به گزارش خبرگزاری فارس از خوزستان، گرما دست روی گلویم گذاشته بود، داشتم خفه میشدم، کولر ماشین هم که اصلا جواب نمیداد، در این ظهر گرما چشمم به چهرههای آفتاب سوخته چند دستفروش در کنار جاده افتاد.
خستگی و گرما از تنشان میبارید، ناگهان یک احساسی قلبم را فشار داد و مرا گرم فکر کردن به آنها کرد؛ با خود زمزمه میکردم که « داشتن هر چیزی بهایی داره که باید پرداخت، اینها نمیخوان که شرمنده خانوادههاشون باشن؛ حتی به قیمت تحمل کردن این گرمای سخت؛ خوشا به سعادتون، واقعا مَردید، مَرد».
سر صحبت را با خدایم باز کرده بودم؛ از شرمندگی خودم و از جهاد آنها برای سربلندی میگفتم؛ در این لحظههای معنوی تنها میتوانستم برای دستفروشان دعا کنم؛ برای دسفروشانی که در جادههای ورودی شوش تا مرکز شهر و جدیداً هر نقطه که جا گیرشان بیاید پراکنده شدهاند.
*دستفروشی از بیکاری بهتر است
انگار به جز خیابانهای گرم جای دیگری برای یک لقمه درآوردن سراغ ندارند؛ گویا در گرمای تیز این شهرستان، شغلها بخار شده و فرصتهای شغلی در ایستگاههای بروکراسی، ایست و بازرسی میشوند و اجازه مهیا شدن ندارند؛ میگویند که پیدا کردن شغل در اینجا چیزی شبیه به آب در هاون کوبیدن است!
دستفروشی را باید پدیدهای برشمرد که در بستر بیکاری و با قید گرمای سوزان در جریان است؛ این پدیده یعنی شغل کاذب و درآمد بخور نمیر و اغلب جیبهای همیشه خالی ...؛ پدیده دستفروشی حتی ممکن است به سراب هم منتهی شود!
با این وجود به نظر میرسد که آنها فقط یک راه برای تأمین هزینههای زندگی پیش روی در این شهرستان دارند، محمدِ دستفروش اما این کار را حداقل از بیکاری بهتر میداند.
* کسی به فکر ما نیست
وی که میگوید لیسانس دارد گفتههای خود را به این شکل ادامه میدهد: درآمد این کار دست خداست اما تا حدودی مشکل ما را حل میکند هر چند در آن احساس امنیتی وجود ندارد.
این دستفروش دستی به پیشانی عرق کرده خود میکشد و با ناراحتی میگوید که کسی به فکر آنها نیست؛ محمد ناامیدانه نگاه خسته و معناداری به بساط خود میکند و با صدای خسته و سهرگه خود ادامه میدهد: کم کم داریم به خیابانها، جادهها و برخورد بد برخی مردم عادت میکنیم؛ مجبوریم چون باید خرج خانواده را دربیاوریم.
اما به نظر محمد درست میگوید، کسی به فکر رفع مشکلات آنها نیست، در این شهرستان جز چند مصوبه و چند مصاحبه دستنخورده چیزی باقی نمانده است.
*ساماندهی دستفروشان روی کاغذ ماند
همین یک سال پیش بود که مسؤولان شوشی از ساماندهی دستفروشان میگفتند، فرماندار این شهرستان در نشست ستاد ساماندهی امور شهری گفته بود که برای ساماندهی دستفروشان 3 مرکز توسط شهرداری شوش پیشبینی و احداث شده است.
رضا نجاتی همچنین گفته بود که باید اطلاع رسانی لازم برای جابه جایی دست فروشان صورت بگیرد؛ او در این نشست حتی بر ضرورت شناسایی، شناسنامه دار کردن و ساماندهی دست فروشان سطح شهر نیز تاکید کرده بود.
اما به نظر میرسد که شهرداری هیچوقت فریاد دستفروشان را نشنیده و وارد گود نشده است؛ آلکثیر از دیگر دستفروشان شوشی در این ارتباط میگوید: شهردار برای ساماندهی هر چه بهتر دستفروشان باید همه جوانب را در نظر بگیرد؛ این مسئله بیش از آنکه یک فراخوان باشد، یک فرهنگسازی عمومی است که اقدامات عمیقتری را میطلبد.
*وقتی دستفروشی یقه شهر را میگیرد
ساماندهی نشدن دستفروشان به بازاریان شوش هم زحمت داده است؛ آنها میگویند که این زحمتها را از چشم شهرداری میبینند.
صادق یکی از این کسبههاست که بیکاری و وضعیت نامناسب صنایع شهرستان را عامل روی آوردن جوانان به دستفروشی میداند و میگوید: سالهاست که کثرت بساطفروشان در پیادهروهای مرکزشهر و ماشینهای میوهفروش در خیابانها، به یک پدیده ناهنجار تبدیل شده است.
وی به ضعف مدیریت شهرداری و نظارت و کنترل بر ساماندهی دستفروشان اشاره میکند و یادآور میشود: شنیده بودیم که شهرداری و فرمانداری قرار بوده که اقداماتی انجام دهند اما تاکنون خبری از اقدام عملیاتی نشده است.
به گزارش خبرگزاری فارس، ساماندهی دستفروشان از جمله مسائلی است که بارها در شهرداری و شورای اسلامی شهر شوش مورد بررسی قرار گرفته است؛ وعده حل این موضوع بارها به شهروندان و بازاریان داده شده اما هنوز این خواستهها و مطالبات بلاتکلیف و دست نخورده باقی مانده است.؛ این مسئله موجبات اعتراض و نارضایتی کسبه و مغازهداران شوشی را نیز فراهم آورده است.
----------------------------------
گزارش از عارف شریفی صرخه