندهی ژاندارمری کشور دستور داد تا آن را به اجرا درآورند. در این دستورالعمل ذکر شده بود عدهای از دانشجویان و طلاب قصد دارند به تدریج از شهرستان های مختلف به قم حرکت کرده و ضمن تظاهرات در قم به سمت تهران آمده و در تهران و برخی از شهرستان ها دست به اغتشاشات بزنند؛ لذا به ژاندارمری مأموریت داده شد که در حوزه استحفاظی خود پیش بینیهای لازم انجام و در روز 15 خرداد از هر گونه تظاهرات جلوگیری و در صورت مشاهده در نطفه خفه کنند و پشتیبانیهای لازم از شهربانی به عمل آید. همچنین برای جلوگیری از توسعه دامنه اغتشاش یگان ها را در حالت آماده باش در آورند تا در صورت لزوم در اختیار شهربانیها قرار گیرد. از نفربرهای زرهی در صورت نیاز استفاده شود. علاوه بر این از پرسنل نیروی پایداری برای نفوذ در اجتماعات مساجد و غیره حداکثر استفاده به عمل کرد و پرسنل ژاندارمری به تفنگ ژ-3 یا ام - یک، تیربار یوزی و اسلحه کمری مسلح شوند. لذا با ارسال یک حلقه فیلم آموزشی کنترل اغتشاشات از سوی قرهباغی به کلیه فرماندهان نواحی ژاندارمری از آنان خواسته شد تا قبل از 15 خرداد برای کلیه پرسنل یگان های شرکت کننده در مأموریت نمایش داده شود. وی طی دستورالعمل دیگری ابلاغ داشت در صورتی که اخلالگران قصد خلع سلاح افراد یا حمله با نارنجک و سایر جنگ افزارها به طرف پرسنل به سوی آنان تیراندازی شود. البته تیراندازی به سوی هدف معین باید انجام میشد و تیراندازی هوایی به کلی ممنوع بود. همچنین به دستور قرهباغی دوازده دستگاه نفربر از لشکر گارد در اختیار کنترل عملیاتی ناحیه قرار داده شد تا به سرعت به اتفاق یک گروهان کنترل اغتشاشات به قم اعزام شود و در روزهای سیزدهم و چهاردهم خرداد با ستون های موتوری به صورت منظم در خیابان های قم با چراغ های روشن مانور بدهند. (33) علی رغم اقدامات مزبور، انقلابیون دست از مبارزه برنداشتند؛ از اینرو ضمن مجهز کردن بیشتر افراد به تجهیزات ضد شورش یگان های ضربت و نفربرهای زرهی در 18 محل دیگر در کنترل عملیاتی شهربانی ها قرار گرفتند.(24) با فرارسیدن ماه مبارک رمضان و پیش بینی رژیم شاه از افزایش فعالیت های انقلابیون از فرصت مزبور، برای مقابله با آنان و کنترل اوضاع بنا به دستور ارتشبد قرهباغی با برداشت از یگان های آموزشی با 6 دستگاه نفربرهای زرهی در ده محل طبق تقاضای شهربانی های مشهد، قم، خمین، کاشان، رفسنجان، بهبهان، کازرون، شیراز، استهبان و جهرم پشتیبانی نمودند. (35) همچنین بنا به دستور وی در 16/5/57 برای مقابله و خنثی نمودن فعالیتهای روحانیون درایام ماه مبارک رمضان به نواحی ژاندارمری دستور داد ضمن جمعآوری اطلاعات و جلوگیری از هر گونه غافلگیری نیروهای کنترل اغتشاشات به شهربانی ها اعزام گردد. علی رغم حمایت همه جانبه یگانهای ژاندارمری از شهربانی ها آنان قادر به کنترل شهرهای مزبور نبودند از اینرو بنا به درخواست ارتشبد قرهباغی نیروهای پشتیبانی از طریق نیروی زمینی در اختیار شهربانی ها از جمله اصفهان، قم و اراک که دایره اغتشاش در این شهرها بیشتر بود گذاشتهاند. (36) *عملیات طرح فرهاد یکی از طرحهای عملیاتی که در زمان تصدی ارتشبد قرهباغی در ژاندارمری کشور صورت گرفت طرح فرهاد یا سرکوب دانشجویان در کوهستان های شمال تهران بود. این طرح به منظور مقابله با گروهی از دانشجویان که در روزهای تعطیل به ارتفاعات شمال تهران میرفتند و در این مکان ها به خواندن سرودهای انقلابی و تمرین ورزشهای رزمی میپرداختند بود؛ به فرمان شاه نیروهای ژاندارمری مأمور شناسایی و سرکوب آنان شدند. از اینرو از اردیبهشت ماه 1357 تا آذر 1357 عملیات طرح فرهاد بوسیله نیروهای ژاندارمری، افراد ورزیده تیپ نیروهای هوابرد و افراد منتخب و ورزیده یگان تکاور گارد تحت نظر ژاندارمری با دو فروند هلیکوپتر شنوک جهت شناسایی و دستگیری دانشجویان انجام شد.(37) در 24/3/1357 شاه طی فرمانی از ارتشبد قرهباغی خواست تا جهت جستجو و شناسایی محلهایی احتمالی انبار اسلحه و مهمات در ارتفاعات اقدام نماید. از اینرو از تاریخ 26/3/57 تا 3/4/57 مأمورین ژاندارمری با همکاری گارد شاهنشاهی و نیروی مخصوص و افراد سازمان اطلاعات و امنیت کشور در سه منطقه عمل نمودند علی رغم برخورد به گروههای مختلف جوانان عملیات مشکوکی از آنان مشاهده نکردند. تنها گروههایی که مبادرت به سرودخوانی و فرستادن صلوات میکردند و به محض مشاهده هلیکوپتر پراکنده میشوند.(38) پس از ارائه گزارش مزبور، شاه به قرهباغی دستور میدهد: "این مراقبت ها بطور نامنظم انجام شود." از اینرو از این پس عملیات مزبور بطور نامنظم در روزهای غیر تعطیل و گاهی هم تعطیل انجام میگرفت.(39) در یکی از عملیات های گشت زنی در جمعه 10/6/57 در مسیر درکه از ارتفاعات پلنگ چال مأموران در بین راه به تعدادی اعلامیه که یکی به عنوان کمیته یزد و دیگری به عنوان امام خمینی برخورد میکنند که آنها را ضبط میکنند همچنین در پلنگ چال در مسیر راه تعدادی شعارهای ضد رژیم بر روی سنگ ها نوشته شده بود که بوسیله مأمورین محو میگردد. در هنگام مراجعت از ارتفاعات در محدوده هفت حوض هفت نفر به نامهای جواد کرباسچی، حسین کرباسچی، سیدمحمد میرتوبه، قمی منفرد، سیدمحمدرضا میرشفیعیان، محسن جوکار و محمد حداد که مشغول ادای شعار "درود بر خمینی" با صدای بلند بودند برخورد میکنند که نامبردگان دستگیر و تحویل پاسگاه مرکزی اوین میشوند. (40) *شورای عالی نظامی با افزایش ناآرامی در شهرهای مختلف کشور، تظاهرات مردم اغلب به شکل خونینی خاتمه مییافت. در اصفهان که اعتراضات گسترش یافته بود رژیم برای کنترل آن متوسل به حکومت نظامی شد. رژیم شاه که در مهار جنبش انقلابی ناتوان بود به دنبال راه چارهای برای فایق آمدن بر این بحران میگشت؛ لذا بنا به دستور شاه کارگزاران رژیم و فرماندهان عالی رتبه امنیتی و نظامی کشور جلساتی را در تاریخ 24/5 و 30/5/1357 تشکیل دادند. در این جلسات که ارتشبد قرهباغی به عنوان فرمانده ژاندارمری حضور داشت تصمیم گرفته شد تا یک کمیته عملیات روانی و تبلیغات به منظور تجریه و تحلیل و تشریح اهداف مخالفان برای مردم تشکیل شود، تا آنان از طریق رسانههای گروهی علیه مخالفان اقدام نمایند. برای عملیاتی کردن این تصمیم ارتشبد قرهباغی موظف شد یکصد نفر از مأموران ژاندارمری را در اختیار کمیته مزبور قرار دهد. (41) *قره باغی در کابینه شریف امامی در اوایل شهریور ماه 1357 کابینه شریف امامی با شعار آشتی ملی جانشین جمشید آموزگار شد. در این کابینه قرهباغی به سمت وزارت کشور منصوب شد. با توجه به سیاست جدید دولت مبنی بر کنار گذاشتن عناصر فاسد از مسئولیتها، رژیم قصد داشت هر چه سریعتر تمام استانداران را عزل و افراد جدیدی به این سمتها منصوب کند از اینرو در اولین اقدام سیدحسن سراج حجازی را به عنوان استاندار خراسان و نایبالتولیه آستان قدس رضوی و نیز سپهبد احمدعلی محققی را به عنوان فرمانده ژاندارمری به شاه معرفی کرد. (42) وی در تاریخ 8/6/57 در نخستین گفتگوی مطبوعاتی خود با رسانههای گروهی، خطوط اصلی برنامه کاری خود را در وزارت کشور ترسیم کرد. او ایجاد نظم را اولین مرحله از برنامه دولت جدید خواند. (43) با وجود اینکه مهمترین وظایف وزارت کشور که سازمان هایی چون ژاندارمری و شهربانی را تحت امر خود داشت، برقراری امنیت و آسایش عمومی در سطح کشور بود، لیکن با اعلان حکومت نظامی از همان روزهای نخست تشکیل دولت شریف امامی به عهده وزارت جنگ و فرمانداران نظامی محول گردید. (44) یکی از وقایع مهم این دوران واقعه 17 شهریور بود علی رغم اینکه دولت شریف امامی برگزاری هر گونه اجتماعی را ممنوع کرده بود در 16 شهریور بزرگترین صحنه اجتماع انقلابی مردم در میدان شهیاد (آزادی) به نمایش درآمد. شعارهایی که در این روز سرداده شد مستقیما شاه را هدف حملات خود قرار داد از اینرو به دستور شاه جلسه اضطراری شورای امنیت ملی تشکیل شد تا راه کار اساسی برای مقابله با انقلابیون اتخاذ شود. این جلسه که به ریاست شریف امامی و با حضور اعضای کمیسیون امنیت ملی از جمله ارتشبد قرهباغی تشکیل شد از ساعت 5 بعدازظهر 16/6/57 تا پاسی از شب ادامه یافت در نتیجه مقرر گردید از صبح 17 شهریور در تهران و 11 شهر دیگر حکومت نظامی اعلام شود. (45) بلافاصله پس از اتمام جلسه شورای امنیت ملی در تهران و یازده شهر دیگر از جمله قم، تبریز، اصفهان، مشهد، شیراز، جهرم، کازرون، قزوین، کرج، اهواز و آبادان مقررات حکومت نظامی را اجرا گذاشتند و ارتشبد غلامعلی اویسی به فرمانداری نظامی تهران منصوب شد. صبح روز جمعه 17 شهریور هزاران تن از مردم تهران جهت یک راهپیمایی بزرگ به خیابان ها ریختند. به خاطر اینکه دیر وقت شب روز گذشته حکومت نظامی اعلان شده بود اطلاعی از ماجرا نداشتند بیشترین تجمع در میدان ژاله (شهدای فعلی) بود که حدود بیست هزار تن در این میدان تجمع کرده بودند. از آنجایی که نظامیان و کماندوها با وسایل مدرن ضد شورش نتوانستند جمعیت را متفرق کنند در نتیجه بنا به دستور مقامات بالا، راهپیمایان به رگبار گلوله بسته شده عده زیادی به شهادت رسیدند. آمار دقیق جان باختگان این فاجعه به درستی مشخص نیست، اگر چه رژیم شاه آمار کشته شدگان را 87 نفر و مجروحان 205 تن زخمی اعلام داشت اما هواداران انقلاب گشته شدگان را بیش از شش هزار تن ذکر میکنند. این روز به جمعه سیاه و میدان مزبور به میدان شهداء شهرت یافت. (46) ارتشبد قرهباغی عامل کشتار 17 شهریور را ارتشبد اویسی فرماندار نظامی وقت میداند؛ (47) با این وجود پس از این وجود پس از این واقعه علی رغم اینکه برخی از مقامات خواهان لغو حکومت نظامی بودند اما قرهباغی و برخی دیگر صراحتا مخالفت کردند و اظهار داشتند "و صورت جلسه امضا شد و شاه هم بنا به رأی اکثریت اعضای شورای امنیت ملی با ادامه حکومت نظامی موافقت کرد." (48) با تشدید اعتصابات و تظاهرات در شهرستان ها ارتشبد قرهباغی در مقام وزارت کشور به استانداران دستور داد سریعا در شورای تأمین استان را تشکیل دهند. (49) وی تأکید کرد در شهرهایی که حکومت نظامی اعلان نشده در صورت ایجاد تظاهرات با حرکت دستهجات اصول و مقررات کنترل اغتشاشات مطابق آئین نامه به موقع اجرا گذاشته شود و برای جلوگیری از خرابکاری تظاهرکنندگان از آب پاشی و گاز اشک آور استفاده شود. وی ضمن دستور به منع تیراندازی یادآوری کرد در حالت اضطراری "پای خرابکاران" را مورد هدف قرار دهند. (49) گویا در این زمان ارتشبد قرهباغی قصد داشته است با مسلح کردن برخی از عشایر که نسبت به شاه علاقهمند بودند به مقابله با انقلابیون بپردازد، اما این امر به دلیل مخالفت برخی از مقامات نظامی منتفی گردید. (50) *قرهباغی در دولت نظامی ازهاری پس از واقعه 13 آبان 57 و کشتار دانشآموزان و دانشجویان مقابل دانشگاه تهران کابینه شریف امامی سقوط کرد و ارتشبد ازهاری مأمور تشکیل کابینه شد. ازهاری که اغلب اعضای کابینه خود را از بین فرماندهان ارشد نظامی برگزید قرهباغی نیز به سمت وزیر کشور و مدتی نیز سرپرست وزارت اقتصاد و دارایی معرفی کرد. (51) قرهباغی نیز غالب استانداران را از میان فرماندهان نظامی برگزید. (52) با توجه به فرارسیدن ماه محرم، دولت ازهاری با این مسئله روبرو بود که آیا به دستههای مذهبی اجازه راهپیمایی داده شود یا خیر؟ این مسئله در جلسه شورای امنیت ملی برگزار شد در این جلسه قرهباغی به دلیل اینکه هدف دولت نظامی را مقابله با تظاهرات و برقراری آرامش میدانست با اجازه برای راهپیماییهای تاسوعا و عاشورا مخالف بود.(53) لیکن علی رغم مخالفت عدهای دیگر مجوز راهپیمایی برای روزهای مزبور صادر شد. *ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران پس از سقوط کابینه ازهاری، همزمان با روی کار آمدن کابینه بختیار ارتشبد قرهباغی به سمت ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران از سوی شاه برگزیده شد، ارتشبد قرهباغی در جلسه معارفه 16/10/57 که در ستاد بزرگ ارتشتاران تشکیل شد، وی خط مشیهای کلی خود در جهت توسعه و بهبود وظایف و مأموریتهای محوله به ستاد بزرگ ارتشتاران، ادارات و سازمانهای تابعه آن را تعیین کرد. همچنین پرسنل را به حفظ روحیه و انضباط در شرایط مختلف تأکید کرد. (54) وی پس از بررسی و مشورت با فرماندهان نیروهای مسلح شورایی به نام کمیته بحران به منظور ایجاد هماهنگی بین نیروها تشکیل داد، که کلیه مسائل مربوط با ارتش، اغتشاشات، اعتصابات و معضلات اجتماعی و عمومی کشور در آن مطرح میشد. در این کمیته که فرماندهان ارشد نظامی حضور داشتند به ریاست ارتشبد قرهباغی در هفته سه جلسه تشکیل میشد و در صورت نیاز و مواقع اضطرای جلسات ویژه نیز تشکیل میشد . (55) از دیگر اقدامات قرهباغی پس از شروع به کار در ستاد، شرکت فرماندهان نیروهای سه گانه در شورای امنیت ملی بود، زیرا در دولت های پیشین آنان در این شورا حضور نداشتند. هدف از این اقدام در جریان قرار گرفتن فرماندهان مزبور از مسائل کشور بود. (56) در این شورا که به ریاست بختیار و هر روز تشکیل میشد مسائل مهم اطلاعاتی، امنیتی و انتظامی مورد بحث قرار میگرفت که بخش قابل توجهای از آن صرف طرح نقشه برای جلوگیری از ورود امام خمینی شد. (57) قرهباغی برای مقابله با انقلابیون در 26/10/57 طی فرمانی به نیروی زمینی دستور داد وضعیت آمادگی و رزم برای برقراری امنیت داخلی به موضع اجرا گذاشته شود و به لشکرهای مستقر در مناطق حساس نیز دستور اجرای وضعیت بحرانی ( قرمز 9 را صادر کرد. (58) وی همچنین دستور داد برای هماهنگیهای لازم و هدایت عملیات یک پست فرماندهی متشکل از عوامل ژاندارمری، شهربانی و ساواک منطقه، مستقر و مشغول به کار شود. او افزود هر گونه اغتشاش و تظاهرات را سرکوب نمایند و در صورت نیاز از دانشجویان دورههای مختلف ستاد استفاده شود.(59) یکی از مسائل مهم دوران خدمت قرهباغی در این زمان جریان مأموریت ژنرال روبرت . ا . داچ هایزر و رابطه قرهباغی با او بود. هایزر معاون فرماندهی نیروهای آمریکایی مستقر در اروپا بود که در اوایل ژانویه 1979 اواسط دی ماه 1357 به صورت مخفیانه به ایران آمد. وی مأموریت داشت ضمن مطمئن ساختن سران ارتش به حمایت آمریکا، با آماده کردن آنان به کودتای به موقع، از هر گونه اقدام نظامی زودرس که موجبات گسیختگی ارتش شود جلوگیری نماید. اما گفته میشود هدف اصلی مأموریت هایزر این بود که با بررسی اوضاع ایران، در صورت تشخیص نامساعد بودن اوضاع پایگاههای جاسوسی در مرز شوروی و دستگاههای حساس آن و سایر سلاح های پیشرفته را برچیند و سپس قراردادهای خرید اسلحه آمریکا با ایران را با مذاکره با دولت بختیار فسخ نماید. (60) هایزر پس از ورود به ایران با ارتشبد قرهباغی و سایر سران نظامی ملاقات و گفتگو کرد. پس از دیدار اولیه به طور مرتب و روزانه با حضور قره باغی و سران دیگر نظامی در دفتر ریاست ستاد ارتش جلساتی تشکیل میداد. غالب مباحث در ارتباط با اوضاع و احوال کشور و چگونگی حل بحران و نحوه عملکرد ارتش بود. (61) در مدت اقامت هایزر در تهران قرهباغی با وی روابط نزدیکی برقرار کرد؛ به طوری که هایزر و سولیوان سفیر وقت آمریکا در تهران در عضویت قرهباغی در شورای سلطنت نقش مهمی را ایفا کردند. (62) علاوه بر این هنگامی که شاه قصد ترک کشور را داشت، هایزر تلاش کرد قرهباغی را به عنوان یک رهبر نظامی به سایرین بقبولاند.(63) بدین سان هایزر هر روز در دفتر ستاد بزرگ ارتشتاران حضور مییافت و طرحها و نقشههای وی به بحث گذاشته میشد و سپس به اجرا در آمد، تا اینکه دو روز پس از ورود امام خمینی به ایران تهران را ترک کرد. *عضویت شورای سلطنت قرهباغی پس از بدست آوردن مسند ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران، در 23/10/57 به عضویت شورای سلطنت برگزیده شد. او از تاریخ انتصاب به ریاست ستاد تا روز خروج شاه از ایران 14 تا 26 دی ماه 57 تقریبا هر روز یا حتی بعضی از روزها دو بار برای ملاقات با شاه به کاخ نیاوران میرفت. قرهباغی در هر فرصت تلاش میکرد شاه را از تصمیم خود به خروج از ایران منصرف سازد. (64) در هنگام خروج شاه از ایران بنا به اصرار قرهباغی پیامی از سوی شاه به پرسنل نیروهای مسلح صادر شد که در آن ضمن بیان علت مسافرت، از پرسنل نیروهای مسلح خواسته شده بود تا در مدت مسافرت وی ضمن رعایت انضباط از فرماندهان خود اطاعت کامل نمایند. این فرمان در آخرین لحظات خروج شاه در 26 دی ماه 57 در فرودگاه مهرآباد به امضا شاه رسید. (65) در هنگام بدرقه شاه و خروج در فرودگاه مهرآباد، قرهباغی و شاهپور بختیار نخست وزیر وارد هواپیما شدند. شاه در پاسخ قرهباغی در مورد وضعیت ارتش در آینده گفت "ارتش و نیروهای انتظامی در اختیار شماست. هر طور منطق شما حکم میکند عمل کنید، ولو اشتباه باشد، عدم رضایتی در من ایجاد نخواهد شد به شما حق میدهم، چون وضع مشکل است." (66) *قره باغی و دولت بختیار قره باغی پس از خروج شاه در یک اقدام بی سابقه تا آن روز یک مقام نظامی بیانیه سیاسی صادر نمیکرد، وی پس از هماهنگی با بختیار (67) طی مصاحبهای، ضمن تکذیب شایعه کودتای ارتش علیه دولت بختیار، برابر قوانین و آئین نامههای موجود ارتش هر گونه تمرد و عمل خودسرانه به شدت سرکوب خواهد شد. و اعلام داشت که ارتش از دولت قانونی حمایت خواهد کرد. (68) علاوه بر این بنا به پیشنهاد بختیار در اعلام پشتیبانی از دولت، قرهباغی در 2/11/57 طی مصاحبهای اعلام کرد ارتش با تمام قدرت از دولت قانونی حمایت میکند و مجددا تأکید کرد که هیچ گونه برنامهای در ارتش برای کودتا وجود ندارد. (69) اما وی به منظور شدت عمل بخشیدن به سرکوب انقلابیون در 6/11/57 با ارسال دستورالعملی به کلیه فرمانداری های نظامی دستور داد از هر گونه تظاهرات بدون کسب مجوز ممانعت کنند و به منظور اجرای صحیح قانون حکومت نظامی، کلیه مفاد قانون مزبور را از طریق رسانهها یا آگهیهای چاپی به اطلاع مردم برسانند. (70) او در روز 6 بهمن 57 از فرمانداریهای نظامی خواست تا با قاطعیت از هر گونه تجمعات و حرکت دستهها جلوگیری شود و هر گونه حمله انقلابیون به نقاط حساس شهر را به سرعت سرکوب نمایند. (71) پس از ورود امام خمینی به ایران و اعلام ایشان مبنی بر تشکیل دولت جدید این موضوع در جلسه کمیته بحران مطرح شد. لذا قرهباغی و سایر فرماندهان سرسختانه از دولت بختیار حمایت کردند. (72) *اعلام بی طرفی ارتش قرهباغی پس از ورود امام خمینی بارها حمایت خود از دولت بختیار را اعلام میکرد طی بیانیههای مختلف خطاب به فرماندهان دستورات لازم برای سرکوب انقلابیون را صادر میکرد. (73) حتی در 21/11/57 در آخرین اطلاعیهای در سمت ریاست ستاد ارتش ابلاغ کرد عنوان داشت: "در تأسیسات دولتی، کلانتری ها، پاسگاه ها و تأسیسات نظامی باید بطور قاطع در مقابل تک خرابکاران پدافند، حفاظت شده و متجاوزان شدیدا سرکوب گردند. ضمنا مقررات فرمانداری نظامی را بطور کامل در منطقه استحفاظی آن فرمانداری به موقع اجرا گذارند. (74) اما پس از اعلام همبستگی همافران نیروی هوایی با امام خمینی و تسلیم اغلب شهرها و عدم کارآیی حکومت نظامی، سران ارتش از ادامه مقاومت مأیوس شدند. از اینرو شورای عالی نیروهای مسلح در صبح روز 22 بهمن 58 در اتاق شورای ستاد بزرگ ارتشتاران تشکیل شد. (75) در این جلسه پس از ارائه گزارش فرماندهان از وضعیت نیروهای خود و اظهار و نظر چند تن دیگر در نهایت مسئله بی طرفی ارتش به اتفاق آرا تصویب گردید. در بیانیهای که برای نخستین بار کلمه "شاهنشاهی" از ارتش حذف شده بود، خاطرنشان گردید که از خواست ملت ایران با تمام قدرت پشتیبانی میکند. متن اعلامیه ساعت 2 بعدازظهر از رادیو ایران پخش شد که طی آن از کلیه یگان های نظامی خواسته شده بود تا به پادگانهای خود بازگردند . (77) قرهباغی در خاطرات خود اعلام بی طرفی ارتش را یک نتیجه گیری منطقی و مناسب ترین راه حل برای اجرای دستورات شاه و حفظ تمامیت وحدت ارتش و جلوگیری میداند.(78) لیکن وی از سوی بختیار و شاه متهم به خیانت در فروپاشی ارتش گردید.(79) هایزر نیز او را متهم به خیانت علیه همکارانش میکند و مینویسد که وی به دادگاه هایی که همکارانش را محاکمه و محکوم میکرد کمک میکرده است. (80) *دوران اختفا در ایران قرهباغی در روز 23 بهمن 1357 هنگام اطلاع از تحت تعقیب قرار گرفتن وی از سوی کمیته انقلاب اسلامی در منزل یکی از دوستان خود به نام مستعار اردشیر مخفی گردید. وی در مدت چهارده ماه اختفا در تهران به طور مرتب محل اقامت خود را عوض میکرد. در این مدت به جز همسر وی در پاریس تنها چند نفر از محل اسکان او اطلاع داشتند. (81) سرانجام قرهباغی با همکاری چند تن از دوستانش توانست شناسنامهای به نام "احمد کوپاهی، صادره در سال 1320 و متولد تبریز" جعل کرده روادید سفر به خارج از کشور دریافت کند. سپس با تغییر قیافه از طریق فرودگاه مهرآباد عازم پاریس شد. (82) قرهباغی پس از خروج از ایران بعد از مدتی سکوت در 12 خرداد 1359 طی بیانیهای اعلام کرد که "در سقوط شاه و تغییر رژیم هیچگونه نقشی نداشته است" (83) با وجود اینکه اغلب مهرههای رژیم پهلوی پس از خروج از ایران اقدام به فعالیت سیاسی علیه جمهوری اسلامی میکردند، قرهباغی تا مدتها ساکت بود و خود را از جریانات سیاسی دور نگه میداشت. تا اینکه در 12/7/61 وی طی ملاقاتی با رضا پهلوی در مراکش اعلام کرد که حاضر است "با هر گروه سیاسی" با هر ایدئولوژی که داشته باشند ملاقات و گفتگو نمایند تا بر سر تعیین یک پلاتفرم تازه سیاسی به توافق برسند." (84) او در سال 1363 با نگارش مجموعه خاطرات خود در دوران انقلاب (مرداد - بهمن 57) به دفاع از عملکرد خویش در این دوران پرداخت. کتاب مزبور تحت عنوان "اعترافات ژنرال" در ایران منتشر شد. از آن گذشته چند هفته قبل از فوت خود هنگامی که در بیمارستانی در پاریس به علت ابتلا به بیماری سرطان بستری بود طی نوشتههایی که برای بخش خاطرات و تاریخ یکی از روزنامههای فارسی زبان چاپ لندن فرستاد ماجرای اختفای چهارده ماهه خود در تهران و چگونگی فرارش را از کشور برای اولین بار بازگو کرد. کتاب مزبور در سال 1380 به نام ماجرای فرار قرهباغی در ایران منتشر شد. سرانجام قرهباغی در مهرماه 1379 در بیمارستانی در پاریس درگذشت. (85) *محاکمه غیابی قرهباغی در دادگاه انقلاب پس از خروج قرهباغی در ایران و آغاز برخی از فعالیتها علیه جمهوری اسلامی در دادگاه انقلاب اسلامی کیفر خواستی علیه وی تنظیم گردیده که وی به صورت غیابی به اتهامات، وابستگی به دربار شاه و اقدام در جهت تثبیت پایههای رژیم، وابستگی و روابط با آمریکا، مقابله با اسلام، آمریت و مشارکت مؤثر در سرکوب و کشتار وسیع مردم از ابتدای اوج گیری انقلاب اسلامی و همدستی با مخالفان جمهوری اسلامی محاکمه گردید و در 14/9/61 شعبه دهم دادگاه انقلاب اسلامی ضمن مبرز دانستن مجرمیت وی کلیه اموال منقول و غیر منقول وی و بستگان درجه اول مصادره اعلام شد. *نتیجه با توجه به نزدیکی قرهباغی به شاه از دوران دانشکده افسری، وی توانست به تدریج به درجات بالای نظامی و مشاغل حساس دست پیدا کند و از این طریق ثروت فراوانی بدست آورد. در جریان رویدادهای انقلاب اسلامی وی مجدانه به سرکوب انقلابیون پرداخت که این اقدامات را از طریق فعال ساختن نیروی پایداری و اعزام یگان های پشتیبانی ژاندارمری به شهربانی ها انجام میداد. بدین ترتیب اقدامات وی در منصب فرماندهی ژاندارمری و اثبات وفاداری خویش به شاه منجر به ارتقاء او به مقام وزارت کشور در کابینههای شریف امامی و ازهاری شد. در نهایت قرهباغی در واپسین روزهای رژیم شاه با قرار گرفتن در سمت ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران سپس عضویت در شورای سلطنت مزد وفاداری خود به شاه را دریافت کرد. وی در سمت ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران تلاش زیادی برای تثبیت پایههای سلطنت از خود به خرج داد اما زمانی که مقاومت را بی فایده دید به ناچار برای نجات خویش با اعلام بی طرفی ارتش، در شورای فرماندهان ارشد نظامی در 22 بهمن 57 موافقت کرد. علی رغم اینکه وی از سوی سلطنت طلبان و شاهپور بختیار متهم به خیانت و عامل فروپاشی دولت بختیار شد لیکن با بررسی اسناد موجود در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی و اقدامات قرهباغی برای سرکوب انقلابیون تا آخرین لحظات عمر رژیم پهلوی خلاف این فرضیه ثابت میشود.
*پی نوشت ها: 1. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، کد 5159. 2. عباس قرهباغی : اعترافات ژنرال ، خاطرات ارتشبد عباس قرهباغی ( مرداد - بهمن 58) تهران ، نشر نی ، 1364 ، ص 2-1 . 3. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، پیشین . 4. حسن فردوست . ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ، ج 1 ، تهران ، انتشارات اطلاعات ، ج سوم ، 1370 ، ص 648 . 5. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، پیشین . 6. همان . 7. فردوست ، پیشین ، ص 136-135. 8. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، پیشین . 9. همان . 10. همان . 11. قرهباغی ، پیشین ، ص 4 . 12. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، پیشین . 13. اسناد انقلاب اسلامی ، جلد دوم ، تهران ، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، 1374 ، ص 121. 14. غلامرضا نجاتی ، تاریخ بیست و پنج ساله ایران ، جلد اول ، تهران ، رسا ، 1373 ، ص 332 . 15. قرهباغی ، پیشین ، ص 5 . 16. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، پیشین . 17. فردوست ، پیشین ، ص 491-490. 18. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، پیشین . 19. فردوست ، پیشین ، ص 491. 20. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، کد 5158. 21. همان ، کد 5160. 22. همان ، کد 5159. 23. همان ، کد 5158. 24. همان ، کد 5159. 25. همان ، کد 5158. 26. همان . 27. همان . 28. همان . 29. همان . 30. همان . 31. همان . 32. همان . 33. همان . 34. همان . 35. همان ، کد 5159. 36. همان کد 5158. 37. همان کد 5160. 38. همان کد 5159. 39. همان ، کد 5158. 40. همان ، کد 5196. 41. مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، ما گرفتار یک جنگ واقعی روانی شدهایم ، تهران ، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، 1376 ، ص ، 50-17 و دفتر ادبیات انقلاب اسلامی ، روزشمار انقلاب اسلامی ، جلد چهارم ، تهران حوزه هنری ، 1378 ، ص 305-300. 42. آیندگان ، 8/6/57 ، شماره 3205 ، ص 18 و 1. 43. همان ، ص 22. 44. قرهباغی ، پیشین ، ص 26. 45. مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، تصمیم شوم ، جمعه خونین ، تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، 1376 ، ص 91-15. 46. همان . 47. رادیو بی بی سی ، تحریر تارخ شفاهی انقلاب اسلامی ، به کوشش ع . باقی ، تهران ، نشر تفکر ، 1373 ، ص 289-287. 48. فردوست ، پیشین ، ص 582-581. 49. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، کد 5196. 50. فردوست ، پیشین ، ص 587-586. 51. دفتر ادبیات انقلاب اسلامی ، روزشمار انقلاب اسلامی ، جلد هفتم ، تهران ، حوزه هنری ، 1379 ، ص 377 . 52. مهر ایران ، 22/8/57 ، ش 4631، ص 1. 53. قرهباغی ، پیشین ، ص 70. 54. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، کد 5158. 55. قره باغی ، پیشین ، ص 127 . 56. همان ، ص 128. 57. فردوست ، پیشین ، ص 608-607. 58. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، کد 5196. 59. همان . 60. اطلاعات ، 17/10/57 ، ش 15754. 61. هایزر ، مأموریت مخفی هایزر در تهران : خاطرات ژنرال هایزر ، ترجمه محمدحسین عادلی ، تهران ، انتشارات رسا ، 1365 . ص 114. 62. همان . ص 136. 63. همان ، ص 168. 64. قره باغی ، پیشین ، ص 152. 65. همان ، ص 166-165. 66. فردوست ، پیشین ، ص 602-601. 67. هایزر ، پیشین ، ص 201. 68. اطلاعات ، 25/10/57 ، ش15760 . ص 2. 69. اطلاعات ، 2/11/57 ، ش 15766 ، ص 2. 70. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، کد 5158. 71. همان . 72. هایزر ، پیشین ، ص 423. 73. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، کد 5158. 74. همان . 75. فردوست ، پیشین ، ص 625. 76. قرهباغی ، پیشین ، ص 356-349. 77. اطلاعات ، 23/11/57 ، ش 15783 ، ص 4. 78. قرهباغی ، پیشین ، ص 364-363. 79. فردوست ، پیشین ، ص 678. 80. هایزر ، پیشین ، ص 455. 81. عباس قرهباغی ، ماجرای فرار ارتشبد قرهباغی ، تهران ، نشر آبی ، ج دوم ، 1380 ، ص 28-27. 82. همان ، ص 129-117. 83. ایران پست لندن ، 17 مرداد 1359. 84. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، کد 5196. 85. ماجرای فرار ارتشبد قرهباغی ، ص 2 . *منصور نصیری طیبی
گزارش ویژه مشرق/ مروری بر چهارصد سال جنایات امپراتوری بریتانیای کبیر
با چهارصد سال تاریخ استعماری سراسر جنایت و شکنجه و نسلکشی انگلستان چقدر آشنایید؟ آیا میدانید طی استعمار انگلستان بر کشور هند چند میلیون نفر به دلیل سیاستهای استعماری این کشور کشته شدند؟ برای مرور گوشهای از تاریخ ننگین چهارصدساله استعمار انگلیس با گزارش ویژه مشرق همراه شوید. گروه گزارش ویژه مشرق؛ اعطای جایزه صلح نوبل به اتحادیه اروپا بار دیگر سیاسی بودن این جایزه را به جهانیان اثبات کرد. گرچه سازمان های بین المللی بسیاری از جمله دفتر دائمی صلح بین الملل، صلیب سرخ جهانی، کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان، سازمان یونیسف و سازمان بین المللی کار از جمله نهادهایی بوده اند که در دهه های گذشته جایزه صلح نوبل را دریافت کرده اند، اما موارد بسیاری نظیر اعطای این جایزه به مقامات رژیم اشغالگر صهیونیستی و اکنون اتحادیه اروپا، نگرش حقوق بشری این کمیته به شدت زیر سوال برده است. مراسم اهدای جایزه صلح نوبل به اتحادیه اروپا در این گزارش به سوابق ضد بشری بریتانیا که دارای یکی از سیاهترین کارنامههای استعماری در اروپاست خواهیم پرداخت. لازم به ذکر است بدلیل کثرت موارد نقض حقوق بشر و جنایات انگلستان طی دورههای استعمار خود بر کشورهای جهان، تنها عمدهترین و مهمترین موارد آن اجمالا در این گزارش ذکر شده است. آغاز استعمار انگلستان در آسیا تاریخ آغاز استعمار - نوین - را میتوان از قرن 15 و 16 میلادی دانست که امپراتوری بریتانیا در سال 1599 با تاسیس کمپانی هند شرقی این کمپانی پایههای سلطه استعماری بریتانیا بر مناطق زرخیز جنوب آسیا را تحکیم کرد و از آن پس، کلیه عملیات استعماری و روابط سلطهگرانه انگلیس با ملل جنوب آسیا، از طریق کمپانی هند شرقی انجام میشد. نفوذ و سلطه عمیق بریتانیا بر هند، پس از گذشت سه قرن از تأسیس این کمپانی، موجب شد تا هند به عنوان بخشی از امپراتوری بریتانیا اعلام شود و ملکه ویکتوریا به عنوان امپراتوریس هند و انگلیس، تاجگذاری نماید. این دوران، دوران غارت مردم هند توسط انگلستان محسوب میشود که در پوشش روابط اقتصادی و تجارت و بازرگانی، زمینهساز نفوذ سیاسی در این سرزمین گردید. ویل دورانت درباره هند و به طور کلی شرق در برابر غرب می نویسد: «به خاطر داشته باشیم که مردم شمال هند یعنی نیمه مهمتر هند با یونانی ها، رومی ها و خود ما هم نژاد هستند یعنی از همان نژاد هند و اروپایی یا آریایی هستند.»(ص۱۴) زبان سانسکریت ریشه زبان اروپایی است. وی یادآور می شود که ریاضیات هندی چگونه توسط اعراب وارد غرب گردید و همچنین پرداختن به مسائل دیگری چون فلسفه، مذهب و تمدن در هند و به طور عام در شرق، که در جای خود قابل توجه است. در ادامه وی به این نکته اشاره دارد که چگونه هندوستان توسط دزدان دریایی انگلیسی و فرانسوی مورد تهاجم و غارت قرار گرفت و استعمار و استثمار چگونه در این کشور غلبه یافت و مردم این سرزمین را در خود فروکشاند. وی می نویسد که انگلیسی ها همه چیز را در هندوستان به فروش می رساندند آنها حتی حاکمان ایالت ها را با دریافت رشوه به قدرت می رساندند، و هندوها را وادار می کردند گران بخرند و ارزان بفروشند و این سیاست امپریالیستی بود که سبب گردید ۳۰ میلیون هندی در کلکته به اوج بدبختی برسند. سیاست امپریالیستی انگلستان 30 میلیون هندی در کلکته را به اوج بدبختی رساند طی اشغال هند توسط نیروهای بریتانیا،بر اساس منابع مختلف تاریخی، در دهه 1770 میلادی بیش از 10 میلیون هندی تنها در ایالت بنگال این کشور، بر اثر قحطی و گرسنگی، بیماری، بدرفتاری و شکنجه به دست نظامیان انگلیس و یا بر اثر فشار کار اجباری جان خود را از دست دادند. ویل دورانت در ادامه به این مسئله اشاره می کند، به رغم این که انگلیسی ها برای ثبات نظام فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بریتانیا در هندوستان اقداماتی را انجام دادند ولی هندوها نیز از آن بهره مند گردیدند که می توان این اقدامات را این گونه برشمرد: ۱- منسوخ شدن رسم «سوتی»(سوزاندن زنان بعد از مرگ شوهرانشان) ۲- وارد کردن تشکیلات سازمانی به نهادهای رسمی هندوها ۳- منسوخ کردن نظام برده داری (که هندوها بهای گزافی را برای آن پرداختند) ۴- احداث راه آهن (برای اهداف تجاری و نظامی)۵- وارد کردن علم و تکنولوژی غرب به هندوستان. وی سیستم طبقاتی هند را نیز مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد ولی نکته قابل توجه سیستم مالیاتی بود که انگلیسی های متجاوز در هند ایجاد کرده بودند. 10 میلیون هندی در دهه 1770 تنها در ایالت بنگال بر اثر استعمار انگلیس جان خود را از دست دادند در حقیقت هندی ها می بایست در کشور خود به انگلیسی ها مالیات می پرداختند؛ «درصد مالیات ها نسبت به تولید ناخالص ملی در هند بیشتر از هر کشور دیگری در دنیا است تا همین اواخر این رقم معادل دو برابر درصد مالیات ها در انگلیس و سه برابر اسکاتلند بود.» انگلیسی ها به واسطه این مالیات های سنگین، هزینه سربازان هندی را، برای سلطه بر کل این شبه قاره تامین می کردند و بدون صرف هیچ هزینه اقتصادی و انسانی توانستند خود را بر کل هندوستان مسلط سازند، در حقیقت از خود هندی ها برای استعمار و استثمار هندوستان بهره بردند. وی معتقد است که هندوها در برابر این همه ستم هیچ فریادرسی نداشتند. ویل دورانت در ادامه به چگونگی انهدام اقتصادی هندوستان می پردازد و می نویسد: «شرایط اقتصادی هند نتیجه اجتناب ناپذیر استثمار سیاسی آن است.» از سال 1942 نیز قحطی دیگری به دلیل تصمیم استعماری دولت بریتانیا و شخص چرچیل در هندوستان به وقوع پیوست که در حدود 5 میلیون هندی دیگر را به کام مرگ کشاند. طی سالهای 1942 تا 1944 بین 3/5 تا 5 میلیون هندی بر اثر قحطی جان باختند. به دستور چرچیل در این سالها، تمامی کشتیهایی که برای انتقال مواد غذایی به هند مورد استفاده قرار میگرفت، به انتقال تجهیزات و آذوقه برای نیروهای نظامی انگلستان در شمال آفریقا به کار گرفته شدند و بدین ترتیب قحطی بزرگی این بار نیز در ایالت بنگال هند جان میلیونها هندی را گرفت. در حدود 5 میلیون هندی طی سالهای 1942 تا 1944 بدلیل گرسنگی جان باختند. گسترش استعمار به آفریقا در پایان جنگ های ناپلئون در سال 1814 میلادی، بریتانیا مستعمره هلندی "کیپ" در آفریقای جنوبی را اشغال کرد. مهاجران هلندی که بوئرها نامیده میشدند (بوئرها در زبان هلندی به معنی کشاورزان است) میخواستند رسوم و مذهب کالوینیست خود را حفظ کنند. بنابراین آنها از کیپ مهاجرت کرده و با کاروان بزرگی از گاریها که توسط گاوها کشیده میشدند راه شمال را درپیش گرفتند. بوئرها در سر راه خود به قبایل "زولو" برخورد کردند. جنگهای بی وقفهای بین بوئرها و قبایل زولو رخ میدهد. زولو در لغت به معنای "آسمان" است. زولوها یکی از تیرههای نژادی و زبانی در آفریقا بودند که طی سالهای ۱۸۳۰-۱۸۳۹ با بوئرها در جنگ بود، و سرانجام در سال ۱۸۸۰ مغلوب بریتانیا شدند.جنگ از ۱۶ دسامبر ۱۸۸۰ آغاز شد. در دور اول جنگ، انگلیسی ها شکست خوردند و فرمانده آنان ژنرال «کالی» نیز کشته شد. ویلیام گلدستون نخست وزیر وقت انگلستان که چنین دید و به واقعیت پی برد، از در سازش وارد شد و خود مختاری ترانسوال را بپذیرفت.پس از کشف طلا در ترانسوال، هزاران انگلیسی برای کار در معادن وارد این منطقه شدند و شهر ژوهانسبورگ یک روزه ساخته شد. بوئرها که چنین دیدند بر کارگران غیر بومی و شرکت های انگلیسی استخراج طلا، مالیات سنگین بستند و تازه واردین را از شرکت در انتخابات و کسب مقام دولتی در آن منطقه محروم کردند. این وضعیت، باعث اعتراض معدنداران شد و به وزارت مستعمرات در لندن شکایت بردند. این وزارت به دولت محلی بوئرها اولتیماتوم داد که به آن توجه نشد. به دستور لندن نیروی نظامی انگلستان مستقر در «کیپ» وارد عمل شد و دور دوم جنگ از یازدهم اکتبر ۱۸۹۹ آغاز گردید و هر حمله نظامی انگلیسیها به شکست انجامید. این بار بوئرها از شیوه جنگ چریکی استفاده میکردند، لباس غیر نظامی میپوشیدند و از کمینگاه حمله میبردند. همچنین، این بار دولتهای اروپایی متخاصم با انگلستان به ویژه آلمان به بوئر اسلحه برتر و آموزش نظامی می دادند، به گونه ای که تا آخرین ماه های این جنگ ۲۹ ماهه از نیروی ۲۵۰ هزار نفری انگلستان کار موثری برنیامد. انگلستان بهترین سربازان و ژنرالهای خود از جمله ژنرال کیچنر، ژنرال کمپ ، ککویچ و رابرتز را به جنگ بوئرها فرستاده بود. سربازان بوئر در جنگ بوئرها (1902- 1899) جنگ در ۳۱ ماه ۱۹۰۲ با امضاد پیمان ورینیگینگ پایان یافت. دولت انگلستان طبق این پیمان ۳ میلیون پوند به بوئر ها داد، خود مختاری آنان را برسمیت شناخت و قول داد که بعدا اجازه دهد جمهوری فدرال آفریقای جنوبی را تشکیل دهند و به این وعده های خود هم عمل کرد.این جنگها اختلاف سفید و سیاه را در آفریقای جنوبی افزایش داد زیرا در طول جنگ، انگلیسیها سعی کرده بودند از سیاهپوستان محلی بر ضد بوئرها استفاده کنند. سرانجام بوئرها (افریکانرها) با محروم کردن اکثریت سیاهپوست، حکومت اقلیت ایجاد کردند که تا آخرین دهه قرن بیستم ادامه داشت.بوئرها در زمینهایی که از تملک قبایل زولو خارج کرده بودند، جمهوری ناتال را تاسیس میکنند.اما بریتانیاییها این منطقه ساحلی را که از نظر آنها استراتژیک محسوب می شد، از چنگ بوئرها درمیآورند.بنابراین بوئرها به قلب آفریقای جنوبی مهاجرت کرده و جمهوری ترانسوال و کشور آزاد اورانژ را تاسیس می کنند. بوئرها تصور می کردند که دیگر از تهاجم بریتانیایی ها درامان هستند.این خرده کشورها هنگام تاسیس به ترتیب دارای 25000 و 10000 نفر جمعیت سفیدپوست بودند. زنان و کودکان بوئر در اردوگاه بلوم فونتاین - 1902 پس از آن که آفریکانرها در ویتواترز راند، منطقهای که انگلیس پس از نخستین جنگ با بوئرها (81-1880) به آنها واگذار کرد، وقوع دومین جنگ میان انگلیس و بوئرها (1902-1889) اجتنابناپذیر بود. انگلیسیها میخواستند در طلا سهیم باشند. دوم، انگلیسیها از این که آفریکانرها با فروش این طلاها ثروتمند شوند احساس خطر میکردند، چرا که ممکن بود با متحد دیگرشان آلمان همدست شوند و دیگر قلمروهای انگلیس را در جنوب آفریقا به خطر بیفکنند.اما نیروهای انگلیس تحت فرماندهی جدید رابرتس و کیچنر معادله جنگ را تغییر داده و شهرهای تحت محاصره را آزاد ساخت اما بوئرها به جنگ چریکی موفقیتآمیز خود ادامه دادند. کیچنر دست به اجرای سیاست زمین سوخته زد. بوئرها و مردم محلی سرپناه و منابع غذایی خود را از دست دادند. از آن گذشته، انگلیسیها 50 اردوگاه کار اجباری راهاندازی کردند. بیش از 26 هزار زن و کودک در این اردوگاهها جان خود را از دست دادند. وقتی امیلی هاب هاوس در ژانویه 1901 از اردوگاه بلومفونتاین بازدید کرد با دیدن شرایط نزدیک به دو هزار اسیر ساکن در آن وحشتزده شده بود. بنا بر گزارشهای وی، اوضاع در اردوگاههای دیگر- کیمبرلی، نوروالزپونت، اسپرینگفونتاین- نیز به همین صورت بود. کودک بوئر مبتلا به سوء تغذیه در بلوم فونتاین - 1902 دلیل این که انگلیسیها این اردوگاهها را به راه انداختند و دست به سیاست زمین سوخته زدند این بود که قادر به تاب آوردن در برابر جنگافزارهای چریکها نبودند. اما سرودها، روزنامهها و عکسهایی از سربازان به ظاهر پیروزمند تصویر دیگری به نمایش میگذاشتند. تصویر ارائهشده همانند امروز باشکوه بود. ذهنیت کلی افکار عمومی را با ارائه این تصویر شکستناپذیر و باعظمت تحت کنترل درآوردند. بمباران شیمیایی عراق به دستور چرچیل انگلیسیها 82 سال قبل سلاحهای شیمیایی خود را درعراق آزمایش کردهاند. به گزارش روزنامه الحیات تاریخچه استفاده از سلاحهای کشتارجمعی درعراق که نیروهای امریکایی و انگلیسی نگران آن سلاحها بودند و مقدمات اشغال عراق در سال 2003 را فراهم کرد، به اوایل قرن بیستم یعنی زمانی که مقامات انگلیسی ازاستفاده اینگونه سلاحها به شدت دفاع میکردند برمیگردد. درسال 1919 سرهنگ آرتور هریس ملقب به هریس بمب افکن گفت: اعراب و کردها اکنون میفهمند که معنی واقعی بمباران چیست زیرا ظرف 45 دقیقه میتوانیم روستاها و یک سوم ساکنان آن را نابود کنیم. در آن زمان فرماندهی نیروی هوایی انگلیس درخاورمیانه که کمتر همت به سرکوب مخالفان اشغالگری انگلیس بسته بود آزمایش سلاح شیمیایی بر اعرابی که سرسختانه مقاومت میکردند را تقاضا کرد. وینستون چرچیل وزیر جنگ وقت حمایت گسترده خود را از بکارگیری گازهای سمی برضد عشایر عراق اعلام کرد. استفاده ازگازهای کشنده درسال 1920 نیز ادامه یافت. نیروی هوایی انگلیس باردیگر درسال 1925 ازاین سلاحها برای سرکوب اهالی سلیمانیه عراق استفاده کرد. انگلیسیها پاسخ ناآرامیهای داخل عراق را با حملات شیمیایی ارتش در جنوب، و بمباران جنگندههای نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا در شمال و جنوب دادهاند. وقتی قبایل عراقی برای احقاق حقوق خود قد علم کردند، ما سگهای جنگی خود را به روی آنها باز کردیم تا "آرامش و امنیت آنها را تأمین کنیم". بمبگذاری، بمباران شبانه، بمبافکنهای سنگین، بمبهای تأخیری (که به خصوص جان کودکان را تهدید میکند) همه و همه در طول حملات بر روستاهای کاهگلی و سنگی در زمان حکومت جامعه ملل انگلیس رخ داد. چرچیل: من به شدت با استفاده از گازهای سمی علیه این قبایل بیتمدن برای گسترش وحشت میانشان موافقم نیروی هوایی سلطنتی در آغاز به منظور سرکوب شورش اعراب و کردها و محافظت از ذخایر نفتی تازهاکتشافشده، و محافظت از شهرکنشینان یهودی در فلسطین و دور نگاه داشتن ترکیه به عراق اعزام شد.چرچیل به خصوص بر استفاده از سلاحهای شیمیایی مصّر بود و میگفت این سلاحها باید علیه اعراب سرکش به طور آزمایشی به کار روند. "من به شدت با استفاده از گازهای سمی علیه این قبایل بیتمدن برای گسترش وحشت میانشان موافقم." به بیان امروزی باید از اعراب زهرچشم میگرفتند و استفاده از گازهای سمی این کار را میکرد.در این راستا حملات به روستاها آغاز شد. فرمانده اسکادران هریس پس از تعدادی از این دست حملات اعلام کرد:" اعراب و کردها تا الان دیگر فهمیدهاند که بمباران واقعی یعنی با خاک یکسان کردن یک روستای کامل در عرض 45 دقیقه و کشته و مجروح شدن یک سوم جمعیتش با استفاده از چهار یا پنج دستگاه است. بدین روش آنها دیگر هیچ هدف حقیقی برای حمله، هیچ فرصتی برای قد علم کردن و یا گریختن برایشان باقی نمیماند." یکی دیگر از روشهای انگلیسیها در برخورد با عراقیان به رگبار بستن اهالی قبایل در حال فرار از آلودگی شیمیایی بود. با این روش چندین هزار عراقی دیگر نیز کشته شدند. قتل عام 600 هزار آلمانی به دستور چرچیل در حمله نظامی استراتژیک به شهر درسدن آلمان، در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم، 1300 بمب افکن نیروی هوایی بریتانیا و ایالات متحده، بیش از 3900 تن بمب و مواد آتش زا بر روی شهر رها کردند و 600 هزار نفر زنده زنده در آتش سوختند. انگلستان و فرانسه در 3 سپتامبر 1939 علیه آلمان رایش اعلان جنگ دادند. دو روز بعد از این واقعه انگلستان بمباران شهرها و جمعیت غیرنظامی آلمان را آغاز کرد. در 5 سپتامبر 1939 اولین حملات هوایی علیه شهرهای کوکسهاون (Cuxhaven) و ویلهلمشاون (Wilhelmshaven) انجام گرفت؛ در 12 ژانویه 1940 شهر وسترلند (Westerland) بمباران شد. دو هفته بعد، در 25 ژانویه، فرماندهی عالی ارتش آلمان حمله به شهرهای بریتانیا و بندرهای آن کشور را ممنوع اعلام کرد؛ البته بنادر روسیث (Rosyth) از این قاعده مستثنی شدند. در 20 مارس، 110 بمب انفجاری و آتشزا بر فراز شهرهای کیل (Kiel) و هرنوم (Hörnum) رها شدند. در این حمله یک بیمارستان به کلی تخریب شد. در آوریل 1940، بمبافکنهای ارتش بریتانیا حملاتی فزاینده علیه شهرهایی انجام دادند که دارای هیچ نوع تأسیسات و اهمیت نظامی نبودند. وینستون چرچیل در 11 می 1940، و درست یک روز بعد از انتصاب به عنوان نخستوزیر و وزیر جنگ تصمیم گرفت دستوری مبنی بر انجام حملات هوایی وسیع علیه مردم غیرنظامی آلمان صادر کند. با این حال وی مردم انگلستان را از اتخاذ این تصمیم مطلع نکرد. قربانیان بمباران درسدن - تلفات و نحوه کشته شدن قربانیان، فجیعتر و فراتر از یک عملیات و بمباران ساده نظامی بود چرچیل: "آنها را کباب کنید." هدف نیروهای متفقین نابود کردن مردم آلمان به ترسناکترین شکل ممکن بود. در 13 فوریه 1990، 45 سال بعد از ویرانی درسدن، دیوید ایروینگ (David Irving)، در کاخ فرهنگ درسدن به سخنرانی پرداخت. ایروینگ در سخنرانی خود به جملهای مشهور از چرچیل اشاره کرد: " نمیخواهم در مورد چگونگی نابود کردن اهداف با اهمیت اطراف درسدن به من پیشنهاد دهید. من پیشنهادهایی میخواهم در مورد چگونگی کباب کردن 600000 پناهندهای که از برسلاو به درسدن آمدهاند." اما کباب کردن آلمانها برای چرچیل کافی نبود. وی در صبح روز بعد از بمباران به هواپیماهای سبک دستور داد که بازماندگان بمبارانها را در ساحل رودخانه الب (River Elbe) به رگبار ببندند. نبرد سیستماتیک چرچیل برای نابودی مردم آلمان عبارت بود از نابودی هر خانه آلمانی در تمام شهرهای این کشور: "اگر قرار است چنین اتفاقی رخ دهد، امیدوارم بتوانیم تمام خانههای آلمانی را در تمام نقاط این کشور ویران کنیم." چرچیل در مارس 1945 در مورد بمباران شهرهای آلمانی با هدف ایجاد ترس و وحشت و در عقلانی بودن این کار دچار تردید شد. اما حملات باز ادامه یافت.شکنجه و آزمایش گازهای سمی بر روی سربازان هندی بنا بر اسناده افشاشده توسط گاردین، دانشمندان نظامی انگلیس صدها سرباز هندی را به اتاقهای گاز فرستاده و آنها را در معرض گاز خردل قرار دادهاند. اکنون ثابت شدهاست که گاز خردل میتواند موجب سرطان و بیماریهای دیگر شود. بسیاری از این سربازان دچار سوختگی شدید پوست، شامل نواحی تناسلی، شدند. برخی نیز از شدت سوختگی در بیمارستان بستری شدند. زمانی که هند تحت استعمار انگلیس بود سربازان هندی تحت فرمان ارتش انگلیس خدمت میکردند. آزمایشهای انجامگرفته بر روی سربازان هندی بخش بسیار کوچکی از پروژه عظیم آزمایش سلاحهای شیمایی پورتون بر روی انسان است. بین سالهای 1916 تا 1989 بیش از 20 هزار سرباز هندی در معرض آزمایشهای سلاحهای شیمیایی، از جمله گازهای سمی، همچون گاز اعصاب و گاز خردل، در پورتون قرار گرفتند. این آزمایشها به منظور تعیین میزان گاز مورد نیاز برای ایجاد تلفات در میدان جنگ بوده است. پورتون داون که در سال 1916 پایهگذاری شده است، قدیمیترین مرکز تحقیقات سلاحهای شیمیایی است. این مرکز در دهه 40 و 50 سلاحهای بیولوژیکی، عمدتاً بمبهای سیاهزخم، نیز تولیده کرده است. قفس اسرارآمیز لندن، شکنجهگاه مخفی انگلستان بین ژوئیه 1940 و سپتامبر 1948 سه عمارت باشکوه در قلب لندن پایگاه یکی از محرمانهترین تشکیلات نظامی انگلیس بود: دفتر مرکز بازجویی مشروح در لندن، معروف به قفس لندن. قفس لندن را MI19، بخشی از دفتر جنگ که مسئول گردآوری اطلاعات از اسرای جنگی دشمن بود، اداره میکرد، و افراد اندکی خارج از این سازمان دقیقاً پشت حصار سیم خارداری که این سه عمارت را از خیابانهای شلوع و پارکهای غرب لندن جدا میساخت چه میگذشت. عمارتهای کنسینگتون در هاید پارک لندن سالها بعد تونی وایتهد، روانپزشک، در خاطرات خود نوشت که وقتی سرباز جوانی بود، روزی برای تحویل یک گروهبان سرکش اس اس به قفس به آنجا رفته بود که یک افسر نیروی دریایی آلمان در لباس فرم بر روی دست و پاهایش میبیند که مشغول تمیز کردن زمین است. با دیدن این صحنه خشکش میزند. یک نگهبان درشتاندام نیز در کنار آن افسر ایستاده بود و یک پایش را روی کمر او گذاشته بود و سیگار میکشید. وقتی وایتهد سه روز بعد برای تحویل گرفتن زندانی خود دوباره به آنجا رفت، دید که آن مرد به شدت در خود فرو رفته است و به ندرت سرش را بالا میآورد و وی را "قربان" خطاب میکرد. وی مینویسد: "واقعاً نمیدانم در قفس لندن چه بلایی بر سر او آورده بودند." گاردین پس از بررسی هزاران سند در آرشیوهای ملی و نیز آرشیوهای کمیته بینالملل صلیب سرخ در ژنو به اسرار پشت پرده در رابطه با طرز برخورد با این زندانی و بسیاری زندانیان دیگر مانند او دست یافته است. یکی از استفادههایی که از قفس لندن میشد یک مرکز شکنجه بود که در آن تعداد بسیار زیادی از افسران و سربازان آلمانی در معرض بدرفتاری نظاممند قرار میگرفتند. در کل 3573 نفر پایشان به این قفس باز شده، و بیش از هزار تن از آنها متقاعد شدهاند که درباره جرایم جنگی اطلاعات خود را اعلام کنند. وحشیگری در برخورد با زندانیان با آغاز جنگ پایان نیافت. تعدادی غیرنظامی آلمان نیز به این زندانیان که تا سال 1948 مورد بازجویی قرار میگرفتند پیوستند. اسرای جنگی برای بازجویی به قفس لندن برده شده و شکنجه میشدند قفس لندن دارای فضای کافی برای 60 زندانی، و 5 اتاق بازجویی بود. در آرشیوهای ملی اسنادی از روشهای شکنجه به کار رفته در قفس است. یکی از این روشها این بود نگهبانان وظیفه داشتند هر 15 دقیقه یکبار با پا به در سلول زندانیان بکوبند تا نتوانند بخوابند. در میان این اسناد نامه شکایت مفصلی از یک کاپیتان اس اس، فریتس نئوشلاین به چشم میخورد که درباره طرز برخورد با وی پس از انتقالش به قفس در اکتبر 1946 نوشته است. وی ادعا کرده است که چون او "نتوانسته بود باب میل آنها اعتراف کند" لباسهایش را از تنش درآوردند و تنها یک پیژامه به وی دادند و چهار روز و شب به او اجازه خواب ندادند و از غذا محرومش کردند. وی ادعا کرده است که ابتدا مجبورش میکردند فعالیتهای بدنی شدیدی انجام دهد تا آنجا که از هوش برود. سپس او را وادار میکردند در دایرهای کوچک به مدت چهار ساعت راه برود. حتی سربازان عادی بدون درجه نیز مدام به او لگد میزدند. او را در آب سرد فرو میکردند، از پلهها به پایین هل میدادند و با چوب کتک میزدند. او همچنین ادعا کرده است که او را مجبور به ایستادن کنار یک بخاری بزرگ گازی میکردند و سپس در حمام حبس میکردند و از همه سو به روی او آب یخ میریختند. وی در نامه خود نوشته است که مأموران به قدری زندانیان را کتک میزدند که زندانیان به آنها التماس میکردند که بکشندشان. زمانی که نئوشلاین این اطلاعات را فاش کرد، به جرم کشتار 124 سرباز انگلیسی، در شرف اعدام بود. "... شاید چند هفته یا حتی چند ماه دیگر از شما بخواهم که آلمان را آغشته به گاز سمی کنید، اگر قرار به این کار باشد، بیایید به بهترین شکل ممکن این کار را بکنیم." چرچیل جنایت در ایرلند شمالی در شمال ایرلند شواهد معتبری در رابطه با تعداد موارد کشتار شهروندان غیرنظامی از سوی سربازان انگلیسی موجود است. بین سالهای 1970 و 2000 پرسنل نظامی انگلیس بیش از 300 شهروند مرد، زن و کودک را به قتل رسانیدهاند. تمامی قربانیان غیرمسلح بودند و هیچ یک خطر جانی برای سربازان انگلیسی به شمار نمیرفتند. در میان کشتهشدگان کشیشان کاتولیک، زنان مسن، کودکان و حتی دختران نوجوانی همچون آنت مکگویگان، 14 ساله، که از فاصلهای نزدیک به پشت سرش شلیک شده است، به چشم میخورند. به تازگی اسنادی از دولت انگلیس منتشر شده است که در سال 1972 به تمامی سربازان انگلیسی متهم به کشتار شهروندان غیرنظامی در شمال ایرلند بخشودگی تعلق گرفت. از جمله قربانیان کاتلین تامپسون بود. وی در تاریخ 6 نوامبر 1971 وقتی در حیاط خانهاش ایستاده بود به دست یک سرباز انگلیسی به ضرب گلوله کشته شد. هیچ کس برای این اتفاق محکوم و مجازات نشد و پس از نه سال مبارزه شوهرش برای مجازات قاتل تنهای کاری که دولت انگلیس انجام داد دادن یک چک به مبلغ £84.07 بود که وی آن را پاره کرد. یکی دیگر از این قربانیان استفان مککانومی، 11 ساله بود. وی به دست سرجوخه نایجل رابرت از پشت سر با شلیک گلوله کشته شد. این بار نیز کسی در رابطه با این قتل دستگیر و مجازات نشد. بابی ساندز؛ نمایندهای که کشته شد روبرت جرارد بابی ساندز (Robert Gerard "Bobby" Sands) یکی از اعضای داوطلب ارتش مشروط جمهوری ایرلند و نیز عضو پارلمان بریتانیا بود که در در زندان "اچام پریون میز" (HM Prison Maze) در پی اعتصاب غذای طولانیمدت درگذشت. روبرت جرارد بابی ساندز، نماد آزادیخواهی و مبارزه مردم ایرلند علیه استعمار انگلستانوی رهبر جنبش اعتصاب غذا در سال 1981 بود و پس از مرگ وی موج جدیدی در میان جوانان ایرلندی برای کسب استقلال از بریتانیا آغاز گردید. ساندز در سال 1972 به ارتش مشروط جمهوری ایرلند (Provisional IRA) پیوست. این ارتش در سال 1969 از ارتش جمهوری ایرلند و متعاقب برخی اختلافات ایدئولوژیکی و تاکتیکی شکل گرفته بود و هدف آن کسب استقلال ایرلند شمالی از انگلستان بود. ساندز در اکتبر 1972 بازداشت شده و متهم به مالکیت چهار سلاح سبک شد که در خانه محل سکونت وی کشف شده بودند. وی در آوریل 1973 به چهار سال زندان محکوم شده و در آوریل 1976 از زندان آزاد گشت. وی پس از آزادی از زندان فعالیت خود را در جنبش استقلالطلبی ایرلند شمالی ادامه داده و چند بار دیگر نیز محاکمه گشت تا اینکه در سال 1977 به جرم حمل سلاح گرم به 14 سال زندان محکوم شد. وی این دوره 14 ساله را باید در زندان "اچام پریون میز" که با نام "لانگکش" (Long Kesh) نیز خوانده میشد سپری میکرد. اعتصاب غذای سال 1981 ایرلند (دومین اعتصاب غذای زندانیان ایرلندی) با امتناع ساندز از غذا خوردن در 1 مارس 1981 آغاز گردید. ساندز تصمیم گرفت که دیگر زندانیان نیز باید با فاصله زمانی از یکدیگر به اعتصاب بپیوندند تا با بدتر شدن حال زندانیان در چندین ماه متوالی این جنبش در میان افکار عمومی اهمیت یابد. ساندز در 5 می 1981 پس از 66 روز گرسنگی در سن 27 سالگی در بیمارستان زندان لانگکش درگذشت. در گزارش اولیه پزشکی قانونی اعلام شد که دلیل مرگ ساندز و دیگر اعتصاب کنندگان "گرسنگی خود تحمیلی" بوده است. اعتراضات خانوادههای اعتصاب کنندگان باعث شد که این عبارت به "گرسنگی" تغییر یابد. ساندز اولین نفر از مجموع ده نفری بود که جان خود را برای کسب حقوق زندانیان سیاسی از دست دادند. "ما مردمانی جوان با پیشینهای پاک و میراثی اندک نیستیم. ما بخش اعظمی از ثروت و تجارتجهان را به چنگ آوردیم. تمام قلمروهایی که خواستهایم را به دست آوردهایم. مستعمرات وسیعی که ما با خشونت و به زور به دست آوردیم و هرگز تعرضی هم به آنها نشد، در نظر دیگران بیش از خودمان غیرمنطقی و غیرقابل توجیه است." چرچیل آیا کسی تصورش را هم میکند که انگلیسیها روستاها را به آتش کشیده، به زنان و کودکان تجاوز جنسی کرده، زندانیان را بدون محاکمه اعدام کرده، مردم محلی را با گرسنگی دادن به قتل رسانیده، افراد بومی را به آبله مبتلا و به تریاک و الکل معتاد کردهاند؟ اینها تنها بخش کوچکی از جرایم انگلیس است. انگلیس بین سالهای 1815 تا 1948 بر سریلانکا حکمفرمایی کرد. انگلیسیها با ورود به سریلانکا روستاها و مزارع را به آتش کشیدند، دامها را از بین بردند، پوشش گیاهی را نابود کردند و بیرحمانه مردم را به قتل رسانیدند. زمینهای کشاورزیشان را غارت کردند و شروع به کشت محصولات نقد کردند، که در نتیجه آن محیط زیست و پوشش طبیعی این ناحیه تحت تأثیر منفی قرار گرفت.هیچ یک از این کشورهای مستعمره با آغوش باز پذیرای انگلیس یا دیگر کشورهای غربی نبودهاند، بلکه به زور و با وحشیگری سرزمینهایشان غصب شده است. مرگ شهروندان عراقی زیر شکنجه نظامیان انگلیس گزارشها و تصاویر بسیاری از شکنجه شهروندان عراقی در زندانهای نیروهای اشغالگر در این کشور منتشر شده که براساس آن، تا کنون بسیاری از این زندانیان زیر شکنجه جان خود را از دست دادهاند. در گزارشی که تصاویر دلخراشی را نیز از بهاء موسی منتشر کرده آمده است که نیروهای امنیتی انگلیس مدام از شکنجه و آزار جنسی علیه زندانیان استفاده میکردهاند که یکی از نمونههای آن موسی بوده که متأسفانه در زمانی که در بازداشت بوده جان خود را از دست داده است. پایگاه تحیلی آنتیوار در این رابطه مینویسد: بیشتر نظامیان انگلیسی به دلیل بدرفتاری با زندانیان و کشتار شهروندانی که در نهایت بیگناه شناخته میشوند، محاکمه خواهند شد. بها موسی تنها در دو روزی که در بازداشت انگلیسیها بوده 93 جراحت برداشته و در اثر همین جراحات جان باخته است. این درحالی است که اساساً اتهام این کارمند پذیرش هتل در عراق مشخص نشده و هیچگاه نیز محاکمه نشده است. عجیبترین نکتهای که در گزارش منتشر شده از سوی آنتیوار به آن اشاره شده این است که انگلیسیها چنین شکنجههای هولناکی را در خفا انجام نمیدادهاند بلکه همه این موارد را به صورت آشکار و در برابر دیدگان سایر زندانیان و زندانبانان انجام میدادهاند.رابیندر سینگ، وکیل مدافع خانوادگی بها موسی 26ساله، که درطول بازپرسیهای نیروهای انگلیسی کشته شده، اعلام کرد: نیروهای انگلیسی در عراق به طور مداوم از شیوههای بازپرسی ممنوعه که از سوی دولت انگلیس در سال 1972 ممنوع اعلام شده، علیه شهروندان عراقی استفاده میکنند. با این همه و در پی شکایت خانواده این زندانی کشته شده و سایر آسیبدیدگان از شکنجههای وحشیانه و ضدانسانی افسران انگلیسی، یکی از عاملان این حادثه تنها به 12ماه حبس محکوم شد. سرجوخه «دونالد پین» که در یک نوار ویدئویی در حال بدرفتاری با بها موسی است، به 12 ماه زندان محکوم شده است. این در حالی است که گزارش آنتیوار تأکید کرده که عمده این افسران بدرفتار و خاطی با زندانیان عراقی قرار است محاکمه و محکوم شوند. همچنین پلیس انگلیس اخیراً اتهامات وارده علیه سازمان اطلاعاتی این کشور موسوم به «MI6» را بررسی میکند. در همین حال منابع آگاه خبری از وجود صدها شکایت در زمینه شکنجه و توهین به غیرنظامیان عراقی توسط نیروهای انگلیسی خبر میدهند که وزارت دفاع این کشور را کاملاً درگیر کرده است. روزنامه گاردین نیز در مطلبی در این خصوص نوشت: تحقیق درباره شکنجه زندانیان در انگلیس موجب هراس مقامات این کشور شده به نحوی که وزارت کشور انگلیس نسبت به عواقب انجام تحقیقات درباره آزار زندانیان هشدار داد.کمیته حقیقتیاب مربوط به موضوع قتل این کارمند پذیرش هتل در بصره عراق اعلام کرده است که وزارت دفاع انگلیس مسئول مستقیم مرگ این جوان 26ساله عراقی است. روزنامه انگلیسی گاردین، نتیجه تحقیق کمیته حقیقتیاب به ریاست قاضی "ویلیام کیج" در خصوص پرونده قتل "بها موسی" کارمند پذیرش یک هتل در بصره عراق که توسط نیروهای ارتش انگلیس کشته شد، اعلام کرد که وزارت دفاع انگلیس مسئول مستقیم مرگ این جوان 26 ساله عراقی است. بهاء موسی 26 ساله پس از 48 ساعت شکنجه به دست نظامیان انگلیس به قتل رسید چند تن از سربازان "هنگ لنکشایر گردان اول کوئین" در سال 2003 پس از 48 ساعت شکنجه و اعترافگیری از بها موسی، وی را به شدیدترین وجه به قتل میرسانند. سرهنگ جورج مندونکا مسئولیت این گردان را بر عهده داشته است و به اعتقاد قاضی پرونده، وی در جریان شکنجههای اعمال شده بوده است. وی همچنین به انجام اقدامات خشونتبار در ارتش و در برخورد با زندانیان مشهور است. قاضی "کیج" به خبرنگار دیلی میل گفته است که اگر ستوان "کریگ راجرز"، فرمانده هنگ مورد نظر در این اقدام سربازان دخالت میکرد، "بها موسی" زنده میماند. در پی این اعلان گزارش کمیته حقیقتیاب، "ویلیام فاکس" وزیر دفاع انگلیس در اقدامی نمادین خواستار شکستن چیزی که آن را "توطئه سکوت" خواند شد و اقدام سربازان انگلیسی را "عملی شرمآور و اسفبار" نامید. ژنرال "پیتر وال"، فرمانده ارتش انگلیس، نیز در اعلام نتیجه کمیته حقیقتیاب ابراز داشته که این عمل ارتش را بدنام کرده و قانون شکنی نظامی میباشد. "بها موسی" که کارمند هتل بود در سپتامبر 2003 در بصره دستگیر شد و پس از 48 ساعت شکنجه و ضرب و شتم توسط نظامیان انگلیسی جان باخت. وی هنگام مرگ 93 زخم و اثر شکنجه بر بدن خود داشت. پرونده قتل بها موسی در سال 2007 با حضور شش متهم از اعضای ارتش انگلیس در یک دادگاه نظامی بررسی شد که در نهایت پنج نفر تبرئه شدند و یک نظامی دون پایه به نام سرجوخه "دونالد پین" که در شکنجه و آزار و اذیت مردم عراق شهرت بسیاری دارد و از عوامل اصلی مرگ "موسی" بوده، پس از پذیرش جرم خود از سوی قاضی "کیج" فقط به یک سال حبس محکوم شد. سرهنگ "جرج مندونکا" و بقیه عوامل بی گناه شناخته شدند. طی سال های اخیر صدها شکایت از سوی خانواده های کشته شدگان عراقی علیه دولت انگلیس مطرح شده است ولی تاکنون هیچ یک از نظامیان انگلیسی با مجازات و محکومیت جدی قضایی مواجه نشده اند. دولت انگلیس همزمان تلاش کرده است با پرداخت غرامت به برخی از خانواده ها از ادامه پیگیری این پرونده ها در دادگاه های این کشور و دیگر مراجع قضایی بین المللی جلوگیری کند. «دونالد پین» همچینی در سپتامبر 2003 اعتراف کرد که عضوی از گروه سربازان به فرماندهی ستوان راجرز بوده است. به گفته وی، تمامی اعضای این گروه با اسرا بدرفتاری میکردند. وی در بیانه خود گفته است" به چشم خودم دیدهام که تمامی اعضا، از جمله خود ستوان راجرز، به شدت به اسرا لگد و مشت میزدند." یک بار حتی ستوان راجرز یک قوطی نفت مقابل یکی از اسرا که پسر جوانی بود قرار داد و روی سرش آب ریخت و سپس کبریتی را آتش زد تا پسر گمان کند او قصد آتش زدنش را دارد و زجر بکشد. ویدیویی در این رابطه ارائه شده است که دونالد پین را در حال فریاد زدن و دشنام دادن به اسرای عراقی نشان میدهد که مجبورشان کرده بوده که در وضعیتهای دردناک فیزیکی بایستند. وزارت دفاع انگلیس پس از علنی شدن این رسوایی حاضر به پرداخت 2.83 میلیون دلار خسارت به خانوادههای آقای موسی و نه عراقی دیگر که مورد بدرفتاری از سوی سربازان انگلیسی قرار گرفته بودند شد. همچنان 1000 سرباز انگلیسی دیگر به جرایم جنگی در تجاوز آمریکا به عراق در سال 2003 و اشغال این کشور متهماند. بیشتر این اتهامات به بدرفتاری با اسرا مربوط میشود. با این که یافتههای تحقیقات نشان میدهد که با اسرا بدرفتاریهای "نظاممند" میشده است، انگلیس همواره از اتهامات جرایم جنگی شانه خالی کرده است. و جنایات انگلیس همچنان ادامه دارد...
خبرگزاری فارس: دانشجویان بسیجی ۱۳۳ دانشگاه طی بیانیهای با توجه به شرایط حساس کشور به مسؤولان اخطار دادند که هیچ عمل مخالف با مواضع رهبری را تحمل نکرده و یادآور شدند مسؤولان تا زمانی محترمند که در خط انقلاب و ولایت قدم بردارند.
متن کامل این بیانیه به شرح ذیل است:
بسم رب الشهدا و الصدیقین
در ایام الله دهه فجر انقلاب اسلامی در صحن مجلس شورای اسلامی اتفاقی رخ داد که دلهای تمامی دلدادگان به امام، انقلاب، رهبرعظیم الشان و شهدا را خون کرد.
اتفاقی که نشان داد عدهای از مسئولان بدون توجه به آرمانها و اهداف مردم شریف ایران حاضرند برای تثبیت قدرت خود فرامین امام(ره) و رهبری عزیز را نادیده بگیرند و خون به دل ملت و صدها هزار شهید کنند و فراموش کردند که: ((و ما الحیوة الدنیا الا متاع الغرور)).
ما دانشجویان بسیجی به نوبه خود تاسف میخوریم که عدهای شرایط کشور را درک نکرده و گمان کردهاند که مملکت ارث پدریشان است که با گروکشی از یکدیگر برای تصاحب آن به حق و ناحق تلاش میکنند.
مسئولانی که تمامی حیات سیاسی خود را مدیون رهبر انقلاب و مردم هستند فرمایشات ایشان و حقوق ملت را نادیده گرفته و هر روز به بهانهای کشور را با بحران مواجه میکنند.
مجلس شورای اسلامی که طرح نظارت بر نمایندگان را به حال خود واگذار کرده و ادعای دغدغه مندیاش برای معیشت مردم گوش فلک را کر کرده هر روز با مطرح کردن طرحهای مختلف سیاسی و استیضاح وزیر در روزهای پایانی دولت که چیزی جز لجبازیهای بچه گانه و دشمن شاد کن نیست به صحبتهای رهبر معظم انقلاب در خصوص ضرورت حفظ وحدت و همدلی پشت پازده و طرحهایش را به چکشی برای کوبیدن دولت تبدیل کرده،از طرف دیگر دولت هم که روی کار آمدنش را مدیون گفتمان مطرح شده از سوی رهبر انقلاب است صحن مجلس را با دادگاه اشتباه گرفته و بر آتش جنگ روشن شده نفت میریزد و حاضر نیست به خاطر مصالح کشور اندکی از مواضع حق یا نا حق خود پا پس بکشد.
آقای رئیس جمهور! حتی اگر حق هم با شما باشد مجلس دادگاه نیست و همچنین ولایت مداری ایجاب میکرد این موضوع را تبدیل به جنجال و اختلاف در کشور نکنید.
باید پرسید ای آقایان سیاسی آیا سخنان رهبر انقلاب را نمیشنوید یا خود را به کرگوشی زدهاید؟! که اینچنین نسبت به صحبتهای یادگار امام و شهدا(ولایت فقیه) بی تفاوت هستید.
آیا این مایه ننگ نیست که مسئولان شرایط فعلی کشور و جهان را درک نکرده و چنان بر طبل اختلاف میکوبند که صدایش تلویزیونها و رسانههای بیگانه و ضد انقلاب را به خوش رقصی واداشته است!
مگر نه این که امام خامنهای(روحی له الفداء) فرمودند: از امروز تا روز انتخابات هر کس احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف بکار گیرد قطعا به کشور خیانت کرده است.آیا متوجه چنین اقدامات خائنانهای نیستند؟
آیا صدای شادی دشمن به گوشتان نمیرسد؟
ما دانشجویان با توجه به شرایط حساس کشور و تذکرات مکرر رهبر انقلاب بر خود فرض میدانیم که به مسئولان کشور علل الخصوص نمایندگان و رئیس مجلس و همچنین دولت و رئیس دولت اخطار دهیم که هیچ عمل مخالف با مواضع ولی امر مسلمین و اهداف انقلاب را تحمل نکرده و یادآور میشویم هر کس تا زمانی محترم است که در خط انقلاب و ولایت قدم بردارد نه اینکه خوراک رسانههای بیگانه شوند و صدایشان آهنگی برای یاوه گوییهای دشمنان قسم خورده نظام شود.
بنابراین ضمن انزجار از اینگونه اقدامات بی جای مسئولانی که حاضر نیستند به خاطر مردم پا بر روی قدرت طلبی و نفسانیت خود بگذارند از محضر امام و شهدا،رهبر انقلاب و مردم پوزش میطلبیم که مسئولین امر اینچنین باعث سرافنکدگی شدند و یادآور میشویم ضمن اینکه اقدامات مشکوک مجلس و بعضی نمایندگان خاص که ردپایشان در طرح سوال از رئیس جمهور، عدم پیگیری طرح نظارت بر مجلس و... دیده میشود را فراموش نکردهایم به دولت یادآوری میکنیم که کشور میدان جنگ نیست که هر روز آتش توپخانه را به سمتی بگیرد و شلیک کند و مجددا برای اینکه کسانی که خود را به نادانی و جهل زدهاند سخنان امام خامنه ای(حفظه ا...) را تکرار میکنیم که: از امروز تا روز انتخابات هر کس احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف بکار گیرد قطعا به کشور خیانت کرده است تا شاید اینبار کمی به غیرتشان بر بخورد و به خود بیایند و بدانند در نظامی مسئولیت گرفتهاند که حاصل خون هزاران شهید است.
والعاقبه للمتقین