سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی روز

تروریست‌ها از کدام اسلحه روسها بیشتر می ترسند

عملیات نظامی روسیه علیه گروه های تروریستی در شرایطی روند جنگ در سوریه را تغییر داد که به کارگیری سلاح های پیشرفته توسط روسها، تروریست ها را سردرگم و جهانیان را شگفت زده کرده است.به گزارش مشرق، خبرگزاری "اسپوتنیک" در گزارشی ضمن معرفی پنج اسلحه برترروسها درنبرد سوریه ، نوشت: اولین سلاح مدرن، جنگنده - بمب افکن های "سوخو 35" است که در سال 2015 در نیروی هوافضای روسیه به طور عملی به خدمت گرفته شد.
در سال 2016 میلادی نیروی هوایی روسیه در سوریه با چهار فروند جنگنده "اس یو – 35 اس" از این نوع هواپیما توان خود در برابر تروریست ها را بالا برد.
دومین برگ برنده روسها درعملیات سوریه، موشک های بالدار دورپرواز "کالیبر" است که توانایی نابودی هدف از فاصله چند صد مایلی  را دارد. کشتی های جنگی روسیه در سال 2015 چند فروند از این نوع موشک را از دریای خزر به طرف مواضع گروه تروریستی "داعش" در سوریه شلیک کردند.
موشک های مزبور هدف های دریایی دشمن را با دقت از فاصله 350 کیلومتری و اهداف زمینی را از فاصله دو هزار و ششصد کیلومتری منهدم می سازند.
بمب افکن استراتژیک "تی یو160" معروف به "قوی سفید" که یکی از انواع تسلیحات بازدارنده اتمی روسیه به شمار می آید در ردیف سومین سلاح پیشرفته روسها در نبرد سوریه معرفی شده است.  تو 160 با سرعت ما فوق صوت، می تواند 14 هزار کیلومتر را بدون سوخت گیری پرواز کند.
این هواپیما با کارایی بسیار بالا از مهمات متعارف برای انهدام مواضع تروریست ها استفاده کرد که مهمترین آن بمب های هدایت شونده "کاپ 500"، موشک های هوا – سطح بسیار دقیق "خ 29 ل" و موشک های بالدار "خ 101" است.  
سیستم راکت اندازسنگین "تی او سی 1 A" معروف به "لهیب خورشید" به عنوان چهارمین تسیلحات برتر روسها معرفی شده است. این سیستم با تکیه بر گلوله های حرارتی خلائی سوزاننده با موج انفجار بالا  در حمله به پناهگاههای تروریست ها در کوه و محل های بسته بسیار کارآمد بوده  و آنان را در حملات مختلف غافلگیر کرده است.
نفربر زرهی "بی تی ر 82 A " مجهز به توپ خودکار 30 میلیمتری، تیربار 7 ممیز 62 میلیمتری و سامانه هدایت آتش دیجیتال با قدرت شلیک درشب با دقت بالا، دیگر سلاح برتر سوریه است که طی ماههای گذشته در جنگ علیه تروریست های سوریه مورد بهره برداری قرار گرفته است.منبع: العالم
طرح تجزیه یمن به شش اقلیم/ امارات از تجزیه چه سودی می‌برد؟
تحولات نظامی یمن نشان می‌دهد که امارات متحده عربی، به‌دنبال تسلط نظامی بر عدن، المهره، حضرموت، شبوه و دیگر استان‌های جنوبی است و از عزیمت به سمت تعز در نزدیکی عدن اجتناب می‌کند که به‌معنای تقسیم یمن به جنوبی و شمالی است.
طرح تجزیه کشور کوچک و فقیر منطقه به 6 اقلیم/ اماراتی‌ها از تجزیه جنوب یمن چه سودی می‌برند/
گروه بین‌الملل مشرق - پروژه‌های مکرر تجزیه‌طلبانه در یمن جهت تخریب و تضعیف این کشور استراتژیک و در عین حال ضعیف و شکننده منطقه از مدت‌ها پیش مطرح بوده است. ریشه این طرح‌ها به دوران اشغالگری ترکیه و انگلیس در مناطق شمالی و جنوبی یمن مربوط می‌شود. مبنای طرح‌های مذکور بر اساس رویکردهای مذهبی و نژادپرستانه بود، به همین علت مناطق شمالی یمن مدت‌ها تحت سلطه عثمانی‌ها قرار داشت و جنوب یمن نیز در اختیار استعمار بریتانیا  بود.
 
افول قدرت این دو کشور در قرن گذشته میلادی نهایتا به اتحاد یمن شمالی و جنوبی منتهی شد، اما دامنه طرح هرج و مرج خلاق آمریکایی باز هم دست از سر مردم یمن برنداشت و آن را به یکی از کانون های استقرار جریان های تروریستی در منطقه تبدیل کرد. در اوایل دومین دهه از هزاره سوم خیزش مردمی در کشورهای عربی خیلی زود دامن یمنی ها را نیز گرفت، اما این انقلاب در مرحله اول خود مدتی بعد به دست جریان های خارجی بویژه آمریکا و عربستان مصادره شد.
تنها طرح مطرح شده از سوی محور مداخله جویی غربی و منطقه‌ای طی بحران پنج ساله یمن، تجزیه این کشور به بخش‌های مختلف است. مداخله بازیگران خارجی طی سالیان گذشته و تلاش آنها برای مدیریت بحران یمن باعث شده تلاش‌های جدی برخی گروه‌های سیاسی داخلی این کشور برای ترسیم آینده روشن پیش روی این کشور ناکام بماند. 
طرح تجزیه‌طلبانه یمن طی پنج سال گذشته را می‌توان به سه مرحله تقسیم کرد. مرحله اول از سال 2011 تا زمان رسیدن عبد ربه منصور هادی به قدرت در فوریه 2012. مرحله دوم ریاست جمهوری منصور هادی تا زمان فرار وی به ریاض در مارس 2015 و مرحله سوم شامل حمله عربستان به یمن در مارس 2015 تاکنون است.

