گرامیداشت روز خبرنگار / عکس: ایسنا - محمد مهدی کمال
گرامیداشت روز خبرنگار / عکس: ایسنا - محمد مهدی کمال
گرامیداشت روز خبرنگار / عکس: ایسنا - محمد مهدی کمال
گرامیداشت روز خبرنگار / عکس: ایسنا - محمد مهدی کمال
گرامیداشت روز خبرنگار / عکس: ایسنا - محمد مهدی کمال
گرامیداشت روز خبرنگار / عکس: ایسنا - محمد مهدی کمال
گرامیداشت روز خبرنگار / عکس: ایسنا - محمد مهدی کمال
گرامیداشت روز خبرنگار / عکس: ایسنا - محمد مهدی کمال
گرامیداشت روز خبرنگار / عکس: ایسنا - محمد مهدی کمال
گرامیداشت روز خبرنگار / عکس: ایسنا - محمد مهدی کمال
گرامیداشت روز خبرنگار / عکس: ایسنا - محمد مهدی کمال
گرامیداشت روز خبرنگار / عکس: ایسنا - محمد مهدی کمال
گرامیداشت روز خبرنگار / عکس: ایسنا - محمد مهدی کمال
گرامیداشت روز خبرنگار / عکس: ایسنا - محمد مهدی کمال
گرامیداشت روز خبرنگار / عکس: ایسنا - محمد مهدی کمال
گرامیداشت روز خبرنگار / عکس: ایسنا - محمد مهدی کمال
گرامیداشت روز خبرنگار / عکس: ایسنا - محمد مهدی کمال
گرامیداشت روز خبرنگار / عکس: ایسنا - محمد مهدی کمال
گرامیداشت روز خبرنگار / عکس: ایسنا - محمد مهدی کمال
مردم شهرستان رامهرمز پس از طوفان چند روز گذشته این منطقه همچنان در انتظار آب آشامیدنی مطلوب به سر میبرند.
به گزارش خبرگزاری فارس از خوزستان، بر اثر وقوع طوفان چند روز گذشته در شهرستان رامهرمز و به بار آوردن بالغ بر 20 میلیارد تومان خسارت به تاسیسات دولتی و اموال عمومی و مردمی، مشکلات عدیدهای در شبکههای آبرسانی این شهر بهوجود آمد که مردم را دچار سختی و نارضایتی کرد به طوری که آب اغلب مناطق شهر بر اثر نوسانات برق کاهش شدید پیدا کرد و اغلب قطع شد.
*مناطقی از شهر بدون آب هستند
داور امیری یکی از شهروندان رامهرمزی در همین ارتباط در گفتوگو با خبرنگار فارس در این شهر اظهار کرد: در منطقه پورکیان رامهرمز با توجه به طوفان پیش آمده با قطعی چند روزه آب روبهرو هستیم و حتی در روزهای عادی هم این منطقه با افت شدید آب روبهرو است.
یکی دیگر از شهروندان تصریح کرد: مناطق بین میدان شهید پورکیان تا میدان الغدیر نیز که اغلب خانواده شهید و جانباز هستند همیشه گرفتار قطعی آب هستند و به زحمت آب با پمپ از لولهها خارج میشود.
*بدون پمپ خانگی، آب نیست
دیگر شهروند رامهرمزی افزود: اصلا آب آشامیدنی در رامهرمز به خوبی در همه شهرستان توزیع نمیشود و اگر پمپ نداشته باشیم قطرهای آب از لولهها بیرون نمیآید، لذا مسئولان آب شهرستان و استان باید فکری اساسی در این رابطه کنند.
زهرا محمدی گفت: در طول سال با کمبود آب در اغلب مناطق شهر روبرو هستیم و این مختص یکی دو روز نیست، لذا مسئولان باید تدبیری بیندیشند و مردم را از این وضعیت با توجه به گرمای طاقتفرسا نجات دهند.
*آبرسانی با 3 تانکر آبرسان
رئیس آبفای شهری نیز در گفتوگو با خبرنگار فارس در رامهرمز اظهار کرد: بعد از طوفان روزهای گذشته قطعی برق را داشتیم که منجر به تاخیر در تولید آب شد که پس از تلاشهای زیاد توانستیم تولید را تقویت کنیم.
علی درویشی ادامه داد: با رفتن برق، تاسیسات کمتوله که دارای دیزل ژنراتور است را به راحتی نمیتوانیم وارد مدار کنیم زیرا زمانبر است.
وی افزود: تاسیسات بنه آخوند را توانستیم پس از رفع مشکل برق، راهاندازی کنیم که هماکنون با 100 درصد تولید در حال انجام کار است.
رئیس اداره آبفای شهری رامهرمز همچنین عنوان کرد: در حال حاضر سه تانکر آبرسان از اهواز آمده و بخشهایی از شهر را که مشکل آب دارند آبرسانی میکنند و واحدهای تعمیرات، مهندسی و سایر تاسیسات ما آماده به کار هستند و تلاش بر این است که مشکل آب شهری را به حداقل برسانیم.
*نیازمند بودجه ملی هستیم
فرماندار رامهرمز نیز تصریح کرد: با توجه به پوسیدگی لولههای آب شهری متاسفانه شکستگیها بالا رفته و هدررفت آب نیز زیاد شده که نیازمند یک بودجه ملی است تا بتوان این وضعیت را بهبود بخشید.
مصطفی سمالی اضافه کرد: همه تلاش مسئولان بر این است که آب را مدیریت کرده و نقاطی همچون فاز4، پورکیان، جوی آسیاب، طالقانی یک و برخی نقاط دیگر را که کاهش فشار دارند به وضعیت عادی برگردانند.
وی در پایان از مردم خواست تا ضمن صرفهجویی در مصرف آب با ستاد مدیریت بحران شهرستان همکاری کنند تا ما هم بتوانیم با توجه به مشکلات عدیدهای که طوفان ایجاد کرده از این بحران عبور کنیم.
وقتی شورای امنیت سازمان ملل قبلا موشک های شهاب 1 و 3 را «قادر به حمل سلاح هستهای» شناسایی کرده است، آیا ممکن است در گزارشهای بعدی بگوید این موشکها علی رغم قابلیت حمل کلاهک، برای این منظور طراحی نشدهاند؟!
بندهای مربوط به موشکهای بالستیک ایران در قطعنامه 2231 منشا یکی از مهمترین نگرانیها درباره فرجام توافق هستهای بوده است. اعضای تیم مذاکره کننده و حامیان توافق، معتقدند مفاد موشکی مندرج در قطعنامه 2231 مانعی بر سر راه فعالیت های موشکی ایران ایجاد نخواهد کرد و منتقدان، بر این باورند که این مفاد، عملا پیشرفت صنایع موشکی ایران را متوقف خواهد کرد. یادداشت حاضر قصد دارد ضمن ارائه تصویری دقیق از آنچه در قطعنامه 2231 درباره صنعت موشکی ایران آمده، به ارزیابی دیدگاه های موجود پیرامون این موضوع بپردازد.
قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل متحد که پیرو جمع بندی برجام به تصویب رسید، در ضمیمه B خود، ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد محدودیتهایی را بر صنایع موشکی ایران اعمال کرده است. در بند 3 ضمیمه B از ایران خواسته شده است(Iran is called upon) تا هشت سال پس از پذیرش برجام، دست به هیچ فعالیتی مرتبط با موشکهای بالستیک طراحی شده برای داشتن قابلیت حمل کلاهک هستهای (Ballistic Missiles Designed to be capable of delivering nuclear weapons)، از جمله شلیک موشک با استفاده از تکنولوژی این دست موشک های بالستیک، نزند. در بند 4 همین ضمیمه نیز ایران به مدت هشت سال-مگر با مجوز مورد به مورد شورای امنیت- از خرید و فروش تمام اقلام، مواد، تجهیزات و تکنولوژیهایی که ممکن است در صنایع موشکی کاربرد داشته باشد، منع شده است.(1)
در رابطه با بند 3 ضمیمه B که به محدودیت تست و توسعه موشک در محدوده مرزهای ایران مربوط می شود، آقایان دکتر ظریف و دکتر عراقچی استدلال مشترکی ارائه کردهاند که اگر محاجه آنان مبنا باشد، این بند از قطعنامه عملا یک پاراگراف زائد است. آقای عراقچی می گویند: «متن قطعنامه قبلی (1929) که چند سال پیش صادر شد، فرق میکرد؛ در آنجا به موشکهایی که قابلیت حمل سلاح دارند، اشاره شده بود؛ که میتوان گفت این عبارت شامل هر دو گروه از موشکها میشد؛ اما قطعنامه جدید صراحت دارد و به صراحت میگوید موشکهایی که برای حمل سلاح هستهای طراحی شدهاند و این روشن است موشکهای ما بدین منظور طراحی نشدهاند. تمام سیستم موشکی و تمامی موشکهای ما خارج از صلاحیت قطعنامه جدید شورای امنیت هستند و به هیچ وجه جای نگرانی نیست».(2) تغییر ادبیات قطعنامه 2231 نسبت به 1929 صحیح است و کلمه «طراحی شده برای...» (Designed to be…) به قطعنامه جدید اضافه شده است. اما عبارت دقیق، با بیان آقای عراقچی قدری متفاوت است. قطعنامه نمی گوید «موشکهایی که برای حمل سلاح هستهای طراحی شدهاند» بلکه در متن آمده است «موشک هایی که طراحی شدهاند تا قابلیت حمل سلاح هستهای را داشته باشند». درست است که هیچ کدام از موشکهای ما برای حمل سلاح هستهای طراحی نشدهاند، اما قطعنامه از قابلیت(capable of ) حمل کلاهک سخن میگوید. کلمه قابلیت، طیف وسیعی از موشکها را مشمول این بند فصل هفتمی تحریم میکند. چه، خرج موشک های شدیدالانفجار، خوشهای و بارانی به مراتب از خرج هستهای سنگینترند و موشکی که قادر باشد آن سلاحهای متعارف را حمل کند، طبیعی است که قابلیت حمل کلاهک سبکتر را نیز داشته باشد. مهمتر از این، رویه سابق شورای امنیت در رابطه با موشک های ایران است. پنل 8 نفری متخصصان (Panel of Experts) که طبق بند 29 قطعنامه 1929 ایجاد و مامور گزارشدهی درباره پایبندی ایران به قطعنامه شده بود(3)، گزارشی را در تاریخ 25 ژوئن 2013 ارائه کرد که با پاراف رئیس شورای امنیت به عنوان سند شماره S/2013/331 در سازمان ملل ثبت شده است. در بند 84 این گزارش (صفحه 21) پنل متخصصان به صراحت موشکهای شهاب یک و شهاب 3 ایران را «قادر به حمل کلاهک هستهای» شناسایی کرده و آزمایش آنها در رزمایش پیامبر اعظم 7 را «ناقض قطعنامه شورای امنیت» دانسته است.(4) سوال اینجاست که وقتی شورای امنیت سازمان ملل قبلا موشک های شهاب 1 و 3 را «قادر به حمل سلاح هستهای» (capable of delivering nuclear weapons) شناسایی کرده است، آیا ممکن است در گزارشهای بعدی بگوید این موشکها علی رغم قابلیت حمل کلاهک، برای این منظور طراحی نشدهاند؟! لذا تنها معیار موجود در رابطه با کلمه «طراحی» که قطعنامه 2231 اضافه شده است، «نیت ایران» است که از لیبرالهای نتیجهگرا بسیار بعید است التفاتی به نیت ایران داشته باشند؛ که اگر امکان این وجود داشت که «حسن نیت» خود را به غربیها ثابت کنیم، درباره نیات صلحآمیز خود از غنی سازی اورانیوم این کار را کرده بودیم و این همه جنجال هستهای معنایی نداشت.
یک بازی خطرناکی که ممکن است در رابطه با موشک های ایران پیرو قطعنامه 2231 و گنجانده شدن کلمه «طراحی» بیفتد، به راه افتادن جار و جنجالی برای تکرار سناریوی موشکهای دانگ فنگ-21 ( Dongfeng-21) است که در سال 2007 عربستان سعودی از چین خریداری کرد. با توجه به توافق نانوشته 34 کشور در رابطه با عدم اشاعه تکنولوژی موشک (MTCR) آمریکا مدعی شد که فروش موشک دانگفنگ به سعودی پس از آن صورت گرفت که تعدادی از کارشناسان سازمان سیا، موشکها را بررسی و تائید کردهاند که دانگ فنگ «با نیت» (Intended to) حمل کلاهک طراحی نشده است.(5) آیا آمریکاییها خواهند گفت باید موشک های شهاب 1 و 3 نیز برای پی بردن به «نیت» ایران از تولید آنها بررسی شوند؟!
اعضای محترم تیم مذاکره کننده، استدلال دیگری نیز در رابطه با بند 3 ضمیمه B قطعنامه 2231 ارائه میکنند که در حقیقت شاهد دیگری برای زائد بودن این بند از سوی دوستان است، اما به نوعی سست بودن استدلال قبلی را پذیرفته است. آقای دکتر عراقچی گفته اند «شورای امنیت در این قطعنامه از ایران میخواهد تا فعالیتهای موشکی که طراحی حمل کلاهک هستهای را دارند انجام ندهد که ما در این زمینه هیچگونه برنامهای نداریم. البته این موضوع تحت ماده 41 و فصل هفتم منشور سازمان ملل نیست و فقط یک درخواست است و از نظر حقوقی الزام آور نخواهد بود». (6) متاسفانه باید گفت این سخن آقای عراقچی نیز دقیق نیست. بند موشکی قطعنامه علیرغم اینکه یک درخواست است (Iran is called upon) اما برخلاف گفته آقای عراقچی دقیقا ذیل ماده 41 فصل هفتم است و عدم رعایت آن، «مسئولیت بینالمللی» برای کشور در پی دارد. اگر مقدمه ضمیمه B به دقت مطالعه شود، به راحتی قابل دریافت است که تمامی بندها از جمله بند موشکی، ذیل ماده 41 فصل هفتم تعریف شده است (مقدمه تصریح می کند که تمامی اقدامات را ذیل فصل هفتم انجام می دهد:Acting Under Article 41 of the UN Charter).
نکته مهمی که در این میان شایان توجه است اینکه ایران در واکنش به قطعنامههای پیشین شورای امنیت از جمله قطعنامه 1929 به صراحت آن را «غیر قانونی و بی اعتبار» خوانده بود و خود را ملزم به رعایت آن نمیدید (7)، اما در رابطه به قطعنامه 2231، اولا موجودیت این قطعنامه ناشی از برجام است و در رابطه با صدور آن نوعی توافق میان ایران و کشورهای 1+5 حاصل شده است و حتی آقایان ظریف و عراقچی به صراحت قطعنامه را ضامن اجرای توافق دانستهاند. ثانیا در بیانیه 14 مادهای ایران در واکنش به قطعنامه، هیچ اثری از غیرقانونی و بی اعتبار خوانده شدن بندهای موشکی نیست بلکه صرفا گفته شده که «موشک های ایران برای حمل کلاهک هستهای طراحی نشده است».(8) علاوه بر این، آقای غلامعلی خوشرو سفیر ایران در سازمان ملل پس از تصویب قطعنامه از آن به شدت استقبال کرده و اظهار امیدواری کرد که « قطعنامه 2231 نوید بخش گشایش فصل جدیدی در روابط ایران با شورای امنیت و کشورهای عضو گروه 1+5 باشد».(9) سوال اینجاست که چرا نه در سخنرانی آقای خوشرو و نه در بیانیه 14 مادهای وزارت خارجه تصریح نشده است که ایران بندهای موشکی را نمی پذیرد و آنها را رعایت نخواهد کرد؟ خبرهایی که درباره برخی مخالفتها با «برگزاری رزمایش از سوی نیروهای مسلح»(10) منتشر شده و البته با تکذیب آقای شمخانی همراه بوده، بر نگرانیها در این زمینه می افزاید.
استدلال بعدی آقای دکتر ظریف و تیم ایشان در رابطه با بند 3 ضمیمه B قطعنامه آن است «نقض قطعنامه، نقض برجام نیست».(11) این سخن به معنی آن است که هر چند وزارت خارجه در رویکرد خارجی خود مفاد قطعنامه را رد نکرده اما در رویکرد داخلی از امکان نقض سخن می گوید. در پانوشت پاراگرافهای مربوط به قطعنامه در برجام نیز آمده است که «مفاد این قطعنامه شامل مفاد برجام نیست». اما با توجه به اینکه هویت قطعنامه به برجام گره خورده است، آیا ضمانتی وجود دارد که آمریکاییها تولید و آزمایش موشک توسط ایران را نقض اساسی توافق قلمداد نکرده و مسئله را به سیستم حل و فصل اختلافات ارجاع ندهند؟ سیستمی که طی یک فرآیند 60 روزه میتواند صرفا با نظر آمریکا هم تحریمهای آمریکا و هم تحریمهای شورای امنیت را بازگرداند؟ (طبق برجام در صورت اعتراض یکی از اعضا شورای امنیت باید درباره ادامه لغو تحریم ها رای گیری کند که آمریکا می تواند با وتو، از «ادامه لغو تحریم ها جلوگیری کرده و آنها را بازگرداند) ممکن است دوستان بگویند آمریکا نمیتواند نقض قطعنامه را به برجام ربط دهد چون تاکید شده اینها ربطی به یکدیگر ندارند. اما سوال اینجاست که مگر تاکنون تحریمهای اعمال شده علیه ایران به بهانه هستهای، ارتباطی به پرونده هستهای داشته است؟ در همین قطعنامه خرید و فروش تانک هم تحریم شده است؛ تانک چه ارتباط معقولی میتواند به برنامه هستهای داشته باشد؟ ضمن اینکه ادعای آمریکا هر چند بیپایه و نامربوط باشد، تصمیم گیر درباره بیپایه بودن آن ایران نیست و طبق نظام حل و فصل اختلافات خود آمریکا به صورت یکجانبه قرار است درباره مربوط یا بی ربط بودن ادعاهایش تصمیم بگیرد.
بند دیگری نیز درباره تحریمهای موشکی در ضمیمه B وجود دارد که البته درباره آن اختلاف نظری نیست. طبق بند 4، شورای امنیت کشورهای جهان را به مدت 8 سال از معامله اقلام و تکنولوژی موشکی با ایران منع کرده است. اینکه این اقلام دقیقا چه مواردی هستند به انجمنی داوطلبانه موسوم به «رژیم کنترل تکنولوژی موشک» (The Missile Technology Control Regime) باز میگردد که کشورهای G7 در سال 1987 تاسیس کردند و هدفشان، جلوگیری از دستیابی دیگر کشورها به تکنولوژی حمل سلاحهای کشتار جمعی توسط موشک بود. این انجمن هم اکنون 34 عضو دارد و بر سر لیستی از تجهیزات ممنوعه با یکدیگر به اجماع رسیده اند (12). این رژیم تاکنون ارتباطی به شورای امنیت سازمان ملل نداشت، اما اتفاقی که پیرو توافق هستهای افتاد این بود که خانم «سامانتا پاور» نماینده دائم آمریکا ابتدا لیست اقلام ممنوعه مورد توافق انجمن MTCR را 4 روز قبل از تصویب قطعنامه طی سند شماره S/2015/546 در سازمان ملل به ثبت رساند(13) و سپس همین سند در بند 4 ضمیمه B قطعنامه مورد استناد قرار گرفت. بدین ترتیب، برای نخستین بار تفاهم داوطلبانه و غیر الزام آور 34 کشور عضو انجمن MTCR، مورد استناد شورای امنیت قرار گرفت و اگر تاکنون 34 کشور با یکدیگر همکاری داوطلبانهای در رابطه با اقلام مورد اشاره در MTCR داشته و ملزم به رعایت آن هم نبودند، باز برای نخستین بار، یک کشور یعنی ایران به صورت «رسمی و الزام آور»، توسط فصل هفتم منشور ملل متحد از دستیابی به اقلام یاد شده منع شد.
اگر در رابطه با برجام بتوان گفت که توافق خوبی نیست و مشروط به یک سری اما و اگرها و بدعهدی نکردن ها، توافق بدی هم نیست، قطعنامه 2231 شورای امنیت به ویژه بندهای مربوط به صنایع موشکی و تسلیحاتی یک قطعنامه بسیار بد است و نباید زیر بار آن رفت. هرچند محدودیت های موشکی ایران در قطعنامه 8 ساله و محدودیتهای تسلیحاتی 5 سالهاند، اما واقعیت آن است که اولا عدم توسعه فناوری یک کشور طی 8 سال آنهم در صنعت مهم دفاعی که باید به تناسب شرایط و سنجش تحولات تکنولوژیک رقبا توسعه یابد، یک خسران بزرگ است؛ ثانیا اگر در مسیر اجرای برجام مانعی ایجاد شود، روشن نیست که درباره سرنوشت این محدودیت ها چه تحولی رخ دهد. آقای بعیدی نژاد اخیرا تصریح کردند که اگر PMDحل نشود، همه چیز طبق انتظار جلو نخواهد رفت.(14) نباید سرنوشت دفاعی کشور را به مسائلی گره زد که کلیدیترین افراد آن موضوع، تصویر روشنی از سرنوشت و آینده آن ندارند و توام با تردید بدان می نگرند.
اینکه طرح تهران و مسکو به صورت همزمان مطرح شده است، اتفاقی نیست بلکه به نظر میرسد هماهنگشده و با یک استراتژی مشخص است با این تفاوت که هر یک، ماموریتی خاص را برعهده گرفتهاند.
این روزها تلاشهای گستردهای در حال انجام است تا بلکه بحران خونین سوریه پس از چهار سال با یک راهکار سیاسی و مورد قبول طرفین به پایان رسد. سفرهای دیپلماتیک مقامات سیاسی کشور سوریه و کشورهای موثر در بحران این کشور، افزایش یافته است. آیا باید منتظر یک خبر مهم بود؟
طرح مسکو و چند سوال
حدود یکماه قبل، طرحی از سوی مسکو مطرح شد مبنی بر شکلگیری ائتلافی ضد تروریسم با حضور سوریه، عربستان، اردن و ترکیه. این طرح زمانی به صورت جدیتر در رسانهها بازتاب یافت که علی مملوک رئیس دفتر امنیت ملی سوریه به عربستان رفت. این خبر را ابتدا روزنامه الاخبار یکی از روزنامههای نزدیک به حزبالله مطرح کرد. مملوک در ریاض با محمد بن سلمان وزیر دفاع، فرزند پادشاه و جانشین ولیعهد دیدار کرد. اگر چه الاخبار جزئیاتی از این سفر را ذکر کرده بود اما واقعیت این است که اصل این سفر، ارزش خبری بسیار بیشتری از جزئیات بعضا ضد ایرانیاش داشت. گفته شد که یک جنگنده روسی مملوک را از دمشق به ریاض برده بود. اینکه مسکو هماهنگکننده این سفر بوده، حالا یک امر قطعی است.
اما چند سوال در خصوص طرح مسکو مطرح است؛
- فارغ از اردن که معمولا عملگرایانه و تحت نفوذ قدرتهای دیگر تصمیم میگیرد، نظر ترکیه در قبال این طرح چیست؟ آیا اردوغان حاضر است تا با اسد در یک ائتلاف علیه تروریسم قرار گیرد؟ اقدامات احتمالی آنکارا نسبت به این طرح چیست؟ آیا تصمیمات جدید ترکیه برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع، منطقه حائل، حمله به داعش، پایگاه هوایی آنجرلیک و استفاده آمریکا از آن علیه داعش میتواند نسبتی با طرح مسکو داشته باشد؟
- ایجاد یک ائتلاف علیه تروریسم بسیار کلی است. مشکل از زمانی آغاز میشود که چهار کشور ترکیه، سوریه، اردن و عربستان بناست در چارچوب این ائتلاف (در صورت شکلگیری)، با تروریسم و یا به عبارت بهتر با گروههای تروریستی مبارزه کنند. آیا فهم و تعریف دمشق، آنکارا و ریاض از گروههای تروریستی، نسبتی با یکدیگر دارد؟ از نظر اسد همه آنهایی که علیه او میجنگند، تروریست هستند. آیا سلمان پادشاه عربستان این را میپذیرد یا همچنان برخی گروههایی که تحت حمایت او هستند، در زمره انقلابیون مسلح خواهند بود و نه تروریست؟
طرح ایران و چند سوال
اما مسکو تنها دارنده یک طرح سیاسی برای پایان بحران سوریه نیست. چندی قبل، شبکه المیادین به نقل از یک منبع بلندپایه ایران مدعی شد که تهران طرحی چهار مرحلهای برای پایان این بحران دارد. امیرعبداللهیان معاون عربی آفریقایی وزارت خارجه ایران البته این طرح را تائید کرده است. او وقتی در گفتگوی ویژه خبری شبکه دو در 13 مرداد، میهمان تلفنی بود، گفت که ایران طرحش برای پایان بحران سوریه را بروزرسانی کرده است اما جزئیاتی از این طرح را نگفت. اما چهار مرحلهای که المیادین برای طرح ایران برشمرده بود عبارت بودند از؛ آتشبس فوری، تشکیل دولت وحدت ملی، اصلاح قانون اساسی سوریه بر مبنای توافق و اطمینان بخشیدن به مجموعههای طائفهای در این کشور و در نهایت درخواست برای اجرای انتخابات تحت نظارت بینالمللی در سوریه. این مقام بلندپایه ایرانی البته این را هم گفت که این طرح برای بررسی و رایزنی به ترکیه، قطر، مصر و کشورهای عضو شورای امنیت سازمان ملل ارائه شده است. نکته حائز اهمیت اما اینکه حمیدرضا دهقانی پوده رئیس اداره خاورمیانه وزارت امور خارجه گفته است جزئیات طرح ایران برای هیچ طرف ایرانی مشخص نیست و افشا نمیشود.
اما با فرض اینکه طرح بروزرسانی شده ایران برای پایان بحران سوریه، نسبتی با جزئیات اعلام شده از سوی المیادین داشته باشد، میتوان این سوالات را در خصوص این طرح مدنظر داشت:
- آتشبس فوری از سوی ارتش سوریه و کدام گروههای تروریستی صورت خواهد گرفت؟ آیا گروههایی چون جبهه النصره، احرار الشام و یا حتی داعش نیز به این آتشبس فوری مقید خواهند بود؟ آیا با آنها بر سر این موضوع رایزنی خواهد شد؟
- آیا حامیان برخی گروههای تروریستی از جمله آمریکا، عربستان، ترکیه، اردن و قطر، این آتشبس را میپذیرند؟ راهکار ایران برای پذیرش این آتشبس از سوی این کشورها و پایان دادن (حتی موقت) به حمایت از گروههای تروریستی، چه خواهد بود؟
- مکانیسم تشکیل دولت وحدت ملی چیست؟ گروههایی که در این دولت حضور دارند، کداماند؟ آیا اسد بناست رئیس این دولت باشد یا مبنا، مصوبات کنفرانس ژنو یک است و اسد باید از قدرت کنار برود؟
- اصلاحات قانون اساسی سوریه پیش از این و در سال 2012 صورت گرفت و همهپرسی هم برای تائید آن برگزار شد. در اصلاحات جدید، کدام موارد اساسیتر بناست اصلاح شود؟ فرایند تائید اصلاحات صورت گرفته چگونه است؟ نقش گروههای قومی و مذهبی در آن چه خواهد بود؟ (در جزئیات ذکر شده توسط المیاین آمده: اصلاح قانون اساسی سوریه بر مبنای توافق و اطمینان بخشیدن به مجموعههای طائفهای در این کشور)
- آیا اجرای انتخابات با نظارت ناظران بینالمللی، مانند انتخابات ریاست جمهوری چندی قبل است که تنها چند کشور از جمله ایران و روسیه حضور داشتند؟ یا کشورهایی که در صف مخالفان اسد هم هستند، ناظر اعزام خواهند کرد؟
- آیا اسد میتواند در انتخابات جدید کاندیدا شود؟
تلاقی طرح مسکو و ایران
اینکه طرح تهران و مسکو به صورت همزمان مطرح شده است، اتفاقی نیست بلکه به نظر میرسد هماهنگشده و با یک استراتژی مشخص است با این تفاوت که هر یک، ماموریتی خاص را برعهده گرفتهاند. به نظر میرسد این دو طرح با یکدیگر تلاقی خواهند داشت و از قضا در نقطه تلاقی این دو، بناست تحولات مهمی صورت گیرد. پیش از این هم، ایران و روسیه توانستند با هماهنگی سوریه، تهدید نظامی اوباما برای حمله به این کشور را با خلع سلاح شیمیایی دمشق، خنثی سازند. این اقدام، البته با رویکردهای تحلیلی متفاوتی مواجه شد. به نظر میرسد باید منتظر جزئیات بیشتری از طرحهای مسکو و تهران و البته طرح نظامی آمریکا و ترکیه ماند.
سعید ساسانیان
منبع: رصد
این احتمال وجود دارد که روس ها به دنبال جذب عراقی ها باشند تا بتوانند به نحوی نفوذ از دست رفته خود را در عراق و سایر کشورهای خاورمیانه به دست آورند. روسیه به دنبال جای پایی در عراق است.
براساس گزارش ها خالد عبیدی، وزیر دفاع عراق برای بحث و گفتگو با مقامات مسکو در خصوص جنگ علیه گروه تروریستی داعش و کمک نظامی این کشور به بغداد به روسیه سفر و توافق نامه همکاری نظامی را با الکساندر فومین، رییس هیات فدرال روسیه در شهر سن پترزبورگ امضا کرد. گفتگوی زیر با دکتر زرگر از اساتید دانشگاه به بررسی توافق نظامی و همکاری های دفاعی این دو کشور می پردازد.
اگر بخواهیم به شرایط کنونی نگاه کنیم، چه بسترها و اشتراکات امنیتی و نظامی-دفاعی بین عراق و روسیه می توان تصور کرد؟
جهت گیری تسلیحاتی عراق بعد از کودتایی که در این کشور اتفاق افتاد و نظام پادشاهی از هم پاشیده شد، سبب بروز درگیری هایی با روسیه گردید. فکر نمی کنم کلیه سلاح ها و تسلیحات نظامی روسی عراقی ها کاملا از بین رفته باشد، و احتمالا مقدار زیادی از آن در انبارهایشان موجود است و نیاز به قطعات یدکی دارند. بقایای ارتش عراق هم که دوباره جذب شده اند، اصولا با این سلاح های روسی آموزش دیده اند. بنابراین جای تعجب ندارد که مجددا ارتش عراق یک رویکرد روسی داشته باشد و مجددا به همان سلاح های قدیمی برگردند.
علاوه بر این دولت عراق نسبت به همکاری آمریکایی ها برای بازسازی ارتش دچار یأس و دلسردی شده است. این موضوع ممکن است از جانب ناتو و یا از جانب خود آمریکا باشد. بنابراین آن ها به دنبال استفاده از اهرمی مانند روسیه هستند تا بتوانند ناتو و آمریکا را تحریک به همکاری بیشتر برای بازسازی نظامی عراق،که به شدت نیازمند این بازسازی برای امنیت داخلی و جنگیدن با داعش و سایر گروه های دیگر است، داشته باشند.
جدا از این این موضوع امری طبیعی است. در حال حاضر کشورها به دنبال این هستند که منابع خودشان را چندگانه کنند، عراق هم به دنبال این است که این منابع هم از طرف آمریکا و ناتو و هم از روسیه باشد. از طرف دیگر ممکن است کشش هم از جانب خود روس ها باشد. در حال حاضر میدان در خاورمیانه به استثنای سوریه خالی از رقیب است. یعنی آمریکایی ها و اروپایی ها، خاورمیانه را رها کرده اند. لذا این احتمال وجود دارد که روس ها به دنبال جذب عراقی ها باشند تا بتوانند به نحوی نفوذ از دست رفته خود را در عراق و سایر کشورهای خاورماینه به دست آورند. این احتمال وجود دارد که این ها بازی روسی در منطقه باشد که از طریق فروش سلاح و بازسازی ارتش عراق باشد به دنبال جای پایی برای نفوذ مجدد شوروی در این منطقه باشد.
روسیه به دنبال جای پایی در عراق است. اما اشتراکات دفاعی خاصی در این منطقه وجود ندارد. البته به برخی از مسائل دیگر هم باید توجه شود. مثلا اطلاعات نشان می داد که دو هزار نفر از اتباع روسی، جذب داعش شده اند. لذا روسیه هم ممکن است مانند کشورهای اروپایی احساس خطر کند. به خصوص در بخش های نفت خیز در بخش چچن است افرادی جذب داعش شده اند، و اگر بازگردند ممکن است آتش جنگ داخلی را در بخش های جنوبی روسیه راه بیندازند. بنابراین در این جا امکان آن وجود دارد که روس ها با سامان دادن ارتش عراق برای جنگیدن با گروه های مسلح، به کشور عراق کمک کنند و در عین حال از این طریق بتوانند امنیت قسمت های جنوبی کشورشان را از این طریق تأمین کنند.
اگر بخواهیم نگاهی به ضعف های کنونی ارتش عراق داشته باشیم، روسیه تا چه حدی می تواند در شرایط کنونی این ضعف ها را پوشش بدهد؟
شکی نیست در زمانی که عبدالکریم قاسم هم در عراق کودتا کرد، کم کم روس ها وارد عراق، سوریه، لیبی و جاهای دیگر شدند، لذا در رقابت تنگاتنگی که بین دو ابرقدرت آن زمان به وجود آمد، عراقی ها قراردادهای دفاعی و همکاری های نظامی 15 ساله بستند که موجب نگرانی شاه ایران هم شد. در واقع تقسیم خاورمیانه بین دو ابرقدرت در حال انجام بود. در حال حاضر هم در صورتی که چنین چیزی صحت داشته باشد، خصوصا اگر آمریکایی ها و ناتو اجازه چنین کاری را به دولت و ارتش عراق بدهند، در واقع همان بازی رقابت است که در این منطقه بین روسیه از یک طرف و آمریکا از طرف دیگر به وجود خواهد آمد. در عین حال در این شکی نیست که با دادن سلاح خواه ناخواه مشاورینی وارد می شوند و وابستگی هایی به وجود می آید و توسعه نفوذ یک کشور از نظر نظامی و سیاسی به طور تدریجی از همین روش ها گسترش پیدا می کند.
نقش ایران در این زمینه چیست؟
در صورتی که ایران بخواهد از این اهرم روس ها علیه آمریکایی ها استفاده کند این امکان وجود دارد. در غیر این صورت، برای ایران زیاد فرقی نمی کند که روس ها یا آمریکایی ها از نظر دفاعی و نظامی به عراق کمک کنند. موضوع دیگری که باقی می ماند این است که آمریکایی ها مدتی کل خاورمیانه را رها کردند. به نظر می رسد که علت اصلی رها کردن خاورمیانه این است که آمریکایی ها، خاورمیانه را خالی از رقیب می بینند. یعنی نه چین و نه روسیه نمی خواهند خود را درگیر تحولات خاورمیانه کنند. لذا آمریکایی ها هم به این نتیجه رسیدند که این تحولات به هر صورتی که پیش برود، نتیجه به نفع غرب و آمریکا خواهد بود. اما با ورود این قضیه به نظر می آید که عراق سعی دارد که روس ها را مجددا به صحنه بکشاند. یعنی عراق آمریکا را تحریک می کند که اگر وارد صحنه نشوند و قضیه داعش را حل نکنند، عراقی ها چاره دیگری ندارند جز این که به طرف روسیه بروند.
در رابطه با ایران هم، تهران می بیند که وقتی آمریکایی ها صحنه را رها کرده اند و ایران هم اجازه کاملی ندارد که وارد قضیه شود، صلاح در این است که خواه ناخواه روس ها بیایند و این قضیه امنیتی را در شمال عراق و یا در کل این کشور حل و فصل کنند. شاید در این جا ایران به طور غیر مستقیم هم از ورود روس ها به عراق منفعت ببرد و هم این که این امکان نیز وجود دارد که روس ها وارد بشوند.
اگر به پیامدهای افزایش همکاری های نظامی-دفاعی عراق و روسیه بپردازیم، این امر چه پیامدهایی می تواند داشته باشد؟
عراقی ها در حال حاضر تشنه این هستند که ارتش خود را مسلح کنند، و بتوانند داعشی ها را از مملکتشان بیرون ببرند و امنیتی برقرار کنند. حتی خودمختاری کردها مقداری برای آن ها سنگین است. در این بین شکل گیری ارتش قدرتمندی که بتواند تسلط کاملی بر عراق داشته باشد، موضوعی است که هر دولتی که در عراق باشد چه شیعه و چه سنی، طالب این قضیه است. بنابراین به نظر می آید که آن ها می خواهند این کار انجام شود. در این بین ممکن است آمریکایی ها در حال حاضر احساس خطر کنند که رقیبی در حال باز کردن جای خود در خاورمیانه است و هم فعالانه درگیر شوند. در هر صورت، این موضوع به نفع دولت عراق است و عراقی ها می توانند از این موضوع منفعت خودشان را ببرند.
آیا این امر می تواند نفوذ روسیه را در عراق و در منطقه خلیج فارس گسترش بیشتری بدهد؟
روسیه هنوز قدرتی است که با 130 تا 140 میلیون نفر جمعیت و با اقتصادی قدرتمند در محیطی که دارد، کشوری است که می تواند نفوذ گذشته خودش را مجددا تجدید کند. اما این موضوع بستگی به این دارد که در این جا چگونه با آمریکایی ها و اروپایی ها کنار بیاید. اگر روسیه بتواند مسئله اوکراین را حل و فصل کند، خواه ناخواه راه برای نفوذ روسیه به منطقه خاورمیانه باز است. اما در عین حال محدودیت های خاص خودش را نیز دارد. آمریکایی ها هم که در حال حاضر در عربستان و منطقه خاورمیانه هستند، بخشی از نفوذ آن ها فروش تسلیحاتی، فرستادن مشاور، کنترل مسائل نظامی در این منطقه است.
در این شکی نیست که روس ها هم بخواهند به همین شیوه وارد منطقه بشوند. مانند این که طرح هایی را اجرا کنند و یا این که به کشورها کمک اقتصادی کنند. اما این احتمال هم وجود دارد که مجددا از طریق مستشاران نظامی و فروش تسلیحاتی و بازسازی ارتش که به شدت هم عراق به آن نیاز دارد، زمینه گسترش نفوذ خود را فراهم کنند.
منبع: رصد، پایگاه تحلیلی دفتر پژوهش
شاید بد نباشد کسانی که پس از انتخابات پارلمانی ترکیه و حضور کردها در پارلمان، پیروز اصلی در ترکیه را دموکراسی معرفی کردند، به این سؤال بیشتر بیاندیشند؛ آیا دموکراسی در ترکیه پیروز شد؟!
«نه کردها پیروز انتخابات پارلمانی بودند و نه اردوغانیها بازنده آن؛ دموکراسی در ترکیه پیروز شد»؛ اینیکی از محورهایی بود که برخی رسانهها و تحلیلگران داخلی ایران پس از انتخابات پارلمانی چندی قبل ترکیه بیان میکردند. آنها دموکراسی در ترکیه را مزیت نسبی این کشور در منطقه در حوزه حکمرانی میدانستند و از اینکه ثمره سیاستهای حزب عدالت و توسعه در توسعه دموکراسی مؤثر افتاده و کردها توانستهاند از این زمینه طلایی بهرهمند شوند، ابراز خرسندی کرده و آن را نشانهای بر «پیروزی دموکراسی» تلقی میکردند. البته هیچکسی نمیتواند ساختارهای دموکراتیک همچون نظام حزبی، کثرت رسانههای مستقل، شفافیت در اطلاعرسانی و دقیق بودن قانون انتخابات و ... را در ترکیه منکر شود، هرچند الزام تنها مظاهر ساختارهای دموکراتیک که در یک کشور میتواند مستقر شود، اینها نیست کما اینکه میتوان بدون نظام حزبی نیز بهسوی مردمسالاری پیش رفت.
اما به نظر میرسد ساختارهای دموکراتیک امری است و رفتارهای دموکراتیک امری دیگر. آیا الزاماً ساختار دموکراتیک، میتواند منتج به رفتار دموکراتیک شود؟ آیا ساختار دموکراتیک در تولید قدرت نرم و ارائه تصویری جذاب از یک کشور، سهم بیشتری دارد یا رفتارهای دموکراتیک و یا هر دو؟
به نظر میرسد بررسی مورد ترکیه و رفتار این روزهای اردوغان در قبال کردها، موضوع مناسبی برای پاسخ به این سوالات باشد.
قدرت نرم و دموکراسی ترکی
آنگونه که جوزف نای گفته، قدرت نرم یعنی جذابیت و بر همین مبنا، میتوان به ذائقه برای دیگران پرداخت و علائق آنها را شکل داد. جذابیتهای یک کشور، میتواند زمینه کنشگری همسو و همدلانه بازیگران غیردولتی و دولتی را فراهم سازد و عملاً پیشبرد سیاست خارجی یک کشور را محقق کند. قدرت نرم در یک کشور میتواند از سه منبع اصلی پدید آید: فرهنگ آن کشور (آن بخشهایی که برای دیگران دارای جذابیت است)؛ ارزشهای سیاسی (در مواردی که در داخل و خارج کشور موردتوجه باشند) و بالاخره سیاست خارجی (درصورتیکه قانونی و مسئولانه به نظر برسند). (1)
اگرچه بررسی قدرت نرم ترکیه متناسب با سه منبع مذکور، نیاز بهتفصیل بیشتری دارد اما به نظر میرسد بررسی منبع «ارزشهای سیاسی» که میتواند شیوه حکمرانی و میزان مداخله نظاممند مردم در امور سیاسی را هم پوشش دهد، میتواند در پاسخ به سوالات این مقاله مؤثر باشد.
تلقی عمومیای که از مشی حکومتداری در ترکیه در میان ملتهای منطقه ایجادشده، بر دموکراتیک بودن ساختار و رفتارهای سیاسی در این کشور استوار است. واقعیت این است که مدل حکومتداری ترکیه برای برخی در ایران و منطقه جذاب است. این جذابیت بر این مبنا استوارشده که حزب عدالت و توسعه هم توانسته اسلامگرا باشد، هم اقتصاد توسعهیافتهای ایجاد کند، هم روابط بینالمللی گسترده داشته باشد در عین اینکه با رژیم صهیونیستی سر سازگاری ندارد، هم حدود 600 رسانه با ایدئولوژیهای مختلف در این کشور فعال است، هم ساختارهای دموکراتیک و نظام حزبی سامانیافتهای دارد و ... این جذابیت آنقدر میان برخی گروههای اسلامگرا که خود را در مسیر اعتدال میدانند، پیشرفت که برخی صریحاً از ضرورت الگوبرداری از حزب عدالت و توسعه بهعنوان یک الگوی حکومتداری دموکراتیک سخن گفتند. در فضای داخلی ایران هم این شیوه حکومتداری، برای برخی جذابیت دارد اگرچه به نظر میرسد به دلیل رویکردهای افراطی آنکارا در حمایت از گروههای تروریستی در بحران سوریه، تا حدی این قدرت نرم و این جذابیت ناشی از منبع «ارزشهای سیاسی»، تحت تأثیر نکات منفی ناشی از منبع «سیاست خارجی» (آنگونه که نای منابع قدرت نرم را ذکر کرده) قرارگرفته است.
اردوغان بهتر از هرکسی میداند که اگرچه طرحهایی چون گشایش کردی، در انتخابات قبلی، رای کردها را بهسوی او جذب کرده بود اما حالا فرایند صلحی که با کردها آغاز کرده بود، یکی از موانعش برای تشکیل دولت شده است. او نیاز دارد تا بازی را بهگونهای دیگر رقم بزند و چه چیزی بهتر از برجسته کردن مسائل امنیتی و تضعیف کردها.
انتخابات پارلمانی و تقویت قدرت نرم ترکیه
تصور اینکه یک گروه مسلح، سلاح را زمین گذاشته و وارد فرایندهای دموکراتیک شده است، جذابیت دارد و میتواند قدرت نرم یک کشور را افزایش دهد. حتماً زمینههایی فراهمشده که چنین تغییر فازی در این گروه صورت گرفته است. برخی از این زمینهها را در ترکیه، حزب عدالت و توسعه ایجاد کرده است هرچند در خصوص اهداف این حزب از چنین اقدامی، تحلیلهای متفاوتی وجود دارد.
درهرصورت کردهای پ.ک.ک که در دره بقاع لبنان آموزشهای نظامی میدیدند، سلاح در دست داشتند، سالها در کوهها و بلندیها با ارتش ترکیه میجنگیدند، عملیات خرابکارانه گستردهای در نقاط مختلف ترکیه انجام دادند و ... حالا چند سالی است که پس از ورود به یک فرایند صلح با دولت ترکیه، نهایتاً توانستند در انتخابات پارلمانی ژوئن 2015، معیار کسب حداقل ده درصد کرسیها را کسب کنند و با 80 نماینده وارد پارلمان ترکیه شوند. حزب دموکراتیک خلقها HDP به رهبری صلاحالدین دمیرتاش جوان، وقتی وارد عرصه انتخابات شد، آنقدر هوشمندانه سیاست ورزی کرد و تصویری مثبت و کردی اما ملی از خود به نمایش گذاشت که برخی او را «اوبامای کردها» نامیدند! او اصرار داشت که بگوید حزبش نه از بلندیهای قندیل و بزرگان پ.ک.ک، بلکه از نفرات اصلی خود حزب که او رئیس آنها است، خط میگیرد. بااینهمه، HDP را شاخه سیاسی پ.ک.ک میدانند هرچند نسبت وثیق تشیکلاتی میانشان وجود نداشته باشد.
وقتی HDP به پارلمان ترکیه راه یافت، این کشور شاهد اتفاق جالبی بود؛ دو حزب با گرایشها متضاد، یکی کردی و دیگری ضد کردی موفق شده بودند به پارلمان راه یابند و زیر سقف پارلمان ملی ترکیه، به قانونگذاری برای این کشور بپردازند. این، جذابیت دارد و این جذابیت قابلانکار نیست. این برای ساختار حکومتی ترکیه، یک نقطه مثبت است.
البته ذکر این نکته حائز اهمیت است که این نقطه مثبت، زیر سایه سنگین شکست حزب اردوغان قرار گرفت و عمده بازتابهای یک انتخابات پارلمانی موفق با نتایج غافلگیر کننده، به این سو رفت که چرا حزب عدالت و توسعه نتوانست اکثریت آرا را کسب کند؟ چرا کردها پیروز شدند؟ سناریوهای تشکیل دولت آینده چیست؟ و ...
رفتار غیر دموکراتیک اردوغان؛ ناگهان پرده برافتاد!
چه کسی با یادآوری انتخابات سال 1992 الجزایر، به یاد دموکراسی میافتد؟ واقعیت این است که الجزایر در آن سال، یک ساختار (هرچند ضعیف) دموکراتیک طراحی کرده بود و انتخاباتی آزاد برگزار کرد. اما وقتی اسلامگرایان پیروز اصلی انتخابات شدند، ارتش که ساختار دموکراتیک را پذیرفته بود، نتوانست رفتار دموکراتیک داشته باشد؛ کودتا رخ داد و اعضای گروههای اسلامی آنقدر دستگیر شدند که زندانهای الجزایر، پُر و اسلامگراهای جدید در اردوگاههایی که در بیابان ایجادشده بود، زندانی شدند.
قطعاً نه دولت و ارتش ترکیه کنونی، به ارتش الجزایر میماند و نه کردهای این کشور همچون اسلامگرایان الجزایر هستند. اما الجزایر، یک مثال است تا به ما بگوید همیشه ساختارهای دموکراتیک و نسبتا دموکراتیک، ضامن رفتارهای دموکراتیک نیست. این را میتوان در وضعیت این روزهای ترکیه مشاهده کرد.
چندی قبل، گفته شد که داعش عملیاتی انتحاری در شهر سوروچ در ترکیه انجام داده و حدود 40 تن از اکراد ترکیه در این عملیات کشتهشدهاند. چرا داعش باید چنین عملیاتی را آنهم علیه کردها و در درون مرزهای ترکیه انجام دهد؟ پاسخهای متفاوتی به این سؤال دادهشده که خوشبینانهترین آنها، از تقابل جدید داعش و ترکیه میگوید؛ تقابلی که بواسطه تغییر رفتار اردوغان در قبال داعش صورت گرفته؛ چراکه اردوغان پذیرفته تا پایگاه اینجرلیک را در اختیار جنگندههای ائتلاف علیه داعش قرار دهد. یک نگاه بدبینانه هم البته وجود دارد که معتقد است داعش با این عملیات انتحاری در سوروچ، به یاری اردوغان آمده تا او بتواند در تشکیل دولت، موفق شود. برخی هم در راستای همین نگاه بدبینانه، دستگاه امنیتی ترکیه را طراح عملیات انتحاری میدانند. برای هرکدام از این نگاهها، دادههای آشکار و تحلیلیای وجود دارد اما هرکدام از پاسخها که درست باشد، اردوغان در رفتاری غیر دموکراتیک اما در چارچوب قانون و با ژستی ضد تروریستی، در حال سیاست ورزی خشونتآمیز است.
اردوغان بهخوبی میداند عمده آرای ریزش کردهاش که موجب شد تا نتواند نیمی از کرسیهای پارلمان را از آن خود کند، در سبد دمیرتاش ویارانش قرارگرفته است. او بهتر از هرکسی میداند که اگرچه طرحهایی چون گشایش کردی، در انتخابات قبلی، رای کردها را بهسوی او جذب کرده بود اما حالا فرایند صلحی که با کردها آغاز کرده بود، یکی از موانعش برای تشکیل دولت شده است. او نیاز دارد تا بازی را بهگونهای دیگر رقم بزند و چه چیزی بهتر از برجسته کردن مسائل امنیتی و تضعیف کردها.
دو عملیات پ.ک.ک در انتقام از کشتار شهر سوروچ، باعث شد تا ارتش ترکیه مواضع این حزب را در ترکیه و شمال عراق مورد هدف قرار دهد. نبرد همچنان ادامه دارد و مسئله کردی دوباره به یکی از مسائل اصلی سیاست داخلی و مسائل امنیتی ترکیه بازگشته است. این بازگشت خونبار، البته میتواند در عرصه سیاسی به نفع اردوغان تمام شود. حزب حرکت ملی که گرایشات ضد کردی دارد، ممکن است به حزب عدالت و توسعه نزدیک شود. حزب جمهوریخواه خلق هم چندی قبل و پس از داغ شدن مسئله پ.ک.ک، اعلام کرده حاضر است با اردوغان ائتلاف کند.
اما به نظر آشکارترین هدف اردوغان که از گفتن آنهم ابایی ندارد، تضعیف بیشتر و بیشتر HDP و دمیرتاش است. البته دمیرتاش پیش از اردوغان، فکر او را خوانده بود. او یک روز پس از آغاز عملیات ارتش ترکیه علیه پ.ک.ک گفت: «تمام حملات جنگندههای نیروهای هوایی ترکیه، عملیات زمینی ارتش ترکیه و عملیاتی که در رسانهها و خبرگزاریهای نزدیک به حکومت آغازشده است درواقع هدف مشترکی دنبال میکنند و آن حذف کردن حزب دموکراتیک خلقها در انتخابات زودهنگامی است که دولت ترکیه برای برگزاری آن توافق کرده.» اردوغان هم ساعاتی پسازاین پیشبینی دمیرتاش، با متهم کردن نمایندههای حزب دموکراتیک خلقها به ارتباط داشتن با گروههای تروریستی، خواستار لغو مصونیت قضایی آنها شد. اردوغان گفت که این افراد باید هزینه ارتباط خود با تروریستها را بپردازند. یکی از روزنامهنگاران حامی حزب عدالت و توسعه اما جملهای کلیدی گفته است. او کار حزب دموکراتیک خلقها را تمامشده دانسته و مینویسد: «این مسئله از منظر دموکراتیک در ترکیه باعث تأسف است زیرا پروژه حزب دموکراتیک خلقها در ترکیه کاملاً فروپاشیده شد و این حزب از بین رفت.»
این روزنامهنگار حامی اردوغان، اگرچه در مقام طبیعی جلوه دادن حوادث این روزها باسیاستهای دمیرتاش، سعی کرده تا این حزب را خالی از سیاست ورزی معرفی کند اما واقعیت این است که تأسف او برای ترکیه، اهمیت بیشتری دارد: «این مسئله از منظر دموکراتیک در ترکیه باعث تأسف است».
آیا دموکراسی در ترکیه پیروز شد؟!
«نه کردها پیروز انتخابات پارلمانی بودند و نه اردوغانیها بازنده آن؛ دموکراسی در ترکیه پیروز شد»؛ این یکی از محورهایی بود که برخی رسانهها و تحلیلگران داخلی ایران پس از انتخابات پارلمانی چندی قبل ترکیه بیان میکردند. اما رفتارهای غیر دموکراتیک اردوغان، این ادعای برخی تحلیلگران داخلی را خیلی زود، زیر سؤال برد.
نمیتوان گفت و بیانصافی است اگر بگوییم دموکراسی در ترکیه همانقدر پیروز شد که در الجزایر سال 1991 پیروز شد اما این را میتوان گفت که پیروزی دموکراسی علاوه بر ساختارهای دموکراتیک و در سطحی بالاتر، نیازمند رفتارهای دموکراتیک است؛ چیزی که اردوغان حداقل در ماجرای این روزهای ترکیه، آن را عملی نکرده است. لذا قدرت نرم و جذابیت سیستم انتخاباتی ترکیه هرچقدر که بهواسطه پیروزی دموکراتیک کردها تقویت شد، با بازی سیاسی خونبار اردوغان، تضعیف شد.
شاید بد نباشد کسانی که پس از انتخابات پارلمانی ترکیه و حضور کردها در پارلمان، پیروز اصلی در ترکیه را دموکراسی معرفی کردند، به این سؤال بیشتر بیاندیشند؛ آیا دموکراسی در ترکیه پیروز شد؟!
تلخ و شیرین زندگی یک زوج خبرنگار+عکس
قرار بود فقط هوایش را داشته باشم
«المیرا شریفی مقدم» گوینده اخبار شبکه خبر متولد 18 خرداد 1360 در تبریز است اما در تهران بزرگ شده و سال 79 وارد شبکه خبر شده است. «داود عابدی» گزارشگر محبوب این شبکه که بیشتر مخاطبان گزارش هایش را در برنامه «دوربین خبرساز» به یاد دارند متولد اول تیر 1354 در محله مجیدیه تهران است. عابدی از سال 75 کارش را در «مجله بامدادی» رادیو شروع کرده و بعد از آن در سال 78 درست از زمان تاسیس شبکه خبر وارد این شبکه شده است. وقتی از نحوه آشنایی شان و شکل گیری ازدواجشان می پرسم هردو سر شوخی را باز می کنند. عابدی با خنده می گوید: «خانم شریفی مقدم من را از تلویزیون می دید و اصلا به خاطر من همه تلاشش را کرد که وارد شبکه خبر شود.»
شریفی مقدم هم ادامه می دهد: «بله من از بچگی آقای عابدی را در تلویزیون می دیدم واز هواداران ایشان بودم.» حالا عابدی قصه اصلی را با چاشنی طنز برایمان تعریف می کند: «من با عموی همسرم از قبل دوست بودم. یک بار ایشان به من گفت که من برادرزادهام هم به شبکه خبر آمده و هوایش را داشته باش. من هم فکر کردم برادرزاده اش یک آقاست و الکی گفتم باشه هوایش را دارم. اما یکبار که وارد تحریریه شدم و خانم شریفی مقدم خودش را معرفی کرد تازه فهمیدم دوستم ایشان را می گفت و از همان جا بود که فکر ازدواج با خانم شریفی به ذهنم افتاد و مراقبت های ویژه آغاز شد. در نهایت هم سال 82 باهم ازدواج کردیم.»
کار خبر آدم را معتاد می کند
یک روز خلوت خانواده این زوج خبری به این شرح است. آقای عابدی ساعت 8 صبح از خانه به قصد محل کار بیرون می رود. بعداز آن خانم شریفی مقدم ساعت 10 صبح بچه ها را که شامل «امیرابوالفضل» و «امیرارسلان» هستند به مهدکودک می رسانند و بعد به محل کار می روند. بعد از خواندن خبر 13 شبکه خبر خانم شریفی مقدم با بچه ها دوباره به خانه بر می گردند. آن وقت ساعت 6 بعد از ظهر آقای عابدی به سمت خانه می آید و بعد از جابه جا کردن کلید در راهروی ساختمان خانم شریفی مقدم دوباره به محل کار می رود. بعد از خواندن خبر 20 و انجام کارهای روتین ساعت 11 شب دوباره به خانه برمی گردد. دراین مدت هم آقای عابدی به قول خودش به شغل شریف خانه داری مشغول است.
وقتی از سختی های این نوع زندگی و داشتن دو فرزند می پرسم، شریفی مقدم جواب می دهد: «جالب است بدانید فرزند اول من «امیرابوالفضل» 24 فروردین 89 به دنیا آمد. فرزند دومم «امیرارسلان» نیز 14 اسفند همان سال به دنیا آمد. واقعا سخت بود. من یک سال و نیم از کار دور بودم. اما الان همیشه کنارهم هستند و ما خیالمان راحت است. اما به هیچ وجه امکان نداشت کس دیگری شغل من را قبول کند. فقط یک همکار که خودش به سختی های کار آشناست این شغل را قبول کرد. خب ما هردو از جوانی در شبکه خبر بودیم کار خبر خیلی سخت و پرفشار است اما آدم را به خودش معتاد می کند. ما تمام این سختی ها را به خاطر بچه هایمان تحمل می کنیم و حاصلش هرچیزی باشد برای بچه هاست.»
عابدی هم وقتی به سختی کار می رسد آرام می گوید: «من امسال وارد بیستمین سال کاری شدم. واقعا خسته شدم چون استرس و فشار کاری زیادی را تجربه کردم. حتی احساس می کنم دین خودم را ادا کرده ام و دلم می خواهد بازنشسته شوم که بروم پیش فرزندانم.»
بغضی که برکت داشت
تپق زدن و گاف دادن جزء جدانشدنی برنامه های زنده است. وقتی از سوتی ها و تپق هایشان در آنتن شبکه خبر می پرسیم عابدی خاطرات زیادی برای گفتن دارد: «چندسال پیش که برای پوشش داربی به استادیوم آزادی رفته بودم می خواستند از استودیو به من ارتباط زنده بدهند. یکی از عوامل گفت که من کنار دوربین می ایستم هر موقع دستم را تکان دادم ارتباط برقرار شده و شما حرفهایت را شروع کن. یک لحظه جمعیت شروع کرد با صدای بلند شعار دادن و این همکار ما کلا حواسش پرت شد. نگو همان لحظه گوینده هم مرا صدا کرده و می گوید ارتباط زنده برقرار است. حالا همان موقع هم من بی خبر از این موضوع عینک دودی م را در می آورم و می زنم و به بچه ها می گویم: چطوره؟ خوبه؟ بعد همه این ها روی آنتن پخش شد.»
بعد از گفتن این خاطره شریفی مقدم می گوید: «آقای عابدی کلا راحت است و فقط چند لحظه قبل از ارتباط صاف می ایستد و جدی می شود.» اما دوسال پیش خانم شریفی مقدم هنگام خواندن یک خبر در بخش خبری 20 بغض کرد که فیلم آن هنوز هم در شبکه های اجتماعی دست به دست می چرخد. بغضی که حسابی برکت داشت: «دقیقا دو سال پیش یک گزارش از دزفول ارسال شده بود که یک دختربچه 3 ساله بسیار زیبا در سرش تومور بدخیمی درآورده بود. این تومور صورت این بچه را کج کرده بود. به من گفتند که این گزارش قرار است پخش شود. من هم چون بی نهایت روی بچه ها حساسم گفتم من به تصویر نگاه نمی کنم چون اگر نگاه کنم نمی توانم خبر را بخوانم. من خبر را خواندم و برگشتم که تصویر بچه یک لحظه بزرگ فیکس شد. خواستم بگویم دعا می کنیم هیچ مادری غم و درد فرزندش را نبیند که یکهو بغض شد. از شانس من هم نصف ایران این خبر و بغض من را دیدند. همینطور پیام به شبکه می آمد. گریه من اصلا تبدیل به یک ولوله شد. از ستاد اجرای فرمان امام تماس گرفتند که این بچه هرجا هست و هزینه درمانش هرچقدر می شود ما به عهده می گیریم. شبکه خبر هم بغض من را در فواصل زمانی مختلف پخش کرد و شب بعد ما دوباره ارتباط گرفتیم. شکر خدا این بچه از دزفول به اصفهان منتقل شد و تومورش تخلیه شده بود. چندجراح پلاستیک تماس گرفتند و گفتند ما این دختر را به صورت رایگان جراحی می کنیم. بعد چند عمل جمجمه هم انجام شد تا اینکه صورتش به حالت عادی برگشت. با اینکه مجبور شدند چشمش را تخلیه کنند اما بعد از یکسال حال این دختر کاملا دگرگون شد. در گزارش قبل اصلا حرف نمی زد، اما این بار هم حرف زد هم شعر خواند و دست تکان داد. شاید گویندگی هیچ سودی برای کسی نداشته باشد اما آنقدر مردم در حق من و این بچه دعا کردند که این موضوع بزرگترین منفعت من از گویندگی خبر شد. هنوز پیگیر این دختربچه هستم و دلم می خواهد یک روز ببینمش اما فعلا تهران نیامده است.»
روی آنتن باهم شوخی می کنیم
همکار بودن آقای عابدی و خانم شریفی مقدم حاشیه های جالبی هم داشته است. مخصوصا زمانی که آقای عابدی در نقش گزارشگر و خانم شریفی مقدم در نقش گوینده در آنتن شبکه خبر باهم ارتباط برقرار می کنند. عابدی هم در مصاحبه خودش اعتراف می کند که هربار این اتفاق می افتد هم خنده اش می گیرد هم قلقکش می آید که روی آنتن شیطنت کند تا کلی از این خاطره ها باهم داشته باشند.
شریفی می گوید: «دریکی از راهپیمایی های روز قدس، ما از استودیو با آقای عابدی که در سطح شهر بود ارتباط زنده گرفتیم. بعد از چند دقیقه مدیر خبر در گوش من گفت که کافیه و من هم به آقای عابدی گفتم. خیلی ممنون آقای عابدی فرصت ما تمام شد که یکهو آقای عابدی خیلی جدی گفت: «اجازه بدید من حرفمو بزنم.» همان لحظه مدیر خبر گفت «اشکال نداره چیزی نگو بگذار حرفشو بزنه!» بعد از گفتن این خاطره عابدی می خندد و می گوید: «خب می خواستم از قانون همسری استفاده کنم.»
قصه شیطنت های عابدی به همین جا ختم نمی شود و خانم شریفی مقدم ادامه می دهد: «یک بار من و آقای بابان خبر مشروح می خواندیم که با آقای عابدی ارتباط زنده گرفتیم. آقای بابان سلام و علیک کرد و باهم شروع به حرف زدن کردند. بعد که حرفهای آقای عابدی تمام شد با خنده به آقای بابان روی آنتن گفت به خانم شریفی مقدم هم سلام برسانید!» عابدی که در حین همه این خاطره ها می خندد می گوید: «یکبار هم روی آنتن اسم کوچک همسرم را کنار اسم فامیلش آوردم. عده ای که موضوع را نمی دانستند خرده گرفتند و گفتند چرا اسم کوچک این خانم را روی آنتن گفتی. من هم گفتم یعنی اسم خانمم را هم نمی توانم بگویم؟»
بحث به اینجا که می کشد عابدی می گوید سبک و سیاقش با بقیه خبرنگارها متفاوت است و دلش می خواهد گاهی شوخی کند. بعد رو به همسرش می گوید: «اما خانم شریفی دیسیپلین خودش را دارد.» که شریفی مقدم به طعنه می گوید: «می خواهد بگوید من خشنم!»
فیروز کریمی خوش مصاحبه ترین چهره ورزشی
وقتی از بهترین اخباری که خوانده اند و گزارش هایی که گرفته اند می پرسم، عابدی به یک گزارش در دوربین خبرساز اشاره می کند که باعث شده یک ورزشگاه در محله محروم که قرار بود به دست معارضین بیفتد، نجات پیدا کند. «چند معارض قرار بود یک ورزشگاه را در یکی از نقاط محروم بگیرند که من با دوربین خبرساز رفتم و گریه بچه هایی که در این ورزشگاه بودند را داخل گزارش آوردم . بعد از پخش این گزارش رئیس جمهور وقت بودجه جداگانه ای برای کمک مالی به این ورزشگاه اختصاص دادند و این ورزشگاه به دست معارضین نیفتاد.»
شریفی مقدم هم بهترین خبری که این روزها خوانده را پایان مذاکرات طولانی و نفس گیر هسته ای می داند و می گوید: «روزهای پرکار برای ما واقعا دلچسب است، روزهایی که کم کار هستیم بیشتر از کار کردن خسته می شویم. روز پایان مذاکرات هم روز بسیار شلوغی بود و من گوینده خبر بودم.»
زمانی که از خوش مشرب ترین و خوش برخورد ترین چهره هایی که با آنها مصاحبه کرده اند می پرسم، عابدی بلافاصله نام «فیروز کریمی» را می آورد و می گوید: «عالیه» بعد هم از «علی پروین» و «علی دایی» به عنوان دیگر خوش مصاحبه های ورزشی نام می برد.
اما شریفی مقدم می گوید یکی از بهترین افرادی که با او تلفنی در برنامه ارتباط زنده گرفته اند «سرهنگ جعفر محمدنژاد» فرمانده پلیس راه مازنداران است که بسیار خوب با برنامه ارتباط برقرار می کند. در بازدید رئیس جمهور سابق از شبکه خبر نیز شریفی مقدم مجری بوده که از نظر ایشان آقای احمدی نژاد هم یکی از چهره های خوش مصاحبه سیاسی بوده است.
رقابت گروه های خبری سیما باعث پیشرفت شده
تفاوت «شبکه خبر» و «واحد مرکزی خبر» شاید برای بسیاری از مخاطبین سوال باشد. وقتی از این تفاوت و وجود رقابت بین این دو واحد خبری می پرسیم، عابدی این رقابت را تایید می کند و شریفی مقدم حرف را ادامه می دهد: «واحد مرکزی خبر خبرگزاری صدا و سیماست که بخش های خبری سیما را تغذیه می کند. اما شبکه خبر صرفا یک شبکه بین المللی خبر است که در تمام شبانه روز خبر و برنامه های خبری دارد، مانند «پرس تی وی» و « بی بی سی» مسلما هر خبر را هر شبکه ای زودتر پخش کند در این رقابت برنده است. اما تفاوت هایی هم در شیوه پخش و خبرخوانی این دو شبکه وجود دارد. گویندگان شبکه خبر حتی در رسمی ترین بخش های خبری خود راحت تر خبر می خوانند و محاوره هایشان بیشتر است. در شبکه خبر سعی می شود گوینده ارتباط ساده تر و صمیمی تری با مخاطب داشته باشد که اصلا جزو سیاست های این شبکه است. البته خوشبختانه این رقابت تاکنون باعث پیشرفت هردو گروه خبری شده است. ما جوانی مان را پای شبکه خبر گذاشته ایم. من فقط 18 سال داشتم که وارد شبکه خبر شدم. برای همین عرق زیادی به این شبکه داریم.» عابدی هم می گوید: «ما برای شبکه خبر خیلی زحمت کشیدیم به خاطر همین دوست داریم در همین شبکه بازنشسته شویم.»
شبکه خبر در چند سال اخیر خبرنگاران و گویندگان خبر جوانی را جذب کرده که به قولی نسل بعدی این شبکه هستند. عابدی درباره گویندگان جوان و کسانی که علاقه به کار خبر در رسانه دارند توصیه های جالبی دارد: «من از تلفن جواب دادن و بالا و پایین پریدن در رادیو به اینجا رسیده ام. اگر استعداد در خودشان می بینند، بیایند. اما اگر می خواهند با پارتی بازی بیایند این کار را نکنند. آنتن تلویزیون واقعا بی رحم است. پس بهتر است صبر کنند و صیقل داده شوند بعد بیایند. چند بعدی باشند. من خودم گزارش هایم را در راه بازگشت به شبکه تدوین می کنم. باید از هرچیزی سر دربیاورند، وگرنه خودشان زود از دور خارج می شوند.»
وقتی خبرنگاران، سوژه میشوند! + تصاویر
خبرنگاری به معنای حقیقی آن، یک حرفه سخت، پرمسئولیت و پر از استرس است. وقتی خبرنگار باشید از همان لحظهای که قصد رفتن به محلی برای انجام مصاحبه یا تهیه گزارش دارید تا زمان انتشار آنها، هر لحظه ممکن است در برابر اتفاق پیشبینینشدهای قرار بگیرید که باید بهترین تصمیم را درباره آن بگیرید. اهالی رسانه در تهیه و انتشار اخبار و گزارشها با دقیقهها و ثانیهها سروکار دارند و تیزبینی، درست فکر کردن، مسئولانه عمل کردن و بهترین کلمات را برای بیان بهتر و دقیقتر مسأله انتخاب کردن، ضرورت کار آنهاست.
خبرنگارها خط مقدم تهیه خبرند و در معرض حوادث و ماجراهای بسیاری قرار میگیرند؛ ماجراهای بزرگ و کوچکی که گاه در مقابل چشمانشان اتفاق میافتد و کمتر کسی به اندازه آنها از جزئیاتش باخبر میشود.
حوادث تلخ و شیرین در عالم خبرنگاری بسیارند و خیلی از آنها هرگز فراموششدنی نیستند. خبرنگار که باشید با شادی سوژههایتان شاد میشوید و با غم آنها غمگین. خبرنگارها بنا به وظیفه اجتماعی و اقتضای شغلیشان باید همهجا سرک بکشند و از جزئیات رخدادها سردرآورند. گزارشگران رسانهها هر جا که ماجرایی در جریان باشد، فرقی نمیکند روز یا شب، حضور دارند. گاهی محل تهیه گزارش توأم با خطر است و زمانی موقعیتی کاملاً امنیتی برقرار میشود. کار در هر دو این شرایط سختهایی را برای آنها ایجاد میکند، با این حال باید زودتر از همه به محل تهیه گزارش برسند و به عنوان آخرین نفر نیز محل را ترک کنند.
17 مرداد در تقویم ایران به عنوان روز خبرنگار نامگذاری شده است. این روز سالروز شهادت محمود صارمی، خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) است که سال 1377 در حادثه تروریستی در مزار شریف افغانستان به دست نیروهای طالبان به شهادت رسید. این روز برای گرامیداشت همه خبرنگاران خستگیناپذیری است که جسورانه برای ارتقای سطح آگاهی عمومی جامعه و انعکاس دوسویه خدمات و مشکلات تلاش میکنند و سختیهای شبانهروزی را به جان میخرند.
این تصاویر گوشههایی از پشت پرده تلاشهای خبرنگارها، عکسان و تصویربرداران را برای پوشش اخبار در حوزههای مختلف نشان میدهد که عموماً در آن سوی دوربینها میماند.
حاشیه پوشش خبری نشستها و همایشها زمان مناسبی برای خبرنگاران است که با دیدن مسئولان ارشد یا فعالان حوزههای مختلف، آنها را احاطه کنند و پرسشهایی درباره مسائل روز را از آنها بپرسند. خبرنگاران تلاش میکنند سوالاتشان را مطرح کنند و در عین حال به خوبی پاسخها را بشنوند تا در انتشار آن اشتباهی رخ ندهد؛ البته گاه تجمع خبرنگاران آنقدر زیاد است که این کار با دشواری انجام میشود.
جلسات علنی مجلس شورای اسلامی یکی از پرکارترین موقعیتها برای رسانهایهاست. تنظیم درست گزارش نطق و تذکرهای نمایندهها و ارسال سریع و دقیق آن به دفاتر خبرگزاریها و روزنامهها موضوع مهمی برای همه رسانههاست. مجلس جایگاه ویژهای برای استقرار خبرنگارها و عکاسها دارد که بتوانند از فاصله مناسبی شنونده و نظارهگر مباحث در صحن علنی مجلس باشند.
جشنواره فیلم فجر روزهای داغ خبری سرویسهای سینمایی و فرهنگی خبرگزاریها و روزنامههاست. اکران فیلمها و جلسات نقد و بررسی اغلب تا نیمه شب ادامه دارد. اکرانها از صبح که انجام میشود خبرنگارها میدانند تا نیمه شب باید در همان محوطه بمانند و بصورت فعال در جلسات نقد و بررسی شرکت کنند تا بتوانند بهترین گزارشها را برای رسانههای خود ببرند.
نمایشگاه کتاب هم روزهای پرمشغلهای را برای آن دسته از خبرنگارانی که در حوزه ادب و نشر مینویسند، رقم میزند. پوشش خبری نمایشگاه و حاشیههای آن برای همه رسانهها اهمیت دارد. ازدحام در نمایشگاه باعث میشود در زمان حضور مسئولان ارشد کشوری برای حفظ مسائل امنیتی، از خبرنگاران و عکاسها خواسته شود لباسهای یکسانی به تن کنند تا با در رعایت نظم نمایشگاه، امکان تهیه گزارش خبری داشته باشند.
گاهی اوقات در نشستها و همایشهای بزرگ امکان حضور مستقیم خبرنگارها در محل برگزاری مراسم وجود ندارد. مواردی هم مسئولان امنیت سالن اجازه ورود تعداد محدودی از خبرنگاران را میدهند و ورود به سالن سخت میشود. در این مواقع بلندگوهای سالن به کمک خبرنگارها میآیند و آنها ترجیح میدهند در سکوت در اطراف یک بلندگو جمع شوند و ضبط صوتهایشان را برای ضبط شدن در کنار آن قرار دهند.
نشست سخنگوی دولت با رسانهها معمولا هر هفته برگزار میشود. در طول برگزاری این نشست خبرنگاران ضمن پرسیدن سوالات خود درباره موضوعات روز، به دقت یادداشتبرداری میکنند.
با پایان یافتن برگزاری یک نشست یا همایش، کار خبرنگارها تمام نمیشود. ارسال یا خواندن گزارش برای تحریریه خبرگزاری یا روزنامه، فصل دیگری از روند پوشش خبری یک برنامه است. این کار باید با دقت و سرعت انجام شود و ممکن است چند ساعت طول بکشد. گاهی یک اشتباه کوچک در انتقال یک کلمه یا تایپ شدن نادرست آن، لطمه بزرگی به اعتبار رسانه میزند.
کمتر پیش میآید که رئیسجمهور یکباره در جمع خبرنگارها حاضر شود؛ چراکه نشستهای رئیسجمهور معمولاً با اعلام قبلی و تشریفات رسمی برگزار میشود. اما جلسههای هیأت دولت گاهی فرصت چنین رودرویی را برای خبرنگاران فراهم میکند و قطعاً آنها نمیتوانند سوالهای پیدرپی خود را از رئیسجمهور مطرح نکنند.
حیاط دولت برای برخی خبرنگارها یکی از محلهای پرخاطره است. گاهی باید برای پایان یافتن جلسه دولت دقایق زیادی در بیخبری انتظار کشید. اما جلسه که تمام میشود و وزرا بین خبرنگاران حاضر میشوند، مصاحبه پشت مصاحبه است که روی دست خبرنگاران میماند و باید هرچه زودتر برای رسانههایشان گزارش کنند. وزیر اقتصاد و دارایی هم از جمله وزرایی است که بنا به موضوعات روزی که درباره شرایط اقتصادی کشور مطرح میشود، سوالات زیادی باید از او پرسید.
خبرنگار محیط زیست بودن هم اقتضائات خاص خود را دارد. این نشست خبری پس از یک جنگلنوردی طولانی و در خانهای کوچک در بالای کوه انجام شده است.
انتظار کشیدن جزئی جدانشدنی در نشستها و برنامههای پرچالش خبری است. هر لحظه ممکن است خبر مهمی اعلام شود و باید برای داشتن واکنش درست و مناسب آن آماده بود. دوربینها را هم نمیتوان کناری گذاشت یا حتی دقایق کوتاهی محل نشست را ترک کرد. گاهی طولانی شدن گفتوگوها هم برای خبرنگاران، خبر به حساب میآید و البته در چنین فضایی بازار گمانهزنیها و شایعات داغ میشود. اعلام نتایج دور نهایی مذاکرات هستهای ایران و 1+5 در وین خبرنگاران و تصویربرداران را در مقابل هتل کوبورگ در انتظار نگه داشته است.
گاهی حضور در محل حادثهها یا برخی نشستها برای نمایندگان رسانهها چندان ساده نیست. ازدحام جمعیت هم در محل حادثه بر مشکلات میافزاید. سال گذشته وقتی یک هواپیمای مسافربری در تهران سقوط کرد، ازدحام مردم و ممانعت پلیس کار را برای عکاسها و خبرنگاران دشوار کرده بود.
تهیه گزارشهای توصیفی و خبری از حوادث و مردم مصیبتدیده یکی از قسمتهای تلخ کار رسانههاست. خبرنگاران برای انعکاس رنج و غم حادثهدیدهها با آنها همصحبت میشوند و تلاش میکنند ابعاد آن را به خوبی به تصویر بکشند. در مراسم تشییع یکی از شهدای حادثه تروریستی سیستان و بلوچستان در بیرجند که سال گذشته رخ داد خبرنگاران تصاویر و گزارشهای زیادی از این حادثه منتشر کردند.
اغلب اوقات انتشار یک عکس یا فیلمی کوتاه از پروندههای قضایی جنجالی برای افکار عمومی جذاب به نظر میرسد. همزمان با برگزاری جلسات دادرسی پروندههای مهم و جنجالی تعداد زیادی از خبرنگاران پشت در دادگاه جمع میشوند تا همزمان با خروج متهم و یا وکیل وی بتوانند اطلاعاتی از او درباره روند دادرسی بگیرند. ممکن است این انتظار ساعتها طول بکشد. در جریان برگزاری یک دادرسی در دادسرای امور جنایی تهران عکاسها تلاش میکنند از میان تکههای شکسته شده درِ ورودی دادگاه عکاسی کنند.
خبرنگاری و عکاسی اجتماعی هم دنیای خاص خود را دارد. باید دوربین و کاغذ و قلم برداری و به دنبال سوژههای مختلف به کوچه و خیابان بروی. تهیه گزارش از مناطق مختلف شهریی و روستایی و مسائل و مشکلات آنها دلسوزی و موشکافی بسیار میخواهد. عکاسی در شهر، توجه این کودک را به خود جلب کرده است.
عموماً جابجایی عکاسها و خبرنگاران در سفرهای استانی یا راهپیماییها با اتوبوس و وانت انجام میشود. عکاسها با حرکت آهسته ماشین از سوژهها عکاسی میکنند.
مشکلات شهرها و حاشیه آنها همیشه موضوع مهم و مورد توجه خبرنگاران حوزه شهر است. دفن زباله و انباشت ضایعات یکی از موضوعات همیشه پربحث این بخش است. خبرنگاران و عکاسها هر از گاهی سری به حاشیه شهرها میزنند تا دغدغه کنترل این زبالهها و مشکلات ناشی از آن را زنده نگه دارند.
میدان تهیه گزارش و خبر برای اهالی رسانه بسیار متنوع و متعدد است، علاوه بر این همه کار آنها در این مکانها خلاصه نمیشود. این روزها رشتههای دیگری در کار رسانه ، چون روزنامهنگاری علمی برجسته شدهاند که جایگاه و شرایط خاص خود را دارند. همچنین کار در تحریریه و ویرایش اخبار و سیاستگذاری رسانه هم حساسیتهای زیادی دارند. امروزه سختیهای کار خبرنگاران و دیگر ژورنالیستها ، این حرفه را به یکی از مشاغل سخت و زیانآور در دنیا تبدیل کرده است.
حدیث روز/ با این خصوصیات هیچکس پایدار نمیماند
علائم آلرژی غذایی را بیشتر بشناسیم
وی افزود: علائم آلرژیهای خفیف غذایی در کودکان بهصورت اگزما، کهیر، حالت تهوع، اسهال و استفراغ که سبب بیوزنی بچه میشود و قرمزی دور لب، راشهای پوستی، رگههای خون در مدفوع بروز میکنند.
شریعت یادآور شد: در آلرژی شدید علاوه بر یک عارضه پوستی یکی از ارگانهای بدن کودک مثل دستگاه تنفس یا گوارش نیز درگیر میشود و بهعنوان نمونه کودک علاوه بر اگزما دچار تنگی نفس یا حالت تهوع نیز میشود. آلرژیهای شدید مثلاً در مواردی که با حالت تهوع و تنگی تنفس همراه باشد، میتوانند منجر به مرگ فرد شوند.
وی گفت: از عواملی که در ایجاد آلرژیها نقش دارند میتوان به عامل ژنتیک، تغییر سبک زندگی و زندگی آپارتماننشینی و عدم برخورد با نور آفتاب و کمبود ویتامین D که رابطه مستقیمی با ایجاد آلرژیهای غذایی دارد و افزایش روزافزون آلایندههای هوا و افزودنیهای غذایی اشاره کرد. همچنین استرس و عوامل عصبی باعث تشدید این بیماری میشود.
شریعت افزود: باید بین آلرژی غذایی و عدم تحمل غذایی تفاوت قائل شد. در عدم تحمل غذایی معمولاً فرد به خاطر مسائل آناتومی همچون تنگی روده دچار استفراغ میشود اما در آلرژیها حتماً علائم پوستی نیز در فرد ظهور میکند.
وی افزود: معمولاً در آلرژیها درمان دارویی خاصی تجویز نمیکنند و فقط پزشک با توصیه به پرهیزهای غذایی و آموزش در برخورد درست در مواقع بروز علائم خطر و آمپولهای خود تزریقی در این موارد سعی در بهبود وضع بیمار میکند.
این فوق تخصص آلرژی و ایمونولوژی گفت: برای تشخیص اینکه کودک دچار حساسیتهای غذایی است یا خیر، باید در صورت مشاهده رگههای خونی در مدفوع، عدم وزن گیری به دلیل اسهال و استفراغ و راشهای پوستی به متخصص مراجعه و تست حساسیت توسط متخصص بر روی کودک انجام شود.
وی در پایان افزود: فرد دچار آلرژی باید قبل و بعد از ورزش از خوردن مواد حساسیتزا پرهیز کند، چراکه به دلیل افزایش جریان خون این مواد با سرعت بیشتری جذب خون میشوند و فرد دچار واکنش شدیدتری میشود.منبع: فارس
پس از نوشیدن کوکاکولا چه اتفاقی در بدن میافتد؟
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
گروه بین الملل فردا – با وجود تلاش تمام عیار گروه های معارض و تکفیری حاضر در زبدانی برای مقاومت در برابر نیروهای حزب الله لبنان و ارتش سوریه، نیروهای مقاومت به پیشروی های – هر چند بسیار کند؛ اما مطمئن – خود در زبدانی ادامه می دهند و شورشیان مسلح و تروریست های محاصره شده چاره ای جز تسلیم سلاح ندارند. در این میان، تروریست های خارجی، دچار تشتت شده و به نظر می رسد راه حل کاملی برای فرار از مهلکه مرگ ندارند!
واکنش تروریست مشهور سلفی های حاضر در سوریه به مذاکرات احرار الشام
اسلام علوش، سخنگوی گروه تروریستی «جیش الاسلام» (بزرگ ترین شاخه "جبهه اسلامیه") می باشد. «احرار الشام» یک شاخه دیگر از شاخه های 7 گانه جبهه اسلامیه می باشد.
علوش در این بیانیه با فرار به جلو، ایران را متهم نبرد در سوریه کرده است!
یکی از گروه های تروریستی حاضر در نبرد زبدانی، گروه «احرار الشام» است که اخیرا به مناسبت اعلام رسمی مرگ ملا عمر، «عزاداری رسمی» اعلام کرد! این گروه مسلح اعلام کرده برای فرار از جهنم زبدانی، حاضر بود با ایران مذاکره کند و این مذاکره در سطح ابتدایی برگزار شد؛ اما ایران آن را متوقف کرده است.
شهید حسن احمد کنعان، از شهدای گردان «جعفریون»
در عملیات زبدانی، از طرف ارتش سوریه گردان «جعفریون» مشارکت دارد که شیعیان شهر حمص آن را تشکیل داده اند.
گردان جعفریون (شیعیان اثنی عشری شهر حمص سوریه)، از جمله گردان هایی است که در ایران تقریبا ناشناخته مانده است!
عکس یادگاری قهرمانان گردان جعفریون بالای سر جنازه تروریستی که در زبدانی به هلاکت رسیده است.
احرار الشام در بیانیه ای که به این مناسبت منتشر کرده، نوشته است: «بی تردید حرف آخر را در این زمینه تهران بیان خواهد کرد. درخواست ما از ایران این است که تونل امنی ایجاد کند تا احرار الشام بتواند از زبدانی خارج و به مناطق تحت سیطره متحدان خود کوچ کند! در مقابل، احرار الشام از جنگ و مواجهه نظامی در نبرد زبدانی خودداری خواهد کرد.» البته در بخش دیگری از این بیانیه، تروریست های احرار الشام ادعا کرده اند که از ابتدا برای "جهاد" وارد سوریه شده اند و همه سربازان آن برای "شهادت" آمادگی دارند!!
پادگان آموزشی احرار الشام
در همین زمینه، «احمد قرة علی» سخنگوی رسمی گروه تروریستی احرار الشام در گفت و گو با پایگاه خبری اورینت نت (وابسته به ارتش آزاد سوریه) در مورد این بیانیه گفت: «ما ابتدا از همه گروه های معارض و مسلح دعوت کردیم که در صف واحد علیه حزب الله و متحدان ایران در زبدانی بجنگیم. اما شرایط نبرد به صورتی بود که واقعا نابرابر به نظر می رسد. ما از متحدان خود در استان ریف دمشق و به خصوص از گروه های مسلح حاضر در ارتفاعات قلمون درخواست مساعدت کردیم؛ اما به نظر می رسد زبدانی به صورت کامل محاصره شده و تنها خدا می تواند به ما کمک کند!!»
خودروهای زرهی حزب الله در حال نبرد در زبدانی،
بخش هایی از شهر زبدانی، هم اکنون آزاد شده است.
سخنگوی این گروه وهابی در ادامه تهدیداتی مطرح می کند که به وضوح خوی تروریستی و وحشیانه این گروه را نمایش می دهد: «تردیدی نیست که ایران توانسته زبدانی را به طور کامل محاصره کند. اما نباید فراموش کند "فوعه" و کفریا" نیز به شعاع ده ها کیلومتر محاصره کامل شده است. اهالی این دو شهر را "رافضی ها" تشکیل می دهند که مجاهدین از آمادگی و انگیزه کامل برای قتل عام آنان برخوردارند! ما به ایران پیشنهاد دادیم در برابر حفظ امنیت نسبی زبدانی، ما نیز متقابلا ضامن امنیت فوعه و کفریا در ادلب خواهیم بود. اما ایران هیچ نرمشی در برابر این پیشنهاد از خود نشان نداد!» {پایگاه خبری تحلیلی فردا، پیش از این در گزارشی اختصاصی به محاصره و خطر قتل عام این دو شهر پرداخته بود.}
روزنامه السفیر لبنان، به صراحت نبرد در زبدانی را مهم ترین دغدغه احرار الشام خواند.
هشدار معارضان در مورد اهمیت زبدانی و ضرورت سیطره گروه های تکفیری بر آن
گفتنی است همزمان با این مصاحبه، «انس درکل» از مقامات احرار الشام در صفحه فیس بوک خود، شکست قریب الوقوع زبدانی را این گونه خواست به تهدیدی برای ایران و حزب الله تبدیل کند(!): «ایران در زبدانی دست به یک جنون زده است. ساز و برگ نیروهای اعزامی به زبدانی و حجم وسیع آنان به اندازه ای است که باید رسما از "جنون" حرف زد. ما به ایران گزینه های مختلفی پیشنهاد دادیم تا بتوانیم به راه حل های میانه دست یابیم؛ اما ایرانیان تنها یک گزینه را دوست دارند: "جنگ" ! 33 روز از مقاومت مجدان حاضر در زبدانی می گذرد؛ در حالی که امکانات نظامی مهاجمان چند برابر است و مجاهدان ماه ها محاصره سخت و کشنده را تحمل کرده اند.»
آخرین نقشه ها از نبرد زبدانی
پایگاه خبری تحلیلی فردا، یک ماه قبل در گزارشی اختصاصی، به صورت دقیق و تفصیلی در مورد این نبرد اطلاعاتی را منتشر کرد. بعد از فتح کامل زبدانی، گزارش اختصاصی بعدی از این شهر منتشر خواهد شد.
او بعد از این متن شاعرانه، رسما ایران و حزب الله را تهدید می کند: «مقاومت و رزم مجاهدان زبدانی، پایان تراژدی حزب الله و ایران در زبدانی نخواهد بود! مجاهدان سرزمین شام آرزی شهادت دارند و همگی برای عملیات انتحاری آمادگی دارند. حالا که حزب الله با تمام قوای خود به زبدانی آمده تا این جا را اشغال کند؛ مجاهدان می توانند با عملیات های انتحاری یک در برابر ده و یک در برابر پنجاه، بیش ترین تلفات را بر حزب الله وارد کنند. در نتیجه شاید زبدانی موقتا اشغال شود؛ اما ماشین نظامی حزب الله در زبدانی پنچر شده و نتیجه آن در سهل الغاب و داریا مشاهده خواهد شد!»
مسئول محلی زبدانی در تشکیلات احرار الشام، به صراحت از حضور گروه های مبارز و مسلح فلسطینی در کنار حزب الله برای آزادسازی این شهر خبر داده است.
گفتنی است طبق سیاست رسمی دولت سوریه، شورشیان مسلح در صورتی که رسما از گذشته خود اعلام برائت کنند و ضمن تحویل سلاح خود، برای تعقیب تروریست های خارجی با دولت قانونی حاکم همکاری کند، مشمول عفو خواهند شد و قیام مسلحانه شان علیه دولت و کشور سوریه نادیده گرفته می شود. این سیاست به صورت رسمی از اواخر سال 2012 کلید خورد و حتی وزارتخانه «آشتی ملی» برای پیگیری آن به صورت رسمی تأسیس شد.
بیانیه فرار به جلوی احرار الشام بعد از رد درخواست مذاکره از سوی ایران
اوج این سیاست، در سال 2013 در شهر حمص خودنمایی کرد. در درگیری های القصیر در استان حمص و برزه در ریف دمشق و به خصوص در آن زمان در درگیری های شمال استان حماه، تعداد قابل توجهی از عناصر وابسته به ارتش آزاد سوریه با ابراز ندامت از گذشته خود، سلاح های خود را تحویل داده و به عنوان شهروند عادی سوری به شهرها بازگشتند. اما این مشکل، زمانی کلید خورد که ارتش توانست بعد از محاصره کامل و مؤثر شهر حمص، از طریق محلات شیعه نشین و مسیحی نشین به مواضع گروه های تکفیری حمله کند. در آن زمان، تعداد زیادی تروریست خارجی در حمص حضور داشتند که مشمول قانون عفو نمی شدند و در نتیجه باید تا پای جان می جنگیدند!
جنگیدن تا پای جان، حتی برای نظام و ارتش سوریه نیز مطلوب نبود! علت اصلی تدوین سیاست آشتی ملی – که تا به امروز، منتقدان جدی در رده های مختلف حزب بعث سوریه دارد – «الویت اداره بر شهرها و ساختمان ها» نسبت به «جنگ و مجازات تروریست ها» بود. طبق همین منطق، وزارت «آشتی ملی»، نمایندگان خود را به میان مخالفان فرستاد و از سوی دیگر گفت و گوهای منطقه ای میان کشورهای حامی بشار اسد با ترکیه و عربستان کلید خورد که در نتیجه آن، تونل امنی برای تروریست ها ایجاد شد که در صورت ترک کامل حمص، نیروهای خود را به تلبیسه و از آن جا به سمت شمال (حلب) اعزام کنند. گروه تروریستی «احرار الشام» در آن زمان، یکی از گروه های تروریستی خارجی فعال در سوریه بود که توانست از این نبرد جان سام بدر برد تا در شمال سوریه فتنه انگیزی کند.
گروه گزارش ویژه مشرق - ابو عمر البغدادی (ابوعبدالله الرشید البغدادی، هلاکت2010)، که بنا به سوابق موجود، بنیان گذار «دولت اسلامی عراق و شام» محسوب میشود، ساختار کنونی اداره داعش را طرحریزی کرد. او که بنا به گزارشها، به سان بسیاری از چهرههای کلیدی داعش، جزو افسران ارتش بعث عراق بود، مجموعهای از شوراها را به عنوان ساختار سازمانی معین کرد که به این قرارند: شورای رهبری، شورای شریعت، شورای «شورا»[1] (منظور مجمع مشورتی است) شورای نظامی، شورای امنیتی و تروئیکای شریعت (مفتیهای سه گانه). البته لازم به ذکر است که در سالهای پس از هلاکت ابوعمر البغدادی، و ارتقاء و گسترش گروه «دولت اسلامی عراق و شام»(داعش)، به لحاظ کمی و کیفی این شوراها دچار تغییراتی شدند( به ویژه از بعد از فتح 4 استان عراق در تابستان گذشته). اکنون بر اساس قراین و گمانهزنیها، شورای مالی، شورای قضایی، شورای رسانه، شورای امور اطلاعاتی، شورای امداد جنگنجویان به ساختار قبلی اضافه شدهاند.
شورای شریعت: بنا به گمانهزنیها، خود ابوبکر البغدادی شخصا در رأس این شورا قرار دارد. دارای 6 عضو است که با تشبه به «شورای 6 نفره» تعیین خلیفه ایجاد شده است، که عمر ابن خطاب، در بستر مرگ شکل داده بود. دو کارویژه اصلی آن، یکی نظارت بر انطباق عملکرد شوراهای دیگر با شریعت، و دومی انتخاب خلیفه در صورت مرگ خلیفه کنونی است. به تعبیر بسیاری از کارشناسان غربی، شورای شریعت با وجود سهم کمتری که در اخبار مربوط به داعش دارد، حیاتیترین بخش این گروه است. نظارت بر خطابههای خود به اصطلاح «خلیفه ابراهیم» (ابوبکر البغدادی)، و سایر چهرههای کلیدی داعش، ابلاغ مجازاتها، مواعظ، حکمیت، نظارت بر رسانههای گروه، تدوین مواد آموزشی برای نیروهای تازه جذبشده و مشاوره به خلیفه برای تصمیمگیری درباره سرنوشت گروگانهای گروه، از جمله کارکردهای دیگر شورای شریعت به حساب میآید.
توصیههایی چون آتش زدن معاذ الکساسبه (خلبان اردنی) و سربریدن جیمز فولی آمریکایی، از توصیههای آن بوده است. یکی از مفتیهای جداشده از داعش، در مصاحبه با روزنامه الاخبار، گزارش داد که علاوه بر شورای اصلی، شوراهای کوچکتری در هر ناحیه وجود دارد که با هماهنگی با شورای اصلی، درباره امور همان ناحیه تصمیمگیری میکند. به گفته او، شورای اصلی دارای دو مفتی اصلی است که مفتی عراق و مفتی سوریه هستند. همین منبع، از فردی به نام «ابوعبدالله الکردی» به عنوان مفتی عراق نام برد.
یکی دیگر از به اصطلاح علمای سابق داعش، در مصاحبهای که به صورت ناشناس با الشرق الاوسط انجام داده، روابط حاکم بر شورای شریعت را این گونه توضیح میدهد:
"با وجود این که البغدادی در رأس شوراست، ولی همیشه نظر مفتیها را جویا میشود. همه مفتیها، از علمای برجسته هستند که درک عمیقی از دین دارند. همگی حافظ قرآن هستند و این درباره منابع اصلی حدیث هم صدق میکند - صحیح بخاری، صحیح مسلم، مسند ابن حنبل- ترمذی و ...- تنها برجستهترینها به شورا راه مییابند . در واقع آنها هستند که حکومت میکنند."
البته همین مسأله باعث شده که تنشها و چالشهایی هم میان اعضای خود این شورا، یا میان این شورای با سایر بخشهای داعش به وجود بیاید. به ویژه آن جا که این به اصطلاح علما هم نمیتوانند برای پارهای اعمال داعش توجیه شرعی پیدا کنند! یا زمانی که به توصیههای آنها به عنوان روحانیون برجسته از سوی سایر بخشها یا حتی خود مثلا خلیفه ترتیب اثر داده نمیشود. «هشام الهاشمی»، یکی از برجستهترین کارشناسان مسایل داعش و نویسنده کتاب «دنیای داعش» از برخی شیوخ شناخته شده دولت اسلامی نام میبرد که در سال 2014، بر سر همین مسایل از گروه فاصله گرفتند: ابوشعیب المصری، ابوسلیمان العتیبی، احمد المطیری، منیعه المنیعه و ابوهمام الشامی.
حتی به گفته هاشمی، برخی از آنها با نفس اعلام خلیفه از سوی گروه مخالف بوده و هستند، چرا که به اصطلاح حجت شرعی برای اعلام خلیفه نمیبینند. البته برخی روایتها حاکی از آن است که انتخاب البغدادی، بدون مشورت با شورای شریعت انجام گرفت. گرچه نیاز به یادآوری نیست که چنین اختلافاتی اگر وجود داشته باشد، بیشتر بر سر حدود قدرت و وزن کشی اختیارات در درون خود گروه است و وجه سیاسی دارد، وگرنه بسیاری از اعمال سبعانه و مخوف داعش از قبیل ذبح انسانها، مصلوب کردن، مثله کردن، به بردگی گرفتن و آتش زدن انسانهای زنده همگی با مهر تایید همین شورای شریعت انجام گرفته است. گویی اصولا برای سایر اعمال یک گروه خونخوار و شقی و قسی حجت شرعی و توجیهات منصوص وجود دارد، و اختلاف بر سر پارهای اعمال سلایق در اجراست!
به هر حال، خود این شورا از چند کمیته تشکیل شده است که شامل کمیتههای فتاوا، تحقیق، مدارس مذهبی، امر به معروف و نهی از منکر، مساجد و قضاوت میشود. مثلا کمیته مدارس مذهبی مسؤول ارایه درس به نیروهای تازه وارد، آموزش قضات و امامان مساجد است. گرچه روحانیونی از ملیتهای مختلف در این شورا حضور دارند، ولی دست بالا از آن عراقیهاست. از معروف ترین روحانیون شورای شریعت می توان به ابو بکر القحطانی، عثمان النازح و ترکی البنعلی اشاره کرد که موسوم به تروئیکای شریعت هستند(گزارشهای تاییدشده از هلاکت عثمان النازح در محاصره عین العرب وجود دارد). علاوه بر کتب معتبر حدیث در نزد اهل سنت (صحاح سته)، کتاب هایی چون «فقه جهاد»[2](14 درسگفتار فردی به نام ابوعبدالله مهاجر) هم مورد استفاده شوراست. به علاوه کتاب «مدیریت وحشیگری»(اداره التوحش) نوشته یکی از استراتژیستهای القاعده به نام مستعار ابوبکر ناجی (محمد حسن خلیل الحکیم یا ابوجهاد مصری) در زمینه مسایل راهبردی مورد استناد آن هاست.
عثمان النازح معدوم - از مفتیان شورای شریعت
به نظر می آید که داعش، با به دست آوردن قلمرو بیشتر روی زمین و قرار دادن تعداد بیشتری از اهالی عراق و سوریه تحت سلطه خود، اکنون به دنبال ایجاد یک نوع سامان سیاسی-اجتماعی بر مبنای نسخه داعشی از اسلام است. به بیان دیگر، با گذشت چهار سال از ظهور طوفانی داعش به عنوان یک جنبش انقلابی که نظم موجود در عراق و سوریه را به چالش کشید، حالا این گروه تروریستی خونریز به دنبال تثبیت خود به عنوان یک حکومت در سرزمینهای تاکنون غصب کرده است. در این میان، تدوین و اجرای احکام «شریعه» (قرائت وهابی-تکفیری از اسلام) در قالب «فتاوا»، مهمترین ابزار داعش برای حکومت درازمدت است، چرا که داعش به ساختار پارلمان و دستگاه قانونگذاری مدرن اعتقادی ندارد. مسلم است که برای اجرای چنین پروژهای، علمای داعش که به عنوان «مفتی» شناخته میشوند و رهبران معنوی آن به حساب میآیند، نقشی اساسی برای این گروه ایفا میکنند. در یک کلام، شورای شریعت، نقش یک مجلس قانونگذار را برای داعش بازی میکند. در ادامه به معرفی چند تن از مهمترین مفتیان داعشی میپردازیم.
ترکی البنعلی
ترکی البنعلی، با نام اصلی ترکی بن مبارک بن عبدالله (معروف به ابوضرغام و ابوهمام الاثری، کنیه: ابوسفیان سلمی،1984) روحانی 31 ساله متولد بحرین، به عنوان رسانهایترین ایدئولوگ داعش شناخته میشود. او به طور مرتب در انظار حضور به هم میرساند، سخنرانی میکند، وارد مباحثات فعال اینترنتی با حامیان و منقدان خود میشود و در کل، به ویترین معنوی داعش تبدیل شده است. او با ریش و موهای بلند سیاهرنگ و مرتب شانه شده، لباسهای سفیدرنگ آراسته و عینک ظریفی که به چشم میزند، تلاش می کند چهره یک روحانی تندروی جوان و جذاب را به نمایش بگذارد. بر خلاف بسیاری از چهرههای کلیدی داعش، فضای مجازی پر از عکسها و ویدیوهای این ایدئولوگ داعشی است و این نشان میدهد که تشکیلات داعش روی بعد تبلیغی کار او، حساب زیادی گشوده است. هشام الهاشمی، کارشناس خبره مسایل داعش، او را "مثل حصاری می داند که از ایدئولوژی داعش در برابر نفوذ، محافظت میکند."
اخباری وجود دارد که او نویسنده "شرح حال رسمی" خلیفه خودخوانده داعش، ابوبکر البغدادی است. بیانیهها و سخنرانیهای این روحانی جوان و فوق-تندرو در مقیاس وسیع در مناطق تحت کنترل داعش تکثیر و توزیع میشود. بنا به زندگینامه مختصری که از او در سایتهای جهادی وجود دارد، او در یک خانواده سرشناس بحرینی به دنیا آمد و پرورش پیدا کرد. برای تحصیل علوم دینی به کالج مطالعات عربی و اسلامی دبی رفت، ولی بعد از مدتی به دلیل ایدئولوژی افراطی خود از دبی اخراج شد. او تحصیلات دینی خود را در مدارس اسلامی بحرین و بیروت تکمیل کرد و خیلی زود به چهره برجسته جامعه کوچک سلفیهای فوق-محافظهکار در کشورهای حوزه خلیج فارس تبدیل شد. او اوایل سال گذشته میلادی به سوریه رفت و به داعش پیوست. نوع اسلامی که بن علی ارایه میدهد، حال به جایی رسیده که نه تنها از سوی علمای سنتگرای منطقه زیر سوال رفته، که حتی بسیاری از علمای جهادی هم او را به خاطر تندروی مورد نکوهش قرار دادهاند. از جمله «ابومحمد المقدسی» (عسام البرقاوی) روحانی تندروی اردنی که گویی زمانی مرشد ابومصعب الزرقاوی و البته استاد همین البنعلی بود، و همچنین «ابوقتاده الفلسطینی»، دیگر روحانی تندروی فلسطینی، این نوع اسلام را وحشیانه معرفی کرده و پیروان آن را مشتی جنایتکار خواندند.
ترکی البنعلی، یکی از نظریهپردازان ذبح «کفار» است. همچنین او کسی است که برای حراج زنان ایزدی برای بردگی، توجیه شرعی ارایه کرد. در یک تالار گفتوگوی اینترنتی در یکی از پایگاههای وابسته به داعش، او با استناد به نظر «ابن تیمیه» (نیای فکری وهابیت)، بردگی زنان جنگجویان کافر را مجاز دانست. در این جا تذکر این نکته لازم است که، گویی یک نوع بده بستان میان به اصطلاح علمای داعشی و جنگجویان جوان این گروه برای دادن فتاوای باب میل به وجود آمده است. به این مفهوم که، داعش به مانند سلف خود القاعده، با کنار گذاشتن روحانیت سنتی، ادعای رجوع بیواسطه به قرآن و حدیث را دارد. اصولا از دید جهادیها، روحانیت سنتی در جهان عرب چیزی بیش از آلت دست حکام خودکامه کشورهای منطقه نیستند.
نوجوانان و جوانانی هم که به داعش می پیوندند، چندان آگاهی عمیقی از اسلام ندارند. آنها در اوج شهوات و خواستههای جوانی، عمدتا به قصد آزادسازی تکانههای جنسی و خشونت خود، آن هم در لوای جهاد، وارد میدانهای نبرد در سوریه و عراق میشوند، و در آنجا، روحانیتی هست که خود جوان است، در علوم دینی چندان عقبه و تجربهای ندارد، ولی فتاوای برانگیزاننده و باب میل این جوانان میدهد (آخرین مورد از چنین شاهکارهایی برگزاری مسابقات قرآن با هدیه یک زن اسیر به برنده مسابقه بود!). ایمن التمیمی، از تحلیلگران مسایل جهادیها در سوریه و عراق، معتقد است:
«قطعا یک مساله شکاف نسلی در این جا وجود دارد. دولت اسلامی متفکران و جنگجویان جوان را جذب میکند.»
در همین راستا، روزنامه لبنانی الاخبار، در گزارشی از هشدار البنعلی به رهبری داعش خبر داد. بر مبنای این گزارش، بن علی به البغدادی گفته است که گروه با "فروپاشی آرام" رو به رو خواهد شد، مگر این که موفق به ارایه روحانیون جوان و افراطی جدید شود. گویا با چراغ سبز رهبری داعش، کار جذب دانشجویان افراط گرای مدارس اسلامی در سعودی، اردن، یمن و مراکش شروع شده است.
در اردیبهشت ماه دو سال پیش، وقتی ابوبکر البغدادی، شروع گسترش امارت خود را به سوی سوریه اعلام کرد، البنعلی اولین کسی بود که تک نگارهای با عنوان "دستها را برای بیعت با البغدادی دراز کنید" نوشت.، و از همه مسلمانان مجاور امارت البغدادی خواست که با امیر او بیعت کنند. عجیب این که در همان تک نگاره، خلیفه شدن البغدادی را پیشگویی میکند: " از خدا میخواهیم روزی را که شیخ خود را بر بالای کرسی خلافت ببینیم." به علاوه، او در شرح حالی که برای البغدادی نگاشت، نسب او را به حضرت محمد(ص) رساند تا شرط قریشی بودن خلیفه تأمین شود!
در اواخر آوریل 2014، البنعلی مقاله دیگری نوشت که در آن اعلان عمومی خلافت دولت اسلامی را در 29 ژوئن 2014 (1رمضان1435) پیشگویی کرد. در این مکتوب، بنعلی، پیش از کسب قابلیت سیاسی کامل توسط داعش برای اعلام خلافت، همان استدلال حقوقی و شواهد برآمده از نصوصی را به کار برد که اندکی بعدتر، سخنگوی رسمی داعش در اعلان خلافت ماه رمضان خود به کار برد (و این نشان از نفوذ بالای البنعلی در این گروه تروریستی دارد) -عمده این استدلالات برگرفته از تفسیر معروف «ابوعبدالله قرطبی» (فقیه و مفسر،متوفی 671هجری) موسوم به «تفسیر قرطبی» گرفته شده است. بنعلی خلافت داعش را به عنوان " هسته آن خلافت پیشگویی شده و مبتنی بر مشیت الهی" دانست. او دولت اسلامی عراق و شام را واجد آن حدی از قدرت و قابلیت سیاسی دانست که مقدمه یک خلافت اسلامی است.
در سوابق البنعلی چند نوبت بازداشت در کشورهای مختلف به دلیل اتهاماتی چون اشاعه تفکرات خشونتگرا، از راه به در کردن جوانان و ایدئولوژی انحرافی دیده میشود و پیش از پیوستن به داعش، او را از ورود به کشورهای امارات متحده، کویت، مصر و قطر منع کرده بودند. البنعلی شاگرد «ابومحمد المقدیسی»، معروفترین روحانی تکفیری زنده دنیا و پدر معنوی القاعده هم بوده است. بررسی مکتوبات و سخنرانیهای این دو، نشان از بعضی خطوط ذهنی مشترک و همفکری و تعاملات میان این دو به اصطلاح متفکر تکفیری دارد. پیش از پیوستن بنعلی به داعش، او در چند کتاب خود به تحسین استادش پرداخت و از اندیشه اش دفاع کرد. المقدسی هم در جواب، دانش دینی شاگرد خود را گواهی کرد. به این ترتیب که به او «اجازه کلی» برای تدریس تمام آثار او (المقدیسی) را داد. المقدیسی در مقدمهای که برای یکی از کتابهای بنعلی در سال 2009 نگاشت، چنین از او یاد کرد:
"وقتی شور فوقالعاده و حمایتش از دین، توحید، جهاد و مجاهدین را دیدم، به او اجازه تدریس همه کتابهایم را دادم....اگر شیخی حق بالیدن به شاگردش را داشته باشد، من به این برادر عزیزم میبالم."
وقتی المقدسی یک «شورای شریعت» در وبسایت خود ایجاد کرد (پاییز 2009) ، بنعلی را یکی از مفتیهای آن تعیین کرد و حتی زمانی که خود در زندان بود، به او اجازه صدور فتوا به جای خود را داد.
بنعلی از نامهای مستعار زیادی استفاده کرده است تا به قول خود از شر "جباران و سرکوبگران کشورهای عربی" در امان بماند. با قدرتگیری داعش از اوایل 2014، او در سوریه مستقر شد و از آن موقع به بعد بیشتر نام واقعی خود را به کار میبرد (برخی اسامی مستعار او: ابوخذیفه البحرینی، ابوحزم السلفی، ابوبکر ابن عبدالعزیز الاثری). هنگامی که دولت بحرین تهدید کرد که شهروندی بحرینیهایی را که در سوریه میجنگند، باطل خواهد کرد، مگر این که ظرف دو هفته به بحرین برگردند، او با نوشتن شعری، ضمن دست انداختن مفهوم شهروندی، چنین پاسخ داد: "آیا منطقی است حالا که تازه به شام، سرزمین نبردهای حماسی رسیدهایم، بازگردیم؟....سرزمینی که در آن اسلام حاکم است، سرزمین من است؛ این جا سکونتگاه من است و به آن تعلق دارم."
با جاگیرشدن البنعلی در قلمرو غصبشده داعش در سوریه و دست بالا یافتن این گروه میان گروههای تروریستی-تکفیری دیگر منطقه، او کم کم قلم خود را علیه چهرههای مذهبی سایر گروهها تیز کرد. مهمترین این گروههای رقیب داعش، جبهه النصره و مجمع شورای حرکت احرار الشام هستند. او با انتقاد از روحانیون تکفیری شناخته شدهای چون «ایاد قنیبی»، «ابوبصیر الطرطوسی»، «ابومحمد الجولانی» و «عدنان العرعور» شروع کرد و اکنون خود «ایمن الظواهری» و البته استاد سابق یعنی «ابومحمد المقدیسی» و «ابوقتاده فلسطینی»زیر ضرب حملات کلامی این ایدئولوگ داعش قرار دارند. حمله به استاد سابق البته از همه مهمتر است و نشان از تعمیق شکاف نسلی میان جبهه تکفیر دارد.
المقدیسی در بیانیهای در اوایل 2014، از شیخهای جوان جهادی انتقاد کرد که حرمت پیران را نگه نمیدارند (مانند ظواهری و ابوقتاده). او آنها را متهم کرد که بر شانههای بهترینها و درخشانترینها (!) ایستادهاند و همزمان تفکر آنها را بیاعتبار میکنند. چند روزی پیش از آن، بنعلی در بیانیهای، سن و سال بالای امثال ابوقتاده را عامل آشفتگی ذهنی و عدم درک آنها نسبت به داعش دانست. به واقع این بیانیه، اظهار مخالفت آشکار سران داعش با مفهوم «اسبقیت» به عنوان فاکتور برتری میان گروههای تکفیری بود؛ امری که بعدتر در نبردهای خونین میان النصره و داعش خود را نشان داد. البته با توجه به سن نسبتا کم خود البنعلی، طبیعی است که او و چهرههایی شبیه به او به دنبال سرنگونی تخت اهل فتوای سالخوردهتر و جاافتادهتر تکفیری باشد، تا اینگونه به جایگاه خود استحکام دهند و نقش خود را بر تارک تفکر سلفی-جهادی حک کنند.
به نظر میرسد پروژه البنعلی برای ایجاد یک نسل از رهبران مذهبی جوان فوق افراطی و آشنا با دستگاههای تبلیغی مدرن، یکی از ستونهای برنامه گروههای تروریستی داعش، در سالهای آتی باشد. به هر حال، پس از شخص به اصطلاح خلیفه ابراهیم، ظاهرا ترکی البنعلی مهمترین چهره اصطلاحا معنوی داعش باشد.
ابومحمد العدنانی
ابومحمد العدنانی الشامی، با نام اصلی «طاها صبحی فلاحه»، سخنگوی رسمی گروه دولت اسلامی عراق و شام (داعش) است. او در سال 1977 در شهر «بنش» از استان ادلب سوریه به دنیا آمد. البته او بیشترین دوران عمر خود را در شهر حدیثه در استان الانبار عراق زندگی کرد و جزو اولین جنگجویانی بود که نبرد با نیروهای ائتلاف را در عراق آغاز کرد. در سال 2005، با نام جعلی «یاسر خلف حسین الراوی» توسط آمریکاییها دستگیر و 5 سال بعد در 2010 آزاد شد. به گفته مقامات امنیتی عراق او از نامهای مستعاری چون طاها البنشی، جابر طاها فلاح، ابوبکر الخطاب و ابوصادق الراوری بهره میبرد.
در 15 آگوست 2014، شورای امنیت نام او را به فهرست تحریم مالی و تسلیحاتی افراد و موجودیتهای مرتبط با القاعده اضافه کرد. در 18 آگوست 2014، وزارت خارجه ایالات متحده هم او را به عنوان «تروریست جهانی ویژه» معرفی و جایزهای تا سقف 5 میلیون دلار را برای اطلاعات منجر به دستگیری او تعیین کرد. در 22 سپتامبر 2014، یک سخنرانی به شدت تحریککننده با عنوان "به راستی که خداوند شما همواره ناظر است" از او منتشر شد، که بسیاری از ناظران آن را نخستین دستور رسمی داعش به پیروان این گروه، برای کشتن «کافران» در کشورهای غربی تلقی کردهاند:
«اگر میتوانید یک کافر آمریکایی و اروپایی را بکشید - به ویژه فرانسویهای خبیث و پلید- یا یک کانادایی، یا یک استرالیایی، یا هر کسی از جبهه کفار، از جمله شهروندان کشورهایی که وارد ائتلاف جنگی با دولت اسلامی شدهاند، پس به الله توکل کنید، و او را به هر شیوه و راهی که میتوانید بکشید؛ سرش را با سنگ متلاشی کنید، با چاقو بکشید، یا با ماشین از رویش رد شوید، یا از بلندی پرتابش کنید، یا خفهاش کنید، یا مسموش کنید.»
مطبوعات غربی این شیوه مورد تشویق از سوی العدنانی را اشاره به قتل یک سرباز بریتانیایی به نام «لی ریگبای» دانستند که در می 2013، توسط دو جوان بریتانیایی با تفکر تکفیری در خیابانی در لندن کشته شد. هم سر اورا به زمین کوبیدند و هم با ضربات متعدد چاقو مورد اصابت قرار گرفت.
العدنانی که در سخنرانیهایی که به طور مرتب منتشر میکند به " صلیبیهای" غربی نسبت به ورود به جنگ با داعش هشدار میدهد، در پیامی خطاب به اوباما، مداخله نیروهای ائتلاف را "آخرین کارزار صلیبیون" خواند و آن را محکوم به شکست دانست، کما این که به زعم او صلیبیون همواره شکست خوردهاند.
العدنانی همان کسی بود که در شب اول ماه رمضان سال گذشته، تشکیل خلافت اسلامی را رسما اعلام کرد: «این امیدی است که در دل هر مجاهد موحدی پرمیکشد....این خلافت است. این خلافت است؛ واجب کنار گذاشته شده دوران ما...برای همه مسلمین روشن میکنیم که با این اعلام خلافت، بر همه مسلمین فرض است که بیعت خود را با خلیفه (البغدادی) اعلام کنند.»
عدنانی در سخنانی که به عنوان مواضع رسمی داعش منتشر میکند، به مسایلی چون بیعت گروههای تروریستی جدید با خلیفه داعش در سرتاسر منطقه میپردازد. برای مثال در پیام 30 دقیقهای صوتی که در 22 ژوئن سال جاری از او منتشر شد، العدنانی خبر انشعاب بخشی از تروریستهای «امارت اسلامی قفقاز» که در بیعت با القاعده بودند و پیوستن آنها به داعش را اعلام کرد. او به تروریستهای قفقازی مژده داد که خلیفه البغدادی بیعت آنان را پذیرفته است. این مسأله از این رو حایز اهمیت است که بخشی از زبدهترین نیروهای تروریستی و تکفیری در این منطقه (به ویژه داغستان) زندگی میکنند که ورود آنها به نبرد میدانی، موجب تقویت نیروی رزم داعش میشود. العدنانی از طرف خلیفه، کسی به نام «محمد القدری» را به عنوان امیر داعش در قفقاز منصوب کرد و از همه مجاهدین قفقاز خواست که به کاروان القدری بپیوندند و با او بیعت کنند و در همه چیز جز گناهان پیرو او باشند.
بخش عمده اوقات العدنانی، به مانند ترکی بن العلی، مصروف مقابله کلامی با گروههای تکفیری رقیب داعش میشود. او به ویژه جدلهای بسیاری با ایمن الظواهری، رهبر فعلی القاعده داشته است که خواهان مصالحه و آشتی زیرشاخه پیشین القاعده (یعنی داعش) با بدنه اصلی سازمان است. در حالی که داعش با سرزمینهایی که در عراق و سوریه غصب کرده است، ادعای بالادستی و مشروعیت انحصاری در میان همه گروههای جهادی دارد. به نظر عدنانی همه تروریستهایی که در گروههایی به جز داعش میجنگند، در مسیر باطل قرار دارند و تنها مسیر صحیح جهاد با کفار، پیوستن به داعش و بیعت با ابوبکر البغدادی است. او در بیانیهای که علیه نیروهای سنی معارض داعش در سوریه و لیبی صادر کرد، خطاب به انان چنین میگوید:
«ما هم دعوت خود را از سربازانی که در دار و دستههای سوریه و لیبی میجنگند، تجدید میکنیم...ما از ایشان میخواهیم که قبل از شروع جنگ علیه داعش (که همان حکم الله را اجرا میکند) مدتی طولانی فکر کنند."
در همین جمله، میزان تمامیتخواهی گروهی تروریستی آشکار است، که هنوز هیچ هویت و مشروعیت تثبیت شدهای نداشته، خود را یگانه مسیر رستگاری میداند.
یکی دیگر از خطوط اصلی که العدنانی در پیامهای خود دنبال میکند، شعلهور کردن یک جنگ فرقهای تمام عیار میان مسلمانان است. شیعیان که در بین تکفیریهای عراق به عنوان «صفویها» شناخته میشوند، هدف اصلی این تحریکات مذهبی هستند. حتی قبل از اعلام خلافت در تابستان سال گذشته، العدنانی این خط را با شدت دنبال میکرد. فراز زیر از یکی از پیامهای صوتی او به تاریخ 17 ژوئن 2013، این حقیقت را آشکار میکند. او خطاب به سنیهای سرتاسر منطقه چنین توصیهای میکند:
«اگر (در برابر شیعیان) حفاظت میخواهید، باید سلاح بردارید. نسبت به پذیرفتن هر نوع طرحی آگاه باشید، چرا که پذیرش هر طرحی، به معنای فریب خوردن دوباره از شیعیان است. به خداوند شما راه دیگری جز شمشیر ندارید، و هر چه زودتر به سراغش بروید، پیروزی بیشتری از آن شماست، و تأخیر مساوی با باخت خواهد بود."
عبدالله الجنابی
عبدالله الجنابی، متولد 1951 در شهر فلوجه عراق، یک روحانی محلی بود که نام او اول بار در جریان شورشهای فلوجه علیه نیروهای ائتلاف در عراق بر سر زبان افتاد. گرچه از زمان صدام حسین هم به عنوان امام مسجد سعد ابن ابی وقاص، نماز جمعه برگزار میکرد. اما در سال 1998، به دلیل برخی انتقادات آشکار از دولت عراق، از امامت مسجد کنار گذاشته شد. با این حال با سقوط صدام، او به جایگاهش در این مسجد بازگشت، و این بار تیغ تیز انتقادات او متوجه نیروهای آمریکایی شد.
در «نبرد اول فلوجه» (آوریل 2004) و محاصره نافرجام این شهر توسط آمریکاییها، عبدالله جنابی در کنار عمر حدید، معاون ابومصعب الزرقاوی، نقش اصلی را در مقاومت شورشیهای فلوجه در برابر آمریکاییان داشت. گرچه در جریان «نبرد دوم فلوجه» در سپتامبر همان سال و اشغال شهر توسط نیروهای آمریکایی، الجنابی از شهر فرار کرد، ولی مدتی بعد دوباره بازگشت و در رأس گروهی فراگیر از مبارزان ضد دولت عرق، موسوم به شورای مجاهدین عراق (نزدیک به القاعده) قرار گرفت.
«خون روی دست همه پلیسهاست. ساختمانهای پلیس برای شکنجه و اعترافگیری استفاده میشد...و باید نظافت شود».
این بخشی از یکی از سخنرانیهای معروف او به عنوان امام مسجد سعد بن ابی وقاص در فلوجه، در دوران سلطه القاعده بر شهر بود.
«به خداوند قادر و خون شهیدان سوگند میخوریم که ارتش صفویها وارد شهر نخواهد شد، مگر این که از روی جنازههای ما گذر کند.»
تا زمان قدرتگیری القاعده در اواخر 2013، الجنابی به طور متناوب در مناطق مختلف تحت کنترل القاعده تردد داشت. اما در اوایل 2014 به فلوجه بازگشت و دوباره مواعظ پرحرارت خود را علیه دولت عراق، شیعیان و نیروهای خارجی از سر گرفت. بنا به گزارشهای نیروهای امنیتی عراق، در هنگام برگزاری نماز جمعه توسط جنابی، حدود 200 مرد مسلح نقابدار مسجد و اطراف آن را قرق میکنند و همه حاضران در مسجد، پیش از ورود بازرسی بدنی میشوند.
الجنابی از نیروهای برجسته القاعده در عراق محسوب میشد و اتحادی راهبردی با معاون مصعب الزرقاوی، عمر حدید، برای اداره فلوجه برقرار کرده بود. از همان زمان با راه انداختن محاکم شرعی و تشکیلات امر به معروف و نهی از منکر، روی طالبان را هم سفید کرد. در زمان سلطه او و عمر الحدید، فلوجه دژ تروریستهای جهادی از ملیتهای مختلف در عراق بود. با اعلام امارت اسلامی توسط ابوبکر البغدادی، او جزو اولین فرماندهان القاعده بود که با او بیعت کرد و اکنون به عنوان امیر داعش در فلوجه شناخته میشود. به علاوه، او یکی از اعضای شورای شریعت این گروه هم هست. نکته جالب توجه در مورد الجنابی این که، او جزو رهبران مذهبی صوفی مشرب فلوجه به حساب میآید. گرچه در حال حاضر به نظر میرسد هیچ اثری از مشی ملایم و معتدل صوفیانه در او نمانده است و یکسره جامه سلفیگری بر تن کرده است.
احمد موسی جبرئیل
جبرئیل یک روحانی و واعظ 43 ساله اهل میشیگان ایالات متحده است. او در خانوادهای فلسطینی به دنیا آمد و در کودکی، به واسطه تحصیل پدرش در دانشگاه اسلامی مدینه، 3 سال در مدینه زندگی کرد. نوجوانی را دوباره در آمریکا گذراند، تا این که برای تحصیل دانشگاهی راه پدر را در پیش گرفت و به دانشگاه اسلامی مدینه رفت. او تحصیات تکمیلی خود را در رشته حقوق از دانشگاهی در ایالت میشیگان دریافت کرد.
در سال 2006، او به اتهام کلاهبرداریهای مالی مختلف، پولشویی، فریب شرکتهای بیمه و فرار مالیاتی به مبلغ 400000 دلار، به 6.5 زندان محکوم شد. در مارس 2012، با قید «تحت نظارت 3 ساله دادگاه» از زندان آزاد شد و تنها دو سه هفته بعد، اولین پیامها و موعظههای اینترنتی او در دفاع از تروریستها در سوریه، منتشر شد. او که ساکن شهر «دیربورن» ایالت میشیگان ساکن است، در نخستین پیام خود خطاب به مریدانش، بعد از آزادی در مارس 2012، چنین نوشت:
«وقتی برادران شما در سوریه سخن میگویند، همگی باید دهان خود را ببندند و گوش دهند، چرا که آنها ثابت کردهاند که مردان واقعی هستند.»
او اکنون به قطب طرفدارن داعش در ایالات متحده تبدیل شده است. جبریل به استفاده گسترده از ظرفیت شبکههای اجتماعی و فضای مجازی برای تبلیغ داعش در آمریکا کاملا واقف است و جالب این که با وجود این که تحت نظارت کامل دولت فدرال ایالات متحده قرار دارد، بیمحابا در سخنرانیهای خود نفرتپراکنی میکند و کفار غیرمسلمان را مستحق مرگ میداند. یکی از اهداف ثابت حملات کلامی او، شیعیان هستند که طبق سنت واعظان تندروی وهابی، بعضا از کفار هم بدتر معرفی میشوند.
طبق گزارش «مرکز بین المللی برای مطالعه افراط گرایی و خشونت سیاسی»، در ماه می سال گذشته میلادی، احمد موسی جبریل یکی از پرطرفدار ترین روحانیون در میان طرفداران داعش است و به نوعی نقش الهامبخش را برای جوانان غربی مشتاق پیوستن به داعش ایجاد می کند. این گزارش با تحلیل محتوای وبسایتهای طرفدار جبرئیل، نشان میدهد که جبرئیل یکسره به تشویق جوانان غربی به گسترش اسلام با شمشیر و آغاز جنگ مقدس و نفرت از غیرمسلمین مشغول است. «پتر نویمن» استاد مطالعات امنیتی کینگ کالج لندن درباره شیوه جبرئیل چنین میگوید:
«او همان توجیهات الهیاتی و سیاسی را برای این جوانان فراهم میکند که خودشان جویای آن هستند. وجود او برای داعش مهم است. او آن چه را که آنها فکر میکنند، صورتبندی میند. او خیال آنها را راحت میکند.»
این گزارش در یک پویش آماری از 190 جوان جنگجوی عضو گروههای تروریستی در عراق و سوریه، از ایالات متحده، اروپا، کانادا و استرالیا، چنین نتایجی ارایه میدهد:
-21 درصد آن ها احمد جبرئیل را د فیسبوک لایک میکردند (بالاترین درصد در میان چهرههای جهادی).
-60 درصد آنها او را در توئیتر دنبال میکردند (باز هم بالاترین درصد در توئیتر)
-78 درصد لایکهای فیسبوک جبرئیل مربوط به اعضای داعش و جبهه النصره بود.
-86 درصد دنبالکنندگان توئیتری احمد جبرئیل از اعضای داعش و جبهه النصره بودند.
البته گفتنی است که بعد از انتشار چند گزارش از فعالیتهای احمد جبرئیل در حمایت و تبلیغ برای گروههای تروریستی، مقامات دولت فدرال احساس خطر کرده و فشارها را بر او افزودند، به نحوی که از ژانویه 2015، از میزان پستهای اینترنتی او کاسته شد. لیکن در همین چند ماه سکوت اینترنتی، لایکهای او در فیس بوک از 217000 به 240000 رسید و گروههای طرفدار او که «شیخ احمد» صدایش میکنند، با ارسال پیامهایی خواستار کاهش فشارها بر او آزادی بیشتر برای فعالیتهایش هستند.
موسی سِرانتونیو
رابرت موسی سرانتونیو، متولد 1985 در ملبورن استرالیا، یکی از محبوبترین و تأثیرگذارترین مبلغان داعش، به ویژه در میان طرفداران غربی این گروه تروریستی است. این به اصطلاح شیخ استرالیایی داعش، سال گذشته، پس از 5 ماه قرار داشتن تحت نظارت پلیس فیلیپین (به دلیل دعوت به خشونت و دیدگاههای افراطی)، در جولای گذشته در شهر لاپو لاپوی فیلیپین دستگیر شد. البته بعد از بازجویی توسط مقامات پلیس فدرال استرالیا، خیلی زود آزاد شد. نکته قابل توجه این که، همزمان با این حضور در آپارتمانی در شهر لاپو لاپو، او از طریق توئیتر و فیسبوک خود، به هواداران و پیروانش چنین گزارش میداد که در راه سوریه است:
«ان شاالله خیلی زود به شام خواهم رسید. ما را که در حال بستن بار خود هستیم، دعا کنید.»
او اندکی قبلتر، در زمان اعلام خلافت ابوبکر البغدادی، با چنین واژگانی آن را تهنیت گفته بود:
«الحمدلله استقرار این خلافت در این ماه مبارک، موجی از شادی برای همه مسلمین بود، و شعف زیادی برای هم ما به وجود آورد.»
همین به اصطلاح شیخ، در زمان دستگیری، با 11 خط موبایل، یک ساعت گرانقیمت تگ هویر، و مبالغی وجه نقد، با یک زن فیلیپینی (بعد مدعی شد که همسر مسلمان فیلیپینی اوست)، در آپارتمانش به سر میبرد.
بنا به گزارش ها، او در 17 سالگی به اسلام گروید و تبدیل به یکی از معروفترین مبلغان آنلاین تروریستهای عراق و سوریه شد. گویا از اوایل 20 سالگی، سرانتونیو در ارتباط نزدیک با «انور الافلاکی»، یکی از فرماندهان اصلی القاعده قرار داشت (که در 2011 به هلاکت رسید). گزارش مرکز بینالمللی برای مطالعات افراط گرایی (مستقر در لندن)، موسی سرانتونیو را یکی از "مراجع معنوی" جنگجویان خارجی پیرو داعش معرفی می کند، گرچه هیچ مدرک روشنی از نقش مستقیم او در انتقال تروریست های به سوریه و عراق یا ارتباطگیری با آنها وجود ندارد.
او معمولا در ویدئوها و سخنرانیهای اینترنتی خود لحنی پرحرارت، جوانپسند و گاه بسیار عامیانه به کار میگیرد، در نتیجه روی تازهمسلمانان نوجوان و جوان غربی تأثیر بالایی اعمال میکند (مثلا او برای اشاره به وزارت خارجه آمریکا از واژه "فاحشه آشغال یانکی" استفاده میکند). مثل سایر مبلغان و روحانیون جوان داعشی (به ویژه ترکی البنعلی) این وهابی جوان هم به شدت متکی به شبکههای اجتماعی و ظرفیتهای دنیای مجازی است. صفحه فیسبوک او در میان تروریستهای اهل دنیای مجازی، سومین صفحه پرلایک است. روزنامه گاردین انگلیس، او را همچون یک «لیدر تماشاگران فوتبال» یا چیرلیدر برای داعش خوانده است.
«واضح است که او چهره مهمی است که پیامهای سیاسی، اخلاقی و معنوی او برای بخشی از جنگجویان خارجی جذاب است.»
به هر حال، مقامات استرالیایی، به ویژه خود نخست وزیر تونی آبوت که به شدت نگران "رشد خانگی" افراط گرایی و بازگشت تروریستها به خاک کشور، بسیار نگران و آشفته شدهاند، با این دستگیری و محدودتر کردن امکانات تبلیغی امثال سرانتونیو، قصد دارند این پیام را مخابره کنند که اوضاع فعلا تحت کنترل است.
1. رادیو بیبیسی در آستانه اشغال ایران توسط متفقین در شهریور1320
در سالهای منتهی به اشغال ایران در شهریور 1320 شوروی و انگلستان براساس رویه رقابتآمیز همیشگی خود در ایران به منظور پیگیری سیاستهای تبلیغاتی خود در طول جنگ جهانی دوم به رسانه برتر روز یعنی رادیو روی آوردند و هر کدام به فاصله اندکی از همدیگر در برنامههای رادیویی برونمرزی خود بخش فارسی تاسیس کردند. ابتدا شوروی و به فاصله حدود یک سال انگلیس رادیویی به زبان فارسی راهاندازی کردند. آلمان هیتلری نیز برای بهرهگیری از سلاح تبلیغات، رادیو برلین را پایهریزی کرده بود تا افکار عمومی ایرانیان را به سود کشور متبوع خود سوق دهد. بنابراین، در سالهای پایانی عصر رضاشاه رادیو مهمترین رسانه تاثیرگذار در حیات سیاسی و اجتماعی ایران و جهان به شمار میرفت. این مسئله درست مقطعی بود که تنها 2 سال از ورود رادیو به ایران سپری شده بود.
برنامههای گسترش رادیو که یک سال و اندی از عمر آن میگذشت با اشغال ایران با مشکل روبهرو شد. در این میان «دایره سانسور» نیز با فشار شوروی و انگلستان در اسفند ۱۳۲۰ با حضور نمایندگان این دو کشور، برای سانسور در رادیو و مطبوعات ایران و متحدین شکل گرفت.
بی بیسی فارسی که به رادیو لندن نیز معروف است، از قدیمیترین بخشهای این رسانه به زبانی غیرانگلیسی است که در دی 1319 / دسامبر 1940 با بودجه وزارت خارجه انگلیس آغاز به کار کرد. توجه به اهمیت راهبردی ایران و نقش تبلیغات در این بخش از جهان، عمدهترین ماموریتهای آن، این بود که ضمن خنثیسازی تبلیغات رادیو برلین، برنامههایی درراستای سیاستهای جنگی دولت بریتانیا و متفقین سازمان دهد و ذهن ایرانیان را آماده برکناری رضاشاه و اشغال ایران کند.
رادیو لندن با پخش مطالبی علیه رضاشاه زمینه اشغال ایران را فراهم می کردو روسها نیز با اعلامیههای فارسی که توسط هواپیماهای جنگنده روی شهرهای شمالی میریختند، وی را مورد انتقاد قرار میدادند. در مجموع اهداف و محورهای برنامههای بخش فارسی رادیو بی بیسی را در ایام اشغال ایران در شهریور 1320 میتوان به شرح زیر جمعبندی کرد:
رادیو بی بیسی توانست با مهندسی افکار عمومی ایرانیان در شهریور ۱۳۲۰، با شایعهسازی و در همآمیختن برخی واقعیتها با ادعاهای غیرواقعی، موفق به شکلدهی یک واقعیت تاریخی یعنی پایان سلطنت رضاشاه شد.
به این ترتیب که این رادیو نقش عمدهای در کنار سایر عوامل در تخریب چهره رضاشاه ایفا کرد تا حدی که آن شایعات به واقعیاتی تاریخی بدل شد و تا سالها بر اذهان ایرانیان سنگینی کرد. بی بیسی توانست با شگردهای جنگ روانی و تبلیغاتی، مقاومت ایرانیان را در برابر قوای اشغالگر بشکند و ذهن آنان را آماده پذیرش اشغال کشورشان از سوی متفقین کند. غیر از رادیو لندن که مرتبا از رضاشاه انتقاد و افکار عمومی ایران را علیه او تحریک میکرد، رادیو دهلی و سایر رادیوهای اقماری انگلیس نیز با رادیو لندن همصدا شده و بستر مناسب و قابل پذیرشی برای برکناری و تبعید رضاشاه فراهم آوردند.
2. خیانت بیبیسی فارسی به مردم ایران در دوران پهلوی
همانطور که اشاره شد، در جریان جنگ دوم جهانی رضاشاه با چرخش به سمت آلمان، در مقابل متفقین قرار گرفت، لذا انگلستان تلاش کرد تا این مهره سوخته را کنار بگذارد. در این حین بیبیسی مسئول اولیه آماده کردن شرایط برکناری رضا شاه و تحول اوضاع سیاسی به جانشین او شد. در کنار این نقش مهم، بی بی سی نقش حامی محمد رضا را داشت. چرا که انگلیسی ها بقای او را در راستای سیاست های خودمی دیدند. لذا این رسانه انگلیسی چشم خود را بر روی تمام اقدامات محمدرضا شاه جز در مقاطعی که انگلستان قصد امتیاز گیری از ایران را داشت، بسته بود؛ یعنی در شرایطی از پهلوی حمایت میکرد که بتواند منافع استعماری خود را در ایران پیش ببرد و بتواند از منابع غنی ایران بهرمهمند شود؛ به عنوان مثال در شکلدهی به امارات متحده عربی و قائلهسازی در خصوص جزایر سهگانه ایران دیده میشود.
3. نقش بی بی سی در کودتای 28 مرداد و غارت نفت ایران
در جریان ملی شدن نفت، انگلستان که بیشترین زیان را دیده بود تلاش کرد تا بار دیگر نفت ایران را در اختیار خود بگیرد. در سال 1330 در ابتدای ورود هریمن نماینده آمریکا به ایران، انگلیس سعی داشت از طریق حزب توده در خیابانهای تهران آشوب ایجاد کند. این آشوب در 23 تیر به وجود آمد که طی آن عدهای کشته و زخمی شدند. روز 24 تیر رادیو بیبیسی در تفسیر وقایع ایران گفت: «فاجعه روز یکشنبه نشان داد که دکتر مصدق حاکم و مسلط بر اوضاع نیست و کمونیستها در کمین هستند که ایران را ببلعند و اگر انگلستان پای خود را کنار بکشد کار ایران تمام خواهد شد.» این تبلیغات سوء بر بستر زمینه سیاسی ایران تا زمان سقوط دولت ادامه داشت.
در این زمان بیبیسی سه وظیفه مهم و
سرنوشتساز برعهده داشت:1- ارتباط میان کودتاچیان و شاه. 2- ابلاغ پیام رمزی به شاه
جهت جلب اعتماد او. 3- حمایت از کودتاچیان و ضعیف کردن جبهه مصدق با تبلیغات
وسیع.
برهمین اساس در لندن داربی شر و وودهاوس ترتیبی دادند که برنامه اخبار
بیبیسی که همیشه با عبارت «اکنون نیمه شب به وقت لندن است» آغاز میشد، با عبارت
«اکنون دقیقاً نیمه شب است» آغاز شود. این علامت رمزی بود برای شاه که انگلیسیها
از او حمایت خواهند کرد. رادیوی بیبیسی فارسی در فاصله 25 تا 28 مرداد همچنان به
پخش و انتشار «گفتنیهای لازم» مشغول بود. بیبیسی فارسی در شب 28 مرداد در پایان
برنامهای که بر ضد مصدق پخش کرد بار دیگر همان شعر فردوسی را یاد کرد که در شب 25
شهریور 1320 آورده بود: چو فردا برآید بلند
آفتاب/من و گرز و میدان و افراسیاب
4. نقش بی بی سی در جدایی بحرین از ایران
در تابستان 1350 با فشار انگلستان، بحرین طی یک رفراندوم ساختگی و غیرقانونی از ایران جدا شد. بخش وسیعی از تبلیغات در این رابطه بر عهده بیبیسی بود. این شبکه که یکی از عوامل شکل دهنده 28 مرداد بود، در جریان جدایی بحرین از ایران با خیانت به ملت ایران شاه را نیز فریب داد.
این شبکه طی برنامههای خود در مورد مطالبات ایران در خلیج فارس، علیه ایران و به سود اعراب( و در واقع به نفع منافع استعماری خود) وارد عمل شد. پخش برنامه های بی بی سی در این رویداد ننگین به صورت ویژه ای جریان داشت. طوری به صورت مستمر و مداوم در راستای آماده سازی زمینه های فکری ایرانیان برنامه سازی و تبلیغ می شد. بی بی سی فریب افکار عمومی در ایران را طوری با موفقیت انجام داد که بعد از این اقدام هیچ اعتراضی صورت نگرفت.
5. کارشکنیهای بیبیسی در جریان انقلاب اسلامی
در جریان انقلاب اسلامی ایران، بنگاه سخنپراکنی بیبیسی با زیرکی خاصی همواره درصدد تضعیف مبانی انقلاب بود. این شبکه با به راه انداختن جنگ روانی علیه نیروهای انقلابی سعی میکرد تا از پیروزی انقلاب جلوگیری کرده و حکومت شاه را تداوم بخشد. بیبیسی با تفسیر وارونه رویدادها و انتشار اخبار دروغین تلاش میکرد تا بین نیروهای انقلابی اختلاف ایجاد کند، ارتش را علیه نیروهای انقلابی تحریک کند، با قدرتمند جلوه دادن رژیم پهلوی انقلابیون را از ادامه کار مایوس کند، تشکیل حکومت اسلامی را زیر سوال ببرد، حرکت تکاملی مردم را حرکت به سوی هرج و مرج جلوه دهد و با بینتیجه جلوه دادن انقلاب مردم را از شرکت در راهپیمایی بترساند.
بیبیسی در آستانه ورود امام خمینی(ره) دست به یک جنگ تمام عیار روانی علیه انقلاب زد. رادیو بیبیسی در دهم بهمن گفت که هرج و مرج در ایران حاکم شده است. این شبکه با دگرگون کردن واقعیت، ایران را در آستانه یک جنگ داخلی نشان میداد و انقلابیون را از حضور در تظاهرات ضد رژیم باز میداشت. در جریان انقلاب اسلامی بیبیسی هرگز نتوانست ضدیت خود با انقلاب اسلامی را مخفی نگاه دارد. به همین جهت مصاحبه شوندگان آن اکثرا عناصر مخالف و ناخرسند از انقلاب بودند.
از شهریور 20 تا آغاز نهضت ملی شدن صنعت
نفت، سیاست انگلیس بر آن بود تا دولت قوی در ایران روی کار نیاید. به همین دلیل، در
یازده سال، نوزده کابینه طلوع و غروب کردند؛ همچنین دیکتاتوری متمرکز که موجب گسترش
اعتراضات شده بود. در چنین فضایی که تهدید و ارعاب عوامل انگلیسی، مانع از هرگونه
اقدامی در راستای حفظ مصالح ملی میشد، تنها جریانی که توانست
با برخورداری از پشتوانه مردمی، استبداد حاکم شده بر کشور توسط این گروهها را خنثی کند، گروه فداییان اسلام بود.
بیبیسی در این بخش نه از ماهیت هژیر سخنی به میان
میآورد و نه از گروهی که این عنصر سد راه برگزاری انتخابات
آزاد را از میان برداشت؛ در حالی که به گفته سنجابی با وجود چنین مجری قدرتمندی که
مانع جدی شکلگیری مشارکت مردم در اراده امور جامعه بود، امکان راهیابی افراد
غیروابسته به مجلس وجود نداشت. سیاست ضدمردمی انگلیس را به خوبی میتوانیم از نوع عملکرد افراد شاخص وابسته به این کشور دریابیم.
6. بی بی سی و تطهیر فرقه ضاله بهایت
بنای بنگاه خبر پراکنی بیبیسی فارسی از همان
ابتدا با به کار گیری افرادی از فرقه ضاله بهائیت گذاشته شده است؛ موقر بالیوزی که
یکی از سرشناسترین چهره های بهائیت در ایران بود، در ابتدا رادیو بیبیسی را بنا
نهاد و افرادی همچون باقر معین، شاداب وجدی، لطفعلی خنجی و ... را در بدنه اصلی
بیبیسی فارسی به کار گماشت و بهروز آفاق(عنصر بهایی که نقش عمدهای در بهایی کردن
کارکنان بیبیسی فارسی داشتهاست) اوایل سال 2011 بود که سایت بیبیسی فارسی را
با همکاری اعضای این فرقه انگلیسی ساخته وارد فضای مجازی کرد و با آغاز به کار
تلویزیون بیبیسی فارسی به تلویزیون آمد تا برخی از اعضا تیم بهایی مستقر در سایت
بی بی سی فارسی به همراه عناصر جدید بهایی به تلویزیون بی بی سی نقل مکان کنند.
7. اقدامات بیبی سی در فتنه 88
در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 نقش رسانه ای بی بی سی در ایران وارد مرحله جدیدی می شود. طوری که این رسانه استعماری سعی دارد از حوادث احتمالی انتخابات ریاست جمهوری سال 88 سوءاستفاده کند و برای رسیده به هدف خود نیز اقداماتی را به شرح زیر در دستور کار خود قرار میدهد؛
از سال 1385 بود که وزارت امور خارجه انگلیس پیشنهاد تاسیس تلویزیون بیبیسی فارسی را مطرح کرد و در سال 1386 بود که این پیشنهاد از سوی بازوهای رسانهای دربار سلطنتی پذیرفته شد. از همان سال 86 تمامی تلاشها برای هر چه زودتر روی آنتن بردن برنامههای بیبیسی فارسی اغاز شد و سرانجام در 25 دی 1387 و چند روز بعد از هفتاد سالگی رادیو فارسی «بی بی سی»، برنامههای تلویزیون بیبیسی فارسی روی آنتن رفت. تلویزیون بیبیسی فارسی از همان ابتدا به انتخابات دور دهم ریاست جمهوری ایران که قرار بود در خرداد ماه 1388 برگزار شود پرداخت؛ موضوعی که شاید در آن زمان برای مخاطبان عام چندان غریب نمی نمود.
7-1: 24
ساعته شدن برنامههای بیبیسی در زمان انتخابات دهم ریاست جمهوری:
شبکه
بی بی سی فارسی که چیزی حدود 6 ماه پیش از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری پا به
عرصه وجود گذاشته بود، تلاش بسیاری برای پوشش اخبار جهت دار انتخابات و نامزدها
میکرد و درست 24 ساعت پیش از آغاز رای گیری برنامههای خود را شبانه روزی کرد.
7-2:
تلاش بیبیسی در جهت تئوریزه کردن بحث تقلب:
شبکه متعلق به استعمار
پیر که از ماههای قبل ازانتخابات، خود را آماده بحرانسازی کرده بود پیشاپیش در
اخبار و تحلیلهای به اصطلاح کارشناسان سیاسی مسائل ایران، بحث تقلب را تئوریزه و
قاطعانه بر آن پای میفشرد.
بیبیسی در چارچوب سناریوی
خود، جمعه شب 22 خرداد در قالب برنامههای زنده پروژه تقلب در انتخابات را با حضور
فرخ نگهدار، رئیس گروهک فدائیان خلق و صادق صبا تحلیلگر سیاسی کلید زد و پس از این
به تناوب انتشار خبرهایی از ایران، ارتباط مستقیم و. . . کارشناسانی مانند جمشید
برزگر، هاشم احمدزاده، احمد سلامتیان، سعید برزین، مسعود بهنود و. . . در استودیو و
آدمهایی از احزاب و گروهکهای داخل ایران هر لحظه به موازات اعلام آرا انتخابات
ریاست جمهوری، بر حملات و تثبیت و تلقین تقلب در انتخابات افزود، به صورتی که نزدیک
صبح و تا ظهر شنبه جملگی گزارشهای این شبکه دستور حمله، اغتشاش و افزایش نارضایتی
بود.
7-3: نقش
بی بدیل بیبیسی در اغتشاشات:
پوشش وسیع اخبار اغتشاشات در چند
نقطه معدود تهران در این شبکه و انتشار بلادرنگ اخبار فتنه گران وبیانیههای آنان
از جمله خطوطی بود که در حوادث بعد از انتخابات توسط این شبکه خبری دنبال میشد و
به خاطر پوشش همین اخبار بود که نمایندگان مجلس عوام انگلیس از دست اندرکاران این
شبکه تقدیر و تشکر کردند.
8. وارونه نمایی بی بی سی در مذاکرات هسته ای
نقش بی بی سی در جریان مذاکرات اخیر هستهای در وین نیز در امتداد نقش تاریخی این رسانه استعماری است. بررسی محورهای تبلیغاتی و اطلاع رسانی این رسانه معاند جمهوری اسلامی به روشنی نشان میدهد که این رسانه مطابق آنچه دستور میگیرد در تلاش است تا به هر شکل ممکن از رسیدن جمهوری اسلامی ایران به اهدافش از مذاکرات هستهای ممانعت کند. در این باره باید اشاره کرد که گزارشهای تلویزیون بیبی سی فارسی درباره وضعیت سایت نطنز، پیوستن وزیران خارجه قدرتهای اروپایی به مذاکرات هستهای وین و مکانیسم لغو تحریم ها علیه ایران مهمترین سوژههای تبلیغی بنگاه رسانهای دولت بریتانیا در زمینه هستهای بوده اند. موارد زیر در این باره بیشتر توضیح میدهد:
القای بیاعتمادی به ایران: در حالی که جمهوری اسلامی ایران از نظر حقوقی تمام موازین قانونی هستهای را تاکنون اعمال کرده و فعالیتهای هستهای اش مطابق معاهده منع گسترش بوده است اما بیبی سی فارسی اصرار ویژهای دارد که همچنان انجام این تعهدات را غیر قابل اتکا دانسته و ایران را غیر قابل اعتماد نشان دهد. بر این اساس، طرح این گزاره که «هرچند 3سایت فردو، نطنز و راکتور تحقیقاتی اراک هیچ کدام معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای را نقض نکرده و آمریکا هم این را قبول کرده اما اعتماد کافی به آینده فعالیتهای هستهای ایران ایجاد نشده است» در همین راستا ارزیابی میشود.
تکرار کلیدواژه «جنگ سرد» و تاکید بر «آیندهای نامطمئن»: در این باره همواره تاکید میشود که تهدیدهای جنگ سرد تمام نشده است و برنامه هستهای ایران چالش بزرگی برای امنیت جهان و شاید بزرگترین چالش باشد. در ادامه این گزاره البته تاکید میشود که در مقایسه با خطراتی که ایران هستهای در «دهههای بعد» خواهد داشت حمله به ایران بدترین گزینه نیست! دراین جا اتاق فکرها هم البته به کمک رسانه میآیند، آنجا که به نقل از «جوزف سیرینسیونه رئیس بنیاد امنیت جهانی پلاشر موضوع هستهای ایران تا حد یک رقیب جنگ سرد برای آمریکا، بزرگنمایی میشود.
فراوانی به کارگیری واژه «پنهانکاری» در مورد ایران: در حالی که ایران در طول مذاکرات تماماً در راستای شفاف سازی حرکت کرده و در عین حال با تمام توان در پی احقاق حقوق مسلم بوده است، فراوانی به کارگیری واژه پنهان کاری از سوی بیبی سی فارسی خباثت دیگری است که این رسانه معاند مامور انجام آن است. بیبی سی فارسی با بهره گیری از بدیهیاتی چون سیستمهای حفاظتی سایتهای هستهای کشورمان اینگونه القا میکند که «تاسیسات غنی سازی نطنز نوعی کابوس برای غرب است چون تاسیساتی بسیار حفاظت شده در چندین حصار امنیتی بوده که مجاور «خاکریزی طولانی» ایجاد شده است تا این تاسیسات را از چشم ها پنهان کند»!
بازی مکرر با مفهوم «امنیت جهانی»: پیوستن وزیران خارجه قدرتهای اروپایی به مذاکرات هستهای ایران در وین نیز بهانهای برای طرح مفاهیم و گزارههای تبلیغی علیه کشورمان از سوی این رسانه غربی فراهم کرده است. بیبی سی در این مدت به دفعات اینگونه القا کرده است که مهمترین مسئله در موضوع هستهای ایران، مسئله امنیت جهانی و تهدید سلاح اتمی است و به همین دلیل است که کشورهای بزرگ در سطح وزرای خارجه به مذاکرات پیوسته اند.
تاکید بر واژه «تصمیم سیاسی» در مورد ایران: بیبی سی فارسی طی روزهای اخیر بارها حل «مسائل باقی مانده» را منوط به «تصمیم سیاسی» ایران عنوان کرده در حالی که تقریبا بر آگاهان سیاسی عرصه مذاکرات روشن است که بیش از هر چیز سردرگمی و اختلاف نظر تروئیکای اروپایی و آمریکاست که ترمز اصلی روند مذاکرات شده است.
بر این اساس به نظر میرسد که بیبی سی فارسی تاکنون نقش خود را در وارونه نمایی حقایق مذاکرات به خوبی ایفا کرده و بیشترین تاثیر را در مقصرنمایی ایران داشته است، موضوعی که این روزها در دستور کار اصلی اتاق فکرهای غربی علیه جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته است.
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی
وقتی صدام بر تبل جنگ کوبید و اولین گلوله توپ را به نشان آغاز جنگ به سوی ایران پرتاب کرد، هنوز نمی دانست قرار است با چه دلیر مردانی روبرو شود. جنگ آن هم درست به فاصله چند سال از انقلاب و دگرگونی بزرگ در مدیریت کشور، صدام را به پیروزی زود هنگام در آن امیدوار می کرد، اما همین خرمشهر ، تنها توانست ۳۴ روز در برابر متجاوزان مقاومت کند و ۲۰ ماه بعد دوباره به آغوش میهن بازگردد. در این میان ایمان قوی، در برابر اراده های تجهیزاتی به پیروزی رسید . از مردان خط شکن می توان به غواصان قوی دل اشاره کرد. شهیدان دست بسته ای که امروز برخی از رسانه هایی که از فرهنگ و اسلام ما بیگانه و دور هستند به آن ها برچسب هایی می زنند. کسانی این سخنان را بر زیان می آورند که نام فرماندهان کربلای ۴ را نمی دانند. این شیرمردان با دست های بسته چه پیامی برای ما داشتند؟ یکی از این مردان خط شکن، در همین حوالی خانه های ما است و ما برای رونمایی از بخشی از تاریخ زنده این سرزمین، به دیدارش رفتیم.
حسن قربانی؛ متولد ۱۳۴۴؛ اهل سین برخوار و ساکن شاهین شهر اصفهان. وی از سال ۶۰ وارد جبهه می شود و در عملیات های فتح المبین و محرم شرکت می کند. اولین بار از پای راست در عملیات محرم مجروح می شود و دوباره در سال ۶۱ در آزاد سازی خرمشهر به جبهه ها باز می گردد. در سال ۶۳ قبل از عملیات بدر در اطلاعات و عملیات لشکر ۱۴ امام حسین(ع) مشغول به کار می شود. نیاز به نبرد آبی خاکی در این عملیات وی را به سمت غواصی می کشاند و تحت آموزش های غواصی در شمال کشور قرار می گیرد. به گفته خودش در روی مرداب ها روی آب یخ زده بود و ما با این حال به آموزش شنای روی سطح آب (اسکینگ) پرداخت و ادامه آموزش را در اروند رود و کارون گذراند. بعد از عملیات بدر با شناسایی هایی که انجام شد منطقه فاو و اروند رود برای عملیات مشخص شد. شاید قصور ادبیات خبری در بیان این رشادت ها حق مطلب را ادا نکند. به همین منظور در ادامه با کلام دلنشین حسن قربانی، همسفر غواصان همراه هستیم:
گردان های غواص چگونه شکل گرفتند؟
حسن قربانی: به دلیل اینکه جنگ در مناطق جنوبی هم بود و ما در مناطق آبی هم درگیر بودیم، اهمیت نفوذ در آب دو چندان شده بود. برای همین مقدماتی فراهم شد تا غواصانی برای این کار تربیت شوند. با توجه به تجربیات عملیات بدر در کارون و نزدیک پادگان دارخویین آموزش ها شروع شد. هر گردان هم ده نفر را به عنوان غواص انتخاب شدند. از لشکر ۱۴ امام حسین(ع) هم صد نفر در این آموزش ها شرکت کردند. به پیشنهاد سردار شهید حسن قربانی جانشین وقت اطلاعات و عملیات لشکر ۱۴ گردانی مختص غواصی تشکیل شد.
شنیده ایم نام گردان شما یونس بود. چرا یونس؟
در اولین جلسه گردان اسم گردان مورد توجه قرار گرفت و به پیشنهاد شهید عباس افیونی، به دلیل ماجرای زندگی حضرت یونس، این گردان نیز به همین نام، نام گذاری شد.
از عملیات های خود زمانی که در گردان حضرت یونس(ع) بودید برایمان بگوئید:
در جریان عملیات والفجر ۸، ده روز قبل از عملیات در منطقه خسرآباد، دو کیلومتری اروندرود، به آموزش های شناخت منطقه و … پرداختیم. رزمنده ها به طور دقیق آب را کنترل می کردند و سرعت و عمق آن را در مناطق و زمان های مختلف اروند رود مشخص می کردند. این کار مطالعاتی، رگ حیاتی عملیات آبی بود. در شب ۲۱ بهمن ماه ۱۳۶۴ عملیات را انجام دادیم که در آن مناطقی در هورالهویزه و منطقه آبادان و خسر آباد و فاو نیز به تسخیر ایران درآمد که به مدت ۸۵ روز به طول انجامید و ۸۰ فروند از هواپیماهای دشمن ساقط شدند.
بعد از فتح المبین در تابستان سال ۶۵ عملیات کربلای ۳ در خلیج فارس روی اسکله الامیه و البکر که دشمن روی آن کار اطلاعاتی و تخریبی ضد کشتی ها و نفت کش های ایرانی می کرد، شروع شد. با توجه به سمت و عمق و حتی طعم آب در خلیج فارس این عملیات یکی از دشوار ترین عملیات های ما بود. و در نهایت این اسکله ها به تسخیر نیروهای خودی در آمد و تقریباً منهدم شدند. دو تا سه نفر از عراقی ها فرار کردند و مابقی یا کشته و یا اسیر شدند .
کمی از کربلای ۴ که مربوط به ۱۷۵ شهید غواص بود بگوئید:
اروند رود یکی از دو رودخانه وحشی جهان است. در اروند هر روز دو بار آب جذر و دو بار مد می شود و آب با سرعت حدود ۴۰ کیلومتر بر ساعت از چهار تا هفت ساعت به سمت عکس جریان رودخانه در سطح حرکت می کند. که از خلیج فارس تا اهواز این مد ادامه دارد. اروند بین ۳۰ الی ۴۵ دقیقه راکد می شود. و این زمان انجام هرگونه عملیات غواصی در اروند است و نباید این زمان را از دست داد. ما هرچه پیش می رفتیم کار برایمان سخت تر می شد و زمین ها مسلح شده بودند و مین گذاری و ایجاد تله های انفجاری و … کار را برای ما سخت تر می کرد. بعد از شناسایی های زیاد نهایتاً، رگ حیاتی دشمن در جنگ یعنی خرمشهر و بخصوص منطقه گمرک خرمشهر برای عملیات کربلای ۴ انتخاب شد. گردان حضرت یونس که در عملیات فاو ۱۰۰ نفر و در عملیات کربلای ۳ حدود ۲۵۰ نفر بودند، برای عملیات کربلای ۴، این تعداد به ۷۰۰ غواص آموزش دیده و زبده رسید. تمرین ها در منطقه فاو و اروند و چندین مرحله مانور و شبیه سازی عملیات انجام شد. قرار بود با محاصره دشمن در منطقه چند هزار نفر از نیروهایش را از کار بیندازیم و بعد از آن به سمت شهر بصره حرکت و این پایه فرو ریختن ماشین جنگ دشمن باشد . برای آغاز عملیات یک دسته ۲۰ نفره از غواصان با علم به اینکه ممکن است هرگز برنگردند ، جلودار شدند و اولین اقدامات را انجام دادند . برای اولین گام سیم تله ای که برای گیر انداختن قایق های ایران کار گذاشته شده بودند، را منفجر کردند که این خود از شناسایی قوی اطلاعات ما بود . فرق عملیات با والفجر ۸ هم که باید زمانی گروهان ها حرکت می کردند که آب در مد نباشد و این دو قرار بود در جزیره ام الاراس مستقر شوند و مابقی گروهان ها از وسط به سمت جزیره ماهی و جزیره بلاجانی حرکت و آنها را تصرف کنند
ماجرای تنها ماندن غواصان پشت جبهه دشمن چه بود؟
با همه مشکلات ما از جزیره ام الرأس گذشتیم و بعد از ۴ کیلومتر و حدود یک ساعت برخلاف جریان آب شنا کردن به نزدیکی جزیره بلجانی رسیدیم که عراقی ها بالای سرما بودند و داشتند به ما شلیک می کردند و ما باز به حرکت خود ادامه دادیم و به پشت دشمن رسیدم. ما نیروهای غواص توانستیم به مقصد برسیم، اما به دلیل آتش بالای دشمن و آماده بودنش برای مقابله توانست جلوی حرکت گردان های پشتیبانی را بگیرد. و این بود که نیرو های غواص در پشت جبهه دشمن به نحوی تنها ماندند. این درحالی است که دشمن در هر دو طرف اروند در حال شلیک به نیرو های ما بود.
و این تنها ماندن، شکست عملیات را در پی داشت.
نه. تا این لحظه از شکست عملیات حرفی نبود و همه امید به ادامه عملیات داشتند. در آن زمان یادم می آید همراه شهید شاهچراغی فرمانده یکی از گروهان های غواص لشکر در پشت یک تپه خاک نشستیم تا تصمیم بگیریم که چگونه ادامه دهیم. در همین حال تیری به بیسیم شهید عباسعلی قربانی برخورد کرد و آنتن بیسیم قطع شد. تصمیم گرفتیم برای اولین کار همین تیر باری که بیسیم ما را قطع کرده بود را از کار بیاندازیم. در همین حال بود که یک تیر به دست راست من برخورد کرد که از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج شد و آقای شاهچراغی هم با اصابت تیر به زانویشان از حرکت ایستاد و اسیر شد. شهید شاهچراغی بر اثر این جراحت و درمان نشدن در عراق به وضع بدی پایشان عفونت می کند و بر اثر همین جراحت شهید می شود. صدای تانک های دشمن شنیده می شد و من تنها دو نارنجک داشتم که با دندان کشیدم و به سمت دشمن پرتاب کردم. هنوز هم کسی فکر نمی کرد عملیات شکست خورده باشد، و مجروحین را همان جا درمان کردیم و در سنگر مانند هایی گذاشتیم تا در امان باشند و بعد که نیرو های خودی می رسند ، آنها را به عقب منتقل کنند.
دیگر تقریبا نزدیک های صبح شده بود که تانک ها هم همینطور حلقه محاصره را تنگ تر می کردند، یکی از رزمنده ها به نام آقای شفیعی با شهید خرازی تماس گرفت و وقایع را شرح داد و از او کسب تکلیف کرد و شهید خرازی فرمان عقب نشینی را داد. اینجا بود که تازه فهمیدیم عملیات شکست خورده است. متاسفانه با لو رفتن عملیات دشمن در کمین ما نشسته بود، و از انواع سلاح های برای مقابله با ما استفاده می کرد. البته ما هم دست بسته نبودیم و از انواع توپ و سلاح برای انهدام آنها استفاده کردیم . اما زدن منور ها و شلیک هلکوپتر ها و هواپیما های عراق، آسمان را در آن شب به رنگ سرخ در آورده بود.
شما چرا اسیر نشدید؟
بعد از فرمان شهید خرازی زدیم به آب و من هم مجروح بودم؛ و بالک های غواصی مان هم دور انداخته بودیم و این خود مزید بر سختی شنا در آب خروشان اروند بود. من کم کم تنها شدم، عراقی ها از عقب تیر اندازی می کردند و هر لحظه خسته تر می شدم. خوشبختانه توانستم به خشکی برسم. بعد از حدود ۳۰۰ متر پیاده روی به بچه های لشکر ۵ نصر رسیدم و با هم به سمت عقب برگشتیم. عراق در این مناطق یک سری سنگرهای دو طبقه را ساخته بود و ما از کنار این ها گذشتیم و با رسیدن مان به اروند کبیر که به دست نیروهای ما افتاده بود کسی نبود، و من تنها با دکتر شاه رجبی که هم اکنون در بیمارستان صدوقی است، همراه بودیم و یکباره دیدم یک گلوله به بدنم اصابت کرد و من فکر کردم که عمل نکرده است، اما حس درد داشتم. لباس غواصی نمی گذاشت مجروحیت خودش را نشان دهد و در ادامه یک تیر هم به پایم برخورد کرد و سطح رانم را شکافت اما زمین گیرم نکرد. سرتاسر منطقه اروند کبیر که اکنون به تصرف نیروهای ما در آمده بود در مناطق کم عمق عراق هرچه توانسته بود موانع کار گذاشته بودند. در حین برگشت قایق ما تیر خورد و آتش گرفت و بعد از ۱۰ دقیقه یک قایق دیگر رسید و من از شدت درد شکم ، کف قایق افتادم. جالب اینجا بود که یکی از رزمنده ها گفت ما لشکر امام حسین نمی ریم و به لشکر عاشورا می ریم. و من گفتم شما برو، هرجا می خواهی برو … ! من را بردند بیمارستان و دکتر به محض دیدن شکم ام ، سریع مرا به اتاق عمل فرستاد و بعد به بیمارستان تهران منتقل شدم و آنجا هم عمل کردم و بعد در اصفهان دستم را پیوند عصب کردم .
و اگر کربلای ۴ لو نمی رفت؟
شاید اگر کربلای ۴ به نتایج خود می رسید ، فضای جنگ عوض می شد. نکته قابل تأمل اینجاست که قبل از عملیات کربلای ۳ و والفجر ۸، دشمن فکر نمی کرد ما بتوانیم از اروند بگذریم. اما بعد از این دو عملیات و موفقیت آمیز بودن آن، دشمن پی به قدرت ایران در گذر از اروند و عملیات های آبی خاکی برده بود.
سرانجام کسانی که مانند شما موفق به عقب نشینی نشدند چه شد؟
اسیر شدند، دستان همه را همچون این ۱۷۵ شهید غواص می بستند و بخشی را به بصره منتقل کردند و بخشی را هم به شهادت رساندند.
کمک هایی که به عراق می رسید تأثیری در روند این عملیات داشت؟
بله. زیاد. کمک های اطلاعاتی هواپیماهای آمریکایی مثل آواکس و SR71 و… که آن ها می توانستند تمامی حرکت های ما را حتی با ثبت پلاک خودرو های ما تحت نظر بگیرند و در اختیار عراق قرار بدهند کار را برای ما سخت تر می کرد و این ها همه را در کنار خیانت های منافقین بگذارید.
اهداف کربلای ۴ دنبال شد؟
حسن قربانی: بله. چون اهداف مهمی بود. بعد از عملیات کربلای ۴ ما تا دو روز بخش هایی از عراق را تحت تصرف داشتیم که به صلاح دید آن ها را هم گذاشتیم و برگشتیم. اما تلخی کربلای ۴ با تلاشی که بچه ها انجام دادند با طراحی عملیات کربلای ۵ بر مبنای استفاده از امکانات موجود در منطقه و استفاده از پیشروی هایی که در کربلای ۴ شده بود، به شیرینی فتح کربلای ۵ تبدیل شد.
سخن آخر خود را با مخاطبان شاهین نا بفرمائید:
حسن قربانی: حرف آخری که دارم این است که همان طور که آنها بین ما نفوذی داشتند ما هم عواملی داشتیم که حتی نامه های محرمانه صدام برای ما به روز می آوردند. اما متأسفانه عده ای در پی ضربه زدن به تاریخ جنگ اند و این جنگ که هنوز اسناد زنده اش پا برجایند را دارند تحریف می کنند، دیگر چه انتظاری از واقعه عاشورایی که بیش از هزار سال از آن می گذرد، است تا تحریف نشود. امید وارم جوانان به اسناد معتبر رجوع کنند و حقایق جنگ را دریابند. چرا که اگر این ایثار و فداکاری رزمندگان و مردم ما در آن روز ها نبود یقینا امروز دشمن به خود اجازه دست اندازی به این آب و خاک را می داد.
منبع: شاهین نا
پارازیتها از کجا میآیند؟/جان مردم در خطر، چه کسی مسئول است؟
تهدید نفت خطاب به شرکت برق اهواز |
کارون پرس: نفت و برق به جان هم افتادند. |
سرویس شهری؛ به دنبال تهدید و اقدام شرکت برق اهواز برای قطع برق ادارات و تاسیسات ضروری شرکت های نفتی در اهواز، مسئولین مرطبت با این امر در شرکت مناطق نفت خیز جنوب تهدید کردند که در صورت ادامه این جسارت ها و توضیح این نکته که اهواز و خوزستان گرم ترین سال خود را در نیم قرن اخیر طی می کند، تهدید کردند که نفت و گاز و گازوئیل و مازوت ارسالی از سوی شرکت نفت به نیروگاه های تولید برق را قطع می کنند. یک مقام مسئول در شرکت مناطق نفت خیز جنوب، به کارون پرس، گفت: برای بدهی 160 میلیون تومان شرکت نفت به شرکت برق اهواز این روزها به صورت مرتب تهدید به قطع برق می شویم. این مقام افزود: اما مدیران و دوستان، این اطلاع را دارند که میلیاردها تومان نیروگاه های تولید برق از بابت مواد عرضه شده از سوی شرکت نفت به ایشان، هنوز پرداخت نشده و لذا در صورت هرگونه قطع برق از سوی شرکت برق اهواز، نسبت به اماکن و تاسیسات شرکت مناطق نفت خیر جنوب، با قطع سهمیه مواد نفتی مواجه خواهد شد. لازم به ذکر است، شرکت برق اهواز اخیرا با قطع تعدادی اماکن و تاسیسات شرکت مناطق نفت خیر جنوب و شهرداری باعث اعتراض شهروندان به این لج بازی های اداری شده بود که خواستار نظارت بیشتر نهادهای نظارتی به ویژه سازمان بازرسی و استانداری برای قطع اینگونه تهدید ها و لج بازی های اداری شده بودند. |
مدیرکل ثبت احوال خوزستان:این استان رتبه پنجم استان پر ولادت کشور رادارد
بهنام مریدی شنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا اظهار کرد: استان های سیستان و بلوچستان، خراسان جنوبی، هرمزگان، خراسان رضوی چهار استان پر ولادت کشور هستند و استان خوزستان نیز رتبه پنجم میزان ولادت را در کشور دارد.
وی بیان کرد: در چهارماه نخست امسال میزان ولادت در خوزستان نسبت به مدت مشابه پارسال 3.4 درصد افزایش، و میزان فوت در این مدت در استان نسبت به مدت مشابه پارسال نیز 0.75درصد افزایش یافته است.
مدیرکل ثبت احوال خوزستان در ادامه افزود: میزان ولادت در پارسال 2.32 دردصد افزایش یافت و میزان فوت نیز 2.5 درصد کاهش یافت.
مریدی گفت: به ازای هر یک هزار نفر بالغ بر 23.6 درصد نوزاد در خوزستان وجود دارد که متوسط کشوری 19.7 درصد است.
وی افزود: پنج استان پر ولادت کشور تقریبا هم فرهنگ هستند که میزان ولادت بالای 20 درصد دارند این در حالی است که امنیت غذایی در این پنج استان وضعیت چندان مناسبی ندارند.
مریدی با اشاره به پایین بودن نرخ فوت در خوزستان اظهار کرد: خوزستان پس از استان البرز در کشور کمترین میزان فوت را دارد که این میزان نرخ فوت در خوزستان بیشتر به دلیل مهاجرت هایی است که در استان رخ می دهد.
وی گفت: بیشتر افرادی که از استان مهاجرت می کنند و فوت می کنند،فوت آنها در استان دیگر ثبت نمی شود و همین امرباعث ایجاد تغییراتی در آمار فوتی های استان می شود.
صادرات از خوزستان 40 درصد رشد یافت
به گزارش ایرنا سید نوراله حسن زاده شنبه در نشست خبری با خبرنگاران در محل سرسرای جلسات شرکت شهرک های صنعتی خوزستان در اهواز اظهار کرد: در چهار ماه نخست امسال بالغ بر یک میلیون و 874 هزار تن صادرات از خوزستان انجام گرفت که این میزان صادرات 504 میلیون و 861 دلار درآمد داشته است.
وی گفت: وضعیت صادرات می تواند بسیار بهتر از شرایط فعلی باشد و اگر کشور عراق دچار این حوادث و اتفاقات نمی شد شاید میزان صادرات از استان به مراتب بیشتر بود.
رییس سازمان صنعت، معدن و تجارت خوزستان در ادامه بیان کرد: بر اساس تفاهم نامه ای که بین خوزستان واستان بصره کشور عراق منعقد شد مقرر شده که زمینی بالغ 1.5 هکتار زمین است تا در این مکان نمایشگاهی برای عرضه و نمایش محصولات تولیدی خوزستان فراهم شود.
حسن زاده بیان کرد: تولید کنندگان باید نگاه صادراتی داشته باشند؛ از اصول اقتصاد مقاومتی تولید و صادرات است و در این راه دولت هم باید حمایت های خود را از تولید کنندگان داشته باشد.
مدیرعامل شرکت شهرکت های خوزستان نیز در ادامه بیان کرد: قرار بر این بود که با همکاری شرکت شهرک های صنعتی استان و دانشگاه شهید چمران اهواز کلینیک صنعتی در اهواز راه اندازی شود.
اخلاق محمدیان در ادامه افزود: اما برای فعالیت اساتید و مشاوران صنعتی در این کلینیک باید هزینه پرداخت شود که شرکت شهرک های صنعتی خوزستان امکان پرداخت این هزینه را ندارد.
وی بیان کرد: برای حل این مشکل و راه اندازی این کلینیک باید بخش خصوصی را وارد کرد تا با پرداخت این هزینه امکان راه اندازی این کلینیک در جهت حمایت از صنایع و تولید کنندگان فراهم شود.
عکاسی از حیوانات شاخهای از عکاسی طبیعت است که عکاس روی حیوانات و رفتارها و عادات آنها تمرکز و لحظه های ناب و حیرت انگیز را شکار میکند.
عکاسی حیوانات شامل گرفتن عکس از پرندگان، حیات وحش، زندگی زیر آب و زندگی در جنگل می شود که عکاس ساعت ها مانند شکارچی در کمین حیوان می نشیند تا وی را در لحظه ای ناب شکار کند. این عکس ها در بخش های طبیعت صفحات عکس رسانه ها و سایت هایی چون نشنال جئوگرافی به طور ثابت منتشر می شود.
مجموعه زیر عکس هایی از دنیای حیات وحش و حیوانات خبرساز در چند روز اخیر است که در خبرگزاری ها و پایگاههایی چون نشنال جئوگرافی، کترز و اسمیتسون منتشر شده است.
پیکر 37 شهید غواص دوران دفاع مقدس از اندیمشک به دزفول رسید.
به گزارش خبرگزاری فارس از دزفول، صبح امروز دزفول بار دیگر با حضور پرشور خود ثابت کرد که همیشه ادامه دهنده راه شهدا و اسوه ایثار و مقاومت هستند.
مردم شهیدپرور دزفول از صبح امروز با برپایی ایستگاههای صلواتی در خیابانهای اصلی دزفول و مسیرهای عبور کاروان 37 شهید غواص دوران دفاع مقدس به استقبال پیکر پاک دلاورمردان و ثابت قدمان رفتند.
در حال حاضر مسیرهای خیابانهای امام خمینی شمالی و بلوار فتح المبین منتهی به میدان رودبند با جمعیت زیاد مردم ولایت مدار دزفول رو برو است.
این در حالی است که شهید عبدالامیر رمی از شهدای دزفول این کاروان را همراهی میکند و همرزمان این شهید در گوشه و کنار مسیر حرکت در حال اشک ریختن و همراهی همرزم شهید خود هستند.
این کاروان حرکت خود را از محل دانشگاه جندی شاپور دزفول آغاز و پس از عبور از مسیرهای مشخص شده به میدان رودبند منتقل و کاروان مجدد حرکت خود را از خیابان 45 متری فتح المبین، خیابان امام شمالی به سمت حرم حضرت سبزقبا و بعد به سمت مصلای امام علی طی خواهند کرد و عصر امروز دزفول را به مقصد شوشتر ترک خواهند کرد.
به گزارش خبرگزاری فارس، شهر شهید پرور دزفول در دوران هشت سال دفاع مقدس 2 هزار و 600 شهید تقدیم به میهن جمهوری اسلامی ایران کرده است.
دبیر اجرایی خانه کارگر استان خوزستان با اشاره به اینکه کارگران ساختمانی در معرض بیشترین حوادث هستند گفت: آمار کارگران مبتلا به حوادث ساختمانی در خوزستان بسیار نگران کننده است.
آقایار حسینی امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس در اهواز اظهار کرد: طی یک ماه گذشته دو حادثه فوتی در بخش صنعت ساختمان استان خوزستان و در شهرستانهای آبادان و دزفول رخ داده است.
وی با ابراز تاسف و همدردی با دو خانواده کارگر حادثه دیده، عنوان کرد: بروز این حوادث ناشی از نبود نظارت دقیق و کامل در بخش پیمانکاری ساختمان است لذا ضروری است تا به منظور جلوگیری از تکرار حوادث مشابه این نظارتها قویتر و بیشتر شود.
دبیر اجرایی خانه کارگر استان خوزستان، کارگران را از ضعیفترین قشر جامعه خواند و بروز هرگونه حادثهای برای آنان را سبب تزلزل خانوادهشان دانست و تصریح کرد: بر این اساس حضور و نظارت جدی وزارت تعاون کار و رفاه اجتماعی که مسئولیت بازرسی از این گونه کارگاهها را بر عهده دارد بیش از پیش احساس میشود تا به این ترتیب از بروز حوادث در بخش صنعت ساختمان کاسته شود.
حسینی با تاکید بر لزوم آموزش در بخش کارگران ساختمانی و صنعت ساختمان یادآور شد: بیشتر کارگرانی که دچار حوادث میشوند در این خصوص آموزش ندیدهاند.
وی از آموزش به عنوان یک ضرورت در انجام امور یاد کرد و گفت: کارگران باید به صورت ویژه و مستمر آموزشهای متناسب را با هدف کاهش حوادث ساختمانی فرا گیرند.
دبیر اجرایی خانه کارگر استان خوزستان در پایان، از دستگاههای مرتبط خواست تا در بازرسیهای خود از پروژههای پیمانکاری از گذراندن دوره آموزشی کارگران اطمینان حاصل کنند تا ضمن کاهش حوادث شاهد تحول در این بخش نیز باشیم.
المانیتور: با توجه به توافق هستهای ایران با غرب، دورنمای همکاری های سیاسی ایران با آمریکا را چگونه ارزیابی میفرمایید؟
آیت الله هاشمی: بسم الله الرحمن الرحیم. طبعاً راه آمریکا و ایران به همواری راهی که بقیه کشورهای غربی دارند، نیست. به خاطر اینکه از پیش از انقلاب تاکنون در ایران این تصور بوده که آمریکا پشت همه صحنههای مزاحمت و مانع تراشیهای علیه ایران هست. ولی به نظر میرسد که آمریکاییها میخواهند یک مقدار از گذشته فاصله بگیرند که باید این موضوع اثبات شود.
المانیتور: آیا آنچه اکنون در مورد فاصله گرفتن آمریکا از گذشته عنوان کردید، در مذاکرات هم وجود داشت؟
آیت الله هاشمی: در مسائل هستهای هم تا به حال نسبتاً خوب عمل کردهاند و الان هم میبینیم که مسؤولان اجرایی آنها که از حزب دمکرات هستند، با جمهوریخواهان درگیر هستند و هم وزیر خارجه، هم رئیس جمهور و هم افراد دیگر خیلی صریح مواضعشان را اعلام میکنند. من هم همیشه نظرم و حرف اساسیام این بود که امریکا باید به نحوی گذشته را جبران و ذهن مردم ایران را پاک کند. ممکن است تا الان که یک قسمت از سیاستهای آمریکا برای حل مسأله هستهای مثبت بود، اثر گذاشته باشد و اگر بقیه راه در پرونده هستهای به نتیجه خوبی برسد، بیشتر جلو میآیند.
المانیتور: به نظرتان، روابط ایران با عربستان و منطقه پس از توافق چگونه خواهد بود؟
آیت الله هاشمی: ما که ذاتاً با عربستان و مجموعه کشورهای عربی مسئلهای نداریم. چون آنها کشورهای اسلامی هستند که همکاری با آنها اولویت قانون اساسی ماست. حتی در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران که آن گونه از صدام حمایت میکردند، وقتی بعد از جنگ به سیاست تنشزدایی ایران جواب دادند و برای همکاری پا پیش گذاشتند، اختلافات ما خیلی زود رفع شد. در میان حوادث اختلاف انگیز کشتار مکه را داشتیم که دیدید به دستور امام حل شد. برای اینکه ذات قضیه این گونه نیست که تباین باشد.
المانیتور: اکنون، مشکل کار کجاست، یعنی تنش ها از کجا نشات می گیرد؟
آیت الله هاشمی: حوادثی که اخیراً در منطقه هست، یعنی اتفاقات سوریه، عراق، یمن و بحرین جزو مسائلی است که فاصله انداخته است. قاعدتاً اگر دولت ایران و آنها تصمیم بگیرند که با هم کار کنند، سخت نیست و مثل گذشته میشود. میتوان در یک حرکت سریع، آن هم برای مصالح جهان اسلام وضع را به صورت عادی درآورد. من این را عملی میدانم. البته باید ببینیم که این حوادث به کجا میانجامد که این خیلی مهم است.
المانیتور: آیا از شما برای سفر به حج دعوت کرده بودند؟
آیت الله هاشمی: ملک عبدالله اواخر حیاتشان دو، سه بار فشار آورد که من ماه رمضان را برای مراسم حج آنجا باشم.
المانیتور: پس از ملک عبدالله چطور؟ آیا ملک سلمان دعوتی از شما برای سفر حج بعمل آورده است؟
آیت الله هاشمی: این گروه جدید که آمدند چیزی از من نخواستند. طبیعی است که نخواهند. چون الان شرایطی نیست که بتوانم بپذیرم و به آنجا بروم.
المانیتور: در داخل عدهای توافق را عقب نشینی ایران عنوان کرده اند، نظرتان در این باره چیست؟
آیت الله هاشمی: در مورد خودمان، من فکر میکنم کسانی که مخالفت میکنند، اشتباه میکنند. هیچ عقب نشینی نبوده و ما جایگاه خودمان را حفظ کردیم و همه نیازهای زیربنایی هستهای که تا به حال داشتیم، محفوظ میماند. مسئله تحقیقات جدّی گرفته میشود که این مه1م است. حتی اگر این بحثها هم نبود، مدتی احتیاج به تحقیقات داشتیم. چون با سبکی که الان با ابزار ابتدایی غنی سازی میکنیم، نمیتواند جواب نیازهای انبوه را بدهد. الان ما میتوانیم مثلاً به شماره 6و 7برسیم که ده، پانزده برابر این محصول میدهد و احتیاج به مواد اولیه زیادی داریم. اگر ما بخواهیم 4 یا 5 نیروگاه هستهای داشته باشیم و سوخت آن را خودمان تهیه کنیم، باید در تولید خیلی قوی باشیم.
| ||
تیم خوزستان عنوان نایبقهرمانی مسابقات وزنهبرداری نوجوانان رده سنی 13 و 14 سال کشور را به دست آورد.
سیدعلیرضا قریشی، رییس هیات وزنهبرداری استان در گفتوگو با خبرنگار ورزشی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه خوزستان اظهارکرد: این پیکارها از 14 تا 16 مردادماه به میزبانی قزوین برگزار شد.
وی بیان کرد: خوزستان با ۵۳۲ امتیاز در جایگاه دوم قرار گرفت و مازندران با کسب ۶۱۷ و گیلان با کسب ۴۸۸
امتیاز به ترتیب مکانهای اول و سوم را به خود اختصاص دادند
رییس هیات وزنهبرداری خوزستان به عناوین وزنهبرداران استان در بخش انفرادی اشاره کرد و گفت: در دسته 62 کیلوگرم مهدی خطیبی دوم شد، در دسته 56 کیلوگرم علی صالحیپور به قهرمانی رسید و در دسته 50 کیلوگرم ابوالفضل جمعهپور در مکان دوم قرار گرفت.
وی عملکرد وزنهبرداران استان را در این دوره از رقابتها مثبت ارزیابی و عنوانکرد: مسابقات رده سنی 13 و 14 سال برای اولین بار بود که در ایران برگزار میشد و باتوجه به اینکه پیشینهای از قبل وجود نداشت، به نظرم وزنهبرداران استان عملکرد بسیار خوبی داشتند.
مدیرکل هواشناسی خوزستان گفت: شرایط جوی استان به گونهای است که تا فردا (یکشنبه)، بیشتر با پدیده رطوبت و شرجی مواجه خواهیم بود.
کوروش بهادری در گفتوگو با خبرنگار اجتماعی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه خوزستان، اظهار کرد: به دلیل اینکه جریانات شمالغربی در سطح استان فعال شده و سیستم کمفشار نیز به منطقه نفوذ کرده است، در این زمان انتظار رشد ابر، رگبار، رعد و برق و وزش باد شدید در مناطق شرق، جنوب شرقی و شمالی استان میرود.
وی ادامه داد: صبح امروز (شنبه)، رطوبت نسبی ماهشهر 83 درصد، آبادان 78 درصد، اهواز 74 درصد و هندیجان 70 درصد گزارش شده است.
مدیرکل هواشناسی خوزستان گفت: از بعد از ظهر امروز و امشب (17 مردادماه) احتمال وقوع رگبار پراکنده و گرد و خاک در مناطق شرقی، جنوب شرقی و شمالی استان وجود دارد. البته به دلیل محلی بودن گرد و خاک، این وضعیت پایدار نیست.
عبدالرضا فرجیان در گفتوگو با خبرنگار اجتماعی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه خوزستان، اظهار کرد: کاروان شهدا بعد از ظهر روز گذشته (جمعه) از ورودی اندیمشک وارد استان خوزستان شد و پس از استقبال مردم شهیدپرور از ورود این شهدای گرانقدر، صبح امروز این کاروان وارد شهرستان دزفول شد.
وی ادامه داد: پیکر 37 شهید که در میان آنها 6 غواص احراز هویت شدهاند، سهشنبه 20 مردادماه مصادف با سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع) در اهواز تشییع و در محلهای تعیین شده خاکسپاری خواهد شد.
مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران خوزستان افزود: شهدای غواص که دارای نام و هویت مشخص هستند، در گلزار شهدا شهرستانهای مربوطه به خاک سپرده خواهند شد. از شهدای غواص؛ شهید یوسف عقیلیزاده در رامهرمز، شهید عبدالامیر رمی در دزفول و شهدا حسینعلی بایمانینژاد، عیسی جابری، منوچهر تنگسیری و علی نبوی در اهواز تشییع و خاکسپاری میشوند.
فرجیان عنوان کرد: مسیر تشییع کاروان شهدا در اهواز در حال بررسی و متعاقبا به اطلاع هماستانیهای عزیز خواهد رسید. البته مسیر حسینیه عاشقان ثارالله تا بهشت گلزار شهدا، مسیر پیشنهادی اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران خوزستان بوده است.
وی درباره موضوع تدفین دو شهید غواص گمنام در پارک دولت کیانپارس اهواز گفت: سردار باقرزاده، فرمانده کمیته جستجو مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح کشور، به عنوان نماینده مقام معظم رهبری، مکانهایی که قرار است شهدای گمنام به خاک سپرده شوند، را به تصویب میرساند. پارک دولت اهواز نیز از جمله مکانهایی بود که به دلیل وجود یادمان بینالحرمین که هر ساله در ماه محرم و ایام اربعین مورد استقبال عاشقان ثارالله قرار میگیرد، به عنوان مکانی برای به خاکسپاری دو شهید گمنام غواص تعیین شد.
مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران خوزستان اظهار کرد: به هیچ عنوان شهدای دارای نام و هویت تعیین شده در مکانی جز گلزار شهدا به خاک سپرده نمیشوند و این موضوعی است که از سوی کمیته جستجوی مفقودین بسیار مورد تاکید قرار گرفته است.
رئیس اداره ورزش و جوانان آبادان از کسب رتبه نخست مسابقات ووشو کشور توسط «میثم شعبانی» این جوان توانمند آبادانی خبر داد.
پیمان ادیبی امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس در آبادان از کسب رتبه نخست مسابقات ووشو کشور توسط «میثم شعبانی» این جوان توانمند آبادانی خبر داد و اظهار کرد: میثم شعبانی توانست با پیروزی در تمام 6 مبارزه خود با اقتدار گردن آویز طلای این دوره از مسابقات را از آن خود کند.
وی افزود: مسابقات قهرمانی کشور در رشته ووشو روزهای 15 و 16 مرداد ماه جاری در استان قم برگزار شد.
رئیس اداره ورزش و جوانان آبادان تصریح کرد: شعبانی در وزن 65 کیلوگرم در بخش ساندا توانست با غلبه بر حریفان خود، مقام نخست این مسابقات را به دست آورد و طلایی کشور شود.
وندی شرمن: تحریم ها مانع از برنامه هسته ای ایران نمی شود/ توافق ایران و آژانس، محرمانه است
اولین تجربه ایرانیان با پدیده عجیبی به نام "اتومبیل"
این رنو مدل ۱۹۰۰ اولین تجربه ایرانیان با پدیدهای به نام اتومبیل است. مظفرالدینشاه در صندلی عقب نشسته است. عوامل حکومتی و ملیجک و سایرین پیاده یا با اسب اتومبیل را احاطه کردهاند. موسیو وارنه راننده فرانسوی هم پشت فرمان نشسته است. آرم سلطنتی هم روی در این اتومبیل حک شده است. مظفرالدینشاه در اولین سفر خود به اروپا، دو دستگاه از این اتومبیل را خرید که تنها یکی از آنها سالم به ایران رسید.
سالها طول کشید تا پس از ورود اولین اتومبیل به ایران، اتومبیلهای دیگری وارد ایران شوند. با شروع جنگ جهانی اول، چنان تعداد اتومبیلهای شخصی و ارتشی در ایران زیاد شد که به تدوین اولین آییننامه راهنمایی و راندگی در ایران انجامید.
"موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران" که نهادی دولتی وابسته به جمهوری اسلامی ایران است در گزارشی نوشته: «اندک اندک در ایران سورچیان و گاریچیان قدیمی تبدیل به رانندگان اتومبیلهای وارداتی شدند. این کار چنان کلاس داشت که هر جوانی آرزوی نشستن پشت این اسبان آهنی را داشت و بوقی که با آن شهری را شهرآشوب کند. دختران جوان هم عاشق و مرده چنین جوانان باکلاسی بودند و جواب رد به چنین خواستگارانی نمیدادند.»
اولین اتوبوس با لاستیک توپر اولیه در خطوط بین شهری ایران
قشر جدید شوفرها که همان گاریچیان سابق بودند. ضعف امکانات ماشینهای عمومی، خرابی موتور، شکسته بودن شیشه و پاره بودن صندلی و کثیفی آن، نگاه اهل طنز آن زمان را نیز به خود جلب کرده است. "مشهدی محمد علی" از درشکهچیهای قدیمی تهران بود که بعد از رواج اتوموبیل کسب و کار او کساد شد. پس چند دستگاه مینیبوس خرید و به دلیل حسن خلق خود مشهور شد. ترانه معروف "ماشین مشدی ممدلی" در وصف اوست.
ماشین بارکش و مسافرکش لاری که از بدترین و مردمآزارترین نوع مسافرکشهای اولیه در ایران بود.
با ورود اتومبیل به ایران، تصادفات رانندگی نیز به معضلی جدید در ایران تبدیل شد که تا حالا نیز ادامه دارد.
خیابان سعدی تهران رو به میدان مخبرالدوله، اتومبیلها به جای پارک کردن در کنار خیابان در میان آن پارک کردهاند.
حضور اتومبیلهای آخرین مدل آن زمان در جاده ناهموار و خاکی شمیران.
سرهنگ حسن بقایی با سه تن از افسران لشکر آذربایجان در تبریز، در اولین اتومبیل ارتشی.
نظامیانی هم که اتومبیل نداشتند به جای اتومبیل واقعی در اتومبیلی دکوری در خیابان لالهزار تصویری به یادگار انداختهاند.
از اتومبیلهای زیبای وارداتی به ایران.
یک خانواده در راه شمیران به تهران کنار جاده عکس یادگاری گرفتهاند.
اعضای خانواده سپهبد مرتضی یزدانپناه فرمانده لشکر رضاشاه در کنار اتومبیلشان.
اسدالله علم نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ در کنار اتومبیلش.
با ورود اتومبیل به ایران، مراسم عروسکشون به جای اسب و گاری با بنز و اوپل انجام شد.
کامیون خدمات عمومی در تهران قدیم در حالی که کارگران به روش قاجاری و بدون امکانات اولیه و کفش مشغول کار هستند.
ورود تبلیغات محیطی بر بدنه اتومبیلهای اولیه در ایران
دو دستگاه کامیون لاری که در ابتدای دوره رضاشاه به عنوان ماشین باری و مسافربری استفاده میشد.
سالگرد تولد ژیان در ایران
"موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران" که نهادی دولتی وابسته به جمهوری اسلامی ایران است در توضیح این عکس نوشته: «اولین پیکان تولید شده با دست ولیعهد متبرک میشود.»
بخشدار بخش الوار گرمسیری اندیمشک گفت: بر اثر آتش سوزیهای چهار روز اخیر 550 هکتار از اراضی جنگلی و مراتع این بخش به طور کامل در آتش سوخت.
غلامحسین شرافتزاده امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس اندیمشک اظهار کرد: بر اثر آتش سوزی چند روز اخیر در منطقه کوهستانی و جنگلی ریت کوه و جوروند، 550 هکتار از اراضی جنگلی و مراتع به طور کامل در آتش سوخت.
وی افزود: این آتش سوزی که از بامداد روز شنبه آغاز شده بود در روز یکشنبه مهار شد اما دوباره از روز دوشنبه در همان منطقه آتش شعلهور شد.
بخشدار بخش الوار گرمسیری اندیمشک اضافه کرد: با تلاش مردم منطقه و استفاده از بالگرد و همچنین تشکیل ستاد مدیریت بحران شهرستان و حضور نیروهای هلال احمر، منابع طبیعی این آتش سوزی ظهر امروز به طور کامل مهار شد.
شرافتزاده خاطر نشان کرد: در این آتش سوزی در مجموع 400 هکتار مرتع و 150 هکتار جنگل که شامل درختان بلوط، پسته وحشی، انجیر، کیکم،بن، زالزالک و آلبالوی وحشی است به طور کامل از بین رفت.
وی متذکر شد: به علت کوهستانی و صعب العبور بودن منطقه نیروهای امدادی از طریق هفت سورتی پرواز با بالگرد به منطقه اعزام و نسبت به خاموشی و مهار آتش اقدام شد.
وی در پایان بیان کرد: با توجه به وجود 80 هزار هکتار اراضی جنگلی و مراتع در این بخش، استقرار تجهیزات و امکانات لازم برای مقابله با چنین حوادثی ضروری است.
به گزارش خبرگزاری فارس، در یکسال گذشته بیش از یکهزار هکتار از جنگلها و مراتع بخش الوار دچار آتش سوزی شده و از بین رفته است.
بخش الوار گرمسیری اندیمشک دارای 187 روستا و حدود 25هزار نفر جمعیت است.
آتش سوزی جنگل های بخش الوار گرمسیری اندیمشک
انتهای پیام/72020/م30/
فرماندار رامهرمز گفت: طوفان شب گذشته در رامهرمز بالغ بر 20 میلیارد تومان به این شهرستان خسارت وارد کرد.
مصطفی سمالی لحظاتی پیش در گفتوگو با خبرنگار فارس در رامهرمز اظهار کرد: با توجه به وزش طوفان شدید در این شهرستان و طی برآورد اولیه دستگاههای ذیربط بالغ بر 20 میلیارد تومان خسارت به اموال عمومی و دولتی وارد شد.
وی ادامه داد: پس از وقوع طوفان ستاد بحران شهرستان تشکیل شد و کلیه دستگاههای دولتی برای رفع مشکلات به وجود آمده بر اثر طوفان بسیج شدند.
فرماندار رامهرمز تصریح کرد: از آنجایی که بیشترین خسارت به شبکه برقرسانی شهرستان وارد آمد پس از فروکش کردن طوفان و درخواست کمک از اکیپهای برق شهرهای همجوار، اقدام به بازسازی شبکه برق کردیم.
وی افزود: در حال حاضر از 50 پایه شکسته شده در بخش ابوالفارس بیش از 30 پایه تعویض شده است و اکیپهای برقرسان مشغول به کار هستند.
رئیس ستاد بحران شهرستان رامهرمز اضافه کرد: یک اکیپ در بخش رود زرد نیز مشغول رفع مشکلات برق رسانی است و با توجه به قطعی آب در بخش ابوالفارس به وسیله تانکر آب آشامیدنی مردم را تامین کردیم.
سمالی اضافه کرد: در بخش سلطانآباد نیز مشکلات شکستگی پایههای برق برطرف شده است و در روستای راهدارها نیز اکیپ مشغول تعویض پایه است.
فرماندار رامهرمز در پایان گفت: با توجه به خسارات وارد به وسائط نقلیه عمومی و شخصی و برخی از اموال دولتی و مردم، پس از وقوع طوفان به همراه نماینده مردم در مجلس، مسولان برق شهرستان و ستاد بحران شهرستان تا پایان عملیات بهسازی به مناطق آسیبدیده سرکشی خواهیم کردیم و تا پایان عملیات حضور خواهیم داشت.
همزمان با ورود کاروان شهدای غواص به اندیمشک مراسم شبی با شهدا برگزار شد.
به گزارش خبرگزاری فارس از خوزستان، بعد از ورود کاروان شهدای غواص به شهرستان اندیمشک و استقبال پرشور مردم در هوای گرم و طاقت فرسا، مراسمی همراه با مداحی و سینهزنی در سطح این شهرستان برگزار و سر انجام کاروان وارد مصلی شد.
پس از ورود این کارون مقدس به مصلی، ویژهبرنامه شبی با شهدا و مراسم وداع برگزار شد و مراسمات خاصی از جمله خاطرهگویی یکی از رزمندگان غواص عملیات کربلای 4، مداحی و دعای زیارت عاشورا به همراه زیارت مردم از شهدا صورت گرفت.
===========
گزارش از: علی بازگیر
سرویس گزارش ویژه - اعلام خبر مرگ ملاعمر، رهبر اسرارآمیز طالبان که زمانی نامش مترادف خشونت و تروریسم بود، بار دیگر گروه طالبان را در سرخط اخبار رسانههای جهان قرار داد. نکته قابل تأمل این که اعلام رسمی مرگ او بعد از دوسال و درست در آستانه دور دوم مذاکرات صلح دولت افغانستان و طالبان، به میزبانی دولت پاکستان، انجام گرفت. مذاکراتی که بیش از پیش ورود این گروه را ساختار سیاسی رسمی افغانستان محقق میسازد و به واقع مهر تأییدی بر حذفناپذیری طالبان از عرصه سیاسی این کشور به حساب میآید. با تأیید رسمی مرگ(یا قتل؟!) او توسط طالبان، بلافاصله فردی به نام ملا اختر منصور به عنوان جانشین او معرفی شد تا جلوی هرگونه انشعاب و انشقاق عمده در ساختار طالبان گرفته شود. در سطور پیش رو ضمن معرفی ملاعمر، رهبر شبحواره و شبه اسطورهای طالبان، گریزی هم به معرفی رهبر جدید و معادلات کنونی درون طالبان خواهیم زد.
بیتصویرترین رهبر دنیا
ملامحمدعمر، متولد 1960 در روستای چاه همت در ولسوالی خاکریز ولایت قندهار (زادگاه و مرکزیت اصلی گروه طالبان) در جنوب افغانستان، و از طایفه تومزی از قبیله هوتک از قبایل اصلی قوم پشتون بود.
پدرش مولوی «غلام نبی» از شخصیتهای مورد احترام و فاضل منطقه بود که حدودا 5 سال پس از تولد ملاعمر از دنیا رفت. خانواده او بعد از مرگش به ولایت اوروزگان نقل مکان کردند. بنا به گزارشهای متعدد، او در مدرسه «دارالعلوم حقانی» در حومه شهر پیشاور پاکستان درس خواند، همان جایی که بسیاری از شخصیتهای مهم جهادی افغانستان در آن جا تحصیل کردهاند. ظاهرا ملاعمر، بعد از اتمام درس در پیشاور، در اوایل دهه 20 زندگی، به منطقه سنگسار در ولسوالی قندهار بازگشت و در آن جا یک مدرسه دینی کوچک ایجاد کرد و خود ملای آن شد. بعد از مدتی، او به حزب اسلامی گلبدین حکمتیار پیوست که یکی از هفت گروه مجاهدین مستقر در مرز پاکستان بود.
گلبدین حکمتیار
هدف این گروهها در وهله نخست، جنگیدن با اشغالگران اتحاد شوروی بود که به حمایت از حکومت حزب کمونیستی دموکراتیک خلق افغانستان، در 1979 این کشور را اشغال کرده بود. گویی ملاعمر به طور جدی از 1983 وارد جنگ با اتحاد شوروی و حکومت دستنشانده شوروی به ریاست دکتر محمد نجیب الله شد. او در این جنگ چهار بار مجروح شد و یکی از چشمان خود را بر اثر ترکش از دست داد. در شرح حال ملاعمر که اخیرا توسط طالبان منتشر شده، سلاح مورد علاقه او «آرپی جی7» ذکر شده است. بر اساس این منبع، او استاد به کارگیری آرپیجی7 بود و تعداد زیادی تانک ارتش شوروی توسط او منهدم شد.
با سقوط حکومت محمد نجیب الله در آوریل 1992، افغانستان عملا میان فرماندهان جهادی دوران مبارزه با شوروی، موسوم به «جنگ سالاران» تقسیم شد. مردم افغانستان ظلمها و آزارهای فراوانی از ضعف قدرت مرکزی و دست باز جنگ سالاران در حوزههای نفوذ ایشان دیدند. به واقع بعد از حدود 9 سال اشغال نظامی این کشور و جنگ با قدرت خارجی، جنگ داخلی میان گروههای مجاهدین، عملا افغانستان را به ویرانه تبدیل کرده و روح و جسم ملت افغانستان را فرسوده ساخته بود. در اواخر سال 1993، شماری از مجاهدین ولایت اورزگان به هم پیوستند تا علیه ظلم و آزار جنگ سالاران قیام کنند. گروههای دیگری نیز به این هسته اولیه پیوستند و گروه «تحریک طالبان» شکل گرفت. تقریبا همه اعضای این گروه، از طلبههای افغان مدارس دینی پیشاور بودند. برخی داستانهای محلی هم حول به وجود آمدن گروه وجود دارد، از جمله این که در بهار 1994، ملاعمر که شنید دو دختر نوجوان از یکی از روستاهای اطراف شهر قندهار دزدیده شده و به اردوی یکی از جنگسالاران محلی برده شدهاند، خونش به جوش آمد و به همراه شماری از مجاهدین همفکر خود، به آن اردو حمله کرده و ضمن نجات آن دو دختر نوجوان، جنگ سالار مزبور را از لوله تانک دار زدند. البته گزارشهای قابل تأملتری هم وجود دارد که نشان میدهد اطلاعات ارتش پاکستان - آی اس آی که پیشتر در گزارش مشرق معرفی شده است (اینجا) - به فرمان نخست وزیر وقت، بینظیر بوتو، از خلأ قدرت مرکزی در افغانستان استفاده کرد تا با تشکیل یک گروه قدرتمند از طلاب افغان مدارس دینی پاکستان، نفوذ پاکستان را در افغانستان تثبیت کند. گویی اولین اعلام وجود تحریک طالبان، در همان اوایل سال 94، در عملیات آزادسازی کاروانی از کامیونهای ارسالی از پاکستان به ترکمنستان، انجام گرفت که این کاروان توسط یکی از جنگ سالاران محلی توقیف شده بود. داستان دار زدن از لوله تانک درباره همین جنگ سالار هم وجود دارد.
به هر حال، در اکتبر 1994، ملاعمر و گروهی 200 نفره از افراد تحت امرش، یک پست مرزبانی، به همراه یک انبار اسلحه، را به تصرف درآوردند. در دسامبر 1994، گروهی حدودا 12هزار نفره از طلاب افغان مدارس پاکستان، به همراه شماری از داوطلبان پاکستانی به گروه ملاعمر پیوستند که به ناگهان معادلات قوا را به نفع این گروه به هم زد (بسیج نیرویی که باز نقش پاکستان را در قضیه پررنگ میکند). طالبان در همان ماه، بدون تقریبا هیچ مزاحمتی، ولایت قندهار را به تصرف خود در آورد. این گروه بر هر منطقهای که تسلط مییافت، قوانین خاص خود از شریعت را به کار میگرفت: از جمله بستن مدارس دخترانه، منع کار زنان در بیرون از خانه، نابود کردن تلویزیونها و اجباری کردن محاسن بلند برای مردان. لازم به ذکر است که بخش عمده مردم افغانستان که به شدت از آشفتگیها و بیسامانیهای جنگ داخلی خسته و پژمرده بودند، در برابر تسلط طالبان مقاومتی نکردند و حتی بعضا به آنها یاری رساندند.
ظرف سه ماه، آنان بر 12 ولایت از 31 ولایت کشور سلطه یافتند. در اوایل 1995، برای اولین بار گروه قصد حمله به کابل کرد. این حمله اما توسط نیروهای رییس جمهور برهان الدین ربانی، به فرماندهی فرمانده مشهور ازبک، احمدشاه مسعود، دفع شد. این شکست باعث شد که که تعداد ولایات تحت کنترل طالبان به 8 برسد. این جا بود که سیلی از حدود 20هزار طلبه افغان (و تعداد کمتری پاکستانی) از ایالات شمالی پاکستان (وزیرستان) به سوی قندهار جاری شد. خیلی زود، با سازماندهی دوباره و تجدید و تقویت نیروها، طالبان در ماه می کنترل شهر مهم هرات را به دست گرفت.
در بهار 1996، با فراخوان ملاعمر، یک شورا از حدود 1200 ملای پشتون تشکیل شد که بعد از حدود دو هفته بحث شبانه روزی، او را به عنوان امیرالمؤمنین انتخاب کرد. در نهایت، در 16 سپتامبر 1996، بعد از چند بار حمله به کابل، طالبان موفق به ورود به کابل شدند. در حالی که هنوز نیروهای در حال عقب نشینی ربانی-مسعود در شمال کابل میجنگیدند، طالبان در اقدامی وحشیانه، دکتر محمد نجیب الله رییس جمهور سابق این کشور و برادرش را که در مقر سازمان ملل در کابل پناه گرفته بودند، کشتند و جنازه آن دو را از پلی در نزدیکی ارگ ریاست جمهوری آویختند. آنها دو سال بعد، چنین جنایتی را در شهر مزارشریف و در برابر دیپلماتهای ایرانی تکرار کردند که تفصیل آن در این جا نمیگنجد (البته بعدها شواهدی آشکار شد که کشتن دیپلماتها و خبرنگار جمهوری اسلامی یک برنامه پیچیده اطلاعاتی-امنیتی برای درگیر کردن ایران در باتلاق افغانستان بود که توسط اطلاعات ارتش پاکستان و بدون اطلاع مقامات اصلی طالبان انجام گرفت).
به هر روی، تقریبا بلافاصله بعد از تسلط بر کابل، ملاعمر یک شورای موقت 6 نفره برای اداره امور و اِعمال قوانین شریعت تشکیل داد. طولی نکشید که استادیوم فوتبال کابل برای اعدامهای عمومی توسط طالبان مورد استفاده قرار گرفت. عمدتا زنان و مردانی که از سوی حکومت «امارت اسلامی افغانستان» به عنوان زناکار شناخته میشدند، در این استادیوم و با شلیک کلاشینکف از پشت سر اعدام میشدند و البته در موارد زیادی سنگسار هم توسط این گروه انجام گرفت. نکته قابل تأمل این که، بعدها گزارشها موثق بسیاری از تجارت و بردهگی جنسی توسط فرماندهان طالبان منتشر شد. یعنی از یک سو زنان به جرم زنا سنگسار، از سوی دیگر به عنوان پاداش جهاد و عملیاتهای مورد نظر، در اختیار اعضا قرار داده میشدند!
ساختار سازمانی این گروه چندان پیچیده نبوده و نیست و بنا به گزارشها از یک شورای رهبری، قوه قضاییه و 9 کمیسیون اجرایی، و یک شورای فرماندهان نظامی، تشکیل شده است. در زمانی امارت ملاعمر بر افغانستان، قندهار مرکز اصلی حکومت طالبان بود. با این حال این به اصطلاح امیرالمؤمنین، حتی در زمان اوج قدرت خود هم چندان از سایه بیرون نیامد، و هیچ گاه سوژه عکسها و فیلم های خبری نشد. در دوره حکومت طالبان (2001-1996)، چهره رسانهای و فرد جلوی صحنه گروه، «وکیل احمد متوکل» مسؤول امور خارجی و دیپلماتیک و به واقع وزیر خارجه طالبان بود.
در کل زندگی ملاعمر، تنها 3 عکس از او منتشر شد که تأیید 100 درصدی اصالت این عکسها هم هیچ گاه میسر نشد. یکی از دلایل این بیتصویری را حرمت شدیدی میدانند که طالبان برای تصویربرداری قایلند. محمد حسین جعفریان، یکی از معدود (شاید دو سه نفر) خبرنگاران در کل جهان است که ملاعمر را به چشم دیده است. این خبرنگار و مستندساز برجسته جنگ، به همراه همکارش رضا برجی، در زمان سلطه طالبان، به این کشور سفر کرده بود و به طور اتفاقی ملاعمر، رهبر اسرارآمیز و مخوف طالبان، را در جاده دید. به گفته جعفریان او مردی بسیار بلندقد (حدودا دو متری) را با یک چشم و یک پای آسیب دیده، دید که به تنهایی در یک لندکروز دوکابینه تردد میکرد، بدون حتی یک محافظ.
منابع نزدیک به طالبان که او را از نزدیک دیده بودند، او را رهبری به شدت کاریزماتیک و خونسرد معرفی میکردند. کسی که با احترام بسیار به سخن افراد تحت فرمانش گوش میداد و تقریبا هیچ گاه از کوره در نمیرفت. به علاوه او را در زمینه نظامی یک تاکتیکپرداز ماهر میدانستند که به امور نظامی و اطلاعاتی تسلط بالایی داشت. البته همین که حدود 15 سال در کمال ناشناسی و در سایه تشکیلاتی به گستردگی طالبان را (که تقریبا به طور کامل از جنگ سالاران و جنگجویان بدوی و محلی تشکیل شده است) اداره کرده بود، این تسلط را به خوبی نشان میداد.
در سپتامبر 1997، وقتی کمیسونر اروپا «اِما بونینو» و 19 خبرنگار - از جمله کریستین امانپور خبرنگار معروف سیانان- و امدادگران غربی توسط طالبان بازداشت شدند، موج انتقادات رسانههای غربی علیه طالبان به پاخاست. حتی دولت کلینتون که در اوایل روی کار آمدن طالبان، نسبت به ایجاد ثبات توسط آن بیمیل نبود، ناچار به اعتراض شد. در سال 1998، سفارتخانههای آمریکا در کنیا و تانزانیا توسط القاعده منفجر شد که حدود 330 کشته و 4000 مجروح در پی داشت. آمریکا با موشکهای کروز اردوگاههای القاعده در افغانستان را هدف قرار داد. اما ملاعمر با بیان این که اسامه بن لادن مهمان افغانهاست، از تحویل دادن او خودداری کرد.
در مجموع، در این برهه رسانههای جهانی سه ایراد عمده را به عملکرد ملاعمر در رهبری طالبان وارد میکردند: 1. پناه دادن به اسامه بن لادن و سایر گروههای تروریستی 2. پلیس مخوف امر به معروف و نهی از منکر طالبان که بر اساس تفاسیر افراطی وهابی بسیار خشن عمل میکرد 3.دستورگیری مستقیم از پاکستان (در واقع اطلاعات ارتش پاکستان)
در پی واقع 11 سپتامبر 2001، و حمله نیروهای ائتلاف به رهبری ایالات متحده، خانه ملاعمر در قندهار هدف حملات هوایی قرار گرفت که طی آن پسر 13 ساله و ناپدری ملاعمر کشته شدند. از آن زمان، به ارتفاعات صعب العبور مرز پاکستان-افغانستان گریخت و دوره دوم رهبری او بر طالبان به عنوان بزرگترین گروه شورشی مخالف دولت مرکزی آغاز شد.
محمودشاه، از افسران سابق آی اس آی پاکستان در مناطق قبیلهنشین شمال غربی این کشور، درباره نفوذ طالبان چنین میگوید:
" طالبان بدوا توسط مردم افغانستان مورد استقبال قرار گرفتند، چرا که جنگ داخلی 4 ساله را پایان دادند. ولی وقتی آن ها شروع به اعمال قوانین سخت گیرانه شریعت کردند مردم از آنها رویگردان شدند....مردم به آمریکاییها خوشامد گفتند چرا که آنها را رهاییبخش خود میدیدند. در آینده نزدیک جایی برای طالبان در صحنه سیاست افغانستان نخواهد بود."
با وجود این، در سالهای پس از سقوط امارت اسلامی افغانستان، در پی جنایات جنگی آمریکاییها و ناکارآمدی دولت مرکزی و همچنین وجود بسترهای فرهنگی، طالبان توانستند نفوذ خود را دوباره در ولایاتی چون زابل و هلمند برقرار سازند. آنها حتی در سال 2008 به مناطق اطراف کابل هم نفوذ کردند. یکی دیگر از عوامل این نفوذ را، تمرکز آمریکایی ها بر سرکوب نظامی طالبان و کندی در روند ایجاد ثبات و توسعه در این کشور دانستهاند. مضاف بر این که، بعد از حمله امریکا به عراق، تمرکز نظامی آنها از افغانستان به عراق متنتقل شد. کندی بازسازی آثار سالهای طولانی جنگ و فساد شدید و آزاردهنده مقامات دولتی افغان و همزمان بازگشت دهها هزار آواره و پناهنده افغان از ایران و پاکستان هم پتانسیل شورش را به شدت بالا برد. در این میان نقش پاکستان هم در این سالها بیشتر مخرب بود تا سازنده. اصولا بسیاری از تحلیلگران، ریشه شورشهای امروز افغانستان را در منطقه وزیرستان شمالی پاکستان میدانند.
در همه این سالها، علی رغم حضور پررنگ نظامیان ائتلاف به رهبری آمریکا و عملیات شناسایی پهپادهای آمریکایی، ملاعمر به صورت روتین به رهبری تشکیلات خود ادامه میداد. حتی جایزه 10 میلیون دلاری دولت آمریکا برای اطلاعات منجر به دستگیری این رهبر اسرارآمیز، نتوانست اطلاعات بیشتری را از مکان استقرار و شیوههای عملیاتی او آشکار کند. البته این مسأله، به گمانهزنیها درباره چتر حمایتی اطلاعات ارتش پاکستان به دور ملاعمر مهر تأیید میزد.
روزنامه آمریکایی واشنگتن پست، در گزارشی در سال 2011، خبر داد که رییس وقت سیا، لئون پانتا، در دیدار با آصف علی زرداری، رییس جمهور وقت پاکستان، به او گفت که آمریکا از حضور ملاعمر در شهر کراچی پاکستان آگاه است. گویی زرداری هم در گفتگو با پانتا تایید کرد که ملاعمر در بیمارستان دانشگاه آغاخان کراچی بستری بوده است. در همین سال، روزنامه آمریکایی «اکسپرس تریبیون» گزارش داد که ایالات متحده ارتباطاتی را با ملاعمر برقرار کرده و کانال این ارتباط فردی به نام دکتر محمد حنیف، از سخنگویان سابق طالبان بوده است.
در اواخر 2011، برخی روزنامههای غربی گزارش دادند که ژنرال حمید گل، رییس سابق آی اس آی، پیام دولت پاکستان را به ملاعمر رسانده است که از کویته خارج شود. دلیل این تقاضا، فشار فزاینده آمریکا و جامعه جهانی خوانده شد و گویی ژنرال گل به ملاعمر گفت که بعد از چند ماه میتواند به کویته بازگردد و از این بابت از دست دولت پاکستان دلخور نباشد.
به نظر «وحید مژده»، یکی از برجستهترین کارشناسان امور طالبان، ملاعمر در سالهای پایانی زندگی تحت حفاظت یک گروه خاص از محافظان به سرپرستی "قوماندان - فرمانده- جبار" بوده است.
امرالله صالح، رییس پیشین اداره اطلاعات افغانستان، نظری جالب در این زمینه دارد. به باور او ملاعمر پس از سقوط حکومت طالبان در 2001، عملا نقش موثری در رهبری طالبان نداشت. پس از 11 سپتامبر از همان لایه مبهم و تخیلی به دور ملاعمر استفاده شد، ولی خود او به عنوان یک استراتژیست و فرمانده عملیاتی هیچ گاه نقش نداشت، بلکه تنها از نام او استفاده میشد، ولی امروز با مرگش همان لایه ابهام هم از بین رفت. به گفته مژده، برای مردم افغانستان معلوم شد که طرف آنها نه ملاعمر که همان ارتش پاکستان است.
عمر داوود زی، وزیر کشور سابق افغانستان (2014-2013) معتقد است که اگر از سال 2001 به این سو هیچ توفیقی در دستگیری یا اطلاع موثق از کمینگاه ملاعمر به دست نیاورده به این علت است که آمریکاییها اصلا اراده ای برای این کار نداشتند:
«این احساس را داشتم که آمریکاییها خیلی به ردههای بالای رهبری طالبان علاقهمند نیستند. آنها بیشتر به دنبال فرماندهان میدانی هستند، چرا که در میدان نبرد، سر و کار آن ها با فرماندهان میدانی است."
به هر حال، از سال 2001 به این سو، مرد اسرارآمیز طالبان، حتی بیشتر از قبل به سایه رفت و هیچ عکس، ویدئو یا صوتی، کمافی السابق، از او منتشر نشد. حتی خبرهای مرتبط با او هم بسیار کم تر شد. در این 5 سال اخیر تنها یک نفر، یعنی «ملا اختر محمد منصور» در ارتباط نزدیک با او قرار داشت و تنها کانال ارتباطی با او محسوب میشد.
خبر مرگش!
بعد از این که خبر مرگ ملاعمر در شبکههای اجتماعی پیچید، بلاخره دفتر ریاست جمهوری افغانستان در تاریخ 7 مرداد، خبر مرگ او را تأیید کرد. بنا به اطلاعیه دفتر اشرف غنی، منابع موثق نشان میدهند که ملا محمد عمر، رهبر طالبان، حدود دو سال قبل، در سال 2013 درگذشته است. به فاصله اندکی، خبر مرگ او توسط کاخ سفید هم مورد تأیید قرار گرفت. حسیب صدیقی، سخنگوی اداره امنیت ملی افغانستان در مصاحبه با خبرگزای فرانسه، گفت که ملاعمر در شرایطی مرموز، در بیمارستانی در شهر کراچی پاکستان در گذشت. در نهایت، با بیانیهای که گروه طالبان در وبسایتهای نزدیک به خود از قبیل «ژمن» و «طالب نیوز» منتشر کرد، قطعیت مرگ او معلوم شد، گرچه در بیانیه این گروه مرگ ملاعمر مربوط به دو سه هفته اخیر اعلام شده شده است. در همین بیانیه خبر انتخاب «ملا اختر منصور»، معاون ملاعمر و نفر شماره دو طالبان به عنوان جانشین او نیز اعلام شد. بنا به خبری به نقل از خانواده ملاعمر، او وصیت کرده بود که «ملا عبدالحکیم»، رییس دارالافتای طالبان بر جنازهاش نماز بخواند (فردی که در بازداشت آی اس آی است).
با مرگ ملاعمر، رهبر کاریزماتیک و مقتدر طالبان، احتمال بروز اختلاف و انشعاب، به ویژه در لایههای میانی و پایین این گروه افزایش یافت. در یکی از اولین نشانههای این اختلاف، برخی جناحهای درون طالبان، از اعلام انتخاب ملااختر منصور ابراز نارضایتی کردند که شاخصترین این اعتراضات توسط ملایعقوب، پسر ملاعمر، و ملا عبدالمنان، برادر او، صورت گرفته است. حتی شاخهای از طالبان به نام «محاذ فدایی»، که از تندروترین زیرمجموعههای طالبان است، در بیانیهای که توسط سخنگوی آن قاری حمزه، منتشر شد، ملااختر منصور را متهم کرده است که به فرمان آمریکا و پاکستان، از طریق زهری که به جای دارو برای ملاعمر تهیه میکرد، او را به کشتن داد. جدای از این فرضیه که محل تردید است، گزارشهایی از اختلافات میان ملاعمر و ملامنصور وجود دارد که از جمله آنها مخالفت ملاعمر با طرح ملامنصور برای بازگشایی دفتر سیاسی طالبان در قطر بود.
با این حال اظهارنظرهای منابع نزدیک به طالبان، بر حسب این که به کدام جناح درون طالبان نزدیک باشند، متفاوت است. برخی معتقدند که بیشتر اعضای رده بالای شورای کویته (شورای رهبری طالبان) با ملا اختر مخالفند. مثلا مولوی حسن رحمانی، از اعضای شاخص شورای کویته معتقد است که شایستگی جانشینی از آن پسر ملاعمر، یعنی ملایعقوب است و ملااختر در برنامههای اخیر طالبان نقش ویژهای نداشته است. به گفته او بیشتر اعضای شورای کویته با نصب ملااختر به عنوان رهبر طالبان مخالفند. همفکران او در میان گروههای تندروتر طالبان که مخالف مصالحه با دولت هستند، دست کم به دو دلیل ملا اختر منصور را زیر سوال میبرند: یک، مخفی نگاه داشتن خبر مرگ ملاعمر به مدت دو سال و دو، احتمال دست داشتن او در مرگ ملاعمر.
برخی دیگر بر این نظرند که اتفاقا رهبران بالای طالبان با انتخاب اختر منصور موافق هستند و این فرماندهان میانی و محلی طالبان هستند که از این انتخاب ناراضیاند. به نظر میرسد که دست کم سه مدعی اصلی بالقوه برای رهبری طالبان وجود دارد: 1.ملا اختر منصور 2.ملایعقوب 3.دفتر سیاسی مستقر در قطر به ریاست طیب آغا
از سوی دیگر، دولت پاکستان هم در اطلاعیهای، دور دوم مذاکرات صلح میان دولت افغانستان و طالبان را با توجه به اعلام خبر مرگ ملاعمر به تأخیر انداخته است. «عطا الله لودین» (معاون شورای صلح افغانستان) بر این نظر است که:
«این یک برنامهای بود که اعلان مرگ ملاعمر در تاریخی انجام بگیرد که فردای آن مذاکرات است. این اصلا هدف دولت پاکستان بود تا دور دوم مذاکرات اصلا صورت نگیرد.»
کارشناسان افغانِ مخالف نفوذ پاکستان عمدتا بر این نظرند که پاکستان برای تثبیت هر چه بیشتر نفوذ خود در رهبری جدید طالبان از هیچ اقدامی فروگذار نخواهد کرد. به باور این دسته از کارشناسان، پاکستان با وجود داشتن سلاح هستهای، کشوری فقیر و عقب مانده است، و از یک سو با در اختیار گذاشتن آسمان خود برای مبارزه با تروریسم از آمریکا پول میگیرد، و از سوی دیگر با نقش آفرینی و مداخله در روند صلح، قصد باجگیری از دولتهای ذینفع در مذاکرات را دارد.
گرچه اعلام سریع خبر انتخاب ملا اختر منصور به رهبری طالبان، نشان از تلاش این گروه برای جلوگیری از انشقاق و اختلاف دارد، اما سربازکردن چنین اختلافاتی، بعد از نزدیک به دست کم دو دهه رهبری واقعی و اسمی ملاعمر بر طالبان قابل انتظار و طبیعی به نظر میرسد. خبرگزاری جمهور افغانستان از دست کم هشت گروه اصلی در درون طالبان خبر میدهد که عبارتند از:
-گروه محاذ فدایی به رهبری نجیب الله وردک.
-شورای جهادی مجاهدین برای اتحاد و تفاهم.
-گروه معتصم آغاجان.
-شورای کویته.
-دسته کُنر شامل عبدالوهاب، عبدالستار، علیشاه و آقای احمدی.
گروه اکبرآغا.
-شبکه حقانی.
-گروهی مخالف موروثی شدن رهبری به ریاست ملا ذاکر.
لازم به ذکر است که طالبان ساختار متمرکزی چون یک دولت یا ارتش ندارد و به شدت متکی به نفوذ فرماندهان محلی خود است. نبود یک تشکیلات سازمانی مدرن و سرباز کردن اختلافات راهبردی و تاکتیکی رهبران طالبان (که ارشدیت سازمانی مشخصی برهم ندارند)، در غیاب یک رهبر مقتدر پس از دو دهه، میتواند به طرز قابل توجهی این گروه را متأثر سازد. مضاف بر این که گروه تروریستی دولت اسلامی عراق و شام (داعش)، به شدت بر فعالیتهای خود در افغانستان افزوده است و حتما با اعلام خبر مرگ رهبر طالبان، این فعالیتها بیش از پیش هم خواهد شد. در میان واحدهای جنگجوی محلی طالبان، هدف اصلی جهاد با نیروهای خارجی و دولت مرکزی است و هر گروهی که این جهاد را به لحاظ مالی تأمین و به تحقق این هدف یاری برساند، میتواند روی جذب بخش زیادی از اعضای طالبان حساب کند. همچنین، در صورتی که طبق گزارشها، ملا اختر و حلقه او، علاقهمند به ادامه مذاکرات صلح باشند، آن گاه باید منتظر یک پوست اندازی ایدئولوژیک در طالبان بود، چرا که آن گاه طالبان نه یک گروه شورشی مسلح ضدحکومت، که بخشی از ساختار آن خواهد بود. این مساله قطعا بخش بزرگی از جنگجویان قبیلهای و بدویتر گروه را که از سواد و بینش ضعیفتری برخوردارند، دچار بحران هویت خواهد کرد. این امری است که در صورت عدم مدیریت از جانب رهبری طالبان، به نفع داعش تمام خواهد شد.
ملا اخترکیست؟
طبق معمول، آن چه که درباره فرماندهان و رهبران گروه های تروریستی و تکفیری وجود دارد عمدتا مجموعهای از واقعیات، حدسیات، گزارشهای غیرقابل تأیید و شایعات است. رهبر جدید طالبان هم از این قاعده مستثنی نیست (طبیعی است که معاون شخصیت مرموزی چون ملاعمر دست کم تا حدی شبیه به او از کار در بیاید). با این حال تقریبا همه آن چه که تاکنون درباره او انتشار یافته، به شرح زیر است.
ملااختر محمد منصور، متولد سالهای آغازین دهه 1960 میلادی و اهل روستایی در ولسوالی قندهار است. او از طایفه «درّانی» قوم پشتون و مانند ملاعمر تحصیل کرده مدرسه «دارالعلوم حقانی» در پیشاور پاکستان است. ملا اختر سالها معاون و قائم مقام مرد گریزپای طالبان، ملاعمر، بود میتوان گفت که دست کم از 2010 به این سو، دسترسی به ملاعمر تنها از طریق او صورت میگرفت. از همین رو، اعلام بلافاصله جانشینی او، موجب غافلگیری کسی نشد. گرچه انتخاب او از هم اکنون مخالفان سرسختی هم دارد. برخی فرماندهان طالبان که در جلسه هیات انتخاب شورای کویته حضور داشتند، به رویترز گفتند که ملایعقوب و ملا عبدالمنان، پسر و برادر رهبر قبلی طالبان، به اعتراض جلسه انتخاب را ترک کردند. خود ملا اختر اما در اولین بیانیه خود به عنوان رهبر جدید گفت که "دشمن نمی تواند ما را شکست دهد، اگر که دست اتحاد بدهیم. من همه توان خود را به کار خواهم گرفت تا ماموریت ملاعمر فقیدمان را دنبال کنم. ما باید صبور باشیم." او در ادامه انشقاق در صفوف طالبان را تنها پروپاگاندای غربی ها خواند و قسم خورد که جنگیدن برای حصول به حکومت شریعت و راه ملاعمر را ادامه خواهد داد.
درباره او بیشتر دو خصلت «صبوری» و «عملگرایی» را به کار میبرند. او یکی از مهمترین مدافعان ادامه مذاکرات صلح در میان چهرههای برجسته طالبان است. ملااختر را میانهروترین فرمانده حال حاضر طالبان هم دانستهاند. گویی یکی از مهمترین اقدامات او در زمان معاونت ملاعمر، تشکیل دفتر سیاسی گروه در قطر است که نشان از تمایل او به گشودن باب روابط طالبان با کشورهای دیگر دارد. یکی از مقامات طالبان در گفتگو با شبکه «ان بی سی» ملااختر منصور را چنین معرفی میکند:
«او به طرز فوق العادهای صبور است .....به دقت به حرف هر کسی گوش میدهد بدون آن که نشانی از خشم در چهرهاش ظاهر شود.»
منصور در سال 2010، در پی دستگیری «عبدالغنی برادر»، فرمانده ارشد و نفر دوم طالبان در شهر کراچی توسط آی اس آی، به عنوان نفر دوم گروه ارتقاء یافت. تاکنون نام سراج الدین حقانی و هیبت الله آخوندی به عنوان معاونان او اعلام شده است. انتخاب سراج الدین حقانی، رهبر شبکه حقانی، خطرناکترین و خشنترین گروه زیر پرچم طالبان، نشان از برجا بودن اتحاد میان این دو گروه دارد.
ملا اختر یکی از اولین اعضای هسته نخستین طالبان بود و در سال 1997، در جریان حمله طالبان به مزار شریف، یکی دو ماهی در اسارت نیروهای احمدشاه مسعود به سر برد تا این که توسط نیروهای ملاعمر آزاد شد. در زمان امارت اسلامی افغانستان، او مسؤول فرودگاه قندهار و در واقع وزیر هوانوردی طالبان بود. در یکی دو سال آخر حکومت طالبان فرمانداری قندهار را هم به عهده داشت. در سال 2001، با حمله نیروهای ائتلاف، او به قصد گرفتن اماننامه، خود را تسلیم حامد کرزی میکند. او توسط رییس جمهور بخشیده شد و به ولایت خود بازگشت، اما نیروهای آمریکایی که تسلیمشدن او و سایر رهبران طالبان را باور نداشتند در چند نوبت محل استقرار او را مورد حمله هوایی قرار دادند. او در پی این حملات به ارتفاعات مرزی با پاکستان گریخت و در کنار ملاعمر، مسؤولیت سازماندهی مجدد طالبان را به عهده گرفت.
وحید مژده، کارشناس زبده طالبان، در مصاحبه با دویچه وله، او را نسبت به سلف خود عملگراتر میداند. به گفته مژده، او بود که ملاعمر را را به بازگشایی دفتر سیاسی در قطر قانع کرد. همچنین او را سازماندهنده اصلی سفر اعضای طالبان به کشورهای مختلف، از جمله به ایران، میدانند.
زیگفرید وولف، محقق مرکز پژوهشی«مجمع جنوب آسیا» درباره او چنین مینویسد:
«او با استراتژی دوگانه جا به جایی افراد وفادار به خود در صفوف طالبان و همچنین از بین بردن فرماندهان رقیب، محیلانه شبکه و قدرت خود را گستراند.»
محمد سعیدی، تحلیلگر مسایل افغانستان معتقد است که ملااختر هرگز نمیتواند خلاء ایجاد شده مرگ ملاعمر را برای گروه پر کند: «ملاعمر یک چهره اسطورهای برای طالبان در 12 سال گذشته بود و توسط بیش از هزار تن از علمای دینی به عنوان امیرالمؤمنین شناخته شد. چیزی که ملامنصور ندارد.»
زیگفرید وولف هم در تحلیل خود بر این نظر است که برخی گروههای قوی در درون طالبان هستند که زیر نفوذ مستقیم پاکستان عمل میکنند و قصد دارند از طریق مذاکرات صلح بخشی از قدرت را در افغانستان شکل دهند. "اینها رقبای اصلی منصورند و از این رو احتمال انشعاب در طالبان میرود."
در نقطه مقابل «یحیی غانم»، خبرنگاری که سالهاست اخبار طالبان را پوشش میدهد، به الجزیره گفت:
«او عملیات اطلاعاتی بسیاری را رهبری کرده است، عملیات بسیار مهم و اساسی، که در آنها توانست بزرگترین دستگاههای اطلاعاتی جهان را مغلوب کند.»
غانم سابقه امنیتی و همچنین فرمانداری او در قندهار را مهمترین برگ برنده ملااختر منصور میداند. یکی از مهمترین معضلاتی که او به عنوان رهبر جدید طالبان با آن رو به روست، موضعی است که باید در برابر نفوذ داعش اتخاذ کند. گروهی که منابع مالی خوبی در اختیار دارد و با ایدئولوژی بسیار خشن و افراطی خود به خوبی میل جنگجویی اعضای جوانتر طالبان را ارضا میکند. اتخاذ موضعی مناسب در برابر داعش، نه تنها بر روابط طالبان با دولت افغانستان تاثیر عمدهای دارد، که به واسطه تاثیری که بر امنیت همسایگان افغانستان، به ویژه ایران، میگذارد، روابط این گروه با دولتهای منطقه را هم متأثر خواهد ساخت. باید دید که آیا رهبر جدید طالبان، راهبردی را که با فرستادن هیأت نمایندگی به ایران در پیش گرفته بود، ادامه خواهد داد، یا معادلات پشت پرده و اعمال نفوذ پاکستان و حتی عربستان سعودی، مسیر دیگری را رقم خواهد زد.
برخی از اهالی روستاهای مسیر شلمچه از هاشمی رفسنجانی برای اثبات انقلابی بودن دعوت کردند تا ضمن بازدید از محرومیت این روستاها اوج دلدادگی به ولایت فقیه را از نزدیک ببیند.
به گزارش خبرگزاری فارس از خرمشهر، به دنبال توهین و تحقیر روستائیان توسط هاشمی رفسنجانی در گفتوگو با نشریه طلوع، برخی از اهالی چند روستای محروم در مسیر شلمچه ضمن انتقاد از این حرکت خواستار بازدید هاشمی رفسنجانی از این روستاها و ظلمی که در دوران بازسازی توسط دولت سازندگی به آنها شده شدند.
علی براجعه یکی از روستائیان مسیر شلمچه در این زمینه گفت: مردم خرمشهر به ویژه روستاهای مسیر شلمچه بیشترین ضربه را در دوران سازندگی و بازسازی خوردند.
وی ادامه داد: در دوران بازسازی که هاشمی رفسنجانی خود رئیس جمهور کشور بود هیچ توجهی به زیرساختها و رفع محرومیتها نشد به طوری که اکثر مردم از داشتن امکانات رفاهی، جاده سالم، فاضلاب و ... محروم بودند.
این روستایی ساکن در مسیر شلمچه با نشان دادن منزل نه چندان مناسب خود گفت: افتخار ما روستائیان خرمشهری ولایتمداری است، ما با وجود زندگی در لب مرز اما هیچگاه در طول تاریخ به کشور و انقلاب خیانت نکردیم و در همه صحنههای انقلاب اسلامی حضور داشتهایم.
امیر شیخانی نیز در این باره گفت: افتخار امام راحل در پیروزی انقلاب اسلامی به نقش آفرینی و توجه جدی به کوخنشینان است اما متاسفانه برخی افراد با وجود داشتن سابقه در انقلاب در حال فراموش کردن و منحرف کردن آرمانهای اصیل امام راحل و انقلاب هستند.
وی ادامه داد: من به عنوان یک روستایی از آقای هاشمی رفسنجانی میخواهم بیاید و اوج انقلابی بودن را در روستاها ببیند.
عبدالحسین زباری نیز در این باره میگوید: اکثر مردم روستای جدیده در مسیر شلمچه بسیجی هستند و در دوران ابتدایی جنگ تحمیلی در مقابل دشمن متجاوز ایستادگی دادند به طوری که ما خانوادهای داریم که 11 شهید را در روز اول جنگ تقدیم انقلاب کرده است.
وی ادامه داد: در دوران ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی توطئههای زیادی در مناطق مرزی همچون خرمشهر توسط دشمنان شد تا جنگ فرقهای و قومیتی راه بیاندازند اما مردم مرزنشین به ویژه روستائیان غیور هیچگاه زیر بار توطئههای دشمنان نرفتند و بر تبعیت از فرامین امام راحل تاکید کردند.
مزرعاوی یکی دیگر از فعالان اجتماعی روستاهای مسیر شلمچه اظهارات اخیر هاشمی رفسنجانی علیه روستائیان را بسیار دردناک توصیف کرد و گفت: تعجبآور است فردی که خود از روستا در دفاع از امام راحل و انقلاب بپا خواست چطور اینگونه به آرمانهای امام راحل پشت کرده و به تحریف شخصی تاریخ انقلاب میپردازد.
وی گفت: سخنان اخیر هاشمی رفسنجانی هیچ تاثیری بر روحیه مردم ولایتمدار و روستائیان شهیدپرور نخواهد گذاشت و به ایشان مجددا اعلام میکنیم ما پای آرمانهای انقلاب، امام راحل و مقام معظم رهبری تا پای جان خواهیم ایستاد.
کاروان شهدای غواص از طریق اندیمشک و با استقبال باشکوه و بینظیر مردم شهیدپرور و قدرشناس، وارد استان خوزستان شد.
به گزارش خبرگزاری فارس از خوزستان، کاروان شهدای غواص دقایقی پیش در میان استقبال چندهزار نفره مردم وارد شهرستان اندیمشک شد.
به دلیل تراکم جمعیت در ورودی شهر حرکت کاروان بسیار کند شده است و مراسم خاصی بههمراه تشیع این شهدا در حال برگزاری است.
شدت گرما هم باعث جلوگیری از عدم حضور مردم قدرشناس نشده و مراسم مداحی و سینهزنی در کنار همراهی 5 خودرو حامل شهدا در حال برگزاری است.
قرار است این کاروان پس از ورود به شهر و حرکت در میدان ورودی برای انجام مراسم ویژهای به مصلی راهی شود.
| ||
. خبرنگار: 17007 انتهای پیام |
دیدار تیم های استقلال خوزستان و پرسپولیس تهران / عکس: محمد مهدی کمال - ایسنا دیدار تیم های استقلال خوزستان و پرسپولیس تهران / عکس: محمد مهدی کمال - ایسنا دیدار تیم های استقلال خوزستان و پرسپولیس تهران / عکس: محمد مهدی کمال - ایسنا دیدار تیم های استقلال خوزستان و پرسپولیس تهران / عکس: محمد مهدی کمال - ایسنا دیدار تیم های استقلال خوزستان و پرسپولیس تهران / عکس: محمد مهدی کمال - ایسنا دیدار تیم های استقلال خوزستان و پرسپولیس تهران / عکس: محمد مهدی کمال - ایسنا دیدار تیم های استقلال خوزستان و پرسپولیس تهران / عکس: محمد مهدی کمال - ایسنا دیدار تیم های استقلال خوزستان و پرسپولیس تهران / عکس: محمد مهدی کمال - ایسنا دیدار تیم های استقلال خوزستان و پرسپولیس تهران / عکس: محمد مهدی کمال - ایسنا دیدار تیم های استقلال خوزستان و پرسپولیس تهران / عکس: محمد مهدی کمال - ایسنا دیدار تیم های استقلال خوزستان و پرسپولیس تهران / عکس: محمد مهدی کمال - ایسنا دیدار تیم های استقلال خوزستان و پرسپولیس تهران / عکس: محمد مهدی کمال - ایسنا دیدار تیم های استقلال خوزستان و پرسپولیس تهران / عکس: محمد مهدی کمال - ایسنا دیدار تیم های استقلال خوزستان و پرسپولیس تهران / عکس: محمد مهدی کمال - ایسنا دیدار تیم های استقلال خوزستان و پرسپولیس تهران / عکس: محمد مهدی کمال - ایسنا دیدار تیم های استقلال خوزستان و پرسپولیس تهران / عکس: محمد مهدی کمال - ایسنا دیدار تیم های استقلال خوزستان و پرسپولیس تهران / عکس: محمد مهدی کمال - ایسنا دیدار تیم های استقلال خوزستان و پرسپولیس تهران / عکس: محمد مهدی کمال - ایسنا دیدار تیم های استقلال خوزستان و پرسپولیس تهران / عکس: محمد مهدی کمال - ایسنا دیدار تیم های استقلال خوزستان و پرسپولیس تهران / عکس: محمد مهدی کمال - ایسنا |
فقط 12 سناتور موافق توافق هستهای هستند
به گزارش مشرق، گاهی اوقات صحبت های تیم مذاکره کننده آمریکایی در جمع سناتورها، آن قدر برای ما مهم می شود که حتی متن توافق را هم فراموش می کنیم. با این حال آنچه روشن است صحبت های این مقامات در مقابل سناتورهای آمریکایی بعضا عجیب به نظر می رسد. برای مثال، روز چهارشنبه معاون وزارت خزانه داری آمریکا مدعی شده بود که ایران برای بازسازی خود و رسیدن به شرایط قبل از تحریم به 500 میلیارد دلار نیاز دارد. اما زمانی که بدانیم تولید ناخالص داخلی ایران براساس دلار جاری آمریکا حدود 415 میلیارد است. یعنی برای دستیابی به نقطه قبل از تحریم ها، لازم است بیش از مجموع تولیدات کشور در یک سال سرمایه گذاری کنیم!
اما اگر قبل و بعد سخنان آقای معاون را ملاحظه کنیم، به نیکی درک خواهیم کرد که این سخنان چه معنایی دارد. زوبین این اعداد را در پاسخ به سناتور آمریکایی بیان کرد که این نقد را به توافق وارد می نمود که آزاد سازی 50 میلیارد دلاری می تواند دست ایران را برای کمک به حزب ا... و سوریه باز کند. وی در پاسخ به وی گفت: ایران به این اعداد و ارقام نیاز دارد تا اقتصاد داخلی خود را سروسامان دهد. چه برسد به این که بتواند به هم پیمانانش کمک کند. خلاصه این سخنان برای اقناع سناتورها گفته می شود.
وی همچنین به سرمایه گذاری در صنعت نفت اشاره نمود. این در حالی است که مدیرکل برنامه ریزی استراتژیک وزارت نفت گفته بود که صنعت نفت در طول شش سال برنامه ششم به حداقل 100 میلیارد دلار و حداکثر 200 میلیارد دلار سرمایه گذاری نیازمند است. لذا بدیهی است که این گونه گفتارها قابل اعتماد نیست و این گزافه گویی ها تنها ابزار تیم مذاکره کننده آمریکایی برای توجیه مخالفان داخلی است.
منبع: خراسان
رئیس جمهور اسرائیل: توافق هسته ای ایران، نتانیاهو را منزوی می کند/ تنها مانده ایم
یک کشته و 3 زخمی در حمله مسلحانه به اتوبوس ایرانی ها در ترکیه
حدیث روز/ خداوند به گذشتگان و آیندگان چیزی را با تفرقه عطا نفرموده
| ||
. خبرنگار: 17007 انتهای پیام |
بازدید از پروژه های گردشگری آبی ساحل اهواز / عکس: ایسنا - میلاد اسماعیلی بازدید از پروژه های گردشگری آبی ساحل اهواز / عکس: ایسنا - میلاد اسماعیلی بازدید از پروژه های گردشگری آبی ساحل اهواز / عکس: ایسنا - میلاد اسماعیلی بازدید از پروژه های گردشگری آبی ساحل اهواز / عکس: ایسنا - میلاد اسماعیلی بازدید از پروژه های گردشگری آبی ساحل اهواز / عکس: ایسنا - میلاد اسماعیلی بازدید از پروژه های گردشگری آبی ساحل اهواز / عکس: ایسنا - میلاد اسماعیلی بازدید از پروژه های گردشگری آبی ساحل اهواز / عکس: ایسنا - میلاد اسماعیلی بازدید از پروژه های گردشگری آبی ساحل اهواز / عکس: ایسنا - میلاد اسماعیلی بازدید از پروژه های گردشگری آبی ساحل اهواز / عکس: ایسنا - میلاد اسماعیلی بازدید از پروژه های گردشگری آبی ساحل اهواز / عکس: ایسنا - میلاد اسماعیلی بازدید از پروژه های گردشگری آبی ساحل اهواز / عکس: ایسنا - میلاد اسماعیلی بازدید از پروژه های گردشگری آبی ساحل اهواز / عکس: ایسنا - میلاد اسماعیلی بازدید از پروژه های گردشگری آبی ساحل اهواز / عکس: ایسنا - میلاد اسماعیلی بازدید از پروژه های گردشگری آبی ساحل اهواز / عکس: ایسنا - میلاد اسماعیلی بازدید از پروژه های گردشگری آبی ساحل اهواز / عکس: ایسنا - میلاد اسماعیلی بازدید از پروژه های گردشگری آبی ساحل اهواز / عکس: ایسنا - میلاد اسماعیلی بازدید از پروژه های گردشگری آبی ساحل اهواز / عکس: ایسنا - میلاد اسماعیلی |
| ||
برنامه اجرای زنده موسیقی زانیار خسروی و علی زندوکیلی در اهواز به دلیل تشییع پیکر پاک شهدای غواص در اهواز لغو شدند. بهنام کوراوند در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) ـ منطقه خوزستان ـ گفت: کنسرتهای علی زندوکیلی که قرار بود 15 مرداد 94 در تالار مهتاب کتابخانه مرکزی و زانیار خسروی که قرار بود 16 مرداد 94 در تالار آفتاب اهواز برگزار شود لغو شدند. وی افزود: لغو شدن این کنسرتها به دلیل تلاقی آنها با روزهای تشییع پیکر پاک شهدای غواص در اهواز است. پیشنهاد تعویق این کنسرتها را انجمن موسیقی خوزستان به تهیه کنندهها و شرکتهای برگزارکننده داد و آنها هم با آغوش باز پذیرفتند. رییس انجمن موسیقی استان خوزستان ادامه داد: این ایام مختص شهدا است و لازم است این روزها را به بزرگداشت مقام شهدا اختصاص دهیم و به فراخور آن از روزهای شاد دیگر برای برگزاری کنسرت استفاده کنیم. کوراوند اظهار کرد: از شرکتها، برگزارکننده و تهیه کنندههای کنسرتهای زانیار خسروی و علی زندوکیلی تشکر میکنم که با آغوش باز این پیشنهاد را پذیرفتند و حتی حاضر شدند ضرر آن را هم به جان بخرند. گفتنی است تاریخ برگزاری این 2 کنسرت در اولین فرصت اعلام میشود. |
| ||
بازدید از پروژههای گردشگری آبی اهواز با حضور معاون عمران و توسعه شهری و روستایی وزارت کشور صبح امروز (14 مرداد 94) انجام شد. به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) - منطقه خوزستان - هوشنگ خنداندل، معاون عمران و توسعه شهری و روستایی وزارت کشور، در این بازدید در جمع خبرنگاران گفت: من آخرین باری که اهواز آمدم اواخر پاییز سال گذشته بود. امروز که مجددا توفیق حضور در اهواز را یافتیم و از پروژههای گردشگری آبی بازدید کردم نشان میدهد که خیلی از کارهایی که در سال گذشته شروع کرده بودند در مراحل پایانی است و کارهای جدیدی را آغاز کردهاند. او گفت: ایده استفاده هر چه بهتر از محیط رودخانه و استفاده از آبی که این جا جریان دارد برای تلطیف روحیه زندگی شهری خیلی خوب جلو میرود. هماکنون چهار پروژه استفاده از ورزشهای آبی در ساحل رودخانه در حال انجام است که از نیمههای سال گذشته شروع شدهاند و تا اواخر امسال به اتمام میرسند. معاون عمران و توسعه شهری و روستایی وزارت کشور با اشاره به این که ساحل سازیهای نسبتا خوبی در حال اجرا است توضیح داد: با تمام این تفاصیل پتانسیل رودخانه کارون و نیازهای شهری شهر اهواز اقتضا میکند که تلاشهایمان را بیشتر کنیم و این هدفی است که طی این بازدیدها دنبال میشود و امیدواریم شاهد شکوفایی بخش بیشتری از پتانسیلهای کارون و شهر باشیم. او درباره وضعیت قطار شهری اهواز گفت: وضعیت قطار شهری مطلقا آن طور که دلم میخواهد نیست. من در دولت جدید اولین بازدیدم را در سال 92 مقارن با روزهای آغازین کارم در اهواز انجام دادم و در آن بازدید کارها را بر حل و فصل مسایل قطار شهری اهواز متمرکز کردم و بعد از آنها چند بار بازدید داشتم و دیدم که مطلقا پروژه فعال نیست. این در حالی است که در تمام نشستهای قبلی اعلام کرده بودیم که متعهد میشویم تمام ظرفیت خودمان را برای حل و فصل مشکلات پروژه به کار بگیریم. او درباره توسعه و آبادانی کلانشهر اهواز گفت: واقعیت این است که استان خوزستان جنگ تحمیلی را پشت سر گذاشته و آثار ناشی آن خیلی طول میکشد تا کاملا زدوده شود. خوشبختانه آهنگ پیشرفت اقدامات در استان نسبت به بقیه استانها بیشتر است. البته با این که آهنگ پیشرفت در استان خوب است اما کماکان فاصله داریم. امیدواریم که در زمان کوتاهتری بتوانیم فاصلهها را پر کنیم. همچنین احمد سیاحی، معاون عمرانی استانداری خوزستان در حاشیه این بازدید، اظهارکرد: پروژهها آبی - گردشگری تاکنون پیشرفتهای خوبی داشتهاند به شرط آن که در حداقل زمان ممکن آنها را به پایان برسانیم چراکه تاکنون مردم تحمل کردهاند و ما هم نیز بحثهای مفصلی را در صدا و سیما در این باره عنوان کردیم. او ادامه داد: امیدواریم با توجه به تلاشی که در حال صورت گرفتن است و با توجه به تامین اعتباری که انجام شده پروژهها هر چه سریعتر تمام شوند تا مردم بتوانند به نحوه مطلوبی از آنها استفاده کنند. معاون عمرانی استانداری خوزستان بیان کرد: این پروژهها در زمینه گردشگری کاملا تاثیرگذار هستند و قابلیت این را دارند تا بخش خصوصی در زمینه رودخانهها، تالابها و غیر سرمایهگذار کنند. در ادامه مهدی مداری، مدیرعامل عمران ساحل کارون، در این بازدید اظهارکرد: چهار پروژه در ساحل کارون اهواز به نامهای پروژه آبی ـ گردشگری دز، پروژه آبی ـ گردشگری کرخه، پروژه آبی ـ گردشگری بهمنشیر و پروژه آبی ـ گردشگری اروند در حال ساخت است که طبق برنامه استانداری نیمه دوم سال افتتاح میشوند. او ادامه داد: هر پروژه 100 میلیارد ریال اعتبار دارد که از سوی استانداری خوزستان تامین میشوند. همچنین هر پروژه در ساحل اهواز شامل رستوران، پارکینگ، کافی شاپ و اسکله است که هر اسکله شامل 50 عدد قایق و جت اسکی است. مداری خاطرنشان کرد: این پروژها به صورت مسقیم و غیرمستقیم برای 400 نفر اشتغالزایی ایجاد میکنند و در رونق گردشگری به ویژه در فصلهای گرم سال تاثیر به سزایی خواهند داشت. |
مسیر خلخال – اردبیل
مسیر رودبار – قزوین
مسیر اسالم – خلخال
مسیر رودبار – قزوین
مسیر خلخال – اردبیل
مسیر رودبار – قزوین
مسیر خلخال – اردبیل
مسیر رشت – رودبار
مسیر خلخال – اردبیل
مسیر رودبار – قزوین