از گروه بریکس چه میدانید؟ ائتلاف اقتصادهای نوظهور چگونه میتواند چالشی برای اقتصاد جهانی متکی به آمریکا باشد؟ بریکس در اقتصاد امروز جهان چه جایگاهی دارد؟ چشمانداز پیش روی ایران برای پیوستن به این بلوک اقتصادی نوظهور چگونه است؟ برای آشنایی با ائتلاف بزرگ اقتصادی قرن با گزارش ویژه مشرق همراه شوید.
گروه گزارش ویژه مشرق - نام بریکس (BRICS) از به هم پیوستن حروف اول نام انگلیسی کشورهای عضو این گروه (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) تشکیل شد تا اقتصادهای نوظهور جهان ائتلافی را تشکیل دهند که در کمتر از 10 سال به یکی از قطبها و قدرتهای اقتصادی جهان تبدیل شود. وجه تمایز کشورهای بریکس، رشد پرشتاب اقتصاد آنها و نفوذ در امور جهانی است؛ نیمی از جمعیت جهان و 28 درصد از ظرفیت اقتصاد جهانی را در اختیار دارد. بریکس امروز به اذعان اعضای آن، حامی کشورهای در حال توسعه و برقرار کننده تعادل و عدالت اقتصادی در جهان تحت سیطره نظام پولی و بانکی غربی است.

ایده تشکیل بریکس به سال 2001 باز میگردد که چهار کشور برزیل، روسیه، هند و چین (BRIC) گفتوگوهای مقدماتی را در حاشیه اجلاس شصت و یکم سازمان ملل آغاز کردند. این گفتوگوها در سالهای پس از آن و در پایتختها ادامه یافت تا اولین اجلاس رسمی بریکس در سال 2009 در یکاترینبورگ روسیه با حضور مقامات ارشد چهار کشور برگزار شد. از آن زمان، هر ساله اجلاس کشورهای بریک برقرار بود تا در سال 2013 آفریقای جنوبی نیز به جمع آنها اضافه شد و «بریک» به «بریکس» تغییر نام داد.
دستور کار گروه بریکس از ابتدای شکلگیری تا به امروز را بطور خلاصه میتوان اینگونه برشمرد: افزایش مبادلات تجاری بین کشورهای عضو، تشکیل بانک توسعه و ذخیره ارزی در رقابت با بانک جهانی و صندوق پول، کاهش وابستگی اقتصادی به اروپا و آمریکا و ایفای نقش در زمان بحرانهای اقتصادی برای نجات کشورهای در حال ورشکستگی.
اجلاسهای گروه بریکس
اولین اجلاس گروه بریکس در ۱۶ ژوئن ۲۰۰۹ در یکاترینبورگ روسیه با حضور لوئیس ایناسیو لولا داسیلوا، دمیتری مدودف، منموهن سینگ و هو جینتائو به عنوان نمایندگان کشورهای برزیل، روسیه، هند و چین برگزار گردید. دومین اجلاس در سال 2010 در برزیل،سومین اجلاس در سال 2011 در چین، چهارمین در سال 2012 در هند، اجلاس پنجم در سال 2013 در آفریقای جنوبی، و ششمین اجلاس در سال 2014 در برزیل برگزار شد.


توافقات اصلی در اجلاسهای بریکس
این توافقات در مجموع 6 اجلاس گروه بریکس شامل روشهای بهبود وضعیت اقتصادی و اصلاح نظام مالی جهان، برقراری روابط پولی و تجاری نزدیک با یکدیگر، ایفای نقش موثر و بیشتر در امور اقتصادی جهان، افزایش مبادلات تجاری با یکدیگر، همکاری ارزی، کاهش وابستگی به اروپا و ایالات متحده آمریکا، طرح تأسیس بانک توسعه جنوب-جنوب، تمرکز زدایی از دلار، پیشبرد اقتصادهای کلان خودموازی با درک و همیاری کشورهای خواستار توسعه، رشد بدون طرد، و راه حل های قابل اجرا است.
کشورهای خواهان پیوستن به بریکس
هم اکنون کشورهای اندونزی و ترکیه به عنوان کاندیدای عضویت کامل این گروه پتانسیل مورد نظر را دارا هستند و کشورهای آرژانتین، مصر، ایران، نیجریه و سوریه خواهان پیوستن به این گروه هستند.
چرا بریکس مهم است؟
از زمانی که کشورها با مازاد تولید مواجه شدند تجارت نقش ممتازی در روابط کشورها ایجاد کرده است و اساسا بر اساس تئوری نسبی ریکاردو بعضا کشوری در تولید کالایی به چنان مهارتی رسیده که کشورهای دیگر درصورتی که بخواهند آن کالا را تولید کنند باید هزینه چندبرابر پرداخت کنند و بالعکس ممکن است کالای دیگر در کشوری مشابه چنین نقشی را بازی کند. اینجاست که تجارت و استفاده از مزیت نسبی کشورها امری پسندیده و مقرون به صرفه است.
از سوی دیگر بهدلیل تنوع تولید کالاها و خدمات و توسعهیافتگی کشورها، امکان ایجاد ظرفیت خالی در کشورهای توسعهیافته بسیار کم بوده در نتیجه برخی کشورهای مذکور بهدنبال بازارهای جدید هستند. کشورهای در حال توسعه ظرفیت خالی برای تولید و مصرف فراوان دارند ولی بهدلیل کمبود امکانات زیرساختی نه فرصت سرمایهگذاری برای آنها ایجاد میشود و نه تولید انبوه و مصرف انبوه. در این بین کشورهای جدیدی تحت عنوان کشورهای نوظهور با بهکارگیری همه ظرفیتهای سیاسی، مدیریتی و اقتصادی توانستهاند از سایر کشورها فاصله بگیرند و با تجربه کردن نرخهای رشد اقتصادی دورقمی، همه نگاهها را به سوی خود جلب کنند.
چین از جمله این کشورهاست که توانسته طی چند سال گذشته ابتدا کشور آلمان و سپس در سال گذشته کشور ژاپن را پشت سر بگذارد و امروز جایگاه دومین اقتصاد جهان را پس از آمریکا کسب کند. البته با چنین روند و رشد شتابانی بهزودی چین، آمریکا را نیز پشتسر خواهد گذاشت. پس از چین، هند، روسیه و برزیل و در نهایت آفریقایجنوبی نیز چنین وضعیتی دارند؛ یعنی با رشد شتابان در حال نزدیکشدن به کشورهای ثروتمند جهان هستند. این کشورها اتحادی به نام گروه بریکس تشکیل دادهاند. نکته قابل توجه کشورهای بریکس پرجمعیت بودن آنها از یک طرف و از طرف دیگر داشتن منابع طبیعی و وسعت قابل توجه است و همچنین آنها دارای بالاترین رشد اقتصادی بین سایر کشورهای جهان هستند.
ژ
پیشی گرفتن رشد ناخالص داخلی کشورهای عضو بریکس از شش کشور فرانسه، ایتالیا، انگلیس، آمریکا، آلمان، ژاپن (G6)
در حال حاضر آنها در سازمان ملل با انتشار اعلامیههای مشترک درخصوص جلوگیری از استقرار انواع سلاحها در فضا و عدم استفاده از نیروهای نظامی در رابطه با پایگاههای فضایی همکاریهای مشترک دارند. به هر حال هدف از ایجاد بریکس ارائه یک مدل همکاری اقتصادی مشترک در جهان است که البته تاکنون در نتیجه همکاری بین کشورهای مختلف جهان سازمانهای مشابهی شکل گرفته است. اما ویژگی بریکس نسبت به سازمانهای دیگر رشد پرشتاب اقتصادی اعضای آن است. پیشرفت و ترقی و رسیدن کشورها به سمت قلههای موفقیت دائمی نیست. بررسیهای تاریخی نشان میدهد که در اعصار گذشته کشورهای قدرتمندی بودهاند که امروز دیگر نام آنها بین کشورهای ثروتمند وجود ندارد و بالعکس کشوری مثل آمریکا که تا حدود دو قرن پیش در جهان نامی از آن نبود امروز به تنهایی یک چهارم تولید ناخالص داخلی جهان را عرضه میکند. تا یک دهه پیش ببرهای آسیا الگوی کشورهای درحال توسعه بودند ولی امروز کشورهای بریکس الگوی کشورهای در حال توسعه هستند.
سخنرانی نخستوزیر هند در اجلاس بریکس 2014
نتیجه آنچه گفته شد این است که هیچ کشوری نمیتواند برای همیشه در قله اقتصادی باشد و در مقابل، کشورهای جهان سوم اگر بخواهند میتوانند به قلههای پیشرفت برسند؛ مهم استفاده از منابع انسانی و منابع طبیعی کشورها در قالب الگوهای اقتصادی مناسب است که این کار را کشورهای بریکس طی حداقل دهه گذشته انجام دادهاند و با اتکا به منابع و سرمایه داخلی و استفاده از فرصتهای سیاسی و اقتصادی خارجی توانستهاند از دیگر کشورها سبقت بگیرند و خود الگوی سایر کشورها شوند. نکته حائز اهمیت بلوک جدید اقتصادی جهان یعنی کشورهای بریکس این است که آنها نه تنها در شاخصهای کلان اقتصادی با همدیگر همسو هستند بلکه برخی از شاخصهای سیاسی و سیاستهای خارجی آنها نیز همسو است و تلاش گروهی برای حل و فصل مناقشات سیاسی جهان دارند که از جمله آنها مواضع مشترک کشورهای بریکس درخصوص تحولات سوریه یا پرونده برنامه صلح آمیز هستهای ایران است.
قدرتنمایی در مقابل آمریکا و اروپا
اعضای بریکس هر چند کشورهای نوپای صنعتی هستند اما توانستهاند در چند سال اخیر اهمیت خود را به رخ آمریکا و کشورهای اروپایی بکشند. اعضای این گروه اما برخلاف تصور برخی تنها به همکاریهای اقتصادی بسنده نکردهاند. هر چند رشد پرشتاب اقتصادی این کشورها ابتدا آنها را به هم پیوند داد، اما اعضای این گروه اکنون در تلاش هستند تا در معادلات سیاسی جهان هم فعالانهتر عمل کنند. روسیه و چین دو عضو دائمی شورای امنیت هستند و 3 عضو دیگر هم نامزد عضویت در این شورا به حساب میآیند. کشورهای بریکس در نشستهای خود خواستار نفوذ بیشتر اعضای خود در شورای امنیت سازمان ملل متحد شدهاند و این مسئله به خوبی هدف این کشورها را برای بازی کردن نقشی پررنگتر در مسائل بینالمللی نشان میدهد. سهم کشورهای عضو بریکس از اقتصاد جهانی طی سالهای اخیر به سرعت افزایش پیدا کرده و انتظار میرود این روند همچنان ادامه داشته باشد. علاوه بر این وزن دیپلماتیک کشورهای بریکس هم در حال افزایش است و به همین خاطر گروه آنها را باید تشکلی از کشورهای راهبردی در سالهای آینده دانست.

آمار بانک جهانی از رشد اقتصادی و جمعیت کشورهای بریکس؛
40 درصد از منابع مالی جهان، 15 درصد تجارت جهانی و 25 درصد تولید ناخالص داخلی طبق گزارش بانک جهانی در اختیار کشورهای بریکس است.
"کنت شورتگن" در وبسایت "رازهای نهان"، بریکس را در حال قدرت یافتنی بیشتر و پایان دادن به سلطهی 400 سالهی غرب برای تعیین سرنوشت جهان دانسته و پیوستن کشورهای رو به توسعه در آینده به این گروه را یکی از اتفاقات مهم و تاثیرگذار سالهای آتی خوانده است. او در پایان، این اتحاد اقتصادی را موجب شکلگیری اتحاد بزرگ سیاسی علیه بلوک غرب برشمرده است.
پس از بحران کریمه، گروه 8 در اقدامی تلافیجویانه ضمن وضع تحریم بر ضد روسیه، اقدام به تعلیق عضویت این کشور در این گروه کرد. اما روسیه از پای ننشست و مواضع اخیر برخی اعضای گروه 20 حاکی از تاثیر روسیه بر اعضای این گروه در مخالفت با سیاستهای آمریکا و متحدانش است. بیانیههای اخیر بریکس و برخی از کشورهای عضو گروه 20 علیه تحریمهای ناعادلانه و تبعیضات غیرمنطقی نشان میدهد که آمریکا و متحدانش نه راه پس دارند و نه راه پیش و با اقدامات متقابل غافلگیرانه از سوی پوتین مواجه شدهاند.

حمایت رهبران گروه بریکس از حقوق هستهای ایران
رهبران کشورهای عضو گروه بریکس در یکی از آخرین اقدامات خود بیانیه مشترکی نسبت به رسیدن به توافق در مذاکرات هستهای وین ابراز امیدواری کرده و از حق ایران برای استفاده از انرژی صلح آمیز هستهای دفاع کردند.
در این بیانیه آمده است: «گروه بریکس از نتایج مثبت مذاکرات بین نمایندگان ایران و کشورهای عضو گروه 1+5 برای حل و فصل مسائل پیرامون برنامه هستهای ایران استقبال کرده و امیدوارند که طرفین بتوانند به توافق نهایی برای حل و فصل این مسئله دست یابند».
نگرانی بریکس در مورد بحران منطقه
رهبران بریکس در ششمین کنفرانس این گروه، از برگزاری هر چه سریعتر کنفرانسی برای برقراری منطقه عاری از سلاحهای کشتار جمعی، بخصوص سلاح هستهای در منطقه خاورمیانه حمایت کردند.
آنها همچنین ادامه ساخت و ساز شهرکهای یهودی نشین در سرزمینهای متعلق به فلسطینیان توسط دولت رژیم صهیونیستی را محکوم کرده و خواستار حل و فصل مسالمت آمیز «مناقشه فلسطین-اسرائیل» شدند. علاوه بر این، آنها از تشکیل دولت آشتی ملی در فلسطین نیز حمایت کردند.
ضمن اینکه به عقیده رهبران بریکس مناقشه به درازا کشیده شده در سوریه نیز باید بدون استفاده از راههای نظامی حل و فصل شود و تاکید کردند که همه طرفین این مناقشه باید خشونتها را متوقف کرده و امکان رساندن کمکهای انسان دوستانه به مردم غیرنظامی سوریه را فراهم کنند.
رهبران 5 کشور همچنین از تشدید خشونتها در کشورهای مالی، آفریقای مرکزی، سودان جنوبی و الجزایر در قاره آفریقا ابراز نگرانی شدید نمودند.
گروه بریکس در بیانیه پایانی نشست سران همچنین خواستار آغاز گفتوگوهای همه جانبه در اوکراین به منظور کاهش وخامت اوضاع در مناطق شرقی این کشور و حل و فصل مسالمت آمیز بحران داخلی در این کشور شدند.
تلاش اوباما و غرب برای انحلال بریکس
طی چند سال اخیر، باراک اوباما-رییس جمهور آمریکا- تلاش بسیاری را برای ایجاد شرایط انحلال بریکس و تبدیل آن به یک سیستم مالی نو استعماری غرب وقف کرده است. از این دست، میتوان به مورد اخیر بحران اوکراین اشاره کرد. بحران کریمه، پرده از نیات واقعی اوباما برداشت.
گروه 8 که عضویت روسیه را به حالت تعلیق درآورده، و بانک جهانی که هم اکنون روسیه عضو آن است، هیچکدام توانایی ممانعت از تجارت آزاد و سیاستهای اقتصادی مشترک را ندارند. اما پس از جنگ جهانی دوم، قدرت پنهانی بوجود آمده چون "کمیسیون سه جانبه" و "بیلدربرگ" با به پایان آمدن امپراتوری مستعمرگرایانه انگلیس، ترجیح دادند که فقط یک قدرت دنیا را بدست گیرد و چه بهتر که آن آمریکا باشد.
آمریکا تلاش میکند تا با ایجاد شکاف در «بریکس» از تبدیل شدن آن به تهدیدی برای نظام فعلی اقتصاد جهانی جلوگیری کند
یکی از طرحهای عمده سازمان سیا، حمایت از جداییطلبان این 5 کشور عضو بریکس است تا از منظر سیاسی آنها را کاملا درگیر کرده و تحت فشار قرار دهد. مثلا تمرکز این سازمان در پنجاب بر روی سیکها و در جنوب هند بر روی تامیلها که خواهان استقلال هستند، میباشد. در آفریقای جنوبی نیز، حزب "کیپ"خواهان تبدیل "استان کیپ" به "جمهوری مستقل کیپ" هستند. اگر سرویس اطلاعاتی این کشور منبع حمایت مالی این حزب را ردگیری کنند، جای پا سیا را در آن خواهند دید. پس از افشای شنود دیلما روسف و مقامات ارشد برزیل توسط آمریکاییها و وخیم شدن روابط طرفین، سه استان ریوگرانده دوسول، سانتا کاتارینا، و پارانا با تحریک سازمان سیا خواستار جدایی تحت نام "جمهوری پامپاس" شدند و دولت برزیل هم قدرتمندانه در مقابل این سرکشی ایستاده است. به هر حال، غرب به سرکردگی آمریکا از هیچ تلاشی برای ضربه زدن به بریکس دریغ نمیکند.
اما باید توجه داشت که به گفته بسیاری از تحلیلگران، این اقدام بلوک رقیب به سرکردگی آمریکا شروع یک بازی بسیار خطرناک برای آن است. روسیه، چین، و هند 3 قدرت بزرگ هسته ای هستند و برزیل هم به تازگی به جمع آنها پیوسته است. ناظران از این عمل با عنوان "بازی کردن با دم شیر" یاد کرده اند.
ایجاد ذخایر مشترک ارزی
سال قبل، خبرگزاری رویترز به نقل از وزیر امور خارجه روسیه اعلام کرد که کشورهای با اقتصاد نوظهور عضو گروه بریکس در نظر دارند در حاشیه نشست سران گروه 20 درباره ایجاد ذخایر مشترک ارزی هم اندیشی کنند. سرگئی لاورف در توجیه این ابتکار گفت کشورهای با اقتصاد نوظهور عضو گروه بریکس به منظور محافظت از خود در برابر نوسانات بازار ارز در نظر دارند این کار را انجام دهند.

لاوروف که این سخنان را در یک کنفرانس خبری بیان میکرد و این کنفرانس خبری به طور مستقیم از تلویزیون پخش میشد تصریح کرد رهبران کشورهای با اقتصاد نوظهور عضو گروه بریکس میخواهند اهدافی را که در "نشست دوربان" درباره آنها توافق کرده بودند به اجرا بگذارند. از جمله این اهداف، میتوان به ایجاد"بانک توسعه گروه بریکس" و ایجاد ذخایر مشترک ارزی اشاره کرد.
طبق آخرین توافقها بانک جدید با سرمایه پنجاه میلیارد دلاری تاسیس شد و قرار شد که هریک از کشورها سهمی مساوی در این سرمایهگذاری داشته باشد. رئیس دستگاه دیپلماسی روسیه در همین باره گفته بود که هدف از ایجاد ذخایر مشترک ارزی بین کشورهای با اقتصاد نوظهور عضو گروه بریکس، مقابله با نوسانات منفی بازار ارز و تاثیرات منفی آن بر اقتصاد این کشورها است.
این موضوع از آنجا اهمیت بیشتری پیدا کرد که با اعلام بانک مرکزی آمریکا مبنی بر متوقف کردن اجرای سیاست تسهیل پول، شاهد تاثیر بسیار منفی بر پول برخی از کشورهای دارای اقتصاد نوظهور عضو گروه بریکس به ویژه هند و برزیل بودیم و شاهد این امر کاهش ارزش روپیه و روبل در برابر دلار آمریکا از اول امسال تاکنون است.
از همین رو کشورهای عضو گروه بریکس، برای آنکه ارزش پول ملی شان بیش از پیش کاهش پیدا نکند اکنون با انتشار اوراق قرضه در سطحی گسترده، پول های در دست مردم را جمع آوری میکنند. این اقدام باعث شده است تا ذخایر ارزی این قبیل کشورها تا حد زیادی ته بکشد اما برای جلوگیری از کاهش پول خود ناچار به انجام این کار هستند.

کشورهای عضو گروه بریکس، در نشست ماه مارس در دوربان آفریقای جنوبی در باره اصل ایجاد بانک توسعه مشترک برای تامین سرمایه طرح های زیرساختی توافق کردند. اما نتوانستند درباره اینکه هر کشور باید چه مقدار پول به این بانک اختصاص دهد، توافق کنند.
بریکس و کشورهای در حال توسعه
تغییر و تحولات سریع و شتابنده معادلات سیاسی، اقتصادی و نظامی در دو سطح منطقهای و بینالمللی باعث شده است تا امروزه کشورها بنا به نیازها و ضروریات جایگاه خود در عرصه جهانی، به سوی همکاری و تعامل بیشتر حرکت کنند. یکی از قویترین نمودهای این امر، تشکیل گروه بریکس است.
بیتردید تعامل کشورهای در حال توسعه با این قدرت جدید سیاسی - اقتصادی میتواند در رشد و پیشرفت آنها تأثیرگذار باشد و در این میان، کشورهایی که سعی در تحقق پیشرفت دارند یا به هر دلیلی از راه یافتن و پیوستن به مجموعه و باشگاه صنعتی و اقتصادی دنیا بازماندهاند، میکوشند تا با پیوستن و ملحق شدن به این سازمان، نیازهای اقتصادی خود را برآورده سازند.
در این میان، جهان عرب که مجموعهای از کشورهای فقیر یا در حال توسعه را در بر میگیرد، میتواند با تنظیم سیاستهای اقتصادی و البته سیاسی خود از منافع تعامل با این بلوک جدید اقتصادی بهرهمند شود. اما مسئلهای که در این بین مطرح میشود، رویکردها و رفتارهای سیاسی هرکدام از این کشورها در تعامل با مسائل مختلف منطقهای و بینالمللی است که میتواند در پیوستن یا عدم پیوستن به این نهاد بینالمللی تأثیرگذار باشد.
این امر، بیش از هرچیز در عین حالی که کشورهای در حال رشد را به روی آوری به این گروه قدرتمند اقتصادی جدید تشویق میکند، میتواند آنها را از آن دور سازد. این مسئلهای است که در مواضع خود کشورهای در حال رشد هم نمود دارد. برای مثال، مواضع عربستان سعودی در قبال تحولات سوریه یا دیگر رخدادهای جهان عرب کاملا در تعارض با سیاستها و مواضع چین و روسیه است و در نتیجه عربستان و اقمار این کشور در جهان عرب هرچند که میتوانند روابط تجاری و در آینده سیاسی خود را با بخشی از این بلوک توسعه و گسترش بخشند، به همان اندازه هم از بخش دیگری از این بلوک، فاصله میگیرند و این چه بسا در روند تصمیمگیری مشترک کشورهای عضو این نهاد در قبال روابط با این کشور نوعی تقابل ایجاد کند.
اختلافنظر در صندوق بینالمللی پول
آمارها به تنهایی در مورد تاثیر گروه بریکس در رشد اقتصاد جهان قضاوت میکنند. ارتقای قابل توجه سهم 5 کشور عضو گروه بریکس در غنیشدن تولیدات کره زمین از 16 تا 25 درصد و احتمال افزایش این میزان با درنظرگرفتن شرایط فعلی اروپا و رکود اقتصادی آمریکا بر هیچکس پوشیده و پنهان نیست.

شاخصهای توسعه اقتصادی و انسانی در کشورهای بریکس
اصلیترین نهادهای جهانی و در وهله نخست صندوق بینالمللی پول، بعد از جنگ جهانی دوم و زمانی که جامعه جهانی تحتتأثیر کامل قدرتهای دیگر اقتصادی قرار داشت، شکل گرفتند و امروز کشورهای صاحب قدرت به راحتی حاضر به از دست دادن چنین جایگاهی نیستند. به همین خاطر از مدتها پیش بر سر انتخاب رئیس جدید بانک جهانی کشمکش و جنجالی طولانی راه افتاده بود و ایالات متحده که در ازای سپردن ریاست صندوق بینالمللی پول به یک اروپایی، براساس یک توافق نوشته نشده در مورد انتخاب ریاست بانک جهانی تصمیمگیری میکند، این بار روی جیم یونگکیم کرهایالاصل و استاد دانشگاه سرمایهگذاری کرده بود، در حالی که کشورهای عضو بریکس خواهان برگزیدهشدن انگوزی اکونجو ایویلای نیجریهای برای ریاست بانک جهانی بودند. نهایتا کریستین لاگارد فرانسوی برگزیده شد.
پاشنهی آشیل بریکس و لزوم آسیب شناسی
بهرغم مواضع اتخاذ شده از سوی کشورهای عضو بریکس در نشست دهلی نو، شک و تردیدها در مورد انسجام و پیوستگی لازم این گروه همچنان پا برجاست. اما این واقعیت که بریکس طی این سالها به عنوان یک گروه مهم مشورتی در حوزه مسائل اقتصادی و سیاسی جهانی عمل کرده، قابل انکار نیست. پیشبینیها حاکی از این است که اقتصاد مشترک کشورهای گروه بریکس تا سال 2035 میلادی از 7 کشور صنعتی جهان هم سبقت خواهد گرفت.
گام گذاشتن در مسیری مشترک و ایفای نقشی هماهنگ برای بریکس البته بدون مشکل هم نیست. کشورهای بریکس با نابرابری اقتصادی روبهرو هستند و به همین خاطر میانگین امید به زندگی در آنها به میزان قابل توجهی از گروه7 پایینتر است. همچنین کشورهای عضو این گروه هر چند جزو اقتصادهای نوظهور به حساب میآیند اما تفاوتهای زیادی هم آنها را از هم متمایز میکند. این درست همان مانعی است که حالا بریکس میخواهد برای رسیدن به موفقیت بیشتر و نقش برتر در اقتصاد جهانی از سر راه خود بردارد. جیم اونیل که برای نخستین بار نام بریکس را به کار برد، در این رابطه آفریقای جنوبی را مهرهای همگون با 4 کشور دیگر نمیداند. او با ابراز تعجب از عضویت این کشور در بریکس و نامشخص بودن دلیل این اقدام اعضای اولیه، میگوید: "اقتصاد آفریقای جنوبی در مقایسه با این کشورها کوچک است و درآمد ناخالص داخلی آن نیم درصد از دارایی جهان را تشکیل میدهد". وی برای یکدست شدن بریکس ترکیه، اندونزی، مکزیک، کرهجنوبی، حتی عربستان سعودی و لهستان را بیشتر از آفریقایجنوبی حائز شرایط میداند.

اختلاف مواضع و منافع در صحنه بینالملل مانند انتخاب رئیس صندوق بینالمللی پول، از جمله آسیبهای بریکس است
درحالیکه گروه بریکس بهعنوان 5 قدرت نوظهور اقتصادی، فرصتی برای هریک از اعضای خود بهمنظور ایفای نقش مهمی در صحنه بینالمللی فراهم میکند، یکی از چالشهای پیشروی این گروه، حفظ انسجام لازم میان اعضای آن خواهد بود. یکی از این اختلافنظرها به موضوع بانک توسعه بریکس مربوط میشود که در رابطه با آن اختلافهای آشکاری در مواضع، منافع و خطمشی کشورهای عضو به چشم میخورد. اعضای این گروه با توجه به ذخایر ارزی قابل توجه چین، نسبت به سلطه پکن روی این بانک توسعه ابراز نگرانی میکنند. این کشورها حتی در مورد انتخاب نامزد پیشنهادی خود برای ریاست بانک جهانی هم در مورد یک کاندیدای مشخص توافق نکردند و این در واقع تکرار همان سناریویی است که سال گذشته در مورد انتخاب کاندیدای مشترک برای ریاست صندوق بینالمللی پول رخ داده بود. از منظر سیاسی در سال گذشته میلادی، حضور دستهجمعی اعضای بریکس در نشست شورای امنیت سازمان ملل فرصتی بهمنظور هماهنگ شدن مواضع آنها در مورد مسائل جهانی فراهم کرده بود اما یک بار دیگر گروه بریکس در اتخاذ مواضع یکسان درمورد حوادث لیبی و سوریه و بطور کل ژئوپلیتیکی ناکام نشان داد.
گروه بریکس با وجود عضویت کشورهای قدرتمند اقتصادی، به لحاظ سیاسی یکدست نیست و برای نمونه، در حالی که چین و روسیه از منظر تعامل با رخدادهای جهانی اغلب موضع مشترک یا نزدیک به هم دارند، کشورهای دیگری نظیر آفریقای جنوبی و برزیل یا هند، متناسب با سیستم اقتصادی و سیاسی خود که بیشتر به سرمایهداری غرب نزدیک است، مواضع متفاوتی با شرکای اقتصادی خود در قبال مسائل گوناگون اتخاذ میکنند.
هرچند سازمان بریکس آینده اقتصادی و به تبع آن، سیاسی مهمی را در پیش رو دارد، اما به همان اندازه شکننده هم هست، خاصه آنکه بخشی از این بلوک یعنی برزیل، هند و آفریقای جنوبی، سیستم بازار آزاد و اقتصاد سرمایه داری لیبرال را به سیاست اقتصادی چین ترجیح میدهند و از این رو هم، کشورهای در حال توسعه، برای تعامل با چنین نهادی، باید اولویتهای خود را براساس همین ابعاد و زوایا سامان دهند.
مجلهی فوربس در تاریخ 4 آگوست 2011 در مقالهای آماری به قلم "کنت راپوزا" در مقایسهی کشورهای عضو بریکس با امریکا، آنها را کاملا به چالش کشید و با دیدی سخرهآمیز و کنایهگونه، فاصلهی پیشرفت اقتصادی, علمی و صنعتی آمریکا با آنها را زیاد دانست.
در خیلی از حوزههای کلیدی، کشورهای بریکس در رقابتی استراتژیک به سر میبرند. در آسیا، هند و روسیه موانع قدرتمندی علیه سلطهطلبیهای منطقهای چین محسوب میشوند. در سطح بینالمللی روسیه، برزیل و هند خواهان ظهور یک سیستم چند قطبی جهانی که آنها را بهعنوان مجریان اصلی این پروژه معرفی میکند و همچنین افزایش تعداد کشورهای عضو شورای امنیت سازمان ملل هستند. برخلاف آنها چین درپی ایجاد یک جهان دو قطبی است که این کشور را نقطه مقابل ایالات متحده قرار دهد. با این اوصاف، طبیعی است که بریکس برای ایجاد نظم نوین جهانی و پایان بخشیدن به نفوذ آمریکا در شورای امنیت، صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، چالشی دشوار پیش روی خود خواهد داشت.
لذا، لازم است که با مرتفع کردن این موانع و مشکلات و ارائه راهکارهای ظرفیتمند، این نقصان قابل توجه آسیب شناسی شود و از این ممر، شاهد تکمیل قدرت این گروه در آینده باشیم.
اهداف 5 کشور عضو در بریکس
اهداف هند در بریکس: هند با ایجاد اتحادی در بین 5 کشور با تبادل تجربیات، توانسته به نتایج و پیشرفت خوبی برسد و اکنون به عنوان یک قطب تکنولوژی اقتصادی جهان در حال قدرت است.
اهداف چین در بریکس: چین به عنوان کشوری در حال توسعه، به دنبال شرکای جدید برای خود می باشد. کشوری که آمریکا و اروپا رقیب آن هستند و سعی دارند به نوعی توسعه اش را مدیریت کنند. به همین خاطر چین به دنبال شرکایی در راستای ارتباطات خود می گردد تا بتواند توسعه پیدا کند. لذا چین با کشورها تعاملاتی داشته و توانسته توسعه بیشتری پیدا و رشد خود را تسریع دهد و بازارهای جدیدی پیدا کند و شرکای جدیدی در صحنه بین المللی داشته باشد. این امر خود موفقیت بزرگی برای چین بوده است.
اهداف آفریقای جنوبی در بریکس: آفریقای جنوبی به دنبال توسعه یافتگی است و در شرایط فعلی سعی دارد در راستای منافع ملی، تولید ناخالص داخلی و رشد اقتصادی، خود را توسعه داده و در صحنه بین المللی حضور داشته باشد. آفریقای جنوبی آخرین عضو گروه بریکس است. یعنی با توجه به موفقیت کشورهای بریکس در صحنه بین المللی و توسعهی کشور خود، آفریقای جنوبی مایل به عضویت در این گروه بود و با شرایطی که در آفریقا داشت، توانست در این گروه عضو شود.
این امر موفقیت خوبی برای آفریقای جنوبی بود. آفریقای جنوبی بعد از عضویت در بریکس و تبادل با 4 کشور دیگر آن، توانسته در بخش سرمایه گذاری داخلی و رشد ناخالص تولید ملی و در بحث مدیریت صادرات جهانی و بخش خصوصی سازی موفقیت داشته باشد. این امر با توجه به آمار بانک جهانی، نشانگر روند رو به رشد و توسعه اقتصادی آفریقای جنوبی است.
اهداف عضویت روسیه در بریکس: روسیه بعد از فروپاشی شوروی دچار سردرگمی اقتصادی بود. چون اقتصاد عامل فروپاشی شوروی شد و اقتصاد ورشکسته و فاسد دوران رژیم شوروی سابق، باعث شد روسها بعد از فروپاشی شوروی سعی کنند با مشکلات باقی مانده از شوروی دست و پنجه نرم کنند.
بعد از فروپاشی شوروی، روسیه بدترین وضعیت اقتصادی را از نظر تولید داخلی داشت. مسکو از نظر جهانی و رقابت با اروپاییها و فشار اقتصاد جهانی بر روسیه، یک دهه مشکلات داشت، اما با تشکیل سازمان بریکس و عضویت 5 قطبی کشورها، روسیه جان تازهای گرفت و توانست این مشکلات را به تدریج کنار بگذارد و از تجربیات این کشورها در ورود به جامعه تجارت جهانی بهره گیرد.
در این حال روسیه با دارا بودن مواد خام، ذخایر نفتی، گازی و معدنی و توانمندی تکنولوژی، با رویکرد تبادل اقتصادی و تجاری و فنی توانست خود را وارد بازار جهانی کند و اصول تجارت را یاد گرفته و کشوری قدرتمند گردد. یعنی هر چند روسیه از جی 8 ( به خاطر مسائل اوکراین ) اخراج شد، اما واقعیت این است که روسیه قدرتی جهانی است و مسئله اخراج، سیاسی بود تا اقتصادی.
اهداف برزیل در بریکس: برزیل تا 30 سال پیش یکی ازبدهکارترین کشورهای جهان بود، اما اکنون برزیل اکنون قدرت ششم اقتصاد جهان است. با توجه به سیاستهایی حزب کارگر برزیل و مدیریت دولت داسیلوا (رئیس جمهور قبلی برزیل)، این کشور تبدیل به یک کشور صنعتی و قدرت ششم اقتصاد جهان در سال 2013 شد و در واقع جای انگلیس را در رتبه بندی اقتصاد جهانی گرفت. در برنامه ریزی برزیل، مبارزه با فساد اقتصادی و فساد اداری یکی از اولویت ها بود.
بحث حمایت از تولید داخلی و ایجاد بنگاههای زود بازده و ایجاد تعاونی های تولیدی و کشاورزی از عمده کارهایی برزیل بود که توانست با همکاری کشورهای عضو بریکس انجام دهد. در واقع اکنون برزیل از لحاظ کشاورزی، دامداری، صنعتی و فنی مهندسی یکی از کشورهای بسیار قوی در جهان است و این کشور در قالب سازمان بریکس توانسته جایگاهی برای خود پیدا کند.
تمرکز کارشناسان غربی بر روسیه
جاهطلبی کشورهای بریکس برای تغییر جهان فعلی در جهت برآورده کردن منافع آنها و افزایش نقش اعضای این گروه به اندازه تاثیر ژئوپلیتیکی این کشورها حائز اهمیت است. تلاشهای روسیه از زمان شکلگیری این گروه بهمنظور قراردادن بریکس در رقابت با ایالات متحده و کشورهای صنعتی گروه هفت یک لحظه متوقف نشدهاند. بسیاری براین باور هستند که شاید دولت مسکو تمایل چندانی برای حضور در نشستهای گروه بریکس نداشته باشد ولی آن را به عنوان راهی برای تحقق پروژههای نفوذ مسکو در مناطق جغرافیایی از دست رفته بعد از سقوط اتحاد جماهیر شوروی میبیند. به همین دلیل خیلی از صاحبنظران اقتصادی اروپا بر این عقیده هستند که باید با تشویق مسکو برای جدایی از گروه بریکس، از این کشور بهعنوان شریکی برای اتحادیه اروپا و تقویت ریشههای قدرت این قاره استفاده کرد. برهمین اساس انتخاب مجدد پوتین را بهعنوان فرصتی برای ایجاد تغییرات میپندارند و معتقدند سیاستهای روسیه هرگز با الگوهای آسیایی نظیر چین و هند همگون نبوده و بهرغم از دست رفتن وجهه جهانی دولت مسکو، خروج از بریکس به نفع این کشور خواهد بود، اگرچه این تلاشها درحالی صورت میگیرند که بریکس همچنان به مبارزه با سیاستهای غربی نهادهای مالی از جمله صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی و ماهیت دلار به عنوان ارز رایج در مبادلات جهانی ادامه خواهد داد؛ چراکه بریکس سیاستهای آمریکا و کشورهای غربی را در پاسخ به تحولاتی همچون انقلاب در کشورهای عرب، عاملی برای بیثباتی میپندارد. در رابطه با سرعت چین در تبدیل شدن به اقتصاد اول جهان، ایالات متحده دچار نگرانی شدید شده و ترجیح میدهد دولت هند را در جایگاه فعلی چین به عنوان قدرت توسعه یافته در قاره آسیا ببیند.
چین که بین این پنج کشور، بزرگترین قدرت اقتصادی را به خود اختصاص داده، خواهان موقعیتی بهتر نزد صندوق بینالمللی پول و نقش مهمتر واحد پولی خود در تجارت جهانی شده و در واقع بریکس را فرصتی مناسب برای به مبارزه طلبیدن دلار و یورو میداند. چین از بیشترین میزان ذخایر ارزی به مبلغ 3200 میلیارد دلار برخوردار است و ذخایر هند و برزیل به ترتیب 320 و 350 میلیارد دلار برآورده شده و روسیه 524 میلیارد دلار ذخایر ارزی در اختیار دارد. با وجود این، احتمالات زیادی در مورد اینکه دولت مسکو از حقوق خاص برداشت خود از صندوق بینالمللی پول به منظور حمایت از کشورهای بحرانزده و گرفتار استفاده کند، مطرح شده است. کارشناسان اقتصادی روسیه معتقدند هرچند مسکو از بیثباتی اروپا هیچ سودی نمیبرد اما احتمال اینکه کرملین به ذخایر بانک مرکزی مراجعه کند، بعید خواهد بود و احتمالا ترجیح میدهد برای انجام دخالتهای مستقیم در این عرصه از طریق صندوق بینالمللی پول به کشورهای ضعیفتر جنوب اروپا نظیر یونان، اسپانیا و ایتالیا یاری رساند.
ظهور واحد پول بریکسو و سلطهی بریکس
"پیتر کوئینگ" اقتصاددان سابق بانک جهانی و یکی از اعضای تحریریه وبسایت صدای روسیه در تحلیل خود، سناریویی را برای پایان سلطهی دلار آمریکا و یوروی اروپا و جایگزین شدن واحد پولی "بریکسو" به رشته تحریر درآورده است. او معتقد است که با اعلام واحد پولی بریکسو، تا 24 ساعت تمامی مردم دنیا گیج خواهند بود، سپس احساس ترس و وحشت از آیندهی نامعلوم دارند. 48 ساعت بعد، بازارهای سهام غرب سقوط میکنند و برای مدت زمان نامعلومی بسته خواهند ماند تا بدینوسیله کمترین ضرر احتمالی از این جریان را داشته باشند.

با ظهور بریکسو، بسیاری از شرکتها به این واحد پول روی میاورند و این در حالیست که بخش دیگر همچنان اعتماد خود را به دلار و یورو حفظ کرده و البته هر لحظه در واهمه از سقوط ابدی آن به سر میبرند.
ارزش بازارهای اقتصادی آمریکا صدها تریلیون دلار است و همین امر میتواند پاشنهی آشیل اقتصاد و دلار آمریکا باشد. بریکس با رسمی شدن واحد پول بریکسو، زیر پای امریکا در بازارهای جهانی را خالی کرده و عملا بزرگترین ضربه را به اقتصاد آن وارد خواهد کرد.
کوئنینگ در ادامه اظهار میدارد که با ظهور این واحد پولی بسیاری از بانکها عقب نشینی کرده و عدهی دیگر اقدام به تبدیل واحد پول خود به بریکسو میکنند. غوغا و آشوبی که در سطح جهانی در بانکها ایجاد میشود، مقامات را مجبور به تعطیل کردن بسیاری از آنها میکند. مردم که پول در دست ندارند، پس از 10 روز برای تهیه مواد غذایی و دیگر ملزومات به خیابانها میایند، بانکها نیز دوباره باز میشوند اما با چند ساعت محدود فعالیت در روز.
وبسایت "ریالیتی چک" با تایید برآورد کوئنینگ، این سناریو را کاملا حقیقی و بسیار محتمل میداند. این وبسایت، آمریکا و اروپا را در انتظار بحرانی بزرگ میبیند و در این راستا به دو نمونه اخیر یعنی قوانین تازهی بستهی نجات اقتصادی بانکهای اروپا و ورشکستگی بانکی قبرس اشاره میکند.
کوئنینگ میافزاید که پس از یک ماه، کشورهای ضعیفتر منطقه یورو واحد پول خود را از یورو به همان واحد ملی بازمیگردانند. با این عمل و با ملی کردن بانکهایشان، انها قادر خواهند بود که پول چاپ کنند. لذا، با تقویت اقتصاد داخلی از طریق نظام بانکداری ملی برای تولید و مصرف داخلی شاهد اشتغالزایی و بازگشت اعتماد بنفس به مردم خود خواهند بود.
این پایگاه تحلیلی در تایید این پیشبینی اینگونه میگوید: " با خروج بسیاری از کشورها از منطقه یورو جهت احیای اقتصادی با تکیه بر همت ملی خود پس از بیاعتمادی به روسای فاسد اتحادیه اروپا، صندوق بینالمللی پول، کمیسیون اروپایی، و بانک جهانی به طرز قابل توجهی ضعیف خواهند شد و آنگاه دست به تحریمهای مختلف اما بیاثر خواهند زد تا بازارهای خیالی خود را تقویت و احیا کنند. بطور نمونه، میتوان به آرژانتین پس از سقوط اقتصادی 2001 اشاره کرد.

با ایجاد واحد پولی "بریکسو" برای کشورهای بریکس، فروپاشی اقتصاد جهانی مبتنی بر دلار آمریکا آغاز میشود
شش ماه بعد، از میان اسپانیا، ایتالیا، پرتغال، یونان، و ایرلند که به واحد پول ملی بازگشته بودند، برخی خواستار ورود به بریکس و یا دست کم استفاده از واحد پولی بریکسو میشوند. در همین اثنا، ایران و ونزوئلا بعنوان دو عضو همراه بریکس آماده دریافت شوک اول این گروه میشوند و واحد پول جدید آنها موجب جهش و حرکت در رقابت با بسیاری از کشورهای تحت حمایت دلار و یورو میشود.
با گذشت یک سال از اعلام بریکسو، اندونزی و مالزی وارد گروه میشوند. فراغت از سوختهای فسیلی موجب خلق دموکراسی اقتصادی شده و "استغنای غذایی" توسط بریکس شکل خواهد گرفت. اینجاست که غرب در تعیین مواد غذایی در بازارهای جهانی عاجز مانده و قیمت مواد غذایی در سطح جهانی کاهش خواهد یافت. فلذا، با توجه به کاهش مصرف مردم غرب به نسبت گذشته، تعدیل صورت گرفته و کشورهای غیر غربی در سرتاسر جهان قادر به تهیه و مصرف مواد غذایی با قیمت بسیار مناسب خواهند بود.
در اینجاست که اتحادیه اروپا قدرت بریکسو را مشاهد کرده و در اوایل 2015 خواستار ورود یورو بعنوان زیرمجموعه این واحد پولی جدید میشود. در همین سال بورس نفت شانگهای تریلیونها بریکسو نه تنها از بریکس بلکه از کشورهای وابسته به بریکس تجارت خواهد کرد. در پی آن، کشورهای تولید کننده هیدروکربن به دلار، با مشاهده قدرت بریکسو سعی در ایجاد حصار امنیتی اقتصادی بلند مدت میکنند اما دیری نمیپاید که تجارت هیدروکربن به دلار، سقوط خواهد کرد. از سوی دیگر، با حمایت بریکس از ایران، ونزوئلا، مالزی، اندونزی، و مغولستان، اقتصاد این کشورها سالیانه رشد 10 درصدی را شاهد خواهد بود.
از این سال تا سال 2020، شاهد سلطه بریکسو بر دنیا و تاسی بر این واحد پولی از سوی غالب کشورهای دنیا خواهیم بود. در سال 2016، احترام به طبعیت و عدالت اجتماعی به شکل چشمگیری در فرهنگها و آموزهها در مردم جهان تقویت خواهد شد.
کوئئینگ در پایان مقاله خود اینچنین میآورد: " سال 2020، سال درک ارزشهای انسانی خواهد بود. آری، بریکس کار خود را کرده است. طبیعت سالم و احترام به انواع موجودات زمین، اولویت رفتار انسانی خواهد گردید. خدمات بهداشتی و آموزشی به اوج خود میرسد. دیگر شاهد رشد اقتصادی خطی و قابل سنجش نخواهیم بود. تعادل اقتصادی در حدا اعلا بوده و بهبود سبک زندگی در اوج همدلی انسانها را شاهد خواهیم بود".
جمعبندی
با توجه به آنچه به تفصیل بیان شد، در ابتدای جمعبندی به 4 مشکل پیش روی این گروه اشاره میکنیم که در صورت رفع آنها، شاهد ظهور و دوام قویترین قطب اقتصادی و حتی سیاسی جهان در دهه آتی خواهیم بود.
1. بعنوان مبحث اول باید این حقیقت را پذیرفت که گروه بریکس علیرغم تفاوتهای گاهاً چشمگیر از نقطهنظر دیدگاه سیاسی و اقتصادی، با سرعت قابل قبولی سعی در تبدیل شدن به قطب قدرتمند اقتصاد جهان با بانک مستقل و توانا و دارا بودن زیر مجموعهای بسیط متشکل از کشورهای خواهان توسعه دارد؛ و این نکته حائز اهمیت است که اگر به این تفاوتها که در این نوشتار پیشتر به آنها اشاره شد توجه نشود، نمیتوان امید چندانی تحقق هدف غایی این گروه داشت.
2. مبحث دوم که باید به آن اشاره کرد، موضوع بانک توسعه این گروه است. به اعتقاد موسسه "اقتصاد و سرمایه" آمریکا، بانک توسعه گروه بریکس که با سرمایه 100 میلیارد دلاری خواهان شروع به کار است، در دهه آینده قادر به اعطای وامهای 5 تا 10 میلیارد دلاری خواهد بود؛ و این رقم فاصله فاحشی با وام 32 میلیارد دلاری که بانک جهانی سال اخیر اعطا کرد دارد.
3. مسئله سوم، مشکلات اقتصادی اعضای این گروه است. در حال حاضر هند با رهبری "نارندرا مودی" برای ایجاد اصلاحات اقتصادی در کشورش به شدت تحت فشار است. این رشد اقتصادی در کشورهای برزیل، روسیه، و آفریقای جنوبی با چالش بیشتری روبرو است. چین هم با اینکه اقتصاد بلوغ یافتهای دارد، اما با بدهی رو به رشد و عارضه "بانکداری در سایه" و "ظرفیت مازاد" دست و پنجه نرم میکند.

4. چهارمین مبحث، مسئله مربوط به آفریقای جنوبی است. از نظر موسسه "گلدمن ساکس" و کارشناسان بزرگی چون جیم اونیل، 4 کشور اول گروه بریکس در شمار 10 کشور برتر اقتصادی جهان قرار دارند اما آفریقای جنوبی با توجه به رتبه 33، گزینه مناسبی و درخوری برای عضویت در این گروه نمیباشد. داستان جایی مشکلتر میشود که با توجه به ورود بریکس به فاز استفاده از همه ابزارها برای نیل به هدف، این گروه مدتی است که بعنوان پرچمدار جدید اقتصاد جهانی شناخته شده و در صورت عملکرد ضعیف و یا پس کشیدن از مواضع خود، زیانی غیر قابل جبران خواهد داشت؛ و هم از این روست که وجود آفریقای جنوبی بعنوان یکی از ستونهای این گروه که ناموزون هم هست، محلی از اعراب نداشته و قابل اطمینان نیست و آن را راهکاری جدی باید!
پایگاه اینترنتی معتبر Investopedia معتقد است که هم اکنون بسیاری از شرکتها با توجه به موفقیت آتی این گروه، آن را یک فرصت بزرگ دانسته و آمادگی خود را برای همکاری اعلام کردهاند. این پایگاه اینترنتی به نقل از کارشناسان بزرگ تا سال 2050 بریکس را ثروتمندتر از همه کشورهای ثروتمند دنیا میداند.
علاوه بر این، مجله تایم آمریکا قویا معتقد است که ممکن است خط و نشانهای فعلی گروه بریکس هم اکنون کوچک و غیر قابل تهدید به شما رود، اما در آیندهای نه چندان دور باید منتظر این باشیم که آمریکا به حسرت نشسته و قدرت جهانی این گروه را نظاره میکند.
کشور ما نیز، با توجه به سبقه و عملکرد منفی آمریکا و بلوک تحت امرش (شامل اروپا، بانک جهانی، و صندوق بینالمللی پول) در بلوکه کردن پول به دلایل سیاسی و خلق کامل فضای بیاعتمادی، و تاسی بر ضرب المثل «تکیه بر دیوار شکسته ...»، لازم است که نزدیکی به گروه بریکس -که بالاخص در اخرین نشست خود تاکید بر حمایت از کشورهای جهان دومی و جهان سومی داشتهاند- را به مثابه فرصتی مغتنم شمرده و با الگوگیری از تلاش و سماجت آفریقای جنوبی در پیوستن به بریکس، وارد بلوک اقتصادی مورد اعتمادتری گردد که دست کم طی دهههای اخیر بر خلاف بلوک رقیب، مولفهها و نشانههای اعتماد را بوجود آورده و چراغ سبز دوستی و همکاری را زده است. موقعیت ژئوپولتیک ایران نیز یکی دیگر از ابزار پرتاب به سکوی موفقیت در کنار این گروه است.

کارشناسان پیشبینی کردهاند دهه آینده، دهه بریکس خواهد بود
اکنون با توجه به بحران اوکراین، روسیه از جی 8 اخراج شد و روسها برای جایگزینی حتما دنبال سازمانی هستند که مستقلتر باشند و بتوانند نقش بیشتری (نه به عنوان مهمان) در آن داشته باشند. این امر برای روسها خیلی مهم است.
برزیلی ها میخواهند که نقش مستقلتری داشته و در سایه آمریکا زندگی نکنند. چین هم به عنوان مدعی قدرت جهانی با توجه به حجم معاملات جهانی و بودجه و ذخایر ارزی خود، میخواهد حرفی برای گفتن داشته باشد. اگر این مجموعه توانمند را کنار هم بگذارید، بریکس می تواند به عنوان قطب جهانی جدید فعال شود.
کشورهای بریکس سعی دارند به نوعی پایه اصلی نظام اقتصاد جهان را طراحی کنند. یعنی سران بریکس بیشتر به دنبال نظام اقتصادی جدیدی هستند تا در جهت مدیریت جهانی اقتصادی و مبارزه با زیاده خواهی های آمریکا و اروپا از آن بهره ببرند. این گروه که در حال حاضر تقریبا نیمی از جمعیت حال حاضر دنیا و یک پنجم کل اقتصاد جهانی را در اختیار دارد، عزم خود را به منظور بازسازی ساختار اقتصادی و مالی جهان جزم کردهاند.
به نظر بسیاری از تحلیلگران، بریکس همه مشکلات پیش رویش را رفع خواهد نمود و دهه آینده دهه بریکس خواهد بود. در حال حاضر بریکس سعی دارد که ساختار سازی کرده و اعضای موثر خود را تقویت و در داخل سازمان دهی و نظم دهی کند و تمام اهرمهای لازم را در دست داشته باشد تا بتواند کم کم ظهور کند. بدون شک، رقابت سنگین بوده و رقابت اقتصادی، رقابت سیاسی را هم به دنبال خواهد آورد.
با همه این اوصاف و با عنایت به شواهد و قرائن، پیشبینی میشود که با رفع اختلاف نظرات سیاسی و ریاستی این 5 عضو که در بالا مورد بررسی قرار گرفت، و با در نظر گرفتن احتمال قوی عضویت دائم برزیل، هند، و آفریقای جنوبی در شورای امنیت و تسلط بر کانونهای اقتصادی و سیاسی جهان، و همراه کردن کشورهای جهان دومی با خود، این گروه بریکس باشد که تعیین کنندهی معادلات اقتصادی و سیاسی بینالمللی آینده گردد. همچنین با عنایت به احتمال تعبیر صحیح برآورد و پیشبینیهای پیتر کوئنینگ، لزوم پیشرفت این گروه بیشتر احساس میشود.
مرثیهای برای سقوط آخرین امپراتوری اسلامی؛
عربها قول گرفته بودند که در قبال همکاری با متفقین برای فروپاشی عثمانی، حکومت بر عربستان و اردن و عراق را به دست آورند. اما با پایان جنگ و شکست عثمانی، همه چیز طبق برنامه پنهان اروپاییان پیش رفت.
گروه تاریخ مشرق- تاریخ جهان: نام امپراتوری عثمانی که اروپائیان به آن (ottoman empire) میگویند، گرفته شده از نام شخصی به اسم «عثمان ابن ارطغرل» است که از روسای قبایل ترک سلجوقی ساکن در آسیای صغیر بود. این ترکان از جمله ترکانی بودند که در هنگام حمله چنگیزخان مغول به ترکستان غربی یا آسیای مرکزی امروز، از پیش سپاه او گریخته و روانه آسیای صغیر که ترکیه کنونی جزء آن شدند و در جوار آن دسته از ترکان سلجوقی مسکن گزیدند که پیشتر در آناتولی ساکن شده و به سلاجقه روم معروف بودند.
ترکان دسته دوم، به رهبری عثمان بن ارطغرل ایجاد کننده سلسله سلاطینی به نام عثمانی گردیدند. یکی از آنان به نام سلطان محمد دوم که هفتمین فرمانروای عثمانی بود، در آن سوی تنگه بسفور، یعنی در مجاورت خلیج شاخ زرین یا قرنالذهب، مشرف به دریای مرمره، قلعهای نظامی ایجاد کرد و سرانجام به سال 1453 میلادی، کنستانتین یازدهم، آخرین امپراتور روم شرقی (بیزانس) را شکست داد و قسطنطنیه را فتح کرد. اروپائیان در تقسیمبندیهای تاریخی از نظر زمانی این سال را مبداء قرون جدید و پایان قرون وسطی میدانند. محمد دوم با فتح این بخش از آسیا، به عمر هزارساله روم شرقی یا دولت بیزانس پایان داد و از این رو به سلطان محمد فاتح معروف شد.
فتح قسطنطنیه به دست عثمانیها
و پایان حکومت باستانی بیزانس
پشت دروازههای وین
سلطان محمد فاتح کلیسای «سنت صوفی» را به مسجد تبدیل کرد و نام قسطنطنیه را نیز به استانبول تغییر داد. بعد از سلطان محمد نوهاش سلطان سلیم، معروف به سلطان مهیب یا مخوف، که معاصر شاه اسماعیل صفوی در ایران بود توانست، شبه جزیره عربستان، مصر و شمال آفریقا تا الجزایر را تسخیر نموده و خود را خلیفه اسلام بنامد. بعد از او فرزندش سلیمان باشکوه (قانونی) در 1521، بلگراد را در صربستان کنونی تصرف و از این طریق دروازههای اروپا تا مجارستان را تسخر کرد. در سال 1526 نیز در محلی به نام موهاگز (موهاچ) لویی پادشاه مجارستان را شکست داد و شهر وین را محاصره کرد.
بعد از سلیمان قانونی حکومت به سلاطینی بیکفایت رسید و عثمانی را رو به زوال برد. البته نباید فراموش کرد که سلطان سوم در سال 1589 طی جنگی در دشت کوزو، لازار فرمانده صربها را کشت که در پی آن بوسنی به دست ترکهای مسلمان افتاد و البته خود سلطان مراد نیز کشته شد. به هر حال، از زمان سلطان محمد سوم به بعد سلاطین عثمانی آن قدر بیکفایت بودند که عثمانی بیش از پیش رو به سراشیبی رفت؛ به طوری که در زمان سلطنت مصطفی اول که معاصر شاه صفی در ایران بود، سفیر انگلیس، امپراتوری عثمانی را تشبیه به انسان فرتوتی نمود که در اثر بیماری دچار جنون شده و قدرت جوانی خود را از دست داده است. از همان زمان بود که دیگر ترس اروپائیان از عثمانی ریخت و عثمانی به «مرد بیمار اروپا» معروف شد. با این وجود، امپراتوری عثمانی تا سه قرن بعد هم دوام آورد و اروپائیان نتوانستند این به اصطلاح «مرد بیمار» را از پا درآورند تا در اوایل قرن بیستم که روزگار دگرگون شد و عثمانی –البته با دسیسههای اروپاییان- از درون فروپاشید.
سلطان سلیمان قانونی (باشکوه)
مشروطهخواهی ناسیونالیستها
یکی از سلاطین عثمانی، سلطان محمود دوم (معاصر فتحعلیشاه و محمدشاه قاجار) بود که چون از جانب مادر اروپایی و از تربیت غربی متاثر بود به علوم جدید و روش جدید حکومت تمایل داشت. او که در فاصله سالهای 1808 تا 1839 میلادی به مدت 31 سال سلطان بود، اصلاحاتی در نظام حکومت به عمل آورد که اروپائیان را دچار تحیر نمود؛ اصلاحاتی چون ایجاد ارتش جدید به سبک اروپایی و فرستادن محصل به اروپا. همچنین از آنجا که وجود ارتش ویژه عثمانی معروف به سپاه ینیچری را مضر به حال کشور میدانست –چون بیشتر توطئههای داخل دربار و کودتای خانگی در داخل دولت عثمانی زیر سر این نظامیان بود- این قوای یاغی را خلع سلاح و متمردین آن را اعدام کرد.
بعد از سلطان محمود دوم، عبدالمجید اول (معاصر ناصرالدین شاه) به سلطنت رسید و اصلاحات پدر را ادامه داد. قصر دلمه باغچه از آثار اوست. این اصلاحات مقدمهای شد برای این که مدحت پاشا، نخست وزیر مشروطهطلب سلطان عبدالحمید دوم (که او نیز معاصر ناصرالدین شاه بود) سلطان را در 1876 میلادی، وادار به صدور فرمان مشروطیت کرد.
قرائت بیانیه مشروطیت با قیام ترکهای جوان
آغاز مداخلهگری اروپائیان
دشمنی اروپائیان نسبت به عثمانی، در زمان سلطان عبدالحمید دوم، شدیدتر شد. بهطوری که فرانسه، انگلستان و روسیه هر یک به بهانهای خواستار مداخله عثمانی و تجزیه متصرفات آن کشور بودند. چون عبدالحمید دوم در سال 1778 پارلمان را تعطیل و مشروطیت را عملا لغو کرد و مدحت پاشا را هم به خارج از کشور تبعید نمود، فرانسه و انگلستان که خود را به اصطلاح مدافع دموکراسی میدانستند خواستار مداخله در امور عثمانی شدند. روسها نیز به دو بهانه متوسل و خواهان تضعیف عثمانی شدند. بهانه اول، حمایت از ارامنه بود.
کشتار ارامنه
قضیه ارامنه از این قرار است که عبدالحمید دوم به بهانه این که روسها مشغول تحریک ارامنه عثمانی هستند، فعالیت آنان را زیرنظر گرفت. ارامنه هم از آن جا که از ناحیه سلطان عبدالحمید دوم احساس خطر میکردند در سال 1885 یک انجمن انقلابی به نام هونچاک را به منظور آموزش نظامی و بیداری فرهنگی همکیشان خود تاسیس کردند و بعد نیز در سال 1890 انجمنی به نام داشناک یا ارتش سری ارامنه در تفلیس به وجود آورند. در 1895 عبدالحمید دوم به بهانه این که ارامنه در تفلیس، که در خاک دشمن یعنی روسیه بود، برای خرابکاری در عثمانی تعلیم میبینند دستور قتلعام ارمنیان را صادر کرد به طوری که طی یک سال نزدیک به 250 هزار نفر ارامنه از خردسال تا سالخورده به قتل رسیدند. واقعه قتل ارامنه باعث اعتراض دولتهای اروپایی شد. مجموع این شرایط سبب شد که «نهضت ترکهای جوان» به رهبری مدحت پاشا که هدف خود را پیاده کردن مجدد مشروطیت و پیشرفت عثمانی اعلام کرده بود برای اعاده حیثیت بیبنالمللی عثمانی، سلطان عبدالحمید دوم را در 27 آوریل 1909 از سلطنت خلع کند و براردش محمد پنجم را سلطان بخواند.
کشتار ارامنه در ازمیر؛ 1895
مسیحیان بالکان
دومین بهانه روسها، حمایت آنان از اسلاوهای مقیم در شبه جزیره بالکان بود. فرانسویها هم که از زمان ناپلئون سوم به بعد در سوریه و لبنان مدارس مذهبی فرانسویزبان ایجاد کرده بودند و خواستار الحاق این دو منطقه به سرزمینهای مستعمراتی خود بودند با عثمانی مخالفت میکردند و بالاخره کشف نفت در دوره مظفرالدین شاه به بعد در مسجد سلیمان و اطلاع انگلیسیها از وجود نفت در منطقه عربی نیز طمع بریتانیا را برای مستعمره نمودن کشورهای عرب از عراق تا مصر بیش از پیش افزون کرد، لذا انگلیسیها درصدد جداکردن سرزمینهای عربی از عثمانی و تجزیه این امپراتوری برآمدند.
نهضت ترکهای جوان
در پی وقایعی چون قیامهای مکرر ضدعثمانی در شبه جزیره بالکان، که به تحریک روسیه در 1913 صورت گرفته بود و حتی قبل از آن هم گه طرابلس غرب (تریپولی غرب) واقع در لیبی به دست ایتالیاییها افتاده بود،دولت عثمانی با آلمان متحد شد تا بتواند در مقابل طمعکاریهای روسیه، انگلیس و فرانسه از موجودیت خود و مستعمراتش دفاع کند. در این زمان، که قانون مشروطه حاکم شده بود و شاه اختیارات وسیعی نداشت، سه تن از رهبران نهضت ترکهای جوان به نامهای جمالپاشا، انورپاشا و طلعتپاشا عملا همه اختیارات حکومتی را به دست گرفتند. آنها کمیته اتحاد و ترقی را با ایدئولوژی پانترکیسم و مشروطهخواهی ایجاد کردند. این سه نفر که محمد پنجم را در قصر سلطنتی تحت نظر داشتند حکومت را بین خود به این ترتیب تقسیم کردند: 1- انورپاشا، وزیر جنگ. 2- طلعتپاشا، وزیر کشور که بعدا نخست وزیری را نیز احراز کرد. 3-جمالپاشا رییس ستاد ارتش و وزیر دریاداری.
قرائت اعلامیه اعلان جنگ به دول اروپایی؛ 11 نوامبر 1914
ورود به جنگ جهانی اول
این سه رجل سیاسی-نظامی چون میدانستند که همه ناآرامیهای آن سوی تنگه بسفور و منطقه بالکان به تحریک روسیه، فرانسه و انگلستان است تصمیم گرفتند با آلمان متحد شوند و در جنگ احتمالی آینده دوشادوش آلمانها بجنگند. از این جهت وقتی که در 2 اوت 1914 جنگ جهانی اول آغاز شد، بنا به صلاحدید انورپاشا و جمالپاشا، بین عثمانی و آلمان یک پیمان سری بسته شد و یک ژنرال آلمانی به نام لیمان فن ساندوس مشاور ارشد ستاد ارتش عثمانی گردید. در ماه اکتبر 1914، ناوگان ترک به فرماندهی افسران آلمانی، بنادر روسیه را زیر آتش گرفتند. در نتیجه این عمل متفقین یا همان کشورهای اتفاق مثلث شامل روس و انگلیس و فرانسه در چهارم نوامبر همان سال به عثمانی اعلان جنگ دادند.
در دومین سال جنگ جهانی اول، متفقین در ژانویه 1915 در شبه جزیره گلیپولی در مدخل تنگه داردانل ارتباط ترکها را با منطقه عربی تا حدودی قطع کردند و به موازات عملیات جنگی در جبههها، دولتهای فرانسه و انگلستان قراردادی با عنوان قرارداد سایکس-پیکو درباره تجزیه و فروپاشی عثمانی با یکدیگر منعقد کردند. براساس مفاد این قرارداد قرار شد:
1- اراضی ارز روم، طرابوزان، وان و ارمنستان عثمانی به روسیه داده شود. 2- مناطق سوریه و لبنان به قیمومت دولت فرانسه درآید. 3- انگلستان خاک عراق و اردن و سرزمین فلسطین را تحت قیمومیت بگیرد.
نقشه تجزیهشده امپراتوری عثمانی
براساس قرارداد سایکس-پیکو
لورنس عربستان
قرارداد البته سری بود. از سوی دیگر در همین سالها یک جاسوس انگلیسی به نام سرهنگ ادوارد لورنس که بعدا به لورنس عربستان مشهور شد، وارد عربستان شد و شریف حسین را که والی مکه و پدر ملک فیصل، نخستین پادشاه عراق و ملک عبدالله نخستین پادشاه اردن بود ملاقات کرد و به آنها وعده پادشاهی حجاز (عربستان)، عراق و اردن را داد. به شرط آن که بر ضد عثمانی قیام کنند. شریف حسین نیز پذیرفت و به اتفاق فرزندانش، دوشادوش سرهنگ لورنس انگلیسی با عثمانیها جنگید در حالی که نمیدانستند که سه کشور متفق، پنهانی در قرارداد سایکس-پیکو با هم بر سر تقسیم مناطق عربی امپراتوری عثمانی توافق کردهاند. لورنس، که همواره دشداشه عربی میپوشید و به زبان عربی تکلم میکرد از جانب چرچیل وزیر مستعمرات بریتانیا که مقیم در قاهره بود وعده خلافت عربی و اسلامی را به شریف حسین میداد و به عبدالله وعده حکومت اردن و فلسطین و به فیصل وعده حکومت عراق را.
بالاخره در جبهه سینا، ژنرال آلنبی انگلیسی نواحی فلسطین و اردن را از سربازان عثمانی گرفت. در جبهه جنوبی هم کوتالعماره و بغداد تسخیر شد و به دست انگلیسیها و قوای مشترک لورنس و فیصل افتاد. ارتش عثمانی ناچار به سمت قسطنطنیه (استانبول) عقبنشینی کرد و لذا در 30 دسامبر 1918، دمشق تیز به تصرف انگلیسیها درآمد. دو ماه قبل از پایان جنگ جهانی اول، یعنی در ژوئیه 1918، سلطان محمد پنجم درگذشت و محمد ششم ملقب به وحیدالدین به پادشاهی رسید. عزتپاشا نخست وزیر شد. رهبران ترکهای جوان در 30 اکتبر 1918 با عقد پیمان ترک مخاصمه در مدروس واقع در دریای اژه هر یک به سویی فرار کردند. عزتپاشا کابینه ناتوان و بیاختیاراتی را تشکیل داد زرا عملا خاک عثمانی در تصرف اشغالگران بود. در 16 مارس 1920 استانبول تصرف شد و حتی یونانیها ازمیر را به اشغال خود درآوردند.
شریف حسین و لورنس عربستان
تشکیل ترکیه و کلاهی که بر سر عربها رفت
سرانجام در 10 اوت 1920، عثمانیها در روستای سور در نزدیکی پاریس، قراردادی با متفقین امضاء کردند که برپایه آن شام (لبنان و سوریه) ، عراق و اردون و ازمیر از امپراتوری جدا و به آناتولی و بندر استانبول محدود میشد. با انتشار خبر این قرارداد، ترکهای متعصب به شدت دست به اعتراض زدند و از این میان، دو تن از افسران ترکهای جوان یعنی عصمتپاشا و مصطفی کمالپاشا قیام کردند. این دو افسر در اوت 1922 ضد یونانیها برخاستند و ازمیر را در سپتامبر همان سال آزاد کردند. از سوی دیگر، مجلس بزرگ ملی (یا مجلس ملی کبیر) را تشکیل دادند که در اول نوامبر 1922 نظام سیاسی و نوع حکومت را از سلطنتی به جمهوری تغییر داد و نام «ترکیه» را به عثمانی ترجیح برگزید. ترکها اقدامات دیگری هم انجام دادند و از جمله در لوزان سوییس، قراردادی با متفقین امضاء کردند و کاپیتولاسیون سور را لغو کردند و حاکمیت بر تنگههای بسفور و داردانل را دوباره به دست آوردند. هرچند جدایی مناطق عربنشین را پذیرفتند.
عربها قول گرفته بودند که در قبال همکاری با متفقین برای فروپاشی عثمانی، حکومت بر عربستان و اردن و عراق را به دست آورند. اما با پایان جنگ و شکست عثمانی، همه چیز طبق برنامه پنهان اروپاییان پیش رفت.سوریه و لبنان به فرانسه داده شد و از سوی دیگر مطابق با اعلامیه بالفور در سال 1917، مقرر شد یهودیان صهیونیست به فلسطین مهاجرت داده شوند. شریف حسین از مکه اخراج شد و آل سعود که همپیمانان جدید انگلیس بودند توانستند بر نجد و حجاز حکومت کنند. البته عبدالله و فیصل توانستند برای مدتی در اردن و عراق حکمرانی کنند.
مصطفی کمال (آتاترک)؛ بنیانگذار
و نخستین رئیس جمهور ترکیه جدید
فرجام آخرین امپراتوری اسلامی
در نوامبر 1922، وقتی نظام سلطنتی لغو گردید، مجلس ملی کبیر تصمیم گرفت که سلطان محمد ششم را به اتهام خیانت محاکمه کند. اما سلطان با یک کشتی انگلیسی در 17 نوامبر 1922 از کشور خارج شد و به جزیره مالت رفت. در این حال، مصطفی کمال فرمانروای ترکیه جدید بود. با این حال هنوز سلطان عبدالمجید دوم خود را خلیفه مینامید تا این که دو سال بعد در مارس 1924 سیستم خلافت رسما ملغی شد و کشور جمهوری ترکیه با ریاست جمهوری مصطفی کمال (آتاتورک= پدر ملت ترک) آغاز به کار کرد.