اشراف: یک پایگاه خبری تحلیلی لبنانی به بررسی سیاست روسیه و ایران در سوریه علیه تروریسم و مبارزه با افراط گرایی پرداخته است.
به گزارش اشراف، پایگاه خبری النشره لبنان در مقالهای به قلم حنیف عبدالله کارشناس مسائل خاورمیانه نوشت: دامی برای سوریه توسط همان بازیگران گسترش یافته که عراق، لیبی و یمن را آشفته و برهم زدند. همان عوامل خارجی که سعی در فضاسازی برای یک آنارشیسم ویرانگر در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، میباشند.
تهران، مسکو و پکن و دیگر کشورهای «بریکس» و گروه آلبا که از دوستان واقعی ملت سوریه هستند، موضع انسانی گرفتند، زیرا به خوبی میدانستند که تداوم گستره کشتار و ویرانگری و بحران سوریه، منطقه خاورمیانه را در بیثباتی قرار میدهد و امنیت جهانی را تهدید خواهد کرد.
تشدید دامنه بحران سوریه و نظامی کردن راهحل بحرانش، یک سیاست شیطانی و ضد انسانی بوده، زیرا جز ویرانگری و آوارگی ملت سوریه و ناامن کردن آن و منطقه ثمرهای نخواهد داشت. کشورهای دوستداران صلح و توسعه و تمدن انسانی در دفاع از نظام سیاسی سوریه و نهادهای قانونی آن، در حقیقت به دنبال جلوگیری از کشتار انسانهای بیگناه، نابودی نهادهای اقتصادی، فرهنگی و ویرانگری تمدن انسانی و میراث تاریخی در سوریه و منطقه بودند.
دشمنان دمشق و ملت آن با انواع ابزارها، مکانیسمها و شگردها در پی طولانی کردن بحران سوریه و ناامن کردن منطقه بودند و فضا را برای رشد تروریسم و افراطگرایی و فتنههای مذهبی و قومی، مساعد نمودند. رشد شاخههای القاعده و گروههای تکفیری و افراطگرا میوه سیاستهای غلط و محاسبات اشتباه آمریکا و برخی از بازیگران منطقهای بوده است. کاخ سفید با طراحی سناریوهایی، سعی داشته گستره جغرافیایی تروریسم و افراطگرایی از سوریه و عراق به سمت مناطق باثبات و امن دیگری همچون کشورهای قفقاز، آسیای مرکزی و منطقه اوراسیا، هدایت و رهبری کند.
دستگاههای اطلاعاتی و جاسوسی غربی به ویژه «سیا» و اطلاعات ترکیه «میت» و دلارهای نفتی امیران خلیج، در تبدیل عرصه بحران سوریه و عراق و لیبی به سرزمین «جهاد مقدس» و جذب جوانان سلفی و جهادگر از سراسر جهان به ویژه از منطقه آسیای مرکزی و جمهوریهای خودگردان روسیه، نقش مؤثری داشتند.
جوانان متعصب قفقازی پس از کسب تجربه و مهارت نظامی، در چارچوب سیاستهای کاخ سفید میبایستی به سرزمینهای خود باز میگشتند و امنیت آن مناطق آشفته و طعمه آنارشیسم ویرانگر مینمودند و زمینهها را برای بحران و تنش دیگر در چچن و کشورهای قفقاز و آسیای مرکزی و شرق چین، مساعد میساختند.
آمریکا و متحدان منطقهای آن با تشدید دامنه بحران سوریه و تهدید ساختارهای دولتی و نظام سیاسی آن قصد داشتند این کشور را به محیط مناسب برای رشد تروریسم و افراطگرایی خشن تبدیل کنند و کل امنیت منطقه و جهان به خطر بیندازند تا کارتلهای سازنده اسلحه غربی فعال و چرخه بازارهای اسلحه فروشی تندتر حرکت کنند. امپریالیسم غربی هنوز برای سیطره بر جهان طرحها و سناریوهای غیرانسانی و شیطانی در سر میپروراند. ایران، روسیه، چین و کشورهای بریکس و گروه آلبا با دفاع از دمشق، قصد داشتند سناریوهای آمریکا و متحدانش را خنثی کنند.
ایران و روسیه در شرایطی وارد یک نبرد حقیقی علیه تروریسم و افراطگرایی در سوریه شدهاند که:
– کارکرد تحرک نظامی ائتلاف جهانی به رهبری آمریکا علیه داعش و تروریسم، در عراق و سوریه، ضعیف و ناکارآمد بوده است.
– کنشگری غیر مسئولانه آمریکا علیه داعش و دیگر گروههای سلفی جهادی، یک خلأ امنیتی مساعد برای رشد و توسعه تروریسم در منطقه فراهم کرده است.
– رشد تروریسم در عراق و سوریه دو نظام سیاسی را در معرض فروپاشی و ویرانی قرار داده بود. فروپاشی دولت – ملت در عراق و سوریه تبعات و عواقب وخیمی برای امنیت منطقه و جهان در پی داشته است.
– آمریکا و برخی از بازیگران منطقه، تمام قطعنامههای شورای امنیت که علیه داعش و تروریسم در سال ۲۰۱۴ صادر شده بود، از حین بازدارندگی و کنشگری علیه تروریسم جهانی و منطقه، خارج ساخته بود و در این شرایط امنیت و ثبات منطقه و جامعه جهانی در معرض تهدید جدی قرار گرفته بود.
اقدامات نظامی روسیه و ایران علیه تروریسم داعش و دیگر شاخههای القاعده، یک تحرک و رفتار مسئولانه و شرافتمندانه بوده است، زیرا این خواسته ملتها و دولتهای منطقه بوده که از تجاوز ویرانگرایانه هیولای تروریسم به تنگ آمدهاند. روسها و ایرانیها و بقیه ملتهای صلح دوست و پاسدار تمدن به طور قطع از ضربات هوایی جنگندههای «سوخوی» علیه مواضع و لانههای خرابکاران تروریست حمایت میکند.
کارنامه اقدامات نظامی ائتلاف بینالمللی علیه داعش، نشان داده که تحرک نظامی آمریکا و متحدان علیه تروریسم در عراق و سوریه، نمایشی بیش نبوده و نتوانسته ریشه داعش در منطقه را بخشکاند، بلکه زمینهها و شرایط را برای رشد و توسعه دامنه عملیاتی آن مساعد نموده است. تحرک نظامی روسیه و ایران در دفاع از دمشق در حقیقت پاسخ مسئولانه جهت دفاع از امنیت و صلح جهانی در برابر تهدیدهای تروریسم بوده است.
طی هفتههای اخیر حملات هوایی روسیه به مواضع تروریستها در سوریه نمودهای سیاسی – امنیتی روشنی داشته است که مهمترین آن میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
– فرار تروریستهای داعش و دیگر شاخههای القاعده به ترکیه و مناطق تحت پوشش ائتلاف جهانی علیه تروریسم، زیرا این تروریستها به خوبی میدانند که میتوانند در این مناطق در امان باشند.
– حملات هوایی مسکو چهره واقعی ریاکاران به اصطلاح مخالفان تروریسم و افراطگرایی فاش ساخته است، آمریکا و متحدان در قبال نتیجهبخشی اقدامات هوایی روسیه علیه تروریسم، به هراس افتادند و لذا علیه آن موضع گرفتند و به دسیسه چینی برای متوقف کردن آن پرداختند.
– کشورهای صلحدوست و قربانیان تروریسم داعش به شدت از اقدام روسیه در دفاع از امنیت و صلح در سوریه و منطقه استقبال کردند و حقیقتی را برملا ساختند که اکثریت کشورهای جامعه جهانی با اقدام مسئولانه مسکو همراهی میکنند و از آن حمایت میکنند.
– اقدام روسیه موازنه قدرت را به سود ثبات، امنیت و پایداری نهادهای دولتی و نظام سیاسی سوریه تغییر داد و همگان آگاهاند که ثبات و امنیت در سوریه به مثابه حفظ و پاسداری از صلح و امنیت منطقه و جهان است.
– حملات هوایی مسکو علیه القاعده و مزدوران قفقازی فریب خورده داعش در حقیقت یک اقدام هوشمند بازدارنده علیه توطئهچینی آمریکا و ناتو برای منتقل کردن بحران و تنش به داخل جمهوریهای خودگردان روسیه فدرالی و کشورهای آسیای مرکزی بوده است.
این ضربات مهلک علیه داعش و مزدوران تروریست، برای ثبات، امنیت و اقتصاد روسیه و کشورهای منطقه پرسود است و درخواستهای کشور عراق برای مبارزه روسیه با داعش در خاک این کشور نیز در همین راستا است. ممکن است در آینده شاهد چنین اتفاقاتی در سطح منطقه پر آشوب خاورمیانه باشیم.
پایان
نقش مهم ایران در آینده خاورمیانه
اشراف: ایران چگونه در قلب خاورمیانه جدید قرار گرفته است و چرا آمریکا به این مسئله اهمیتی نمیدهد.
به گزارش اشراف، مجله «دیپلمات» در مقالهای به قلم «آخیلش پیالاماری» به بررسینقش مهم ایران در آینده خاورمیانه و تحولات این منطقه پرداخته است. در این مقاله عنوان شده است ایران تنها کشوری است که پیورز احتمالی خاورمیانه در طولانیمدت خواهد بود. این مقاله در ادامه به بررسی جایگاه و موقعیت ویژه ایران در خاورمیانه میپردازد و عنوان میکند که ایران در شرایط و موقعیت ایدهآل و منحصربهفردی قرار دارد و قادر است تا با کمک به کشورهایی نظیر افغانستان، عراق و سوریه از بحران و آشوب در این کشورها جلوگیری کند. همچنین نویسنده این مقاله معتقد است که در آیندهای نزدیک ایران و آمریکا بیش از پیش در راستای اهداف مشترک خود همکاری خواهند کرد.
سایت خبری تحلیلی اشراف بدون تایید محتوا و ادعاهای مطرح شده در این گزارش، ترجمه آن را صرفا جهت اطلاع نخبگان و تصمیمگیران عرصه سیاسی کشور از رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی منتشر میکند و دیدگاهها، ادعاها و القائات این گزارشها هرگز مورد تأیید اشراف نمیباشد.
■ نگاهی اجمالی به اوضاع متشنج منطقه خاورمیانه و کشورهای این منطقه ■
در سال گذشته، دیگ آشفتگیهای خاورمیانه پس از چندین دهه جوشش، سرانجام سرریز شد. عراق در شرف ازهمپاشیدگی و تجزیه کامل است، از سوی دیگر جنگ داخلی وحشیانه در سوریه همچنان ادامه دارد. مصر دوباره به یک کشور عملاً نظامی تبدیل شده است و استقلال کردها نیز محتملتر از گذشته به نظر میرسد.
