سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار انتخابات

تاثیر دیدگاه های نسل سوم بختیاری بر انتخابات مسجدسلیمان و ایذه
 
تاثیر دیدگاه های نسل سوم بختیاری بر انتخابات مسجدسلیمان و ایذه
 
تریبون آزاد ایبنانیوز / نامه وارده / سهراب بهداروند
توضیح: این یادداشت دیدگاه ایبنانیوز نیست و آمادگی داریم نظرات دیگر را منتشر کنیم.

در خبرها آمده بود که دکتر محسن رضایی از تخریب وجه نماینده گان سابق شهرهای ایذه و مسجدسلیمان انتقاد کرده و خواهان توجه دادن افکار عمومی به کارنامه آنها شده است. مواضع محسن رضایی نسبت به مسایل منطقه از آنجا که شناخته شده ترین چهره ی خوزستان و شناخته شده ترین چهره ی بختیاری در نظام جمهوری اسلامی ایران است، قابل توجه است.

شعار معروف دکتر رضایی "بازگشت اخلاق به سیاست" است. لذا به احتمال زیاد حمایت تلویحی دکتر رضایی از نمایندگان سابق این دو شهر هم ربطی به وابستگی فامیلی و جناحی نامبردگان به ایشان ندارد و تنها یک توصیه اخلاقی است که رعایت آن از سوی شهروندان این دو شهر را باید نشانه ادب و احترام به حرف بزرگترها دانست.

ایذه و مسجدسلیمان مهمترین شهرهای بختیاری نشین در استان خوزستان هستند. شهرهایی که از بسیاری جهات به هم شبیه اند؛ هم بلحاظ فرهنگی و جغرافیایی و هم بلحاظ سرمایه های انسانی و فرصت سوزی هایی که در حق مردمانش رفته و هم در ناکامی و توسعه نیافتگی و هم در دردهای اجتماعی، این دو شهر
با هم برابرند؛ هرچند در میان این دو شهر جاده ی مناسبی کشیده نشده و مردمان آنها با وجود داشتن علایق فرهنگی و خویشاوندی بسیار، ناگزیرند برای دیدن یکدیگر از راههای غیر استاندارد عبور کنند.

اگر بخواهیم به فهرست این شباهتها بی تحرکی نمایندگان ادوار گذشته و گم بودن هدف سیاستورزان آنها و همچنین ولع کسب مناصب کم اهمیت محلی و تعصبات طایفه گی را نیز بیافزاییم، در میابیم که هیچ دو شهری در ایران اینقدر درهم سرشته و درعین حال بیگانه از هم نیستند.

ایذه و مسجدسلیمان در همسایگی با ذخایر نفت و رودخانه کارون و در بالیدن به تولید برق و نگاه حسرت آمیز به سدهای بزرگی که بر کارون بسته شده، نیز برابرند؛ سدهای کارون ۳ و کارون ۴ در ایذه و سدهای گدار لندر و شهید عباسپور در حوزه ی شهر مسجدسلیمان هستند.

به عبارت دیگر این دو شهر در داشته ها و نداشته ها و در لهجه و لباس و در دریغ و در افسوس مردمانش بر گذشته و در هویت نیم شهری و نیم روستایی و همینطور در آمار خودکشی و فقر و بیکاری نیز برابرند و به همین منوال اضافه کنید چیزهای دیگری که ذکر آنها به درازا میکشد. و مجال آن نیست.

با اینحال شهرهای ایذه و مسجدسلیمان بهره مندترین نقاط سکونت بختیاری ها بلحاظ منابع زیرمینی و نعمات خداوندی هستند. و نیز از درد مشترک دیگری در رنج اند که می توان آن را "بی کفایتی مسئولین محلی" و "بی برنامه گی افراد سیاسی" شان نامید. لذا جای تعجب نیست اگر در آنچه به عنوان "تخریب وجه نمایندگان این دو شهر" ذکر می شود، نام این دو شهر بختیاری با هم بیاید.

انتخابات اخیر نشان داد که عموم مردم این دو شهر به بلوغ سیاسی بالاتری نسبت به گذشته و به شناختی بهتر از وضعیت حال خود دست یافته اند. خوشبختانه اگرچه دیر تر از خیلی جاهای ایران اما به هرحال مطالبات اجتماعی در این شهر همپای رشد آگاهی های فکری مردمش متحول شده است. لذا به همین دلایل بود که نمایندگان این دو شهر چاره ای جز کاندیداتوری از حوزه های دیگر را نداشتند. نکته ای که نباید از نظر دور داشت آن است که انتقاد از نمایندگان سابق این دو شهر برخلاف آنچه تصور می شود محصول یک کار برنامه ریزی شده و توسط عده ای خاص و با اغراض شخصی و جناحی نبوده است. بلکه این اتفاق در فرایند رشد فکری مردم و خصوصا نسل جوان آنها شکل گرفت (در شهرهای دیگری از خوزستان هم نظیر آبادان و اندیمشک و شوش نیز
این اتفاق بوقوع پیوست و مردم نمایندگان سابق خود را کنار گذاشتند).

آنچه جناب دکتر محسن رضایی به عنوان یک تحلیلگر مسایل ملی و بین المللی از منطقه ی خود باید بداند آن است که برخلاف تصورات القائی موجود، حذف نمایندگان سابق مسجدسلیمان و ایذه نه یک کار سیاسی (آنطور که در اظهارات آقای امیدوار رضایی آمده بود که اقدام شورای نگهبان در عدم انتقال حوزه ی انتخابیه وی را کارشکنی نامید) و نه آنطور که آقای علیرضا دهقان گفته اند کار عده ای با اغراض شخصی نبوده است.

اتفاقی که در منطقه بختیاری افتاده است رشد مطالبات و افزایش سطح آگاهی هایی اجتماعی و اشراف بیشتر مردم، بر حقوق خود می باشد. یک نگاه ساده به آمار پذیرفته شدگان و فارغ التحصیلان سالهای اخیر نشان دهنده ی این واقعیت است که جامعه بختیاری از سطح سواد دانشگاهی بالاتری نسبت به نسل های دو دهه گذشته خود برخوردار شده است. نسل سومی های این دو شهر به دیدگاه های سنتی نسبت به مسائل توسعه و حقوق انسانی در منطقه بختیاری با دیده تحقیر نگاه می کنند و قرائتی که از حقوق خود دارند برابر با همان قرائتی است که یک تهرانی و اصفهانی نسبت به مسایل پیرامون خود دارد.

نسل سوم جامعه این دو شهر، تعداد چاه های نفت اطراف خود را می شمرد و آنرا با قیمت هر بشکه نفت دربازار جهانی مقایسه می کند. این نسل قیمت هر مگاوات برق تولیدی در نیروگاه های اطراف شهر خود را می پرسد، میزان آن را در بازار داخلی و در سهم برق صادرات به کشورهای همسایه در روزنامه ها می خواند، از اینرو سهم خود را در تولید این برق و نفت محاسبه و حقوق خود را از آن مطالبه می کند و چون احساس اجحاف دارد در فروش روستا و زمین کشاورزیش به شرکتهای سدساز دچار تردید می شود.

این نسل وقتی که سکوت مبهم نماینده گان شهر خود را می بیند به فکر فرو می رود و از انتخاب مجدد او سر باز می زند. نسل سومی ها به دانشگاه می روند و قانون اساسی را می خوانند، روزنامه می خوانند، کانت و جان لاک و... می خوانند، اینترنت می بینند و در فیس بوک عضو می شوند، هر روستا صاحب وبلاگی می شود و معضلات خود را چاره اندیشی می کند. لذا عجیب نیست که آنها را دیگر با کیسه های آرد نمی شود خرید، با راه اندازی تور تبلیغاتی بازیکنان استقلال و گرداندن قلعه نوعی و... نمی توان به دام انداخت، با طایفه گری و دورکی باب و بابادی باب و دینارونی باب بودن نمی توان پای صندوق رای آورد، آنها کارنامه می خواهند و آمار. در پایینترین مدلهای گوشی موبایلهایشان، ماشین حساب دارند و راست و دروغ آمار را در می آورند.

این نسل از کانال های ماهواره که دیشهای آنرا با جسارت تمام و بدون لاپوشانی روی بام خانه شان می گذارند دنیاهای تازه را می بنند، ۱۲۰۰ کانال خارجی و بیست و پنج کانال تلوزیونی داخلی (در هیچکدامشان به گویش آنها صحبت نمیشود) این نسل همه چیز را می بیند؛ مقایسه می کند، سبک و سنگین می کند و دست به انتخاب می زند. از این روست که مهمترین آدم دنیای او و لایقترین رجل شهر خود را "مجری اخبار ورزشی شبکه ۳ سیما" نمی داند.

بچه های این دو شهر، نمی پذیرند که برای بدست آوردن یک لقمه نان مجبور شوند ساک مسافرتی را به دوش انداخته و راه دور عسلویه و ماهشهر و چهار گوشه ی کشور را در پیش گیرند. از خود می پرسند چرا نمایندگان ما نمی توانند صنعت و تکنولوژی و تولید و فرهنگ استفاده ی از آنها را برای مردم بیکار و لایق حوزه مسئولیت خود به ارمغان بیاورند؟ از خود می پرسند چرا اراضی دیم کنار دریاچه های بزرگ سدهای بزرگ نباید به زمینهای کشاورزی پر نعمت تبدیل شود، اما آب رودخانه را از بالادست به بیابانهای لم یزرع کویر بکشانند.

آنها هویت شهری جدید و شناسنامه شهری جدید می خواهند؛ چیزی که بوسیله ی آن حقوقشان به عنوان یک شهروند نه به عنوان یک "نیمه روستایی" و "نیمه شهری" به رسمیت شناخته شود. آنها نسل گذشته خود را رها شده، سرگردان و مغفول و در حاشیه ی توسعه و نادیده انگاشته یافته اند. از این رو دنباله رو اشتباهات نسل پیش از خود نیستند.

تفاوت دیدگاه نسل جدید بختیاری به موضوعاتی نظیر تاریخ، هویت و انتقال آب رودخانه ها و سدسازی در منطقه و درآمدهای سرشار تولید برق و استخراج نفت نشان می دهد که عصر امثال "امیدوار" و "دهقان" در منطقه سپری شده است. لذا سقوط سیاستورزانی با دیدگاه های کلیشه ای و کهن، طبیعی و امری قابل پیش بینی بود. از چندی قبل از انتخابات، کاهش شدید اقبال عمومی ای این دو نماینده در پیامکها و جکهای رایج در این دو شهر نمایان شده بود؛ دستکم گرفتن شعور سیاسی مردم هنگام کلنگ زنی و افتتاح طرح های ملی (که ارتباطی با تلاش نماینده برای حوزه ی انتخابیه ندارد) و فخر فروشی اطرافیان و گرفتن عکس یادگاری با رییس جمهور و معاون اول و وزیر بر شتاب رویگردانی مردم افزوده بود. لذا نمایندگان این دو شهر مجبور به در پیش گرفتن راه تهران و کاندیداتوری از این دو شهر شده بودند.

جناب رضایی! بختیاریها همیشه حرمت شما را نگه داشته اند. اما بعید می دانم که نسل سوم این جامعه که همه چیز را موشکافانه تحلیل و برسی می کند، دیگر به توصیه بزرگترهایی که با انگاره های کلیشه ای از سیاست و اخلاق در تخمین فاصله ی خود با جامعه ای که از آن برخواسته اند دچار مشکل می باشند، گوش فرا دهند.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد