جمعی از بختیاریهای مقیم دزفول نسبت به پخش سریال سرزمین کهن تجمع اعتراضآمیز برگزار کردند.
به گزارش خبرگزاری فارس از دزفول، جمعی از بختیاریهای مقیم دزفول نسبت به پخش سریال سرزمین کهن تجمع اعتراض آمیز برگزار کردند و خواستار توقف پخش آن از صدا و سیما شدند.
در این تجمع اعتراض آمیز که صبح امروز در خیابان طالقانی دزفول برگزار شد جمع زیادی از اقشار مختلف مردم به ویژه جوانان حضور داشتند.
بختیاریهای مقیم دزفول در تجمع اعتراض آمیز خود همچنین خواستار عذرخواهی صدا و سیما از ایل بختیاری شدند.
شرکتکنندگان در این برنامه اعتراضآمیز همچنین بنرها و پارچه نوشتههای با خود حمل میکردند که بر روی آنها از صدا و سیما خواستند تا ادامه پخش سریال سرزمین کهن را متوقف کند.
بختیاریهای شرکت کننده در تجمع اعتراض آمیز خود نسبت به پخش سریال سرزمین کهن از صدا و سیما، با لباسهای سنتی بختیاری شرکت کرده بودند.
استاندار خوزستان با صدور احکامی چهار انتصاب جدید را به ثبت رساند.
به گزارش خبرگزاری فارس از اهواز به نقل از روابط عمومی استانداری خوزستان، عبدالحسن مقتدایی در حکمی هاشم بالدی را به عنوان مدیرکل مدیریت بحران استانداری خوزستان منصوب کرد.
همچنین استاندار خوزستان طی احکامی جداگانه عبدالرحیم ناطقی را به عنوان سرپرست فرمانداری دشت آزدگان، عبدالکریم فدعمی را به عنوان مدیرعامل سازمان همیاری شهرداریها و الهه موالیزاده را به عنوان مدیرکل امور بانوان و خانواده استانداری خوزستان منصوب کرد.
نماینده مردم اهواز در مجلس شورای اسلامی گفت: به جای توزیع یارانه و سبدکالا بین مردم بهتر است برای آنها اشتغال ایجاد کنیم.
سیدشریف حسینی امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس در اهواز اظهار کرد: سبد کالا به شکلی کاملا نامناسب در حال توزیع بین مردم است و باید این سبد کالا به نحوی صحیح و محترمانه بین مردم توزیع شود.
وی افزود: توزیع یارانه و سبدکالا شاید برای شرایط کنونی به عنوان مسکنی تجویز شود ولی باید به فکر این موضوع بود که این سبدکالا تاثیر همیشگی بر خانوادههای ایرانی نمیگذارد و باید به فکر برنامهریزی کلان در راستای رفع مشکلات مردم باشیم.
این عضو هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی با اشاره به شرایط بوجود آمده در توزیع سبدکالا خاطر نشان کرد: در شهرهای خوزستان توزیع سبدکالا شرایط مناسبی ندارد و این وضع برگرفته شده از سایر شهرهای کشور است و باید در روش توزیع سبدکالا فکری اساسی شود و دولت روش را باید تغییر دهد.
حسینی با اشاره به اینکه بجای این روشهای زودبازده باید به فکر کارهای بزرگ بود، تاکید کرد: مردم در شرایط کنونی مشکلاتی مانند اشتغال و بیمه عمومی دارند و سبدکالا تنها نیاز روزمره آنها را رفع میکند و باید فکری برای تغییرات اساسی در معیشت مردم کرد.
وی با تاکید بر اینکه شمول این سبد برای مردم نیز بسیار دارای اشکال است، گفت: دولت باید از مجاری دقیق و بر اساس شاخصهای قابل اتکا افراد نیازمند به این سبدکالا را شناسایی کند و به آنها این سبد را اختصاص دهد و شرایط مانند سبد نخست کالا نباشد.
عضو هئیت رئیسه مجلس شورای اسلامی تاکید کرد: مردم حاضرند سبدکالا و یارانه خود را قطع کنند ولی فرزندانشان دارای شغل پایدار باشند و مشکلات بیمهای خانوادهها برطرف شود.
وی تاکید کرد: باید با همدلی در راستای رفع مشکلات نخستین سبدکالا برطرف شود و در این زمینه نیاز است تا مشکلات شناسایی و آسیبشناسی شود.
رئیس فوریتهای پزشکی رامهرمز از مرگ 2 نفر بر اثر برخورد دو دستگاه خودرو در حومه رامهرمز خبر داد.
حسین رستمی لحظاتی پیش در گفتوگو با خبرنگار فارس در رامهرمز اظهار کرد: صبح امروز براثر برخورد دو دستگاه خودرو در حومه رامهرمز 3 نفر کشته و مصدوم شدند.
وی ادامه داد: این تصادف در کیلومتر 20 محور رامهرمز به بهبهان راس ساعت 8 و 20 دقیقه صبح امروز بین یکدستگاه سواری پژو پارس و یکدستگاه کامیون ده چرخ رخ داد.
رستمی تصریح کرد: فوت شدگان حادثه، به نامهای علی احمدی 20 ساله، مصطفی احمدی 31 ساله و تنها مصدوم حادثه محمد احمدی 21 ساله بوده که حال وی وخیم گزارش شده است.
رئیس فوریتهای پزشکی رامهرمز گفت: مصدوم و فوتشدگان حادثه توسط دو دستگاه آمبولانس فوریتهای پزشکی رامهرمز به بیمارستان امام خمینی این شهرستان انتقال یافتند.
مانور یک هفتهای ارتقای امنیت اجتماعی با حضور معاون وزیر کشور در اهواز آغاز شد.
به گزارش خبرگزاری فارس از اهواز، مانور ارتقاء امنیت اجتماعی صبح امروز با حضور معاون وزیر کشور در اهواز آغاز شد.
این مانور به مدت یک هفته در خوزستان ادامه خواهد داشت.
پیش از این نیز مانور مبارزه با مواد مخدر در سراسر استان برگزار شد و حالا این دومین مانور آگاهیبخشی در خوزستان محسوب میشود.
مانور ارتقای امنیت اجتماعی در راستای افزایش آگاهی مردم در زمینههای مختلف از جمله خطرات و آسیبهای اجتماعی و اعمال مجرمانه تبهکاران برگزار میشود.
با توجه به اعلام استاندار خوزستان قرار است برگزاری مانورهای مختلف در استان خوزستان در سال آینده نیز ادامه داشته باشد.
وزارتخارجه آمریکا خواستار آزادی "موسوی و کروبی" شد
وزارت خارجه آمریکا با انتشار بیانیه مداخلهجویانهای بار دیگر خواست خود برای آزادی سران فتنه را تکرار کرد.به گزارش مشرق، خبرگزاری رویترز نوشت: در بیانیه وزارت خارجه آمریکا بار دیگر دخالت این کشور در امور داخلی ایران تکرار شده و ادعا شده که حبس سران فتنه(میرحسین موسوی و مهدی کروبی) خلاف قانون است."ماری هارف"، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در این بیانیه که در سایت وزارت خارجه آمریکا منتشر شده، مدعی است: «ایالات متحده همچنان از دولت ایران میخواهد تا به تعهدات خود پایبند بوده و بار دیگر خواست خود را برای آزادی همه زندانیان عقیده تکرار میکند.»همزمان با وزارت خارجه آمریکا سازمان عفو بینالملل نیز در بیانیهای در روز ۲۵ بهمن ماه همین ادعا را داشته است.اخیرا "ماری هارف" اظهارات تندی را درمورد نقض حقوق بشر ایران به زبان میراند و در روز پنجشنبه هم مدعی شده بود که تحریمها علیه ایران باید به دلیل نقض حقوق بشر این کشور ادامه پیدا کند."منصور حقیقتپور" عضو کمیسیون امنیت ملی در واکنش به اظهارات "ماری هارف" معاون سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا گفته بود: بنده براین باورم باید یک هیئت منصفه بینالمللی در راستای مقایسه نقض حقوق بشر در ایران و آمریکا وارد عمل شود تا مشخص شود که آمریکاییها به معنای واقعی ناقض حقوق بشرند و جمهوری اسلامی ایران هیچ گونه اقدامی را در راستای نقض حقوق افراد انجام نمیدهد.منبع: باشگاه خبرنگاران
یک وب سایت آمریکایی مدعی شددرخواست ایران از روسیه برای برگزاری مانور مشترک دریایی با ایران
به گزارش هایی دست یافته است که نشان می دهد نیروی دریایی آمریکا قصد اعزام ناوهای بیشتر به منطقه خلیج فارس به ویژه به دو کشور امارات و بحرین - به عنوان ناوگان پنجم دریایی آمریکا - را دارد.یک وب سایت آمریکایی با انتشار خبری مدعی شد ایران به روسیه پیشنهاد برای برگزاری یک مانور مشترک دریایی در خلیج فارس را داده است.به گزارش عصر ایران وب سایت " ورلد نت دیلی" به نقل از برخی منابع امنیتی غربی در خاورمیانه نوشت ایران در واکنش به حضور نیروهای دریایی آمریکا در منطقه خلیج فارس از روسیه خواسته است تا در ماه می (اردیبهشت 93) سال جاری میلادی دو کشور یک مانور مشترک دریایی در منطقه برگزار کنند.این منابع امنیتی مدعی شدند روسیه درخواست ایران را در دست بررسی دارد و هنوز به این پیشنهاد ایران جواب نداده است.ورلد نت دیلی مدعی شده است ایران این پیشنهاد را در واکنش به حضور ناو هواپیما بر هسته ای "یو اس اس هری ترومن" در نزدیکی منطقه خلیج فارس به عنوان یک هشدار به ایران در مورد برنامه های هسته ای این کشور ، به روسیه ارایه داده است.همچنین این گزارش می افزاید ایران به گزارش هایی دست یافته است که نشان می دهد نیروی دریایی آمریکا قصد اعزام ناوهای بیشتر به منطقه خلیج فارس به ویژه به دو کشور امارات و بحرین - به عنوان ناوگان پنجم دریایی آمریکا - را دارد.ورلد نت دیلی در این گزارش به سخنان روز پنج شنبه مهدی سنایی سفیر جدید ایران در روسیه مبنی بر عزم و اراده دولت روحانی برای گسترش همکاری ها و روابط با روسیه نیز استناد کرده است.
بررسی اعتراف آمریکا در مورد سوریه
چرا آمریکا با ماندن اسد موافقت کرد؟
آمریکا، به دلیل بالا رفتن هزینههای درگیری در مناطق مختلف جهان، بعد از ناکامیهای اخیر در سوریه، گامبهگام در حال عقبنشینی است و ماندن اسد در قدرت را بهترین سناریوی موجود میداند. سوریه یکی از آوردگاههایی بود که بار دیگر هژمونی ادعایی آمریکا مجبور به دادن امتیاز شد.Tweet
زمانی که بحران سوریه به تهدیدهای نظامی و اولتیماتوم «حمله» منتهی شد، آمریکاییها شاید تصور آن را هم نمیکردند زمانی برسد که هجوم گستردهی تروریستهای القاعده به این کشور، بازگشت «بشار اسد» و ماندن وی در قدرت را تبدیل آرزویی برای آنها کند. این «آرزو» ابتدا از زبان رئیس سابق آژانس مرکزی آمریکا «سیا» بیان شد. مایکل هایدن در بیان احتمالات دربارهی سرنوشت سوریه اعلام کرد که بهترین احتمال برای این کشور باقی ماندن بشار اسد در قدرت است و دو سناریوی دیگر، که برای سوریه پیشبینی شده است، چنان وحشتناک است که نمیتوان تصور کرد برای مردم این کشور چه اتفاقی میافتد. وی، که در هفتمین نشست سالانهی تروریسم مرکز «جیمز تاون» با موضوع تروریسم سخن میگفت، سه گزینهی احتمالی برای آیندهی سوریه را پیروزی اسد، تجزیهی سوریه و ادامهی درگیریهای موجود میان تندروهای سنی و شیعه در این کشور دانست و افزود در میان این سه سناریو، هیچ یک پیروزی مخالفان را شامل نمیشود.[1] در این مطلب، قصد واکاوی علل چرخش 180درجهای غرب در این باره را داریم.
پیروزی و تسلط نسبی اسد بر کشور
دولت سوریه و ارتش این کشور، طی قریب به سه سال، توانستهاند با گروههای مختلف مخالف، معارض و تکفیری بجنگند و اجازه ندادهاند آنها بر اوضاع کشور مسلط شوند. این مسئله در حالی است که به جز چند کشور روسیه، ایران و چین بقیهی قدرتهای بزرگ و منطقهای، به طور آشکار و نهان، از مخالفین حمایت کردهاند. از طرفی، مقامات کاخ سفید و کشورهای غربی بارها اذعان کردهاند که اسد بر اوضاع کشورش مسلط شده است.[2] مناطق کلیدی این کشور شامل استانهای مهم دمشق، لاذقیه و طرطوس در دست ارتش است. بسیاری از نقاط مهم حلب و حمص هم در کنترل دولت است. این موارد نشان میدهد اگر حمایتهای خارجی به مخالفین قطع شود، بدون شک، پیروز این میدان رئیسجمهور سوریه است؛ کما اینکه روند تحولات نیز به خوبی مؤید این ادعاست.
از این رو، دولت سوریه به علت تسلطش در برههی کنونی خواستار شرکت فعالانه در کنفرانس ژنو 2 بود و مخالفین از حضور همه جانبه در این کنفرانس سرباز میزدند. غربیها نیز بهترین گزینه را این یافتند که از تسلط نسبی وی بر اوضاع حمایت کنند؛ زیرا هیچ گروه قدرتمندی در میان مخالفین وجود ندارد که هم بتواند منافع آنها را حفظ کند و هم یارای تسلط بر دیگر گروهها را به شکل کامل داشته باشد.
تسلط القاعده
همان طور که رئیس سابق سیا نیز بدان اشاره کرده است، تندروهای سنی، که آنها را به عنوان القاعده یا تکفیریها میشناسیم، موفق شدهاند به شکل نسبی بر دیگر گروههای معارض غلبه کنند. شرایط مختلفی باعث گردید تا این گروههای تندرو بتوانند میدان را در سوریه در اختیار بگیرند؛ عواملی مانند حمایت لجستیکی و مالی کشورهایی مانند عربستان، ترکیه و قطر و برخی از کشورهای غربی، بیثباتی سوریه و عدم تسلط دولت بر تمام مناطق کشور از جمله دلایل این امر بود. از طرفی، حوزهی سوریه در منطقهای است که در اطراف آن عراق شرایط امنیتی مناسبی نداشت و مکان بسیار خوبی برای تندروهایی بود که در گذشته هم چند سالی در آنجا حضور تقریباً مستمر و فعالی داشتند. شماری از کشورها عربی مثل اردن، کویت و عربستان سعودی هم، که در درون خودشان نیروهای تندرو را از قبل آموزش داده بودند، با فراهم شدن این فضا به صورت مستقیم و غیرمستقیم از حضور آنها در سوریه حمایت کردند.[3]
این مسئله تنها بر سوریه تأثیرگذار نیست و شعلهور شدن این آتش دامن تمام کشورهای منطقه به ویژه لبنان، اردن و عراق را خواهد گرفت. از طرفی هدف اصلی آنها، جدا از برکناری اسد، قتل عام شیعیان است. ایالات متحده از این مسئله بسیار نگران است؛ زیرا در آن صورت به جای درگیری در یک کشور باید چندین کشور را مدیریت نماید. القاعده اگرچه زاییدهی سیاستهای نادرست آمریکا در افغانستان و پاکستان محسوب میگردد، اما در حال حاضر آنها منافع ایالات متحده و غرب را نیز تهدید میکنند.
جبههی النصره یکی از تندروترین گروهکهای القاعده در سوریه محسوب میشوند و از هیچ جنایتی در این کشور دریغ نکردهاند، تا جایی که دولت این کشور و حزبالله را به حملهی شیمیایی تهدید نمودهاند.[4] بنابراین، اگر این گروهها در سوریه قدرت را به دست بگیرند و به سلاحهای سنگینتر مسلح گردند، برای هیچ کس مشخص نخواهد بود که آیا اسرائیل و منافع غرب در منطقه مورد تهدید و حمله واقع خواهد شد؟ یا حوادث یازدهم سپتامبر تکرار خواهد گردید؟
تجزیهی سوریه و فروپاشی خاورمیانه
سناریوی تجزیهی سوریه به خوبی در سخنان هایدن، رئیس سابق سیا، آشکار است. وی به صراحت از این احتمال ابراز نگرانی کرده و اعلام داشته «داستان این است آنچه که هماکنون در سوریه روی میدهد، سیطرهی تندروهای سنی بر بخش بزرگی از جغرافیای خاورمیانه است. این یعنی انفجار حکومت سوریه و خاورمیانه. از تجزیهی سوریه به شدت نگرانم. این اتفاق منجر به تولد منطقهی جدیدی بدون دولت در تقاطع تمدنها میشود. همهی کشورهای منطقه به ویژه لبنان، اردن و عراق از این وضعیت جدید متأثر خواهند شد.[5]»
این مسئله زمانی اهمیت مییابد که بدانیم اکثر کشورهای خاورمیانه دارای قومیتها و نژادهای متفاوتی هستند و بر اساس قرارداد سایکسـپیکو و بر اساس توافقات قدرتهای بزرگ پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفتهاند و مؤلفههای یک دولتـملت مدرن را ندارند؛ از این رو هر کدام مستعد تجزیه و استقلالطلبی هستند و اگر این مسئله از سوریه آغاز شود، تحرکات استقلالطلبانه در آینده به ترکیه، لبنان، عراق و بقیهی کشورها نیز سرایت خواهد نمود. این وضع میتواند ایالات متحده را نیز با بحران مواجه سازد. زیرا منافع ملی آمریکا در ثبات این منطقه است و هرگونه درگیریهای نظامی و بیثباتی در وهلهی اول ثبات اسرائیل و در مراحل بعد بر نوسانات قیمت نفت تأثیر منفی خواهد گذاشت.
گزینههای بینتیجهی نظامی و برکناری
ایالات متحده و متحدین غربی و منطقهایاش، از ابتدای بحران سوریه، همواره برکناری اسد را خواستار بودند؛ به طوری که در کنفرانسهای به اصطلاح دوستان سوریه پیششرط هر مذاکرهای را برکناری وی معرفی نمودند. مخالفین دولت هم تا بدانجا پیش رفتند که شورای ملی تشکیل دادند و نخستوزیر موقت تعیین و حتی وزرای پیشنهادی خود را نیز اعلام کردند که بعد از برکناری اسد و تا زمان رفراندوم قانون اساسی بر مسند قدرت بنشیند؛اما تحولات در سوریه بر وفق و مراد مخالفان پیش نرفت. نخستوزیران موقت به علت مخالفها و ناامیدی از اوضاع یکی پس از دیگری استعفا دادند و پیروزی ارتش سوریه در میدان نبرد نیز مزید بر علت گشت. از طرفی ایالات متحده، که بر طبل جنگطلبی میکوبید، پس از آنکه با بحرانهای مالی روبهرو گشت و اطمینان خاطر نیافت که این حمله موفقیتآمیز باشد، بر برگزاری کنفرانس ژنو 2 و راهحلهای سیاسی و دیپلماتیک برای حل بحران تأکید ورزید؛ایالات متحده زمانی به این نتیجه رسید که جمهوری اسلامی ایران از ابتدای بحران بر این راهحل تأکید میورزید. این مسئله نشان میدهد که غربیها تحلیل درست و جامعی از اوضاع سوریه و منطقهی خاورمیانه نداشتند و تنها در صدد ضربه زدن به محور مقاومت بودند. حال آنکه اگر این موضع از ابتدای ناآرامیها اتخاذ میگشت، شاهد دهها هزار کشته و خسارتهای مالی و صدها هزار آواره نبودیم.
حمایتهای ایران و روسیه
جمهوری اسلامی ایران و روسیه از ابتدای ناآرامیها با دولت سوریه همنظر و خواستار خروج تروریستها از این کشور و مذاکره برای خاتمه دادن به این شرایط بودند. این دو با حمایتهای همهجانبهشان به اسد کمک نمودند و مانع از آن شدند که خواست غربیها برای حمله به این کشور محقق گردد. به طور مثال، پس از جدی شدن بحث جنگ در خصوص استفاده از سلاح شیمیایی در «غوطه»ی دمشق وزیر امور خارجهی کشورمان به عراق سفر کرد و هدف از این سفر را آشکارا تلاش برای ممانعت از وقوع جنگ اعلام نمود. از طرفی، روسیه نیز اعلام کرد که در مقابل حملات نظامی ساکت نخواهد نشست و همین تلاشها باعث گردید حمله صورت نپذیرد. این حمایتها باعث قدرت گرفتن راهحل سیاسی و رنگ باختن راهحل نظامی گردید.
نتیجه
برآیند آنچه در بالا ذکر شد، این است که دست به دست هم دادن چند عامل منطقهای، بینالمللی و میدانی غرب را به همان نتیجهای رسانده است که ایران و روسیه از ابتدا بر آن تأکید میکردند. لذا به نظر میرسد بهترین گزینه در شرایط کنونی حفظ نظام فعلی سوریه، تلاش برای خروج تروریستها از این کشور و آغاز مذاکرات برای اصلاح نظام است. آمریکا، به دلیل بالا رفتن هزینههای درگیری در مناطق مختلف جهان، بعد از ناکامیهای اخیر در سوریه، گامبهگام در حال عقبنشینی بود و ماندن اسد در قدرت را بهترین سناریوی موجود میداند. سوریه یکی از آوردگاههایی بود که بار دیگر هژمونی ادعایی آمریکا مجبور به دادن امتیاز شد و راه را برای امتیاز دادنهای آتی نیز بدین طریق هموارتر کرد. حال باید دید که در مسائل دیگر از جمله در لبنان، فلسطین و در ارتباط با موضوع هستهای ایران این کشور مجبور به اتخاذ چه مواضعی خواهد بود؟
پینوشتها:
[1]http://www.asriran.com/fa/news/308816
[2]http://irdiplomacy.ir/fa/page/1900310/
[3] http://www.ghatreh.com/news/nn16549058/
[4]http://www.onib.ir/News/Item/10058/28/10058.html
[5]http://www.ghatreh.com/news/nn16988290/
[6]http://www.onib.ir/News/Item/10058/28/10058.html
مریم فتاحی؛ کارشناس مسائل بینالملل
منبع : پایگاه تحلیلی تبیینی برهان
عبدالله مرادیجامعه شناسی شکل گیری تروریسم سلفی- تکفیری
قرائتهای افراطی و خوارجی از اسلام، گسترش فقر اقتصادی و حاکمیت استعمار در دنیای اسلام سبب گردیده است تا شاهد گسترش اندیشههای سلفی باشیم.Tweet
بخش اول
مقدمه
محققان جنبش های اسلامی از تعابیر مختلفی چون بنیادگرایی، بیداری اسلامی، اسلام سیاسی و ... برای تبیین فضای اسلام خواهی در کشورهای اسلامی استفاده کرده اند. اما در یک معنای کلان، اسلام سیاسی اصطلاحی جدید است که تلاش دارد مبانی نظری متفاوتی در مواجه با سیطره مدرنیسم و آموزه سکولاریسم درجهان ارائه داده و همچنین با ایجاد مقاومت اسلامی، در برابر استعمار به مبارزه بپردازد.
لذا تلاش احیاگران مسلمان برای احیای تمدن اسلامی و بازگرداندن اسلام به عرصه زندگی سیاسی، برای غربیان همراه با افول سلطه آنان بوده و برای نابهنجار و ارتجاعی نشان دادن اسلام سیاسی، از واژگانی چون بنیادگرایی و رادیکالیسم اسلامی استفاده می کنند. تروریسم سلفی، یکی از ابعاد تلاش نظام سلطه برای تغییر فرایند اسلام گرایی، خشونت گرایی و تامین منافع استراتژیک است.
مفروض این مقاله آن است که تررویسم سلفی، قرائتی ناقص، رادیکال و نص محورانه از متون دینی است که در اثر مواجهه با بحران دنیای جدید، برخی مسلمانان را به سوی افراط سوق داده است. لذا نمی توان آن را در گفتمان کلان اسلام سیاسی قرار داد. در این فرصت تلاش خواهیم کرد تا در دو نوبت اولا، به معرفی مبانی و ریشه های شکل گیری تروریسم سلفی بپردازیم و در قسمت آتی، به این پرسش بپردازیم که تعامل غرب و تروریسم سلفی به چه شکل بوده است.
اسلام سیاسی و تروریسم سلفی
اسلام سیاسی اصطلاحی جدید است و به دنیای مدرن تعلق دارد. پیش از غلبه و سیطره مدرنیسم غربی و سیطره آموزه سکولاریسم درجهان، چنین اصطلاحی کاربرد نداشته است. در گفتمان اسلام سیاسی، دین صرف اعتقاد نیست، بلکه ابعادی فراگیر دارد و تمامی عرصه حیات آدمی را در بر می گیرد. چنین نگرشی در تمامی گرایش های درونی گفتمان اسلام سیاسی مشترک است و از این جهت می توانیم تمامی آنها را در درون گفتمان اسلام گرایی قرار دهیم و در تحلیل خود از اسلام سیاسی به مثابه یک کلیت واحد سخن بگوییم.نوبیناد گرایی سلفی یا همان تروریسم سلفی، از ریشه های وهابی(سلفی) و اندیشه های تندروی اخوانی(بنیادگرایی) نشات می گیرد و در واقع حاصل دیالکتیک این ریشه های نظری با شرایط سیاسی - اجتماعی دوران استبداد و استعمار است.
از این منظر اسلام سیاسی گفتمانی است که هویت اسلامی را در کانون عمل سیاسی قرار می دهد (بهروز لک، 1385). اما اسلام گرایان دارای تنوعات و تفاوت های درونی گسترده ای هستند و راهبردهای گوناگونی را در راستای اسلامی شدن در نظر دارند. از منظر گفتمانی، اسلام سیاسی یا اسلام گرایی همان نقشی را ایفا می کند که مدرنیسم برای مجموعه های از مکاتب و نگرش ها در غرب ایفا می کند. البته این به معنای یکدست پنداشتن اسلام گرایان نمی باشد.
چرا که عوامل متعددی باعث گردیده که ما با اسلام گرایان روبرو باشیم و نه یک جریان مشخص و مقید اسلام گرایی. از این نظر، اسلام گرایی هرگز جریان یکدست و یکپارچه ای نیست ولیکن می توان از جریان کلی اسلام گرایی به عنوان پدیده ای مدرن، بدیلی هویتی و تلاشی سیاسی در برابر دنیای جدید، که به دنبال استقلال و توسعه کشورهای اسلامی بوده است، نام برد.
اما «سلفی گری» در معنای اصطلاحی آن، نام فرقهای است که تمسک به دین اسلام جسته، خود را پیرو سلف صالح میدانند و در اعمال، رفتار و اعتقادات خود، سعی بر تابعیت از پیامبر اسلام(ص)، صحابه و تابعین دارند.سلفىها خود را پیرو مکتب «اهل حدیث»مىدانند که در عصر عباسیان و پس از اختلاف با عقلانیت معتزلی و کلام شیعی پدید آمدند.
البته هرگز سلفی گری به عنوان مذهب مطرح نبود تا اینکه ابن تیمیه دعوت به شیوه سلف را شعار مکتب خود ساخت، و محمد بن عبدالوهاب مسائل ابن تیمیه و نظرات وی را با خشونت پیگیری کرد. (عنایت، 1363: 7) مهمترین شاخصه های تفکر ابن تیمیه و بالتبع وهابیت موارد زیر است:
1 – مبارزه با شرک وخرافات و بازگشت به اسلام سلف صالح. آنان زیارت مزار پیامبر و بزرگان دین را شرک می شمردند و نیز توسل جستن به آنها را غیر اسلامی می دانستند. به همین خاطر ابن عبد الوهاب در یکی از کتابهایش بیش از 25 بار مسلمان غیر وهابی را مشرک، کافر، بت پرست، مرتد، منکر توحید و ... خوانده است.
2 – مخالفت با عقل، فلسفه، اجتهاد، تفسیر قرآن، عرفان و هرگونه نوآوری فکری با عنوان بدعت.
3 – وحدت خلافت دینی و عربی.
4 – مخالفت شدید با شیعیان. بدیهی است که هریک از عناوین فوق به لحاظ فقهی، پیامدهای خاص خود را دارد که کشتن و به تاراج بردن مال دیگران از جمله آنها است. (موثقی، 1389: 161-170)
وهابیت جنبشی بود که به زعم بنیانگذار آن، در پی بازگشت به اصول اولیه و راستین اسلام بود تا از کج روی های رایج در دنیای اسلام جلوگیری کند. لذا نقطه عزیمتی متفاوت از جریان اسلام سیاسی دارد. با توجه به این نقطه عزیمت تاریخی، نو بنیادگرایی سلفی نمی تواند در قالب بیداری اسلامی مطالعه شود، چرا که عامل موثر در شکل گیری بیداری اسلامی در جهان عرب در قرون معاصر، علاوه بر میراث اسلامی، سلطه غرب بوده است که پیش از آن دنیای عرب، در انزوای ناشی از غفلت از جهان بیرون به سر می برد. (خدوری، 1372: 288)جریان سلفی با استفاده از اندیشه های تکفیری ابن تیمیه و منابع مالی وسیعی که شبکه های وهابیت در اختیار آنان قرار می دهند، سازماندهی گسترده ترین شبکه تروریستی جهان، یعنی القاعده را در اختیار دارد.
اینک جریان سلفی با استفاده از اندیشه های تکفیری ابن تیمیه و منابع مالی وسیعی که شبکه های وهابیت در اختیار آنان قرار می دهند، سازماندهی گسترده ترین شبکه تروریستی جهان، یعنی القاعده را در اختیار دارد که به دلیل استفاده از اشکال مختلف ایجاد خشونت، نظیر تروریسم انتحاری، نماینده شاخص تروریسم نوین در دوران معاصر به حساب می آید.
جامعه شناسی شکل گیری تروریسم سلفی
در کنار بعد وهابی (سلفی بودن) بودن این رویکرد، که از شبه جزیره عربستان نشات می گیرد، ریشه دیگر این رویکرد به جریانات تندوری اخوان المسلمین در مصر باز می گردد. در واقع شکست تجربه اخوان المسلمین در مصر و مواجه آنان با سرکوب شدید توسط ناصر و سادات، اسلام گرایان اخوانی را، که عمدتا پیرو سید قطب بودند، به افراط گرایی سوق داد. مطالعه اندیشه سید قطب نشان می دهد که چگونه بسیاری از اسلام گرایان معتدل به تندروی و تکفیرگری گراییدند.
در واقع ایده «حاکمیت و جاهلیت» در اندیشه سیاسی سید قطب که محصول رنج و آزار دوران زندان اوست، به منزله شالودهاى براى جنبشهاى اسلامگراى تندوری معاصر درآمده است. به نظر اسلام شناس برجسته، ژیل کوپل، سه نوع برداشت متفاوت از آراى سید قطب وجود دارد.
مهمترین برداشت که رادیکالترین آنها نیز مىباشد، تفسیر قطب از جاهلیت و تکفیر را به همه نقاط جهان و به همه انسانها تسرى داده است. دومین برداشت، تفسیرهاى او را تنها به حاکمان کشورهاى اسلامى ارتباط مىدهد. سومین برداشت، تفسیرى نمادین است که توسط اعضای معتدل اخوان المسلمین ارائه می شود و اعتقاد دارد، تفسیر قطب از جاهلیت را تنها باید از نظر معنوى بررسى کرد و نه از نظر مادى. (Kepel، 2002: 27-31).
این تحول را البته بایستی در شرایط سیاسی اجتماعی جهان اسلام در طول قرن بیستم جستجو نمود. ضعف مشروعیت نخبگان حاکم و عدم اتخاذ رویکردهای سیاسی و اجتماعی درست در بطن جوامع، و در نتیجه آن، افزایش روز افزون مشکلات مردم، باعث روی آوردن حاکمان به استراتژی های سرکوبگرانه و محدود کننده در کشورهای اسلامی گردید.
از سوی دیگر، توزیع بد و نامتوازن ثروت در نتیجه سوء حکومت، و وجود ثروت های سرشاری همچون نفت در اغلب این کشورها، شکاف اجتماعی و تضاد طبقاتی را در این جوامع روزافزون کرده است. در واکنش به بحران های سیاسی اقتصادی در جهان اسلام، پدیده بنیادگرایی سلفی، که از اندیشه وهابی(عربستانی)- سلفی(مصری) ارتزاق می کرد، در افق سیاسی جهان اسلام نمایان شد. تحت این شرایط بود که گرایش به مذهب قوت گرفت و پدیده ای به نام نوبنیادگرایی اسلامی پا به عرصه وجود گذاشت.
در حقیقت فرمول «محرومیت- ناکامی- پرخاشگری» که در علوم جامعه شناسی و روانشناسی کاربرد دارند، در مورد تحلیل علل بروز رفتارهای خشونت بار از سوی بنیادگراها قابل استفاده است. (شفیعی، 1383) ژاک برک در تحلیلی که از نوبنیادگرایی اسلام دارد، ناتوانی کشورهای اسلامی در ارائه مدل هایی متناسب با عصرتکنیک و تمدن در قرن بیستم را زمینه ساز افراطی شدن آنها می داند. وی مهم ترین دلیل درونی را توقف اجتهاد، و سرکوب حرکت های اصلاحی، به نام مبارزه با بدعت می داند. (به نقل از: شریعتی، 1381: 8)در گفتمان اسلام سیاسی، دین صرف اعتقاد نیست، بلکه ابعادی فراگیر دارد و تمامی عرصه حیات آدمی را در بر می گیرد. چنین نگرشی در تمامی گرایش های درونی گفتمان اسلام سیاسی مشترک است و از این جهت می توانیم تمامی آنها را در درون گفتمان اسلام گرایی قرار دهیم.
در چنین وضعیتی آن بخش از اقشار اجتماعی که تمسک به اصول جهانی مدرنیته برای آنان هویت بخش نیست، و از سوی دیگر از بنیاد های ملی و دینی اجتهادی برخوردار نیستند، این آمادگی را مییابند که در معرض جاذبههای ایدئولوژی های بنیادگرا قرار گیرند.
این امر در کنار تعاملات استعمار گرانه تاریخی غرب در جهان اسلام، باعث می شود رهبران جنبشهای بنیادگرای اسلامی، به سوی قرائت های سلبی و خاص از اسلام روی آورند و برخورد خشن را برای نیل به اهداف خود تجویز کنند. فوکویاما استدلال میکند که چرخش سریع مدرنیته همیشه با افراط گرایی همراه بوده است، همچنان که در نسلهای قبل هم جوانان به ایدئولوژی آنارشیسم و فاشیسم میگرویدند.
علاوه بر این، اسلامگرایی افراطی همان قدر که پدیده ای مذهبی است، محصول مدرنیته و جهانی شدن است و به صرف ممانعت از مسافرت مسلمانان به اکناف جهان و انقطاع آنها از فرهنگشان، از شدت وحدت اسلامگرایی افراطی کاسته نخواهد شد. از نظر او نظریههای ساده انگارانهای که مشکل تروریسم را به مذهب یا فرهنگ منتسب میکنند، نه تنها نادرست اند بلکه اوضاع را وخیمتر میسازند. (فوکویاما، 1386: 113-112)
شبیه این استدلال را اسلام شناس فرانسوی، الیور روآ، دارد و در بررسی تروریسم سلفی به مفهومی به نام «سرزمین زدایی از اسلام» اشاره می کند. به اعتقاد او دینداری خالص اسلامی همواره در فرهنگ ملی یا محلی ریشه دارد و این نوع دینداری ریشه پدیده تروریسم نیست.
شاخه رادیکال اسلامگرایی محصول چیزی است که اولیور روآ آن را « سرزمین زدایی» اسلام مینامد. یعنی آحاد جوانان مسلمان ریشههای فرهنگی خود را از دست داده و از جامعه کشورهای غیر اسلامی رها شدهاند، و این مساله روشن میکند که چرا سر منشاء بسیاری از اسلام گرایان رادیکال غرب است و نه منطقه خاورمیانه. (Roy، 2004: 113-112).
بنابراین نوبیناد گرایی سلفی یا همان تروریسم سلفی، از ریشه های وهابی(سلفی) و اندیشه های تندروی اخوانی(بنیادگرایی) نشات می گیرد و در واقع حاصل دیالکتیک این ریشه های نظری با شرایط سیاسی - اجتماعی دوران استبداد و استعمار است. لذا سلفی گری که در شکل سنتی خود صرفا به عنوان یک نگرش معیوب، چندان حوزه عملی برای خود نمی بیند، با ورود به عصر پسااستعماری، در هیبت گروههای تروریستی فراملی ظاهر می شود.
روش شناسی سلفی
نوبنیادگرایان وارث سنت سلفی هستند که نگران از بین رفتن اسلامِ ناب، به خاطر تاثیرپذیری از دیگر مذاهب هستند؛ و بر اجرای شریعت به عنوان یگانه ملاک جامعه ی اسلامی تاکید می نمایند. این جریان نه تنها به شدت ضدمسیحی و ضدیهودی است، بلکه حتی دارای جهت گیری شدیدِ ضد شیعی است. نوبنیادگرای در حقیقت اعتقاد دارند که اسرائیل، آمریکا و ایران برای نابودی اسلام راستین متحد شده اند. (جوکار، 1386: منابع اینترنتی).جریان نوبنیادگرایی ضمن رد اجتهاد در علوم دینی، تنها به نصوص- به ویژه سنت- اتکا می کنند و حتی در مورد پیشوایان دینی گذشته مذاهب چهارگانه نیز با دید انتقادی می نگرند. مثلا شکری مصطفی، رهبر تکفیر و الهجره، معتقد است که: قرآن به زبان عربی ساده و کاملا روشن برای هر مسلمانی نازل شده است و نیازی به تفسیر آن نیست.
از منظر روش شناسی، نوبنیادگرایی به متن و نص توجه می کند که ریشه فکری آنها به اسلام سلفی برمی گردد.جریان نوبنیادگرایی ضمن رد اجتهاد در علوم دینی، تنها به نصوص- به ویژه سنت- اتکا می کنند و حتی در مورد پیشوایان دینی گذشته مذاهب چهارگانه نیز با دید انتقادی می نگرند.
مثلا شکری مصطفی، رهبر تکفیر و الهجره، معتقد است که: قرآن به زبان عربی ساده و کاملا روشن برای هر مسلمانی نازل شده است و نیازی به تفسیر آن نیست. (به نقل از: جوکار، 1386: منابع اینترنتی) برخلاف سنت گرایان که اذن جهاد را تنها از سوی علما و پس از مشاوره با دیگران مجاز می دانستند، نوبنیادگرایان مفهوم جهاد را عوامانه کرده و با تاکید بر تکفیرگرایی، آنرا به ابزاری کارآمد برای مبارزه علیه دشمنان مسلمان و غیر مسلمان خود تبدیل کرده اند.
عبدالله عزام از علمای وهابی می گوید: یک فهم نادرست از کلمه جهاد در میان مسلمانان شکل گرفته که فکر می کنند جهاد هر نوع تلاش در راه خداست و آنرا محدود به سحرخیز بودن و خواندن خطبه و سخنرانی و یا خدمت به خانواده و پدر و مادر کرده اند. در حالی که جهاد صرفا به معنای «قتال» است.
در یک جمع بندی باید گفت، قرائت های افراطی و خوارجی از اسلام، گسترش فقر اقتصادی و حاکمیت استعمار در دنیای اسلام سبب گردیده است تا شاهد گسترش اندیشه های سلفی باشیم. ریشه های فکری و بنیادهای نظری القاعده حداقل به ابن تیمیه می رسد. این مساله هم به لحاظ شباهت های زمانی و موقعیتی عصر ابن تیمیه، و هم به لحاظ وجود شباهت بسیار تنگاتنگ نشانگان زبانی در گفتمان ابن تیمیه و بنیاد گرایی اسلامی، به خصوص القاعده، تا حدی زیادی روشن به نظر می رسد. (کپل، 1382: 239)
لذا ایدئولوژی القاعده بر چهار رکن سلفی گری، رادیکالیسم، شیعه ستیزی و غرب ستیزی استوار است. از نگاه آنان، دین یک نظام ساده حقوقی است که از جانب خداوند برای رهایی بشر از عذاب دنیوی و اخروی نازل شده و تکالیفی را بر او واجب کرده است. لذا بشر برای سعادت دنیا و آخرت باید به عبادت و اطاعت از خدا بپردازد.
مهمترین و سرآمد تمام عبادت ها و معیار ایمان واقعی و دروغین، «جهاد» است. با وجود تنگ نظری القاعده در تعیین مسلمانان، و از آنجا که مرز میان انسان ها را ایدئولوژی سلفی رادیکال تعیین می کند، بسیاری از مخالفان آن ایدئولوژی به عنوان کافر، مشرک و منافق تلقی می شوند و مبارزه با آنان مشروعیت می یابد.
منابع
بهروز لک، غلامرضا (1385)، اسلام سیاسی و جهانی شدن، فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره 31.
جوکار، محمد صادق (1386)، چیستی نوبنیادگرایی اسلامی، منابع اینترنتی: باشگاه اندیشه.
خدوری، مجید (1372)، گرایش های سیاسی در جهان عرب، ترجمه عبد الرحمن عالم، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی.
شریعتی، سارا (1381)، بنیاد گرایی و روایتی معقول از چپ اسلامی، روزنامه ایران، شنبه 26/5/81.
شفیعی، نوذر (1383)، شکل گیری بنیاد گرایی اسلامی، همشهری دیپلماتیک، شماره 27.
کپل، ژیل (1382)، پیامبر وفرعون، ترجمه حمید احمدی، تهران: کیهان.
عنایت، حمید (1363)، سیری در اندیشه سیاسی عرب، تهران: امیر کبیر.
فوکویاما، فرانسیس (1386)، امریکا بر سر تقاطع، دموکراسی، قدرت و جریان نو محافظه کاری، ترجمه مجتبی امیری وحید، تهران: نشر نی.
موثقی، احمد (1389)، جنبشهای اسلامی معاصر، تهران: سمت.
Kepel, Gilles (2002), Jihad: The Trail of Political Islam, Massachuesetts: Harvard University Press.
Roy Olivier (2004),globalized Islam: the search for a new ummah، newyork: columbia university press.
عبداله مرادی
دانشجوی دکتری روابط بین الملل
دامنه تهدیدات تروریستهای سلفی در منطقه برای غرب
حسین توسلی
احساسات ضدغربی در منطقه غرب آسیا و در میان نیروهای القاعده، به دلیل مبارزه با آمریکا در افغانستان و عراق، این نگرانی را در غرب تشدید کرده که اهداف بعدی حملات القاعده پس از جنگ سوریه، غرب است.Tweet
شکل گیری بحران سوریه، بار دیگر خطرات حضور سلفی ها در منطقه غرب آسیا را نشان داد. خطر افراط گرایی نیز از داخل سوریه فراتر رفته و در سطح منطقه و حتی سطح جهانی نیز مطرح شده است. حامیان تروریست ها، هیچ گاه تصور نمی کردند که حمایت هایشان چه تهدیداتی را برای آنها به وجود خواهد آورد. تصور غرب بر آن بود که با حمایت های خود از بحران سوریه، لیبرال ها و سکولارها جانشین بشار اسد خواهند شد.
اما با طولانی شدن بحران سوریه، نیروهای سلفی از مناطق مختلف جهان، همچون غرب آسیا، شمال آفریقا و حتی اروپا وارد سوریه شدند. غربی ها در ابتدا با هدف از بین رفتن حکومت سوریه در کوتاه ترین زمان، به حمایت از نیروهای مخالف بشار اسد پرداختند. تا اینکه کم کم با افزایش تعداد نیروهای سلفی و اقدامات وحشیانه آنها، افکار عمومی در سطح جهان تحت تاثیر این اقدامات قرار گرفت. جدا از این مسئله، به نظر می رسد نیروهای تکفیری و سلفی در سوریه، می توانند تهدیدی بالقوه علیه غرب و منافع کشورهای غربی باشند. که در ذیل به این تهدیدات اشاره می نماییم.
1- ابهام در روند دموکراتیزه کردن منطقه
یکی از سیاست های غرب در مناطق مختلف جهان، صدور اندیشه لیبرالیسم و تلاش جهت دموکراتیزه کردن حکومت هاست. این راهبرد غرب، مبتنی بر ماموریت جهانی است که آمریکا برای خود متصور است. تصور غرب بر آن است که از این طریق می تواند تهدیدات جهانی را خنثی کند و در گسترش صلح و امنیت جهانی پیشتاز باشد. اما در حقیقت هدف از گسترش اندیشه لیبرالیسم در جهان، تامین منافع غرب است.
غربی ها تلاش می کنند نوعی یکسان سازی حکومتی به وجود آورند، تا از طریق اشتراکات حکومتی، منافع شان بهتر تامین شود و دغدغه های امنیتی شان از بین رود. این مسئله در غرب آسیا اهمیت دو چندانی دارد؛ چرا که تمامی نگرانی های امنیتی غرب مربوط به این منطقه است.اصولا اندیشه ها تندرو جهت بسط و گسترش تفکر خود در مناطق مختلف جهان تلاش بسیاری انجام می دهند و در این زمینه ضمن یارگیری، آموزش را سرلوحه کار خود قرار می دهند. این مسئله را می توان در گسترش تفکر القاعده مشاهده نمود.
البته نباید تصور شود که تلاش آمریکا برای ترویج دموکراسی در سراسر مناطق جهان، از جمله منطقه غرب آسیا، مربوط به چند سال اخیر است. در دهه 70 میلادی و در زمان ریاست جمهوری کارتر، یکی از اهداف این دولت،کمک به هم پیمانان آمریکا جهت حرکت در مسیر دموکراسی بوده است. این مسئله در زمان محمدرضا پهلوی در سالهای 55 به بعد، در قالب باز شدن فضای سیاسی کشور نمود یافت.
جدیدترین طرح و برنامه آمریکا در این زمینه، مربوط به طرح خاورمیانه بزرگ بود. باید در نظر داشت که گسترش لیبرالیسم، بدون ترویج فرهنگ لیبرالی به نتیجه نمی رسد. غرب در چند سال اخیر به این نتیجه رسیده است که در درجه اول باید فرهنگ مردم منطقه تغییر کند، و تبدیل به فرهنگ لیبرالی شود.
چرا که در صورت سرنگونی رژیم های پادشاهی منطقه ( چه به وسیله انقلاب مردمی و یا فشارهای خارجی)، به دلیل فرهنگ اسلامی مردم منطقه، اسلام گرایان به قدرت می رسند. این مسئله را هم اینک در کشورهای بیدار شده منطقه، مانند مصر، لیبی و تونس مشاهده می کنیم. چنین موضوعی می تواند برای غرب تهدید محسوب شود. اما در صورت تغییر فرهنگ مردم منطقه از اسلامی به لیبرالی، با انقلاب در کشورهای عربی، سکولارها می توانند به قدرت برسند.
زیرا مردمی با فرهنگ لیبرالی، قطعا به دنبال اسلام سیاسی نیستند. بنابراین راهبرد غرب در منطقه تغییر کرده است. غرب دیگر تلاش نمی کند تا با تحمیل اصلاحات دموکراتیک به کشورهای عربی منطقه، دموکراسی را در این کشورها ترویج دهد. این کشورها حافظ منافع غرب در منطقه می باشند. فرهنگ مردم منطقه هنوز گرایشات اسلامی دارد؛ لذا حفظ رژیم های عربی برای غرب سودمند است.
راهبرد غرب در این زمینه، حفظ چنین دولت هایی است. البته با تاکید بر آنکه ارزش های غربی را در این کشورها گسترش دهد. آنها از طریق تحقیر فرهنگ بومی و اسلامی با استفاده از رسانه ها، درصدد ترویج این ارزش ها می باشند. در واقع نگاه غرب به رژیم های سلطنتی منطقه این است که این دولت ها در کوتاه مدت ثبات منطقه را حفظ کنند، اما در بلند مدت می توانند به تهدیدی برای غرب تبدیل شوند.
در حال حاضر این مسئله را می توان مشاهده نمود. عربستان در عین حال که متحد غرب است، از سلفی ها و افراطی ها حمایت می کند. این مسئله در آینده منجر به رویارویی آمریکا با این کشور می شود. قطعا آمریکا از نیروهای سلفی، به خصوص در سوریه، استفاده ابزاری نموده است.
اما در حال حاضر با این چالش روبرو شده است که با گسترش این اندیشه در منطقه و به وجود آمدن حکومت های افراطی، تهدیدی جدی بر سر راه گسترش اندیشه و فرهنگ لیبرالی در منطقه می باشند، و این موضوع می تواند در مقابل خواسته ها و منافع غرب قرار گیرد.
2- افزایش دغدغه های امنیتی غرب نسبت به منطقه
منطقه غرب آسیا همواره از جمله مهمترین مناطق جهان محسوب می شود. در دیدگاه بسیاری از نظریه پردازان سیاسی، ثبات و امنیت در این منطقه، امنیت جهانی را افزایش می دهد. با گذشت زمان نه تنها از اهمیت این منطقه کمتر نشده، بلکه بر آن افزوده نیز شده است.غربی ها برای کاهش قدرت جمهوری اسلامی و اتحاد کشورهای عربی علیه جبهه مقاومت، بحران سوریه را جنگی میان شیعه و سنی می دانند و با رسانه های خود این مسئله را تبلیغ می کنند. در بحرین نیز اعتراضات مردم این کشور را، سناریو شیعیان برای کسب قدرت می دانند.
در این زمینه می توان به عوامل متعددی اشاره نمود که یکی از دلایل این موضوع را در مسئله نفت می توان یافت. اهمیت استراتژیک منطقه خاورمیانه، به دلیل افزایش وابستگی دنیا به نفت این منطقه، بیشتر خواهد شد. سهم منطقه خاورمیانه در تولید نفت، از 30 درصد کنونی تا سال 2025 به بیش از 40 درصد افزایش خواهد یافت.
ذخایر موجود نفت در خارج از خاورمیانه با سرعت در حال اتمام است و نرخ اکتشاف میدان هاى جدید در این مناطق به شدت کاهش یافته است. هنگامى که سطح نفت موجود در یک چاه نفتى به زیر نصف برسد، یعنى نصف کل ذخیره چاه برداشت شده باشد، هزینه استخراج نفت آن میدان با سرعت تصاعدى رو به افزایش مى گذارد.
طبق برآوردهاى موجود، اکثر میدان هاى خارج از خاورمیانه به زودى و خیلى بیشتر از میدان هاى نفتى خاورمیانه، به این نقطه خواهند رسید. به این ترتیب انتظار مى رود که در آینده وابستگى جهان به نفت خاورمیانه به شدت افزایش یابد. این امر اهمیت خاورمیانه را در معادلات سیاسى افزایش داده، آن را به اولویت سیاست خارجى جهان غرب، به ویژه ایالات متحده آمریکا، تبدیل نموده است.
بنابراین اولویت اساسی غرب در خصوص تضمین جریان نفت از منطقه به بازارهای جهان، تغییر پیدا نکرده است. یکی دیگر از دلایل اهمیت این منطقه، مسئله اسلام است. مذهب اکثریت مردم این منطقه، اسلام است که ارزش های حاکم بر آن در تضاد با ارزش های غرب است.
ظهور گروه ها و فرقه های تندرو نیز بر اهمیت این منطقه افزوده است. این گروه ها می توانند امنیت جهانی را به مخاطره بیندازند. از جمله این گروهها، گروههای سلفی و وهابی هستند. غربی ها برای کاهش قدرت جمهوری اسلامی و اتحاد کشورهای عربی علیه جبهه مقاومت، بحران سوریه را جنگی میان شیعه و سنی می دانند و با رسانه های خود این مسئله را تبلیغ می کنند. در بحرین نیز اعتراضات مردم این کشور را، سناریو شیعیان برای کسب قدرت می دانند.
در عراق ظلم دولت شیعه را بر سنی ها تبلیغ می کنند. در حالی که تاریخ نشان داده مردمان این دو مذهب به صورت مسالمت آمیز با هم زندگی می کردند. در واقع غرب آتش جنگ شیعه و سنی را به وجود آورده است. این مسئله می تواند خشونت و کشتار را در منطقه افزایش دهد. با افزایش خشونت در منطقه، منافع غرب نیز مورد تهدید قرار می گیرد. آمریکا در اکثر کشورهای منطقه پایگاه نظامی دارد.
پایگاه نظامی آمریکا در کشورهای بحرین، امارات، عربستان، عراق، عمان، کویت، قطر، افغانستان و ترکیه می باشد. همچنین غربی ها در حوزه های مختلف از جمله نفت، گاز و صنعت در این کشورها سرمایه گذاری کرده اند. افزایش نا امنی می تواند پایگاه های نظامی آمریکا را به خطر بیندازد.
همچنین این مسئله تهدیدی برای سرمایه گذاری غرب در این منطقه محسوب می شود. با افزایش جنگ شیعه و سنی، دامنه این جنگ به کشورهای متحد غرب در منطقه نیز در برمی گیرد و این کشورها را از ثبات خارج می کند. همچنین این مسئله می تواند جریان انرژی را تحت تاثیر قرار دهد و صادرات نفت از این منطقه به سراسر جهان با مشکل روبرو شود. بنابراین بی ثباتی منطقه، دغدغه های امنیتی، اقتصادی و سیاسی غرب را افزایش می دهد. یکی از سیاست های غرب در مناطق مختلف جهان، صدور اندیشه لیبرالیسم و تلاش جهت دموکراتیزه کردن حکومت هاست. این راهبرد غرب، مبتنی بر ماموریت جهانی است که آمریکا برای خود متصور است.
3- صدور تفکر تروریسم و سلفی به غرب
یکی از دلایل طولانی شدن بحران سوریه، ورود افراد از سایر ملیت ها به این کشور است. این افراد تحت تاثیر تبلیغات رسانه ای وارد سوریه می شوند. بر اساس گزارش سازمان آمار «پنتاپلیس امریکا»، حدود 130 هزار مسلح غیر سوری از اتباع مختلف در کنار مخالفان مسلح، در حال جنگ با ارتش سوریه هستند. 1سهم کشورهای غربی نیز در این نبرد قابل توجه است.
600 تروریست از 14 کشور اروپایی در سوریه حضور دارند. 2 اکثر این افراد جذب گروه های القاعده (جبهه النصره) می شوند. بر این اساس دو مسئله اساسی ممکن است در آینده غرب را تهدید نماید: اول گسترش و آموزش اندیشه سلفی در اروپا،و دوم انجام عملیات های تروریستی در خاک اروپا و به دنبال آن شکننده شدن امنیت این کشورها.
اصولا اندیشه ها تندرو جهت بسط و گسترش تفکر خود در مناطق مختلف جهان تلاش بسیاری انجام می دهند و در این زمینه ضمن یارگیری، آموزش را سرلوحه کار خود قرار می دهند. این مسئله را می توان در گسترش تفکر القاعده مشاهده نمود. این تفکر برای گسترش، مدارسی را در پاکستان تاسیس نمود و این مدارس را تا قاره آفریقا نیز گسترش داد. به طوری که در حال حاضر این تفکر در قاره آفریقا بسط یافته است.
با توجه به جمعیت مسلمانان در اروپا و آمریکا، زمینه برای آموزش این افراد وجود دارد. اگر چه آمار مربوط به تعداد مسلمانان کشورهای اروپایی معمولا به صورت دقیق اعلام نمی شود، اما آمار نسبی نیز که در این زمینه وجود دارد، در حدود 30 میلیون نفر تخمین زده شده است.3 این تعداد جمعیت ممکن است تحت تاثیر تفکرات وهابی قرار گیرند، که این موضوع می تواند به دغدغه اصلی اروپائیان تبدیل شود.
با توجه به ایدئولوژی وهابی و تکفیری، قابلیت به کارگیری تروریست پس از بازگشت به کشورهای خود نیز وجود دارد. این افراد می توانند تهدیدی واقعی علیه امنیت کشورهای اروپایی ایجاد کنند. این تهدیدات تنها شامل امنیت کشورهای اروپایی نمی شود، بلکه اقتصاد این کشورها را نیز می تواند تحت الشعاع قرار دهد.
احساسات ضد غربی در منطقه غرب آسیا و در میان نیروهای القاعده، به دلیل مبارزه با آمریکا در افغانستان و عراق، این نگرانی را در غرب تشدید نموده که اهداف بعدی حملات القاعده پس از جنگ سوریه، غرب می باشد. این نکته ضروری است که هدف کوتاه مدت نیروهای القاعده، تشکیل خلافت اسلامی است، و در مرحله بعد، حمله به منافع غرب و مبارزه با غرب است.
پی نوشت:
1. http://21618http://www.rohama.org/fa/mobile/
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/204775 .2
http://89897asreakharezaman.blogfa.com/page//http/ .3
پایان متن/
امام جمعه اهل تسنن زاهدان: 5 مرزبان ایرانی را آزاد کنید
مدیر حوزه دارالعلوم و امام جمعه مسجد مکی اهل سنت زاهدان با تصریح بر حرام بودن گروگان گیری از دیدگاه اهل تسنن، خواستار آزادی هر چه زودتر مرزبانان سرباز ایرانی شد.مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی در خطبه های امروز نمازگزاران مسجد مکی اهل سنت زاهدان گفت: هر گونه شرارت و گروگان گیری به ضرر ملت و مردم سیستان و بلوچستان است و خیرخواهانه به گروگان گیران می گویم دست از این کارها بردارند و مرزبانان سرباز را آزاد کنند.به گزارش دفتر مسجد مکی اهل سنت زاهدان، وی همچنین گفت: این دولت با توجه زیاد به سرمایه گذاری در صنعت، کار و تولید سعی در مهار تورم دارد و خوشبین هستم که کشور بویژه استانهای غیربرخوردار همچون سیستان و بلوچستان به سوی آبادانی پیش خواهد رفت.مولوی اسماعیل زهی افزود: رویکرد جدید و مذاکراتی که با غرب داریم به دنیا ثابت کرد ایران دنبال سلاح هسته ای نیست و البته تکنولوژی و دانش صلح آمیز هسته ای حق ملت ایران است.امام جمعه مسجد مکی اهل سنت زاهدان ابراز داشت: دولت با رویکرد توجه بیشتر به اقوام و مذاهب و پرهیز از تبعیض و نابرابری در صدد اجرای دقیق قانون است، رویکرد شایسته سالاری دولت به طور قطع باعث ثبات و امنیت پایدار می شود.
چه کسانی داعش را اداره میکنند؟
شبکه العربیه با انتشار گزارشی از فرماندهان بلندپایه گروه تروریستی "دولت اسلامی عراق و شام" (داعش) از هویت این افراد پرده بر داشت.به گزارش ایسنا، شبکه العربیه با انتشار این گزارش اعلام کرد، همه فرماندهان گروه داعش که شش نفر هستند و برخی از آنها کشته شدهاند، عراقی هستند و نامشان در فهرست افراد تحت تعقیب جرایم تروریستی قرار داشته و یا دارد.شبکه العربیه تاکید کرد که این اطلاعات را معاون وزیر امور خارجه عراق در مصاحبهای در اختیار این شبکه قرار داده است.بر این اساس چهارتن از این فرماندهان از فرماندهان ارتش عراق در دوره صدام بودهاند. این چهار نفر پیشتر در بازداشت به سر میبردند و در بازداشتگاه آمریکایی "بوکا" در شهر عراقی ام قصر نگهداری میشدند. تصاویر این افراد برای نخستین بار رسانهای شده است.
ابو بکر البغدادی
نام واقعی این فرد ابراهیم البدری است و کنیه سابقهاش ابو دعاء بود. وی استادیار دانشگاه در رشته مطالعات اسلامی، امام جماعت مسجد احمد بن حنبل سامراء، امام جماعت مسجدی در بغداد و سپس مسجدی در فلوجه بود. نیروهای آمریکایی البغدادی را در تاریخ ۴ ژانویه ۲۰۰۴ دستگیر کردند و حدود ۳ سال در زندان نگه داشتند.البغدادی پس از خروج از زندان تشکیلاتی با نام، "ارتش اهل سنت" تاسیس کرد و پس از آن به القاعده پیوست. او مرد سوم تشکیلات القاعده در عراق شد و پس از آن به جانشینی ابو عمر البغدادی و فرماندهی کل این تشکیلات رسید.
ابو ایمن العراقیوی
از مهمترین مسئولان داعش است و از فرماندهان ارتش عراق در دوره صدام محسوب میشود. العراقی هم اکنون عضو شورای فرماندهی نظامی داعش است که از ۳ نفر تشکیل شده است. وی متولد سال ۱۹۵۶ است و از افسران سازمان اطلاعات نیروی هوایی دوره صدام بود، کنیهاش در عراق ابو مهند السویداوی است. وی در سال ۲۰۰۷ دستگیر شد و حدود ۳ سال را در زندان گذراند. پس از آن در سال ۲۰۱۱ به دیرالزور سوریه رفت و اکنون فرماندهی داعش در ادلب، حلب و کوههای لاذقیه را بر عهده دارد.
ابو احمد العلوانی
نامش ولید جاسم العلوانی است و او نیز از افسران ارتش عراق دوره صدام بود. العلوانی هماکنون عضو شورای فرماندهی نظامی ۳ نفره داعش و یکی از قدرتمندترین افراد در این گروه است.ابو عبد الرحمن البیلاوینامش واقعی این فرد اسماعیل نجم است و کنیه ابو اسامه البیلاوی دارد. وی ساکن الخالدیه در استان الانبار بود. ۲۷ ژانویه سال ۲۰۰۵ دستگیر و به زندان بوکا انتقال داده شد. او نیز از افسران ارتش عراق در دوره صدام بود و از اعضای شورای فرماندهی نظامی ۳ نفره داعش بود. پس از آن البیلاوی ریاست شورای مرکزی داعش را عم بر گرفت و اخیرا در خالدیه الانبار کشته شد.حجی بکرنامش سمیر عبد محمد الخلیفاوی است. وی از فسران سابق ارتش عراق در دوره صدام بود و وظیفهاش ارتقای تسلیحات و تجهیزات نظامی داعش بود. خلیفاوی نیز مدتی در زندان بوکا بازداشت بود و پس از آزادی، به القاعده پیوست. وی مهمترین عضو داعش در سوریه بود و اخیرا در درگیریهای این کشور کشته شد.ابو فاطمه الجحشینامش نعمه عبد نایف الجبوری است. مسئولیت عملیات داعش در جنوب عراق و سپس کرکوک و مناطق دیگر را بر عهده داشت.العربیه میگوید که اطلاعات در این باره را به شکلی انحصاری به دست آورده است و قرار است جمعه ساعت نه و نیم به وقت سعودی گزارشی در این باره در برنامه "صناعة الموت" پخش شود.
چرا دولت باکو از بهبود روابط ایران و غرب نگران است؟
یکی از موضوعات مهمی که پس از امضای توافقنامه هسته ای ژنو میان ایران و غرب در محافل مختلف مورد بحث قرار گرفت، تأثیر این توافقنامه بر بهبود روابط ایران و غرب و همچنین تأثیرات جانبی این موضوع بر دیگر کشورها بود. جمهوری آذربایجان یکی از کشورهایی است که به واسطه همسایگی با ایران و همچنین برقراری روابط ویژه با غرب، در این چارچوب قابل بررسی است.کد خبر: ۳۷۸۵۵۱تاریخ انتشار:۲۵ بهمن ۱۳۹۲ - ۲۰:۴۰-14 February 2014یکی از موضوعات مهمی که پس از امضای توافقنامه هسته ای ژنو میان ایران و غرب در محافل مختلف مورد بحث قرار گرفت، تأثیر این توافقنامه بر بهبود روابط ایران و غرب و همچنین تأثیرات جانبی این موضوع بر دیگر کشورها بود. جمهوری آذربایجان یکی از کشورهایی است که به واسطه همسایگی با ایران و همچنین برقراری روابط ویژه با غرب، در این چارچوب قابل بررسی است.به گزارش «تابناک»، سایت تحلیلی «اوراسیا نت» در مطلبی به بررسی روند بهبود روابط ایران و با غرب و احتمال بهبود روابط با آمریکا پرداخته و می نویسد این موضوع – در صورت وقوع – سبب تغییر در اولویت های راهبردی آمریکا در منطقه قفقاز جنوبی، به ویژه درباره جمهوری آذربایجان خواهد شد. در این مطلب آمده است:طی سال های اخیر، ایالات متحده به واسطه موقعیت راهبردی باکو به عنوان همسایه شمالی ایران – موقعیتی که از این دولت، اهرمی کلیدی در سیاست مهار ایران از سوی آمریکا ساخته – از طرح موضوع اصلاحات دموکراتیک در روابط با این دولت خودداری کرده است. اما اکنون که آمریکا به همراه دیگر اعضای گروه 1+5 در پی برقراری روابط عادی با ایران است، سکوت واشنگتن در قبال رفتارهای غیرقانونی دولت باکو توجیه خود را از دست می دهد.در صورتی که تحولات مربوط به مذاکرات هسته ای ایران به همین منوال پیش برود، ممکن نظم منطقه ای در خاورمیانه و حوزه دریای خزر حالتی وارونه به خود بگیرد. عادی سازی روابط دیپلماتیک، یقیناً محاسبات کنونی مربوط به صادرات انرژی از منطقه را تغییر خواهد داد؛ از زمان وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 و قطع روابط ایران و آمریکا، حذف ایران از طرح های امنیت منطقه ای و همچنین پروژه های مرتبط با انرژی، به یک ویژگی دائمی در سیاست آمریکا تبدیل شد. بر این اساس، بسیاری از بازیگران منطقه، مخالفت با ایران و همسو شدن با آمریکا را در راستای منافع راهبردی خود ارزیابی کردند. جمهوری آذربایجان نیز یکی از همین بازیگران بود. از زمانی که این کشور در سال 1991 استقلال خود را به دست آورد، خواستار حمایت غرب برای رسیدن به مهمترین هدف ملی خود شد: بازیابی کنترل بر قلمرو خود در قره باغ. به منظور جلب رضایت هر چه بیشتر غرب، باکو با خرسندی تمام ایران را از کنسرسیوم بین المللی انرژی خود و همچنین طرح های خط لوله که با هدف انتقال گاز منطقه به بازارهای جهانی طراحی شده بود، کنار گذاشت. البته قوانین دولت آمریکا که شراکت کمپانی های آمریکایی با ایرانی را ممنوع می کرد نیز این امر را به یک ضرورت تبدیل می کرد. افزون بر این، همکاری با ناتو و برقراری همکاری نزدیک امنیتی با رژیم اسرائیل، اهمیت راهبردی باکو را برای واشنگتن افزایش داد. شماری از تحلیلگران این گمانه را بیان کردند که در صورت تصمیم آمریکا یا رژیم اسرائیل برای حمله به ایران، جمهوری آذربایجان می تواند به عنوان پایگاهی بدین منظور مورد استفاده قرار گیرد. در مقابل، دولت باکو انتظار داشت که غرب چشم خود را بر رویه های اقتدارگرایانه حکومتداری در این کشور – به ویژه محدود کردن آزادی مطبوعات و سرکوب مخالفان سیاسی – ببندد و به این خواسته خود نیز دست پیدا کرد. اما توافقنامه مقدماتی ژنو، این ترتیبات را به چالش می کشد. اکنون نه تنها احتمال وقوع یک حمله نظامی در حال از میان رفتن است، بلکه همچنین ظهور گروه های افراط گرا در سوریه، عراق، لبنان و دیگر مناطق خاورمیانه، می تواند آمریکا و ایران را حتی در صورت عدم دستیابی به توافق هسته ای نهایی، به سوی نوعی همکاری – هرچند ضمنی – بکشاند.هرچند شکل گیری یک همکاری تمام عیار راهبردی میان ایران و آمریکا همچنان دور از انتظار می باشد، اما اشتراک منافع آشکاری میان دو کشور در زمینه مبارزه با گروه های مشابه القاعده وجود دارد و دستکم در عراق، نوعی همکاری پشت پرده نیز میان تهران و واشنگتن در حال رخ داده است. در این شرایط، اصرار بر خصوصیات ضدایرانی جمهوری آذربایجان به عنوان ابزاری در دست ایالات متحده – آنگونه که برخی کارشناسان نومحافظه کار آمریکایی بیان می کنند – برای منافع ملی آمریکا مخرب است. در گذشته، عده اندکی بودند که شکل دادن به یک اتحاد راهبردی میان آمریکا و آذربایجان به منظور مقابله با ایران را زیر سوال می بردند. اما با روی کار آمدن رئیس جمهوری میانه رو در ایران، اکنون دشوار است که از ایران به عنوان دشمنی دائمی برای آمریکا و تهدیدی برای منافع غرب یاد کنیم. دولت باکو نیز به نوبه خود از بهبود روابط میان ایران و آمریکا ناخرسند خواهد شد. از سوی دیگر، آینده این کشور به عنوان یک تأمین کننده مهم انرژی نیز با ابهام مواجه شده است. کشف منابع گازی جدید در آمریکای شمالی و کاهش تقاضا برای گاز در اروپا، سودمندی منابع انرژی و پروژه های خط لوله جمهوری آذربایجان را مورد تهدید قرار می دهد. در این شرایط، سربرآورن مجدد ایران به عنوان یک بازیگر جهانی انرژی، می تواند به شدت منابع درآمدی جمهوری آذربایجان را هدف قرار دهد؛ زیرا سرمایه گذاران، تهران را گزینه بسیار جذاب تری از باکو خواهند یافت. اما هرچند دولت باکو از تحولات اخیر خرسند نیست، امکان چندانی هم برای مقابله با این روند ندارد. بر خلاف رژیم اسرائیل و عربستان سعودی، جمهوری آذربایجان هیچ اهرمی در اختیار ندارد تا با دلگرمی به آن، به طور آشکار و علنی به مخالفت با توافق هسته ای ژنو بپردازد. در این شرایط، برخی از دولتمردان این کشور ترجیح داده اند با در پیش گرفتن سکوت، منتظر بمانند تا رژیم اسرائیل اقدامی در راستای آسیب زدن به توافق هسته ای ایران انجام دهد. به هر حال، در شرایطی که منطق ضدایرانی همکاری میان غرب و جمهوری آذربایجان در حال از میان رفتن است، دولت جمهوری آذربایجان نه بینش و نه اراده سیاسی لازم را برای بازتعریف اولویت های راهبردی خود به نمایش نگذاشته است. ناکامی در تطبیق دادن خود با شرایط، می تواند دیر یا زود اهمیت ژئوپلیتیکی جمهوری آذربایجان را از بین ببرد.
۱- پیشگیری از پوکی استخوان (استئوپروز)
مصرف کلسیم و ویتامین D از پوکی استخوان جلوگیری میکند. کلسیم در تمامی سنین در حجم و استحکام استخوان نقش اساسی دارد و ویتامین D جذب کلسیم را بالا میبرد. برای دارا بودن استخوانهای محکم روزانه ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ میلیگرم کلسیم لازم است که سه لیوان ماست آن را تأمین میکند. امروزه بسیاری از انواع ماستها با ویتامین D غنی شده است، روزانهIU 400 ویتامین D برای جذب کلسیم لازم میباشد.
۲- کاهش خطر فشار خون بالا
در تحقیقات اخیری که در دانشگاه مادرید اسپانیا بر روی ۵۰۰۰ نفر انجام شد ۵۰ درصد خطر فشار خون بالا در افرادی که روزانه ۳-۲ سهم ماست کمچرب مصرف میکردند کاهش پیدا کرد؛ دانشگاه هاروارد اعلام کرده است که کلسیم موجود در لبنیات در باز شدن عروق و کاهش فشار خون نقش دارد.
ادامه: وبلاگ تجربه ای برای زندگی104 عضو کنگره آمریکا با نگارش نامه ای مخالفت خود با تشدید تحریم های ایران را اعلام کردند.
به گزارش عصر ایران به نقل از هافینگتون پست این 104 عضو کنگره که 4 تن از آنان از حزب جمهوریخواه اند، در این نامه تاکید کرده اند که باید به رویکرد دیپلماتیک در قبال حل و فصل برنامه هسته ای ایران فرصت لازم داده شود.
خطاب این نامه هم به رییس جمهور آمریکا و هم به دیگر نمایندگان کنگره است و در آن تاکید شده: کنگره آمریکا باید به رویکرد دیپلماتیک در قبال ایران فرصت دهد.
در این نامه آمده است:" باید از مصوبهای که خطر از بین بردن همبستگی بینالمللی و بدتر از آن کاستن از اعتبار ما در مذاکرات پیش رو با ایران را در پی داشته باشد و پیشرفت سخت حاصل شده برای دستیابی به یک توافق نهایی قابلتایید را تهدید کند؛ پرهیز کرد."
از زمان توافق ژنو بین ایران و قدرت های جهانی این نامه بزرگ ترین پیام همراهی کنگره آمریکا با دولت اوباما در زمینه مساله هسته ای ایران است، با این حال اکثریت سنای آمریکا در اختیار جمهوریخواهانی است که مخالف سیاست های دولت اوباما هستند.
دولت اوباما و مخالفان جمهوریخواه آن در کنگره در هفته های اخیر برسر طرح جدید تحریم ایران که از سوی دو تن از سناتورهای ارشد کنگره تهیه شده ، اختلاف نظر دارند.
دولت اوباما می گوید تحریم های فعلی کافی است و مادامی که این کشور با ایران در چارچوب طرح اقدام مشترک در حال آزمایش گام به گام میزان اعتماد پذیری طرف مقابل است، تصویب چنین تحریم هایی می تواند به زیان فرایند دیپلماتیک باشد.
روز سه شنبه نیز جیمز کلپر رییس اداره اطلاعات ملی آمریکا در نشست کمیته نیروهای مسلح سنا تاکید کرد که از نظر او تحریم های بیشتر علیه ایران می تواند غیر سازنده باشد.
قرار است دور تازه گفت و گوهای ایران و گروه 1+5 در روز 29 بهمن در شهر وین اتریش برگزار شود.
گروه جنگ نرم مشرق- شواهد و قرائن نشان میدهند که هالیوود، صنعت فیلمسازی پرزرق و برق آمریکا، هنوز هم به عنوان یکی از اهداف اصلی نفوذ و دستکاری بسیاری از سازمانهای دولتی آمریکا، بالاخص سیا، مطرح است. اغلب مباحثی که در مورد تبلیغات سینمایی در جریان هستند به بحث در مورد گذشتهها میپردازند و در حالیکه تعدادی از کارشناسان امر توجهات را معطوف به روابط طولانیمدت و علنی هالیوود با پنتاگون نمودهاند اما مطالب کمی در مورد تأثیرگذاری پنهانی بر هالیوود پس از واقعه 11 سپتامبر به رشته تحریر درآمده است. پیش از این 20 قسمت از فصلهای کتاب«عملیات هالیوود» در مشرق ترجمه و منتشر شد. آنچه در ادامه می آید فصل بیست و یکم از این کتاب است.
برای مطالعه قسمت 20 کلیک کنید.
در نظام آمریکایی که بر پایه سرمایه داری بنا شده، اصالت همواره با "سود" است و لذا پنتاگون هرگز در کاری که برایش سودی نداشته باشد سرمایه گذاری نخواهد کرد؛ به عبارت دیگر تأمین هزینه های فیلم ها، به بهای سانسور فیلم نامه ها و گنجاندن صحنه های تبلیغاتی برای پنتاگون صورت می گیرد. در این راستا، تهیه کنندگان برای جلب رضایت پنتاگون، افراد شرور فیلنامه ها را به انسان هایی قهرمان تبدیل می کنند، مفاهیم سیاسی حساسیت برانگیز را تغییر می دهند و یا صحنه های مرتبط با حضور نیرو های نظامی به فیلم نامه هایی اضافه می کنند که اساسا به این صحنه ها نیازی نداشتند.
در واقع کمکی که این فیلم ها به پنتاگون می کنند بسیار بیش تر از هزینه ای است که متقابلا صرف آنها میشود؛ چرا که پنتاگون با صرف هزینه ای ناچیز، علاوه بر به نمایش درآوردن تجهیزات نظامی خود، افکار عمومی دنیا را با سیاست هایش همراه می نماید و نیز در بسیاری موارد، از این فیلم ها برای تضعیف کشور های هدف استفاده می کند، جنگ روانی علیه دشمنانش به راه می اندازد و با القاب و برچسب های منفی، برداشت اولیه مخاطب نسبت به موضوعات مورد نظر را تحت تاثیر قرار می دهد.
فصل 22
میس نیوفلد سوار آسانسور شد تا به دفتر دستیار فرمانده نیروی دریایی برود. او طبقه پایین در لابی پنتاگون، فیلمی را فیلمبرداری می کرد و اکنون داشت به طبقه بالا می رفت تا نیروی دریایی را متقاعد کند در پروژه بعدی هم با او همکاری کنند. کار آسانی نبود و بدون همکاری نیروی دریایی هم پروژه فیلم بعدی او غرق می شد. و این مسئله که فیلم کنونی که در لابی پنتاگون فیلمبرداری می کرد ـ بدون راه فرار ـ وزیر دفاع را به عنوان یک قاتل، و یک افسر نیروی دریایی را به عنوان جاسوس روسی به تصویر می کشید کمک زیادی برای نیوفلد نبود.
و عصبانیت مسئولین پنتاگون بخاطر فیلمبرداری «بدون راه فرار» در لابی آنها نیز مزید بر علت بود. آنها به نیوفلد گفته بودند که در پنتاگون فیلمبرداری نکند، و اینکه آنها بخاطر موضوع فیلم هیچ کمکی به او نخواهند کرد. اما نیوفلد آنها را دور زد؛ استوارت نیومان مدیر لوکیشنش راه فراری در قوانین پنتاگون پیدا کرده بود.
فیلم "بدون راه فرار"
اکثرا افراد این را نمی دانند اما پنتاگون مالک واقعی ساختمان پنج ضلعی که در آن مستقر است نیست؛ ساختمان توسط وزارت نهادهای دولتی (GSA) اداره می شود. نیومان چند ماه پیش در بهار سال 1984 هنگامی که به دنبال لوکیشنهایی برای «بدون راه فرار» می گشت از این مسئله مطلع شده بود. او به فردی که در GSA می شناخت زنگ زد و پرسید آیا می توانند با اینکه پنتاگون مخالفت کرده است در ساختمان فیلمبرداری کنند؟
مسئول موردنظر در GSA به او گفت «ما همه محوطه های عمومی در پنتاگون را کنترل می کنیم. هرچیزی جز دفاتر».
بنابراین نیومان با دیل بروس رئیس روابط عمومی GSA تماس گرفت و گفت «دیل. من می خوام فیلمی رو تو پنتاگون فیلمبرداری کنم. احتیاج به تأیید فیلمنامه داری؟» و دیل گفت «نه»
و قضیه همینجا ختم شد؛ تا وقتی که فیلمبرداری در محوطه های عمومی پنتاگون انجام می شد حتی اگر مسئولین پنتاگون راضی نبودند آنها می توانستند «بدون راه فرار» را در ساختمان بسازند.
اما اکنون که نیوفلد به دیدن معاون فرمانده نیروی دریایی می رفت تا او را متقاعد کند در فیلم بعدی وی به نام «شکار اکتبر سرخ» همکاری کند این مسئله کمکی به او نمی کرد.
صحنه ای از فیلم شکار اکتبر سرخ
ساخت فیلمی بر اساس رمان پرفروش تام کلنسی درباره کاپیتان یک زیردریایی روسی که به آمریکا پناهنده می شود با مشکل مواجه شده بود. هنگامی که مطبوعات کشور عکسی از رئیس جمهور رونالد ریگان چاپ کردند که با نسخه ای از کتاب زیر بغل از هواپیمای شماره یک پیاده می شد، میزان فروش کتاب که نخستین رمان کلنسی بود به شدت افزایش یافت. رئیس جمهور به خبرنگاران گفت کتاب داستان هیجان انگیزی داشت و نمی شد آن را زمین گذاشت.
کتاب شکار اکتبر سرخ اثر تام کلنسی
این کمک زیادی به فروش کتاب کرد اما می توانست مشکل زیادی برای نیوفلد ایجاد کند که در آن زمان با کلنسی برای بدست آوردن حق ساخت فیلم بر اساس کتاب مذاکره می کرد. نیوفلد نگران بود که کلنسی، با فهمیدن اینکه تأیید رئیس جمهور باعث خواهد شد فروش کتابش بطور صعودی افزایش داشته باشد ـ و داشت ـ ممکن است بخواهد قیمت را بالاتر ببرد. اما کلنسی خونسرد برخورد کرد، سعی نکرد قیمت را بالاتر ببرد و قراردادی با تهیه کننده بر اساس قیمتی اولیه ای که با هم توافق کرده بودند بست.
تام کلنسی نویسنده کتاب
اما تأیید کتاب توسط ریگان اهمیتی در هالیوود نداشت. همه استودیوها نهایتاً فیلمنامه را رد کردند، حتیMGM که نیوفلد با آنها توافق «نگاه نخست» را داشت؛ طبق این توافق MGM نخستین استودیویی بود که نیوفلد پروژه های خود را به آنها ارائه می کرد. بنابراین در سال 1984 نیوفلد با دوست قدیمی اش ند تانن که آن زمان رئیس تولید یونیورسال پیکچرز بود تماس گرفت. تانن آماده می شد همان روز به انگلستان پرواز کند، بنابراین نیوفلد پیشنهاد کرد به او در گذران زمان طولانی پرواز کمک کند.
نیوفلد پرسید «کتاب یا فیلمنامه ای برای خوندن داری؟»
تانن پاسخ داد «نه»
«بنابراین بذار این کتابه، شکار اکتبر سرخ رو برات بفرستم.»
تانن خندید و پرسید «برای چی میس؟ ما این پروژه رو رد کردیم».
نیوفلد پافشاری کرد «ند. فقط یه نفر فیلمنامه رو رد کرده. چرا تو کتاب رو نمی خونی. و اگه فکر کردی که نمیشه فیلم فوق العاده ای از روش ساخت، دیگه بهت زنگ نمیزنم.»
تانن باز هم به اصرار تهیه کننده خندید و سرانجام پذیرفت که کتاب را طی پروازش بخواند.
پرواز طولانی بود و هنگامی که هواپیما در فرودگاه هیثرو خارج از لندن فرود آمد تانن خیلی خسته بود، اما هنگامی که به هتلش رسید اولین کاری کرد این بود که با نیوفلد در کالیفرنیا تماس گرفت.
تانن به نیوفلد گفت «حق با تو بود. داستان فوق العاده ایه. اما ساختنش خیلی هزینه می بره.»
نیوفلد کمی حساب و کتاب کرد و گفت «نه» و رقمی از خودش درآورد و به رئیس استودوی گفت «فقط 18 میلیون دلار هزینه برمیداره. من فکر می کنم می تونیم با کمک نیروی دریایی فیلم رو با این مبلغ بسازیم.»
تانن پرسید «موافقتشون برای همکاری رو بدست آوردی؟»
و نیوفلد صادقانه جواب داد «نه.»
و تانن رک و راست گفت «بنابراین اگر نتونی همکاری نیروی دریایی رو برای ساخت این فیلم بدست بیاری نمی تونی بسازیش.»
نیوفلد حرف او را قبول داشت. بدون نیروی دریایی و دسترسی به یک زیردریایی هسته ای واقعی ساختن فیلم با بودجه 18 میلیون دلاری که گفته بود غیرممکن بود. بنابراین وقتی تانن از لندن برگشت قراردادی با نیوفلد نوشت که یکی از شروط اصلی آن بدست آوردن همکاری نیروی دریایی بود.
بنابراین زمانی که نیوفلد از آسانسور بیرون آمد و وارد دفتر معاون فرمانده نیروی دریایی شد، می دانست موقعیت یا الان یا هیچوقت است، و احتمال هیچوقت خیلی بالاتر است.
نیوفلد می گوید «من رفتم بالا و معاون فرمانده خیلی هیجان زده بود. اما رئیس بخش رزم زیردریایی که کنار من نشسته بود هیچ عکس العملی نشان نداد، هیچی. در آخر معاون فرمانده بهش گفت «خب نظر شما چیه؟» و طرف گفت «من از کتاب خوشم اومد. خیلی هیجان انگیزه. اما ما نیروی خاموش هستیم. علتی نمی بینم که بخوایم با این کتاب قاطی بشیم. موافق نیستم.»
و قضیه همینجا خاتمه یافت. نیوفلد شکست خورده جلسه را ترک کرد. وی می گوید «قلبم افتاد کف کفشم، بخاطر اینکه اگر همکاری ارتش رو بدست نمی آوردم همه چی تمام می شد. خیلی دلسرد بودم.»
اما سه هفته بعد وقتی تلفن دفتر نیوفلد در MGM زنگ خورد همه چیز تغییر کرد. جان هورتون مشاور نظامی اش پشت خط بود که از واشنگتن زنگ می زد.
هورتون به نیوفلد گفت «از نیروی دریایی باهام تماس گرفتن. می خوان ازت دعوت کنن یه گشتی باRickover بزنی و یه کم تحقیقات انجام بدی.»
نیوفلد از خوشحالی در پوست نمی گنجید. USS Hyman G. Rickover جدیدترین زیردریایی هسته ای نیروی دریایی بود، و نیوفلد می دانست که آن را بدست آورده است.
نیوفلد می گوید «ظاهراً فرمانده نیروی دریایی فرمانده زیردریایی را متقاعد کرده بود.»
USS Hyman G. Rickover جدیدترین زیردریایی هستهای نیروی دریایی
چند ماه بعد، پس از این که نیوفلد فیلمبرداری بدون راه فرار را در پنتاگون به پایان رساند، به همراه فیلمنامه نویس شکار اکتبر سرخ برای مسافرتی شش روزه در آتلانیک شمالی سوار Rickover شدند تا منابع لازم را برای فیلم بعدی اشان جمع آوری کنند. هنگامی که فیلمسازها سوار شدند افسران برای اینکه نشان دهند خصومتی با این قضیه ندارند همگی برچسب نامهایی مشابه شخصیتهای کتاب به سینه زده بودند. حتی دو روز بعد از شروع مسافرت جی کوهن فرمانده زیردریایی، به تقلید از صحنه ای در کتاب زیردریایی روسی را تعقیب کرد.
کوهن به تهیه کننده گفت«پیدا کردن زیردریایی های روسی آسان است. صدایشان مثل کامیونهای آشغالی است.»
اما مشکلات نیوفلد تمام نشده بود. بعد از اینکه نویسنده نخستین پیش نویس فیلمنامه را تمام کرد، نیوفلد آن را به پنتاگون فرستاد و انتظار داشت سریعاً تأییدیه را بگیرد. اما اشتباه می کرد. نیروی دریایی می خواست تغییرات عمده ای در فیلمنامه ایجاد شود و می خواست در بازنویسی آن مشارکت داشته باشد.
USS Hyman G. Rickover جدیدترین زیردریایی هسته ای نیروی دریایی
جی.بی. فینکلشتیاین رئیس اطلاعات نیروی دریایی در یادداشتی به دان باروش رئیس دفتر فیلم پنتاگون نوشت «نگرانی نیروی دریایی درباره فیلمنامه شکار اکتبر سرخ در مورد سطحی از فیلمنامه است. پارامونت ظاهراً برای پیشبرد داستان اتکای زیادی به جلوه های تصویری دارد. فیلمنامه عدالت را درباره شخصیتهای پیچیده و تکامل داستان در کتاب تام کلنسی به جا نمی آورد.»
فینکلشتاین برای درست کردن ایرادات شخصیتی و داستانی، سه صفحه از تغییرات پیشنهادی فرستاد که خط به خط آنچه نیروی دریایی می خواست تشریح کرده بود. دو صفحه نخست عمدتاً به خطاهای رخ داده در استفاده از اصطلاحات نیروی دریایی و پروتکل زیردریایی مربوط می شد. اصلاح این موارد آسان بود. اما اعمال پنج مسئله ای که در صفحه آخر یادداشت نیروی دریایی مطرح شده بودند دشوار بود.
نیروی دریایی می خواست فیلمنامه نویس شخصیت دو کاپیتان زیردریایی ـ فرمانده روسی با بازی شون کانری و فرمانده آمریکایی با بازی اسکات گلن ـ قویتر باشد. آنها می خواستند فیلمنامه علت بهتری برای فرار فرمانده روسی ارائه دهد؛ تلخکامی فرمانده روسی از مرگ زنش به دست جراحهای بی کفایت روسی را توضیح داده، و دو کاپیتان احترام بیشتری برای یکدیگر قائل باشند.
در یادداشت نیروی دریایی آمده بود «فیلمنامه توضیح کافی برای توجیه پناهندگی کاپیتان روسی نداده است. شکل گیری احترام و تحسین حرفه ای قابل توجه بین مانکوسو (کاپیتان آمریکایی) و رامیوس (کاپیتان روسی) ارائه نمی دهد. این قضیه براحتی با افزودن کمی دیالوگ قابل حل است. علت مرگ زن رامیوس به خوبی توضیح داده نشده است. هیچ توضیحی درباره بی اعتمادی فرد روسی نسبت به لیتوانیایی ها وجود ندارد. دیالوگ پایانی درباره علت پناهندگی رامیوس مبهم و سردرگم کننده است.»
باروش نامه نیروی دریایی را به جان هورتون داد و او هم پیام را به دست نیوفلد رساند.
باروش در نامه اش به هورتون نوشت «از شما درخواست می شود به صفحه آخر که به مسائل کلی تری نسبت به خطاها و بی دقتی ها در دو صفحه اول می پردازد دقت کنید. ما منتظر دریافت تغییرات شما پیش از تأیید نهایی هستیم و امیدوارم همه موارد اشاره شده در ضمیمه لحاظ شوند.»
مسئولین پنتاگون در اظهارات خود اصرار دارند که به فیلمسازها نمی گویند چطور داستان خود را تعریف کنند. بله فیلمها باید به عضوگیری کمک کنند، باعث شوند محاطبین درک بهتری از ارتش بدست بیاورند و تصویری دقیق از زندگی نظامی ارائه دهند. اما در تصمیمات خلاقانه دخالت نمی کنند؛ حداقل این چیزی است که خودشان می گویند.
اما مسئولین پنتاگون پشت درهای بسته نه تنها مرتباً به تهیه کنندگان می گویند چه چیزهایی را از فیلمنامه خود حذف کنند، بلکه چه چیزهایی را هم به آن اضافه کنند.
جان تیرنان فیلمنامه فیلم پس از بررسی تغییرات پیشنهادی نیروی دریایی نامه ای به رئیس دفتر اطلاعات نیروی دریایی در لس آنجلس نوشت و گفت همه تغییرات اعمال خواهند شد.
فیلم شکار اکتبر سرخ
مک تیرنان نوشت «درباره پنج مورد آخری یادداشت می توانم بگویم که با شما موافق هستیم و این موارد دغدغه های ما نیز هست. سعی داریم این مسائل را حل کنیم. بویژه در زمینه توضیح پناهندگی تصمیم داریم داستان را در گذشته، پیش از به قدرت رسیدن گورباچف، تعریف کنیم. همچنین تلاش خواهیم کرد رابطه بین مانکوسو و رامیوس را از نظر احترام حرفه ای که برای هم قائل هستند بهبود ببخشیم. تا حد امکان درباره علت مرگ همسر رامیوس توضیح خواهیم داد. درک ما این است که مرگ وی علت پناهندگی رامیوس نبوده، بلکه صرفاً اتفاقی بوده است که پناهندگی را امکان پذیر ساخت. گنجاندن دیالوگی طولانی درباره جراحهای مست و اعتقادات سیاسی آنها دشوار است. وانگهی، از ارزش کارهای رامیوس کاسته و باعث می شود تلخ و نومیدانه به نظر برسند. بی اعتمادی شوروی نسبت به لیتوانیایی ها و همچنین دیالوگ پایانی درباره علت پناهندگی واضح تر خواهد شد.»
«امیدواریم رابطه ای مداوم و سازنده با نیروی دریایی داشته باشیم، و از شما بخاطر حمایت و همکاری اتان متشکریم.»
مک تیرنان و نیوفلد همکاری که می خواستند را بدست آوردند و پروژه تبدیل به فیلم پرفروشی شد که نزدیک به 200 میلیون دلار در سراسر دنیا فروش کرد و ششمین فیلم بزرگ دهه 90 شد. و برای نیوفلد نقطه شروعی برای مجموعه فیلمهایی شد که بر اساس رمانهای تام کلنسی ساخت، من جمله بازیهای میهن پرستانه، خطر روشن و واضح و مجموع همه ترس ها.
اما شکار اکتبر سرخ نزدیک بود ساخته نشود زیرا یک آدمیرال معتقد بود فایده ای برای نیروی خاموش ندارد. و اگر مک تیرنان و نیوفلد با اعمال تغییرات درخواستی نیروی دریایی موافقت نمی کردند هرگز ساخته نمی شد.
گروه بینالملل مشرق – محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران گفته است که بر اساس توافقات حاصله با کاترین اشتون، مسئول هماهنگی سیاست خارجی اتحادیه اروپایی، مذاکرات ایران و 1+5 اواخر بهمنماه آغاز خواهد شد. این بدان معناست که بهزودی ماراتن جدید دیپلماسی ایران در پرونده هستهای شروع میشود.
حصول توافق ژنو، موسوم به برنامه اقدام مشترک، خود کاری سخت و طاقتفرسا بود و پیشبینی میشود که مذاکرات مرحله بعد که به مذاکرات جامع شهرت یافتهاند، سختتر و زمانبرتر باشند. از این رو لازم است که پیش از ورود به این مذاکرات چشمانداز آنها در ابعاد مختلف مورد بررسی قرار گیرد.
اگرچه حریف ایران در مذاکرات آتی همان 6 کشور موسوم به 1+5 خواهند بود اما بدیهی است که اصلیترین تقابل در این بین، میان ایران و ایالات متحده آمریکا شکل خواهد گرفت. سابقه 34 سال رفتارهای خصومتآمیز واشنگتن علیه ایران پس از انقلاب شکوهمند اسلامی و همچنین نزدیکی سیاستهای این کشور به رژیم اشغالگر قدس باعث شده است که در عمل، ایران و آمریکا دو دشمن جدی تلقی شوند. این دشمنی در مذاکرات هستهای نیز خود را نشان داده و در 3 دور قبلی مذاکرات بین تیم دیپلماسی دولت یازدهم و 1+5 نیز خود را نشان داده است.
این بدان معنا نیست که 5 کشور دیگر کلا مانعی در برابر برنامه هستهای ایران ایجاد نمیکنند. حتما بهخاطر مخاطبان گرامی هست که مذاکرات ژنو 2 با مانعی که فرانسویها در برابر توافق ایجاد کردند بینتیجه پایان یافت.
در این بخش از گزارش و پیش از ورود جدی به مباحث ریزی که احتمالا در مذاکرات جامع پیش خواهند آمد، ابتدا باید دو مقوله اصلی را بهعنوان مقدمه توضیح دهیم و سپس در بخش بعدی گزارش وارد جزئیاتی شویم که احتمالا مورد چالش جدی ایران و 1+5 قرار خواهند گرفت. این دو موضوع عبارتند از «منطق برنامه اقدام مشترک» و «راهبرد کلان واشنگتن در قبال مذاکرات هستهای با ایران». توضیح این نکته نیز ضروری است که در این مقال قصد ورود حقوقی به توافق ژنو را نداریم و بعد اساسی بررسی در این گزارشها بعد سیاسی است، چرا که حقوق بینالملل چیزی جز ابزار دست سیاست بینالملل نیست. در مسیری چنین، حقوقدان بودن آنقدر بهکار نمیآید که سیاستمدار بودن، هرچند که دانش حقوق بینالملل ضروری و ارزشمند است.
* منطق برنامه اقدام مشترک
برنامه اقدام مشترک پس از حصول، مورد نقدهای جدی فنی – حقوقی – سیاسی قرار گرفت که به تصریح علیاکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی کشورمان برخی از نقدهای مطرح شده به آن وارد است. اما بههرحال، سند این توافق اکنون مسیر آینده مذاکرات هستهای را روشن خواهد کرد و این سند برای خود دارای یک منطق و مبنای مشخص است.
منطق توافق ژنو را چنین میتوان بیان کرد: «از آنجا که برنامه هستهای ایران از سوی برخی طرفهای قدرتمند بینالمللی برنامهای مشکوک به تولید سلاح هستهای است، ایران برای یک دوره محدود اما طولانی محدودیتهایی را در برنامه هستهای خود بهعنوان اقدامات اعتمادساز خواهد پذیرفت تا با پایان این دوران، طرف مقابل بپذیرد که برنامه هستهای ایران یک برنامه صلحآمیز است و ضمن لغو تحریمهای هستهای اعمال شده علیه جمهوری اسلامی ایران، ایران را بهعنوان یک عضو عادی فاقد سلاح هستهای پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی بپذیرد.»
این منطق مطلقا سیاسی است. ایران از نظر حقوقی اکنون هم یکی از اعضای عادی فاقد سلاح هستهای انپیتی است که بر اساس گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی انحرافش از مسیر صلحآمیز هستهای اثبات نگردیده است. اگرچه برخی قطعنامههای شورای امنیت بر ضد برنامه هستهای ایران را مستمسک حقوقی قرار داده و بهتبعیت از غرب آنها را فراتر از انپیتی میپندارند، اما نباید فراموش کرد که همان قطعنامهها نیز ماهیت سیاسی داشت و بر اساس یک مبنای حقوقی صادر نشده بود. اصولا نهادهای بینالمللی همانطور که برخی متفکرین روابط بینالملل هم اذعان کردهاند، عرصه تجلی منافع قدرتهای بینالمللی هستند. آژانس بینالمللی انرژی اتمی و شورای امنیت سازمان ملل هم از این قاعده کلی مستثنا نیستند.
در این منطق، کسانی که معتقدند حق نیازی به شناسایی ندارد، عملا این حق را برای طرف مقابل بهرسمیت شناختهاند که تصمیم بگیرد ایران چگونه کشوری بر اساس معاهده انپیتی است؟ یک عضو عادی یا یک عضو استثنایی! عادی یا استثنایی بودن، طبعا در نحوه تعیین تکالیف بینالمللی ایران موثر خواهد بود و از این رو عملا و بهطور ضمنی این حق برای طرف مقابل بهرسمیت شناخته شده است که تکلیف ایران را تشخیص دهد.
با پذیرش توافق ژنو، ایران در شرایط فعلی در محدوده تکالیفی فراتر از انپیتی است در حالی که تا پیش از این توافق ایران ابراز میداشت که میخواهد یک عضو عادی انپیتی باشد، با تکالیف و حقوق برابر. اما در این توافق ایران دستکم برای یک دوره محدود، تکالیف بیشتر و حقوق کمتر را پذیرفته است.
برنامه اقدام مشترک سه مرحله اصلی را در بر میگیرد:
مرحله اول، دورهای حداقل شش ماهه و حداکثر یکساله که در تارخ 30 دیماه 92 آغاز شد و در این دوره ایران و 1+5 باید برای حصول توافق جامع مذاکره کنند. در این دوران طرف غربی بخشی از تحریمهای ایران را تعلیق کرد و ایران نیز بخشی از برنامه هستهای خود را بهحالت تعلیق درآورد؛
مرحله دوم، دورهای است که صراحتا از آن بهعنوان دورهای طولانیمدت (Long Term) نام برده شده است. مذاکرات جامع تعیین میکنند که مشخصات این دوره و طول زمان آن چقدر خواهد بود؛
مرحله سوم، پس از پایان «موفقیتآمیز» گام دوم آغاز خواهد شد که در تشخیص موفقیتآمیز بودن آن قطعا نظر طرف غربی دخیل خواهد بود. از این مرحله به بعد، ایران دیگر یک عضو استثنایی انپیتی نخواهد بود و با سایر اعضا حقوق و تکالیف برابر خواهد داشت، البته آن دسته از اعضا که پروتکل الحاقی را پذیرفتهاند.
مذاکراتی که احتمالا از اواخر بهمنماه آغاز خواهند شد، قرار است مشخصات و مختصات مرحله دوم را تعیین کنند.
* راهبرد کلان واشنگتن در قبال مذاکرات هستهای
همانطور که پیشتر مورد اشاره قرار گرفت، تقابل اصلی در مذاکرات هستهای، بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکاست. از این رو، شناخت نگاه کلان واشنگتن در قبال این مذاکرات میتواند راهگشا باشد، هرچند که ایرانیان آگاه طی 10 سال گذشته بهخوبی این رویکرد را دریافتهاند و شاید سطور آتی، تکرار مکررات باشد.
سیاست کلان ایالات متحده در قبال جمهوری اسلامی ایران، «سیاست مهار» است. این سیاست دستکم 3 جزء اصلی دارد: «مهار اقتصادی»، «مهار نظامی» و «مهار هستهای». مذاکرات هستهای عملا مسیر مهار هستهای ایران در راهبرد کلان واشنگتن محسوب میشوند.
این 3 مهار در یک پازل پیچیده و به هم پیوسته انجام میپذیرند. نیروهای نظامی آمریکا در خلیج فارس نهتنها در برابر نیروهای نظامی ایران عرض اندام میکنند بلکه برنامه هستهای ایران را هم تهدید میکنند. تحریمهای اقتصادی نهتنها بهدنبال کوتاه آمدن ایران از برنامه هستهای صلحآمیز این کشور هستند، بلکه در عرصه اقتصادی نیز ایران را تحدید کرده و بودجه نظامی ایران را هم هدف گرفتهاند.
در مذاکرات هستهای، واشنگتن تا آنجا که بتواند بهدنبال محدودسازی برنامه هستهای ایران خواهد بود. به قول رئیسجمهور آمریکا، اگر بتوانند حتی پیچ و مهرههای تاسیسات هستهای ایران را هم باز خواهند کرد و اگر این کار را نمیکنند، بهخاطر آن است که نمیتوانند.
گفتههای مقامات آمریکایی پس از توافق ژنو نشان میدهد که در مذاکرات جامع قصد دارند برنامه هستهای ایران را از آنچه که هست کوچکتر کنند.
اشاره به این نکته ضروری است که آنچه هدف مهار آمریکاییها در برنامه هستهای است، نه تعداد نیروگاههای ایران و توان تولید برق هستهای این کشور، بلکه خودکفایی ایران در تولید سوخت مورد نیاز این نیروگاههاست. ایران حق دارد از انرژی هستهای استفاده کند اما بهشرطی که برای تامین سوخت وابسته باشد؛ این منطق هستهای واشنگتن در برابر ایران و دقیقا منطبق بر اظهارات بنیامین نتانیاهو، رئیس کابینه رژیم صهیونیستی است.
در بخش بعدی گزارش، انشاءالله وارد جزئیاتی میشویم که در مسیر مذاکرات جامع، چالشبرانگیز خواهند بود.
ادامه دارد...
عکس ارسالی مخاطبان / عکس: امیر لطفی راهپیمایی 22 بهمن در اهواز / عکس: امیر لطفی راهپیمایی 22 بهمن در اهواز / عکس: امیر لطفی راهپیمایی 22 بهمن در اهواز / عکس: امیر لطفی راهپیمایی 22 بهمن در اهواز / عکس: امیر لطفی راهپیمایی 22 بهمن در اهواز / عکس: امیر لطفی راهپیمایی 22 بهمن در اهواز / عکس: امیر لطفی راهپیمایی 22 بهمن در اهواز / عکس: امیر لطفی راهپیمایی 22 بهمن در اهواز / عکس: امیر لطفی راهپیمایی 22 بهمن در اهواز / عکس: امیر لطفی راهپیمایی 22 بهمن در اهواز / عکس: امیر لطفی |
در کارخانه لولهسازی خوزستان چه میگذرد؟ اقتصادی 13:14:47 1392/11/23 9211-12174-5 کد خبر RSS :: پرینت |
کارگران کارخانه لولهسازی خوزستان از وزیر کار خواستند تا با ورود به جریان مشکلات این کارخانه جلوی تضییع حقوق 400 کارگر رسمی و قراردادی این کارخانه را بگیرد.
به گزارش خبرنگار تعاون و اشتغال ایسنا، 400 کارگر رسمی و قراردادی کارخانه لولهسازی خوزستان یکی از کارخانههای بزرگ تامین کننده لوله کشور میگویند بیش از پنج سال است که رنج تعطیلی خط تولید و پرداخت نشدن حقوق معوقه و سنوات خدمتی خود را به جان خریدهاند.
یکی از کارگران کارخانه لولهسازی خوزستان با انتقاد از سوء مدیریت کارخانه درباره مشکلات پیش آمده برای کارگران و وضعیت کارخانه میگوید: مشکل کارخانه از زمانی آغاز شد که کارخانه را از بانک صنعت و معدن به بخش خصوصی واگذار کردند و متاسفانه در اثر مدیریت ناکارآمد و ضعیف کارخانه و بخش خصوصی بی تجربه، کارخانه کم کم رو به ورشکستگی رفت.
وی میافزاید: متاسفانه حقوق کارگران هر ششماه یکبار داده میشد و با تنگ شدن عرصه بر کارگران، مشکلات مالی و روحی و خانوادگی بسیاری برای آنها به وجود آمد تا جایی که قادر به تحمل شرایط موجود نبودیم و برای آنکه مسوولان را متوجه وخامت اوضاع کنیم ناچار در مقابل استانداری تجمع کردیم.
نماینده کارگران کارخانه لولهسازی خوزستان با بیان اینکه در حال حاضر کارخانه به دلیل رکود تولیدات دچار بحران شده است، ادامه داد: بدهی بالای کارخانه به تامین اجتماعی بابت عدم پرداخت حق بیمه و سهم کارفرما، عدم وصول قبوض آب و برق و همچنین بدهیهای معوق بانکی ناشی از نپرداختن وام و تسهیلات موجب شده تا کارخانه در مسیر ورشکستگی کامل قرار بگیرد.
وی با اظهار تاسف از وضعیت به وجود آمده از عدم پرداخت حقوق 300 کارگر کارخانه خبر داد و گفت: مدیرعامل کارخانه از استانداری و دیگر سازمانهای دولتی مهلت گرفته تا دو سال به او وقت بدهند که تولید را دوباره برقرار و کارخانه را راهاندازی کند ولی ما نمیتوانیم دو سال دیگر صبر کنیم و حقوق نگیریم تا کارخانه که به دلیل سوء مدیریت به تعطیلی کشانده شده، مجددا احیا شود.
این کارگر کارخانه لوله سازی خوزستان گفت: کارگران که از شرایط موجود ناراضی بودند به اداره کار و مراجع حقوقی شکایت کیفری کرده و خواستار پرداخت مطالبات معوق چندین ماهه خود شدند که خوشبختانه هیات تشخیص هم رای به بازپرداخت داده ولی تاکنون کسی پاسخگوی مشکلات کارگران نبوده است.
وی به نمایندگی از دیگر کارگران کارخانه لولهسازی خوزستان از وزیر کار و دیگر وزارتخانههای مسوول درخواست کرد که با ورود به جریان مشکلات کارخانه، جلوی برخی تبانیها و تضییع حقوق چند ماهه 400 کارگر درمانده و مستاصل کارخانه را بگیرد.
به گفته او تا قبل از واگذاری کارخانه به بخش خصوصی، تولیدات کارخانه به کشورهای دیگر صادر میشد ولی از زمانی که کارخانه از بانک صنعت و معدن خارج شد در ورطه سقوط و ورشکستگی قرار گرفت.
به گزارش ایسنا، کارخانه لولهسازی خوزستان یکی از تولیدکنندگان اصلی لوله کشور به شمار میرود که مشکلات آن از سال 81 و به دنبال واگذار شدن به بخش خصوصی آغاز شد.
به گفته کارگران ناکارآمدی مدیریت بخش خصوصی، وجود بدهیهای کلان به بانکها و عدم پرداخت حقوق و مطالبات معوق کارگران زمینه تعطیلی و ورشکستگی این کارخانه را فراهم آورده است.
در حالی که راهاندازی خط تولید کارخانه اشتغالزایی بالایی به همراه دارد به نظر میرسد که مشکلات کارخانه با گذشت چندین سال همچنان به قوت خود باقی باشد چرا که بسیاری از کارگران بیش از دو سال است که حقوق طلب دارند و سنوات خدمتی آنها نیز پرداخت نشده است ضمن آنکه بدهی کارخانه به سازمان تامین اجتماعی هم محرومیت کارگران در استفاده از دفترچههای درمانی را به دنبال داشته است.
پیشتر مالک کارخانه لوله سازی خوزستان حقوق معوقه کارگران را 30 ماه اعلام کرده و از تعطیلی آن به دلیل نداشتن نقدینگی از سال 89 خبر داده بود.
او همچنین میزان کل بدهی کارخانه را 5 میلیارد تومان عنوان کرده و اختصاص تسهیلات مصوب دولتی به این کارخانه را خواستار شده بود.
به گفته مدیر عامل کارخانه لولهسازی خوزستان تعدادی از کارگران قراردادی به جهت حفظ اشتغال به دیگر کارخانهها انتقال داده شدهاند اما کارگران رسمی کارخانه به دلیل مخالفت با انعقاد قراردادهای جدید از انتقال به صنایع دیگر خودداری کردهاند. |
بیست و هفتمین جلسه شورای شهر اهواز با حاشیههای زیادی همراه بود.
به گزارش خبرگزاری فارس از اهواز، بیست و هفتمین جلسه شورای شهر اهواز عصر امروز با 45 دقیقه تاخیر برگزار شد.
*حضور کمرنگ خبرنگاران به دلیل اخراج آنان در جلسه قبل بیش از هر چیزی به چشم میآمد.
*بعد از مدتها انتظار شهردار منطقه سه اهواز در این جلسه حاضر شد.
*پیش از شروع جلسه یکی از شهروندان اهوازی با حضور در کنار صندلی اعضا با صدای بلند نسبت به توهینی که از طرف شهردار منطقه هفت به او شده بود شاکی بود و از نمایندهها میخواست این موضوع را رسیدگی کنند.
*در اواسط جلسه وقتی مریم ابریشمکار، عضو شورای شهر اهواز، در نطق پیش از دستور خود به مشکلات منطقه سه شهرداری اهواز اشاره کرد، باعث شد تعدادی از حاضران در جلسه برای وی دست بزنند.
*پس از این اتفاق جلسه با دعواهای لفظی وتوهین یکی از حاضران به اعضای شورا متشنج شد، که با ورود حراست به جلسه و بیرون کردن شخص معترض از میان حاضران فضای جلسه کمی آرام شد.
*نطق ابریشم کار در خصوص وضعیت نامطلوب منطقه سه شهرداری اهواز باعث ناراحتی احمد باورساد عضو دیگر این شورا شد و خروج وی از جلسه به نشانه اعتراض را در پی داشت.
*در ادامه چند طرح از جمله تعیین سهم آموزش و پروش و تاکسیرانی از درآمدهای مدارس و نرخ خدمات رانندگان تاکسی در دستور کار شورا قرار گرفت.
|
بزرگترین پارک گل در جهان
کوکنهوف (Keukenhof) یا باغ اروپا، یکی از پارکهای دیدنی کشور هلند در نزدیک شهرهای لیسه و لایدن است که هر ساله با آغاز بهار (در اول فرودین) به مدت ۲ ماه بازگشایی میشود معمولا از ۲۲ مارس تا ۲۰ مه این مجموعه باز است و در آن هزاران لاله رنگی از انواع مختلف به نمایش در میآید. در این دوماه حدود ۷۰۰ هزار نفر از این باغ بازدید میکنند. هر سال ۷ میلیون پیاز لاله در محوطهای به وسعت ۳۲ هکتار کاشته میشوند که پس از شکفتن گلها این پارک منظرهای بدیع را مییابد. گفته میشود این پارک بزگترین پارک گل ها در دنیا است.
ارسـال جدیـدتـرین مطالـب، اخبـار و سـوژه های داغ اینتـرنتی هر شـب به ایمیـل شما |
ارسـال جدیـدتـرین مطالـب، اخبـار و سـوژه های داغ اینتـرنتی هر شـب به ایمیـل شما |
خبر سکته مغزی "محمود احمدینژاد" و انتقال وی به بیمارستان تکذیب شد.
اگر آمریکا امروز خواهان ماجراجویی جدید در خاور میانه است؛ باید بداند ما هرگز در جنگ پیش قدم نبوده و نخواهیم بود، اما اگر غلطی از او سر بزند پاسخ آن را در کمتر از چشم به هم زدنی خواهد دید. پاسخی نه محدود به خاک آمریکا، بلکه در هر نقطه از جهان که منافعی دارد.
به گزارش رجانیوز، از قدیم آورده اند که نجابت زیاد کثیفی به بار می آورد. طی یک ساله گذشته و در پی تماس ها و پیام های مکرر آمریکا برای مذاکره با ایران، در عین بی اعتمادی تاریخی ایرانیان به این شیطان بزرگ، دولت جدید برای آخرین بار توبه ی گرگ را پذیرفت و قدم در مسیر مذاکره گذاشت.
تمرین تیم سنگنوردی / عکس: خلیل موسوی - ایسنا تمرین تیم سنگنوردی / عکس: خلیل موسوی - ایسنا تمرین تیم سنگنوردی / عکس: خلیل موسوی - ایسنا تمرین تیم سنگنوردی / عکس: خلیل موسوی - ایسنا تمرین تیم سنگنوردی / عکس: خلیل موسوی - ایسنا تمرین تیم سنگنوردی / عکس: خلیل موسوی - ایسنا تمرین تیم سنگنوردی / عکس: خلیل موسوی - ایسنا تمرین تیم سنگنوردی / عکس: خلیل موسوی - ایسنا تمرین تیم سنگنوردی / عکس: خلیل موسوی - ایسنا تمرین تیم سنگنوردی / عکس: خلیل موسوی - ایسنا تمرین تیم سنگنوردی / عکس: خلیل موسوی - ایسنا تمرین تیم سنگنوردی / عکس: خلیل موسوی - ایسنا تمرین تیم سنگنوردی / عکس: خلیل موسوی - ایسنا تمرین تیم سنگنوردی / عکس: خلیل موسوی - ایسنا |
مقتدایی تاکید کرد: لزوم توجه بیشتر به آموزش ترافیک اجتماعی 9:56:32 1392/11/21 9211-11114-5 کد خبر RSS :: پرینت |
استاندار خوزستان با اشاره به آشفتگی بخش ترافیکی، گفت: نظم جزو مواردی است که اگر از خود شروع کنیم و در رانندگی بیانضباطی نباشد، قطعا تلفات 369 نفری در یک سال در حوادث رانندگی استان را نخواهیم داشت و افتخار ما این نخواهد بود که بعد از یک سال 69 نفر از این تلفات کمتر شده است. به راستی چرا باید 300 نفر تلفات در جادهها داشته باشیم؟
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) -منطقه خوزستان- دکتر عبدالحسن مقتدایی در جلسه مشترک فرمانداران، روسای شوراهای اسلامی و شهرداران استان خوزستان در خصوص بررسی وضعیت ترافیک شهرها که در سالن شهید هاشمی در استانداری برگزار شد، اظهار کرد: انضباط اساس هر کاری است و همه باید متعهد شویم وظیفه خود را در این رابطه نسبت به مردم انجام دهیم.
وی ادامه داد: کارهایی که در استان انجام میشود، قرار نیست با اولویت مناسبت خاصی باشد؛ مانورهای اساسی با موضوعهای مختلف از جمله مبارزه با مواد مخدر، امنیت عمومی و بهداشت عمومی در استان طراحی شدهاند که موضوع این مانورها به قشر خاصی از جامعه مربوط نمیشود و به تمام شهروندان در استان مربوط است و پرداختن به این موضوعات در قالب آموزش، تذکر، برخورد و ارایه راهکارهای لازم باید انجام شود.
استاندار خوزستان با بیان اینکه ترافیک شهری یک انضباط اجتماعی است، افزود: باید توجه داشته باشید که توسعه هم جنبه سختافزاری و هم جنبه نرمافزاری دارد. جنبه نرمافزاری آن بخشی است که اصول و مبانی یک کار در ذهن فرد نهادینه شود و سختافزاری آن نیز بحث اجرایی کار است که در خصوص مباحث ترافیک شهری، توسعهیافتگی ابتدا در زمینه نرمافزاری باید صورت بگیرد و سپس بخش سختافزاری آن انجام شود.
مقتدایی اظهار کرد: توسعهیافتگی این نیست که کسی عنوانی بگیرد. اگر به کسی مدرک مهندسی یا دکتری افتخاری در زمینهای را بدهند و تخصص لازم را نداشته باشد، داشتن آن مدرک بیفایده است. توسعه در هیچ زمینهای نمیتواند افتخاری باشد و وقتی قرار است مدیری در جایی بگیرد که تخصص خود را اعمال کند، موارد افتخاری و عنوان گرفتنهای لفظی کارساز نیست و باید دانش کار در وجود این فرد نهادینه شود که این جنبه نرمافزاری بحث توسعه به حساب میآید.
وی افزود: هر مدیری باید مدارج توسعهیافتگی را طی کند. در مورد جامعه نیز همینطور؛ وقتی اسم یک روستا را شهر میگذاریم مدارج توسعهیافتگی در دو بخش باید طی شود و هم امکانات سختافزاری و هم مدیری که آن مستقر میشود، باید توسعهیافته باشد. اگر مدعی هستیم که عنوان شهری را با خود یدک میکشیم، کسانی که خود را مسئولان این شهر میدانند باید زمینه و سازوکار توسعه یافتگی را نسبت به گذشته فراهم کنند.
استاندار خوزستان تصریح کرد: به دنبال آن هستیم که به صورت هماهنگ و جامع در استان کارهایی انجام شود که از ابتدا تا انتهای استان به صورت هماهنگ توسعه پیدا کند و هر کس وارد استان خوزستان شود این هماهنگی را احساس کند. اگر عنوان شهر را با خود یدک میکشیم بدانیم که در رعایت امور ترافیکی باید تابع ضوابط و مقررات باشیم و اگر نباشیم توسعه یافته نیستیم.
وی ادامه داد: ضروری است که به آموزش در این زمینه توجه بیشتری داشته باشیم. تاکید میکنم که در کنار هر گونه اقدامات ترافیکی که در شهرها صورت میگیرد، به آموزش در این زمینه نیز به طور جدی پرداخته شود. راه توسعه یافتن آموزش جنبههای مثبت و آموزش زدودن مجموعههای بد است.
مقتدایی به نصب متعدد سرعتگیرها در شهر اشاره کرد و گفت: بارها و بارها گفتهام که این همه سرعتگیر توهین است؛ نسل جدید باید یاد بگیرد که به قوانین احترام بگذارد تا نیازی به نصب سرعتگیر در خیابان نباشد. به هر شکل ممکن این گونه اقدامات را از شهرهای کوچک شروع کنیم و "نداریم" و "نمیشود" نداشته باشیم. |
اسماعیل فراهانی
مواجهه با آثار و پیامدهای جنگها در جوامع مختلف، متفاوت است. برخی درصدد برجستهسازی موفقیتها، بعضی درصدد زدودن خاطرات تلخ شکستها و ناکامیها، گروهی درصدد کسب فرصتها و منافع از طریق نمایش مظلومیتها... برمیآیند. به عنوان مثال، امریکاییها خود را فاتح جنگهای درونگفتمانی استعمارگران متحد و متفق دانسته و لباس ناجی بر تن کردهاند و از این راه، نظام جهانی جدیدی مبتنی بر سازمان ملل متحد را پایهریزی نمودند؛ نظامی که بر پایه نابرابری ساختاری، شکل گرفته و کمترین و مشهودترین وجه این قشربندی بینالدولی، «حق وتو» است که با متعلقات دیگری از جمله «حقوق بشر» و «ضرورت مبارزه با تروریسم» تبدیل به یک گفتمان ویرانگر و متجاوز شده است.
هر کشوری استعداد و پتانسیل بالقوهای دارد. نکته اینجاست که درآمدهای نفتی را نباید صرف هزینههای جاری کشور کرد؛ بلکه باید به سمت سرمایهگذاریهای کلان هدایت شوند.
رکود و تورم وقتی به هم میرسندشرایط ویژهای را دراقتصادرقم میزنند. شرایطی که در آن نه رکود به تنهایی حکمفرمایی میکند و نه تورم یکه و تنها بر اقتصاد مستولی میشود؛ بلکه در این شرایط رکود و تورم با یکدیگر اجین میشوند و «رکود تورمی» را دامن میزنند.
این دو در کنار هم زمینهای پدید میآورند که در آنازرکود، بیکاری خارج میشود و از تورم هم افزایش قیمت دستهجمعی کالاها! آنطور که به نظر میرسد، اقتصاد ایران هماکنون درگیر رکود تورمی است که چندی پیش آقای سیف، رئیس بانک مرکزی، نیز اعلام کرد با کنترل نقدینگی تورم را تا پایان سال به 36 ٪ خواهد رساند همچنین با برنامههای افزایش تولید رشد اقتصادی منفی در ماههای آتی متوقف خواهد شد. به گفتهی این عضو کابینهی دولت یازدهم، بر اساس پیشبینی بانک مرکزی تا پایان سال آینده، نرخ رشد اقتصادی حدود مثبت 3 درصد خواهد بود.
حال پرسش اینجاست که چگونه میتوان از این حالت خارج شد؟ دولت در این میان چه نقشی را ایفا مینماید؟ پاسخ به این پرسشها ما را بر آن داشت که به نزد یکی از کارشناسان حوزهی پولی و بانکی برویم. آقای دکتر علی حسنزاده معتقد است:
با هماهنگ کردن سیاستهای پولی و مالی، حمایت از تولیدکننده، مدیریت اعتبارات به سمت تولید و جلوگیری از حرکت سرمایههای سرگردان یا سفتهبازی میتوان رکود تورمی را کنترل کرد. همچنین با حمایت از بنگاههای کوچک و متوسط، میتوان از آنها به عنوان محور رشد تولید نام برد.در ادامه، گفتوگو با ایشان را میخوانیم: در برخی ساختارهای اقتصادی، بنگاههای کوچک محور رشد تولید قرار گرفتهاند. کشور ما نیز باید در بخش صنعت و تولید از بنگاههای کوچک و متوسط حمایت کند.
چند سال است که اقتصاد ایران دچار رکود تورمی شده است. اخیراً رئیسجمهور اظهار داشتند رشد اقتصادی ایران به منفی پنج درصد و تورم به حدود چهل درصد رسیده است. نظر شما در این باره چیست؟ اقتصاد ایران از چه زمانی گرفتار این معضل شد؟ از سوی دیگر، دولت قصد دارد میزان مالیات تولیدی و توزیعی را به سیچهل درصد افزایش دهد؛ در حالی که اصناف دچار رکود هستند و در این شرایط قادر به پرداخت مالیات نخواهند بود. اگرچه افزایش مالیات یکی از راههای جبران کسری بودجه است، اما آیا این کار در شرایط رکود تورمی منطقی است؟ چه راهکارهایی پیشنهاد میکنید؟
رکود تورمی وضعیتی است که در اثر افزایش هزینههای تولید اتفاق میافتد. فاکتورهای افزایش هزینههای تولید شامل دستمزدها، نرخ بهره در اقتصادهای متعارف و... میشود. با تعریف سادهی اقتصاد در قالب منحنی عرضه و تقاضای پول، متوجه میشویم که افزایش هر نوع هزینهی تولید باعث میشود منحنی عرضه به سمت چپ یا بالا شیفت پیدا کند.
اثر این شیفت یا جابهجایی در منحنی عرضه منجر به تولید دو پدیده میشود: افزایش قیمتها و کاهش تولید. افزایش قیمت در اثر کمبود عرضه یا مازاد تقاضا به وجود میآید و شرایط تورمی را ایجاب میکند. کاهش تولید نیز میتواند منجر به افزایش بیکاری و ایجاد رکود شود؛ به این معنا که با افزایش هزینههای تولید، سود بنگاههای تولیدی کاهش مییابد.
بنگاههای تولیدی مجبورند بر قیمتهای خود بیفزایند؛ ولی ممکن است دولت در شرایط تورمی محدودیتهایی برای افزایش قیمت بر بنگاهها اعمال کند. در نتیجه سود بنگاهها کم میشود. متعاقباً کاهش سود انگیزهی تولید را از بین میبرد و مقیاس تولید پایین میآید. اولین نتیجهی کاهش تولید اخراج نیروی کار است. صرف نظر از عامل نیروی انسانی، عامل سرمایه هم محدودتر میشود. بنابراین افزایش هزینهها یکی از دلایل بروز پدیدهی رکود تورمی است.
مسئلهی تحریم اقتصادی نیز یکی دیگر از دلایل ایجاد این وضعیت در اقتصاد ایران است. بخش قابل توجهی از واردات کشور، بیشتر از دوازده درصد، کالاهای واسطهای و سرمایهای است. با افزایش تحریمها از هفتهشت سال پیش هزینههای تجارت نیز بالا رفت. با عنایت به اینکه بخشی از مواد اولیه، واسطهای و ماشینآلات را کالاهای سرمایهای تشکیل میداد، طبیعتاً هزینهها نیز افزایش پیدا میکرد. حتی در فرآیند تولید کالاهای مصرفی در چرخههای بعد هم وارد میشد. به این ترتیب هزینهی تولید بالا رفت.
با توجه به اینکه هرساله محدودیتهایی در اقتصاد ایجاد میشود، عرضه دچار تورم میشود و قیمتها افزایش مییابد. متناسب با افزایش قیمتها، دستمزدهای اسمی نیز بالا میرود. همهی این موارد به افزایش هزینه میانجامد و موجب انتقال منحنی عرضه به سمت چپ میشود.
یکی از منابع اصلی تأمین درآمد برای دولت فروش نفت یا ارز ناشی از فروش نفت است. به همین دلیل تحریم در بخش نفتی نیز اعمال شد و درآمدهای ارزی را دچار محدودیت کرد. در نتیجه، بخشی از درآمدهای دولت کاهش یافت و کشور با کسری بودجه روبهرو شد.
در شرایط رکود، ظرفیت جذب منابع مالیاتی وجود ندارد. همچنین ساختارهای مالیاتی کشور در چند سال اخیر چندان مناسب نبوده است. به همین دلیل تنها راهکار دولت برای جبران کسری، منابع بانک مرکزی است که پروژههای عمرانی و حتی بخشی از هزینههای جاری را به کمک آن پرداخت میکند. در واقع، استقراض از بانک مرکزی آخرین راه است، ولی متأسفانه دولت زودتر از سایر موارد به سراغ آن میرود.
با استقراض از بانک مرکزی و استفاده از منابع بانکی، حجم بودجه افزایش مییابد. در نتیجه، با افزایش هزینهها، منحنی عرضه به سمت چپ میرود. از سوی دیگر، منحنی تقاضا هم با افزایش حجم نقدینگی به سمت بالا حرکت میکند. این در حالی است که ظرفیتهای تولید بسیار پایین است و نمیتواند پاسخگوی تقاضا باشد. نتیجهی این وضعیت افزایش قیمتهاست. به عبارت دیگر، شرایطی در اقتصاد ایجاد میشود که بر اثر آن شاهد افزایش قیمتها و بیکاری در جامعه هستیم. این وضعیت را در اقتصاد stag flation یا رکود تورمی مینامند.
منابع باید بهخوبی مدیریت شود تا نقدینگی به سمت تولید حرکت کند. منابع مازاد به جای اینکه در بخش بازار ارز و طلا به سفتهبازی تبدیل شوند، باید در مسیر اقتصاد واقعی و سرمایهگذاری و فعالیتهای تولیدی حرکت کنند. |
---|
به طور معمول در اقتصادهای دنیا، افزایش قیمت یا تورم در شرایط رونق اقتصادی رخ میدهد. طبق منحنی فیلیپس، که رابطهی بین بیکاری و تورم را نشان میدهد، با افزایش تورم بیکاری به حداقل خود، یعنی نرخ بیکاری طبیعی، میرسد؛ اما در ایران هم تورم بالاست، هم نرخ بیکاری. رشد اقتصادی در کشور طی چند سال اخیر منهای پنج درصد بوده است. البته برای جبران این وضعیت سیاستهای پولی، مالی و طرف عرضه همه باید با هم هماهنگ باشند.
در بخش سیاستهای پولی، نمیتوان رشد نقدینگی را کاهش داد؛ زیرا بنگاههای تولیدی با کمبود سرمایه در گردش مواجه هستند و خود کمبود نقدینگی دارند. اگرچه توقف رشد نقدینگی در اولویت قرار دارد، ولی باید در کنار آن به تخصیص منابع در بخشهای تولیدی هم توجه داشت. منابع باید بهخوبی مدیریت شود تا نقدینگی به سمت تولید حرکت کند. منابع مازاد به جای اینکه در بخش بازار ارز و طلا به سفتهبازی تبدیل شوند، باید در مسیر اقتصاد واقعی و سرمایهگذاری و فعالیتهای تولیدی حرکت کنند.
علت تمایل افراد به سفتهبازی سود زیاد آن است. این سود در تولید نیست. حال برای گرایش افراد به تولید چه باید کرد؟
چرا در تولید سود نیست؟ در واقع زیرساختهای اصلی اقتصاد در کشور مشکل دارد. به همین دلیل هزینههای تولید و مبادلاتی بالاست؛ مثلاً گرفتن مجوز برای فعالیت تولیدی بسیار زمانبر است یا استفاده از منابع اعتباری بانکها و تسهیلات آن منوط به اثبات سودآور بودن طرح تولید است. گاه توجیه سودآوری آنقدر به طول میانجامد که فعالیت تولیدی کاملاً متوقف میشود. همهی این موارد به مشکلات زیرساختی تولید مربوط میشود و هزینههایی غیرمستقیم و غیرمشروط به تولید وارد میکند.
یکی از سیاستهای مدیریت تقاضا در اقتصاد تغییر استفاده از مالیاتهاست. دولت باید از طریق سیاستهای پولی رشد نقدینگی و تورم را محدود کند. افزایش مالیاتها نیز سیاست انقباضی مالی محسوب میشود. در واقع افزایش مالیات مخارج مصرفی خانوارها را مستقیماً تحت تأثیر قرار میدهد؛ لذا مصرف کاهش مییابد و منحنی تقاضا به سمت پایین حرکت میکند. این امر میتواند از یک سو با محدود شدن تقاضا منجر به کاهش نرخ تورم شود و از سوی دیگر منابع مالی را برای دولت تأمین کند.
افزایش مالیات در بلندمدت بر اشتغال و سرمایهگذاری اثر ثانویه دارد. بنا بر مباحث تئوری و اصل شتاب، سرمایهگذاری میتواند تابعی از درآمد باشد. وقتی درآمد کاهش مییابد، سرمایهگذاری هم پایین خواهد آمد. البته ممکن است دولت با افزایش درآمد مالیاتی چندان موفقیتی حاصل نکند؛ زیرا بسیاری از افراد از پرداخت مالیات فرار میکنند. با این حساب، کاهش فرارهای مالیاتی نیز در افزایش حجم درآمدهای مالیاتی تأثیر دارد.
برخی معاملات کلان و فعالیتهای اقتصادی ثبت نمیگردد و لذا هیچ نوع مالیاتی بابت آن پرداخت نمیشود. گاه چکهای حامل با رقمهای بسیار بالا صادر میشود و با آنها چندین معامله صورت میگیرد. باید به ازای هر معامله مالیاتی پرداخت شود، ولی چون در بازار درج نشده است، مالیات به آن تعلق نمیگیرد. به این ترتیب، حجم قابل توجهی از turn overهای تجاری و مالی ایجاد میشود و ساختاری مالیاتی در بازار به وجود میآورد؛ ولی به دلیل عدم ثبت اقتصادی مقام ناظر مالیاتی نمیتواند از این ظرفیتها استفاده کند. البته این قضیه فقط مرتبط به بخش مالی و پولی نیست، در زمینههای دیگر نیز صدق میکند.
کمبود نقدینگی یکی دیگر از مشکلات تولید است. با تأمین منابع لازم و تسهیل برخی قوانین میتوان چرخ تولید را به راه انداخت. در برخی ساختارهای اقتصادی، بنگاههای کوچک محور رشد تولید قرار گرفتهاند. کشور ما نیز باید در بخش صنعت و تولید از بنگاههای کوچک و متوسط حمایت کند. |
---|
دولت در شرایط رکود تورمی باید راهکارهایی تعبیه کند که به کمک آن هزینههای تولید کاهش یابد. بحث توافقات ایران با گروه 1+5 نیز میتواند بستر مناسبی برای بهبود وضعیت کشور و خروج از شرایط رکود تورمی ایجاد کند. در داخل کشور نیز باید با هماهنگ کردن سیاستهای پولی و مالی، حمایت از تولیدکننده، مدیریت اعتبارات به سمت تولید و جلوگیری از حرکت سرمایههای سرگردان یا سفتهبازی رکود تورمی را کنترل کرد.
کمبود نقدینگی یکی دیگر از مشکلات تولید است. با تأمین منابع لازم و تسهیل برخی قوانین میتوان چرخ تولید را به راه انداخت. در برخی ساختارهای اقتصادی، بنگاههای کوچک محور رشد تولید قرار گرفتهاند. کشور ما نیز باید در بخش صنعت و تولید از بنگاههای کوچک و متوسط حمایت کند.
کارآفرینی هم یکی از مراکز رشد و توسعه است. با حمایت از نوآورها و کارآفرینان میتوان اقتصاد را از وضعیت رکود خارج کرد. حمایت از تولید نیاز به استراتژی دارد که میتوان با بررسی اقتصاد کشورهای موفق آن را کسب کرد. مثلاً در اقتصاد ژاپن محوریت صنعت و تولید بر بنگاههای کوچک و متوسط و به ویژه SMEهای دانشبنیان و بنگاههای هایتک استوار است.
به همین دلیل تسهیلکنندههای لازم و صندوقهای سرمایهگذاری را برای حرکت و رشد آنها فراهم میکنند. چنین مکانیزمهایی در اقتصاد کشور ما وجود ندارد. میتوان با استفاده از تجربیات موفق ژاپن، سنگاپور، کرهی جنوبی و سایر کشورها از چنین طرحها و الگوهای اقتصادی در بخش مالی بهره برد.
خروج از شرایط رکود تورمی چقدر طول میکشد؟
زمان خروج از این وضعیت را نمیتوان پیشبینی کرد. قطعاً طی یکیدو سال نمیتوان به طور کامل از این شرایط خارج شد. تحقق این امر به سیاستها و استراتژیهای دولت و نوع اجرای آن بستگی دارد. چهبسا سیاستها و برنامهها خیلی خوب طراحی شود، اما بدون هماهنگی اجزای آن و اجرای صحیح نمیتوان به نتیجه رسید. به هر حال، رسیدن به شرایط مطلوب نیاز به زمان دارد و یکشبه و صدروزه نمیتوان از مشکلات فارغ شد.
آیا اگر از درآمدهای نفتی صرفنظر کنیم، خروج از شرایط تورمی آسانتر نخواهد بود؟
کشور ما اقتصادی نفتی دارد. عدم استفاده از درآمدهای نفتی کاری غیرواقعبینانه است. بخش نفت و انرژی در حکم فرصت و موهبتی خدادادی است. چرا از آن استفاده نکنیم؟ نروژ نیز منابع نفتی دارد و بهخوبی آن را به کار میگیرد. هر کشوری استعداد و پتانسیل بالقوهای دارد.
نکته اینجاست که درآمدهای نفتی را نباید صرف هزینههای جاری کشور کرد؛ بلکه باید به سمت سرمایهگذاریهای کلان هدایت شوند. بهگونهای که اگر نفت بیستسی سال دیگر تمام شود، آثار بهرهبرداری از آن و سرمایهگذاریهایی که به کمک منابع نفتی انجام شده است برای نسل آینده باقی بماند و اقتصاد ما را در رونق و شکوفایی قرار دهد.
منبع: برهان
مهمترین مولفه روابط کنونی بین ایران و ترکیه عامل همجواری و ژئوپلتیک است، که از دل آن پیوندهای اقتصادی استخراج میشود.
سفر اردوغان به تهران بهانه ای برای بررسی روابط دو کشور شد. روابطی که در سالهای اخیر با نوسان هایی همراه بوده است. در واقع سیاست های آنکارا طی سال های گذشته، به خصوص در تحولات سوریه و حمایت همه جانبه مادی و معنوی از معارضین سوری، باعث از میان رفتن اعتماد میان آنکارا و ایران شده است.
جدا از این، استقرار سامانه دفاع موشکی ناتو در ترکیه و در نزدیکی مرزهای ایران، تلاش اردوغان برای تشکیل ائتلافی منطقه ای با محوریت ترکیه و مصر (با هدف مقابله با نقش و نفوذ منطقه ای ایران)، مداخله در امور داخلی عراق و..، بر ابعاد اختلاف افزود. در این حال، کاهش تنش در حوزه روابط دو کشور و سفر اخیر اردوغان به تهران، موجب انجام گفتگویی با دکتر حق پناه* شد.
در شرایط کنونی روابط ایران و ترکیه دارای چند بعد اهمیت است؟
روابط کشوری چون ایران و ترکیه از دو زاویه قابل بررسی و تحلیل است. نخست از منظر روابط همسایگی مهم است. یعنی با توجه به پیشینه این مناسبات از دوره عثمانی و صفوی، این روابط حداقل به چهار صد سال قبل بر می گردد.
در سطح دیگری تجزیه و تحلیل مناسبات ایران و ترکیه در مقام دو قدرت منطقه ای، حائز اهمیت است. یعنی این دو قدرت ممکن است صرف نظر از مناسبات دو جانبه خود، رویکردهای دیگری را در روابط خود در سطح منطقه ای دنبال کنند. به ویژه اینکه بنا بر ملاحضات ژئوپلتیک، ایران و ترکیه در بیش از دو خرده نظام امنیت منطقه ای، می توانند هم تعاملات و هم رقابت هایی داشته باشند. بنابراین ما باید این ملاحضات را در نظر گیریم.
مهمترین تغییر در روابط در چه حوزه ای بوده است؟
در دو سال گذشته به نظر می رسد، روابط دو جانبه ایران و ترکیه، دچار تغییر خاصی نشده است. یعنی اتفاق خاصی در سطح روابط دو جانبه رخ نداده است،که بخواهد روابط را دچار نوسان عمده کند. یعنی بنا بر تغییر و تحولی که حداقل از سال 2001 و روی کارآمدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه رخ داده، همواره ما شاهد رشد روابط دو جانبه در سطح اقتصادی، امنیتی و سیاسی بوده ایم، و خیلی از مسائلی که در دوره های قبل بین دو کشور مطرح بوده، در این دهه مشاهده نشده است.
حتی این امر دو سه سال اخیر هم ادامه داشته است. البته باید گفت این امر به این معنی نیست که کلا در روابط دو جانبه سکته ای وجود نداشته است. یعنی هر چند به شکل سینوسی نوسان هایی هم رخ داده، اما جهت کلی روابط در سطح دو جانبه، به ویژه در بخش اقتصادی، رو به رشد بوده است. چنانچه در بخش اقتصادی با وجود موانعی چون اعمال تحریم های ضد ایرانی، این روند رو به رشد بوده است.
گذشته از این، روابط در سطح منطقه ای با عوامل و مولفه های بیشتری همراه بوده است. در این حال دو کشور خود را در سطح منطقه ای، قدرتی منطقه ای می بینند و در مقام بازیگری در خرده نظام های متعددی بر می آیند. آنها در حوزه غرب ایران، حوزه شامات و حوزه قفقاز حضور دارند.
ترکیه عضو ناتو است و حضور نیروها و تجهیزات خارجی در ترکیه، تابع سیاست های کلانی است که جمهوری اسلامی ایران با آن مواجه بوده است. لذا سپر موشکی، اختلاف عمده ای در روابط ایجاد نکرده و خیلی موازنه را به نفع ترکیه و به ضرر ایران به هم نمی زند. |
---|
به عنوان مثال، ترکیه در حوزه غرب ایران و مشخصا در عراق و حوزه کردی تلاش کرده است تا نقش آفرینی بیشتری از خود نشان داده و وارد حوزه ای شود که در گذشته بیشتر در انحصار ایران بود. در این حوزه روابط ایران و ترکیه وجه رقابت آمیزی به خود گرفته و این رقابت در حوزه اقتصادی، سیاسی و امنیتی شکل گرفته است.
در این حال به نظر میرسد ایران در عراق و کردستان عراق، از موقعیت سیاسی و امنیتی بهتری برخوردار بوده است. اما مزیت های اقتصادی ترکیه هم باعث شده تا در بخش های ترانزیتی تجارت و انرژی، گوی سبقت را از ایران برباید. چنانچه اکنون کردستان عراق و حتی کشور عراق از نظر اقتصادی بیشتر تحت تاثیر ترکیه است تا ایران.
جدا از این، عرصه دیگری هم که باید مورد توجه قرار گیرد، عرصه شامات در خاورمیانه است. در این بخش هم می توان گفت مناسبات دو کشور، جنبه رقابت آمیز بیشتری نسبت به گذشته دارد. در مصر و موضوع عربی – اسرائیلی، و بیشتر از همه اینها در سوریه، رقابت بین ایران و ترکیه وجود داشته است. تلقی ترکیه از آنچه در سه سال گذشته در کشورهای عربی رخ داده است، بهار عربی است.
در حالی که در ایران این تلقی به بیداری اسلامی شناخته می شود. همین امر می تواند زاویه دید متفاوت دو کشور را نمایان کند. در حالی که ترکیه نسبت به کشتار مسلمانان شیعه در بحرین کاملا منفعت طلبانه سکوت اختیار کرد، در مورد مسلمانان شیعه در عربستان، و همچنین در مورد یمن نیز همین امر را مورد توجه قرار داد.
اما در مقابل، ترکیه به یکباره در مورد سوریه نگاه اتخاذ کرد و با ژست دفاع از مظلوم و حمایت از مردم مسلمان سوریه، به مداخله مستقیم در امور داخلی سوریه پرداخت. جالب تر اینکه ایران را متهم به این امر کرد که چرا برخلاف شعارهای خود، از یک سرکوبگر دفاع می کند.
در واقع رقابت ایران و ترکیه در یک سال گذشته اوج گرفت. این امر تا زمانی که مشخص شد بحران سوریه راه حلی نظامی ندارد و ترکیه نمی تواند با وارد کردن و ترغیب کشورهای عربی منطقه، اروپا و آمریکا به بحران سوریه، و مداخله نظامی و ایجاد منطقه حائل و حمایت بیشتر از اپوزیسیون، تغییری در وضع موجود دهد، ادامه داشت.
ترکیه به تدریج در ماه های اخیر ( ترکیه که همه گزینه را امتحان کرده بود) دید که نه تنها در سوریه به نتیجه مطلوب نمی رسد، بلکه کم کم دامنه بحران داخلی سوریه و تروریسم جا گرفته در این کشور، به ترکیه هم سرایت پیدا کرده است. لذا به ناچار تا حدی در حوزه دیپلماسی فعال تر شد.
در این بخش، به تدریج سمت گیری آنها به سوی ایران بیشتر شده است. من فکر می کنم این روال ادامه خواهد یافت و بر همین اساس مشاهده می شود که ترکیه خواهان ورود ایران و مشارکت ایران در کنفرانس ژنو 2 بوده، و به نوعی تلاش می کند با جلب نظر ایران در حل مشکل سوریه، به مشکلی که سه سال دامن گیر سیاست خارجی ترکیه شده و عملا سیاست منطقه ای ترکیه را به نوعی به بن بست در حوزه شامات کشانده است، پایان دهد. همین امر در حوزه آسیای مرکزی و قفقاز هم وجود دارد، که برای ما اهمیت و اولویت چندانی ندارد.
اکنون از نظر ژئوپلتیک بین ایران و ترکیه در چه حوزه هایی رقابت شدت بیشتری دارد؟
از نظر ژئوپلتیک باید گفت، از آنجایی که هر دو کشور خود را در مقام قدرت های منطقه ای می بینند، علی القاعده این رقابت تا حدی گریزناپذیر است. اما مهم این است که ببینیم که ورودی قدرت هر کشور چه می باشد و چگونه از آنها استفاده می شود. اکنون ترکیه تلاش می کند خود را به عنوان الگوی سبک زندگی مطلوب، برای خاورمیانه معرفی کند. در این راستا به نظر می رسد که رقابت بین دو کشور، به حوزه قدرت نرم دو کشور هم سرایت کرده است.
اگر به سفر اردوغان به تهران پس از اختلاف نظرهای یک ساله اخیر نگاهی داشته باشیم، چه عوامل داخلی، منطقه ای و بین المللی موجب شده که نگاه به ایران معطوف تر شود؟
در نگاه ترکیه به ایران، تقریبا اتفاق خاصی رخ نداده است. می توان گفت ترکیه در آستانه ورود به سال انتخابات پیاپی است. ولی مهم تر این است که در ایران اتفاقی رخ داده و آنهم تغییر دولت است. در این حال، با توجه به رویکردهای جدید دولت یازدهم، تغییرات ایجاد شده در عرصه منطقه ای و بین المللی، علائم جدی از پویایی ها و توانمندی های ایران در بحران سوریه و گشایشی که در حوزه هسته ای ایجاد شده، طبیعی است که دولت مردان ترکیه در صدد بازتعریف روابط خود با ایران جدید برآیند. ایرانی که با طرح دیدگاه های تازه، هم می تواند افقی در سطح روابط دو جانبه ایجاد کند، و هم در سطح منطقه ای، دیدگاه هایی نو ارائه دهد. لذا این سفر هم برای بازتعریف مناسبات قابل درک است.
در داخل ترکیه، بیش از ایران، مسائل منطقه ای و بین المللی مهم است. لذا در انتخابات این کشور این موارد موثر است. در این حال مساله ارمنی، مساله کردها، مساله علویان و.. همه و همه می تواند ابعاد منطقه ای و بین المللی پیدا کرده، و البته بخشی از این امور هم به ایران مربوط می گردد. |
---|
اگر به اهداف سفر ادوغان در سفر به تهران توجه کنیم، اهداف سیاسی سفر اردوغان به تهران چه بود؟
این سفر می تواند در درجه نخست موجب آشنایی بیشتر اردوغان و تیم وی با دیدگاه ها، رویکردها و مذاکره با آقای روحانی و تیم جدید ایشان شود. این سفر برای اولین بار رخ می دهد. اگر چه وزرای خارجه دو کشور ملاقات های متعددی داشته اند، اما در سطح سران دو کشور این اولین بار است که ملاقات رسمی روحانی با اردوغان صورت می گیرد.
گذشته از این به نظر می رسد ترکیه مایل است حتی اگر نقش میانجی را به صورت جدی در پرونده هسته ایران نداشته باشد، وانمود به چنین نقش آفرینی ای کند. همیشه مطرح بوده است که مقامات ترکیه، فرستادگانی حامل پیام بوده اند. مقام میانجی برای ترکیه، موقعیت پرستیژی خوبی داشته است.
با توجه به اینکه اردوغان اولین مقام عالی رتبه است که پس از توافق نامه ژنو به ایران می آید، از این جهت ترکیه به دنبال دسترسی به چنین موقعیتی هم هست. درکنار این امر هم باید توجه بسیاری به رویکرد اقتصادی دولت اردوغان داشت. چنانچه بیش از سیاستمداران، تجار و خبرنگاران ترکیه ای با اردوغان همراه می شوند. در واقع در این سفر، این دو نکته مورد توجه بوده و ترکیه در این حوزه اهدافی را برای خود تعریف کرده است.
دستاوردهای اقتصادی این سفر چه بوده است؟
هر چند هنوز زود است تا از دستاورهای این سفر سخن گفته شود، اما در مورد رویکرد ترکیه در تعاملات اقتصادی با ایران باید گفت، ترکیه درصدد دستیابی به بازار ایران و تلاش برای دستیابی به فرصت سرمایه گذاری است. از این امر مهمتر، مساله انرژی است. ترکیه درصدد تنوع بخشیدن به منابع انرژی وارداتی خود و تبدیل به نوعی هاب انرژی منطقه ای و بلکه جهانی است. در این حال استفاده از منابع نفت و گاز ایران برای این کشور اهمیت بسیاری دارد و این کشور تلاش می کند تا در این حوزه به ایران نگاهی جدی داشته باشد.
از نگاه برخی، سفر اردوغان به تهران در زمانی صورت می گیرد که شرایط سیاسی، اقتصادی و امنیتی ترکیه به هیچ وجه به سود اردوغان و حزب عدالت و توسعه نیست. اهداف داخلی اردوغان و حزب عدالت و توسعه، با توجه به شرایط سیاسی، اجتماعی کنونی ترکیه، از سفر به تهران چگونه است؟
در داخل ترکیه، بیش از ایران، مسائل منطقه ای و بین المللی مهم است. لذا در انتخابات این کشور این موارد موثر است. در این حال مساله ارمنی، مساله کردها، مساله علویان و.. همه و همه می تواند ابعاد منطقه ای و بین المللی پیدا کرده، و البته بخشی از این امور هم به ایران مربوط می گردد. در این بین باید گفت، برای آک پارتی مهم است که اطمینان خاطری از نوع رفتار و سیاست های ایران در قبال انتخابات آتی ترکیه به دست آورد و مذاکراتی هم در این زمینه صورت دهد.
اگر به چهار ضلع قدرت منطقه ای در خاورمیانه، یعنی ایران، ترکیه، عربستان و مصر نگاهی داشته باشیم، روابط ایران و ترکیه با قطب های دیگر منطقه ای، با تحولاتی همراه بوده است. در این حال آیا این سفر می تواند موجب ایجاد نوعی قطب بندی جدید در سطح منطقه ای یا آغاز دور جدیدی از رقابت های منطقه ای در خاورمیانه باشد؟
نه، من چنین تلقی ای ندارم. به دلیل اینکه اگر چه روابط دو طرفه قدرت های منطقه ای، بر تغییر موقعیت خود آنها و قدرت های دیگر منطقه ای موثر است، و از این جهت هندسه قدرت در منطقه، بیشتر تحت تاثیر این چهار بازیگر (در غیاب سوریه و عراق) شکل می گیرد، اما این چهار دولت و قطب منطقه ای، هر کدام دارای ایده های متفاوت حاکمیتی، اهداف و راهبردهای متفاوتی هستند.
لذا هیچ گاه شاهد نبوده ایم که دو یا سه قدرت از این قدرت ها، در مقابل یکی از قدرتهای دیگر قرار گیرند. در واقع این قدرتهای به گونه زوجی و گاه مصلحتی و مقطعی همکاری هایی داشته اند و ممکن است در زمانی این چینش ها متفاوت شود. البته ترکیه تلاش کرده است با همه قدرت های منطقه ای، روابط متوازن داشته باشد. این امر در حوزه اقتصاد برای ترکیه خیلی جدی تر بوده و همچنان هم مبنا است. چرا که این کشور می تواند مکمل بهتری برای اقتصاد سه کشور دیگر باشد.
در شرایط کنونی با توجه به سفر اردوغان به ایران، حوزه های همکاری دو کشور در چه مواردی است؟
در سطح دو جانبه، این همکاری ها کاملا مشخص است و وارد این بحث نمی شویم. اما در سطح منطقه ای، در مساله کردها و عراق، تروریسم و فرقه گرایی، مساله انرژی و..، هر دو کشور دارای اولویت های بالایی هستند و می توانند موجبات همگرایی و همکاری های بیشتری را فراهم کنند. در این حال هم، حوزه هایی هستند که می توانند به رقابت انجامند. از جمله می توان به حوزه های قدرت نرم و بحران سوریه و تعیین تکلیف رژیم آینده سوریه توجه کرد.
اگر چه وزرای خارجه دو کشور ملاقات های متعددی داشته اند، اما در سطح سران دو کشور این اولین بار است که ملاقات رسمی روحانی با اردوغان صورت می گیرد. گذشته از این به نظر می رسد ترکیه مایل است حتی اگر نقش میانجی را به صورت جدی در پرونده هسته ایران نداشته باشد، وانمود به چنین نقش آفرینی ای کند. |
---|
ترکیه و ایران به رغم داشتن کیلومترها مرز مشترک، به دلیل رقابت برای افزایش نقش و نفوذ منطقه ای و بر هم زدن موازنه قدرت به سود خود در منطقه ژئوپلیتیک خاورمیانه، قفقاز و شرق مدیترانه، همچنان نسبت به یکدیگر بدبین هستند. در شرایط کنونی همکاری های امنیتی دو کشور با توجه به موضوع پ ک ک و سپر دفاع موشکی و..، در چه سطحی است؟
البته باید گفت روابط امنیتی دو کشور با وجود مرز طولانی و مسائلی مانند قاچاق انسان، قاچاق مواد مخدر و امنیت مرزها و..، مهم است. لذا قراردادهایی برای استرداد مجرمین و... بین طرفین وجود دارد. اما موضوع پ. ک.ک بعد دیگری هم دارد، که صرفا در روابط دو جانبه نمی گنجد و در مسائل داخلی ترکیه قابل تحلیل است.
در مورد سپر موشکی هم باید گفت، ترکیه عضو ناتو است و حضور نیروها و تجهیزات خارجی در ترکیه، تابع سیاست های کلانی است که جمهوری اسلامی ایران با آن مواجه بوده است. لذا سپر موشکی، اختلاف عمده ای در روابط ایجاد نکرده و خیلی موازنه را به نفع ترکیه و به ضرر ایران به هم نمی زند. به گونه کلی سپر موشکی بنا به تعاملات در روابط دو کشور، در حوزه رقابت وارد نشده است.
ایران بعد از روسیه، دومین منبع وارداتی گاز ترکیه می باشد. حجم مبادلات تجاری ایران و ترکیه در سال جاری، 20 میلیارد دلار بوده و بنا به گفته مقامات سیاسی دو کشور، این میزان تا سال 2015 به 30 میلیارد دلار افزایش خواهد یافت. از این رو به نظر می رسد روابط آنکارا- تهران، به رغم اختلاف نظر سیاسی دو کشور در موضوعات مختلف، به خصوص تحولات جاری سوریه، همچنان به دلیل منافع مشترک اقتصادی، ادامه یابد. در این حال آیا می توان گفت مهمترین مولفه کنونی روابط، مولفه اقتصاد است؟
این عنصر هر چند بسیار مهم است، اما نمی توان مهمترین باشد. مهمترین عامل به نظر من، عامل همجواری و ژئوپلتیک است، که از دل آن پیوندهای اقتصادی استخراج می شود. با این حال من به دلایلی که شاید به مسائل داخلی دو کشور برگردد، نگاهی خوش به اینکه تا سال 2015 به این سطح از مناسبات برسیم، ندارم.
چشم انداز پیش روی روابط آنکارا- تهران چگونه است؟
به نظر می رسد که بیش از گذشته، عنصر تعادل مورد توجه قرار گیرد و روابط کمتر وارد مسائل حاشیه ای شود. یعنی هر دو کشور نهایتا به تعادل می رسند. البته نوع سیاست های دو کشور، به ویژه جمهوری اسلامی ایران و اینکه بتواند از تنگناهای خود در حوزه تحریم و موضوع هسته ای خارج گردد، به این امر کمک می کند که تعادلی که به نفع ترکیه به هم خورده را دوباره برقرار کند.
اگر وضعیت حزب آک پارتی با توجه به انتخابات، دچار تغییری گردد، روابط ایران و ترکیه به چه سمت و سویی جهت خواهد یافت؟
هر چند این فرض، فرضی بعید است، اما در هر حال اگر تغییری هم صورت گیرد، خیلی دچار نوسان های جدی نخواهد شد. ممکن است تیم جدید نوسان هایی را ایجاد کند، اما به هر حال روابط متعادل خواهد شد.
*کارشناس مسائل ترکیه
امروزه برای تمام جهان ثابت شده است که مهمترین جنبش تندرو در جهان اسلام، جنبش سلفیت و وهابیت است و باید تمام فعالیت های آنها کنترل و آرام آرام آنها را از کشورهای خود خارج کنند.
هر چند مبانی اندیشه سلفی به گذشته برمیگردد، اما در یک قرن گذشته نقش مهمی در تحولات جهان اسلام داشته است. در این راستا برای شناخت بیشتر جریان شناسی سلفیان و نقش آنان در جهان اسلام و همچنین آینده، نوشتاری از حسن اسکندری، کارشناس اندیشه های سلفی و وهابیت، در ذیل است.
جریان ها و طیفهای مختلف درون سلفی در دنیای معاصر
سلفیت در هر کشوری که وارد شده است، بومی شده و با رویکردهای بومی خود جنبشی تشکیل داده است. لذا اگر بخواهیم همه جنبش های سلفی را در کشورهای جهان بررسی کنیم، دایره العمارف مفصلی خواهد شد. فقط در کشوری مانند مصر، جنبش های گوناگون سلفی وجود دارد که برخی دارای اختلافات عمیقی هستند و حتی حاضرند در مجامع و محافل علمی مناظره کرده، درگیر شوند و حتی دست به کشتار هم بزنند. لذا نمی توان به عنوان یک شاخص، به سلفیت اشاره کرد.
در عربستان که مهد این جریان است، چندین جنبش سلفی ممنوع است. عربستان تلاش می کند که بیشتر جریان های تندرو و سلفی کشور خود را به خارج (چون سوریه و اردن) صادر کند. نمونه این، سلب تابعیت بن لادن است. در تقسیم بندی دیگری، محمد العماره در کتاب خود به خوبی سلفیت و جریان های سلفی را بررسی کرده است. وی پنج گونه سلفیت را نام برده است که هر کدام رویکرد خاصی دارند.
نخست سلفیان تقلیدی که فقط به حوزه سلف صالح و فتواهای فقهی در عالم سیاست توجه می کنند. مرکز اقتدار آنها، عربستان است. دوم سلفیان کلاسیک هستند که تلاش می کنند وضعیت موجود سیاسی را دیده، رشد سیاسی داشته و در مجامع رای گیری و احزاب حاضر شده تا منافعی را به دست آورند. اگر چه آنان رویکرد افراطی نداشته و حاضر به کارهای تروریستی نیستند. دسته سوم، سلفی های جهادی بسیار تندرو هستند. آنها بیشتر در مصر بوده و به کشورهای دیگر وارد شده اند.
اینان شرکت هر انسانی را در احزاب، کارهای سیاسی و برنامه های اجتماعی کاملا بدعت می دانند و وظیفه خود می دانند که این مجموعه ها را نابود کنند. سلفیان جهادی، مرامنامه های خاصی دارند. اینان قائل به حکومت خلافت و دیکتاتوری هستند و بر آنند شخصی به عنوان خلیفه وجود داشته باشد.همچنین علوم جدید تحریم گردد و نوعی بدویت خاص به جهان اسلام وارد شود. عماره دو نوع دیگر از سلفیه را هم نام برده که خیلی کمتر هستند.
عربستان هر چند حاضر است میلیاردها دلار را اختصاص دهد، اما به دلیل وحشت از سلفیت، هیچ گونه ارتباط عمیقی بین کشورهای جهان اسلام با عربستان مشاهده نمی کنیم. |
---|
نخست سلفی هایی که فقط تلاش می کنند قرآن را دنبال کرده، بیشتر رویکرد علمی دارند و گرایشی هم به جهان مدرن دارند. نوع دیگر سلفی هایی هستند که تحت تاثیر وهابیت قرار دارند و در برخی مواقع افراطی، و در زمان هایی معتدل هستند.
نمونه بارز این تفکر، جنبش جماعت اسلامی در پاکستان است که تحت تاثیر دیوبندی است. گذشته از این، در مورد نسبت سلفیگری و وهابیت باید گفت، وهابیت و سلفی دوروی یک سکه نیستند. وهابیت بخشی از جنبشی است که خود را سلفی نامیده است. جریان ها و جنبش های سلفی مختلفی وجود دارد که بخشی از آنها مشکلات بسیاری با هم دارند.
عربستان و نقش آن در گسترش سلفی گری در جهان اسلام
اندیشه سلفی گری و گسترش آن از دهه های گذشته آغاز شده و در حال حاضر به اوج خود در جهان اسلام، و مخصوصا در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه رسیده است. این امر بدعتی از دوره ی معاصر نیست، بلکه برآمده از فعالیت های سیاسی، اجتماعی و مذهبی سلفی ها در دوره های گذشته بوده است.
از سال 1319 قمری که عبدالعزیز آل سعود، حرکت خود را از کویت آغاز و به ریاض حمله و آل رشید را سرنگون کرد، سیزده سال طول کشید تا موفق شد حکومت مملکت العربیه السعودیه را تاسیس کند. وی در فکر رهبری فکری جهان عرب بود. نامه ای که فرزند وی، ملک فیصل، به سران کشورهای مختلف در سال 1350 قمری می نویسد، نشانگر این است که شخصیتی که قابلیت رهبری تمام کشوهای منطقه خلیج فارس و جهان اسلام را داراست، عبدالعزیز است.
در واقع عبدالعزیز به دلیل فقر مالی عربستان، موفق به گسترش سلفیت به خارج از جزیره العرب نشد. بعد از وی مهمترین شخصیت آل سعود، یعنی ملک فیصل، در قدرت حضور یافت. سیزده سال حکومت وی، اوج اقتدار سلفی ها در جهان اسلام است. فیصل در دو دوره، سفرهای خود را به کشورهای اسلامی آغاز کرد. در دوره ای نه ماهه از کشورهای اردن، سودان، تونس، گینه، مالی، مراکش، ایران، ترکیه و پاکستان دیدار کرد، و رهبران این کشورها را در جریان اهداف خارجی خود، که مبارزه با کمونیست، صهیونیست و ناصریسم بود، قرار داد.
او اعلام کرد که دوست دارد جریان خالص اسلامی را گسترش دهد. قرائت وی، قرائتی سلفی بود. در سفری وی به آفریقا، بخش مهمی از ثروت های عربستان به این کشورها اختصاص یافت. در این دوره با بهره گیری از نفت و تولید آن، نوعی داد و ستد آغاز شد. یعنی کشورهای که نیازمند ثروت عربستان بودند، حاضر شدند از عالمان و اندیشمندان عربستان و نمایندگی های دفاتر سازمان رابطه العالم اسلامی استقبال، و تعالیم فرقه وهابیت را پذیرا باشند؛ تا بتوانند توسعه خود را ادامه دهند.
در این دوره عربستان سرمایه گذاری های هنگفتی در توسعه دار التذهیب ها انجام داد. شگرد ریاض در شش دهه گذشته، آن بوده که در هر کشوری از مدارس و محافل قرآنی کار خود را آغاز کند. درکنار آموزش قرآن، متون سلفیت نیز در لابلای آیات قرآن آموزش داده می شد.
از دوره ملک فیصل به این سو، اوج تاسیس دانشکده ها، مراکز اسلامی، محل های علمی، مساجد، دارالقرآن و.. در کشورهای اسلامی آغاز شد. نمونه بارز آن دانشگاه قرآنی ملک فیصل در کراچی پاکستان است، که هر سال هزاران نفر از کشورهای مختلف به ویژه شبه قاره هند به این مرکز آمده و تحت تاثیر جریان های وهابی قرار می گیرند.
غربی ها و اروپایی ها در مورد هر کشور کار ویژه ای در مورد سلفی ها انجام می دهند و تلاش می کنند تا بخش یا جریان ویژه ای از سلفیت، که همسو با اهداف آنها نیست را نابود کرده و جریان هایی را که فکر می کنند در جایی دیگر می توانند مورد استفاده قرار دهند را موقتا در جایی اسکان و از آنها مواظبت کنند. |
---|
در سالهای جنگ اعراب و اسرائیل هم، فیصل فروش نفت را به آمریکا برای 5 ماه قطع کرد، که باعث افزایش محبویت ملک فیصل در این دوره شد و لذا مورد توجه اسلام گرایان و همه کشورهای اسلامی قرار گرفت. در نتیجه این رویکرد ها، گرایش به وهابیت در کشورهای اسلامی، آرام آرام قدرت بیشتری گرفت.
بعد از درگذشت فیصل، ملک خالد بیمار بود؛ لذا معاون وی، ملک فهد، همه کاره امور شد و سپس خود 23 سال حکومت کرد. در دوره ملک فصیل، تبلیغ فقط بر جهان اسلام متمرکز بود، اما در دوره فهد، کار به خارج از جهان اسلام، یعنی اروپا، آمریکا و آمریکای جنوبی سوق داده شد.
در این دوره کارهای زیاد انجام شد. علت این امر، همسویی عمیق ملک فهد با آمریکا بود که به نوعی امتیازاتی را در پی داشت. آمریکایی ها امتیاز هایی چون تاسیس کرسی های اسلام شناسی و مساجد در بیشتر کشورها اروپایی و آمریکایی به وی دادند. در ازای آن ملک فهد حاضر به پذیرش و اجرای همه سیاست های آمریکا در منطقه گشت.
جالب آنکه برای اینکه در برابر کمونیسم شوروی مقاومت کنند، برنامه های شبکه های رادیویی و تلویزیونی در حوزه جهان اسلام مشغول تلاوت قرآن و ... شد، تا مردم از جنگال شوری نجات یابند و به نحوی به اسلام تبلیغی عربستان سوق داده شوند. لذا در کشورهایی چون پاکستان و هند، دیوبندی ها تحت تاثیر عربستان قرار گرفتند و مدارس آنها از نهصد مدرسه در سال 1971، به بیست و پنج هزار مدرسه در سال 1988 ارتقا یافت. یعنی حدود نیم میلیون طلبه با رگه های سلفی، در شبه قاره شروع به تحصیل کردند.
در کنار آن هم در اروپا، آمریکا و در تمام شهرهای بزرگ فرانسه، آلمان و... در بهترین مراکز و خیابان ها، مساجدی توسط عربستان ساخته شد و امام جماعت هایی از کشور عربستان به آن ها اعزام شد تا مردم را با سلفیت آشنا کنند. علمایی نظیر بن باز و محمد بن جابر، نقش مهمی در پشتیبانی از رگه های تند سلفی ایفا کردند. چنانچه فهد از طالبان حمایت کرد.
در این دوران رابطه العالم اسلامی، 600 مرکز اسلامی و 150 مسجد و 1500 مدرسه در جهان اسلام تاسیس کرد. چنانچه در کتاب صد سالگی عربستان، گزارش مفصلی از رویکردهای عربستان در اعطای وام ها، ساخت مساجد، مدارس و دانشگاه ها و.. در کشورهای اسلامی آمده است.
چنانچه غربی ها هم با این نوع از اسلام آشنا شدند. مثلا امروزه در تمام نمایشگاهای کتاب، چون آلمان، تنها گروهی که حق معرفی اسلام را دارند، گرایش سلفی عربستان است. اکنون مراکز و مدارس اسلامی در ژنو، بروکسل، مادرید، رم و شهرهای نیویورک، واشنگتن و... وجود دارد و بخش زیادی از این مراکز اسلامی، وابسته به عربستان و جریان سلفی است.
اوج اقتدار سلفی در زمانی است که تروریسم از سال 2001 کار جدی خود را آغاز کرد و جریان های جهادی شکل قدرتمندی به خود گرفتند. در این راستا گروه های مختلف آنها در کشورهای آسیایی و آفریقایی دست به دست هم دادند و تصمیم به مبارزه با آمریکا گرفته و در کمترین زمان موفق شدند بمب گذاری ها، علمیات های خرابکارانه و... را در بیشتر پایتخت های دنیا انجام دهند.
نگاه غربی ها به جریان های سلفی
اختلاف آرای بسیاری در بین غربی ها در نگاه به سلفیت وجود دارد. غربی ها بیش از ده ها کتاب در این زمینه نوشته اند و حتی به تفکیک کشورها این جنبش ها را مورد مطالعه قرار داده اند. چنانچه آفریقا شرقی هم مورد مطالعه قرار گرفته است.
در سالهای جنگ اعراب و اسرائیل هم، فیصل فروش نفت را به آمریکا برای 5 ماه قطع کرد، که باعث افزایش محبویت ملک فیصل در این دوره شد و لذا مورد توجه اسلام گرایان و همه کشورهای اسلامی قرار گرفت. در نتیجه این رویکرد ها، گرایش به وهابیت در کشورهای اسلامی، آرام آرام قدرت بیشتری گرفت. |
---|
غربی ها و اروپایی ها در مورد هر کشور کار ویژه ای در مورد سلفی ها انجام می دهند و تلاش می کنند تا بخش یا جریان ویژه ای از سلفیت، که همسو با اهداف آنها نیست را نابود کرده و جریان هایی را که فکر می کنند در جایی دیگر می توانند مورد استفاده قرار دهند را موقتا در جایی اسکان و از آنها مواظبت کنند.
چنانچه اکنون قرقیزستان در آسیای مرکزی، تبدیل به مهمترین مرکز برای سلفی های تندرو شده و هر جنبشی که در کشورهای دیگر قابل تحمل نباشد، به قرقیزستان وارد شده و آمریکایی ها از آنها حفاظت می کنند. گذشته از این، در نگاه غربی و آمریکا به سلفی ها، اختلاف نظر بسیاری وجود دارد و سیاست مردان آنها سیاست مشخصی در مورد حذف، تعدیل و یا از بین بردن سلفی ها ندارند. در حال حاضر آنها بیشتر به مماشات با سلفی ها می پردازند.
آینده جریان های سلفی و وهابی در جهان اسلام
تا زمانی که اروپاپی ها و آمریکایی ها منافع خود را در حفظ سلفیت بدانند، سلفیت قدرتمند است. اینان گاه سلفی های کشوری را به جای دیگری صادر، و جنبش های سلفی را حفظ می کنند. اگر آمریکایی ها به این نتیجه برسند که سلفیت را باید نابود کنند، اکنون بهترین زمان برای این کار است.
این امر هم می تواند در سوریه انجام گیرد. چرا که تمام جنبش ها، سران، رهبران سلفی و القاعده ای در سوریه حاضر هستند و به راحتی می توان تمام شاکله اصلی سلفی و وهابیت را به این نحو نابود کرد. اما تا زمانی که آمریکایی ها و اروپاپی ها به این نتیجه نرسند، با مشکل سلفیت در جهان اسلام روبرو خواهیم بود.
از مهمترین خدمت های سلفیت به غربی ها، تصویر سازی بسیار خشن و وحشتناک از چهره اسلام در جهان است. این در حالی است که غربی ها نظاره گر حضور و گسترش روز افزون مسلمانان در کشورهای خود بوده اند. اما با این رویکرد، به نحوی اسلام در غرب زمین گیر می شود. در این حال غربی ها به همان نحوی که طالبان را کنترل کردند، می توانند جریان های سلفی و القاعده را تضعیف کنند.
گذشته از این، مشکل اساسی عربستان آن است که نوعی اجماع جهانی در مبارزه با تروریسم آغاز شده و قرائت سلفیت، نماد مهمی در تروریسم شده است. یعنی اگر تا دیروز عربستان مثلا می توانست جنبش زیدیه را در یمن متهم به تروریسم کرده و ناتو را با آنها درگیر کند، امروزه برای تمام جهان ثابت شده است که مهمترین جنبش تندرو در جهان اسلام، جنبش سلفیت و وهابیت است و باید تمام فعالیت های آنها کنترل و آرام آرام آنها را از کشورهای خود خارج کنند.
چنانچه در حال حاضر، حتی ضعیف ترین کشورهای آفریقا هم حاضر نیستند از عالمان و اندیشمندان عربستان استقبال کنند. یعنی عربستان هر چند حاضر است میلیاردها دلار را اختصاص دهد، اما به دلیل وحشت از سلفیت، هیچ گونه ارتباط عمیقی بین کشورهای جهان اسلام با عربستان مشاهده نمی کنیم.
این مقدمه ای است که کشور عربستان سیطره و قدرت خود را به زودی در کشورهای جهان اسلام و غیر جهان اسلام از دست دهد و آرام آرام دیدگاه معتدل شیعه که جنبه عقلانیت خود را حفظ کرده و رویکردی اعتدالی داشته، گسترش یابد.
حسن اسکندری کارشناس اندیشه های سلفی و وهابیت
یک کارشناس اسرائیلی متخصص در امور اطلاعاتی اظهار کرد که تلآویو به آژانس امنیت ملی آمریکا این اجازه را داده تا یک مرکز اطلاعاتی بزرگ را در شهر قدس تاسیس کند.
شرکت ایرانسل در اقدامی نامتعارف و خارج از چهار چوب قوانین جمهوری اسلامی ایران ، از صدای خواننده ضد انقلاب در میان گزینه های موسیقی پیشواز خود استفاده کرده است.
سازمانها، نهادها، ادارات کل و تشکلهای مختلف در شهرهای خوزستان با صدور اطلاعیههای جداگانهای، مردم را به حضور در راهپیمایی یومالله 22 بهمن دعوت کردند.
به گزارش خبرگزاری فارس از خوزستان، از صبح امروز نهادهای مختلف استان خوزستان با صدر اطلاعیههایی از همه مردم برای حضور در راهپیمایی 22 بهمن سالروز پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی دعوت کردهاند.
بیت آیتالله جزایری، استانداری خوزستان، سپاه حضرت ولی عصر، ائمه جمعه شهرهای مختلف استان، شهرداریها و شوراهای اسلامی شهرهای مختلف از جمله اهواز، آبادان، خرمشهر، ماهشهر، بندر امام، هندیجان، دزفول و..، شرکت پالایش نفت آبادان، ادارات تبلیغات اسلامی خوزستان، فرمانداریها و بخشداریهای مرکزی، اداره کل بندر و دریانوردی بندر امام و بنادر شهرهای خرمشهر و آبادان، ستادهای اقامه نماز استان، نیرویهای مقاومت بسیج شهرهای مختلف استان، پتروشیمیها، بنیاد مسکن، ادارات ورزش و جوانان، باشگاههای فولاد خوزستان، استقلال خوزستان و صنعت نفت آبادان، فرماندهی انتظامی شهرهای مختلف از جمله اهواز، آبادان، شادگان، خرمشهر، دزفول، امیدیه و دیگر شهرها، فرماندهی هنگ مرزی، فرماندهی دریابانی، گمرکات خوزستان، ادارات محیط زیست، بنیاد شهید و امور ایثارگران، شرکت مهندسی و ساخت تاسیسات دریایی ایران، منطقه آزاد اروند، دانشگاههای چمران، پیام نور و آزادشهرهای خوزستان و بسیاری از تشکلها و نهادهای مختلف مستقر در استان خوزستان با در اطلاعیههای جداگانهای مردم را به حضور پرشور و حماسی در راهپیمایی یوم الله 22 بهمن دعوت کردند.
این سازمانها در اطلاعیههای خود بر اهمیت حضور باشکوه در راهپیمایی فردا و تاثیر شگرف آن بر جامعه جهانی تاکید کردهاند. در این بیانیهها همچنین بر صیانت از آرمانهای بیبدیل امام راحل و پیروی و اطاعت کامل از فرامین حکیمانه مقام عظمای ولایت حضرت آیتالله خامنهای نیز تاکید شده و آمده است راهپیمایی یوم الله 22 بهمن تجدید پیمان دیگری از سوی ملت ایران با آرمانهای انقلاب و امام و رهبری خواهد بود.
هر چند نیمی از حیاط این مدرسه، سیمانی و نیمی دیگر شنی باقی مانده است و هنوز برگههای امتحانی دانشآموزان توسط معلم با کاربن به تعدادشان تکثیر میشود، اما الگویی برای صرف فعل توانستن شده است.
به گزارش خبرگزاری فارس، نامش محمدرضا محرابی است؛ معاون آموزگار است و در یکی از مدارس محروم استان خوزستان به همراه یک معلم دیگر به آموزش بچهها مشغول است.
روز اول که به مدرسه آمده است فرسودگی، قدمت و نامناسب بودن مدرسه برای حضور دانشآموزان، سخت او را آزار داده است.
میگوید: «یک روز این جمله رهبر انقلاب که فرمودهاند "هر مسئولیتی که در دست تک تک شما عزیزان می باشد، تنگهی احدی است که می بایست از آن پاسداری کنید از کمبودها ناله نکنید، سرخورده نشوید، اول مأموریت،آخر هم ماموریت. نه اول امکانات ... بعد ماموریت..." را خواندم و تصمیم گرفتم از این مسئولیت «معاون آموزگاری» پاسداری کنم.
به دنبال راههای مختلف برای بهتر شدن مدرسه ام رفتم. سرانجام با کمک گروه خیریه محبین اهل بیت(ع) تهران و همکاری دانشآموزان، از روزهای آغازین مهر تا اول آبان شروع به کار و تلاش و کوشش کردیم.
هر روز که تغییری در مدرسه می دیدم، رنج 80 کیلومتر رفت و آمد از شهر تا روستا را کمتر و کمتر احساس میکردم؛ بچه ها هم در کنار درس خواندن درگیر کار در مدرسه شده بودند. پسرها در جابهجایی مصالح ساختمانی و بسیاری از کارها به ما کمک میکردند. دخترها هم در رنگ آمیزی نردهها، جدولها، درخت کاری و تهیه غذا ما را تنها نگذاشتند.
حاصل این دقت در جمله رهبر انقلاب و تلاش دست جمعی باور به کار گروهی، نقش مشارکت ها و مدرسهای زیبا کوچک شد که من و بچه ها دوستش داریم».
حالا مدرسه حبیب ابن مظاهر روستای شن ریز منطقه عرب زبان شاوور خوزستان هر چند نیمی از حیاطش سیمانی و نیمی دیگر شنی باقی مانده است و هنوز برگه های امتحانی دانشآموزان توسط معلم با کاربن به تعدادشان تکثیر می شود، اما الگویی برای صرف فعل توانستن شده است.
هر چند نیمی از حیاط این مدرسه، سیمانی و نیمی دیگر شنی باقی مانده است و هنوز برگههای امتحانی دانشآموزان توسط معلم با کاربن به تعدادشان تکثیر میشود، اما الگویی برای صرف فعل توانستن شده است.
به گزارش خبرگزاری فارس، نامش محمدرضا محرابی است؛ معاون آموزگار است و در یکی از مدارس محروم استان خوزستان به همراه یک معلم دیگر به آموزش بچهها مشغول است.
روز اول که به مدرسه آمده است فرسودگی، قدمت و نامناسب بودن مدرسه برای حضور دانشآموزان، سخت او را آزار داده است.
میگوید: «یک روز این جمله رهبر انقلاب که فرمودهاند "هر مسئولیتی که در دست تک تک شما عزیزان می باشد، تنگهی احدی است که می بایست از آن پاسداری کنید از کمبودها ناله نکنید، سرخورده نشوید، اول مأموریت،آخر هم ماموریت. نه اول امکانات ... بعد ماموریت..." را خواندم و تصمیم گرفتم از این مسئولیت «معاون آموزگاری» پاسداری کنم.
به دنبال راههای مختلف برای بهتر شدن مدرسه ام رفتم. سرانجام با کمک گروه خیریه محبین اهل بیت(ع) تهران و همکاری دانشآموزان، از روزهای آغازین مهر تا اول آبان شروع به کار و تلاش و کوشش کردیم.
هر روز که تغییری در مدرسه می دیدم، رنج 80 کیلومتر رفت و آمد از شهر تا روستا را کمتر و کمتر احساس میکردم؛ بچه ها هم در کنار درس خواندن درگیر کار در مدرسه شده بودند. پسرها در جابهجایی مصالح ساختمانی و بسیاری از کارها به ما کمک میکردند. دخترها هم در رنگ آمیزی نردهها، جدولها، درخت کاری و تهیه غذا ما را تنها نگذاشتند.
حاصل این دقت در جمله رهبر انقلاب و تلاش دست جمعی باور به کار گروهی، نقش مشارکت ها و مدرسهای زیبا کوچک شد که من و بچه ها دوستش داریم».
حالا مدرسه حبیب ابن مظاهر روستای شن ریز منطقه عرب زبان شاوور خوزستان هر چند نیمی از حیاطش سیمانی و نیمی دیگر شنی باقی مانده است و هنوز برگه های امتحانی دانشآموزان توسط معلم با کاربن به تعدادشان تکثیر می شود، اما الگویی برای صرف فعل توانستن شده است.
هر چند نیمی از حیاط این مدرسه، سیمانی و نیمی دیگر شنی باقی مانده است و هنوز برگههای امتحانی دانشآموزان توسط معلم با کاربن به تعدادشان تکثیر میشود، اما الگویی برای صرف فعل توانستن شده است.
به گزارش خبرگزاری فارس، نامش محمدرضا محرابی است؛ معاون آموزگار است و در یکی از مدارس محروم استان خوزستان به همراه یک معلم دیگر به آموزش بچهها مشغول است.
روز اول که به مدرسه آمده است فرسودگی، قدمت و نامناسب بودن مدرسه برای حضور دانشآموزان، سخت او را آزار داده است.
میگوید: «یک روز این جمله رهبر انقلاب که فرمودهاند "هر مسئولیتی که در دست تک تک شما عزیزان می باشد، تنگهی احدی است که می بایست از آن پاسداری کنید از کمبودها ناله نکنید، سرخورده نشوید، اول مأموریت،آخر هم ماموریت. نه اول امکانات ... بعد ماموریت..." را خواندم و تصمیم گرفتم از این مسئولیت «معاون آموزگاری» پاسداری کنم.
به دنبال راههای مختلف برای بهتر شدن مدرسه ام رفتم. سرانجام با کمک گروه خیریه محبین اهل بیت(ع) تهران و همکاری دانشآموزان، از روزهای آغازین مهر تا اول آبان شروع به کار و تلاش و کوشش کردیم.
هر روز که تغییری در مدرسه می دیدم، رنج 80 کیلومتر رفت و آمد از شهر تا روستا را کمتر و کمتر احساس میکردم؛ بچه ها هم در کنار درس خواندن درگیر کار در مدرسه شده بودند. پسرها در جابهجایی مصالح ساختمانی و بسیاری از کارها به ما کمک میکردند. دخترها هم در رنگ آمیزی نردهها، جدولها، درخت کاری و تهیه غذا ما را تنها نگذاشتند.
حاصل این دقت در جمله رهبر انقلاب و تلاش دست جمعی باور به کار گروهی، نقش مشارکت ها و مدرسهای زیبا کوچک شد که من و بچه ها دوستش داریم».
حالا مدرسه حبیب ابن مظاهر روستای شن ریز منطقه عرب زبان شاوور خوزستان هر چند نیمی از حیاطش سیمانی و نیمی دیگر شنی باقی مانده است و هنوز برگه های امتحانی دانشآموزان توسط معلم با کاربن به تعدادشان تکثیر می شود، اما الگویی برای صرف فعل توانستن شده است.
روزنامه کویتی: سبد کالای ایران را ببینید و شکرگزار خدا باشید!
این کمک برای مردم ما یک اتفاق پیشپا افتاده و ساده تلقی میشود و رسانهها و مردم بی تفاوت از آن میگذرند!
۱۰ کشور پرهزینه از حیث نظامی
20 بهمن 1392 ساعت 10:59
ایالات متحده، چین، روسیه، انگلیس، ژاپن،فرانسه، عربستان، هند،آلمان و ایتالیا به ترتیب پرهزینهترین کشورهای دنیا از حیث نظامی هستند.
به گزارش باشگاه خبرنگاران، در گزارش ذیل ۱۰ کشور جهان را به لحاظ " بزرگترین صورتحساب هزینههای نظامی" را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
لازم به یادآوری است که تمام آمار و ارقام از اطلاعات به روز شده "موسسه تحقیقات صلح بین المللی استکهلم "، منبع پیشرو در حوزه اطلاعات ارتشهای جهان، گرفته شده است.
۱. ایالات متحده
هزینه سال ۲۰۱۳ آمریکا در بخش نظامی: ۶۸۲ میلیارد دلار- سهم جهانی آمریکا از هزینههای نظامی جهانی : ۳۹٪
ایالات متحده آمریکا با بودجه نظامی ۶۸۲ میلیارد دلاریاش، در صدر جدول جهانی "هزینه های نظامی" قرار دارد، به تعریفی ساده تر ایالات متحده حدود ۲۰ درصد کل هزینههای دولت فدرال را به خود اختصاص داده است. با توجه به کسری بودجه در بخشهای اجتماع، مبلغ قابل توجهی است!. حتی بیش از کل تولید ناخالص داخلی نروژ در سال گذشته!
جالب اینکه سهم ایالات متحده از هزینههای نظامی جهانی، بیشتر از ۱۰ کشور برتر در این بخش است. اگر ما بودجه دفاعی آمریکا را بر حسب حقوق و دستمزد جامعه متوسط آمریکا تقسیم کنیم، با حقوق ۱۴ میلیون نفر برابری خواهد کرد.
با بحران بدهی فعلی و هزینه های سرسام آور جنگ عراق و افغانستان و ۲۰۰ هزار سرباز آمریکایی مستقر در بیش از ۱۴۴ کشور جهان، و متعاقبا بحران اجتماعی درونی آمریکا، جهش در نگرش عمومی مردم آمریکا در خصوص سیاستهای جنگی و رفتارهای سیاسی مقامات آمریکایی را شاهد بودهایم.
اما با این حال، به دلیل سیاستهای فعلی، شکاف بزرگ بین هزینه و درآمد، همچنان ادامه دارد.
اکنون کسری بودجه سالانه آمریکا به خاطر هزینه کردن بیش از درآمد، دولت را زمین گیر ساخته است.
در نتیجه انتخاب سیاستهای جنگ افروزانه، ایالات متحده محدودیتهای بسیاری را در سرمایه گذاریهای مالی در بخش پرسنل و دیپلماسی، تحقیق و توسعه و طرح های نظامی جدید، تجربه کرده است.
"میراث تصمیمات گرفته شده در جنگ عراق و افغانستان"، بودجه فدرال را در دهههای آینده، به قطع تحت الشعاع قرار خواهد داد.
هزینه پولهای قرض گرفته شده برای پرداخت هزینههای جنگ، این دو جنگ را گرانتر نیز خواهد ساخت. این دو جنگ، ۲ تریلیون دلار را به مجموع بدهیهای امریکا اضافه کرده است، یعنی در حدود ۲۰ درصد از بدهیهای متحمل شده بین سال های ۲۰۰۱ و ۲۰۱۲ !!
۲. کشور چین
هزینه سال ۲۰۱۳ چین در بخش نظامی: ۱۶۶ میلیارد دلار - سهم چین از هزینه های نظامی جهانی : ۹.۵ ٪
قدرت نوظهور اقتصاد جهان اکنون رده دوم جهانی را به لحاظ هزینه های نظامی در اختیار دارد. چین نزدیک به ۱.۲۵ میلیون پرسنل فعال نظامی را در خدمتدارد. با شعله ور شدن تنش چین با همسایگانش، و رقابت اقتصادی پکن با واشنگتن و اتحادیه اروپا، موضوع قدرت نظامی ابرقدرت های جهان برای مهار یکدیگر، این قدرت ها را رو در روی یکدیگر قرار داده است. در نتیجه رقابت در حوزه نظامی شدت یافته است.
۳. روسیه
هزینه سال ۲۰۱۳ روسیه در بخش نظامی: ۹۰.۷ میلیارد دلار - سهم جهانی روسیه از هزینه های نظامی جهانی : ۵.۲ ٪
در مورد روسیه ،پس از پایان دوره جنگ سرد، باز هم شاید سرمایه گذاری در بخش نظامی و نیروهای پروکسی -همانند رقیب منطقهای خود آمریکا- بوده ایم.
۴. انگلیس
هزینه سال ۲۰۱۳ انگلیس در بخش نظامی: ۶۰.۸ میلیارد دلار- سهم جهانی انگلیس از هزینه های نظامی جهانی : ۳.۵ ٪
نیروهای مسلح انگلیسی کبیر ، که به عنوان "نیروهای مسلح تاج و تخت سلطنتی" نیز شناخته می شوند، به مجموع ارتش انگلستان و ایرلند شمالی گفته میشود، که توسط ملکه الیزابت اداره میشود. در حالی که جمعیت انگلیس کمتر از فرانسه و آلمان است، نیروهای مسلح سلطنتی نه تنها شعار حفاظت از مردم انگلیس را سر میدهند، بلکه برای کنترل سرزمین های غارت کرده خود (در حدود ۱۷ مستعمره) در خارج از کشور و تاج و تخت سلطنتی، هزینههای سنگینی را برخلاف بحران اقتصادی صرف می کنند. این کشور یکی از مهرههای اصلی در ماموریتهای به اصطلاح صلح بانی ناتو محسوب میشود و همین امر تعهدات نظامی این کشور را به طرز زیرکانه ای توجیه میکند.
۵ ژاپن
هزینه سال ۲۰۱۳ ژاپن در بخش نظامی: ۵۹.۳ میلیارد دلار - سهم جهانی ژاپن از هزینههای نظامی جهانی : ۳.۴ ٪
پس از جنگ جهانی دوم و وعده حفظ صلح ایالات متحده آنهم تحت پیمان همکاری و امنیت دوجانبه، ژاپن محدودیتهای نظامی زیادی را تحمل کرد! متعاقبا هزینههای نظامی ژاپن محدود شد و ایالات متحده به عنوان محافظ این کشور نقش جدیدی را ایفا کرد. در حال حاضر، با مطرح شدن اختلاف ژاپن و چین بر سر جزایر مورد مناقشه و تهدید کره شمالی، ژاپن در سیاستهای نظامی خود و با چراغ سبز آمریکا، تجدید نظر کرده است.
۶. فرانسه
هزینه سال ۲۰۱۳ فرانسه در بخش نظامی: ۵۸.۹ میلیارد دلار، سهم جهانی فرانسه از هزینههای نظامی جهانی : ۳.۴ ٪
کشور پنیر و سیگار ، یکی از بزرگترین ارتش های جهان را در اختیار دارد. با ۲۵۰ هزار نیروی مسلح ، فرانسه بزرگترین نیروهای مسلح در اروپا و چهاردهمین رتبه جهانی را به خود اختصاص میدهد. در حالی که فرانسه هیچ گونه نیاز احتمالی برای دفاع داخلی خود پیش بینی نمیکند، اما مانند آلمان، یک قدرت بسیار بزرگ در ماموریت های به اصطلاح "حافظ صلح بین المللی" محسوب میشود. در حال حاضر به استقرار نیرو در ماموریت های تهاجمی در مالی و جمهوری آفریقای مرکزی، و پیشتر در لیبی و ساحل عاج به سال ۲۰۱۱ ، می توان فرانسه را یکی از ارتشهای فعال در خارج از کشور نامید.
۷. عربستان سعودی
هزینه سال ۲۰۱۳ عربستان سعودی در بخش نظامی: ۵۶.۷ میلیارد دلار، سهم جهانی عربستان سعودی از هزینه های نظامی جهانی : ۳.۲ ٪
عربستان سعودی به لحاظ بودجه نظامی در خارمیانه رتبه نخست را در اختیار دارد. متحد ریاض یعنی ایالات متحده آمریکا ،در سال ۲۰۱۱ با چراغ سبز پرزیدنت اوباما برای فروش بزرگترین محموله نظامی خود به عربستان سعودی، اعتماد به نفس کاذبی را به این پادشاهی داده است. توجیه امضای یک قرار داد ۳۰ میلیارد دلاری برای ارسال ۸۴ جنگنده پیشرفته اف ۳۵ ، تلاش برای تجهیز ریاض در برابر تهدیدات نظامی ایران اعلام شده بود!
با توجه به حمایتهای نظامی عربستان از آمریکا در جنگ خلیج فارس و جنگ عراق این اقدام چندان هم جای تعجب نیست!. مخالفان کمک نظامی به عربستان، به خاطر سرمایه گذاری عربستان سعودی برای تامین بودجه گروههای تروریستی مانند طالبان و القاعده و نقش آفرینی متفاوت ریاض در ماجرای سناریوی سوریه، این اقدام واشنگتن را نوعی عوام فریبی میدانند. در حال حاضر، کشور سنی عربستان تمایل بسیاری به همکاری با ایالات متحده در مواجهه با یک تهدید ایران شیعی دارد.
۸. هند
هزینه سال ۲۰۱۳ هند در بخش نظامی: ۴۶.۱ میلیارد دلار، سهم جهانی هند از هزینه های نظامی جهانی : ۲.۶ ٪
دومین کشور پرجمعیت جهان، به عنوان یک سپر منطقهای برای تسلط چین در آسیا ، از سوی آمریکا در نظر گرفته میشود. موقعیت منطقهای هند در میان همسایگان بی ثبات خود پاکستان و افغانستان، نقش هند را به عنوان قدرت نظامی در دهههای آتی برجسته ساخته است.
ساخت موشک بالستیک میان برد، اولین ماهواره نظامی و اولین هلیکوپتر پیشرفته سبک هند، از جمله پیشرفتهای اخیر این کشور بوده است.
۹. آلمان
هزینه سال ۲۰۱۳ آلمان در بخش نظامی: ۴۵.۸ میلیارد دلار، سهم جهانی آلمان از هزینه های نظامی جهانی : ۲.۶ ٪
پس از حادثه جنگ جهانی و کشور گشاییهای هیتلر، اکنون آلمان در رده نهم جهانی به لحاظ هزینههای نظامی قرار دارد. هنگامی که در مورد تکنولوژی نظامی پیشرفته بحث میشود، کشورهایی مانند ایالات متحده، اسرائیل و آلمان به ذهن خطور میکند. در واقع، با وجود صرف درصد کمی از تولید ناخالص داخلی خود در بخش دفاعی، صنایع نظامی آلمان یکی از پیچیدهترین و پیشرفتهترین صنایع نظامی جهان محسوب میشود. آلمان سومین صادر کننده بزرگ نظامی پس از ایالات متحده و روسیه است.
۱۰. ایتالیا
هزینه سال ۲۰۱۳ ایتالیا در بخش نظامی: ۳۴ میلیارد دلار، سهم جهانی ایتالیا از هزینههای نظامی جهانی : ۱.۹ ٪
در کنار بحران بدهی، مشکلات مافیا ، ایتالیا در میان اقتصادهای پیشروی جهان قرار دارد. مخارج نظامی سالانه ایتالیا در حدود۳۴ میلیارد است. هزینه های نظامی ایتالیا بیش از کل تولید ناخالص ملی کشورهایی مانند اردن، بولیوی، بحرین است. ارتش ایتالیا در دهههای اخیر در سطح جهانی بسیار فعال بوده است. در ۲۴ ماموریت سطح جهانی دخالت داشته است و در جنگ عراق نیز در کنار آمریکا نقش آفرینی میکرده است. فشارهای اقتصادی اخیر باعث شده تا دولت ایتالیا ۶.۶ میلیارد دلار را در هزینه های نظامی کاهش دهد که بیشتر مافیای ایتالیا را از این تصمیم خوشنود خواهد ساخت.
کد مطلب: 342843
آدرس مطلب: http://jahannews.com/vdcba5bffrhbawp.uiur.html
رئیس جمعیت موسوم به «شورای ملی ایرانیان آمریکا» عقبنشینی آیپک از طرح تحریمهای ایران را سومین شکست بزرگ این گروه لابیگر در یک سال اخیر دانسته و نوشته اکنون توهم شکستناپذیری این گروه در هم شکسته است.
به گزارش خبرگزاری فارس، «تریتا پارسی» رئیس جمعیت موسوم به «شورای ملی ایرانیان آمریکا» در یادداشتی که در روزنامه هافینتگتونپست منتشر کرده، عقبنشینی «آیپک» از طرح تصویب تحریمهای تازه علیه ایران را سومین و البته بزرگترین شکست لابی اسرائیلی در آمریکا در یک سال گذشته دانست.
پارسی با بیان اینکه آیپک «در یک سال گذشته سه عقبنشینی عمومی بزرگ داشته که شکست در موضوع تحریمها مهمترینشان بود»، نوشته است: «شکست اول آیپک در مورد نامزدی «چاک هیگل» برای تصدی وزارت دفاع بود. با وجود آنکه تلاش گستردهای علیه وی به راه افتاد و آنها حتی هیگل را به ضدیت با یهودیها متهم کردند، سنا نهایتا به انتصاب او رأی مثبت داد.»
وی میافزاید: «دومین مورد هم به تلاش رئیسجمهور «باراک اوباما» برای اقدام نظامی علیه سوریه بازمیگردد. آیپک آن زمان اعلام کرد که صدها لابیگر را برای کسب اطمینان از تصویب استفاده از قوای نظامی به کنگره میفرستد. اما هم آیپک و هم اوباما با مقاومت جدی روبرو شدند. مردم آمریکا هم خیلی زود به صحنه آمدند و شدیدا با به راه انداختن یک جنگ تازه در خاورمیانه مخالفت کردند. بنا بر برخی گزارشها، آیپک حتی نتوانست حمایت یک عضو کنگره را جلب کند.»
پارسی سپس به روند عقبنشینی آیپک از طرح افزایش تحریمهای ایران اشاره میکند و مینویسد با وجود آنکه این لابی حامی اسرائیل توانست در برههای حمایت تعداد زیادی از سناتورها را نیز جلب کند، نهایتا به دلیل فشار ناشی از بیانیههای کاخ سفید که نسبت به وقوع جنگ در صورت شکست دیپلماسی هشدار میداد و نگرانی افکار عمومی آمریکا از بروز جنگی تازه، مجبور به عقبنشینی شد.
وی در پایان نوشته است که این شکستهای پی در پی مفهومی فراتر از این موضوعات محدود داشت و آن این بود که «توهم شکستناپذیری آیپک اکنون در هم شکسته است. بخش اعظم قدرت این گروه در همین تصور (غلط) شکستناپذیری بود.»
گزارش تصویری/ نمایش کشفیات اموال سرقتی در چهار روز گذشته عکس 14:18:46 1392/11/20 9211-3882-5 کد خبر RSS :: پرینت |
نمایش کشفیات اموال سرقتی در چهار روز گذشته / عکس : ایسنا - محمد آهنگر نمایش کشفیات اموال سرقتی در چهار روز گذشته / عکس : ایسنا - محمد آهنگر نمایش کشفیات اموال سرقتی در چهار روز گذشته / عکس : ایسنا - محمد آهنگر نمایش کشفیات اموال سرقتی در چهار روز گذشته / عکس : ایسنا - محمد آهنگر نمایش کشفیات اموال سرقتی در چهار روز گذشته / عکس : ایسنا - محمد آهنگر نمایش کشفیات اموال سرقتی در چهار روز گذشته / عکس : ایسنا - محمد آهنگر نمایش کشفیات اموال سرقتی در چهار روز گذشته / عکس : ایسنا - محمد آهنگر نمایش کشفیات اموال سرقتی در چهار روز گذشته / عکس : ایسنا - محمد آهنگر نمایش کشفیات اموال سرقتی در چهار روز گذشته / عکس : ایسنا - محمد آهنگر نمایش کشفیات اموال سرقتی در چهار روز گذشته / عکس : ایسنا - محمد آهنگر نمایش کشفیات اموال سرقتی در چهار روز گذشته / عکس : ایسنا - محمد آهنگر نمایش کشفیات اموال سرقتی در چهار روز گذشته / عکس : ایسنا - محمد آهنگر نمایش کشفیات اموال سرقتی در چهار روز گذشته / عکس : ایسنا - محمد آهنگر نمایش کشفیات اموال سرقتی در چهار روز گذشته / عکس : ایسنا - محمد آهنگر نمایش کشفیات اموال سرقتی در چهار روز گذشته / عکس : ایسنا - محمد آهنگر |
/گزارش تصویری/ نمایشگاه سراسری صنایع دستی در اهواز عکس 16:11:43 1392/11/20 9211-4082-5 کد خبر RSS :: پرینت |
نمایشگاه سراسری صناییع دستی در اهواز / عکس : ایسنا - امین نظری نمایشگاه سراسری صناییع دستی در اهواز / عکس : ایسنا - امین نظری نمایشگاه سراسری صناییع دستی در اهواز / عکس : ایسنا - امین نظری نمایشگاه سراسری صناییع دستی در اهواز / عکس : ایسنا - امین نظری نمایشگاه سراسری صناییع دستی در اهواز / عکس : ایسنا - امین نظری نمایشگاه سراسری صناییع دستی در اهواز / عکس : ایسنا - امین نظری نمایشگاه سراسری صناییع دستی در اهواز / عکس : ایسنا - امین نظری نمایشگاه سراسری صناییع دستی در اهواز / عکس : ایسنا - امین نظری نمایشگاه سراسری صناییع دستی در اهواز / عکس : ایسنا - امین نظری نمایشگاه سراسری صناییع دستی در اهواز / عکس : ایسنا - امین نظری نمایشگاه سراسری صناییع دستی در اهواز / عکس : ایسنا - امین نظری نمایشگاه سراسری صناییع دستی در اهواز / عکس : ایسنا - امین نظری نمایشگاه سراسری صناییع دستی در اهواز / عکس : ایسنا - امین نظری نمایشگاه سراسری صناییع دستی در اهواز / عکس : ایسنا - امین نظری نمایشگاه سراسری صناییع دستی در اهواز / عکس : ایسنا - امین نظری نمایشگاه سراسری صنایع دستی در اهواز / عکس : ایسنا - امین نظری نمایشگاه سراسری صنایع دستی در اهواز / عکس : ایسنا - امین نظری نمایشگاه سراسری صنایع دستی در اهواز / عکس : ایسنا - امین نظری نمایشگاه سراسری صنایع دستی در اهواز / عکس : ایسنا - امین نظری نمایشگاه سراسری صنایع دستی در اهواز / عکس : ایسنا - امین نظری |
به گزارش خبرنگار مهر، احمد سیاحی پیش از ظهر امروز در مراسم تودیع و معارفه مدیر کل راه آهن خوزستان اظهار کرد: در اقتصاد کلان کشور راه آهن تاثیر مهم و به سزایی دارد و می توان گفت مقدار نیرو و استعدادی را که استان خوزستان در این زمینه می تواند داشته باشد با هیچ استان دیگری قابل مقایسه نیست.
وی بیان کرد: از نظر باری و از نظر مسافری، باید توان راه آهن استان خوزستان بیشتر و بیشتر شود. ما در استان خوزستان بنادر فعال بسیاری داریم و می توان با اصلاح و بازسازیی خطوط ریلی در این مناطق بیش از پیش بتوان از هزینه ها و فواید را برای استان در بر داشته باشد.
سیاحی ادامه داد: ما باید از ظرفیت مسافران عراقی با یک برنامه ریزی دقیق استفاده کنیم که طبق آماری که به دست ما رسیده سالانه 700 هزار نفر گردشگر عراقی به خوزستان وارد می شوند به همین دلیل باید از این فرصت پیش آمده با ارائه خدمات مناسب و بهینه در عرصه راه آهن استفاده کرد.
معاون عمرانی استاندار خوزستان ادامه داد: در خصوص فروش سهام فولاد خوزستان طبق جلسه ایی که استاندار استان خوزستان با وزیر راه و شهر سازی داشت؛ سهم خوزستان به تنهایی 800 میلیارد تومان اعلام شد که این مقدار اعتبار حق استان خوزستان است زیرا خوزستان ملی ترین استان کشور است و ظرفیت های نهفته بسیاری را دارد. باید افتخار کنیم که در عرصه اقتصادی و تامین هزینه های کشور حرف اول را می زنیم و به عنوان استانی که 70 درصد درآمد ناخالص ملی را تامین می کند باید خواسته های بزرگی داشته باشیم.
سیاحی تصریح کرد: در مسائل جاده ایی و ریلی نیز 12 درصد درآمد مصوب دولت مختص به استان خوزستان است و این موضوع را نیز باید به صورت جدی مدنظر داشته باشیم. ما نیز به اولویت بندی اعتقاد داریم اما از ظرفیت هایی که داریم و به صورت نقد در حساب خصوصی وزارت راه و شهر سازی است باید استفاده کنیم.
وی عنوان کرد: خط ریلی راه آهن اهواز، خرمشهر، اندیمشک باید دو خطه شود که در خصوص اجاد چنین پروژه ایی به نوعی بهتر می توان از ظرفیت های موجود در استان خوزستان استفاده کرد و با ایمنی بیشتری می توان با شهرستان های دیگر تعامل بهتری داشته باشیم.
سیاحی افزود: استان خوزستان هنوز در موارد راه آهن مشکلات زیادی دارد و باید یک ارتقا کمی و کیفی را در بر داشته باشد.
به گزارش خبرنگار مهر، سرهنگ عزیز الله سپهوند پیش از ظهر امروز در جمع خبرنگاران در خصوص کشفیات جدید نیروی انتظامی عنوان کرد: با توجه به نزدیک شدن به روزهای پایانی سال بسیاری از شهروندان اهوازی برای تهیه مایحتاج مورد نیاز این ایام با خودروهای شخصی خودشان به مراکز خرید در سطح شهر مراجعه می کنند.
سرهنگ سپهوند افزود: در این راستا تعدادی از مجرمان در کمین هستند تا از این فرصت به وجود آمده در اثر سهل انگاری و یا بی توجهی شهرواندان نسبت به اموال شخصی خود سو استفاده کنند و دست به سرقت محتویات و اموال داخل خودرو می زنند.
وی با اشاره به اینکه، نیروی انتظامی شهرستان اهواز با توجه به افزایش شکایات شهروندان این مسئله را با حساسیت و دقت بالایی مورد پیگیری قرار داد، اظهار کرد: در همین راستا در یک عملیات منسجم و هماهنگ توانستیم به همت عوامل پلیس مرکز استان خوزستان یک باند سرقت لوازم خودرو راشناسایی و دستگیر کنیم.
فرمانده نیروی انتظامی شهرستان اهواز افزود: نیروی انتظامی شهر اهواز بر اساس اعترف سارقان نسبت به یک شبکه هماهنگ شده در قالب یک تعدادی سارق، مالخر و افرادی آگاه شد که محل اختفای اموال آنها نیز کشف شده است.
سرهنگ سپهوند با اشاره به اقداماتی که در راستای افزایش نرخ جرم به منظور یک عامل بازدارنده در وقوع جرم صورت گرفته است، افزود: با نگاهی آسیب شناسانه به این معضل به این نتیجه می رسیم که این اقدامات کافی نیست و برای کاهش جرم در جامعه نیازمند کمک همه افراد جامعه و دستگاه های مختلف است.
وی با بیان اینکه در صورتی که در کنار هر مرکز خرید یک پارکینگ وجود داشته باشند به طور حتم می توان فرصت سارقان را برای سرقت لوازم خودرو در شهر کاهش داد، تصریح کرد: کشفیات نیروی انتظامی در خصوص لوازم و محتویات داخل خودرو ها در مدت زمان چهار صورت گرفت.
فرمانده نیروی انتظامی شهرستان اهواز افزود: برآورد هزینه احتمالی ارزش این کشفیات 500 میلیون ریال است.