سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی و اقتصادی و تحلیل های روز



با کاهش قیمت نفت، قیمت فرآورده‌های نفتی از جمله بنزین کاهش یافته و برای هر لیتر به حدود ۱۰۲۴ تومان رسیده است.‌ دولت با این کاهش قیمت نفت، دیگر نمی‌تواند قیمت بنزین را در جایگاه‌ها گران کند، زیرا قیمت فعلی بنزین در سقف خود است.
کد خبر: ۴۶۵۹۱۶
تاریخ انتشار:۲۱ دی ۱۳۹۳ - ۲۲:۰۰-11 January 2015
بیش از یک ماه از پیش‌بینی بلومبرگ، مبنی بر کاهش قمیت نفت تا ۴۰ دلار می‌گذرد که این گمانه‌زنی در حال به حقیقت پیوستن است. در روزهای پایانی سال ۲۰۱۴ میلادی، هر بشکه نفت خام، قیمت زیر ۶۰ دلار را تجربه کرد. قیمت در روزهای آغازین سال ۲۰۱۵ اندکی افزایش یافت، ولی این روند ادامه پیدا نکرد و قیمت نفت در این روز‌ها به زیر ۵۰ دلار کاهش یافته است. 
به گزارش «تابناک»، در این مدت، کار‌شناسان فروانی به علل کاهش قیمت نفت در بازارهای جهانی پرداخته‌اند. برخی از آنان، دلایل اقتصادی و بعضی دیگر دلایلی سیاسی را علت اصلی کاهش قیمت نفت برآورد کرده‌اند و راهکارهای فراوانی برای جلوگیری از افت بیشتر قیمت نفت داده‌اند. 
اما به راستی فارغ از آثار منفی کاهش قیمت نفت بر کشورهای تولید کننده نفت، آیا کاهش قیمت نفت آثار مثبت و مزایایی برای این کشور‌ها‌ خواهد داشت؟ پرسش اینجاست که اگر کاهش قیمت نفت مزایایی نیز دارد، چرا در تحلیل‌ها از آثار مثبت این کاهش قیمت سخن گفته نمی‌شود؟ 
برای مثال یکی از دلایلی که ایران توانسته است، فشار ناشی از تحریم‌ها را پس از تحریم‌های نفتی و بانکی بی‌سابقه‌ کنترل نماید، قیمت نفت بالای ۱۰۰ دلار در چند سال اخیر بود؛ اما مطمئناً با کاهش قیمت نفت و باقی ماندن تحریم‌ها، یکی از کشورهایی که بیشترین ضربه را ناشی از کاهش قیمت می‌خورد، ایران خواهد بود. 
اما نگاهی به مزایای کاهش قیمت و تأثیر آن در اقتصاد ایران، مشخص می‌کند که کاهش قیمت نفت می‌تواند فرصت طلایی برای کشور ما ایجاد کند تا بتوانیم سهم نفت در بودجه کشور را کاهش داده و از گروه کشورهای رانتیر شبیه کشورهای حوزه خلیج فارس خارج شویم.هرچند نخستین پیامد مهم کاهش قیمت نفت برای کشور کاهش در‌آمدهای نفتی و ارزی است، این اتفاق پیامدهای مثبتی هم دارد که در بلند مدت به نفع کشور است و موجب رشد اقتصادی خواهد شد. 
بخش نفت ایران در ‌چند سال گذشته، تقریباً ۱۷ درصد در تولید ناخالص داخلی اقتصاد ایران سهم داشته و حدود ۹۰ درصد از درآمدهای ارزی کشور را تأمین کرده است؛ بنابراین، مشخص است که نفت نقش بسیار تعیین کننده‌ای در توازن بودجه عمومی دارد و در سالهای اخیر به طور متوسط بیش از ۵۵ درصد از درآمدهای بودجه عمومی را محقق کرده است. هرچند کاهش قیمت نفت ضربه اساسی به درآمدهای ارزی کشور می‌زند، آثار مثبتی نیز برای این کاهش قیمت قابل تصور است. برای نمونه، وابستگی کشور ما به مواد اولیه برای تولیدات داخلی زیاد است و همچنین ارزبری ما در عرصه تولید دارای رقم بالایی است؛ بنابراین، با کاهش قیمت نفت، قیمت بسیاری از کالاهای وارداتی نیز کاهش می‌یابد، چون کاهش هزینه انرژی تأثیر مستقیم بر هزینه حمل و نقل و همچنین قیمت تمام شده تولید کالا دارد. در این شرایط، این تغییرات می‌تواند تأثیرات مثبت بسیاری ‌بر اشتغال و تولید داشته باشد، یعنی همان‌ طور که تولید تحت ‌تأثیر قرار می‌گیرد، رشد را هم تحت‌ تأثیر قرار می‌دهد و در ‌‌نهایت و پیوسته تأثیر در اشتغال و عرضه کالا را به دنبال خواهد داشت و رکود در اقتصاد را از میان می‌برد. در واقع با کاهش قیمت نفت و به دنبال‌ آن کم شدن درآمدهای نفتی در مقابل قیمت جهانی، قیمت خیلی از کالاهای وارداتی نیز کاهش می‌یابد، زیرا کاهش هزینه انرژی تأثیر مستقیمی بر هزینه حمل و نقل و قیمت تمام شده کالا دارد. 
حتی این کاهش قیمت نفت در بعضی از جهات به نفع مردم کشور ما نیز هست. به عنوان مثال بنا بر قانون هدفمند کردن یارانه‌ها، قیمت بنزین در ‌کشور باید در پنج ‌سال به ۹۵ درصد قیمت فوب خلیج فارس می‌رسید. روند کاهشی قیمت نفت در بازار جهانی و وارد شدن به کانال ۴۰ دلاری، قیمت فر‌آورده‌های نفتی را نیز تحت تأثیر قرار داده، به گونه‌ای که قیمت جهانی هر لیتر بنزین به حدود ۱۰۰۰ تومان بر حسب هر دلار ۳۵۰۰ تومان رسیده است. 
قیمت هر تن بنزین در بازار خلیج فارس در حالی به حدود ۵۵۰ دلار رسیده که پیش از آغاز روند کاهشی قیمت نفت، در اوایل جولای، قیمت هر تن بنزین بین ۱۰۶۰ تا ۱۱۰۰ دلار متغیر بوده است؛ بنابراین، با توجه به وزن مخصوص فر‌آورده‌های نفتی که سبک‌تر از آب است، یک تن بنزین معادل حدود ۱۳۵۱ لیتر است. در چنین شرایطی در اوایل ماه جولای سال ۲۰۱۴ قیمت هر لیتر بنزین در بازار خلیج فارس حدود ۲۰۰۰ تومان بوده، ولی با کاهش قیمت نفت، قیمت فر‌‌آورده‌های نفتی از جمله بنزین نیز کاهش یافته و برای هر لیتر به حدود ۱۰۲۴ تومان رسیده است.‌ دولت با این کاهش قیمت نفت دیگر نمی‌تواند قیمت بنزین را در جایگاه‌ها گران کند، زیرا قیمت فعلی بنزین در سقف خود قرار دارد. 
از سوی دیگر، اقتصاددان‌ها، یکی از عوامل کاهش قیمت نفت را رکود اقتصادی در کشورهای مصرف کننده نفت می‌دانند. ‌کاهش قیمت نفت بر اقتصاد کشورهایی که مصرف‌کننده انرژی و وابسته به واردات آن هستند، اثر دارد و موجب رشد اقتصادی آن‌ها و در نتیجه بهبود اوضاع اقتصادی جهان می‌شود که در بلند مدت این اتفاق نیز به نفع کشور ماست. در واقع کاهش قیمت نفت روابط ناسالم اقتصادی در کشورهای نفت خیز را کم می‌کند و با اثر‌گذاری مثبت بر بازارهای جهانی اقتصاد را رونق می‌بخشد. این موارد نشان می‌دهد، به رغم تأثیرات منفی کاهش شدید قیمت نفت بر اقتصاد دولت‌های رانتیر از جمله ایران، کاهش قیمت نفت می‌تواند فرصت طلایی میان مدت و بلند مدت برای این کشور‌ها باشد که بتوانند از این کاهش قیمت نفت، بیشترین بهره را ببرند؛ برای نمونه، کشور ما این تصمیم را بگیرد که حتی پس از برداشته شدن احتمالی تحریم‌ها، سهم بودجه از نفت را در میزان یک‌سوم نگه دارد و اضافه در‌آمد را صرف سرمایه‌گذاری در حوزه‌های مختلف کند؛ آن هم نه فقط استفاده در هزینه‌های جاری که ثمری برای کشور ندارد.

آیت‌الله اراکی:
کد خبر: ۴۶۶۰۶۰
تاریخ انتشار:۲۲ دی ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۴-12 January 2015
دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب به تشریح و تحلیل مصداقی و تبیینی جریان انحرافی شیعه پرداخت.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، مجله فرهنگ و علوم انسانی "عصر اندیشه" طی مصاحبه‌ای با آیت‌الله محسن اراکی دبیرکل مجمع تقزیب مذاهب به بررسی انحرافات جریان شیعه انگلیسی پرداخته که متن کامل آن به شرح ذیل است:

پلکانی برای سقوط

امروزه ایدئولوژی اسلام ناب و تشیع انقلابی با آلترناتیوهایی مواجه شده است که عموماً به شکل هدایتشدهای عمل میکنند و از جانب کشورهای غربی حمایت کامل میشوند. این جریانات با نامهایی مانند «اسلام آمریکایی» و «تشیع انگلیسی» شناخته شدهاند. به نظر شما مولفه‌های هرکدام از جریانات ایدئولوژیک چیست؟ به عنوان شخصی که سالها در انگلستان تحصیل و تدریس کرده است، چه تصویری از این جریانات ترسیم میکنید؟
مقوله اسلام آمریکایی که حضرت امام مطرح فرمودند و همچنین مقوله تشیع و یا حتی تسنن انگلیسی بسیار جدی است و به هیچ وجه شعار یا کار تبلیغاتی سیاسی نیست؛ بلکه یک جریان حقیقی است که ما نه تنها از طریق اطلاعات و معلومات به آن دست یافتهایم، بلکه تجربه‌های میدانی هم این حقیقت را آشکارا اثبات میکنند.
بنده ابتدا ابعادی از این جریان را روشن میکنم و سپس روی برخی از نمونه‌های مشخص آن متمرکز میشوم. از اسلام آمریکایی میگذرم، چون مردم ما در طول این سالها کم و بیش با آن آشنا شده و مشاهده کردهاند که آمریکا در ربع قرن اخیر چگونه تلاش کرد اسلام را بهگونهای معرفی کند که همساز و همراه سیاستهای او باشد.
ما در حال حاضر با دو جور اسلام آمریکایی سر و کار داریم. یکی اسلام طالبانی و القاعدهای و داعشی است که طرح آن برای کوبیدن و منزوی کردن اسلام اصیل توسط سازمانهای جاسوسی آمریکا و سیا  تدوین و با پول و حمایت‌های سیاسی و نظامی کشورهای همراه و هم سیاست  آمریکا اجرا شد. امروز این مطلب، موضوع چندان پنهانی نیست که افشای آن مشکل باشد. کسی که از روند امور سیاسی در منطقه اندک اطلاعی داشته باشد، به روشنی با این حقیقت آشناست. آمریکا به این ترتیب یک نوع اسلام افراطی را علم کرد تا به دنیا بگوید اسلام این است. الان میبینید چقدر رسانه‌های آمریکایی و انگلیسی اصرار دارند داعش را به عنوان دولت اسلامی در دنیا جا بیندازند.

 به نام پیکارجویان اسلامگرا...
من بارها با این تجربه عجیب در لندن مواجه بودهام که به هنگام معرفی اسلام، هیچ وقت از ما و روحانیون موجه و مورد اعتماد مردم که مراکز اصلی اسلامی را مدیریت میکنند، دعوت به عمل نمیآید.در لندن به جای ما کسانی را میآورند که یک چشمشان لوچ و یک دستش بریده است و به جای دست بریده هم یک چنگال آهنی گذاشتهاند.
   
یک چهره ترسناک و منزجر کننده...
بله، سخن گفتن و ادبیاتش هم جز فحاشی و ادبیات بسیار زشت و انزجار آور چیزی نیست و آن وقت او را به عنوان رهبر مسلمین اروپا یا انگلیس معرفی میکنند، آن هم نه در یک یا دو رسانه و نه در یک روز و دو روز، بلکه بهکرات و در روزهای متوالی. این  اسلامی است که آمریکا و انگلیس ساختهاند.
اسلام نوع دیگر فقط نامی از اسلام دارد و محتوای آن همان چیزی است که آمریکاییها میخواهند. این اسلام میگوید هیچ یک از احکام اسلام لازمالرعایه نیستند و میتوانید همه آنها را رها کنید، کافی است فقط اسمت مسلمان باشد، ولی محتوای کاملاً اروپایی داشته باشی. زن و مرد میتوانند به سبک اروپایی مراوده داشته باشند و ادبیات و فرهنگ و معاشرتها و رفتارها و سبک زندگی، همه به سبک آمریکایی باشد.

روند ورود و نفوذ این جریانات در ایران چگونه بود؟ پروژه اسلام آمریکایی که اولینبار توسط امام خمینی مطرح شد در ایران توسط چه کسانی طراحی و پیگیری میشد؟
امام که فرمود اسلام آمریکایی، از یک حقیقت مسلم سخن گفت. این اسلام آمریکایی در کشور ما توسط چهره‌های غربزدهای که همواره با اسلام حقیقی در افتادهاند، ترویج و از آنان به عنوان فیلسوفان و برجستگان فکری عرصه هنر و ادبیات تجلیل میشود تا فرهنگ غربی در جامعه ما بشود اصل و از اسلام چیزی جز پوسته و نام باقی نماند.  
بنابراین اسلام آمریکایی یک وجه افراطی دارد و یک بعد تفریطی. قرآن کریم در سوره حمد به افراط و تفریط اشاره کرده است و میفرماید: «اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ* صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ». مفسرین معتقدند ضالین یعنی مسیحیانی که پیغمبرشان را خدا نامیدند و «المَغضُوبِ عَلَیهِمْ» یهودند که پیغمبرشان را حتی به پیغمبری هم قبول نداشتند و به هر چه که دستور میداد عمل نمیکردند. جریان افراط و تفریط همواره در برابر مکتب انبیا وجود داشتهاند. امروز هم اسلام آمریکایی یا افراطی است یا تفریطی.

دلیل طراحی پروژه‌هایی مانند اسلام آمریکایی و تشیع انگلیسی توسط جریانات معارض اسلام ناب چه بود؟ چرا این جریان پس از انقلاب اسلامی ایران قوت گرفت؟
انقلاب اسلامی ایران، تشیع را وارد مرحله جدیدی کرد. جهان سلطه تلاش کرد انقلاب را از بین ببرد و یا در داخل ایران محصور کند، بنابراین ابتدا خواست این معنا را جا بیندازد که این یک انقلاب ایرانی است و تشیعی هم که ترویج میکند، تشیع ایرانی است و باید آن را از تشیع سایر کشورها متمایز دانست. قویترین تجمع شیعیان بعد از ایران در عراق است، برای همین جداسازی این دو تشیع در اولویت قرار گرفت و این نخستین نشانه تشیع انگلیسی است. انگلیس برای این کار لشکری از رسانه‌ها، روشنفکران و نیروهای نظامی خود را بسیج و بهشدت روی تشیع کار کرد و ابتدا چهره‌های موثر تشیع عراق را در برابر ایران قرار داد. در روزهای اول سقوط صدام، شخصیتهای شیعی طرفدار ایران در عراق شروع به مصاحبه، سخنرانی و اعلام موضع کردند، اما بهتدریج اکثر آنان ناگزیر شدند از ایران اعلام برائت کنند، چون در غیر این صورت انگلیسی‌ها و آمریکاییها هیچ نقشی را در آینده عراق به آنها نمیدادند.

به نکته خوبی اشاره کردید که غرب تلاش کرد انقلاب را در ایران محصور کند. این تلاش تا چه حد موفق بود؟ مثلاً  آیا کشور عراق به عنوان دومین کشور شیعه جهان که طولانی‌ترین مرز زمینی را با ایران دارد از این پروژه متاثر شد؟
البته مساله بسیار عمیقتر و گستردهتر از اینهاست. استعمار غرب در عراق کار بسیار عمیق فرهنگی انجام داد و نهادهای فرهنگی فراوان از جمله حوزه‌های علمیهای را تاسیس کرد و از آنجا که چهره‌های اصیل روحانیت شیعی زیر بار آنها نمیرفتند، بنابراین امیدش را به نیروهای طالب شهرت و قدرت وبیمایهای بست که به دلیل کمدانشی و بیتقوایی در میان مردم جایگاهی ندارند.
در کنار انگلیس و آمریکا، سلطنتطلبها با سازماندهی سیا تلاش کردند از برخی از افراد بیمایه و بدون سابقه علمی، چه در داخل ایران و چه در عراق، عالم و حتی مرجع تقلید بسازند!

پس در عراق زمینه برای پیدایش و رشد جریان تشیع انگلیسی آمادهتر بود. آیا همین زمینه باعث تقویت جریاناتی مانند جریان شیرازی در عراق شد؟ تحلیل شما نسبت به جریان شیرازی و تهدیدهای احتمالی این جریان برای تشیع انقلابی چیست؟ آیا میتوان جریان شیرازی را ساخته و پرداخته غرب مخصوصاً انگلیس دانست؟
عالم و مرجع شدن معیار دارد. عالمی که به درجه اجتهاد میرسد، باید نظریه علمی قوی ارائه بدهد، سالها در محضر اساتید بزرگ زانو بزند و علم بیاموزد و سپس بتواند دانش خود را در قالب سخنرانی‌ها و کتابهایی به دیگران منتقل کند، شاگردانی را تربیت کرده باشد که گواه بر فضل و دانش استاد خود باشند. همه مراجع  همواره از بزرگترین اساتید حوزه بوده و طلاب بیشماری پای درس آنها نشسته و آنان را به عنوان دانشمند قبول داشته‌اند.
این آقا نه شاگرد برجسته‌ای دارد و نه کتاب ارزشمندی. بنده شاگردان ایشان را دیده و کتابهای ایشان را که کاملاً گواه بر بیسوادی ایشان است مطالعه کرده‌ام. اگر ایشان کتاب نمینوشت، شاید در ذهن ما این شبهه ایجاد میشد که ایشان چیزهایی میداند، اما نمیگوید و نمینویسد. از همه مهمتر اینکه محضر استاد برجستهای را هم درک نکرده است. هیچ نشانهای از اطلاع از علوم جدید هم که در ایشان نیست، با این همه نه تنها رسانه‌های ضد انقلاب و سلطنت‌طلبها که حتی خود رسانه‌های انگلیس هم سعی دارند برای ایشان در جهان تشیع جایگاهی را دست و پا کنند.
ما نمیخواهیم بگوییم آقای «سید صادق شیرازی» مزدور انگلیسی‌هاست، بلکه میخواهیم بگوییم انگلیسیها دارند ایشان را به عنوان چهره شاخص تشیع معرفی میکنند. اگر ایشان مثل همه طلبه‌ها درس بخواند، مشکلی نیست، ولی اگر بخواهند او را که واجد هیچ یک از شاخص‌های مرجعیت نیست و حتی در حد یک عالم فاضل حوزوی هم سواد ندارد، به عنوان مرجع معرفی کنند، جای چون و چرا دارد. برخی از طلبه‌های فاضل حوزه به لحاظ علمی در جایگاه بالاتری از ایشان قرار دارند و اصلاً با هم قابل مقایسه نیستند. اینکه فقط کسی محاسنی و شکل و قیافهای داشته باشد و بتوان او را برای عوام به عنوان یک آدم بزرگ جا انداخت که دلیل مرجعیت نمیشود.
اما چرا ایشان انتخاب شده است؟ دلیلش روشن است. ایشان با تمام مبانی انقلاب مخالف است و در صحبت‌هایش به جوانها میگوید پدرانتان اشتباه کردند که انقلاب کردند. آیا پدران جوانها اشتباه کردند که آمریکا و انگلیس را از این مملکت بیرون انداختند؟ اشتباه کردند که گفتند اسلام و قرآن؟ ما قبل از انقلاب یک نفر را هم نداشتیم که بتواند قرآن را لااقل از رو درست بخواند. ایشان میگوید آمریکاییها بر این مملکت حاکم نبودند. جوان ما در دانشگاه جرات نداشت نماز بخواند، اما الان این همه قاری و حافظ قرآن داریم و جوانان ما در هنگام اعتکاف مساجد را پر میکنند. ما آن دوران را دیدیم که یک خانم باحجاب جرات نداشت در دانشگاه درس بخواند. زنان ما به دلیل فسادی که در دوران شاه بر دانشگاه‌ها حاکم بود، از درس خواندن محروم میشدند. امروز دانشجویان دختر ما از دانشجویان مرد بیشترند.
امام در یکی از سخنرانیهایشان میفرمایند ما مملکتی داشتیم که شرابفروشیهایش از کتابفروشیهایش بیشتر بود. واقعاً همین طور بود، ولی حالا الحمدلله این مملکت دارد در تولید علم یکی از کشورهای سرآمد دنیا میشود. جوانان ما در دوره دبیرستان تا کنون 50 اختراع ثبت شده دارند، در حالیکه در دوره شاه از استادان دانشگاه هم اختراع ثبتشده نداشتیم. وقتی این آقا میگوید دوران شاه خیلی خوب بود، معلوم است چه کسانی دارند از او حمایت میکنند و چرا.
قرآن کریم میفرماید کسانی که حقایق را نمیگویند، در روز قیامت در پیشگاه خداوند متعال مسئولند. ما که میگوییم رسانه‌هایی که در اختیار ایشان هستند و درباره ایشان تبلیغ میکنند، از سوی انگلیس پشتیبانی میشوند، برای این حرف مدرک داریم. اولاً آدمهایشان آمده و مطالب و مسائل پشت پرده این رسانه‌ها را گفتهاند که در جای خود باید توسط مقامات رسمی اعلام شود، ولی مدرکی که برای همه روشن است و چندان مطلب دشوار و رازآمیزی نیست پاسخ به این پرسش ساده است که مگر اروپا و آمریکا همه ماهواره‌های ما را نبستند؟ «سحر»، «العالم»، «پرستیوی»، «المنار حزبالله»، الاقصای حماس مسدود نشدند؟ من تجربه بسیار طولانی و مستندی از وضع آزادی در اروپا دارم که باید در وقت خود به شکل مبسوط و مستدل بیان کنم تا معلوم شود آنها واقعاً چه نوع آزادیای را ترویج میکنند. در اینجا فقط به چند مورد ساده اشاره میکنم.

شما در انگلستان چندین موسسه و نشریه تاسیس کردهاید که «کالج اسلامی لندن» یکی از آنهاست. آیا در این کشور واقعاً فضا برای فعالیت تمام گروه‌های مذهبی باز است. آیا همان امکاناتی که در اختیار گروه‌هایی مانند جریان شیرازی قرار داده میشود برای شما نیز فراهم بود؟
ما مدت‌ها تلاش کردیم در آنجا یک رادیو راه بیندازیم و رسانهای داشته باشیم و بهشدت مانع شدند. در دانشگاه لندن جلسه سخنرانی برگزار و از آقای «روژه گارودی» برای سخنرانی دعوت کردیم و جلوی سخنرانی ایشان را گرفتند. با تلاش عدهای از دانشجویان در یکی از دانشگاه‌های لندن کنفرانس اندیشه امام خمینی را برگزار کردیم و آمدند که جلوی کنفرانس را بگیرند، ولی دانشجوها مقاومت کردند. سرانجام وقتی دیدند حریف دانشجوها نمیشوند، گفتند نه اجازه دارید ضبط صوت داخل سالن ببرید، نه کسی حق دارد از این جلسه گزارش تهیه کند و نه حتی اجازه دادند عکس بگیریم. یک کنفرانس علمی دانشگاهی که به هیچوجه هم رنگ و بعد سیاسی نداشت. آنها هر روز دارند در دانشگاه‌های ما حرفهایشان را میزنند و کسی هم جلوی آنها را نمیگیرد، آن وقت به ما میگویند شما آزادی ندارید، ما آزادی داریم.
از این نمونه‌ها بسیارند. آنها به‌هیچ‌وجه اجازه نمیدهند هیچ خبر مثبتی از مقام معظم رهبری در رسانه‌هایشان منتشر شود. مقام معظم رهبری پیام حج فرستادند و ما هر چه سعی کردیم لااقل بخشهایی از این پیام را در رسانه‌های آنها منعکس کنیم، اجازه ندادند. بالاخره با روزنامه گاردین صحبت کردیم و گفتیم شما که هر چیزی را آگهی میکنید، ما هم میخواهیم یک آگهی به شما بدهیم. خلاصه قبول کردند و پول آگهی را از ما گرفتند و ما در نیم صفحه از روزنامه گاردین، پیام حج مقام معظم رهبری را به زبان انگلیسی منتشر کردیم. فکر میکنید با مسئول روزنامه گاردین چه کردند؟

جریمه‌اش کردند؟
هم جریمه کردند، هم تعقیب و هم دادگاهیاش کردند و از او تعهد گرفتند که این کار دیگر تکرار نشود. این آزادی حاکم بر این کشورهاست. من همیشه گفتهام چون کسی جرات ندارد علیه آنها حرفی بزند، میگویند آزادی. اگر کسی سخن، منطق و حرفی داشته باشد که در دیگران اثر کند و   برخلاف حرف آنها باشد، آن وقت معلوم میشود چقدر اهل آزادی هستند و چقدر تحمل صدای مخالف را دارند.
چرا با پیام مقام معظم رهبری چنین برخوردی شد؟ چون در این پیام آمده است رژیم غاصب و بهزعم آنها کلمه غاصب موجب ایجاد نفرت از یهود میشود. الان رسانه‌های این آقایان که همگی از انگلیس و آمریکا پخش میشوند، نفرت به مسلمین را ترویج نمیکنند؟ جنگ ایجاد نمیکنند؟ اینها شب و روز دارند میگویند لعنت بر فلان، لعنت بر بهمان. شیعه و سنی هم برایشان فرقی ندارد. هر دو را علیه هم میشورانند. شیخ حسین شحاطه، این عالم شیعی مصری چرا کشته شد؟ دلیلش کاری بود که یکی از رسانه‌های سید صادق شیرازی کرد. این رسانه زیر نظر داماد برادر آقای سید صادق شیرازی اداره میشود. اینها با شیخ حسن شحاطه مصاحبه و او را وادار کردند به بعضی از مقدسات اهل سنت جسارت کند و حرفهای بسیار زشتی بزند. نتیجه این شد که مردم کوچه و خیابان ریختند و آن شیخ و همراهانش را کشتند. اینها نه القاعده بودند، نه داعش، بلکه مردم بودند. برنامه‌های آن ماهواره را بین مردم پخش و آنها را تحریک کردند. خود من پوسترهایشان را دیدم که به دیوارها چسبانده و روی آن نوشته بودند مردم! چگونه کسی را که به مادر شما اتهام زنا میزند، تحمل میکنید؟ منظور امالمومنین عایشه است. چگونه تحمل میکنید کسی را که در باره مقدسات شما اینگونه صحبت میکند؟ مردم شوریدند و این آقا را کشتند و جنازهاش را روی زمین کشیدند.   
کاملاً روشن است که این رسانه‌ها چه میکنند. اروپاییها کوچکترین اعتراضی به این مساله ندارند که چرا شیعه و سنی را به جان هم میاندازید؟ مگر شما نگفتید مردم را نباید به جان اسرائیلی‌ها انداخت؟ مگر نگفتید نباید به نفرت از سامیها دامن زد؟ عربها هم مثل اسرائیلیها سامی هستند. چطور نژاد سامی در آنجا کار میکند و در اینجا نمیکند؟ چرا اعتراض نمیکنید و برای اینها شرط نمیگذارید؟ اما نه تنها اعتراض نمیکنند که حمایت هم میکنند.
کانال چهار انگلیس در باره این ماهواره‌ها مستندی را پخش میکند تا اثبات کند این ما نیستیم که به اینها پول میدهیم، بلکه تجار شیعه و سنی از این کانال‌ها حمایت میکنند. سوال این است که شما انگلیسی‌ها چه انگیزهای دارید که سعی میکنید چهره این رسانه‌ها را برای مردم موجه جلوه بدهید؟ آیا این یک حمایت رسمی نیست؟ اینکه ما میگوییم این کانالها انگلیسی هستند، مدارکی داریم که برای هر انسان عاقل متعارفی کافی هستند. این رسانه‌هایی که ادعای تشیع دارند درباره چه کسی تبلیغ میکنند؟ آنها رسماً میگویند تنها مرجع سید صادق شیرازی است. آیا این رسانه‌ها قربه الی الله این کار را میکنند؟
ما که میگوییم مواظب باشیم انگلیسیها برایمان مرجع نتراشند، داریم حقیقتی را بیان میکنیم و هشدار میدهیم. البته هشدار اول ما به خود سید صادق شیرازی است. او باید بداند که مردم -خصوصاً قمیها - تا ابد کسی را تحمل نمیکنند. مردم احترام نگه میدارند و علمای حوزه مدارا میکنند، منتهی این مدارا حدی دارد. اگر ببینند سید صادق شیرازی به انقلاب حمله میکند و قصد دارد با پیاده کردن نقشه انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها، در ایران اختلاف ایجاد کند، بیتفاوت نخواهند نشست، بنابراین هشدار اول به خود ایشان و دستگاه‌هایی است که از ایشان حمایت میکنند.
در ثانی، هدف ما روشن کردن مواضع است. مواضع ما کاملاً مشخصند. ما معتقدیم که باید همه مذاهب اسلامی با هم در صلح و آشتی باشند. آشتی هم به این معنا نیست که اختلاف فکری نداشته باشند. ما شیعه اثنی عشری هستیم و به مبانی تشیع کاملاً معتقدیم، اما در عین حال وظیفهای داریم که از ائمه اطهار، از امیرالمومنین تا امام زمان به عده ما قرار گرفته است. همه آنان گفتهاند باید با اهل تسنن برادر باشید؛ باید با آنها معاشرت و به آنان محبت کنید. به ما گفتهاند بروید و در مساجد آنها نماز بخوانید، به آنها اقتدا و در تشییع جنازه‌هایشان شرکت کنید؛ اگر مریض شدند به عیادتشان بروید. این دستور ائمه ماست و ما باید به آن  عمل کنیم. حالا اگر کسی خواست علیه این دستورات در جامعه بلوا برپا کند...

 و تفرقه ایجاد کند...
آن هم تفرقه خونین. ما قطعاً اجازه نخواهیم داد اتفاقاتی را که در عراق، پاکستان و سوریه میافتند، در ایران بیفتند. اجازه نخواهیم داد در ایران شیعه و سنی را به جان هم بیندازند و اگر بفهمیم کسی دارد چنین راهی را دنبال میکند، او را به عنوان مفسد تشخیص میدهیم، چون یکی از مصادیق افساد همین است که در داخل جامعه، گروهها را به جان هم بیندازند و یک گروه مقدسات گروه دیگر را لعن کند تا گروه دیگر تحریک شود و بیاید افرادی را از این گروه بکشد و این دور باطل تکرار شود و بلوا به راه بیفتد. ما اجازه چنین کاری را نخواهیم داد. ما غرض شخصی با کسی وحتی با خود این آقا هم نداریم و نمیخواهیم کسی را بکوبیم، بلکه میخواهیم خطری را که احساس میکنیم دین و جامعه ما را تهدید میکند، دفع کنیم.

تکرار رسوایی 11 سپتامبر؛
یا پلیسی که به او شلیک شده، بشری فاقد خون است و یا اینکه این تنها یک سناریوی کثیف بوده که طی آن، سازمان‌های اطلاعاتی، تعدادی روزنامه‌نگار را هدف قرار داده‌اند تا افکار عمومی جهان را برای توجیه سناریوی آینده علیه مسلمانان در اروپا و خاورمیانه آماده سازند.
گروه بین‌الملل مشرق - "دیوید ایک" نویسنده و پژوهشگر بریتانیایی، مدعی شد که توانسته از خطای کارگردانی در نمایش فیلم حمله مسلحانه به دفتر مجله شارلی‌ابدو پرده بردارد.

در این ویدئو یکی از مهاجمان از فاصله بسیار نزدیک با تفنگ کلاشنیکوف، به‌ظاهر به سر یک پلیس حاضر در محیط مجله تیر خلاص می‌زند اما جالب این است که حتی یک قطره خون از سر این پلیس جاری نمی‌شود.

آیا جنگ جدیدی در راه است/ سندی که سناریوی پاریس را زیر سؤال برد +فیلم

رسانه‌های فرانسوی مدعی شده بودند که "احمد مرابط" افسر تونسی‌تبار پلیس فرانسه، در این حادثه کشته شده است که در پی این حادثه، ده‌ها هزار نفر در کشورهای غربی با برافراشتن پلاکاردهای "من احمد هستم"، پویش تازه‌ای برای مبارزه با تروریسم به راه انداختند.

ایک در پژوهش خود با اشاره به فیلم منتشرشده از اقدام به قتل "احمد مرابط" اظهار می‌دارد که این موضوع حقیقتاً عجیب و به معجزه شبیه است و باید گفت تنها دو احتمال  برای این حالت وجود دارد؛ اول اینکه پلیسی که به او شلیک شده موجودی بشری فاقد خون در بدن خود است و احتمال دوم اینکه این، تنها یک سناریوی کثیف بوده که طی آن، سازمان‌های اطلاعاتی، تعدادی روزنامه‌نگار را هدف قرار داده‌اند تا  افکار عمومی جهان را برای توجیه سناریوی آینده علیه مسلمانان در اروپا و خاورمیانه آماده سازند. 

این ویدئو که توسط "دیوید آیک" بررسی شده و  در حدود یک دقیقه است بارها از سایت‌های یوتیوب و گوگل‌ویدئو حذف شد اما به علت اشتراک‌گذاری وسیع آن، بطور لحظه‌ای فایل این فیلم، در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود.این نخستین بار نیست که غربی‌ها برای سرکوب مسلمانان و حمله به کشورهای اسلامی از این سناریوها بهره می‌برند. هنوز افکار عمومی جهان، سناریوی حملات 11 سپتامبر 2001 میلادی به برج‌های دوقلوی آمریکا را به خاطر دارند که منجر به حمله نیروهای ناتو به افغانستان به بهانه مبارزه با تروریسم شد و سپس حمله به عراق به بهانه وجود القاعده در این کشور و جنگ بی‌پایانی که هر روز ده‌ها و صدها قربانی در این کشور می‌گیرد.در مورد حادثه پاریس جالب این است که گویا طبق سناریویی از پیش طراحی‌شده، تشبیه این حملات به حملات یازده سپتامبر آمریکا در دستور کار قرار گرفت و ده‌ها تن از رؤسای کشورهای غربی و عربی از جلمه چند کشور اسلامی (فلسطین، اردن و عربستان سعودی) در تظاهرات میلیونی در پاریس در محکومیت حمله به مجله شارلی‌ابدو حضور یافتند.

آیا جنگ جدیدی در راه است/ سندی که سناریوی پاریس را زیر سؤال برد +فیلم
رسانه‌های غربی این هجوم را به حمله اسلام‌گرایان به اهل قلم و ترور آزادی بیان قلمداد کرده‌اند که نگاهی به کاریکاتورهای مرتبط با این موضوع، نشان می‌دهد که این سناریو به گونه‌ای نگاشته شده که تداعی‌کننده بی‌گناهی و مظلومیت کشته‌شدگان این حادثه باشد.
بر اساس این گزارش، پرسش‌هایی که در صورت صحت فرض مزبور به ذهن مخاطب متبادر می‌شود از این دست است:
چرا همه مهاجمان با شلیک پلیس کشته شدند و به رغم مهارت پلیس ضدتروریسم فرانسه، حتی یک نفرشان هم زنده دستگیر نشد؟
چه کسانی دستور حمله به مجله را به حمله‌کنندگان داده بودند؟ 
چرا تأکید می‌شود که یکی از مهاجمان در یمن آموزش دیده و ارتباط آن با تحولات شگفت‌انگیز چند ماه اخیر در این کشور چیست؟ 
چرا در رسانه‌های غربی این همه تأکید می‌شود که مهاجمان پیش از این، در درگیری‌های سوریه و عراق شرکت داشته‌اند و آیا سناریوی جدیدی برای این دو کشور در راه است و آیا سناریوی بعدی غرب برای مبارزه با تروریسم و حمایت از امنیت غرب منجر به تصمیم به حمله گسترده زمینی کشورهای عضو ائتلاف علیه داعش به سوریه، عراق و یمن نیست؟ 

چگونه مهاجمانی که سابقه جنگ در یمن و سوریه و عراق را داشته‌اند در آزادی کامل، وارد اروپا شده و به فرانسه رفته و بدون حتی یک بار بازخواست و بازجویی، آزادانه به فعالیت‌های خود مشغول شده‌اند؟ با توجه به اینکه اطلاعات حمله‌کنندگان در لیست افراد مظنون سیا وجود داشته آیا به‌راستی سرویس جاسوسی فرانسه که بسیاری از اطلاعاتش را از دیگر سازمان‌های جاسوسی غربی می‌گیرد، تا این اندازه ضعیف است؟
پیش از این نیز در خبرها آمده بود که کشورهای غربی در پی شکست های مکرر داعش در عراق و سوریه و پیروزی‌های چشمگیر ارتش و مردم عراق و سوریه در دفع حملات داعش و بازپس گیری شهرهای عراق و سوریه از این گروهک تروریستی تصمیم دارند در بهار آینده حملات زمینی گسترده را به سوریه آغاز کنند؟

آیا رشد سریع و صعودی جمعیت مسلمانان فرانسه طی سال‌های اخیر که پیش‌بینی می‌شود در دهه‌های آینده بافت جمعیتی این کشور و حتی ساختار قدرت آن را به سود مسلمانان تغییر دهد، نقشی در طراحی این سناریو داشته است؟
آیا سناریوی حمله به دفتر نشریه "شارلی ابدو" و سپس تلاش برای جهانی‌سازی ابعاد آن، از ابتدا برای همین منظور طراحی شده است؟
اینها سؤالاتی است که در هفته‌های آینده به پاسخ آن خواهیم رسید.
تحلیل «لس آنجلس تایمز»؛
در یک سال اخیر و به ویژه در پی اوج‌گیری تقابل آمریکا با روسیه بر سر موضوع اوکراین، دولت آمریکا نشان داد، به جز موضوع هسته‌ای ایران، استفاده از ابزار تحریم‌های اقتصادی را به عنوان یک اصل کلی در سیاست خارجی خود مورد توجه قرار می‌دهد. با این حال، انتقادات کار‌شناسان و رسانه‌های آمریکایی از این سیاست در حال افزایش است.
کد خبر: ۴۶۶۱۶۷
تاریخ انتشار:۲۲ دی ۱۳۹۳ - ۱۶:۲۱-12 January 2015
دو مانع عمده بر سر راه ادامه سیاست‌های تحریمی آمریکادر یک سال اخیر و به ویژه در پی اوج‌گیری تقابل آمریکا با روسیه بر سر موضوع اوکراین، دولت آمریکا نشان داد، به جز موضوع هسته‌ای ایران، استفاده از ابزار تحریم‌های اقتصادی را به عنوان یک اصل کلی در سیاست خارجی خود مورد توجه قرار می‌دهد. با این حال، انتقادات کار‌شناسان و رسانه‌های آمریکایی از این سیاست در حال افزایش است.
به گزارش «تابناک»، روزنامه «لس‌آنجلس تایمز» در مطلبی به بررسی سیاست‌های تحریمی آمریکا پرداخته و می‌نویسد، سال گذشته، دولت ایالات متحده فهرست بلندی از چالش‌های امنیتی موجود علیه این کشور را مطرح کرد که مواردی از جمله پیشروی‌های داعش در عراق، تهاجمی شدن سیاست روسیه و همچنین مسائل مربوط به ایران، سوریه و کره شمالی را شامل می‌شد. در واکنش به هر یک از این چالش‌ها، کاخ سفید یک ابزار واحد را به کار گرفته است: تحریم‌های اقتصادی. 
بنا بر این گزارش، هنگامی ‌که کشورهای مختلف جهان با آشوب و درگیری‌ها و همچنین مسائل اقتصادی دست به گریبان هستند، مقامات آمریکایی، مجازات‌‌ اقتصادی را ‌سلاحی کم هزینه در نظر می‌گیرند که می‌تواند سبب شود دولت‌های خارجی از انجام آنچه واشنگتن را ناخرسند می‌سازد، بازداشته شوند. تعداد برنامه‌های تحریمی آمریکا طی یک دهه گذشته، دو برابر شده و از هفده مورد به 2۴ مورد افزایش یافته است.
 جاکوب لو، وزیر خزانه داری آمریکا بر این باور است، طراحان تحریم، میدان نبرد جدیدی ‌برای آمریکا گشوده‌اند که این کشور را قادر می‌سازد، علیه دولت‌های معارض اقدام کند؛ بدون اینکه نیرو‌هایش در میدان نبرد و در معرض خطر قرار گیرند. 
با این حال، به موازات افزایش استفاده آمریکا از تحریم‌ها، محدودیت‌های‌ کارآمدی آن‌ها نیز آشکار‌تر شده است. به همین ترتیب، مشخص شده که این سیاست‌ها می‌توانند سبب ضربه خوردن روابط آمریکا با متحدانش شود؛ هرچند مقامات آمریکایی تلاش کرده‌اند سیاست‌های تحریمی را با متحدان خود هماهنگ کنند، ‌قادر بوده‌اند هر ‌گاه ضروری بدانند، به تنهایی در این زمینه اقدام کنند؛ بنابراین، برخی متحدین آمریکا در انتقاد از این موضوع با مخالفان آمریکا همسو شده و می‌گویند تحریم‌ها، نشانگر شکل جدیدی از یکجانبه‌گرایی آمریکاست.
 در میان کشورهای مخالف آمریکا، روسیه و کره شمالی وعده انتقام‌گیری از این کشور را داده‌اند. چین هم تصریح کرده که در بلندمدت، در پی ایجاد نهادهای مالی بین‌المللی جدیدی برخواهد آمد که می‌تواند سبب محدود شدن قدرت آمریکا برای استفاده از سلاح تحریم شود. 
برخی از کشورهای اروپایی نیز از این شکایت دارند که تحریم‌هایی که علیه برخی کشور‌ها، از جمله روسیه وضع شده، سبب ایجاد مشکلاتی برای متحدین آمریکا شده است. فرانسوا اولاند، رئیس جمهور فرانسه، هفته گذشته گفت، سیاست غربی افزایش تحریم‌ها علیه روسیه، باید فوراً متوقف شود. وی گفت: «من طرفدار سیاست دستیابی به اهداف از طریق بد‌تر کردن اوضاع نیستم». 
یان برمر، تحلیلگر سیاست ریسک معتقد است، ‌استفاده دولت اوباما از تحریم‌ها، به منزله «استفاده تسلیحاتی از اقتصاد» است. وی می‌گوید، این گونه ساز و کار‌ها به این دلیل برای سیاستگذاران جذاب است که آمریکا می‌تواند در شرایطی که ایجاد ائتلاف در عرصه بین‌المللی دشوار شده، به تنهایی از آن‌ها ‌استفاده کند.
 در این میان، هرچند کاخ سفید خود از ابزار تحریم‌ها ‌تهاجمی استفاده بهره برده، استفاده کنگره از این ابزار بیشتر و بارز‌تر ‌بوده است. در موارد مربوط به ایران، روسیه، ونزوئلا و برخی دیگر از کشور‌ها، کنگره خواستار انجام اقداماتی شدید‌تر شده است. 
طی سال‌های اخیر، مقامات آمریکایی سیاست‌های تحریمی خود را ‌بازنگری ‌و آن را از ابزاری برای تحریم تجارت با برخی کشور‌ها و قطع کمک مالی به آن‌ها، به مجموعه مجازات‌هایی تبدیل کرده‌اند که هدف منزوی کردن اقتصادی افراد، شرکت‌ها و نهادهای مختلف خارجی را دنبال می‌کند. آن‌ها همچنین ساز و کارهای پیچیده‌ای برای ردگیری شرکت‌های متخلف از تحریم‌ها ابداع کرده‌اند. 
اما نکته مهم دیگر، به جز آسیب این تحریم‌ها به متحدان آمریکا این است که این سیاست‌ها نتوانسته سبب تغییر رفتار دولت‌های مدنظر و حرکت آن‌ها به سمت مسیر دلخواه واشنگتن شود. 
آیت الله خامنه‌ای، رهبر ایران، همچنان تأکید دارد ‌درخواست‌های غرب برای به عقب برگرداندن برنامه هسته‌ای کشورش را نخواهد پذیرفت. ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه نیز هیچ نشانه‌ای مبنی بر قصد بازگشت از اقدام خود در الحاق شبه جزیره کریمه نشان ندادده است. 
از سوی دیگر، روسیه و دیگر کشورهای تحت تحریم آمریکا، راه‌هایی ‌برای انتقام گیری از این کشور یافته‌اند که می‌تواند سبب ضربه خوردن منافع ایالات متحده شود. مقامات روس تهدید کرده‌اند ‌در واکنش به تحریم‌ها، در همکاری خود با آمریکا در موضوع مختلف بین المللی تجدیدنظر خواهند کرد. مقامات اطلاعاتی آمریکا نیز نسبت به احتمال نفوذ روس‌ها به سیستم‌های رایانه‌ای آمریکا هشدار می‌دهند. برمر نیز می‌گوید به عقیده وی، روسیه و کره شمالی می‌توانند با ‌حملات سایبری، از ایالات متحده انتقام بگیرند. به هر حال، مجموعه این موارد بیانگر محدودیت‌های سیاست تحریمی آمریکا علیه کشورهای مختلف بوده است.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد