تهدید روسیه و ایران از سوی جانشین سرکرده تروریستهای «احرار الشام»
یکی از سرکردههای برجسته گروه تروریستی «احرار الشام» ضمن تهدید مسکو و تهران به خاطر حمایت آنها از دمشق تأکید کرد، گروههای معارضی که در ریاض گرد هم آمده بودند توانایی تحقق مطالبات ملت سوریه را ندارند.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس، «ابو عمار» جانشین سرکرده اصلی گروه تروریستی «احرار الشام» ادعا کرد که این گروه مانع از تحقق اهداف روسیه در سوریه شده است.
خبرگزاری «آناتولی» گزارش داد که ابو عمار این پسش را مطرح می کند که چگونه روسیه میتواند ناظر راه حل سیاسی باشد وقتی که در خاک سوریه می جنگد؟
وی ضمن ابراز تعجب از توافق آمریکا و روسیه برای توقف اقدامات خصمانه در سوریه ادعا کرد: «در سایه بمباران مناطق مختلف سوریه چگونه میتوانیم باور کنیم که مسکو تمایل دارد در سوریه حل و فصل سیاسی صورت گیرد؟».
این سرکرده احرار الشام ضمن تهدید ایران و روسیه به خاطر تداوم حمایت آنها از دولت قانونی سوریه ادعا کرد که توافق توقف اقدامات خصمانه به خاطر اقدامات نظامی دولت سوریه شکست خورده و دمشق مسئول اصلی این شکست است.
ابوعمار درباره عدم مشارکت در نشستهای معارضان سوری که در ریاض برگزار شد، گفت که علت این مسئله ناتوانی طرفهای شرکت کننده در تحقق مطالبات ملت سوریه است.
وی ضمن محکومیت تلاش اردن برای گنجاندن احرار الشام در لیست گروههای تروریستی ادعا کرد: «اشتباه است که همه پیکارجویان خارجی حاضر در خاک سوریه را با یک چوب برانیم؛ زیرا بیشتر آنها برای یاری ملت سوریه آمدهاند».
ابوعمار ضمن مخالفت با تجزیه سوریه مدعی شد که این گروه برای ایجاد یک دولت عادل میجنگند و طرحهای نظامی و راهبردی برای مقابله با این مسئله دارند.
بعد از «برجام» احساسات ضدآمریکایی در ایران افزایش یافته/ هدف واشنگتن، جنگافروزی علیه ایران است
پایگاه المانیتور روز جمعه اقدامات تحریکآمیز و خصمانه آمریکا علیه ایران بعد از امضای برجام را عاملی دانسته که به رشد احساسات ضد آمریکایی در میان مردم ایران روبهرو شده است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس، پایگاه خبری - تحلیلی المانیتور، با اشاره به برخی از اقدامات آمریکا بعد از امضای توافق هستهای با ایران، نوشته احساس ضد آمریکایی در این کشور بعد از امضای برجام افزایش یافته است.
یک مقام ایرانی، به شرط عدم افشای نام، با توجه به گذشت حدود 9 ماه از امضای توافق هستهای به المانیتور گفت: «9 ماه برای وضع حمل یک زن باردار کافی است، اما این 9 ماه برای اینکه توافق هستهای چیزی به ما بدهد، کافی نبوده است.»
وی افزود: «آمریکا از ایران همه چیز میخواهد، اما آنها آماده نیستند که چیزی بدهند. این فقط به رشد احساسات ضد آمریکایی کمک میکند، نه فقط در بین اصولگرایان و اردوگاه آنها، بلکه در میان کسانی که خواستار عادیسازی (روابط با غرب) شدند.»
مقام ایرانی مورد استناد المانیتور، به طور مشخص به حکم دیوان عالی آمریکا برای مصادره حدود 2 میلیارد دلار از داراییهای ایران پرداخته و از آن انتقاد کرده است.
المانیتور علاوه بر این، وضع قانون ویزا که خواستار محدودیت در تردد به آمریکا بعد از سفر به ایران برای اتباع برخی کشورها بود را یکی دیگر از اقدامات تحریکآمیز واشنگتن دانسته که رشد احساسات ضد آمریکایی را در پی داشته است.
مقام ایرانی میگوید: «اگر آمریکا به این توافق پایبند نباشد و همچنان ایرانیها را از حقوقشان محروم کند، اوضاع از کنترل خارج میشود. ایران ضمن پایبندی به خط قرمزهای رهبر عالیقدرش، تعهدات خودش را انجام داده است، اما ما هنوز چیری در عوض آن ندیدهایم.»
وی افزود: «اگر این سیاست ادامه پیدا کند، جای تعجبی ندارد که یک روز این توافق شکست میخورد و بعد - با توجه به دشوار شدن اعتمادسازی - رسیدن به چنین توافقی ظرف یک دهه تا دو دهه از الان، کار دشواری خواهد بود.»
مقام ایرانی اضافه کرد: «تنها چیزی که ما از آنچه در حال حاضر اتفاق میافتد میفهمیم این است که آنها میخواهند قدرت ما را بگیرند، نه برای اینکه صلح ایجاد کنند، بلکه برای اینکه علیه ما هنگامی که بیدفاع هستیم، جنگ آغاز کنند. این اتفاق، به هر بهایی که باشد، رخ نخواهد داد.»
اشاره این مقام ایرانی، لفاظیها و فشارهای کشورهای غربی در ماههای اخیر بر سر برنامه موشکی است.
المانیتور مینویسد که تمامی این اقدامات آمریکا، اتفاقات زیانباری بر روی ایرانیها دارد، چرا که خاطرات بین دهههای 1940 تا 1950، به ویژه بعد از کودتا علیه دولت مصدق را برای آنها زنده میکند.
پیشنهاد روسیه برای قرار دادن دو گروه تروریستی
در سوریه که مورد حمایت عربستان هستند در فهرست گروه های تروریستی سازمان ملل به
معنای حذف گروه معارضان ریاض از مذاکرات ژنو است.روزنامه روسی نزاوسمایا گازتا در مقاله ای
نوشت:روسیه به سازمان ملل پیشنهاد داد که دو گروه (تروریستی)«احرار الشام»و «جیش
الاسلام»که مورد حمایت عربستان سعودی هستند در فهرست گروه های تروریستی گنجانده
شوند.در این مقاله که به قلم «الکساندر مدودف»نوشته
شده آمده است که این یعنی توقف مذاکرات در ژنو به شکل کلی یا ادامه آن بدون بخشی از
معارضان سوری است.مدودف در ادامه نوشت:دولت سوریه و نیروی هوایی
روسیه با وجود فشار غربی ها قصد ندارند که بمباران مناطق تحت سیطره گروه های مسلح
را متوقف کنند.
در این مقاله آمده است که «ویتالی چورکین»نماینده
دائمی روسیه در سازمان ملل تاکید کرد که درخواست مسکو برای گنجاندن گروه های احرار
الشام و جیش الاسلام در فهرست گروه های تروریستی به این دلیل است که این دو گروه
مرتب آتش بس در سوریه را نقض می کنند و با گروه های تروریستی داعش و القاعده ارتباط
تنگاتنگی دارند؛ دو گروهی که در فهرست سیاه سازمان ملل قرار دارند.مسکو بر این باور
است که احرار الشام و جیش الاسلام از دیگر گروه های تروریستی حمایت نظامی و مالی و
فنی و لجستیکی دریافت می کنند به همین دلیل باید در فهرست گروه های تروریستی سازمان
ملل قرار گیرد.در ادامه این مقاله آمده است:لیکن پیشنهاد روسیه
باعث فروپاشی سیستم آتش بش شکننده و فروپاشی مذاکرات ژنو می شود که به بن بست رسیده
است، می شود زیرا همانطور که همگان می دانند«محمد علوش»سخنگوی اصلی کمیته عالی
مذاکرات معارضان یکی از اعضای جیش الاسلام است به همین دلیل گنجاندن این گروه به
فهرست سیاه، علوش را اتوماتیک وار تروریست می کند.در این مقاله همچنین آمده است که «یلینا
سوبونینا»شرق شناس روسی می گوید که در این صورت مخالفت بخش اعظم معارضان با رفتن به
ژنو قطعی است زیرا این بخش از معارضان با این دو گروه ارتباط تنگاتنگی دارد.همچنین
هیچ توافقی میان روسیه و آمریکا درباره موضوع وجود ندارد.
در این مقاله آمده است: سوبونینا اشاره کرد که
پیشنهاد مسکو قابل توجیه است زیرا باید حد و مرزی میان معارضان و تروریست ها مشخص
شود.این نیاز وجود دارد که در موضوع کسانی که جدا شده اند و تروریست ها تمایز قائل
شد و در نهایت باید مشخص شود با چه کسانی می شود همکاری کرد.در ادامه مقاله آمده است:«الکساندر
ایگناتینکو»رئیس مرکز دین ها و سیاست گفت که موافقت شورای امنیت با پیشنهاد روسیه
به معنای ادامه مذاکرات در ژنو بدون حضور بخش عمده ای از «فهرست ریاض»است که
نمایندگانی از گروه های احرار الشام و جیش الاسلام در بر می گیرد.همه اینها به
معنای آن است که مذاکرات ژنو بدون مشارکت کمیته عالی مذاکرات اما با مشارکت
فهرست«حمیمیم»و فهرست«مسکو-قاهره)و چه بسا با مشارکت کردها ادامه پیدا می کند و این
یعنی تعیین سرنوشت سوریه بدون حضور کمیته عالی مذاکرات وابسته به گروه ریاض
است.نکته جالب توجه این است که «میخائیل بوگدانوف»معاون وزیر خارجه روسیه اعلام کرد
که مذاکرات ژنو روز دهم می از سر گرفته می شود اما دفتر «استفان دی میستورا »
فرستاده ویژه سازمان ملل به سوریه اعلام کرد که زمان رایزنی ها و مذاکرات و کسانی
که در آن مشارکت می کنند مشخص نیست.در این مقاله همچنین آمده است:«جورج صبرا»یکی از
اعضای کمیته عالی مذاکرات گروه ریاض اعلام کرد تا زمانی که خواسته های این گروه از
جمله توقف بمباران ها و تعیین سرنوشت «بشار اسد» رئیس جمهوری سوریه، برآورده نشود
به این مذاکرات بر نمی گردد.
نویسنده مقاله نوشت:فرستاده ویژه سازمان ملل در
جلسه ای پشت درهای بسته با اعضای شورای امنیت درباره حوادث و درگیری های حلب
رایزنی کرد و روز دوشنبه گذشته نیز رهبران آلمان،انگلیس،فرانسه،ایتالیا و آمریکا در
شهر«هانوفر»آلمان دیدار کرده و بر سر فشار غیرمستقیم بر روسیه و ایران به منظور
حمایت از آتش بس به توافق رسیدند.لیکن به نظر می رسد که نه دمشق و نه مسکو تمایلی
به توقف عملیات نظامی ندارند و به زعم سازمان اطلاعات آمریکا دولت سوریه با انتقال
تجهیزان سنگین روسی و ایرانی، خود را آماده حمله بزرگی می کند.«سرگئی شویگو»وزیر
دفاع روسیه نیز اعلام کرده بود که نیروی هوایی باقی مانده روسیه در سوریه بمباران
مواضع گروه های تروریستی را ادامه می دهد.در این مقاله آمده است:با کمک بمباران هوایی
روسیه، ارتش سوریه توانست زمام امور را در همه جبهه ها و میدان های درگیری به دست
گیرد و همچنین توانست 500 مرکز مسکونی و بیش از 10 هزار کیلومتر را آزاد کند.در پایان این مقاله آمده است:به رغم همه تعریف و
تمجیدهایی که از همکاری روسیه و آمریکا در سوریه می شود اما این همکاری به نظر فقط
روی کاغذ موفق است و پر واضح است که اختلاف ها همچنان پا بر جاست و کم نشده
است.روسیه از اعزام نیروهای آمریکایی به داخل سوریه به شدت انتقاد کرده و آن را
غیرقانونی دانست.این در حالی است که پیش از آن «باراک اوباما»رئیس جمهوری آمریکا از
اعزام 250 نظامی آمریکایی به سوریه خبر داده بود.*جماران
آیا ارزانفروشی آب سنگین اراک به آمریکا صحت دارد؟
باید از مسئولان پرونده هستهای پرسید با چه استدلالی و با چه قیمتی این مقدار از ذخایر (32 تن آب سنگین) استراتژیک جمهوری اسلامی را به کشوری فروختهاند که به راحتی دو میلیارد دلار از سرمایه ایرانیان را بر اساس هیچ تصاحب کرده و به تاراج برده است.
گروه سیاسی مشرق - در هفته گذشته سید عباس عراقچی معاون وزیر خارجه و رئیس ستاد پیگیری اجرای برجام، خبر فروش 32 تن از ذخایر آبسنگین تولید کارخانه اراک را به آمریکا در راستای عمل به تعهدات برجام اعلام کرد.
بر اساس برجام، ایران متعهد شده بود میزان مازاد نیاز ذخایر آبسنگین (D2O یا ۲H۲O ) خود را که چیزی در حدود 130 تن میشود در بازارهای بینالمللی به فروش برساند.
آنطور که اعلامشده است این قرارداد با یک شرکت آمریکایی به ارزش 8 میلیون و 600 هزار دلار بوده و قرار است این محموله آبسنگین این هفته تحویل طرف آمریکایی داده شود
با مطرحشدن مسئله فروش محصول آبسنگین به آمریکا بهعنوان یک کالای تجاری، موضوع قیمت تمامشده تولید این محصول و همچنین قیمت فروختهشده آن در کشور طرح و بحث شد، برخی از کارشناسان این حوزه معتقد هستند که ایران آبسنگین مازاد خود را بسیار ارزانتر از قیمت جهانی و بینالمللی آن به آمریکا فروخته است.
طبق اعلام وزارت خارجه در گزارش اجرای برجام که 26 فروردین به مجلس ارسالشده بود، آزمایشگاههای آمریکا کیفیت آبسنگین تولیدی در ایران را مورد تأیید قرار دادهاند.[2]
همچنین مهندس جوانی مدیرعامل مجتمع تولید آبسنگین نیز پیشازاین از غنای 99.9 درصدی آبسنگین تولیدشده در کشور خبر داده بود؛ این میزان، جزو بالاترین سطوح غنیسازی در جهان است.
از سوی دیگر، محصول آبسنگین که تنها 9 کشور در دنیا توانایی ساخت آن را دارند، در بازارهای جهانی با قیمتی بالاتر ازآنچه ایران، تصمیم به فروش گرفته معامله میشود.
وبسایتQUORA.COM) ) با قیمت فروش هر کیلو آبسنگین را متناسب با میزان غنیسازی آن از حداقل 680 دلار شروع و تا 7520 دلار اعلام کرده است.
این در حالی است که با یک حسابوکتاب ساده میتوان متوجه ارزانفروشی بیشازحد این محصول استراتژیک به کشور آمریکا پی برد. تا جایی که برخی نمایندگان مجلس با اعلام اینکه حداقل به مبلغ یکسوم قیمت اصلی این محصول فروختهشده از عملکرد وزارت خارجه انتقاد کردند.
از لحاظ محاسباتی، با توجه به اینکه میزان فروختهشده توسط ایران 32 تن بوده و مبلغ قرارداد نیز 8 میلیون و 600 هزار دلار بوده است میتوان گفت:8.600.000/32000=268.75
در واقع ایران هر کیلو از این محصول را حدود 269 دلار فروخته است که با رقم فروش حداقل 680 دلاری در بازارهای بینالمللی تفاوت زیادی دارد.
در همین زمینه عباس عراقچی عضو ارشد تیم مذاکرهکننده هستهای که در برنامه تیتر امشب شبکه خبر صحبت میکرد در واکنش به انتقادات نسبت به قیمت فروش محصول آبسنگین تولید داخل به کشور آمریکا اظهار داشت: من تاجر آبسنگین نیستم.[4]
این اختلاف قیمت به حدی بود که برخی رسانههای خارجی حتی رسانههای معاند فارسیزبان نیز به ارزان فروخته شدن آبسنگین ایران به آمریکا اذعان کردهاند.
در این رابطه بهروز بیات از کارشناسان فیزیک اتمی ساکن اروپا، در گفتگو با بیبیسی اعلام کرد که قیمت آبسنگین در بازار جهانی ]
بخشایش اردستانی عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس با اشاره به انتقال آبسنگین مازاد ایران به عمان، تصریح کرد: انتقال این محصول بر اساس توافق هستهای صورت گرفته، زیرا بر اساس برجام، ایران تا 15 سال باید از انباشت آبسنگین در کشور خودداری کند.
این نماینده مردم در مجلس نهم، گفت: در شرایط کنونی در بازارهای بینالمللی، هر لیتر آبسنگین حدود 700 تا دو هزار دلار است، اما بر اساس آمارها، آمریکا هر لیتر از این محصول را حدود 273 دلار از ایران خریداری کرده، که این موضوع نشان میدهد که ما آبسنگین را بسیار پایینتر از قیمت جهانی به فروش رساندیم.
وی ادامه داد: با توجه به قیمت فروختهشده آبسنگین به آمریکا، به نظر من، ایران دیگر نمیتواند آبسنگین تولید کند.
از سوی دیگر، منصوری آرانی عضو کمیسیون امنیت ملی در مخالفت با ارزانفروشی آبسنگین به آمریکا مدعی میشود: بازار فروش اینگونه محصولات بسیار رقابتی است و ما بهتازگی به این بخش واردشدهایم، البته من این موضوعات و مسائل را از مسئولان و متولیان امر سؤال کردهام و آنها اعلام کردند که قیمت فروختهشده این محصول، متعارف و بر اساس قیمت جهانی بوده است.
عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، ادامه داد: اظهارات و ادعاهای مطرحشده از سوی برخی افراد با واقعیت و اصل موضوعات بسیار متناقض است، البته ممکن است که ما یک مقدار پایینتر از قیمت جهانی آبسنگین را بفروشیم، اما قطعاً این میزان به حدود یکسوم قیمت جهانی آن نمیرسد.]
در همین راستا، کوین مک کارتی رهبر اکثریت جمهوریخواهان در مجلس نمایندگان آمریکا با انتقاد شدید درباره خرید آبسنگین ایران از سوی واشنگتن، تأکید کرد که چنین موضوعی اصلاً در برجام نیامده است. همچنین به گزارش خبرگزاری رویترز، پل رایان، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا درباره گزارش خرید 32 تن آبسنگین ایران توسط کابینه باراک اوباما در اظهاراتی خصمانه مدعی شد که این خرید امتیاز بیسابقه دیگری برای بزرگترین کشور حامی تروریسم در جهان است.
این نماینده جمهوریخواه در بیانیه خود اضافه کرد که این خرید 8.6 میلیون دلاری به نظر میرسد بخشی از تلاشهای کابینه دموکراتیک برای شیرین کردن توافق هستهای با ایران باشد و مستقیماً به برنامه هستهای ایران کمک خواهد کرد.
شبکه سیانان نیز گزارش داد: اد رویس رئیس کمیته امور خارجه مجلس نمایندگان آمریکا از این توافق اعلام شده انتقاد کرد.رویس نماینده جمهوریخواه کالیفرنیا در بیانیهای گفت: کابینه اوباما پول بیشتری را به ایران میدهد و این معامله ایران را تشویق میکند تا آبسنگین بیشتری برای فروش در بازار بینالمللی با مهر تصویب آمریکا تولید کند]
درباره همین موضوع، کیهان در مطلبی با عنوان " قرارداد قرن نوزدهمی آبسنگین! مینویسد:
"با توجه به اینکه در حال حاضر، کانادا و هند بخش عمده تقاضای جهانی آبسنگین - حدود 100 تن - را تأمین میکنند و آمریکا سهچهارم این میزان تقاضا را به خود اختصاص داده، سؤال این است که چرا آمریکا مشتاق استفاده از آبسنگین ایران شده و توجه جامعه جهانی را به این موضوع جلب کرده؟ پاسخ: برای اینکه «لابراتوار ملی رود ساوانا» با آزمایش آبسنگین اراک پی برده دستاوردهای شهدای هستهای ایران در اراک بسیار باکیفیتتر است و موضوع زمانی جالبتر میشود که سازمان انرژی اتمی اعلام کرده آمریکا در پروژه بازطراحی رآکتور آبسنگین اراک فعالیت خواهد داشت.
وزارت خارجه و وزارت انرژی آمریکا اعلام کردند «خریدهای بعدی آبسنگین از ایران در کار نیست و آمریکا مشتری دائمی ایران نخواهد بود»! این یعنی چه؟ ایران دیگر بر اساس برجام آبسنگینی نمیتواند تولید کند که بتواند آن را صادر کند و ایران موظف بود بر اساس قرارداد عهد قاجاری برجام دستاوردهای خود را فقط با زورگویی آمریکاییها از دست بدهد تا شاهد پیشرفت نباشدسرنوشت پرداخت همین پول اندک هم در هالهای از ابهام است و معلوم نیست که کی و چگونه به دست ایران میرسد. وزارت خزانهداری آمریکا با خودداری از بیان جزئیات پرداخت پول آبسنگین ایران گفته «این کار به همان روش انجام میشود»!! کدام روش؟؟؟ با همان روشی که معامله دلاری با ایران ممنوع است!.
این بدان معناست که فروش آبسنگین ایران، هم نیاز آمریکا را برطرف کرده و هم عملاً ارزش غیرواقعی آن - هرچند اندک و ناچیز باشد پرداختنشده. لذا هنوز معلوم نیست این رقم پایین به چه دلیلی در گفتوگویهای اخیر میان تیم ایرانی و آمریکایی پذیرفته شده است!؟ آنچه در رسانهها درز پیدا کرده نشان میدهد آقای ظریف در نیویورک به دنبال برطرف کردن موانع اجرای برجام و حل مشکل معاملات بانکی کارآفرینان و فعالان اقتصادی و مجبور کردن آمریکا به انجام تعهداتش نبوده بلکه چگونگی معامله فروش آبسنگین ایران به آمریکا دستور کار روی میزش با جان کری بوده است.]
حال معلوم نیست بر اساس کدام فرمول یا معادله، آبسنگین صنایع هستهای جمهوری است ایران به کشوری فروختهشده است که بهراحتی دو میلیارد دلار از اموال ایرانیان را به دلایل واهی ضبط کرده و به تارج برده است.
از سوی دیگر، باید از مسئولان پرونده هستهای پرسید با چه استدلالی این مقدار از ذخایر (32 تن) استراتژیک کشور را با قیمت اندک به دشمنترین دشمن کشور فروختهاند؟اقدامی که خوشحالی زائدالوصف طرف آمریکایی را به دنبال داشته تا آنجا که "الیزابت ترودو" سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا در واکنش به فروش آبسنگین ایران به آمریکا گفت: این معامله، نیاز آمریکا را برطرف کرد.حال باید دید با توجه به بدعهدی طرفهای غربی-آمریکایی در اجرای تعهدات برجام که بسیاری از مسئولان دولت نیز به آن اذعان داشتند تا جایی که رئیس بانک مرکزی دستاوردهای برجام برای ایران را هیچ عنوان کرده بود. ادامه روند اجرای تعهدات طرف ایرانی بدون در نظر گرفتن اقدامات متقابل طرف مقابل چه ضرورتی دارد؟ و حتی تعهدات طرف آمریکایی در همین قرارداد اخیر که میتوان از آن بهعنوان کرسنت هستهای نام برد با توجه به دسترسی نداشتن ایران به سوئیفت دلاری و تداوم تحریم بانکی کشور در این حوزه تا چه حد اجرایی خواهد شد؟
چرا سعودیها به فکر گسترش حوزه نفوذ جغرافیایی خود افتاده اند
رژیم سعودی در جدیدترین اقدام خطرناک خود به دنبال تغییر رفتار ژئوپلتیک و گسترش حوزه نفوذ جغرافیایی خود و به دنبال آن تغییر نظم حاکم در منطقه است.
گروه بینالملل مشرق - عربستان سعودی، یکی از بازیگران اصلی در محیط پیرامونی جمهوری اسلامی ایران است که تأثیر گذاری های قابل توجهی در عرصه تحولات منطقه ای دارد. این کشور به دلیل وسعت سرزمینی، منابع عظیم نفتی، موقعیت ژئو پولیتیک و شهرهای مقدس مکه و مدینه و ادعای حاکمان آن در خصوص رهبری جهان عرب، جهان اسلام و پیوندهای استراتژیک با غرب به ویژه آمریکا، به صورت طبیعی به عنوان رقیب منطقه ای عمده برای ایران به شمار می آید.
عربستان طی سال های گذشته از حیث شرایط داخلی و سیاست های منطقه ای و بین المللی شاهد تحولات و دگرگونی هایی بوده که برآیند آنها در قالب رفتارهای سیاست خارجی کنونی این کشور نمودار شده است.
به قدرت رسیدن ملک سلمان، تحولات منطقه ای مانند بحران سوریه، تجاوز نظامی علیه یمن و تحولات عراق، لبنان و فلسطین و همچنین سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه، از جمله دگرگونی هایی است که بر نوع عملکرد و محاسبات حکومت سعودی تأثیرگذار بوده و موجب شده، رفتارها و تحرکات هجومی به بخشی لاینفک از تعامل عربستان سعودی با محیط خارجی اش تبدیل شود که باید آن را ناشی از نوعی انفعال در قدرت حاکمه این کشور شمرد.در این بین به نظر می رسد، اصلی ترین متغییر تاثیرگذار بر سیاست خارجی عربستان سعودی چرخش غرب به ویژه آمریکا در قبال عربستان سعودی بوده که وحشت بسیاری را در دل حاکمان سعودی ایجاد کرد.بر این اساس و با توجه به شرایط خاص و حساس حاکم بر منطقه کارشناسان دور از انتظار نمی دانند که رفتارهای تهاجمی و تنش زای عربستان در منطقه در آینده نیز تشدید شود، اظهارات مقامات مسئول عربستانی در سطوح مختلف حاوی این پیام است که عربستان سعودی سقف شرایط کنونی را برای خود تشدید تنش های سیاسی و روانی تعریف کرده است.
برای فهم این موضوع لازم به نظر می رسد، به عقب باز گردیم و برگ هایی از تاریخ را ورق بزنیم، بر اساس توافق موسوم به «روزولت – عبدالعزیز» که در سال 1945 امضا شد، مناسبات بین آمریکا و عربستان سعودی بر مبنای اصل «دریافت نفت برای حمایت از عربستان» شکل گرفت که به تازگی در عربستان کشف و استخراج آن به شرکت «آرامکو» سپرده شده بود.
بر اساس اصل مذکور در مناسبات دو جانبه، آمریکاییها مسئول تمام تحولات منطقه بودند و اگرچه عربستان به اصلیترین ابزار آمریکا جهت تحقق اهداف و منافعش در منطقه تبدیل شده بود، با این حال آمریکایی ها به این مناسبات مانند «شمشیری دو لبه» نگاه می کردند، چون واشنگتن را همانند آل سعود مسئول سیاست های حکومت عربستان سعودی به شمار می آورد، سیاست هایی که اغلب و نه کاملا و تماما مورد تایید آمریکا بود تا واگرایی در مناسبات فیما بین با ورود به هزاره سوم و ناتوانی آمریکا در ایفای نقش پلیس جهانی به اوج خود برسد و در جریان تحولات استراتژیک رخ داده در عرصه جهانی و منطقه ای، مناسبات آمریکا با عربستان نیز متحول شود. توافق کمپ دیوید بین اوباما و رهبران کشورهای حاشیه خلیج فارس در همین راستا انجام شد، توافقی که به ظاهر حمایت آمریکا از عربستان و شیوخ عرب خلیج فارس در قبال هر تجاوز خارجی را مورد تاکید قرار می داد، اما عملا به توافق روز ولت – عبد العزیز پایان می داد.
به این ترتیب کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و در راس آنها عربستان سعودی، از این به بعد مسئول سیاست های خود در دو سطح منطقه ای و بین المللی بودند، اقدامی که سعودی ها آن را «رویگردانی» آمریکا از عربستان تعبیر کردند. در مقابل، سیاست ایجاد تنوع در شرکای راهبردی در سطح منطقه ای و بین المللی را پیش گیرند.
آغاز مرحله جدید مناسبات منطقه ای – جهانی عربستان
همانگونه که گفته شد، نشست کمپ دیوید سرآغاز مرحله ای جدید در مناسبات بین آمریکا و شیوخ عرب حوزه خلیج فارس به طور عام و عربستان سعودی به طور خاص بود، دوره ای که حکام عربستان همانند گذشته آمریکایی ها را در کنار خود نمی دیدند. واکنش ریاض به این اقدام واشنگتن اتخاذ سیاست ایجاد تنوع در شرکای راهبردی منطقه ای و بین المللی بود تا جایگزینی برای متحد دیرینه خود بیابد و بر رعب و وحشت تنها ماندن در گرداب بحران ها و چالش های منطقه ای غلبه کند.
اثبات ناکارآمدی سیاست ایجاد تنوع در شرکای راهبردی و افزایش دامنه دخالت در بحران ها و چالش های منطقه ای، منجر به آشفتگی در تصمیمات جدید رهبران سعودی و این تلقی شد که توسط آمریکایی ها رها شده اند. مقاله «بندر بن سلطان»، رئیس سابق دستگاه اطلاعات عربستان که شبکه «فاکس نیوز» آن را منتشر کرد و در آن گفته بود، «دوستان آمریکا باید خیلی بیشتر از دشمنانش احساس ترس کنند» به این معادله اشاره می کرد.
بنابراین سعودی ها با این درک از روند بین المللی با آمریکا به اتخاذ تصمیماتی دست زده اند که تاکنون در رویه سیاست خارجی این کشور جایگاهی نداشته است.
سیاست خارجی جدید عربستان
مهمترین شاخصه سیاست خارجی جدید عربستان سعودی در منطقه گرایش بیش از پیش به «افراط گرایی» و «تندروی» با توجه به وجود پیش زمینه های اعتقادی و ایدئولوژیک در خاندان حاکم بر این کشور بود که بازتاب آن در رفتار دستگاه دیپلماسی ریاض و تعامل عربستان با بحران های منطقه خود را نمایان ساخت و مهمترین آنها عبارت بودند از:
- ادامه پافشاری بر گزینه نظامی در سوریهدرحالی که بازیگران پرونده سوریه از جمله روسیه و آمریکا در کنار دولت این کشور و اغلب معارضان سوری فعالیت های گسترده ای را در سه سطح داخلی، منطقه ای و بین المللی آغاز کرده و بر اساس طرح سازمان ملل برای دستیابی به راه حلی سیاسی و مسالمت آمیز در ژنو برای گفتگو و مذاکره گرد آمده اند، عربستان سعودی با ادامه حمایت های نظامی، مالی و لجستیکی از گروه های مسلح تروریستی به ویژه گروه های تکفیری همچنان از گزینه نظامی برای حل این بحران و سرنگونی نظام در سوریه سخن می گوید.
صرف نظر از بحران ایجاد شده از سوی سعودی ها مبنی بر اعزام نیروی نظامی به سوریه و دخالت مستقیم در عرصه میدانی این، وبگاه صهیونیستی «دبکا» به نقل از منابع عربستانی فاش کرد که سعودی ها، گروهی مشتمل بر 3 هزار و 500 عنصر مسلح برای پشتیبانی از گروه های تروریستی، به سوریه ارسال کرده اند تا پافشاری ریاض بر استفاده از گزینه نظامی جهت براندازی نظام در سوریه همچنان لایتغیر ادامه داشته باشد.
- تجاوز نظامی علیه یمنمارس سال 2014 میلادی عربستان سعودی بر اساس تصمیم اتخاذ شده توسط «محمد بن سلمان»، وزیر فاع وجانشین ولی عهد این کشور تجاوز نظامی علیه یمن را آغاز کرد، در حالی که هدف اصلی در این تجاوز غلبه بر جنبش «انصار الله» دشمن سر سخت عربستان اما به سرعت در حال قدرتمند شدن در یمن بود، به ویژه آنکه ریاض همواره مدعی بوده که انصار الله ابزار نفوذی جمهوری اسلامی ایران در شبه جزیره العرب شمرده می شوند.
صرف نظر از بیم نفوذ ایران در شبه جزیره العرب، قدرتمند شدن انصار الله به معنای پایان دادن به سیطره عربستان بر یمن و خارج شدن یمنی ها از چنبره سیطره عربستان بود که در میان کشورهای عرب حوزه خلیج فارس کمترین بهره را از سواحل خلیج فارس می برد و برای جبران این نقص، یمن را در طول تاریخ قربانی مطامع و چشم داشت های خود کرده بود.در حالی که تحولات جدید یمن و سیطره انصار الله بر تنگه باب المندب و دریای سرخ به موقعیت ژئو پلیتیکی و ژئو استراتژیکی عربستان لطمه جدی زده و حکومت سعودی را درگیر بحران ژئوپلیتیک بزرگی مواجه می کرد و این موضوعی نبود که ریاض بتواند، در قبال آن سکوت کند و یا آرامش خود را حفظ کند.
به همین دلیل رفتار تهاجمی سعودی ها در یمن نه تنها به شکل حمله نظامی به این کشور و تشکیل ائتلافی از کشورهای عربی برای مشارکت در این تجاوز نمایان می شود، بلکه این کشور با متوسل شدن به گروه های تروریستی تکفیری «القاعده» و «داعش» در چارچوب بهره برداری ابزاری از آنها جهت تحقق اهدافش در یمن، زمینه ساز تصرف استان های جنوبی این کشور از جمله «حضرموت» می شود.
استان حضرموت، بزرگترین استان یمن که یک سوم مساحت این کشور را به خود اختصاص می دهد، در کنار دریای عرب و اقیانوس هند واقع شده است، این استان 260 کیلومتر پهنای ساحلی دارد و تسلط بر آن از رویاهای دیرینه عربستان بوده است، حضرموت علاوه بر موقعیت ژئوپلتیکی یکی از حاصل خیزترین مناطق جنوب یمن است. این استان از ذخایر نفتی قابل توجهی نیز برخوردار است، لذا طرح تسلط بر حضرموت در زمان سلطنت فیصل، پادشاه عربستان ارائه شد.همچنین باید به طرح احداث خط لوله جدید برای انتقال نفت از میدان های نفتی شرق عربستان به جنوب یمن اشاره کرد که قرار بود، از حساء شروع شده و با گذشتن از بیابان ربع الخالی و مناطق مختلف استان حضرموت به بندر مکلا، مرکز این استان در جنوب یمن و در کنار دریای عرب می رسید.هدف عربستان از احداث این خط لوله که عظیم ترین طرح انتقال نفت عربستان شمرده می شد، رفع وابستگی به تنگه هرمز بود، بنابراین بیراهه نیست، اگر گفته شود، عربستان برای رفع این غده ژئوپلتیکی به اشغال یمن روی آورده تا از ین طریق از تنگه باب المندب برای لوله گذاری و انتقال انرژی استفاده کند و به تنگه هرمز وابستگی کمتری داشته باشد.چشم داشت های سعودی ها به جنوب یمن محدود نمی شود، بلکه آنها خواهان شرق یمن هم هستند که از قضا به عرصه رقابت بین عربستان و امارات نیز تبدیل شده است، به گونه ای که در خبرها آمده بود، «مجتهد» فعال توئیتری عربستانی که به دربار این کشور نزدیک است، ضمن پرده برداشتن از کشمکش عربستان و امارات برای اشغال شرق یمن، تصریح کرده که «محمد بن نایف»، ولی عهد عربستان برای مقابله با تلاش «محمد بن زاید» ولی عهد ابوظبی به منظور نفوذ در بخش جنوبی و شرقی یمن از برخی چهره های شاخص استان حضرموت که تابعیت عربستانی دارند خواسته است، در نامه ای به مقامات سعودی اعلام کنند که نماینده مشایخ شرق یمن هستند و درخواست قیمومیت عربستان بر مناطق و استان های شرقی یمن یعنی دو استان المعره و حضرموت را دارند که از منطقه «الخرخیر» در استان حضر موت تا دریای عرب را شامل می شود.- درج حزب الله در فهرست تروریسمدشمنی و خصومت ورزی سعودی ها تنها حکومت ها را در برنمی گیرد، بلکه گروه ها و جنبش های منطقه ای مانند «حزب الله» را نیز شامل می شود که در ماه های اخیر رفتار تهاجمی این کشور موجب بروز بحران بین حزب و ریاض شد.اگرچه دشمنی و خصومت ورزی سعودی ها با حزب الله قدمتی دیرینه دارد، اما تا پیش از این تقابل بین طرفین غیر مستقیم و از طریق رژیم صهیونیستی یا گروه های تروریستی تکفیری صورت می گرفت، اما سرانجام سعودی ها سکوت خود را شکسته و جنگ بی امانی را علیه حزب الله آغاز کردند.
دلیل این موضع عربستان فقط موفقیت حزب الله و متحدانش در ناکام گذاشتن طرح فروپاشی سوریه و شکست دادن عربستان در یمن نیست، بلکه مشکل آل سعود با حزب الله شخص سید «حسن نصر الله» است تا جایی که کینه توزی و حس انتقام جویی، آنها را واداشته از صهیونیست ها خواستار ترور وی شوند.
- سیاست نزدیکی به رژیم صهیونیستی«سیاست یارگیری» یکی از مهمترین سیاست های منطقه ای عربستان سعودی در این برهه زمانی است و به قدری برای سعودی ها اهمیت دارد که حتی دست خود را به سوی رژیم صهیونیستی نیز دراز کردند. وجود خطر مشترکی به نام «ایران» و «محور مقاومت» که هریک به نوعی موجودیت رژیم سعودی و رژیم صهیونیستی را به خطر می اندازد و تنها ماندن عربستان در تقابل با ایران پسابرجام موجب شد تا ریاض دست دوستی و اتحاد به سمت رژیم صهیونیستی دراز کند.
به این ترتیب، دو طرف سعی در ایجاد یک جبهه سیاسی، تبلیغاتی و امنیتی علیه جمهوری اسلامی ایران دارند که همواره تلاش کرده اند، آن را به عنوان تهدید در منطقه معرفی کنند و برای تقابل با آن دست به آتش افروزی و ایجاد ناامنی در کشورهای حوزه نفوذش از جمله سوریه و لبنان بزنند تا قدرت منطقه ای ایران را تضعیف کنند.
افزون بر آن، عربستان سعودی خود را دارای منافعی مشترک با رژیم صهیونیستی در یمن می بیند، کشوری که بیش از یک سال آماج حملات نظامی بی وقفه عربستان سعودی و کشورهای هم پیمان با آن موسوم به ائتلاف عربی قرار گرفته است.
منافع مشترک عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی در یمن را می توان در به دست گرفتن کنترل تنگه راهبردی «باب المندب» و «دریای سرخ» از بُعد جغرافیایی و ژئو پلتیکی و دشمنی و خصومت ورزی با جنبش «انصار الله» ملاحظه کرد که ادعا می کنند، از سوی ایران حمایت می شود و ابزار نفوذی تهران در یمن است.
در این ارتباط «حسین الحوثی»، یکی از رهبران انصار الله و عضو شورای سیاسی این جنبش با اشاره به اینکه نیروهای مقاومت یمنی از همکاری رژیم صهیونیستی و آل سعود در جنگ علیه یمن آگاه هستند، هدف از این همکاری را اجرای تجزیه یمن دانست.
اقدام عربستان سعودی در دراز کردن دست دوستی به سوی رژیم صهیونیستی از این منظر نیز قابل ارزیابی است که سران عربستان تصور می کنند، از آنجایی که این رژیم از حمایت غرب و به خصوص آمریکا برخوردار است، با این اقدام می توانند، بار دیگر از حمایت های پایتخت های اروپایی و واشنگتن در منطقه و تثبیت پایه های حکومت خود در داخل بهره مند شوند.از سوی دیگر، همکاری عربستان و رژیم صهیونیستی را نمی توان به عرصه یمن محدود کرد، به گونه ای که اوایل سال جاری میلادی خبرگزاری ها اخباری منتشر کردند که افشا می کرد، عربستان و شیخ نشین های خلیج فارس به همراه اسرائیل سرگرم طراحی نقشه مشکوکی هستند که زمینه دخالت نظامی زمینی در سوریه از مرزهای اردن را فراهم کند، به عبارت بهتر این نقشه مبتنی بر حمله زمینی به سوریه و لبنان با پشتیبانی حملات هوایی اسرائیل بود.
در همین ارتباط می توان به دلیل طرح پل هوایی که آمریکا طی ماه های گذشته با اردن ایجاد کرد، پی برد که در انتقال سریع سلاح و مهمات با فراوانی بی سابقه و آماده شدن برای نقشه موسوم به «ب» در صورت شکست توافق آتش بس در سوریه نمود پیدا می کند.در اینجا می توان به دلیل پافشاری عربستان سعودی و شیخ نشین های خلیج فارس بر صدور مصوبه عربی و سپس بین المللی جهت تروریست معرفی کردن حزب الله و جنبش های مقاومت در منطقه پی برد و آن سلب وجهه قانونی و شرعی از مقاومت در مبارزه با رژیم صهیونیستی و گروه های تروریستی تکفیری است.
- تملک دو جزیره مصری تیران و صنافیرماه گذشته میلادی قاهره پذیرای مسافر پر حاشیه ای به نام «ملک سلمان»، پادشاه عربستان بود. مهمترین حاشیه این سفر سپردن دو جزیره مصری تیران و صنافیر به عربستان سعودی در قبال 2 میلیارد دلار رشوه در قالب کمک اقتصادی به مصر بود.
بی تردید موضوع اصلی در این قضیه هویت مصری یا عربستانی این دو جزیره نیست، بلکه سوال اساسی این است که چرا عربستان امروز و بعد از گذشت تقریباً 40 سال از امضای توافق کمپ دیوید که تمامیت مصر در این دو جزیره را اثبات کرده، خواستار باز پس گیری این دو جزیره شده است.
افزون بر آن باید به این نکته بسیار مهم توجه داشت که براساس بندهای توافق کمپ دیوید و حاکمیت مصر بر آنها، دولت این کشور بدون موافقت رژیم صهیونیستی، قادر به انتقال این جزایر به طرف دیگر نیست. همچنین این جزایر به دلیل موقعیت راهبردی و قرار داشتن مقابل بندر ایلات از اهمیت بسیاری برای تل آویو برخوردار هستند.
علی رغم آنچه به آن اشاره شد، تل آویو از اقدام قاهره در سپردن این جزایر به ریاض نه تنها استقبال می کند، بلکه آن را گامی مفید برای بهره برداری از جغرافیای منطقه در راستای فرصت های هم گرایی بین اسرائیل و همسایگان آن معرفی می کند و بازگشت عربستان به جزایر مذکور را فرصتی برای همکاری در مسیر توسعه و گردشگری و تجاری می داند و آن را نقطه تلاقی مثلث مصر، اسرائیل و عربستان سعودی توصیف و ابراز امیدواری می کند، امکان استفاده اسرائیل از پل زمینی که قرار است، بین مصر و عربستان احداث شود، بهره برداری و به تبع آن زمینه های ارتباط جغرافیایی بین عربستان و اسرائیل تسهیل شود.مشرق چندی پیش گزارشی از منافع راهبردی اسرائیل در انتقال دو جزیره مصری به عربستان منتشر کرده است. برای مشاهده اینجا کلیک کنید.- کانالی که باید تنگه هرمز را دور بزندمنابع خبری ظرف روزهای اخیر پرده از طرح منطقه ای جدید عربستان سعودی برداشتند که هدف از آن دور زدن تنگه هرمز و کاستن از نیاز و وابستگی به این تنگه راهبردی در خلیج فارس است.بنابر اعلام منابع خبری، عربستان سعودی در حال بررسی طرحی جهت ساخت بزرگ ترین کانال مصنوعی آبی در جهان است که خلیج فارس را به دریای عرب متصل می کند تا با دور زدن تنگه هرمز موجبات قطع وابستگی سعودی ها به این تنگه برای صادرات نفت را فراهم کند.
بر اساس اظهارات مسئولان سعودی، این کانال آبی از خلیج فارس شروع خواهد شد و با گذر از بیابان ربع الخالی، در جنوب شرقی عربستان، در امتداد مرزهای عمان و یمن به دریای عرب متصل خواهد شد و برای کشتیرانی و انتقال نفت مورد استفاده قرار خواهد گرفت.این پروژه که مطالعات آن از 7 سال قبل آغاز شده، از سواحل دریای سرخ آغاز می شود، در امتداد مرزهای عمان و یمن ادامه می یابد و از طریق بیابان ربع الخالی در جنوب شرق عربستان که یک سوم مساحت جزیرة العرب را در بر گرفته است، وارد عربستان می شود. ربع الخالی که دومین بیابان بزرگ جهان محسوب می شود، 600 هزار کیلومتر مساحت دارد و بخش عمدۀ آن در عربستان واقع است.بر اساس طرح اعلام شده از سوی عربستان، تعدادی کانال های فرعی که هر کدام به یک دریاچه مصنوعی منتهی می شود، به کانال اصلی متصل خواهند شد. در کنار هر یک از دریاچه های مصنوعی نیز که در بیابان ربع الخالی و دور از شهرهای اصلی عربستان قرار خواهند داشت، یک نیروگاه اتمی احداث می شود.
این نیروگاه افزون بر تولید دست کم 50 گیگاوات برق، برای شیرین سازی آب و استفاده از آن برای جمعیت های شهری، کشاورزی و دام پروری در ربع الخالی مورد بهره برداری قرار خواهد گرفت.
خلاصه سخنهمانگونه که در ابتدا مطلب نیز اشاره شد، اساس تحرکات تهاجمی کنونی عربستان سعودی ناشی از نوعی انفعال است و با توجه به شرایط خاص و حساس حاکم بر منطقه کارشناسان دور از انتظار نمی دانند که رفتارهای تهاجمی و تنش زای عربستان در منطقه تشدید شود، اظهارات مقامات مسئول عربستانی در سطوح مختلف حاوی این پیام است که عربستان سعودی سقف شرایط کنونی را برای خود تشدید تنش های سیاسی و روانی تعریف کرده است.محافل سیاسی شیب تند تغییرات سیاستی حاکمان رژیم آل سعود را برای منطقه و به ویژه جمهوری اسلامی ایران خطرناک توصیف کرده و ادامه این روند را بسیار نگران کننده پیش بینی میکنند؛ و انتظار میرود دستگاه دیپلماسی کشورمان با دقت بیشتری این تحرکات را زیر نظر بگیرد.