سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی روز

ماجرای کنار گذاشتن چینی‌ها در ایران

معاون شرکت نفت از احتمال توافق دو شرکت نفتی چینی با شرکت‌های شل و توتال برای توسعه میادین نفتی ایران در غرب کارون خبر داد.
به گزارش مشرق، غلامرضا منوچهری معاون شرکت نفت درباره احتمال کنار گذاشتن شرکت‌های چینی پس از امضای دو تفاهم نامه توسعه میادین نفتی یادآوران و آزادگان با شرکت‌های شل انگلیس و توتال فرانسه از دو میدان بزرگ نفتی ایران در غرب کارون، گفت: در شرایط فعلی افزایش ضریب بازیافت از میادین نفتی یادآوران و آزادگان یکی از برنامه‌های اولویت‌دار شرکت ملی نفت برای توسعه این دو میدان مشترک نفتی است.
معاون مهندسی و توسعه شرکت ملی نفت ایران با تاکید بر اینکه هم اکنون ضریب بازیافت این دو میدان نفتی حدود ۵.۵ تا ۶ درصد است، تصریح کرد: برنامه شرکت نفت افزایش ضریب بازیافت این دو میدان نفتی به حدود ۲۰ درصد است.
این عضو هیات مدیره شرکت ملی نفت با بیان اینکه برای توسعه این دو میدان نفتی اولویت با پیشنهادهای فنی بوده که امکان تحقق بالاترین ضریب بازیافت از این میادین مشترک نفتی را ارائه کنند، اظهار داشت: تاکنون برای توسعه این دو میدان نفتی تفاهم نامه‌هایی با شرکت‌های شل انگلیس، توتال فرانسه، اینپکس ژاپن، پتروناس مالزی و ... امضا شده است.
این مقام مسئول در پاسخ پرسشی مبنی بر احتمال کنار گذاشتن شرکت‌های چینی از توسعه فاز دوم میادین نفتی آزادگان شمالی و یادآوران هم توضیح داد: شرکت ملی نفت ایران تاکنون مذاکراتی با شرکت‌های ساینوپک و CNPC چین برای توسعه فاز دوم آزادگان شمالی و یادآوران انجام داده و به دنبال کنار گذاشتن شرکت‌های چینی نیست.
منوچهری با اشاره به تمایل شرکت‌های چینی برای مشارکت و ایجاد شراکت با شرکت‌های بزرگ اروپایی همچون شل و توتال، تاکید کرد: از مشارکت چینی‌ها و اروپایی‌ها برای توسعه میادین نفتی استقبال می‌کنیم.معاون مهندسی و توسعه شرکت ملی نفت با بیان اینکه ایران به دنبال ارتقای ضریب بازیافت در میادین نفت و گازی خود است، خاطرنشان کرد: اگر این اتفاق با مشارکت چند شرکت اروپایی، آسیایی و به همراه شریک ایرانی آنها بیافتد قطعا از این مشارکت حمایت خواهیم کرد.
منوچهری اخیرا با بیان اینکه اولین مناقصه بین‌المللی نفت ایران در سال ۲۰۱۷ میلادی برای توسعه میدان نفتی آزادگان جنوبی برگزار می‌شود، گفته است: پیش‌بینی می‌شود در طول سه ماهه نخست سال آینده میلادی، مناقصه توسعه این میدان نفتی با مشارکت شرکت‌های بزرگ بین‌المللی برگزار شود.
شرکت ملی نفت ایران اخیرا تفاهم نامه و قرارداد محرمانگی با شرکت‌های توتال فرانسه و شل انگلیس برای انجام مطالعات توسعه فاز دوم میادین نفتی آزادگان و یادآوران امضا کرده است.این درحالی است که به استناد اظهارات مسئولان صنعت نفت عملکرد دو شرکت چینی ساینوپک و CNPC در توسعه فاز اول میدان نفتی آزادگان شمالی و یادآوران قابل قبول بوده است.
هادی نظرپور سرپرست طرح توسعه میدان مشترک نفتی یادآوران در شرکت ملی نفت اخیرا با بیان اینکه  ساینوپک چین حدود ۷۰ میلیون بشکه نفت در ایران و با توسعه میدان نفتی یادآوران تولید کرده است، گفته است: هم اکنون روزانه نفت ١١٥ هزار بشکه نفت از این میدان برداشت می‌شود.
منبع: مهر

فرماندهان احرار الشام با میلیون‌ها دلار پول به ترکیه می‌گریزند

فرماندهان گروه تروریستی احرار الشام مبالغ هنگفتی از حامیان خود، قطر و ترکیه، دریافت کرده و ثروت های ملی سوریه را به تاراج برده و در ترکیه سرمایه گذاری نموده اند.

سرویس جهان مشرق - فرماندهان گروه تروریستی احرار الشام که مبالغ هنگفتی از حامیان خود، قطر و ترکیه، دریافت کرده و ثروت های ملی سوریه را به تاراج برده و در ترکیه سرمایه گذاری نموده اند، اکنون نقشه فرار خود برای فروپاشی نهایی را می کشند.

«باب الحواء» و «باب السلماء»، را مهم ترین منابع درآمدی گروه های تروریستی در سوریه می دانند که از طریق این گذرگاه های مرزی، گروه های شورشی با دنیای خارج از سوریه در ارتباطند.

همزمان، «چارلز لیستر»، پژوهشگر مرکز بروکینگز، می گوید که مرز باب الحواء اهمیت بنیادین برای احراالشام دارد، چرا که چنین گذرگاهی کاملا همچون یک منبع درآمد خوب عمل می کند و کمک های ارسالی و محموله های لجیستیک ارسالی برای تروریست ها هم از این گذرگاه ها وارد می شود. لیستر نوشت:

" احرار الشام، از طریق اِعمال تعرفه های گمرکی بر مردم، تجّار و کاروان های کمک رسانی که از این گذرگاه ها رفت و آمد می کنند، میلیون‌ها دلار به دست آورده اند. برآورد دقیق مجموع عایدی آن ها به دلیل ترافیک لاینقطع مردم و محموله ها از این گذرگاه ها امکان پذیر نیست."

با این حال، چند منبع رسانه ای تخمین زده اند که گذرگاه مرزی باب الحواء برای احرار الشام حدود 5 میلیون دلار در ماه است.

از سوی دیگر، برخی منابع محلی تاکید کرده اند که درآمد این گذرگاه های مرزی، مستقیما به جیب فرماندهان احرار الشام می رود. این فرماندهان مبالغ کلانی از پول ها را در ترکیه سرمایه گذاری کرده اند. آن ها در حال آماده کردن خود برای فرار به ترکیه، در صورت گسترش تسلط ارتش سوریه بر مناطق کنونی تحت کنترل احرار الشام، هستند.

یکی از اعضای گروه احرار الشام که قبلا از این گذرگاه به شهر غازی انتب ترکیه گریخته بود، فاش کرد که این گروه از سوی قطر و ترکیه پشتیبانی های مالی سنگینی دریافت می کند.

برخی گزارش ها نشان می دهد که «صندوق تسکین انسانی» وابسته به سازمان امنیت ترکیه(میت) و «جامعه خیریه قطر»، دو سازمان اصلی هستند که در چند سال گذشته بخش عمده تامین مالی احرار الشام را به عهده داشته اند.

علاوه بر منابع مالی که از گذرگاه های مرزی باب الحواء و باب السلماء نصیب تروریست ها می شود، آن ها از طریق غارت شعبه بانک مرکزی سوریه در شهر رقّه هم به مبالغ هنگفتی دست یافتند.

با وجود این منابع مالی چشمگیر، جنگجویان این گروه به دریافت حقوق ماهانه کم تر از 40 دلار در ماه معترض هستند.

به علاوه، سایت های وابسته به احرار الشام، فاش کرده اند که از یکی دو ماه گذشته به این سو، دست کم 400 حقوق ماهانه به خانواده های تروریست ها قطع شده است که نشان می دهد فرماندهان این گروه با پول های کلانی که به جیب زده اند، آماده فرار به ترکیه می شوند.

ستاد مشترک نیروهای مسلح سوریه در ماه سپتامبر اعلام کرده بود که پیشروی های ارتش و نیروهای مردمی باعث شده که به تدریج فرماندهان و رهبران مذهبی احرار الشام، پیکارجویان را در صحنه نبرد رها کنند و با پول های دزدی به ترکیه بگریزند.

در اطلاعیه ارتش سوریه آمده بود: " رهبران نظامی و مذهبی ائتلاف جیش الفتح از میدان نبرد در حلب فرار می کنند. مدت هاست که ان ها در حلب گیر افتاده اند. ان ها نا امید هستند و با پول هایی را که از پشتیبانان تروریست ها دریافت کرده اند و پول هایی که به زور از شهروندان حلب گرفته اند، به ترکیه می گریزند."

در عین حال، یکی از فرماندهان ارتش آزاد، در یک فایل صوتی که در روزهای اخیر منتشر شده است، فاش کرد که شماری از فرماندهان این گروه شورشی نیروهای خود را رها کرده و به ترکیه گریخته اند."

منبع:

American Herald Tribune

پیش‌بینی اندیشکده استراتفور از وضعیت داعش در سال ۲۰۱۷

شود.
به گزارش مشرق، اندیشکده مطالعات امنیتی و راهبردی استراتفور با اشاره به اینکه القاعده در تکاپوی تجدید قوا در شمال آفریقا و شبه جزیره عرب است، احتمال داد عربستان به هدف جدید این گروه تروریستی تبدیل شود.

این اندیشکده در گزارش جدید خود در مورد تحلیل های اطلاعاتی و امنیتی سال 2017، احتمال اینکه جنگ سوریه در سال جدید پایان یابد، ابراز تردید کرد.

این مرکز همچنین در گزارش مزبور اعلام کرد که القاعده توانسته است مواضع خود در خاورمیانه را تقویت کند از همین رو انتظار می رود سال آینده به میزان زیادی بر فعالیت های خود بیفزاید.

فعالیت القاعده تحت نام‌های جدید در شمال آفریقا

بر اساس این گزارش، القاعده تحت نام های جدید در لیبی، الجزایر، مالی، مصر و یمن در حال نمود است و پیش بینی می شود نفوذ آن در آینده افزایش یابد اما نگرانی اصلی در این خصوص متوجه جزیره العرب است به ویژه اینکه توافق محرمانه القاعده با عربستان بر سر یمن از بین رفته است در نتیجه عربستان هدف احتمالی این گروه خواهد بود.

کارشناسان اندیشکده استراتفور ضمن اشاره به اینکه قدرت داعش در عراق و سوریه تحت تاثیر حملاتی که به مواضع آن شده است، کاهش یافته است در عین حال تاکید کردند که این وضعیت بر توان داعش برای حملات تروریستی جدید تاثیر چندانی نخواهد داشت.

این اندیشکده هشدار داد که نیروهای بازمانده داعش در مناطقی که آزاد شده است، حضور خود را حفظ خواهند کرد و با سوء استفاده از دسته بندی های طایفه‌ای و نژادی در سوریه همچنان فعال خواهند ماند، از همین رو پیش بینی می شود عراق صحنه حملات شدید تروریستی باشد هرچند داعش در صحنه میدانی در برابر نیروهای عراقی شکست خورده است.

کارشناسان این اندیشکده همچنین تاکید کردند که حملات داعش بیرون از منطقه خاورمیانه ادامه خواهد یافت، اما گسترده بزرگی را شامل نمی شود و آن دسته از افراد مسلح که از عراق و سوریه به کشورهای خود باز می گردند برای کشورهای عربی خطرناک خواهند بود و به موازات افزایش خطر این گروهها اقدامات اطلاعاتی و امنیتی برای مقابله با چالش های احتمالی نیز افزایش یافته است.

کارشناسان این مرکز با ابراز تردید در خصوص پایان  جنگ سوریه در سال 2017، یادآور شدند با وجود پیشروی ارتش سوریه و دستاوردهای آنان اما پیروزی نهایی نیازمند پیشروی در محورهای زیاد دیگر و نیز حفظ مناطق آزاد شده در شمال سوریه به اضافه پاکسازی مناطق متعدد بین حلب و دمشق از هرگونه حضور مخالفان مسلح است.

همچنین تحلیلگران اندیشکده استراتفور پیش بینی کردند که درگیری بین ارتش سوریه و داعش در دیرالزور از سرگرفته شود از همین رو نیروهای سوری باید آزادسازی میدان های نفتی اطراف تدمر در حومه حمص را در اولویت قرار دهند.

منبع: تسنیم

آیا سعودی‌ها پشیمانند یا ...؟!

خبرگزاری فارس: آیا سعودی‌ها پشیمانند یا ...؟!

پشت پرده دعوت عربستان از ایران برای برگزاری دوباره مراسم حج تمتع چیست؟ آیا قرار است برجام دیگری در این عرصه اتفاق بیفتد و سعودی‌ها را از باتلاق خارج کرده و چیزی عایدمان نشود؟

گروه بین‌الملل خبرگزاری فارس- هادی محمدی: خبر دعوت سعودی از سازمان حج ایران برای هماهنگی‌های سالانه در حج تمتع امسال،‌ سؤال‌های زیادی به ذهن متبادر می‌کند و رخدادهای موازی و مرتبط با آن نیز بسیار قابل اعتناء هستند. اوحدی، رئیس سازمان حج تغییر کرده که تنها توجیه آن، حکایت از یک پروژه در این سازمان دارد. آقای هاشمی رفسنجانی هم مدتی قبل اعلام کرد که اگر من بودم روابط با سعودی به اینجا نمی‌رسید. پادشاه دولت عمان هم که قریب دو سال است از پرونده جنگ تجاوز کارانه یمن بی‌طرفی اختیار کرده، روزهای قبل اعلام کرد به ائتلاف اسلامی مبارزه با تروریسم به رهبری عربستان می‌پیوندد. خبر جالب‌تر اینکه سفیر جدید ایران در مسقط و پادشاهی عمان از افراد دست‌آموز خاندان آقای هاشمی است و طی دوره تصدی سفارت در ریاض هم، روابط روی میز و زیرمیز آقای هاشمی و خانواده او را با مقامات و بخش‌های تجاری عربستان سامان داده است. حال سؤال این است که دعوت از سازمان حج ایران با عنایت به استمرار خط رسمی و رسانه‌ای عربستان که به شدت بر علیه ایران کینه‌توزی و عداوت نشان می‌دهد، چه معنایی دارد و کدام حاصل را نشان خواهد داد؟‌ 

به خوبی از اوضاع عربستان در یمن، لبنان، سوریه و عراق آگاه هستیم و می‌دانیم که بنا به اعتراف رسانه‌ها و اظهارات مقامات غربی، آل‌سعود، بازی منطقه‌ای را پس از هزینه کردن صدها میلیارد در 6 سال گذاشته، باخته و شکست خورده است اوضاع درونی عربستان نیز در ابعاد اقتصادی و امنیتی، در لبه پرتگاه و آسیب قرار دارد، به طوری که زمان پادشاهی ملک‌سلمان و یکه‌تازی پسرش محمدبن سلمان ، تعداد زیادی از شاهزادگان و امراء سعودی از این کشور خارج شده و ساز مخالف می‌زنند تا حدی که اخیراً، سخن از احتمال کودتا و کنار زدن ملک سلمان و پسرش مطرح می‌شود، در مناسبات منطقه‌ای کارنامه‌ای که ریزش و سست شدن هم پیمانی با سعودی را منحنی روابط ثبت می‌کند، نشان می‌دهد و فشار در پارلمان‌های اروپایی به حکومت‌هایشان مبنی بر اینکه سلاح‌های فروخته شده به عربستان، به ثبت جنایات جنگی در یمن و سرکوب در بحرین و تولید تروریسم جهانی تکفیری منتهی شده است.

نغمه‌هایی از آمریکا نیز شنیده شده که ترامپ نیز همان روابط دوره اوباما را با آل‌سعود نخواهد داشت. در عین حال سفر شاهزاده عالی‌رتبه سعودی به آمریکا که برای حفظ مناسبات، رشوه‌های بزرگ را به همراه داشته نیز مطرح است، تا از میزان دغدغه مقامات سعودی بکاهند. آیا اوضاع نابسامان سعودی موجب شده تا چراغ سبز به سازمان حج ایران نشان دهند؟ آیا این یک مسئله در سقف مسائل حج است یا یک پروژه منطقه‌ای است که آقای هاشمی برای ثبت یک سیاست خارجی موفق در کارنامه‌ آقای روحانی طراحی کرده است.

اگر روابط رئیس جدید سازمان حج با خاندان هاشمی و سفیر جدید ایران در مسقط را در کنار تمایلات، مواضع اعلام شده آقای هاشمی قرار دهیم و نیاز آقای روحانی برای انتخابات سال بعد را در نظر بگیریم این احتمال که یک پروژه اختصاصی از سوی آقای هاشمی در جریان است، قوت می‌گیرد، مقامات سعودی در نشست‌های مکرر شورای همکاری و یا اتحادیه عرب و پارلمان‌های اسلامی و عربی و یا حتی مواضع روزانه و یا در رسانه‌های خود، نشانه‌ای از یک تمایل برای بهبود روابط با ایران را بروز دهند، ثبت نکرده‌اند. این بدان معناست که سعودی‌ها آغازکننده این پروژه نبوده‌اند.

خصوصاً اینکه آنها همواره ایران را متهم کرده‌اند که در مسائل کشورهای عربی مداخله می‌کند و شرط بهبود روابط را در حذف منطقه‌ای ایران قرار داده‌اند. از آنجا که فتنه سال 88 در قالب و لباس‌های جدید و در پناه سیاست و رویکردهای دولت روحانی استمرار دارد و عناصر فتنه و اندیشه جمهوری اسلامی در مقابل انقلاب اسلامی، تمام قد پتانسیل و فعالیت خود را در کشور حفظ کرده است و با نگاه سعودی مطابقت کامل دارند، این پروژه نمی‌تواند برای حل و فصل مطالبات ایران در حج سال گذشته و کشتار حجاج ایران ساماندهی شده باشد و سقفی فراتر از مناسبات دوجانبه دارد. به ویژه اینکه هم در نگاه اوباما و هم در رویکردهای احتمالی ترامپ، برجام باید به «حذف توانمندی‌های ایران» و خصوصاً «در سطح منطقه» منتهی شود، و این درخواست در سیاست‌های عربستان با اصرار دنبال شده و اصحاب فتنه هم که در بدنه اجزاء دولت‌ روحانی لانه کرده و آن را دنبال می‌کنند، فرجام این پروژه در خدمت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی نخواهد بود. اگر به جای رئیس جدید سازمان حج، رئیس اسبق سازمان حج، جناب خاکسار منصوب می‌شد و مدیریت این پروژه نیز از مجاری مشکوک عبور نمی‌کرد، این احتمال قوت می‌یافت که سعودی‌ها پشیمان هستند و دنبال کاهش سطح تنش با ایران در شکل دوجانبه و منطقه‌ای هستند.

اقدامات دستگاه دیپلماسی کشور نیز در عرصه منطقه‌ای با یک نگاه جناحی و حزبی و نزدیک به تحلیل فتنه‌گران عمل کرده و مثلاً برای مهمترین پرونده منطقه در سوریه، پس از مدتی وقت‌کشی و خالی ماندن پست، یک مترجم را برای دمشق تعیین کرده و نشان می‌دهد که عزمی برای دیپلماسی فعال ندارد و برای مسقط نیز که کانال اصلی رایزنی‌های آمریکایی و انگلیسی است، یک سفیر خانوادگی را اعزام می‌کند که حاصل آن در کارنامه این سفیر برای تقویت بنیه بازرگانی، مالی و جایگاه سیاسی یک خانواده بوده است و برکتی برای نظام ثبت نکرده است.

با عنایت به اینکه برجام به  عنوان ستون فقرات دیپلماسی دولت آقای روحانی نه تنها تخم طلا نگذاشته بلکه اقتصاد ملی و معیشت مردم را به بازی گرفته و «حاصل تقریباً هیچ»‌ و «اشتباهات»  گوناگون در مذاکرات برجام، شانس آقای روحانی را در انتخابات سال بعد با تردید روبه‌رو نموده، این پروژه با سعودی‌ها، یک پروژه منطقه‌ای و همان برجام 2 از آب در می‌آید و چه بسا در نشست‌های رئیس سازمان حج با مقامات سعودی، که مشروعیت خود را کسب می‌کنند همان تحقیرها و خط و نشان‌های و قواعد وهابی برای حج و اتهاماتی نخ‌نما مرتبط با تحولات منطقه‌ای تکرار شود. یعنی مسئله این است که یا طراحان پروژه باید امتیازهای مثل برجام بدهند و به آل سعود تمکین کنند و یا باید با حفظ کرامت نظام و جایگاه آن در سطح منطقه،‌ مطالبات شرعی و قانونی مربوط به اعمال حج را کسب نماید امتیازدهی سعودی‌ها یعنی شتاب در سرعت نابودی آنها و لذا بر رویکردهای خود اصرار خواهند کرد. این سوی مذاکره نیز نگاه‌های تجربه شده دارند و فقط بازی باخت ملی و دستاورد خانوادگی و حزبی را نجومی اجرا میکنند.

گمانه‌زنی برتر این است که این تیم نیز مانند تیم برجام، مشکل طرف مقابل را حل می‌کند و گره‌ای از ایران را نخواهد گشود، الا اینکه مفاصل نظام قبل از فوت شدن فرصت، در آن مداخله کنند تا با امر واقع روبه‌رو نشوند. بازی انتخاباتی با منافع ملی و تکرار برجام بی‌فرجام در عرصه منطقه‌ای و نجات آل‌سعود که در ورطه باتلاق سیاست‌های تکفیری گرفتار است، نباید با سراب و وعده‌های خیالی پوشاننده شود. جایگاه منطقه‌ای ایران با خون شهدایی که مظلوم حاصل شده و دیپلماسی رسمی زمانی آن را به منافع ملی تبدیل می‌کند که در همان مسیر گام بردارد و آن را به ابزار بده بستان مبدل نکند.

عبدالله مرادی

اتحادیه خلیج‌فارس؛ اهداف و موانع پیش رو

خبرگزاری فارس: اتحادیه خلیج‌فارس؛ اهداف و موانع پیش رو

روندهای منطقه‌ای و بین‌الملل همگی شرایط امکانی تشکیل «اتحادیه خلیج‌فارس» در مقابل امتناع را تقویت می‌کند. اما واقعیت آن است که ظرفیت‌های لازم سیاسی، امنیتی، نظامی و... در کشورهای عربی برای پیگیری تشکیل اتحادیه وجود ندارد.

یکی از مهمترین تحولات منطقه‌ای در هفته‌های گذشته انتشار خبر احتمال شکل‌گیری اتحادیه خلیج‌فارس است که با سفر «سلمان بن عبدالعزیز» پادشاه عربستان به کشورهای حاشیه‌ خلیج‌فارس و قرار گرفتن در دستور کار کنفرانس شورای همکاری خلیج‌فارس، مطرح گردیده است. ارتقای همکاری‌ها، طرح اتحاد دوجانبه عربستان و بحرین، طرح ایجاد سامانه دفاع موشکی و نهایتا ایجاد اتحادیه خلیج‌فارس از جمله موضوعاتی است که در سال‌های اخیر به ویژه از سوی عربستان و بحرین  مطرح شده بود. با توجه به اهمیت این موضع در صحنه رقابت‌های منطقه‌ای، این پرسش مطرح می‌شود که؛ اصولا طرح اتحادیه خلیج فارس دارای چه  اهداف، ابعاد و ز مینه‌هایی است؟

1-روند تاریخی همکاری های عربی در خلیج فارس

مطالعه‌ی روند تاریخی نشان می‌دهد کشورهای عربی در منطقه خلیج‌فارس، اقدام به تشکیل سازمان‌هایی منطقه‌ای برای ایجاد محملی برای دیپلماسی چندجانبه و اتخاذ سیاست‌های خارجی همگرا نموده‌اند که در این میان می‌توان به شورای همکاری خلیج فارس اشاره نمود. اعلام موجودیت این شورا در فوریه 1981 برآیند تلاش‏های شش کشور عربستان سعودی، بحرین، کویت، امارات عربی متحده، قطر و عمان برای حفظ امنیت دسته‌جمعی و به ویژه مقابله با انقلاب اسلامی ایران بود. حمایت سیاسی و مالی اعضای شورای همکاری از عراق در طول جنگ تحمیلی و همچنین پشتیبانی این کشورها از ادعای ارضی امارات در مورد جزایر سه‌گانه ایرانی، تقابل با جمهوری اسلامی در تحولات منطقه‌ای به عنوان عوامل مهم در استمرار حیات شورای همکاری مطرح می‌باشد. چه اینکه گفته می‌شود در جنگ تحمیلی علیه ایران: عربستان سعودی، همراه با کویت و دیگر دولت‏های عرب‏ خلیج‌فارس نزدیک به 50 میلیارد دلار به صورت وام و کمک یکجانبه در اختیار عراق گذاشتند.

در حوزه امنیتی نیز هرچند شورای همکاری خلیج‌فارس در نوامبر 1982 طرح نیروی دفاعی مشترک با نام «نیروهای سپر جزیره» را تصویب نمود، اما عملاً حضور ناوگان دریایی آمریکا در خلیج فارس به عنوان اصلی‌ترین ترتیبات امنیتی برای این کشورها مطرح است. لذا پایگاه پنجم دریایی در بحرین، دو پایگاه نظامی در کویت، دو پایگاه نظامی دیگر در عمان، یک پایگاه هوایی، انبار اسلحه و دفتر فرماندهی مرکزی منطقه‌ای آمریکا در قطر قرار دارد. (Abdulghafar، 2014). روند فوق نشان می‌دهد که کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس تلاش می‌کنند با نزدیکی بیشتر به یکدیگر و مهم‌تر از آن نزدیکی امنیتی به آمریکا، به پیشرفت‌هایی در مناسبات دیپلماسی چندجانبه خود دست یابند. طرح موضوع ارتقا شورای همکاری به یک اتحادیه نیز می‌تواند در این فرایند مورد بررسی قرار گیرد.

2-هدف‌گذاری اتحادیه در سطوح سه گانه تحلیل

طرح موضوع تشکیل اتحادیه خلیج‌فارس با توجه به اهمیت راهبردی منطقه خلیج‌فارس و همچنین اوج‌گیری رقابت‌ها در صحنه ژئوپلتیک منطقه دارای ابعاد گوناگونی است که برای مطالعه بهتر می‌توان آن را در سه سطح داخلی کشورهای عربی، سطح منطقه‌ای و سطح بین‌المللی تبیین نمود.

سطح داخلی: در سطح داخلی، همچنان که مشخص است کشورهای عربستان و بحرین همواره بیشترین تأکید را بر ارتقای روابط در حوزه حاشیه جنوبی خلیج‌فارس دارند. موضوع اخیر تشکیل اتحادیه نیز عمدتاً از سوی این دو کشور طرح گردیده است. عربستان به دلیل وسعت سرزمینی، منابع عظیم نفتی، موقعیت ژئوپولیتیک و جایگاه مذهبی در جهان اسلام و همچنین پیوندهای راهبردی با نظام سلطه، رویکرد قیم‌مآبانه نسبت به کشورهای عربی و سنی مذهب و به ویژه در حوزه خلیج‌فارس دارد. متقابلاً بحرین ضعیف‌ترین حلقه در میان کشورهای حاشیه خلیج‌فارس است که به ویژه با بحران عدم مشروعیت خاندان حاکم آل خلیفه مواجه است. این کشور براساس نظریه «شکنندگی داخلی» مهمترین تهدید خود را جمهوری اسلامی ایران می‌داند. لذا برای مقابله با این تهدید میزبان ناوگان پنجم نیروی دریایی امریکا در منطقه است و به همین دلیل ایالات متحده آمریکا کشور بحرین را به عنوان «متحد اصلی خارج از ناتو» انتخاب کرده است (Katzman، 2011). 

از سوی دیگر بحرین برای تامین امنیت داخلی خود نیز به عربستان وابسته است. به گونه‌ای که پس از آغاز جنبش اعتراضی در بحرین در فوریه 2011، عربستان سعودی که موجودیت آل خلیفه را در منطقه در خطر می‌دید، نیروهای خود را تحت عنوان توافقنامه نیروهای سپر جزیره برای مداخله در بحرین اعزام کرد. پس از چندین ماه از این رویداد مجلس نمایندگان بحرین طرح مربوط به پذیرش کنفدرالیسم شورای همکاری خلیج‌فارس و اتحادیه دوجانبه مورد توافق این کشور با عربستان سعودی، در چهار محور امنیت، دفاع، اقتصاد، و امور خارجی را تصویب کرد. (کرمی، 13٩1).

سطح منطقه‌‌ای؛ دومین سطح تحلیل رویداد فوق به سطح منطقه‌ای مربوط می‌شود. در حوزه منطقه‌ای غرب آسیا از مقطع اشغال عراق در سال 2003 و به ویژه پس از تحولات انقلاب‌های عربی رقابت‌های منطقه‌ای تشدید و شکل هویتی نیز به خود گرفته است. در این میان سعودی به عنوان اصلی‌ترین رقیب ژئوپلتیک و ایدئولوژیک برای جمهوری اسلامی، بیشترین تلاش‌ها را برای ایجاد توازن با ایران، عمدتا به شکل نیابتی و غیر مستقیم در قالب سیاست‌های پیش‌دستانه و تهاجمی‌تر ملک سلمان صورت داده است. (Schenker، 2016) تیم جدید سیاسی و امنیتی ریاض به دنبال خروج از حالت سکون سنتی خود، فعال کردن ظرفیت‌های بازیگری عربستان و ابتکار عمل منطقه‌ای در رقابت با ایران است. لذا تلاش فزاینده‌ای از سوی ریاض جهت ایجاد جبهه سنی در برابر ایران با حضور بازیگران دیگری نظیر ترکیه، اردن، مصر و حتی حماس برای مقابله با ایران صورت گرفته است. (Rafi Sheikh، 2015)

اما روند تحولات بحران در سوریه به ویژه دست برتر دولت بشار اسد و آزادی حلب و همچنین عراق با دفع داعش و بازپس‌گیری رمادی، تکریت، تشکیل دولت در لبنان و … نشان داد که سعودی نمی‌تواند جبهه سنی علیه ایران را وارد مرحله اجرائی جدیدی نماید و صرفا می‌تواند از حمایت تبلیغاتی برخی کشورها برخوردار باشد. حتی کشورهای موثر منطقه از همکاری با سعودی در ائتلاف عربی علیه یمن شانه خالی کردند. حضور امارات در جنگ یمن نیز در مقطعی منجر به تشدید اختلافات سعودی با این کشور بر سر منافع طرفین در یمن و نیروهای نیابتی آنها گردید. مصر به دلیل حمایت از موضع روسیه در جنگ سوریه و همچنین ترکیه نیز به سبب تلقی مشارکت داشتن عربستان در کودتای تابستان گذشته این کشور، روابط خود را سعودی تنزل داده‌اند. لذا عملاً سعودی در رقابت‌های منطقه‌ای نتوانست اجماعی موثر بر علیه ایران ایجاد نماید بنابراین مجددا به سوی کشورهای حاشیه خلیج‌فارس متمایل گردیده است.

سطح بین‌الملل؛ در سطح بین‌الملل باید به وضعیت چینش قدرت و مولفه‌های ساختار قطبی نظام بین‌الملل توجه نمود. یکی از ویژگی‌های اصلی نظم پساجنگ سرد (و به ویژه پسا 11سپتامبر)، این است که یکی از عوامل تعیین کننده و اصلی نظم موجود، مربوط به نقش محوری ایالات متحده آمریکا؛ تمایل و تلاش این کشور برای حفظ نظم «هژمونیک» در نظام بین الملل معاصر است. (Brooks & Wohlforth، 2001: 34). بر این اساس آمریکا همواره رویکردی مبتنی بر سلطه را در منطقه غرب آسیا پیگیری کرده است. متقابلاً بسیاری از کشورهای منطقه از جمله کشورهای حاشیه خلیج‌فارس، وابستگی امنیتی به قدرت هژمون برای بقای خود را برگزیده‌اند. در این چارچوب آمریکا برای حفظ موازنه قدرت در خلیج‌فارس و جلوگیری از نقش قدرت رقیب یعنی ایران بایستی خود وارد صحنه امنیتی شود. بر این مبنا است که بازدارندگی جدید ایران بر مبنای «ایجاد چتر امنیتی» برای کشورهای عربی منطقه مطرح می شود (Landler، 2010). اما واقعیت آن است که آمریکا پس از ناکامی در جنگ عراق در سال 2003 دیگر توان راهبردی لازم برای تداوم هژمونی نظامی خود را در منطقه در اختیار ندارد. در واقع طبق راهبرد جدید آمریکا از کشورهای متحد خود در منطقه می‌خواهد که کمتر انتظار حضور نظامی آمریکا را داشته باشند و برعکس قابلیت‌های دفاعی خود را بهبود بخشند و سهم بیشتری از بار مسئولیت منطقه را بر عهده بگیرند ( Saab & pavel، 2015). به همین دلیل آمریکا تلاش می‌کند نشان دهد در دوران پسا برجام در برابر تهدید ایران از کشورهای عربی حمایت می‌کند، اما در عمل هیچ گونه تغییر چشم‌گیری در سیاست‌های منطقه‌ای خود به ویژه در زمینه‌ توافق امنیتی جدید با دولت‌های شورای همکاری خلیج‌فارس، اعلام نمی‌کند. در واقع آمریکا در نظم جدید بین‌الملل صرفا می‌تواند یک همکار امنیتی برای کشورهای عربی باشد و نه یک تضمین کننده امنیت.

لذا حرکت به سوی تقویت مناسبات داخلی سیاسی، امنیتی و نظامی در میان کشورهای حاشیه خلیج‌فارس البته با همکاری آمریکا به عنوان راهبرد اصلی این کشورها مطرح می‌شود. به همین دلیل همچنان که مرکز «امنیت نوین آمریکا»؛ تشکیل یک نیروی ضربت مشترک چندملیتی عرب با هدف مقابله با خطرهای غیرمتعارف ایران به ویژه از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، و ایجاد یک مرکز مشترک اطلاعاتی به منظور مقابله با قابلیت‌های نامتقارن آن را پیشنهاد کرده است (7: 2015،Goldenberg & other). بر این مبنا تشکیل اتحادیه خلیج‌فارس ضمن تقویت فرایندهای همگرایی منطقه‌ای به عنوان یک الگوی جدید و کارامد در نظام بین‌الملل، می‌تواند در راستای شرایط ساختاری نظام بین‌الملل و آغاز دوران افول هژمونی آمریکا نیز تلقی شود. به ویژه اینکه با روی کار آمدن ترامپ تردید‌ها در مورد ادامه تعهدات سیاسی و امنیتی آمریکا به متحدان پیشین خود بیشتر شده است.

3-روندهای امتناعی تشکیل اتحادیه

روندهای داخلی، منطقه‌ای و بین‌الملل که در بالا تشریح شد همگی شرایط امکان تشکیل «اتحادیه خلیج‌فارس» در مقابل امتناع را تقویت می‌کند. اما واقعیت آن است که بن‌مایه‌های سیاسی، امنیتی، نظامی و … در کشورهای فوق برای پیگیری روند تشکیل اتحادیه وجود ندارد. کشورهایی که به دنبال فرایندهای منطقه‌گرایی حرکت می‌کنند باید دارای ظرفیت‌های متعددی باشند که در مورد کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس به نظر نمی‌رسد این ظرفیت‌ها به طور مطلوبی وجود داشته باشد.

در حوزه دفاعی و امنیتی علیرغم خرید‌های گسترده تسلیحاتی و برنامه‌ریزی برای حوزه‌های دفاعی مشترک اما عواملی مانند «ناتوانی در تشکیل ساختار مؤثر برای فرمان‌دهی، برنامه‌ریزی نیروها، حمایت پدافندی»، «عدم وحدت ملی، استفاده از تأسیسات مشترک، وابستگی واقعی به آمریکا»، «انطباق ضعیف با نبردهای نامتقارن/چریکی»، «مشکلات در آموزش‌ها و مانورهای مقیاس بزرگ»، «مشکلات در هم‌کاری مشترک»، و «عدم گسترش متوازن نیروها: عدم کیفیت و ثبات نیروی انسانی» را از جمله واقعیت‌هایی می‌داند که توان نظامی کشورهای عربی منطقه خلیج فارس را تضعیف می‌کند. (Cordesman، 2012: 202).

از نظر سیاسی کشورهای حاشیه خلیج‌فارس هرچند به نظر می‌رسد در تهدید انگاری از ایران مشابهت دارند، اما در عمده مسائل سیاسی منطقه‌ای دچار اختلافات سیاسی گسترده‌ای نیز هستند. اغلب کشورهای جنوب خلیج‌فارس در رده‌بندی پنج‌گانه دولت‌ها، جزء دولت‌های کوچک- از منظر وسعت سرزمینی و میزان جمعیت در حد پایینی قرار دارند و از نظر عناصر و معیارهای قدرت، فاقد ظرفیت‌ها و توانمندی‌های بالا هستند- طبقه‌بندی می‌شوند و تنها عربستان سعودی را می‌توان در جرگه دولت‌ها یا قدرت‌های متوسط محسوب کرد. در میان این کشورها، قطر دارای گرایشات اخوانی است و لذا بیشترین همکاری‌های سیاسی را با ترکیه و مصر (در دوران مرسی) صورت داده و جنگ داخلی لیبی ناشی از مداخله‌جویی شدید قطر و تبدیلِ قدرت مالی آن به نفوذ سیاسی است. (Moniquet، 2013: 12) در این میان سوریه حوزه همکاری مشترک سعودی و قطر بوده است، اما دو کشور درباره مصر و به طور کلی شبکه جهانی اخوان المسلمین دچار اختلاف اساسی هستند. لذا عربستان به سرعت نسبت به عزم برتری‌جویانه قطر در شورای همکاری و ایفای نقش یک کشور محور و حامی انقلاب‌های عربی واکنش نشان داد و آن را تهدیدی علیه سلطنت سعودی به شمار آورد.

امارات بیشترین پیوستگی سیاسی را با سعودی نشان می‌دهد به ویژه اینکه به عنوان تنها کشور عربی در کنار عربستان نیروی نظامی زمینی وارد صحنه میدانی یمن نمود. با این حال حاکمیت امارات نیز نسبت به بلندپروازی سعودی و همچنین تشدید سلطه‌گری سعودی در حوزه شبه جزیره عربستان نگران است. در مورد کویت نیز علیرغم نفوذ سعودی و ساختارهای وهابی در این کشور، اما به نظر نمی‌رسد مشی محافظه کارانه کویت در مناسبات منطقه‌ای این کشور را به اتحادیه‌ای که احتمالاً هدف‌گذاری اصلی آن تقابل با ایران و یا حتی در مراحل بعدی عراق و … است بکشاند. ضمن پررنگ بودن اختلافات سیاسی و رقابت جهت کسب جایگاه نخست در اتحادیه مذکور در صورت تشکیل، اعضا به شکل سنتی در ترسیم مرزهای جغرافیایی خود به ویژه مرزهای دریایی دچار اختلاف هستند. بسیاری از مرزهای زمینی و دریایی مانند مرز؛ عربستان- امارات، قطر-عربستان و … همچنان مورد مناقشه است.

از طرف دیگر کشورهای حاشیه خلیج‌فارس متاثر از روندها و شرایط نوین جهانی، با امواج خواست دموکراتیزه شدن، چالش‌های مشروعیت و مسأله اصلاحات سیاسی داخلی روبرو هستند. در این شرایط شورای همکاری خلیج فارس به عنوان نهادی برای سرکوب خواست‌های سیاسی شهروندان این کشورها بدل شده است. در این وضعیت سیاسی رویکرد قطر جهت آزادسازی جریان اطلاعات و افزایش بازیگری منطقه‌ای خود با استفاده از قدرت رسانه‌هایی چون شبکه الجزیره اختلافات بسیاری را در کشورهای فوق سبب گردیده است. (مرادی، 1393).

جمع‌بندی

گسترش همکاری‌ها و ارتقای مناسبات به سطحی بالاتر از جمله مسائلی بوده است که در چند سال اخیر در شورای همکاری خلیج‌فارس و به ویژه از سوی عربستان و بحرین مطرح می‌شود. در این مقاله تلاش گردید در سه سطح داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی، اهداف و پیش زمینه‌های این موضوع بررسی شود. در این میان گرایشات سیاسی هژمون‌گرایانه سعودی و امنیت‌جوی بحرین، در کنار ایجاد محور عربی جدید علیه جمهوری اسلامی ایران در شرایطی که نظام بین‌الملل به جهت عدم توانایی آمریکا در تداوم نقش هژمون خود دچار تحول شده است، از جمله روندهای امکانی تشکیل اتحادیه منطقه‌ای خلیج‌فارس است. با این حال همچنان قطب‌بندی‌های داخلی میان این کشورها وجود دارد، تعارضات سیاسی، امنیتی میان کشورهای حامی طرح نیز بسیار است. همچنین این کشورها ظرفیت لازم را برای تشکیل یک اتحادیه منطقه‌ای ندارند چه اینکه؛ اقتصادهای عمدتاً تک محصولی اعضا، اختلافات سیاسی برای کسب رهبری اعراب، عدم همگرایی‌های اعضا، اختلافات مرزی، عدم توانایی فنی و مدیریتی پیشبرد همکاری‌های نظامی و … از ویژگی تمامی کشورهای مذکور است.

منابع:

– کرمی، کامران (1391)، «اتحاد عربستان و بحرین: اتحادیه ای دو جانبه یا سلطه یکجانبه»، مرکز بین المللی مطالعات صلح

– برای مطالعه بیشتر ر.ک: محمد گلی«موازنه سازی داخلی و خارجی علیه ایران؛ راهبرد دولت های حاشیه خلیج فارس»، منتشر شده در اندیشکده راهبردی تبیین، 30 آذر 95، بازیابی در:

http://tabyincenter.ir/15493

– مرادی، عبداله (1393)، «چرخه واگرایی-همگرایی در شورای همکاری خلیج فارس»، منتشر شده در اندیشکده راهبردی تبیین، 19 آذر 93، بازیابی در:

http://tabyincenter.ir/14302

– Abdul ghafar, Muhammad (2014), “Regional and international strategy for gulf security: A Perspective on the Driving Forces of Strategic Conflict and the Regional Response”, Bahrain Center for Strategic, Sep 2014

– Brooks, S. and et. al. (2001). “Power, Globalization and the End of the Cold War: Reevaluating a Landmark Case for Ideas”. International Security. Vol 25, No3.

– Cordesman, Anthony H (2014), “The Gulf Military Balance”,  CSIS: Center for Strategic and International Studies

– Goldenberg, Ilan & other (2015), “After The Joint Comprehensive Plan Of Action: A Game Plan for the United States”, Center for a New American Security, October2015

– Katzman, Kenneth (2011),”Bahrain: Reform, Security, and U.S. Policy”, Congressional Research Service, www.crs.gov.

– Landler, Mark (2010),” Clinton raises U.S. concerns  of Military Power in Iran “, New York Times , February 15 .

– Moniquet, Claude (2013), “The involvement of Salafism/Wahhabism in the support and supply of Arms To Rebel Groups Around The World”, Directorate-General for External Policies of the Union, June/ 2013

– Rafi Sheikh, Salman (2015), “Unholy Alliance between Saudi Arabia and Israel. A US-Iran Nuclear Deal Would Trigger Regional Political Re-alignments”, Global Research, March 29, 2015.

– Saab, bilal & barry pavel (2015), After Balance: Future US Defense Strategy  and Force Posture in the Gulf, Atlantic Council.

– Schenker, David (2016), “The Shift in Saudi Foreign Policy”, The Washington Institute for Near East Policy,10 February2016

پایگاه تبیین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد