آیا باید از سفر اردوغان به تهران استقبال کرد؟ اگر چنین است، ایران چه منافعی در تنشزدایی با ترکها...
گروه بینالملل مشرق – شواهد حاکی از آن است که سفر «رجب طیب اردوغان»، نخستوزیر ترکیه به تهران نزدیک است. سخنگوی وزارت خارجه ترکیه در گفتگو با خبرنگار مشرق با تأیید خبر سفر نخستوزیر این کشور به ایران، از انجام این سفر در آینده نزدیک و همچنین سفر متقابل حجتالاسلام حسن روحانی، رئیسجمهور کشورمان به آنکارا خبر داد. به گفته «کنک اولان»، روابط تجاری دو کشور تا سال 2015 به 30 میلیارد دلار خواهد رسید و دو کشور از شرکای مهم تجاری یکدیگر هستند.
از زمان روی کار آمدن دولت یازدهم در ایران، وزرای خارجه ایران و ترکیه بارها دیدار کردهاند. بهنظر میرسد این تحولات از روند بهبود روابط دو کشور حکایت دارد. اخیرا، «محمد فرازمند»، سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در بحرین نیز گفته بود که ایران و ترکیه موفق شدهاند مواردی از اختلافات خود بر سر مساله بحران سوریه را حل و فصل کنند. از سوی دیگر اخباری که از سوریه میرسد حکایت از آن دارد که ترکها مرزهای خود را بر روی تروریستهای سلفی بستهاند. برخی رسانههای غربی هم گزارش میدهند که اردوغان دیگر به دنبال بلندپروازیهای عثمانیگرایانه نیست.
این بدان معنا نیست که ترکیه با یک چرخش 180 درجهای تمام مواضع پیشین خود در خصوص سوریه را کنار گذاشته و اکنون موافق ادامه ریاستجمهوری بشار اسد در این کشور است؛ اما بدان معناست که دریافته سیاست منطقهایش طی 3 سال گذشته دچار اشکالات جدی است. اگر چنین نبود دلیلی نداشت که دست به تغییر در رویکردهای خود بزند.
این تغییر رویکرد از چه عللی نشات گرفته است؟ آیا باید از سفر اردوغان به تهران استقبال کرد؟ اگر چنین است، ایران چه منافعی در تنشزدایی با ترکها خواهد داشت؟ اینها سوالاتی است که تلاش میشود در این نوشتار بهطور مختصر به آنها پاسخ داده شود هرچند که بررسی دقیقتر شاید مجالی گستردهتر و پژوهشهای کلانتر بطلبد.
* شکست سیاستهای منطقهای ترکها و سعودیزدگی سیاستهای سوریهای غرب
دولت اردوغان در اوایل دهه 2000 میلادی با حمایت مردمی تصمیم گرفت که نگاه به خاورمیانه را جایگزین سیاست نگاه به غرب دولتهای لائیک پیشین کند. جانمایه این سیاست طرح «تنش صفر با همسایگان» احمد داووداغلو، وزیر امور خارجه و مغز متفکر سیاست خارجی دولت حزب عدالت و توسعه بود.
بروز چنین رویکردی در سیاست خارجی ترکیه بدون پیشزمینه نبود. تغییر در ساختار قدرت بینالمللی پس از سال 1991 زمینهای را فراهم کرد که گروههای اسلامگرا بتوانند رشد کنند و در نتیجه سیاست خارجی ترکیه را از تمرکز به سوی غرب به ممالک اسلامی متوجه کنند.
با آغاز جنگ سرد پس از پایان جنگ جهانی دوم، آمریکاییها سیاست کمربند آهنین به دور اتحاد جماهیر شوروی را در دستور کار خود قرار دادند. ترکیه یکی از حلقههای مهم این سیاست بود و عضویت این کشور در پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) هم از این روست. آمریکاییها برای حفظ این حلقه زنجیر بههر ترتیب ممکن از نظامیان در ترکیه حمایت میکردند تا آنها نیز به نوبه خود حافظ سنت آتاتورک در غربگرایی باشند. در سیاستهای واشنگتن حتی تعریف شده بود که ترکیه به هر قیمت ولو به قیمت استفاده از نیروی نظامی نباید از اردوگاه غرب خارج شود. یکی از علل قدرتی که همواره نظامیان در ترکیه داشتند همین بود.
با پایان دوران جنگ سرد، طبیعی بود که کمکم ستاره بخت نظامیان در ترکیه رو به افول گذارد. افول نظامیان بهطور طبیعی با افول سیاست خارجی غربگرایانه همراه بود. کاهش نگرانیها در خصوص ترکیه و فروافتادن آن در ورطه کمونیسم بهطور طبیعی از نقش نظامیان در ترکیه کاست و رقبای جدی دیگری برای آنها برساخت. بهطور طبیعی شانس اسلامگرایان برای برساختن جدیترین هویت سیاسی رقیب در ترکیه بیشتر بود چرا که ریشههای اسلامخواهانه در میان مردم ترکیه همچنان باقی بود و با سرکوب دهههای صدارت نظامیان لائیک و متحدین سیاسی آنها نهتنها تضعیف نشده بود، بلکه چون آتشی زیرخاکستر آماده شعله کشیدن بود.
دولت اردوغان سرانجام پس از سالها مبارزه اسلامگرایان ترک توانست در دهه 2000 میلادی بر سر کار بیاید و یکی پس از دیگری رقبای نظامی خود را از میدان سیاست بهدر کند. نتیجه روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه تغییر در سیاست خارجی بود که نگاه منطقهگرا از نتایج آن بود.
اگر سیاست ترکها تنها بر مبنای بهبود روابط با همسایگان شکل میگرفت مطلقا ایرادی نداشت منتها ترکها «مدلسازی» را هدف خود قرار دادند؛ این بخشی از همان سیاست مشهور «نوعثمانیگری» بود. اگر چه روابط ترکیه با بسیاری از کشورهای خاورمیانه از جمله سوریه بهبود یافت اما اردوغان به دنبال یک بلندپروازی برای احیای نفوذ ترکها در کشورهای جدا شده از امپراطوری عثمانی بود. اردوغان نمیخواست دوباره بر این کشورها حاکم شود چون در عمل هم چنین امکانی نداشت اما قصد داشت الگویی از دموکراسی مبتنی بر هویت اسلامگرایانه را به این کشورها صادر کند و اوج گرفتن انقلابها در خاورمیانه این فرصت را برای وی فراهم آورد.
ائتلاف با تفکر اخوانی و در کنار آن ادبیات نسبتا تند ضداسرائیلی به اردوغان این فرصت را داد که در اکثریت اهل سنت کشورهای انقلابی برای خود و دولتش جایی دست و پا کند. مهمترین منشور این ائتلاف، حزب عدالت و آزادی در مصر و رئیسجمهور برآمده از آن یعنی «محمد مرسی» بود. دوران حکومت مرسی در مصر دوران ماه عسل تفکر اردوغانیستی بود. حزب عدالت و آزادی مصر حتی در نام خود نیز از حزب عدالت و توسعه ترکیه تقلید کرده بود.
اردوغان تا به اینجا مسیر توسعه نفوذ خود را خوب پیموده بود و با حمایت تمامعیار از شورشیان سوریه در بین غربیها هم حمایت برانگیخته بود. او از یکسو خود را منادی اسلام سیاسی و دموکراتیک در خاورمیانه نشان میداد و از سوی دیگر با غربیهایی که قصد داشتند یک جزء مهم محور مقاومت را در سوریه فلج کنند نرد عشق میباخت. با این حال یک جای محاسبات سیاست منطقهای اردوغان اشتباه از آب درآمد و از همانجا ضربه خورد.
محور ریاض – تلآویو نمیتوانست توسعه نفوذ محور اخوانی را تحمل کند. تفکر اخوانی هم برای اسرائیل یک خطر محسوب میشد و هم برای ریاض. سابقه اختلافات سعودیها با اخوان سابقهای طولانی است. این دو با همکاری نظامیان مصری و با استفاده از فرصتی که عملکرد ضعیف اقتصادی دولت مرسی در اختیارشان قرار میداد، با یک کودتای برنامهریزی شده دولت قانونی مصر را از کار برکنار کردند و طومار آرزوهای بلندپروازانه اردوغان را در هم پیچیدند. اردوغان به نظامیان حاکم بر مصر بد و بیراه زیاد گفته اما در عمل کاری از دستش برنیامده است. متحد اردوغان در مصر در حال محاکمه است و اخوانالمسلمین غیرقانونی اعلام شده و قانون اساسی مشروعیتبخش کودتا نیز تصویب شده است.
باخت اردوغان زمانی واضحتر شد که هم در میدان سیاست و هم در میدان نبرد، سعودیها کنترل شورشیان سوری را در دست گرفتند. از یکسو سلفیهایی در میدان نبرد تقویت شدند که در آینده دشمن امنیت ملی ترکیه عضو ناتو هم خواهند بود و از سوی دیگر شورای ملی وابسته به تروریستهای سوری در دست نیروهای نزدیک به ریاض افتاد. شاید اینجا بود که نخستوزیر ترکیه دانست که غربیها وی را هم به عربستان فروختهاند.
اکنون اردوغان در حالی برای آمدن به تهران آماده میشود که در سیاست منطقهای خود سرخورده شده است. وی همچنان مواضع خود بر ضد دولت سوریه را تکرار میکند اما خود نیز میداند که کودک نوعثمانیگراییاش چندی است مرده است. صداهای ضدسوری اردوغان این روزها شبیه به رفتار مادر بهتزده از مرگ کودکی است که بهجای نوزاد خود گریه میکند تا باور نکند که جگرگوشهاش از دنیا رفته است. مدتزمانی طول میکشد که سیاست خاورمیانهای دولت ترکیه بتواند خود را با واقعیات موجود هماهنگ کند اما رفتارهای اخیر ترکیه نشان میدهد که روند این هماهنگسازی احتمالا شروع شده است.
* فتحالله گولن و مشکلات داخلی اردوغان
نخستوزیر ترکیه تنها در سیاست منطقهای خود با سرخوردگی مواجه نیست، در سیاست داخلی نیز اکنون با مشکلات جدی مواجه است. پس از بحران پارک گزی، اکنون وی با بحران فساد مالی مواجه است و حتی پسرش هم به فساد متهم شده است.
کسانی که با مسائل ترکیه آشنا هستند میدانند که اردوغان در دورانی که شهردار استانبول بود با مبارزه با فساد کسب محبوبیت کرد و همواره یکی از موفقیتهای دولت خود را در کنار رشد شگفتآور اقتصادی، مبارزه با فساد در ترکیه عنوان کرده است. رشوهخواری که در تمام ارکان حکومتی و اداری در ترکیه جریان داشت، با آمدن دولت اردوغان تاحدودی رو به کاهش گذاشت.
با این حال اکنون دولت و نزدیکان اردوغان به همان چیزی متهم شدهاند که وی سالها با ادعای مبارزه با آن کسب محبوبیت میکرد. با این وصف وی یک ضربه بزرگ داخلی دیگر را متحمل شده و قطعا میداند این امر در انتخابات آتی برایش بیهزینه نخواهد بود.
از سوی دیگر، کسی که پشت پرده تمام این اتفاقات قرار دارد، متحد دیروز اردوغان و کسی است که اکنون در آمریکا به یکی از اصلیترین معترضان به دولت حزب عدالت و توسعه بدل شده است: «فتحالله گولن». گولن مدعی نوعی اسلام لیبرال است که بهخوبی توان همزیستی با صهیونیسم را دارد.
«اندیشکده رند» سالها پیش گولنیستها را یک متحد بالقوه قابل اعتماد برای ایالات متحده در ترکیه خوانده بود. وی را اکنون باید نهتنها رقیب سیاسی اردوغان بلکه باید متحد بالقوه آینده واشنگتن در منطقه دانست. از سوی دیگر اردوغان به خوبی میداند که اسلام مدنظر گولن یک رقیب جدی برای اسلام اخوانی مدنظر اوست. اسلام گولنی هیچکاری به سیاست ندارد، بهعکس اسلام اردوغانی که همه کارش با سیاست است.
اردوغان خوب میداند مدل گولنیستی از مدل او به مذاق متحدین غربیاش خوشتر میآید و بعید نمیداند که پس از آنکه در مصر و سوریه به سعودیها فروخته شد، این بار نیز غرب وی را به گولنیستها فروخته باشد.
* اردوغان دلخسته از غربیها و سعودیها به تهران میآید
اردوغانی که اکنون به تهران میآید دبدبه و کبکبه دوران سابق را ندارد. شورشیان سوریه در میدان نبرد باختهاند و در عرصه سیاسی هم دیگر قرابت سابق را به ترکیه ندارند. در همین حال وی میداند که غربیها و سعودیها تمام آمال و آرزوهایش را نقش بر آب کردهاند.
اردوغان اکنون با چنین شرایطی است که به ایران پای میگذارد و ایران برای اردوغان یک خصوصیت جالب دارد: «هم با غرب در تقابل است و هم با سعودیها در کشاکش منطقهای.»
نخستوزیر ترکیه بهبود روابط با تهران را فرصتی برای نشان دادن پنجههای تیز خود به کسانی میبیند که کودک تازهرسیده نوعثمانیگرایی را به قتل رساندند. کسانی که محیط روانی آقای اردوغان را میشناسند احتمالا اذعان میکنند که وی سخت ماجراجو و انتقامجو است. بعید نیست که انتقامجویی از دوستان خائن، یکی از اهداف وی از بهبود روابط با تهران باشد.
از سوی دیگر اردوغان حتما یک چیز را طی دوران بحران سوریه فهمیده و آن اینکه ایران در حمایت از دوستان منطقهای خود بسیار صادقتر از سعودیها و غربیهاست. ایران امتحان خود را در حمایت از دولت قانونی سوریه بهخوبی پس داد اما سعودیها بهراحتی آب خوردن دولت مرسی، متحد خود و ترکیه را سرنگون کردند.
* سفر اردوغان به تهران، فرصتی که باید با احتیاط با آن برخورد کرد
در چنین شرایطی سفر اردوغان به تهران قطعا یک فرصت برای ایران است؛ البته فرصتی که باید با دیده احتیاز به آن نگریست. نباید فراموش کرد که دولت ترکیه همچنان خواستار سرنگونی حکومت سوریه است و اگرچه مواضع خود را تعدیل کرده اما از آنها عدول نکرده است.
از سوی دیگر اعتماد به اردوغان پس از قریب به سال رفتارهای او در سوریه تا حدودی سخت بهنظر میرسد. با این حال دلایلی وجود دارند که همچنان ایران را به بهبود روابط با ترکیه تشویق میکنند:
1- ایران و ترکیه دو همسایهاند و برای هم واقعیت ژئوپلتیک محسوب میشوند. کشورها همسایگانشان را انتخاب نمیکنند و مجبور به زیست در کنار آنها هستند. رفتار مسالمتآمیز دو همسایه در درازمدت میتواند برای هر دو منافعی را در بر داشته و از درگیریهای احتمالی و رخدادن تنگناهای امنیتی بکاهد؛
2- بین ایران و ترکیه سالهای سال است که روابط زیرکشوری هم برقرار است. مردم دو کشور بهخصوص در بخش خصوصی اقتصادی با یکدیگر روابط دارند و نمیتوان از این روابط به سادگی گذشت؛
3- ایران در شرایط تحریم به سر میبرد و در این میان کشوری چون ترکیه با روابط اقتصادی گستردهای که با اروپا دارد میتواند به ایران کمک کند. پیش از این نیز برخی اخبار از دور زدن تحریمها توسط تجار ترک حکایت داشته که اگرچه برای آنها سود داشته است اما این منفعت یکجانبه نبوده است؛
4- ایران هیچگاه خود را در تقابل با جریان اخوانی تعریف نکرده، اگرچه اخوانیها طی سالهای اخیر تقابل با ایران را در دستور کار خود داشتهاند. جمهوری اسلامی اخوان را جریانی اصیل در بین اسلامگرایان سنی میبیند که نمیتوان از کنار آن بهراحتی گذشت. از سوی دیگر جدا کردن این جریان اصیل سنیمذهب از بحران سوریه و تروریستهای سلفی فرصتی است که با بهبود روابط با ترکیه به ایران رخ نشان خواهد داد؛
5- بهبود روابط ترکیه با ایران بهخودی خود به تضعیف موضع سعودیها میانجامد. ریاض ایران را در انزوا میخواهد و بهبود روابط با ترکیه این فرصت را از آلسعود خواهد گرفت.
به هر حال، بهبود روابط با ترکیه فرصتی برای ایران است که باید با دیده احتیاط به آن نگریست. قطعا این بهبود روابط به معنای عدول از مواضع اساسی ایران در سوریه نیست اما جریان اخوانی – ترکی هم باید بداند که اگر روزی تمایل به دوستی با محور مقاومت را داشته باشد، میتواند امیدوار باشد.
روایتی خواندنی از پشت صحنه رفت و آمدهای دیپلماتیک؛
در تشریفات نمادهایی وجود دارد، از جمله پرچم و عکس مقامات عالی کشور. پرچم نماد یک کشور است.
به گزارش گروه بینالملل مشرق، رعایت قواعد برخورد، در روابط بین انسانها از اهمیت بالایی برخوردار است. هنگامی که این دو انسان بهعنوان نمایندگان دو کشور با یکدیگر ملاقات داشته باشند، این موضوع اهمیت دو چندانی مییابد. اتفاقات سالهای اخیر در آداب دیپلماتیک کشورمان ما را بر آن داشت تا گفتوگویی با استاد بیدارمغز داشته باشیم. سالها تجربه در بحث تشریفات و آداب دیپلماتیک و تالیف چندین جلد کتاب ایشان را بهعنوان فردی تراز اول در این موضوع، در جهان و نه تنها ایران قرار داده است. آنچه در ادامه میآید گفتوگوی ما با ایشان است.
برای شروع بحث بفرمائید آیا رعایت تشریفات و آداب دیپلماتیک امری پسندیده است یا تشریفات چیزی در حد تزئینات است؟
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، بهدلیل اینکه این انقلاب، یک حرکت ضداستکباری بود، ما تحولاتی را در همه زمینهها داشتیم. از جمله این تحولات، رفتار و روابط خارجی ما و قالبهای حاکم بر اینروابط بود. انسان یک موجود اجتماعی است و روابط ما با دیگران، بخش مهمی از زندگی روزمره ما به حساب میآید. موضوع مورد گفتوگوی ما، بحث روابط بینالمللی با انسانهای دیگر است. حال این روابط ممکن است با نمایندگان مجالس، سایر سیاستمداران، خبرنگاران و حتی گردشگران خارجی شکل گرفته باشد. یعنی سر و کار ما با انسانهاست.
تا قبل از انقلاب، قالبی که بر روابط ما حاکم بود، قالب استکباری بود. به همین دلیل هم بعد از انقلاب گفتیم تشریفات نباشد. تصور بر این بود که تشریفات، تنها تشریفات درباری و مسائل مربوط به نوشیدن مشروبات الکلی در میهمانیهاست و لذا با توجه به اینکه در انقلاب، هر دوی این مسائل کنار گذاشته شده بودند، پس تشریفات هم لزومی نداشت. بر همین اساس، اولین واکنش ما این بود که تشریفات حذف شود.
با کنار گذاشتن تشریفات، عملا رفتار ما بدون قالب شد. آنچه را که خودمان مطلوب میدانستیم، در رفتار داخلی و خارجی حاکم کردیم. این مسئله در داخل خیلی مشکلساز نبود، اما در رفتار و تعاملات خارجی، تفاوتهای زیادی وجود داشت که همین تفاوتها مشکلساز میشد. بهعنوان مثال، در مذاکرات بینالمللی شما نمیتوانید به طرف مقابل بگویید با اجازه شما. چون شما نماینده یک کشور حاکم هستید و نباید از نماینده یک کشور دیگر اجازه بگیرید. همچنین شما اجازه ندارید از طرف مقابل عذرخواهی کنید، چون شما نماینده کشور و مردم خود هستید و به هیچ عنوان نمیتوانید عذرخواهی کنید. تنها عبارتی که حق استفاده از آن را دارید، این است که «من متاسفم». بعد از گذشت مدتی، به این نتیجه رسیدیم که مسائلی غیر از آن مواردی که در تشریفات مدنظر ما بود، در روابط خارجی وجود دارد. اساس کار ما بر حسن خلق است که در اسلام و بهویژه در مکتب اهل بیت (علیهم السلام) مورد تاکید قرار گرفته. در اینجا استثنائاتی بر قاعده اصلی وجود دارد. یعنی فردی که بهعنوان نماینده کشور خود در جایی حضور پیدا میکند، شأن و جایگاه خاصی دارد که بهدلیل این شأن خاص، باید یک سری قواعد و ضوابط درباره او رعایت شود. از این استثنائات، تحت عنوان «عمل متقابل» یاد میشود. یعنی با نماینده کشور دیگر باید بهگونهای رفتار شود که شأن او حفظ گردد و این شأن هم ناشی از نمایندگی کشور است و نه ویژگیهای شخصی فرد نماینده. مثلا اگر یک وزیر خارجه به کشور وارد میشود، باید با ماشین بنز تشریفات به استقبال او رفت و نوع برخورد و استقبال از وی، با استقبال از توریستها بسیار متفاوت است. براساس اصل عمل متقابل هم، در روابط خارجی هرگونه که شما با دیگران رفتار کنید، با شما همان گونه رفتار خواهد شد.
پرچم خیلی احترام دارد و درهمه دنیا، وقتی پرچم را پایین میآورند، میبوسند. پرچم یک سند مقدس است که جانها و خونهای زیادی در راه استقلال آن هدیه شده است.
در زمان شاه، رسم بر این بود سُفرایی که میخواستند به دیدار شاه بروند، باید در سه جا به شاه تعظیم میکردند. بهنظر شما این نوع تشریفات صحیح بود یا اینکه ما کار درستی انجام دادیم که این نوع آداب را کنار گذاشتیم؟ مثلا در دوره آقای خاتمی، ایشان اجازه دادند سفرای خارجی در کنارشان بنشینند.
بخشی از این مسائل در اختیار ماست و بخشی دیگر در صحنه بینالمللی وجود دارد و تحت کنترل ما نیست. موردی که شما اشاره کردید، بعد از انقلاب با توجه به اینکه تعظیم در برابر غیر خدا حرام بود، ما خودمان لزوم تعظیم سفرا در مقابل رئیسجمهورمان را حذف کردیم و هیچ الزامی هم در این زمینه نداشتیم. کما اینکه سفرای ما در برخی کشورها ملزم به رعایت مقررات آن کشور هستند. از این مقررات، تحت عنوان «نزاکت» یاد میشود که کشورها برای خودشان ایجاد کردهاند و نمایندهای که میخواهد در آن کشور به فعالیت بپردازد، باید به این نزاکت التزام داشته باشد.
مثلا تا قبل از دوره ریاستجمهوری آقای خاتمی، که البته سال دقیق آن در خاطرم نیست، سفیر وقتی میخواست استوارنامه خود را تقدیم رئیسجمهوری کند، باید پنج دقیقه بهصورت ایستاده با رئیسجمهور صحبت میکرد و اجازه نداشت بنشیند. اما از زمان ریاستجمهوری آقای خاتمی، این اجازه به سفرای خارجی، بهعنوان یک انسان مستقل از شأن نمایندگی داده شد تا بتوانند در کنار رئیسجمهور بنشینند. این در هیچ کجای دنیا مرسوم نیست که سفیر در کنار رئیسجمهور کشور میزبان بنشیند.
نوع برگزاری جلسه برای تقدیم استوارنامه سفیران به چه شکلی است؟ آیا مانند ایران، سفرا یک به یک به حضور رئیسجمهور میرسند؟
در برخی کشورها به این شکل است که چند تن از سفرا با هم به حضور رئیسجمهور میرسند، اما قاعده صحیح این است که سفرای خارجی تکتک استوارنامه خود را تقدیم رئیسجمهور کشور میزبان کنند. زیرا در این صورت تقدم و تأخر سفرا رعایت میشود. البته تاکنون نشنیدهام که چند سفیر به اتفاق به حضور رئیسجمهور برسند. ممکن است در طول یک روز، چند سفیر استوارنامه خود را بدهند اما بهصورت دسته جمعی اتفاق نمیافتد.
در بحث نزاکت که شما اشاره کردید، یکی از موارد مورد توجه، پرچم است. بهنظر میرسد در کشور ما پرچم، که منقش به نام جلاله «الله» است، از جایگاهی که باید و شاید، برخوردار نیست و بعضا برخی از مقامات در کنار پرچمی ایستادهاند که ویژگیهای یک پرچم کامل جمهوری اسلامی ایران را ندارد. در اینباره توضیحاتی بفرمائید.
در تشریفات نمادهایی وجود دارد، از جمله پرچم و عکس مقامات عالی کشور. پرچم نماد یک کشور است. ما کشورها را با پرچمهایشان میشناسیم. حرمت پرچم به اندازه حرمت یک کشور است. شما دیدهاید که در ماههای گذشته، در نقاط مختلف شهر تهران، پرچمهای بزرگ برافراشته شده است. در برخی ایام، مانند ماه محرم و صفر، این پرچمها جمع میشود و پرچم سیاه برافراشته میشود. این حرکت صحیح نیست. در هیچ شرایطی نباید پرچم کشور ما که منقش به «الله اکبر» است، نیمه افراشته شود بلکه پرچم سیاه باید در کنار پرچم کشور برافراشته شود. پرچم ایران را نباید به دیوار زد یا در زیر سکوها نصب کرد.
تاکید شما بر حفظ احترام پرچم بهخاطر کلمه «الله» است یا اینکه خود پرچم فی نفسه محترم است؟
خیر، خود پرچم احترام دارد. پرچم مقدس است چون نماد یک کشور، دولت و یک ملت است. پرچم ما احترام ویژهای دارد و آن هم بهخاطر کلمه جلاله «الله» در وسط پرچم و دو طرف آن است.
این را قبول دارید که ما با پرچم کشورمان صحیح برخورد نمیکنیم؟
باید توجه داشته باشیم که این مردم نیستند که با پرچم به شکل ناصحیحی برخورد میکنند، بلکه اشتباه از برخی مقامات است. من عکسهای زیادی دارم که در آنها پرچم در دست یا سمت چپ مقامات کشور ما قرار دارد، درحالیکه پرچم باید در دست یا سمت راست مقامات باشد. اگر یکی از مقامات کشورهای دیگر، با رده پایینتر از رئیسجمهور به دیدار رئیسجمهور ما میآید، باید فقط پرچم کشور ما، آن هم در سمت راست، در محل ملاقات قرار داشته باشد. پرچم خیلی احترام دارد و درهمه دنیا، وقتی پرچم را پایین میآورند، میبوسند. پرچم یک سند مقدس است که جانها و خونهای زیادی در راه استقلال آن هدیه شده است.
اگر دیپلمات ایرانی با یک زن خارجی دست میداد، ماموریتش خاتمه پیدا میکرد. جایی شنیدم که حضرت آقا فرمودند تا من هستم اجازه نخواهم داد دیپلماتهای ما با زنهای خارجی دست بدهند. این یک حکم حکومتی است و همه باید از آن تبعیت کنند
سرود ملی بهعنوان یک نماد مهم چه جایگاهی در تشریفات دیپلماتیک دارد؟
سرود ملی هر کشوری وقتی نواخته میشود، همه باید به احترام آن سرود و آن کشور بایستند. نکته دوم این است که سرود ملی را همه ملتها میخوانند. سومین نکته در مورد سرود ملی، این است که در هنگام نواختن، به احترام این سرود، نظامیان احترام نظامی میگذارند و مقامات سیاسی هم دست خود را روی قلبشان میگذارند.
یکی از مسائلی که در کشور ما وجود دارد، توجه به نمادهای اسلامی است. از جمله میتوان به قرائت قرآن کریم، قبل از سرود ملی اشاره کرد. جایگاه نمادهای اسلامی در تشریفات دیپلماتیک چگونه است؟
شما به قرآن کریم اشاره کردید. قرآن هم برای خود آدابی دارد. «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ». برای قرائت قرآن حتما باید وضو داشته باشیم. «فَاسْتَعِذْ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ» حتما باید قبل از شروع به قرائت، از شر شیطان به خدا پناه ببریم. نکته سوم در اینباره این است که در هنگام قرائت قرآن باید سکوت کنیم و به آیات قرآن گوش کنیم. در این صورت حتی اگر معانی آن را هم متوجه نشویم، برکت قرآن به انسان خواهد رسید. اینکه قرآن اول خوانده شود یا سرود ملی، قطعا باید قرآن را اول قرائت کرد. اما اینکه چرا در مراسمهای ما، ابتدا سرود ملی خوانده میشود. پاسخ این است که با نواخته شدن سرود ملی و ایستادن مردم به احترام آن و سپس نشستن آنها، نظم و سکوتی در جمع حاکم میشود که زمینه را برای قرائت قرآن فراهم میکند. البته در برخی موارد ترجیح من این است که مراسمها با قرائت قرآن آغاز شود. چون کار ما برای خداست و باید کلام الهی حاکم باشد. یکی از کارهایی که من در مراسمهایی که با قرائت قرآن آغاز میشود، انجام میدهم این است که در پایان صحبت هایم، ادعیه قرآنی را هم میخوانم.
در مورد آداب اسلامی و اختلافاتی که بعضا در این زمینه بهوجود میآید هم توضیحاتی بفرمائید.
وقتی نظام ما جمهوری اسلامی است و فقه آن فقه جعفری است، قطعا مسائل و ضوابط فقهی در روابط ما حاکم خواهد بود.
چرا این ضوابط تنها در کشور ما حاکم است و در مورد سایر کشورهای اسلامی اینگونه نیست؟ مثلا تصاویری هست که ملک عبدالله، پادشاه عربستان در حال نوشیدن مشروب است. این تناقضات چگونه قابل توجیه است؟
البته من این تصاویر را ندیدم و براساس آیه شریفه «وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» نمیتوانم قضاوتی کنم.
معتقدیم براساس فرمایش پیامبر اکرم (صلاللهعلیهوآلهوسلم) لمس نامحرم حرمت دارد. بعد از فتح مکه تعدادی از زنان ابوسفیان آمدند و گفتند میخواهیم با رسول خدا (صلاللهعلیهوآلهوسلم) بیعت کنیم. بر اساس دستور قرآن کریم، پیامبر فرمودند تشت آبی آوردند و دست خود را در آن گذاشتند و زنها هم دست خود را در تشت گذاشتند و اینگونه بیعت صورت گرفت. حضرت امیر (علیهالسلام) هم به این شکل با زنان بیعت میکرد. البته من در نوع بیعت خلفای قبل از حضرت علی (علیهالسلام) اطلاعی ندارم. حضرت آقا هم که در دیماه سال 1370 به بوشهر سفر کرده بودند، زنان بوشهری گفتند با ایشان میخواهند بیعت کنند. آقا دستور دادند ملافهای روی دست ایشان گذاشتند و زنان بوشهری از روی ملافه با ایشان بیعت کردند. لذا وقتی دستور پیامبر اکرم (صلاللهعلیهوآلهوسلم) در موردی وجود دارد، براساس آیه شریفه قرآن که میفرماید «مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» ما موظف به اطاعت هستیم. هیچیک از مراجع نمیتوانند در اینباره اظهار نظر مخالف کنند. به همین دلیل حرمت لمس نامحرم برای دیپلماتها و مقامات سیاسی ما بهعنوان نمایندگان یک کشور اسلامی، یک «اتیکت» و «نزاکت» به حساب میآید. این هم با حسن سلوک تفاوت دارد. در مورد نزاکت، ضمانت اجرا وجود دارد و اگر کسی از آن تخطی کند، با مجازات روبهرو میشود. مثلا اگر دیپلمات ایرانی با یک زن خارجی دست میداد، ماموریتش خاتمه پیدا میکرد. جایی شنیدم که حضرت آقا فرمودند تا من هستم اجازه نخواهم داد دیپلماتهای ما با زنهای خارجی دست بدهند. این یک حکم حکومتی است و همه باید از آن تبعیت کنند.
![آیا پوشش امیر قطر در سفر به تهران توهین آمیز بود؟ / چگونگی رفتار رهبر انقلاب در دیدارهای دیپلماتیک+تصاویر دیدارهای جنجالی دیپلماتیک آیا پوشش امیر قطر در سفر به تهران توهین آمیز بود؟ / چگونگی رفتار رهبر انقلاب در دیدارهای دیپلماتیک+تصاویر دیدارهای جنجالی دیپلماتیک](http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1392/11/8/482089_418.jpg)
یکی از مسائل مهم و مورد ابتلای دیپلماتهای ما، دست دادن با خانمهاست. عقاید و اصول اسلامی ما در این مورد، که شما هم به آن اشاره کردید، چگونه در عرصه بینالمللی قابل توجیه است؟
در مسئله دست دادن، ابتدا دست دادن تقدم به حساب میآید. در وضعیت برابر، آن کسی که مقام بالاتری دارد یا میزبان است، باید ابتدا دستش را دراز کند و اول هم باید دست خود را بکشد. باور میکنید که این سنت رسول خدا (صلاللهعلیهوآلهوسلم) است؟
در جریان سفر امیر قطر به تهران، برخی از رسانهها نوع لباس پوشیدن امیر قطر سندلی را که ایشان پا کرده بودند نشانه رعایت نکردن تشریفات و آداب دیپلماتیک دانستند. این در حالی است که در لباس عربی، پوشش پا فقط سندل است و با این لباس کفش نمیپوشند.
این سنت را ابتدا پیامبر اسلام ایجاد کرده و غربیها آن را گرفتند و بهعنوان یک عرف دیپلماتیک درآوردند. خب، در عرصه بینالمللی، وقتی یک خانم ابتدا دست خود را دراز میکند و شما دست نمیدهید، برداشت بیاحترامی از این رفتار شما میشود. قاعدتا با کسی که شما به او بیاحترامی کرده اید، نمیتوانید به نتیجه مطلوب برسید. بهترین کار این است که شما قبل از ملاقات، این مسائل را به طرف مقابل اطلاع بدهید. اوایل انقلاب، چون تجربه کافی نداشتیم، به طرف مقابل میگفتیم ما با هم نامحرم هستیم که البته برای آنها قابل فهم نبود. الان ما اینگونه به طرف مقابل تفهیم میکنیم که در ایران عرف روابط به اینگونه است که مرد با مرد دست میدهد و روبوسی میکند و زن با زن هم به همین صورت است، اما مرد و زن با هم دست نمیدهند. همانطور که گفتم بهترین کار این است که قبل از ملاقات، به طرف مقابل اطلاع دهیم که دست خود را دراز نکند. بنده در برخی از سخنرانیهای ریاستجمهوری و یا وزیر خارجه در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، وظیفهام این بود که به خانمهای خارجی اطلاع بدهم که دست خود را در مقابل رئیسجمهور یا وزیر خارجه ما دراز نکنند. معمولا در جلساتی مانند مجمع عمومی سازمان ملل، بعد از سخنرانی رئیس یک هیئت، مقامات و نمایندگان دولتهای دوست برای ابراز تشکر در مسیر حرکت او قرار میگیرند و از او تشکر میکنند. خب، اگر اطلاع نمیدادیم، طرف مقابل این برداشت را میکرد که به او بیاحترامی شده است.
البته باید توجه داشت که دست دادن با نامحرم حرام است، صحبت کردن که مشکلی ندارد. ما گاهی اوقات به این نکته توجه نمیکنیم و با خانمها حتی صحبت هم نمیکنیم که نادرست است. قاعده نگاه کردن هم وجود دارد و براساس دستور قرآن کریم مبنی بر «غضّ بصر»، نمیتوان در چشم نامحرم به مدت طولانی نگاه کرد.
برخی از نوع رفتار خانم اشتون و آقای کری بعد از امضای توافق ژنو، اینگونه برداشت کردند که این توافق و مفاد آن باعث خوشحالی بیش از حد مقامات غربی شده است. بهنظر شما این برداشت صحیح است؟
خیر، اینگونه نیست. اساسا باید ببینیم که آیا غربیها در توافق ژنو دستاورد خاصی داشتهاند؟ این عرف دیپلماتیک است که مقامات، اگر زن و مرد باشند با یکدیگر روبوسی میکنند.
این برداشتها و اظهار نظرهای نادرست متاسفانه همواره وجود داشته و ناشی از ورود غیرمتخصصین به مباحث مربوط به تشریفات دیپلماتیک است.
نمونههای زیادی از این مسئله وجود داشته است. مثلا در جریان سفر امیر قطر به تهران، برخی از رسانهها نوع لباس پوشیدن امیر قطر سندلی را که ایشان پا کرده بودند نشانه رعایت نکردن تشریفات و آداب دیپلماتیک دانستند. این در حالی است که در لباس عربی، پوشش پا فقط سندل است و با این لباس کفش نمیپوشند.
البته اگر کسی به اخلاقیات حاکم بر کشور میزبان هم توجه کند، خیلی خوب است. مثلا سلطانقابوس در سفر اخیرش به تهران و در دیدار با آقای دکتر روحانی، سندل جلوبسته پوشیده بود و این هم بهدلیل آشنایی ایشان با خلقیات ایرانی است. در واقع یکی از ابعاد مهم در رفتار دیپلماتیک توجه به اخلاقیات ملل است.
شما به لزوم توجه به اخلاقیات ملل اشاره کردید. نمونههایی هم در این رابطه برای ما بیان میفرمائید؟
مثلا اگر شما با یک زن و شوهر افغانی روبهرو میشوید و میخواهید تاریخ و محل تولد خانم را بپرسید، نباید از خود او بپرسید بلکه باید از شوهرش سوال کنید. متاسفانه در کشور ما به اخلاقیات ملتها توجه نمیشود. لذا بحث اخلاقیات ملل، بعد از حسن سلوک و نزاکت، سومین مسئله مهم در تشریفات است. وقتی کسی از مملکت خارج میشود، باید به اخلاقیات مردم کشور مقصد سفر، توجه جدی داشته باشد. مثلا اگر شما به اندونزی سفر میکنید و برای شما چای میآورند، تا میزبان به شما تعارف نکرده، نباید دستتان را بهسمت فنجان چای دراز کنید. در وارد شدن به محل اجلاس و مهمانی و عبور از در هم، عرفهایی وجود دارد که باید به آن توجه شود.
قبول دارید که اگر مقامی از کشور ما بعد از مقامات کشور دیگر وارد شود، میگویند شأن او حفظ نشده است؟
مقام ما باید بهگونهای وارد شود که سمت راستش میهمان باشد. این سنت اسلامی ماست. ما از طریق رعایت این سنن حسنه اسلامی، میتوانیم دینمان را تبلیغ کنیم. استواری اسلام در استواری اخلاق است و پیامبر ما، برای اتمام مکارم اخلاق مبعوث شده.
با توجه به گسترش اندیشههای افراطی فمینیسم در غرب، اینگونه گفته میشود که زنها نباید در مقابل مردان بلند شوند یا اینکه زنها باید ابتدا از جلسه خارج شوند. وضعیت زنها در تشریفات چگونه است و این اندیشههای افراطی چه جایگاهی در تشریفات دیپلماتیک دارد؟
وقتی من در نمایندگی ایران در سازمان ملل، مسئول تشریفات بودم، قاعدتا مسئولیت همه مسائل مرتبط با امر تشریفات متوجه من بود. در آن زمان، نخستوزیر هند آقای دکتر خرازی را به ضیافت ناهار دعوت کردند. من قبل از آغاز میهمانی، به سالن رفتم و محل نشستن آقای دکتر خرازی را بررسی کردم. دیدم که یک طرف صندلی ایشان جای یک خانم است و در طرف دیگر صندلی ایشان جای وزیر خارجه کشوری که ما با آنها در آن زمان رابطه نداشتیم. به مسئول تشریفات نمایندگی هند گفتم که محل نشستن دکتر خرازی را تغییر بدهید
در صحنه سیاست بینالملل، من فمینیسم ندیدهام. طرفداران این نظریه، افراط زیادی دارند و در میان زنان هم قائل به اعتدال نیستند. مثلا اصطلاحات رایجی مانند chairman را به chairperson تغییر میدهند. این تفکرات در میان دیپلماتها جایگاهی ندارد و تنها موضوعی که مطرح است، مسئله تقدم است. در مراسمها و اجلاسهای بینالمللی تقدم با پادشاهان و روسای جمهور است.
مسئله سرو مشروبات الکلی در اجلاسهای بینالمللی و عدم حضور مقامات ایرانی در این اجلاسها هم یکی از ابعاد مهم تشریفات دیپلماتیک است.
در مورد مشروبات الکلی، ما حدیث نبوی داریم مبنی بر اینکه مسلمان نباید در مجلسی که مشروبات الکلی وجود دارد، حضور داشته باشد. به همین دلیل روسای جمهور ما در میهمانیهایی که دبیرکل سازمان ملل هرساله در سپتامبر و در موسم برگزاری اجلاس مجمع عمومی، به افتخار روسای کشورها میدهد، حاضر نمیشوند. ما در اینباره نمیتوانیم هیچ تخلفی کنیم زیرا دستور پیامبر اکرم (صلاللهعلیهوآلهوسلم) است و طبق آیهای که اشاره کردم، موظف به اطاعت هستیم. ما نمیتوانیم بهخاطر برخی از منافع، اصول دینمان را نادیده بگیریم.
برگردیم به سوال اصلی خودمان. آیا زن در مقابل مرد بلند میشود یا نه؟
این یک مسئله فرهنگی است. در دنیای غرب، یک اندیشه فردگرایی (Individualism) وجود دارد که مثلا افراد طبق این اندیشه دستاوردهای خود را ناشی از شخص خودشان میدانند. مثلا اگر مستندی توسط شبکه بیبیسی ساخته شود، در پایان نام چند نفر آورده میشود. اما در ایران وقتی یک فیلم کوتاه ساخته میشود، در انتها از سازمانها، انجمنها و نهادهای مختلفی که در تولید آن نقش داشتهاند، تشکر میشود. این دو فرهنگ متفاوت است. فرهنگ ما جامعهنگر است و فرهنگ غرب، فردنگر. یک قهرمان ورزشی ایرانی وقتی پیروز میشود، با پرچم ایران دور افتخار میزند اما یک قهرمان آمریکایی این کار را نمیکند. لذا وقتی این مزیت به افراد داده میشود، بهسادگی قابل پس گرفتن نیست. غربیها میگویند مرد وقتی وارد اتاق میشود، زن جلوی پای مرد بلند نمیشود. من عکسی را دیدم که اوباما وارد شده و با یک زن جوان دست داده، اما آن زن بلند نشده است. البته خود آمریکاییها هم با این مسئله مشکل دارند اما خانمها حاضر نیستند این مزیت را از دست بدهند.
رئیسجمهور فرانسه، آقای اولاند اخیرا در جریان یک اجلاس بینالمللی در فرانسه، با خانم کلینتون دست داد اما خانم کلینتون از جایش بلند نشد. رسانههای ما اینگونه نوشتند که اولاند در کشور خودش تحقیر شده است اما واقعا اینگونه نبود. در کشور فرانسه هم چنین برداشتی صورت نگرفت.
رئیس هیئت پارلمانی اروپا پس از بازگشت از ایران، گفته بود که در ایران مجبور شده روسری سر کند و به منظور مخالفت، پیش پای برخی از مقامات ما بلند نشده است.
این حرف، حرف غیرمتعارفی است. حجاب داشتن زنان سنت ایرانیهاست. اما اینکه قبول کنیم این خانم بهخاطر مخالفت با روسری، در دیدار با آقای هاشمی، این اقدام را انجام داده، بهنظرم اینگونه نبوده است. البته مسئولین تشریفات باید پیش از ورود آقای هاشمی، یا به این خانم میگفتند حتما باید بلند شود یا اینها را ایستاده نگه میداشتند تا ایشان وارد شود یا اینکه آقای هاشمی را با اعضای هیئت با هم وارد اتاق میکردند. این وظیفه اعضای تیم تشریفات است.
تشریفات حافظ عزت و حمیت یک هیئت است. بهطور قطع، سفارت کشورمان شرط رعایت حجاب اسلامی را برای نامبرده و همراهان، بهصورت آشکار، علنی و بدون قید و شرط، برای ورود به ایران اعلام و نامبردگان آن را به صورت یک تعهد داوطلبانه قبول کردهاند. رعایت پوشش اسلامی زنان محترم عضو هیئت اروپایی هنگام ورود به خاک جمهوری اسلامی ایران، خود مبین قبول علنی و آشکار این قرارداد است. با توجه به اینکه این بانوان محترم هیچگونه اجباری برای سفر به ایران نداشته و داوطلبانه شرط حجاب را پذیرفتهاند، بیان این مطلب ـ بعد از بازگشتشان به وطنـ که عدم احترام به یک مقام دینی عالیرتبه جمهوری اسلامی ایران بهخاطر انتقامگیری از شرط حجاب بوده، یک نقض قراردادی است. نامبرده ممکن است ادعا کند که به کلیسا و مقامات دینی اعتقاد ندارد و تقدم آنان را نمیپذیرد؛ حتی در این صورت هم، باید در مقابل نقض این شرط قراردادی پاسخگو باشد. هیچ کشور حاکمی در دنیا موظف به قبول هیئتی که سوء نیت و قصد انتقام دارد، نیست؛ بهویژه جمهوری اسلامی ایران که سیاست آشکار و اعلامشده ضداستکباری دارد. در این صورت هم عمل آنان در عدم نمایش احترام به یک مقام عالیرتبه جمهوری اسلامی ایران، بهمثابه کینه و نمایش سوء نیت، محل اعتراض است زیرا با کتمان نیت واقعی خود، حسن نیت جمهوری اسلامی ایران و روح ژنو 2 را نقض نمودهاند.
![آیا پوشش امیر قطر در سفر به تهران توهین آمیز بود؟ / چگونگی رفتار رهبر انقلاب در دیدارهای دیپلماتیک+تصاویر دیدارهای جنجالی دیپلماتیک آیا پوشش امیر قطر در سفر به تهران توهین آمیز بود؟ / چگونگی رفتار رهبر انقلاب در دیدارهای دیپلماتیک+تصاویر دیدارهای جنجالی دیپلماتیک](http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1392/11/8/482081_900.jpg)
رفتار آقای هاشی در مقابل این برخورد باید چگونه میبود؟
رعایت حرمت آداب و ترتیبات خانه و کشور میزبان، یک اصل پایدار و غیرقابل انکار در مراودات میان دولتها، خانوادهها و افراد است. براساس این قاعده، هر هیئتی که به هر عنوان و مناسبتی به کشور ایران سفر میکند، بدون اما و اگر باید ترتیبات مرسوم جمهوری اسلامی ایران را رعایت کند. در تشریفات مرسوم و معمول در اروپا، با وجود همه باورهای رایج و از جمله نظریه جدایی دین از سیاست در فرضیههای سیاسی غرب، هنوز هم مقامات اداری و اجرایی ـ حداقل در ظاهر ـ تقدم روحانیون را رعایت میکنند. مثلا هنگام ورود یک مقام عالیرتبه کلیسایی، حتی مقامات عالیرتبه دولتی احترامات لازمه را بهجای میآورند و مراتب آنان را رعایت میکنند. آیتالله هاشمی میتوانستند در مقام اعتراض به رفتار غیرمتعارف جلسه را ترک نمایند. اما واکنش خوب ایشان در مقابل عمل غیرمعمول وی، غمض عینی مبتنی بر رأفت اسلامی و حسن رفتار.
در دیدارهای ایشان (رهبر معظم انقلاب) با مقامات خارجی، دو نکته خیلی به چشم میخورد: یکی عزت و اقتدار و دیگری تواضع است که هر دو را در حد اعلی دارند. ایشان ضمن اینکه مقامات را بهخوبی تحویل میگیرند، اقتدار خاصی در کلام دارند.
مطابق با مکارم اخلاق رهبران جمهوری اسلامی ایران و مطابق با دستورات قرآنی است که مسلمانان را به نمایش عمل خوب در مقابل عمل بد و عمل بهتر در مقابل عمل خوب فرمان میدهد.
بنابراین براساس موارد فوق و علیرغم نمایش رفتار بزرگوارانه حضرت آیتالله هاشمی، هنوز جای بیان رسمی چند اعتراض به رفتار برقرار است.
ما در رفتار حضرت امام خمینی (ره) نمونههای زیادی را میبینیم که ایشان با صلابت با این مسائل برخورد میکردند.
در مورد آن خبرنگار زن معروف، باید اشاره کنم که او قبلا گفته بود با این قصد و هدف به ملاقات امام میرود و حضرت امام (ره) از این نیت باخبر بودند. شخصیت امام خمینی بسیار متفاوت بود. باید توجه داشته باشیم موردی که در دیدار با آقای هاشمی اتفاق افتاد، یک مسئله فرهنگی است و این فرهنگ هم متعلق به اروپای غربی و آمریکای شمالی است.
بعد از دیدار هیئت اروپایی با آقای هاشمی، رئیس این هیئت در دیدار با آقای دکتر ظریف هم همین رفتار را نشان داد. در دیدار با وزیر امور خارجه چرا مجددا شاهد این اتفاق بودیم؟ قصور از کدام بخش بود؟
وقتی من در نمایندگی ایران در سازمان ملل، مسئول تشریفات بودم، قاعدتا مسئولیت همه مسائل مرتبط با امر تشریفات متوجه من بود. در آن زمان، نخستوزیر هند آقای دکتر خرازی را به ضیافت ناهار دعوت کردند. من قبل از آغاز میهمانی، به سالن رفتم و محل نشستن آقای دکتر خرازی را بررسی کردم. دیدم که یک طرف صندلی ایشان جای یک خانم است و در طرف دیگر صندلی ایشان جای وزیر خارجه کشوری که ما با آنها در آن زمان رابطه نداشتیم. به مسئول تشریفات نمایندگی هند گفتم که محل نشستن دکتر خرازی را تغییر بدهید. چون نمیدانستم آن خانم با چه لباسی در میهمانی حضور پیدا خواهد کرد. این وظیفه من بود که این کار را انجام دهم. وقتی هم که سفیر ما را برای میهمانی دعوت میکردند، من قبل از میهمانی تماس میگرفتم و نوع غذا را سوال میکردم تا مطمئن شوم که چه نوع غذایی ( از لحاظ حلال بودن) قرار است سرو شود. حتی درباره جزئیات غذا هم قبل از میهمانی پرس و جو میکردم، چون در برخی موارد، جزئیات هم دردسرساز میشود. در ملاقاتها هم من همیشه جلوتر از رئیس هیئت میرفتم تا مطمئن شوم آیا میزبان حضور دارد که از ما استقبال کند یا خیر.
![آیا پوشش امیر قطر در سفر به تهران توهین آمیز بود؟ / چگونگی رفتار رهبر انقلاب در دیدارهای دیپلماتیک+تصاویر دیدارهای جنجالی دیپلماتیک آیا پوشش امیر قطر در سفر به تهران توهین آمیز بود؟ / چگونگی رفتار رهبر انقلاب در دیدارهای دیپلماتیک+تصاویر دیدارهای جنجالی دیپلماتیک](http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1392/11/8/482100_767.jpg)
بهنظر من این مشکلات ناشی از اشتباه و کمکاری مسئولین تشریفات مقامات است که وظیفه خود را بهدرستی انجام نمیدهند.
رهبر معظم انقلاب در دیدارهای خارجی، تاکید زیادی بر رعایت آداب و تشریفات دارند. از این نمونهها برای ما بفرمائید.
بله، مقام معظم رهبری دقت نظر زیادی در این زمینه دارند. ایشان برای همه و از جمله خود من در زمینه رعایت اصول و آداب الگو هستند. مثلا ایشان در سخنرانیهایشان همیشه نکات مورد نظر خود را یادداشت میکنند و بههمراه دارند به این دلیل که نکتهای از قلم نیفتد. در دیدارهای ایشان با مقامات خارجی، دو نکته خیلی به چشم میخورد: یکی عزت و اقتدار و دیگری تواضع است که هر دو را در حد اعلی دارند. ایشان ضمن اینکه مقامات را بهخوبی تحویل میگیرند، اقتدار خاصی در کلام دارند. در سفر حضرت آقا به زیمبابوه، مسئول تشریفات قبل از میهمانی که موگابه ترتیب داده بود، نرفته بود تا وضعیت را چک کند. وقتی حضرت آقا وارد میهمانی شدند، مشاهده کردند که لیوانهای مشروب روی میز است و یک خواننده هم دارد یک آهنگ غربی میخواند. حضرت آقا از سالن خارج شدند. خب، اینجا این نکات دقیق را باید مسئول تشریفات هماهنگ کند.
در جریان دیدار سفیر سوئد با آقای احمدینژاد هم حاشیههایی درباره نوع نشستن سفیر در مقابل رئیسجمهور ما بهوجود آمد. در مورد آن دیدار هم بفرمائید.
باید توجه کنیم که اروپاییها هنگامی که مینشینند، پا روی پا میگذارند. اما مشکلی که در مورد آن دیدار وجود دارد این بود که سفیر در آن دیدار خیلی راحت نشسته بود؛ بهگونهای که پایش از صندلی بیرون زده بود.
یکی از مقامات ما در دیدار با یک مقام اروپایی میخواست روبوسی کند که صحنههای جالبی اتفاق افتاد. در اینباره هم بفرمائید.
مسئله جدیدی که در تشریفات وجود دارد، مسئله حریم است. در این رابطه کشورهای دنیا به دو دسته تقسیم میشوند: یک دسته حریمگریز و یک دسته حریمپذیر. کشورهای اروپایی و غربی، حریمگریز هستند. یعنی شما نباید از نیممتری مقامات اروپایی جلوتر بروید یا مثلا دست روی شانه آنها بگذارید، روبوسی کنید یا به آنها بچسبید.
کشورهای آسیایی، عربی و آمریکای لاتین حریمپذیر هستند. هدف ما این نیست که از کسی انتقاد کنیم، بلکه هدف این است که با بیان این نکات، عزت مقامات جمهوری اسلامی بیش از پیش حفظ شود.