این اتفاقات به چه معناست؟ آینده منطقه چگونه خواهد بود؟ دیوید فرامکین، نویسنده کتاب «صلحی برای پایان تمام صلحها» در سال 2007 عنوان کرد: «خاورمیانه هیچ آیندهای ندارد». اما اتفاقاً من با این نظر مخالف هستم. به اعتقاد من آینده اصلی خاورمیانه اکنون آغاز شده است زیرا آن خاورمیانه پرکشمکش سابق که کارایی نداشت اکنون در مسیر بیبازگشت سقوط قرار گرفته است. درست مانند افسانه ققنوس که برای ظهور موجودی جدیدتر و جوانتر ققنوس پیر باید در آتش بسوزد و به خاکستر تبدیل شود، آشوبها و تشنج فعلی در سراسر خاورمیانه در نهایت موجب ظهور پایدارترین پیکرهبندی سیاسی در این منطقه خواهد شد. مسلماً دورهای از بیثباتی قبل از این رویداد وجود خواهد داشت.
■ خاورمیانه در شرایط ناپایدار و بیثباتی قرار گرفته است■
اما خاورمیانه در شرایط کنونی ذاتاً ناپایدار است و تلاش برای جلوگیری از بیثباتی صرفاً موجب طولانیتر شدن عمر حکومتها و دولتهای ناکارآمد خواهد شد. اگر قرار است فروپاشی در کار باشد، بهتر است هر چه زودتر این اتفاق رخ دهد. همانطور که در یکی از مقالات قبلیام اشاره کردهام، دولتها اغلب با واقعیات ایجاد شده توسط گروههای درگیر موافق و همساز نیستند. این امر طبیعی است و نباید لزوماً در مقابل آن مقاومت نشان داد. جفری گلدبرگ نویسنده و خبرنگار مجله آتلانتیک با این موضوع همعقیده است و عنوان میکند که اهمیت بیشازحد و وسواسگونه به موضوع تمامیت ارضی در عراق (اینکه عراق باید کشور واحدی باقی بماند چون باید بماند) اصلاً عاقلانه به نظر نمیرسد. گلدبرگ در ادامه به این موضوع اشاره میکند که: «البته مهم است در طرحهایی که از ایجاد پایگاههای دائمی جهادیها ممانعت میکند سرمایهگذاری کنیم و آمریکا باید در این مورد هوشیارتر از قبل عمل کند.» اما به جز این پیامد آشکار، دلیل و هدف دیگری برای مداخله غرب در این موضوع وجود ندارد.
■ ایران پیروز احتمالی خاورمیانه در طولانیمدت خواهد بود ■
اگر قرار باشد برای درک آینده خاورمیانه، یک کشور مورد بررسی قرار گیرد آن کشور ایران است، کشوری که پیروز احتمالی خاورمیانه در طولانیمدت خواهد بود. ترکیه برای ادعای حق و سهم هم از لحاظ جغرافیایی و هم از نظر فرهنگی فاصله زیادی با قلب خاورمیانه دارد و از سوی دیگر از ارتباطات گستردهای که ایران در بسیاری از کشورهای عربی دارد، برخوردار نیست. عربستان سعودی حتی از امکان کمتری برای تبدیل شدن به قدرت غالب این منطقه برخوردار است چرا که دارای جمعیت نسبتاً کم و نهادهای ضعیفی است و تماماً به نفت وابسته است. احتمال تبدیل شدن ایران به قدرت اصلی منطقه با مطالعه تاریخ و جغرافیای منطقه به وضوح مشخص است، اما در این میان در برخی محافل آمریکایی آرمانگرا، این عناصر ژئوپلیتیک کنار گذاشته میشوند. این موضعی است که از زمان وقایع عراق تاکنون جهان را تسخیر کرده است.
■ نقش کلیدی ایران در منطقه و توانایی این کشور برای ایجاد ثبات در منطقه خاورمیانه ■
ایران در شرایط توازن منحصربهفردی قرار دارد و قادر است پس از دوره تجدید تعادل و آرایش جدید خاورمیانه به ایجاد ثبات در این منطقه کمک کند. ایران میتواند به افغانستان در جهت مقابله با فتنه و آشوبهای پاکستان یاری رساند و کمکهای مورد نیاز عراق و سوریه را در اختیار این دو کشور قرار دهد تا از اشغال سرزمینهای خود به دست دولت اسلامی عراق و شام موسوم به (داعش) جلوگیری کنند. ایران همچنین میتواند امنیت را در خلیجفارس تأمین کند و از طرفی هم بازیگر اصلی در موضوع لبنان است. این به معنی انکار این موضوع نیست که ایران با حمایتهای خود از گروههایی مانند حزبالله مشکلاتی را ایجاد کرده است اما در عین حال کنترل نسبتاً شدیدی بر روی این گروهها دارد. بعلاوه، این گروهها از لحاظ سازماندهی و ایدئولوژی بسیار منسجمتر از گروههای تندرو شبهنظامی سنی هستند، گروههایی که معمولاً مستقل عمل کنند. در هر صورت، گروههای شبهنظامی همراه با ایران، چه شیعه و چه غیر شیعه، در مقایسه با گروههای شبهنظامی سنی بسیار واقعگرایانهتر و میانهروتر عمل میکنند.
■ تصورات غلط غرب و بهخصوص آمریکا در مورد ایران و ماهیت حکومت این کشور ■
متأسفانه بسیاری در غرب و بالأخص در آمریکا تصورات بسیار غلطی در مورد ایران و ماهیت حکومت این کشور دارند. انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 میلادی که قدرت را به دست روحانیون ایران داد بههیچوجه مشابه اقدامات برخی دولتهای مسلمان سنی برای تصاحب قدرت از طریق گروههای شبهنظامی نیست. در حالی که گروههایی مانند داعش در جهت نابودی دولتها و ایجاد نظم نوین تلاش میکنند، اما در انقلاب ایران، مجموعهای از روحانیون دانشمند، دولت توسعهیافته، قوی و بافرهنگ ایران را در دست گرفته و از طریق تغییر آن در راستای اهداف جدید، صرفاً ماهیتی اسلامی به نهادهای دولتی موجود در آن بخشیدند. برای مقایسه میتوان به در دست گرفتن ارگانهای کشوری مانند ایتالیا توسط مقامات بلندپایه کاتولیک اشاره کرد.
■ به حاشیه راندن ایران مانع از ایفای نقش سازنده این کشور در منطقه خواهد شد ■
همانطور که رابرت کاپلان روزنامهنگار اغلب عنوان میکند، ایران به واسطه انسجام و حالت طبیعیاش اساساً مأمن ثبات در میان کویر کشورهای ضعیف منطقه است. با این حال با به حاشیه راندن ایران، آمریکا مانع از ایفای نقش سازنده این کشور در منطقه و تقویت رقبای سنی ایران به ویژه عربستان سعودی شده است. تلاش برای منزوی کردن کشور مهمی مانند ایران از ژئوپلیتیک منطقه خاورمیانه درست مانند تلاش برای دستیابی به استراتژی در شرق آسیا بدون در نظر گرفتن چین است. نهایتاً، عربستان سعودی و متحدان سنی این کشور در خلیجفارس نسبت به ایران تهدید بزرگتری برای ثبات منطقهای محسوب میشوند، چرا که آنها کشورهایی ضعیف و بیثبات هستند. از همه مهمتر، این کشورها با رواج برداشتهای افراطی از اسلام و حمایتهای مالی خود، موجب ایجاد و گسترش گروههای رادیکال و افراطی شدهاند که موجب بیثباتی در کشورهای منطقه از پاکستان تا عراق شدهاند. در نهایت، هم ایران و هم آمریکا در رویارویی با این خطر در شرایط یکسانی قرار دارند. حقایقی از این دست به این معنا هستند که مسئله هستهای تا مدتها کنار گذاشته میشوند.
■ جایگاه و موقعیت ایران و آمریکا در خاورمیانه جدید ■
در خاورمیانه جدید ایران و آمریکا متحد یکدیگر نخواهند بود. این امر برای دو کشور نه ممکن است و نه مطلوب. با این حال، همانطور که بحران کنونی عراق نشان داده است، با همسو شدن منافع ایران و آمریکا، این دو کشور ارتباطات بیشتری را برقرار خواهند کرد. در سالهای آینده ایران و آمریکا بیش از پیش در راستای اهداف مشترک خود همکاری خواهند کرد و ایران نقش اصلی در شکلگیری خاورمیانه جدید ایفا خواهد کرد و این در حالی است که همکاری با آمریکا در مقایسه با یک دهه پیش افزایش مییابد.
اندیشکده صهیونیستی بگین سادات : پیامدهای عقبنشینی آمریکا از خاورمیانه
اشراف: مدیر یک اندیشکده صهیونیستی بر این باور است که عقبنشینی آمریکا از منطقه خاورمیانه پیامدهای خطرناکی همچون قدرتگیری و نفوذ هر چه بیشتر ایران و روسیه در منطقه خواهد داشت و ایران را برای دستیابی به هژمونی منطقهای تشویق میکند.
به گزارش اشراف، اندیشکده مطالعات راهبردی بگین سادات در جدیدترین تحلیل خود به قلم «افرایم اینبار»، مدیر این اندیشکده و یکی از اعضاء اندیشکده آمریکایی انجمن خاورمیانه به بررسی سیاست کنونی آمریکا در قبال خاورمیانه و موضوع عقبنشینی این کشور از منطقه خاورمیانه پرداخته است.
مرکز رصد راهبردی اشراف بدون تایید محتوا و ادعاهای مطرح شده در این گزارش، ترجمه کامل آن را صرفا جهت اطلاع نخبگان، کارشناسان، پژوهشگران، دانشجویان و تصمیمگیران عرصه سیاسی کشور از رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی منتشر میکند و دروغ پراکنیها، اطلاعات نادرست، اتهامات و القائات این گزارش مورد تأیید اشراف نمیباشد.
• پیامدهای منفی حاصل از عقبنشینی آمریکا از خاورمیانه •
عقبنشینی آمریکا از منطقه خاورمیانه نشانه ضعف است و ایران را برای تلاش و دستیابی به هژمونی منطقهای تشویق میکند؛ تلاشی که پس از توافق هستهای بیش از پیش تقویت شد. شاید بتوان گفت که خطرناکترین پیامد سیاست خارجی فعلی آمریکا در منطقه خاورمیانه احتمال اشاعه و گسترش تسلیحات هستهای است. علاوه بر این، رویکرد کنونی آمریکا شرایط تجاوز و دستدرازی روسیه به منطقه را فراهم و مهیا میسازد و همین امر منجر به افزایش قدرت محور رادیکال به رهبری ایران خواهد شد. این شرایط همچنین راه را برای جریان «فنلاندیزاسیون» حوزه خلیج فارس و حوزه خزر توسط ایران باز خواهد کرد. (فنلاندیزاسیون پروسه یا جریانی برای تحت نفوذ درآوردن یک کشور به وسیله همسایه قدرتمندش است). از سوی دیگر، ضعف و ناتوانی آمریکا در منطقه خاورمیانه، به ناگزیر اثرات و پیامدهای چندگانهای را در دیگر نقاط جهان نیز به همراه خواهد داشت.
• آمریکا به دنبال کاهش حضور نظامی خود در خاورمیانه است •
کشور آمریکا تحت رهبری باراک اوباما، رئیسجمهوری این کشور تمایل و قصد خود را برای کاهش حضور در منطقه خاورمیانه نشان داده است. آمریکا دو جنگ ناموفق در منطقه داشته است و این دو جنگ درسی ناامیدکننده درباره محدودیتهای قدرت این کشور به رهبران آمریکا دادهاند. در همین حین، وابستگی آمریکا به منابع انرژی منطقه خاورمیانه نیز به لطف پیشرفتهای داخلی در زمینه «فناوری فرکینگ» (fracking technology) کاهش پیدا کرده است. (شکافت با آب یا فرکینگ فرآیندی است که طی آن آب همراه با مقادیر کمی از شن و مواد شیمیائی با فشار خیلی بالا بمنظور شکستن صخره ها به درون زمین پمپ میشود تا باعث شکسته شدن صخره ها و خروج گازهای غیرقابل دسترس شود.) علاوه بر این، آمریکا تصمیم گرفته تا توجه خود را به چین به عنوان یک رقیب نوظهور جهانی، کاهش هزینههای دفاعی و همچنین باقی گذاشتن تجهیزات و نیروهای نظامی کمتری در منطقه خاورمیانه (به منظور نمایش قدرت) معطوف سازد. گفتنی است برای مدتی در طول ریاستجمهوری باراک اوباما، آمریکا هیچ ناو هواپیمابری در منطقه شرق مدیترانه و یا خلیج فارس نداشت، که این موضوع در نوع خود بیسابقه است). علاوه بر این، مبارزات و حملات نظامی آمریکا در مقابل گروه تروریستی داعش نیز تا حد بسیار زیادی کاهش پیدا کرده و در طی این مدت با موفقیت بسیار کمی روبرو بوده است. متأسفانه، این عقبنشینی آمریکا نشان از ضعف و خستگی این کشور دارد.
• رویکرد اوباما در قبال ایران توازن قدرت در منطقه را تغییر داده است •
همچنین واشنگتن دست از مقابله با ایران برداشته و حتی در این مدت تلاش بسیاری کرده تا اختلافات موجود با ایران را برطرف ساخته و صلح و آشتی برقرار کند. منطق و استدلال باراک اوباما، رئیسجمهوری آمریکا نیز این است که با تکمیل توافق هستهای با ایران، وی توانسته پیش از ترک کاخ سفید یکی از برجستهترین مسائل امنیتی در منطقه را حلوفصل سازد. با این حال، توافق هستهای حق داشتن یک زیرساخت هستهای بزرگ برای ایران را مشروع و مجاز دانسته و منافع اساسی و امنیتی-ملی دستکم دو متحد آمریکا یعنی اسرائیل و عربستان سعودی را نیز نادیده گرفته است. لغو تحریمهای بینالمللی اقتصادی علیه ایران و همچنین عدم وجود الزام متقابل برای هرگونه تغییر در سیاستهای منطقهای این کشور، ایران را در موقعیتی قرار خواهد داد که بدون هیچگونه هزینهای امتیازات مالی بسیار بزرگی به دست خواهد آورد. سیاست باراک اوباما در قبال ایران موجب شد تا تغییر چشمگیری در توازن قدرت در منطقه به وجود آید، اما با این حال به نظر میرسد که واشنگتن نسبت به این تغییر و تحولات هیچ نگرانی و هراسی ندارد.
• نگرانی متحدان آمریکا از شرایط جدید ایران در منطقه •
درحالیکه سیاست آمریکا در قبال ایران تاکنون بر مبنای تفکرات و خیالات واهی قرار گرفته است، از سوی دیگر نگرانی و دغدغه بازیگران منطقهای در مورد جاهطلبیهای هژمونیک ایران در منطقه نیز در واکنش به توافق هستهای چندین برابر شده است. درحالیکه واشنگتن ادعا میکند که اطمینان دارد ایران “نقش مسئولانهای را در منطقه ایفا خواهد کرد”، رهبران و مقامات آنکارا، قاهره، اورشلیم و ریاض ایران را کشوری میبینند که هیچگونه تغییری به لحاظ سیاسی نسبت به مواضع گذشته خود نداشته و از این پتانسیل برخوردار است تا در زمان کوتاهی بمب هستهای تولید نماید.
• احتمال گسترش تسلیحات هستهای یکی از نتایج خطرناک عقبنشینی آمریکا •
شاید بتوان گفت که بدترین و خطرناکترین پیامد سیاست آمریکا در مورد عقبنشینی از منطقه خاورمیانه، افزایش احتمال گسترش تسلیحات هستهای باشد. قدرتهایی نظیر مصر، ترکیه و عربستان سعودی که به دنبال رقابت بر سر رهبری در منطقه هستند، در عرصه هستهای منفعل نخواهند بود، بهویژه در شرایطی که آمریکا دیگر برای آنها به عنوان یک تأمینکننده امنیت قابلاطمینان به شمار نمیآید. تلاشهای آمریکا در متقاعد نمودن قدرتهای منطقهای برای تکیه بر چتر هستهای این کشور که در راستای منع گسترش تسلیحات هستهای صورت گرفته به احتمال بسیار زیاد به شکست خواهد انجامید. ظهور و بروز قدرتهای هستهای چندقطبی در منطقه خاورمیانه که یکی از نتایج محتمل توافق هستهای میان ایران و آمریکاست، کابوسی استراتژیک برای همگان خواهد بود.
• اقدامات نیابتی احتمالی ایران در عربستان میتواند به تجزیه این کشور منجر شود •
در نتیجه ایرانِ مطمئن و با اعتمادبهنفس، که به طور سنتی به جای اقدام از طریق فتوحات و تسخیر نظامی همواره از طریق عوامل نیابتی خود عمل میکند، ممکن است با استفاده از اکثریت شیعیان عربستان و ساکنین شیعه در استان نفتخیز شرقی عربستان سعودی، به اقدامات خود برای ایجاد خرابکاری و بحران در عربستان شدت بیشتری ببخشد. از دست دادن این استان، دولت سعودی را به میزان بسیار زیادی تضعیف خواهد کرد و حتی ممکن است به تجزیه عربستان سعودی نیز منجر شود.
• با خروج آمریکا قدرت و نفوذ ایران در حوزه خزر و خلیج فارس دوچندان میشود •
ایران همچنین میتواند با توسل به شیوههایی همچون براندازی و اعمال خرابکارانه، حملات تروریستی و ارعاب کشورهای حوزه خلیج فارس، باعث شود تا همان حضور اندک و بسیار کم آمریکا در خلیج فارس نیز از بین رفته و این کشور را به طور کامل از خلیج فارس بیرون براند. بنابراین در غیاب عزم، اراده و توانایی آمریکا در منطقه به منظور قدرتنمایی، ایران که دیگر به یک قدرت برتر تبدیل شده ممکن است پروسه “فنلاندیزاسیون” کشورهای خلیج فارس (تحت نفوذ درآوردن کشورهای همسایه عربی) را پیادهسازی کند. همچنین این احتمال نیز وجود دارد که ایران همین سناریو را برای کشورهای حوزه خزر نیز اجرا کند؛ حوزهای که در آن ایران با تولیدکنندگان بسیار مهمی در حوزه انرژی نظیر آذربایجان و ترکمنستان مرز ساحلی دارد. حوزه خزر و خلیج فارس یک «بیضی استراتژیک انرژی» را تشکیل میدهند که بخش بزرگی از منابع انرژی جهان را در خود جای داده است. آذربایجان و ترکمنستان از گسترش روزافزون نفوذ و قدرت ایران بسیار هراسان هستند. این احتمال نیز وجود دارد که کشورهایی که پس از انحلال اتحاد جماهیر شوروی، یک سیاست خارجی غربی و رویکرد طرفدارانه از غرب را اتخاذ کرده بودند، تصمیم بگیرند تا دوباره به سوی محور روسیه بازگردند؛ چراکه در حال حاضر به نظر میرسد روسیه متحد قابلاطمینانتری نسبت به آمریکا باشد.
• با عقبنشینی آمریکا، روسیه به جایگاه پیشین خود در منطقه باز خواهد گشت •
روسیه نیز به دنبال عقبنشینی آمریکا از منطقه، از آمادگی کامل و پتانسیل کافی برای اثبات دوباره جایگاه و نقش خود در منطقه برخوردار است. این کشور برای این منظور گام بسیار بزرگی همچون مداخله نظامی در سوریه را در جهت تضمین بقای حکومت بشار اسد برداشته است. سواحل و کرانههای کشور سوریه یک پایگاه حیاتی و بسیار مهم برای افزایش حضور نیروی دریایی روسیه در منطقه مدیترانه شرقی است و این امر بر مشارکت هوایی روسیه در جنگ داخلی سوریه مقدم است. علاوه بر این، روسیه به دنبال آن است تا از اکتشافات منابع انرژی که به بقای حکومت بشار اسد بستگی دارد نیز محافظت کند. مقامات روسیه در حال حاضر با توجه با اکتشافات گازی اخیر در حوزه شام، قراردادهایی را به منظور اکتشاف در بخش انرژی با حکومت بشار اسد به امضاء رساندهاند.
• بقای حکومت اسد و اقدامات نظامی روسیه به نفع ایران خواهد بود •
سوریه از سال ۱۹۷۹ تاکنون متحد ایران به شمار میآید که به نوعی طولانیترین اتحاد در منطقه خاورمیانه نیز هست. حفظ و بقای حکومت بشار اسد نقشی بسیار مهم و حیاتی برای منافع ایران بازی میکند، چراکه دمشق پایه اصلی و رکن اساسی عوامل نیابتی ایران یعنی نیروهای حزبالله در لبنان است. بنابراین تلاشهای روسیه در جانبداری از حکومت بشار اسد نیز به طور مستقیم به سود منافع ایران است. اگر تلاشهای روسیه به موفقیت بینجامد، این تلاشها میتوانند به گسترش و تحقق هر چه بیشتر نفوذ ایران در منطقه منجر شوند.
• حمایت ایران از کُردها به منظور تضعیف هرچه بیشتر ترکیه •
در خارج از سوریه نیز شاهد آن هستیم که ایران با پیوستن به روسیه و حمایت از جاهطلبیهای سیاسی کُردها به دنبال تضعیف ترکیه، رقیب ایران برای رهبری در منطقه، است. کُردها درست همانند خاری در پای ترکیه هستند. ایران و ترکیه هرکدام از یکی از طرفین جنگ داخلی در سوریه حمایت و پشتیبانی میکنند؛ جایی که کُردها با زحمت و مشقت فراوان به دنبال ایجاد مناطق خودمختار هستند. بسته به اینکه این جنگ به کجا منتهی خواهد شد، ممکن است کُردها از خلأ قدرت ایجادشده توسط اختلال ساختار و نظام ساکن و بیحرکت عرب و همچنین خروج آمریکا از منطقه بهرهمند شده و رؤیای ملی آنها محقق شود.
• عقبنشینی آمریکا از منطقه به قدرتگیری ایران و روسیه منجر خواهد شد •
در مورد مصر نیز باید گفت که عدم تمایل آمریکا برای حمایت و پشتیبانی از حکومت سیسی، به نفع روسیه تمام خواهد شد. روسها به مصر تسلیحات میفروشند، در مورد حقوق بندری در اسکندریه با مصریها در حال مذاکره و گفتگو هستند و رآکتورهای هستهای مصر را نیز تأمین میکنند. در عراق نیز همزمان با کاهش تدریجی و ادامه افول نفوذ آمریکا، ما شاهد نویدهایی از حضور روسیه در هماهنگی با ایران هستیم. ظهور یک ایران تهاجمیتر (به عنوان نتیجه مستقیم عقبنشینی آمریکا از منطقه) میتواند موجب همکاریهای پنهانی و هر چه بیشتر میان مصر، اردن، عربستان سعودی و اسرائیل شود. اما سؤال مهمی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا ترکیه نیز به چنین اتحاد ضد ایرانی ملحق خواهد شد یا خیر. از سوی دیگر، ضعف و ناتوانی آمریکا در منطقه خاورمیانه به ناگزیر اثرات و پیامدهای چندگانهای را در دیگر نقاط جهان نیز به همراه خواهد داشت. اعتبار آمریکا در حال حاضر زیر سؤال رفته و این احتمال وجود دارد که متحدان این کشور در نقاط دیگر تصمیم بگیرند که با در نظر گرفتن دیگر گزینهها و توسل به آنها از باخت احتمالی خود جلوگیری کنند. در ورای خاورمیانه چالشهای بزرگتری در انتظار آمریکاست.پایان
اشراف: یک پایگاه خبری معتقد است اگر فرض بر این باشد که هیچ دولتی در خاورمیانه بویژه دولتهای ضعیف از تهدیدات داعش مصون نخواهد ماند، این بار اردن میتواند مقصد جدیدی برای یورش برق آسای داعش باشد.
به گزارش اشراف، پایگاه خبری النشره لبنان در مقالهای به قلم «فؤاد السویدی» بازنشسته نظامی تحرکات اخیر و برنامههای آینده گروهک تروریستی تکفیری داعش را بررسی کرد و نوشت: بیتردید فاز جدید عملیات نیروهای ارتش سوریه و عراق با همکاری نیروهای دفاع مردمی، تحولات جدیدی را در صحنه میدانی رقم زده است، ارتشهای مقاومت بعد از مدتها گسستگی و اختلاف در عملیاتها، امروز به یک وحدت نسبی رسیدهاند و ضربات سختی را بر پیکر داعش وارد ساختهاند به گونهای که جایگاه این گروه مسلح در سوریه و عراق تضعیف شده و اعضای داعش روحیه خود را باختهاند.
نویسنده با تأکید بر اینکه داعش جغرافیای سیاسی خاورمیانه را تغییر داد، معتقد است: داعشی که با اشغال بخشی از سرزمین یک کشور، اقتدار حاکمیتی آن را به چالش کشید و نفوذ دولت را در آن پهنه جغرافیایی از بین برد، امروزه دریافته که بازیگری در جغرافیای شیعه کار بسیار پرهزینهای است و توانایی بالایی لازم دارد.
اکنون امیران داعش در مناطق مختلف سوریه و عراق به این نتیجه رسیدهاند که برای خروج از رکود و رشد مضاعف و همچنین بالابردن روحیه سربازان، به فضایی جدید نیاز دارند. فتح جبهه جدید، فضای سیاسی جدیدی ایجاد میکند و روحیه و انگیزه نیروها را افزایش داده و روند سربازگیری را سرعت میبخشد.
نویسنده در ادامه با طرح این سؤال که بهترین مقصد برای فتح جبهه جدید داعش و انتقال جنگ و قدرت به آنجا، کجاست، نوشته است: اگر فرض بر این باشد که هیچ دولتی در خاورمیانه بویژه دولتهای ضعیف از تهدیدات داعش مصون نخواهد ماند، این بار اردن میتواند مقصد جدیدی برای یورش برق آسای داعش باشد.
این بازنشسته نظامی در پاسخ به این سؤال که چرا داعش ممکن است اردن را اشغال کند، به نقل از فرماندهان میدانی داعش ۱۹ دلیل برای این حادثه برشمرده که مورد تأیید دستگاههای اطلاعاتی منطقه نیز میباشد. که بطور خلاصه به شرح ذیل است:
۱-گرایش بسیاری از جوانان اردنی به «داعش»، فضایی مناسب برای فعالیت در این کشور فراهم کرده است. جوانانی که از رفتار دولتمردان خود سرخورده شدهاند بهترین انگیزه را برای فعالیت در این گروه دارند.
۲-بحران اقتصادی، نرخ بالای بیکاری، بالا رفتن میزان بدهی اردن، افزایش شکاف میان فقیر و غنی، شرایط داخلی اردن، همگی در گرایش افکار عمومی به داعش مؤثر بوده و فضای عمومی برای پذیرش آن را مهیا کرده است.
۳-داعش میتواند به راحتی جبهههای مختلفی را برای اشغال اردن باز کند و این امر یک امتیاز برای این گروه به نسبت سایر دولتهای منطقه محسوب میشود.
۴-داعش انگیزه کافی برای مبارزه و انتقام از حکومت اردن دارد، اردن با حملات هوایی بیش از ۷ هزار نفر از اعضای داعش را کشته و بسیاری از تواناییهای آنها را از بین برده است. داعش نیز در پیام ویدیوئی خود نیز تهدید کرد که اردن را به تلی از خاک تبدیل خواهد کرد، حتی تصاویری از اهتزاز پرچم خود در استان معان را نیز در همین راستا منتشر کرد. منابع اطلاعاتی نیز از دستور ابوبکر البغدادی رهبر داعش به نیروهای تحت فرمانش در عراق و سوریه برای تدارک حمله گسترده به اردن و سرنگونی عبدالله دوم خبر میدهند و این میتواند در آینده نزدیک اتفاق بیفتد.
۵-شرایط جغرافیایی و طبیعی اردن، بیابانی و دشت بودن قسمت اعظم آن و فقدان موانع طبیعی، امتیازی دیگر برای داعش محسوب میشود چرا که به پیشروی سریعتر این سازمان در اردن کمک خواهد کرد.
۶-بر اساس آمارها، اردن دومین تأمین کننده نیروی انسانی داعش است. این امر نیز نقطه ضعف دیگری برای این کشور در رویارویی با داعش محسوب میشود. داعش با بکارگیری از از این ظرفیت میتواند ضربات مهلکی را از درون به اردن وارد و شرایط را برای حمله از بیرون فراهم کند.
۷- جنگ در عراق و سوریه فرسایشی شده و کارایی داعش را پایین آورده و تحقق پیروزی را برای آنها در دو کشور سخت کرده است. یکی از فاکتورهای اصلی داعش برای پیروزی در نبردها، اصل غافلگیری است و با فرسایشی شدن جنگ تجربه و مهارت نیروهای عراقی و سوری، اصل غافلگیری را برای داعش به مشکل تبدیل کرده و در نتیجه کسب پیروزی را سختتر از گذشته نموده است.
۸- اردن یکی از ۱۰ کشوری بود که آمادگی خود را برای مشارکت در جنگ با داعش اعلام کرد و این امر کیته طرفداران داعش را در اردن را برانگیخته است.
۹- در سالهای اخیر، استان معان در جنوب اردن شاهد رشد چشمگیر جریانهای تندرو بوده و در راهپیمایی سال گذشته شاهد نمایش پرچم سیاه رنگ داعش بودیم. شرکت کنندگان با در دست داشتن این پرچم و سردادن شعار برداشتن مرزهای سایس پیکو، مهر تاییدی بر تفکرات و اقدامات داعش زدند.
۱۰- سرنگونی حکومت عبدالله دوم به هدفی برای داعش تبدیل شده است.
۱۱- نیروهای نظامی سوریه و عراق از مرزهای اردن فاصله گرفتهاند و شرایط برای حمله به اردن بیش از قبل مهیا شده است.
۱۲- سرقت خودرو دستگاه اطلاعاتی اردن در شهر معان و به آتش کشیدن آن نمونهای از میزان نفوذ داعش در اردن است.
۱۳- دستگیری ۶۰۰ نفر از طرفداران جریانهای سلفی و محاکمه ۱۵۰ نفر از آنان، نشانه دیگری از نفوذ جریانهای تندرو در اردن است.
۱۴- نکته مهم اینکه گسترش مرزهای داعش و نزدیکی آن به مرزهای اسرائیل، تأمین کننده امنیت دولت اسلامی است. در صورتیکه این سازمان با اسرائیل هممرز شود، این امکان برای داعش فراهم میشود که در صورت حمله کشورهای غربی به مواضع داعش، نیروهای دولت اسلامی نیز به منافع غرب از جمله اسرائیل آسیب برسانند، و از این طریق عاملی بازدارنده برای حملات هوایی کشورهای غربی فراهم کنند.
۱۵- داعش در عراق و سوریه با مانعی بنام «نیروهای مردمی» روبرو شده و در دو جبهه شیعی و کردی فشارهای زیادی بر این گروه وارد شده و با توجه به اینکه اردن به نسبت عراق و سوریه از جمعیت کمتری برخوردار است، داعش راحتتر میتواند خودنمایی کند، مقاومت مردمی اردن هم از شدت کمتری برخوردار است.
۱۶-حمله عقیدتی و ایدئولوژیکی به اردن از جانب داعش صورت گرفته و این گروه در شرق اردن از طرفداران زیادی برخوردار است و این ماجرا حمله نظامی را آسانتر میکند.
۱۷- تسلط داعش بر الانبار در عراق و تدمر در سوریه، شرایط خوبی را برای حمله به اردن فقراهم کرده است.
۱۸- داعش انگیزه بالایی برای تصرف منطقه «معان» دارد چرا که این منطقه از استعداد بالایی برای جذب نیروهای سلفی برخوردار است. جنبشهای جهادی نیز بارها از تبدیل این منطقه به مرکز جذب جریانهای سلفی تأکید کردهاند.
۱۹- داعش بعد از تسلط بر تجهیزات نظامی ارتش عراق از جمله ۶ تانک و ۱۰۰ ماشین زره پوش از الرمادی و همچنین دریافت مقادیر زیادی سلاح از ترکیه پس از عقبنشینی ارتش سوریه از تدمر، از شرایط خوبی برای جنگ با اردن برخودار است.
فؤاد السویدی در ادامه مقاله خود آورده است: برآیند فشار نیروهای مقاومت و مردمی در ۲ کشور سوریه و عراق، داعش را مجبور ساخته بدنبال عمق استراتژیک جدیدی در منطقه باشد که بتواند عقبه خود را گسترش دهد. به همین جهت اردن مناسبترین گزینه مطرح است.
حمله برق آسای داعش به اردن میتواند با اقبال نسبی بخشی از بافت اجتماعی اردن همراه شود. بنابراین تجربه داعش در اشغال موصل از یکطرف، ضعف جمعیتی، نظامی و امنیتی اردن از طرف دیگر، فشار روز افزون نیروهای مقاومت در عراق و سوریه بر گروههای شبه نظامی از سوی دیگر، فتح جبهه جدید اردن توسط داعش را در اذهان محتمل کرده است. داعش میتواند با این حرکت، روحیه اعضا و حامیان خود را بالا برده و بر قلمرو خود نیز بیافزاید.
پایان