طرح تجزیه کشور کوچک و فقیر منطقه به 6 اقلیم/ اماراتی‌ها از تجزیه جنوب یمن چه سودی می‌برند/
بر اساس طرحی که مداخله‌جویان به دنبال اجرای آن در یمن هستند، این کشور کوچک و فقیر منطقه‌ای باید به شش اقلیم تقسیم شود. عربستان سعودی و متحدانش در سایه جنگی که به یمن تحمیل کرده‌اند، به دنبال اعطای مناطق حد اقلی به انصار الله و حامیان علی عبدالله صالح در بخش های شمالی یمن هستند. به این ترتیب دولت عبد ربه منصور هادی نیز در جنوب این کشور فعال می‌شود و گروه‌های تروریستی القاعده و داعش نیز برخی استان‌های جنوبی را در دست می‌گیرند. 
11 ماه از حمله نامتوازن رژیم آل سعود و حامیان اماراتی و قطری این کشور بر ضد فقیر‌ترین دولت عربی در منطقه سپری شده است، جنگی که به بروز یک فاجعه انسانی در یمن تبدیل شده و بر اساس آمارهای رسمی وزارت بهداشت یمن تاکنون بیش از هشت هزار نفر کشته شده و 28 هزار تن دیگر زخمی شدند. صندوق کودکان سازمان ملل متحد در گزارش جدید خود در سال 2015 میلادی اعلام کرد که 21.1 میلیون یمنی نیازمند کمک‌های غذایی هستند که از این تعداد 9.9 میلیون نفر کودک هستند. این گزارش می‌افزاید 15.2 میلیون نفر نیز نیازمند خدمات بهداشتی هستند و 19.3 میلیون نفر قدرت دسترسی به آب شرب سالم را ندارند.  2.5 میلیون نفر در داخل این کشور آواره شدند که یک سوم آنها کودکان هستند. بیش از نیم میلیون نفر به مدارس و ساختمان‌های متروکه و دولتی یا خیمه ها و منازل موقت پناه برده‌اند.
طرح تجزیه یمن اقلیم‌های متعدد در داخل این کشور برای اولین بار از سوی عربستان سعودی مطرح شد و این طرح در نتیجه کنفرانس گفتگوهای داخلی یمن در اوایل سال 2014 کلید خورده و پیشنهاد تجزیه این کشور به شش اقلیم خودمختار را مطرح کرد، این اقلیم‌ها شامل موارد زیر بودند: اقلیم حضرموت با مرکزیت شهر المکلا، اقلیم سبأ با مرکزیت سبأ، اقلیم عدن که مرکز آن عدن بود، اقلیم الجند که مرکز آن تعز باشد، اقلیم ازال با مرکزیت صنعاء و اقلیم تهامه که مرکز آن حدیدة بود، به این ترتیب  قرار بود اقلیم های حضرموت و عدن در جنوب و اقالیم سبأ و الجند و ازال و تهامه در شمال یمن مستقر باشند.

این طرح‌ها بسته به سطح وابستگی جریان‌های سیاسی داخل یمن به پروژه‌های خارجی به ویژه عربستان سعودی، موافقان و مخالفانی برای خود داشت، به لحاظ مبنایی هیچ جریان مستقلی در داخل کشور حامی تجزیه کشور نخواهد بود، اما برخی وامداران سیاست خارجی یمن مواضعی را در تأیید تجزیه این کشور اتخاذ کردند.  

مواضع عبد ربه منصور هادی و حامیانش

از آنجا که طرح فدرالیته در یمن به عنوان مقدمه‌ای برای تجزیه نهایی این کشور از سوی عربستان سعودی مطرح شد مشخص است که این طرح از حمایت دولت موقت سابق این کشور به رهبری عبد ربه منصور هادی که مهره ای سعودی بود، برخوردار باشد. وی معتقد بود: چنین سیستمی می‌تواند به احتکار ثروت پایان داده و منابع طبیعی دولت‌ها را به شکل عادلانه توزیع کند. نظام فدرالیته یمن را از کشوری فقیر به کشوری غنی تبدیل خواهد کرد و به عنوان درمانی موفق برای انحصار قدرت و ثروت در کشور خواهد بود. این نظام همچنین می‌تواند مشکلات اقتصادی کنونی در یمن را حل و فصل کند.
حمایت منصور هادی از این طرح چنان بود که ادامه قدرت وی در یمن با پشتیبانی متحدان منطقه‌ای و بین‌المللی اش باعث می شد این پروژه تحت حمایت و نفوذ او و سایر گروه‌های سیاسی مستقر به یمن تحمیل شود. این در حالی است که اوضاع کنونی یمن بعد از آغاز جنگ نیز نشان می‌دهد که عربستان و دولت مستعفی یمن به دنبال اجرای پروژه تجزیه یمن هستند. آنها سعی دارند مناطق مستقلی را در بخش‌های تحت حاکمیت دولت فراری منصور هادی ایجاد کرده و از سوی دیگر به دنبال دامن زدن به اختلافات سیاسی به این اقلیم‌های تقسیم شده و جنبش انصار الله برآمده‌اند تا این جنبش را در انزوای سیاسی قرار دهند.

مواضع جنبش انصار الله

طبعاً پروژه تجزیه یمن به شش اقلیم مستقل با مخالفت شدید انصار الله به عنوان بزرگ‌ترین گروه مردمی این کشور مواجه شد. آنها در ماه‌های اخیر منتهی به فرار عبد ربه منصور هادی و در دوره حمله عربستان سعودی و یمن مخالفت خود را با این طرح تجزیه‌طلبانه اعلام و آن را مقدمه‌ای برای تجزیه نهایی این کشور توصیف کردند.

مواضع جنبش جدایی طلب جنوب یمن

طرح تجزیه یمن با برخی اصلاحات آن آرمانی است که جنبش جدایی طلب جنوب یمن از مدت‌ها پیش به دنبال تحقق آن است. از این منظر جنبش مذکور موافقت خود را با برخی شرایط در زمینه اجرای فدرالیته ‌سازی یمن اعلام کرد. این جنبش تأکید کرد که اجرای نظام منطقه‌ای و غیر مرکزی در یمن در صورتی در مسیر درست و واقعی خود قرار می‌گیرد که اقلیم‌های مورد نظر از استقلال کامل در مسائل داخلی خود برخوردار باشند. این گروه تأکید می کرد که در صورتی که از طرح مذکور برای احیای مجدد حاکمیت و رها شدن از بحران کنونی استفاده شود، با آن مخالفت خواهد کرد. البته این جنبش با شکاف داخلی در درون خود مواجه شده است، تعدادی از اعضای آن از رویکردهای منصور هادی در قبال فدرالیته کردن یمن حمایت می‌کنند و گروه دیگر نیز گرایش‌های نزدیک به انصار الله دارند و این طرح تجزیه طلبانه را رد می کنند.  
دست پشت پرده غرب و رژیم های عربی در تجزیه یمن 

نشانه‌های روشنی مبنی بر دست داشتن عربستان سعودی در طرح تجزیه یمن به شش اقلیم خودمختار وجود دارد. یکی از این نشانه‌ها وابستگی عبد ربه منصور هادی رئیس‌جمهور فراری‌  یمن به عربستان سعودی بود که با مدیریت این کشور در سال 2012 با انتخاباتی صوری و تک نامزده به ریاست جمهوری رسید. از سوی دیگر عربستان هرگز مخالفت خود را با طرح تجزیه یمن اعلام نکرده و امروز نیز مخالفتی با این موضوع ندارد. عربستان از این طرح سه هدف عمده را دنبال می‌کند. اول اینکه سعودی‌ها و متحدانش در شورای همکاری خلیج فارس به دنبال ایجاد نظام سیاسی ضعیف در یمن هستند تا بتوانند حاکمیت خود را در این کشور مستقر کرده و دولت آن را وابسته به خود کنند.
موضوع دوم اینکه بر اساس ترکیبات قبیله ای موجود در یمن، تقسیم این کشور به ایالت‌های خود مختار باعث می‌شود عربستان در صورت نافرمانی  یا عدم کنترل بر دولت مرکزی اهرم فشار بر این دولت را از طریق اقلیم‌های دیگر به دست آورد. نمونه این مثال را می‌توان در چالش‌های بین دولت مرکزی عراق و حکومت اقلیم کردستان جستجو کرد. سومین هدف عربستان اینکه این کشور از اجرای طرح مذکور به دنبال منزوی نگهداشتن شیعیان در یمن است.
دولت امارات متحده عربی نیز منافع ویژه‌ای را از طریق در پیش گرفتن طرح تجزیه یمن دنبال می‌کند، از این منظر است که رسانه‌های اماراتی توجه گسترده به این طرح داشته و آن را به صورت یک واقعیت ملموس نشان می‌دهند. آنها تلاش دارند افکار عمومی را قانع کند که یمن در آستانه تجزیه قریب‌الوقوع قرار گرفته است.
شبکه‌های اماراتی در مورد پرونده یمن معتقدند که طرح تجزیه جنوب در اولویت های منافع یمن قرار دارد. این شبکه ها در همین راستا مهمانان زیادی از اعضای جنبش جدایی طلب جنوب و حامیان پروژه تجزیه یمن را به برنامه‌های خود دعوت می کنند. از جمله این افراد عبد الرحمن الجفری، هیثم قاسم طاهر، قاسم عبد الرب ، لطفی شطارة، جمیل مهدی ، هادی المفقعی ،علی أحمد حسن ، فیصل الصمة ، سالم جبران ، دکتر أیمن الصوفی و علی منصور است.
تحولات عرصه نظامی یمن نشان می‌دهد که اماراتی‌ها به دنبال تسلط نظامی در عدن و المهره و حضرموت و شبوه و سایر استان‌های جنوب یمن هستند و از عزیمت به سمت تعز در نزدیکی عدن اجتناب می‌کنند. این موضوع به معنی تمایل امارات برای تقسیم ‌شدن یمن به بخش‌های جنوبی و شمالی است.  گفته می‌شود عبد ربه منصور هادی رئیس‌جمهور یمن چراغ سبز فعالیت اماراتی‌ها در مناطق حضرموت و المهره و شبوه را به آن ها داده است.
امارات در منطقه حضرموت به دنبال ایجاد گردان‌های نظامی جدید از اهالی قبایل آن بوده و هزینه‌های مختلف آن نظیر حقوق و آموزش شبه نظامیان آنها را تأمین می‌کند. در استان المهره و شبوه نیز اماراتی‌ها با هماهنگی منصور هادی و محمد المقدشی رئیس ستاد ارتش دولت مستعفی همین روش را دنبال می‌کنند.

سایت الصحافة نت به نقل از یک دیپلمات غربی در این رابطه نوشت که اماراتی‌ها هماهنگی‌های امنیتی و اطلاعاتی گسترده‌ای با آمریکا و انگلیس در این زمینه دارند. این دیپلمات غربی که اطلاعات خود را از یک منبع در دولت مستعفثی یمن می‌گرفت، افزود که امارات برنامه کاری مشخصی در یمن دارد.
پیامدهای تجزیه یمن 

اجرای سناریوهای مشابه در کشورهای منطقه و سایر کشورهای دنیا نشان می‌دهد که پروژه‌های تجزیه‌طلبانه شدت چالش‌های داخلی در کشورها را افزایش می‌دهد. این پروژه‌ها در راستای منافع برخی گروه‌های مشخص در داخل و جریان‌های خارجی تعریف ‌شده و تهدیدی واقعی برای کشورها به شمار می‌رود. پروژه تجزیه ‌طلبانه در یمن نیز از این قاعده مستثنی نیست،‌ گرچه طرح فدرالی سازی یمن از نتایج کنفرانس گفتگوهای ملی این کشور به شمار می‌رفت، اما ترکیب اعضای کنفرانس و تمایل دولت سابق به اجرای آن نشان دهنده دست‌های پنهان خارجی جهت اجرای پروژه ای خطرناک در این کشور بود. پروژه ای که نتایج آن را می توان در ابعاد زیر بررسی کرد.

الف: افزایش خطر تجزیه یمن
با توجه به اختلافات جدی موجود بین یمن شمالی و جنوبی و تاریخ این دو منطقه، طرح فدرالیته سازی یمن نه تنها تهدیدی برای ثبات سیاسی در این کشور به شمار می‌رود، بلکه زمینه را برای تجزیه مجدد این کشور فراهم می‌کند.
از سوی دیگر بخش‌های گسترده‌ای از استان‌های جنوبی یمن تحت سلطه گروه‌های تروریستی نظیر القاعده و داعش است، این گروه‌های تروریستی با استفاده از خلأ ناشی از هرج‌ومرج در یمن تسلط خود را در این کشور روز به روز افزایش می‌دهند، آنها به دنبال تحمیل خود به نقشه تجزیه‌طلبانه یمن هستند، موضوعی که باعث افزایش  این خطر برای یمنی ها و کشورهای همسایه می‌شود.
ب: افزایش درگیری‌های فرقه ای و قبیله‌ای در یمن
از مهم‌ترین نتایج طرح فدرالیته سازی یمن، افزایش سطح درگیری‌های فرقه‌ای و قبیله‌ای در این کشور است، چرا که تقسیم مذکور قرار است بر اساس رویکردهای نژادی و قبیله‌ای صورت گیرد. البته توجه به تمامی رویکردهای قبیله ای  در این میان بعید به نظر می‌رسد. به این ترتیب به‌عنوان مثال مقامات محلی استان ذمار از پیوستن به اقلیم ازال خودداری خواهند کرد، چرا که اعتقاد دارند به شهر سبأ نزدیک تر هستند و ارتباطاتی جغرافیایی و اقتصادی و اجتماعی بیشتری با آن ها دارند. 

ج: افزایش نفوذ عربستان در یمن تجزیه‌ شده
عربستان همواره به عنوان حیات خلوت خود به یمن نگاه می‌کند، این دیدگاه ناشی از همسایگی جغرافیایی این دو کشور و فقر مطلق مردم یمن در برابر دلارهای نفتی نامحدود سعودی ها است. عربستان و یمن بالغ بر 1458 کیلومتر مرز مشترک دارند. از آغاز بحران یمن، عربستان سعی در روی پا نگه داشتن علی عبدالله صالح در رأس قدرت این کشور داشت، اما فشارهای مردمی از یک طرف و نافرمانی عبدالله صالح از طرف دیگر باعث شد عربستان به دنبال تغییر گزینه خود در یمن باشد، به همین علت قدرت را به عبد ربه منصور هادی داد.
با ادامه ناآرامی‌ها در یمن، جریان‌های  مردمی و احزاب مستقل سیاسی خود را به حاکمیت یمن نزدیک کرده و برخی مراکز ثقل دولتی را در اختیار گرفتند، استعفای عبد ربه منصور هادی در پی ناکام ماندن نشست گفت‌وگوهای ملی اوج این قدرت بود که بسیاری از تحلیلگران آن را واقعی‌ترین انقلاب یمن طی سال‌های اخیر نامیدند. این اتفاق البته باعث خشم عربستان سعودی شد و این کشور چند ماه پس از پذیرش رئیس‌جمهور و سران سابق این کشور ، حمله گسترده نظامی به یمن را آغاز کرد.

شکست پروژه شبیه‌سازی پوتمکین در ایران
میزان مشارکت مردم ایران در انتخابات - حدود60 درصد- از مشارکت در بسیاری از کشورهای مدعی دموکراسی در غرب بیشتر است و نباید به سادگی از کنار این موضوع بسیار مهم عبور کرد.

به گزارش مشرق، آنچه روز جمعه هفتم اسفند در سرار کشور روی داد - فارغ از هرگونه نتیجه- جای شکر خداوند و سپاس از مردم را دارد. این داستان را بخوانید!

در سال 1783م (1162 ه.ش) وقتی کاترین کبیر شبه جزیره کریمه را تصرف کرد گریگوری پوتمکین را فرماندار آن ناحیه ساخت. وظیفه او این بود که آن سرزمین بی آب و علف را مبدل به کشوری پر رونق کند. پوتمکین با قوه تخیل و اراده ای راسخ دست به کار شد او صدها عمل اصلاحی را به کاترین قول داد و در ظرف سه سال چندین سفر به شمال روسیه کرد تا موفقیت‌هایش را به عرض ملکه برساند. ملکه کاترین که از این گزارش به وجد آمده بود اظهار تمایل کرد تا با چشم خویش شاهد این اصلاحات باشد.

البته پوتمکین واقعا آن سرزمین را شکوفا نکرده بود، بلکه به خاطر عشق به ملکه و فریب دادن او این سخنان را به عرض ملکه رسانده بود. وقتی کاترین خواست که کریمه را از نزدیک ببیند او ناچار شد به کار خود شتاب دهد. کاترین بازدیدش از کریمه را روی سورتمه سلطنتی مخصوصی شروع کرد که سگ ها آن را می‌کشیدند. او چهل هزار کنیز و غلام را نیز با خود آورده بود. در هر ایستگاه بین راه 500 رأس اسب تازه نفس و سگ های سورتمه کش منتظر تعویض شدن بودند. پیشرفت های بین راه چشم ها کاترین را خیره کرده بود، خانه‌های قدیمی با مقوا مرمت شده بودند.

دختران جوان در مسیر ملکه گل می‌انداختند و اشخاص مسن و مریض را در خانه ها نگه داشته بودند تا دیده نشوند. درخت‌های مصنوعی خرابه‌های ویران را از دید مخفی می‌کرد. گدایی ممنوع بود و به دستور پوتمکین همه چیز باید پر از شادی و مسرت وانمود می‌شد. سال ها قبل کاترین کبیر همان مسیر را پیموده بود و بدبختی و خشم را به چشم خود دیده بود، ولی اینک از این تغییرات سخت تحت تاثیر قرار گرفت و کاملا متعجب شد.

او خطاب به سفیر فرانسه گفت آیا اینجا شبیه سرزمین پریان نیست؟ در حالی که کاترین کبیر و ملازمان سلطنتی زیر سایبان سلطنتی می‌نشستند و در بشقاب‌های طلایی شام می‌خوردند منظره‌ای شگفت انگیز در پیش چشمانشان گسترده بود. روستاهایی که با طاق نصرت‌های باشکوه مزین شده بود و گله‌های احشام که مشغول چرا بودند و روستایی‌هایی بی‌غم که هنگام غروب به رقص و پایکوبی می‌پرداختند همه چیز نشان از خوشی و رفاه مردم بود. از آن پس پوتمکین در ادبیات سیاسی غرب به نماد فریب کاری و ظاهرسازی معروف شده است.

از منظر بسیاری از رسانه‌ها و تحلیلگران غربی، انتخابات در ایران چیزی جز نمایش پوتمکین نیست! از نظر آنها رای مردم تاثیری در سرنوشت ایران ندارد، یک سیاه بازی است و چیزی به عوان انتخابات واقعی در ایران بی‌معنی است. میزان مشارکت مردم ایران در انتخابات دیروز - حدود60 درصد- از مشارکت در بسیاری از کشورهای مدعی دموکراسی در غرب بیشتر است و نباید به سادگی از کنار این موضوع بسیار مهم عبور کرد. تاکیدات چندباره رهبر معظم انقلاب برای حضور و مشارکت پرشور مردم پای صندوق های رای، ناظر به این ماجراست. این که کدام جریان و گرایش اکثریت را در مجلس دهم تشکیل می‌دهد و چه کسانی وارد خبرگان می‌شوند، موضوع ثانویه است. مسئله اصلی حضور مردم پای صندوق رای بود که محقق شد و خط بطلانی کشید بر دوگانه حاکمیت- مردم که سالهاست دشمن مشغول دمیدن در آن است.

محمد سهرابی

پایگاه بصیرت

ریش بلند معضل ارتش صهیونیستی شده است

جدال طولانی در ارتش رژیم صهیونیستی برای ایجاد موازنه بین عرف های معاصر و سنت های یهودی حالا با دستور فرماندهان این ارتش برای کوتاه کردن ریش با اعتراضات شدیدتری از سوی برخی خاخام ها روبرو شده است.
به گزارش مشرق و به نقل از پایگاه الیوم السابع مصر، تعداد زیادی از یهودیان متعصب در ارتش سال هاست که ریش بلند دارند و فرماندهان این امر را نادیده می گرفتند اما در چند سال اخیر تعدادی از سربازان لائیک ارتش نیز به بلند کردن ریش خود مبادرت کرده اند امری که قرار است از امروز سه شنبه با حساسیت و سختگیری بیشتری از سوی ارتش صهیونیستی روبرو شود.
بر اساس قوانین تعدیل شده جدید، از این پس، همه سربازانی که تمایل به ریش گذاشتن دارند باید موافقت فرماندهان صهیونیسم خود را نیز جلب کنند و تنها اجازه خاخام ارتش کافی نخواهد بود. در چنین حالتی انتظار می رود که سربازان معتقد شناخته شده یهودی به این اجازه دست یابند اما برخی خاخام ها از این فرآیند سختگیرانه خرسند نیستند.
خاخام شلومو آوینیر یکی از این افراد ادعا کرده است ریش بلند، سربازان اسرائیلی را باشکوه و شبیه جنگجویان یهودی عهد داوود نبی می کند!
خاخام آوینیر در واکنش به انتشار اخبار ضرورت کوتاه کردن ریش در رسانه های صهیونیستی گفت: اوامر نظامی مرا به یاد تصاویر دوره نازی ها انداخت که آلمانی ها یهودیان را مجبور به کوتاه کردن ریش می کردند.سربازان رژیم صهیونیستی هم خواستار سرپیچی از اوامر جدید فرماندهی ارتش برای کوتاه کردن ریش شده اند.
پایگاه خبری عبری سروجیم در این باره نوشته است: می توان با وجود ریش، تمیز و مرتب و نیز می توان بدون ریش، کثیف و آشفته بود.
از سوی دیگر ژنرال موتی الموز سخنگوی ارشد ارتش رژیم صهیونیستی به رادیو ارتش این رژیم گفت: تاکنون به 42 درصد درخواست ها برای بلند نگه داشتن ریش بر اساس اعتقاد، موافقت شده در حالی که بقیه درخواست ها با استناد به تلاش سربازان برای سوار شدن بر موج ادعای دینداری و فرار از کوتاه کردن ریش مخالفت شده است. منبع: ایرنا
عربستان چگونه با دیپلماسی دلار در پی مهار ایران است؟
عربستان سعودی، همسو با ایالات متحده آمریکا، در پسابرجام سعی دارد تا با مهار منطقه‌ای ایران، از قدرت‌گیری او ممانعت به‌عمل آورد.

به گزارش مشرق، الگوی رفتاری عربستان در قبال ایران، هر روز واگراتر و خصمانه‌تر می‌شود. اما نکته مهم‌تر این است که ریاض سعی دارد تا با چنین رویکردی و با بهره‌گیری از مکانیزم‌هایی هم‌چون ائتلاف و اتحاد، به ساماندهی الگوی رفتاری خصمانه‌ی خود با ایران بپردازد. این اصلی‌ترین محور دیپلماسی منطقه‌ای سعودی است. از نگاه عربستان، بازیگران منطقه‌ اعم از دولت‌ها و گروه‌های فرو و فراملی، دو‌گونه‌اند: همسو با ایران، همسو با عربستان.

در این میان اگر بازیگران میانه‌ای هم وجود داشته باشند، باید کنترل شوند تا حداقل به سوی ایران سوق پیدا نکنند. عربستان مبتنی بر چنین نگاهی سعی دارد تا بر یاران خود در رقابت و خصومت با ایران بیفزاید. او این اقدام را در مسیر مهار منطقه‌ای ایران انجام می‌دهد که با اجرای برجام، از اهمیت بیشتری برای واشنگتن و ریاض برخوردار شده است. نبردهای فرقه‌ای، دیپلماتیک و اقتصادی، اکنون از سوی ریاض علیه تهران در حال تحقق است که هر یک مصادیق مشخصی دارد. در این میان، نقش پول و به صورت مشخص استفاده از دلار در چارچوب «دیپلماسی دلار» برای تغییر رفتار بازیگران منطقه‌ای، در دستور کار عربستان قرار دارد تا بتواند زمینه‌ی نبردهای فرقه‌ای و دیپلماتیک با ایران را بیشتر از قبل و در کنار سایر مؤلفه‌های موثر، فراهم آورد. آن‌چه در ادامه می‌آید، تلاشی است برای فهم این سیاست ریاض به همراه بررسی موردی آن در قبال لبنان و سودان.

1. دیپلماسی دلار

دیپلماسی دلار[1] توسط کشورهای آمریکای لاتین و برای تقبیح نقش حکومت ایالات متحده آمریکا در مورد اعمال قدرت اقتصادی و سیاسی به منظور تسخیر بازارهای خارجی و تأمین منافع ملی سوداگران آمریکایی به کار رفته است. ظاهراً واژه مزبور از آن‌جا ریشه گرفته که «تافت» یکی از رؤسای جمهوری پیشین آمریکا در اوایل قرن بیستم اعلام کرده بود که می‌خواهد بجای گلوله از دلار استفاده کند، سیاستی که قرار بود جایگزین دیپلماسی توپ‌خانه دریایی آن زمان شود.[2] بعدها البته در سیاست‌های دیگر آمریکا در قبال بازیگران رقیب، همسو و دشمن، رنگ دلار آشکارتر شد. احتمالاً طرح مارشال، موفق‌ترین حضور دلار در دیپلماسی واشنگتن بوده است که سود دوگانه‌ی سیاسی و اقتصادی نصیب او کرده است. طرح مارشال به بسیاری از کشورهای اروپای غربی کمک کرد تا اقتصاد نابسامانِ پس از جنگ جهانی دوم خود را سامان دهند. این، علاوه بر آن‌که مانع از نفوذ شوروی در بازارهای اقتصادی و سپس فضای سیاسی اروپای غربی می‌شد، زمینه تقویت اقتصاد آمریکا از طریق ارتباط‌‌گیری با این کشورها را هم فراهم می‌ساخت.

دیپلماسی مبتنی بر دلار همان‌گونه که می‌تواند در قالب‌های مختلفی از جمله کمک‌های بلاعوض، وام و قراردادهای تجاری عینیت یابد، اهدافی از جمله تقویت هم‌‌گرایی و تلاش برای واگرایی بازیگر کمک‌شونده از رقیب بازیگر کمک‌کننده را دنبال می‌کند.

2. دیپلماسی دلار عربستان و طرح مهار منطقه‌ای ایران

روابط ایران و عربستان طی چند سال اخیر و به ویژه ماه‌های گذشته، یکی از بحرانی‌ترین دوره‌های زمانی خود را طی می‌کند. با وجود نقطه‌های عطف بسیار در این روابط طی سال‌های اخیر، اما نمادین‌ترین امرِ تنش‌زایی که پایان‌دهنده روابط دو کشور بود، اعدام شیخ نمر یکی از برجسته‌ترین روحانیون شیعی عربستان توسط دولت سعودی بود. حمله برخی در تهران به سفارت عربستان هم بهانه‌ی لازم را برای قطعی روابط میان دو کشور از سوی ریاض فراهم ساخت. در پسِ این‌ها اما موجی از اختلافات اصولی میان ایران و عربستان در پرونده‌های منطقه‌ای دیده می‌شود.

با وجود همه اختلافات اما برجام، رویکرد ریاض نسبت به تهران را خصمانه‌تر ساخت. برجام فراتر از پیوندش با پرونده هسته‌ای، برای سعودی بیان‌گر نزدیکی ایران و غرب است. این البته یک تلقی از فهم ریاض از برجام و مذاکرات هسته‌ای است. تلقی دیگر که به صورت ویژه‌ای بر پسابرجام متمرکز است، به هم‌سویی آمریکا و عربستان برای مهار منطقه‌ای ایران اشاره دارد. مهار منطقه‌ای ایران بارها و بارها از سوی مقامات آمریکا نیز بیان شده. عربستان در این میان، اصلی‌ترین کارگزار آمریکا برای مهار ایران است. به نظر می‌رسد عربستان در سطوح فرقه‌ای، دیپلماتیک و اقتصادی سعی دارد تا ایفاگر نقشی مهم در طرح آمریکا برای مهار منطقه‌ای ایران باشد. در سطح فرقه‌ای، عربستان نبردی سهمگین و طائفی علیه ایران و متحدانش را دامن می‌زند. در نبرد دیپلماتیک اما تلاش برای منزوی‌سازی ایران در دستور کار است که به صورت مشخص می‌توان به کاهش یا پایان روابط برخی بازیگران متحد ریاض با تهران اشاره کرد. در عرصه اقتصادی هم از مدت‌ها پیش، عربستان با کاهش قیمت نفت سعی داشته و دارد تا زمینه‌های گشایش و پیشرفت اقتصادی ایران در پسابرجام را از میان ببرد. در هر سه سطح، دلار نقش چشم‌گیری دارد. در عرصه اقتصادی، اساس بازی مبتنی بر دلار است و البته تهدیدهایی را نیز متوجه خودِ عربستان کرده است. در عرصه فرقه‌ای، دلار در کنار ایدئولوژی، زمینه‌ی تشکیل و تقویت‌ گروه‌های تکفیری و تروریستی را فراهم ساخته و سرانجام در عرصه دیپلماتیک، عربستان با کمک‌های مالی و روابط تجاری سعی بر کنترل و تغییر جهت سیاست خارجی برخی بازیگران علیه ایران دارد.

آن‌چه در ادامه می‌آید، به صورت مشخص به نقش دلار در چند مورد خاص از دیپلماسی دولت سعودی می‌پردازد که در چارچوب مهار منطقه‌ای ایران قابل تحلیل است:

1-2. سودان؛ جدایی از ایران، نزدیکی به عربستان

سودان تا همین چندی پیش، یکی از مهم‌ترین بازیگران آفریقایی بود که در حوزه خارجی، همسو با ایران موضع می‌گرفت و زمینه‌ساز و تسهیل‌گر کمک تهران به برخی گروه‌های مقاومت در منطقه محسوب می‌شد. اما اکنون دیگر این‌گونه نیست. سودان از ایران دورتر و دورتر شده است تا جایی‌که پس از ماجرای اعدام شیخ نمر و حمله به سفارت عربستان در تهران، او هم به پیروی از عربستان، روابطش با ایران را پایان داد. اما چرا سودان از ایران دور و به عربستان نزدیک شد؟

حداقل دو عامل مهم در دوری خارطوم از تهران نقش اساسی داشته است: مباحث طائفی و اقتصادی. سودان معتقد بود که ایران در تلاش است تا تشیع را در این کشور گسترش دهد و بر همین اساس دفتر رایزن فرهنگی ایران در خارطوم را تعطیل کرد. اوایل سپتامبر 2014، یکی از سایت‌های سودان خبری منتشر کرد مبنی بر این‌که خارطوم به رایزن فرهنگی ایران 72 ساعت مهلت داده تا از سودان خارج شود. سایت «سودان تریبون» علت این تصمیم را این‌گونه بیان کرد: «تصمیم حکومت سودان از نگرانی و هشدارهایی نشئت می‌گیرد که مراکز دینی و رسانه‌ای در خصوص انتشار تفکر شیعی در میان جوانان سودانی مطرح کرده‌اند.»[3]

اما عامل اقتصادی که به نظر مهم‌تر است، ربطی وثیق به عربستان دارد، همان‌گونه که عامل طائفی نیز مرتبط با ریاض بود. در مارس 2014 عربستان سعودی تعاملات بانکی خود با سودان را قطع کرد تا 50 درصد از درآمد بانکی سودان از این راه کاهش یابد. برخی کارشناسان این اقدام ریاض را به عنوان تنبیهی علیه سودان تفسیر کردند تا او را از ایران دور سازند. جدایی جنوب سودان در حالی که عمده منابع نفتی این کشور در  این منطقه قرار دارد، دلیل دیگری بود که فشار اقتصادی به عمر البشیر رئیس جمهور این کشور را دوچندان کرد. عربستان این فشار چندبُعدی را آن‌‌قدر تشدید کرد که حتی اجازه عبور هواپیمای عمر البشیر از آسمانش را هم نداد تا در مراسم تحلیف رئیس جمهور روحانی شرکت کند. سودان اما زیر این فشارها تسلیم شد و در رفتارش با ایران تجدیدنظر کرد. آخرین و شدیدترین اقدام او هم قطع روابطش با ایران پس از ماجرای اعدام شیخ نمر بود. عربستان با اعدام شیخ نمر، با تلاش برای قطبی کردن فضای منطقه، سعی کرد تا ایران را دشمن کشورهای سنی و جهان عرب معرفی کرده تا بتواند پیوندهای کشورهای عربی و اسلامی را با خود تحکیم بخشد. ریاض بر همین اساس کوشید تا کشورهای بیشتری را تشویق و تطمیع کند تا به روابط خود با ایران پایان دهند. در ماه اوت عربستان یک میلیارد دلار به عنوان سپرده در بانک مرکزی سودان گذاشت که در آن زمان رسانه‌ها گزارش دادند هدف از این کار کمک به افزایش ذخایر ارزی سودان است. وزیر سرمایه‌گذاری سودان هم اواسط دی‌ماه 94 در پارلمان این کشور گفت عربستان 11 میلیارد دلار در کشورش سرمایه‌گذاری کرده است.[4] سودان آن‌قدر در روابطش با عربستان پیش‌رفته که حالا سربازانش برای عربستان و در مقابل حوثی‌ها و متحدانش در یمن می‌جنگند. مقامات سودانی هم برای جلب توجه بیشتر، سعی می‌کنند هرگونه رابطه راهبردی میان خارطوم با تهران در گذشته را انکار کنند. علی کرتی، وزیر امور خارجه سودان در این خصوص گفته است: «سودان حتی یک روز هم متحد ایران نبوده است و آن چه در این زمینه گفته می‌شود حقیقت ندارد!»[5]

دیپلماسی دلار سعودی، در جدایی سودان از ایران نقش اساسی ایفا کرده است. عربستان سعی دارد با این شیوه، نبرد دیپلماتیک خود با ایران را تقویت کرده و زمینه مهار منطقه‌ای او را فراهم سازد.

2-2. بازی عربستان در لبنان با ابزار دلار

لبنان یکی از مصایق بارزی است که در تیررس دیپلماسی دلار سعودی قرار گرفته است. اگرچه پیش از این سعودی با حمایت‌های گسترده مالی از ائتلاف 14 مارس، او را در انتخابات پارلمانی یاری می‌کرد، اما این بار، دولت و ارتش لبنان در معرض دیپلماسی دلار عربستان قرار گرفته‌اند.

در اواخر سال 2013 میلادی، پادشاه پیشین سعودی، خبر اعطای کمک سه میلیادری به دولت و ارتش لبنان برای خرید سلاح از فرانسه را به شکل رسمی اعلام کرد. در پی آن نیز اعلام شد که با هدف حمایت از تشکیلات امنیتی لبنان، مبلغ یک میلیارد دلار جداگانه پرداخت خواهد شد که از این مبلغ فقط 350 میلیون دلار به یکی از بانکهای بیروت منتقل شد. حالا سعودی اعلام کرده است که مبالغ اعلام شده را به دلیل عدم همراهی دولت لبنان با سیاستهای عربی و سیاست خارجی سعودی متوقف کرده است.[6] ماجرا اما برمی‌گردد به تصمیم متفاوت لبنان در نشست اتحادیه عرب. سعودی مدعی است که وزیر خارجه لبنان، جبران باسیل، در اجلاس اخیر وزرای خارجه اتحادیه عرب با خویشتن‌داری در مقابل محکومیت ایران به دلیل حمله به سفارت سعودی در تهران، اجماع عربی را نقض کرده است؛ لذا اکنون دولت لبنان باید به دلیل آن تصمیم، تنبیه شود و از کمک مالی عربستان محروم گردد!

