سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار وگزارشات سیاسی و اقتصادی و تحلیل

بر پایه گفته‌های یکی از مقامات ارشد آمریکایی، امروز گزارش محرمانه‌ای از سوی دولت اوباما در اختیار کنگره قرار می‌گیرد که حاوی اسنادی مبنی بر ارتباط شرکت ملی نفت ایران با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. در همین حال، رویترز گزارش داد که واردات نفت کره جنوبی از ایران در ماه سپتامبر از سر گرفته می‌شود و به میزان دویست هزار بشکه در روز خواهد بود.

به گزارش «تابناک»، یکی از مقامات آمریکایی اعلام کرده است که دولت اوباما می‌خواهد امروز گزارشی مبنی بر ارتباط شرکت ملی نفت ایران با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را منتشر سازد.

بنا بر این گزارش، قرار است «تیموتی گیتنر»، وزیر دارایی آمریکا، گزارشی محرمانه از اسنادی مبنی بر اینکه شرکت ملی نفت ایران «عامل یا وابسته» به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است، ارائه کند. این مقام آگاه که به دلیل سری بودن این گزارش، از آوردن نام خود خودداری کرده، به بلومبرگ گفته است که وزارت دارایی نتوانسته مستندات کافی برای ارتباط شرکت ملی نفت‌کش ایران ـ که نهاد اصلی برای حمل محموله‌های نفتی ایران است ـ با سپاه پاسداران برای تحریم این شرکت فراهم کند.
بر پایه این گزارش، گفته می‌شود که حتی با وجود مشخص ساختن ارتباط شرکت ملی نفت ایران با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، هنوز کشورهایی که اقدام به کاهش واردات نفت از ایران کنند، می‌توانند به واردات از ایران ادامه دهند.
در این باره، کنگره آمریکا در دهم آگوست به دولت اوباما اعلام کرد که مشخص سازد آیا شرکت ملی نفت‌کش و شرکت ملی نفت ایران ارتباطی با حکومت ایران دارد یا خیر؟!
بنا بر اطلاعاتی که این مقام آگاه داده، وزارت دارایی آمریکا توانسته است ارتباط شرکت ملی نفت با سپاه را تأیید کند؛ اما در خصوص شرکت ملی نفت‌کش ایران خیر.

واردات نفت کره از سر گرفته می‌شود

در حالی ‌که واردات نفت کره جنوبی از ایران برای دو ماه متوقف بود و در ماه آگوست هیچ وارداتی از ایران انجام نگرفته، گفته می‌شود با ازسرگیری واردات کره جنوبی از ایران در ماه سپتامبر، روزانه دویست هزار بشکه نفت از ایران به مقصد کره جنوبی بارگیری شود. به گزارش رویترز، در همین حال و بر پایه آمار منتشره از شرکت ملی نفت کره، میزان کل واردات نفت کره جنوبی در ماه آگوست نسبت به مشابه سال گذشته، ۱۱.‌۲ درصد افزایش پیدا کرده است. این در حالی‌ است که کره جنوبی پنجمین وارد کننده بزرگ نفت در جهان و یکی از چهار مشتری بزرگ نفتی ایران است.

بنا بر آمار شرکت ملی نفت کره در هشت ماهه نخست سال جاری، واردات نفت کره از ایران به میزان ۳۸.‌۷۷ میلیون بشکه در روز بوده که نسبت به سال گذشته، ۳۲ درصد کاهش داشته است.
اما به رغم آنکه از آغاز ماه جولای، تحریم‌ها مانع از واردات نفت از ایران شده بود، آمار منتشره حاکی از آن است که در همین ماه، کره به میزان ۱۳۷ هزار و ۴۰۰ بشکه در روز نفت از ایران بارگیری کرده که علت آن دیرکرد در فرستادن محموله‌های ماه ژوئن عنوان شده است.
همچنین ماه پیش، منابع آگاه در وزارت اقتصاد و دارایی کره جنوبی اعلام کردند که پالایشگاه‌های این کشور، در صدند در ماه سپتامبر، روزانه دویست هزار بشکه و در مجموع یک ماه، شش میلیون بشکه نفت از ایران وارد کنند. از چهار پالایشگاه بزرگ کره جنوبی، هیوندای اویل بانک و اس کی انرژی اکنون از نفت وارداتی ایران استفاده می‌کنند. گفتنی است، بنا به گزارش مقامات اقتصادی کره، چهار میلیون بشکه نفت وارداتی از ایران در اختیار اس کی انرژی و دو میلیون از آن در اختیار هیوندایی اویل قرار خواهد گرفت.
گزارش ویژه مشرق/
از هندسه جدید سیاسی در جهان چه می­ دانید؟ جهان غرب چگونه هندسه سیاسی جهان را تغییر داد؟ مصادیق تغییرات هندسه سیاسی توسط دولت های غربی چیست؟ زایش بیداری اسلامی چگونه با خاورمیانه جدید قابل پیوند است؟ برای روشن شدن سوالات فوق با گزارش ویژه مشرق همراه شوید...
به گزارش مشرق، در پی تحولات دو سال گذشته و شروع دور جدیدی از تغییرات در شکل و شمایل کشورها، دولت ها و ذائقه مردم برای ایجاد فضای پیشرفت، عدالت و برابری در تمام قاره های جهان، متفکرین و صاحب نظران عرصه سیاست و اجتماع، به شکل گیری هندسه جدید سیاسی در جهان اشاره می کنند که به نظر می­رسد غرب آسیا (خاورمیانه) محور این تغییرات بوده و در حال گذر به سوی شکل دیگری نسبت به حالت فعلی آن است.

شروع بیداری اسلامی از آفریقا و گسترش آن به سمت مصر و غرب آسیا (خاورمیانه) یکی از مصادیق عینی شکل گیری هندسه جدید سیاسی در جهان است، سقوط دیکتاتورها و حاکمان مستبد دست نشانده جهان استکبار و استعمار در غرب آسیا، نفرت مردم سراسر جهان از دولتمردان آمریکایی، تنفر از سیاست­های جنگ طلبانه کشورهای غربی، خیزش مردم اروپا علیه سیاست های کشورهای غربی در عرصه اقتصاد و سیاست، جنبش اشغال وال استریت در آمریکا، دور شدن کشورهای آمریکای لاتین از رابطه با آمریکا و ... همه و همه مصادیقی از شکل گیری هندسه جدید سیاسی در اقصی نقاط مختلق جهان است که در حال پیشرفت و تحول است و همگی در حول یک محور و آن برقراری پیشرفت و عدالت در سایه برابری و خروج از سیطره استعمار و استکبار کشورهای مستبد غربی و دست نشانده است.

مقام معظم رهبری نیز با اشاره به تحولات اخیر در منطقه و دیگر نقاط مختلف جهان و همچنین افول قدرت آمریکا می­فرمایند: وضعیتى که امروز در دنیا هست، وضعیت تحول است. اوضاع جهان در حال تبدیل به یک شکل جدید و هندسهى جدید است. اگر بخواهیم در گذشتههاى نزدیک - مثلاً در حدود یکى دو قرن - نظیرى براى این پیدا کنیم، تقریباً شبیه اوضاعِ بعد از جنگ بینالملل اول، البته در جهت عکس آن است؛ آن روز هم هندسهى سیاسى و اقتصادى دنیا تغییر اساسى و بنیادى کرد. یا قبل از آن، در دورانى که اروپائىها استعمار را شروع کردند؛ یک وضعیت جدیدى در دنیا به وجود آمد، شکل عمومى دنیا عوض شد. تحولاتى که امروز مشاهده میشود، از این جنس است؛ جنس تغییر شکل عمومى دنیا؛ البته در جهت عکس آن دو مثالى که زدم؛ در جهت تبادل قدرت و توانائىهاى عمومى بین شرق و غرب، یا بین بخشى از ملتهاى دنیا با بخش دیگر. پیداست که به سوى تحولات تازهاى داریم پیش میرویم.[1]

در این نوشتار سعی بر آن است تا مصادیقی از تغییر هندسه سیاسی جهان در طول تاریخ را بیان کرده تا به دوران فعلی برسیم و بتوانیم تحلیل درستی از حوادث منطقه داشته باشیم.


