مجتبی گهستونی: در چهارمین همایش ملی ثبت آثار تاریخی، طبیعی و معنوی پرونده های سروستان باغملک، چشمه های قیر و تشکوه رامهرمز، قهوه خوری اعراب خوزستان و دانش مضیف سازی به همراه دیگر پرونده هایی از خوزستان مطرح و ثبت شد. برای دفاع از پرونده های میراث معنوی سرکار خانم منصوره رضوی و برای دفاع از میراث طبیعی سرکار خانم فروغ نوذری در جایگاه حضور داشتند.
در خلال دفاع از این پرونده ها هرکجا پرسش و یا موضوعی قابل مطرح بود سخنانی از سوی پرویز پور فرخی مدیر کل میراث فرهنگی خوزستان، حکمت موسوی معاون میراث فرهنگی اداره کل و من به عنوان سخنگو انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان که به همایش دعوت شده بودیم مطالبی مطرح می شد. البته دفاع از پرونده های تاریخی را نیز سرکار خانم عاطفه رشنویی از کارشناسان میراث فرهنگی خوزستان و علی بویری منجی از کارشناسان پایگاه شوش برعهده داشت.
در خصوص بعضی از این پرونده ها قبلا مطالبی نوشته و منتشر کرده ام که برای یادآوری مجدد اقدام به انتشارشان می نمایم.
سروستان گوشه ای از شرق خوزستان
سرو را ایرانیان درخت آزادگی نامیده اند. این تعبیر رندانه پدران ماست که ثمر ندادن سرو را به پای آزادگی اش گذاشته اند. در معماری بومی ایران هم سرو خیالی در خانه های ایرانی هنرمندانه ریشه دوانده است. سنگ نگاره های تخت جمشید که تندیسی از شکوه این درخت اساطیری است، گواه دیگری بر اعتبار سروهای ایرانی است. به رغم قامت سروهای کویر مرکزی ایران و قدمت تاریخی شان خبرها از سایه سروهای باستانی دیگری حکایت می کنند که در منطقه «قلعه سروستان» روزگار می گذرانند و سه هزار سال است به زندگی در شهرستان باغملک خوزستان الفت گرفته اند. حفاظت از این گونه های نادر طبیعی که در تاریخ و عمق خاک ایران زمین ریشه دوانده اند در شرایطی ضروری به نظر می رسد که این روزها سروهای دیگر نقاط ایران و از جمله سروهای 400ساله کاشان در برابر ناملایمات زمانه خمیده اند و به عقیده یک فعال منابع طبیعی و محیط زیست «همان درختانی که در سکوت نظاره گر قتل ناجوانمردانه یکی از مردترین رهبران تاریخ معاصر ایران بوده اند باید در بهت و حیرت یا بی تفاوتی و خاموشی ما ایستاده بمیرند و به حافظه تاریخی [ما] سپرده شوند.»
سرو با خاک ما انس دارد. قدیمی ترین سروها و به طور کلی قدیمی ترین درخت ایران زمین سرو چهار هزارساله ابرقو است اما در روستای عشایری «قلعه سروستان» که انبوهی از درختان انار، انگور، انجیر، توت، بنه، کلخنگ، گردو، تعداد قابل توجهی گیاه خوراکی و دارویی همچون آویشن، چویل، پونه، گلوفته، چشمه های جوشان، پرندگان و حیواناتی همچون تیهو، کبوتر، کبک، خرس و پلنگ وجود دارد استقرار چهار سرو عظیم تاریخی به شکوه و عظمت این منطقه کوهستانی افزوده است. منطقه قلعه سروستان که در بخش مرکزی بین کوه های «منگشت» و در نزدیکی «دره زیکی» و «رزگه» قرار دارد منطقه ای بسیار زیباست که با بهره برداری از جاده جدید باغملک به امامزاده عبدالله از جمله مناطق مستعد گردشگری در کشور محسوب می شود.
در روستای عشایری قلعه سروستان چهار سرو عظیم وجود دارد که گفته می شود بیش از سه هزار سال عمر دارند. یکی از سروها با بیش از هفت متر قطر در تنه درخت و 25 متر ارتفاع بیش از سه هزار سال قدمت دارد و بلندترین سرو در منطقه محسوب می شود. با توجه به ارزش تاریخی این سروها و برای جلوگیری از قطع درختان که طی سال های اخیر یک سرو این منطقه قطع شده است باید آنها را ثبت کرده و از آنها نگهداری به عمل آید. در این منطقه عشایری قلعه و دژهای نظامی وجود دارد که به باور بعضی افراد محلی مربوط به دوره سلجوقیان و به گفته بعضی دیگر مربوط به دوره عباسیان است که ظاهراً فردی به نام «سردار ملیح» از فرماندهان امیرارسلان سلجوقی آن را بنا نهاده است. لذا این منطقه به واسطه وجود قلعه و سرو به نام قلعه سروستان معروف شده است. برای مشاهده این سروهای تاریخی پس از گذر از باغملک و قرار گرفتن در جاده رباط و عبور از روستاهای صحرای خمین، درب، چلچلک و آرزو به روستای عشایری قلعه سروستان می رسیم. معروف است که زرتشت دو درخت سرو کاشت که یکی در «فریومد» ابرکوه و دیگری در کاشمر بود. سرو کاشمر را متوکل عباسی از سر بغض برید و به خواهش زرتشتیان توجه نکرد. او می خواست از تنه آن سرو کاخی در بغداد برای خود بسازد ولی پیش از آن فرشته مرگ زودتر از درخت به بغداد رسید و متوکل را به خاک برد. امروزه اما درخت سرو چندهزارساله در ابرکوه پابرجاست که مورد عنایت اهالی است و در میراث فرهنگی نیز ثبت شده است. مارکوپولو در جمله ای ایران را این گونه توصیف می کند: «چون فواره سبزی از زمین برشته ابرقو جوشیده و تارک بلند خود را در سینه آسمان فیروزه ای فروکشته.» بی تردید مارکوپولو اشاره شاعرانه ای به درخت سروی دارد که زرتشت در ابرقو کاشته است. حمدالله مستوفی هم می نویسد: «آنجا سروی است که در جهان شهرتی عظیم دارد. چنانچه سرو کشمیر و بلخ شهرتی داشته و اکنون این از آنها بلندتر و بزرگ تر است.»
خون اژدها از چشمه های قیر رامهرمز می جوشد
خون سیاه اژدهایی که به باور اساطیری مردم رامهرمز در جنگ با اسفندیار رویینتن به هلاکت رسید، هنوز از چشمه های قیر ماماتین می جوشد. بررسی لوحهایی که در تختجمشید به دست آمده نشان میدهد هخامنشیان از این چشمههای قیر ظروف خود را می ساختند.
سخنگو انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان با اعلام این مطلب گفت: منطقه "ماماتین" در ۲۵کیلومتری شمال شرق شهرستان رامهرمز استان خوزستان بستر میراث و ثروتی چند هزار ساله است. گاهی این ثروت اشباع شده از زمین بیرون می جهد تا شاید کسی آن را ببیند و از ثروت طبیعی سودی ببرد غافل از اینکه در ماماتین از زمین طلای سیاه می جوشد و کسی نمی بیند.
مجتبی گهستونی افزود: گاهی ثروت نیاکان ایرانیان در یک بنا و اثر تاریخی است و گاهی طلایی سیاه به نام نفت و قیر. در شهر رامهرمز کوهی وجود دارد که در اثر انشعاب گاز از درون حفره های آن آتشی به بیرون شعله می کشد که منظره زیبایی را در تاریکی شب پیش روی هر عابر می گذارد.
وی اظهار داشت: اما غیر از این کوه که به تشکوه معروف است در منطقه ماماتین شهر رامهرمز چشمه های زیادی وجود دارد که از آنها به صورت طبیعی قیر بیرون می آید. 10چشمه قیر طبیعی موجود در ماماتین به شکل تنورهای نانوایی هستند و با مصالحی مانند قلوه سنگ و ملات ساروج در دو طرف یک مسیل کم آب قرار دارند. طلای سیاهی که با نفت ترکیب شده از چشمه های سیاه رنگ می جوشد و با آب رودخانه ای به نام رود زرد رامهرمز ترکیب می شود و در نهایت وقتی از غلظت نفت و قیر آن کم شد به زمینهای کشاورزی می رسد. قدیمی ها این رودخانه و آن قیر سیاه را خون اژدهایی می دانستند که در نبرد با اسفندیار رویین تن کشته شد.
گهستونی بیان کرد: ایرانیان از خون اژدها یا همان قیر جوشیده از زمین برای ساختن بناهای تاریخی و ظروف استفاده می کردند.کشف این ظروف ساخته شده از قیر در تپه "چغامیش دزفول" مربوط به هزاره چهارم پیش از میلاد مسیح نشان می دهد که قیر در بعضی از بناهای تاریخی عیلامی نیز کاربرد داشته است.
دبیر انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان گفت: ایرانیان از چشمههای نفت روان در اطراف آتشکده پارسوماش (مسجد سلیمان) در صنایع نظامی و روشن کردن خشابها استفاده میکردند و در لوحهایی که در تختجمشید به دست آمده مطالبی آمده که نشان میدهد هخامنشیان از چشمههای قیر تشکوه ظروف خود را می ساختند.
وی افزود: اما اکنون اهالی روستای قالند بهبهان استان خوزستان تنها استفاده کنندگان از چشمه های قیر خوزستان هستند. آنها از این مواد برای اندود کردن ظروف بزرگ نگهداری نان خشک و درمان گرفتگی و شکسته بندی اعضای بدن از قیر استفاده می کنند.
گهستونی یادآور شد: سالها پیش برای اولین و آخرین بار مواد رودخانه قیر ماماتین توسط یک کارشناس مورد آزمایش قرار گرفت و تشخیص داده شد که این مواد بهترین ترکیب برای ساخت باند فرودگاه هستند اما دیگر هیچ نوع بهره برداری از آن نشد.
وی اظهار داشت: نمونه هایی از چشمه های قیر طبیعی که از دل زمین بجوشد در اندیکای مسجد سلیمان و منطقه اوقیلک بهبهان نیز به چشم می خورد اما هیچیک از این مناطق جاذبه "ماماتین" را ندارند. چون این منطقه دارای کورههای تبخیر آب از قیر طبیعی (مربوط به قرن 7 هجری قمری)، چاههای اکتشافی نفت ماماتین (اواخر قاجار)، پیر شاهزاده عبداله ماماتین، مجموعه ابنیه انگلیسی و مجموعه ابنیه اکتشافات نفت(دوران پهلوی اول)، تپه ماماتین، تپه دره قیر، محوطه باستانی استحصال قیر، چشمههای قیر روان و نیز کوه آتش (تشکوه) است که تا کنون حتی یک گردشگرهم نداشته اند.
پیدایش نفت و قیر در ایران باستان به دوره ساسانیان بر می گردد چنانکه آثار باقی مانده از یکی از سدهای شوشتر در مسیر رودخانه کارون و شوشتر نشان می دهد در ساخت آن از قیر استفاده شده و به همین دلیل در میان خوزستانی ها به بند قیر معروف است.
وجود بقایای یک شهر قدیمی به نام قلعه یزدگرد (قلعه تاشار) از آثار دوره ساسانی در فاصله کمی از رودخانه ماماتین که دارای حصارهای قطور سنگی بر فراز کوهی بلند و سوق الجیشی است و وجود تپه ای مشتعل از آتش به نام تشکوه می تواند در کنار رودخانه قیر طبیعی به یک مجموعه گردشگری عظیم تبدیل شود.
کوه آتشین رامهرمز؛ جشنواره ای از شگفتیهای ایران زمین
در جاده رامهرمز به سمت رود زرد و در مسیر خیجه و ماماتین بعد از روستای گنبد لران، کوهی آتشین وجود دارد که از گذشته های دور تا کنون شبانه روز می سوخته است، مردم محلی به این کوه "تشکوه" می گویند.
تشکوه در شرق شهرستان رامهرمز در فاصله 6 کیلومتری روستای ماماتین در جاده رامهرمز ــ ابوالفارس واقع شده است. به گفته کارشناسان زمین شناسی دلیل شعله ور شدن آتش کوه گوگرد موجود در زمین و متصاعد شدن گاز طبیعی از عمق زمین به سطح است. گازهای هیدرکربوری از لایه های مختلف زمین عبور می کنند و از هر درز و شکافی در سطح زمین به بیرون شعله ور می شوند به طوری که در شب نور سوختن این گاز بیشتر دیده می شود.
روشنی آتش این کوه در تاریکی شب جلوه زیبایی به منطقه می دهد به گونه ای که تا به حال توانسته گردشگران زیادی را در ساعات شب به سوی خود بکشاند. مسئله قابل توجه برای گردشگران این است که در مجاورت این آتش کوه به دلیل وجود گاز متصاعد شده در هوا نمی توان آتش دیگری روشن کرد. جالب این است که گردشگران برای رسیدن به این منطقه از مردم استان کمک می گیرند چون هیچ تابلویی برای نشان دادن این جاذبه گردشگری و نفتی خوزستان وجود ندارد.
غیر از تشکوه در نزدیکی شهر صنعتی امیدیه و منطقه آغاجاری نیز کوهی وجود دارد که مردم محلی آن را کوه سوخته می نامند. از لابه لای خاک و سنگهای کوه سوخته زبانه های آتش بیرون می آید و دود سیاهی را راهی آسمان می کند. این دود باعث می شود تا فضای اطراف چشمه های آتش این کوه نیز سیاه رنگ به نظر برسد.
کوه سوخته کوچکتر از تشکوه است. رنگ سیاه کوه آن را از سلسله جبال اطرافش مجزا کرده است. در قله کوه در اثر زمین لغزش یا رانش زمین شکاف عمیقی وجود دارد که دهانه اصلی خروج گاز بوده و آتش از درون آن شعله ور است.
کوه سوخته امیدیه به دلیل شکل و شمایل ظاهری و آثار و شواهد هیدروکربوری در سطح زمین یک اثر ژئوتوریسمی ارزشمند و گرانبها در حوزه زمین شناسی است که نه تنها برای زمین شناسان بلکه برای همه علاقمندان به طبیعت جذاب و دیدنی به نظر می رسد.
تشکوه و کوه سوخته از نظر مباحث زمین شناسی بسیار با اهمیت و مورد مطالعه کارشناسان این حوزه است و اکنون تشکوه که بیشتر در میان مردم شهرت دارد به یکی از جاذبه های عجیب گردشگری استان خوزستان تبدیل شده است.
"مضیف"، سازه ای با معماری مقدس
اینکه هنوز بسیاری از مردم با مضیف و فرهنگ مضیف آشنایی ندارند جای تعجب نیست. درحالحاضر بزرگترین مضیف حصیری ایران در سوسنگرد خوزستان واقع شدهاست. مضیف که بهمعنای جایگاه مهمان است مشخصه فرهنگ یک قوم بهشمار میرود چنانچه از بین رفتن آن مساوی با نابودی فرهنگ یک قوم است.
وقتی صدای کوبیدن هاون قهوه در مضیف بلند میشود اهالی روستا میدانند خبر و اتفاق مهمی در راه است. این سازه که با نی و بوریای هورالعظیم ساخته میشود با آداب و رسوم ویژهای، خاص منطقه عربنشین خوزستان است. بارزترین مشخصه مضیف نداشتن "در" است. اهالی معتقدند مضیف جایگاهی مقدس است که در آن به روی همه باز است.
مضیف که سازهای مقاوم با معماری پیچیدهای است در نزد قبایل عرب نشین خوزستانی جایگاهی مقدس برای مهمانان محسوب میشود. سنت ساخت مضیف درحالی روبه فراموشی قرار گرفته که این سازه برای خوزستانیها نه حکم مهمانسرا بلکه خلاصهای از فرهنگ یک قوم را بههمراه دارد. اکنون افراد انگشتشماری هستند که به ساخت مضیف مشغولند و درصورت نبود آنها این سنت دیرین معماری برای همیشه از بین میرود.
با استناد به تاریخ و مراجع و متونی که در دانشگاهها تدریس میشود مضیف جزو سازههای کاربردی مردم مناطق سوسنگرد و شادگان بهشمار میرفته است.
براساس این مستندات ساخت این بنا از هزاره 4 قبل از میلاد مرسوم بوده و درحالحاضر تعداد سازندگان این سازه بسیار معدود است. امروز سازندگان آن بیش از 3 الی 4 نفر از کهنسالان روستای بردیه را در بر نمیگیرد.
درسال 1363 مضیف احیا شد اما بهگفته اهالی روستای بردیه در جنگ میان ایران و عراق بمباران شد. تنها مضیفی که هم اکنون موجود است در روستای بردیه سوسنگرد واقع شده که از احترام بهسزایی در میان اهالی روستا برخوردار است.
«رضا حیدری»، در اینباره میگوید: «قدمت مضیف به دوره سومریها و هزاره 4 قبل از میلاد برمیگردد؛ اما اکنون به علت سوانح طبیعی و حوادث غیرمترقبه، این سازهها از بین رفتهاند و مضیف روستای بردیه تنها نمونهای از مضیف دوران سومریها است که 3سال پیش توسط پیرمردان قدیمی ساخته شد.
بهگفته وی معماری و مهندسی ساخت مضیف به حدی پیچیده و سخت است که تنها اندکی از کهنسلان روستا از عهده ساخت آن برمیآیند. بوریابافها که درحالحاضر به ندرت در منطقه یافت میشوند ستونها و نیهای استفاده شده در این سازه را از منطقه هورالعظیم آوردهاند.
ساخت مضیف که از نی و بوریا تشکیل شده هزینه ای بالغ بر 7 میلیون تومان دارد. به گفته اهالی بردیه این مضیف متعلق به نیاکان و اجداد آنهاست که احیاء آن سبب احیا فرهنگ منطقه خواهد شد.
مراسم و اجتماعات محلی تنها در مضیف برگزار میشود و به عنوان سمبل آداب و رسوم قبیله از اهمیت بالایی برخوردار است. این درحالی است که مضیف عمری 20 الی 30 ساله دارد و دلیل استحکام آن نیها و ستونهایی است که در زمین دفن میشود.
بوریاها استحکام خوبی دارند و اگر از نور آفتاب و بارندگی فرسوده شوند، قابل مرمت هستند. اما فقط آتش به طور کامل آن را از بین میبرد. چالهای که برای ساخت مضیف کنده میشود را نمیتوان با بیلمکانیکی ایجاد کرد. این چاله باید طوری کنده شود که مورب و هلالشکل باشد. همچنین ستونهای مضیف باید فرد باشند. از 7 تا 17 ستون در مضیف به کار میرود. نبود مصالح ساختمانی و فراوانی نی، بوریا از ویژهگیهای آن است.
رضا حیدری ادامه میدهد، مضیف جدای از اینکه محل زندگی بوده، تنها محلی است که مردم در آن تجمع میکنند. باشروع هاون قهوه اهالی متوجه خبری در مضیف میشوند. و نشستن در آن آداب و رسوم خاصی دارد. این درحالی است که مراسم قهوهخوری در مضیف جایگاه به سزایی دارد. پیرمردان با تجمع در مضیف و نقل قصههای قدیمی فضایی آکنده از صمیمیت را بوجود میآورند.
نکته جالب توجه در مضیف که بسیار مشهود است نبود "در" است. اهالی معتقدند مضیف متعلق به همه به خصوص کسانی که از راه ماندهاند و مکانی را برای اسکان ندارند است. آنها میتوانند به مدت 3 شب در مضیف اقامت کنند و حتی از غریبهها قبل از 3 روز پرسیده نمیشود که اهل کجا هستند و به کدام دیار میروند.
قهوه خوری در میان عربهای خوزستان
نویسنده: علی حیدری - عکس مجتبی گهستونی: مراسم قهوه خوری از دیرین مورد احترام مردم عرب و دارای آیین و رسم و رسومات خاص خود می باشد. قهوه اولین چیزی است که عربها پس از سلام و خوش آمدگویی با آن از میهمانان خود پذیرایی می کنند. قهوه جهت پذیرایی از همه افراد قوم و میهمانان فقیر و غنی نیز استفاده می شود.
آلات آماده سازی قهوه
وسایل آماده سازی قهوه متعدد هستند که به جمع آنها "المعامیل" می گویند.
المحماس
محماس ظرفی استوانه ای شکل که داخل آن دارای گودی می باشد که جهت برشته نمودن و تغییر شکل دانه های قهوه "بن" از آن استفاده می شود.
الهاون
هاون یا اسم دیگر آن "المجر" نوعی آلت استوانه ای شکل که گودی عمیقی دارد و معمولا از نوعی آلیاژ قوی ساخته شده است و دارای دسته ای به نام "قضیب" که جهت کوبیدن و پودر نمودن دانه های برشته شده قهوه از آن استفاده می شود.
صداهای صادره از هاون در نزد مردمان عرب منظور خاص خود را می رساند.
الگمگم و الدله
جهت آماده سازی قهوه از دونوع ظرف خاص استفاده می کنند.به ظرف بزرگتری که جهت آماده سازی اولیه قهوه و جوشانده آن به حد کافی "الگمگم" می گویند.
و اما ظرف کوچکتری که جت راکد نمودن قهوه به مدت زمان معین و گرم نگه داشتن آن و جهت پذیرایی از میهمان را "دله" می گویند.
فنجان
نوعی لیوان که فاقد هرگونه دستگیره و دارای شکل هندسی خاص خود را دارد و جهت تعارف نمودن قهوه به میهمان مورد استفاده قرار میگیرد.
و اما آیین قهوه خوری در میان مردمان عرب
از آداب قهوه خوری در میان مردمان عرب ، که ساقی باید فنجان را با دست راست خود به میهمان تعارف کند و میهمان نیز باید آنرا با دست راست خود بگیرد و بدون اینکه فنجان را بر روی زمین بگذارد قهوه را میل میکند.
از دیگر آیینها این است که ساقی در برابر میهمان در هنگام تعارف قهوه خود را به نشانه ی حترام به میهمان،خم می کند.و اما صدایی که ساقی از برخورد دله با فنجان صادر می کند که میهمان با شنیدن آن صدا متوجه می شود که قهوه برای آن ریخته شد و ساقی بدون هیچ کلامی قهوه را به او تعارف می کند چنانچه دوباره قصد میل قهوه را دارد فنجان را بدون هیچ حرکتی تقدیم به ساقی می کند در غیر این صورت فنجان خالی را به سمت راست و چپ تکان می دهد و تقدیم ساقی می نماید.
این صدا و حرکت جهت ایجاد نظم خاص بین ساقی و میهمان می باشد.
برای پذیرایی قهوه توسط ساقی به میهمان اسامی خاصی وجود دارند که شامل : الهیف – الضیف – الکیف و السف می باشند.
فنجان اول
الهیف که توسط ساقی قهوه و در حضور و دید میهمان صرف می کند و آنهم جهت مطمئن نمودن میهمان از سالم بودن قهوه صرف می شود.
فنجان دوم
الضیف فنجان دوم است که به میهمان تقدیم می شود و میهمان هم موظف به صرف نمودن آن می باشد مگر در مواقعی که میهمان از شیخ یا ساقی خواسته ای داشته باشد که در این صورت فنجان را از دست ساقی گرفته و سپس آنرا بر روی زمین می گذارد در غیر اینصورت باید صرف شود.
فنجان سوم
الکیف که در صورت تکان ندادن فنجان توسط میهمان و آن هم به خاطر طعم خاص و طریقه آماده سازی قهوه و یا بعد مسافتی که میهمان طی نموده صرف می شود.
فنجان چهارم
که السیف می باشد و آنهم در صورت تکان ندادن فنجان به میهمان تقدیم می شود که معمولا توسط افراد خاص و کمی صرف می شود و آن هم به دلیل اینکه میهمان پس از صرف نمودن فنجان چهارم به شیخ یا ساقی اعلام می نماید که در تمامی شادی ها و غم ها و همچنین در مواقع دفاع جسمی و عرفانی از شیخ و یا ساقی شریک می باشد.که پس از صرف نمودن آن پیمان برادری بین میهمان و شیخ یا ساقی بسته می شود.
از دیگر آیینها و رسوم قهوه خوری در میان اعراب می توان به موارد ذیل اشاره نمود
- گرفتن دله در دست راست و فنجان در دست چپ
- ایستاده و در حالم خم فنجان تعارف شود
- رعایت حق اولویت در بین حاظرین
- شروع از سمت راست اولین نفری که قهوه صرف نمود
- میمهان حق حمل دله را ندارد
- در صورت بودن پسران پدر نباید قهوه تعارف کند
- برادر بزرگتر باید قهوه را تعارف کند