/گزارش/ 918-7014-5 کد خبر |
مرکز گذری "تکامل"؛ جایی برای درمان معتادان و آسیبدیدگان اجتماعی در آسیاباد اهواز. پرونده 38 بیمار ایدزی و تعدادی بیمار هپاتیتی روی میز این مرکز است. معتادان تزریقی برای درمان به اینجا مراجعه میکنند. بیشتر این بیماران به دلیل استفاده از سرنگ مشترک به ایدز مبتلا شدند. بس است یا باز هم بگویم؟! مرکز گذری چیست؟ چه میکند؟ جایی در حاشیه شهر که معتادان در آنجا استراحت میکنند، استحمام میکنند، غذا میخورند، خدمات درمانی و مشاورهای میگیرند، سرنگ میگیرند، آزمایش میشوند و متادوندرمانی میشوند. به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) – منطقه خوزستان- در این مرکز حدود 200 نفر تشکیل پرونده دادهاند که به صورت پارهوقت از آنها نگهداری میشود. فعالیتهای این مرکز چند بخش است که بخش مهم آن متادوندرمانی و ارایه مشاوره روانشناسی است. کار مهم دیگری هم میکند؛ سرنگهای آلوده را از سطح شهر و پارکها و پاتوقهای معتادان جمعآوری میکند و به معتادان تزریقی سرنگ میدهد، کاری که در نظر خیلیها ناپسند و ناشایست است ولی جان خیلیها را نجات میدهد. در این مرکز چند نفر از معتادان مسئول پخش سرنگ در میان معتادان دیگر شهر هستند. در پاتوقها و مکانهایی که خودشان بهتر میشناسند بین دوستان خود سرنگ و وسایل بهداشتی توزیع میکنند. مرکز گذری را به آنها معرفی میکنند و از آنها میخواهند به آنجا مراجعه کنند و از خدمات درمان و مشاوره مرکز استفاده کنند. سرنگهای آلوده را در سفتی باکس جمعآوری میکنند و با خود به مرکز میآورند که مبادا همین سرنگ باعث بیماری معتادی دیگر شود یا در پای کودکی برود و ناخواسته او را به بیماری مهلکی مبتلا کند. جالب است که در قبال این کار مهم و حیاتی آنها شهرداری و برخی ارگانهای دیگر با آنها برخورد میکنند و ارزش کار آنها را نمیدانند. "محبی" یک معتاد مبتلا به ایدز و هپاتیت است که در این زمینه فعالیت میکند و به اصطلاح خودشان از بچههای گروه سیار است. روپوش مخصوص بر تن میکند و راه میافتد. به معتادان سرنگ میدهد و سرنگهای آلوده را جمع میکند. آب از سرش گذشته است و دیگر نگران چیزی نیست. با خیال راحت سرنگهای آلوده را جمعآوری میکند. سه ماه پیش متوجه شد که HIV مثبت دارد. البته او حدس میزد که پیش از این مبتلا شده باشد و به همین دلیل از همسرش جدا شد. احتمال میدهد که همسرش از او ایدز نگرفته باشد ولی مطمئن نیست... ایدز دوره پنهان دارد و تا زمانی که آشکار شود مدتی طول میکشد. "محبی" یادش نیست دقیقا چگونه به ایدز مبتلا شده است ولی میداند زمانی در منطقه حصیرآباد در پاتوق معتادان از سرنگ مشترک استفاده میکرد و بعد از آن متوجه شد که ایدز دارد. از هپاتیتش مطلع بود ولی از ایدز خبر نداشت. آن زمان کراک و شیشه تزریق میکرد ولی اکنون با متادوندرمانی در حال ترک مواد است. "زبده" یکی دیگر از بچه های گروه سیار است که داستانی شنیدنی دارد. تنها سه دندان سیاه در دهان دارد و چهره سیاه و کبودش میگوید که اهل هر کوفت و زهرماری میتواند باشد. استخوانهای پهن و درشتش در تنی لاغر و نحیف نشان از اندامی درشت و ورزشکار در گذشتهها میدهد. شاید زمانی ورزشکار بود. روی صندلی مینشیند و شروع میکند: "46 سال دارم و 25 سال است که معتادم. فوق دیپلم ادبیات از دانشگاه چمران اهواز و فوق دیپلم برق از دانشگاه صنعتی شریف دارم. بعد از جنگ دیگر درس را ادامه ندادم. خانوادهام به انگلستان رفتند و مقیم آنجا شدند." پراکنده و بینظم حرف میزند، هرآنچه از گذشته یادش میآید به زبان میآورد: "در تیم شاهین اهواز که بازی میکردم پرسپولیس را بردیم و صدرنشین جدول شدیم." حرفش را قطع میکنم و از اعتیادش میپرسم که دوباره بدون وقفه شروع میکند: "اواخر سربازی در سال 66 در آبادان سیگاری شدم، بعد کار به تریاک و حشیش کشید و پس از آن هرویین، الان هم همه چیز تزریق میکنم. سال 88 متوجه شدم HIV مثبت دارم. کوچکترین سرماخوردگی برای من 40 روز طول میکشد و به آنفلوانزا تبدیل میشود. زمانی که ورزشکار بودم سرماخوردگی ام دو روز هم طول نمیکشید." از ادبیات چه به یاد داری؟ با شعری از خیام شروع میکند: " یک چند زکودکی به استاد شدیم یه چند ز استادی خود شاد شدیم پایان سخن شنو که ما را چه رسید از خاک درآمدیم و بر باد شدیم" و با مولانا و حافظ ادامه میدهد... مسئولان مرکز با معتادان مختلفی در اینجا سر و کار دارند؛ از معتادان آرام و ساکت گرفته که هیچ آزار و اذیتی ندارند تا معتادان خلافکار و ضداجتاعی و خطرناک. افرادی که به آخر خط رسیدهاند، از جان خود گذشتهاند و پس از طرد از جامعه و حتی زندان به اینجا رانده شدهاند. بیشتر آنها کارتنخواباند و بعضیهایشان در غار و حفرههای کوههای حاشیه اهواز زندگی میکنند. نسرین چوبند، مسئول مرکز گذری "تکامل" میگوید: اینجا افرادی مراجعه میکنند که از جامعه طرد شدهاند. بیشتر آنها بیخانمان هستند. تعداد زیادی بیمار مبتلا به ایدز در میان آنها است و برخی از این ایدزیها به دلیل داشتن شخصیتی ضداجتماعی گاهی اوقات با سرنگ یا تیغ آلوده به پرسنل هجوم میآورند و آنها را تهدید میکنند. وی با بیان اینکه این مرکز نیمهدولتی است ولی متادون در آن پایینتر از نرخ دولتی به فروش میرسد، ادامه میدهد: در اینجا متادوندرمانی برای بیماران ایدزی و هپاتیتی به صورت رایگان انجام میشود و به بقیه با نصف قیمت فروخته میشود. برخی از معتادان برای گرفتن متادون بیشتر، مشاجره میکنند و حتی در و شیشههای ساختمان را میشکنند. بعضیها هم سهمیه متادون خود را برای مصرف نمیبرند بلکه آن را میفروشند و با آن مواد تهیه میکنند، ولی چاره چیست؟ مجبوریم متادون را روزانه به آنها بدهیم. چوبند تصریح میکند: از همه معتادان در این مرکز قبل از تشکیل پرونده، آزمایش و تست گرفته شده و به مرکز مشاوره مبارزه با بیماریهای رفتاری ارجاع میشوند که در صورت داشتن بیماریهای عفونی از خدمات مرکز به صورت رایگان استفاده خواهند کرد. یک بخش کار مرکز، متادوندرمانی و بخش دیگر آن خدمات مشاورهای و روانشناسی است ولی متاسفانه توجه چندانی از سوی مسئولان به این مرکز نمیشود. وی میگوید: این مراکز با اینکه خدمات بسیار مهمی به جامعه ارایه میدهند ولی مورد غفلت و اهمال قرار میگیرند. چند ماه است که بودجه مرکز پرداخت نشده است و با هزینههای شخصی آن را میچرخانیم. مالیاتی برابر واحدهای تجاری پرداخت میکنیم و مشکلات بسیار دیگری هم هست که زبان از گفتن آنها عاجز است. دیگر زمان آن گذشته که برای ریشهکن کردن اعتیاد تلاش کرد. دیگر زمان آن گذشته که با اعتیاد جنگید. حالا دیگر اعتیاد یک جریان جهانی است و قابل ریشهکنی نیست. باید آن را کنترل کرد و آسیبهای برآمده از دل آن را کاهش داد. اعتیاد دیگر تنها یک بیماری نیست، ریشه هزار بیماری و معضل دیگر است، باید با آن کنار آمد و جلوی پیشرفت بیماریهای حاصل از آن را گرفت، حالا که روز به روز میزان قربانیان آن در حال افزایش است. گزارش از: خدیجه نیسی، خبرنگار اجتماعی ایسنای خوزستان |