سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

معارف اسلامی



علل پیدایش فتنه‏‌ و راه‏‌هاى نجات از آن

مهم ترین ویژگى موجود در فتنه ها ایجاد و رواج شبهه از سوى دشمنان، مخلوط شدن حق با باطل و عدم تشخیص صحیح آنهاست؛ و اطاعت محض از رهبرى، و پرهیز از هرگونه تفرقه و پراکندگى، اساسى ترین راهکارهایى است که سبب نجات خواهد شد.

چکیده

ایجاد و گسترش فتنه و آشوب از سوى دشمنان، در همه جوامع، به ویژه جوامع اسلامى، همواره از مهم ترین بحران هاى اجتماعى بوده است که در صورت عدم شناسایى و برخورد درست با آنها، ممکن است به شکست و نابودى یک نظام بینجامد و پیامدهاى بسیارى را براى آن ملت به همراه داشته باشد.

هدف این پژوهش بررسى ریشه ها و علل ایجاد فتنه ها در حکومت اسلامى و ارائه راهکارهاى نجات از آنهاست که با روش گردآورى، دسته بندى و تحلیل بیانات گهربار امیرالمؤمنین علیه السلام در این زمینه در نهج البلاغه (روش تحلیل گفتمان) و بر اساس فهرست بندى و تقسیمات استاد دشتى در ترجمه نهج البلاغه صورت گرفته است.

یافته هاى تحقیق نشان مى دهد که از دیدگاه امیرالمؤمنین علیه السلام، مهم ترین ویژگى موجود در فتنه ها ایجاد و رواج شبهه از سوى دشمنان، مخلوط شدن حق با باطل و عدم تشخیص صحیح آنهاست؛ و اطاعت محض از رهبرى، و پرهیز از هرگونه تفرقه و پراکندگى، اساسى ترین راهکارهایى است که سبب نجات خواهد شد.

کلیدواژه ها: نهج البلاغه، حکومت اسلامى، فتنه، اطاعت از رهبرى، وحدت.

مقدّمه

واژه «فتنه» داراى وجوه و معانى مختلفى است. فرهنگ فارسى از آن به اختلاف رأى و نظر داشتن، آشوب، رنج و عذاب، ستیزه، دیوانگى، گناه ورزى و خلاف یاد کرده است. (معین، 1350) اما فتنه که در اصل لغتى عربى است، به معناى قرار دادن طلا و نقره در آتش است تا طلاى خوب و خالص از طلاى ناخالص تشخیص داده شود. (فولادگر، 1383، ص 486)

این کلمه در قرآن کریم نیز در معانى مختلفى به کار رفته است؛ از جمله: آزمایش و امتحان (عنکبوت: 2)، فریب دادن (اعراف: 27)، بلا و عذاب (انفال: 25)، شرک و بت پرستى و آشوب (انفال: 39)، اضلال و گمراهى (مائده: 41) و سوختن و شکنجه در آتش (ذاریات: 13). (همان، ص 486و487) بر این اساس و با استفاده از بیانات حضرت على علیه السلام که در این زمینه بررسى خواهد شد، شاید بتوان از فتنه ها به حوادثى تعبیر کرد که به طور هم زمان، ظرفیت گنجایش همه وجوه فوق را دربر داشته باشد.

جامعه اسلامى که مهم ترین ویژگى آن نفى حکومت غیرخداست، همواره در معرض خطرها و تهدیدات فراوان از سوى صاحبان قدرتى است که منافع خویش را در این گونه جوامع، بر بادرفته مى بینند. شبهه افکنى و آمیختن حق با باطل، ایجاد تفرقه و نفاق، و سرانجام هرج و مرج و افروختن آتش نزاع هاى داخلى، کوبنده ترین و در عین حال پنهان ترین حربه در دست دشمنان است که در صورت عدم هوشیارى امت اسلام، کارى ترین ضربه را بر پیکر اجتماع وارد خواهد ساخت.

این موضوع، نه تنها در جوامع اسلامى، بلکه در همه جوامعى که مصمم اند استقلال و آزادى خویش را حفظ کنند، از گذشته تاکنون وجود داشته است. بررسى تاریخ جهان نشان مى دهد در هر زمان که ملتى خواسته است زمام امور خویش را در دست گیرد و پس از تلاش و مجاهدت هاى بسیار، به ثبات و آرامشى نسبى دست یابد، استعمارگران با تدبیر فتنه و آشوبى جدید و بر هم زدن امنیت و آرامش، به یارگیرى در میان افراد آن جامعه پرداخته و سعى در به واقعیت رسانیدن سوداى تسلط دوباره بر آن ملت داشته اند.

نگارنده کتاب جریان شناسى ضدفرهنگ ها، در گفتار نخست به تشریح استراتژى ها و راهبردهاى بیگانگان در این زمینه پرداخته است. وى ایجاد جنگ نرم، ایجاد اصلاحات یا رفورم، برپایى انقلاب هاى رنگین و در نهایت، انقلاب هاى مخملى را از اساسى ترین این راهبردها مى داند. (خسروپناه، 1390، ص 26ـ39)

جنگ نرم شامل هرگونه اقدام روانى و تبلیغاتى، با استفاده از ابزارهاى رسانه اى و فرهنگى در جامعه است که از طریق نبرد رسانه اى و سامان دهى نافرمانى هاى مدنى، به از بین بردن اتحاد ملت و فروپاشى و شکست نظام حاکم مى پردازد. (همان، ص 36)

اصلاحات یا رفورم، کوششى براى تغییر محتاطانه در ساختار سیاسى، اقتصادى و اجتماعى جامعه، بدون به کارگیرى خشونت است. همچنین انقلاب هاى رنگین که براى برپایى پس از اصلاحات برنامه ریزى شده اند، نوعى اقتدارگرایى و تغییر دولت، نه تغییر نظام و حکومت، با کمک فکرى و عملى بیگانگان است که از طریق اعتراض ها، ناآرامى هاى مدنى، تعارض هاى اجتماعى و طرح مشکلات ساختارى درون حکومت با کمک سازمان هاى مردم نهاد و استفاده نمادین از رنگ ها انجام مى گیرد؛ از جمله این انقلاب ها مى توان به انقلاب رنگى در صربستان در سال 2000، گرجستان در سال 2003 با رنگ سرخ، اوکراین در سال 2004 با رنگ نارنجى، و قرقیزستان در سال 2005 با رنگ صورتى، که همگى به موفقیت رسید، اشاره کرد.

سرانجام، انقلاب هاى مخملى که تغییر بنیادین نظام و ساختار حکومت را بدون درگیرى و خشونت و جنگ نظامى دربردارد، آخرین راهبردى است که به عنوان ثمره تلاش هاى یادشده، دستیابى به هدف نهایى را که همان تسلط بر امور ملت هاست، براى آنان ممکن مى سازد. (همان، ص 34ـ36)

این روش برخورد (ایجاد اعتراض، ناآرامى و تعارض در جامعه)، از دیرباز نیز از میان اظهارات خود آنان در اسناد و کتاب هایى که گاهى اوقات از میان دستگاه هاى امنیتى آنها به هر دلیلى چاپ شده، به عنوان خط مشى اساسى براى رسیدن به پیروزى قلمداد مى شده است. براى مثال، در کتاب پروتکل هاى حکماى یهود که براى نخستین بار در سال 1902 به وسیله نویسنده اى روسى به چاپ رسید و طى آن سیاست هاى صهیونیزم جهانى براى تسلط بر ملت ها تشریح شده، آمده است: «در آسیا و اروپا باید جنگ، فتنه و آشوب به پا نمود تا به دو هدف بزرگ دست یابیم، یکى نابودى آنها و دیگرى تسلط کامل بر آنها.» (حسینى شیرازى، 1381، ص 148)

در جاى دیگرى از همین کتاب آمده است: فقط یک چیز ممکن است از شوکت و قدرت ما بکاهد، و آن همکارى دولت ها و ملت هاست؛ ولى ما مقدمات این کار را در این زمینه انجام داده ایم. براى مثال، به اندازه اى میان ملت ها و دولت ها جدایى و ترس انداخته ایم که هر ملتى از دستگاه حاکمه خود ترس دارد. (همان، ص 151) تفاوتى ندارد که کشمکش هاى سیاسى، دولتى را نابود سازد یا جنگ هاى خارجى، آن را تسلیم دشمن کند. در هر صورت، دولت و کشور سقوط کرده، به دست ما خواهد افتاد. (همان، ص 139)

اما در میان کشورهاى جهان، بنا به اعتراف خود آنان، کشورهاى اسلامى، و به ویژه شیعیان، از اهمیت بیشترى برخوردار بوده اند. مستر همفر، جاسوس انگلیسى که در سال 1710م براى به دست آوردن اطلاعات کافى از اوضاع کشورهاى اسلامى و نحوه تضعیف و چیرگى بر آنان، از سوى وزارت مستعمرات انگلستان به کشورهاى عراق، مصر، حجاز، ایران و ترکیه فرستاده شد، در یادداشت هاى خود مى نویسد: «اوضاع کشورهاى اسلامى ما را بسیار نگران مى کرد»؛ سپس دلایل این نگرانى را به شرح زیر بیان مى دارد:

1. نفوذ قدرت اسلام در جان مسلمانان؛ 2. روزگارى اسلام دین زندگى بوده که سرورى داشته و برده خواندن سروران دشوار است. وى سپس مى افزاید: وجود یک حکومت مرکزى در کشورهاى اسلامى با حاکمیت و پول و اسلحه که مردم فرمانبردار آن باشند، امرى نگران کننده است... ما باید از همه وسایل و راه ها براى تسلط بر سرزمین هاى مسلمانان بهره ببریم؛ اگرچه پس از قرن ها به نتیجه برسیم؛ که پدران براى فرزندان مى کارند... . (بهرمن، 1380، ص 7ـ13)

وى در بخشى دیگر از یادداشت هاى خود پیرامون برنامه هایى براى در هم کوبیدن اسلام و مسلمانان، آورده است: یکى از این برنامه ها برافروختن آتش جنگ ها و شورش هاى داخلى و مرزى میان مسلمانان و غیرمسلمانان و در بین خود مسلمانان بود. بدین وسیله، نیروى مسلمانان تباه شده، اندیشه پیشرفت و هم بستگى را از سر بیرون خواهند برد؛ نیروهاى فکرى و مالى شان نابود گردیده، جوانانشان از میان رفته، آشفتگى و درهم ریختگى و هرج و مرج آنان را فراخواهد گرفت. (همان، ص 94)

اصلى ترین نگرانى دشمن از کشورهاى اسلامى که باعث شده است براى فروپاشى این کشورها بیشتر تلاش و سرمایه گذارى کنند، به گفته خود آنان، اصل رهبرى و حمایت مردم از فقیهان و علماى اسلامى است؛ چنان که مستر همفر در این باره مى نویسد: ما از علماى اسلام بسیار نگران بودیم. آنان استوارترین سد در مقابل خواسته هاى ما محسوب مى شدند. شیعیان نسبت به اهل تسنن بیشتر از علماى خود فرمانبردارى داشتند؛ زیرا آنها حکومت را تنها شایسته فقیهان مى دانند و به سلطان اهمیت نمى دهند... . (همان، ص 11و12)

در کتاب پروتکل هاى حکماى یهود نیز در این زمینه آمده است: اجتماع زمانى سعادتمند خواهد بود که دیندار باشد و به رهبرى روحانیت گام بردارد؛ ولى هرچه از این دورتر شود و به اصطلاح متمدن تر شود، به سود ما خواهد بود. (حسینى شیرازى، 1381، ص 144) آن گاه براى رسیدن به چنین هدفى به طرح نقشه مى پردازند و مى گویند: پیروى از علما را ارتجاع و کهنه پرستى جلوه مى دهیم تا مردم اطراف آنها جمع نشوند و بدین وسیله، از یگانه دشمنى که ممکن است مقابل ما ایستادگى کند، آسوده خواهیم شد. (همان، ص 160)

بر این اساس، انقلاب اسلامى ایران نیز که با محوریت دین و به رهبرى روحانیت به پیروزى رسید، هیچ گاه از دام اندیشه هاى شیطانى آنان برحذر نبوده و نخواهد بود؛ از این رو، امام خمینى قدس سره، با وقوف بر این مهم، بارها و بارها در سخنان خویش به هدایت اقشار مردم در این زمینه پرداخته و از جمله فرموده بود:

اینها براى اینکه مبادا یک قدرتى یک وقتى در مقابلشان قیام کند، هرجا که احتمال قدرتى مى دادند آن را با تمام قوا سرکوب کردند... مردم را احتمال مى دادند که اگر اتکا بکنند به اسلام یا اتکا بکنند به روحانیت، کارى از آنها بربیاید، جدیت مى کردند که از اسلام و روحانیت جدا کنند. مردم را بدبین کنند به روحانیت، بلکه اگر بتوانند بدبین کنند به اصل همه مکتب هاى توحیدى و اسلامى. (امام خمینى، 1364، ج 7، ص 269)

با این همه، دین مبین اسلام پیروانش را در برابر مکرها و سیاست هاى شیطانى دشمنان دست خالى و بدون سلاح رها نساخته است. توصیه هاى گرانقدر و اکیدى که در آیات نورانى قرآن پیرامون شناسایى و روش برخورد با فتنه ها ارائه شده است و سیره پیامبر صلى الله علیه و آله و ائمّه اطهار علیهم السلام در این گونه موارد، پادزهرهایى هستند که جامعه اسلامى را در برابر این میکروب هاى خطرناک واکسینه مى کنند.

پژوهش هاى پیشین در این زمینه نشان دهنده تلاش هاى به ثمررسیده پیرامون بررسى موضوع فتنه در قرآن و روایات، به ویژه در کلام امام على علیه السلام و نتایج حاصل از آنهاست. براى نمونه، در مقاله هاى «فتنه ها و راه هاى گریز از آنها»، (حیدرى، 1387) «فتنه از دیدگاه امام على علیه السلام» (غیاثى و هراتى، 1389) و «درآمدى بر شناخت مفاهیم اخلاق سیاسى؛ فتنه در بیان امام على علیه السلام» (حسینى، 1389) هریک به گونه اى به تحلیل و تبیین عوامل مؤثر در ایجاد فتنه و راه هاى رهایى از آن پرداخته اند و عواملى همچون عوامل اجتماعى، سیاسى، اقتصادى، فرهنگى و اخلاقى را در این زمینه مؤثر دانسته و راهکارهایى چون:

تمسک به قرآن، تمسک به اهل بیت علیهم السلام، پرهیزکارى، اخلاص عمل، و وحدت و همدلى را ارائه کرده اند، اما آنچه تحقیق پیش رو را متمایز مى سازد، اولاً نگاه جامع تقریبا به تمامى بیانات امام على علیه السلام در خصوص فتنه در نهج البلاغه است، و ثانیا، توجه به اساسى ترین راهکارهاى رهایى از فتنه است که از مجموع بیانات امام علیه السلام دریافت مى شود؛ چنان که سایر راهکارهاى فرعى ارائه شده در پژوهش هاى پیشین را مى توان در ذیل آنها گنجانید. بر این اساس، مقاله حاضر طوفان فتنه ها، علل پیدایش و راه هاى نجات از آنها را در کلام آن امام همام مورد بررسى و نتیجه گیرى قرار داده است. باشد که تبیین و اجراى آنها، ضامن پیروزى ما در برابر همه نقشه ها و سیاست هاى مکارانه و تلاش هاى شبانه روزى شیاطین گردد.

طوفان فتنه ها: علل پیدایش و راه هاى نجات

آنچه در تمامى جوامع تازه شکل گرفته و نوبنیاد، به ویژه جوامع و حکومت هاى اسلامى داراى اهمیت و شاید از اصل تشکیل حکومت، مهم تر است، حفظ، ادامه و بقاى آن حکومت است؛ دستاوردى که حاصل پیمودن راهى طولانى و پرفرازونشیب و رشادت ها و مجاهدت هاى بسیار بوده و اکنون براى بقاى آن، رویارویى با سختى ها و مشکلات فراوان، اجتناب ناپذیر است. سخت ترین و پیچیده ترین حوادث که گاه ممکن است سرنوشت جوامع را به کلى دستخوش دگرگونى و تغییر سازد، گردباد فتنه هاست که هرازگاهى و هربار به بهانه اى، از سویى سربرمى آورد و نبض حیات امت ها را نشانه مى رود.

مولاى متقیان على علیه السلام با دغدغه و حساسیت بسیار در این زمینه، به ریشه یابى این حوادث در جوامع اسلامى پرداخته است و مى فرماید: «همانا آغاز پدید آمدن فتنه ها، هواپرستى و بدعت گذارى در احکام آسمانى است. نوآورى هایى که قرآن با آن مخالف است؛ و گروهى بر گروه دیگر سلطه و ولایت یابند که بر خلاف دین خداست.» (دشتى، 1389، خ 50، ص 71) آن گاه به تشریح اثرات زیان بار این وقایع تلخ در جوامع پرداخته، مى فرماید:

فتنه ها با تلخى خواسته ها وارد مى شود، و خون هاى تازه را مى دوشد؛ نشانه هاى دین را خراب و یقین را از بین مى برد. فتنه هایى که افراد زیرک از آن بگریزند و افراد پلید در تدبیر آن بکوشند. آن فتنه ها پررعدوبرق و پرزحمت است. در آن، پیوندهاى خویشاوندى قطع شده و از اسلام جدا مى گردند. فتنه ها چنان ویرانگرند که تندرست ها بیمار، و مسکن گزیدگان کوچ مى کنند. در آن میان، کشته اى است که خونش به رایگان ریخته، و افراد ترسویى که طالب امان اند. با سوگندها آنان را فریب مى دهند، و با تظاهر به ایمان، آنها را گمراه مى کنند. (همان، خ 151، ص 199)

سپس فتنه اى سربرمى آورد که سخت لرزاننده، درهم کوبنده و نابودکننده است که قلب هایى پس از استوارى مى لغزند، و مردانى پس از درستى و سلامت، گمراه مى گردند، و افکار و اندیشه ها به هنگام هجوم این فتنه ها پراکنده، و عقاید پس از آشکار شدنشان به شکّ و تردید دچار مى گردد...

در این میان، فتنه جویان چونان گورخران، یکدیگر را گاز مى گیرند، و بیابان نشین ها را در هم مى کوبند و با سینه مرکب هاى ستم، آنها را خرد مى نمایند. تک روان، در غبار آن فتنه ها نابود مى گردند و سواران باقدرت،درآن به هلاکت مى رسند.(همان،ص197) [فتنه ها] چون گردبادها مى چرخند، از همه جا عبور مى کنند، در بعضى از شهرها حادثه مى آفرینند و از برخى شهرها مى گذرند. (همان، خ 93، ص 123)

پیشواى مؤمنان در سخنانى دیگر، نخستین و مهم ترین زمینه ایجاد فتنه ها را ایجاد و پراکنده شدن شبهات در جامعه دانسته است که سبب آمیخته شدن حق با باطل و پوشیده ماندن حقیقت مى گردد و در این باره فرموده است:

شبهه را براى این شبهه نامیدند که به حق شباهت دارد؛ اما نور هدایت کننده دوستان خدا در شبهات، یقین است و راهنماى آنان، مسیر هدایت الهى است؛ اما دشمنان خدا، دعوت کننده شان در شبهات، گمراهى است، و راهنماى آنان کورى است. (همان، خ 38، ص 63)فتنه ها [نیز ]آن گاه که روى آورند، با حق شباهت دارند، و چون پشت کنند، حقیقت چنان که هست، نشان داده مى شود. (همان، خ 93، ص 123)

پس اگر باطل با حق مخلوط نمى شد، بر طالبان حق پوشیده نمى ماند، و اگر حق از باطل جدا و خالص مى گشت، زبان دشمنان قطع مى گردید، اما قسمتى از حق و قسمتى از باطل را مى گیرند و به هم مى آمیزند. آنجاست که شیطان بر دوستان خود چیره مى گردد و تنها آنان که مشمول لطف و رحمت پروردگارند نجات خواهند یافت. (همان، خ 50، ص 71)

آن گاه در سخنان حکمت آمیزش، به تشریح اقسام شبهه مى پردازد و عاقبت همه کسانى را که به گونه اى از هریک از این شبهات پیروى کنند، گمراهى و تباهى مى داند و سرانجام براى رهایى از دام چنین شبهاتى، به داشتن تقوا و خویشتن دارى، به عنوان تنها راه نجات، توصیه مى کند و مى فرماید:

شک چهار بخش دارد: جدال در گفتار؛ ترسیدن؛ دودل بودن؛ و تسلیم حوادث روزگار شدن. پس آن کس که جدال و نزاع [در پذیرفتن حق] را عادت خود قرار داد، شب تارش به صبح نمى رسد (و از تاریکى شبهات بیرون نخواهد آمد)، و آن کس که از هر چیزى ترسید، همواره در حال عقب نشینى است، و آن کس که در تردید و دودلى باشد، زیر پاى شیطان کوبیده خواهد شد، و آن کس که تسلیم حوادث گردد و به تباهى دنیا و آخرت گردن نهد، هر دو جهان را از کف خواهد داد. (همان، خ 32، ص 499)[اما] کسى که عبرت ها براى او آشکار شود، و از عذاب آن پند گیرد، تقوا و خویشتن دارى، او را از سقوط در شبهات نگه مى دارد. (همان، خ 16، ص 29)

آن حضرت، سپس با تعبیرى حکیمانه، از آغاز پیدایش فتنه ها به «دوران نوزادى فتنه» تعبیر مى کند و همگان را به بصیرت، آگاهى و شناخت فتنه ها و گرفتار نشدن در دام آنها از همان ابتداى ظهور فرامى خواند؛ چراکه در غیر این صورت، زیبایى ها و رنگ و لعاب هایى که فتنه جویان براى حق نشان دادن باطل خویش از آن بهره مى جویند، آنان را فریفته و ناخواسته از آنها پرچم ها و علم هاى فتنه خواهد ساخت؛ فتنه هایى که به تعبیر امیرالمؤمنین علیه السلام آن قدر مخرب و پرقدرت اند که چونان نشانى که بر سنگ هاى سخت حک شود، آثار زیان بار آن تا مدت ها از دامان جامعه پاک نخواهد شد.

از این رو، حضرت براى دور شدن امت از چنین خطراتى، ضمن یادآور کردن حضور همیشگى در برابر دیدگان خدا، و پرهیز از لقمه هاى حرام، به عنوان راهکارهاى خروج از دام شیطان، به آنان چنین هشدار مى دهد: ... در فتنه هاى درهم پیچیده، به هنگام پیدایش نوزاد فتنه ها و آشکار شدن باطن آنها، و برقرار شدن قطب و مدار آسیاى آن، با آگاهى قدم بردارید. فتنه هایى که از رهگذرهاى ناپیدا آشکار گردد و به زشتى و رسوایى گراید. آغازش چون دوران جوانى، پرقدرت و زیبا، و آثارش چون آثار باقى مانده بر سنگ هاى سخت، زشت و دیرپاست، که ستمکاران آن را با عهدى که با یکدیگر دارند، به ارث مى برند.... . (همان، خ 151، ص 197)

پس سعى کنید شما پرچم فتنه ها و نشانه هاى بدعت ها نباشید، و آنچه را که پیوند امت اسلامى بدان استوار، و پایه هاى طاعت بر آن پایدار است، بر خود لازم شمارید و بر خدا ستمدیده وارد شوید، نه ستمگر؛ و از گرفتار شدن به دام هاى شیطان، و قرار گرفتن در وادى دشمنى ها بپرهیزید و لقمه هاى حرام به شکم خود راه ندهید.

شما برابر دیدگان خداوندى قرار دارید که گناهان را حرام کرد و راه طاعت و بندگى را آسان فرمود. (همان، ص 199) در نهایت، در کلامى کوتاه و حکمت آمیز درباره روش برخورد با فتنه ها، چنین مى فرماید: «در فتنه ها، چونان شتر دو ساله باش؛ نه پشتى دارد که سوارى دهد و نه پستانى تا او را بدوشند... .» (همان، خ 1، ص 455)

راه هاى نجات امت از آتش فتنه ها

الف. ضرورت اطاعت از رهبرى

حضرت على علیه السلام در جاى جاى نهج البلاغه، ضمن معرفى راه هاى نجات و پیروزى امت اسلام در تندباد حوادث فتنه انگیز، اصلى ترین آنها را اطاعت از رهبرى و حمایت از حکومت الهى مى داند؛ آن سان که در کلام نورانى خویش آورده است:

همانا خداوند پیامبرى راهنما را با کتابى گویا و دستورى استوار برانگیخت. هلاک نشود جز کسى که تبهکار است، و بدانید که بدعت ها به رنگ حق درآمده و هلاک کننده اند؛ مگر خداوند ما را از آنها حفظ فرماید. همانا حکومت الهى حافظ امور شماست. بنابراین، زمام امور خود را بى آنکه نفاق ورزید یا کراهتى داشته باشید، به دست امام خود سپارید. (همان، خ 169، ص 229)

اى مردم! مهار بار سنگین گناهان را رها کنید، و امام خود را تنها مگذارید که در آینده، خود را سرزنش مى کنید. خود را در آتش فتنه اى که پیشاپیش افروخته اید، نیفکنید. راه خود گیرید و از راهى که به سوى فتنه ها کشانده مى شود، دورى کنید. به جانم سوگند که مؤمن در آتش آن فتنه ها نابود شود، اما مدعیان دروغین اسلام در امان خواهند بود.

همانا من در میان شما همچون خورشید درخشنده در تاریکى هستم که هر کس به آن روى مى آورد، از نورش بهره مند مى گردد. اى مردم سخنان مرا بشنوید، و به خوبى حفظ کنید؛ گوش دل خود را باز کنید تا گفته هاى مرا بفهمید. (همان، خ 187، ص 263) آرى، اگر از من پیروى کنید، به خواست خدا شما را به بهشت خواهم برد، هرچند سخت و دشوار و پر از تلخى باشد. (همان، خ 156، ص 205)

اى مردم هم اکنون آتش جنگ شعله ور شده است و این پرچم مبارزه را جز افراد آگاه و بااستقامت و عالم به جایگاه حق، به دوش نمى کشند. بنابراین، آنچه فرمان دادند، انجام دهید و از آنچه نهى کردند، توقف کنید، و در هیچ کارى تا روشن نشود، شتاب نکنید. (همان، خ 173، ص 223)

پس از جنگ صفین و نهروان در سال 38 هجرى که امام مردم را براى سرکوبى معاویه فراخواند و آنها سکوت کردند، گروهى گفتند: اگر تو حرکت کنى، با تو حرکت مى کنیم. امام در پاسخ، رهبر جامعه اسلامى را چونان محور سنگ آسیاب معرفى کردند که تمامى امور پیرامون او به گردش درمى آید و فرمودند:

براى من سزاوار نیست که لشکر و شهر و بیت المال و جمع آورى خراج و قضاوت بین مسلمانان و گرفتن حق درخواست کنندگان را رها سازم، آن گاه با دسته اى بیرون روم... من چونان محور سنگ آسیاب، باید بر جاى خود استوار بمانم تا همه امور کشور، پیرامون من و به وسیله من به گردش درآید. اگر من از محور خود دور شوم، مدار آن بلرزد و سنگ زیرین آن فرو ریزد... . (همان، خ 119، ص 161)

در سال چهلم هجرى، زمانى که گزارش هاى پیاپى از شکست یاران امام به کوفه مى رسید، امام علیه السلام براى سرزنش یاران به دلیل کندى و رکود در جهاد و مخالفت از دستورات رهبرى فرمود:... سوگند به خدا مى دانستم که مردم شام به زودى بر شما غلبه خواهند کرد؛ زیرا آنها در یارى کردن باطل خود، وحدت دارند، و شما در دفاع از حق متفرقید! شما امام خود را در حق نافرمانى کرده و آنها امام خود را در باطل فرمانبردارند! آنها نسبت به رهبر خود امانتدار و شما خیانت کارید؛ آنها در شهرهاى خود به اصلاح و آبادانى مشغول اند و شما به فسادوخرابى... .(همان، خ25،ص49)

امام علیه السلام سرانجام در این تأسف و اندوه تا آنجا پیش رفت که یک نفر از افراد طاعتگر معاویه را بر ده تن از نفرات عصیانگر خویش ترجیح داده و فرمود:آگاه باشید به خدایى که جانم در دست اوست، شامیان بر شما پیروز خواهند شد، نه از آن رو که از شما به حق سزاوارترند، بلکه در راه باطلى که زمامدارشان مى رود شتابان فرمان بردارند... رهبر شما از خدا اطاعت مى کند، شما با او مخالفت مى کنید، اما رهبر شامیان خداى را معصیت مى کند، از او فرمان بردارند. به خدا سوگند، دوست دارم معاویه شما را با نفرات خود مانند مبادله درهم و دینار با من سودا کند، ده نفر از شما را بگیرد و یک نفر از آنها را به من بدهد! (همان، خ 97، ص 127)

ب. حفظ وحدت و پرهیز از تفرقه

مولاى متقیان در نصایحى دیگر ضمن تأکید دوباره بر ضرورت اطاعت از رهبرى به عنوان محور هدایت جامعه، به لزوم حفظ وحدت و پرهیز از تفرقه و نفاق به عنوان دومین راهکار اصلى و عملى در جلوگیرى از به ثمر نشستن نهال فتنه ها اشاره کرده و فرموده است:

همانا شیطان راه هاى خود را به شما آسان جلوه مى دهد تا گره هاى محکم دین شما را یکى پس از دیگرى بگشاید و به جاى وحدت و هماهنگى، بر پراکندگى شما بیفزاید و در پراکندگى، شما را دچار فتنه گرداند. از وسوسه و زمزمه و فریب کارى شیطان روى گردانید و نصیحت آن کس را که خیرخواه شماست گوش کنید و به جان و دل بپذیرید. (همان، خ 121، ص 163) اى مردم! امواج فتنه ها را با کشتى نجات [اهل بیت پیامبر و رهبران الهى] در هم بشکنید و از راه اختلاف و پراکندگى بپرهیزید و تاج هاى فخر و برترى جویى را بر زمین نهید. رستگار شد آن کس که با یاران به پا خاست یا کناره گیرى نمود و مردم را آسوده گذاشت. (همان، خ 5، ص 33)

آن گاه حضرت ضمن خطبه اى طولانى، با بررسى عمیق احوال امت هاى گذشته، دلسوزانه کلام خویش را روشنى بخش راه ملت هاى آینده مى سازد و با تکیه بر اصل شباهت بین حالات و رفتار اقوام و جوامع انسانى در ادوار و زمان هاى مختلف، آنان را به عبرت آموزى از احوال گذشتگان فرامى خواند

وحدت و همدلى را مهم ترین عامل عزت و سرورى، و پس از آن، استقامت و بردبارى در برابر ناملایمات را سبب کرامت و بزرگى ملت هاى پیروز دانسته است و در مقابل، صفاتى چون کینه توزى، بخل و حسد را زمینه ساز ایجاد تفرقه و عامل بر هم خوردن وحدت اجتماعى در ملل شکست خورده، و به دنبال آن، پراکندگى و پیوستن به احزاب و گروه ها را سبب از دست رفتن کرامت و بزرگوارى در آنان مى شمرد و در نهایت، ترک امر به معروف و نهى از منکر را در میان چنین امت هایى سبب دورى آنان از رحمت خدا و فرود آمدن عذاب الهى بر آنان مى داند و مى فرماید:

از کیفرهایى که بر اثر کردار ناپسند بر امت هاى پیشین فرود آمد، خود را حفظ کنید و حالات گذشتگان را در خوبى ها و سختى ها به یاد آورید و بترسید که همانند آنها باشید! پس آن گاه که در زندگى گذشتگان مطالعه و اندیشه مى کنید، عهده دار چیزى باشید که عامل عزت آنان بود، و دشمنان را از سر راهشان برداشت، و سلامت و عافیت زندگى آنان را فراهم کرد،

و نعمت هاى فراوان را در اختیارشان گذاشت، و کرامت و شخصیت به آنان بخشید، که از تفرقه و جدایى اجتناب کردند، و بر وحدت و همدلى همت گماشتند، و یکدیگر را به وحدت واداشته، به آن سفارش کردند. و از کارهایى که پشت آنها را شکست، و قدرت آنها را درهم کوبید، چون کینه توزى با یکدیگر، پر کردن دل ها از بخل و حسد، به یکدیگر پشت کردن و از هم بریدن، و دست از یارى هم کشیدن بپرهیزید.

در احوال مؤمنان پیشین اندیشه کنید که چگونه در حال آزمایش و امتحان به سر بردند. آیا بیش از همه مشکلات بر دوش آنها نبود؟ و آیا بیش از همه مردم در سختى و زحمت نبودند؟ و آیا از همه مردم جهان بیشتر در تنگنا و سختى قرار نداشتند؟ فرعون هاى زمان، آنان را به بردگى کشاندند و همواره بدترین شکنجه ها را بر آنان وارد کردند، و انواع تلخى ها را به کامشان ریختند، که این دوران ذلت و هلاکت و مغلوب بودن تداوم یافت، نه راهى وجود داشت که سرپیچى کنند و نه چاره اى که از خود دفاع کنند،

تا آنکه خداوند تلاش و استقامت و بردبارى در برابر ناملایمات آنان را در راه دوستى خود و قدرت تحمل ناراحتى ها را براى ترس از خویش، مشاهده فرمود. آنان را از تنگناهاى بلا و سختى ها نجات داد، و ذلت آنان را به عزت و بزرگوارى، و ترس آنها را به امنیت تبدیل فرمود و آنان را حاکم و زمامدار و پیشواى انسان ها قرار داد، و آن قدر کرامت و بزرگى از طرف خدا به آنان رسید که خیال آن را نیز در سر نمى پروراندند.

پس اندیشه کنید، آن گاه که وحدت اجتماعى داشتند، خواسته هاى آنان یکى، قلب هاى آنان یکسان، و دست هاى آنان مددکار یکدیگر، شمشیرها یارى کننده، نگاه ها به یک سو دوخته، و اراده ها واحد و هم سو بود! آیا در آن حال، مالک و سرپرست سراسر زمین نبودند و رهبر و پیشواى همه دنیا نشدند؟

پس به پایان کار آنها نیز بنگرید! در آن هنگام که به تفرقه و پراکندگى روى آوردند و مهربانى و دوستى آنان از بین رفت و سخن و دل هایشان گوناگون شد، از هم جدا شدند و به حزب ها و گروه ها پیوستند، خداوند لباس کرامت خود را از تنشان بیرون آورد، و نعمت هاى فراوان شیرین را از آنها گرفت و داستان آنها در میان شما عبرت انگیز باقى ماند... راستى چقدر حالات ملت ها باهم یکسان، و در صفات و رفتارشان با یکدیگر همانند است!

مردم! از مثل هاى قرآن درباره کسانى که عذاب و کیفر شدند، و روزهاى سخت آنان، و آسیب هاى شدیدى که دیدند آگاهید. پس وعده عذاب خدا را دور مپندارید و به عذر اینکه آگاهى ندارید، خود را گرفتار نسازید، و انتقام خدا را سبک، و خود را از کیفر الهى ایمن مپندارید؛ زیرا که خدا مردم روزگاران گذشته را از رحمت خود دور نساخت، مگر براى ترک امر به معروف و نهى از منکر. پس خدا بى خردان را براى نافرمانى، و خردمندان را براى ترک باز داشتن دیگران از گناه، لعنت کرد. (همان، خ 192، ص 281ـ283)

آرى، اختلاف آتشى است که اگر در گلستان امتى افتد، آن را به خاکستر تبدیل مى کند؛ از این رو، شاید چیزى زیان بارتر از این بلاى بزرگ، امت ها را تهدید نکند و حربه اى کوبنده تر از آن در دست دشمن نباشد. (اکبرى،1378،ص40)

امام خمینى قدس سره نیز بارها در سخنان حکیمانه خویش، ضمن اشاره به این بلاى بزرگ که بیش از همه، توسط دشمنان خارجى طراحى و هدایت مى شود، لزوم پرهیز از آن را یادآور مى شوند و مى فرمایند: امروز با وضع حاضر جهان نسبت به ایران، اختلافات و تفرقه در داخل هر قشر یا قشرى با اقشار دیگر که ناچار به اقشار ملت نیز سرایت مى کند، سم مهلکى است که اول خود، و در پى آن، کشور و ملت و بالاتر از همه، اسلام بزرگ را به خطر نابودى مى کشاند. (امام خمینى، 1364، ج 19، ص 9و10)

از اختلافات مطلقا به طور حتم خوددارى کنید که آن، چون سرطان سارى و مهلک، قشرها را فرامى گیرد و فعالیت ها را فلج مى کند و هدف را از یاد مى برد و چه بسا که مسیر را عوض، و جریان به ضدهدف [تبدیل] مى شود. (همان، ج 2، ص 19) در داخل، اگر خداى ناخواسته ایجاد اختلاف بشود، منتهى به این مى شود که شکست بخورید. دشمنان پشت درهاى ایران ایستاده [و ]مراقب اند. (همان، ج 9، ص 14) آنها صبر زیادى دارند و از حالا یک بذرى مى کارند [تا ]پنجاه سال دیگر بردارند. شما از حالا اگر یک وقت متوجه شدید که یک بذرى اینها کاشتند که ولو در پنجاه سال دیگر مى خواهند از آن استفاده کنند، باید این بذر را فاسدش کنید و زیر پا بمالیدش. (همان، ج 19، ص 152)

ایشان در این میان اختلاف سران را از همه خطرناک تر مى دانند و مى فرمایند: «من باز تأکید مى کنم که اگر سران با هم خوب باشند، این کشور صدمه نمى بیند و اگر صدمه اى ببیند از اختلاف سران است.» (همان، ج 18، ص 57) «اگر امروز اسلام سیلى بخورد، دیگر سربلند نمى کند. به خاطر اسلام باید مقدارى از ناراحتى هایمان را کنار بگذاریم.» (همان، ص 197)

سرانجام اختلاف و عصیان در جامعه اسلامى

سرانجام، چنانچه امت اسلام از عاقبت ملت هاى گذشته درس عبرت نگیرد و پس از برخوردارى از نعمت هاى بزرگى چون رهبرى و همدلى، قدرناشناسى کند و با پیروى از شیطان و عدم اطاعت و حمایت از رهبرى، راه پراکندگى و تفرقه پیماید، دچار سقوط و سیر ارتجاعى شده، به سبب این کفران، به عذاب سلب نعمت مبتلا خواهد گشت. در کلام گوهربار امیرالمؤمنین علیه السلام در وصف چنین ملت هایى آمده است:

امروز شیطان آنها را به تفرقه دعوت کرد و فردا از آنها بیزارى مى جوید و از آنها کنار خواهد کشید. همین ننگ آنان را کافى است که از هدایت گریختند و در گمراهى و کورى فرو رفتند؛ راه حق را بستند، و در حیرت و سرگردانى ماندند. (دشتى، 1389، خ 181، ص 245)

آن حضرت در کلامى دیگر مى فرماید:آگاه باشید! که شما هم اکنون دست از رشته اطاعت کشیدید و دژ محکم الهى را در هم شکستید؛ در حالى که خداوند بر این امت اسلامى بر «وحدت و برادرى» منت گذاشته بود که در سایه آن زندگى کنند و به کنف حمایت آن پناهنده شوند. نعمتى بود که هیچ ارزشى نمى توان همانند آن تصور کرد؛ زیرا از هر ارزشى گران قدرتر و از هر کرامتى والاتر بود. (همان، خ 192، ص 283)

[افسوس که] امروز جایگاه خود را به ستمگران واگذاشتید و زمام امور خود را به دست بیگانگان سپردید و امور الهى را به آنان تسلیم کردید! آنهایى که به شبهات عمل مى کنندودرشهوات غوطه ورند.(همان،خ105،ص139)

آرى! چنین امت هایى به سزاى عدم اطاعت خویش، تاوان سختى را پرداخت خواهند کرد. حضرت على علیه السلام در کلامى عبرت آموز، سرانجامِ تلخ این نافرمانى را چنین مى فرمایند: «همانا اگر شما به غیر اسلام پناه برید، کافران با شما نبرد خواهند کرد.» (همان، خ 192، ص 283) «به خدا سوگند، اگر در پیروى از حکومت و امام، اخلاص نداشته باشید، خدا دولت اسلام را از شما خواهد گرفت، که هرگز به شما باز نخواهد گردانید و در دست دیگران قرار خواهد داد.» (همان، خ 169، ص 229)

سرانجام حضرت پس از سرزنش هاى فراوان مردمى که نابخردانه دست از یاریش کشیدند و با پراکندگى و نفاق، شکست امت اسلام را رقم زدند، با اندوه و تأسف بسیار، زبان به شِکوه مى گشاید و با آنان چنین مى گوید: «اى مردم! اگر دست از یارى حق برنمى داشتید و در خوار ساختن باطل سستى نمى کردید، هیچ گاه آنان که به پایه شما نیستند، در نابودى شما طمع نمى کردند و هیچ قدرتمندى بر شما پیروز نمى گشت.» (همان، خ 166، ص 227)

نتیجه گیرى

بر اساس یافته هاى تحقیق مى توان چنین دریافت که مهم ترین علت ایجاد فتنه در جوامع، اختلاط حق با باطل و گرفتارى در وادى شبهات است که عمدتا از سوى دشمنان خارجى مطرح، و به مدد دشمنان و نیز دوستان بى بصیرت داخلى تقویت مى شود. اطاعت محض از رهبرى که عبارت است از اطاعت از امام معصوم در زمان ظهور و اطاعت از ولى فقیه در زمان غیبت، اساسى ترین راهکار نجات از تندباد حوادث فتنه انگیز است.

همچنین تلاش براى دورى از پراکندگى و تفرقه، از راهکارهاى اصلى است که خود در سایه اعتصام به ریسمان اطاعت از رهبرى حاصل خواهد شد. پرداختن به علل دیگر، همچون عوامل اقتصادى، فرهنگى، اجتماعى و اخلاقى زمینه ساز فتنه، از جمله راهکارهاى فرعى در این زمینه است که به جرئت مى توان گفت در پناه دژ مستحکم اطاعت از رهبرى با ویژگى هاى برشمرده از سوى امام على علیه السلام، حاصل خواهد شد.

از این رو، بر آگاهان و متولیان امور فرهنگى، سیاسى و اجتماعى جامعه است که به عنوان اصلى ترین راهکارهاى تقویت خطرپذیرى در این گونه موارد، ضمن تبیین جایگاه رفیع رهبرى و ولایت فقیه و بیان دیدگاه هاى ائمّه اطهار علیهم السلامدر زمینه تأکید بر لزوم اطاعت از رهبرى، به شبهه زدایى و تحکیم پایه هاى وحدت ملى بپردازند و در این راه از کلیه ابزارهاى فرهنگى، به ویژه رسانه هاى جمعى، آن هم نه فقط در برهه هاى خاص و حساس، که به طور پیوسته مدد جویند و به آگاهى بخشى همه اقشار و به طور خاص نسل جوان که در بیشتر موارد، نوک پیکان خطرها به سمت آنان است، بپردازند.

در مجموع، از فرمایش هاى آسمانى امیرالمؤمنین علیه السلام در خصوص پیدایش فتنه ها در حکومت اسلامى، به نکات زیر مى توان دست یافت: 1. فتنه ها را ستمکاران برپا مى دارند و چونان میراثى به یکدیگر تحویل مى دهند، پس هیچ دورانى از وجود فتنه و فتنه گر در امان نیست. 2. هواپرستى و بدعت گذارى در احکام آسمانى، آغاز پیدایش فتنه هاست.

3. فتنه ها به صورت ناگهانى و غافلگیرانه و از راه هاى ناپیدا ظاهر مى شوند. 4. از همان مراحل ابتدایى (نوزادى) شکل گیرى فتنه ها، باید با بصیرت و آگاهى قدم برداشت. 5. آغاز پیدایش فتنه ها، پرقدرت و زیباست، و سبب فریب افراد بى بصیرت خواهد شد.

6. مؤمنان بى بصیرتى که توانایى تشخیص حق از باطل را ندارند، در آتش فتنه ها نابود مى شوند و مدعیان دروغین اسلام که با تظاهر به ایمان، آتش فتنه را افروخته اند، خود درامان اند. 7. در راه کسب آگاهى و بصیرت باید تلاش کرد. عدم آگاهى، عذرموجهى نبوده و موجب سقوط در عذاب و گرفتارى خواهد شد. 8. در جریان فتنه ها بدعت ها به رنگ حق درمى آیند.

9. مخلوط شدن حق با باطل (بدعت هایى که به رنگ حق درآمده اند) و ایجاد شبهه، مهم ترین ویژگى موجود در فتنه هاست. 10. آن گاه که فتنه ها بگذرند و به پایان رسند، حقیقت آن گونه که هست، آشکار خواهد شد. 11. جدال در گفتار به هنگام پذیرفتن حق، ترسیدن، دودل بودن و تسلیم حوادث روزگار شدن، چهار ویژگى مهم در افرادى است که در دام شبهات گرفتار مى شوند.

12. آشکار شدن عبرت ها، پند گرفتن از عذاب آنها و تقوا و خویشتن دارى، اصلى ترین عوامل نجات از سقوط در شبهات است. 13. نور یقین، سبب هدایت در ظلمات شبهه ها، و مسیر الهى، راهنماست. 14. از بین رفتن یقین و ایجاد شک و تردید، پراکندگى افکار و اندیشه ها، خراب شدن نشانه هاى دین، قطع پیوندهاى خویشاوندى، تظاهر فتنه گران به ایمان و فریب دادن افراد ظاهربین، گمراهى و لغزش پس از درستى و استوارى، و به جا ماندن کشته هایى که خونشان به رایگان ریخته شده، از جمله اثرات زیانبار فتنه هاست.

15. آثار فتنه ها چونان آثار مانده بر سنگ هاى سخت، زشت و دیرپاست. 16. در هنگامه برپایى فتنه ها در هیچ کارى تا روشن نشده، نباید شتاب کرد. 17. به هنگام برقرارى فتنه ها باید از هرگونه همکارى با فتنه گران پرهیز کرد (همچون شتر دو ساله). 18. در جریان فتنه ها، رستگارى در یکى از این دو کار است: به پا خاستن با یاران و کمک به آنان و یا دست کم کناره گیرى و آسوده گذاشتن مردم.

19. پرهیز از لقمه حرام و توجه به حضور در محضر خدا، سبب رهایى از دام هاى شیطان در جریان فتنه ها خواهد شد. 20. به هنگام برقرارى فتنه ها، ستمدیده بودن بهتر از ستمگر بودن و پرچم فتنه ها شدن است. 21. به هنگام فتنه ها از تک روى باید پرهیز کرد؛ چراکه تک روان، در فضاى غبارآلود فتنه ها نابود خواهند شد.

22. اطاعت از رهبرى آگاه، بااستقامت و عالم به جایگاه حق، سبب تشخیص حق از باطل و وسیله پیشگیرى از سقوط در ورطه شبهات شایع در فتنه هاست. 23. اطاعت از رهبرى و وحدت و همدلى، رموز اصلى پیروزى در همه جوامع است؛ چه در حکومت کفر و طاغوت و چه در حاکمیت اسلام. 24. وحدت و برادرى در جوامع اسلامى، نعمتى الهى است که هیچ ارزشى همانند آن نمى توان تصور کرد.

25. وحدت و نیز واداشتن یکدیگر به وحدت، مهم ترین عامل عزت و سرورى ملت هاست. 26. مشکلات و تنگناهاى اجتماعى، امتحانات الهى براى جامعه مؤمنان است. 27. تلاش، استقامت و بردبارى در برابر ناملایمات در راه دوستى با خدا، سبب نجات، عزت و بزرگى مؤمنان مى شود و حاکمیت و زمامدارى خلق، پاداشى از سوى خدا براى آنان است.

28. کینه توزى، بخل، حسد، و فخر و برترى جویى، سبب قرار گرفتن در وادى دشمنى ها و از جمله اصلى ترین عوامل ایجاد پراکندگى و تفرقه است. 29. پراکندگى و تفرقه، بستر ایجاد فتنه را در جامعه فراهم مى سازد. 30. جدایى افراد یک ملت و پیوستن به احزاب و گروه هاى متعدد عامل شکست و از دست رفتن کرامت و بزرگوارى آنهاست.

31. نافرمانى بى خردان و ترک امر به معروف و نهى از منکر از سوى خردمندان، سبب نزول عذاب، لعنت و دورى از رحمت الهى خواهد شد. 32. سرانجام، عدم اطاعت از رهبرى و تشتت و پراکندگى در میان امت اسلام، تاوان سختى را به دنبال خواهد داشت؛ رویارویى و نبرد با کافران و از دست دادن دولت اسلام براى همیشه!

منابع

ـ نهج البلاغه (1389)، ترجمه محمد دشتى، قم، علویون.

ـ اکبرى، محمدرضا (1377)، تحلیلى نو و عملى از ولایت فقیه، چ سوم، اصفهان، پیام عترت.

ـ اکبرى، محمدرضا (1378)، مواضع امام خمینى، اصفهان، پیام عترت.

ـ امام خمینى (1364)، صحیفه نور، تهران، مرکز مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى.

ـ بهرمن، مصطفى (1380)، ترجمه کتاب یادداشت هاى مستر همفر، اصفهان، بینش آزادگان.

ـ حسینى، سیدمحمدصادق، «درآمدى بر شناخت مفاهیم اخلاق سیاسى ـ فتنه در بیان امام على علیه السلام» (پاییز 1389)، اخلاق، ش 21، ص 93ـ132.

ـ حسینى شیرازى، سیدمحمد (1381)، دنیا بازیچه یهود، ترجمه سیدهادى مدرسى، اصفهان، بینش آزادگان.

ـ حیدرى، علیرضا، «فتنه ها و راه هاى گریز از آنها» (مهر 1387)، معرفت، ش 130، سال هفدهم، مهرماه 1387، ص 123ـ138.

ـ خسروپناه عبدالحسین (1390)، جریان شناسى ضدفرهنگ ها، چ چهارم، تهران، تعلیم و تربیت اسلامى.

ـ غیاثى، نقى و محمدجواد هراتى، «فتنه از دیدگاه امام على علیه السلام» (زمستان 1389)، مطالعات تفسیرى، ش 4، ص 131ـ162.

ـ فولادگر علیرضا (1383)، واژه هاى قرآنى، اصفهان، دارالتعلیم القرآن الکریم.

ـ مجلسى، محمدباقر (بى تا)، بحارالانوار، (نسخه الکترونیکى).

ـ معین، محمد (1350)، تهران، دانشگاه تهران.

منبع: ماهنامه معرفت شماره 181

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد