سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی و اقتصادی و تحلیل های روز



شست خبری دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه/۹
برای سران فتنه پرونده‌ای با ابعاد قضایی و امنیتی تشکیل شده است

دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه گفت: برای سران فتنه پرونده‌ای با ابعاد قضایی و امنیتی تشکیل شده است.

خبرگزاری فارس: برای سران فتنه پرونده‌ای با ابعاد قضایی و امنیتی تشکیل شده است

به گزارش خبرنگار قضایی فارس، محمد جواد لاریجانی دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه صبح امروز در آخرین نشست خبری خود در سال 92 در خصوص رفع حصر سران فتنه گفت: همه ما دوست داریم همه آزاد باشند و حصر و زندان مطبوع نیست.

وی افزود: برای این افراد پرونده‌ای با ایعاد قضایی و امنتیتی تشکیل شده است.

جواد لاریجانی با اشاره به این مطلب که طرح انتظارات داخلی طبیعی است اما غرب حق دخالت ندارد گفت: ای کاش فتنه اتفاق نمی افتاد و ما با این دو عزیز همکاری داشتیم.

وی افزود: من وقتی در مورد این افراد حرف می زنم در مورد دو غریبه حرف نمی زنم این دو از دوستان ما بودند.

دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه گفت: امیدواریم شاهد رفع حصر پس از به نتیجه رسیدن مقامات قضایی و امنیتی باشیم.

جواد لاریجانی گفت: موضع ما در این پرونده این است که باید مراحل نهایی شدن این پرونده را تسهیل کنیم.

وی در خصوص آزادی بیان گفت: آزادی بیان و انتقاد امری شیرین است و قانون اساسی هم در مورد آن صحبت هایی زیادی داشته است.

دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه گفت: اما غرب انتقاد را علیه اسلام حرف زدن می داند در روابط مدنی ما نباید صفر و صد وجود داشته باشد.

جواد لاریجانی گفت: افراد هم می توانند نسبت به هم نقد داشته باشند و هم با هم دوست باشند فرهنگ نقد کردن بسیار مهم است.وی افزود: البته عدم تسامح نقد نیست. اعتدال حرف زیبایی است و دکتر روحانی هم این شعار را دارد. از دستاوردهای بزرگ نظام ما توسعه مدنی است.

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13921227000408#sthash.8znIGWhh.dpuf



فارس گزارش می‌دهد
غربی‌ها چه خوابی برای ۱۵هزار سانتریفیوژ ایرانی دیده‌اند؟

طرف غربی در مذاکرات وین ۲ تلاش خواهد کرد تا ۱۵ هزار سانتریفیوژ ایران را Dismantle کند تا به زعم خودشان ایران نتواند به مرحله «فرار هسته‌ای» برسد.

خبرگزاری فارس: غربی‌ها چه خوابی برای ۱۵هزار سانتریفیوژ ایرانی دیده‌اند؟

به گزارش خبرگزاری فارس، دور جدید مذاکرات بین ایران و 1+5 با هدف رسیدن به توافق جامع آغاز شده است و بنابر اعلام مقامات رسمی توافق شده تا در این دور از مذکرات به 4 محور غنی‌سازی، سایت اراک، همکاری‌های هسته‌ای صلح‌آمیز و تحریم‌ها پرداخته شود.

یکی از محورهای اصلی این مذاکرات بحث درباره تعداد و نوع سانتریفیوژ‌های فعال ایران است که تعداد آنها 19هزار عدد برآورد شده که حدود 10هزار دستگاه از آنها فعال است. اکنون در این دوره از مذاکرات برخی رسانه‌های غربی این خط خبری را دنبال می‌کنند که دیپلمات‌های غربی در مذاکره با ایرانی‌ها، تهران را وادار خواهند کرد تا تعداد سانتریفیوژهای خود را تا کمتر از 4 هزار عدد کاهش دهد و نکته اینجاست که طرف غربی به دنبال این است که این 4 هزار سانتریفیوژ از نسل اول باشد و این در حالی است که اکنون ایران به سانتریفیوژهای نسل چهارم هم رسیده است.

هدف غربی‌ها از این پیشنهاد این است که به زعم خودشان ایران به مرحله فرار هسته‌ای (توان غنی‌سازی به اندازه ساخت سلاح هسته‌ای در زمان کوتاه) نرسد. نکته اینجاست که پیش‌فرض غربی‌ها دقیقاً بر مبنای بی‌اعتمادی به ایران است و برخلاف آنچه که گفته می‌شود، آنها به هیچ عنوان با اعتماد متقابل بر سر میز مذاکره با ایران ننشسته‌اند و تنها به دنبال Dismantle کردن سانتریفیوژهای فعال ایران هستند.

مسئله‌ای که نباید به سادگی از کنار آن گذشت این است که آنها دو پیش‌فرض دارند یکی اینکه ایران به دنبال فریبکاری است و دوم اینکه حذف برنامه هسته‌ای ایران از عرصه واقعیت غیرممکن است که این نتیجه 8سال مقاومت ملت ایران مقابل فشارهای طرف‌های غربی است که نتوانستند به آرزویشان برای صفر کردن توان غنی‌سازی برسند.

در چنین شرایط غربی‌ها می‌خواهند به خیال خود در دور جدید مذاکرات حداقل 15هزار سانتریفیوژ را برچینند و آن 4 هزار سانتریفیوژ مانده هم نباید از نسل‌های جدید باشد تا از این طریق قدرت هسته‌ای ایران را به سانتریفیوژهای محدود و ضعیف منتهی کنند که این خلاف ان‌پی‌تی است.

بر اساس ان‌پی‌تی هرکشوری می‌تواند هر میزان که می‌خواهد غنی‌سازی داشته باشد و در زمینه تحقیق و توسعه هم محدودیتی ندارد تنها مشروط به اینکه اهدافش از غنی‌سازی صلح‌آمیز باشد و غنی‌سازی خود را تحت نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی انجام دهد.

باید دید واکنش تیم مذاکره‌کننده ایرانی نسبت به این خواسته طرف غربی چه خواهد بود و چگونه در برابر این خواسته نامعقول مقاومت خواهند کرد؟

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13921226001317#sthash.3UV5RkL0.dpuf




واقعیت اساسی که در پشت پرده اتخاذ این راهبرد از سوی منافقین نهفته این است که این فرقه شیطانی از کوچکترین وجاهت، مقبولیت و مشروعیتی در بین ملت ایران برخوردار نیست و چون فاقد سرمایه اجتماعی برای بسیج توده مردم و کشاندن آنها به صحنه است، لذا با گل آلود کردن مناسبت های اینچنینی سعی می کنند ماهی خود را صید کنند.
به گزارش مشرق، اگر همه بیانیه ها و فراخوان های گروهک تروریستی منافقین از اول انقلاب جمع شود یک مثنوی هفتاد من کاغذ می شود.  سرکردگان این فرقه شیطانی در این 36 سال گذشته از هر موقعیتی استفاده کرده اند که شاید بتوانند مردم را به صحنه کشانده و علیه نظام اسلامی بسیج کنند،  اما هر سال نیز با با بی اعتنایی کامل ملت ایران مواجه می شوند.

اما علت چیست ؟ چرا منافقین سعی می کنند از هر مناسبت اجتماعی و ملی و مذهبی برای کشاندن مردم به خیابان ها استفاده کنند ؟ در این میان و برای پیشبرد این هدف منافقین حتی به چهار شنبه سوری نیز رحم نمی کنند؛ چنان که در یکی دو هفته گذشته نیز شاهد آن بوده ایم. با بسیج تمامی امکانات و جعل دهها خبر و گزارش صد درصد دروغ و پخش آن در شبکه های اجتماعی و سایت های خبری وابسته به خود سعی دارند چهارشنبه سوری را به اوردگاهی برای مقابله با نظام تبدیل کنند.

 واقعیت اساسی که در پشت پرده اتخاذ این راهبرد از سوی منافقین نهفته این است که این فرقه شیطانی از کوچکترین وجاهت، مقبولیت و مشروعیتی در بین ملت ایران برخوردار نیست و چون فاقد  سرمایه اجتماعی برای بسیج توده مردم و کشاندن آنها به صحنه است،   لذا با گل آلود کردن مناسبت های اینچنینی (که متاسفانه از آن شادی و سرور سالم و حلال با کم توجهی برخی از مردم عزیز کشورمان فاصله گرفته) سعی می کنند ماهی خود را صید کنند. به عبارت دیگر منافقین به خوبی بر این حقیقت واقف هستند که از هیچ جایگاه و اعتباری نزد ملت ایران برخوردار نیستند و نمی توانند در ذهن و روان ملت ایران تاثیری بگذارند و از سوی دیگر نیز به خوبی می دانند که برگزرای مراسم های ملی و آئینی وباستانی هیچ نقطه تلاقی با مشروعیت نظام جمهوری اسلامی ندارند!

 لذا سعی می کنند با هیجانی کردن فضا و ایجاد آشوب و بلوا اولا فقدان وجاهت خود را در نزد ملت ایران جبران کنند ومدعی می شوند مردم به فراخوان امثال مریم قجر به خیابان آمده‌اند و از سوی دیگر به دنبال این هستند که اسلامیت را مقابل ایرانیت قرار دهند و نشان دهند که جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام با ماهیت و هویت اسلامی مخالف آئین های ملی و با ستانی و کلا مخالف شادی و سرور مردم است.

چنان که گفته شد تمامی راهبرد های منافقین در این زمینه تا کنون به دلیل فقدان آن شاکله اساسی وجاهت به شکست انجامیده است ولی کو شرف و حیثیتی که به این شکست اعتراف کند! منافقین مثل دیوانه ای که خود شایعه را می سازند و خود نیز آن را باور می کنند روز بعد از چهار شنبه سوری قطعا با پخش دهها خبر و گزارش باز هم  به دروغ مدعی خواهند شد که ملت در پاسخ به فراخوان مریم قجر به خیابان ها ریختند. 

منبع: پایگاه خبری مجاهدین



همکاری‌های دریایی ایران و روسیه، موضوع دیگری است که از نگاه موسسه واشنگتن نشانه افزایش قدرت دریابُرد ایران است. در راستای این همکاری‌ها، ناوگان روسیه از دسامبر 2012 تاکنون حداقل دو بندر سر راهی در بندرعباس احداث کرده است. با توجه به خدمات سوخت‌گیری و تدارکاتی این بنادر سر راهی، توان بالقوه نیروی دریایی روسیه در خلیج فارس، دریای عدن و اقیانوس هند افزایش یافته است که مستقیما به زیان منافع آمریکا است.
گروه جنگ نرم مشرق- یکی از اتاق فکرهای دولت آمریکا در گزارشی به ارزیابی قدرت نیروی دریایی ایران پرداخته است.

این گزارش توسط مایکل آیزنشتات رئیس برنامه مطالعات امنیتی و نظامی موسسه واشنگتن و آلون پاز از افسران جنگی اسرائیل که در موسسه واشنگتن تدریس می‌کند، نوشته شده است.

نویسندگان، عزیمت دو ناوچه ایران به آب‌های اقیانوس اطلس و نزدیکی مرزهای آمریکا در ماه گذشته که برای اولین بار در تاریخ رخ داد را نشانه «نقش توان دریایی در افزایش قدرت و نفوذ فرامرزی ایران» و مؤید بیانات رهبر معظم انقلاب که نیروی دریایی را «قدرت راهبردی»‌کشور نامید، خوانده‌اند.  
موسسه واشنگتن با اشاره به تجهیزات ناوگان دریایی ایران، نوشته است که نیروی دریایی ایران طی سال‌های اخیر گام‌های اولیه را برای انجام عملیات‌های فرامرزی برداشته است که عبارتند از: 
1- نمایش پرچم ایران در آن سوی مرزهای کشور؛ 
2- راه‌اندازی ناوگانی که قادر به انجام عملیات در خارج از تنگه هرمز است؛
3- پاسداری از ارتباطات و مسیرهای دریایی ایران؛ و
4- ایجاد یک لایه جدید ارتباطی با شرکای راهبردی خود در سطح جهان که ایران را قادر می‌سازد نفوذ و قدرت خود را از لحاظ جغرفیایی گسترش دهد. 

موسسه واشنگتن اذعان دارد که نیروی دریایی ایران با ماموریت‌های راهبردی‌ای که در پیش گرفته، به شدت در حال شکل دادن آینده‌ای امیدوارکننده و پرقدرت از خود است. 

در این گزارش با اشاره به مانورهایی که نیروی دریایی ایران در خلیج فارس انجام داده، ذکر شده که این مانورها بیانگر قدرت ناوگان دریایی ایران در کنترل و در صورت نیاز، بستن تنگه هرمز به عنوان کانون قدرت بازدارندگی ایران در خلیج فارس است.
 
موسسه واشنگتن در ادامه از رویکرد جدید نیروی دریایی ایران در استفاده از «دیپلماسی دریایی» خبر داده و می‌نویسد: ایران با انجام عملیات‌هایی در خارج از آب‌های خویش از تنگه باب‌المندب تا تنگه مالاکا در مالزی، در حال افزایش قدرت نرم خود است. 
این گزارش می‌افزاید: ناوگان دریایی ایران تاکنون با احداث بنادر سر راهی (بنادر مخصوص سوخت‌گیری و تدارکات ناوگان دریایی برای کشتی‌ها) در خلیج فارس (قطر و عمان)، اقیانوس هند (پاکستان، هند و سریلانکا)، شاخ آفریقا و دریای سرخ (عربستان،‌جیبوتی و سودان)، شرق مدیترانه (سوریه)، چین و روسیه (توسط ناوگان دریایی ایران در دریای خزر) توانسته نقش خود در عرصه جهانی دریانوردی را به عنوان یک قدرت جدید و رو به رشد، نشان دهد.
 
موسسه واشنگتن در این گزارش نوشته است: با توجه به این که مهمترین تهدید بالقوه علیه ایران از طریق دریا و توسط ناوهای آمریکایی مستقر در خلیج فارس خواهد بود، افزایش قدرت دریایی ایران از اهمیت دوچندانی برخوردار است. 
به نوشته این گزارش، از آنجا که آمریکایی‌ها خلیج عمان را به عنوان خط آغاز عملیات‌های خود در خلیج فارس قرار داده‌اند، ناوگان ایران با افزایش فعالیت خود در این منطقه طی سال‌های اخیر تلاش کرده‌ خطر تهدید بالقوه آمریکا را کاهش دهد. 

به ادعای موسسه واشنگتن، ناوگان دریایی ایران با همکاری سوریه توانسته منافع آمریکا در شرق دریای مدیترانه را نیز به خطر بیاندازد؛ خصوصا آن که این منطقه محل استقرار ناوشکن‌های آمریکایی به عنوان ستون فقرات قدرت دریایی و موشکی ناتو است.
 
همکاری‌های دریایی ایران و روسیه، موضوع  دیگری است که از نگاه موسسه واشنگتن نشانه افزایش قدرت دریابُرد ایران است. در راستای این همکاری‌ها، ناوگان روسیه از دسامبر 2012 تاکنون حداقل دو بندر سر راهی در بندرعباس احداث کرده است. با توجه به خدمات سوخت‌گیری و تدارکاتی این بنادر سر راهی، توان بالقوه نیروی دریایی روسیه در خلیج فارس، دریای عدن و اقیانوس هند افزایش یافته است که مستقیما به زیان منافع آمریکا است.

بر اساس این گزارش، ایران از سال 2008 فعالیت ناوگان دریایی خود در خلیج عدن را با هدف مقابله با دزدان دریایی سومالی آغاز کرد و فعالیت‌های این ناوگان در اقیانوس هند نیز در سال‌های اخیر رو به رشد بوده است. علت افزایش حضور ناوگان دریایی در این مناطق، عبور اکثر خطوط مبادلات تجاری ایران از آنهاست که با افزایش حضور ناوگان دریایی، امنیت این مسیرها برای کشتی‌های تجاری ایران یا کشتی‌های خارجی حامل کالاهای به مقصد یا مبدأ ایران، افزایش یافته است.

* پیشنهادات به دولت آمریکا

موسسه واشنگتن در انتهای این گزارش، پیشنهادات اجرایی خود برای تصمیم‌گیران آمریکایی را ارائه کرده است.
این موسسه معتقد است با توجه به قدرت رو به رشد ایران در عرصه دریانوردی، آمریکا و متحدانش باید از جنبه‌های مختلف اقداماتی را انجام دهند.

این گزارش تصریح دارد از آنجا که ایران با استفاده از دیپلماسی دریایی قصد دارد چهره خود را به عنوان یک قدرت رو به رشد دریایی، به منصه ظهور برساند، آمریکا و متحدانش باید توفیقات اخیر نیروی دریایی ایران را مورد توجه قرار دهند. 

این گزارش به دولت آمریکا توصیه کرده که که با رایزنی‌های اطلاعاتی با گاردهای ساحلی، مقامات بندری و گمرکی سراسر جهان، مانع استفاده ایران از بنادر غیرنظامی برای تجارت تسلیحات شود و بنادری که در این زمینه همکاری نمی‌کنند را جریمه و بازخواست کند. 

موسسه واشنگتن با طرح ادعای تکراری دست داشتن ایران در تجارت تسلیحات، همچنین به دولت آمریکا توصیه کرده که با استفاده از مفاد قطعنامه‌های 1747، 1803 و1929 شورای امنیت سازمان ملل، مانع استفاده ایران از ظرفیت دریایی برای تجارت تجهیزات نظامی شود. این موسسه همچنین اذعان کرده که در شرایطی که احکام قطعنامه‌های مذکور، برای پیشبرد اهداف آمریکا کافی نبود، واشنگتن باید به دنبال راهکارهای قانونی اضافی برود. 

موسسه واشنگتن در پایان هم از آمریکا و متحدانش خواسته که به علت مذاکرات هسته‌ای، از اقدامات خود برای جلوگیری از کمک‌های ایران از طریق دریا به گروه‌هایی که آنها را افراطی شبه‌نظامی خوانده، غفلت نکنند و اگر ایران از کمک به این گروه‌ها دست نکشید، آمریکا و متحدانش هم نباید از تلاش برای نابودی آنها دست بکشند.




جنبش ضد اسرائیلی «بایکوت- عدم سرمایه‌گذاری- تحریم» (BDS (Boycott, Divestment, Sanctions که توسط شماری از سازمان‌های صلح‌طلب تشکیل شده، اخیرا نرم‌افزاری ویژه گوشی‌های هوشمند در ارتباط با پیگیری تحریم رژیم اشغالگر قدس ارائه کرده است.

گروه جنگ نرم مشرق- جنبش ضد اسرائیلی «بایکوت- عدم سرمایه‌گذاری- تحریم» BDS (Boycott, Divestment, Sanctions)   که توسط شماری از سازمان‌های صلح‌طلب تشکیل شده، اخیرا نرم‌افزاری ویژه گوشی‌های هوشمند در ارتباط با پیگیری تحریم رژیم اشغالگر قدس ارائه کرده است.

این نرم‌افزار دارای بانک اطلاعاتی کاملی درباره کالاهای تولید اسرائیل، شرکت‌های فعال در سرزمین‌های اشغالی، تجار همکار صهیونیست‌ها، سرمایه‌گذاران در اسرائیل و یک اسکنر بارکد خوان کالا است.

عرضه نرم‌افزار کاربردی برای تحریم کالاهای اسرائیلی // در حال ویرایش

با نصب این نرم‌افزار بر روی گوشی‌های هوشمند، علاقمندان به تحریم کالاها و شرکت‌های اسرائیلی به راحتی می‌توانند از تمامی اطلاعات مورد نیاز در این زمینه، برخوردار شوند. مثلا به آسانی می‌توان دانست که فلان کالا در سرزمین‌های اشغالی تولید می‌شود یا خیر؟ فلان شرکت درآمدش را در اسرائیل، سرمایه‌گذاری کرده یا خیر؟

گفتنی است، طی ماه‌های اخیر شماری از چهره‌ها و هنرمندان معروف اروپایی در حمایت از جنبش BDSسفرها و برنامه‌های خود به سرزمین‌های اشغالی را لغو کرده‌اند.

دو انجمن علمی معروف به نام‌های انجمن مطالعات آسیایی و انجمن مطالعات آمریکایی نیز اخیرا موسسات اسرائیلی را تحریم کرده‌اند.

هرچند جنبش BDS در تحریک چهره‌های مطرح و موسسات علمی علیه جنایات اسرائیل موفق عمل کرده، اما تاکنون نتوانسته است افکار عمومی مردم را به این موضوع جلب کند.

عرضه نرم‌افزار کاربردی برای تحریم کالاهای اسرائیلی // در حال ویرایش

جنبش مذکور امیدوار است با عرضه اپلیکیشن ضد اسرائیلی فوق و استفاده از فناوری گوشی‌های هوشمند که این روزها تقریبا هر فردی از آن استفاده می‌کند، توجه مردم عادی اروپا و آمریکا را نیز در حمایت از فلسطینیان به دست آورد.

گفتنی است نسخه کامل این نرم‌افزار به زودی عرضه خواهد شد. برای دریافت این نرم افزار به سایت ذیل مراجعه و ثبت‌نام کنید:

http://bdsapp.org/index/



تحلیلی از تحولات عراق؛
طارق الهاشمی پس از فرار به عربستان سعودی، فعالیت‌های خود برضد دولت نوری المالکی را تشدید کرد و علنا بر اتهامات خود مبنی بر دست‌داشتن در بمب‌گذاری‌های این کشور صحه گذاشت. ردپای معاون فراری رئیس‌جمهور عراق در ناآرامی‌های الانبار نیز دیده می‌شود.

گروه بین‌الملل مشرق - اگر بخواهیم حوادث فعلی در الانبار عراق را ریشه‌یابی کنیم باید به سال 2003 بازگردیم، سالی که صدام حسین دیکتاتور عراق به وسیله آمریکا سرنگون شد. استان الانبار محل تجمع گروه‌های تروریستی وابسته به القاعده علیه حضور آمریکا در عراق بود. 

اما این گروه‌های تروریستی با خروج ایالات متحده از عراق، مقر خود را ترک نکردند. مردم عراق با سرنگونی حزب بعث و خروج امریکا در یک روند دموکراتیک، حکومت فعلی را انتخاب نمودند و شیعیانی که طی ده‌ها سال زیر ظلم و ستم صدام حسین بودند، فرصتی برای نفس کشیدن یافتند. اما این مسئله، حامیان تروریست‌ها مانند (عربستان، قطر و اردن) در الانبار را نگران ساخت و به فکر پیاده‌کردن توطئه‌ای علیه دولت قانونی نوری المالکی انداخت. بنابراین از سوی برخی از مزدوران همین کشورها در پارلمان عراق، جریان‌سازی وسیعی علیه نوری المالکی نخست‌وزیر فعلی آغاز شد و گسترش چتر امنیتی برای تروریست‌ها کلید خورد.

ناآرامی‌های الانبار، از خیانت نیروهای داخلی تا دخالت همسایگان عرب ////نوری المالکی بهای حمایت از اسد را در الانبار پرداخت////ناآرامی‌های الانبار بهای حمایت نوری المالکی از اسد//// انتقام عربستان از نوری المالکی در الانبار //// آماده انتشار/////////

یکی از افراد بارزی که نقشی مهم در این جریان‌ها بازی کرد طارق الهاشمی معاون اول جلال طالبانی رئیس‌جمهور عراق بود. الهاشمی پس از بیماری طالبانی فراری شد و به عربستان رفت تا ارتباط وی با گروهک‌های تروریستی القاعده که عامل اصلی ناامنی و انفجارهای انتحاری در این کشور بوده و هستند، اثبات شود و حتی در مواردی خود وی بی‌پروا علیه دولت المالکی سخنانی بر زبان می‌راند.

ناآرامی‌های الانبار، از خیانت نیروهای داخلی تا دخالت همسایگان عرب ////نوری المالکی بهای حمایت از اسد را در الانبار پرداخت////ناآرامی‌های الانبار بهای حمایت نوری المالکی از اسد//// انتقام عربستان از نوری المالکی در الانبار //// آماده انتشار/////////

طارق‌ الهاشمی معاون اول پیشین و فراری رئیس‌جمهور عراق

این گروهک‌های تروریستی با این بهانه و ادعا که دولت نوری المالکی یک دولت شیعی است و به اهل سنت اهمیت نمی‌دهد، دست به کشتارهای بسیاری علیه شیعیان زدند و در این حملات به اهل سنت هم رحم نکردند. این اقدامات ادامه داشت تا اینکه بحران سوریه آغاز شد و همزمان با آن و به دلیل هم‌مرز بودن الانبار با سوریه، بر فعالیت تروریست‌ها در این استان عراق نیز افزوده و دولت عراق پس از هشدارهای بسیار به گروه‌های تروریستی مستقر در این استان، مجبور به مداخله نظامی شد.

اما بهتر است که قبل از تشریح وضعیت فعلی الانبار، بصورت اجمالی گروه‌هایی که رو در روی هم در استان الانبار قرار گرفته‌اند معرفی شوند. گروه اول که بسیار نام‌ آشناست، دولت اسلامی شام و عراق موسوم به داعش و به رهبری ابوبکر بغدادی می‌باشد؛ گروهی تروریستی که چندی پیش از القاعده و رهبر آن اعلام برائت کرد و تحت عنوان داعش مستقلا به فعالیت‌های خرابکارانه خود ادامه داد.

ناآرامی‌های الانبار، از خیانت نیروهای داخلی تا دخالت همسایگان عرب ////نوری المالکی بهای حمایت از اسد را در الانبار پرداخت////ناآرامی‌های الانبار بهای حمایت نوری المالکی از اسد//// انتقام عربستان از نوری المالکی در الانبار //// آماده انتشار/////////

ابوبکر بغدادی سرکرده گروهک دولت اسلامی عراق و شام

گروه دوم همان تروریست‌های القاعده تحت رهبری ایمن الظواهری هستند. اما گروه مسلح ضد‌دولتی دیگر، گروهی متشکل از عشایر الانبار و به رهبری "علی حاتم سلیمان" یکی از شیوخ الانبار است؛ شخصی که حمله‌ای همه‌جانبه را از ماه‌ها پیش علیه دولت عراق به کار گرفت و یکی از رهبران اصلی معترضان در الانبار بود. اما پسر عموی وی به نام ماجد یکی از حامیان اصلی دولت المالکی است و همواره طرفدارانش را به جنگ علیه نیروهای تکفیری داعش و القاعده فرا می‌خواند. در حال حاضر نماینده سابق فراری و تحت تعقیب دولت "عبدالله الجنابی" به علی حاتم سلیمان پیوسته و با دولت عراق درگیر هستند.

در مقابل این گروه‌ها، ارتش عراق و گروه‌هایی موسوم به الصحوه قرار دارند؛ عشایری که از خود استان الانبار به پا خاسته و با تشکیل این گروه‌های بیداری به کمک ارتش عراق شتافته و به مقابله با تروریست‌ها پرداخته‌اند. بسیاری فکر می‌کردند جریانات استان الانبار طی یک هفته و یا چند هفته فیصله می‌یابد اما مدتی قبل نوری المالکی نخست وزیر عراق اعلام کرد به دلیل دخالت دولت‌های منطقه و بین‌المللی این جریان طولانی‌تر شده است. مخالفان دولت المالکی برای غیرکارآمد نشان دادن وی و دامن زدن به جنگ رسانه‌ای خود، او را متهم می‌کنند که ارتش و نیروهایش آمادگی کافی نظامی نداشته‌اند.

ناآرامی‌های الانبار، از خیانت نیروهای داخلی تا دخالت همسایگان عرب ////نوری المالکی بهای حمایت از اسد را در الانبار پرداخت////ناآرامی‌های الانبار بهای حمایت نوری المالکی از اسد//// انتقام عربستان از نوری المالکی در الانبار //// آماده انتشار/////////

با گذشت چند هفته از درگیری‌های تروریست‌ها با حکومت عراق تحلیلگرانی که مسائل این کشور را از نزدیک بررسی و مقالاتی در مطبوعات این کشور چاپ می‌کنند هم اکنون وضعیت را اینگونه گزارش می دهند: نیروهای ارتش 500 نفر از افراد مسلح از داعش در شمال، جنوب و شرق فلوجه را بازداشت نموده و در حدود 150 نفر دیگر در این منطقه باقی مانده‌اند. بیشتر این افراد از بقایای رژیم بعث، به رهبری علی حاتم سلیمان و با حمایت "حارث الضاری" رئیس هیئت موسوم به علمای مسلمین درعراق (که در حال حاضر مقیم اردن است) بوده‌اند؛ در این میان فشارهایی بر برخی از افراد سرشناس مطرح است. از جمله این شخصیت‌ها رهبر اهل سنت عراق شیخ ملک السعدی می‌باشد. خبرها حاکی از فشارهایی بر وی از سوی حکومت اردن جهت کاستن از اظهارات رسانه‌ای و سکوت در مقابل تحولات فعلی است.

اما گروه‌های مخالف مسلح دیگر در الانبار عبارتند ازجیش المجاهدین با چند صد نیرو و فعال در مناطق "الکرمه، عامریه و ذراع دجله"، حماس العراق با دویست نیروی مسلح و فعال در محله‌های مرکزی فلوجه، جیش الاسلامی با تحرکاتی وسیع در مناطق "صقلاویه، خالدیه و اطراف فلوجه و با بیش از سیصد نفر نیرو و گروه‌های سلفی – اخوانی دیگر که به صورت پراکنده در این مناطق بر ضد دولت دست به اعمال خرابکارانه می‌زنند.

ناآرامی‌های الانبار، از خیانت نیروهای داخلی تا دخالت همسایگان عرب ////نوری المالکی بهای حمایت از اسد را در الانبار پرداخت////ناآرامی‌های الانبار بهای حمایت نوری المالکی از اسد//// انتقام عربستان از نوری المالکی در الانبار //// آماده انتشار/////////

در صحنه سیاسی برخوردها و اظهار‌نظرهای مختلفی با بحران کنونی مطرح شده که شاید از بارزترین آنها طرح سید عمار حکیم رئیس مجلس اعلای اسلامی عراق باشد. وی طرحی 10 بندی را با عنوان "الانبار، پایدار در برابر تروریسم" ارائه کرد. اختصاص چهار میلیارد دلار ظرف مدت چهار سال به استان الانبار برای بازسازی کامل این استان و تشکیل شورای بزرگان این استان که در ترسیم خطوط راهبردی این استان مشارکت داشته باشد و از کشمکش‌های سیاسی به دور باشد، از جمله این بندها است. تشکیل نیروی مردمی در الانبار برای محافظت از جاده‌های مهم و مرزهای الانبار که به طور مستقیم با ارتش عراق مرتبط باشند از دیگر پیشنهادهای حکیم است. این پیشنهاد حکیم در ابتدا مورد استقبال نوری المالکی نخست وزیر عراق و همچنین اسامه النجیفی رئیس پارلمان عراق قرار گرفت اما برای اجرا به مشکلاتی برخورد.

از سوی دیگر، عده‌ای معتقدند که برای سرکوب مخالفان مسلح باید از آمریکا کمک گرفت و ماه پیش اخباری در این مورد منتشر شد سخنگوی کاخ سفید اعلام کرد آمریکا موشک‌های هل‌فایر جدیدی به ارتش عراق می‌دهد. همچنین آمریکا طی هفته‌های آینده ده هواپیمای بدون سرنشین از نوع اسکن‌ایگل به عراق خواهد داد و طی سال 2014 میلادی نیز 48 هواپیمای بدون سرنشین دیگر به این کشور می‌فروشد. اما همزمان با انتشار این اظهارت، اخباری مربوط به رفت و آمد برخی از سیاستمداران عراقی مخالف دولت به آمریکا جهت تاخیر در این امر نیز منتشر گردید. از جمله این افراد "صالح المطلک" معاون پیشین نخست‌وزیر عراق بود؛ شخصی که در همان زمان سفری به واشنگتن داشت و تلاش بسیاری برای فتنه‌انگیزی در این کشور کرد.

ناآرامی‌های الانبار، از خیانت نیروهای داخلی تا دخالت همسایگان عرب ////نوری المالکی بهای حمایت از اسد را در الانبار پرداخت////ناآرامی‌های الانبار بهای حمایت نوری المالکی از اسد//// انتقام عربستان از نوری المالکی در الانبار //// آماده انتشار/////////

صالح المطلک معاون پیشین نخست‌وزیر عراق

تحرکات فعلی الانبار در زمینه اجتماعی نیز دو بازخورد داشته است: بسیاری از نخبگان با حکومت عراق و ارتش آن همراه شده و شعار مبارزه با تروریسم جهت نجات کشور را سر داده‌اند و عدهای در اظهارات خود به معارضان مسلح پیوسته‌اند. اما شاید جالب‌ترین بازخورد اجتماعی تحرکات الانبار، پذیرش آوارگان این منطقه توسط شیعیان کربلا بود؛ شیعیانی که هرگونه تفکر فرقه‌گرایی را کنار گذاشتند و با روی باز از هموطنان خود استقبال کرده و هر نوع کمکی که از دستشان بر می‌آمد را از آنها دریغ نکردند؛ اتفاقی که صحنه‌های زیبایی را در اوج بحران خلق نمود. در حال حاضر الرمادی تقریبا آزاد شده و به کنترل ارتش درآمده است و راه‌های امدادی به داعش از این منطقه قطع شده اما مناطقی از فلوجه همچنان در دست مخالفان مسلح است. باید منتظر ماند و دید چه راهکارهایی برای مقابله با باقیمانده تروریست‌های داعش و دیگر گروه‌ها در مناطق آزاد نشده به کار گرفته می‌شود.




گری سیمور در این باره می گوید: ایرانی ها در حال حاضر در موضوع اوکراین سیاست صبر و انتظار پیشه کرده اند. آنها به هر جهت تمایل زیادی برای سازش ندارند اما پس از بحران اوکراین منتظر می مانند تا ببینند این بحران چگونه خاتمه خواهد یافت.
همزمان با تشدید تنش بین  روسیه و کشورهای غربی بر سر بحران اوکراین و الحاق شبه جزیره کریمه به روسیه پس از رفراندوم روز یکشنبه در این منطقه خودمختار، گفت و گوهای هسته ای بین ایران و گروه 1+5 کاملا تحت الشعاع این اختلاف بزرگ و عمیق بین روسیه و غرب قرار گرفته است.

به گزارش عصر ایران روزنامه آمریکایی " نیویورک تایمز" با اشاره به این موضوع می نویسد: هرچند که  مذاکرات هسته ای بین ایران و گروه 1+5 ، هیچ ارتباط مستقیمی با اوکراین ندارد ، اما بحران اوکراین بر این مذاکرات سایه انداخته است.

بر اساس این گزارش موفقیت گروه 1+5 مرهون همبستگی میان گروه در مجاب کردن ایران به پذیرش یک راه حل دیپلماتیک برای حل و فصل مساله هسته ای این کشور است.

نیویورک تایمز به نقل از کارشناسان نزدیک به موضوع می نویسد: اگر پس از بحران شبه جزیره کریمه، روسیه سیگنال های ضعیف شدن همکاری خود با غرب را بفرستد ؛ فشار به تهران در موضوع هسته ای کاهش خواهد یافت .

یک مقام آمریکایی روز یکشنبه گفت اگر رفراندوم شبه جزیره کریمه مثبت باشد و این منطقه به خاک روسیه ملحق شود وضعیت مذاکرات گروه 1+5 با ایران نگران کننده تر خواهد شد.
وی گفت: ما همه امیدواریم وضعیت کنونی در اوکراین هیچ تاثیری در گفت و گوها با ایران بر سر برنامه هسته ای نداشته باشد. امیدواریم روسیه با اقدامات خود این گفت و گوها را به خطر نیندازد.

نیویورک تایمز می نویسد: اما کارشناسان و تحلیلگران خارج از دولت دیدگاه ها و نگرانی های صریح تری در این باره دارند.

" گری سیمور" مشاور امور خلع سلاح هسته ای در دولت اول اوباما در این باره می گوید: اگر روسیه به دلیل الحاق کریمه به خاکش از سوی غرب مورد تحریم قرار گیرد و به طور متقابل مسکو به این تحریم ها واکنش نشان دهد، وضعیت گروه 1+5 که در حال مذاکره با ایران است ، به هم خواهد پیچید.

این کارشناس آمریکایی می افزاید: " مشکل این خواهد بود که اگر ایران احساس کند در بین اعضای گروه 1+5 اختلاف افتاده است ، فشار کمتری را برای عقب نشینی در موضوع هسته ای احساس خواهد کرد. ایرانی ها در حال حاضر در موضوع اوکراین سیاست صبر و انتظار پیشه کرده اند. آنها به هر جهت تمایل زیادی برای سازش ندارند اما پس از بحران اوکراین منتظر می مانند تا ببینند این بحران چگونه خاتمه خواهد یافت.

یکی از قوی‌ترین فرضیه‌های مطرح شده، ناپدید شدن پرواز MH370 را طعمه‌ای برای دولت خلق چین می‌داند تا مجبور شود قدرت ماهواره‌ای خود را به جهان معرفی کند.
 
برنا ؛ فرورتیش رضوانیه - ناپدید شدن هواپیمای مالزیایی با 239 سرنشین، اتفاقی نیست که تنها باعث نگرانی کشورهای مالزی و چین باشد، بلکه مانند واقعه 11 سپتامبر 2001، تمام جهان را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد.  
 
همان‌طور که به دنبال حمله‌های تروریستی همزمان به برج‌های تجارت جهانی و ساختمان پنتاگون اتفاقات بزرگی در دنیا رخ داد و بسیاری از قوانین امنیتی و مهاجرتی کشورها تغییر کرد، اکنون هر اتفاقی که برای پرواز MH370 رخ داده باشد نیز جهان را وارد مرحله‌ای جدید خواهد کرد.  
 
با توجه به رخدادهای یک هفته گذشته، حتی اگر مشخص شود که هواپیمای بوئینگ 777 مالزی و همه سرنشین‌های آن سالم هستند، باز هم تغییرات جدیدی در صنعت هوایی جهان و همچنین قوانین بین‌المللی پرواز رخ خواهد داد.  
 
از آنجایی که حضور دو مسافر با هویت جعلی در هواپیما و کشف این موضوع برای مدت کوتاهی مسیر تحقیقات را به سوی بیراهه کشاند و از مسیر اصلی دور کرد، اینترپل با هدف پیشگیری از تکرار این نقص امنیتی، بار دیگر با جدیت دولت‌ها را مجبور خواهد کرد تا اطلاعات پاسپورت‌های مسروقه را در یک پایگاه واحد بین‌المللی به اشتراک بگذارند و خود نیز به آن توجه کنند.  
 
یکی از قوی‌ترین فرضیه‌های مطرح شده، ناپدید شدن پرواز MH370 را طعمه‌ای برای دولت خلق چین می‌داند تا مجبور شود قدرت ماهواره‌ای خود را به جهان معرفی کند. 
  
چین از زمان جدی‌تر شدن ماجرای جزیره‌های مورد اختلاف با ژاپن، تمرکز بیشتری بر منطقه دارد و قادر است تا معمای پیش روی خود را حل کند، اما اکنون اگر مسیری که بوئینگ 777 پس از محو شدن از روی صفحه رادار طی کرده را اعلام کند، در حقیقت به قدرت ماهواره‌ای خود اعتراف کرده است.  
 
از سوی دیگر کاخ سفید نیز تمایلی ندارد تا در دوره ریاست جمهوری باراک اوباما روی جزئیات تکنولوژی ماهواره‌های تحت اختیار این کشور مانور دهد و تمرکز افکار عمومی ایالات متحده و جهان را از روی پیشرفت‌های دیپلماتیکی که به آن دست یافته، منحرف سازد و به سوی تجهیزات فضایی که می‌تواند کاربری نظامی داشته باشد، هدایت کند.  
 
اکنون براساس قوی‌ترین نظریه‌ها، با آن که ایالات متحده و چین از محل فرود یا سقوط MH370 اطلاع دارند، اما نمی‌توانند آن را به صورت غیر رسمی به گروه‌های جست‌وجوگر اعلام کنند؛ زیرا این گروه بزرگ بر اساس اطلاعات تایید نشده وارد یک موقعیت جغرافیایی جدید نمی‌شوند و باید منبع سرنخ مشخص باشد تا به رسانه‌ها نیز اعلام شود.  
 
قوی‌ترین فرضیه‌ این است که چین از ابتدا می‌دانست بوئینگ 777 ربوده شده و تنها یک حادثه هوایی مطرح نیست، اما ترجیح داد تا این نکته مهم را در فاصله چند روز و آهسته اعلام کند تا از شدت هیجان عمومی ناشی از بزرگی شوک منفی آن، کاسته شود.  
 
اکنون دولت مالزی به دلیل ربوده شدن یکی از هواپیمای خود مورد توجه جهان قرار گرفته، اما محافظه‌کاری‌های احتمالی چین و ایالات متحده، مسؤولان این کشور را عصبی و کلافه ساخته، زیرا دو قدرت بزرگ نظامی جهان دانسته‌های خود را با قطره‌چکان عرضه می‌کنند. 
 
 
ناپدید شدن هواپیمای مالزیایی، دلیلی بزرگ است تا دانش فضایی دو قدرت بزرگ نظامی جهان را افشا کند و آنها در برابر این اتفاق مقاومت می‌کنند، زیرا مطمئن هستند که اگر توان ماهواره‌ای خود را افشا کنند، از آن پس جامعه بین‌الملل روی این موضوع تمرکز بیشتری خواهد کرد و نتیجه آن دردسرساز خواهد بود.  
 
اگر چین تحت تاثیر فشار افکار عمومی که نگران سرنوشت 153 مسافر چینی سرنشین پرواز MH370 به تبلیغ ناخواسته دانش ماهواره‌ای خود بپردازد، از این پس هر اتفاقی در دنیا رخ دهد، افکار جهانی از این کشور انتظار دارند تا با استفاده از تکنولوژی فضایی که در اختیار دارد، به ابهامات پایان دهد.  
 
از سوی دیگر چین و ایالات متحده نگران هستند جهان آنها را متهم کند که پیش از این می‌توانستند بسیاری از معماهای هوایی و دریایی حل نشده در دو دهه گذشته را با کمک ماهواره‌های خود حل کنند، اما این کار را نکرده‌اند.  
 
علاوه بر مسئله ماهواره‌ها، اکنون سازمان‌ها و شرکت‌های هواپیمایی جهان با چالشی جدید مواجه شده‌اند، زیرا از این پس مسافران هواپیماها نگران این موضوع خواهند بود که خلبان می‌تواند با اختیار خود، سیستم‌های ارتباطی پرواز را خاموش کند و به سوی هر مقصد جدیدی که می‌خواهد، ادامه مسیر دهد. 
 
 
اکنون انتظار می‌رود در صورتی که مشخص شود «ظاهر احمد شاه»، خلبان مالزیایی در ربایش هواپیما نقشی داشته است، کشور مالزی با چالشی بسیار بزرگ در عرصه بین‌الملل مواجه خواهد شد و می‌بایست تاوان آن را پس دهد؛ اما در هر صورت بیشتر قربانیان 11 سپتامبر 2014، اتباع چینی بوده‌اند و ممکن است در آینده روابط دیپلماتیک میان چین و مالزی تحت تاثیر این واقعه قرار گیرد.  
 
در شرایطی که هر روز از حجم خبرهای رسمی منتشر شده درباره پرواز MH370 کاسته می‌شود، همزمان شایعات و خرافات با دامنه بزرگ‌تری گسترش می‌یابد و هر لحظه ابهامات بیشتری درباره علت ناپدید شدن بوئینگ 777 مالزی مطرح می‌شود.  
 
اکنون بخشی از افکار عمومی امیدوار است که مسافران و خدمه پرواز MH370 زنده باشند، اما این فرضیه در صورتی باورپذیر است که خلبان هواپیما فرودگاهی متروکه در منطقه‌ای خارج از محدوده رادار را انتخاب کرده و در امنیت و سلامت کامل فرود آمده باشد.  
 
همچنین این که با گذشت یک هفته، 239 مسافر بوئینگ 777 مالزی در چه شرایطی به سر می‌برند، چه می‌خورند و چه کسانی آنها را از هواپیما پیاده کرده‌اند یا داخل کابین نگاه داشته‌اند و مراقب بوده‌اند تا هیچ ارتباط مخابراتی یا اینترنتی با دنیای بیرون برقرار نکنند، پرسش‌هایی است که یک احتمال بسیار ضعیف را مطرح می‌کند. این که یک کشور دیگر در ربایش هواپیما مشارکت داشته و اکنون پس از در اختیار گرفتن جعبه سیاه هواپیما، خدمه و مسافران را به گروگان گرفته است. 
 

حجم و تناسب مبادلات تجاری میان روسیه و اتحادیه اروپا نشان می‌دهد اتحادیه اروپا بیش از روسیه از تحریم این کشور آسیب اقتصادی خواهد دید.
گروه بین‌الملل مشرق - آمار مبادلات اقتصادی روسیه و اتحادیه اروپا نشان می‌دهد بیش از آنکه روسیه نیازمند روابط اقتصادی باشد، این کشورهای خسته از بحران اقتصادی اتحادیه اروپا هستند که نیازمند بازار روسیه و انرژی آن هستند. در صورت توقف صادرات محصولات اتحادیه اروپا که عمدتا مواد مصرفی هستند، روسیه به راحتی می‌تواند کشور دیگری از شرق آسیا را جایگزین اتحادیه اروپا نماید و یا بر تولیدات خود متکی شود و شاید فرصت بی‌نظیری برای سرمایه‌گذاران داخلی این کشور هم باشد.

اما وابستگی اتحادیه اروپا به انرژی روسیه، برای کشورهای بحران‌زده قاره سبز به سادگی قابل حل و چشم‌پوشی نیست و خود اوکراین هم که عایدات بسیاری از ترانزیت انرژی به اروپا داشت، فعلا با وام یک میلیارد دلاری آمریکا در حوزه انرژی سرگرم شده است و هنوز نفت و گاز روسیه در خطوط لوله این کشور جریان دارد.

در صورت اصرار اروپا به تحریم روسیه، زمستان پیش‌ رو محک خوبی برای تهدیدکنندگان روسیه به تحریم اقتصادی خواهد بود؛ زمانیکه شاید دیگر از انرژی ارزان و سهل‌الوصول روسیه برای گرم کردن خانه‌های مردم اروپا خبری نباشد و اوکراین نیز با از دست دادن نقش ترانزیتی خود میان روسیه و اروپا باید برای دریافت کمک‌های بیشتر دست به دامان آمریکا بماند.

آیا اروپا توان تحریم روسیه را دارد؟+اینفوگرافی

حجم صادرات اتحادیه اروپا به روسیه: 264 میلیارد دلار شامل 50 درصد ماشین‌آلات و حمل‌ و‌ نقل - 22 درصد کالاهای مصرفی - 16 درصد محصولات شیمیایی - 1 درصد مواد خام - 11 درصد سایر محصولات

حجم صادرات روسیه به اتحادیه اروپا: 152 میلیارد دلار شامل 76 درصد نفت و گاز - 6 درصد کالاهای مصرفی - 3 درصد محصولات شیمیایی - 2 درصد مواد خام - 1 درصد ماشین‌آلات و حمل‌ و‌ نقل - 12 درصد سایر محصولات





گزارش ویژه؛
شرکت حمل و نقل وئولیا (Veolia) شرکت چند ملیتی فرانسوی سرمایه گذار در شهرک های غیرقانونی رژیم صهیونیستی است که محدوده فعالیتش در چهار زمینه مدیریت و عرضه آب، مدیریت پسماند، انرژی و خدمات حمل و نقل است
گروه گزارش ویژه - صهیونیسم، نوعی مطالعه دستچین، انتخاب شده و مشخص از تورات را که مبتنی بر انحراف واقعی از دستورات خداوند است، ‌مورد استفاده قرار می‌دهد و آن را به عنوان پوشش و پرده‌ای برای پنهان کردن مقاصد سیاسی‌اش به کار می‌برد. صهیونیسمی که امروزه جای مذهب را گرفته، تبدیل به آیین بت‌پرستانه دولت، یعنی دولتی که کشور اسرائیل نام دارد، شده است.
  
شرکای شیطان؛ از ولوو تا موتورولا+ تصاویر
  بولدوزر کمپانی کاترپیلار،راشل کوری را به طرز وحشیانه ای به قتل رساند و پس از آن، دادگاه مرکزی رژیم صهیونیستی، نظامیان صهیونیست عامل قتل این جوان آمریکایی را تبرئه کرد 
 
مورخین و تحلیلگران مسائل نظامی اسرائیل همواره می کوشند تا میان نبردهای عبرانی‌ها در گذشته بسیار دور و جنگ های رژیم اسرائیل در حال حاضر، ارتباط محکمی برقرار سازند، تا قبل از هر کس این پندار را به خود بقبولانند که دارای رسالت و مأموریتی الهی هستند. برای اینکه چنین مفاهیمی در وجدان مردم رسوخ کند و پیوند تاریخی میان گذشته عبرانی‌ها و وضعیت فعلی صهیونیست‌ها، برقرار گردد، تأکید بر این مسأله را ضروری دانسته‌اند که زمان حاضر، امتداد و استمرار گذشته به تمام آرزوها و آمال است. جنگ، جبری تاریخی است که جهت انجام رسالت یهود، توسل به آن اجتناب‌ناپذیر می‌نماید. قرن بیستم تداوم قرن اول است، پس با ایجاد دولت اسرائیل، تاریخ، شیوه مرسوم خویش را از سر گرفته است. بنابراین فرایند تبیین و تفسیر "حوزه جغرافیایی دولت اسرائیل" همواره متأثر از آرمان های تفسیر به رأی شده تورات بوده است. "جغرافیای توراتی" اسرائیل، ابزاری کارساز در خدمت آرمان های بلندپرواز ملی‌گرایانه و نظامی‌محور این رژیم جعلی است. چنانکه "بن گوریون" در سال 1937، مرزهای اسرائیل را با استناد به تورات، به گونه‌ای ترسیم می کرد که پنج منطقه را دربر می‌گرفت: جنوب لبنان تا رود لیطانی (که آن را بخش شمالی اسرائیل غربی می‌نامد)، جنوب سوریه؛ سرتاسر اردن؛ فلسطین (که آن را سرزمین تحت حمایت انگلستان می‌شمارد) و شبه‌جزیره سینا. مرز شمالی باید از عرض جغرافیایی "حمص" (در سوریه) بگذرد، زیرا این شهر را با "حمات" یکسان می‌شمارد و آن را به عنوان مرز شمالی کنعان می‌پندارد. در همین ارتباط برخی از صهیونیست‌های تورات‌شناس، مرز شمالی اسرائیل را در ترکیه قرار می‌دهند و یا در پی مطالبه "حقوق تاریخی" اسرائیل بر قبرس برآمده‌اند. 

  شرکای شیطان؛ از ولوو تا موتورولا+ تصاویر
ماشین آلات شرکت کاترپیلار برای استفاده در شهرک سازی رژیم صهیونیستی با حمایت دولت آمریکا، مجهز به شیشه ضد گلوله و زره محافظ می گردد و به تخریب منازل فلسطینیان اقدام می کنند 
 
  در ادبیات شهرسازی رژیم اسرائیل از همان ابتدای شکل‌گیری در سال 1948 میلادی برخی از اصول زیربنایی صهیونیسم سیاسی، به عنوان مبنای طرح‌ریزی و ترویج افکار عمومی به کار گرفته شد؛ چون اصل "وابستگی به خاک فلسطین"، موجبات ترویج تفکر استقبال از امر کشاورزی و زراعت را فراهم می‌آورد و در نتیجه موجب برخورداری صهیونیست‌ها از امتیازات و جایگاه‌های خاص، در جامعه یهودی می‌شد. مسلما توسعه امر زراعت، در کنار تحقق اشتغال‌زایی، می‌توانست باعث دستیابی امت یهود به امنیت و افتخاری شود که مدت‌های مدیدی از آن محروم بوده‌اند. یکی دیگر از اصول صهیونیسم، تلاش برای ایجاد جامعه‌ای مستقل از لحاظ اقتصادی در فلسطین و بعدها در کشور مستقل خود یهودیان بود، که با توسل به آن، زمینه لازم برای تصرف مناطق صحرایی و حاصلخیز نمودن این مناطق فراهم می‌آمد. 

شرکای شیطان؛ از ولوو تا موتورولا+ تصاویر  
بولدوزرهای شرکت کاترپیلار، با هدف فلج کردن اقتصادی ساکنان فلسطینی در سرزمین های اشغالی، حدود 385000 درخت زیتون، خرما، آلو، لیمو و پرتغال را تخریب کرده است و این اقدام ظالمانه، شرایط بسیار سخت اقتصادی را بر ساکنان این مناطق تحمیل کرده است 
 
تلاقی سه محور مذکور (نظامی، جغرافیایی و برنامه‌ریزی شهری) به بهترین نحو در سیاست‌های مربوط به اسکان یا شهرک‌سازی رژیم صهیونیستی تجسم یافته است. از یک سو، یکی از ابتدایی‌ترین نکات مطرح در استراتژی نظامی اسرائیل، از آغاز مهاجرت یهودیان به فلسطین، همواره "احداث آبادی‌های مسلح" به عنوان بخش غیرقابل انفکاک استراتژی‌ دفاع منطقه‌ای (که بعدها دولت غاصب اسرائیل براساس آن شکل گرفت) بوده است. تأسیس مستعمره‌نشین‌های محاصره شده به وسیله خندق های دفاعی، پناهگاه‌ها و سیم‌های خاردار، نخستین بناهایی بود که از این استراتژی مایه گرفته بود. کیفیت تشکیل این مستعمره‌نشین‌ها از جانب اسرائیل، به نحوی بود که در خدمت صهیونیسم جهانی می‌آمد و خطر هرگونه تلاش احتمالی ارتش‌های عربی را در جهت پیشروی و درگیری و رویارویی نظامی با اسرائیل، غیرممکن می‌ساخت. هر یک از مستعمره‌نشین‌ها، نیز نقطه اتکایی محسوب می‌شد که قادر بود در هر جهتی از خود دفاع کند و با جمع دیگری از مستعمره‌نشین‌ها، به پشتیبانی متقابل و حمایت آتش و حرکت بپردازد، و به این ترتیب، یک منطقه دفاعی کامل، که توان دفاع چندین روزه را داشته باشد، تشکیل می‌گردید.

اسرائیل بعد از شکل‌گیری در سال 1948، برای رفع نقص و جبران عمق استراتژیک لازم، به ایجاد کمربندی از مستعمره‌نشین‌های دفاعی به نام "شهرک‌های یهودی" همت گماشت. توسعه شهرک‌سازی در سرزمین‌های اشغالی به منزله هسته‌هایی است که به صورت واحدهایی سیاسی در اطراف رژیم صهیونیستی رشد می‌کنند. به این ترتیب، هرقدر که مساحت شهرک‌ها گسترش می‌یابد، به همان اندازه نیز قاعده دموگرافیک به نفع اسرائیل قوی‌تر می‌شود و پایه‌های رژیم صهیونیستی به واسطه تجمع شهرک‌ها در مناطق مختلف، استوارتر می‌شود. 

  شرکای شیطان؛ از ولوو تا موتورولا+ تصاویر
رژیم صهیونیستی در چند سال گذشته از تجهیزات ولوو از جمله بولدزرهای ساخت این شرکت برای تخریب منازل فلسطینی، ساخت شهرک های صهیونیستی و نیز ساخت دیوار حایل استفاده کرده است 
 
بدین ترتیب، امر شهرک‌سازی، به مثابه یکی از اولین مقاصد "کمیته برنامه‌ریزی ملی" که در سال‌های اولیه تشکیل دولت جعلی اسرائیل شکل گرفت، به عنوان ابزار و سازوکار اصلی، در جهت سه هدف اصولی "توزیع جمعیت"، "جذب مهاجرین" و "فراهم نمودن امنیت و دفاع" به کارگرفته شد.

بر این اساس مهم‌ترین هدف این رژیم تغییر چهره جمعیتی-جغرافیایی و در یک کلام یهودی سازی کل سرزمین های اشغالی است. به عبارت دیگر رژیم صهیونیستی می خواهد در دراز مدت، با افزایش تعداد یهودیان نسبت به مسلمانان، به لحاظ حقوقی به الحاق کامل بیت المقدس و بخشی از آن یعنی مسجد الاقصی جامه عمل بپوشاند. 

  شرکای شیطان؛ از ولوو تا موتورولا+ تصاویر
کمپانی ولوو به ارسال بولدوزر به مناطق اشغالی بسنده نکرده و با ساخت اتوبوس های زرهی و مجهز به شیشه ضد گلوله، از آن برای حمل و نقل ساکنان شهرک های صهیونیست نشین استفاده می کند 
 
وحشیگری و رذالت، از ویژگی های بارز رژیم صهیونیستی است و این ویژگی در شهرک سازی های این رژیم جعلی نیز کاملا هویداست. به گونه ای که نظامیان صهیونیست با استفاده از بولدوزر به خانه های فلسطینیان حمله کرده و تاکنون هزاران خانه را ویران کرده اند. اما این رژیم اشغالگر، هیچگاه به تنهایی قادر به انجام این اعمال شنیع نیست. در ادامه به معرفی شرکای این رژیم جعلی در شهرک سازی در مناطق اشغالی می پردازیم. 

  شرکای شیطان؛ از ولوو تا موتورولا+ تصاویر
ولوو از موثر ترین ابزار کمکی رژیم صهیونیستی برای اشغال سرزمین های فلسطینی است 
  
 
شرکت کاترپیلار؛ قاتل راشل کوری 
کاترپیلار(Caterpillar) ‏(که معمولأ  CAT نامیده می‌شود) شرکت صنایع سنگین آمریکایی واقع در پیوریا، در ایالت ایلی‌نوی می باشد. این شرکت بزرگ‌ترین تولیدکننده ماشین‌آلات سنگین عمرانی، ماشین‌آلات استخراج معدن، موتورهای دیزلی، موتورهای گازسوز، موتورهای درون‌سوز، لوکوموتیوهای دیزلی-الکتریکی و توربین‌های گازی است.  

  شرکای شیطان؛ از ولوو تا موتورولا+ تصاویر
کاترپیلار و ولوو؛شرکای شیطان 
این شرکت آمریکایی یکی از شرکای اصلی شهرک سازی رژیم صهیونیستی در اراضی اشغالی فلسطین است. یکی از اقدامات ننگین این کمپانی، قتل وحشیانه "راشل کوری" با بولدوزر است. راشل کوری نام دختر 23 ساله آمریکایی است. راشل که در شهر المپیای ایالت واشنگتن زندگی می کرد در روز یکشنبه 16مارس 2003 به همراه 8 تن از دوستانش( 5 آمریکایی و 3 انگلیسی) از اعضای جنبش جهانی همبستگی با ملت فلسطین با هدف انجام فعالیت های بشردوستانه به فلسطین اشغالی سفر می کند. این گروه در شهر رفح در فلسطین اشغالی، سعی می کنند از اقدام یک دستگاه بولدوزر نظامی رژیم صهیونیستی(متعلق به شرکت کاترپیلار) در ویران کردن خانه یک فلسطینی، جلوگیری کنند. راشل در برابر بولدوز می‌ایستد و از سرنشین بولدوزر می‌خواهد که آن را متوقف سازد. وی که پیراهنی نارنجی رنگ به تن دارد و از دور قابل تشخیص است با بلندگوی خود به اقدام راننده بولدوز اعتراض می کند. بقیه دوستانش نیز در فاصله 15 تا 20 متری راشل با فریاد از راننده بولدوزر می خواهند که توقف کند. اما بولدوزر همچنان به سوی وی حرکت می کند، راشل روی یک تل خاک می‌رود؛ اما بولدوزر به او امان نمی‌دهد و هیولای آهنی 60 تنی پیکر راشل را به زیر می‌کشد، تیغه بولدوزر او را در خاک دفن می‌کند. در همین زمان دوستان راشل فریاد می کشند و به راننده بولدوزر اشاره می کنند که توقف کند.

بولدوزر چند متر جلوتر می‌ایستد. بیل فولادیش را کاملا پایین می‌آورد و به سمت عقب حرکت می‌کند تا خوب مطمئن شود که بدن راشل را درهم شکسته است. پس از این جنایت هولناک، نظامیان اشغالگر هیچ گونه کمکی به راشل نمی‌کنند. چند دقیقه بعد، یک آمبولانس فلسطینی به محل حادثه می‌رسد و بدنه نیمه جان راشل را به بیمارستانی در رفح منتقل می‌کند. اما قبل از رسیدن به بیمارستان راشل با شهادت، در راه آزادی مردم فلسطین همراه می شود. 

  شرکای شیطان؛ از ولوو تا موتورولا+ تصاویر
ولوو، یک شرکت سوئدی سازندهٔ خودروهای سنگین و قطعات آن است 
شرکت کاترپیلار سرمایه گذاری گسترده ای را در سرزمین های اشغالی فلسطین انجام داده است. ماشین آلات شرکت کاترپیلار برای استفاده در شهرک سازی رژیم صهیونیستی با حمایت دولت آمریکا، مجهز به شیشه ضد گلوله و زره محافظ می گردد و به تخریب منازل فلسطینیان اقدام می کنند. از سال 1967 میلادی، رژیم صهیونیستی با کمک ویژه شرکت کاترپیلار، حدود 7000 خانه ساکنان فلسطین را تخریب کرده است. علاوه بر این، بولدوزرهای شرکت کاترپیلار، با هدف فلج کردن اقتصادی ساکنان فلسطینی در سرزمین های اشغالی، حدود 385000 درخت زیتون و باغ های خرما، آلو، لیمو و پرتغال را تخریب کرده است و این اقدام ظالمانه، شرایط بسیار سخت اقتصادی را بر ساکنان این مناطق تحمیل کرده است. 
در سال 2002 میلادی و در پی تهاج نظامیان رژیم صهیونیستی به مناطق فلسطینی نشین، بولدوزرهای شرکت کاترپیلار، 140 منزل را با خاک یکسان کرد. 
 
روزنامه اسرائیلی هاآرتص در گزارشی نوشت: "وسی سمیرا"، مدیر عامل شرکت "زوکو شیلوویم"، که کارگزار واردات ماشین‌آلات شرکت کاترپیلار است، می گوید: " ما با ارتش در عملیات سرب گداخته و پیش از آن در جنگ 33 روزه علیه لبنان همکاری بسیار نزدیکی داشتیم و تکنسین‌های ما حتی به صورت داوطلبانه به جبهه‌ها اعزام شدند و به تعمیر ماشین‌ها وتجهیزات جنگی ‌پرداختند.

شرکت ولوو: از تخریب منازل فلسطینیان با بولدوزر تا حمل مهاجران صهیونیست با اتوبوس زرهی 

یکی دیگر از شرکای رژیم صهیونیستی در شهرک سازی در مناطق اشغالی، کمپانی ولوو(volvo) ) می باشد. ولوو، یک شرکت سوئدی سازندهٔ خودروهای سنگین و قطعات آن است. از جمله تولیدات این شرکت تریلی، کامیون، اتوبوس، تجهیزات ترابری و سازه‌ای، سامانه‌های پیش‌رانش دریایی و صنعتی، تجهیزات هوافضا و خدمات مالی است. 
ولوو از موثر ترین ابزار کمکی رژیم صهیونیستی برای اشغال سرزمین های فلسطینی است. 
رژیم صهیونیستی در چند سال گذشته از تجهیزات ولوو از جمله بولدزرهای ساخت این شرکت برای تخریب منازل فلسطینی، ساخت شهرک های صهیونیستی و نیز ساخت دیوار حایل استفاده کرده است. این کمپانی به ارسال بولدوزر به مناطق اشغالی بسنده نکرده و با ساخت اتوبوس های زرهی و مجهز به شیشه ضد گلوله، از آن برای حمل و نقل ساکنان شهرک های صهیونیست نشین استفاده کرده است. 

شرکت موتورولا و فعالیت در 20 شهرک صهیونیست نشین 
کمپانی موتورولا(Motorola) نیز نقش ویژه ای در گسترش شهرک سازی رژیم اشغالگر قدس ایفا می کند. شرکت "موتورولا سولوشن" اسرائیل، در سال 2005 قراردادی را برای تامین حفاظ امنیتی شهرک‌های اسرائیلی امضا کرد و سیستم‌های ردیابی و رادار این شرکت در دست کم 20 شهرک غیرقانونی اسرائیلی در سرتاسر کرانه غربی نصب شده است. به علاوه، همین سیستم بر روی دیوار حائل اسرائیل که در سال 2004 از سوی دادگاه بین المللی لاهه غیر قانونی اعلام شد، مورد استفاده قرار گرفته است. 
 
 
  شرکای شیطان؛ از ولوو تا موتورولا+ تصاویر

شرکت "موتورولا سولوشن" اسرائیل، در سال 2005 قراردادی را برای تامین حفاظ امنیتی شهرک‌های اسرائیلی امضا کرد و سیستم‌های ردیابی و رادار این شرکت در دست کم 20 شهرک غیرقانونی اسرائیلی در سرتاسر کرانه غربی نصب شده است 
 
این شرکت همچنین یک سیستم ارتباطاتی سیار را برای ارتش اسرائیل ابداع کرده تا از این طریق سربازان اسرائیلی هنگام خدمت در کرانه غربی، با یکدیگر صحبت کنند. و در نهایت، این شرکت اسرائیلی تا سال 2009، پیش از آنکه بخش خاصی از این شرکت که فیوز تولید می‌کرد، به شرکت "سیستم‌های هوانوردی دفاعی" فروخته شود،‌ فیوزهای الکترونیکی بمب‌های ارتش اسرائیل را تامین می‌کرد. 
 
شرکت ریوال؛ دیوار حائل 
 
جرثقیل های این شرکت هلندی(Riwal) نیز در ساخت شهرک های صهیونیست نشین و همچنین ساخت دیوار حائل به کار گرفته می شود. این شرکت هلندی در سال 2010 به اتهام معاونت و مشارکت در ارتکاب جرم جنگی و جرایم علیه بشریت به علت کمک به رژیم اسراییل در ساخت دیوار حائل در محاکم داخلی هلند مورد تعقیب قرار گرفت. 
  
  
شرکت وئولیا؛ از سرمایه گذاری در شهرک های صهیونیستی تا سفر به ایران 
شرکت حمل و نقل وئولیا (Veolia) شرکت چند ملیتی فرانسوی سرمایه گذار در شهرک های غیرقانونی رژیم صهیونیستی است که محدوده فعالیتش در چهار زمینه مدیریت و عرضه آب، مدیریت پسماند، انرژی و خدمات حمل و نقل است. پیشتر این شرکت تحت فشار شش ساله فعالان بین المللی تحریم سرمایه های خود را از خطوط اتوبوس شهرک های غیرقانونی خارج کرد. فعالان بین المللی جنبش تحریم رژیم صهیونیستی پیشتر جزئیاتی از اسناد مشارکت مستقیم شرکت وئولیا در نقض آشکار قوانین بین المللی حقوق فلسطینی ها ارائه کرده بودند. عملکرد نامناسب این شرکت فرانسوی در حالی است که زمستان امسال، روزنامه وال استریت ژورنال نوشته بود که نمایندگان شرکت های فرانسوی از جمله شرکت حمل و نقل وئولیا  در قالب یک هیأت تجاری و به منظور عقد قرارداد به ایران سفر خواهند کرد.

شرکای شیطان؛ از ولوو تا موتورولا+ تصاویر
یوری استارکمن، سمت چپ، و دنیس گاسکوئت، از مدیران ارشد وئولیا،همواره از سرمایه گذاری و همکاری با رژیم صهیونیستی ابراز خرسندی می کنند 

شرکای شیطان؛ از ولوو تا موتورولا+ تصاویر  
عملکرد نامناسب این شرکت فرانسوی در حالی است که زمستان امسال، روزنامه وال استریت ژورنال نوشته بود که نمایندگان شرکت های فرانسوی از جمله شرکت حمل و نقل وئولیا  در قالب یک هیأت تجاری و به منظور عقد قرارداد به ایران سفر خواهند کرد 
  
  شرکای شیطان؛ از ولوو تا موتورولا+ تصاویر

شرکای شیطان؛ از ولوو تا موتورولا+ تصاویر

شرکت حمل و نقل وئولیا (Veolia) شرکت چند ملیتی فرانسوی سرمایه گذار در شهرک های غیرقانونی رژیم صهیونیستی است که محدوده فعالیتش در چهار زمینه مدیریت و عرضه آب، مدیریت پسماند، انرژی و خدمات حمل و نقل است 

حال هرچه از روند بیداری اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا می‌گذرد، نگرانی‌های رژیم صهیونیستی نسبت به موجودیت خود در منطقه و آسیب‌های وارده به حصارهای امنیتی و استراتژیک خود بیشتر می‌شود و این نگرانی و هراس از آینده، در رفتار و گفتار صهیونیست‌ها مشهود است. به امید آن روزی که این رژیم جنایتکار و اشغالگر، از صحنه روزگار محو شود. 
 
 
منابع:
http://rabbibrant.com/2012/06/24/some-more-thoughts-on-caterpillar-divestment/ 
http://electronicintifada.net/content/activists-give-caterpillar-boot-central-london-shoe-shops/174 
http://electronicintifada.net/content/corrie-v-caterpillar-struggle-justice-continues/5899 
http://www.inminds.com/article.php?id=10424 
http://www.haaretz.com/business/not-afraid-to-make-money-in-israel-1.412966 
http://www.globalexchange.org/economicactivism/campaigns/veolia 
http://griid.org/2011/04/04/another-reason-to-oppose-the-privatization-of-grand-rapids-water-system/ 
http://socialistaotearoa.blogspot.com/2013/05/nakba-auckland-protest-against-veolia.html 

گزارش آماری از هزینه‌های دو جنگ؛
11سال پیش در چنین روزی "جورج بوش"، عراق را مقصد جنگ خود انتخاب کرد.
از قتل عام شدن نظامیان آمریکایی در عراق و افغانستان / بماند
گروه بین‌الملل مشرق - 11سال پیش بود که در چنین هفته ای جورج بوش، عراق را مقصد جنگ خود انتخاب کرد.

یازدهمین سالگرد آغاز تهاجم نظامی آمریکا و هم پیمانانش به عراق در حالی نزدیک شده است که جدیدترین آمار از اعداد و ارقام نجومی هزینه‌های آمریکا در دو کشور عراق و افغانستان حکایت دارد. در این گزارش سعی شده به بخشی از این آمار اشاره شود.

پس از فروپاشی ساختارهای ارتش آمریکا در عراق و افغانستان این کشور توانایی ورود به جنگ جدید و حمله به کشور سومی از راه خشکی چه در حال حاضر و چه در آینده را ندارد و رویای امپراتوری آمریکا با فروپاشی ارتش این کشور متجاوز در عراق و افغانستان بر باد رفته تلقی می شود.

در این ارتباط اعداد و ارقامی وجود دارد که نشان می دهد جنگ در عراق و افغانستان مهم ترین عامل نابودی تسلیحات و نظامیان آمریکایی از زمان پیدایش آمریکا تاکنون بوده است.

آمریکا در این جنگ ها بیش از 600 هزار قطعه از تجهیزات نظامی خود اعم از تانک، خودروهای زرهی، زره پوش، هاموی و بالگرد را از دست داده و بیش از یک میلیون نظامی کشته، مجروح، معلول و یا دچار بیماری های روانی و عصبی شده اند. 

ممکن است این ارقام برای برخی ها شگفت انگیز باشد، همان طوری که برای خود نویسنده مقاله نیز غافلگیر کننده بود، اما این آمار و ارقام پس از مطالعات دقیق و تکیه بر بسیاری از اطلاعات که منابع آنها آمریکایی بود، منابعی همچون پنتاگون، کنگره و ... به دست آمده اند. 

اطلاعات زیادی که در دسترس ماست باعث می شود تا ما بفهمیم چه اتفاقی پیرامون ما رخ می دهد. 

در این مقاله تلاش شده به شکست نظامی ارتش آمریکا در عراق و افغانستان تاکید شود و اطلاعاتی در اختیار خواننده قرار گیرد که حقایق جاری بر بخشی از جهان اسلام در دو کشور عراق و افغانستان را تبیین کند و برای این که از حجم و میزان تخریب ارتش آمریکا در این دو کشور آگاه شویم، تلاش شده بر حجم و میزان خسارت های وارد آمده، به بخش تجهیزات و سیستم های تسلیحاتی و همچنین خسارت های وارد آمده به بخش نیروی انسانی آمریکا از جمله کشته و زخمی شدن نظامیان آمریکایی در جریان عملیات های نظامی و مشکلات پس از جنگ و کشته ها و مجروحان غیرنظامی اشاره شود. 

از قتل عام شدن نظامیان آمریکایی در عراق و افغانستان / بماند
1-    خسارت های مربوط به تجهیزات و سیستم های تسلیحاتی

یکی از تحقیق های انجام شده در ماه سپتامبر 2007 توسط دفتر بودجه کنگره آمریکا تعداد تجهیزات از دست داده شده توسط ارتش را که نیاز به جایگزینی سریع دارند، حدود 300 هزار اعلام کرد که مربوط به تجهیزات اساسی همچون هلی کوپترها، تانک های آبرامز، برادلی، خودروهای رزهی، هاموی و انواع توپ ها را در بر می‌ گرفت. 

در تحقیقی مربوط به فرایند اصلاح، جایگزینی و نوسازی تجهیزات تخریبی و معیوب که در عرصه جنگ مورد استفاده قرار گرفته اند، با عنوان «Replacing and Repairing Equipment Used in Iraq and Afghanistan» آمده است اقدامات مربوط به اصلاح و جایگزینی این تسلیحات زمان زیادی خواهد برد. 

-    ژنرال "رابرت رادین" ، رئیس بخش تجهیزات ارتش آمریکا و نائب رئیس ستاد عملیات لجستیکی و عملیاتی اعلام کرده است که تعداد تجهیزات نظامی که طی سال 2005 در جنگ تخریب و مورد تعمیر قرار گرفته اند و تجهیزاتی همچون خودروهای برادلی و تانک های آبرامز، توپ ها و خودروهای چرخ دار را در می برگیرند، بالغ بر 20 هزار دستگاه بوده اند که این رقم در سال 2006 به 33 هزار و در سال 2007 به 47 هزار دستگاه بالغ شده است. 

-    برحسب اعلام دفتر بودجه کنگره آمریکا در سال 2006 نقص در تجهیزات در نتیجه تخریب شامل ارقام زیر بوده است: 13 هزار دستگاه انواع خودروهای سریع السیر و چند منظوره (هاموی)، 33 هزار دستگاه خودروهای تاکتیکی متوسط و 7600 دستگاه خودروی تاکتیکی سنگین. 

-    "پیتر شومیکر"، رئیس ستاد ارتش آمریکا در سپتامبر 2006 در حضور گروه تخصصی کنگره این کشور گفت: 1500 دستگاه از خودروهای هاموی و تانک های ام 2 و خودروهای جنگی برادلی و غیره در مرکز تعمیر و نگهداری در «ریفر آرمی» و 500 تانک ام 1 در مرکز انیستون در آلاباما در انتظار تعمیر هستند. 
او افزود: پنج مرکز از مراکز تعمیر و نگهداری وابسته به ارتش آمریکا به دلیل کسری بودجه با یک دوم توانایی خود فعالیت می کنند. 

-    در پایان سال 2006 عملیات جابه جایی هزاران دستگاه تانک و خودروی دارای نقص فنی به انبارها و گارگاه های تعمیر و نگهداری ارتش آمریکا انجام شد. بنابر اعلام «Worth Star-Telegram Fort» بیش از 6200 خودرو هاموی، تانک، کامیون و آمبولانس در انبار «Red River» در انتظار تعمیر هستند.

-    گورستان دیگری نیز برای تانک ها و خودروهای جنگی در انبار ارتش آمریکا در آنیستون ایالت الاباما وجود دارد. "ژوآن گوستاوسون" درباره این انبار گفت: در این انبار متخصصان اقدام به تعمیر 1885 تانک و سایر خودروهای زرهی طی سال مالی که از 1 اکتبر 2006 آغاز می شد، کردند. همچنین در این انبار در سال 2004 ، 1169 تانک و 1035 دستگاه خودرو زرهی در سال 2005 تعمیر شده است. 

-    بسیاری از تجهیزات آمریکایی به دلیل استهلاک و استفاده زیاد از کار افتاده اند. ژنرال "چارلز اندرسون"، مدیر بخش توسعه ارتش آمریکا در حضور کمیته های فرعی آماده سازی نیروهای هوایی و زمینی ارتش آمریکا در ژانویه 2007 گفت: جنگ کامیون ها، تانک ها و هلی کوپترها را خسته کرده و از کار انداخته است. تانک ها در حالی در میدان های جنگ حرکت می کنند که 5 برابر بیشتر از میانگین تعیین شده، از آنها کار کشیده شده است. در حالی که این رقم در خصوص کامیون ها، خودروهای زرهی سنگین و هلی کوپترها 5/6 برابر است. 

از قتل عام شدن نظامیان آمریکایی در عراق و افغانستان / بماند
-    بخش دیگری از تجهیزات نظامی ارتش آمریکا نیز به دلیل شرایط حاکم و استفاده زیاد و نادرست از آنها از کار افتاده شده اند، به عنوان مثال تانک ها و خودروهای زرهی مسافت های زیادی را در جاده های ناهموار طی می کنند که این امر باعث افزایش تکان ها و لرزه ها در سیستم های الکترونیکی و مکانیکی آنها می شود و در نتیجه این سیستم ها از کار می افتند.  

-    شرایط محیطی حاکم بر عراق نیز با ارتش آمریکا سر ناسازگاری و مبارزه دارد. بسیاری از تجهیزاتی که برنامه ریزی شده بود، توسط بمب ها و خمپاره های مورتر در پایگاه ها مورد هدف قرار می گیرند، به دلیل طوفان های شن و گرد و غبار از کار افتادند و منهدم نشدند. همچنین طوفان های عراق باعث از کار افتادن موتور هواپیماها و سیستم های الکترونیکی و فیلترهای تجهیزات نظامی آمریکا می شد. تعمیر تجهیزاتی که توسط شن و گرد و غبار از کار می افتادند، در فضای خارج از گارگاه ها دشوار بود و به همین دلیل آمریکا به خصوص برای نجات تجهیزات نظامی ارتش خود ساخت این گونه کارگاه ها را افزایش داد. 

-    ارتش آمریکا اعلام کرد که تمامی تانک های آبرامز و برادلی بازگشته از عراق برای تعمیر به علت نقص های ناشی از طوفان های شن که مانع کار کردن موتورها و فیلترها می شوند، به انبارها فرستاده شده اند.تعمیر و پاکسازی هر دستگاه تانک از شن 800 هزار دلار و هر دستگاه برادلی 500 هزار دلار برای ارتش آمریکا هزینه در بر دارد. 

-    با اتمام تمامی تجهیزات نظامی موجود در زرادخانه های ارتش آمریکایی و ارسال آنها به عراق، افغانستان و مناطق پیرامون آنها طی 5 سال نخست جنگ، کارشناسان وزارت دفاع آمریکا تأکید می کنند که هم اکنون تجهیزاتی نظامی برای نیروهای اعزام شده به جنگ و علاوه بر آن تجهیزاتی برای آموزش وجود ندارد. 

از قتل عام شدن نظامیان آمریکایی در عراق و افغانستان / بماند
2-    تأثیر بمب ها

بمب،‌این اختراع بسیار ساده، نقشی شاخص و بارز در ناتوان سازی ارتش آمریکا، تخریب تجهیزات و به هلاکت رساندن نظامیان آمریکایی بازی کرد. ارتش و نظامیان متجاوزی که مسلح به جدیدترین تکنولوژی های شگفت انگیز هستند، نمی دانند که در برابر این سلاح ابتدایی چه کار کند. آنها برای مقابله با آن بودجه هایی را در نظر گرفتند و برنامه هایی را طرح ریزی کردند که همگی شان به شکست منجر شد. 

-    بر اساس تحقیقات کنگره آمریکا که در 25 سپتامبر 2006 درباره بمب ها در عراق منتشر شد، از سال 2004 تا 2006 برای حمایت مالی از تلاش های بیهوده جهت مقابله با بمب ها و خنثی سازی آنها در عراق 1/6 میلیارد دلار هزینه شد، به طوری که از چند هیأت متخصص و کارشناس برای یافتن تکنولوژی که به کشف این بمب ها در هواپیماها کمک کند، کمک گرفته شد. زمانی که این کارشناسان و متخصصان از یافتن چنین راه حلی ناتوان شدند، ارتش آمریکا تصمیم گرفت تا از راه های امن جهت جابه جایی تجهیزات نظامی خود استفاده کنند. 

-    درباره علت اهمیت بمب ها از نظر حجم و میزان تأثیرگذاری به حادثه ای اشاره می کنیم که در سال 2004 رخ داد، حادثه ای که طی آن یک خودروی زرهی برادلی به وزن 22 تن از روی بمب عبور کرد و در اثر انفجار متلاشی شد. شدت این انفجار به حدی بود که شاسی این خودرو زرهی 54 متر دورتر از محل انفجار پرتاب شده بود. 

- با افزایش عملیات های انفجار تجهیزات نظامی در راه ها، صندوق کمک به برنامه های مربوط به مقابله با بمب ها و خنثی سازی آنها از آغاز سال 2006 تأسیس شد و در سال 2006، 3/3 میلیارد دلار، سال 2007 ، 4/4 میلیارد دلار، سال 2008، 3/4 میلیارد دلار، سال 2009، 1/3 میلیارد دلار، سال 2010، 8/1 میلیارد دلار و سال 2011 با افزایش خسارت ها در افغانستان 3/3 میلیارد دلار بودجه به این صندوق اختصاص داده شد. 

- با این حال همچنان بمب ها تجهیزات نظامی آمریکا در عراق را شکار می کردند و این تکنولوژی ابتدایی به دست مجاهدان در افغانستان نیز رسیده است. 

برای مثال در این جا به حکایت دو افغان در ایالت هلمند اشاره می کنیم که یکی از آنها شیخ صالح جان 69 ساله و دیگری پسرش عطا جان 18 ساله اند. این دو توانستند طی 21 ماه 32 تانک و 6 نفربر زرهی رنجر نیروهای ناتو را از طریق بمب گذاری در مسیر عبورشان منفجر کنند و این داستان در نامه ارسالی "محمد یوسف الاحمدی"، سخنگوی طالبان به کنگره آمریکا نیز نقل شده بود. 

از قتل عام شدن نظامیان آمریکایی در عراق و افغانستان / بماند
در این نامه تاکید شده بود، تمام هزینه ای که برای این اقدام بمبگذاری ها صرف شده بود، از 2500 دلار فراتر نمی رود و نکته تعجب برانگیزتر این که تمامی وسایل و امکاناتی که در این اقدامات به کار گرفته می شدند، در بازار محلی (لشکرکا) افغانستان خریداری می شدند و تمام اقدامات مقدمات کار و تهیه بمبها توسط صالح جان و پسرش صورت می گرفت که دو کشاورز ساده به شمار می آمدند و برای تهیه مقدمات کارشان هیچ گاه حتی ناچار به خروج از روستای خود و رفتن به روستاهای دیگر نشدند. 

آنها اقدامات مربوط به هدف قرار دادن تانک ها را در هیچ آکادمی نظامی یاد نگرفته بودند و به خاطر اقدامات انجام داده شان هیچ گونه مزدی از طالبان درخواست نکردند. در این مدت خانه آنها توسط نظامیان ناتو 4 بار مورد بازرسی قرار گرفت و در خانه شان چیزهایی را که جهت ساخت مواد منفجره به کار می رود، پیدا نشدند. 

صالح جان می گوید: من یک بار اقدام به انفجار بمب از راه دور به روی نظامیانی کردم که پس از خارج شدن از خانه ام در مسیر خروج از روستا بودند. در این اقدام یکی از آنها کشته و سه تن مجروح شدند من با برداشتن آب به سمت آنها رفتم و به آنها آب سرد دادم تا به آنها القاء کنم که من عامل این انفجار نبوده ام. من معتقدم اگر مجروحان در این لحظات آب بنوشند، آب ورم زخم هایشان را بیشتر می کند. 


3-    حجم و هزینه تجهیزات تخریب شده و از کار افتاده

در ادامه با استناد بر آمار و ارقام بودجه سالیانه کنگره ثابت می کنیم که ارتش آمریکا اکثر انبارهای نظامی اش را در جنگ از دست داده است و میلیاردها دلار برای جایگزینی و تعمیر تجهیزات قابل تعمیر هزینه کرده است. در سال 2006 وزارت دفاع آمریکا گزارشی را برای کنگره تهیه کرد که طی آن اعلام کرده بود، 20 درصد از سلاح ها و تجهیزات ارتش در آغاز جنگ به عراق ارسال شده است. 

دفتر حسابرسی کنگره ارزش تجهیزات آمریکا در عراق، افغانستان و مناطق اطراف صحنه درگیری ها را 30 میلیارد دلار تخمین زده است. 
به دلایل نظامی این ارقام محفوظ و محرمانه نگه داشته می شود. در این جا معادله ای وجود دارد که ارتش آمریکا تلاش می کند، آن را حفظ کند و آن حفظ موازنه میان تعداد نیروها، گردان ها و تجهیزات نظامی و همچنین میان تسلیحات از کار افتاده و تخریب شده ای است که جهت آماده سازی مجدد یا تعمیر به تعمیرگاه ها ارسال می شوند.  

بر حسب اعلام وزارت دفاع آمریکا تعداد تجهیزاتی که به عراق ارسال شده اند، 570 هزار دستگاه بوده اند که عبارتند از: 15 تا 20 درصد این تجهیزات شامل ناوگان هلی کوپترهای آمریکایی بوده اند که هم در عراق و هم افغانستان مورد استفاده قرار گرفته اند، 550 دستگاه تانک آبرامر در که در عراق مورد استفاده قرار گرفتند و این تعداد 9 درصد از مجموع ذخایر ارتش آمریکا را تشکیل می دهد. بیش از 20 درصد این تجهیزات شامل خودروهای زرهی استرایکر و 400/57 هزار کامیون بودند که 300 هزار دستگاه آنها در عراق مورد استفاده قرار گرفتند. در خصوص دستگاه های ماهوی نیز باید گفت، در ابتدا 800/23 دستگاه ماهوی به عراق ارسال شد، اما با اعلام نیاز تمام ذخایر ارتش آمریکا از این نوع دستگاه ها به این کشور فرستاده شد. 

از سال اول جنگ در عراق دو سوم تجهیزات نظامی ارتش آمریکا به دلیل تخریب و یا از کار افتادن هم زمان با تغییر نیروها به آمریکا بازگردانده و نیروهای جدید با سلاح های جدید به عراق اعزام شدند. این بدین معنی است که اکثر سلاح های ارتش آمریکا که به مناطق جنگی ارسال می شدند، تخریب و یا از کار می افتادند که یا لاشه خراب آنها در عراق باقی می ماند و یا این که دستگاه های از کار افتاده جهت تعمیر به آمریکا بازگردانده می شدند. شایان ذکر است که تغییر یا جابه جایی نیروها هر 12 یا 15 ماه یک بار انجام می شد. 

به علت خسارت های وارده به تجهیزات نظامی و گسترش دایره مبارزه با مقاومت در دو کشور عراق و افغانستان هزینه نظامی آمریکا طی دهه گذشته افزایش می یافت. 

از قتل عام شدن نظامیان آمریکایی در عراق و افغانستان / بماند
در سال 2000 یعنی قبل از حمله به عراق و افغانستان هزینه نظامی آمریکا 9/2 درصد از مجموع تولید داخلی این کشور بود که این رقم در سال 2009 به 5/4 درصد و در سال 2010 و 2011 به 7/4 درصد رسید. بر اساس تحقیقی که در 2 سپتامبر 2010 در Congressional Research Service درباره هزینه های دو جنگ عراق و افغانستان انجام و نتایج آن منتشر شد، کنگره آمریکا تا آغاز سال 2010 با اختصاص 291/1 تریلیون دلار از زمان حمله 11 سپتامبر جهت حمایت مالی از دو جنگ فوق موافقت کرده است که 802 میلیارد دلار آن برای عملیات در عراق، 4/455 میلیارد دلار برای عملیات در افغانستان ،6/28 میلیارد برای تقویت امنیت و 6/8 میلیارد برای ارائه خدمات و کمک های پزشکی و درمانی به نظامیان مجروح شده در دو جنگ هزینه شده است. 

این موضوع موجب شد تا کارشناسان امور اقتصادی و نظامی آمریکا تاکید کنند که هزینه های نظامی و مسائل مرتبط به آن عامل اصلی بحران اقتصادی به وجود آمده در آمریکاست. "ژوزف استیگلتز"، برنده جایزه نوبل اقتصاد سال 2000 و "لیندا پالمز"، استاد دانشگاه هاروارد مقاله ای را در 5 سپتامبر 2010 در روزنامه واشنگتن پست منتشر کرده و طی آن اعلام نمودند، در حالی که برآوردهای قبلی آنها از جنگ 3 تریلیون اعلام شده بود، آمار و ارقام موجود نشان می دهد که این رقم کمتر از هزینه های واقعی بوده است، زیرا بعد بندهای دیگری نیز به هزینه ها افزوده شد، تا رقم این هزینه به بیش از 6 تریلیون دلار برسد. 

آنچه برای ما مهم است، دانستن حجم تجهیزات نظامی تخریب شده و از کار افتاده و ارقام اختصاص یافته سالیانه ای است که کنگره آن را تصویب کرده است، به خصوص پس از جایگزینی و نوسازی تجهیزات تخریب شده و از کار افتاده. با بررسی بودجه های سالیانه جهت آگاهی از ارزش مالی جهت جایگزینی و نوسازی تجهیزاتی که ارتش آمریکا طی جنگ های عراق و افغانستان آن را از دست داده است موارد زیر روشن می شود: در سال 2004، 2/7 میلیارد دلار، 2005 ، 18 میلیارد دلار، 2006، 9/22 میلیارد دلار، 2007 ، 4/45 میلیارد دلار، 2008 ، 5/61 میلیارد، 2009 ، 32 میلیارد دلار، 2010، 28 میلیارد، 2011 ، 4/21 میلیارد دلار برای عملیات تعویض و تعمیر تجهیزات نظامی اختصاص داده شده است. در هزینه های مربوط به سال های 2006، 2007 و 2008 به علت افزایش عملیات های مقاومت در عراق به دلیل تخریب تجهیزات نظامی آمریکا شاهد افزایش زیادی در بودجه هستیم. 

از قتل عام شدن نظامیان آمریکایی در عراق و افغانستان / بماند
-    با جمع زدن تمامی آنچه برای عملیات جایگزینی و تعمیر و نگهداری هزینه شده به رقمی بالغ بر 4/236 میلیارد دلار می رسیم. بنابراین اگر هزینه 20 درصد از این تجهیزات نظامی برابر 30 میلیارد باشد، یعنی ارتش آمریکا تجهیزات از دست داده در عراق و افغانستان را شش بار نوسازی کرده و تقریباً 120 درصد از ذخایر نظامی اش را از دست داده است. 

-    علاوه بر هزینه های مذکور مجموع حمایت های مالی اضافه و مازادی که وزارت دفاع آمریکا برای جابه جایی تجهیزات نظامی خراب و از کار افتاده از میدان جنگ درخواست کرده بالغ بر 151 میلیارد دلار بوده است.

-    برای توضیح بیشتر به گزارش دفتر بودجه کنگره آمریکا اشاره می شود که در آن آمده است که به دلیل تخریب و از کار افتادن تجهیزات جنگی از سال 2005 تا 2007 میلادی 1300 خودرو زرهی استراتژیک خریداری شد، در حالی که مجموع ذخایر ارتش آمریکا 1400 دستگاه از این نوع خودرو بود. همچنین 27300 دستگاه هاموی خریداری شد که ارتش آمریکا 107700 دستگاه از آن در اختیار دارد. همچنین 21300 خودروی تاکتیکی متوسط خریداری شد که جمع ذخایر ارتش آمریکا در این زمینه 25500 دستگاه است. همچنین 3100 کامیون سنگین خریداری شد که مجموع ذخایر ارتش آمریکا در این زمینه 14400 دستگاه است. همچنین 1000 دستگاه سیستم Palletized Loading خریداری شد که مجموع ذخایر ارتش آمریکا در این زمینه 4 هزار دستگاه است. همچنین 1500 دستگاه Line – Haul Truks خریداری شد که مجموع ذخایر ارتش آمریکا در این زمینه 8900 دستگاه است.  

- در سال 2009 ارتش آمریکا اعلام کرد که علی رغم خرید 21 هزار دستگاه و اعزام آنها به مناطق جنگی با این حال با کسری 10 هزار دستگاه نظامی مختلف مواجه است.  

- در فوریه 2006 ارتش آمریکا خواستار 9 میلیارد دلار بودجه برای جایگزینی و تعمیر سیستم نظامی تانک ها، هلی کوپترها و خودروهای تخریب شده و از کار افتاده در جنگ شد. فقط 5 ماه از این تاریخ گذشته بود که ژنرال "پیتر شومیکر"، فرمانده ستاد نیروهای آمریکایی اعلام کرد: ارتش آمریکا در بودجه سال 2007 برای تعویض تجهیزات نظامی تخریب شده و از کار افتاده نیازمند 1/17 میلیارد دلار است. 

- آشکارترین اظهار نظر درباره حجم خسارت های وارده به تجهیزات نظامی در ژوئیه 2006 انجام شد که طی آن نمایندگان دمکرات کنگره آمریکا پیامی به "جرج بوش"، رئیس جمهوری وقت این کشور ارسال کرده و طی آن اعلام کردند، دو سوم گردان های جنگی ارتش آمریکا به دلیل کمبود تجهیزات نظامی برای جنگ آمادگی ندارند. 

از قتل عام شدن نظامیان آمریکایی در عراق و افغانستان / بماند

دوم: خسارت های انسانی وارده به نظامیان آمریکایی

1-    نظامیان کشته شده: 

-    بر اساس آمارهای رسمی پنتاگون تعداد نظامیان کشته شده آمریکایی تا 8 نوامبر 2010 بالغ بر 5798 نفر بوده اند که 4409 نفر آنها در عراق و 1389 نفر آنها در افغانستان کشته شده اند.  

-    وزارت امور نظامیان قدیمی آمریکا اعلام کرد که تعداد نظامیان کشته شده آمریکایی از زمان جنگ خلیج فارس تا سال 2007 بالغ بر 73 هزار نفر بوده اند و تعداد مجروحان عملیات های جنگی حدود 6/1 میلیون نفر برآورد شده اند. وزارتخانه فوق به دلیل پنهان نگه داشتن حجم خسارت های انسانی به سرعت اقدام به حذف این آمارها کرد. اما رسانه های آمریکایی مخالف جنگ اقدام به انتشار این آمار و ارقام کردند. 
برحسب اعلام رسمی وزارت دفاع آمریکا تعداد نظامیان کشته شده آمریکایی در جنگ خلیج فارس (1990-1991) 383 نفر و تعداد مجروحان 467 نفر بوده است. اما اگر به این ارقام تعداد مبتلایان به بیماری هایی که به "بیماری جنگ خلیج فارس" معروف شده اند، را اضافه کنیم و سپس اقدام به جمع آمار و ارقام کنیم، تعداد نظامیان آمریکایی کشته شده در عراق و افغانستان به بیش از 617/72 هزار نفر می رسد و تعداد مجروحان از یک میلیون نفر فراتر می رود که این رقم نیمی از نیروهای ارتش آمریکا را تشکیل می دهد که در دو کشور مستقر شده اند. 

از قتل عام شدن نظامیان آمریکایی در عراق و افغانستان / بماند
2-    نظامیان زخمی شده

2-    الف – مجروحان ناشی از عملیات های جنگی: 

-    بر حسب آمارهای رسمی پنتاگون در 8 نوامبر 2010 تعداد نظامیان آمریکایی مجروح شده در دو جنگ عراق و افغانستان 030/41 نفر بوده که 31935 نفر در عراق و 9095 نفر در افغانستان مجروح شده اند. 

براساس آمارهای سایت antiwar.com تعداد مجروحان عملیات های جنگی شامل 100 هزار نظامی و افسر آمریکایی می شود. 

-    تعداد مجروحان مربوط به نظامیان قدیمی آمریکایی در عراق و افغانستان که با هزینة سازمان نظامیان قدیمی آمریکا مورد درمان قرار گرفتند، بالغ بر 600 هزار نفر است. این رقم مجروحان در حال خدمت که در بیمارستان های نظامی وابسته به وزارت دفاع تحت درمان قرار گرفتند، را در بر نمی‌ گیرد. 

-    تعداد نظامیان آمریکایی که از خدمت نظامی کنار گذاشته و دچار ناتوانی و معلولیت شدند و به دلیل ناتوانی از سازمان نظامیان قدیمی آمریکا کمک دریافت می کنند به رقم 500 هزار نظامی و افسر مجروح بالغ شده است. 

-    گزارش سازمان امور نظامیان قدیمی آمریکا تأکید می کند بیش از 58 هزار نفر از نظامیان آمریکایی که در عراق و افغانستان خدمت کردند، شنوایی خود را از دست داده اند و نزدیک به 70 هزار نظامی نیز دچار اختلالات شنوایی شده اند امری که در پی آن موجب بروز مشکلات عصبی و از دست دادن تدریجی شنوایی در افراد را به دنبال دارد. 

2- ب: آسیب های مغزی  

- تعداد نظامیان آمریکایی که تا سال 2007 در عراق و افغانستان خدمت می کردند و دچار افسردگی و فشار پس از صدمات و ضربات مغزی شدند، بیش از 630 هزار نفر برآورد شدند. 

این مطلب در تحقیق موسسه "راند" با عنوان «Invisible Wounds of war» (جراحت های نامحسوس جنگ) درباره مجروحیت های نامحسوس نظامیان آمریکایی آورده شده است که علی رغم مهم بودن این مجروحیت ها دستگاه های پزشکی آنها را نشان نمی دهند. مصدومیت هایی که در نتیجه انفجار خودروهای بمب گذاری شده و مواد منفجره به وجود آمده است. برحسب اعلام این تحقیق از 64/1 میلیون نظامی ارسال شده به عراق و افغانستان از آغاز جنگ تا اکتبر 2007، 300 هزار نظامی دچار فشارهای پس از ضربه و ناراحتی های شدید روحی و روانی و 320 هزار نظامی نیز دچار ضربات مغزی شده اند. 

از جمله پیامدهای این گونه صدمات از دست دادن حافظه، خودکشی، رفتارهای تهاجمی و اقدامات غیرعادی در قبال خانواده، فرزندان و جامعه است. 
از قتل عام شدن نظامیان آمریکایی در عراق و افغانستان / بماند

اگر ما این درصد را مد نظر قرار دهیم و آن را بر تعداد نیروهای مستقر شده آمریکایی در عراق تا سال 2010 که بالغ بر 4/2 میلیون نفر بوده اند، تعمیم دهیم تعداد افراد دچار شده به بیمارهای مغزی تقریبا به 830 هزار نفر می رسد.  

تحقیقات متعددی درباره صدمات مغزی انجام شده است، یکی از این تحقیقات با تلاش مشترک و سازمان «Propublica and NPR» انجام گرفته و محققان در آن به این نتیجه رسیده اند که صدمات مغزی بزرگ ترین خطری است که جامعه آمریکا را تهدید می کند. به طوری که این گونه صدمات نظامیان آمریکایی را به از دست دادن حافظه، نا توانایی برای رانندگی، ناتوانی در خواندن یک بند از کتاب و مجله و ناتوانی در تمرکز دچار می کنند. در تحقیقی که با عنوان Brain Injuries Remain Undiagnosed in Thousands of Soldiers منتشر شده آمده است: «یکی از ویژگی های غالب این گونه نظامیان آمریکایی این است که آنها خطری برای جامعه تلقی می شوند، به طوری که بسیاری از آنها وقتی که در خیابان ها راه می روند، با خودشان صحبت می کنند، این موجب شد تا محققان اصطلاح عجیبی را درباره این نظامیان آمریکایی به کار ببرند و آن اصطلاح «Walkie-talkies» (بی سیم) است.

2-    ج: یکی دیگر از پدیده های قابل توجه در میان نظامیان آمریکایی گسترش پدیده خودکشی در حین خدمت و یا پس از آن است 

-    فصل نامه کنگره آمریکا به نام «Congressional quarterly» تأکید کرده است، تعداد نظامیان آمریکایی که در سال 2009 خودکشی کرده اند، بیش از نظامیان آمریکایی بوده اند که در نتیجه عملیات های جنگی در عراق و افغانستان کشته شدند. 

-    طی جلسه ای که برای بررسی این موضوع برگزار شد ژنرال پیتر چارلی نائب رئیس ستاد در حضور فرماندهان ارتش در پنتاگون به افزایش خودکشی در میان سربازان اعتراف کرد و گفت: ما شاهد افزایش آزار دهنده خودکشی هستیم، اما دلیل این اقدام را نمی دانیم و نهایت تلاش خود را برای بررسی و غلبه بر آن انجام خواهیم داد.  

-    سناتور "پاتی مورای" می گوید: تعداد نظامیان آمریکایی بازنشسته که در جنگ های عراق و افغانستان مشارکت داشتند و بارها تلاش کرده اند، دست به خودکشی بزنند، به سالیانه حدود 12 هزار مورد رسیده است. مورای از عملکرد سازمان امور نظامیان قدیمی آمریکایی انتقاد و این سازمان را متهم به پنهان سازی آمار و ارقام واقعی موجود در این خصوص نمود. 

او گفت: این گونه بیماران همچون بمب های ساعتی اند که طی دهه های آینده در خیابان ها راه خواهند افتاد.  

"گوردون مانسفیلد"، معاون سازمان امور نظامیان قدیمی آمریکایی طی جلسه ای در مجلس سنا گفت: این سازمان 17 هزار کارمند را در بخش بیماری های روحی و روانی و آسیب های مغزی جهت درمان افراد مبتلا به این ناراحتی ها با افزایش تعداد آنها استخدام کرده است.

از قتل عام شدن نظامیان آمریکایی در عراق و افغانستان / بماند  
-    خودکشی صرفا محدود به نظامیان آمریکایی نمی شود که در جنگ های عراق ویا افغانستان مشارکت داشتند، بلکه به پایگاه های نظامی در آمریکا نیز کشیده شده است. پایگاه فورت در تگزاس که بزرگ ترین پایگاه نظامی آمریکا در جهان تلقی می شود و نظامیان آمریکایی از آن جا به عراق و افغانستان اعزام می شوند، طی سال 2009 شاهد خودکشی 11 نظامی آمریکایی بوده است و در همین پایگاه بود که "نضال مالک"، افسر آمریکایی دارای ریشه های عربی اقدام به گشودن آتش به روی نظامیان آمریکایی کرد و 13 نظامی آمریکایی را کشت و 31 نفر دیگر را مجروح کرد.   

-    تحقیقات میدانی حاکی از افزایش درصد مرگ نظامیان آمریکایی در عراق و افغانستان به دلیل تصادف با خودرو یا موتور در اثر ابتلا به بیماری های روانی و افسردگی است. برای مثال وزارت بهداشت آمریکا در این خصوص اعلام کرده است که بیش از 1000 نظامیان آمریکایی ساکن کالیفرنیا زیر 35 سال در حوادث به علت رفتارهای تهاجمی و تمایل به خودکشی طی سال های 2005 تا 2008 کشته شده اند. 

"پاپ فلنر"، سناتور دمکرات کنگره آمریکا و رئیس کمیته امور نظامیان قدیمی آمریکایی در مجلس نمایندگان آمریکا گفت: این آمار و ارقام واقعا شرم آور است و کل کشور را تهدید می کند.  

تحقیقات میدانی متعددی درباره خطرات مربوط به نظامیان آمریکایی مبتلا به بیماری های روحی و روانی در جامعه آمریکا انجام شده و رفتارهای تهاجمی نظامیان آمریکایی قدیمی در قبال خود، خانواده و در جامعه بررسی شده است. از جمله این تحقیقات مربوط به دو سازمان «بای ستیزن و نیو آمریکا مدیا» است که اقدام به بررسی این نظامیان آمریکایی کرده که بر آنها نام بمب های انسانی موجود در جامعه آمریکا را گذاشته است. 

گسترش این پدیده در جامعه آمریکا و در میان نظامیان آمریکایی باعث می شود تا سوال کنیم: چرا سیستم روانی این نظامیان اینگونه مورد حمله قرار گرفته و تخریب و تضعیف شده است؟ شاید یکی از مهمترین دلایل این امر آن باشد که پیروزی باعث می شود تا قدرت و استحکام انسان به میزان زیادی افزایش یابد، اما شکست به مرور زمان قدرت تحمل افراد و صبر آنها را کاهش می دهد و زمینه را برای ابتلای آنها به بیماری های روحی و روانی آماده می کند. 

به این ترتیب و بنا به گواهی نگهبانان زندان گوانتانامو که با آنها ملاقات های زیادی از سوی رسانه های مختلف انجام شده است، نظامیان آمریکایی باز گشته از جنگ در عراق و افغانستان مبتلا به بیماری بی خوابی در شب هستند  و آنها شب های خود را فقط با مشاهده فیلم های جنسی در واحدهایشان سپری می کنند و این امر دلالت های زیادی دارد از جمله این که آنها دارای اراده های سست و بردة لذت و هوی و هوس خویش هستند و بنابراین  دارای مقاومت و پایداری معنوی نیستند که بتوانند با استفاده از آن به مقابله با ناراحتی ها و نگرانی ها و استرس های خود بروند و به آنها پایان دهند و یا دردهایشان را تسکین بخشند و هدفی را برای خود در زندگی مشخص کنند. 

آنها قراردادهایی را امضا می کنند که در آنها نام و نشانی از فداکاری و از خودگذشتگی نیست، بلکه مفهوم و محتوای موجود در آنها این است که آن ها برای کسب روزی و ارتزاق در ارتش فعالیت می کنند و وظایف اشان را به این خاطر انجام می دهند تا نقدا به ثمره اش دست یابند. بنابراین آنها وقتی اقدام به ارزیابی و تحلیل عملکرد و اقدامات خود می کنند، آرامش و آسایش را از دست می دهند، زیرا اهداف بزرگ آنها فاجعه بار، خون بار و غیر منصفانه است و انسان هرچه که باشد در درونش جدل میان خیر و شر وجود دارد. 

از قتل عام شدن نظامیان آمریکایی در عراق و افغانستان / بماند
2- د: اعتیاد به الکل و مواد مخدر: 

براساس تحقیقی که مجله «پزشکی نظامی» در سال 2007 انجام داده یک سوم از نظامیان آمریکایی بازگشته از عراق و افغانستان به الکل و مواد مخدر معتاد هستند. 

-    در تحقیق صورت گرفته از سوی اداره بهداشت نظامیان قدیمی آمریکایی که در سال 2007 انجام شد، آمده است 27 هزار نفر از نظامیان آمریکایی بازگشته از عراق و افغانستان به دلیل افراط در مصرف مواد مخدر تحت درمان قرار گرفته اند و 16200 هزار نفر نیز به دلیل اعتیاد به الکل جهت درمان به درمانگاه های نظامیان قدیمی آمریکایی مراجعه می کنند.
  
-    گزارش کمیته پیشگیری از خودکشی - که ارتش آمریکا و کمیته رسیدگی به بهداشت و پیشگیری از خطرات نظامیان آمریکایی در سال 2010 آن را تشکیل داده اند – به این نکته اشاره می کند که به علت مصرف مواد مخدر و الکل در سال 2009 میلادی 997/16 جرم در ارتش آمریکا رخ داده است. این گزارش تأکید می کند، تحقیقات انجام شده در خصوص 022/64 جرم رخداده در ارتش آمریکا نشان می دهد که جرم های رخداده طی سال های 2001 تا 2009 با مواد مخدر در ارتباط است. 

3-    فرار از خدمت: 

هزاران نظامی آمریکایی به دلیل رعب و وحشتی که از جنگ در عراق و افغانستان داشتند و یا داستان‌ هایی که شنیده یا وقایعی که به چشم دیده بودند، به کانادا فرار کرده اند. بر حسب برآوردهای پنتاگون تعداد نظامیان آمریکایی فراری در بخش های مختلف ارتش این کشور بالغ بر 40 هزار نفر می شوند. 

این نظامیان آمریکایی فراری به کانادا از این کشور خواستار پناهندگی سیاسی شده و به گروه های مخالف جنگ ملحق شده اند. اما حکومت کانادا به دلیل هم پیمانی با آمریکا در جنگ با اعطای پناهندگی به آنها مخالفت می کند. 

از قتل عام شدن نظامیان آمریکایی در عراق و افغانستان / بماند
سوم: خسارت های انسانی در میان افراد دارای قرارداد با ارتش آمریکا 

-    بر اساس ارقام اعلام شده تعداد افراد دارای قرارداد با ارتش آمریکا اعم از پیمانکاران و مهندسان طی دوره مربوط به سال 2001 تا 2010 که در جنگ در عراق و افغانستان مشارکن داشتند و به قتل رسیدند، حدود 2008 نفر بود که 1487 نفر در عراق و 521 نفر در افغانستان کشته شده اند و 44 نفر نیز در جنگ آزاد سازی کویت کشته شدند که به رقم فوق اضافه می شوند. منبع این ارقام وزارت کار آمریکاست که آنها را از اسناد مربوط به وزارت دفاع این کشور استخراج کرده است. اما سازمان های و نهادهای آمریکایی زیربط در خصوص این آمار و ارقام اعلام شده انتقادات و تردیدهایی زیادی مطرح و تاکید می کنند که آمار و ارقام واقعی خیلی بیشتر از اینها است. 

-    بر اساس اعلام یک تحقیق تخصصی تعداد آمریکایی های دارای قرارداد با ارتش آمریکا که در جنگ های عراق و افغانستان مشارکت داشتند و طی این جنگ‌ها زخمی و معلول شدند، بالغ بر 44152 نفر بوده اند که معلولیت 16 هزار نفر از آنها خطرناک اعلام شده است. 36023 نفر از این افراد در جنگ عراق و 8129 نفر نیز جنگ افغانستان مجروح و معلول شده اند.

از قتل عام شدن نظامیان آمریکایی در عراق و افغانستان / بماند
-    براساس گزارش دایره تحقیقات کنگره آمریکا که در ژوئیه 2010 منتشر شد، وزارت دفاع آمریکا به تنهایی 250 هزار نفر نظامی را به عنوان مزدور اجیر و در مناطق عملیاتی مختلف عراق و افغانستان به خدمت گرفت و به علت اینکه تعداد این افراد به خدمت گرفته شده بیش از دو برابر نظامیان مشغول به خدمت در ارتش آمریکا بود، بنابراین تعداد کشته های آنها نیز بیش از تعداد کشته های نظامیان آمریکایی بود. این درحالی است که این افراد که از شرکت‌ های امنیتی مختلف به خدمت گرفته شده بودند، دست به جنایاتی زدند که بحث و تحقیق درباره این جنایات مطلب مستقلی می طلبد.

-    ارتش آمریکا آمارهای کاملی درباره صدمات وارده به مزدوران شرکت های خصوصی امنیتی و تعداد حملات انجام شده علیه آنها ارائه نکرده است. "ویکتوریا واین"، معاون دایره بازسازی نیروهای تسلیحاتی و مهندسان آمریکایی می گوید: ارتش آمریکا آمار و ارقام واقعی که به دستش می رسد را تغییر می دهد یا حذف می کند. او که به مدت دو سال و نیم در عراق فعالیت می کرد، می افزاید: زمانی که به تغییر آمار و ارقام و مربوط به تعداد کشته شدگان و مجروحان این شرکت های امنیتی اعتراض کردم، به من گفتند: این ها اخباری ناخوشایند هستند و بهتر است، منتشر نشوند. 

از قتل عام شدن نظامیان آمریکایی در عراق و افغانستان / بماند
بر اساس اطلاعات "دایره بازسازی" شرکت امنیتی "آرمور گروپ" انگلیس 1184 گروه را در سال 2006 سازماندهی کرد که 450 گروه از آنها مورد هدف قرار گرفتند. اکثر حملات صورت گرفته علیه این گروه ها با استفاده از بمب و از طریق بمبگذاری در مسیرهای آنها، مورتر و سلاح های سبک بود. آمارهای موجود نشان می دهد که طی 4 ماهه نخست سال 2007 گروه های وابسته به این شرکت 393 بار مورد حمله واقع شدند. 

با بحرانی تر شدن وضعیت خسارات و ناتوانی ارتش آمریکا در راستای گشایش جبهه سوم جنگ، نظامیان خواسته های رهبران سیاسی جهت حضور در خاک پاکستان را رد کردند و تصمیم گرفتند تا عملیات مبارزه را به آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا، سازمان سیا واگذار کنند تا به تنهایی در عرصه جنگ باقی بماند.   


چهارم: هواپیماهای بدون سرنشین و عقب نشینی ارتش از میدان های جنگ 

در آغاز اکتبر سال 2010 یک تحول استراتژیک بزرگ رخ داد که رسانه های آمریکایی به تفسیر گسترده آن پرداختند، اما این امر مورد توجه رسانه های عربی قرار نگرفت. این اتفاق عبارت بوده از عقب نشینی ارتش آمریکا جنگ تن به تن در افغانستان و سپردن آن به بخش هواپیماهای بدون سرنشین و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا – سیا - . بنابراین مسئولیت عملیات نظامی علیه القاعده و گروه های قبیله ای مخالف حضور نظامی آمریکا در افغانستان بر دوش دستگاه اطلاعات مرکزی نهاده شد، امری که رسانه های آمریکایی آن را تحولی بزرگ و عقب نشینی ارتش این کشور از جنگ تن به تن در افغانستان و واگذاری این مسئولیت به دستگاه غیرنظامی و وارد شدن آمریکا به بخش توسعه دایره کشتارهای الکترونیکی و تغییر مسئولیت سازمان سیا از مبارزه با تروریسم به مبارزه با شورشیان قلمداد کردند. 
 
این تغییر و تحول بزرگ با موافقت فرماندهان ارتش آمریکا و در رأس آنها "رابرت گیتس"، وزیر وقت دفاع این کشور مواجه شد که در گذشته مدیر آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا بود و در پایان "مایک مولان"، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا و "ژنرال دیوید پترائوس"، فرمانده جدید نیروهای ناتو در افغانستان نیز آن را تأیید کردند. 

از قتل عام شدن نظامیان آمریکایی در عراق و افغانستان / بماند
"لئون بانیتا"، مدیر اطلاعات مرکزی آمریکا طی سخنانی در یکی از موسسات تحقیقاتی و راهبردی لس آنجلس گفت: برنامه هواپیماهای بدون سرنشین تنها راه موجود پیش روی ماست. 

"پیتر سینگر"، مدیر مطالعات دفاعی مرکز بروکینگز و مولف کتاب «wired for war» می گوید: ما در تاریخ جنگ و چه بسا در تاریخ بشری به نقطه عطفی رسیده ایم. زمانی که آمریکا در سال 2003 به عراق حمله کرد ما فقط تعداد محدودی هواپیمای بدون سرنشین داشتیم، اما اکنون بیش از 7 هزار فروند از این هواپیماها را در اختیار داریم و در آینده ده ها هزار فروند از این هواپیما را تولید خواهیم کرد. 

آمریکایی ها فقط با موافقت برخی از حکومت های ضعیف برای تاسیس پایگاه می توانند از این هواپیماها استفاده کنند، اما آنها بر برخی از حاکمان فشار وارد کرده و آنها را می ترسانند تا آنها را مجبور به پذیرش استقرار پایگاه های مربوط به مدیریت این هواپیماهایی کنند که بی گناهان را می کشد، تروریسم را گسترش می دهد و باعث نگرانی های داخلی می شود. 

حقایق و ارقام موثق نشان می دهد که ارتش آمریکا اکنون دچار فرسایش شده و نقطه امن رهبران پنتاگون و نظامیان آمریکایی بازگشت به سواحل آمریکا است. 

برای بیان بهتر شرایط می توان آن چه را که برای ارتش آمریکا در دو جنگ عراق و افغانستان با سلاح های پیشرفته رخ داد انقلابی بزرگ طی قرن های طولانی دانست، ارتشی که توانایی غلبه بر هر کسی که پیش رویش قرار گیرد، را داشت، اما در مقابل مقاومت مردم عراق و افغانستان همچون گاو بازی چالاک پیش رویش ایستاد، گاو بازی که با گاوهای خشمگین بازی می کند و دورشان می چرخد، اما روبریشان نمی ایستد و تیر را با مهارت به سمت نقطه ضعف شان شلیک می کند، تا این که سرانجام آنها را به روی زمین اندازد، در حالی که شاخ های قدرتمندش که با آنها دیوارها و خانه ها را می تواند ویران کند، بر سرش باقی مانده است. 

از قتل عام شدن نظامیان آمریکایی در عراق و افغانستان / بماند
شاخ های قوی و درنده گاو همچنان موجود است اما بر سر جسد خسته و افتاده بر روی زمین که خون از آن می رود و منتظر مرگ است. تلاش می شود که ثابت شود، آن زنده است، اما پس از مدتی کارد شاهرگ اش را قطع می کند. جهانِ پیرامون ما تغییر می کند و شاهد فروپاشی امپراتوری آمریکا خواهد بود و در سایه نظم جهانی جدید هر کشوری به دنبال جایگاهش خواهد بود و سرپیچی از سیطره آمریکایی و غربی به پدیده ای آشکار مبدل می شود.  




بازخوانی تحولات اوکراین/8
روسیه توانست کفه ترازوی اوکراین که در انقلاب نارنجی،به سمت غرب متمایل شد را به سمت خود جلب کند و تعادل راهبردی اوکراین را بسازد. لذا آمریکا و اروپا برای برهم زدن تعادل، محکومیت تیموشنکو را بهانه قرار دادند واز بقایای انقلاب شکست خورده مخملی اوکراین، خیزشی جدید را متولد کردند.
گروه بین‌الملل مشرق- در بخش اول، دوم، سوم و جهارم این گزارش به بررسی موقعیت ژئوپلتیک اوکراین، بررسی تأثیر جامعه دوقطبی اوکراین، تأثیر الیگارشی محصول خصوصی سازی مورد نظر آمریکا در دولت «کوچما»؛ بر اعتراضات اخیر این کشور و ارزیابی فرآیند آمریکایی انتقال قدرت از «کوچما» به رهبران انقلاب نارنجی پرداختیم. در بخش پنجم با بازخوانی سیاست های امنیتی روسیه و آمریکا در حوزه اوراسیا بخصوص در عرصه اوکراین، این رقابت امنیتی را بر ایجاد اعتراضات اخیر اوکراین مؤثر دانسته و اعتراضات خشن اخیر را بخشی از جنگ سایبرنتیک آمریکا علیه سیاست های اوراسیایی پوتین معرفی نمودیم. در بخش هفتم با بازخوانی سیاست های توسعه اقتصادی «پوتین» در عرصه اوراسیا گفته شد که قرارداد تجاری آزاد اروپا که به اوکراین پیشنهاد شده؛ برای جلوگیری از تشکیل قدرت اقتصادی روسیه است. در بخش ششم نیز با تمرکز بر روی فساد مالی رهبران انقلاب نارنجی گفته شد که چطور این فساد باعث شد، حامیان انقلاب نارنجی از آن روی برگدانند.

اوکراین بطور مکرر بعد از فروپاشی «اتحاد جماهیر شوروی»، بصورت پاندولی بین بلوک شرق و غرب در حال نوسان بوده است. اوکراین بلحاظ ژئواکنومیک بخاطر واقع شدن در حلقه ابتدایی مهمترین کریدورهای اروپا- آسیایی در نقطه ثقل اوراسیا، دارای اهمیت است.

فارغ از توجه به رقابت های ژئوپلتیک شرقی- غربی آنچه مهمتر است، اینکه بلوک غرب بعد از ناکارآمدی نسخه انقلاب رنگی در اوکراین؛ تلاش های جدیدی برای تدوین و به‌کارگیری یک نسخه جدید را به راه انداخته است. فرض می‌شود که آمریکا پس از تست الگوی جدید، با عنوان "قدرت خیابانی: Power of Street"، قصد استفاده از آن در دیگر کشورهای هدف را داشته باشد. در سری جدید با بازخوانی چگونگی شکست انقلاب نارنجی، به ظرفیت سازی های آمریکا از طریق احیاء مهره های سیاسی مرده نارنجی پرداخته خواهد شد. آنچه در ادامه می آید سری هشتم از مجموعه پژوهشی "حقیقت اوکراین" است:


از شکست انقلاب نارنجی تا پیروزی آبی ها:

با برگزاری انتخابات زودهنگام پارلمانی در ماه می 2007 م.، آرایش پارلمانی با تغییرات جزئی روبرود شد و هر چند بیشترین کرسی ها، مجدداً نصیب «حزب مناطق» شد اما اینبار مجموع نمایندگان احزاب غربگرا؛ بیشتر از احزاب حامی «یاناکویچ» شد. بر این مبنا، حزب «یاناکویچ» 34.37 درصد، جبهه «تیموشنکو» 30.71 درصد و حزب «یوشچنکو» 14.15 درصد از آراء را کسب کردند. در مجموع، احزاب مخالف انقلاب نارنجی 43.72 درصد از آراء انتخابات را به خود اختصاص داده بودند، این در حالی بود که احزاب حامی انقلاب نارنجی 44.86 درصد را کسب کرده بودند؛ بنابر این «تیموشنکو» و «یوشچنکو» بار دیگر ائتلاف کردند و پیروزی ائتلاف جدید در انتخابات پارلمانی را اعلام نمودند[1].

این انتخابات نشان داد که «یوشچنکو» همچنان به محبوبیت پوپولیستی «تیموشنکو» احتیاج دارد و لذا «تیموشنکو» برای بار دوم، بعنوان نخست وزیر معرفی و با 226 رأی؛ توانست بصورت شکننده رأی اعتماد پارلمان را کسب کند[2]. در واقع، جبهه «بلوک یولیا تیموشنکو» (به اختصار: بی یو تی) با طی یک مسیر صعودی توانست از سال 2002 تا 2007، آراء خود را به چهار برابر برساند[3]؛ بر عکس «حزب اوکراین ما»، متأثر از اقدامات «یوشچنکو» در انحلال پارلمان و درگیری با "جنگ گازی" روسیه، شاهد یک روند نزولی بوده است.

آرایش آراء در انتخابات زودهنگام پارلمانی که بوضوح حاکی از یک رقابت شدید بین «یاناکویچ» و «تیموشنکو» و حذف «یوشچنکو» از صحنه رقابت بود؛ بار دیگر در عرصه انتخابات ریاست جمهوری 2010 نیز تکرار شد. طی این انتخابات 18 کاندیدا به رقابت می پرداختند و رقابت اصلی بین «یاناکویچ»، «تیموشنکو» و تا حدودی «یوشچنکو» تقسیم شد.

«یوشچنکو» بار دیگر اتخاذ سیاست های غربگرایانه صرف و بی پرده را در پی گرفت و در خلال اظهاراتی، اهداف اصلی تبلیغاتی خویش را تشریح کرد: «اهداف من، عضویت اوکراین در «اتحادیه اروپا» است. اتباع اوکراین برتری های خط مشی اروپایی را حس می کنند. اوکراینی ها حق ورود بدون روادید به کشورهای «اتحادیه اروپا» را دریافت خواهند کرد. ما همراه با همسایگان اروپایی، سیستم امنیت مشارکتی یورو آتلانتیک را تحکیم خواهیم کرد»[4].

در مقابل، «یاناکویچ» و «تیموشنکو» شیوه های تعادلی تری درباره نزدیکی همزمان به روسیه و اروپا، در سایه منافع ملی را در پیش گرفتند. «یاناکویچ» ضمن اتخاذ سیاست های حمایتی از اهالی شرقی اوکراین، پیگیری روند عضویت در «اتحادیه اروپا» تحت سیاست خارجی تعادلی و واقع گرایانه را مدنظر قرار داد: «ما به توسعه روند همگرایی با اروپایی ها ادامه می دهیم، البته اساس این همگرایی باید مدرنیزه سازی و تحول اساسی در داخل کشور باشد. اوکراین وضعیت بی طرفی خود و عدم وابستگی به هر نوع بلوک سیاسی- نظامی را همچنان حفظ خواهد کرد. ما نه تلاش خواهیم کرد تا به پیمان «آتلانتیک شمالی» بپیوندیم و نه به عضویت «سازمان پیمان امنیت جمعی» در خواهیم آمد»[5].

آمریکا چگونه از حبس

آمریکا چگونه از حبس

آمریکا چگونه از حبس

نمونه هایی از تبلیغات انتخاباتی تیموشنکو و یاناکویچ در انتخابات ریاست جمهوری 2010 میلادی


همچنین «تیموشنکو» علیرغم "روس ستیزی" معمول انقلاب نارنجی، مواضعی متمایل به روسیه اتخاذ نمود: «کشورهای اروپای مرکزی و شرقی مجبور به ادامه حیات خویش در همسایگی با روسیه هستند. به همین دلیل نیز، برقراری روابط متقابلاً سودمند را وظیفه مشترک تمامی رهبران کشورهای منطقه و روسیه است. در حال حاضر و بعد از سال ها، باید دقیقاً به این مسئله پرداخته و ارزیابی دوباره این ارزش در روسیه بپردازیم که این کشور، توانسته اعتماد به نفس خویش را مجدداً بازیابد. این یک اشتباه است که تصور شود، اقدامات کنونی روسیه نظیر عملکرد «اتحاد جماهیر شوروی» و یا «روسیه تزاری» خواهد شد ... کاهش وخامت اوضاع در روابط با «مسکو» به نفع همه کشورهای منطقه خواهد بود»[6].

وی در اولین گردهمایی انتخاباتی اش که بعد از ثبت نام در «کمیسیون انتخابات» و بین هوادارنش برگزار شد، نیز گفت: «اوکراین باید روابط دوستانه با همه کشورهای همسایه، همه کشورهای جهان و همه جهان برقرار کند. اما راه ما، راه به سوی جامعه اروپایی است. اوکراین که محکم ترین ریشه های مسیحی و اروپایی را دارد، نمی تواند در خارج از مرزهای جامعه اروپایی باشد. این کار باید از ایجاد اروپا در اوکراین آغاز شود»[7].

«تیموشنکو» همزمان با بهره گرفتن از شعارهایی در رابطه با عضویت سریع در «اتحادیه اروپا»[8]، از چند ماه پیش، مواضع مستمری برای نزدیکی به روسیه در پیش گرفته بود. از آن جمله می توان به عقد موافقتنامه گازی با روسیه در 2009 م. اشاره کرد که بعدها باعث شد، «دادگاه محلی پچرسکی» در «کیف»؛ وی را بخاطر فراتر رفتن از اختیارات نخست وزیر بنظور بالا بردن اعتبارش در انتخابات، محکوم کند[9].

همچنین می توان به موضع گیری مثبت «تیموشنکو» نسبت به موضع روسیه در جریان بحران گرجستان اشاره کرد، این در حالی بود که «رئیس جمهور یوشچنکو» در این مورد، علیه روسیه انتقادات سختی کرده بود. «تیموشنکو»، بیش از یکسال مانده به شروع رقابت های انتخاباتی، در حالی تصمیم به دیدار از «مسکو» گرفت که «رئیس دفتر ریاست جمهوری اوکراین» طی بیانیه ای عمومی، بدلیل همزمانی سفر «تیموشنکو» با سفر دیپلماتیک «یوشچنکو» به روسیه (برای شرکت در اجلاسیه غیررسمی CIS)؛ مخالفت کرده بود[10].

همکاری های «تیموشنکو» با «فدراسیون روسیه» چنان گسترده شده بود که «ولادیمیر پوتین» در اوج رقابت های انتخاباتی اوکراین، طی یک سخنرانی عمومی تصریح کرد که به رغم همکاری های ثمربخش با «تیموشنکو»؛ از وی بعنوان کاندیدای ریاست جمهوری حمایت نخواهد کرد و با توجه به روابط ویژه با «حزب مناطق»، از کاندیدای این حزب حمایت خواهد نمود[11].

آمریکا چگونه از حبس

همزمان با انتخابات، تیموشنکو برای کسب آرای عظیم شرقی ها مناسبات گسترده ای با پوتین در پیش گرفت؛

تاجاییکه پوتین در پاسخ به شایعات گفت، علیرغم همکاری های خوب تیموشنکو از وی حمایت نمی کند

انتخابات مورخ 17 ژانویه 2010 م. برگزار شد و «یاناکویچ» با کسب 35 درصد و «تیموشنکو» با 25 درصد آراء، بعنوان نفر اول و دوم به دوره دوم انتخاباتی راه یافتند[12]. «یوشچنکو» نیز که خواهان همگرایی صرف با غرب بود؛ با تحمل شکستی سنگین - با 5 درصد- نفر پنجم شد[13]اقبال مردم اوکراین به کاندیداهایی که همزمان با وعده عضویت در «اتحادیه اروپا»، وعده نزدیکی به روسیه سر داده بودند، مؤید این امر بود که اکثریت حامیان انقلاب نارنجی که به امید بهبود شرایط اقتصادی به «یوشچنکو» رأی داده بودند؛ ادامه حمایت از غربگرایان صرف را اشتباه می دانند.

کمی بعد پخش خبر کشف یک تیم جاسوسی روسی توسط «اداره امنیت اوکراین» (SBU)، در حد فاصل برگزاری دور اول و دوم انتخابات، بار دیگر تنش های سیاسی- اجتماعی در این کشور را برانگیخت. در این راستا، «والنتین نالیوایچنکو» - رئیس SBU- که منصوب رئیس جمهور بود، طی کنفرانسی مطبوعاتی اعلام کرد که پنج نفر از اعضای تیم جاسوسی روسیه از اوکراین اخراج شده اند و سازماندهی کننده تیم که خود را «ولادیمیر الکساندر» معرفی می کند؛ نیز در بازداشت است. وی مدعی شده بود که مأمورین «سازمان فدرال امنیت روسیه» (FSB) تلاش داشته اند با تهدید یکی از اتباع این کشور به اطلاعات محرمانه اوکراین دست یابند[14].

بلافاصله «دفتر روابط عمومی سازمان فدرال امنیت روسیه» در بیانیه ای نسبت به این جنجال آفرینی دولت اوکراین، واکنش نشان داد: «این صحت دارد که یک کارمند این سازمان در اوکراین بازداشت شده اما اقدامات طرف روسی، اقدامی در پاسخ بوده و با توجه به فعالیت فزاینده نیروهای امنیتی اوکراین برای اجیر کردن اتباع روس بوده است. این رویداد بدین دلیل بود که «روسلان پیلیپنکو» تبعه اوکراین و کارمند «اداره کل اطلاعات وزارت دفاع اوکراین» از سال 2006 میلادی، فعالانه اقداماتی بر ضد منافع امنیتی نیروهای مسلح روسیه انجام داد. 29 اکتبر 2009 م.، وی در شهر «تیراسپول» در یکی از تأسیسات نظامی روسیه به هنگام جاسوسی بازداشت شد. این تبعه اوکراینی اعتراف کرده و اعلام کرد که آماده ارائه اطلاعات درباره سایر اقدامات و مأمورینی است که مشغول اقدام علیه روسیه هستند»[15]. «نیکلای آزاروف»، نماینده شاخص «حزب مناطق» در پارلمان (که بعدها نخست وزیر یاناکویچ شد) نیز اظهار داشت که خبر مبهم کشف یک باند جاسوسی روس در اوکراین، تحت تأثیر مسائل انتخاباتی و با نقش آفرینی «یوشچنکو»؛ بمنظور ضربه زدن به محبوبیت این حزب صورت گرفته است[16].

در واقع، «یوشچنکو» که بعد از پیروزی در انقلاب نارنجی 2004 م. بطور مستمر با «تیموشنکو» درگیری داشت و حتی این درگیری ها در دور دوم نخست وزیری «تیموشنکو» نیز ادامه یافته بود[17]، سعی می کرد در آستانه پیروزی نهایی «یاناکویچ» که به معنای شکست کامل انقلاب رنگی بود، اختلافات را کنار گذاشته و با کمک به «تیموشنکو»؛ مقدمات پیروزی وی را فراهم آورد.

بنابر این، در حالیکه ناظران سیاسی معتقد بودند، این عملیات روانی «یوشچنکو» قطعاً بر نتایج دور دوم انتخابات تأثیر خواهد گذاشت[18]؛ انتخابات در فوریه 2010 م.، برگزار شد. هر چند که «یاناکویچ» با کسب اکثریت 49.95 درصد آراء پیروز شد ولی علیرغم اینکه اختلاف آراء «یاناکویچ» و «تیموشنکو» در دور اول به بیش از 10 درصد می رسید؛ این اختلاف در دور دوم به 3.5 درصد رسید[19].

آمریکا چگونه از حبس

آمریکا چگونه از حبس

نتایج دور دوم انتخابات ریاست جمهوری 2010 م. اوکراین


البته در کنار اثر مخرب "جنجال جاسوسی"، رشد ناگهانی آراء «تیموشنکو» دلایل دیگری نیز داشت که می توان از آن جمله به پینشهاد نخست وزیری «تیموشنکو» به «سرگی تیگیپکو» - سرمایه دار بزرگ و نفر سوم انتخابات- و ایجاد ائتلاف با «تیگیپکو» و سه نامزد شکست خورده دیگر که شعارهای دموکراتیک داده بودند[20] و همچنین انتقادات صریح و گسترده به انقلاب نارنجی اشاره کرد[21].


بحران تیموشنکو:

بر اثر عملیات روانی که دولت اوکراین درباره "جنجال جاسوسی" به راه انداخت و اقدامات ائتلافی «تیموشنکو» با دموکرات ها، میزان آراء دو نامزد بسیار به هم نزدیک شد و این ماجرا؛ این زمینه را فراهم کرد که احزاب حامی «تیموشنکو» بار دیگر، برای رهایی از شکست به ادعای تقلب در انتخابات؛ پناه ببرند.

همزمان با اعلان پیروزی «یاناکویچ» توسط «کمیسیون انتخاباتی»، «الگ لیاشکو» (نماینده فراکسیون بی یو تی) به «خبرگزاری اونیان» اوکراین خبر داد که بلوک «تیموشنکو» خواهان بازشماری آراء است[22]. در این بین، «آسن آگوف» - عضو کمیسیون بین المللی نظارت بر انتخابات اوکراین از مجمع پارلمانی سازمان امنیت و همکاری اروپا- از همه سیاستمداران اوکراینی خواست که نتیجه انتخابات را بپذیرند[23]. بر خلاف اینکه در 14 فوریه، «کمیسیون انتخابات» نتایج انتخابات را بطور نهایی تأیید کرد اما بلوک «تیموشنکو» نسبت به صدور این رأی به «دادگاه عالی اوکراین» شکایت کرد و دادگاه؛ حکم کمیسیون را بطور موقت متوقف نمود. در نهایت، با برگزاری مراسم تحلیف در پارلمان و ادای سوگند، «یاناکویچ» رسماً رئیس جمهور اوکراین شد[24].

با وجود اینکه، «یاناکویچ» کسی که خواهان قطع گسترش روابط امنیتی با «ناتو» بود؛ توانست پیروز انتخابات 2010 م. شود لیکن هنوز محبوبیت «تیموشنکو» بعنوان یک تهدید علیه سیاست های دولت جدید و یک فرصت برای جریان های ضد روسی و غربگرای اوکراین به حساب می آمد. در حال حاضر «یاناکویچ»، اقبال اقلیت بزرگ اوکراینی ها (46 درصدی) به رقیب انتخاباتی اش را یک تهدید می داند و متقابلاً؛ غرب استفاده از ظرفیت های پوپولیستی «تیموشنکو» را یک فرصت و راه چاره برای کاهش نفوذ رو به رشد روسیه در اوکراین می داند. بنابر این، بعد از اعلام خبر بازداشت و سپس محکومیت «تیموشنکو» در دادگاه های اوکراین، غربی ها این مسئله را در ارتباط با رقابت سیاسی «یاناکویچ» و «تیموشنکو» و غیرعادلانه تفسیر کردند.

آمریکا چگونه از حبس
یک دادگاه تیموشنکو را به رشوه گرفتن حین انعقاد قرارداد گازی با روسیه که باعث

افزایش شدید قیمت واردات گاز روسیه و ضرر به اوکراین شد؛ متهم کرد

برای مثال، «وزارت خارجه فرانسه» طی بیانیه ای اعلان نمود که فرانسه نسبت به وضعیت «تیموشنکو» نگران است و تأکید کرد: «سفیر اوکراین در فرانسه برای ابراز نگرانی شدید بخاطر بازداشت خانم «تیموشنکو» و محاکمه وی، به «وزارت خارجه» احضار شد»[25]. «هرمان ون رومپی»، «رئیس شورای اروپا» نیز بعد از اتمام اجلاس «مشارکت شرقی» به خبرنگاران گفت که اروپا با "استفاده انتخابی از قوانین" علیه «تیموشنکو» موافق نیست[26]. همچنین رسانه ها خبر دادند که موضوع «تیموشنکو» در دستور کار «نشست شورای وزیران خارجه اتحادیه اروپا» در «لوکزامبورگ» گنجانده شده است[27].

دخیل کردن محکومیت «تیموشنکو» در سرنوشت برنامه «مشارکت شرقی» توسط اروپا، تا آنجا پیش رفت که واکنش «یاناکویچ» را برانگیخت: «تفاهمنامه عضویت وابسته که چشم اندازهای ورود اوکراین به «اتحادیه اروپا» را بازتاب می دهد، برای ما بسیار مهم است و پرونده کیفری «تیموشنکو» باید از همگرایی اوکراین با اروپا جدا باشد»[28]. سال پیش نیز، «هیلاری کلینتون» (وزیر خارجه آمریکا) از اعتصاب غذای «تیموشنکو» که در اعتراض به تقلب در انتخابات پارلمانی 2012 م. صورت گرفته بود، حمایت کرد و گفت: «ما تا موقعی که «تیموشنکو» و دیگر زندانیان سیاسی اوکراین آزاد نشوند، آرام نخواهیم شد». حمایت «کلینتون» در جریان دیدار «سفیر سیار آمریکا» با «یوگنیا» (دختر تیموشنکو) و «گریگوری نمیرا» (نائب رئیس حزب حامی تیموشنکو: وطن) ابلاغ شده بود[29]. بعد از بستری شدن «تیموشنکو» در بیمارستان، «جفری پایت» و «یان تومبینسکی»، سفیران آمریکا و «اتحادیه اروپا»، دیدار سه ساعته ای با «تیموشنکو» برگزار کردند اما از ذکر جزئیات آن خودداری نمودند[30].

حتی روسیه که پایش در یک طرف معامله گازی باز بود نیز نسبت به ناعادلانه بودن دادگاه «تیموشنکو» هشدار داد. در این راستا، «وزارت خارجه روسیه» در بیانیه ای تصریح کرد: «کلیه توافقات گازی در 2009 م. کاملاً در چارچوب قوانین ملی دو کشور و مقررات بین الملل منعقد شده و دستورات لازم از سوی رؤسای جمهور دو کشور صادر شده بود. به عقیده ما، روند دادگاه «تیموشنکو» باید عادلانه و بدون جانبداری باشد و با کلیه قوانین اوکراین در خصوص امکان استفاده از وکیل و رعایت استانداردهای اولیه مدنی مطابقت نماید»[31]. همینطور «ولادیمیر پوتین» نسبت به اتهام گازی علیه «تیموشنکو» موضع گیری کرد و گفت: «من درست متوجه نشدم که چرا وی را به هفت سال زندان محکوم کردند»[32]. این موضع روسیه باعث گردید که طرفداران «تیموشنکو» این بیانیه را بعنوان سند بی گناهی وی معرفی کنند[33]. با این حال، «سخنگوی دولت»، «دفتر رئیس جمهوری» و دیگر مقامات دولتی اوکراین بارها، اعمال فشار دولت بر مسئولین دادگاه را رد کردند[34].

علاوه بر سرمایه گذاری های خارجی بر تبعات ناشی از محکومیت «تیموشنکو»، وی و احزاب سیاسی طرفدارش نیز سعی داشتند این جریان را به فرصت های آتی و جاری خود مبدل سازند. برای نمونه، «تیموشنکو» در مصاحبه مکتوبی که در زندان با «روزنامه زرکالو ندلی اوکرانینا» انجام داده بود، گروه های اپوزیسیون را به برکناری رئیس جمهور فراخوانده و گفت: «اولین گام بسوی تغییرات واقعی، برکناری «یاناکویچ» پس از پیروزی اپوزیسیون در انتخابات پارلمانی (اکتبر 2010) است»[35]. همچنین، چندین بار پلیس با هواداران اندک «تیموشنکو» که در میادین «کیف» تجمع کرده بودند، درگیری شده است[36].


نتیجه گیری:

از آنجا که ساخت قدرت در اوکراین بر پایه یک سیستم بسط یافته از الیگارشی (حکومت اشرافیت منحط) است، رقابت های قدرت های خارجی در خاک اوکراین به رقابت های باندهای قدرت این کشور گسترش یافته است. انقلاب نارنجی اوکراین در 2004 میلادی در واقع پس از، استقلال اوکراین بزرگترین رویارویی این باندهای چندوجهی بود که با استفاده از شیوه های اطلاعاتی قدرت های بیرونی؛ در برابر همدیگر صف آرایی کردند.

هر چند، پیروزی طی انقلاب نارنجی به دست جناح غربگرا افتاد ولی رفته رفته، جناح حامی تعادل در سیاست خارجی که تمایل بیشتری به روسیه داشت؛ توانست موقعیت خود را بازیابی کند. شاید بتوان، رد پای روسیه و نقش عملیات های نیمه پنهان آن در جریان ایجاد اختلاف گسترده و جنگ قدرت در دولت «یوشچنکو» که به کاهش شدید محبوبیت رهبران انقلاب نارنجی منجر شد؛ را بعنوان یک گمانه در نظر داشت. همچنین، تأثیر "جنگ گازی پوتین" علیه «یوشچنکو» در کریسمس 2006 میلادی را نباید از نظر دور داشت.

به هر طریق که باشد، روسیه توانست کفه نفوذ در اوکراین که در انتخابات 2004 م.، کاملاً به سمت بلوک غرب متمایل شده بود را به سمت خود جلب کرده و نوعی از تعادل تقریباً رضایت بخش در عرصه راهبردی اوکراین را برای خود به ارمغان آورد. از آن پس، آمریکا و اروپا اقدامات عیان و گسترده ای برای تحت فشار گذاشتن دولت اوکراین بر سر محکومیت «تیموشنکو» را رقم زده اند. این پروژه با تکیه قرار دادن یک عملیات روانی میان مدت و گسترده، به کاهش محبوبیت دولت اوکراین امید داشت و بطور مداوم؛ به تهدیدات ناشی از حبس «یولیا تیموشنکو» دامن زد.

در واقع آمریکایی ها تمام توان خود را جذب کردند تا از بقایای انقلاب شکست خورده مخملی اوکراین، خیزشی جدید را متولد کنند.



[1] «اوکراین؛ از انقلاب نارنجی تا پیروزی آبی»- «شعیب بهمن»- «دوماهنامه مطالعات ایران اوراسیا: ایراس»- شماره 27- بهمن و اسفند 1388 ه.ش

[2] «بانوی نارنجی دوباره نخست وزیر شد»- «روزنامه دنیای اقتصاد» به نقل از «خبرگزاری فرانسه»- 28/9/1386

[3] «اوکراین؛ غروب زود هنگام انقلاب نارنجی»- «همشهری ماه»- خردادماه 1385 ه.ش

[4] «یوشچنکو در برنامه انتخاباتی خود وعده همگرایی با ناتو را می دهد»- «خبرگزاری ریانووستی فارسی»- 1/9/1388

[5] «یاناکویچ: اوکراین به سمت ناتو حرکت نخواهد کرد»- «خبرگزاری فارس»- 21/10/1388

[6] «تیموشنکو طرفدار برقراری روابط متقابلاً سودمند با روسیه است»- «خبرگزاری فارس»- 21/10/1388

[7] «تیموشنکو رقابت برای رسیدن به ریاست جمهوری اوکراین را آغاز کرد»- «خبرگزاری ریانووستی فارسی»- 4/8/1388

[8] ««نخست وزیر یولیا تیوشنکو»، وعده داده است که تا پنج سال آینده، اوکراین به عضویت «اتحادیه اروپا» در آید»- رجوع شود به: «Three front runners in Ukraine’s presidential race»- «Euronews»- 14Jan, 2010

[9] «یاناکویچ:روند همگرایی اوکراین با اروپا باید از قضیه تیموشنکو جدا باشد»- «خبرگزاری ریانووستی فارسی»- 26/7/1390

[10] «وزیرخارجه اوکراین سفر تیموشنکو به مسکو را تأیید کرد»- «خبرگزاری ریانووستی فارسی»- 27/11/1386

[11] «پوتین از تیموشنکو بعنوان نامزد انتخابات اوکراین حمایت نمی کند»- «خبرگزاری ریانووستی فارسی»- 12/9/1388

[12] «نتایج دور اول انتخابات ریاست جمهوری در اوکراین»- «خبرگزاری ریانووستی فارسی»- 29/10/1388

[13] «بازگشت اوکراین به جبهه روسیه»- «روزنامه همشهری»- 19/11/1388

[14] «سازمان امنیت اوکراین از کشف شبکه جاسوسی روسی خبر می دهد»- «خبرگزاری ریانووستی فارسی»- 13/11/1388

[15] «"ف اس ب": نیروهای امنیتی اوکراین محرک "جنجال جاسوسی" هستند»- «خبرگزاری ریانووستی فارسی»- 14/11/1388

[16] «از نظر حزب مناطق اوکراین، یوشچنکو به "جنجال جاسوسی" دامن می زند»- «خبرگزاری ریانووستی فارسی»- 14/11/1388

[17] «برای مثال، در یکی از جلسات کابینه، 11 وزیر از 12 وزیر «یوشچنکو»، جلسه را در حمایت از «تیموشنکو» تحریم کردند، بعد از این رویداد، «یوشچنکو» بار دیگر تهدید به انحلال پارلمان و برگزاری انتخابات زودهنگام کرد. اختلافات این دو، این بار بدلیل مسائل سیاست خارجی بخصوص در مورد موضع گیری در رابطه با بحران گرجستان بود»- رجوع شود به: «دولت ائتلافی اوکراین دچار بحران شد»- «BBC Persian»3Sep, 2008/ «از هم پاشیدن ائتلاف حاکم طرفدار غرب در اوکراین»- «BBC Persian»16Sep, 2008

[18] «دور دوم انتخابات حساس اوکراین»- «روزنامه جام جم»- 19/11/1388

[19] «اختلاف آرای کاندیداهای ریاست جمهوری اوکراین به 3.5 درصد رسید»- «خبرگزاری ریانووستی فارسی»- 20/11/1388

[20] «Ukraine's Timoshenko offers former presidential contender possible post»- «ITAR-TASS News agency»- 20Jan, 2010

[21] «پس لرزه های شکست انقلاب رنگی اوکراین»- «خبرگزاری فارس»- 3/11/1388

[22] «بلوک تیموشنکو بازشماری آرای انتخابات اوکراین را مطالبه کرد»- «خبرگزاری ریانووستی فارسی»- 21/11/1388

[23] «ناظر ناتو خواستار قبول نتایج انتخابات از سوی سیاستمداران اوکراینی شد»- «خبرگزاری ریانووستی فارسی»- 19/11/1388

[24] «یاناکویچ با ادای سوگند رسماً رئیس جمهور اوکراین شد»- «خبرگزاری ریانووستی فارسی»- 6/12/1388

[25] «وزارت خارجه فرانسه بخاطر بازداشت تیموشنکو ابراز نگرانی کرد»- «خبرگزاری ریانووستی فارسی»- 20/5/1390

[26] «نمایندگان اروپا در اجلاس "شراکت شرقی" اوضاع پیرامون تیموشنکو را محکوم کردند»- «خبرگزاری ریانووستی فارسی»- 8/7/1390

[27] «وزیران خارجه اتحادیه اروپا 10 اکتبر محاکمه تیموشنکو را بررسی می کنند»- «خبرگزاری ریانووستی فارسی»- 15/7/1390

[28] «یاناکویچ: روند همگرایی اوکراین با اروپا باید از قضیه تیموشنکو جدا باشد»- «خبرگزاری ریانووستی فارسی» به نقل از «خبرگزاری بلومبرگ»- 26/7/1390

[29] «کلینتون حمایت خود از تیموشنکو را به وی ابلاغ کرد»- «خبرگزاری ریانووستی فارسی» به نقل از «پایگاه اطلاع رسانی یولیا تیموشنکو»- 2/8/1391

[30] «سفیران آمریکا و اتحادیه اروپا در اوکراین از تیموشنکو عیادت کردند»- «خبرگزاری ریانووستی فارسی» به نقل از «خبرگزاری اونیان اوکراین»- 24/7/1392

[31] «مسکو منتظر رأی عادلانه دادگاه در رابطه با نخست وزیر سابق اوکراین است»- «خبرگزاری ریانووستی فارسی»- 14/5/1390

[32] «پوتین دلیل حکم صادر شده علیه تیموشنکو را نمی فهمد»- «خبرگزاری ریانووستی فارسی»- 19/7/1390

[33] «تیموشنکو واکنش روسیه به بازداشت خود را تأییدی بر بی گناهی خویش می داند»- «خبرگزاری ریانووستی فارسی»- 17/5/1390

[34] «دفتر یاناکویچ اتهام اعمال فشار بر دادگاه در پرونده تیموشنکو را رد کرد»- «خبرگزاری ریانووستی فارسی»- 14/5/1390

[35] «تیموشنکو اپوزیسیون اوکراین را به برکناری رئیس جمهور فرا خواند»- «خبرگزاری ریانووستی فارسی» به نقل از «روزنامه زرکالو ندلی اوکرانینا»- 2/2/1391

[36] رجوع شود به: «درگیری میان طرفداران تیموشنکو با پلیس در اطراف ساختمان دادگاه»- «خبرگزاری ریانووستی فارسی»- 17/5/1390

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد