با توجه به این واقعیت که بهبود روابط ایران و غرب و مشخصاً آمریکا ، دشمنان جدی و متعددی دارد و قطعاً هر کدام از آنها و به ویژه اسرائیل، خواهند کوشید با لابی های فراوان، مانع از تنش زدایی شوند، از هم اکنون می توان پیش بینی کرد که روند دیپلماسی تنش زدا، با سختی های زیادی همراه خواهد بود...روابط ایران و غرب، اگر منطقی و بر پایه احترام متقابل باشد، قطعاً به سود هر دو خواهد بود، هر چند کشورهای "غیر"، از آن ناخرسند باشند.
عصرایران ؛ جعفر محمدی - روی کار آمدن "حسن روحانی" ، نگرانی هایی را در میان برخی کشورها ایجاد کرده است چه آن که بیم آن دارند ، با بهبود روابط بین المللی ایران و مشخصاً گشایش در رابطه با غرب و پرونده هسته ای ، منافع شان دچار چالش شود.
در این نوشتار ، سیاهه ای از این کشورها را مرور می کنیم:
رژیم صهیونیستی: برای دولتمردان اسرائیل ، هیچ چیز مانند حاکمیت یک دولت تندرو در ایران مغتنم نیست تا در سایه اظهارات رئیس و سایر دولتمردان آن ، بتوانند پروژه ایران هراسی را پیش ببرند و کشورمان را تهدیدی برای امنیت جهان معرفی کنند.
هم از این روست که از وقتی که روحانی به پیروزی رسیده، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، مدام علیه انتخاب مردم ایران سخن می گوید و جهان را از اصلاح روابط با ایران برحذر می دارد.
آرزوی صهیونیست ها این است که بتوانند روزی آمریکا را به "جنگ نیابتی" با ایران بکشانند و با دستان آمریکا ، چالش بزرگ منطقه ای شان را از میان بردارند. حضور یک رئیس جمهور و دولت میانه رو در ایران، این آرزو را دست نیافتنی می کند.
کشورهای عربی حوزه خلیج فارس: عربستان سعودی، خود را بزرگ ترین رقیب منطقه ای ایران می داند. رقابت منطقه ای این دو کشور در سرزمین هایی گسترده ای از عراق و سوریه گرفته تا لبنان و یمن و بحرین در جریان است و علاوه بر آن در حوزه هایی مانند اوپک ، سازمان همکاری اسلامی و ... نیز با یکدیگر رقابت اقتصادی و سیاسی دارند.
کشور دیگر ،
امارات متحده عربی و مشخصاً امارت دوبی است که به واسطه تحریم های ایران ، بیشترین نفع اقتصادی را می کند به طوری که بخش مهمی از واردات ایران ، از امارات صورت می گیرد و این در حالی است که امارات ، تولید کننده آنچه صادر می کند نیست ، بلکه به عنوان واسطه میان ایران و کشورهای اصلی صادرکننده مانند چین عمل می کند و از این رهگذر سودهای میلیارد دلاری می برد به گونه ای که در سال های اخیر ، تراز تجاری ایران و امارات ، حدود 10 میلیارد دلار به نفع این کشور کوچک عربی بوده است.
بهبود روابط بین المللی ایران ، به معنای حذف تدریجی امارات از واسطه گری و عدم النفع شدید این کشور است.
قطر نیز از ادامه تحریم ها و تضییقات ایران ، سود سرشار می برد. ایران و قطر میدان گازی مشترکی به نام پارس جنوبی دارند که بزرگترین مخزن متراکم گازی دنیاست.
طبق مقررات بین المللی ، استفاده از میدان های گازی مشترک برای هر کدام از سهامداران آزاد است و هر کدام ، هر چقدر که توانست می تواند استخراج کند.
قطر، با بهره گیری از توانمندی های بین المللی و تکنولوژی های مدرن روز ، توانسته است حدود 20 برابر ایران ، برداشت گاز داشته باشد و درآمد سرانه اش را به صدر جهانی برساند ولی در ایران ، فازهای پارس جنوبی ، همچنان به کندی پیش می روند و به عنوان مثال ، فاز یازدهم ، از 14 سال پیش به دنبال پیمانکار است!
شکست تحریم ها ، می تواند ایران را در دستیابی به تجهیزات و پیمانکاران معتبر جهانی برای توسعه هر چه سریع تر پارس جنوبی کمک کند که این اتفاق ، به طور کاملاً مستقیمی با میزان نهایی برداشت قطری ها ارتباط دارد.
بحرین هم از ضعیف بودن ایران به این دلیل استقبال می کند که اکثریت شیعه این کشور، نتوانند پشتوانه قدرتمندی به نام ایران داشته باشند.
در مجموع ، چنانچه روابط ایران و غرب و نهایتاً ایران و آمریکا ، بهبود یابد ، بسیاری از کشورهای عربی ، موضوعیت خود را برای ایالات متحده از دست خواهند داد و نخواهند توانست با تمسک به پدر اجازه ای شان (آمریکا) ، علیه ایران موضع بگیرند.
نکته قابل توجه اینجاست که کشورهای عربی خلیج فارس ، از تحریم های "بسیار شدید" ایران نیز استقبال نمی کنند زیرا در چنین وضعی ، خود آنها نیز نمی توانند با ایران تجارت گسترده ،سودآور و اغلب انحصاری داشته باشند.
همچین آنها از جنگ بین ایران و آمریکا نیز استقبال نخواهند کرد زیرا می دانند در چنان وضعی امنیت منطقه برای دراز مدت مختل می شود و رشد این کشورها تحت الشعاع قرار می گیرد.
از این رو ، کشورهای عربی منطقه ، خواهان استمرار وضع موجود هستند.
ترکیه: این کشور در سال های اخیر از دورن مرزهایش به در آمده و برای خود یک نقش منطقه ای نیز تعریف کرده است تا به دور رقیب منطقه ای ، یعنی ایران و عربستان بپیوندد. از این رو، هر چه رقبا ضعیف تر و منزوی تر باشند ، برای جایگاه منطقه ای ترکیه در دراز مدت بهتر است.
به علاوه با تشدید تحریم های ایران ، بخش مهمی از پتانسیل های تجاری ایران به سمت ترکیه معطوف شده است به گونه ای که در سال های اخیر ، هزاران شرکت ایرانی در ترکیه ثبت شده اند.
البته ترکیه ، در حد کشورهایی مانند امارات ، از این وضعیت منتفع نشده است اما با توجه به تحریم های دریایی جدید ایران ، ترکیه می تواند کرویدور مناسبی برای حمل و نقل زمینی به ایران باشد و از این منظر هم منتفع شود.
روسیه: روس ها را می توان جزو برندگان تنش ایران و غرب دانست. نیروگاه اتمی بوشهر که روزگاری قرار بود توسط زیمنس آلمان ساخته شود ولی به دلیل بحران در روابط ایران و غرب به دست روس ها افتاد ، یک نمونه نماد بارز در این زمینه است.
علاوه بر منافع گسترده اقتصادی روسیه در تعامل با ایران ، این کشور در پرونده هسته ای نیز به دلیل دوری ایران و غرب ، همواره نقش واسط را بازی کرده و توانسته از هر دو طرف و مشخصاً از تهران امتیاز ستانده است.
چین: بازار بزرگ 75 میلیونی ایران ، به طور ویژه ای در اختیار چینی هاست. هر چند سایه اقتصاد چین بر همه جهان سنگینی می کند ولی در ایران ، شرایط خاص تر است، چه آن که چین ، با بهره گیری از شرایط تحریم ایران ، پول های نفت ایران را نزد خود نگه داشته و به جای آن ، کالای چینی به ایران می دهد تا اصطلاح "بنجل های چینی" وارد ادبیات محاوره ای ایرانیان شود! این در حالی است که اگر شرایط تحریم ها نبود، می شد دلار گرفت و با آن، کالاهای بهتر از سایر نقاط جهان خرید.
از نظر سیاسی نیز ، وجود پرونده هسته ای ایران در شورای امنیت و عضویت دائم چین در این شورا ، باعث شده ، چینی ها از موضع قدرت با ایران برخورد کنند و سوء استفاده ای اقتصادی را تابعی از این وضعیت سیاسی نمایند.
هند: این کشور هنوز از معدود خریداران نفت ایران است ولی در شرایط تحریم ، به جای آن که پول نفت وارداتی را به ارز رایج جهانی (دلار) پرداخت کند ، "روپیه" می دهد و لذا ایران ناگزیر است ،با روپیه هندی ، از همان هند ، خرید کند. بدین ترتیب ، پولی که هند بابت نفت ایران می دهد ، در اقتصاد ملی اش باقی ماند که امتیازی تاریخی برای هند محسوب می شود.
اگر تحریم ها برداشته شود ، هند از این فرصت بی نظیر اقتصادی که احتمالاً تکرارناپذیر نیز خواهد بود ، محروم می ماند.
البته این فهرست ، می تواند مفصل تر از این باشد ولی کشورهای 9 گانه فوق ، بیشترین نگرانی را از بهبود جایگاه بین المللی ایران دارند.با توجه به این واقعیت که بهبود روابط ایران و غرب و مشخصاً آمریکا ، دشمنان جدی و متعددی دارد و قطعاً هر کدام از آنها و به ویژه اسرائیل، خواهند کوشید با لابی های فراوان، مانع از تنش زدایی شوند ، از هم اکنون می توان پیش بینی کرد که روند دیپلماسی تنش زدا ، با سختی های زیادی همراه خواهد بود و اینجاست که درایت دو طرف اصلی ماجرا ، می تواند نقش آفرین باشد. روابط ایران و غرب ، اگر منطقی و بر پایه احترام متقابل باشد ، قطعاً به سود هر دو خواهد بود ، هر چند کشورهای "غیر" ، از آن ناخرسند باشند.
گفتاری به بهانه ابقای دبیر پرسابقه شورای نگهبان
شاید خود شیخ ریز نقش متولد لادان اصفهان نیز تصور نمی کرد در جمهوری اسلامی واجد چنان نقشی شود که با کمتر منصب دیگری قابل مقایسه است و در 87 سالگی نیز همان اشتیاق دورانی را نشان دهد که پنجاه و چند ساله بود و تنها از تعداد حضور خود در نماز جمعه تهران بکاهد.
عصر ایران ؛ سروش بامداد - با ابقای احمد جنتی در سمت دبیر شورای نگهبان می توان عنوان قدیمی ترین و کهن سال ترین مقام در جمهوری اسلامی ایران را به او اختصاص داد.
درباره عنوان «قدیمی ترین» باید توضیح داد که با توجه به استمرار عضویت در فقهای شورای نگهبان از بدو استقرار و تاسیس در سال 1358 تا کنون و در تمام ادوار 5 گانه آن به او اطلاق می شود و تفاوت و تمایز آقای جنتی در این است که به رغم تصدی مناصب دیگر، عضویت فقها و بعدتر دبیری شورای نگهبان را همواره بر عهده داشته به گونه ای که به نماد نهاد شورای نگهبان در جمهوری اسلامی بدل شده است.
هر چند در دهه اول جمهوری اسلامی به سبب حضور چهره هایی چون آیت الله صافی گلپایگانی یا آیت الله یوسف صانعی که بعدتر به مقام مرجعیت رسیدند احمد جنتی تحت الشعاع آنان قرار داشت اما از همان ابتدا در جمع فقیهان شورا حاضر بوده و پس از رحلت امام خمینی و تفسیر نظارت مصرح در قانون اساسی به «استصوابی» توسط این شورا و دبیر آن دامنه نفوذ و تاثیر گذاری بیشتری یافت. چندان که پورتال رسمی شورای نگهبان دایره بسیارگسترده ای از وظایف و احتیارات و امکانات حقوقی شورای نگهبان ترسیم کرده که عرصه های متعدد و متنوعی را شامل می شود.
اگر معیار استمرار مسوولیت یک عنوان و منصب مشخص نباشد البته چهره هایی چون آیت الله خامنه ای، اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد رضا مهدوی کنی که از ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی با عضویت در شورای انقلاب و قبول مسوولیت های متعدد و متنوع در سال های بعد پیوسته در صحنه بوده اند قطعا نسبت به آقای جنتی ارجح هستند.
درباره آیت الله خامنه ای می توان به پیشینه عضویت در شورای انقلاب، فرماندهی کل سپاه پاسداران، معاونت وزارت دفاع، نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، امامت جمعه تهران، ریاست جمهوری، نمایندگی مجلس خبرگان رهبری و عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی و پس از آن رهبری نظام اشاره کرد که اگر چه پیوسته است اما در مناصب مختلف بوده و اهمیت انتخاب خبرگان در سال 68 بقیه را تحت الشعاع جایگاه رهبری قرار داده است.
از جمله امامت جمعه تهران که هر چند در سال 58 و با حکم رهبر فقید انقلاب عهده دار شدند و تا کنون نیز ادامه دارد و پیش از انتصاب آقای جنتی به عضویت شورای نگهبان صورت پذیرفته اما اکنون ذیل رهبری تعریف می شود. ضمن این که امامت جمعه شغل به حساب نمی آید و به همین خاطر هم زمان می توان سمت های دیگر را پذیرفت.
درباره هاشمی رفسنجانی نیز هرچند از روز پیروزی انقلاب تا حال حتی یک روز هم بی منصب نبوده اما او هم در مصادر متعدد- و نه 34 سال مداوم در یک مقام بوده است. ضمن این که احمد جنتی به لحاظ سنی (متولد 1305) از رهبری (1318) و هاشمی(1312 در شناسنامه و 1313 در اظهار خود ایشان) بزرگ تر است.
او اما از اسفند 58 تا کنون عضو شورای نگهبان است و تقریبا دو سوم آن را با عنوان دبیری گذرانده است.
بدین ترتیب از حیث سابقه مسوولیت مستمر در یک سمت او از سید محمود دعایی نیز که از سال 1359 مدیر روزنامه اطلاعات است فراتر می رود. یا اگر پیشتر از عبدالله جاسبی رییس پیشین دانشگاه آزاد به عنوان پرسابقه ترین مدیر یاد می شد با تغییر او این نام نیز دیگر در صدر طولانی ترین مسوولیت ها قرار ندارد. مثال دیگر علی نقی خاموشی بود اما سمت او دولتی نبود و او هم جای خود را به محمد نهاوندیان داد.
در این میان می توان به عباس واعظ طبسی که تولیت آستان قدس رضوی را از ابتدای انقلاب اسلامی در سال 1357 تاکنون برعهده دارد اشاره کرد اما باید در نظر داشت که اولا او متولد 1314 است و ثانیا آستان قدس رضوی یک بنیاد غیردولتی است و نه مانند شورای نگهبان یک نهاد حکومتی.
گرچه دوره فعالیت فقهای شورای نگهبان براساس قانون، 6 ساله و قابل تمدید است اما انتصاب آنان برای یک دوره خاص و بازه زمانی در نظر گرفته نمی شود. رهبری حتی در انتصاباتی که قانون اساسی دوره زمانی تعیین نکرده بازه های 3 یا 5 سال تعیین می کنند اما فقهای شورای نگهبان گاه تاواپسین دم حیات واجد این سمت باقی می مانند کما این که آیت الله شیخ غلامحسین رضوانی تا لحظه آخر چنین بود.
شورای نگهبان یک نهاد اختصاصی در جمهوری اسلامی است و قیاس آن با مجالس سنا درست نیست اما اگر بنا بر تشبیه باشد می توان یادآور شد در مجالس سنا یا دیگر نهادهای پایه ای در نظام های سیاسی دیگر دنیا نیز گاه افراد در مدت های طولانی واجد آن کرسی ها هستند و اتفاقا مورد اجماع و فراتر از دسته بندی های رایج تعریف می شوند.
شاید خود شیخ ریز نقش متولد لادان اصفهان نیز تصور نمی کرد در جمهوری اسلامی واجد چنان نقشی شود که با کمتر منصب دیگری قابل مقایسه است و در 87 سالگی نیز همان اشتیاق دورانی را نشان دهد که پنجاه و چند ساله بود و تنها از تعداد حضور خود در نماز جمعه تهران بکاهد و به جای هر ماه یک نوبت، به دو ماه یک بار کاهش دهد.
نیاز به توضیح نیست که شمار منتقدان احمد جنتی کم نیست و پس از ماجرای عدم احراز صلاحیت هاشمی رفسنجانی برای انتخابات ریاست جمهوری به عرصه های مختلف درون نظام نیز تسری یافت.
از سال 71 که روزنامه سلام در اعتراض به رد صلاحیت نیروهای چپ سنتی مذهبی در صفحه اول به طعنه تیتر زد:« خسته نباشید، آقای جنتی» تا همین پارسال که مدیر آن روزنامه- سید محمدموسوی خویینی- باز به طعنه گفت کاندیداهای ما زیر تیغ تیز آقای جنتی هستند( اشاره به نظارت استصوابی) در هر انتخابات و گاه بر سر مصوبات تایید نشده در شورای نگهبان یا به خاطر سخنی در نماز جمعه تهران نام او همواره مطرح بوده است اما در مقابل به منتقدان و مخالفان خود انگیزه داده است که هم چنان که او در کهن سالی آنی سیاست را واننهاده و اعلام خستگی و بازنشستگی نمی کند دیگران که در سن فرزندان و نوادگان اویند نیز ناامید نشوند و آیت الله را نه به خاطر گرایش فکری و سیاسی که در استمرار الگو قرار دهند. چند چهره سیاسی منتقد او گفته اند از او -والبته تنها در این زمینه -الهام گرفته اند.