شروع استعمار اروپا، اولین تغییر در هندسه سیاسی جهان

شروع استعمار کشورهای دیگر توسط دول اروپایی همچون، پرتغال، هلند، انگیس، فرانسه، اسپانیا و ... تقسیم جهان میان استعمارگران دور جدید از شروع تغییرات در نقشه سیاسی جهان بوده است؛ در این دوران کشورهای اروپایی بعد از جنگ های صلیبی و با استفاده از فرمان پاپ مسیحی، به دنبال کشورگشایی و چپاول کشورهای دیگر افتادند.موج اول استعمار با محوریت کشورهایی نظیر هلند، پرتغال و اسپانیا آغاز شد. هنوز در آمریکای لاتین، کشورهای بسیاری هستند که زبان رسمی آنها اسپانیولی یا پرتغالی است. پرتغالی‌ها حتی تا خلیج فارس هم پیش آمدند.

نقشه لشگرکشی پرتغال

استعمار موج اول بیشتر به دنبال مواد خام و یغمای ثروت‌های ملل دیگر بود و عموما کار خود را با قدرت نظامی پیش می‌برد. این استعمارگران نیامده بودند تا بمانند، آمده بودند تا چپاول کنند و ببرند؛ بنابراین برایشان تفاوتی نداشت که افکار عمومی جامعه مورد استعمار، چه در خصوص آنها می‌اندیشد.در این دوران، هنوز مفهومی به نام "تولید انبوه" در اقتصاد جهان شکل نگرفته بود، اما با اختراع ماشین بخار و در نتیجه انقلاب صنعتی، ماجرا فرق کرد.


تقسیم جهان به دو قسمت شرقی و غربی

پرتغال کشور کوچک ساحلی اروپا که از یک نیرو دریایی قدرتمند برخوردار بود ، جهانگشایی خود را از سال 1415 میلادی با اشغال بخشی از ساحل مراکش آغاز کرد، دریانوردان پرتغالی در اوایل قرن پانزدهم جزایر آزور واقع در اقیانوس اطلس را کشف کردند؛ این دریانوردان سواحل غربی افریقا را مورد اکتشاف قرار می دادند تا بلکه با دور زدن این قاره راهی به سوی هندوستان بیابند. آنها برای این که به مالکیت خود بر مناطق کشف شده مشروعیت ببخشند ، در سال1481 امتیازی را از پاپ وقت دریافت کردند که چون قصد مسیحی کردن ساکنان بی خبر از همه جای این نواحی را دارند، مالکیت مناطق کشف شده متعلق به پرتغال است؛ در این میان کریستف کلمب که تحت فرمان سلطنت اسپانیا بود، اقیانوس اطلس را پیمود و قاره آمریکا را کشف کردکه البته او تصور می کرد به هندوستان رسیده است.

نقشه تقسیم جهان به دو قسمت برای اسپانیا و پرتغال

در رم، پاپ الکساندر ششم بورجیا که اصلیت اسپانیایی داشت در 4 مه سال 1493 میلادی دو هفته پس از بازگشت کریستف کلمب، قانون سال 1481 را لغو کرد و برای جلوگیری از جنگ و خونریزی میان دو کشور مسیحی اسپانیا و پرتغال تصویب کرد که سرزمین های تازه‌ای که در غرب مجمع الجزایر آزور واقع شده اند، متعلق به اسپانیا و سرزمین های واقع در شرق این مجمع الجزایر متعلق به پرتغال هستند.

اما پرتغالی ها به این تصمیم اعتراض کردند زیرا سهم آنها به باریکه­ای از ساحل آفریقا محدود می­شد، سرانجام دو کشور برای اجتناب از جنگ مذاکراتی را آغاز کردند که منجر به امضای پیمان توردسییاس شد [2]

به این ترتیب درروز 7 ژوئن سال 1494 میلادی پیمان توردسییاس را امضا کردند. براساس این پیمان مرز قلمرو دو قدرت دریایی به 370 مایلی جزایر دماغه سبزمنتقل شد و تمام سرزمین­هایی که در غرب این مرز بود به مالکیت اسپانیا و سرزمین هایی که در شرق آن واقع شده بود به تملک پرتغال درآمد.[3]

پاپ الکساندر ششم بورجیا به نوبه خود این پیمان را تصویب کرد. دو کشور پرتغال و اسپانیا جهان آن روزگار را به استثنای قاره اروپا بین خود تقسیم کردند بی آنکه ساکنان این مناطق از این توافق دنیای مسحیت آگاه شوند.


شروع موج دوم استعمار یا همان استعمار کلاسیک

موج دوم استعمار پس از انقلاب صنعتی شروع شد و طلایه‌دار آن نیز «بریتانیا» بود. توجه به مفهوم انقلاب صنعتی در فهم این موج از استعمار ارزش به‌سزایی دارد؛ پس از انقلاب صنعتی، به مرور ماشین جای انسان را در محیط کارخانه‌ها گرفت. زمین‌داران و اشراف غربی، تبدیل به کارخانه‌دار شدند و رعیت روستایی هم تبدیل به کارگر کارخانه یا همان مفهومی که مارکس از آن به عنوان «پرولتر» یاد کرد.

به‌وجود آمدن تولید انبوه، باعث شد استعمارگران دیگر تنها به مواد خام نیازمند نباشند بلکه علاوه بر آن نیازمند بازار فروش هم باشند. این بازار فروش جایی نبود جز کشورهای مستعمره، یعنی همان جاهایی که مواد خام از آنها می‌آمد؛ به این ترتیب موج دوم استعمار شروع شد: «بردن مواد خام به قیمتی ناچیز و فروختن کالاهای تولید شده با همان مواد خام به صاحبان مواد خام با قیمتی گزاف!

در چنین شرایطی، استعمارگران دیگر وارد مستعمرات نمی‌شدند که یغما کنند و بروند، بلکه می‌آمدند تا یغما کنند و بمانند. برای این منظور باید حمایت حکام کشورهای مستعمره نیز از پدیده استعمار جلب می‌شد. از این پس، حکومت‌ها یا باید تحت‌الحمایه استعمارگران قرار می‌گرفتند، نظیر حکومت فاسد قاجاریه در ایران و یا باید به ضرب و زور تسلیم می‌شدند، نظیر آنچه در بندر شانگهای و با کشتی‌های توپ‌دار بر سر چینی‌ها آمد.

هندوستان از این پس به مثال عینی و کلاسیک یک مستعمره تبدیل شد و بریتانیا برای حفظ این مستعمره دست به هر جنایتی در جهان زد. دیدگاه مرکانتلیستی باعث می‌شد که دولت بریتانیا برای حمایت از شرکت‌های خصوصی انگلیسی نیز وارد میدان شود. شرکت هند شرقی ظاهرا شرکتی خصوصی بود اما مدیریت آن را دولت تعیین می‌کرد.

فقر تاثیر مستقیم استعمار بر مردم هندوستان


جنگ جهانی اول و تغییر هندسه سیاسی استعمار

این جنگ که تا وقوع جنگ جهانی دوم به جنگ بزرگ معروف بود جنگی بود که 14 کشور اروپایی «برای اولین بار هر پنج عضو کنسرت اروپا» و 35 کشور جهان در آن شرکت داشتند. از نظر نیروی انسانی نیز جنگی بی سابقه بود. در جنگ های بالکان 13 – 1912 که روسیه قریب 600 هزار سرباز بسیج کرده بود باعث حیرت جهان شد ولی در این جنگ تنها فرانسه با 40 میلیون نفر جمعیت 5/8 میلیون سرباز به جبهه اعزام نمود و آلمان 14 میلیون سرباز را تحت فرمان ارتش در آورد و روسیه به قدری سرباز به خدمت فراخواند که به تعداد آن ها اسلحه در اختیار نداشت. علاوه بر آن در این جنگ مناطق مسکونی و مراکز اقتصادی نیز هدف حملات نظامی قرار گرفت. میزان تلفات انسانی قریب ده میلیون نفر برآورد شده است.

چنان که می­دانیم محور اصلی جنگ بر مقابله متحدین و متفقین قرار داشت. وضع متفقین از نظر آماری با داشتن 240 میلیون نفر جمعیت و 196 هنگ پیاده و 34 هنگ سواره در مقابل 120 میلیون نفر جمعیت متحدین و 155 هنگ پیاده و 21 هنگ سواره آن ها مطلوب تر به نظر می رسید.

نقشه کشورهای درگیر و بی طرف در جنگ جهانی اول


آثار جنگ بر زندگی سیاسی اروپا

جنگ جهانی اول زندگی مردم اروپا را در تمامی ابعاد دست خوش تغییرات عمیقی ساخت و بر نظام سیاسی جهان نیز عمیقاً اثر گذاشت. میلیون ها کشته و میلیون ها زخمی و بی کار و قبل از هر چیز بیهودگی جنگ بر روان مردم اثر گذاشت و آن ها را نسبت به قیود اخلاقی بی اعتنا ساخت. روی آوری به سرگرمی های بی محتوا، رقص ها و موسیقی های بیگانه با فرهنگ آن ها «تانگو، جاز» و بالأخره زندگی مصرفی نشانه ی بی قیدی آن ها به امور اخلاقی و آداب دست و پا گیر اجتماعی بود. مشاکرت زنان در امور اجتماعی و استقلال اقتصادی آن ها نیز تأثیرات زیادی در روابط اجتماعی و خانوادگی بر جای نهاد.[4]


اثرات جنگ جهانی بر زندگی مردم

الف) تغییر نقشه سیاسی اروپا: آشکار ترین اثر جنگ در اروپا تغییر کلی نقشه ی سیاسی این قارده بود. کشورهای جدیدی از تجزیه امپراطوری های بزرگ مغلوب به وجود آمدند، چهار امپراطوری بزرگی که در سال 1914 مراکز ثقل قدرت به حساب می آمدند در سال 1920 از نقشه جهان محو شده بودند "آلمان، اطریش – مجارستان، روسیه و عثمانی" و در عوض دولت­های کوچک تری مثل یوگسلاوی، چکسلواکی، لهستان و فنلاند پا به عرصه ی وجود گذاشتند و کشورهایی مثل رومانی، ایتالیا توسعه بیشتری یافتند. از تجزیه امپراطوری عثمانی نیز کشورهای امروزی عربی غرب آسیا شکل گرفتند.

ب) تغییر رژیم های سیاسی: یکی دیگر از نتایج جنگ سقوط رژیم های اریستوکراتیک بود. یعنی علاوه بر زوال امپراطوری های بزرگ رژیم های امپراطوری نیز سقوط کردند و به جای آن رژیم های دموکراسی پا گرفتند. در واقع دومین موج قرن نوزدهم یعنی دموکراسی نیز که در آغاز به صورت لیبرالیسم ظهور کرد به پیروزی رسید. غیر از روسیه که در آن به جای استبداد رمانف ها دیکتاتوری پرولتاریا پا گرفت در سایر کشورهایی که با نظام امپراطوری اداره می شدند نظام های جمهوری مستقر گردید.[5]


ج) مشکلات سیاسی – اجتماعی: یکی از مهم ترین آثار جنگ که سبب تغییرات اساسی در اوضاع اجتماعی و سیاسی مردم اروپا شد بهم ریختن نظم اجتماعی سابق بود. اولاً قربانیان جنگ در تمام کشورها جزو فعال ترین اقشار جامعه بودند که خلاء آن همراه با گسیختگی ها و نابسامانی های اقتصادی، تعطیل کارخانجات، خرابی مزارع باعث فقر و بیکاری و نتیجتاً موجد آشوب ها و افراط گرایی های خطرناکی در جامعه می شد. آن چه این وضعیت را تشدید می نمود شکاف عمیقی بود که بین طبقات ثروتمند جدید که در طی جنگ بر ثروت خود افزوده بودند «مانند مزرعه داران بزرگ، کارخانه داران اسلحه، محتکران ...» از یک طرف و طبقاتی که دارای در آمد ثابت بودند «مانند کارمندان و بورژواهای کوچک...» و قدرت خرید آن ها به 25 درصد سابق تنزل کرده بود از طرف دیگر به وجود آمده بود. نمایش زندگی پر تجمل ثروتمندان جدید سبب نارضایی کارگران، دهقانان و رزمندگان سابق می شد. نابسامانی های اجتماعی – اتقصادی یا پاره ای مسایل دیگر از قبیل سنت شکنی ها نوعی اغتشاش فرهنگی و اجتماعی را نیز به وجود می آورد.[6]


جنگ سرد و رقابت میان دو ابرقدرت برای تغییرات جدید سیاسی

گرچه اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده در جنگ جهانی دوم در کنار یکدیگر می جنگیدند، اما سیستم سیاسی آنها کاملا مخالف یکدیگر بود. اتحاد جماهیر شوروی دولتی با سیاستهای کمونیستی بود که عمدتا توسط ژوزف استالین 1953- 1879 اداره و کنترل می شد. میلیونها شهروند شوروی در ارودگاههای کار اجباری در وضع فجیعی زندانی بودند ، اما در مقابل روسیه از کشوری درجه دوم در اروپا ، به قدرتی جهانی تبدیل گشت.[7]

ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی در طی جنگ جهانی دوم با یکدیگر هم پیمان بودند، اما بعد از جنگ راهشان از هم جدا شد. در سال 1949 ایالات متحده پیمان ناتو را برای جلوگیری از گسترش کمونیسم شوروی تشکیل داد. دو ابر قدرت علاوه بر جنگهای واقعی در کره، ویتنام و افغانستان، با یکدیگر جنگ سرد تبلیغاتی، جاسوسی و تهدیدات نظامی نیز داشتند. وجود عامل بازدارنده سلاحهای هسته ای از درگیری نظامی مستقیم، پیشگیری می کرد. [8]

جنگ سرد اصطلاحی است که به دوره‌ای از تنش‌ها، کشمکش‌ها و رقابت‌ها در روابط ایالات متحده، شوروی و هم‌پیمانان آنها در طول دهه‌های ۱۹۴۰ تا ۱۹۹۰ اطلاق می‌شود. اصطلاح جنگ سرد نخستین بار توسط روزنامه نگاران آمریکا در سال 1948 م برای توصیف رابطه خصمانه ایالات متحده و اتحاد شوروی برده شد.[9]

امضای توافق میان گورباچف و ریگان - معاهده تسلیحات هسته ای میانبرد (INF)


نتایج جنگ سرد میان دو ابرقدرت

اگرچه بعد از فروپاشی شوروی جنگ سرد میان دو قدرت بزرگ جهانی به صورت ظاهری پیان یافت لکن هندسه سیاسی جهان نسبت به قبل از پایان یافتن و بعد از پایان یافتن جنگ سرد به صورت کلی تغییر کرد و بسیاری از کشورهای نیمکره شرقی که زیر نظر اتحاد جماهیر شوروی بودند، از این اتحادیه جدا شده و استقلال پیدا کردند و هندسه جدید را به وجود آوردند.[10]

نقشه جهان - ناتو و سیستو

سیاست‌های آمریکا بعد از جنگ سرد و یازده سپتامبر

به دنبال شکست شوروی در رقابت تسلیحاتی، سیاسی و ... با ایالات متحده آمریکا، عملا سیاست خارجی امریکا به سمت یکجانبه گرایی و تک قطبی کردن نظام بین‌الملل به سوق پیدا کرد.

حادثه 11 سپتامبر راهبرد جدیدی در عرصه ی سیاست خارجی آمریکا ظهور یافت که به نوعی نوید دهنده عصر جدیدی در نظام بین الملل بوده است؛ در این دوره سردمداران و رهبران آمریکا فرصت مناسبی را به دست آوردند تا از رهگذر آن بتوانند در راستای دفاع از منافع خود، پیشبرد یک‌جانبه‌گرایی و دوری از جندجانبه ‌گرایی و شکل دهی هژمونی آمریکا بر جهان، راهبرد حمله پیش دستانه و جنگ پیش گیرانه را در پیش گیرند؛ در واقع حمله پیش‌دستانه نشان‌دهنده تحول اساسی در راهبرد سیاست خارجی آمریکا است که در منطق راهبردی این کشور را از بازدارندگی و ابهام راهبردی به جهت گیری روشن و شفاف پیش‌گیری و پیش‌دستی با تکیه بر حمله و تهاجم به اهداف تروریستی، سلاح‌های کشتار جمعی و دولت‌های سرکش (از نگاه آمریکا) سوق می‌دهد. حمله پیش‌دستانه و جنگ پیش‌گیرانه، عمده‌ترین راهبرد ایالات متحده برای پیشبرد اهداف خود در اوایل هزاره سوم میلادی به شمار می‌رود. این راهبرد متاثر از اندیشه‌های "لئواشتراوس" است که بهره گیری از قدرت نظامی را برای حفظ نظم یک ضرورت می دانست..[11]


افول سیاست‌ها و چهره بین‌المللی آمریکا در کنار بیداری اسلامی

بعد از شکست اتحاد جماهیر شوروی و روی کار آمدن آمریکا به عنوان قدرت سیاسی، این قدرت جهانی برای پر کردن خلا کمونیسم و شوروی، مبارزه با تروریزم جهانی و خطر بنیادگرایی اسلامی را با حادثه یازده سپتامبر عملی کرد و سیاست های جنگ طلبانه خود علیه کشورهای اسلامی به خصوص دو کشور افغانستان و عراق را با بهانه مبارزه با تهدید جهانی، تسلیحات میکروبی و ... عملی کرد، لکن بنابر اعتراف نظریه پردازان و کارشناسان روابط بین‌الملل، قدرت امریکا از یازده سپتامبر به بعد به دلیل سیاست های جنگ طلبانه و دخالت محور در امور دیگر کشورها، رو به افول قرار گرفت.

از سوی دیگرف با پیرزوی انقلاب اسلامی ایران در منطقه غرب آسیا، اولین میخ بر تابوت قدرت های جهانی زده شد و با شکل گیری بیداری اسلامی در آفریقا و آسیا، عملا سیاست های امریکا با شکست روبرو شد و در این بین، نتیجه انقلاب اسلامی ایران به عنوان اولین انقلاب علیه استعمار و استکبار جهانی، بعد از سی و چند سال در بیداری اسلامی متجلی شد و توانست بساط دیکتاتورهای دست نشانده غربی را برچیند.

استعمارفرانو، تهدیدی برای تغییرات جدید سیاسی

در کنار تغییرات در هندسه سیاسی جهان، اگرچه نظام استکبار و استعمار از خیزش مردم و بیداری اسلامی ضربه خورده و شوکه شده است، لکن نظام استعمار عقب نشینی نکرده و به دنبال روشی نو برای شروع دوباره استعمار است.

استعمار فرانو تهدیدی است که انقلاب و خیزش مردمی و بیداری اسلامی را دنبال می کند و این بار نظام استعمار بدون حضور فیزیکی و بدون دست نشانده های مستبد و دیکتاتور، به صورت نرم با مردم ارتباط برقرار می کند و آنگونه که می خواهد روی افکار و عقاید مردم تأثیر گذاشته و مسیر خیزش های مردمی را به سمت اهداف خود تغییر می دهد.




منابع مأخذ




[1] - http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=20729

[2] - http://www.ieg-ego.eu/en/threads/europe-and-the-world/colonialism-and-imperialism

[3] - http://www.slideshare.net/deanflandez/colonialism-in-southeast-asia-portugal-spain-dutch

[4] -Les Causes de la Premiere guerre mondiale. Op, cit, pp. 78 – 79

[5] - Serge Berstein / Pierre Milza, Histoire du Vinglimeme siecle: 1900 – 1939. Paris Hatier,1986 p. 61

[6] - برای اطلاع بیشتر ر. ک. بحران های قرن بیستم اثر پی یررونوون، ترجمه ی احمد میرفندرسکی، انتشارات دانشگاه ملی، 2537 جلد اول، ص 189 – 188.

[7] - Davis, Simon, and Joseph Smith. The A to Z of the Cold War (Scarecrow, 2005), encyclopedia focused on military aspects

[8] - http://www.osaarchivum.org/index.php?option=com_content&view=article&id=821&Itemid=872&lang=en

[9] - http://www.wilsoncenter.org/program/cold-war-international-history-project

[10] - http://www.globalresearch.ca/from-the-post-cold-war-to-the-post-9-11-era-did-9-11-really-change-everything/

[11] - http://www.telegraph.co.uk/news/worldnews/september-11-attacks/8753097/Post-911-America-has-become-the-land-of-the-fearful.html

اقدامات تروریستی موساد تنها به ترور مبارزان فلسطینی و لبنانی منحصر نمی‌شود، بلکه شامل جاسوسی و ترور در تمامی کشورهای جهان می‌شود.
به گزارش مشرق به نقل از فارس، سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی (موساد) نقش مهی در بروز فتنه های مذهبی در عراق و سودان و لبنان و مصر دارد؛ این سازمان از آغاز عملیات‌های خود در اوایل دهه 50 از قرن گذشته فعالیت‌های زیادی داشته است که به مهم‌ترین این فعالیت ها در منطقه اشاره می شود.

1- از بین بردن مخالفان اسرائیل و عضو گیری عناصر موثر در جهان عرب و دنیای خارج به نفع اسرائیل

2- از بین بردن رهبران فلسطینی، مانند ترور محمود المبحوح در یکی از هتل های دبی

3- ضربه به منافع اقتصادی و سیاسی کشورهای عربی

4- کسب هم دردی ملت های آفریقایی از طریق ایجاد تروریسم و افراط گرایی اسلامی

5- ایجاد شبکه های جاسوسی علیه آمریکا به منظور اطلاع پیش‌دستانه از مواضع آنها در قبال خاورمیانه یا سرقت جدیدترین تکنولوژی‌های آمریکایی در زمینه‌های تسلیحات و تجهیزات نظامی

6- جاسوسی در زمینه‌های اقتصادی و تصمیم‌های اقتصادی

7- از بین بردن دانشمندان هسته ای ایران

دو محور تحرکات موساد در خاورمیانه

موساد در خاورمیانه در دو محور فعالیت می‌کند محور اول در زمینه تفکر و برنامه ریزی است و اسرائیل در این راستا مراکز مطالعاتی خود را مأمور کرده تا در راستای ارزیابی اوضاع عربی و کشف نقاط ضعف آنها مطالعه و تحقیق کنند، تعداد این مراکز در دوره اخیر به بیش از 30 مرکز رسیده است، مهم ترین این مرکزها مرکز ژاوی در دانشگاه تل‌آویو به ریاست ژنرال آهارون یاریف، مرکز بگین- سادات وابسته به دانشگاه بار ایلان و مرکز آکادمی مطالعات امنیت ملی است.

این مراکز از سوی موسسات رسمی اسرائیل و همچنین موسسات مردمی و احزاب آن مورد حمایت نامحدودی قرار دارند، آنها از حمایت آمریکا نیز بهره مند هستند، چرا که در اغلب اوقات منافع آنها با هم مطابق است و هر دو به دنبال تجزیه منطقه عربی و ایجاد پروژه ای موسوم به خاورمیانه جدید هستند تا هویت فرهنگی و سیاسی و استراتژیک منطقه از آن گرفته شود.

محور دوم در راستای فعالیت‌های میدانی است، در این محور موساد با همکاری مراکز مطالعاتی، اطلاعات امنیتی و جاسوسی را از مواضع نظامی و امنیتی خطرناک برای اسرائیل جمع آوری می‌کند تا در درگیری های آینده از آن استفاده کند، آموزش جاسوسی و استفاده از جدیدترین تجهیزات تکنولوژیکی، کار گذاشتن تجهیزات تصویر برداری و سایر راههای جمع آوری اطلاعات از دیگر فعالیت‌های موساد در این راستا است، البته این فعالیت ها شامل بخش های اقتصادی و سرمایه گذاری و گردشگری و کشاورزی و صنعت نیز می شود و حتی بورس های مالی کشورهای عربی و فعالیت های بازرگانان آنها را نیز در بر می گیرد.

گزارش های امنیتی مصری در این راستا اعلام کرده اند که 86 درصد از جرم های قاچاق و جعل ارز کشورها از سوی اسرائیلی ها صورت می گیرد.

تخریب جامعه و ایجاد فساد اخلاقی، ترویج مواد مخدر و قاچاق انسان برای استفاده های جنسی از دیگر فعالیت‌های موساد است، این بخش نیز جزء جدایی ناپذیر راهبرد سیاست خارجی موساد به شمار می‌رود، آنهم در سایه کابینه راست گرای افراطی که در سرزمین های اشغالی وجود دارد و همواره به دنبال کشاندن فضا به درگیری های مسلحانه میان اعراب و اسرائیل است.

از بین بردن فعالیت‌های دیگر کشورها از جمله دیگر اقدامات موساد است، مجموعه اطلاعاتی که سازمان اطلاعات آمریکا در مورد سلاح‌های کشتار جمعی عراق در اختیار داشت و زمینه‌ساز حمله به این کشور شد، 870 سند بود که مشخص شد منبع 810 عدد از این سندها اسرائیل و موساد است، این نشان می‌دهد که اسرائیل به دنبال ایجاد جنگ در منطقه و خونریزی دیگران است، بدون اینکه سکه ای در این راه هزینه کرده و یا گلوله ای شلیک کند.

فعالیت‌های موساد در کشورهای دیگر

الف: ایران

جنگ الکترونیک: موساد از هجمه‌های الکترونیکی زیادی برای مانع‌تراشی در روند فعالیت های هسته ای ایران استفاده کرد، از جمله این اقدامات انتشار ویروس استاکس نت بود. این ویروس علاوه بر ایران در برخی دیگر از کشورها نیز منتشر شد و 100 هزار رایانه در جهان را مورد حمله قرار داد.

ترور دانشمندان هسته‌ای

موساد در عملیات ترور مسعود علی محمدی استاد فیزیک هسته‌ای در سال گذشته دست داشت، مجید شهریاری استاد فیزیک هسته ای نیز که عناوین علمی زیادی داشت و در تربیت نسل جدید دانشمندان هسته ای کشور نقش اساسی داشت از دیگر افرادی بود که به دست موساد ترور شد. به صورت همزمان فریدون عباس دوانی دانشمند دیگر هسته‌ای ایران نیز ترور شد که البته وی از این ترور جان سالم به در برد، کارشناسان مراکز مطالعاتی این دو ترور را تیر آخر مئیر داگان رئیس سابق موساد برای وداع از این سازمان تروریستی می دانند.

انقلاب های عربی

رفتار سیاسی موساد در قبال انقلاب های عربی به علت حجم بالای این انقلاب ها با تردید همراه بود، چرا که اداره امنیتی از اشراف بر حجم تغییرات انجام شده در زمان آنها ناتوان بودند، اما با این وجود موساد تحرکات سیاسی برای مقابله با این انقلاب ها انجام داد که عبارتند از:

- حمایت از معاهده‌های اسرائیل و بویژه معاهده کمپ دیوید با مصر

- جلوگیری از تبدیل شدن انقلاب‌ها به تحرکات دیپلماتیک بویژه در مصر. باراک اوباما و بنیامین نتانیاهو در دیدار سال گذشته خود در سازمان ملل طرح‌هایی را در راستای منافع آمریکا و اسرائیل در این کشور مطرح کردند و در همین راستا مذاکرات طولانی میان دو طرف به ریاست «عامی درور» رئیس شورای امنیت داخلی اسرائیل و تام دانیلون مشاور امنیت ملی آمریکا دنبال شد.

- ارتباط با کاربران اینترنتی عرب از طریق صفحات اجتماعی برای تاثیر گذاری بر افکار عمومی آنها.

- اسرائیل با وجود فعالیت‌های سیاسی خود گروه های کاری را از طریق وزارت خارجه خود برای بررسی گزینه ها و فرصت های پیش روی اسرائیل ایجاد کرد، این کمیته ها به صورت جداگانه در محورهای شمال آفریقا شامل تونس و لیبی و مغرب و غرب خاورمیانه مانند مصر و اردن و سوریه فعالیت می کردند، گروه سومی نیز وضعیت اقلیت های کشورهای عربی مانند قبطی ها و کردها و امکان تقویت مناسبات با آنها را بررسی می کرد. محور سوم با توجه به تجربیات اسرائیل در این راستا خطرناک‌تر از دو محور سابق است.

- تاسیس کمیته ای برای بهبود چهره اسرائیل در میان کشورهای عربی که این رژیم را موافق تحول عربی به سوی دموکراسی معرفی کند، اما در اصل به دنبال عضو گیری برای خود و افزایش تناقض ها در میان ساختارهای تشکیلاتی دولت های جدید باشد.

- ترساندن مردم نسبت به خطرات اسلامگراها و تلاش برای منصرف کردن غرب از حمایت از انقلاب های عربی.

ارزیابی موساد از محیط استراتژیک انقلاب های عربی

موساد معتقد است که تحول بزرگ انقلاب‌های عربی در منطقه متغیرات استراتژیک زیر را به دنبال داشته است:

- ضعف نفوذ آمریکا تا حد از دست دادن کنترل اوضاع، واشنگتن در این راستا حتی موفق به حمایت از هم پیمانان خود نشد، چرا که به شکست های متوالی دچار شده و بحران اقتصادی نیز آن را آزار می‌داد.

- جنبش عربی قواعد قدیمی بازی در منطقه را که مبارک با سوء استفاده از جایگاه مصر نقش حافظ منافع آمریکا و صهیونیست ها را بازی می کرد، از هم پاشید.

- این خیزش عربی نقش جدید ملت ها در تعیین سرنوشت و رویکردهای سیاسی خود در منطقه را نشان داد و ثابت کرد که در آینده رژیم ها نمی توانند سیاست های خود را به صورت خودکامه دنبال کنند.

- محیط استراتژیک پیرامونی اسرائیل پیچیده شد و این رژیم هم پیمانان اساسی خود را از دست داد و به زمان آغاز تاسیس خود بازگشت.

- اسرائیل از نامشروع بودن در افکار عمومی غرب رنج می‌برد، این رژیم لغات اساسی گفتمان خود با غرب را از دست داده و دیگر به عنوان عرصه ای برای دموکراسی در منطقه یا قربانی اقدامات نژادپرستانه مطرح نیست.

- عوامل بالا محیط پیرامونی اسرائیل را پیچیده کرده و باعث لزوم تجدید نظر در تمامی قوانین بازی های سابق در عرصه های امنیتی، سیاسی و نظامی شده است.

- آری شابیت تحلیلگر اسرائیل درباره تاثیر انقلاب‌های عربی می‌نویسد: هنگامی که آمریکا و اروپا مبارک را دفن کردند، خود را نیز در میدان التحریر قاهره دفن کردند و باید بدانند که عصر تسلط غرب دیگر به سر آمده است.

فعالیت‌های موساد در تونس

تا همین اواخر کشورهای مغرب عربی زمین در اولویت‌های اطلاعاتی دشمن صهیونیستی قرار داشت، اما تحولات منطقه باعث شد تا موساد به مغرب عربی نیز توجه کند، به این ترتیب تعداد مزدوران موساد بعد از انقلاب مردمی در تونس افزایش پیدا کرده و آنها مدیریت موسسات خصوصی مانند آژانس های مسافرتی، رستوران‌ها و شرکت‌های تجاری و حتی فعالیت‌های فرهنگی شامل تبادل فرهنگ بین تونس با کشورهای اروپایی را در دست گرفته اند.

موساد در وزارت کشور تونس نیز نفوذ کرد و افرادی را در این مناصب مهم به کار گرفت تا پرونده‌هایی که برای آنها خطرناک است را از بین ببرند. اسرائیل برخی مزدوران را نیز در راستای منافع خود در کشورهای عربی دیگر در تونس به کار گرفت و البته بعید نیست که همین عناصر بتوانند فتنه داخلی و خشونت ها را در این کشور از چند جبهه ایجاد کنند.

فعالیت های موساد در مصر

معاهده سازش میان مصر و رژیم صهیونیستی از زمان موجودیت این رژیم یکی از بهترین جایزه ها برای اسرائیل به شمار می‌رفت، این معاهده مصر را از یک طرف درگیری با اسرائیل خارج کرد و آن را به کشوری منطقه ای تبدیل کرد که ارتباطی با مناسبات منطقه نداشت و حتی گاهی در راستای منافع اسرائیل کار می کرد.

فعالیت های موساد در مصر زیاد است، اما تازه‌ترین موضوعی که در این زمینه مطرح شده، کشف دکل هایی متعلق به شبکه تلفن همراه موبایل نیل است که اجازه شنود و ضبط مکالمات بین المللی مصری ها را به موساد می‌دهد.

نقش موساد در فتنه مذهبی در مصر: موساد تقریبا در تمامی دستگاه های امنیتی و سیاسی واقتصادی و اجتماعی مصر نفوذ کرده است، این خطرناک ترین اعتراف رئیس موساد بوده است. به این ترتیب است که نقش موساد در ایجاد فتنه داخلی و تلاش برای ضربه زدن به مناسبات مسلمانان و قبطی ها در این کشور و بین المللی کردن موضوع قبطی های مصر روشن می‌شود، موساد در همین راستا با مظلوم نمایی دروغین قبطی‌ها می‌کوشد از سویی آنها را تحریک کند و از سوی دیگر جامعه جهانی را به دخالت در مصر بکشاند.

هدف قرار دادن منافع منطقه ای و جهانی مصر: در این زمینه نیز می‌توان به اعتراف رئیس موساد اشاره کرد که گفته است که سیاست موساد در راستای آفریقا و آب ها و سودان و تجزیه آن در راستای از بین بردن محیط هماهنگ با منافع مصر است، یعنی طرح اسرائیل این است که مصر را از محیط پیرامونی خود خالی کند و آن را از داخل ویران نماید.

موساد پیشتر سعی می کرد تا نقش مصر را در پرونده های منطقه ای بویژه موضوع فلسطین تقویت کند، این موضوع حتی در پرونده تبادل گلعاد شالیت نیز قابل مشاهده بود، اسرائیل به دنبال ایجاد شکاف بین مصر با حماس و حزب الله لبنان بود، موضع قاهره در زمان مبارک در قبال حوادث غزه نیز مشخص بود، وی دیوار فولادی را در مرزهای خود با غزه می ساخت و از مرزهای اسرائیل حمایت می کرد و به اسرائیل در حمله به مرزها اجازه تحرک می‌داد، این ها مواضع ذلیلانه‌ای بود ک مصر در زمان حسنی مبارک در قبال اسرائیل اتخاذ کرده بود.

عادی سازی روابط ملت مصر با اسرائیل: مشخص است که اسرائیل به دنبال رضایت ملت مصر نیست، چرا که پیشتر رضایت اینها را با رضایت حسنی مبارک معاوضه کرده بود.

دست داشتن موساد در تولید فیلم موهن: دست داشتن شخصیت های صهیونیستی و یهودی در تولید فیلم موهن علیه پیامبر اسلام ثابت شده است، همچنین عده‌ای از قبطی‌های مصری که در آمریکا مهاجر هستند نیز در این پروژه دست داشتند. موریس صادق و عصمت زقلمه دو تن از این عناصر هستند که با هدف تخریب اسلام و مسیحیت دست به این کار زدند.

نقش موساد در لیبی

بی ثباتی ها و خشونت های کنونی در لیبی را می توان عاملی برای اثبات وجود موساد در این کشور دانست، علاوه بر اینها واقعیت هایی وجود دارد که نشان می دهد اسرائیل به دنبال تجزیه لیبی و تقسیم آن به کشورهای کوچکی است که تسلط بر آن آسان باشد، نقش موساد در اتفاقات الکفره و حمایت اسرائیل از جنبش موسوم به جنبش آزادیبخش التبو و سایر مناطق لیبی مشهود است.

اولین گروه از عناصر اطلاعاتی اسرائیل که وارد بنغازی شدند، به عنوان روزنامه نگار به این شهر رفتند، آنها گذرنامه های فرانسوی داشتند و زیر نظر فردی به نام نسیم طرابلسی کار می کردند که از یهودیان تونسی مهاجر به اسرائیل است. این گروه کشف اماکن سلاح های شیمیایی و اورانیوم های لیبی را بر عهده داشتند که این کشور در راستای فعالیت‌های هسته‌ای خود خریداری کرده بود. این گروه ها بعدها حجیم تر شد و تعدادی از آنها به طرابلس پایتخت لیبی راه یافتند. مأموریت های این گروه در لیبی شامل موارد زیر است:

- تخریب انبارهای سلاح های شیمیایی لیبی

- انتقال اورانیوم غنی شده و ضعیف خریداری شده توسط قذافی به خارج از این کشور

- تخریب آزمایشگاه ها و مراکز هسته ای لیبی

- پیگیری عناصر وابسته به گروه های فلسطینی حماس و جهاد اسلامی و حزب الله لبنان در این کشور

نقش موساد در یمن

اعلامیه علی عبدالله صالح رئیس جمهور سابق یمن در مورد بازداشت یک گروه تروریستی اسرائیلی وابسته به سازمان جاسوسی این رژیم ماهیت نفوذ اسرائیل در این کشور را نشان می دهد، کشوری که مشخصه های خاص دینی و ملی و جغرافیایی دارد و اسرائیل می تواند از آن به عنوان عاملی برای تامین امنیت هوایی و دریایی خود استفاده کند.

نفوذ اطلاعاتی موساد در یمن از سالها پیش سابقه داشته است و ذهن مردم این کشور باروخ مرزاحی جاسوس مشهور اسرائیلی در یمن که در سال 1973 در بندر الحدید دستگیر شد را فراموش نخواهد کرد، او نقشه این بندر را با تمامی جزئیات آن بر پشت قایق کوچکی که از یکی از صیادان فقیر اجاره کرد، کشیده بود.

نقش موساد در سوریه

نقش موساد در سوریه در راستای موارد زیر است:

- نقش تخریبی که نیروهای ویژه اسرائیلی در داخل سوریه دنبال می‌کنند.

- ارائه پول نقد به مخالفان برای ارتکاب جنایات مختلف با عنوان مخالفان دولت یا ارتش آزاد سوریه.

- انفجار در دفتر امنیت ملی دمشق که تعدادی از سران سوریه در آن کشته شدند، از برنامه ریزی های موساد و هم پیمانان آن در داخل سوریه بود.

تمرکز صهیونیست ها در اوضاع سوریه از سه جنبه برخوردار است، اول آینده سیاسی دولت کنونی بشار اسد یا دولت اصلاحات احتمالی در آینده. دوم نقش ارتش عربی سوریه در اتفاقات منطقه، چرا که اسرائیل ارتش سوریه را ارتشی حرفه ای می داند که روح دشمنی با اسرائیل را در خود دارد و این برای اسرائیل خیلی مهم است. موضوع سوم از بین بردن ائتلاف های منطقه ای سوریه شامل لبنان، فلسطین و ایران و ... است.

فعالیت موساد در اردن

موساد در اردن نیز دخالت های آشکاری دارد، نمونه این اقدامات تجاوز به کارمندان سفارت اردن در تل‌آویو است، این اقدامات تحریک آمیز در راستای هجمه ای برنامه ریزی شده علیه اردن است، چرا که اسرائیل از نقش اردن در حمایت از آرمان فلسطین خشمگین است. روزنامه صهیونیستی جروزالم پست اردن و سرزمین های اشغالی را دو همسایه ای می‌خواند که هیچ علاقه‌ای به هم ندارند.

نقش حمایتی اردن از آرمان فلسطین و همچنین هشدارهای این کشور به اسرائیلی‌ها به علت حفاریهای گسترده در زیر مسجد الاقصی باعث چالش در روابط اردن با رژیم صهیونیستی شده است، در سال 2004 نیز هنگامی که اردن موضوع دیوار نژاد‌پرستانه حایل را به دادگاه لاهه و مجمع عمومی سازمان ملل کشاند، رژیم صهیونیستی از این موضوع به شدت خشمگین شد.

نقش موساد در عراق:

اهداف و اشکال حضور موساد در عراق بر اساس طمع ورزی ها و منافع رژیم صهیونیستی در عراق متفاوت است، این فعالیت‌ها شامل بخش های اقتصادی و امنیتی و آثار باستانی و حتی آب ها و نفت و صنعت و تجارت و ساخت و ساز و کشاورزی و سایر بخش ها می شود، در واقع اسرائیلی ها می‌خواهند با این فعالیت ها مرزهای خود را در راستای طرح «از نیل تا فرات» تعریف کنند.

موساد همچنین نقش مهمی در تجزیه طایفه‌ای و مذهبی عراق داشته است، گزارش‌های اطلاعاتی نشان می دهد که واشنگتن و تل‌آویو با حمایت‌های نامحدود خود از کردهای عراق به دنبال ایجاد منطقه خودمختار کردها در اقلیم کردستان هستند و می‌خواهند آن را از عراق جدا کنند، آنها می خواهند عرب ها و آشوری ها و ترکمن‌های این مناطق اردنی در این راستا از اقلیم کوچ دهند. اقلیم کردستان عراق در صورت استقلال می‌تواند پناهگاهی برای تمامی تحرکات کردها در منطقه باشد.

در این راستا هیئتی از اعضای کنیست رژیم صهیونیستی شامل هفت نفر که دو نماینده کردی الاصل نیز در میان آنها بود، به بغداد و شمال عرق سفر کردند و دیدارهایی را با مسئولین حزب دموکراتیک کردستان عراق به ریاست مسعود بارزانی و مسئولین حزب اتحادیه میهنی کردستان به ریاست جلال طالبانی برگزار کردند.

با وجودیکه کردها تنها 15 درصد از جمعیت عراق را شکل می دهند، اما نفوذ آنها و تحرکات سیاسی شان در سایه اعمال نفوذهای آمریکا و حمایت‌های اسرائیل نقش زیادی را در عرصه سیاسی عراق و پارلمان این کشور دارد و آنها تقریبا از دو برابر توان مردم شناختی خود بهره مند شده اند. این اقدام برای تجزیه عراق و ایجاد فتنه طایفه ای در این کشور بین شیعیان و سنی ها صورت گرفته است.

نقش موساد در فلسطین

اشغالگری اسرائیلی و سازمان موساد نقش مهمی در تخریب زیرساخت های فلسطین دارد، علاوه بر اینها این اشغالگری زیرساخت‌های اقتصادی و حتی اجتماعی فلسطینی‌ها را نیز تخریب کرده و در طول سی سال گذشته سعی کرده حتی محیط زیست فلسطین را نیز از بین ببرد. موساد همچنین نقش مهمی در تخریب وجهه جهانی فلسطینی ها ایفا کرده و با قدرت رسانه ای خود فعالیت های زیادی در این راستا انجام داده است.

نقش موساد در تجزیه سودان

مناسبات اسرائیل با رهبران جنبش جدایی طلب جنوب سودان از طریق کنسولگری اسرائیل در آدیس آبابا پایتخت اتیوپی صورت می گرفت، در این راستا شرکت هایی به عنوان پوشش از این تماس‌ها استفاده می کردند و دینکا یکی از بزرگترین قبایل جنوب سودان را برای نفوذ در این منطقه انتخاب کردند، اسرائیل در راستای مناسبات خود با سودان جنوبی کمک های مالی و بهداشتی و تسلیحاتی زیادی به آنها کرده و روی اختلافات قبیله ای و افزایش شکاف آنها با سودانی ها کار کردند.

آنها با ایجاد جنبش های شورشی تسلیحات پیشرفته ای برای جدایی طلبان تامین کردند و حتی زمینه های حملات هوایی با جنگنده از سوی جدایی طلبان به موسسات دولتی سودان را نیز فراهم آوردند. کارشناسان اسرائیلی نیز در این راستا به سودان اعزام شده و فعالیت هایی در راهنمایی جدایی طلبان انجام می دادند.

به این ترتیب بود که موضوع جدایی سودان جنوبی از بخش شمالی آن محقق شد و اسرائیل از اولین رژیم هایی بود که سودان جنوبی را به رسمیت شناخت و مناسبات دیپلماتیک خود با این کشور تازه تاسیس را آغاز کرد.

این مقاله در پایان تاکید می کند که موساد عملیات های خود را تنها به تعقیب مبارزان و مجاهدان فلسطینی و لبنانی و ترور آنها معطوف نمی کند، بلکه در تمامی کشورهای عربی و جهان دست به نفوذ اطلاعاتی و جاسوسی و ترور زده و مزدورانی برای خود استخدام کرده است، مهم ترین علت های این اقدام نیز عادی سازی روابط با کشورهای عربی و اسلامی و استفاده از سفارت خانه های کشورهای اروپایی و مراکز اروپایی و مراکز خیریه و جمعیت های حقوق بشر در راستای منافع خود است.
در سال 1997 برای اولین بار نام سازمان منافقین (مجاهدین خلق) در فهرست سازمان های تروریستی وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا قرار گرفت، هر چند در آن زمان برخی تلاش می کردند این اقدام آمریکا را نشانه صداقت این کشور در مبارزه با تروریسم معرفی کنند اما خیلی زود معلوم شد که این اقدام نیز مانند دیگر فعالیت های آمریکا فقط یک حرکت نمایشی برای پاسخ گویی به افکار عمومی بوده است.

به گزارش مشرق ، ایالات متحده در سناریویی بلند مدت قصد داشت ائتلافی جهانی تحت مبارزه با تروریسم را آغاز کند و در پس پرده این پروژه و با بهره گیری از ظرفیت همدستان اروپایی اش توجیهی برای لشگرکشی به منطقه استراتژیک خاورمیانه پیدا کند.

سال 2003 که نیروهای آمریکایی به عراق حمله کردند پس از ورود به خاک این کشور و در مواجهه با سازمان منافقین متوجه شدند با گروهی شبه نظامی روبه رو هستند که برای ادامه فعالیت و حیات در منطقه به شدت به حمایت ایالات متحده نیاز دارند و به ازای آن حاضر به ارائه هرگونه خدماتی نیز می باشد.

مقامات نظامی آمریکایی که در آن سالها در عراق و در ارتش آمریکا خدمت می کردند بعداً از همین واقعیت پرده برداشتند که سازمان منافقین به مانند یک ارتش خصوصی ظرفیت های بسیاری را در اختیار نیروهای آمریکایی قرار می داد.

آنها اذعان کردند که بسیاری از ماموریت های جنایتکارانه آمریکا که امکان استفاده از نیروهای آمریکایی و آشکار شدن دست آمریکا در آنها وجود نداشته به وسیله این گروه تروریست صورت می گرفته است.

منافقین حتی در پادگان اشرف به نیروهای القاعده آموزش عملیات انتحاری می دادند و در ناامن سازی عراق و ایجاد دعواهای خشونت بار فرقه ای و قومی که خواست آمریکا بود، کمکی شایانی کردند.

در مقابل، حمایت های آمریکا به این گروه هم به صورت حمایت های مالی صورت می گرفت و هم 9سال حضور نیروهای آمریکایی در عراق عاملی شد که حضور غیرقانونی منافقین در این کشور را تمدید کند.

البته حوزه همکاری های منافقین با آمریکا گسترده تر از عملیات های تروریستی صورت می گرفت و این موضوعی است که رسانه های غربی و برخی گزارش های دولتی ایالات متحده بارها به آن پرداخته اند.

پس از خروج نیروهای آمریکایی از خاک عراق، اخراج سازمان منافقین به عنوان درخواستی که از سوی ملت عراق پی گیری می شد، در اولویت دولت عراق قرار گرفت.

با این وجود مشغولیت های متعدد دولت که غالب آنها به موضوع امنیت این کشور مربوط می شد و یکی از دستاوردهای حضور نظامیان آمریکا در عراق به حساب می آمد، باعث شد که فرآیند اخراج منافقین با تاخیر روبه رو شود، این زمان دقیقاً مصادف بود با فعالیت های منافقین و صرف هزینه های کلان برای راه اندازی یک موج رسانه ای بر پایه مظلوم نمایی تا موجب ابقای این گروهک در عراق شده و موازی با آن نیز خروج از فهرست سازمان های تروریستی آمریکا نیز پیگیری می شد.

زیرا منافقین که در جامعه جهانی به عنوان یک گروه تروریست شناخته می شدند امکان چندانی برای دفاع قانونی و پیگیری حقوقی پرونده خود در عراق را نداشتند و خواست دولت عراق نیز در منظر بین المللی یک حق قانونی بود که خروج تروریستها از خاک خود را پیگیری می کرد.

در همین رابطه تعدادی از مقامات رده بالای امریکایی به طور منظم در مراسم مختلف منافقین خلق سخنرانی می کردند که از میان آنها می توان به «رودی جولیانی» شهردار سابق نیویورک و نامزد ریاست جمهوری آمریکا، «هاوارد دین»، مشاور سابق امنیت ملی اوباما، ژنرال «جیمز جونز» از فرماندهان نظامی و بلند پایه ارتش آمریکا و نماینده سابق پارلمان «لی همیلتون»، اشاره کرد.

نرخ معمول برای یک سخنرانی 10 دقیقه ای در چنین جلساتی بین 20 تا 40 هزار دلار بود و این سخنرانان به طور آشکار در صحبت های خود از سازمان منافقین نام برده و از آنها حمایت می کردند. این اقدامات آشکارا نشان از حمایت ایالات متحده و سیاستمداران این کشور از یک گروه تروریستی داشت.

به همه اینها اضافه کنید رفت و آمد آزادانه اعضای این سازمان در خاک آمریکا را که با قرارگیری نام این گروه در فهرست سازمان های تروریستی در تناقض است. به عبارت دیگر ایالات متحده از یک سو ادعا می کند که منافقین را به عنوان یک گروه تروریستی می شناسد و ازسوی دیگر به حضور تروریست ها در خاک خود و حتی حمایت سیاستمداران آمریکایی از آنها هیچ واکنشی نشان نمی دهد.

سال گذشته «سیمور هرش» روزنامه نگار مشهور آمریکایی با استناد به منابع اطلاعاتی آمریکا، تجهیز و آموزش نظامی و تروریستی گروهک منافقین توسط ارتش آمریکا و منابع اطلاعاتی اسرائیل را فاش کرد که در سال 2005 صورت گرفته است. این گزارش جنجالی که در مجله نیویورکر آمریکا به چاپ رسید اضافه کرد که این آموزش ها توسط وزارت دفاع آمریکا و به شکلی محرمانه در صحرای نوادای آمریکا صورت گرفته است. این مکان سایتی است که در 100 کیلومتری لاس وگاس در ایالت نوادا واقع شده و زمانی محل آزمایش های هسته ای بوده است.

هرش در گزارش خود آموزش ها را در زمینه مخابرات، استفاده از رمز، سلاح و تاکتیک های نظامی توصیف کرد و همچنین دلایل آن را استفاده از این نیروها در عملیات های تروریستی بنا به درخواست آمریکا دانست.

پس از این آموزش ها نیروهای منافقین از سوی موساد اسرائیل برای ترور دانشمندان هسته ای ایرانی به کار گمارده شدند. در این زمینه شبکه تلویزیونی «ان بی سی» به نقل از دو مقام آمریکایی گفت که دانشمندان ایرانی با حمایت و طراحی موساد سازمان اطلاعات اسرائیل و توسط سازمان مجاهدین خلق اجرا شده است.

در سال 2010 دادگاه تجدید نظر ناحیه کلمبیا (در ایالت کارولینای جنوبی) دادخواست سازمان منافقین را برای خروج از لیست تروریستی در دست بررسی قرار داد و در فرایند رسیدگی به این دادخواست یکی از سه قاضی پرونده، «کارن لی-کرفت هندرسون»، گفت که اسناد طبقه بندی شده بسیاری وجود دارد که بر مبنای آنها هنوز نام سازمان منافقین باید در لیست سازمان های تروریستی باقی بماند، اسنادی که نشان می دهد این گروه همچنان توانایی و قصد حضور در عملیاتهای تروریستی را حفظ کرده است.

همچنین در گزارش دیگری که ماه فوریه از سوی «ان بی سی» منتشر شد به نقل از یک مقام ایالات متحده که نامش افشا نشده فاش شد که سازمان منافقین خلق مسئول ترورهای اخیر دانشمندان هسته ای ایران بوده است.

سابقه فعالیت منافقین در موضوع هسته ای ایران نیز به ادعای این گروهک مبنی بر افشا سازی برنامه غنی سازی اتمی ایران باز می گردد که البته «محمد البرادعی» رئیس وقت آژانس بین المللی انرژی اتمی گفت که موساد پشت افشای این اطلاعات است. در هر حال این موضوع نیز سندی بر استفاده از این گروه تروریست در خدمت سیاست های آمریکا و اسرائیل است.

همکاری های منافقین با آمریکا غیر از اقدامات تروریستی و نظامی ابعاد دیگری را نیز دنبال می کند که در حوزه تبلیغات رسانه ای و صرف هزینه های گزاف در صحنه جنگ نرم است. نمونه آن را می توان «کمیته سیاست ایران» به ریاست «ریموند تنتر» نام برد. این کمیته با هزینه منافقین اداره می شود و تنتر نیز یکی از حامیان قدیمی منافقین است که بابت مدیریت فعالیت های این موسسه از منافقین حقوق می گیرد.

کمیته سیاست ایران پیگیر سیاست های کلان دولت آمریکا در قبال جمهوری اسلامی و تفکر حاکم بر انقلاب ایران است. آنها با صرف هزینه های گزاف به تولید فیلم های مستند و چاپ کتاب در حوزه اسلام هراسی و ایران هراسی با تکیه بر برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران می پردازند. مستند «ایرانیوم»، فیلم سینمایی 300 و کتاب «واواک در خدمت آیت الله ها» نمونه هایی از سرمایه گذاری های گزاف این کمیته است.

تنتر در کنار این گونه فعالیت ها وظیفه دارد تا به دولت آمریکا بقبولاند که گزینه تحریم و گزینه نظامی در قبال جمهوری اسلامی ایران بی نتیجه خواهد بود و باید از منافقین به عنوان یک جایگزین دموکراتیک برای نظام ایران استفاده شود. وی پیشنهادش را تحت عنوان «گزینه سوم» معرفی می کند در حالی که نه به نفرت ملت ایران از این گروه تروریست اشاره ای دارد و نه به ماهیت غیر دموکراتیک و فرقه ای منافقین اشاره می کند.

التبه مطالب گفته شده فقط بخشی از همکاری منافقین با دولت آمریکا بود که انعکاس آن در رسانه های غربی منتشر شده است. با این وجود ایالات متحده آمریکا امروز حرف از خروج نام منافقین از فهرست سازمان های تروریستی می زند که در ظاهر قرار است بسیاری از محدودیت های موجود سر راه این گروهک را مرتفع سازد.

اما با نگاهی به سابقه فعالیت های منافقین از سال 1997 تاکنون به راحتی متوجه می شویم که حضور در فهرست تروریستی هیچگاه محدودیتی برای منافقین ایجاد نکرده است و فقط می توان اینگونه تحلیل کرد که خروج از این فهرست به آمریکا اجازه می دهد تا حمایت های خود از این گروه تروریست را به صورت آشکار به عملی سازد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد