ایران و حزب الله در رده سوم تهدیدات امنیتی برای اسرائیل در 2017 / آنچه بیش از همه منجر به واهمه اسرائیل از حزب الله است
در حالی که حضور حزب الله لبنان در سوریه طی ماه های گذشته به یکی از مهمترین بحث های رسانه های خارجی به ویژه اسرائیلی بدل شده است، یکی از مقامات نظامی در IDF با اشاره به تهدیدات ناشی از این حضور برای اسرائیل معتقد است، حزب الله لبنان در رده سوم تهدیدات امنیتی برای این رژیم در سال 2017 قرار دارد.
به گزارش «تابناک»؛ باربارا اوپال در مصاحبه با یکی از مقامات ارشد نظامی در تلاویو به این موضوع اشاره کرده است که نیروهای امنیتی و نظامی این رژیم، نوعی از خوشبینی هشدارآمیز را نسبت به ارزیابی از تهدیدات امنیتی برای اسرائیل در سال 2017 دارند. این که بدون درگیر شدن در یک مبارزه جدی و اساسی، این رژیم می تواند به بخش های مهمی از اهداف امنیتی خود در این سال برسد.
این مقام امنیتی اسرائیلی بیان کرده است، رژیم اسرائیل در مورد تبعات ناخواسته اقدامات خود در خصوص حزب الله، حماس در غزه و تشکیلات خود گردان فلسطین مراقب و هشیار است و حتی در مورد تهدیدات ناشی از کشور دورتری نظیر ایران نیز اقدامات پیشگیرانه در دستور کار خود دارد.
به عقیده وی، هرم تهدیدات امنیتی اسرائیل در سال 2017 به ترتیب شامل تشکیلات خودگردان، حماس و بعد از این دو، ایران و حزب الله می شود. وی بیان کرده است، هرچند به لحاظ ماهیت، حزب الله خطرناک ترین این سه مورد برای امنیت اسرائیل است، در سال 2017 امکان رویارویی با این گروه و ایران بسیار اندک است، زیرا اسرائیل خود را درگیر یک پویایی منجر به رویارویی با حزب الله نخواهد کرد.

با وجود این، اسرائیل همواره در مورد حضور ایران و حزب الله به ویژه در سوریه نگران بوده و موضوع باقی ماندن حزب الله در این کشور بعد از خروج روسیه و ائتلاف آمریکا، یکی از دغدغه های بزرگ امنیتی اسرائیل است. این مقام امنیتی اشاره کرده که رژیم اسرائیل از بابت دولت بشار اسد نگرانی ندارد اما بیان می کند: دغدغه مهم اسرائیل این است که بعد از کمرنگ شدن حضور ابرقدرتها و یا خروج آنها از سوریه ایران و حزب الله قدرت مانور بیشتری پیدا کنند. این مسأله یک پایان خوش برای داستان سوریه نیست.
اما به عقیده این مقام امنیتی حزب الله از آن جهت موجب نگرانی مقامات نظامی و امنیتی در تلاویو است که «حتی یک روز هم از دشمنی با اسرائیل دست برنداشته و ما نمی خواهیم منتظر روز اول جنگ باشیم.» معنی این سخن آن است که رژیم اسرائیل همچنان به اقدامات خود برای پیشگیری از تهدیدات حزب الله در لبنان و سوریه ادامه می دهد که شواهد آن را می توان در حمله اخیر این رژیم به دمشق پیدا کرد.
وی می گوید: وقتی شاهد اینیم که یک سیستم پیچیده تسلیحاتی در حال ورود به لبنان است، به معنی افزایش احتمال درگیری و جنگ است. سید حسن نصرالله تقریبا هر هفته در مورد اشغال و تسخیر اسرائیل. در این صورت ما چرا باید منتظر بمانیم؟
وی به شکلی عجیب بر این باور است که حزب الله می تواند با استفاده از تسلیحات پیشرفته ای که دارد حتی علیه روس ها نیز در سوریه اقدام کند و گفته: اگر من فرصت مشاوره به پوتین را داشتم، به وی پیشنهاد می کردم که اگر می خواهد یک خاورمیانه با ثبات داشته باشد و دستاوردهایش در سوریه بماند، حتما مراقب حزب الله لبنان باشد.
هشدار و دغدغه اسرائیل در موزد حزب الله در حالی است که طی هفته گذشته، گزارش های بی اساسی در مورد خروج نیروهای حزب الله از سوریه در پی توافق آتش بس در این کشور منتشر شده است؛ موضوعی که امروز علی اکبر ولایتی رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام آن را به شدت تکذیب کرده است.
ولایتی بیان کرد: خروج حزبالله از سوریه پس از توافقنامه آتش بس صلح ادعای دشمنان سوریه است و ایران و روسیه درباره سوریه هماهنگ هستند. به گفته ولایتی، ایران به هیچوجه از مواضع اصولی خود که حمایت از خط مقاومت که از جمله آن سوریه است، عقب نشینی نمیکند.
همچنین در عین حال، حضور نیروهای حزب الله در سوریه بنا به درخواست دولت بشار اسد بوده و این هرگز به معنی آن نیست که قرار است، بخشی از سوریه برای همیشه در اختیار این نیروها قرار بگیرد. این موضوع را نیز روز گذشته قاسمی سخنگوی وزارت امور خارجه کشور مورد تأکید قرار داده است.
در عین حال، این مقام اسرائیلی سعی بر آن دارد که حضور حزب الله در سوریه را یک تهدید برای دستاوردهای روسیه در این کشور و در مبارزه با تروریسم نشان دهد؛ اما ویتالی ناومکین مشاور ارشد فرستاده سازمان ملل متحد به سوریه به صراحت بیان کرده که مسکو هیچ گونه اشغال طولانی مدت بخش هایی از سوریه را توسط هیچ گروهی نمی پذیرد. اشاره وی البته بیش از همه مربوط به عملیات نیروهای ترکیه است که اکنون در شمال سوریه مشغول مبارزه با داعش و همزمان کردها هستند.
به خوبی مشخص است که دغدغه رژیم اسرائیل در مورد حضور حزب الله در سوریه ناشی از افزایش قدرت گیری این گروه و همچنین مشروعیت سیاسی است که حزب الله به مرور زمان در منطقه به دست آورده است. اسرائیل همچنان در پی آن است که این گروه را یک گروه تروریستی معرفی کند؛ اما حضور قدرتمند حزب الله در سوریه با همکاری ایران و روسیه نشان داده که این گروه تأثیر مستقیم سیاسی بر تحولات منطقه دارد که مشروعیتی بی سابقه ای را برای آن فراهم آورده است.
به عبارت دیگر، همان گونه که این مقام اسرائیلی بیان کرده، آنچه بیش از همه منجر به دغدغه اسرائیل از حزب الله است، نه تهدیدات نظامی و امنیتی این گروه برای رژیم اسرائیل – زیرا به اعتراف خود وی اکنون امکان درگیری حزب الله با اسرائیل در یک جنگ تمام عیار بسیار ضعیف است – بلکه به دلیل به دست آوردن مشروعیت سیاسی این گروه در لبنان و منطقه است.
ترامپ و پوتین ؛ همکاری یا مقابله با ایران؟
به نظر می رسد ترامپ برای تشدید فشار علیه جمهوری اسلامی ایران باید با دادن امتیازاتی همکاری روسیه را جلب کند.
عصر ایران - مازیار آقازاده ؛ از زمان پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا این سوال بیش از پیش از سوی ناظران و تحلیلگران به میان آمده است که : آینده روابط دولت آتی آمریکا با روسیه و ایران با توجه به دیدگاه های مثبت ترامپ درباره پوتین و دیدگاه به غایت منفی او درباره جمهوری اسلامی ایران چگونه قابل جمع خواهد بود؟
بسیاری از ناظران با توجه به متناقض بودن و نامشخص بودن برخی رویکردهای دولت آتی آمریکا درباره این دو موضوع، هنوز منتظرند تا زمان استقرار رییس جمهور منتخب آمریکا در کاخ سفید صبر کنند.
اما برخی دیگر از ناظران از شعارها و مواضع ترامپ در زمان انتخابات و سپس انتخاب های او برای پست های حساس کابینه اش ، گمانه زنی کرده اند.
از نظر این دسته ترامپ به احتمال زیاد رویکردی مثبت در قبال روسیه در پیش خواهد گرفت و در مقابل تلاش خواهد کرد جمهوری اسلامی ایران را در فشار قرار دهد.
اما سوال اصلی اینجاست که : ترامپ چگونه این استراتژی خود را پیش خواهد برد؟
دولت های ایران و روسیه هم اینک دیدگاه های به ظاهر مشترکی را در مسایل مربوط به بحران های منطقه ای و بین المللی در پیش گرفته اند و بحران سوریه را آوردگاه اجرای این دیدگاه خود قرار داده اند.
تهران و مسکو با یکجانبه گرایی و جهان تک قطبی – به رهبری آمریکا – سر ناسازگاری دارند و هر دو کشور با دموکراسی لیبرال غربی که ایالات متحده آمریکا مدعی رهبری آن است، سر سازش ندارند.
از سوی دیگر به نظر می رسد تهران و مسکو در حال مبارزه با تروریسم افراط گرای اسلامی – گروه های تکفیری- سنی – در خاورمیانه هستند و هر دو کشور این گروه ها را خطری برای منافع و امنیت ملی خود تلقی می کنند.
اگر ترامپ بخواهد در عین جلب همکاری روسیه ، ایران را مهار کند به نظر می رسد راهی جز دور کردن مسکو از تهران و ایجاد جدایی و شکاف بین این دو کشور نداشته باشد.
اما چگونه رییس جمهور آتی آمریکا می تواند موفق به انجام چنین کاری شود؟

پرواضح است که چنین دستور کاری آسان نخواهد بود ، به ویژه اینکه دیدگاه های اصولی حاکمان ایران و روسیه دستکم بیش از دو دهه گذشته – پس از سقوط شوروی - درباره سیاست های آمریکا و ضرورت مقابله با جهان تک قطبی ، مشترک بوده است.
اما ترامپ شاید یک راه در پیش رو داشته باشد و آن جلب نظر روسیه برای افزایش فشار بر جمهوری اسلامی ایران باشد. در این صورت به نظر می رسد باید "مایکل فلین" مشاور امنیت ملی کابینه ترامپ نقش محوری را بر عهده بگیرد.
از نظر " فلین" تهدیدهای ناشی از تروریسم افراط گرای اسلامی علیه آمریکا و روسیه می تواند دغدغه ای مشترک باشد.
فلین که همچون ترامپ دیدگاهی منفی درباره روسیه و حاکمان آن ندارد؛ در کتابی که سال گذشته میلادی تحت عنوان " صحنه جنگ – چگونه می توان در جنگ جهانی علیه اسلام رادیکال و متحدانش پیروز شد " به نگارش درآورده، رویکرد خود درباره خطرات ناشی از تروریسم رادیکال اسلامی را علیه منافع آمریکا تشریح کرده است.
این دیدگاه فلین کاملا با رویکرد دولت باراک اوباما متفاوت است. از نظر دولت اوباما تفاوت معناداری بین جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک دولت مشروع با گروه های افراط گرای تکفیری و سلفی وجود دارد.
اوباما در سال های گذشته به همین خاطر رویکردی مداراجویانه و میاندارانه بین ایران شیعی و اعراب سنی منطقه خاورمیانه و خلیج فارس در پیش گرفت ؛ رویکردی که سبب شد جمهوری اسلامی ایران به یکی از محوری ترین دولت های منطقه برای مبارزه با تروریسم افراط گرا در عراق وسوریه بدل شود؛ تا جایی که حتی صدای بسیاری از رهبران کشورهای عربی منطقه به ویژه حاکمان سعودی را در آورد؛ اما پاسخ اوباما به رهبران سعودی بسیار دلسرد کننده بود. او سال گذشته در مصاحبه ای با مجله آمریکایی "آتلانتیک " به حاکمان عربستان سعودی توصیه کرد : به سهم و نقش جمهوری اسلامی ایران در منطقه احترام گذاشته و تلاش کنند به نوعی با جمهوری اسلامی ایران کنار بیایند." (نقل به مضمون)
از نظر دولت اوباما ایران شیعی و غالب گروه های تحت حمایت این کشور نه تنها در تداوم زنجیره گروه های افراط گرای تکفیری نیستند بلکه گروه های تکفیری خطری جدی برای منافع و ایران شیعی هم محسوب می شوند و می توان از ظرفیت ضدیت این گروه ها برای ایجاد تعادل و موازنه بهره گرفت.
اما در دیدگاه "مایکل فلین " هسته اصلی گروه های تروریستی اسلامی که منافع و امنیت آمریکا را تهدید می کنند نه گروه هایی چون داعش و یا القاعده بلکه "دیدگاه ضد غربی و ضد آمریکایی غالب در جمهوری اسلامی ایران " و گروه های تحت حمایت جمهوری اسلامی است. او حتی مدعی است جمهوری اسلامی ایران پیشتر در چارچوب دستور کار ضد آمریکایی مشترک از گروه هایی چون القاعده در عراق پشتیبانی کرده است.
فلین بر این باور است که تهدید اصلی از ناحیه اسلام گرایی افراطی از درون ذات و ماهیت حکومت جمهوری اسلامی ایران برمی خیزد. به باور این ژنرال بازنشسته آمریکایی که قرار است در 4 سال آتی خوراک فکری ترامپ را در زمینه مسایل مرتبط با امنیت ملی آمریکا تامین کند، این جمهوری اسلامی ایران است که در هسته مرکزی اسلام سیاسی و افراط گرایی اسلامی نشسته است- البته افرادی چون فلین هیچ گاه برای این سوال پاسخی ندارند که اگر چنین است چرا حتی یک تروریست ایرانی تبار را نمی توان در بین تروریست هایی که در سال های گذشته عملیات های ضد غربی را در سرتاسر جهان مرتکب شده اند ، یافت!-
در این دیدگاه شاید بتوان رویکرد مثبت نسبت به روسیه را همزمان با تلاش برای مهار ایران در پیش گرفت و آن همراه ساختن دولت روسیه و شخص ولادیمیر پوتین در این تعریف و این برداشت از اسلام گرایی افراطی است.
شکی نیست که دولت روسیه نیز تروریسم ناشی ازاسلام گرایی افراطی را یک تهدید جدی برای امنیت ملی خود تلقی می کند و هم اینک نیز صدها شهروند روس – از مناطقی چون داغستان و چچن و اینگوش و.. – به عضویت و استخدام گروه های تروریستی همچون داعش یا جبهه النصره و یا القاعده درآمده اند.
روس ها بارها به صراحت اعلام کرده اند که تروریسم افراط گرای اسلامی یک تهدید جدی علیه منافع آنهاست، اما آیا دولت آتی ترامپ قادر خواهد بود به تعریف مشترکی درباره این تهدید با ولادیمیر پوتین برسد ؟ وآیا کابینه آتی ترامپ قادر خواهد بود جمهوری اسلامی ایران را نیز یک تهدید جدی در قالب اسلام گرایی افراطی به باور مقام ارشد تصمیم گیر کرملین برساند؟
پاسخ دادن به این سوال بسیار دشوار است اما شاید یک راه دیگر دولت آتی آمریکا جلب نظر روسیه از طریق دادن امتیازاتی چون محدود کردن حضور نظامی آمریکا و ناتو در اروپای شرقی و مرکزی باشد.
روس ها حساسیت فوق العاده ای روی تهدیدات ناشی از فعالیت های ناتو در اروپای شرقی و مرکزی دارند و نشان داده اند در این زمینه اهل مسامحه نیستند. در صورتی که دولت آتی آمریکا – همان طور که پیشتر وعده و شعار آن را داده – علاقه چندانی به حمایت از متحدان ناتویی در شرق اروپا از خود نشان ندهد، شاید بتواند نظر دولت مسکو را درباره حل و فصل مرضی الطرفین مسایل و بحران های خاورمیانه جلب کند.
مخلص کلام اینکه به نظر می رسد دولت آتی آمریکا بدون جلب نظر و همکاری روسیه قادر به ایجاد فشار بیشتر روی جمهوری اسلامی ایران نباشد و این وضعیت موقعیتی ممتاز را در اختیار ولادیمیر پوتین قرار خواهد داد تا به عنوان یک واسطه در میان آمریکا و ایران امتیازات قابل توجهی را از دو طرف دریافت کند.
دو گزینه برای آینده روابط مثلت آمریکا – ایران – روسیه قابل تصور است:
1- همکاری هر سه ضلع مثلث در صورتی که روس ها بتوانند نظر ترامپ را درباره جلب همکاری با جمهوری اسلامی ایران برای حل بحران های منطقه ای جلب کنند.
2- تشدید تقابل بین آمریکا و جمهوری اسلامی ایران در صورتی که ترامپ با دادن امتیازاتی نظر پوتین را درباره ضرورت مقابله و مهار جمهوری اسلامی ایران جلب کند.
در هر دو سناریوی در پیش رو "پوتین " نقش مرکزی و تعیین کننده ای خواهد داشت.
البته سناریوی دیگری نیز محتمل است و آن تداوم وضعیت کنونی یعنی محوریت ایران و روسیه در منطقه خاورمیانه و بی علاقگی دولت آتی آمریکا به مداخله به منظور مهار ایران در منطقه است که با توجه به دیدگاه های به شدت منفی ترامپ وغالب اعضای کابینه او نسبت به جمهوری اسلامی ایران ، ادامه سیاست بی عملی و بی تحرکی دولت اوباما از سوی کابینه آتی آمریکا و عدم تغییر سیاست فعلی دولت آمریکا چندان محتمل به نظر نمی رسد.
نگاهی به نزاع گازی عشق آباد - تهران
نیمه نخست سال 2009 میلادی (زمستان 86 و بهار 87) زمانی بود که دولت نهم در سال پایانی خود قیمت خرید گاز از ترکمنستان را 360 دلار تعیین کرد، رقمی که 9 برابر قرداد نخستین و تقریبا به دو برابر حجم ابتدایی بود.
عصر ایران - بهزاد احمدی نیا ؛ سال 1374 (1995) سالی بود که اتحاد جماهیر شوروی تکهتکه به آسیا و اروپا میریخت و هر کدام از تکهها با غنیمتی که از این کشور پهناور برداشته بودند، در بازارهای جهانی دست به معاملاتی میزدند. سهم ترکمنستان در آسیای صغیر نیز منابع گازی بود. ایران که بهتازگی زخمهای جنگ هشتساله را یکییکی درمان میکرد، برای تسریع در گازرسانی به مناطق شمالی خود مذاکراتی برای خرید سوخت از این کشور را آغاز کرد.
مذاکرات با ترکمنستان در نهایت به قراردادی منجر شد که براساس آن این کشور متعهد شد برای مدت 25 سال، سالانه 8 میلیارد متر مکعب گاز با قیمت ثابت هر هزارمتر مکعب 42 دلار به ایران ارسال کند. کارهای پیشزمینه اجرایی این قرارداد از جمله اتصال خط لوله و نظامهای نظارتی و ثبت بینالمللی آن تا سال 1376 بهطول انجامید و از آن زمان جریان گاز ترکمنها، شعلههای شمال ایران را روشن کرد.
تا سال 1385 اجرای قرارداد به غیر مشکلات فنی گاه و بیگاه که در این پروژهها طبیعی و محاسبه شده هستند، مسئله خاصی پیش نیامد و روند صادرات بهتدریج به 6 میلیارد متر مکعب و بالاتر از آن رسید اما در سال 1385 (2006) و در زمان دولت نهم به ریاست محمود احمدینژاد دولت عشقاباد ناگهان با قطع جریان گاز، خواستار پرداخت قیمتی بیشتر از توافق انجام شده برای گاز شد.
در آن زمان قیمت نفت خام در بازارهای جهانی رو به رشد بود و سقف 60 دلار را پشتسر گذاشته بود از این رو تقاضا برای گاز بهعنوان منبعی ارزانتر نیز افزایش یافته بود اما قرارداد گازی ایران و ترکمنستان تصریح میکرد که قیمت گاز دریافتی و حجم سالانه آن برای مدت 25 سال ثابت است. دولت وقت ایران بدون استراتژی مشخص و با اتلاف وقت، مذاکرات ناپیوستهای را آغاز کرد اما از آنجا که پشتوانه فنیای برای مذاکرات وجود نداشت، در آغاز فصل سرما ایران نهتنها پذیرفت که قیمت گاز خریداری شده را بر مبنای هر هزار مترمکعب 75 دلار پرداخت کند بلکه حجم گاز خریداری شده با قیمت جدید از سال 2008 را سالانه 14 میلیارد مترمکعب تعیین کرد. این سیاست که هم افزایش قیمت را پذیرفت و هم سفارش را بیشتر کرد، طمع طرف ترکمن را بیش از پیش به دلارهای نفتی ایران افزایش داد.
براساس اعلامهای دولت وقت ایران، قرارداد خریدگاز و الحاقیه آن به مدت سهسال میان دو کشور با قیمت و رویه ثابت به تصویب رسید اما این الحاقیه نیز مانع از آن نشد که روز هشتم دیماه 1386 شیرهای گاز ترکمنستان دوباره بسته شود. اینبار نیز علت قطع گاز مشکلات فنی و تعمیرات عنوان شده بود.

سرمای شدید و کمسابقه زمستان 86 در شمال ایران جان چند شهروند ایرانی را گرفت. دور تازهآی از مذاکرات آغاز شد و نتیجه این مذاکرات این شد که قیمت گاز صادراتی به ایران برای شش ماه نخست سال 2008 به ازای هر مترمکعب 130 دلار و در ششماه دوم سال 2008 به قیمت 140 دلار محاسبه شود. این افزایش قیمتها که به بهانه الحاقیه انجام میشد نهایتا در دور دهم مذاکرات و در آبان ماه 1386 (نوامبر 2008) بهپایان رسید و دولت احمدینژاد که دیگر درآمدهای نفتیاش برای مجلس مشخص نبود اعلام کرد که به فرمول نهایی تعیین قیمت گاز با ترکمنستان رسیده و ازاین پس بر این مبنا به این کشور پرداخت خواهد شد.
نیمه نخست سال 2009 میلادی (زمستان 86 و بهار 87) زمانی بود که دولت نهم در سال پایانی خود قیمت خرید گاز از ترکمنستان را 360 دلار تعیین کرد، رقمی که 9 برابر قرداد نخستین و تقریبا به دو برابر حجم ابتدایی بود.
آغاز سالهای بحران اقتصادی جهانی با شعارهای دولت ایران مبنی بر بیاثر بودن بحران اقتصاد جهانی بر کشور همراه بود اما در نهایت مشخص شد که دولت وقت ایران با نادیده گرفتن اصول بدیهی اقتصاد و دیپلماسی، سعی در فرار از واقعیات دارد و این فرار را در پناه دلارهای کلان نفتی انجام داده است.
با آغاز تحریمهای غربی علیه اقتصاد ایران و افول قیمت نفت در بازارهای جهانی، ایران از پرداخت هزینه گاز ترکمنستان باز ماند و همین مسئله به انباشت گاه و بیگاه بدهی در حسابهای ارائه شده از سوی عشقآباد انجامید. دولت ترکمنستان که تا به اینجا هرچه خواسته بود ، چیزی بیشتر هم دریافت کرده بود، برای محاسبه قیمت گاز ارسال شده در سالهای 86 و 87 نیز قیمت 360 دلار را مبنا قرار داد و مدعی طلب نزدیک به 2 میلیارد دلار از ایران شد.
طی سالهای بعدی، دولت دهم تلاش کرد با پرداختهای آنچنانی از محل حسابهای شخصی که برای مقابله با تحریمها در اختیار افراد حقیقی قرار گرفته بود، جریان گاز را برقرار نگهدارد. رستم قاسمی، وزیر نفت وقت ایران در سفر به ترکمنستان در دیداری که در تاریخ 8 آذر 91 با رئیس جمهوری این کشور داشت، ابراز امیدواری کرد بهزودی تراز تجاری میان دو کشور به 10 میلیارد دلار در سال افزایش یابد اما این پرداختها در شرایطی انجام میشد که پروژه های تولید گاز در پارس جنوبی (عسلویه) مدتها بود به دلیل نبود سرمایهگذار به حالت تعلیق درآمده بودند.
با روی کار آمدن دولت بازدهم و وزارت بیژن نامدار زنگنه، روند مذاکرات با ترکمنستان تغییر کرد. با نزدیک شدن به زمستان 1395،طرف ترکمن مجددا بحث مطالبات 86 و 87 را مطرح و درخواست تعیین تکلیف قیمت گاز شد. اینبار اینسوی میز در شرایط دیگری قرار داشت، افتتاح چندین فاز در پارس جنوبی طی 3 سال اخیر، تولید گاز ایران را با افزایش چشمگیری روبرو کرده بود و ایران عملا نیازی به گاز وارداتی از ترکمنستان نداشت لذا تیم مذاکره کننده ایران زمانی که پافشاری طرف مقابل بر خواستههای میلیارد دلاری و نامشروع را دید، به فرمان وزیر نفت از میز مذاکرات خداحافظی و عازم تهران شد. عشقآباد که بازی همیشه برد قبلی را باخته میدید، طی تماس تلفنی نمایندگان ایران را از راه فرودگاه به محله مذاکرات فراخواند و با شرایط ایران موافقت کرد. در اعلامی که 10 دیماه 95 از سوی دوکشور انجام شد، قرارداد خرید گاز با شرایط قبلی به مدت 5 سال تمدید گردید اما تنها 48 ساعت پس از آن جریان گاز مجددا از سوی شمال قطع شد.
برخی ناظران علت این رویه را تاکتیک ترکمنها برای غافلگیری ایران ذکر کرده اند. آنها با این حساب که وزارت نفت ایران به دنبال توافق، تمهیدات جایگزینکردن گاز را از دستور خارج میکند و قطع ناگهانی این وزارت را دچار مشکل خواهد کرد، دست به این اقدام زدهاند اما وزارت نفت با اجرای طرح وضعیت خاص و قطع گاز مصرفکنندههای بزرگ مانند نیروگاهها، در شمال کشور، تاکنون موفق به تأمین گاز خانگی سه استان شمالی شده است. پرسش مهم این است که چرا این کار طی 10 سال قبل انجام نشده بود و اینکه اگر این زمستان از سر ایران بگذرد، ترکمنستان مطالبه و گازش را چه خواهد کرد؟
در حالی که قرار بر آن بوده که در آینده نزدیک مذاکرات صلح در آستانه پایتخت قزاقستان میان نیروهای معارض سوری و دولت این کشور برگزار شود، شب گذشته تعدادی از گروه های معارض در سوریه به هدایت گروه موسوم به ارتش آزاد سوریه طی بیانیه ای اعلام کرده اند که در پی نقض آتش بس از سوی دولت سوریه تصمیم بر آن دارند که در این مذاکرات شرکت نکنند.
به گزارش «تابناک» گروهی از معارضان مسلح در سوریه با متهم کردن دولت بشار اسد و ایران به نقض آتش بس در این کشور طی بیانیه ای اعلام کرده اند که فعلا حضور «احتمالی» خود در مذاکرات آستانه در خصوص به دست دادن یک راه حل سیاسی برای پایان دادن به بحران این کشور، دست نگاه داشته اند.
این گروه در بیانیه خود با ادعای پیشروی نیروهای دولتی سوریه و همچنین گروه های مورد حمایت ایران – حزب الله لبنان – در حومه شهر دمشق و بخش وادی بردی بیان کرده اند که ادامه این حملات و پیشروی ها منجر به برهم خوردن آتش بس توافق شده در سوریه خواهد شد. این بخش یعنی وادی بردی از مدتها پیش توسط نیروهای معارض در سوریه اشغال شده است و در شمال غرب دمشق قرار دارد. اکنون نیروهای معارض با این ادعا که ارتش دولت و حزب الله لبنان تلاش میکنند تا این بخش را مجددا به کنترل خود در آورند، تهدید به بر هم خورد آتش بس و عدم شرکت در مذاکرات صلح در آستانه کرده اند.
به شکلی جالب توجه نیروهای معارض در بیانیه خود بیان کرده اند که مسکو و روسیه قادر به اجبار دولت بشار اسد و متحدان آن – ایران و حزب الله - به حفظ آتش بس نیست.

اما واقعیت آن است که اتهامات مطرح شده از سوی نیروهای معارض در بیانیه خود علیه ایران و حزب الله برآمده از گزارشی است که چندی قبل یک نهاد انگلیسی در مورد وضعیت سوریه بعد از آتش بس مطرح کرده بود. این نهاد موسوم به نهاد رصد حقوق بشر در سوریه، که مدیریت آن بر عهده رامی عبد الرحمن است، بیان کرده بود: نیروهای ارتش بشار اسد و حزب الله لبنان در حال پیشروی به سمت بخش وادی بردی و تسلط بر بخش عین الفیجه – که یکی از مهمترین منابع تامین آب دمشق در آن قرار دارد – هستند.
اما در حالی که این موضوع بهانه ای برای بر هم زدن اتش بس و ترک مذاکرات از سوی معارضین شده است، باید اشاره کرد که همین گزارش به صراحت بیان کرده که نیروهای دولتی و متحدان آن در این منطقه مشغول مبارزه و درگیری با گروه موسوم به جبهه فتح شام – شاخه تغییر نام یافته جبهه النصره و از وابسته های به القاعده – است.
آنچه کاملا مشخص است این که حتی در صورت درست بودن ادعای معارضان در مورد حملات نیروهای دولتی و حزب الله به این بخش، باید گفت که در توافق آتش بس همه گروه های تروریستی وابسته به جبهه النصره و القاعده از این آتش بس مستثنی شده بودند. متن توافق در بندهایی به صراحت بیان کرده است آتش بس سراسری در سوریه شامل هیچ کدام از گروه های تروریستی وابسته به القاعده و جبهه النصره نخواهد بود.
اما اکنون شاهد آن هستیم که گروه های معارض که در پی شکست های اخیر خود در حلب و سایر نقاط سوریه هیچ برگ برنده ای برای گرفتن امتیازات قبلی از دولت در دست ندارند، در پی آن هستند که با توسل به این اتهامات آتش بس سراسری در سوریه را به تهدید کشیده و شرکت در مذاکرات صلح را تعلیق کنند.
در این مورد همچنین باید به گزارشی که خبرگزاری الجزیره منتشر کرده است اشاره کرد. بر اساس این گزارش منطقه وادی بردی از اواسط سال 2015 به شکل کامل به محاصره نیروهای دولتی سوریه در آمده است و ارتش توانسته است از این مدت بخش های مهمی از وادی بردی را از کنترل نیروهای تروریستی خارج کند. همچنین طی این مدت بارها به این نیروهای پیشنهاد خروج امن از این منطقه داده شده است زیرا هیچ راهی برای خروج از این منطقه محاصره شده توسط دولت برای آنها وجود ندارد.
مهمترین موضوع در این بخش وجود منبع تامین آب بخش مهمی از دمشق است که طی هفته های گذشته گزارش های صریحی از سوی نهادهای وابسته به سازمان ملل منتشر شده بود که این منبع آب از سوی گروه های تروریستی مسموم و آلوده شده است. به همین جهت از 22 دسامبر سال گذشته – 2016 – بیش از 4 میلیون نفر در دمشق از دسترسی به آب سالم محروم بوده اند.

حال موضوع حمله به مواضع جبهه فتح شام از شاخه های القاعده و نجات جان شهروندان دمشق، دستاویزی برای ارتش آزاد سوریه شده است که با استفاده از ان آتش بس در سوریه را به تهدید بکشاند. همانگونه که گفته شد به احتمال بسیار زیاد این تحرکات و اینگونه بیانیه ها بیش از همه به عنوان یک بازی سیاسی از سوی گروه های معارض برای گرفتن امتیاز در مذاکرات صلح استانه است.
ارتش آزاد سوریه و سایر گروه های معارض به خوبی میدانند که اکنون با توجه به تغییر اساسی موازنه قدرت در سوریه، و همراهی ترکیه با ایران و روسیه، هیچ راهی به جز تن دادن به آتش بس و مذاکره نداشته و در صورت تمرد از توافق صورت گرفته مواضع آنها بیش از گذشته در خطر خواهد بود. در نتیجه بعید به نظر میرسد که تهدید آنها برای ترک مذاکرات و بر هم زدن آتش بس، تهدید جدی باشد.