سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اینجا آبادان موزه دفاع مقدس

آبادان -ایرنا- آن روز ها با صدای آژیر قرمز چشم ها را باز می کردند، چشم ها به دیدن چشم های منتظر مادران عادت کرده بود، کیف های مدرسه دانش آموزان پراز درس جنگ و جنگ زدگی بود.

آن روزها، دفتر کاهی دانش آموزان بوی باروت می داد، بوی نامه هایی که مادری به جبهه می فرستاد و جوابی که به دستش نمی رسید.
در نقاشی ها گل و سنبل نبود، تانک، تفنگ و چلچله روی برگه ها نقش می گرفت و کنج حیاط مدرسه سنگری ساخته بودند.
شیشه پنجره در اسارت چسب هایی بود که مقابل موج انفجار، التیام زخم های پنجره باشد، نارنجک های پلاستیکی که قلک بودند، برای هدیه به جبهه پر می شدند.
آن روزها مدرسه ها سنگر شد و قلم، اسلحه، اما به هر شهری که می رفتیم فقط جنگ زده بودیم، جنگ زده جنگ دیده.
مردمان این ناحیه را آبادانی و خرمشهری نمی خواندند همه را به نام جنگزده می خواندند.
جنگ زده به معنای آنکه خانه ات دردست دشمن اسیر است.
آنقدر در نقاشی ها خرمشهر را آزاد و آبادان آباد را کشیدند تا به حقیقت بپیوندد.
آنقدر در رویاهای کودکانه شان صدام ها را اعدام کردند تا پیروز شدند، کوچه ها شهید دار شدند و شهید نام.
هر تحویل سال نو تحمیل جنگ بود که هشت سال تکرار می شد.
اسیرشدند، شهید شدند، خدا می داند استخوان های بقیه مفقودان کجاست؟
آن روز ها آسمان ستاره نداشت هواپیمای نظامی داشت، خمسه خمسه ، از آسمان راکد وخمپاره می بارید و دود های سیاه آسمان را سیاه پوش می کرد و مردم را عزادار.
مردم به خانواده ی شهدا و ایثارگر تقسیم شدند، ولی خارج قسمت، جنگ زدگانی بودند که از خانه های خود با دست های خالی به شهر های دیگررفتند و باقی مانده، نسلی که با جنگ بزرگ شد.
جنگی که برای مردم دفاع بود، دفاع از نخل های بی سر و دست های بریده، دفاع که با سرهای بی تن و تن های بی سر، دفاع از خانه هایی که همه خاطرات زندگی مردم این شهر بود دفاعی که بادست های خالی در برابر تانک های نظامی مقاومت کرد، دفاعی که با جان برای خاک انجام شد و این گونه بود که دفاع مردم ما مقدس شد.
*** آبادان، باغ موزه دفاع مقدس
گفتن از هشت سال آن هم در یک روز، کار دشواری است ولی نگفتن از آن دشوار تر.
تکلیف آنان که حرف های بسیار برای گفتن داشتند و نگفته، رفتند چه می شود؟
آن روزها به ما می گفتند بچه هستید و خیلی چیزها را درک نمی کنید، آری ما بچه بودیم، ولی بچگی نکردیم ما با جنگ بزرگ شدیم، کسی از ما نپرسید قلک هایی که پر می کنید چه شکلی است؟ قلک ما عروسک وخرس تپل خندان نبود، نارنجک بود، مداد های ما باربی و سارا و دارا نبود مدادهای ما بی نقش و نگار، رنگ چوب بود و دفتر های کاهی ما بوی باروت می داد، ما نسل جنگ بودیم ، ما بچگی نکردیم هر آنچه برما گذشت دفاع بود و هشت سال دفاع مقدس کم نیست.
آبادان شهری که هنوز کوچه پس کوچه هایش ترکش دارد، شهری که وقتی اسیر شد عروس جنوب بود و هنگامی که آزاد شد؛ خرابه ای ویران.
شهری که همپای مردمانش هشت سال مقاومت کرد، خاکش با خون شهیدان مطهر شده است، اینجا کربلایی دیگر است، اینجا آبادان شهر مقاومت است.
اینجا آبادان خواهر خوانده تهران است که دوسال است به خواهر خواندگی پایتخت درآمده است، ولی هنوز هم آبادان را در حصار سیم های خاردار زمین های مین گذاری شده می بینیم، شاید باز کودکی امروزی ، که از نارنجک های کوچک قلک ما چیزی نمی داند و آن را برتخته ترازویش می گذارد وصدای انفجار در بازار احمد اباد تیتر یک نشریات می شود.آبادان بعد از جنگ هم شهید داشت.
علی فرخ مهر نویسنده و معلم بازنشسته آبادانی وقتی از آبادان نوشت، حرف هایش چندین کتاب شد. از «خاک دامنگیر» که می گفت، شوخی نبود دامنگیر بود.
گریبانگیرش خوانده و نفس گیرش کردند.
ولی هنوز آبادانی هایی که مهاجرت کردند وقتی به تابلو آبادان 5 کیلومتر می رسند« دَمشان گرم» می شود. شعله های پالایشگاه چشم هایشان را اشک آلود می کند، دلشان برای بوی گیس (gass ) هم تنگ شده است، گفته اند هوای آبادان آلوده است به آلودگی هوایش حق آلایندگی تعلق گرفت، ولی تعلقات آبادان خیلی زود تقسیم شد.
هوایش نه ، هوای بوی نم شرجی با گیس های پالایشگاه و پتروشیمی برای شهر های دیگر قابل تقسیم نیست. فقط حق آلایندگی هوایش قسمت شد.
خاک دامنگیرش پر از پلاک های جوانانی است که خاک کشورشان را بوسیدند و به جبهه رفتند.
خاک آبادان اینجا پراز پلاک است و پلاک های اروندش را در سرتاسر استان می چرخاند.
هنوز رانندگان تاکسی های 57 برای مزار اولین شهید خبر نگار کشور«شهید غلامرضا رهبر» گل سرخ می برند. آبادان را شهر اولین ها خواندند.
«ساحل اروند» ،«ساحل بهمنشیر» ، «گلاف »های بیکار لنج های شکسته خانه های ترکش خورده هنوز به چشم مردم آبادانش عروس است، عروس بیوه ای که شاد نیست «رکس »ش سوخته ،«کادوس »ش سوخته، رقص شعله های پالایشگاهش همواره به یاد سوختن هایش روشن است.
آبادان موزه دفاع مقدس است و دفاع مقدس آبادان باید در ذهن ها بماند
مسئول باغ موزه دفاع مقدس صنعت نفت آبادان از هدف تاسیس باغ موزه می گوید:گرچه تمامی شهر موزه دفاع مقدس است اما اختصاص مکانی به باغ موزه دفاع مقدس الزامی است، چرا که کم کم شهر فراموش می شد جنگ فراموش می شد.دفاع مقدس آبادان باید در ذهن ها بماند.
رضا سریحی با تبیین مقاومت همه جانبه مردم آبادان می گوید:شهر با دست خالی هر کس به نوبه خودش می جنگید، آنکه در آشپزخانه شرکت نفت غذا برای رزمندگان آماده می کرد وآنکه برای رزمندگان لباس می شست، هرگز برایش سابقه جبهه زده نشد، مردم این شهر مقاومت می کردند در برابر جنگ و این شهر پر از «دریاقلی » و « معصومه آباد» است.
سریحی می گوید:تنها دست به کار شدم، این منطقه (پشت روابط عمومی پالایشگاه) را خوب می شناختم، تنها منقطه ای از شهر بود که بازسازی نشده بود و ادوات و تانک هایی که در محور مقداد فلکه فرودگاه بود وادواتی که در مدارس توسط نیروهای مردمی جمع شده بود همه را به این مکان منتقل کردم تا باغ موزه دفاع مقدس صنعت نفت را تاسیس کنم.
این بازنشسته نیروی زمینی ارتش می گوید:خیلی ها خواستند اینجا برج سازی کنند، ولی تقدس این خاک آن هم خط مقدم جبهه باید موزه می شد برای نسل هایی که هشت سال فقط را در کتاب ها خواهند خواند، من همچنان استوار معتقدم اینجا فقط بای باغ موزه دفاع مقدس باشد.
سریحی در پایان سخنانش با بیان کاربری باغ موزه دفاع مقدس و ظرفیت های موجود در این مکان، گفت:مرکز فرهنگی باغ موزه دفاع مقدس صنعت نفت،مرکزی پژوهشی، تفریحی ،گردشگری و تاریخی یادمان شهدای شهر است، مکانی معنوی برای مردم، یادواره شهدای گمنام، پالایشگاه در جنگ، تفریحگاه اروند رود.
وی می افزاید:پنج ایتم برای آن تعریف شده، باغ موزه دفاع مقدس، یادمان شهدای گمنام، پارک شهدای اروند، مجموعه فرهنگی کتابخانه، مکان تفریحی- ورزشی تیراندازی، استخر سرپوشیده و... است
برای همه جنگ تمام شد، اما مردم اینجا جنگ زده ماندند، در و دیوارهای این شهر صدای رگبار ونقش گلوله دارد. از خاک دامنگیرش پلاک می روید، بچه هایش با نارنجک و مین بازی کرده اند، گل های اینجا بوی باروت دارد، باران که می بارد زمین خیس نمی شود گِل می شود، مردم اینجا با دست های خالی مقابل تانک های دشمن ایستادند .
اینجا آبادان است موزه دفاع مقدس.
گزارش از:سعاد سودانی زاده
6010/6125

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد