رضا بابالمراد: جریان روشنفکری مانند یک شریان خونی برای بقای ادبیات است فرهنگی و هنری 6/10/1390 11:07:02 9010-4080-5 کد خبر RSS :: پرینت |
یک شاعر گفت: با نگاهی به سیر ادبیاتمان از دوره مشروطه تا به امروز درمییابیم که روشنفکری ادبی قوه محرکهای برای اصلاح و به بلوغ رسیدن ادبیات معاصر با استفاده از فرآیند واردات و بومی کردن تئوریهای غربی در راه گسترش و باروری بوده است. رضا بابالمراد در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در خوزستان بیان کرد: برای تعریف روشنفکر ادبی باید اول از ترکیب روشنفکر شروع کنیم. به باور این شاعر: روشنفکر یعنی جریان داشتن فکر علمی، منضبط و مدرن. او توضیح داد: این واژه بر پایه باوری ساخته شده که روشنفکر را یک آدم مدرن یا در تعریف نزدیکتر یک انسان پسامدرن معرفی میکند؛ کسی که بنا به الگوهای فرهنگی غرب از سنتهای نابجا انتقاد میکند و به علم و پیشرفت اجتماعی به دور از خرافهها اعتقاد دارد. وی خاطرنشان کرد: امروزه بسیاری از مردم روشنفکر را متفکری خردباور، علمباور، معتقد به پیشرفت جامعه و مجهز به لوازم سیاسی و اجتماعی آن چون حقوق بشر و دمکراسی میدانند. با این پیش زمینه میتوان تصور کرد که ادبیات روشنفکری را روشنفکران ادبی در چارچوبهای تاریخی تقریبا مشخصی پیریزی و تعریف میکنند که پیشاپیش با تفسیرهای خاصی از تاریخ هم منطبق است و این تعاریفی هستند که دایم با گذشته نزدیک خویش در تقابل قرار میگیرند. بابالمراد گفت: این جریان در ایران همگام با آرمانهایی چون پیشرفت، مردمسالاری و آزادی با آزاد کردن شعر از بند وزن و قافیه که همگی در عصر مشروطه ظهور یافتند شروع شد و باید آغاز این جریانها رابا فتحعلی آخوندزاده که حامی پرشور اصلاحات فرهنگی بود در نظر گرفت و بعد از آن از میرزا آقاخان کرمانی که روشنگری اهل جدال بود یاد کرد. در همین سالها میرزا ملکم خان که یکی از مدافعان بحثبرانگیز تغییرات اجتماعی در ایران اواخر قرن نوزدهم بود با دقت و جامعنگری به نقد شعر فارسی پرداخت که با شروع جریان روشنفکری ادبی که بیشتر با نوشته و مقالات این سه تن همراه بود. این شاعر تصریح کرد: جریان روشنفکری ادبیات به ویژه شعر را یک گفتمان اجتماعی بسیار مهم میدانست با این پیش فرض که شعر در اروپا نقش مهمی در رنسانس، اصلاح دینی و انقلاب فرانسه ایفا کرده است و این امید هم در میان روشنفکران ما بود که شعر آینده ایران نیز بتواند با استفاده از سرمشقهای اروپایی شور و عاطفهای برانگیزد که در خدمت آرمان اجتماعی باشد و این آغاز نو در آن دوره (مشروطه) است که ما امروز میتوانیم مقطعی خاص را بر پیدایش جریانهای روشنفکری ادبی در ایران نشان دهیم. وی معتقد است: میتوان جریانهای روشنفکری در ادبیات را مانند یک شریان خونی قوی برای نو شدن و بقای ادبیات تصور کرد که بیواسطه نگاه و اندیشههای اصلاحی آن ادبیات هنوز در مراحل گذشته خویش تکرار و بازتولید میشده است. بابالمراد اضافه کرد: دغدغههای این گونه ادبیات را میتوان با همگامی آن با سیر تحولات سیاسی زندگی انسان به فراخور تجدد و نوشدگیاش در جوامع مختلف جستوجو کرد؛ این که پیشرفتهای علمی را چه قدر با چارچوبهای دیگری چون ادبیات منطبق و سهیم میدانند. او تاکید کرد: طبعا جایگاه روشنفکری در ادبیات امروز ایران جایگاهی جدا و بیرون از شکلهای ادبی آن نیست چراکه امروز ادبیات در میانهای حرکت میکند که نه در اختیار تودهها و تعهدات آنها است و نه کاملا راه نوشتن برای خویش را میپیماید. ما با مکملی از این دو در فرآیند نوشدنی مدام مواجهایم. |