بازیهای تبلیغاتی آمریکا برای انحراف افکار عمومی؛ |
برای نابودی 'فردو' 2 راه داریم؛ یا اعزام نیرو یا حمله اتمی! |
به گزارش سرویس بین الملل جهان نیوز، در جدیدترین نمونه، مدعیان حفظ ثبات و امنیت در دنیا پیشنهاد وقاحت بار استفاده از سلاح اتمی را برای نابودی تاسیسات هسته ای کشورمان مطرح کرده اند.
آنچنان که ساندی تایمز گزارش داده، پرسنل نظامی به این نتیجه رسیده اند که یک حمله متعارف به تاسیسات هسته ای ایران ممکن است با شکست مواجه شود بنابراین مجبورند تاکتیک خود را در مقابله با برنامه هسته ای ایران تغییر دهند.
در این گزارش به نقل از یک مقام ارشد وزارت دفاع آمریکا آمده است که با وجود تمام فشارهای اقتصادی و تهدیدات نظامی برنامه هسته ای ایران همچنان با سرعت در حال پیشرفت است.
به گزارش تایمز، کارشناسان دفاعی غربی اذعان کرده اند که سایت فردوی ایران عمیق تر از آن چیزی است که قبلا تخمین زده شده بود و این امر سبب می شود که هر حمله هوایی به این تاسیسات با شکست مواجه شود. این کارشناسان می گویند که اسرائیل برای انهدام تاسیات ایران به چیزی بیش از یک حمله هوایی معمولی نیازمند است.
بر اساس این گزارش کارشناسان آمریکایی دو تاکتیک را برای تخریب تاسیسات ایران پیشنهاد کرده اند که یکی استفاده از اعزام نیروهای ویژه بر روی زمین و دوم استفاده از موشک های بالستیک با کلاهک های هسته ای است!
در ادامه این گزارش آمده است که از سال 2010 بنیامین نتانیاهو و ایهود باراک وضعیتی ویژه را برای آمادگی نیروهای مسلح اسرائیل به منظور حمله به تاسیسات هسته ای ایران اعلام کرده اند اما بعد از هشدار قریب الوقوع جنگ در سرزمین های اشغالی، کارکنان اشکنازی و برخی از عناصر رده بالای موساد با این اقدام نتانیاهو مخالفت کرده و آن را غیرقانونی برشمرده اند.
چندی پیش ژنرال مارتین دمپسی، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا اعلام کرد که حمله انفرادی اسرائیل به تاسیسات هسته ای ایران به هیچ وجه نمی تواند به انهدام برنامه این کشور بیانجامد و در این خصوص به مقامات تل آویو هشدار داد.
در بخشی از این گزارش به نکته جالبی اشاره شده و آن انگیزه اسرائیل از حمله نظامی برای خرید زمان به منظور آنچه که تغییر رژیم در ایران خوانده شده است، می باشد!
نتانیاهو بارها در جلسات خصوصی گفته است که باید از مدل حمله به تاسیسات عراق در سال 1981 استفاده شود ولی خبرها حاکی از آن است که حتی در این محافل نیز از پیشنهاد نتانیاهو استقبال نمی شود.
ادعاهای جنگ طلبانه و تهدید آمیز مقامات آمریکایی و بویژه رژیم صهیونیستی در حالی بیان می شود که مقامات نظامی جمهوری اسلامی این ادعاها را جوسازی تبلیغاتی توصیف و در عین حال تاکید کرده اند، عملی کردن آن یک "دیوانگی محض" و به معنی متلاشی شدن اسرائیل است.
سردار پاسدار مسعود جزایری، معاون ستاد کل نیروهای مسلح اخیرا در همین زمینه در گفت وگو با جهان نیوز تاکید کرد: صهیونیست ها می دانند که هر گونه اقدام نظامی علیه ایران مساوی با نابودی کامل آنهاست.
توان بالای جمهوری اسلامی در نبرد الکترونیک از جمله نفوذ به عمق سرزمین های اشغالی فلسطین با "پهباد ایوب" و عبور از پیشرفته ترین رادارهای ناتو، آمریکا و گنبد به اصطلاح آهنین اسرائیل و همچنین حراست مقتدرانه از حریم هوایی کشورمان سبب شده است که محافل صهیونیستی که تا چندی پیش به صراحت از احتمال حمله به تاسیسات هسته ای کشورمان سخن می گفتند، با حجم گسترده ای از اختلاف نظرها بر سر این سناریو روبرو و حتی مدافعان سرسخت حمله نظامی در رای خود متزلزل شود.
اما در هر صورت همچنان این سوال را بی پاسخ است که چرا هیچ نهاد مسئولی جرائت بازرسی و رسیدگی به حجم گسترده کلاهک های اتمی آمریکا و اسرائیل را ندارد؟ و چرا وقتی سازمان ملل به موضوع تهدید نظامی و اتمی کاخ سفید و تل آویو علیه کشورهای مستقل می رسد، توان سخن از کف می دهد؟!
رسوایی اخلاقی، قطعا دلیل موجهی برای کناره گیری از سمت ریاست سازمان سیا است اما از سوی دیگر لزومی ندارد تحلیلگران به همین راحتی قانع شوند و درباره موضوع فکر و کنکاش نکنند و اشتهایی برای یافتن دلیل یا دلایل مهمتری برای این رویداد مهم از خود نشان ندهند.
این نکته از آن جهت حائز اهمیت است که در گذشته مقامات دیگری در پست های کلیدی مرتکب رسوایی های مالی یا اخلاقی شده اند اما منجر به استعفای آنها نشده، چرا که اساسا امکانات و نیروهایی بسیج شده اند تا این رسوایی اولا کنترل شده و از چشم رسانه ها پوشیده نگه داشته شود و ثانیا در صورت لزوم در زمانی علنی شود که شخص مسئول، یا بازنشسته شده یا از دنیا رفته است. (آوردن نمونه هایی از این دست مد نظر این یادداشت نیست.) درباره این افشاگری نیز یک سوال جدی مطرح است و آن اینکه چرا این موضوع پس از برگزاری انتخابات و قطعی شدن پیروزی اوباما صورت گرفت که این نیز مورد بحث نیست.
از این رو هریک از گزاره های زیر، سوای از رسوایی اخلاقی، می تواند فرضیه ای برای کناره گیری دیوید پترائوس باشد.
- آخرین حلقه زنجیر: اوباما در حال پاکسازی کلیه بازماندگان دوران "جنگ با ترور" و نئومحافظه کاران نزدیک به بوش است. دیوید پترائوس بعنوان فرمانده نیروهای آمریکایی در عراق و افغانستان، تقریبا یکی از آخرین چهره های نام آور این دوران محسوب می شد. او آخرین حلقه درشت زنجیر نومحافظه کاران رخنه کرده در دولت اوباما محسوب می شد.
- مذاکره با ایران: اوباما در دور دوم، راهبرد جدیدی را نسبت به خاورمیانه، افغانستان و خصوصا ایران در دستور کار قرار داده است که برای پیشبرد آن نیاز به بستری جدید، چهره ای جدید و تیمی کاملا نزدیک، وفادار و گوش به فرمان خود دارد. قطعا یکی از اصلی ترین سازمان های درگیر در خصوص مذاکره با ایران سازمان سیا بوده و هست. پترائوس از زمان حضور در سازمان سیا، تقریبا همه برنامه های اوباما برای ایجاد ارتباط با ایران را نه تنها قفل کرده بود بلکه به محور مخالفان ایجاد رابطه با ایران در دولت اوباما تبدیل شده و بیشتر تنش آفرین بود تا تنش زدا.
- افغانستان: یکی از بزرگترین موانع خروج آمریکا از افغانستان دیوید پترائوس بوده است. دست کم رسانه های آمریکایی بارها تحلیل هایی منتشر کرده بودندکه پترائوس مانع اوباما برای خارج کردن بخش بزرگی از نیروهای نظامی این کشور از افغانستان می شود. اوباما در دور جدید به طور جدی قصد دارد حضور آمریکا در افغانستان را کاهش داده و به حضور همان چند پایگاه نظامی معدود بسنده کند و هم و غم خود را بر اداره افغانستان از درون افغانستان بگذارد.
- جنگ سرویس های اطلاعاتی: یک رسوایی اخلاقی تا زمانیکه افشا نشده قابل اغماض و لاپوشانی است اما وقتی افشا شد دیگر نمی توان برای آن کاری کرد. پس ریشه کناره گیری پترائوس در افشای رسوایی اخلاقی او نهفته است. چه کسانی توانایی افشاگری در این حد و اندازه را داشته اند؟ ممکن است این کار از سوی رقبای امنیتی و اطلاعاتی او چه در داخل سازمان سیا و چه از خارج آن و چه در پلیس اف. بی آی صورت گرفته باشد و او قربانی جنگ سرویس های اطلاعاتی شده باشد.
- انتقام خانوادگی: هولی نولتون همسر پترائوس از طریقی متوجه روابط پنهان همسرش با خانم برادول شده بود. شواهد نشان می دهد که او این موضوع را می دانسته و رنج زیادی می برده است. از این رو تصمیم به انتقام می گیرد، این موضوع البته فقط حدس است. اما اگر این کار را کرده، به خوبی می دانسته کجا را هدف بگیرد. افتخار و شرافت پترائوس را. چرا که او از معدود ژنرال های چهارستاره آمریکا است که توانسته چنین پست های حائز اهمیتی داشته باشد و چنین فضاحتی برای او بسیار دردناک تر از نابودی خانواده و زندگی مشترک او محسوب می شود.
- انتقام سفیر مقتول: جی کریستوفر استیونز سفیر آمریکا در بنغازی توسط گروه های تندرو منتسب به القاعده در لیبی کشته شد. گزارشاهایی منتشر شد که سازمان سیا چند ساعت قبل از مرگ او هشدارهایی از کنسولگری آمریکا دریافت کرده، اما توجهی به آنها نکرده تا سفیر کشته شود. دوستان استیونز در وزارت خارجه آمریکا با این افشاگری که منجر به کناره گیری پترائوس شد انتقام دوست کشته شده خود را گرفته اند.
- خیانت به رئیس یا سهل انگاری در حفظ منافع رئیس: فیلم موهن پیامبر(ص) ماه ها پیش از آغاز اعتراضات گسترده در کشورهای اسلامی، ساخته شده بود. مطرح شدن ناگهانی این فیلم در مصر و لیبی که بحق اعتراضات جهانی را ببار آورد برای دولت اوباما هم سوال انگیز و هم ناگوار تلقی شد. چند روز بعد، سفیر آمریکا درلیبی کشته شد. همه این ها در اوج نیاز اوباما و دموکرات ها به محبوبیت اتفاق افتاده بود. در آمریکا کسی برای مسئول دانستن سازمان سیا برای این فضاحت، لحظه ای درنگ نمی کند. دو حالت محتمل بود یا پترائوس به اوباما خیانت کرده و با رقیب بسته بود و یا در انجام مسئولیت هایش سهل انگاری کرده بود. نتیجه اما تفاوتی ندارد: رئیس بی کفایت باید برود و رفت.
- ماست مالی یا وایت واشینگ: حتی در صورت بیگناهی کامل پترائوس در ماجرای کشته شدن سفیر آمریکا در بنغازی او بارها قرار بود در کنگره حاضر شده و در این خصوص توضیحاتی ادا کند. نمایندگان حزب جمهوریخواه هنوز هم پیگیر ماجرا هستند و مصرند که او برای ادای توضیح به کنگره بیاید. اما او حالا دیگر کناره گیری کرده است و مسئولیتی ندارد. بدون پترائوس رسیدن به عمق حقیقت ماجرای لیبی و کشته شدن سفیر آمریکا که موضوعی نیست که بتوان در آمریکا به سادگی از آن گذشت کار بسیار سختی می شود و عملا در لایه های پیچ در پیچ و بی نتیجه گرفتار خواهد شد. با این همه پترائوس در کنگره حاضر می شود اما دیگر نه برای ماجرای بنغازی، بلکه برای پاسخ دادن به سوالاتی درباره رسوایی اخلاقی اش و البته این کار می تواند مدت ها به تاخیر بیفتد تا از یادها برود.
- رسوایی امنیتی: برای افکار عمومی آمریکا درک استعفا یا حتی اخراج یک مقام عالیرتبه به خاطر رسوایی اخلاقی به دلیل جایگاه والای خانواده در نظام اجتماعی سنتی این کشور، بسیار راحت تر از رسوایی امنیتی است. در اینجا فرض برآن است که سوای از رسوایی اخلاقی، پترائوس به خاطر روابط پنهان و پیچیده عاطفی اش با خانم پائولا برادول مرتکب یک رسوایی امنیتی و اطلاعاتی شده باشد، به گونه ای که پروتکل های مهم امنیتی سازمانی که ریاست آن را برعهده داشته را شکسته است. اما به دلیل آنکه جامعه و رسانه های آمریکا موضوع را سیاسی تلقی نکنند و از کاهش اعتبار سازمان سیا جلوگیری کنند، بعد رسوایی اخلاقی او را رسانه ای کرده و برآن استناد کرده اند. این تازه زمانی است که هیچ اتهامی مبنی بر جاسوس بودن یا تماس داشتن با سرویس های اطلاعاتی کشورهای دیگر متوجه پائولا برادول نیست که اگر بشود آن وقت ماجرا زوایای بسیار جالبی پیدا خواهد کرد.
- باج خواهی و حق السکوت: خانم پائولا برادول برای نوشتن پایان نامه خود و گرفتن اطلاعات ذیقیمت از پترائوس که ارزش کار او را بالا ببرد تن به روابط نامشروع با او داده است. اما پس از پایان کار یا رفع شدن نیازمندی های اطلاعاتی او تصمیم گرفته است از روش دیگری برای نفع بردن از ژنرال استفاده کند. از او مطالبه حق السکوت کرده و در قبال آن البته ممکن است پول نخواسته باشد و دسترسی به اطلاعات ذیقمیت تر و محرمانه تر را خواسته باشد . در اینجا ژنرال براساس یک ضرب المثل انگلیسی که می گوید یک رسوایی کوچک بهتر از یک رسوایی خیلی بزرگ است با اعتراف به رسوایی اخلاقی، بدون توجه به پیامدهای سیاسی و ملی آن، خود را از گرداب بوجود آمده نجات داده است.
- جنایت و مکافات: در نهایت اینکه ممکن است همه یا هیچ یک از این گزینه ها در این ماجرا نقش داشته یا نداشته باشند و همانگونه که یکی از نمایندگان کنگره آمریکا گفته نفس خود گناه مانند آنچه فئودور داستایوفسکی در جنایت و مکافات مطرح کرده در این وضعیت نقش اصلی را داشته باشد. او گناهی کرده و اکنون سزای آن را می بیند به همین سادگی!