ظرفیت انصارالله برای حمله به عربستان سعودی؛
چرا یمن به کمکهای نظامی و تسلیحاتی ایران نیازی ندارد؟
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۲۴
در این نوشتار بنا داریم ضمن تبیین بیانات مقام معظم رهبری، به این سؤالات پاسخ دهیم که در حال حاضر دلیل عدم نیاز جنبش مردمی انصارالله به کمکهای تسلیحاتی و نظامی چیست و آیا جنبش مذکور از توانایی و ظرفیت لازم برای پاسخ دادن به حملات و تجاوز عربستان سعودی برخوردار است؟
گروه بینالملل جهان نیوز: در آغازین روزهای سال ۱۳۹۴ عربستان سعودی با مشارکت چند کشور عربی و حمایت دول غربی تحت عنوان عملیات طوفان قاطعیت، حملات هوایی خود را به یمن آغاز کرد و علیرغم اعلام آتشبس از سوی مقامات سعودی، این حملات تاکنون کمابیش ادامه یافته است. به ادعای مقامات سعودی این حملات در پاسخ به پیشروی نیروهای کمیته مردمی انصارالله به سمت مناطق جنوبی یمن، حمایت از عبدربه منصور هادی رییس جمهوری مستعفی یمن و همچنین خنثیسازی فعالیتهای ایران در مناطق عربی صورت پذیرفته است.
در این میان موضوعی که در نگاه مقامات و رسانههای عربی و غربی پررنگتر از بقیه به آن پرداخته شده است نفوذ ایران بر فعالیتهای انصارالله و حمایت مالی، تسلیحاتی و نظامی جمهوری اسلامی ایران از نیروهای انصارالله و بر هم زدن ثبات در یمن و منطقه است. این در حالی است که رهبر معظم انقلاب در پاسخ به ادعاهای واهی مقامات دول مرتجع عربی و غربیها بالاخص آمریکا، در روز چهارشنبه مورخ ۱۶/۲/۱۳۹۴ طی دیدار با هزاران نفر از معلمان کشور بیان داشتند: «آمریکاییها بدون آنکه خجالت بکشند، از کشتار مردم یمن حمایت میکنند اما ایران را که به دنبال کمک دارویی و مواد غذایی به مردم یمن است، متهم به دخالت در این کشور و ارسال سلاح میکنند... ملت مبارز و انقلابی یمن نیازی به سلاح ندارد زیرا همه مراکز نظامی و پادگانها را در اختیار دارد، آنها به دلیل محاصره دارویی و غذایی و انرژی که شما ایجاد کردید نیازمند کمکهای انسانی هستند ولی شما حتی اجازه ورود هلالاحمر را نیز نمیدهید.»
حال در این نوشتار بنا داریم ضمن تبیین بیانات مقام معظم رهبری به این سؤالات پاسخ دهیم که دلیل عدم نیاز جنبش مردمی انصارالله به کمکهای تسلیحاتی و نظامی در حال حاضر چیست و آیا جنبش مذکور از توانایی و ظرفیت لازم برای پاسخ دادن به حملات و تجاوز عربستان سعودی برخوردار است؟ و اگر انصارالله قادر به پاسخگویی به تجاوزات آل سعود است پس چرا تاکنون به این حملات پاسخی نداده است؟ همچنین علل تأکید حضرت آیتالله خامنهای (مدظلهالعالی) بر تمرکز جمهوری اسلامی ایران بر ارسال کمکهای دارویی، غذایی و بشردوستانه به یمن را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
ظرفیتهای انصارالله برای پاسخگویی به حملات متجاوزینروحیه ضدسعودی؛ در ابتدای ورود به این بحث که توانایی انصارالله برای پاسخ به حملات سعودی در چه حدی است باید به این نکته اشاره داشت که مردم یمن ملتی جنگدیده و مقاوم هستند که جنگهای متعددی را در تاریخ معاصر تجربه کردهاند و بر اساس تجارب تاریخی خود عمدتاً گرایشهای ضد سعودی دارند.
در اختیار داشتن حجم وسیعی از تسلیحات بهواسطه حضور در ارتش؛ جنبش مردمی انصارالله نیز تشکیلاتی نوپا نیست که با میدان جنگ و مؤلفههای تأثیرگذار بر آن بیگانه باشد. این جنبش پس از همراهی ارتش یمن و قبل از تجاوزات هوایی آل سعود، بر مناطقی که مسلط شدند با درایت و هوشمندی و علم به اینکه با توجه به وضعیت سیاسی و اقتصادی یمن هر لحظه امکان تطمیع مقامات دولت یا ارتش یمن و احتمال تجاوز از سوی آل سعود یا جیرهخواران داخلیاش میرفت، حجم عظیمی از تسلیحات سبک و سنگین موجود در پادگانها و مراکز نظامی را خارج کرده و به مکانهای مدنظر خود انتقال دادند و در ادامه مبارزات خود زاغههای مهمات و تسلیحات زیادی را از مخالفان و گروههای تروریستی به غنیمت گرفتند. این در حالی است که بخش اعظمی از ارتش قوی و با قدمت یمن، جنبش انصارالله را برای رسیدن به اهدافش یاری میکنند. ذکر این نکته لازم است که یمن به خاطر دارا بودن موقعیت ژئوپلیتیکی ویژه، از سنوات گذشته دروازه ترانزیت سلاح از آفریقا به آسیا و بالعکس بوده است و تهیه سلاح در آن کشور همواره بسیار آسان بوده است.
تجربه شش جنگ نامنظم؛ علاوه بر این جنبش مردمی انصارالله طی دهه گذشته تجربه شش جنگ که بعضاً همزمان با دولت وقت یمن و عربستان بوده را در کارنامه خود دارد. تجربهای که توانمند شدن آنها در جنگهای چریکی و نامنظم را به دنبال داشته است. این تجربه میتواند در صورت شروع هرگونه عملیات زمینی از سوی عربستان بلای جان نیروهای عاریتی آل سعود شده و صحنه و میدان نبرد را به نفع انصارالله و یمن تغییر دهد.
موقعیت جغرافیایی یمن؛ در کنار این تجارب، مرزهای طولانی یمن با عربستان سعودی و مناطق کوهستانی موجود در نزدیکی مرزهایش با عربستان، نیز عامل دیگر برتری نظامی مبارزان کارآزموده انصارالله محسوب میگردد که این مسئله نیز میتواند در صورت وقوع جنگ زمینی، یکی از عوامل برتری این جنبش مردمی بر ارتش اجارهای عربستان که تجربه چندانی در جنگ ندارد، محسوب گردد.
توان لجستیکی حمله؛ در نگاهی واقعبینانه علیرغم اینکه در حال حاضر بیشتر قدرت نظامی ارتش یمن در اختیار جنبش انصارالله است ولی حملات و بمباران فرودگاههای یمن توسط متجاوزان سعودی سبب شده است که قدرت نیروی هوایی یمن نسبت به عربستان بهمراتب کمتر از قبل باشد. با وجود این واقعیت، انصارالله از سلاحهایی نظیر موشکهای اسکاد ساخت روسیه که بردی تا ۵۵۰ کیلومتر دارد برخوردار شده است که تا حدی ضعف این جنبش را در این زمینه پوشش میدهد.
با توجه به مطالبی که در خصوص تواناییهای نظامی انصارالله ذکر شد باید این نکته را مدنظر داشت که در حال حاضر صحنه میدانی نبرد در یمن نشان میدهد که جنبش مردمی انصارالله نیازی به تسلیحات و کمکهای نظامی ندارد. دلیل این مدعا پیشرویهای چشمگیر نیروهای این جنبش علیرغم بمبارانهای وحشیانه هواپیماهای سعودی و کمک تسلیحاتی عربستان به مزدوران حامی خود در مناطق مختلف یمن است.
اکنون ممکن است با توجه به توانمندیهای نظامی، تسلیحاتی و ویژگیهای نیروهای انصارالله، این سؤال به ذهن متبادر شود که چرا این جنبش تاکنون پاسخ قاطعی به حملات متجاوزین نداده است و دلیل تأکید مسئولین و عالیترین مقام جمهوری اسلامی ایران بر نیاز یمن به ارسال کمکهای بشردوستانه و نه سلاحهای نظامی چه میتواند باشد؟ بر آن هستیم تا در ادامه به بررسی و ارائه پاسخ به این سؤالات بپردازیم.
یکبار دیگر مقام معظم رهبری با تیزبینی و هوشمندی همیشگی خود، هدف پشت پرده متجاوزین به یمن را بهخوبی درک نمودهاند و از همین روست که با صدایی رسا اعلام داشتند که یمن در حال حاضر به کمکهای غذایی، دارویی و بشردوستانه نیازمند است و نه کمکهای تسلیحاتی و نظامی.
چرایی ندادن پاسخی قاطع از سوی انصارالله به حملات آل سعوددر ارتباط با این موضوع، علل متعددی مطرح میشود که مهمترین آن شامل موارد زیر است:
الف) ایجاد یکپارچگی در یمن؛ تاکنون راهبرد انصارالله به همراه نیروهای ارتش، بر غلبه و حل مشکلات داخلی تمرکز داشته است. از اینرو انصارالله، استراتژی گسترش نفوذ بر سراسر کشور و پاکسازی یمن از گروهای تروریستی و اندک قبایل جیرهخوار عربستان و طرفداران منصور هادی رئیسجمهور مستعفی را دنبال کرده است. تحولات میدانی نیز نشان میدهد که علیرغم حملات وحشیانه هوایی آل سعود، این امر تا حد زیادی محقق شده و کمیتههای مردمی انصارالله توانستهاند بر مناطق زیادی از یمن مسلط شوند. دلیل اتخاذ این استراتژی از سوی انصارالله آن است که عدم پیشروی به سمت مناطق جنوبی، شروع یک جنگ داخلی همانند چیزی که در سوریه و عراق جریان دارد، را محتمل میساخت. این احتمال وقتی بیشتر پررنگ جلوه میکند که بدانیم کشاندن یمن به جنگی داخلی و فرسایشی که ظرفیتهای انصارالله و ارتش آن کشور را مضمحل سازد، بسیار مطلوب آل سعود بود چراکه با توجه به وصیت عبدالعزیز مؤسس آل سعود به جانشینان مبنی بر ضعیف نگاه داشتن یمن، میتوان گفت که همواره مقامات عربستان از شکلگیری یک یمن قدرتمند، متحد و باثبات برای امنیت داخلی خود نگران بودهاند. بنابراین سیاست آنها مکرراً بر پایه پیگیری سیاست ضعف و ثباتی شکننده در یمن قرار داشته است. حمله به یمن و نابودسازی زیرساختهای حیاتی آن کشور و فراهمسازی زمینه برای جنگ داخلی که مورد اخیر با هوشمندی انصارالله خنثی گردید، بهنوعی تلاش برای جلوگیری از حاکم شدن دولتی باثبات و مقتدر توسط انصارالله به شمار میآید.
دلیل دیگر اتخاذ این استراتژی توسط انصارالله آن است که انقلاب یمن، یک انقلاب مرحلهای بوده و هست که در آن باید به ترتیب مراحل مبارزه، پیروزی، استقرار، دولتسازی و تثبیت طی گردد. اگر انصارالله برخلاف آنچه تاکنون در صحنه یمن عمل کرده است، متوجه مقابله با آل سعود میشد، صحنه میدانی را نمیتوانست اینگونه کنترل نماید و بهیقین برتری میدانی را از دست میداد و با چالشهای میدانی مواجه میشد و ناچار بود در خوشبینانهترین حالت در دو جبهه داخلی و خارجی همزمان بجنگد. موضوعی که با توجه به طی نشدن کامل مراحل انقلاب که برشمردیم میتوانست به هدر رفتن انرژی و ظرفیتهای جنبش انصارالله انجامیده و بهانه لازم را برای آل سعود در شریک ساختن نیروهای سایر کشورها از جمله پاکستان و ترکیه در تجاوزات خود را مهیا سازد. ولی در حال حاضر شاهد هستیم با اتخاذ این استراتژی توسط انصارالله، اکثریت مردم، ارتش و قبایل یمنی در یک خط واحد قرار گرفته و منسجم شدهاند.
ب) اقناع جامعه بینالمللی بر متجاوز بودن آل سعود؛ در کنار اتخاذ استراتژی ایجاد یکپارچگی در یمن و با وجود حملات وحشیانه عربستان، انصارالله با پیگیری سیاست صبر و انتظار، به دنبال اثبات متجاوز بودن رژیم آل سعود و صلحطلب بودن یمن است. این امر میتواند ائتلاف غیررسمی شکلگرفته علیه یمن را خنثی نماید و دولتهای جهانی بهویژه دولتهای طرفدار عربستان را قانع سازد تا به بازنگری در مواضع خود اقدام نمایند و همچنین شهروندان یمنی نیز درخواهند یافت که رهبران انصارالله خواهان جنگ و آغازکننده آن نیستند. این مسئله وقتی بیشتر قابل درک است که بدانیم عربستان در تبلیغات خود میخواهد وانمود کند که آنها مورد تجاوز واقع شدهاند تا از این طریق حمایت بیشتری از سوی دیگر کشورها را به سمت خود جلب نماید.
از طرف دیگر انصارالله با پیگیری این سیاست، منتظر ایجاد موقعیت مناسب هم از لحاظ تبلیغاتی و هم از لحاظ بینالمللی است تا در صورت حمله زمینی عربستان، ضمن شکستن ائتلاف غیررسمی شیوخ عربی علیه خود، در قالب یک جنگ تدافعی و نه یک تجاوز به خاک همسایه، پاسخ حملات عربستان در نبرد زمینی که در آن دست برتر را خواهد داشت، بهصورت قاطع بدهد.
جنگ تمامعیار (Total War)قبل از ورود به تأکید مقام معظم رهبری بر ارسال کمکهای بشردوستانه و نه سلاح به یمن، لازم است موضوعی که در نگاه بسیاری از متخصصان امور جنگ با نام «جنگ تمامعیار» از آن یاد میشود را بهطور مختصر بیان نمائیم.
کارل فون کلاوزویتس نویسنده کتاب «در باب جنگ» بیش از ۱۷۰ سال پیش بر این باور بود که جنگ ادامه سیاست است اما با ابزاری دیگر. وی جنگ را به عنوان وسیلهای برای دستیابی به هدف سیاسی تعبیر کرد و بدین ترتیب میان هدف و وسیله ارتباط برقرار نمود.[۱]
کلاوزویتس معتقداست که دو جبهه متمایز در جنگ وجود دارد. یکی ایده آل ودیگری مطلق (تمامعیار). واقعیت جنگ تمام عیاری که در اینجا مطرح میشود آن است که انهدام نیروهای دشمن ضرورتاً به مفهوم نابودی دشمن تعبیر نمیشود بنابراین باید دشمن را در وضعیتی قرار داد که توان ادامه جنگ را نداشته باشد و از این طریق با بهرهگیری ظرفیتهای دیگر در هنگام جنگ، دشمن را مجبور به قبول شکست نموده تا بتوان به اهداف مورد نظر دست یافت. [۲] کلاوزویتس بر این نظر پای میفشرد که انهدام روحیه دشمن از انهدام سربازانش مهمتر است و جنگ را ابزاری برای تغییر اراده دشمن و از بین بردن جرئت دشمن میدانست. بهطور خلاصه میتوان گفت شکستن ارادههای پشت جبهه جنگ برای به زانو درآوردن دشمن در خط مقدم جبهه جنگ، هدف نهایی جنگ تمامعیار است.[۳] اقداماتی نظیر حمله به اماکن مسکونی، درمانی، آموزشی، انبارهای سوخت و غذا، زیرساختهای حیاتی، تحریمهای سیاسی، اقتصادی و محاصرههای دریایی، زمینی و هوایی و مواردی مشابه آن در ذیل اقدامات برای درهم شکستن ارادههای پشت جبهه جنگ، جای میگیرد.
این نظر در سالهای بعد از کلاوزویتس در عرصه عملیاتی و جنگهای متعددی مورد استفاده قرار گرفته است که نتیجه آن بر اساس میزان اراده، وفاداری، انسجام و یکپارچگی افراد حاضر در پشت جبهه به موفقیت یا شکست در جنگ منجر شده است. از نمونههای اخیر انجام جنگی تمامعیار میتوان به حمله آمریکا به افغانستان و عراق، حملههای متعدد رژیم صهیونیستی به نوار غزه و در حال حاضر حملات آل سعود به یمن را ذکر نمود.
جمهوری اسلامی ایران و تأکید بر ارسال کمکهای انسانیبا نگاهی به تحولات یمن بر مبنای مقوله «جنگ تمامعیار» درمییابیم که عربستان سعودی و همراهان مرتجع آن در هم شکستن ارادههای پشت جبهه جنگ و یاس و ناامیدی مردم یمن و روی گرداندن از انصارالله را بهصورت مدون و عملیاتی پیگیری مینمایند تا از این طریق به خیال خام خود معادلات میدانی یمن را به نفع خود تغییر داده و شکست انصارالله را رقم بزنند.
عربستان در رویکرد تبلیغاتی خود اعلام میکند که ذخایر سلاح ارتش و انصارالله یا مراکز استقرار آنها را مورد هدف قرار میدهد، اما آمار تلفات غیرنظامیان نشان میدهد که در این حملات عمدتاً اهداف غیرنظامی مورد حمله قرار گرفته است. آل سعود از طریق بمباران هوایی گسترده و با هدف قرار دادن مراکز حساس و راهبردی، زیرساختهای حیاتی، تأسیسات برق، کامیونها و انبارهای مواد غذایی و سوخت، مراکز درمانی و آموزشی، زنان، کودکان و غیرنظامیان، مناطق پرجمعیت، و...، به دنبال آن است تا اراده مردم یمن در حمایت از انقلاب و جنبش انصارالله، را در هم بشکند.
در سطور بالا به مرحلهای بودن انقلاب در یمن اشاره شد. هرچند که جنبش انصارالله، جنبشی نوپا و نوظهور در یمن به شمار نمیآید و مردم یمن نیز ملتی رفاهزده و غیرمقاوم نشان ندادهاند اما با این وجود وضعیت انسانی اسفناک و بحرانی در یمن که مورد تائید کمیته بینالمللی صلیب سرخ نیز قرار گرفته است، میتواند در صورت عدم ارسال کمکهای دارویی، بهداشتی، غذایی و بشردوستانه مراحل استقرار، دولت سازی و تثبیت را برای جنبش انصارالله در یمن با مشکل مواجه نماید. اهمیت این مسئله زمانی قابل درک است که بدانیم یمن یکی از فقیرترین کشورهای جهان بوده و وابستگی شدیدی به تأمین مایحتاج غذایی خود از خارج از کشور دارد و آل سعود با در نظر داشت این موضوع و در جنایتی مغایر با اصول اولیه انسانی و حقوق بینالملل به محاصره شدید دریایی، زمینی و هوایی یمن برای جلوگیری از ورود هرگونه کمک بشردوستانه مبادرت کرده است.
فرجام سخنبا توجه به مطالبی که در فوق شرح داده شد میتوان گفت یکبار دیگر مقام معظم رهبری با تیزبینی و هوشمندی همیشگی خود، هدف پشت پرده متجاوزین به یمن را بهخوبی درک نمودهاند و از همین روست که با صدایی رسا اعلام داشتند که یمن در حال حاضر به کمکهای غذایی، دارویی و بشردوستانه نیازمند است و نه کمکهای تسلیحاتی و نظامی. تا از این طریق برنامههای غیرانسانی آل سعود در قالب جنگی تمامعیار با هدف ایجاد آشفتگی احتمالی در صفوف متحد شده مردم یمن و همچنین ناامید ساختن و درهم شکستن اراده و انسجام شکلگرفته در آنان برای حمایت از جنبش انصارالله که دارای وجوه ایدئولوژیک مشترک با جمهوری اسلامی ایران است، را خنثی نمایند.
به نظر میرسد در کنار این مهم، ضرورت دارد جنبش انصارالله نیز همانند گروه حماس که در طول جنگ اخیر با رژیم صهیونیستی توانست با بهرهگیری از ظرفیت رسانههای دیداری، شنیداری و بهویژه فضای مجازی و شبکههای اجتماعی ابعاد جنایات غیرانسانی آن رژیم علیه مردم مقاوم غزه را به افکار عمومی جهان نشان دهد، با برنامهریزی مناسب از این فرصت برای بیآبرو ساختن و نشان دادن ابعاد جنایات وحشیانه و غیرانسانی مرتجعین سعودی که در پشت عنوان خادمین حرمین شریفین پناه گرفتهاند، بیشتر استفاده نمایند تا از این طریق بتوانند بستر لازم برای دریافت کمکهای انسان دوستانه جمهوری اسلامی ایران و سایر کشورها، و همچنین برهم زدن خواب آل سعود در این جنگ تمامعیار و محکومیت بینالمللی جنایات آنان را فراهم آورند.
در انتها در خصوص تحولات جاری یمن میتوان گفت چیزی که سعودیها و غرب بهویژه آمریکا بدان بیتوجه هستند آن است که یمن یکی از فقیرترین کشورهای جهان محسوب میشود و حملات اخیر سعودهای با مشارکت چند کشور عربی به یمن و تخریب زیرساختهای حیاتی آن، فقر بیش از پیش مردم یمن که خود یکی از ریشههای اصلی شکلگیری تروریسم در منطقه و جهان است، را به دنبال خواهد داشت. امری که در تعارض با سیاستهای اعلامی آمریکا و غرب در مبارزه جهانی علیه تروریسم قرار دارد.
منابع:
۱- خلیلی، رضا، «تحول تاریخی-گفتمانی مفهوم استراتژی»، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال پانزدهم، شماره چهارم، زمستان ۱۳۹۱، ص ۱۱۷.
[۲]- حیدری، کیومرث و عبدی، فریدون، «جنگهای آینده ومشخصات آن باتحلیلی بر دیدگاه برخی صاحبنظران نظامی غرب»، فصلنامه علمی- پژوهشی مدیریت نظامی، شماره ۴۸،سال دوازدهم،زمستان ۱۳۹۱، ص ۴۹.
[۳]- سرمدی، سعید، «نقد و بررسی ملاحظاتی در باب تاریخنگاری جنگ ایران و عراق»، فصلنامه مطالعات جنگ ایران و عراق، شماره۱۹،سال پنجم،زمستان ۱۳۸۵، ص ۱۳۱.
منبع:برهان
باکمن؛ سناتور محافظهکاری که مذاکرات هستهای را مقدمه ظهور میداند +تصاویر
باکمن در میهمانی شب ژانویه 2015 سناتورهای آمریکا در مصاحبه با رسانههای این کشور از اوباما خواسته بود تا در تعطیلات کریسمس سال جاری به ایران حمله نظامی کند. باکمن، اوباما را متهم کرده است که وی "طرفدار اهداف جهاد اسلامی" بوده و در حال زمینهسازی برای "امام غائب" و ظهور او در آخرالزمان است.
گروه گزارش ویژه مشرق- میشل باکمن سه دوره عضو مجلس نمایندگان آمریکا از ایالت مینسوتا بوده و پیش از شروع به کار در کنگره، یکی از اعضای دفتر سناتور مینسوتا بود. وی در ششم آپریل سال 1956 (17 فروردین سال 1335) در واترلو متولد شد.
وی پیش از ورود به دنیای سیاست یک وکیل مالیاتی ساده بود. اکنون اما ارتباط نزدیکی با جنبش تیپارتی و فعالان اجتماعی راستگرا دارد. او جنبش تیپارتی یا همان جنبش اعتراض چای که یک جنبش سیاسی اعتراضی علیه مالیات و اساسا علیه دموکراتها است را با حمایت راستگراها راهاندازی کرد. در ماه می سال 2013، تصمیم به بازنشستگی از کنگره گرفت و دیگر در انتخابات میاندورهای سال 2014 شرکت نکرد. دلیل این مسأله هم شکستهای متعددی بوده است که در طول دوران حیات سیاسی خود خورده است. نگاهی به زندگی سیاسی وی نشان میدهد که او همواره مغلوب تندرویها و افراطگریهایش بوده است.
باکمن جنبش اعتراضی «تی پارتی» را تنها برای رسیدن به شهرت در انتخابات الکترال سال 2010 به راه انداخت و هنگامی که باراک اوباما به ریاست جمهوری رسید، پاسخ تمام تلاشهای سیاسی خود را با ناکامی گرفت.
باکمن در تابستان سال 2012 به همراه 4 نفر دیگر از اعضای جمهوریخواه کنگره، نامهای را به چندین آژانس فدرال نوشت مبنی بر اینکه ممکن است گروههایی از اخوانالمسلمین به دولت آمریکا نفوذ کنند. فرانک گافنی یکی از امضاکنندگان این نامه بود. همچنین مرکز سیاست امنیتی آمریکا که یک مرکز نومحافظهکار تندرو است نیز از پشتیبانان این نامه بود. امضاکنندگان در این نامه از آژانسها خواسته بودند تا «تحقیقاتی وسیع توسط سازمان اطلاعات آمریکا برای تعیین اینکه کدام گروه اخوانالمسلمین ممکن است عملیات نفوذی در خاک آمریکا انجام دهد و کدام انجمنها مشکوک به این کار هستند انجام گیرد» و گروه محققین تعیین کنند که این گروهها را چگونه میتوان متلاشی کرد. در کنار بازتاب مطالبه گافنی و یارانش، باکمن به شکلی ویژه، انگشت اتهام بسوی هما عابدین مسلمان آمریکایی هندی تبار و از قضا دستیار هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه، به خاطر آشنایی و ارتباطهایی با اخوانالمسلمین نشانه گرفته شد.
هما عابدین، دستیار مسلمان و هندیالاصل هیلاری کلینتون، وزیر وقت امور خارجه آمریکا
بسیاری از سیاستمداران واشنگتن، مانند برخی از افراد برجسته جمهوریخواه، اظهارات باکمن را رد و یا محکوم کردند. حتی سناتور جمهوریخواه تندرویی مانند جانمککین هم که یک سناتور ضد اسلام و ضد ایران است نیز حمله باکمن به هما عابدین را بیمنطق، بیاساس و بر مبنای توهم خواند و خواستار توقف آن شد. حتی تعدادی از اعضای کمیته اطلاعاتی خود باکمن نیز خودشان را از این نامهنگاریها و تندرویها جدا کردند؛ افرادی مانند رئیس جمهوریخواهان، مایک راجرز از ایالت میشیگان. حتی سخنگوی جمهوریخواهان جان بونر تفکرات باکمن را خطرناک دانست.
جان بونر
با این حال عدهای هم بودند که از این اقدام باکمن به طور ضمنی دفاع کردند. البته ناگفته نماند که این عده هم در تایید این رفتارهای باکمن محتاطانه سخن گفتند. به طور مثال، رهبر حزب اکثریت، اریک کانتور، از اینکه بگوید باکمن واقعا نگران امنیت ملی آمریکا است طفره رفت. همچنین افرادی مانند میت رامنی جانشین جان بولتون، و کاندیدای شکستخورده حزب جمهوریخواه نیوت گینگریچ این اقدام خانم میشل باکمن را یک اشتباه سهوی دانستند. جان بولتون در این باره پرسیده بود «چه چیزی باعث بروز چنین اشتباهی شده است؟». گینگریچ نیز در واکنش به چنین نامهای گفته بود «این چه ترس بدی است که اینها در حال پخش کردن آن هستند؟».
چنین اتهامی نسبتا کوچک به نظر میرسید اما خشم زیادی را در مصر علیه وزیر خارجه هیلاری کلینتون، به راه انداخت. نیویورک تایمز در اینباره گزارش داد که معترضان، باکمن و دیگر محافظهکاران آمریکا را مقصر میدانند و به شکلی واضح معتقدند که آمریکا به رای آوردن اخوانالمسلمین در مصر کمک کرده است. سفارت آمریکا در مصر مصرانه این ادعا را تکذیب کرد اما در هر حال، یکی از افراد نافذ اخوانالمسلمین مصر با طعنه در این باره گفت که بدون اجازه آمریکا «اخوانالمسلمین هرگز نمیتوانست به دستگاه حکومتی مصر نفوذ کند».
در نشست سالانه «Values Voter» که توسط محافظهکاران برای تعیین مسئولین درونحزبی انجام میشود، باخمن هنگامی که برای صحبت درباره جنگ علیه اسلام دعوت شده بود، دوباره سخنان خود را مطرح کرد و ادعا کرد که همین مسائل مطروحه توسط وی ریشههای شکلگیری گروههای تندروی اسلامی مانند داعش است. بازتاب نظرات برخی از نومحافظهکاران تندرو مانند فرانک گافنی و دانیل پایپس که اوباما را به خاطر گفتن جمله «داعش مسلمان نیست» سرزنش کرده بودند بسیار زیاد بود. و در ادامه آن باکمن در کنفرانس مزبور گفته بود: «بله آقای رئیسجمهور مسئله درباره اسلام است و من معتقدم اگر شما یک شیطانی به این بزرگی داشته باشید، آن را جدی خواهید گرفت. و همانطور که گفتید با آنها خواهید جنگید، داعش گفته است که با آمریکا خواهد جنگید».
کمپین انتخابات ریاست جمهوری 2012
میشل باکمن در ژولای سال 2011 هنگامی که از خانه کودکیاش در واترلو در لووا دیدن میکرد، نامزدیاش برای انتخابات ریاستجمهوری سال 2012 از سوی جمهوریخواهان را اعلام کرد و گفت: «به دنبال ریاستجمهوری هستم نه برای غرور و تکبر بلکه برای اینکه آمریکا اکنون در زمانی بحرانی به سر میبرد. معتقدم که اگر میخواهیم از آیندهمان دفاع کنیم و آن را امن کنیم باید انتخابی بزرگ کنیم». اوایل ژانویه 2012 وی بعد از برپایی یک کمپین بسیار ضعیف که البته توسط عادات خانم باکمن در تکرار اشتباهی وقایع تاریخی ضعیفتر هم شده بود، اعلام کرد که کاندیداتوری خود را تعلیق خواهد کرد.
یکی از جنبههای کلیدی کمپین انتخاباتی میشل باکمن، مباحث سیاست خارجی بود. وبسایت کمپین انتخاباتی وی لیست نکات محافظهکارانه خود برای سیاست خارجی آمریکا را اینگونه عنوان کرد: از بین بردن جایزه صلح نوبل اوباما و متحدان نزدیک و خائن او؛ به راهانداختن جنگ با ایران؛ به صدا در آوردن آژیر جنگ با تروریسم؛ و پشتیبانی شدید مذهبی از اسرائیل. این وبسایت همچنین عنوان کرده بود که «ما اکنون رئیسجمهوری داریم که به دوست خوب ما اسرائیل میگوید: تو باید حق دفاع از مرزهایت را برای آرام کردن نیروهایی که میخواهند تو هرگز وجود نداشته باشی، رها کنی».
میشل باکمن در طول دوره برپایی کمپین انتخاباتیاش بارها مسائل منطقه ایران را در سخنرانیهایش بررسی کرد. او بارها ایران را به عدم احترام به حضور آمریکا در منطقه متهم کرد، و متعهد شده بود در صورت رسیدن به مقام ریاست جمهوری که هر اقدامی را انجام خواهد داد تا ایران به سلاح هستهای دست نیابد.
تصویری که باکمن اخیرا در صفحه فیسبوکش راهاندازی کرده و در واکنش به فروش سامانه دفاعی روسی اس300 به ایران نوشته است: نتیجه آشکار حماقت خطرناک اوباما، هدیه شدن اقتصاد قویتر و مسیر رسیدن به بمب اتم به ایران است.
حرکت اوباما در مسیر ظهور مهدی(ع) مسلمانان!
پایگاه خبری اخبار مسیحیت (christianpost.com) در خبری با عنوان "میشل باکمن میگوید بازگشت قریبالوقوع عیسی نزدیک است و مذاکرات هستهای اوباما با ایران، طرفداری از جهاد اسلامی است" در تاریخ 16 آوریل 2015 (27 فروردین 94) مینویسد:
خانم میشل باکمن نماینده پیشین کنگره و نامزد جمهوریخواه، رییسجمهور اوباما را متهم کرده است که وی "طرفدار اهداف جهاد اسلامی" بوده و در حال زمینهسازی برای "امام غائب" و ظهور او در آخرالزمان است.
وی با حضور در برنامه رادیویی "درک آخرالزمان"، سیاست خارجی رییس جمهور را همگام با افراطگرایان اسلامی دانست که هدف نهایی ایشان، فراهم آوردن دوران پایان جهان و هموار کردن راه برای منجی اسلامی است.
باکمن با اشاره به استناد اوباما به گفته {literal}{{/literal}آیه الله{literal}}{/literal} علی خامنهای در مورد عدم پذیرش سلاح هستهای در اسلام، این گفته را "افسانه" دانسته و معتقد است یا اوباما "از کتاب مقدس مسلمانان هیچ نمیداند" و یا در تلاش است به دروغگوییهای خود به مردم آمریکا ادامه دهد. وی همچنین به گفته حسن روحانی رییس جمهور ایران اشاره میکند که دیپلماسی ایران با آمریکا را با تعبیر "جهاد فعال" عنوان کرده است.
درخواست حمله به ایران
اواخر سال 2013 نشریه «گلوب اند میل» چاپ کانادا با انتشار گزارشی فاش کرد: «در جلسهای خصوصی که هفته گذشته در ساختمان کنگره برگزار شد، میشل باکمن سناتور جمهوریخواه که پیش از این در رقابتهای [داخلی] حزب جمهوریخواه برای نامزدی پست ریاست جمهوری آمریکا نیز شرکت داشت، خواستار آگاهی از تمام جزئیات در مورد هرگونه مذاکره میان ایران و آمریکا از سوی «والِری گرِت» مشاور کاخ سفید شده است.»
در تمام طول مدتی که وی به عنوان سناتور مشغول به کار بوده است همواره موضع مخالف با ایران داشته و سعی کرده است تا روند پیشرفت مذاکرات ایران و 1+5 را به تعطیلی بکشاند.
یکی دیگر از اقدامات ضد ایرانی و تندروانه میشل باکمن تشویق اوباما به حمله به ایران در ژانویه سال جاری بوده است. طبق آنچه که رسانههای آمریکایی در اینباره منتشر کردند، باکمن در میهمانی شب ژانویه سناتورهای آمریکا در مصاحبه با رسانههای این کشور از اوباما خواسته بود تا در تعطیلات کریسمس سال جاری به ایران حمله نظامی کند.
هنگامی که اوباما استفاده از مرزهای سال 1967 سرزمینهای اشغالی را مبنای توافقنامه صلح آتی میان اسرائیل و فلسطینیها قرار داد باکمن تبلیغاتی را به راه انداخت که در آن باراک اوباما را خائن به اسرائیل معرفی کرده بود و در آن آمده بود: «این یکی دیگر از مثالهایی است که نشان میدهد اوباما سیاست سرزنش اسرائیل را در پیش گرفته است». این تبلیغات و سخنرانی میشل باکمن چنان سر و صدایی برپا کرد که وبلاگ نویس ضداسلام تندرویی چون پاملا جلر این تبلیغات میشل باکمن را «بزرگترین سخنرانی یک آمریکایی درباره اسرائیل عنوان کرد».
پشتیبانی مذهبی باکمن از اسرائیل از جهانبینی مسیحی محافظهکارانه وی مشتق شده است. همانطور که توسط روزنامه ایندیپندنت گزارش شده بود، در یکی از نشستهای ائتلاف یهودیان جمهوریخواه در فوریه 2010 در لسآنجلس، باکمن اصول پشتیبانیاش از اسرائیل را اینگونه شرح داده بود: «من در قلب و ذهنم متقاعد شدهام که اگر آمریکا در ماندن کنار اسرائیل شکست بخورد، پایان آمریکا رقم خواهد خورد... ما باید نشان دهیم که به شکلی همیشگی و تا ابد به هم گره خوردهایم؛ به دلیل رابطه نزدیکی که داریم، اسرائیل برای ما ملتی مقدس است؛ و اگر ما اسرائیل را تکذیب یا رد کنیم دشمنانی هستند که وارد بازی خواهند شد. شوهر من و من هر دو مسیحی هستیم و قویا آیات تورات را باور داریم و بسیار عمیق باور داریم که ملتها نیز به فهم مقدسی که ما از اسرائیل داریم رسیدهاند. این یک اصل زیبا و قوی در زندگی ما است».
جفری گلدبرگ، روزنامهنگار جنگطلب و طرفدار اسرائیل مینویسد: «باکمن، مبنای سیاست خارجی خود را بر اساس دفاع تمام عیار و بیعیب و نقص از اسرائیل برپا کرده است. وی این کار را نه به خاطر یک متحد استراتژیک بودن اسرائیل یا به خاطر دموکراسی، بلکه فقط به این دلیل که تورات و انجیل بیان کردهاند که خدا خائنان به اسرائیل را لعنت کرده است».
وی مانند رقیب قبلیاش در میان جمهوریخواهان یعنی هرمن کین، در طول برگزاری کمپین انتخاباتی، کمبود سیاستهای درست در مسائل روز جهانی را مورد انتقاد قرار داده بود. یکی از تحلیلگران لسآنجلس تایمز مینویسد: «رایدهندگان حزب جمهوریخواه بارها گفتهاند که توسط دعاها و مناجاتهایی که باکمن در سخنرانیهایش به کار میبرد به سمت حمایت از کمپین انتخاباتی وی کشیده شدهاند». «با این حال آنچه که باکمن میگوید همچنان در اغلب اوقات غلط، گمراهکننده یا به شکل وحشتناکی نادرست است». برای مثال در نوامبر سال 2010 اشتباها ادعا کرد که ایران یک قدرت هستهای در جهان است و گفت : «میدانیم که ایرانیها توان هستهای دارند» و این کشور «برای تمام ملل دنیا یک خطر بزرگ است».
صرف نظر از گرایشات جنگطلبانه وی، باکمن با مداخلات دولت اوباما در لیبی مخالف بود و در آپریل سال 2011 این اقدام اوباما را احمقانه خواند و افزود: «تنها گزارشی که در دست داریم میگوید که اعضای القاعده و حزب الله در شمال آفریقا به مخالفت با نیروهای ما پرداختهاند». در یکم می همان سال، باکمن یک اشتباه بزرگ دیگر کرد و برای ضایع کردن اوباما در مصاحبه با فاکس نیوز به کریس والاس گفت: «اوباما گفته است که میخواهد به خاطر اهداف بشر دوستانه کاندیدا شده است و ما شنیدهایم که فقط در طول یک شب، از 10 تا 30 هزار نفر توسط حملات هوایی آمریکا کشته شدهاند». استناد این سخنان وی به اظهارات سفیر آمریکا در لیبی، جنی کرتز بود که گفته بود بین 10 هزار تا 30 هزار لیبیایی در درگیریهای بین قبایل ضد قذافی و نیروهای لیبیایی کشته شدهاند!.
مجله نیشن، در واکنش به دروغی که باکمن درباره درآمدهای مالیاش گفته بود این تصویر را عنوان «دروغهای بزرگ بیانتها» روی جلد خود منتشر کرد در انتخابات ریاست جمهوری سال 2008، باکمن در ابتدا موفق شد تا نوعی شهرت عام در آمریکا را به دست آورد. با شروع مبارزات انتخاباتی، وی به دنبال آن بود تا بگوید یک گروه ضد آمریکایی در کنگره فعال هستند و باراک اوباما نوعی جهانبینی ضد آمریکایی دارد. باکمن در این باره میگوید: «آنچه که مایلم بگویم این است که اخبار رسانهها باید به نفوذ این عده توجه کنند و به این مسأله نگاهی بیاندازند. آرزو دارم که این کار را بکنند. آرزو دارم که رسانههای آمریکایی نگاهی خوب و کامل به دیدگاه اعضای کنگره داشته باشند و طرفداران آمریکا و ضد آمریکاییها را بیابند». باکمن درباره نوع نگاه اوباما به آمریکا با توجه به ائتلاف باراک اوباما با جرمیا رایت و بیل آیرز میگوید: «این حسی نیست که اکثر آمریکاییها به کشورشان دارند. بیشتر آمریکاییها شیفته و مفتون آمریکا هستند و به شدت علاقمندند تا رئیس جمهوری داشته باشند که احساسات ضد آمریکایی نداشته باشد».