این تصمیم عربستان علاوه بر این‌که زمینه را برای تضعیف جایگاه جبران باسیل وزیر خارجه لبنان- که داماد میشل عون یکی از چهره‌های شاخص 8 مارس و همسو با حزب‌الله است- فراهم می‌سازد، شرایط داخلی لبنان را هم آشفته‌تر می‌کند. برخی وزرای کابینه لبنان در اعتراض به حزب‌الله و در حالی که او را موجب تغییر تصمیم عربستان می‌دانند، استعفا داده‌اند. سعد الحریری و حزبش با شدت تمام سعی دارد تا چهره‌ی ملی حزب‌الله را مخدوش کرده و او را به عنوان گروهی که رفاه و امنیت مردم لبنان را به خطر انداخته، معرفی کند.

عربستان با این اقدام خود که با بهره ابزاری از دلار صورت گرفته، در تلاش است تا ضمن تحت فشار قرار دادن حزب‌الله در عرصه داخلی لبنان، زمینه را برای همراهی بیشتر دولت لبنان با سیاست‌های منطقه‌ای خود فراهم سازد. این امر علاوه بر این‌که می‌تواند یکی از مهم‌ترین متحدان ایران یعنی حزب‌الله را تضعیف کند، ملاحظات دولت لبنان در قبال ایران را هم پیچیده‌تر می‌سازد.

جمع‌بندی

عربستان سعودی، همسو با ایالات متحده آمریکا، در پسابرجام سعی دارد تا با مهار منطقه‌ای ایران، از قدرت‌گیری او ممانعت به‌عمل آورد. این امر که در چارچوبی کلان‌تر قابل بررسی است، در زیرمجموعه‌ی خود، نبردهای بخشی و موضوعیِ متمایز اما پیوسته با یک‌دیگر را شامل می‌شود. در این میان برخی ابزارها برای زمینه‌سازی همراهی بازیگران مختلف با عربستان قابل بررسی است. علاوه بر رسانه، دلار نقشی اساسی در این حوزه ایفا می‌کند به گونه‌ای که عربستان با در دستور کار قرار دادن دیپلماسی دلار سعی می‌‌کند تا به واگرایی برخی بازیگران از ایران دامن زند تا بتواند در نبردهای فرقه‌ای، دیپلماتیک و اقتصادی با تهران، یاران بیشتری داشته باشد.

واقعیت این است که با وجود تمامی این اقدامات، اگرچه روابط ایران با جهان عرب دچار چالش‌‌هایی شده، اما این تمهیدات عربستان نتوانسته نتیجه مطلوب را برای او حاصل کند. ایران همچنان در پرونده‌های منطقه‌ای از جمله عراق و سوریه، جایگاه بهتری از عربستان دارد و سیاست مهار منطقه‌ای ایران توسط عربستان و آمریکا هنوز نتوانسته به دستاورد محسوسی برسد.

پی نوشت ها:

[1]. Dollar Diplomacy

[2]. آقابخشی، علی و افشاری‌راد، مینو. فرهنگ علوم سیاسی. نشر چاپار. 1383.

[3]. www.sudantribune.net/9045

[4]. http://www.presstv.ir/DetailFa/2016/01/12/445531/Sudan-Iran-Saudi-Arabia-financial-rewards-

[5]. http://www.aljazeera.net

[6]. http://isna.ir/fa/news/94120201109

سعید ساسانیان

اندیشکده تبیین

حزب الله: عربستان کشوری تروریستی است

رئیس شورای سیاسی حزب الله لبنان گفت: عربستان سعودی کشوری تروریستی تکفیری است.به گزارش مشرق، «سید ابراهیم امین السید» رئیس شورای سیاسی حزب الله لبنان، عربستان سعودی را کشوری تروریستی توصیف کرد.
به گزارش وبگاه خبری «النشره»، السید با اشاره به سیاست‌ها و رویکرد عربستان سعودی در منطقه خاورمیانه گفت: عربستان سعودی از نظر دینی، کشوری تروریستی است. این کشور، تروریستی تکفیری است و در سیاست و رسانه و همچنین در همه جنگ‌هایی که در آنها شرکت می‌کند، نیز کشوری تروریستی است.
رئیس شورای سیاسی حزب الله یادآور شد که عربستان سعودی هر گونه رویارویی با آن را «شرک و کفر» می‌داند.
وی که در مراسمی در شهر «النبطیه» سخن می‌گفت، رویکرد و سیاست آل سعود را رو به فروپاشی و سرنگونی خواند و تاکید کرد که «به یاری خداوند مرحله فروپاشی (آل سعود) نزدیک خواهد بود».اخیرا سفیر عربستان سعودی در مسکو اعلام کرده است که حزب‌الله گروهی تروریستی است و چند فرد و شرکت مرتبط با حزب‌الله را در لیست گروه‌های تروریستی قرار داده، همچنانکه امارات به تبعیت از ریاض، مدعی شده که مقدمه نابودی داعش، نابودی حزب‌الله و نیروی بسیج مردمی (الحشد الشعبی) در عراق است.منبع: فارس
پیش‌بینی کارشناسان انرژی:
بازگشت ایران به عرصه انرژی جهان می‌تواند در صورت هوشمندی و آگاهی ایران نسبت به بازار، از این کشور یک قدرت جهانی در اقتصاد انرژی بسازد.
گروه بین‌الملل مشرق - ایران هجدهمین اقتصاد برتر دنیا، چهارمین تولید کننده نفت در جهان و دارای دومین ذخایر گازی جهان است. در حالی که آمریکا در خاورمیانه به باتلاق فرو رفته، نفوذ ایران در منطقه در سایه ثروت انرژی آن، در حال افزایش است. موسسه رتبه‌بندی مودیز، نشریه کره تایمز، و نشریه نچرال گس یوروپ در جدیدترین گزارش‌های خود با بررسی وضعیت نفتی و گازی ایران، کشور ما را دارای پتانسیل بسیار بالا برای تبدیل شدن به یک ابرقدرت نوظهور در بازار انرژی دانسته است. لذا، توجه سلیمانه از سوی دست‌اندرکاران به صنعت نفت و گاز کشور که رگ حیات آن است، در اولویت محسوب می‌گردد.
موسسه رتبه‌بندی مودیز  در گزارش جدید خود آورد: «ایران با دارا بودن پتانسیل رشد اقتصادی و اصلاحات ساختاری، باید ریشه اقتصاد خود را تقویت کند. با رفع تحریم‌ها، دسترسی ایران به 150 میلیارد دلار دارایی مسدود شده، ممکن گردید. با این حساب، باید شاهد سرمایه‌گذاری در بخش‌های مختلف و بازنگری در تولید نفت و در نتیجه رشد ناخالص داخلی 5 درصد تا سال 17-2016 باشیم. اقتصاد 417 میلیارد دلاری ایران، که دومین اقتصاد برتر منطقه پس از عربستان است، در مقایسه با دیگر تولیدکنندگان نفت منطقه از تنوع‌بخشی بیشتری برخوردار است. ما انتظار داریم که با سرمایه‌گذاری بهینه در بخش نفت، شاهد احیاء زیرساخت‌های قدیمی و نیازمند به بازسازی ایران باشیم. طبق ادعای وزیر اقتصاد ایران، این کشور سالیانه نیاز به 90 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری خارجی دارد تا به رشد اقتصادی 8 درصدی برسد». مودیز در ادامه آورد: «تحریم‌ها، به ایران نشان داد که نمی‌‌توان بر درآمد کم نفت اعتماد کرد و نیاز به اجرای سریع اصلاحات زیرساختی است. هم‌اکنون، کشورهایی که اقتصادشان نیازمند به فروش نفت است، در حال انجام اصلاحات مالی ساختاری هستند و ایران نباید از غافله عقب بماند و به دلیل پتانسیل بیشتر، بر این کشور است که از آنها جلو بیافتد.
این موسسه افزود: «حساب‌های مالی ایران نسبت به شوک‌های اقتصادی بین‌المللی حالت انعطاف‌پذیر دارد. نوسانات جریان سرمایه که بسیاری از اقتصادهای در حال ظهور بازار در اثر افزایش نرخ بهره آمریکا با آن روبرو می‌شوند، کمتر می‌تواند ایران را مورد آسیب قرار دهد. به هر حال، اعتبار ایران در بازار جهانی شکل سیاسی دارد. هر چقدر که این کشور در قضیه برجام متعهدانه‌تر جلو برود، رفتار کشورهای دیگر هم نسبت به آن مطلوب‌تر خواهد بود».

ایران را می‌توان ابرقدرت آینده انرژی دانست /// ایران بستر بسیاری مناسبی برای شکوفایی اقتصادی دارد ///
پیش از این، نشریه کره تایمز، در گزارش دسامبر به قلم «اندرو هاموند» -کارشناس بین‌المللی اقتصاد- آورد: «جلسه اخیر سازمان اوپک به دلیل اختلاف سلیقه با ایران به نتیجه نرسید. چرا که «بیژن زنگنه» -وزیر نفت این کشور- اعلام کرد که ایران قصد دارد از اوایل سال 2016 روزانه نیم میلیون بشکه نفت صادر نماید و در بازه زمانی نه چندان طولانی، این میزان را به 3 میلیون و 800 هزار بشکه {literal}{{/literal}که به 4 میلیون بشکه دوران پیش از تحریم‌ها نزدیک است{literal}}{/literal} برساند.
این نشریه نوشت: «عدم توافق در اوپک که با کاهش قیمت نفت همراه شده، موجب ایجاد فشار بر بازار نفت می‌گردد. اخیرا، آژانس بین‌المللی انرژی اعلام کرده که قیمت نفت تا سال 2020 سالیانه کمتر از یک درصد افزایش خواهد داشت. چرا که در خواست‌ها از سوی چین روندی کند به خود گرفته است. تصمیمات نهایی ایران در زمینه نفت -اگر به درستی شکل بگیرد- می‌توان این کشور را تبدیل به ابرقدرت نفتی منطقه نماید. ایران، حقیقتا دارای پتانسیل فراوان در زمینه انرژی است. صندوق بین‌المللی پول (IMF)، چندی پیش اعلام کرد که در صورت فروش روزانه یک میلیون بشکه نفت، می‌توان شاهد رشد اقتصادی 4 تا 5/5 درصدی ایران طی سال‌های 2016 تا 2017 بود. 100 میلیارد دلار آزاد شده، در سال 2016 می‌تواند در بازسازی اقتصاد ایران تاثیر چشمگیری داشته باشد. اما طبق برآورد وزارت خزانه‌داری آمریکا، زیرساخت‌ اقتصاد ایران نیازمند سرمایه یک تریلیون دلاری است که باید از طریق سرمایه‌گذاری خارجی تامین گردد. این امر، بازسازی زیرساخت‌های نفتی و گازی را می‌طلبد. حضور شرکت‌های بین‌المللی در این سرمایه‌گذاری بسیار قابل توجه است. ناسازگاری و کارشکنی‌های برخی از اعضای اوپک، نشان‌دهنده هراس آنها از تبدیل شدن ایران به یک قدرت انرژی است. در هر حال، استفاده ایران از این فرصت ناب می‌تواند آینده‌ساز اقتصاد این کشور باشد.
ایران را می‌توان ابرقدرت آینده انرژی دانست /// ایران بستر بسیاری مناسبی برای شکوفایی اقتصادی دارد ///


نشریه تحلیلی «نچرال گس یوروپ»، در گزارش 26 ژانویه خود به توانایی ایران در تامین منابع انرژی مورد نیاز اروپا و آسیا اشاره کرد و البته این توانایی را وابسته به همکاری مجموع عوامل سیاسی، اقتصادی، و امنیتی داخلی و خارجی ایران دانست. نچرال گس نوشت: «اکنون پس از توافق هسته‌ای، با یک قدرت در حال ظهور اقتصادی روبرو هستیم. ایران، می‌تواند با هوشمندی و فراست بازار انرژی اروپا و آسیا را به دست بگیرد و به جرات می‌توان گفت که اگر مجموع عوامل فوق‌الذکر مورد اشاره در کنار هم شکل بگیرند، می‌توان این کشور را قادر به سناریونویسی برای آینده بازار انرژی فسیلی دانست».
نشریه مذکور، امید به جا افتادن ایران و پوست‌اندازی تا نیل به نقش بازیگر کلیدی در بازار نفت را محتمل‌تر و نزدیک‌تر از بازار گاز طبیعی دانست. به اعتقاد این پایگاه، تسخیر بازار گاز طبیعی هم ممکن است اما در درازمدت شکل می‌گیرد. این پایگاه آورد: «قطع یقین، بازگشت ایران به بازار انرژی، موجب خوشحالی شرکت‌های بزرگ نفتی شد و اگر ایران در زمینه اصلاحات زیرساختی اقدام به موقع انجام دهد، هر دو طرف به شدت ذینفع خواهند بود».
نچرال گس، در پایان تحلیل خود آورد: «اگر ایران -که بسیار مستعد است- بتواند در 3 حوزه نفتی، گازی، پتروشیمی و پالایشگاهی عملکرد هوشمندانه‌ای داشته باشد، مسلما این کشور را می‌توان در آینده‌ای نه چندان دور به عنوان ابرقدرت‌ انرژی در جهان دید».

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد